روان‌شناسی و دین، سال هفتم، شماره دوم، پیاپی 26، تابستان 1393، صفحات 111-124

    رابطه احساس قدردانی نسبت به خدا با شخصیت و کارکردهای مثبت روانی در ایران و لهستان

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ ناصر آقابابایی / دانشجوی دکتری روان‌شناسی عمومي دانشگاه علامه طباطبائی / naseragha@gmail.com
    آگاتا بلچنیو / استادیار دانشگاه کاتولیک جان پل دوم لوبلین
    چکیده: 
    هدف این پژوهش، بررسی رابطه احساس قدردانی نسبت به خدا با کارکردهای مثبت روانی و عامل های شخصیت بود. 226 دانشجوی ایرانی و 220 دانشجوی لهستانی به «پرسش نامه قدردانی نسبت به خدا»، «پرسش نامه شخصیت هگزاکو-60»، «مقیاس شادی فاعلی»، «مقیاس رضایت از زندگی»، و «مقیاس حرمت خود روزنبرگ» پاسخ دادند. یافته ها نشان داد که در هر دو بافت، احساس قدردانی نسبت به خدا با نمره های بالا در شادی، رضایت از زندگی، حرمت خود، صداقت- فروتنی، و برون گرائی رابطه مثبت داشت. احساس قدردانی نسبت به خدا، پس از کنترل شخصیت نیز توانست مقادیر معناداری از تغییرات در کارکردهای مثبت روانی را پیش بینی کند. همچنین یافته های این پژوهش نشان داد که نقش مثبت قدردانی مستقل از شخصیت است و دارای عمومیت میان- فرهنگی می باشد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Relationship of Feeling Grateful to God with Personality and Positive Psychological Functioning in Iran and Poland
    Abstract: 
    This research aimed to investigate the relationship of feeling grateful towards God with positive psychological functioning and personality factors. 226 Iranian and 220 Polish university students filled out “Gratitude toward God Questionnaire”, “HEXACO Personality Inventory-60”, “Subjective Happiness Scale”, “Satisfaction with Life Scale”, and “Rosenberg’s Self-Esteem Scale”. Results showed that within both contexts feeling grateful to God was positively associated with happiness, life satisfaction, self-esteem, Honesty-Humility, and Extraversion. After controlling for personality, gratitude to God managed to significantly predict variances in positive functioning. Furthermore, the findings showed that the positive role of gratitude is independent of personality and has cross-cultural generality.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    «قدرداني» به‌عنوان فضيلتي انساني در تاريخ انديشه بشر جايگاه ويژه‌اي دارد. در علم اخلاق، به‌عنوان يک فضيلت مطرح، و تقريباً همه اديان بدان ارج نهاده‌اند. مفهوم قدرداني در متون اسلامي، با واژه «شکر» معرفي شده است. اين واژه و مشتقات آن ده‌ها بار در قرآن کريم به‌کار رفته است. خداوند خود «وَ كانَ اللَّهُ شاكِراً عَلِيماً» (نساء: 147)؛ و بندگان صالحش را با واژه شکر توصيف مي‌کند. مثلاً در مورد حضرت نوح مي‌فرمايد: «إِنَّهُ كانَ عَبْداً شَكُورا» (اسراء: 3). خداوند ضمن اينکه شکرگزاران را اندک مي‌شمارد «أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ» (بقره: 243)؛ همگان را به آن توصيه مي‌کند، آن را پيامد ايمان مي‌داند «وَ اشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ» (نحل: 114)؛ و مي‌فرمايد که تنها بندگان شاکر، نشانه‌هاي الهي را در‌مي‌يابند «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ» (ابراهيم: 5). از پيامدهاي قدرداني، تکرار يا ادامه جريان خير است؛ چرا‌که منعم در‌مي‌يابد لطفش به هدر نرفته است. اين حقيقت هم در رابطه با خداوند درست است هم در رابطه با مخلوقات. اميرالمؤمنين علي فرموده‌اند: «کسي که شکرگزاري دارد، از فزوني نعمت محروم نمي‌شود». همچنين فرموده‌اند: «هنگامي‌که نشانه‌هاي نعمت پروردگار آشکار شد، با ناسپاسي نعمت‌ها را از خود دور نسازيد» (نهج‌البلاغه، ‌1422ق).
    در روان‌شناسي، قدرداني به‌عنوان هيجاني مقدس و اخلاقي مطرح شده است. پژوهش‌هاي متعدد، آثار مثبت فراوان آن را در سلامت و کارکردهاي مثبت رواني همچون شادي، رضايت از زندگي، کيفيت خواب و کاهش اختلال‌هاي رواني به اثبات رسانده‌اند (وود و همكاران، 2010). در اين پژوهش‌ها، قدرداني غالباً به‌عنوان يک رگه شخصيتي مطالعه شده است. تنها تعداد اندکي از پژوهش‌ها، قدرداني نسبت به خدا را به‌عنوان سازه‌اي ديني مطالعه کرده‌اند (رزماريان و همكاران، 2011).
    یکی دیگر از سازه‌هايی که روان‌شناسان مثبت‌گرا بدان توجه ویژه‌ای دارند، مفهوم «بهزيستي فاعلي» است. قرن‌هاست که چيستي «زندگي خوب»، انديشمندان را به خود مشغول داشته است. آنها بر ملاک‌هايي چون دوست داشتن ديگران و لذت به‌عنوان ويژگي‌هاي يک «زندگي خوب» متمرکز شده‌اند. انديشه ديگري که درباره زندگي خوب وجود دارد، عبارت است از اينکه افراد خودشان احساس کنند که زندگي خوبي دارند. اين تعريف فاعلي يا ذهني از کيفيت زندگي، به هر فرد اين حق را مي‌دهد که تصميم بگيرد زندگي‌اش ارزشمند است يا نه. اين رويکرد به تعريف زندگي خوب، چيزي است که «بهزيستي فاعلي» و گاهي در زبان محاوره‌اي «شادي» ناميده شده است. بهزيستي فاعلي اشاره به ارزيابي عاطفي و شناختي افراد از زندگي‌شان دارد، و شامل تجربه هيجان‌هاي دل‌پذير، سطح پايين خلق منفي، و رضايت زندگي بالاست. مردم همه فرهنگ‌ها، بهزيستي فاعلي را مهم‌ترين عنصر زندگي‌شان گزارش مي‌کنند. ازاين‌رو، دانشمندان مي‌کوشند تا عامل‌هاي پرورش آن را شناسائي کنند (آقابابايي و فراهاني، 1390، ص 80). افزايش بهزيستي از اين جهت مهم است که افراد شاد در عرصه‌هاي گوناگون زندگي مانند ازدواج، دوستي، سلامت، کار، و تحصيل موفق‌ترند، نه‌تنها به علت اينکه موفقيت، شادي آفرين است بلکه شادي، موفقيت را با خود به ارمغان مي‌آورد (ليوبومرسکي و همكاران، 2005). متغير مثبت ديگري که بايد آن را از شادي متمايز دانست، حرمت‌خود است. «حرمت‌خود» گرچه رابطه مثبت قوي‌اي با شادي دارد، اما مفهوماً از آن متفاوت است. حرمت‌خود عبارت است از: ارزيابي عاطفي از خودانگاره و هويت. ارزيابي مثبت يا منفي فرد از خودش در اينکه او چه احساسي نسبت به خودش دارد، نقش دارد. افراد داراي حرمت‌خود مثبت نوعاً از بيان آراءشان به شيوه‌اي مناسب و مؤدبانه بيم ندارند، آنها در پي فرصت‌هايي براي پيشرفت خود هستند. از عبارت‌هاي مثبت درباره خودشان استفاده مي‌کنند، و موفقيت‌هاي ديگران را تهديد قلمداد نمي‌کنند (زاف و هير، 2003، ص 235). از سوي ديگر، حرمت‌خود پائين يک مشکل رايج است که با سبب‌شناسي برخي از اختلالات رواني مانند افسردگي، وسواس، اختلال خوردن، مصرف مواد، درد مزمن، و روان‌پريشي ارتباط داده شده است (مک‌منس و همكاران، 2009). پژوهش‌ها نشان داده‌اند که پيش‌بيني‌کننده‌هاي شادي و حرمت‌خود متمايز‌اند. در‌حالي‌که بهترين پيش‌بيني‌کننده‌هاي شادي عبارت‌اند از: رگه‌هاي «خلق و خوئي» (مانند برون‌گرايي و روان‌رنجور خويي)، بهترين پيش‌بيني‌کننده حرمت‌خود، ويژگي‌هاي مرتبط با عامليت و انگيزش (مانند خوش‌بيني، و فقدان نوميدي) بوده است (ليوبومرسکي و همكاران، 2006).
    دينداري و ارتباط با خداوند از‌جمله متغيرهايي هستند که رابطه آنها با سلامت رواني و به‌طور خاص با بهزيستي و حرمت‌خود مورد توجه پژوهشگران رشته‌هاي مختلف قرار گرفته است. پژوهش‌ها در جوامع دينی مختلف نشان مي‌دهد که ابعاد گوناگون دینداری و به‌طور خاص ديد مثبت به خدا، با شادی و رضایت زندگی رابطه مثبت دارد (آقابابايي و همكاران، 1388؛ پاراگمنت و همكاران، 2001؛ رابينز و همكاران، 2008؛ رزماريان و همكاران، 2009؛ حیدری رفعت و عنایتی نوین‌فر، 1389؛ قمری، 1389؛ عبدالخالک، 2006؛ سيم و يو، 2011؛ لويس و همكاران، 2005؛ هيلز و آرگايل، 1998). همچنین نشان داده شده است که افراد متدين نسبت به افراد غيرمتدين، حرمت‌خود بالاتري دارند و داراي سازگاري روان‌شناختي بهتري‌اند (گباور و همكاران، 2012؛ عبدالخالک، 2011). گرچه پژوهش‌های زیادی رابطه شخصیت با بهزیستی (استيل و همکارانش، 2008) و رابطه شخصیت با دین (ساراگلو، 2010) را بررسی کرده‌اند، اما مطالعه همزمان این سه متغیر (یعنی شخصیت، دین، و بهزیستی فاعلی) به‌ندرت انجام گرفته است. مطالعه همزمان اين سه متغير، روشن خواهد کرد که آيا رابطه دين با بهزيستي يگانه است، يا متأثر از شخصيت. فرانسيس و لستر (1997) در دانشجویان آمریکايی نشان دادند که پس از کنترل عامل‌های سه‌گانه آیزنک، دینداری توانست شادی را پیش‌بینی کند. اما مطالعه بري (2012) با استفاده از مدل پنج عاملی این یافته را تکرار نکرد. رابينز و همكارانش (2008) نشان دادند که گرچه دعا کردن با شادی رابطه مثبت دارد، پس از کنترل عامل‌های شخصیت آیزنک این رابطه از بین رفت.
    در اين پژوهش، به بررسی رابطه احساس قدرداني نسبت به خدا با کارکردهاي مثبت رواني (شامل شادي، رضايت از زندگي، و حرمت‌خود) و عامل‌هاي شخصيت در دو بافت مسلمان ایران و مسيحي لهستان خواهیم پرداخت. چنين پژوهشي، امکان بررسي تعميم‌پذيري ميان فرهنگي يافته‌ها را فراهم خواهد آورد. بر پايه پژوهش‌هاي متعددي که بيانگر رابطه مثبت رگه قدرداني با کارکردهاي مثبت رواني بوده‌اند، انتظار است قدرداني نسبت به خدا نيز با شادي، رضايت از زندگي، و حرمت‌خود رابطه مثبت داشته باشد. همچنين براساس اينکه چند پژوهش در چارچوب مدل پنج عاملي شخصيت نشان داده‌اند که عامل برون‌گرايي و توافق رابطه‌اي قوي با رگه قدرداني دارد (آقابابائی و فراهانی، 1390؛ نتو، 2007؛ وود و همكاران، 2009)، پیش‌بینی مي‌شود در هر دو بافت، دو عامل برون‌گرايي و توافق از مدل هگزاکو نيز با قدرداني نسبت به خدا رابطه مثبت داشته باشند. لازم به يادآوري است که مدل هگزاکو، شخصيت را در چارچوب شش عامل مي‌سنجد: صداقت- فروتني، تهييج‌پذيري، برون‌گرايي، توافق، وظيفه‌شناسي، و تجربه‌پذيري (اشتن و لي، 2009). همچنین با توجه به ماهیت و محتوای عامل صداقت- فروتنی (شامل رگه‌هاي صداقت، انصاف، پرهيز از حرص، و فروتني) و اينکه اين عامل از قوي‌ترين همبسته‌هاي دينداري در مدل شش عاملي هگزاکو است (آقابابايي، 2012؛ آقابابايي و همكاران، 2014)، پیش‌ینی مي‌شود این عامل با قدرداني نسبت به خدا رابطه مثبت داشته باشد. سرانجام، در این مطالعه به بررسي اين پرسش مي‌پردازيم که آیا پس از کنترل شخصیت، قدرداني نسبت به خدا مي‌تواند کارکردهاي مثبت رواني را پیش‌بینی کند یا خیر؟
    روش تحقيق
    الف. آزمودني‌ها: نمونة پژوهش شامل 226 دانشجوي ايراني و 220 دانشجوي لهستاني در سال تحصيلي 1391-1392 (2012-2013) است که با روش نمونه‌گيري غيرتصادفي به مشارکت در پژوهش دعوت شدند. از نمونه ايراني 151 نفر زن، 75 نفر مرد، يک نفر زردشتي و ساير افراد مسلمان بودند. ميانگين سني آنها 47/22 سال با دامنه 18 تا 38 بود. از نمونه لهستاني 170 نفر زن، 34 نفر مرد، 16 نفر بدون بيان جنسيت، يک نفر مسلمان و باقي آنها مسيحي بودند. ميانگين سني آنها 96/21 سال با دامنه 19 تا 47 سال بود.
    این پژوهش از نوع توصیفی (غیرآزمایشی) و با روش تحقیق همبستگی است. داده‌های پژوهش به وسیله پرسش‌نامه‌های خود‌گزارشی به دست آمدند و با شاخص‌ها و روش‌های آماری، همچون ضریب همبستگی پيرسون، و رگرسیون چندگانه، تحلیل شدند. براي اين مدل‌ها، تعداد نمونه دست‌کم 10 تا 20 برابر تعداد متغيرهاي مستقل تعيين شده است (فراهاني و عريضي، 1384؛ هومن، 1386). بدین‌ترتیب، با وجود 7 متغير مستقل (قدرداني نسبت به خدا و عامل‌هاي شش‌گانه شخصيت)، حجم نمونه در اين پژوهش بسنده است. براي جمع‌آوري داده‌ها، نسخه‌هاي فارسي و لهستاني پرسش‌نامه‌هاي زير به کار رفت.
    ب. ابزار سنجش
    پرسش‌نامه قدرداني نسبت به خدا: اين پرسش‌نامه تک‌عاملي چهار گويه دارد. پايايي دروني آن با روش آلفاي کرونباخ برابر با 96/0 به دست آمده است (کراوزه، 2006). آلفاي کرونباخ نسخه فارسي اين پرسش‌نامه، در گروهي از دانشجويان ايراني برابر با 85/0 و همبستگي آن با پرسش‌نامه قدرداني برابر با 54/0 به دست آمد. به ترتيب، بيانگر پايايي و روايي رضايت‌بخش آن است (آقابابايي و اينانلو، 1389، ص 80). شرکت‌کننده‌ها به يک مقياس پنج درجه‌اي ليکرت پاسخ مي‌دهند.
    پرسش‌نامه شخصيت هگزاکو-60: براي سنجش عامل‌هاي شخصيت از نسخه 60 گويه‌اي پرسش‌نامه شخصيت هگزاکو استفاده شد. پايايي دروني عامل‌هاي شش‌گانه صداقت- فروتني، تهييج‌پذيري، برون‌گرايي، توافق، وظيفه‌شناسي، و تجربه‌پذيري با روش آلفاي کرونباخ در نمونه‌اي از دانشجويان، به ترتيب برابر با 79/0، 78/0، 80/0، 77/0، 78/0، و 77/0 گزارش شده است. آلفاي کرونباخ اين عامل‌ها در نمونه‌اي از جمعيت عمومي از 73/0 تا 80/0 گزارش شد. همبستگي نمره‌هاي خودگزارشي و نمره‌هاي مشاهده‌گر از 47/0 تا 60/0 و همبستگي پرسش‌نامه پنج عاملي نئو با پنج عامل متناظر آن در نسخه 60 گويه‌اي هگزاکو از 53/0 تا 80/0 بود (اشتن و لي، 2009). در ايران، آقابابائی (1391) ساختار عاملي این پرسش‌نامه را تأييد کرد. پايايي دروني عامل‌هاي شش‌گانه پرسش‌نامه، با روش آلفاي کرونباخ بين 60/0 و 75/0 به دست آمد (آقابابايي، 1391). روايي همگراي نسخه فارسی هگزاکو-60 هم با پنج عامل بزرگ شخصيت تأييد شده است (آقابابايي، 2012). شرکت‌کنندگان به یک مقیاس پنج درجه‌ای لیکرت پاسخ مي‌دهند.
    مقياس شادي فاعلي: اين مقياس داراي چهار گويه است. دو گوية نخست آن از پاسخ‌دهنده مي‌خواهد شادي خود را به‌ترتيب به‌صورت مستقل و در مقايسه با همگنان خود درجه‌بندي کند. گويه‌هاي سه و چهار، به ترتيب افراد شاد و غمگين را توصيف مي‌کند. از پاسخ‌دهنده مي‌پرسد که اين اوصاف چقدر در مورد او درست‌ هستند. ضرايب آلفاي کرونباخ اين مقياس از 79/0 تا 94/0 گزارش شده است (ليوبومرسکي و لپر، 1999). نسخة فارسي مقياس در نمونه‌هاي دانشجويي و غيردانشجويي اجرا و اعتباريابي شده است. ضريب آلفاي کرونباخ نسخه فارسي 77/0 و همبستگي آن با مقياس رضايت از زندگي 43/0 تا 49/0 گزارش شده است (آقابابايي و فراهاني، 1390، ص 79؛ آقابابايي و دیگران، 1388، ص 365). شرکت‌کنندگان به يک مقياس هفت درجه‌‌اي ليکرت پاسخ مي‌دهند.
    مقياس رضايت از زندگي: اين مقياس که داراي پنج گويه و تک‌عاملي است، براي سنجش بُعد شناختي بهزيستي فاعلي به کار رفت (دينر و همكاران، 1985). بياني و همكاران (1386) اين مقياس را اعتباريابي کردند. اين پژوهشگران، اعتبار مقياس را با روش آلفاي کرونباخ 83/0 و با روش بازآزمايي 69/0 گزارش کرده‌اند. به گفته كاشدان (2004)، براي سنجش بهزيستي فاعلي آزمون‌هايي چون مقياس شادي فاعلي و مقياس رضايت از زندگي، از مناسب‌ترين مقياس‌ها هستند؛ چرا‌که کوتاه، مبتني بر نظريه، و فارغ از فشار زماني‌اند و ويژگي‌هاي روان‌سنجي مناسبي دارند. شرکت‌کنندگان به یک مقیاس پنج درجه‌ای لیکرت پاسخ مي‌دهند.
    مقياس حرمتخود روزنبرگ: اين مقياس ده گويه‌اي، براي سنجش حرمت‌خود به کار رفت (روزنبرگ، 1985). همساني دروني نسخه فارسي اين مقياس با روش آلفاي کرونباخ برابر با 83/0 به دست آمده است (جوشن‌لو و قائدي، 1387). همچنين، در گروهي از دانشجويان ايراني، همبستگي اين مقياس با رضايت از زندگي، برون‌گرايي و روان رنجورخويي به ترتيب برابر با 49/0، 45/0، و 43/0-، به دست آمد که بيانگر روايي آن است (جوشن‌لو و افشاري، 2011). شرکت‌کنندگان به يک مقياس پنج درجه‌اي ليکرت پاسخ مي‌دهند.
    يافته‌هاي تحقيق
    ضرايب همبستگي متغيرهاي پژوهش در جدول 1 آمده است. همان‌گونه که جدول نشان مي‌دهد در هر دو بافت، قدرداني با نمرة بالاتر رضايت از زندگي، شادي، و حرمت خود رابطه مثبت دارد. همچنين در هر دو بافت، قدرداني با نمره بالا در عامل‌هاي صداقت- فروتني و برون‌گرايي رابطه مثبت دارد. رابطه قدرداني با تجربه‌پذيري در هر دو بافت مثبت بود. اما اين رابطه تنها در دانشجويان لهستاني معنادار بود. رابطه قدرداني با وظيفه‌شناسي نيز در هر دو بافت مثبت بود، اما اين رابطه تنها در بافت ايراني معنادار بود. در‌حالي‌که که رابطة تهييج‌پذيري با قدرداني در نمونه ايراني معنادار نبود، اين رابطه در بافت لهستاني منفي و معنادار بود.
    جدول 1. همبستگی‌های متقابل متغیرهای پژوهش برای شرکت‌کنندگان ایرانی (پائین) و لهستانی (بالا)
    10    9    8    7    6    5    4    3    2    1    متغيرها
    *16/0    11/0-    03/0    06/0    10/0    **18/0    **29/0    08/0-    05/0    1    1. صداقت- فروتنی
    *13/0-    10/0-    07/0-    01/0    04/0-    *14/0    07/0-    06/0-    1    01/0-    2. تهییج‌پذیری
    **19/0    **48/0    **46/0    **34/0    10/0    **21/0    01/0-    1    **17/0-    01/0    3. برون‌گرائی
    11/0    01/0-    10/0    04/0    *16/0    *17/0    1    *14/0    *16/0-    **28/0    4. توافق
    08/0    **22/0-    **18/0    *17/0    *16/0    1    **17/0    **30/0    03/0-    **22/0    5. وظیفه‌شناسی
    **17/0    **18/0    *13/0    09/0    1    **23/0    01/0-    **38/0    11/0-    02/0-    6. تجربه‌پذیری
    **39/0    **44/0    **65/0    1    11/0    **21/0    **23/0    **50/0    *15/0-    09/0    7. رضایت از زندگی
    **43/0    **48/0    1    **60/0    **19/0    **21/0    *15/0    **52/0    **24/0-    02/0-    8. شادی
    **27/0    1    **62/0    **62/0    **21/0    **32/0    **21/0    **66/0    **19/0-    07/0    9. حرمت خود
    1    **40/0    **22/0    **37/0    12/0    **21/0    06/0    **31/0    08/0    **27/0    10. قدرداني نسبت به خدا
    01/0 p<    05/0p< 
    براي کنترل نقش شخصيت در رابطه قدرداني نسبت به خدا با کارکردهاي مثبت رواني (شامل رضايت از زندگي، شادي، و حرمت‌خود) از دو مجموعه رگرسيون سلسله‌مراتبي (برای دو نمونه ایرانی و لهستانی) استفاده شد. در اين رگرسيون‌ها، عامل‌هاي شش‌گانه شخصيت در گام نخست به‌عنوان متغير پيش‌بين وارد معادله شدند. در گام دوم، قدرداني نسبت به خدا به‌عنوان متغير پيش‌بين وارد معادله شد تا سهم آن پس از کنترل شخصيت در گام اول، در پيش‌بيني سه کارکرد مثبت رواني مشخص بشود. خلاصه نتايج اين رگرسيون‌ها در جدول 2 آمده است. اين رگرسيون‌ها نشان داد که قدرداني مي‌تواند در هر دو بافت، پس از کنترل شخصيت نيز مقاديري از تغييرات در نمره کارکردهاي مثبت رواني را پيش‌بيني کند. جدول 2 نشان مي‌دهد که شخصيت و قدرداني چند درصد از تغييرات (R2) در نمره شادي، رضايت از زندگي، و حرمت‌خود را پيش‌بيني مي‌کند.
    جدول 2: خلاصه تحلیل رگرسيون سلسله‌مراتبي براي پیش‌بینی بهزيستي فاعلی و حرمت‌خود بر پایة شخصيت و احساس قدرداني نسبت به خدا
        شادی    رضایت از زندگی    حرمت خود
        ایران    لهستان    ایران    لهستان    ایران    لهستان
    گام اول: شش عامل شخصیت    30    24    29    13    47    27
    گام دوم: قدرداني نسبت به خدا    31    35    34    23    52    31
    01/0p<    05/0p<
    بحث و نتيجه‌گيري
    دين و باور به خدا بخشي از تجربه انساني در گستره تاريخ بوده است. افراد يا معتقد به خدا هستند يا غيرمعتقد. به‌ندرت مي‌توان کسي را يافت که نظري خنثا به خدا داشته باشد. با اينکه موضوع دين از زمان فرويد در قلمرو روان‌شناسي حضور داشته است، روان‌شناسي تجربي دين تنها از ميانه دهه پنجم قرن بيستم وجود يافت؛ زماني که روان‌شناسان تأييد کردند دين نقشي محوري در واقعيت‌هاي تاريخي، فرهنگي، اجتماعي و روان‌شناختي که انسان‌ها با آن روبه‌رو مي‌شوند، بازي مي‌کند. دين، خود به‌صراحت بر نقش مهمش در زندگي انسان تأکيد مي‌کند. مثلاً در قرآن مجيد آمده است: «اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد: 28)؛ تنها با ياد خدا دل‌ها آرامش مي‌يابد. مردم همه فرهنگ‌ها، آرامش، شادي و رضايت از زندگي را مهم‌ترين عنصر زندگي‌شان گزارش مي‌کنند. ازاين‌رو، بسياري از انديشمندان به نظريه‌پردازي در اين زمينه پرداخته‌اند. دانشمندان رشته‌هاي مختلف، بررسي عوامل مؤثر در اين زمينه را وجهه همت خود کرده‌اند (لوکاس و دونلان، 2007). دينداري و به‌طور خاص ارتباط با خداوند از‌جمله موضوع‌هايي است که رابطه آن با سلامت رواني و به‌طور خاص با شادي و رضايت از زندگي مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. مروري بر پژوهش‌هاي انجام‌شده در اين زمينه نشان مي‌دهد که داشتن يک رابطه مثبت با خداوند در ساحت‌هاي مختلف رواني و جسمي اثر دارد. گزارش شده است که داشتن رابطه عاشقانه با خدا با سلامت روانی بهتر همبسته است. احساس رها شدن توسط خدا و احساس عدم اطمینان‌خاطر از عشق خدا با افزایش مرگ و میر در میان‌سالی همبسته است (پاراگمنت و همكاران، 2001). دلبستگی به خدا در نوجوانان، با حرمت‌خود (سيم و يو، 2011)، و دلبستگی اجتنابی و مضطرب به خدا در دانشجویان با استفاده از ماری جوانا و الکل همبسته بوده است (هرتن و همكاران، 2012). يک پژوهش طولي هم نشان داد که داشتن نگاه مثبت به خدا در مبتلایان به اچ آی وی، به‌طور معناداری سرعت کمتر پیشرفت بیماری را پیش‌بینی کرد. در‌حالی‌که داشتن نگاه منفی به خدا در یک دوره چهار ساله، سرعت بیشتر پیشرفت بیماری را پیش‌بینی کرد (آيرنسن و ديگران، 2011). پرستش همراه با قدرداني نسبت به خدا به دليل نعمت‌ها و الطافش، موضوعي مشترک ميان اديان است (امونز، و همكاران، 2008، ص 646). پژوهش‌های انجام‌شده در این زمینه نشان داده‌اند قدرداني نسبت به خدا با رضایت از زندگی، شادي، سلامت رواني، و کیفیت خواب بهتر رابطه مثبت دارد (آقابابايي و اينانلو، 1389؛ رزماريان و همكاران، 2011) و با کاهش اثرات آسيب‌زاي استرس همراه است (کراوزه، 2006). چنانچه اين مرور کوتاه، آشکار ساخت كه پژوهش‌هاي مختلف نشان داده‌اند که داشتن پيوندي مثبت با خداوند نقش سازنده‌اي در ابعاد گوناگوني از سلامت رواني و جسمي دارد. نتايج اين پژوهش نيز نشان داد که در هر دو بافت مسلمان ايران و مسيحي لهستان احساس قدرداني نسبت به خدا با نمره‌هاي بالا در شادي، رضايت از زندگي، و حرمت‌خود رابطه مثبت داشت. به نظر مي‌رسد، رابطة قدرداني نسبت به خدا با کارکردهاي مثبت رواني دو سويه است؛ يعني، افرادي که نمره‌هاي بالاتر در شادي، رضايت از زندگي، و حرمت‌خود گزارش مي‌کنند، قدرداني بيشتري نسبت به خداوند احساس خواهند کرد. افراد شاکر احتمالاً شادتر، راضي‌تر و داراي حرمت‌خود بالاتري هستند. جمع‌بندي يافته‌هاي موجود در اين زمينه، ما را به نتيجه‌گيري رهنمون مي‌کند که باور قلبي به خداوندي مهربان و عادل، به بهتر شدن سطح زندگي انسان کمک مي‌کند. گرچه باور به خداوند مهربان، ياد او، و احساس قدرداني نسبت به او، در مرحله اول يک عمل قلبي است، اما در سطوح بعدي، در ساحت رفتارهاي فردي و اجتماعي بروز مي‌يابد (موسوی خمینی، 1376، ص 343-344). شايد بتوان گفت: هرچه اين نيروي دروني قوي‌تر باشد و هرچه اين نيروي دروني بيشتر در رفتار فرد تجلي يابد، فرد بيشتر از پيامدهاي مثبت آن همچون آرامش، شادي، رضايتمندي، حرمت خود اجتماعي و ده‌ها اثر ديگر بهره‌مند مي‌شود.
    يکي از يافته‌هاي اين پژوهش، اين است که پس از کنترل عامل‌هاي شخصيت، قدرداني نسبت به خدا مقادير معناداري از تغييرات در شادي، رضايت از زندگي، و حرمت‌خود را پيش‌بيني کرد. چنين يافته‌اي از اين جهت مهم است که پژوهش‌ها پيش‌تر نشان داده بودند که شخصیت، از نیرومندترین و پایدارترین متغیرها در تعیین بهزیستی فاعلی است. شواهدی از رابطه ژنتیکی میان بهزیستی فاعلی و شخصیت نيز در دست است (وايس و همكاران، 2008). در چارچوب مدل آیزنک و پنج عاملی، برون‌گرايی و روان‌رنجورخويی مهم‌ترین نقش را در تعیین عاطفه مثبت و منفی دارند (استيل و همكاران، 2008). در مدل شش عاملي هگزاکو نيز، که در اين پژوهش به کار بسته شد، برون‌گرايي مهم‌ترين پيش‌بيني‌کننده بهزيستي فاعلي و روان‌شناختي به دست آمده است (آقابابايي و ارجي، 2014). در اين پژوهش هم، در هر دو بافت، برون‌گرايي قوي‌ترين همبستة شخصيتيِ بهزيستي فاعلي و حرمت‌خود بود. اين يافته که قدرداني فراتر از شخصيت، کارکردهاي مثبت رواني را پيش‌بيني کرد، بيانگر نقش يگانه احساس قدرداني نسبت به خدا در پيش‌بيني اين متغيرهاست. به‌عبارت ديگر، رابطه مثبت قدرداني با آن متغيرها مستقل از شخصيت است.
    يکي ديگر از يافته‌هاي اين پژوهش، اين است که در هر دو بافت، نمره‌هاي قدرداني با عامل‌هاي صداقت- فروتني و برون‌گرايي رابطه مثبت داشت. گرچه رابطه قدرداني با وظيفه‌شناسي در هر دو بافت مثبت بود، اما اين رابطه تنها در نمونه ايراني معنادار بود. به علاوه، رابطه صداقت- فروتني با قدرداني نسبت به خدا در نمونه ايراني قوي‌تر از نمونه لهستاني بود. همان‌گونه که ساراگلو (2010) توصيف کرده است، همبسته‌هاي شخصيتيِ دين، دو کارکرد دين را برجسته مي‌کنند: 1. ارتقا ثبات شخصي؛ 2. بهبود رفاه ديگران و انسجام اجتماعي. نخستين کارکرد با عامل وظيفه‌شناسي مرتبط است. در‌حالي‌که کارکرد دوم، با عامل‌هاي توافق و صداقت- فروتني رابطه دارد. توافق و صداقت-فروتني، تفاوت‌هاي فردي را در دو جنبه از نوع‌دوستي متقابل ترسيم مي‌‌کنند: گرايش به همکاري کردن با فردي ديگر حتي الف. هنگامي‌که مي‌توان از زير آن شانه خالي کرد؛ ب. هنگامي که تضميني براي مقابله به مثل وجود ندارد. اولي مربوط به صداقت- فروتني است و دومي مربوط به توافق. اين يافته، که توافق بر‌خلاف صداقت- فروتني، با احساس قدرداني نسبت به خدا رابطه معناداري نداشت، تأييد مي‌کند که اين دو عامل نماينده جنبه‌هاي مختلفي از تفاوت‌هاي فردي در همکاري هستند و بايد از هم جدا انگاشته شوند. در‌واقع، چنين يافته‌اي به‌منزله تأييد روايي سازه‌اي مدل شخصيت هگزاکو قلمداد مي‌شود (اشتن و لي، 2007، 2009؛ هيلبيگ و همكاران، 2013). به علاوه، ارتباط متفاوت قدرداني نسبت به خدا با عامل‌هاي شخصيت در دو بافت ايراني و لهستاني، مي‌تواند اين احتمال را تقويت کند که رابطه شخصيت با متغيرهاي ديني وابسته به فرهنگ است. مثلاً، ممکن است در جوامع غيرديني کساني به دين روي آورند که در عامل تجربه‌پذيري يا روشن‌فکري نمره بالاتري گزارش مي‌کنند. در‌واقع، اين مطلب در اين پژوهش مشاهده شد: رابطه قدرداني نسبت به خدا با عامل تجربه‌پذيري در نمونه لهستاني قوي‌تر از نمونه ايراني به دست آمد.
    لازم به يادآوري است که علت عدم تأييد فرضيه ما در مورد رابطه مثبت قدرداني نسبت به خدا، با عامل توافق در پرتو دو نکته روشن خواهد داشت: نخست آنکه، يافته‌هاي پيشين متکي بر سنجش قدرداني به‌عنوان يک رگه شخصيتي بودند. در‌حالي‌که اين پژوهش قدرداني نسبت به خدا را به‌عنوان يک سازه ديني سنجيد. ديگر اينکه، در پژوهش‌هاي پيشين در مورد رابطه قدرداني با عامل‌هاي شخصيت، از مدل پنج عاملي استفاده شد. در‌حالي‌که در اين پژوهش از مدل شش عاملي هگزاکو استفاده شد. با وجود نام‌ها و محتواي مشترک هگزاکو با پنج عامل، عامل‌هاي هگزاکو با پنج عامل سنتي تفاوت‌هایی دارند. به‌طور خاص، محتواي دو عامل توافق و پايداري هيجاني (معکوس روان‌رنجورخويي) در پنج عامل، چرخش مجدد کرده است و در عامل‌هاي صداقت- فروتني، توافق، و تهييج‌پذيري در مدل هگزاکو پراکنده شده است. عامل توافق هگزاکو تا حدودي با محتواي تحريک‌پذيري و تندمزاجي مشخص مي‌شود که معمولاً در عامل پايداري هيجاني پنج عامل جاي دارد (اشتن و لي، 2007؛ لي و اشتن، 2004). همچنين رگه خشم، که در مدل پنج عاملي جزو عامل روان‌رنجورخويي بود، در مدل هگزاکو در عامل توافق قرار گرفته است. برخلاف مدل پنج عاملي، در مدل هگزاکو توافق در برابر عدم توافق نيست، بلکه توافق در برابر خشم قرار دارد (اشتن و لي، 2007).
    همایندی احساس قدرداني با کارکردهای مثبت روانی، ناشی از این واقعیت است که قدردانی موجب مي‌شود افراد به جنبه‌هاي مثبت محيطشان و به نعمت‌های الهی خو نگيرند. در‌نتيجه، شادکامي ‌و رضايت از زندگي بلند‌مدت‌تري براي آنها به ارمغان مي‌آورد، و با احساس ارزشمندی همراه خواهد بود. به هر رو، اين حقيقت که قدرداني در همه فرهنگ‌ها وجود دارد، نشان مي‌دهد که بخشي از طبيعت انسان است. از‌اين‌رو، تأکید اديان و فرهنگ‌ها بر پرورش این ویژگی، بايد بر پايه يک بنياد زيستي- روان‌شناختي مبتني باشد تا سازوکاري را تقويت کنند که جوامع را در گستره زمان به هم پيوند داده است. گفته شده است که قدرداني براي همکاري، تکامل يافته است. انسان‌ها براي اينکه بتوانند با ديگران همکاري کنند، بايد مجهز به سازوکارهايي باشند که به انگيزه‌هاي نزديکي کمک کنند. يک پرسش مهم در اين زمينه، اين است که ساختارهاي عصب‌شناختي که زيربناي قدرداني و ديگر رگه‌هاي مرتبط با نزديکي مي‌باشند، کدام‌اند. يک احتمال، ناقرينگي فعاليت قشر مغز است. افراد واجد انگيزه بازداري، داراي فعاليت پايه بالاتر در قشر پيش پيشاني راست (نسبت به قشر پيش پيشاني چپ) هستند. در‌حالي‌که که افراد واجد انگيزه نزديکي، داراي فعاليت پايه بالاتر در قشر پيش پيشاني چپ هستند (سانتسو و همكاران، 2008؛ ميلر و همكاران، 2012). عاطفه مثبت و منفي، برون‌گرايي و روان‌رنجورخويي ويژگي‌هايي‌اند که با انگيزه بازداري و نزديکي مرتبط شمرده مي‌شوند. فعاليت پايه بالاتر قشر چپ، با بالاتر بودن نسبي عاطفه مثبت و کنش‌وري همايند است. در‌حالي‌که بالاتر بودن فعاليت پايه قشر پيش پيشاني راست با بالاتر بودن نسبي عاطفه منفي و بازداري مرتبط است. همان‌گونه که اين پژوهش و پژوهش‌هاي پيشين نشان مي‌دهند، قدرداني هماره با عاطفه مثبت، و برون‌گرايي رابطه مثبت دارد و با عاطفه منفي رابطه منفي دارد. قدرداني با انگيزه نزديکي نيز پيوند داده شده است (تسانگ، 2006). با توجه به اين يافته‌ها و واقعيت‌ها، ناقرينگي فعاليت پيش پيشاني (يعني برتري فعاليت نيمکره چپ)، مي‌تواند به‌عنوان يک زيرلايه احتمالي براي قدرداني در نظر گرفته شود. پژوهش‌هاي مستقلي نياز است تا مستقيماً اين گمانه‌زني را تأييد کنند. محدوديت‌هاي اين پژوهش عبارتند از: استفاده از گزارش شخصي در سنجش همه متغيرها، استفاده از نمونه دانشجويي، و نمونه‌گيري غيرتصادفي. همچنين سهم نابرابر دو جنس مانع از بررسي نقش جنسيت در يافته‌ها شد. شايسته است پژوهش‌هاي آينده، روش‌هاي آزمايشي را به کار گيرند.
     

     

    References: 
    • نهج‌البلاغه، 1422ق، سيدرضي، قم، موسسه نشر اسلامي.
    • آقابابايي، ناصر، 1391، «رابطه صداقت و فروتني با شخصيت، دين، و بهزيستي فاعلي»، روان‌شناسي و دين، ش 19، ص 25-40.
    • آقابابايي، ناصر و مجيد اينانلو، 1389، «نقش قدرداني نسبت به خدا و خوي قدرداني در کيفيت خواب»، روان‌شناسي و دين، ش 12، ص 73-88.
    • آقابابايي، ناصر و حجت‌الله فراهاني، 1390، «نقش رگه قدرداني در پيش‌بيني بهزيستي روان‌شناختي و فاعلي»، روان‌شناسي تحولي: روان‌شناسان ايراني، ش 29، ص 75-84.
    • آقابابايي، ناصر و همكاران، 1388، «معنويت و احساس شخصي روان‌درستي در دانشجويان و طلاب»، علوم روان‌شناختي، ش 31، ص 360-372.
    • جوشن‌لو، محسن و غلامحسين قائدی، 1387، «بررسی مجدد پایائی و اعتبار مقیاس حرمت خود روزنبرگ در ایران»، دانشور رفتار، ش 31، ص 49-56.
    • حیدری رفعت، ابوذر و علي عنایتی نوین‌فر، 1389، «رابطه بین نگرش دینی و شادکامي ‌در بین دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس»، روان‌شناسی و دین، ش 12، ص 61-72.
    • فراهاني، حجت‌اله و حميد عريضي، 1384، روش‌هاي پيشرفته پژوهش در علوم انساني (رويکردي کاربردي)، اصفهان، جهاد دانشگاهي.
    • قمری، محمد، 1389، «بررسی رابطه دینداری ئ میزان شادمانی در بین دانشجویان به تفکیک جنسیت و وضعیت تأهل»، روان‌شناسی و دین، ش 11، ص 75-91.
    • موسوي خميني، سيد‌روح الله، 1376، شرح چهل حديث، چ چهاردهم، قم، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني.
    • هومن، حیدرعلی، 1386، شناخت روش علمي در علوم رفتاري، تهران، سمت.
    • Abdel-Khalek, A. M, 2006, Happiness, health, and religiosity: Significant relations, Mental Health, Religion & Culture, v. 9 (1), p. 85-97.
    • Abdel-Khalek, A. M, 2011, Religiosity, subjective well-being, self-esteem, and anxiety among Kuwaiti Muslim adolescents, Mental Health, Religion & Culture, v. 14 (2), p. 129-140.
    • Aghababaei, N, 2012, Religious, honest and humble: Looking for the religious person within the HEXACO model of personality structure, Personality and Individual Differences, v. 53 (7), p. 880-883.
    • Aghababaei, N, & Arji, A, 2014, Well-being and the HEXACO model of personality, Personality and Individual Differences, v. 56 (1), p. 139-142.
    • Aghababaei, N, & et al, 2014, The religious person revisited: Cross-cultural evidence from the HEXACO model of personality structure, Mental Health, Religion & Culture, v. 17 (1), p. 24-29.
    • Ashton, M. C, & Lee, K, 2007, Empirical, theoretical, and practical advantages of the HEXACO model of personality structure, Personality and Social Psychology Review, v. 11, p. 150–166.
    • Ashton, M. C, & Lee, K, 2009, The HEXACO-60: A short measure of the major dimensions of personality, Journal of Personality Assessment, v. 91 (4), p. 340–345.
    • Barrie, A, 2012, Personality, religion and character traits: Are personality traits better predictors of happiness than religiosity?, Unpublished BA dissertation, Dublin Business School.
    • Diener, E, & et al, 1985, The Satisfaction with Life Scale, Journal of Personality Assessment, v. 49, p. 71–75.
    • Emmons, R. A, & et al, 2008, Personality and the capacity for religious and spiritual experience. In O. P. John, R. W. Robins, & L. A. Pervin (Eds.), Handbook of personality: Theory and research (3rd ed., pp. 634-653), New York, The Guilford Press.
    • Francis, L. J, & Lester, D, 1997, Religion, personality and happiness, Journal of Contemporary Religion, v. 12 (1), p. 81–86.
    • Gebauer, J. E, & et al, 2012, Religiosity, social self-esteem, and psychological adjustment: On the cross-cultural specificity of the psychological benefits of religiosity, Psychological Science, v. 23 (2), p. 158-160.
    • Hilbig, B. E, & et al, 2013, It takes two: Honesty–Humility and Agreeableness differentially predict active versus reactive cooperation, Personality and Individual Differences, v. 54, p. 598–603.
    • Hills, P, & Argyle, M, 1998, Musical and religious experiences and their relationship to happiness, Personality and Individual Differences, v. 25, p. 91-102.
    • Horton, K. D, & et al, 2012, Examining attachment to God and health risk-taking behaviors in college students, Journal of Religion and Health, v. 51 (2), p. 552-66.
    • Ironson, G, & et al, 2011, View of God as benevolent and forgiving or punishing and judgmental predicts HIV disease progression, Journal of Behavioral Medicine, v. 34 (6), p. 414-425.
    • Joshanloo, M, & Afshari, S, 2011, Big Five personality traits and self-esteem as predictors of life satisfaction in Iranian Muslim university students, Journal of Happiness Studies, v. 12, p. 105–113.
    • Kashdan, T.B, 2004, The assessment of subjective well-being (issues raised by the Oxford Happiness Questionnaire, Personality and Individual Differences, v. 36, p. 1225–1232.
    • Krause, N, 2006, Gratitude toward God, stress, and health in late life, Research on Aging, v. 28, p. 163–183.
    • Lee, K, & Ashton, M. C, 2004, Psychometric properties of the HEXACO Personality Inventory, Multivariate Behavioral Research, v. 39 (2), p. 329–358.
    • Lewis, C. A, & et al, 2005, Religious orientation, religious coping and happiness among UK adults, Personality and Individual Differences, v. 38, p. 1193–1202.
    • Lucas, R. E, & Donnellan, M. B, 2007, How stable is happiness? Using the STARTS model to estimate the stability of life satisfaction, Journal of Research in Personality, v. 41, p. 1091-1098.
    • Lyubomirsky, S, & Lepper, H. S, 1999, A measure of subjective happiness: Preliminary reliability and construct validation, Social Indicators Research, v. 46 (2), p. 137–156.
    • Lyubomirsky, S, & et al, 2005, The benefits of frequent positive affect: Does happiness lead to success? Psychological Bulletin, v. 131 (6), p. 803–855.
    • Lyubomirsky, S, & et al, 2006, What are the differences between happiness and self-esteem? Social Indicators Research, v. 78, p. 363–404.
    • McManus, F, & et al, 2009, Cognitive-behavior therapy for low self-esteem: A case example, Cognitive and Behavioral Practice, v. 16, p. 266–275.
    • Miller, S. L, & et al, 2012, Relationship maintenance and biases on the line bisection task: Attractive alternatives, asymmetrical cortical activity, and approach–avoidance motivation, Journal of Experimental Social Psychology, v. 48, p. 566–569.
    • Neto, F, 2007, Forgiveness, personality and gratitude, Personality and Individual Differences, v. 43, p. 2313–2323.
    • Pargament, K. I, & et al, 2001, Religious struggle as a predictor of mortality among medically ill elderly patients, Archives of Internal Medicine, v. 161, p. 1881-1885.
    • Robbins, M, & et al, 2008, Prayer, personality and happiness: A study among undergraduate students in Wales, Mental Health, Religion & Culture, v. 11 (1), p. 93-99.
    • Rosenberg, M, 1965, Society and the adolescent self-image, Princeton, Princeton University Press.
    • Rosmarin, D. H, & et al, 2009, The role of religiousness in anxiety, depression, and happiness in a Jewish community sample: A preliminary investigation, Mental Health, Religion & Culture, v. 12 (2), p. 97–113.
    • Rosmarin, D.H, & et al, 2011, Grateful to God or just plain grateful? A comparison of religious and general gratitude, The Journal of Positive Psychology, v. 6, p. 389–396.
    • Santesso, D. L, & et al, 2008, Frontal EEG asymmetry and sensation seeking in young adults, Biological Psychology, v. 78, p. 164–172.
    • Saroglou, V, 2010, Religiousness as a cultural adaptation of basic traits: A Five-Factor model perspective, Personality and Social Psychology Review, v. 14 (1), p.108–125.
    • Sillick, W. J, & Cathcart, S., (in press). The relationship between religious orientation and happiness: the mediating role of purpose in life, Mental Health, Religion & Culture, doi: 10.1080/13674676.2013.852165.
    • Sim, T. N, & Yow, A. S, 2011, God attachment, mother attachment, and father attachment in early and middle adolescence, Journal of Religion and Health, v. 50, p. 264.
    • Steel, P, & et al, 2008, Refining the relationship between personality and subjective well-being, Psychological Bulletin, v. 134 (1), p. 138–161.
    • Tsang, J, 2006, The effects of helper intention on gratitude and indebtedness, Motivation and Emotion, v. 30 (3), p. 199–205.
    • Weiss, A, & et al, 2008, Happiness is a personal (ity) thing: The genetics of personality and well-being in a representative sample, Psychological Science, v. 19 (3), p. 205–210.
    • Wood, A. M, & et al, 2009, Gratitude predicts psychological well-being above the Big Five facets, Personality and Individual Differences, v. 46 (4), p. 443-447.
    • Wood, A.M, & et al, 2010, Gratitude and well-being: A review and theoretical integration, Clinical Psychology Review, v. 30, p. 890–905.
    • Zaff, J. F, & Hair, E. C, 2003, Positive development of the self: Self-concept, self-esteem, and identity. In M. H. Bornstein, L. Davidson, C. L. M. Keyes, & K. A. Moore (Eds.), Well-being: Positive development across the life course (pp. 235-251), London, Lawrence Erlbaum Associates, Inc.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آقابابایی، ناصر، بلچنیو، آگاتا.(1393) رابطه احساس قدردانی نسبت به خدا با شخصیت و کارکردهای مثبت روانی در ایران و لهستان. فصلنامه روان‌شناسی و دین، 7(2)، 111-124

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ناصر آقابابایی؛ آگاتا بلچنیو."رابطه احساس قدردانی نسبت به خدا با شخصیت و کارکردهای مثبت روانی در ایران و لهستان". فصلنامه روان‌شناسی و دین، 7، 2، 1393، 111-124

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آقابابایی، ناصر، بلچنیو، آگاتا.(1393) 'رابطه احساس قدردانی نسبت به خدا با شخصیت و کارکردهای مثبت روانی در ایران و لهستان'، فصلنامه روان‌شناسی و دین، 7(2), pp. 111-124

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آقابابایی، ناصر، بلچنیو، آگاتا. رابطه احساس قدردانی نسبت به خدا با شخصیت و کارکردهای مثبت روانی در ایران و لهستان. روان‌شناسی و دین، 7, 1393؛ 7(2): 111-124