ابوالفضل ساجدي*
چكيده
اين نوشتار، با هدف تبيين ساز وكارهاي تأمين بهداشت رواني در دين، نگاشته شده است. از ميان راهكارهاي اسلام براي نيل به آرامش روان، راهكارهاي ذهني و بينشي مانند ارتقاي معرفت و جلوگيري از آشفتگي بينش، رفع كاستي شناختي، خداباوري، ايجاد، حفظ و رشد تدريجي بينش الهي، و احياي فطرت، بيان شد. در اين مقال، در بيان ساير ساز و كارهاي اسلام براي تحقق آرامش روان، نقش راهكارهاي گرايشي و كنشي، كاهش تعلقات دنيوي، آموزههاي رفتاري بهنجار، توبه، كاهش ميزان پشيماني از گذشته، و تقويت اراده ترك خطا، موضوع بحث قرار گرفته است.
کليدواژهها: دين، بهداشت روان، آرامش روان، اميال و رفتار.
مقدّمه
نوشتار حاضر به بيان برخي ساز و كارهاي دين در تحقق بهداشت روان بر اساس شاخصههايي ميپردازد كه كمابيش مورد اتفاق جمعي از متفكران غربي است. اين سطور بر آن است تا روشن كند كه حتي به فرض محدود سازي شاخصههاي بهداشت رواني به آنچه آنها اظهار داشتهاند، دين ساز و كارهاي مناسبي براي تحقق آنها ارائه ميدهد. اميال و عواطف، بخصوص عشق و محبت، نقشي بيبديل و قدرتي شگفتآور در جهتدهي آدمي دارند، و عامل مهم حركت و هدايتگر غم و شادي هستند. از سوي ديگر، اميال، ناخودآگاه شكل ميگيرند. اسلام به جايگاه رفيع گرايشها در حيات آدميان توجه داشته و راهكارهاي متعددي براي هدايت آنها ارائه ميدهد و همين امر در تحقق سلامت روان، پيشگيري و درمان بيمارهاي رواني نقشي شگرف دارد. مقاله پيش روي، برخي از ساز و كارهاي دين را براي هدايت اميال و رفتار از جمله ارائة هنر عشقورزي به ويژه نسبت به امور متعالي، ساماندهي به كيفيت ارتباط مؤثر با خود، خدا و همنوعان، عرضه ميكند.
نقش بيبديل اميال در بهداشت روان
اميال و عواطف، بخصوص عشق و محبت، قدرت شگفتآوري در جهتدهي آدمي دارند. ابزار کنترل و هدايت احساسات، ابزار بازاردار و پر رونقي است كه ميتواند اقيانوس وجود آدمي را متلاطم و موّاج سازد و قايقسواران آن را در جهت امواج خويش به حركت درآورد و نفوذي نافذ در روان افراد داشته باشد. تخيلات انسان نيز مولود عشقهاي دروني اوست. كنترل علايق به كنترل طاير خيال منتهي ميشود. ميل اگر قوت يافت دل را به خود مشغول ميكند و حضور ذهني و قلبي محبوب را در او پررنگ ميسازد و به سادگي تداعي ميشود. كسي كه غريزة شهوت در او قوي است به کوچکترين بهانهاي افكارش بدين سوي منعطف ميشود. آنکه ميل شديد به ثروت دارد به كمترين مناسبتي پول در فكر او حاضر ميشود. مادري كه علاقة شديد به فرزند خود دارد به آساني ياد دلبندش ميافتد. كسي هم كه به خدا عشق شديد دارد فراوان از او ياد ميكند. عواطف از چنان تواني برخوردارند كه حتي انديشهورزي نيز ممکن است خودآگاه يا ناخودآگاه از آنها تبعيت كند. چنانكه امام صادق? ميفرمايد: «حب الدنيا يعمي و يصم و يبکم»؛ دنيا دوستي آدمي را کور و کر و لال ميکند.
روايت مزبور نشان ميدهد كه اميال در نظامشناختي آدمي تأثيرگذار هستند. از جمله گرايشهاي غريزي و حيواني بشر ميل به آزادي از هر قيد و بند اخلاقي و محدوديت رفتاري است؛ چنانكه قرآن كريم ميفرمايد: «بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ»؛ بلكه انسان ميخواهد (آزاد باشد و) مادامالعمر گناه كند.
نقش عشق در روان بسان دست و پا براي بدن نيست، بلكه مانند موتور و قلب تپندة اوست. قلب، اين عضو صنوبري شكل كه در جانب چپ سينه بين دو ريه قرار دارد، منشأ ارسال خون به كل بدن و توليد انرژي است. شما اگر بخواهيد كسي را ضربه فني و نقش بر زمين نماييد نبايد دست و پاي او مضروب سازيد، بلكه بايد نقاط حساس او مانند سر، يا پشت گردنش را هدف قرار دهيد. در درمان مشكلات رواني نيز آنچه مهم است يافتن روزنة اصلي حركت يا مشكلآفريني است. اگر مركز ثقل نابهنجاري را به دست آوريد و هدايت کنيد ميزان تأثيرگذاري بيش از تلاش در تغيير ساير ابعاد وجودي او خواهد بود. يكي از شاهرگهاي مهم مؤثر در سلامت و بيماري رواني، نوع گرايشها، آشفتگي، تعارض و كشمكشِ بدون نتيجه يا بدعاقبتِ آنهاست و جهتدهي فرد به سوي سلامت و بيماري روان نيز در گرو هدايت نيكوي عواطف اوست.
عشق يا ميل شديد، افزون بر توان حركتزايي، منبع مهم غم و شادي است. از طرفي، دل نميتواند خالي از گرايش و عشق باشد. انسان نياز به عشق دارد و فرد تهي از آن پژمرده و افسرده است. دل آدمي براي سلامت روان بايد به چيزي خوش باشد، وگرنه به خمودگي و مردگي ميگرايد. عشق است كه به او نشاط و شادابي ميدهد. از اينرو، عشق به كار، همسر، فرزند، زندگي و ... سبب شادابي فرد ميشود. كسي كه كار خود را با علاقه انجام ميدهد دلشاد است. يكي از عللي كه ازدواجِ نيكو منشأ شادابي و درمان اضطراب است حضور عشق قوي در زندگي است. اگر فرد تلاش ميكند، دلخوش است به اينكه فرزنداني تربيت ميكند، همسر خود را راضي ميسازد و به زندگي سامان ميبخشد. عشق پاك الهي هم نياز دل را برميآورد و هم به دليل ثبات معشوق، متزلزل نميشود. ايمان و عشق قوي الهي برترين و باثباتترين دلخوشي ميتواند باشد.
شكلگيري ناخودآگاه اميال
عشق همان ميل شديد و عميق است كه آدمي براي آن فداكاري ميكند و چه بسا هستي خويش به پاي آن قرباني كند. آفرينش آدمي به گونهاي است كه همراه عشق و علاقه است و هرگز از آن تهي نيست. افزون بر آن اينكه عشق به خلاف علم هميشه آگاهانه شكل نميگيرد. كسب دانشهاي متعارف به تحصيل نياز دارد، اما تمايلات چنين نيستند. تمايلات نظام پيچيدهاي دارند؛ هم از مايههاي فطري و غريزي برخوردارند و هم از افكار، رفتارها و عادات اثر ميپذيرند و بر آنها نيز اثر ميگذارند، و چون ما ناچار در طول شبانه روز مشغول فكر يا رفتار خاصي هستيم خود به خود عواطف ما جهتدهي ميشوند.
زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَناطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ
وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ
عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ؛ دوستي خواستنيهاي(ي گوناگون) از زنان و پسران و
اموال فراوان از زر و سيم و اسبهاي نشاندار و دامها و کشتزار(ها) براي مردم آراسته شده (ليکن) اين جمله، مايه تمتع زندگي دنياست و (حال آنکه) فرجام نيکو نزد خداست.
برخي از علايق به تبع سن، به طور طبيعي، صرف نظر از نژاد، رنگ، سواد و كشور، در انسان شكل ميگيرند. مردم هر منطقه در هر سطحي از سواد كه باشند علايقي دارند: علايق دوران كودكي، نوجواني و جواني، علايق جنسي، ميل به جمع مال و كسب شهرت و احترام. علايق به دو دستة غريزيِ حيواني و فطريِ انساني (مانند كمالات اخلاقي) تقسيم ميشوند. علايق، قابل اكتساب و هدايت هستند و از عوامل گوناگون تأثير ميپذيرند؛ بدين روي، با اينكه ـ براي مثال ـ كودكان در ابتداي تولد از نظر علايق تقريباً مساوي هستند، اما به موازات رشد سني با هم متفاوت ميشوند؛ علاقه به فوتبال، كوه نوردي، تماشاي فيلم، جمعآوري اسكناسهاي قديمي، تمبر و كتاب، درس خواندن، آمدن به حوزه، رفتن به دانشگاه، تلاوت قرآن و دعا و مانند آن، در آنها مشاهده ميشود. اگر فرد به چيزي علاقة شديد پيدا كرد تغيير آن مشكل است و به سادگي از آن جدا نميشود. تغيير علايق ديگران يا خود، هنر ويژهاي ميطلبد.
اسلام و هدايت اميال و رفتار
به دليل ارتباط دين با عواطف و گرايشها، اسلام نقش مؤثري در تحقق سلامت روان، پيشگيري و درمان بيمارهاي رواني دارد. البته بايد توجه داشت كه تأثير در قلب كار آساني نيست؛ چنانكه امام صادق? نيز با توجه به همين نكته ميفرمايد:«ازالة الجبال اهون من ازالة القلب عن موضعه»؛ حركت دادن كوهها از برطرف كردن باورهاي قلبي افراد آسانتراست.
قلب، خالي از گرايش و عشق و محبت نيست و هر چه بتواند در اين عرصه تأثيرگذار باشد، ابزار مهمي براي هدايت گرايشها و رفتار آدمي و در نتيجه، بهبودي يا بيماري روان است. به دليل منزلت بيبديل عواطف در آدمي، اسلام توجه ويژهاي به آن دارد تا آنجا كه يكي از مقاصد خود را هدايت عواطف و سامانبخشي الهي به آنها ميشمارد. عدم توجه حساب شده به عواطف مشکلات رواني عديدهاي فراهم ميآورد. دين در توجه به عواطف و هدايت مناسب آنها نقش مهمي دارد. دين در کنار دانشهاي حصولي، مولد علوم حضوري است كه همراه با احساس، شور و عشق است. اين دانش بيش از نوع حصولي آن نوعي نيروي جاذبه، طلب حركت و جنبش در پي دارد و فقط در حصار علم حصولي خشك و بيرمق محصور نيست.
ما به طور دايم در ميدان كارزار اميال متزاحم و متعارض هستيم و در مقام عمل، هميشه ميل شديدتر حاكم و به رفتار منجر ميشود. ما نميتوانيم كششهاي دروني را از بين ببريم، اما ميتوانيم برخي را تقويت كنيم. اسلام به جاي شکلگيري ناخودآگاه و غرايز حيواني، آن را انديشمندانه و حکيمانه ميسازد. دين آدمي را به سمتي حرکت ميدهد که به تدريج در موارد تعارض، خواست خدا را مقدم کند؛ چراكه با عمل به آموزههاي الهي، به تدريج محبوبترين امر براي او ارزشهاي الهي ميشود، درعين حال که با اصل علايق و جلوههاي دنيوي آن هم مخالف نيست. قرآن كريم در اين زمينه ميفرمايد:
يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ ` قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ؛ اي فرزندان آدم! زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود برداريد و بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست نميدارد. ` بگو چه كسي زينتهاي الهي را كه براي بندگان خود آفريده و روزيهاي پاكيزه را حرام كرده است؟ بگو اينها در زندگي دنيا براي كساني است كه ايمان آوردهاند (اگرچه ديگران نيز با آنها مشاركت دارند ولي ) در قيامت خالص (براي مؤمنان) خواهد بود. اينچنين آيات (خود) را براي كساني كه آگاهند شرح ميدهيم.
اميال مادي منع شرعي ندارند، بلكه جدايي كامل از آنها غير ممكن است. انبيا? نيز علايق دنيوي داشتهاند؛ چنانكه پيامبر? ميفرمايد: «حبب الي من دنياكم ثلاث: الطيب و النسا و جعلت قرة عيني في الصلوة»؛ از دنياي شما سه چيز را دوست دارم: بوي خوش، زن، و نماز كه نور چشم من قرار داده شده است. اين روايت گوياي سه نكته است: اول آنکه علاقه به اين امور بلااشكال است. دوم آنکه انسان اين قابليت را دارد كه نماز هم براي او بسان بوي خوش دوستداشتني باشد. سوم آنکه براي مؤمن علايق معنوي در مرتبه عاليتري جاي دارند.
قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّي يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ؛ بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قوم و خويش شما و اموالي كه به دست آوردهايد و تجارتي كه از كساد آن ميهراسيد و مسكنهايي كه بدان علاقهمنديد در نظر شما محبوبتر است از خدا و رسول او و جهاد در راه او، پس منتظر باشيد تا خدا فرمان خود را بياورد، و خدا مردم تبهكار را هدايت نميكند.
ساز و كارهاي دين براي هدايت اميال و رفتار
دين، ساز و كارهاي متعددي براي جهتدهي گرايشها، تثبيت آنها و ساماندهي رفتار دارد؛ در نتيجه، به بهداشت روان كمك ميكند و از آسيبهاي ناشي از آشفتگي و تزلزل گرايش و كنش جلوگيري مينمايد. در واقع، عمل به توصيههاي اسلام، سرير باطن انسان را از سرّ آسماني سيراب ميسازد و صورت و سيرت را بدين سوي سير ميدهد. در ذيل، به برخي از ساز و كارهاي دين براي هدايت اميال و رفتار اشاره ميشود:
1. عرضه عشق برتر و پايدارتر: قدرت دوست داشتن و عشق ورزيدن يکي از مؤلفههاي سلامت روان است. اما هر قدر عشق قويتر و پايدارتر باشد در هدايت اميال و رفتار تواناتر است و در سلامت روان تأثير فزونتري دارد. عشقهاي مادي به دليل فراز و نشيبهاي متعدد ميتواند دچار تزلزل شود و آدمي را ناکام گذارد. اسلام علاوه بر مهار عشقهاي مادي، مولد عشق برتر به امور والاتر و پايدارتر است و به فرد آموزشهايي ميدهد که به تثبيت اين عشق پايدار بينجامد؛ از اينرو، به سلامت روان کمک ميکند. براي مثال، با چشاندن لذات معنوي به مؤمن، او را تشنه و شيفته خود ميسازد و به سوي خود جذب ميكند. آنکه كام خويش به شهد الهي شيرين كرد، خود در پي آن ميافتد و ناخودآگاه سوق (بازار) تلخكامان دنيازده به اهلش وامينهد و گرايش و كنش خويش را در اين سياق سوق (جهت) ميدهد. نماز دلنشين و عاشقانه، عبادات توأم با توجه و خلوص نيت، و زيارت و ارتباط عاشقانه با ائمه? همراه با معرفت نيكوي آنها، به تثبيت و تشديد علاقه معنوي ميانجامد، هندسة گرايشهاي آدمي را بر هم ميزند و طرحي نو در سويداي دل درميافكند.
هنر عشقورزي به ويژه نسبت به امور متعالي به سادگي حاصل نميشود؛ زيرا بستر رشد و تقويت گرايشهاي حيواني در طبيعت درون و محيط برون فراهم است، اما اسلام با ساز و كارهاي ويژه خود اين مشكل را ميگشايد و قلب زميني را به آسمان ميكشاند. اريك فروم معتقد است: در تمرين هر هنري، از جمله هنر عشق ورزيدن، رعايت چند اصل لازم است: نظم، تمركز، بردباري، و علاقة شديد به چيرهدستي در آن. با توجه به اين سخن، ميتوان گفت: توصيههاي اسلام در باب شرايط نماز يا عبادات مطلوب، همة اين اصول را دربر ميگيرد؛ در نتيجه، اگر رعايت شود هنر عشقورزي به وجهي نيكو حاصل ميشود.
2. تقويت ترس از گناه و عشق به تقرب به خدا در دلها: اگر تربيت ديني به وجهي نيکو حاصل شود يكي از مهمترين غايات آن كسب عشق و خوف الهي است. آيات و روايات تأكيد وافري بر اين حقيقت دارند كه جز با اين دو عنصر، كه جزء جداييناپذير ايمان شمرده ميشوند، به عمق دين نميتوان دست يافت. بسياري از آموزههاي نظري و احكام عملي دين نيز جنبة ابزاري و مقدمي براي نيل به اين غايت، بخصوص عشق الهي، دارند. تقويت محبت الهي در دل منجر به هدايت و جهتدهي گرايشها و حب و بغض بر اساس خواست خدا ميگردد. وقتي انسان به چيزي علاقه پيدا كرد، معمولاً از ضد آن متنفر ميشود. بهعلاوه، جهتدهي به علايق، مهار دستگاه تخيل را نيز در پيدارد. طاير خيال غالباً در آسمان حب و خوف پرواز ميكند، افزون بر آنکه مهار اين طاير نيز در هدايت رفتار، نقشآفريني بيبديل است.
3. تقويت ياد خدا در دلها: تشويق به آغاز هر كار با نام خدا و خواندن دعاهاي كوتاه و ويژة شروع رفتارهاي گوناگون، از جمله خوردن، نوشيدن، تعليم، تعلم، تجارت، و مانند آن، ياد خدا را در دلها زنده نگه ميدارد. كثرت ياد رب دل را چنان بدان گره ميزند كه به غير او روي نميآورد و در وادي غفلت نميافتد تا زمام امور او را غرايز حيواني به عهده گيرد.
ترغيب به پيروي از معصومان? و الگوگيري از آنها در تربيت، به تثبيت ياد خدا در دل فرزندان ميانجامد. توصيه به خواندن دعا، يكي از ابزارهاي تربيتي ائمه? بوده است. آنان مؤمنان را به اين عمل سفارش ميكردند و در فرصتهاي گوناگون فرزندان خود يا مردم را به خواندن دعا ترغيب مينمودند. براي نمونه، امام علي? هنگام صرف غذا، فرزندش امام مجتبي? را به دعايي هميشگي سفارش كرده و از او خواسته است كه لقمهاي غذا نخورد و جرعهاي آب ننوشد، مگر آنكه اين دعا را ابتدا بخواند:
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ في أَكْلِي وَ شُرْبِيَ السَّلَامَةَ مِنْ وَعْكِهِ وَ الْقُوَّةَ بِهِ عَلَي طَاعَتِكَ وَ ذِكْرِكَ وَ شُكْرِكَ فِيمَا بَقَّيْتَهُ فِي بَدَنِي وَ أَنْ تُشَجِّعَنِي بِقُوَّتِهِ عَلَي عِبَادَتِكَ وَ أَنْ تُلْهِمَنِي حُسْنَ التَّحَرُّزِ مِنْ مَعْصِيَتِكَ فَإِنَّكَ إِنْ فَعَلْتَ ذَلِكَ أَمِنْتَ وَعْثَهَ وَ غَائِلَتَهُ.
اين دعا ضمن توجه دادن فرد به خدا، جهان بيني الهي را نيز به او يادآور ميشود و به نقش تغذيه و سلامتي جسماني براي كسب توانايي بر انجام وظايف الهي و نگاه ابزاري به غذا براي اهداف والاتر اشاره دارد.
اين امام همام حتي در واپسين لحظات حيات و در هنگامة احتضار نيز از اين امر غافل نبود، و در همان حال نيز دعايي را به فرزندش امامحسن? تعليم فرمود.
امام صادق? نيز سيره پدر خود را چنين توصيف ميفرمايد: «هرگاه مسئلهاي پدرم را محزون ميكرد ايشان زنان و فرزندان را جمع ميكرد. آنگاه خود دعا ميكردند و آنها آمين ميگفتند».
بريد بن معاوية عِجلي نيز نقل ميكند: هرگاه امام باقر? قصد مسافرت داشتند خانواده خود را در منزلي جمع ميكردند و اينچنين دعا ميكردند: «پرودگارا خود و اهل و مال و فرزندانم، حاضر و غايب آنها را به تو سپردهام. پروردگارا، ما را محافظت فرما و سلامتي ما را مستدام دار. پروردگارا، ما را در جوار خود جاي ده و نعمتت را از ما مگير و عافيت و فضلت را نسبتبه ما تغيير مده.»
دو حديث بيان شده نشان ميدهد كه امام باقر? با اين شيوه، هم دعا ميكرد و هم فرزندان خود را از اين طريق به خداوند متوجه ميساخت و به صورت غير مستقيم به آنها ميآموخت كه بايد در امور گوناگون زندگي به او روي كرد و دست نياز به سوي او دراز كرد.
4. تولّي و تبرّي: اين آموزه كه به معناي گره زدن رفاقت و عداوت با ديگران نه بر اساس اميال خويش، بلكه با محوريت خداوند، يا دوستي دوستان او و دشمني دشمنانش است، هدايتگر گرايشهاي مؤمنان ميباشد. پيوند قلبي با ائمه? سرلوحة شيفتگان راه خداست. آنان در شادي اولياي دين شاد و در غم آنها غمينند و هرگز زمام اميال را نه به حال خود رها ميسازند و نه به طوفانهاي بيمهار ميسپارند.
5. معاشرت با اهل معرفت: همراهي و همنشيني با اهل معرفت، عباد خالص، خادمان راستين دين خدا، علماي رباني، آزموده شدگان موفق طريق الهي، اولياي خدا، اهل فضل و كرامت و درسآموزي از آنها، چنانكه در روايات با عناويني همچون: مجالست علماي رباني، معاشرت ذويالفضايل، معاشرت ذويالعقول، لقاء اهلالخير، و لقاء اهلالمعرفه از آنها ياد شده است، جهت دهندة جدي گرايشها است.
6. اجتناب از همنشيني با غافلان بيعقل: عدم رفاقت با عاصيان بيشرم و اغنياي بيدرد از يك سو، و ارتباط، اطعام، دستگيري، نوازش و مهرباني نسبت به مستمندان، و كودكان يتيم، از سوي ديگر، اميال غريزي را مهار ميكند و از دنياگرايي ميكاهد.
7. ياد مرگ: از آنرو كه آدمي لذات مادي و ثروت و قدرت خويش را باقي ميپندارد، بر اسب سركش نفس سوار است و بيمهار ميتازد. ياد مرگ و پاسخ به اعمال، سركشي را از او ميستاند و به تأمّل ميكشاند. آدابي در اسلام مانند استحباب تشييع جنازه، زيارت قبور، و ملاقات بيماران او را متوجه ميسازد، افزون بر آنکه مضامين دعاها و آيات قرآن نيز يادآور نيكوي اين حقيقت است. توجه به پايان زندگي نقش بسزايي در مهار آدمي دارد، چنانكه غالباً مشاهده ميشود افراد در مواجهه با مرگ نزديكان، از گذشتة خويش با افسوس ياد ميكنند و آمادگي بيشتري براي شنيدن توصيههاي اخلاقي و خطر عواقب امور دارند. بدين روي، در روايات بر كثرت ياد مرگ تأكيد شده است.
تلاوت نيكو، مدبّرانه، مكرر و مداوم قرآن، پيروي از كتاب و سنت و عمل به توصيههايي همچون توجه به اخبار گذشتگان و فجايع دنيا، يادآوري آنها، ترساندن نفس از خطاها، تحولات روزگار، ناگهاني بودن رويدادهاي آن، تأمّل و تفكر پيش از رفتار و توجه به عواقب و نتايج آن، موعظه نفس و شركت در مجالس وعظ دلنشين و مؤثر، تلاش مستمر براي كسب نور حكمت و معنويت، اجتناب از عوامل قساوت قلب و التزام به رعايت اصول و رفتارهاي نورانيتبخش بدان، يادآوري روزانه خطاهاي گذشته، مهار زبان و گفتار، مراقبت نفس در طول روز و محاسبه در آخر شب و برنامهريزي براي جبران کاستيها، از جمله اموري هستند كه نقش بسزايي در هدايت اميال دارند.
8. تلقين: يكي از ساز و كارهاي دين براي هدايت اميال، تلقين است كه نقش مهمي در شكلدهي و تثبيت قلبي افكار و اميال دارد. ما در تلقين، واقعيات فراموش شده يا در معرض فراموشي را در نفس خود زنده و حاضر نگه ميداريم و بدين طريق، رفتاري متناسب با آنها انجام ميدهيم. براي مثال، كسي كه دچار يأس شديد و فاقد اعتماد به نفس است، با تلقين تواناييهاي خود به خويشتن، به تدريج از يأس فاصله ميگيرد و تمايل به كار و زندگي پيدا ميكند و وارد ميدان تلاش و كوشش ميشود. تلقيني كه بستر آن از ناحية اعمال مذهبي فراهم ميشود، توجه به ابعاد نهان جهان و پيوند با ايزد منان است كه در ساية آن واقعيات غيرمادي در ذهن و ضمير فرد حاضر و زنده ميشود و او را در حال و هواي خاصي نگه ميدارد. تلقين مؤثر، با رعايت چند شرط حاصل ميشود؛ از جمله: تمرکز و توجه، تصديق، و نظم و استمرار. گام نخست آنكه فرد در حين بيان جملة مورد تلقين، توجه تام به معنا داشته باشد و از هر گونه عامل سلب توجه اجتناب كند. گام دوم آنكه با تمام وجود معناي مورد نظر را تصديق كند، و سرانجام اينكه آن را به دفعات تكرار كند و منظم بدان پايبند باشد تا آثارش را در وجود خويش لمس كند. مستحبات عبادي اسلام مانند نماز، قرائت قرآن، اذكار، و ذكر نام خدا پيش از شروع هر كار، اگر به وجهي نيكو انجام شود اين شرايط را دربر دارد و به نتايج شگفتآور تلقين و هدايت اميال منتهي ميشود. ما در طول شبانه روز ناخودآگاه مسائل مادي را به خود تلقين و گرايشهاي مادي را در خود تثبيت ميکنيم. عمل به دين تلقينهايي را دربر دارد كه به متعادل كردن گرايشهاي مادي و تقويت گرايشهاي متعالي منجر ميشود.
9.موعظه از گذر منبعي مطمئن و مقدس: همة انسانها به رغم برخورداري از ابزار شناخت دروني، به دليل گرايشهاي حيواني و غريزي و قرار گرفتن در محاصره عوامل غفلتزا، ممكن است به سادگي در منجلاب غفلت فرو روند، دانستههاي اخلاقي خويش را فراموش كنند و زمام هدايت رفتار را به اسب سركش نفس بسپارند، به تعارضات و معضلات گرايشي و كنشي درغلتند و سلامت روان خويش را به خطر افكنند؛ از اينرو، براي هدايت نيكوي گرايش و كنش، افزون بر درک دروني، نياز به تذکر از جانب منبعي مؤثر دارند. دينمداري اين كاستي را مرتفع ميسازد و عناصر متعدد تأثيرگذاري را به كار ميگيرد و گامي مستدام به سوي بهداشت روان پيش مينهد.
توضيح آنکه تأثيرگذاري سخن گوينده در ذهن و ضمير مخاطب در گرو عوامل متعددي همچون محبوبيت، اتعاظ، كمال، اطمينانبخشي و تقدس است. هر يك از آنها به تنهايي كافي است كه شنونده را تا حدي مسحور خويش سازد. براي مثال، اگر انسان موعظه را از جانب منبعي متعظ (عامل به وعظ خود) بشنود، بسي بيش از آن تأثير ميپذيرد كه گوينده را نشناسد يا عامل به وعظ نشمارد. اگر منبع سخن، محبوب باشد به سهم خود تأثير شگرفي بر جاي مينهد. انسان از محبوب خويش سخنشنوي ويژهاي دارد، هرچند لب به باطل گشايد و به ضلالت كشاند. اطمينان به منبع و كمال وي نيز هر يك بستر نيكويي براي گوشسپاري فراهم ميآورد. برتر از همة تقدسنگري است كه گوينده را بر جايگاه رفيعي مينشاند و به او منزلتي والا ميبخشد. نگرش قدسي به هستي بخش، صحيفه آسماني، و حامل او، دل و جوارح مخاطب را به سوي خويش ميكشد و او را مطيع و منقاد ميسازد. جمع جميع اين عناصر، جامع درجه تأثيرگذاري همه و مولد جوششي بيبديل است كه جان ميربايد، روي بر جنان مينهد و تا نيل به جانان از پاي نمينشيند. روشن است كه چنين جاني زمام گرايش و كنش در كف جانان مينهد و توانش خويش وفق مراد او به كار ميگيرد و سلامت روان تضمين ميگردد. وعظ و تذكر از جانب چنين منبعي نه فقط خواب عميق غفلت از چشمان ميربايد، بلكه از چرتزدن و كمتوجهي نيز باز ميدارد. موعظه عبارت از بياني است كه نفس شنونده را نرم، و قلبش را به رقت آورد و فضاي معنوي بر او حاكم سازد. خدا و رسول و آل او كه جامع مؤلفههاي فوق هستند، سخناني مملو از موعظههاي دلربا، آرامبخش، بيدارگر، و متحول كننده دارند. قرآن نيز يكي از وجوه ضرورت بعثت انبيا را تذكر و يادآوري ميشمارد. تعبيراتي در قرآن در مورد خود قرآن و بسياري از کتابهاي آسماني ديگر به عنوان «ذکر، ذکري، تذکره، مذکر» يا توصيف پيامبر به عنوان «مذكر» آمدهاند كه به اين نکته اشاره دارد.
كتاب و سنت از يك سو، خود اين شيوه را به كار ميگيرد و از سوي ديگر، آموزگاران و مربيان ديني را نيز به کاربست آن دعوت ميکند، حكمت و موعظه را از راهكارهاي دعوت و هدايت به سوي حق ميشمارد و بر بيان آن به وجهي نيكو تأكيد دارد. اگر مربيان ديني نيز وظيفة خويش را نيكو به انجام رسانند هدايت گرايش و كنش پير و جوان، آشكار ميشود و حركت دين به سوي تحقق بهداشت روان در جامعه اسلامي استمرار مييابد.
11. تکرار غير مُمِّل: تکرار غير ممل، بلکه جذاب، متنوع و هنرمندانة آموزههاي اخلاقي نقش مؤثري در تربيت نفوس، هدايت اميال و در نتيجه، سلامت روان برجاي مينهد. قرآن مشحون از تكرار آيات و پيامهاي آسماني به گونهاي شيرين و دلرباست و خود بر اين امر اذعان دارد؛ چنانكه ميفرمايد: وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَذَا الْقرآن لِيَذَّكَّرُوا؛ ما در اين قرآن دلايل و مثلها مكرر ذكر كرديم تا ايشان متذكر گردند.
تكرار آيات نه كاستي قرآن، بلكه آراستگي آن تلقّي ميشود؛ زيرا حذف مكررات مُفَرّح، كلام شيرين وحي را بر كامها تلخ ميسازد؛ بدين روي، خداوند پيامهاي اصلي خود را بارها تكرار ميكند:
قُلِ الحَْمْدُ للَّهِ وَ سلَمٌ عَلي عِبَادِهِ الَّذِينَ اصطفَي ءَاللَّهُ خَيرٌ أَمَّا يُشرِكُونَ؛ بگو ستايش مخصوص خداي يكتاست و درود بر بندگان برگزيدهاش، آيا خدا بهتر است يا آن چيزهايي كه به جاي وي ميپرستند و شريك او ميگيرند؟
أَمَّن يَبْدَؤُا الخَْلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ مَن يَرْزُقُكم مِّنَ السمَاءِ وَ الاَرْضِ أَءِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَنَكُمْ إِن كُنتُمْ صدِقِينَ؛ آيا آنكه خلق را پديد كند و آن را باز آورد و آنكه از آسمان و زمين روزيتان دهد، چگونه با اين خدا خدايي هست؟ بگو اگر راست ميگوييد برهان خويش را بياوريد.
ضعف تعلقات دنيوي
بسياري از اندوهها و اضطرابها ناشي از دلبستگي به امور زودگذر دنيوي بوده و هستند تا آنجا كه گاه عدم دستيابي يا فقدان آنها (از جمله: رنگ خاصي از لباس يا كفش، مدل خاصي از ظرف، عدم شركت در فلان مهماني، يا يكي از ديگر هزاران امور دنيوي) ساعتها و يا روزها و هفتهها فكر برخي را ناآرام ميكند و خواب را از چشمانشان ميربايد. به قول رواقيون (انسانشناسان و فلاسفه رواقي) دنياطلبان هميشه ناخشنود و غصهدارند؛ زيرا همواره به يكي از اين سه مشكل دچارند: محروميت، عدم امنيت و سعي دردانگيز. آنان يا در محروميت كامل به سر ميبرند و هيچ ندارند و يا به شكل مطلوب از امكانات دنيوي خود لذت نميبرند. گروه اول از غم محروميت مينالند و گروه دوم افزون بر ماتم محروميت از مازاد، براي نگهداري اموال و امكانات خود احساس عدم امنيت دارند. از سويي، دايم به دنبال چيزي هستند كه ندارند و هرگز هم اين سعي به انتها نميرسد، از اينرو، به سعي دردانگيز دچارند. براي مثال، ممكن است كسي با زيباترين زن هم ازدواج كرده باشد، اما به تدريج زندگي با او برايش عادي شود و ديگران از نگاه به همسرش متلذذ شوند و او در غم رنج بهدست آوردن زوجهاي جديد بسوزد. رواقيون معتقد بودند كه دنبال دنيا دويدن براي ما، مانند كودكي است كه به دنبال گنجشكي بدود. پيشنهاد آنان براي حل مشكل، ضرورت مبارزه با امالفساد (ميل و دلبستگي به ماديات) بود. از اينرو، به جاي آنکه بخواهيم جهان را طبق ميل خود كنيم، بايد ميل خود را با وضعيت موجود منطبق سازيم و هر چه براي ما پيش آمد آن را نيك بينگاريم. رواقيون براي مبارزه با اين ميل، دو پيشنهاد (نظري و عملي) داشتند. از يك سو، بايد بينديشيم تا به راستي دريابيم كه آنچه ضروري است تغيير ميل دروني است نه جهان بيروني. از سوي ديگر، بايد با رياضات تدريجي نياز خود به جهان را به حداقل رسانيم و تا حد ممكن نسبت به جهان مادي استقلال پيدا كنيم.
آموزههاي اسلام براي كاهش دلبستگيهاي مادي
اسلام به رغم توصيه اكيد به كاربست ابزارهاي دنيوي براي اهداف متعالي الهي، وابستگي قلبي به دنيا را نهي ميكند و با آموزههاي خود آدمي را به كاهش يا زوال دلبستگي هدايت ميكند و قلب را به امري ثابت متصل ميسازد؛ در نتيجه، منشأ بسياري از غمها را از او ميزدايد. برخي از شيوههايي كه اسلام از گذر آنها دلبستگيهاي مادي را كاهش ميدهد عبارتند از:
1. گره زدن دنيا به آخرت و دنيا را مزرعه آخرت دانستن و جلوگيري از نگاه استقلالي به امور دنيوي: آنكه دنيا را براي دنيا ميخواهد و دل خويش يكسره به آن ميبندد، به مرور زمان بر وابستگي خود به آن ميافزايد. كتاب و سنت اين نگرش را مذمّت ميكند. از نظر اسلام، دنيا، چه كم و چه زياد آن، نبايد مورد توجه استقلالي قرار گيرد. منع نگاه استقلالي به مقدار خاصي از دنيا محدود نيست. كوچكترين و ضروريترين فعل اختياري براي حيات نيز از اين قاعده مستثنا نيست. حتي تنفس و تغذيه نيز بايد با نگاه ابزاري براي مقاصد الهي باشد.
2. جلوگيري از توجه افراطي به دنيا و زيادهروي در كسب آن: انسان هر قدر بيشتر به دنبال لذات دنيوي بدود و بدانها توجه فزونتري داشته باشد، نسبت به آنها تشنهتر ميشود و علقه درونياش به آنها افزايش مييابد. اسلام زيادهروي در كسب لذات مادي را روا نميدارد، بلكه با محدود سازي توجه و نگاه به زرق و برق دنيوي و الگو قراردادن زندگي ساده و قانع اولياي دين، او را به سادهزيستي فراميخواند. كمكردن ميزان توجه به دنيا، به تدريج وابستگي قلبي او را كاهش ميدهد. بيترديد، مطالعه و تأمل در سيرة معصومان? ميتواند در احياي سادهزيستي مؤثر باشد. قناعتپيشگي شيوهاي است كه چشم طمع را كور ميكند و ولع سيري ناپذير ماديت را برميكند. آنکه آزادگي را در گرو زهد و پارسايي سازنده و عدم اسارت در چنگال زيور و ظواهر زندگي زميني ميبيند، تلاطم امواج اضطرابهاي دروني را فرو مينشاند. روح مؤمن، عليوار تعالي مييابد و او را مقتدا قرار ميدهد كه ميفرمايد: «دنياي شما در نظر من بيارزشتر از برگ درختي در دهان ملخي است كه آن را ميجود». چنين نفس تكامل يافتهاي هراس كسب و فقدان ماديات را به خود راه نميدهد. روح او بسان برگي نيست كه با اندك طوفاني بلرزد و به تلاطم افتد، بلكه متكي بر خداي لايزال، راسخ و استوار است.
3. سپاسمندي: مؤمن، شاكر و قانع است و دنبال مطامع روزافزون دنيوي نيست. برخلاف ناسپاسان كه از نعمتهاي خدادادي غافلند و از آنچه فاقدآنند نالانند و هميشه در غم آن ميسوزند، مؤمنان راستين قدردان نعمتها و دلشاد به آن هستند. آنان انديشهاي فراخناك دارند، به گونهاي كه در امور مادي خود را با پايينترين طبقات، و در عرصه معنويت با برترينها قياس ميكنند.
3. نكوهشهاي فزاينده از آرزوهاي مادي بلند: غرق سازي دل و دماغ در آمال دنيوي، وابستگي دروني به آنها را افزايش ميدهد، و مهار آمال، از اين خطر ميكاهد. مؤمن آرزوهاي بلند مادي را نشانة دوري از خدا ميشمارد و در ادعيه و مناجاتهاي جانانة خويش از آرزوهاي دراز دنيوي به خدا پناه ميجويد و از وجود آنها خود را ملامت ميكند. استمرار بر اين شيوه، اجازة رشد بذر آمال را در سرزمين دل او نميدهد و از شدت تعلق دل به دنيا ميكاهد.
4. تقويت ميزان تقوا و تزكيه به ميزان فزوني توان امور دنيوي: اسلام به مؤمن توصيه ميكند كه نبايد از امكانات دنيوي برخوردار بود، مگر آنکه به همان ميزان تقوا نيز افزايش يابد. تقويت بال قدرت بدون تزكيه منشأ مفاسد و خطرات شمرده شده است؛ چراكه توان آدمي در سوء استفاده از آن افزايش مييابد و آسايش را از روان سلب ميكند. هر قدر ثروت، علم، موقعيت اجتماعي، و توان مادي افزايش مييابد تزكيه نيز بايد قوت فزونتري يابد تا آدمي را در كاربرد بهينه آن امكانات مدد رساند. در اين مكتب، علم فاقد تزكيه نيز منشأ كبر و غرور و دوري از خدا شمرده شده است. به دليل منزلت رفيع تربيت نفس، قرآن رسالت انبيا را در كنار تعليم وحي، پالايش دروني ذكر كرده است و ميفرمايد:
هُوَ الَّذِي بَعَث في الاُمِّيِّينَ رَسولاً مِّنهُمْ يَتْلُوا عَلَيهِمْ ءَايَتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَب وَ الحِْكْمَةَ وَ إِن كانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضلَلٍ مُّبِينٍ؛ اوست خدايي كه ميان عرب امي (يعني قومي كه خواندن و نوشتن هم نميدانستند) پيغمبري بزرگوار از همان مردم برانگيخت تا بر آنان آيات وحي خدا تلاوت كند و آنها را از لوث جهل و اخلاق زشت پاك سازد و شريعت كتاب سماوي و حكمت الهي بياموزد با آنكه پيش از اين همه در ورطه جهالت و گمراهي بودند.
5. ارائه بديل نيكو براي عشق و تعلقات قلبي: در صورتي ميتوان در كاهش دلمشغوليهاي مادي كامياب شد كه با سلاح كارساز در اين عرصه به ميدان آمد و بديل مناسبي به جاي آن نشاند. تعلقات مادي از نوع اميال، گرايشها و عشقهاي دروني است. سلاح مناسبي كه بتواند با آن مقابله كند بايد از جنس عشق باشد، وگرنه برندگي لازم براي برابري با آن را ندارد. اگر با سلاح ديگري وارد اين معركه شويم، احتمال پيروزي بسيار ضعيف است. با عقل و دانش نميتوان به جنگ محبت و عواطف رفت. عقل سلاح كارسازي در اين ميدان نيست. انسان با كسب محبتِ معشوقي مطلوب و ارزشمند ميتواند تعلقات عشقهاي مجازي و مخرب را در خود تضعيف كند. اسلام با تقويت عشق به حق و قرب الهي اين سلاح را فراهم ميسازد و بديل بيبديلي براي دلبستگي مادي ارائه ميدهد. اساساً كساني حلقة دل يكسره به زنجير دنيا ميآويزند كه از عشق پاك بيخبرند. مؤمن، دوستي دنيا و ثروت را هرگز بر خود نميپسندد و آن را نشانه دوري از خدا ميداند. در روايات، عبادت توأم با توجه، تقويت علايق معنوي، و ترجيح محبت خدا بر مردم، ابزاري كارامد براي نيل به غناي روحي شمرده شده است. دليل آن اين است كه هر نوع لذت و كشش قوي روحي توان آن را دارد كه زندكي فرد را چنان تحت تأثير قرار دهد و قلب او آكنده از خود سازد كه جايي براي ساير غرايز و كششها خالي نگذارد. تاريخ نشاندهندة انسانهاي بيشماري است كه عشق قوي به همسر، علم، و مقام توانسته تمام زندگي آنها را تحتالشعاع قرار دهد. به همين دليل، اگر انسان به جاي آن متعلقات خدا را بنشاند به استحكام قلبي و غناي روحي دست مييابد؛ زيرا متعلقات مزبور پس از مدتي متزلزل ميگردند و به دنبال آن، قلب فرد را شديداً مكدر، مضطرب، پژمرده و پريشان ميسازند. مقام از دست ميرود، تحصيل علم گاه غير ممكن ميگردد و چه بسا با ابتلا به برخي بيماريها يا كهنسالي به زوال گرايد و آدمي به فراموشي اندوختههاي علمي دچار شود. همسر، دوست، فرزند و اقوام پير ميشوند، ميميرند، دشمن ميشوند، جدا ميشوند، در حاليكه اگر آدمي قلب خود را به ريسمان خللناپذير جانان پيوند زند، به جنان (قلب) غنا ميبخشد و به جنت ميرسد. از آنرو كه معشوقهاي غير الهي متزلزل هستند عشق به آنها نيز ناپايدار و سست است. نوسان معشوق به نوسان عشق ميانجامد و قلب آدمي را مالامال از اضطراب و نگراني ميسازد. كسي كه قلب خويش را به امور زوالپذير گره ميزند با مشاهدة كمترين تغيير و فقداني در غم فرو ميافتد، اما در مورد عشق الهي اين مشكل پديدار نميشود. خلاصه آنکه عشق الهي از يك سو، وابستگيهاي مادي را فروميكاهد، دل را از تزلزل لذات مادي جدا ميكند، و در نتيجه، منشأ بسياري از غمها را از دل برميكند و گامي بلند به سوي سلامت روان و درمان اضطراب پيش مينهد و از سوي ديگر، دل عاشق را به خداي ثابت و لايتغير و انسانهاي معصوم و باثبات پيوند ميزند و بر آرامش دل ميافزايد.
آموزههاي رفتاري بهنجار
از آنرو كه رفتار نقش مؤثري در شکلدهي عادات، شخصيت و روان دارد، فقدان الگوهاي رفتاري مقبول، منطقي و بهنجار بستر مشکلات رواني را فراهم ميسازد. انسان اگر در شکلگيري رفتار، خود را رها سازد و فاقد الگوي نيكو و شيوة مناسب براي تثبيت و دروني سازي رفتارهاي پسنديده باشد به تدريج دچار تشتت در رفتار، تزلزل شخصيت و رفتارهاي نابهنجار و مشکلات رفتاري ميشود. اسلام به اين مهم چشم دوخته و يکي از گامهاي اسلام به بلنداي بهداشت رواني، آموزههاي عملي است که آن را از ساير اديان ممتاز ميسازد. انديشمندان غربي و متفكران مسيحي نيز يكي از عوامل گسترش روزافزون مسلمانان را ارائة تعاليم عملي براي زندگي و تشويق كودكان و جوانان به انجام رفتارهاي ويژة ديني ميدانند.
اسلام با توصيههاي رفتاري فراوان خود در عرصههاي فردي و اجتماعي، فرد را به ساماندهي رفتار، تثبيت عادات نيکو و دروني كردن و نهادينه سازي آنها در ضمير کودک و جوان و بزرگسال هدايت ميكند و از تثبيت عادات بيمارگونه يا رفتارهاي نابهنجار مصون ميدارد. آيات قرآن اغلب ايمان و عمل صالح را در كنار هم ذكر ميكنند و پس از تثبيت باورهاي ديني، مردم را به رفتارهاي متناسب و دروني سازي آنها فرا ميخوانند. نمونههايي از آن عبارتند از: ايجاد عادات نيکو از سنين اولية كودكي، آداب مناسب معاشرت، احترام به والدين و بزرگسالان، رعايت حقوق ديگران، اعم از بستگان دور و نزديك، همسايگان، معلمان و مربيان، تقويت ابعاد معنوي، نظم و توجه در برنامههاي معنوي، بهرهوري لذتبخش از دعاها و نمازها، قرائت قرآن با تدبّر و مستمر، خودسازي گروهي با استفاده از مربيان وارسته، كشف عيوب از طريق اقوام و دوستان صادق، بهرهوري نيكو از عمر، دانشاندوزي مستمر و كارامد، امداد علمي و عملي محرومان، حشر و نشر با اولياي الهي، پيراستگانِ از معايب و وارستگانِ به فضايل الهي.
استمرار و پايداري در اين شيوههاي سلوكي به ايجاد عادات نيكو و سلامت روان كمك ميكند. نماز و دعاي با توجه، و تدبّر در آيات قرآن نسيمي الهي به حيات ميدمد و از ارتكاب رفتارهاي نابهنجار بازميدارد. روابط دوستي ايمان مدار و صداقت محور به كشف اعمال نابهنجار و مهار آنها مدد ميرساند؛ چراكه اسلام مؤمن را نقد پذير، و رفيق شفيق را ناقدي حاذق و صادق ميخواند. مؤمن را آيينة مؤمن ميخواند؛ چراكه عيبهاي او را بدون كاستي به او مينماياند. ارتباط و حشر و نشر با پاکسيرتان آدمي را به تفكر واميدارد و افقهاي جديدي به رويش ميگشايد. چه بسا جهانبيني و ايدهآلهاي وي را نيز تغيير دهد.
اگر تربيت اسلامي به طور صحيح انجام شود خصايص و رفتارهاي نيکو چنان در فرد تثبيت ميشود که او را در شرايط مختلف از تزلزل رفتاري باز ميدارد و از اختلالات رواني ناشي از عدم ثبات رفتاري حفظ ميكند. اسلام بر استمرار و تعميق رفتار تا دروني سازي و حصول رفتارهاي تثبيت شده و عادات سلوکي مثبت تأكيد دارد. بدين سان، پايبندي به آموزههاي عملي دين، از دو زاويه به بهداشت روان مدد ميرساند: از يك سو، آدمي را از تثبيت عادات منفي و رفتارهاي متعارض مصون ميدارد و از سوي ديگر، او را به تحقق شيوههاي سلوكي سازنده و كمالبخش در زندگي و دروني سازي آنها هدايت ميكند. اسلام در تعليم و تربيت ديني روش سطحي و زودگذر را نميپسندد، بلکه بر استمرار و تعميق آن تأکيد دارد. استمرار عمل، آموزههاي رفتاري را در ذهن و ضمير جايگير، و به عادات سلوكي تبديل ميكند و به درونيسازي آنها ميانجامد. بدين روي، اسلام بر توجه به تعليم و تربيت از دوران كودكي تأکيد دارد که با آموزش مناسب و نظارت مستمر بر اجرا به ثمر مينشيند. اگر اسلام خواندن نماز و رعايت آداب رفتاري را از دوران كودكي توصيه ميكند و به بعد از بلوغ وانميگذارد، بلكه در سرتاسر عمر ميگستراند و بر دوران اولية رشد تأكيد مضاعفي دارد و اگر رعايت اصول و گامهاي تربيتي را از آغاز طفوليت به تناسب رشد سني و عقلي به والدين توصيه ميكند، همه و همه اموري هستند که رعايت آنها به عبور از برون به درون، از سطح به عمق و از رفتار پراكنده به عادات نهادينه شده ميانجامد. بر اساس آموزههاي اسلام، آموزش بايد تا زمان اقناع فكري، و تربيت تا نيل به تثبيت قلبي و درونيسازي آموزهها ادامه يابد. اصل استمرار، شيوة نزول وحي و سبك آموزگاران الهي بوده است:
وَ لَقَدْ وَصلْنَا لهَُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ؛ و به تحقيق كه ما قرآن را پيوسته فرستاديم، باشد كه متذكر شوند.
قَالَ رَب إِني دَعَوْت قَوْمِي لَيْلاً وَ نَهَاراً؛ گفت: پروردگارا! من قوم خود را شب و روز دعوت كردم.
توبه
يكي از عوامل غم و نگراني، گذشته تاريك زندگي، لغزشها، كوتاهيها و خطاهايي است كه ذهن آدمي را سخت به خود مشغول ميدارد و استمرار آن اضطراب را بر روان حاكم ميكند و از حركت باز ميدارد. پشيماني شديد از گذشته و احساس بنبست براي جبران و بازگشت، درد جانكاهي است كه آدمي در تنور آن ميسوزد. اسلام اين عامل اضطراب را از زندگي مؤمن كنار ميزند و به او مدد ميرساند تا از سويي، با تقويت اراده، از خطا بپرهيزد و كمتر در آتش ندامت بسوزد، و از سوي ديگر، در صورت ارتكاب خطا، با ساز و كار توبه خود را از تنش دروني برهاند، خطا را جبران كند و بدون احساس يأس، خويشتن را از آثار شومش مصون دارد.
مؤمن با توبه و توجه به خداي غفار و رحيم خود را از عذاب دروني خطا ميرهاند و به آرامش ميرسد. او مطمئن است كه اگر عذر تقصير به پيشگاهش برد، از گذشته عذرخواهي كند و در مقام جبران برآيد، خدا نيز از او درميگذرد. او خدايي دارد كه مهرباني نسبت به بندگان را بر خود واجب كرده است و بسياري از جرايمشان را ناديده ميگيرد.
توبه، هرچند مستمر باشد، نه اضطرابزا، بلکه فرحبخش و تنش زداست؛ زيرا مؤمن با اين عمل خود را محبوب خدا ميسازد.
پشيماني كمتر از گذشته
مؤمنان راستين برخلاف مجرمان خُرد و كلان كه غالباً دير يا زود پشيمان ميشوند، عاري از بسياري خطاها يا داراي كاستي کمتري نسبت به آنها هستند، از اينرو، در طول حيات خود کمتر نادم ميشوند. در نتيجه، از رنج ندامت خطاكاران در امانند و قلب آرام و دل شادي دارند. در پايان عمر نيز با نفسي كماليافته و با مسرت تمام از مسير طي شده، راهي كوي دوست ميشوند و نداي بدرقه معشوق را ميشنوند كه:
يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي إِلَي رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً، فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي؛ اي نفس مطمئنه! خشنود و خداپسند به سوي پروردگارت بازگرد و در ميان بندگان من درآي و در بهشت من داخل شو.
تقويت اراده ترك خطا
يکي از گامها به سوي بهداشت روان برخورداري از ارادهاي قوي براي ترك خطاست. فقدان اين ابزار به پايمالي اخلاق و وجدان، و قرار گرفتن در دام رذايل و مفاسد ميانجامد و سلامت روان را به خطر ميافكند. دين به شيوههاي متعددي اراده را تقويت ميكند و از آسيبهاي ضعف آن مصون ميدارد. از ميان عوامل مختلف مؤثر در تقويت اراده كه ضمن عمل به آموزههاي اسلام حاصل ميشود، به سه عامل (عبادت، عشق الهي، احساس حضور خدا) اشاره ميكنيم. برخي از ديگر عوامل آن مانند اعتماد به نفس، تكرار و تلقين، و معرفت برتر در بخشهاي ديگر مورد بحث قرار گرفت. بهعلاوه، عواملي كه ضمن سخن از ساز و كار دين براي هدايت اميال و گرايشها بيان شد نيز در تقويت اراده مؤثر است.
عبادت: قرآن به نقش عبادت در تقويت اراده و خويشتنداري اشاره دارد:
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ؛ اي
مردم، پروردگار خود را پرستش كنيد؛ آن كس كه شما و پيشينيان را آفريد، تا پرهيزگار شويد.
اين آيه به تأثير عبادت در رشد تقوا كه خويشتنداري و مهار نفس از زشتيهاست، اشاره دارد. در برخي آيات ديگر، اين اثر به مصاديق عبادات نسبت داده شده است. براي مثال، قرآن اثر روزة ماه رمضان را تزكيه نفس و تقوا پيشگي قلمداد ميكند، چنانكه ميفرمايد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمْ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ؛ اي كسانيكه ايمان آوردهايد، روزه بر شما، بسان افراد قبل از شما، واجب شده است، شايد تقوا پيشه سازيد.
انسان مؤمن ضمن روزه گرفتن با بسياري از خواهشهاي نفساني مانند گرسنگي، تشنگي، و لذات جنسي مبارزه ميكند و در طول يك ماه بر اين مبارزه مستمر ميماند. اگر روزههاي مستحب نيز بر آن افزوده شود اين عمل بارها در طول سال تكرار ميشود. نقش روزه در تقويت اراده و مهار مفاسد اخلاقي با تحقيقاتي كه حاكي از كاهش شديد ميزان جرايم در اين ماه است، تأييد شده است. مؤمن دستكم سالي يكبار به اين ميدان نفسستيزي وارد ميشود و ارادة ترك گناه را در خود تقويت ميكند.
در برخي از آيات، خداوند اثر اقامة نماز را زدودن زشتيها و انحرافات اخلاقي و اجتماعي ذكر كرده است.
َأَقِمْ الصَّلاَةَ إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَي عَنْ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ؛ نماز را به پاي دار. به درستيكه نماز آدمي را از ارتكاب فحشا و منكر باز ميدارد و ذكر خدا بزرگتر است.
نمازِ با توجه نيز به تقويت ارادة ترك مفاسد اخلاقي كمك ميكند؛ چراكه نمازگزار روزانه حداقل ضمن 17 ركعت نماز در اوقات متعدد، ساير كارهاي خويش را رها ميسازد و به بازنگري نفس خويش ميپردازد. او نماز را بر ساير امور مقدم ميدارد. از اينرو، روز و شب خود با نماز ميآغازد، و در ميان هر يك نيز نماز را جاي ميدهد. او ضمن اين پيوند الهي، خطاهاي گذشته را مرور ميكند، به جايگاه خود در هستي و در ارتباط با خدا واقف ميشود، ضوابط اخلاقي را به خود يادآوري ميكند و از خدا براي قرار گرفتن در مسير او و رعايت ضوابط مدد ميجويد.
عشق الهي: عشق الهي سلاح برندهاي است كه در تقويت اراده براي كارزار نفس با مفاسد اخلاقي بسيار مؤثر است. عشق، هم توانايي توليد انرژي براي حركت به سوي معشوق را دارد و هم توان مهار هيجانات معارض و رفع موانع را به فرد ميدهد. اين امر حتي در مورد حيوانات نيز صادق است. براي مثال، شما هرگز نميتوانيد كبوتر و يا مرغ خانگي را به راحتي در نقطة ثابتي نگه داريد، اما همين پرنده به عشق نوزاد خود حدود 20 روز در نقطهاي ثابت (روي تخم) قرار ميگيرد و از لذت حركت و پرواز خود را محروم ميسازد.
عشق پاك با ايجاد اصطكاك و احساس تعارض دروني ميان اميال الهي و مادي، اراده مقاومت در برابر خطا را تقويت و از سقوط در رذايل جلوگيري ميكند. عشق قرص نيروزايي است كه به زوال كامل يا كاهش فاحش خستگي در مسير وصول به مقصود ميانجامد. محبت چنان بر اراده تأثيرگذار است كه حتي گناهكاران لاابالي را نيز از خطا مصون ميدارد، چنانكه بسياري از اين افراد در ايام محرم به عشق امام حسين? و حضرت ابوالفضل? از خلافهاي متعارف خود تاحدي دست ميكشند؛ شراب نمينوشند، دزدي و دروغ را رها ميكنند، از ظلم به ديگران و سلب آسايش روان آنها خود را باز ميدارند، به نماز ميايستند و به درگاه حق ناله ميزنند و از مردان حق مدد ميجويند، آماده شنيدن توصيههاي سالار و علمدار كربلا هستند، بلكه برخي از آنان چنان در اين ايام منقلب ميشوند كه يكسره تغيير شخصيت ميدهند و ارادهاي قوي براي آغاز راه جديد و استمرار بر آن به دست ميآورند. محبت، ارادة آدمي را براي انجام كارهاي شاق و قرباني مال و جان تقويت ميكند، چنانكه بسياري در محرم ميليونها تومان براي سالار شهيدان و علمدار كربلا هزينه ميكنند. دلاوريهاي رزمندگان اسلام در جبههها نيز مولود عشق حسيني بود.
احساس حضور: يكي از عوامل تبعيت از خواهشهاي نفساني و ضعف اراده براي ترك خطا و پيروي از خدا، عدم احساس حضور خدا در صحنه زندگي است. براي مثال، كودك يا نوجوان در حضور والدين يا معلم از ارتكاب بسياري از خطاها اجتناب ميكند و ارادة قويتري براي ترك آنها دارد، اما در غياب آنها چنين نيست و به اقدامات ناشايست دست ميزند. به همين دليل است كه برخي از جوانان و بزرگسالان نيز اراده مهار نفس در تنهايي و خلوت را ندارند. اگر در چنين موقعيتي قرار گيرند دچار لغزش ميشوند، اما همين افراد در حضور ديگران همان لغزشها را مرتكب نميشوند. از جمله عواملي كه روانشناسان در باب عوامل و زمينههاي رواني احساس شرم و خجالت در بزرگسالان ذكر كردهاند احساس حضور و نزديكي موجود ذيشعور و عاقل است. اگر انسان كار ناپسندي را در حضور ديگري انجام دهد احساس شرم ميكند.
يكي از ساز و كارهاي تقويت ارادة ترك خطا در اسلام، رشد فزاينده احساس حضور خدا و امام زمان? و نظارت آنها بر اعمال است. تلاوت مكرر و مدبّرانه قرآن بذر حضور خدا را شكوفا ميسازد و از خشك شدن آن ممانعت ميكند. امام صادق? در روايتي با اشاره به همين نكته ميفرمايد: «از خداوند شرم كن به دليل نزديكي او به تو.» انسان مؤمن به دليل همين احساس شرم از هر گونه رفتار ناپسند اجتناب مينمايد.
نتيجه
در ادامة بيان راهكارهاي دين براي نيل به بهداشت روان، عوامل رفع اضطراب و آرامش روان بيان گرديد و در اين خصوص به راهكارهاي گرايشي و كنشي اشاره شد. طي مباحث اين بخش روشن گرديد كه اسلام، ساز و كارهاي متعددي براي جهتدهي گرايشها، تثبيت آنها و ساماندهي رفتار دارد و در نتيجه، به بهداشت روان كمك ميكند. اين دين خاتم به تأثير كليدي اميال در رفع اضطراب توجه ويژه دارد و با عرضة عشق برتر و پايدارتر، تقويت ترس از گناه و عشق به تقرب به خدا در دلها، تقويت ياد خدا در دلها، ياد مرگ، تولّي و تبرّي، و تأكيد بر معاشرت، همراهي و همنشيني با اهل معرفت و عباد خالص، و اجتناب از همنشيني و رفاقت با غافلان بيعقل، و عاصيان بيشرم، و توصيه به پيوند با مستمندان، و نيز تلقين، شنيدن موعظه از گذر منبعي متعظ، مطمئن و مقدس، و قرائت نيكوي قرآن، گامي فراسوي اين هدف برميدارد. همچنين اسلام سطح تعلقات دنيوي را كاهش داده، اراده ترك خطا را تقويت ميكند و مانع اندوههاي متعارف بر گذشته ميشود. بر خلاف اندوههاي دنيوي، نوع پشيماني بر گذشته، كه اسلام در پي دارد، احساس بنبست به آدمي نميدهد، بلكه همراه با دريچة گشودة دريافت پاداش در قبال خود اندوه و روزنة اميد به رشد و قرب الهي است.