روان‌شناسی و دین، سال اول، شماره دوم، پیاپی 2، تابستان 1387، صفحات 78-

    چالش قهر و مهر در قرآن و روان شناسی/ محمد کاویانی/ سیده زهره موسوی

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    محمد کاویانی / *دانشیار - پژوهشگاه حوزه و دانشگاه / m_kavyani@rihu.ac.ir
    چکیده: 
    در این پژوهش، دو مفهوم از روان‏شناسى اجتماعى، یعنى رفتار حمایتى و پرخاشگرى را به اختصار معرفى کرده و سپس به ارزش‏یابى آنها از دیدگاه قرآن پرداخته‏ایم. نتایج این پژوهشِ موضوع محور عبارت است از: الف) اصل اولیه بر رفتار حمایتى است و پرخاشگرى به هنگام ضرورت، انجام مى‏شود؛ ب) رفتار حمایتى به سه شکل مالى، عاطفى و رفتارى صورت مى‏گیرد؛ ج) تنها هنگامى از رفتار حمایتى نهى مى‏شود که اولاً، سبب تقویت دشمنان و دشمنى آنها با اسلام بشود؛ ثانیا، به تقویت صفات منفى مانند تنبلى و احساس ذلت بینجامد؛ د) پرخاشگرى، نه قابل نفى مطلق و نه قابل دفاع مطلق است؛ ه) همواره در طول زندگى بشر، پرخاشگرى وجود داشته است؛ و) هدف از پرخاشگرى، باید معقول و در جهت اصلاح فرد و جامعه باشد؛ ز) نوع پرخاشگرى باید با هدف مورد نظر سازگار باشد؛ ح) قرآن، به شیوه‏هاى گوناگون پرخاشگرى (عملى و کلامى) پرداخته است.  
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

     

    چالش قهر و مهر در قرآن و روان‏شناسى

    دکتر مریم وفایى1 / مریم روشن2

    محمد کاویانى[130] / سیده زهره موسوى[131]

    چکیده

    در این پژوهش، دو مفهوم از روان‏شناسى اجتماعى، یعنى رفتار حمایتى و پرخاشگرى را به اختصار معرفى کرده و سپس به ارزش‏یابى آنها از دیدگاه قرآن پرداخته‏ایم. نتایج این پژوهشِ موضوع محور عبارت است از:

    الف) اصل اولیه بر رفتار حمایتى است و پرخاشگرى به هنگام ضرورت، انجام مى‏شود؛

    ب) رفتار حمایتى به سه شکل مالى، عاطفى و رفتارى صورت مى‏گیرد؛ ج) تنها هنگامى از رفتار حمایتى نهى مى‏شود که اولاً، سبب تقویت دشمنان و دشمنى آنها با اسلام بشود؛ ثانیا، به تقویت صفات منفى مانند تنبلى و احساس ذلت بینجامد؛

    د) پرخاشگرى، نه قابل نفى مطلق و نه قابل دفاع مطلق است؛ ه) همواره در طول زندگى بشر، پرخاشگرى وجود داشته است؛ و) هدف از پرخاشگرى، باید معقول و در جهت اصلاح فرد و جامعه باشد؛

    ز) نوع پرخاشگرى باید با هدف مورد نظر سازگار باشد؛

    ح) قرآن، به شیوه‏هاى گوناگون پرخاشگرى (عملى و کلامى) پرداخته است.

     

    کلید واژه: روان‏شناسى اجتماعى، پرخاشگرى، رفتار حمایتى، قرآن کریم.

    رفتارهاى حمایتى (حمایت اجتماعى)

    1. تعریف رفتار حمایتى

    رفتار حمایتى، رفتارى است که به قصد سود رساندن به دیگران انجام مى‏شود، ولى براى عامل، سود آشکارى دربرندارد. روان‏شناسان اجتماعى، عوامل ایجاد یا منع رفتار امدادگرانه را بررسى کرده و از آن، با عنوان‏هایى مانند رفتار حمایت اجتماعى،[132] امداد،[133]نوع‏دوستى،[134] یا رفتار خیرخواهانه[135] یاد کرده‏اند. بیشتر پژوهش‏ها در این زمینه، بهموقعیت‏هاى اضطرارى مربوط است. (دونلسون و دیگران، 1994)

    این پژوهش‏ها در دهه 1960م. شروع شد. نقطه شروع، حادثه تأسف‏بارى بود که براى خانم کاترین کِنُووس[136] در خیابان رخ داد. او مورد حمله مردى کارد به دست قرارگرفت و زخمى شد. او پیوسته کمک مى‏خواست و فریاد مى‏کشید. با روشن شدن چراغ‏هاى آپارتمان‏هاى اطراف، مهاجم اندکى عقب‏نشینى کرد، ولى دوباره برگشت. این کشمکش 45 دقیقه ادامه یافت و با اینکه بعدها معلوم شد 38 نفر نظاره‏گر این ماجرا بوده‏اند، ولى نه‏تنها هیچ کس به کمک آن زن نیامد، بلکه هیچ کس حتى زحمت زنگ زدن به پلیس را نیز به خود نداد و سرانجام، زن با ضربات کارد آن مرد کشته شد.

    از این رو، این پرسش مطرح شد که چرا هیچ کس به کمک آن زن نیامد. آیا به خاطر بى‏عاطفگى یا بى‏تفاوتى نسبت به مشکلات دیگران بوده است یا به دلیل بیمارى اجتماع و نظام اجتماعى؟ دو پژوهشگر به نام‏هاى دارلى[137] و لاتانه[138] (1972م.)به این موضوع پرداختند.

    2. مراحل بروز رفتار حمایتى

    براى اینکه بیننده یک صحنه اضطرارى بتواند تصمیم بگیرد، باید مراحل زیر را طى کند (دونلسون و دیگران، 1994):

    مرحله اول ـ توجه به موقعیت اضطرارى؛ در بسیارى از موارد، ما به دلیل توجه به امور شخصى، گویا اساسا چشم و گوش خود را بر روى امور مربوط به دیگران، هرچند در موقعیت‏هاى اضطرارى مى‏بندیم. لاتانه و دارلى (1972م) در این زمینه، آزمایشى انجام دادند. آنان تعدادى دانشجو را براى سخنرانى درباره نیکوکارى دعوت کردند. سپس آنها را به سه صورت از برنامه آگاه کردند؛ به برخى گفتند مقدارى وقت دارید. برخى دیگر گفتند: اگر هم‏اکنون حرکت کنید، سروقت مى‏رسید. به گروه سوم نیز گفتند اندکى دیر شده است و کمى با تأخیر مى‏رسید. آن‏گاه در مسیر آنها یک موقعیت اضطرارى ساختگى را قرار دادند؛ کسى خود را به زمین انداخته بود و آه و ناله مى‏کرد. نتیجه این شد که از گروه اول 63 %، از گروه دوم 45% و از گروه سوم، تنها 15% به کمک آن فرد شتافتند. نمودار شماره (6) نتایج را به خوبى نشان مى‏دهد.

     

    نمودار (1) ـ موقعیت اضطرارى و رفتار حمایتى، هم‏بستگى منفى دارند.

    مرحله دوم ـ اطمینان به اضطرارى بودن موقعیت؛ ما معمولاً دوست داریم رفتار دیگران را به آسان‏ترین و محتمل‏ترین وجه برداشت کنیم. درباره کسى که به سرعت مى‏دود، مى‏گوییم شاید عجله دارد تا به اتوبوس برسد، یا ورزش مى‏کند، ولى احتمال تعقیب دزدى که کیف او را ربوده است، آخرین احتمالى است که به ذهن مى‏آید. شاید افراد به اطلاعاتى، بیشتر اهمیت مى‏دهند که بر اساس آن، لازم نباشد کارى انجام دهند.

    مرحله سوم ـ احساس مسئولیت در مورد امدادگرى؛ در بسیارى از موارد، همانند آتش‏سوزى یا تصادف، مسئولیت‏ها تقسیم کار شده است، ولى گاهى چنین نیست. در اینجا معمولاً کسى را مسئول مى‏دانیم که رهبرى کار را به عهده گرفته است. براى مثال، اگر در کلاس درس باشد، معلم و اگر در اتوبوس باشد، راننده و اگر در مهدکودک باشد، مربیان را مسئول مى‏دانیم.

    مرحله چهارم ـ داشتن مهارت و توانایى کافى در انجام دادن امداد؛ بعضى موقعیت‏ها، کارى ساده است و هر کس مى‏تواند به انجام رساند؛ مانند عبور دادن یک پیرمرد از خیابان و... ولى اگر کسى را در حال غرق شدن ببینیم، تنها زمانى اقدام مى‏کنیم که شنا بلد باشیم و توان نجات او را نیز داشته باشیم.

    مرحله پنجم ـ تصمیم‏گیرى نهایى براى امداد؛ مراحل گذشته کافى نیست؛ زیرا چه بسا موانعى در کار باشد؛ براى مثال، فرد بترسد اگر شخص آسیب‏دیده‏اى از تصادف را به بیمارستان برساند، خودش را مسئول تصادف بدانند. (دونلسون و دیگران، 1994)

     

    3. تبیین‏هاى نظرى درباره خوددارى از رفتار حمایتى

    الف) نظریه ماهیت شهرنشینى: چرا در ماجراى خانم کاترین کنوویس، هیچ کس کمک نکرد؟ برخى این بى‏تفاوتى را به زندگى شهرنشینى نسبت مى‏دهند و به پژوهش‏هایى نیز استناد مى‏کنند؛ براى مثال، میلگرام[139] (1970م.) معتقد است رفتار امدادگرى براىدیگران، در روستاها بیشتر از شهرهاست. آماتو[140](1983م.) نیز با 180 دانشجو از پنجکشور مختلف درباره تفاوت رفتار حمایتى در شهرهاى کوچک و بزرگ مصاحبه کرد و معلوم شد که همه آنان، احتمال رفتار حمایتى در شهرهاى کوچک را بیشتر از شهرهاى بزرگ مى‏دانند، ولى پژوهش‏هاى لاتانه و دارلى (1970م.) این مطلب را تأیید نکرد، بلکه آنان علت‏هاى دیگرى را مطرح کردند؛ براى مثال، نخست فرد، دقت مى‏کند ببیند شخص زمین خورده، مست است یا معتاد، یا ناتوانى و معلولیت جسمانى دارد و سپس به کمک کردن یا نکردن تصمیم مى‏گیرد.

    ب) نظریه پخش مسئولیت: افزون بر این، لاتانه و دارلى (1970م.) نظریه «پخش مسئولیت»[141] را نیز مطرح مى‏کنند. اگر براى مثال، n نفر ناظر یک موقعیت اضطرارىباشند، هر کدام از آنها مسئولیت خود را تنها در حد n1 مى‏داند. از این رو، هرچه تعداد ناظران افزایش یابد، رفتار حمایتى کاهش مى‏یابد.

    البته در جامعه اسلامى اگر فرهنگ اصیل اسلامى جارى باشد، نظریه پخش مسئولیت مصداق پیدا نمى‏کند؛ چون در اسلام، هر کار ضرورى مادامى که انجام نشده است بر دوش همه سنگینى مى‏کند، همه مسئولیت دارند و به عبارت فقهى «واجب کفایى» است، یعنى هرگاه یک نفر انجام داد از عهده بقیه هم ساقط مى‏شود، اما تا انجام نشده است همه مؤظف به انجام آن هستند.

    سنیکر[142] و هندریک[143] (1983) در آزمونى، از آزمودنى‏ها خواستند که از طریق شبکهمداربسته صوتى با دانشجویان دیگر گفت‏وگو کنند. بعضى خیال مى‏کردند مخاطبانشان چند نفرند و بعضى گمان مى‏کردند یک نفر است. ناگهان، آزمودنى در هنگام صحبت، آه و ناله‏اى مى‏شنید و کلام از آن طرف قطع مى‏شد. آزمودنى‏هایى که مخاطب خود را تنها مى‏پنداشتند، به زودى خود را به مخاطب مى‏رساندند تا به او کمک کنند، ولى آنها که مخاطبان را چند نفر مى‏پنداشتند، لازم نمى‏دیدند که به کمک بشتابند. (به نقل از: برکوتیز، 1372ه . ش)

    ج) نظریه غفلت جمعى: نظریه پخش مسئولیت به موقعیت بدون ابهام مربوط بود، ولى پژوهشگران براى موقعیت مبهم، نظریه «غفلت جمعى»[144] را مطرح کرده‏اند. این نظریه به ارزیابىفرد از موقعیت و فرد نیازمند و استحقاق او براى دریافت کمک مربوط مى‏شود. سال‏خوردگان، زنان، بیماران، بیش از دیگران کمک دریافت مى‏کنند، ولى کسانى مانند معتادان و مست‏ها که به خاطر کوتاهى خود نیازمند کمک شده‏اند، کمتر مورد توجه واقع مى‏شوند.

     

    4. ویژگى‏هاى حمایت کنندگان

    تفاوت‏هاى فردى کمک‏کنندگان نیز تأثیرگذار است. میزان «همدلى»[145] افراد متفاوتاست. برخى، از ناراحتى دیگران به شدت ناراحت مى‏شوند و آن را ناراحتى خود مى‏دانند و برخى هرگز اندوهگین نمى‏شوند. نگران شدن از ناراحتى دیگران، حالتى عاطفى است که در کودکان 12 ماهه (بارون و بایرن به نقل از: برادرز،[146] 1990م.) و حتىدر میمون‏ها و بوزینه‏ها (آنگرر[147] و همکاران) نیز یافت مى‏شود.

    افراد همدلى کننده، سه ویژگى دارند: 1. نگران نیاز دیگران هستند؛ 2. با دیگران اشتراک نظر دارند و مى‏توانند خود را به جاى دیگران بگذارند؛ 3. احساسات همدلانه خود را از طریق رفتارهایى مانند گریه درموقعیت‏هاى غم‏انگیز بروز مى‏دهند. (مالیم، به نقل از: آیزنبرگ و همکاران، 1991م.) زنان، همدلى بیشترى با دیگران دارند. (فلدمن و دیگران، 1985م.)

     

    5. مؤلفه‏هاى پنج‏گانه شخصیت نوع‏دوست

    یک ـ همدلى بخش مهمى از خودپنداره این نوع افراد است. آنان خود را مسئول مى‏دانند و خودکنترلى[148] نیرومندى دارند؛

    دو ـ بیشترشان معتقدند پاداش کار خوب در دنیا داده مى‏شود و از دید آنها نظام جهان، عادلانه و قابل پیش‏بینى است؛

    سه ـ خود را داراى مسئولیت اجتماعى معرفى مى‏کنند؛

    چهار ـ خود را داراى «منبع مهار درونى»[149] و متفاوت با بعضى افراد دیگر مى‏دانند؛

    پنج ـ کمتر خودمحور و کمتر رقابت‏جو هستند.

    این پنج متغیر، همان‏هایى است که در دهه 40 در اروپاییان یافت مى‏شد و سبب مى‏گردید تا افرادى را از آزار نازى‏ها نجات دهند. (اولینز[150] و اولینر[151] 1988، به نقل از: دونلسون)

     

    6. نقش الگوهاى اجتماعى در رفتار حمایتى

    رفتار افراد در موقعیت‏هاى امدادى، داراى یک سرى هنجارهاى اجتماعى است. بِریَن[152]و تست[153] (1967م.) در این باره یک آزمایش میدانى انجام دادند. در یک جاده، مردىایستاده و در حال کمک کردن به زنى است که خودرواش پنچر شده است با فاصله نه‏چندان زیاد، زنى با خودرو پنچر شده‏اش ایستاده و کمک مى‏خواهد، کسانى که صحنه قبل را دیده‏اند، این هنجار اجتماعى در آنها تقویت شده و براى کمک به زن دوم، بیشتر از کسانى که این صحنه را ندیده‏اند اقدام مى‏کنند.

    گاهى با نمایش‏هاى تلویزیونى این هنجارها را تقویت کرده و در نتیجه، باعث بیشتر شدن رفتارهاى حمایتى شده‏اند. فورگ[154] و فمیستر[155] (1987م.) به دو دسته کودک 6ساله، دو فیلم نمایش دادند. در یکى، الگوى رفتار حمایتى و در دیگرى الگوى عدم رفتار حمایتى به نمایش گذاشته شد. سپس هر دو گروه مشغول بازى و نوعى مسابقه شدند. در بین بازى، توله‏سگ‏هایى را به میان آنها فرستادند که احتیاج به کمک داشتند. کودکان دسته اول کمک کردند و کودکان دسته دوم کمک نکردند. (نقل از: بارون و بایرن)

     

    7. رفتار حمایتى در قرآن

    معمولاً روان‏شناسى اجتماعى امروز، به تعیین ارزش‏ها نمى‏پردازد، بلکه رفتار افراد را در جامعه و به‏ویژه در گروه توصیف مى‏کند. در زمینه رفتار حمایتى نیز این سخن صادق است. روان‏شناسى اجتماعى مى‏گوید که رفتار حمایتى در چه افرادى وجود دارد یا ندارد؛ براى اجراى یک رفتار حمایتى، چه مراحلى باید طى شود؛ کدام تبیین نظرى در این موضوع با واقعیت‏هاى بیرونى سازگارتر است و... .

    اما از قرآن انتظار مى‏رود که به ارزش‏ها و ضد ارزش‏ها بپردازد و بیان کند که رفتار حمایتى در کجا لازم است و در کجا لازم نیست؛ چه مقدار از آن الزامى و چه مقدار ترجیحى است و... .

    آموزه‏هاى اسلام در این زمینه، از نوع بایدهاست. به بیان دیگر، رفتارهاى حمایتى از هیچ کس و در هیچ شرایطى دریغ نمى‏شود، مگر در جایى که باعث تقویت دشمنان دین و دشمنى آنان با دین شود یا پى‏آمدهایى منفى مانند تحقیر فرد یا تنبلى او را در پى داشته باشد. در این صورت، رفتار حمایتى ممنوع است. در غیر این صورت، بسیار شایسته است و به صورت‏هاى مختلف الزامى و ترجیحى بیان شده و با عنوان‏هایى مانند مواسات، احسان، تألیف قلوب، اداى تکالیف مالى و... از آنها یاد شده است. ما در ادامه، نخست به افراد حمایت شونده مى‏پردازیم و سپس با توضیح انواع حمایت‏هاى مالى و عاطفى و رفتارى، هر کدام را به اختصار بررسى مى‏کنیم.

     

    افراد و گروه‏هاى حمایت شونده

    رفتار حمایتىحمایت‏هاى مالى

    انواع مختلف حمایتحمایت‏هاى عاطفى

    حمایت‏هاى رفتارى

    نمودار (2) ـ رفتار حمایتى در نظام مفهومى اسلام

    الف) افراد و گروه‏هاى حمایت شونده: با نگاهى اجمالى، رویکرد قرآن را به این موضوع درمى‏یابیم. درخواست‏کننده‏ها و محرومان،[156] بستگان، یتیمان، مسکینان، در راه‏ماندگان و اسیران[157] از افرادى هستند که بسیار به آنها سفارش شده است. حمایت از زنان و مردان و فرزندان ستم کشیده‏اى که مورد ظلم واقع شده‏اند، لازم است.[158] سرمایه‏داران نباید از دادن مال به خویشاوندان و تهى‏دستان و مهاجران در راه خدا دریغ ورزند.[159] اگر بدهکارى، تنگ‏دست باشد، باید تا زمان فراخ‏دستى، به او مهلت داد و اگر به راستى قدرت پرداخت ندارد، بهتر است به او بخشیده شود.[160]

    اگر در کنار این سفارش‏ها، به حقوق متقابل والدین و فرزندان،[161] همسران و برادرى تمام مؤمنان[162] و رابطه‏اى که میان برادران ترسیم مى‏شود، توجه کنیم، اطمینان مى‏یابیم که در این نظام مفهومى، هیچ نیازمندى فراموش نشده است. البته حمایت‏ها، همه از یک نوع نیست؛ یعنى این گونه نیست که تنها به حمایت مالى بسنده شود و از حمایت‏هاى عاطفى یا رفتارى غفلت گردد؛ به ویژه با تأکیدى که اسلام بر خویشاوندان و رفع نیازمندى‏هاى آنان دارد و اولویت‏بندى‏هایى که بین آنان قرار داده است باعث مى‏شود بستگان نزدیک، بستگان رده دوم و سوم و همسایگان و دیگران، هر کدام به نوبه خود مورد توجه و حمایت قرار بگیرند.

    ب) حمایت‏هاى مالى: بیشترین آیات درباره حمایت، از نوع حمایت‏هاى مالى است. لازم است از افراد و گروه‏هاى یاد شده حمایت‏هاى مالى شود. قرآن نه‏تنها بر این حمایت‏ها تأکید دارد، بلکه حمایت‏هاى غیر الزامى را نیز بارها سفارش مى‏کند. یکى از ویژگى‏هاى متقیان این است که در اموال خودشان، حق معینى را براى درخواست‏کنندگان و محرومان قرار مى‏دهند.[163] خداوند این نوع حمایت‏ها را نوعى قرض دادن به خدا معرفى مى‏کند و اعلان عمومى مى‏کند که چه کسى است تا به خدا قرض‏الحسنه بدهد و از خداوند چند برابر آن را بازستاند.[164] در جاى دیگر، آن را به دانه‏اى تشبیه مى‏کند که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه صد دانه باشد.[165] همچنین در مواردى نیز، بخل ورزیدن را نکوهش مى‏کند و مى‏گوید کسانى که بخل مى‏ورزند، هرگز تصور نکنند که این به سود آنهاست، بلکه به زیان آنهاست و به زودى در روز قیامت، آنچه که به آن بخل ورزیده‏اند، غل و زنجیر گردنشان مى‏شود.[166] امورى مانند ارث، وصیت،[167] وقف، قرض دادن و... نیز در چارچوب حمایت‏هاى مالى جاى دارند.

    ج) حمایت‏هاى عاطفى: تمام حمایت‏هاى مالى، به همراه حمایت‏هاى عاطفى است. فرد حمایت کننده، به عنوان وظیفه الهى و معامله با خداوند حمایت مى‏کند و نه‏تنها هیچ احساس منفى نسبت به حمایت شونده ندارد، بلکه معمولاً این حمایت همراه با احساسى مثبت و علاقه‏مندى به اوست. همواره بر ناشناس ماندن حمایت کننده سفارش شده است؛ مگر در آنجا که معرفى شدن آنان باعث تشویق و ترغیب دیگران شود؛ زیرا این مسئله آثار عاطفى بر حمایت کننده و حمایت شونده دارد. خداوند به صراحت از منّت‏گذارى بر حمایت شونده بازمى‏دارد[168] و مى‏فرماید: مَثَل کسانى که در انفاق کردن ظاهرسازى و ریا مى‏ورزند، همچون سنگى است که گرد و غبارى بر آن نشسته و رگبارى شدید به آن باریده و آن [سنگ] را سخت و صاف بر جاى نهاده است.[169] اما مَثَل کسانى که در این انفاق‏ها، تنها رضایت خداوند را در نظر مى‏گیرند، چونان باغى است بر فراز پشته‏اى که اگر رگبارى به آن برسد، دوچندان میوه مى‏دهد و اگر رگبارى هم به آن نرسد، بارش باران [براى آن بس است].[170]قرآن، دست‏گیرى از یتیم را با تعبیرهاى بسیار زیبایى، مانند تکریم و بزرگ‏داشت یتیم[171] بیان مى‏کند.

    مفاهیم مهمى مانند مواسات، محبت، الفت، اخوت و احسان در این نظام مفهومى لبریز از حمایت‏هاى عاطفى است. حتى گاهى حمایت‏هاى مادى نیز در حکم ابزارى براى حمایت‏هاى عاطفى و به دست‏آوردن دل انسان‏هاست تا به دین حق بگرایند.[172] اساسا پاى‏بندى به دین حق و چنگ زدن به ریسمان الهى، باعث مهربانى دل‏ها با یکدیگر و از میان رفتن دشمنى‏ها مى‏شود.[173]خداوند، به برقرارى بعضى پیوندها امر کرده است؛ زیرا پیوند میان خویشاوندان از مصداق‏هاى قطعى و پیوندهاى اجتماعى، دوستى، پیوند با رهبران الهى و پیوند با خدا نیز از مصداق‏هاى احتمالى آن است.[174] از دیدگاه قرآن، هر کس این پیوندها را قطع کند، از جمله زیان‏کاران واقعى خواهد بود.[175] روابط خانوادگى، روابط استادى و شاگردى، روابط همسایگان با یکدیگر و...، نیز نوعى حمایت‏هاى عاطفى است که مجالى دیگر مى‏خواهد.

    د) حمایت‏هاى رفتارى: حمایت رفتارىِ محض و خالى از عواطف مثبت، در اسلام وجود ندارد. همه حمایت‏هاى رفتارى، از حمایت‏هاى عاطفى لبریز است و نیز بیشتر حمایت‏هاى عاطفى نیز در رفتار تجلى مى‏یابد. حمایت عاطفى، به گفتار عاطفى و نشانه‏هاى غیر کلامى خلاصه نمى‏شود، بلکه بیشتر در رفتارها تجلى مى‏یابد. دستورهایى مانند «در کارهاى نیک هم‏یارى داشته باشید»[176] و «براى نجات مستضعفان از دست ظالمان بکوشید»[177] به حمایت‏هاى رفتارى اشاره دارد. براى مثال، حضرت موسى علیه‏السلام به کمک یکى از پیروان خود شتافت؛ به گونه‏اى که این کار به مرگ طرف مقابل انجامید.[178] مردى از دورافتاده‏ترین نقطه شهر، دوان دوان پیش موسى آمد و از توطئه دشمنان براى به قتل رساندن وى خبر داد؛[179] برادران یوسف علیه‏السلام اظهار آمادگى کردند تا به جاى بنیامین زندانى شوند؛[180] خضر علیه‏السلام دیوار در حال خراب شدن را تعمیر کرد تا گنجى که زیر آن پنهان بود و به دو پسربچه یتیم تعلق داشت، براى آنها باقى بماند؛[181] همچنین کشتى را سوراخ کرد تا سالم نباشد و در نتیجه، از تصرف غاصبانه پادشاه آن دیار در امان ماند و صاحبان بینواى آن، بتوانند از آن استفاده کنند.[182] همه این نمونه‏ها، به حمایت‏هاى رفتارى اشاره دارند.

     

    خشونت و پرخاشگرى[183]

    8. تعریف خشونت[184] و پرخاشگرى

    پرخاشگرى، رفتارى است که به قصد آسیب رساندن (شامل آزارهاى روانى همچون تحقیر، توهین، فحاشى و...) به کسى یا چیزى انجام مى‏شود. قصد در این تعریف، اهمیت زیادى دارد. پرخاشگرى مى‏تواند ناپسند یا پسندیده باشد. سربازى که دشمنش را مى‏کشد، پرخاشگر است، ولى ناپسند نیست. مجازات مجرمان نیز همین گونه است. (بارون و بایرن، 1997م.)

     

    9. دیدگاه‏هاى نظرى درباره پرخاشگرى

    در مورد پرخاشگرى، دو نظر اساسى وجود دارد. برخى آن را ذاتى و برخى دیگر اکتسابى مى‏دانند. گروه دوم معتقدند هرچند انسان با چنین ظرفیتى آفریده شده است، ولى رفتار پرخاشگرى اجتناب‏پذیر است. بعضى از آنان بر یادگیرى اجتماعى و برخى دیگر بر یادگیرى شناختى تأکید دارند.کسانى که آن را ذاتى مى‏دانند، بعضى بر مبانى زیست‏شناختى و بعضى بر نظریه کشاننده‏اى تأکید مى‏کنند. حال به اختصار به توضیح اجمالى هر یک از این دیدگاه‏ها مى‏پردازیم.

    الف) نظریه ذاتى بودن پرخاشگرى: ذاتى بودن پرخاشگرى، قدیمى‏ترین دیدگاه است و مى‏گوید بخشى از طبیعت انسان، پرخاشگرى است. فروید[185] از قائلان به این نظریه استو به غریزه مرگ (تاناتوس)[186] اعتقاد دارد. به نظر او، این غریزه نخست در جهت تخریبخود فرد عمل مى‏کند، ولى خیلى زود به طرف بیرون از خود تغییر جهت مى‏دهد.

    به باور لورنز[187](1966م.) این غریزه میان انسان و بسیارى از حیوانات مشترک است ومنافع بسیارى را ـ از جمله در جفت‏یابى ـ در پى دارد. زیست‏شناسان اجتماعى[188] نیزمعتقدند که پرخاشگرى به حیوانات نر در جفت‏گیرى کمک مى‏کند و باعث انتخاب طبیعى اصلح مى‏شود، ولى بیشتر روان‏شناسان اجتماعى در اینکه چنین گرایش غریزى به طور قطع در انسان وجود داشته باشد، تردید دارند.

    ب) نظریه زیست‏شناختى: برخى از روان‏شناسان اجتماعى، مانند باس[189] و نیسبت[190](1990م.)عوامل زیست‏شناختى را در پرخاشگرى، مهم مى‏دانند و شواهد زیادى را نیز ارائه مى‏کنند. گلادو[191](1991م.) و مارازیتى[192] و همکاران (1993م.) در این زمینه پژوهش‏هایىانجام داده‏اند. آنان ترکیب شیمیایى خون سه گروه را تجزیه کردند: 1. گروهى که قصد خودکشى داشتند؛ 2. گروهى که به خاطر سطح بالاى پرخاشگرى، از دوران کودکى به دارالتأدیب فرستاده شده بودند؛ 3. گروهى از داوطلبان سالم.

    نتایج پژوهش‏ها نشان داد که سروتونین دو گروه اول، نسبت به گروه سوم، کمتر بود. آنان این امر را این گونه تفسیر کردند که دو گروه اول، توانایى کمترى براى مهار تکانه‏هاى پرخاشگرى داشته‏اند، ولى پرخاشگرى یک گروه، متوجه خود و در گروه دیگر متوجه غیر شده است. با این حال، اگر تأثیر عوامل زیستى هم حتمى باشد، به معناى غریزى بودن آن نیست، بلکه تنها، عاملى است که در کنار عوامل شناختى و اجتماعى عمل مى‏کند؛ یعنى عامل تعیین کننده و بلامنازع در رفتار انسان نیست.

    ج) نظریه‏هاى کشاننده‏اى:[193] این نظریه‏ها، پرخاشگرى را ناشى از کشاننده‏هایى مى‏دانند کهبر اثر ناکامى برانگیخته مى‏شوند. این روى‏آورد در چند نظریه کشاننده‏اى مثل نظریه برکویتز[194](1989م.) و دولارد[195] و همکاران (1939م.) که روى عوامل خارجى مثل ناکامىتأکید مى‏کنند، موجود است. ناکامى باعث برانگیختگى در جهت آسیب رساندن به دیگران مى‏شوند. انسان‏ها با نداشتن چیزى ناکام نمى‏شوند، بلکه محروم تلقى مى‏گردند، ولى اگر آرزوى چیزى را داشته باشند و به آن نرسند، ناکام مى‏گردند.

    د) نظریه یادگیرى اجتماعى:[196] این دیدگاه، پرخاشگرى را آموختنى مى‏داند و معتقد استانسان در هنگام تولد با پاسخ‏هاى پرخاشگرانه به دنیا نمى‏آید، بلکه از طریق تجربه مستقیم یا مشاهده رفتار دیگران آن را مى‏آموزد. بندورا[197] (1973م.) و ریچاردسون[198](1994م.) چنین دیدگاهى دارند. در این دیدگاه، افراد از جامعه مى‏آموزند که چهچیزهایى مى‏توانند هدف پرخاشگرى باشند و چه ابزارى مناسب پرخاشگرى است. این روى‏آورد، از قابل مهار بودن و قابل پیشگیرى بودن پرخاشگرى خبر مى‏دهد.

    ه) نظریه شناختى:[199] بنابر این دیدگاه، پرخاشگرى از کنش متقابل پیچیده‏اى میان حالت‏هاو تجربه‏هاى فعلى، افکار، خاطره‏ها و ارزیابى‏هاى شناختى درباره موقعیت فعلى برمى‏خیزد. براى مثال، اگر در فروشگاه بزرگى، کسى با چرخ دستى‏اش به پشت پاى ما بزند، واکنش ما بستگى دارد به اینکه از ظاهر او چه استنباطى داشته باشیم. او را پشیمان و شرمنده بیابیم یا قلدر و طلب‏کار و... . کسانى مانند هیوزمن[200](1988 و 1994م.) بر ایننظریه تأکید دارند.

    به نظر مى‏رسد چنین روى‏آوردى براى فهم ریشه‏هاى پرخاشگرى، درست‏تر از چارچوبى است که فروید و لورنز پیشنهاد کرده‏اند. به عبارت دیگر پرخاشگرى داراى علل مختلف و گاه پیچیده است و گاه ممکن است چند علت با هم موجود باشند و منجر به پرخاشگرى گردند.

     

    10. برانگیزاننده‏هاى پرخاشگرى

    الف) ناکامى: ناکامى یکى از برانگیزاننده‏هاست. اگر از عوامل پرخاشگرى پرسش شود، بسیارى ناکامى را مطرح خواهند کرد و آن را حالتى خواهند دانست که فرد به هنگام برنیامدن آرزوهایش تجربه مى‏کند. فرضیه دولارد و همکارانش چنین است. آنان دو ادعاى اولیه دارند: 1. ناکامى همیشه به شکلى از پرخاشگرى مى‏انجامد؛ 2. پرخاشگرى همیشه ناشى از ناکامى است. البته هر دو ادعا ناقص است. چه بسا ناکامى به واکنش‏هاى دیگرى همچون ناامیدى، افسردگى، تلاش دوباره و... بینجامد. همه پرخاشگرى‏ها نیز ناشى از ناکامى نیست، بلکه ممکن است در پاسخ به عوامل مختلف دیگرى مانند تحریک مستقیم نیز رخ دهد.[201] بار دیگر به مثال فروشگاه و چرخ دستى توجه کنید! اگرضارب از شما طلب‏کار هم باشد که چرا جلو چرخ دستى او را گرفته‏اید، شما عصبانى خواهید شد و چه بسا رفتارى تلافى‏جویانه بروز دهید. (سابینى، 1994م.)

    ب) خشونت رسانه‏اى: بسیارى از یادگیرى‏ها از روى الگوهاست؛ خواه الگو، واقعى باشد یا رسانه‏اى. تحلیل دقیق محتواى برنامه‏هاى تلویزیون و... نشان مى‏دهد که بسیارى از آنها دربردارنده خشونت هستند. (ریس[202] و روت[203] 1993م.؛ واترز[204] و همکاران 1993م.)روان‏شناسان اجتماعى مى‏پرسند: آیا این برنامه‏ها به افزایش پرخاشگرى کودکان یا حتى بزرگ‏سالان کمک مى‏کند یا نه؟ پژوهش‏هاى بسیارى در این زمینه انجام شده است. نتایج این پژوهش‏ها گرچه هماهنگ نیست، ولى در مجموع این نتیجه را دربردارد که یکى از عوامل پرخاشگرى، خشونت‏هاى رسانه‏اى است. بررسى‏هاى هم‏بستگى میان این دو متغیر انجام شده و هم‏بستگى مثبتِ معنادارى به دست آمده است. این پژوهش‏ها در کشورهاى مختلفى مانند استرالیا، فنلاند، لهستان، فلسطین اشغالى، افریقاى جنوبى و... انجام شده است. (بوتا،[205] 1990م.؛ هیوزمن و واورن،[206] 1986م. به نقل از: سابینى)

    ج) عوامل شخصیتى (الگوى رفتارى تیپ «A»): از نظر روان‏شناسان، هر کسى ویژگى‏هاى زیر را داشته باشد، داراى این الگوى رفتارى و پرخاشگرى است (گلاس،[207] 1977م.؛استراب،[208] 1984م.): 1. رقابت‏جوى شدید؛ 2. عجول؛ 3. زودرنج (تحریک‏پذیر)و کسانى که نقطه مقابل این ویژگى‏ها را دارند، داراى الگوى رفتارى تیپ «B» هستند. پژوهش‏هاى بسیارى نیز آن را تأیید مى‏کند. (بارون، راسل[209] و آرمز[210]،1985م. و کارور[211]و گلاس، 1978م.) از این رو، تعجبى ندارد که افراد تیپ «A» بیشتر از تیپ «B» به کودک‏آزارى و همسرآزارى نیز اقدام کنند. (استراب و همکاران، 1984م.؛ به نقل از: سابینى)

    د) عوامل شخصیتى (سوگیرى اسنادى خصمانه): یکى دیگر از عوامل شخصیتى، سوگیرى اسنادى خصمانه است. در مثال چرخ دستى، اگر برداشت ما این باشد که ضارب از روى عمد زده است، احتمال تلافى بیشتر است، ولى تفسیر رفتار دیگران آسان نیست و رفتار مبهم است. در این موقعیت‏ها، عامل شخصیتى ماست که دخالت مى‏کند. کسى که داراى این ویژگى شخصیتى (سوگیرى اسنادى خصمانه) باشد، کمتر به دیگران اجازه مى‏دهد که از مبهم بودن موقعیت سود ببرند و به سرعت تفسیر عمدى بودن را مطرح مى‏کند و دست به تلافى مى‏زند.

     

    11. شیوه‏هاى پیشگیرى و مهار پرخاشگرى

    پرخاشگرى از کنش متقابل، رویدادهاى بیرونى، شناخت‏ها و ویژگى‏هاى شخصیتى ناشى مى‏شود و این عوامل، تغییرپذیر و مهار شدنى هستند. از این رو، پرخاشگرى نیز مهارپذیر است و براى مهار آن، فرایندهایى پیشنهاد شده است که به بررسى آنها مى‏پردازیم.

    الف) مجازات پرخاشگر: در اینکه آیا مجازات باعث پیشگیرى یا کاهش پرخاشگرى مى‏شود یا نه، بحث‏هاى متفاوتى مطرح است. این بحث‏ها بیشتر درباره عبرت‏آموزى مجازات اعدام براى جرم‏هاى خشن، صورت گرفته است که آیا باعث عبرت دیگران مى‏شود یا نه؟ پاسخ این است که عبرت‏آموزى شرایطى لازم دارد: 1. مجازات بى‏درنگ پس از اعمال پرخاشگرانه باشد؛ 2. مجازات قطعى باشد نه احتمالى؛ 3. مجازات قوى باشد (به مقدار کافى ناخوشایندى داشته باشد)؛ 4. مجازات باید موجّه باشد نه غیر مرتبط و اتفاقى.

    متأسفانه بیشتر این شرایط در نظام قضایى بسیارى از کشورها وجود ندارد. تأخیر در مجازات زیاد است؛ مجازات براى بعضى‏ها اجتناب‏پذیر است و بیشتر مجازات‏ها را مجرمان، غیر موجه و غیر منصفانه مى‏دانند.

    در مورد مجازات مرگ، از سه زاویه اخلاق، حقوق و روان‏شناسى اجتماعى مى‏شود به موضوع نگریست. بعضى از روان‏شناسان اجتماعى، در بازدارندگى آن تردید جدى کرده‏اند، (بارون و بایرن، 1997م.) ولى کمترین فایده‏اش این است که مجرم امکان به دام انداختن قربانیان دیگرى را نمى‏یابد؛ زیرا بسیارى از جرم‏ها را سابقه‏دارها انجام مى‏دهند.

    ب) تخلیه هیجانى:[212] بنابر این فرضیه، افراد براى کاهش خشم خود، نیاز دارند که بهصورتى سالم، هیجان‏هاى پرخاشگرانه خود را بروز دهند. (آرونسون به نقل از: دولارد و همکاران؛ 1939م.) براى مثال، کسانى که فعالیت‏هاى ورزشى دارند یا در یک اتاق خالى نعره مى‏زنند، تحریک‏هاى هیجانى خود را کاهش مى‏دهند، (بارون و بایرن به نقل از: زیلمن،[213] 1979م.) ولى این چندان پایدار نیست و چه بسا برانگیختگى ناشى از تحریکدوباره ظاهر شود. نتیجه پژوهش‏ها در این موضوع، چندان دلگرم کننده نیست. رواج پرخاشگرى آشکار، نشان مى‏دهد:

    1. تماشاى پرخاشگرى رسانه‏اى، باعث کاهش آن نمى‏شود؛ (بارون و بایرن به نقل از: گین، 1979م.)

    2. تهاجم علیه موجودات بیجان، باعث کاهش آن نمى‏گردد. (اسمیت به نقل از: ملیک[214] و مک کندلس،[215] 1966م.)

    پس برخلاف باور عمومى، تخلیه هیجانى چندان تأثیر مثبتى بر کاهش پرخاشگرى ندارد بلکه نوعى تمرین و کسب لذت و به رسمیت شناختن آن است.

    ج) توجه به بازدارنده‏هاى شناختى:[216] در مثال چرخ دستى، اگر طرف مقابل صادقانهعذرخواهى کند، به احتمال قوى ما عصبانى نخواهیم شد و رفتار پرخاشگرانه‏اى نشان نخواهیم داد. (مالین به نقل از: واینر[217] و همکاران، 1987م.) پس عذرخواهى مى‏تواند بهعنوان راهبردى مؤثر براى کاهش پرخاشگرى به شمار آید.

    شیوه شناختى دیگرى که در کاهش پرخاشگرى تأثیر دارد، غلبه بر «نقصان شناختى»[218]است. این غلبه، باعث افزایش بازدارندگى مى‏شود. (دانلسون به نقل از: زیلمان، 1993م.)

    شیوه شناختى دیگر، استفاده از راهبرد پیش اسناد[219] است؛ یعنى پیش از اینکه اعمالآزارنده دیگران اتفاق بیفتد، آن را پیش‏بینى کنیم و به گونه‏اى اسناد دهیم که باعث خشم ما نشود؛ براى مثال، بگوییم عمدى نیست، بلکه ویژگى شخصیتى او این گونه است.

    د) ارائه الگوهاى غیر پرخاشگر: الگوهاى غیر پرخاشگر نیز، مانند الگوى پرخاشگر تأثیر آموزشى دارد. این مطلب در بسیارى از پژوهش‏ها تأیید شده است. حضور الگوى غیرپرخاشگر در موقعیت‏هاى بالقوه خطرناک مى‏تواند در کاهش خشونت و افزایش رفتار متعادل تأثیرگذار باشد.

    ه) آموزش مهارت‏هاى اجتماعى: بسیارى از افراد نیاموخته‏اند که چگونه در موقعیت‏هاى اجتماعى حضور یابند و با دیگران رفتار کنند و به تحریک‏هاى آنها پاسخ دهند یا خواسته‏ها و آرزوهاى خود را ابراز دارند و... . از این رو، با ناکامى روبه‏رو مى‏شوند و در نتیجه، احتمال بروز پرخاشگرى در آنها بیشتر مى‏شود. (بارون و بایرن به نقل از: تاچ،[220]1985م.) آموزش مهارت‏هاى اجتماعى به این گونه افراد مؤثر است و این آموزش، چندان هم پیچیده نیست.

    و) پاسخ‏هاى مغایر:[221] اگر نزدیک است عصبانى شویم و ناگهان کسى مطلب خنده‏دارىبگوید، به احتمال قوى ما خُلق از دست رفته را باز مى‏یابیم. این عواطف مثبت، ما را در مقابله با خشم خود کمک مى‏کند. (بارون و بایرن به نقل از: بارون، 1993م.)

    ز) توجه به تفاوت‏هاى فرهنگى و نژادى در پرخاشگرى: سطح پرخاشگرى در فرهنگ‏هاى مختلف، متفاوت است. پژوهش‏هاى بسیارى این مطلب را تأیید مى‏کند. (مالیم به نقل از: هیوزمن وارون، 1983م.)؛ (بارون و بایرن به نقل از: فراچک،[222] 1985م.)

    در یکى از این پژوهش‏ها، سطح پرخاشگرى در 137 جامعه مختلف بررسى شد. (آرونسون به نقل از: بوربانک،[223] 1987م.) نتایج بیانگر تفاوت شگرفى میان فرهنگ‏هاىمختلف بود. در برخى فرهنگ‏ها، پرخاشگرى یک هنجار اجتماعى و ارزش است و در فرهنگى دیگر، یک ضد ارزش و خلاف به شمار مى‏آید. (کلاینبرگ، ترجمه: کاردان، 1346ه . ش) وجود این تفاوت‏ها میان بزرگ‏سالان تعجب‏برانگیز نیست؛ چون سال‏ها در هنجارها غوطه‏ور شده‏اند، ولى کودکان نیز همان تفاوت‏ها را داشتند. پژوهشى که استرمن و همکاران (1994م.) انجام دادند، سه نوع پرخاشگرى کلامى، فیزیکى و غیر مستقیم را در کودکان نشان داد.

     

    12. پرخاشگرى در قرآن

    در اینجا مى‏کوشیم آرمان‏ها و ایدئال‏هاى قرآنى را در موضوع پرخاشگرى بررسى کنیم. این مفهوم چه جایگاه ارزشى در نظام مفهومى اسلام دارد؟ حد و حدود آن چیست؟ انواع مجاز آن کدام است؟ نسبت به چه کسانى و در چه شرایطى، حق پرخاشگرى داریم و با چه کسانى باید با خشونت رفتار شود؟

    در تعریف پرخاشگرى، قصد آسیب‏رسانى لحاظ شده است؛ در حالى که در نظام مفهومى اسلام، از یک منظر، آسیب‏رسانى به غیر، نوعى ضد ارزش و ناهنجارى است؛ مگر در شرایطى خاص. از این نظرگاه، حتى اعدام‏ها و قطع دست و پا و... نیز به قصد آسیب‏رسانى نیست؛ چون این مجازات‏ها سرانجام، هم به سود خود مجرم و هم به سود جامعه است. حتى در مواردى که سودى به حال جامعه نداشته باشد، به سود خود شخص است؛ زیرا:

    یک ـ حکم خداست و تسلیم شدن به حکم خدا به سود فرد است؛

    دو ـ این مجازات، بخشى از مجازات کردارهاى خود اوست و اگر در این دنیا مجازات نشود، تمام مجازات او براى سراى دیگر باقى مى‏ماند؛

    سه ـ باعث بازدارندگى او از استمرار خطا مى‏شود.

    بر این اساس، چه بسا بسیارى از مجازات‏هاى اسلامى، خشونت و پرخاشگرى تلقى نشود، ولى چون روان‏شناسان اجتماعى، مباحث پرخاشگرى را از آن منظر مطالعه نمى‏کنند، این رفتارها را با عنوان پرخاشگرى و خشونت مورد بحث قرار مى‏دهند. به بیان دیگر، اگر از دیدگاه عمومى و مسامحى به این رفتارها توجه کنیم، آسیب‏رسانى نیست؛ چون آن رنج کنونى، پى‏آمدهاى مثبت بعدى دارد و همچون داروى تلخى است که باعث سلامت فرد مى‏شود.

    ما در این نوشتار، از منظر عمومى سخن مى‏گوییم و از همان واژه‏هاى خشونت و پرخاشگرى، استفاده مى‏کنیم. بر این اساس، به چند بحث مى‏پردازیم. نخست خواهیم گفت که در این نظام مفهومى، اصل بر عدم خشونت و پرخاشگرى است؛ مگر به هنگام ضرورت و در حد ضرورت. سپس دلایل متعددى نیز براى نفى خشونت اولیه، مى‏آوریم. سپس به ترتیب، انواع خشونت‏هاى کلامى و عملى و سپس دستورهاى صریح قرآن را در مورد پرخاشگرى بررسى مى‏کنیم.

    نمودار (3) ـ پرخاشگرى در نظام مفهومى اسلام

    روح کلى حاکم بر نظام مفهومى اسلام، استفاده از جاذبه‏ها است. خداوند از بنى‏اسرائیل پیمان مى‏گیرد که خون یکدیگر را نریزند و یکدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنند.[224]سپس سرزنش مى‏کند که چرا شما این کارها را انجام دادید.[225] به مؤمنان‏مى‏فرماید: به خدایانِ مشرکان، دشنام ندهید؛ زیرا آنان نیز از روى دشمنى و جهل، خداوند را دشنام خواهند داد.[226] به موسى و هارون مى‏فرماید: فرعون سرکشى کرده است، به سوى او بروید و با او به نرمى سخن بگویید، شاید پند پذیرد یا بترسد.[227] در جاى دیگر، تصریح مى‏کند که نیکى و بدى یکسان نیست؛ بدى را به نیکویى دفع کن؛ زیرا سبب مى‏شود دشمنى به دوستى بدل گردد.[228] در مقام دعوت به پروردگار، باید از طریق حکمت و اندرز وارد شد و به شیوه‏اى نیکو مجادله کرد.[229] به پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهمى‏فرماید: به برکت رحمت الهى با آنان نرم‏خو شدى و اگر تندرو و سخت‏دل بودى، بى‏گمان از پیرامون تو پراکنده مى‏شدند، پس از ایشان درگذر و برایشان آمرزش بخواه.[230] در توصیف پیامبر و پیروان آن حضرت مى‏فرماید: آنان بر کافران سخت‏گیر و بایکدیگر مهربانند.[231]

     

    13. پرخاشگرى‏هاى کلامى در قرآن

    از آنجا که دامنه معنایى پرخاشگرى به رفتار فیزیکى اختصاص ندارد، بلکه شامل آسیب‏هاى روانى نیز مى‏شود، پرخاشگرى‏هاى کلامى نیز در این زمینه مطرح مى‏شود که به اختصار به آنها مى‏پردازیم.

    الف) سوگندهاى خشن: معمولاً به چیزهایى سوگند خورده مى‏شود که بسیار مقدس و باارزش‏اند. خداوند به اسب‏هاى دونده‏اى که نفس‏زنان به سوى میدان جهاد پیش مى‏روند، سوگند مى‏خورد؛ به اسب‏هایى که بر اثر برخورد سم آنها با سنگ‏هاى بیابان، جرقه‏هاى آتش پیدا مى‏شود و صبح‏گاهان به دشمن یورش مى‏برند و از هر سوى گرد و غبار مى‏پراکنند و ناگهان در میان دشمن ظاهر مى‏شوند.[232] در جاى دیگر، به فرشتگانى سوگند یاد مى‏کند که از کافران به سختى جان مى‏ستانند.[233] نیز از حادثه‏اى کوبنده (روز قیامت) یاد مى‏کند و در بیان شکوه آن، از پیامبر مى‏پرسد تو چه مى‏دانى که آن حادثه کوبنده چیست؟[234] این گونه آیات بیانگر ارزشمندى این مفاهیم پرخاشگرانه در این نظام مفهومى است.

    ب) تهدیدهاى خشن دنیوى و اخروى: خداوند در روز قیامت مى‏گوید: اى فرزندان آدم! مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را نپرستید و مرا پرستش کنید، ولى گروهى از شما سخت گمراه شدید. اکنون این جهنمى است که به شما وعده داده شده بود؛ امروز بر دهان آن گروه مهر مى‏نهیم و دست‏هایشان با ما سخن مى‏گویند و پاهایشان گواهى مى‏دهند و اگر بخواهیم فروغ دیدگانشان را مى‏گیریم و آنان را چنان در جاى خود مسخ مى‏کنیم که نه بتوانند بروند و نه برگردند.[235] در قیامت، کافران داراى جامه‏هایى از آتش خواهند بود و از بالاى سر آنها آب جوش ریخته خواهد شد.[236] آنان روز قیامت را دیر مى‏پندارند، ولى ما مى‏دانیم که نزدیک است.[237] اى پیامبر! به آنان بگو، هر کارى که مى‏توانند، انجام دهند و من هم انجام خواهم داد.[238] در آن روز، کسانى که کارنامه اعمالشان بد است، از دیدن آن ناراحت مى‏شوند و تأسف مى‏خورند که مال و قدرت آنها از دست رفته است و کارى از دست آنها برنمى‏آید. آن‏گاه ندا مى‏رسد که بگیرید او را و در غل و زنجیر کشید و در میان آتشش افکنید و... .[239]

    خداوند براى اینکه همگان درس عبرت بگیرند، حتى براى پیامبرش نیز به تندى تعبیر مى‏کند که اگر سخنان غیر مرا به من نسبت داده بود، دست راست او را محکم مى‏گرفتیم و سپس رگ قلبش را قطع مى‏کردیم و هیچ یک از شما مانع عذاب او نمى‏شدید.[240]

    تهدیدهاى دنیوى نیز در قرآن فراوان است. بى‏گمان کسانى که با خدا و فرستاده او مخالفت کنند، ذلیل خواهند شد.[241] آیا کافران شما بهتر از کافران اقوام پیشین هستند؟ یا براى آنان امان‏نامه‏اى در کتاب‏هاى آسمانى آمده است؟ یا خود را جماعتى متحد و پیروز مى‏پندارند؟[242] آیا در زمین سیر نکرده‏اند تا ببینند فرجام کسانى که پیش از آنان بودند چگونه بود؟ خداوند آنان را هلاک کرد و براى کافران چنین عذاب‏هایى است.[243] خداوند قدرت دارد که از بالاى سر یا زیرپاى کافران عذابى بر آنان بفرستد یا میانشان تفرقه افکند و طعم جنگ و اختلاف داخلى را به آنها بچشاند.[244]

    ج) نفرین کردن: نفرین نیز نوعى پرخاشگرى کلامى است. نفرین، به معناى دعاى منفى است. یهود مى‏گفتند دست خدا بسته است و چیزى نمى‏بخشد (یا قدرت ندارد). خداوند مى‏فرماید: دست‏هاى خودشان بسته باد و از رحمت الهى دور باشند به سبب این سخنى که گفتند.[245] داوود و عیسى، کافران بنى‏اسرائیل را لعن و نفرین کردند.[246] خداوند پس از یادآورى بعضى ویژگى‏هاى منفى انسان، مى‏گوید مرگ بر این انسان، چقدر ناسپاس است.[247] همچنین پس از چندین سوگند مى‏گوید مرگ بر شکنجه‏گران گودال آتش،[248] مرگ بر دروغ‏گویان.[249] مرگ بر کسانى که کافر شدند، اعمالشان نابود باد.[250] نوح پس از ناامیدى از هدایت قوم خود، گفت: خدایا بر گمراهى ظالمان بیفزا[251] و هیچ یک از کافران را بر روى زمین باقى مگذار[252] و هلاکت آنها را بیفزا.[253] در جایى دیگر، به کسانى که نهى الهى را به هیچ مى‏انگارند، مى‏گوید به شکل میمون‏هایى طرد شده درآیید.[254] ابولهب (عموم پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله) را نفرین مى‏کند که دو دست او بریده باد و هرگز مال و ثروتش به او سودى نبخشد.[255]

    د) تمسخر واستهزا: قرآن کافران را مسخره مى‏کند و مى‏فرماید هر کس گمان مى‏کند خدا، پیامبرش را در دنیا و آخرت یارى نخواهد کرد، ریسمانى از سقف خانه خود آویزد و خود را حلق‏آویز کند و نفس خود را قطع کند [و تا لبه پرتگاه مرگ پیش رود] تا ببیند آیا این کار خشم او را فرو مى‏نشاند؟[256]

    در قیامت، آنان که قرآن را تکذیب مى‏کردند، از خدا مى‏خواهند که آنها را از آتش بیرون آورد، ولى خداوند با بیانى تمسخرآمیز و زننده آنان را از خود مى‏راند.[257] شمارى از مشرکان، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را استهزا مى‏کردند که او نسل بریده است و وارث ندارد. خداوند به همان صورت پاسخ مى‏دهد که آنها خودشان نسل بریده‏اند.[258] در جاى دیگر، اعمال کافران را به خاکسترى تشبیه مى‏کند که در یک روز طوفانى در برابر تندبادى قرار گرفته است و قدرت حفظ کمترین چیزى از آن را ندارند.[259] در جایى دیگر، مشرکان را ناپاک مى‏شمارد و مى‏گوید نباید از امسال به مسجدالحرام نزدیک شوند.[260] البته امکان دارد بعضى از این آیات هم بیان واقعیت کند و هم در مقام تمسخر و تحقیر باشد.

    ه) اعلان بیزارى: نمونه‏اى بسیار صریح از پرخاشگرى کلامى، اعلان بیزارى شدید است. آن هم در موقعیت‏هاى زمانى و مکانى بسیار بااهمیت، مانند ایام حج. قرآن، بیزارى شدید خدا و پیامبرش را از مشرکان در روز حج اکبر [عید قربان]، به همه مردم اعلان مى‏دارد.[261] یعنى بیزار بودن تنها، کافى نیست، بلکه اعلانِ عمومى لازم است.

     

    14. پرخاشگرى‏هاى عملى در قرآن

    قرآن کریم گاهى رفتارهاى پرخاشگرانه اقوام گذشته را به گونه‏اى ذکر مى‏کند که با یک تأیید ضمنى یا صریح همراه است.

    الف) عقاب‏هاى اقوام گذشته: تمام عذاب‏ها و عقاب‏هایى که خداوند بر اقوام پیامبران گذشته نازل کرده، از این نوع است. خداوند، قوم لوط و شهر و دیار آنها را زیر و رو کرد و بارانى از سنگ بر آنها فروریخت.[262] قوم نوح را غرق کرد تا درس عبرتى براى مردمان دیگر باشد.[263] قوم عاد و ثمود و اصحاب الرَّس[گروهى که درختان صنوبر را مى‏پرستیدند] و اقوام بسیار دیگرى را که در این میان بودند و هدایت نپذیرفتند، همه را هلاک و نابود کرد.[264] براى قوم عاد، تندباد وحشتناک و سردى را در روزى شوم فرستاد که مردم را همچون تنه نخل‏هایى که از ریشه برکنده شده‏اند، ریشه کن سازد.[265]

    قوم صالح، هدایت نپذیرفتند و ناقه‏اى را که براى آزمایش آنها فرستاده شده بود، آسیب رساندند و خداوند تنها صیحه‏اى [صاعقه عظیم ]بر آنها فرستاد و آنها را به صورت گیاهان خشکى درآورد که دامداران [در آغل] جمع‏آورى مى‏کنند.[266] فرعون و لشکریانش را که موسى را ساحر یا دیوانه خواندند، در دریا غرق کرد.[267] توطئه کسانى را که سوار بر فیل، قصد تخریب کعبه را داشتند، نقش بر آب کرد و پرندگانى را فرستاد تا با سنگ‏هاى کوچکى، آنها را هدف قرار دهند و آنان را همچون کاه خورده شده، متلاشى سازند.[268] هرگاه حکمت خداوند اقتضا کند که قومى نابود شوند، حتى به پیامبرش نیز اجازه شفاعت نمى‏دهد؛ همچنان‏که در مورد قوم نوح این گونه شد.[269] خود پیامبرش را در صورت لزوم، تنبیه مى‏کند؛ همچنان‏که حضرت یونس علیه‏السلام، از قوم خودش که هدایت نمى‏پذیرفتند، ناراحت شد و آنها را رها کرد و خداوند براى مدتى، او را در شکم یک ماهى بزرگ زندانى کرد و سپس او را نجات داد.[270]

    ب) تأیید اقدام‏هاى پیامبران الهى: یکى از نمونه‏هاى بسیار آشکار، اقدام حضرت ابراهیم علیه‏السلام است. پس از اینکه آن حضرت به صورت‏هاى مختلف استدلال کرد و خدا و دین حق را معرفى کرد و آنان نپذیرفتند، تصمیم گرفت رفتار دیگرى انجام دهد.[271] از این رو، فرصتى مناسب به دست آورد و بت‏هاى گونه‏گون بتکده را شکست و جز بت بزرگ،[272] همه را قطعه‏قطعه کرد و به این ترتیب، بت‏پرستان را با یک ناهماهنگى شناختىِ عمیق روبه‏رو ساخت و از این رو، آنان سر به زیر افکندند.[273] ابراهیم براى بیدار کردن وجدان آنان، باز نوعى پرخاشگرى کلامى بروز داد و گفت اُف بر شما و آنچه جز خداوند مى‏پرستید.[274] اساسا هیچ قومى که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند، با دشمنان خدا و رسول خدا، دوستى نمى‏کنند.[275] خداوند، این اقدام حضرت ابراهیم و یاران او را که به آن قوم مشرک گفتند از بت‏هاى شما بیزاریم و میان ما و شما دشمنى همیشگى آشکارى هست، مگر زمانى که شما به خداى یگانه ایمان بیاورید،[276] تأیید مى‏کند و آن را به عنوان الگو معرفى مى‏کند.

    ج) مردود شمردن برخى رفتارهاى خشن: در جریان مخالفت‏هاى فرزندان آدم علیه‏السلام با یکدیگر، هر کدام کارى را براى تقرب به پروردگار انجام دادند، ولى از یکى پذیرفته شد و از دیگرى پذیرفته نشد. آن که عملش پذیرفته نشد، گفت به خدا سوگند تو را خواهم کشت. برادر دیگر پاسخ داد من گناهى ندارم، ولى خداوند تنها از پرهیزکاران مى‏پذیرد.[277] اگر تو براى کشتن من اقدام کنى، من هرگز چنین نمى‏کنم و سرانجام برادر پرهیزکار خودش را کشت. از عبارت‏هایى مانند «خدا تنها از پرهیزکاران مى‏پذیرد» و «سرانجام او را کشت و از زیان‏کاران شد»[278] و از نکته‏هاى دیگرى معلوم مى‏شود که این حرکت مورد تأیید قرآن نیست. یهود و مشرکان، شدیدترین دشمنى‏ها را به مؤمنان داشته‏اند.[279]

    در جریان حضرت ابراهیم علیه‏السلام نیز مخالفان تصمیم گرفتند ایشان را بسوزانند، آتشى فراهم کردند و او را در آن انداختند.[280] قرآن، این رفتار را مردود مى‏شمارد؛ چون خداوند به آتش فرمان مى‏دهد که بر او سرد و سالم باشد.[281]

    بعضى از ویژگى‏هاى مجازات‏هاى قیامت و توصیف قرآن درباره آنها نیز، به نوعى پرخاشگرى اشاره دارد؛ براى مثال، مى‏گوید: واى بر کافران از عذاب شدید الهى.[282] یا گاهى عظمت خدا و سنگینى کیفرهایش را به رخ مى‏کشد؛ براى مثال، مى‏گوید هر کس با خدا دشمنى کند، [باید بداند که] مجازات خداوند شدید است.[283]

     

    15. دستورهاى صریح براى پرخاشگرى

    افزون بر پرخاشگرى‏هاى کلامى و عملى که نمونه‏هاى آن را در قرآن آوردیم، قرآن گاهى دستورهاى صریحى بر رفتارهاى پرخاشگرانه‏اى مانند مجازات‏هاى اسلامى و جهاد با کفار دارد.

    الف) جهاد: بحث ما در بحث‏هاى فقهى جهاد نیست، بلکه مى‏خواهیم بگوییم با مطالعه آیات قرآنى، روحیه جهاد در راه خدا در مؤمنان زنده مى‏شود.[284] قرآن مى‏فرماید کسانى که مورد ظلم واقع شده‏اند، خداوند اجازه مى‏دهد که بجنگند.[285] قرآن به پیامبر توصیه مى‏کند که از کافران اطاعت نکند، بلکه با آنها جهاد کند.[286] اگر پیمان‏شکنى کردند و دین شما را به تمسخر گرفتند، با پیشوایان کفر بجنگید؛ زیرا آنان به پیمان خود پاى‏بند نیستند.[287] گاهى فراتر مى‏رود و دستور سخت‏گیرى بر کفار و منافقان را مى‏دهد.[288] هشدار مى‏دهد که مبادا توجه به دشمنان دوردست، شما را از دشمنان کنار خودتان غافل کند. آنان باید شدت و خشونت را در شما احساس کنند.[289] دستور مى‏دهد که براى مقابله با دشمن، هر نیروى ممکن را فراهم کنید تا دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید.[290] نیروهاى رزمنده خود را تشویق کنید و بدانید اگر ده نفر از شما، شکیبایى پیشه کنند، بر دویست نفر از دشمنانتان غلبه خواهید کرد.[291]

    ب) مجازات‏هاى اسلامى: در اسلام مجازات‏هایى مانند زندانى کردن زنان خلاف‏کار،[292] تنبیه کردن [حد زدن] مردان و زنان خطاکار،[293] اعدام یا تبعید کسانى که با خدا و پیامبر مى‏جنگند و در زمین فساد مى‏کنند یا بریدن دست و پاى آنها[294] و قطع کردن دست دزد[295] و مجازات‏هایى همانند اینها[296] با صراحت آمده است.

     

    16. نتیجه‏گیرى نهایى

    ـ دین اسلام اساسا دین نوعدوستى، محبت، مهرورزى و رفتار حمایتى است.

    ـ لحن آیات مربوط به رفتار حمایتى، لحن بیان راهبرد دائمى است و بزرگراه زندگى انسان‏ها را نشان مى‏دهد، ولى لحن آیات مربوط به پرخاشگرى و خشونت، لحن اصلاحى، دفاعى و جراحى جامعه از عفونت‏ها است.

    ـ مهرورزى و عطوفت براى همه انسان‏ها و نسبت به تمام بندگان الهى است، لکن خشونت فقط در مورد درصد بسیار کمى از انسان‏ها است که جامعه را به فساد و تباهى مى‏کشند.

    ـ مهرورزى، عطوفت و خوبى کردن به دیگران مطلوبیت ذاتى دارد، ولى خشونت و پرخاشگرى مطلوبیت ذاتى ندارد، مگر در حد ضرورت و براى دفع فساد و اصلاح فرد و جامعه.

    ـ در اسلام، انجام رفتار حمایتى به خاطر تقویت ابعاد روانى همانند اعتماد به نفس و فراهم‏سازى زمینه رشد در افراد جامعه مورد تأکید است، ولى اعمال پاره‏اى از سختگیرى‏ها، مجازات و تنبیه‏ها صرفا به خاطر جلوگیرى از مفاسد اجتماعى و رفع موانع رشد و اعتلاى جامعه انسانى است.

     

    منابع

    منابع فارسى

    * قرآن مجید (با ترجمه محمدمهدى فولادوند).

    1. ارونسون، روان‏شناسى اجتماعى، ترجمه: حسین شکرکن، تهران، رشد، 1366.

    2. برکویتس، لئونارد، روان‏شناسى اجتماعى، ترجمه: محمدحسین فرجاد، تهران، اساطیر، 1372.

    3. رحمتى، محمدصادق، روان‏شناسى اجتماعى معاصر، قم، سینا، 1371.

    4. کریمى، یوسف، روان‏شناسى اجتماعى، تهران، 1373.

    5. کلاین برگ، روان‏شناسى اجتماعى، ترجمه: على‏محمد کاردان، تهران، اندیشه، 1346.

    6. گاردنر، لیندزى و دیگران، مبانى روان‏شناسى اجتماعى، ترجمه: جواد طهوریان و محمدتقى منشى طوسى، مشهد، آستان قدس، 1376.

    7. مکارم شیرازى، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج 1، 1370.

     

    منابع لاتین

    8. Aronson, Elliot, The Social Animal 6th, Newyork, (1991).

    9. Arthur& Reber, Dictionary of Psychology, (1985).

    10. Baron, R.P & Byrne, Social Psychology, Boston, (1997).

    11. Donelson R. Forsyth, Our Social Workd, 4th, (1994).

    12. Forsyth. Donelson R, Our Social World, Albany, (1994).

    13. Hewstone, Miles etal, Blackwell Reader in Social Psychology. oxford, (1997).

    14. Sabini.John, Social Psychology, 2th, Newyork, (1994).

    15. Malim, Tony, Socal Psychology, 2th, Houndmills, Macmillan perss, (1997).

    16. Semin, Gun r.etal, Applide Social Psychology, London, (1996).

    17. Smith R. etal, Social Psychology, Newyork, (1995).

     


    [130] دانشجوى دکترى روان‏شناسى دانشگاه اصفهان و عضو هیئت علمى پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

    [131] دانشجوى دکترى روان‏شناسى دانشگاه اصفهان.

    [132]6. prosocial behavior.

    [133]7. helping behavior.

    [134]8. altruism.

    [135]9. charitable.

    [136]10. Catherine Cenovese.

    [137]11. Darely, J.

    [138]12. Cathrine Cenovese.

    [139]13. Milgram, S.

    [140]14. Amato,P,R.

    [141]15. diffusion of responsibititiy.

    [142]16.Senneker.

    [143]17. Hendrick.

    [144]18. Pluralistic Ignorance.

    [145]19. Empathy.

    [146]20. Brothers L.

    [147]21. Ungrer J.A. etal.

    [148]22. Self _ Control.

    [149]23. Internal Locus of control.

    [150]24. Oliner P.M.

    [151]25. Oliner S.P.

    [152]26. Bryan J.H.

    [153]27. Test M.A.

    [154]28. Forge,K.L.

    [155]29. Phemister, s.

    [156]. وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ معلوم لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ. ذاریات: 19

    [157]. وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السّائِلِینَ وَ فِی الرِّقابِ. بقره: 177

    [158]. وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظّالِمِ أَهْلُها. نساء: 75

    [159]. وَ لا یَأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ مِنْکُمْ وَ السَّعَةِ أَنْ یُؤتُوا أُولِی الْقُرْبى وَ الْمَساکِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ فِی سَبِیلِ‏اللّهِ... . نور : 23

    [160]. وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى مَیْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ. بقره: 280

    [161]. وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً. بقره: 83 و (نساء: 36)

    [162]. إِنَّمَا الْمُؤمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ... . حجرات: 10

    [163]. وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ. ذاریات: 19

    [164]. مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثِیرَةً... . بقره: 245

    [165]. مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ. بقره: 261

    [166]. وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَیْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ‏یَوْمَ الْقِیامَةِ. آل‏عمران: 180

    [167]. بقره: 180.

    [168]. لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى. بقره: 264

    [169]. فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَیْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً لا یَقْدِرُونَ عَلى شَیْءٍ مِمّا کَسَبُوا. بقره: 264

    [170]. وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ... . بقره: 265

    [171]. کَلاّ بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ. فجر: 17

    [172]. إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ وَ الْعامِلِینَ عَلَیْها وَ الْمُؤلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ. توبه: 60

    [173]. وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ... . آل‏عمران: 103

    [174]. مکارم شیرازى و همکاران، تفسیر نمونه، ج 1، ص 155.

    [175]. الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ. بقره: 27؛ (رعد: 21 و 25)

    [176]. تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى. مائده: 2

    [177]. وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ. نساء: 75

    [178]. فَوَکَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَیْهِ. قصص: 15

    [179]. وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ یَسْعى قالَ یا مُوسى إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ. قصص: 20

    [180]. قالُوا یا أَیُّهَا الْعَزِیزُ إِنَّ لَهُ أَباً شَیْخاً کَبِیراً فَخُذْ أَحَدَنا مَکانَهُ... . یوسف: 78

    [181]. وَ أَمَّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما... . کهف: 82

    [182]. أَمَّا السَّفِینَةُ فَکانَتْ لِمَساکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَها وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصْباً. کهف: 79

    [183]30. Agression.

    [184]. بعضى از روان‏شناسان اجتماعى، خشونت را به معناى آسیب‏رسانى بدنى و پرخاشگرى را عام مى‏دانند، ولى در این نوشتار هر دو را به معناى عام و مترادف هم به کار مى‏بریم.

    [185]31. Freud s.

    [186]32. Tanatos.

    [187]33. Lorenz.K.

    [188]34. Socilbilgogists.

    [189]35.Buss A.A.

    [190]36. Nisbett. R.E.

    [191]37. Gladue B.A.

    [192]38. Maraxxiti, D.

    [193]39. Drive Theories.

    [194]40. Berkowitz L.

    [195]41. Dollard j.

    [196]42. Social Learning Theories.

    [197]43 Bandura A.

    [198]44. Richardson D.R.

    [199]45. Cognitive Theories.

    [200]46. Huseman.

    [201]47. Direct Provocation.

    [202]48. Ress A.J.

    [203]49. roth J.A.

    [204]50. Waters H.F.etal.

    [205]51. Botha M.

    [206]52. Eron L.D.

    [207]53. Glass.

    [208]54. Strube M.J.

    [209]55. Russell G.W.

    [210]56. Arms R.

    [211]57.Carver.

    [212]58. Catharsis.

    [213]59. Zilman D.

    [214]60. Mallick S.K.

    [215]61. Mc Candless B.R.

    [216]62. Cognitive Intervetaions.

    [217]63. Weiner B.

    [218]64. Cognitive deficit.

    [219]65. Preattribution.

    [220]66. Toch H.

    [221]67. Incompatible.

    [222]68. Fraczek A.

    [223]69. Burbank.

    [224]. وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ. بقره: 84

    [225]. ثُمَّ أَنْتُمْ هؤلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِیقاً مِنْکُمْ مِنْ دِیارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَیْهِمْ. بقره: 85

    [226]. وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّوا اللّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ... .انعام: 108

    [227]. فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى. طه: 44

    [228]. وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ. فصلت: 34

    [229]. ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ. نحل: 125

    [230]. فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ. آل‏عمران: 159

    [231]. أَشِدّاءُ عَلَى الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ. فتح: 29

    [232]. وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً* فَالْمُورِیاتِ قَدْحاً * فَالْمُغِیراتِ صُبْحاً* فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً* فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً. عادیات: 1ـ5

    [233]. وَ النّازِعاتِ غَرْقاً. نازعات: 1

    [234]. الْقارِعَةُ * مَا الْقارِعَةُ * وَ ما أَدْراکَ مَا الْقارِعَةُ * یَوْمَ یَکُونُ النّاسُ کَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ. قارعه: 1ـ4

    [235]. أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ * وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ * وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاًّ کَثِیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ* هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ * اصْلَوْهَا الْیَوْمَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ * الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ * وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلى أَعْیُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنّى یُبْصِرُونَ. یس: 60 ـ 67

    [236]. فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابٌ مِنْ نارٍ یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤسِهِمُ الْحَمِیمُ. حج: 19

    [237]. إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً * وَ نَراهُ قَرِیباً * یَوْمَ تَکُونُ السَّماءُ کَالْمُهْلِ * وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ. معارج: 6ـ9

    [238]. قُلْ یا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَکانَتِکُمْ إِنِّی عامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ. انعام: 135

    [239]. فَیَقُولُ یا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتابِیَهْ * وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِیَهْ * یا لَیْتَها کانَتِ الْقاضِیَةَ * ما أَغْنى عَنِّی مالِیَهْ * هَلَکَ عَنِّی سُلْطانِیَهْ * خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ. حاقه: 25ـ31

    [240]. وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاوِیلِ * لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمِینِ * ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِینَ * فَما مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِینَ. حاقه: 44 ـ 47

    [241]. إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ کُبِتُوا کَما کُبِتَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ. مجادله: 5

    [242]. أَ کُفّارُکُمْ خَیْرٌ مِنْ أُولئِکُمْ أَمْ لَکُمْ بَراءَةٌ فِی الزُّبُرِ * أَمْ یَقُولُونَ نَحْنُ جَمِیعٌ مُنْتَصِرٌ. قمر: 42ـ43

    [243]. أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَ لِلْکافِرِینَ أَمْثالُها. محمد: 10

    [244]. قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَ یُذِیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ... . انعام: 65

    [245]. وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا. مائده: 64

    [246]. لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلى لِسانِ داوُدَ وَ عِیسَى. مائده: 78

    [247]. قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ. عبس: 17

    [248]. قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ. بروج: 4

    [249]. قُتِلَ الْخَرّاصُونَ. ذاریات: 10

    [250]. وَ الَّذِینَ کَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ. محمد: 8

    [251]. وَ لا تَزِدِ الظّالِمِینَ إِلاّ ضَلالاً. نوح: 24

    [252]. رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیّاراً. نوح: 26

    [253]. وَ لا تَزِدِ الظّالِمِینَ إِلاّ تَباراً. نوح: 28

    [254]. فَلَمّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ. اعراف: 166

    [255]. تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ * ما أَغْنى عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ. مسد: 1 ـ 2

    [256]. مَنْ کانَ یَظُنُّ أَنْ لَنْ یَنْصُرَهُ اللّهُ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّماءِ ثُمَّ لْیَقْطَعْ فَلْیَنْظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ ما یَغِیظُ. حج: 15

    [257]. قالَ اخْسَؤا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ... .مؤمنون: 108

    [258]. إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ. کوثر: 3

    [259]. مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عاصِفٍ لا یَقْدِرُونَ مِمّا کَسَبُوا عَلى شَیْءٍ ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ. ابراهیم: 18

    [260]. إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا. توبه: 28

    [261]. أَذانٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ... .توبه: 3

    [262]. جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَیْها حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ. هود: 82

    [263]. وَ قَوْمَ نُوحٍ لَمّا کَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْناهُمْ وَ جَعَلْناهُمْ لِلنّاسِ آیَةً... . فرقان: 37 و (ر.ک: صافات: 75 ـ 82)

    [264]. وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصْحابَ الرَّسِّ وَ قُرُوناً بَیْنَ ذلِکَ کَثِیراً * وَ کُلاًّ ضَرَبْنا لَهُ الْأَمْثالَ وَ کُلاًّ تَبَّرْنا تَتْبِیراً. فرقان: 38 ـ 39

    [265]. إِنّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ * تَنْزِعُ النّاسَ کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ. قمر: 19ـ20

    [266]. إِنّا مُرْسِلُوا النّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ * وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَیْنَهُمْ کُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى فَعَقَرَ * فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ * إِنّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ صَیْحَةً واحِدَةً فَکانُوا کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ. قمر: 27ـ30

    [267]. وَ فِی مُوسى إِذْ أَرْسَلْناهُ إِلى فِرْعَوْنَ بِسُلْطانٍ مُبِینٍ * فَتَوَلّى بِرُکْنِهِ وَ قالَ ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ * فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِی الْیَمِّ وَ هُوَ مُلِیمٌ. ذاریات: 38ـ40 و (اعراف: 133)

    [268]. وَ أَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبابِیلَ * تَرْمِیهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّیلٍ * فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ. فیل: 3ـ5

    [269]. وَ لا تُخاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ. مؤمنون: 27

    [270]. وَ إِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ * إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ * فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ * فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِیمٌ... . صافات: 139ـ142

    [271]. وَ تَاللّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْنامَکُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِینَ. انبیاء: 57

    [272]. فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلاّ کَبِیراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ. انبیاء: 58

    [273]. ثُمَّ نُکِسُوا عَلى رُؤسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ ما هؤلاءِ یَنْطِقُونَ. انبیاء: 65

    [274]. أُفٍّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ. انبیاء: 67

    [275]. لا تَجِدُ قَوْماً یُؤمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الاْخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ. مجادله: 22

    [276]. قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنّا بُرَآؤا مِنْکُمْ وَ مِمّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ‏اللّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتّى تُؤمِنُوا بِاللّهِ وَحْدَهُ... .ممتحنه: 4

    [277]. ... إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْ‏آخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قالَ إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ... . مائده: 27

    [278]. فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرِینَ. مائده: 30

    [279]. لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا... . مائده: 82

    [280]. قالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ... . انبیاء: 68

    [281]. یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِیمَ... . انبیاء: 69

    [282]. وَیْلٌ لِلْکافِرِینَ مِنْ عَذابٍ شَدِیدٍ... . ابراهیم: 2

    [283]. وَ مَنْ یُشَاقِّ اللّهَ فَإِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ. حشر: 4

    [284]. براى بررسى این آیات، ر.ک: کلید واژه‏هاى قتال و جهاد.

    [285]. أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا... . حج: 39

    [286]. فَلا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبِیراً... . فرقان: 52

    [287]. وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ... . توبه: 12

    [288]. جاهِدِ الْکُفّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ... . توبه: 73

    [289]. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفّارِ وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً... . توبه: 123

    [290]. وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ... . انفال: 60

    [291]. یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤمِنِینَ عَلَى الْقِتالِ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ

    مِائَةٌ یَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ. انفال: 65

    [292]. وَ اللاّتِی یَأْتِینَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْکُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتّى یَتَوَفّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً. نساء: 15

    [293]. وَ الَّذانِ یَأْتِیانِها مِنْکُمْ فَآذُوهُما... . نساء: 16

    [294]. إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ. مائده: 33

    [295]. وَ السّارِقُ وَ السّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما... . مائده: 38

    [296]. گفتنى است خشونت از منظر برون‏دینى نیز به طور مطلق قابل نفى نیست، بلکه بى‏گمان اگر فرد یا جامعه‏اى مورد تجاوز قرار گیرد، خشونت مى‏ورزد؛ عرف انسانى در همه جوامع و ملیت‏ها مى‏پذیرد که جنگ را باید با جنگ پاسخ گفت و فرد یا گروه متجاوز به حقوق دیگران را باید مجازات کرد. در غیر این صورت، زندگى بشر، سامان نخواهد یافت؛ به بیان دیگر، براى فرار از خشونت نامعلوم و تابع قدرت بیشتر، باید به خشونت معلوم و تابع قانون تن داد و این دیدگاه، به دین و دین‏داران اختصاص ندارد.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کاویانی، محمد، موسوی، سیده زهره.(1387) چالش قهر و مهر در قرآن و روان شناسی/ محمد کاویانی/ سیده زهره موسوی. فصلنامه روان‌شناسی و دین، 1(2)، 78-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمد کاویانی؛ سیده زهره موسوی."چالش قهر و مهر در قرآن و روان شناسی/ محمد کاویانی/ سیده زهره موسوی". فصلنامه روان‌شناسی و دین، 1، 2، 1387، 78-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کاویانی، محمد، موسوی، سیده زهره.(1387) 'چالش قهر و مهر در قرآن و روان شناسی/ محمد کاویانی/ سیده زهره موسوی'، فصلنامه روان‌شناسی و دین، 1(2), pp. 78-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کاویانی، محمد، موسوی، سیده زهره. چالش قهر و مهر در قرآن و روان شناسی/ محمد کاویانی/ سیده زهره موسوی. روان‌شناسی و دین، 1, 1387؛ 1(2): 78-