نقش بخشودگی و معناداری زندگی در پیشبینی بهزیستی روانشناختی و رضایت از زندگی
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
«رضايت از زندگي»، مفهومي پايدار و فراگير است که احساس و نظر کلي مردم يک جامعه را نسبت به جهاني که در آن زندگي ميکنند، منعکس ميکند. رضايت از زندگي، بازتاب توازن ميان آرزوهاي شخص و وضعيت فعلي او ميباشد. به بيان ديگر، هر چه شکاف ميان سطح آرزوهاي فرد و وضعيت عيني وي بيشتر گردد، رضايتمندي او کاهش مييابد (خوارزمي، ۱۳۸۶). احساس بهزيستي يا رضايت از زندگي، يکي از ويژگيهاي مهم رواني است که فرد واجد سلامت بايد از آن برخوردار باشد (کيز (Keyes)، ۲۰۰۲؛ ليسيتا و چاچاشيولي- بولوتين (Lissitsa & Chachashvili-Bolotin)، 2016). عدم رضايت از زندگي، با وضعيت سلامتي ضعيفتر، علايم افسردگي، مشکلات شخصيتي، رفتارهاي نامناسب بهداشتي و وضعيت ضعيف اجتماعي همبسته است (بحرينيان و ياوري، 1389). احساس رضايت از زندگي، پديدهاي روانشناختي- اجتماعي است که داراي ابعاد گوناگوني ميباشد (وبر (Weber) و همكاران، 2014؛ فيترپتريک، 1381). رضايت از زندگي، مفهومي ذهني براي فرد است که به همراه عاطفة مثبت و عاطفة منفي، سه جزء اساسي بهزيستي ذهني را تشکيل داده، به ارزيابيهاي شناختي فرد از زندگي خود اشاره ميکند (داينر (Diner) و همكاران، ۲۰۰۳؛ ون اوتوگم و ورهافستادت (Van Ootegem & Verhofstadt) 2016). در حقيقت، رضايت از زندگي اين مسائل را منعکس ميکند که تا چه اندازه، نيازهاي اساسي برآورده شدهاند و تا چه اندازه، ساير اهداف، بهعنوان اهداف قابل دسترسي ميباشند. درحاليکه براي افرادي که در شرايط کمتر پيشرفته زندگي ميکنند، ارضاي نيازهاي اساسي بيشتر مورد توجه قرار ميگيرد (کجباف، 1392).
احساس بهزيستي، اصطلاحاً بهعنوان احساس مثبت و احساس رضامندي عمومي از زندگي، که شامل خود و ديگران در حوزههاي مختلف خانواده، شغل و... ميباشد، تعريف شده است (چاو هنري (Chow Henry)، ۲۰۰۷). بهزيستي ذهني، عبارت علمي است که معرف چگونگي ارزيابي فرد از زندگياش ميباشد. در حقيقت، اين خود فرد است که بايد زندگياش را مطلوب و راضيکننده بداند (دينر و لوکاس (Lucas)، ۲۰0۰). بهزيستي ذهني، يک ساختار مهم در پژوهشهاي مربوط به تفسير شخصيت است و بهعنوان ارزيابي مثبت از زندگي و تعادل ميان عاطفة مثبت و عاطفة منفي تعريف شده است (غضنفري، ۱۳۸۵). ريف و کيز (Ryff & Keyes) (۱۹۹۵)، مؤلفههاي بهزيستي روانشناختي را دربر گيرندة ويژگيهايي از قبيل پذيرش خود، هدف و جهتگيري در زندگي، رشد شخصيتي، تسلط بر محيط، خود پيروي و روابط مثبت با ديگران دانستهاند. توجه ويژه به مفهوم بهزيستي ذهني، طي سه دهه اخير پيامدهاي مهمي را براي بشر به دنبال داشته است؛ چرا که با قائل شدن ارزشي بيشتر از هميشه براي انسان، ارزيابي خود را از کيفيت زندگياش مهم دانسته است (افشاري، 1386).
دين اسلام توجه فراواني به بخشش نموده است. بخشش گاهي از سوي خداي متعال نسبت به انسانها مطرح شده، مانند آيات زير: «روزى كه دو گروه [در احد] با هم روياروى شدند كسانى كه از ميان شما [به دشمن] پشت كردند در حقيقت جز اين نبود كه به سبب پارهاى از آنچه [از گناه] حاصل كرده بودند، شيطان آنان را بلغزانيد و قطعاً خدا از ايشان درگذشت؛ زيرا خدا آمرزگار بردبار است» (آلعمران: 155)؛ پس از آن بر شما بخشوديم، باشد كه شكرگزارى كنيد (بقره: 52)؛ در کنار توجه دين اسلام به لزوم و اهميت بخشش به نظر ميرسد. گاهي بخشش انسانها نسبت به يكديگر مطرح شده است. مانند «... و سرمايهداران و فراخدولتان شما نبايد از دادن [مال] به خويشاوندان و تهيدستان و مهاجران راه خدا دريغ ورزند و بايد عفو كنند و گذشت نمايند...» (نور: 22). بخشش، سازگاري، اعتماد، سازش و توافق را ارتقاء داده و سلامت جسمي و سلامت رواني را به دنبال دارد (بارنت (Burnette) و همکاران، ۲۰۰۹). در سالهاي اخير، موضوع بخشش که حوزة مهمي از روانشناسي سلامت است (لورنو و همکاران، ۲۰۰۸)، توجه بسياري از محققان را به خود جلب کرده است (والاس (Wallace) و همكاران، ۲۰۰۸؛ فاتفوتا (Fatfouta)، 2015). رابرت اينرايت، ملقب به پدر بخشودگي، پيشگام ارائه نظريه بخشودگي در اوايل دهه ۱۹۸۰ است (صلاحيان و همکاران، ۱۳۸۹). بخشايش، مفهومي تاريخي و کهن الگويي دارد که در ادبيات مذهبي، بهعنوان صفت الهي مورد تقديس و تشويق قرار گرفته است (چالمه،1390). بهطورکلي، بخشش غير از عذرخواهي کردن، چشمپوشي کردن، فراموش کردن و آشتي کردن است (هيل (Hill)، ۲۰۰۱).
مککالوگ (McCullough) و همكاران (۲۰۰۳)، در تعريفي بخشايش را بهعنوان يک ميل انگيزشي، معرفي كردهاند که افراد را به سوي بازداري از پاسخهاي ناخوشايند ارتباطي و رفتار کردن بهطور مثبت، نسبت به کسي که به طور منفي با آنها برخورد کرده است، متمايل ميسازد. بخشودگي هم بهعنوان پاسخي به خطاهاي بينفردي و هم به عنوان يک صفت شخصيتي، سازهاي است که احتمالاً سلامتي و بهزيستي را افزايش ميدهد (پترسون و سليگمن (Peterson, & Seligman)، ۲۰۰۴). محققان معتقدند: بخشش متمرکز بر احساساتي نظير شادکامي (مايرز (Myers)، ۱۹۹۳) است. همچنين، يافتههاي پژوهشي نشان داده است که بخشودگي با دو جنبه از سلامت رواني، يعني بهزيستي روانشناختي و رضايت از زندگي رابطه دارد (مککالوگ و ورثينگتون (Worthington)، 1995؛ زنديپور و يادگاري، ۱۳۸۶؛ واي و ييپ (Wai & Yip)، ۲۰۰۹؛ وب (Webb) و همكاران، 2013). چان (Chan) (2013) نيز بخشش را عامل تعيينكنندهاي در ميزان بهزيستي و كيفيت زندگي معلمان چيني دانسته، بيان ميكند معلماني كه در زمينة بخشش نمرات بالاتري به دست ميآورند، در مقايسه با ساير هم رديفان خود شادترند و کيفيت زندگي بالاتري دارند. در پژوهشي مشابه ميلر و ورثينگتون (2010)، به اين نتيجه دست يافتند که بين بخشودگي و رضايت زناشويي، ارتباط مثبت وجود دارد و بخشودگي بهترين پيشبينيکنندة رضايت زناشويي است.
بخشش، يکي از مفاهيم اساسي دين اسلام که در همه حال، به او توجه شده است. مفهوم بخشش در دين اسلام، از چنان جايگاهي برخوردار است که در همه حال، به انجام آن سفارش شده است. خداوند در قرآن، در کنار اينکه قصاص نفس را حق هر فردي مي داند، مفهوم شيرين بخشش را پس از آن آورده است: «اى کسانى که ايمان آوردهايد، درباره کشتگان بر شما قصاص مقرر شد. آزاد در برابر آزاد، بنده در برابر بنده و زن در برابر زن. پس هر کس که از جانب برادر خود عفو گردد بايد که با خشنودى از پى اداى خون بها رود و آنرا به وجهى نيکو بدو پردازد» (بقره: 178). اين اهميت و جايگاه گذشت را در اسلام نشان ميدهد؛ زيرا هيچ گناهي بزرگتر از قتل نفس نيست و خداوند چنان نقش گذشت را زيبا جلوه ميدهد که اين مفهوم را درست بعد از آن آورده است. بنابراين، کسي كه مردم را مورد عفو و بخشش قرار دهد، با خدا طرف است و او آنها را وارد بهشت ميکند (مجلسي، 1402ق، ج 64، ص 266). يکي از مفاهيم مهم از نظر روانشناسان، مراتب گذشت است. با دقت در سيره معصومان، آنها نيز به انواع گذشت توجه داشتهاند. امام رضا ميفرمايد: «گذشت بايد زيبا باشد، مقصود گذشت بدون مجازات و تندى و سرزنش است» (ديلمي، 1408ق، ص 307). حتي در مرحله بعد، نگاه فراتري نسبت به گذشت دارد، او ميفرمايد: (بدى يا خوبى را) به نيكى پاداش ده و از بدى درگذر (آمدي، 1407ق، ص 245)؛ يعني در کنار اينکه او را بخشيدي به او توجه مثبت کن حتي به او نيکي نيز کنيد. اين اوج مراتب بخشش است که روانشناسان در درمان روانشناختي، سعي ميکنند سطح گذشت افراد را به اين مرحله برسانند. گذشت، يکي از فوايد گذشت و بخشش سودي است که به خود فرد ميرسد. حضرت علي، در اين رابطه ميفرمايند: «گذشت كن از كسى كه به تو ظلم كرده، رابطه برقرار كن با كسى كه با تو قطع رابطه كرده و عطا كن به كسى كه از تو دريغ نموده است» (مجلسي، 1402ق، ج 75، ص 71). همچنين، ميفرمايند: «گذشت نقش خود اصلاحي دارد و حتي افراد فرومايه را تباهتر ميکند» (همان، ج 74، ص 419). در همين راستا امام صادق ميفرمايند: «گذشت موجب آقا و سرور شدن فرد ميشود يعني موقيعت اجتماعي آن بالا ميرود» (حراني، 1363، ص 317).
معناي زندگي بهعنوان شاخص بهزيستي مورد توجه قرار گرفته است. از نقطه نظر تاريخي، زندگي معنادار يکي از بحث برانگيزترين مفاهيم در فلسفه و روانشناسي بوده است. تلاش براي درک ماهيت آن، در طي قرنها تداوم داشته است و فلاسفه، روانشناسان و روانپزشکان بزرگي به بحث و تفکر درباره آن پرداختهاند. اما عليرغم، تلاشهاي همه جانبه هنوز سؤالات بدون پاسخ زيادي دربارة ماهيت آن وجود دارد (فلدمن و اسنايدر (Feldman & Snyder)، ۲۰۰۵). يکي از مهمترين تعاريف معناداري زندگي، توسط فرانکل (Frankl) (۱۹۸۴) ارائه شده است. وي معتقد است: هنگاميکه انسان به فعاليتهاي مورد علاقهاش ميپردازد، با ديگران ملاقات ميکند، به تماشاي آثار هنري، ادبي ميپردازد و يا به دامان طبيعت پناه ميبرد، وجود معنا را در خود احساس ميکند.
فرانکل و ويکتور (۱۳۸۵)، بر معناجويي افراد در زندگي باور داشت، او بيان کرد که رفتار انسانها، نه بر پاية لذتگرايي نظريه فرويد و نه بر پاية نظرية قدرت طلبي آدلر است، بلکه انسانها در زندگي، به دنبال معنا و مفهومي براي زندگي خود ميباشند. پژوهشگران متعددي نشان دادهاند که معنا در زندگي، يا جستوجو براي معناي زندگي با سلامت رواني، رضايت از زندگي، بهزيستي ذهني و اميد، در نمونههاي مختلف اعم از جوان، بزرگسال و سالمند رابطة معناداري دارد؛ يعني با افزايش معناداري شاهد افزايش بهزيستي رواني و اميد و کاهش نشانههاي مرضي و اختلالهاي رواني و به طبع آن، افزايش رضايت از زندگي هستيم (اسنايدر و همكاران، ۱۹۹۱؛ ماسکارو و روزن (Mascaro & Rosen)، ۲۰۰۵؛ هو و همكاران، (Ho)، 2010؛ لواساني و همكاران، 1392). کلافتراس و پسارا (Kleftaras & Psarra) (2012) نيز در پژوهش خود نشان دادند جواناني که داراي معني بيشتري در زندگي خود بودند، علائم افسردگي کمتري در زندگي خود داشتند. همچنين، مطالعه آنها نشان داد ارتباط معناداري بين سلامت عمومي جوانان با معناي زندگي وجود دارد.
شايد هيچ موضوعي به اندازه معنا و هدف از زندگي، براي دين اسلام و قرآن مهم و قابل توجه نباشد. اگر بخواهيم معناي زندگي را از نظر اسلام دستهبندي کنيم، خداوند هدف آفرينش انسان را در سه سطح بيان ميکند:
الف. هدف مقدماتي از آفرينش انسان را آباد کردن زمين دانسته است (هود: 60). ميتوان آباداني زمين و دستيابي به توسعه مادي و اقتصادي را از اين آيه استنتاج نمود.
ب. هدف متوسط از آفرينش انسان و زندگي، آزمايش کردن انسان (ملک: 2) و پرورش و رشد همه جانبه او است (مكارم و همكاران، 1371، ج 24، ص 317). در جاي ديگر، عبادت خدا را از اهداف مياني دانسته است (ذاريات: 56). عبادت يعني، اطاعت بيقيد و شرط و فرمانبرداري در تمام زمينههاست. بالاخره، عبوديت کامل آن است که انسان جز به معبود واقعي يعني کمال مطلق نينديشد، جز در راه او گام برندارد، و هرچه غير او است، فراموش کند حتي خويشتن (مكارم و همكاران، 1371، ج 22، ص 387).
ج. خداوند هدف نهايي از زندگي را تقرب به خدا دانسته است. اموال و اولادتان شما را به ما نزديک نميکند، مگر آنان که ايمان آورده و عمل صالح انجام دهند (سباء: 37).
بنابراين، از نظر قرآن معنا در زندگي يعني اين سه مرحله و مهمترين آن، انجام دادن اعمال صالح و به خود نيکي کردن و به ديگران نيکي کردن و از ياد خداوند غافل نبودن. زندگي خوب و متعالي در کنار ديگران و انجام دادن اعمال صالح، از مهمترين عواملي است که موجب ميشود انسان به خدا نزديک شود و همين امر، موجب معنادار شدن زندگي ميشود.
بهزيستي روانشناختي و رضايت از زندگي در دنياي امروزي، از مهمترين دغدغههاي بشر است. انسان تلاشهاي فراواني براي به دست آوردن افزايش بهزيستي روانشناختي ميکند. اما به اين درک رسيده است كه تجملات و دلبستگي به دنياي مادي، نميتواند پاسخگوي انسان باشد. همانگونه که بيان شد، داشتن معنا در زندگي و بخشش ميتواند تأثير فراواني در سلامت و خودشکوفايي انسان داشته باشد. در دين اسلام نيز به طور مکرر به نقش مؤثر معنا در زندگي و بخشش تأکيد شده است، اما متأسفانه اين مهم کمتر وارد کارهاي پژوهشي شده است. ازآنجاکه رضايت از زندگي و در ادامه، بهزيستي روانشناختي در سالهاي اخير به دلايل مشکلات متنوع که گريبانگير جامع ايران شده است و ناسازگاريهاي زناشويي و طلاق به طور گسترده در جامعه موج ميزند، بايد به دنيال عوامل زيربنايي و راه انداز آن در جامعه ميبود. اما متأسفانه متغيرهايي که جنبه معنوي و اعتقادي داشته باشد، کمتر مورد بررسي قرار گرفته است. شايد توجه کم به معنويت و عواملي مانند بخشش و داشتن هدف و معنا در زندگي، ريشه مشکلات و تعارضات عدم سلامت روانشناختي، به ويژه رضايت از زندگي را رقم زده باشد. بنابراين، پيوند بخشش و معنا در زندگي در روانشناسي و دين اسلام بتواند گرهي از مشکلات جامعه بگشايد. تبيين اين دو موضع و از ديدگاه روانشناسي و دين، بتواند تأثير مهمي در کاهش مشکلات جامعه داشته باشد؛ زيرا هر نوع درمان و تغييري اگر از جنس خود مردم باشد، زودتر پذيرفته شده و تأثير سريعي دارد. بنابراين، فرضيه اصلي اين پژوهش، اين است که بخشودگي و معنا در زندگي، ميتواند بهزيستي روانشناختي و رضايت از زندگي را در دانشجويان پيشبيني کند.
روش پژوهش
روش اين پژوهش، توصيفي ـ همبستگي، با کاربرد رگرسيون در پيشبيني متغيرها است. جامعه آماري اين پژوهش کليه دانشجويان شاغل به تحصيل سال 94-1393 دانشگاه محقق اردبيلي ميباشند. نمونه مورد مطالعه در اين پژوهش، شامل 270 دانشجو (122 نفر از پسران و 168 نفر از دختران) بودند که به روش نمونهگيري تصادفي چندمرحلهاي انتخاب شدند. دامنه سني گروه نمونه، بين 20 تا 27 سال بودند و ميانگين و انحراف معيار سني آنها، به ترتيب 32/24 و 92/3 بود. 54 درصد از گروه نمونه دختر و 46 درصد از آن پسر بودند. براي جمعآوري دادهها، از پرسشنامههاي زير استفاده شد:
مقياس رضايت از زندگي داينر: اين پرسشنامه، توسط داينر و همكاران (۱۹۸۵) ساخته شد. داينر، خود از پيشگامان حوزه رضايت از زندگي است و نظريات بسياري در اين زمينه ارائه داده است. داينر و همکاران، مقياس رضايت از زندگي را براي همه گروههاي سني تهيه کردند. اين مقياس، متشکل از 48 سؤال بود که ميزان رضايت از زندگي و بهزيستي را منعکس ميکرد. تحليل عاملي نشان داد که از سه عامل تشکيل شده است. 10 سؤال آن با رضايت از زندگي مرتبط بود که پس از بررسيهاي متعدد، در نهايت به 5 سؤال کاهش يافت و به عنوان يک مقياس مجزا مورد استفاده قرارگرفت. پرسشنامه رضايت از زندگي، داراي ۵ گويه است. هر گويه اين پرسشنامه، در يک طيف ليکرت ۷ گزينهاي نمرهگذاري ميشود که از کاملاً مخالفم (نمره ۱) تا کاملاً موافقم (نمره ۷) نمره ميگيرند. بنابراين، فرد ميتواند نمرهاي بين ۷ تا ۳۵ کسب کند که نمره بالاتر، نشانه رضايت از زندگي بيشتر است. داينر و همکاران، روايي (به شيوة همگرا و افتراقي) و پايايي (آلفاي کرونباخ برابر با 85/0)، مطلوبي براي اين مقياس گزارش کردند. همچنين، اين مقياس را تعدادي از محققان براي استفاده در ايران منطبق کردهاند و ضريب آلفاي 80/0 را براي آن به دست آوردهاند (خير و ساماني، 1383).
مقياس بهزيستي روانشناختي: براي سنجش بهزيستي روانشناختي، از فرم کوتاه شدة مقياس بهزيستي روانشناختي ريف که در سال 1989 ساخته شده و در سال 1995 مورد تجديد نظر واقع شد، استفاده گرديد (ريف و کيزي، 1995). اين مقياس، از 18 ماده تشکيل شده است که بر اساس يک طيف 7 نمرهاي، از کاملاً مخالف تا کاملاً موافق پاسخ داده ميشود. ريف و کيزي (1995)، مقدار آلفاي کرونباخ را براي اين مقياس 52/0 گزارش کردند. شواهد مربوط به روايي همگراي آزمون بهزيستي روانشناختي، حاکي از اين است که شش عامل بهزيستي رواني، با رضايت از زندگي، عزتنفس، و خلاقيت رابطه مثبت و با افسردگي، شانس، و منبع کنترل بيروني رابطه منفي دارد. جوشنلو و همكاران (1386) روايي، پايايي و ساختار عاملي اين ابزار را براي جامعه ايراني مورد سنجش قرار دادند و مقدار آلفاي کرونباخ 60/0 تعيين شد.
مقياس معناي زندگي استيگر و همكاران: اين مقياس داراي 10 گويه است که بر اساس درجهبندي 7 نمرهاي از کاملاً مخالف تا کاملاً موافق پاسخ داده ميشود. مقياس مورد نظر، داراي دو خردهمقياس وجود معنا و جستوجوي معنا ميباشد. استيگر و همکارانش، اعتبار دروني مطلوبي را براي مقياسهاي فرعي وجود معنا (86/0) و جستوجوي معنا (87/0) گزارش کردند. همچنين، مصرآبادي و همكاران (1392) روايي سازه و تشخيصي پرسشنامه را تأييد کردند.
مقياس بخشودگي بينفردي احتشامزاده و همكاران: اين مقياس، داراي 25 ماده ميباشد. براي هر ماده چهار گزينه تعيين شده است که گزينهها به صورت کاملاً مخالف (1 نمره)، مخالف (2 نمره)، موافق (3 نمره)، و کاملاً موافق (4 نمره) در نظر گرفته شده است. پايايي به دست آمده براي کل مقياس، با روش باز آزمايي 71/0 و براي خردهمقياسهاي آن به ترتيب، 70/0، 68/0 و 58/0 به دست آمده است. پايايي به دست آمده با استفاده از روش آلفاي کرونباخ، به ترتيب 86/0، 84/0، 68/0 و 68/0 گزارش شده است. همچنين، پايايي با روش اسپيرمن- براون به ترتيب 77/0 ، 82/0 ، 72/0 و 67/0 و با استفاده از روش گاتمن 77/0، 81/0، 71/0 و 66/0 گزارش شده است. روايي سازه مقياس مورد نظر، در حد مطلوبي گزارش شده است (احتشامزاده و همکاران، 1389).
تجزيهوتحليل دادههاي خام، با نرمافزار SPSS صورت گرفته است. براي تجزيهوتحليل اطلاعات، از آمار توصيفي و استنباطي استفاده شده است. در سطح آمار توصيفي از جداول فراواني، درصد، ميانگين، نمودار و در سطح آمار استنباطي ازآزمونهاي، آزمون t مستقل، آزمون تحليل واريانس و رگرسيون چندگانه ستفاده گرديده است.
يافتههاي پژوهش
نتايج مندرجات جدول 1، مشخصات توصيفي و ضرايب همبستگي بين متغيرهاي پژوهش را نشان ميدهد. نتايج نشان ميدهد كه بخشودگي با بهزيستي رابطه مثبت و معنادار دارد. از بين مؤلفههاي بخشودگي، تنها درک واقعبينانه با بهزيستي رابطه معنادار نشان ميدهد. معناي زندگي نيز داراي همبستگي بالا و معناداري با بهزيستي روانشناختي است. در مورد رضايت از زندگي نيز نتايج مشابه است؛ بدينترتيب که بخشودگي با رضايت از زندگي رابطه مثبت و معنادار دارد. از بين مؤلفههاي بخشودگي، تنها درک واقعبينانه با رضايت از زندگي رابطه معنادار نشان ميدهد. معناي زندگي، داراي همبستگي بالا و معناداري با رضايت از زندگي است.
جدول 1. ميانگين، انحراف معيار و ماتريس ضرايب همبستگي بين بخشودگي، معناي زندگي، بهزيستي روانشناختي و رضايت از زندگي
متغير Mean±SD 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13
بخشش 1. ارتباط مجدد 94/2±18/39 1
2. کنترل رنجش 89/1±07/20 47/0** 1
3. درک واقع بينانه 40/3±34/18 36/**0 08/0 1
4. بخشودگي کل 66/4±59/77 55/0** 70/0** 49/0** 1
معنا در زندگي 5. معناي زندگي 51/11±75/47 16/0 01/0 46/0** 22/0 1
بهزيستي روانشناختي 6. پذيرش خود 65/2±57/12 15/0 08/0 51/**0 31/0** 66/0** 1
7. روابط با ديگران 98/1±87/13 03/0 16/0 35/0** 34/0** 38/0** 47/0** 1
8. خودمختاري 45/2±01/13 12/0 13/0 21/0 13/0 43/0** 51/0** 23/0* 1
9. تسلط بر محيط 99/2±02/13 22/0* 06/0 44/0** 20/0* 61/0** 68/0** 54/0** 61/0** 1
10. زندگي هدفمند 03/2±79/13 01/0 13/0 37/0** 20/0* 42/0** 61/0** 50/0** 32/0** 49/0** 1
11. رشد فردي 88/2±55/13 25/0** 07/0 46/0** 31/0** 58/0** 68/0** 48/0** 54/0** 75/0** 55/0** 1
12. بهزيستي کل 91/11±82/79 17/0 13/0 50/0** 33/0** 67/0** 84/0** 66/0** 70/0** 88/0** 71/0** 87/0** 1
رضايت از زندگي 13. رضايت زندگي 81/7±34/19 13/0 16/0 48/0** 35/0** 36/0** 44/0** 02/0 26/0** 28/0** 26/0** 35/0** 36/0** 1
جدول 2. نتايج تحليل رگرسيون چندگانه به روش ورود، پيشبيني بهزيستي کل از طريق مؤلفههاي بخشودگي و معناي زندگي
مدل SS MS F P
رگرسيون 69/7319 92/1829 81/25 001/0
باقيمانده 36/3635 89/70 - -
کل 06/14055 - - -
متغيرهاي پيشبين R
72/0 R2
52/0 ARS
50/0 ضرايب غيراستاندارد ضرايب استاندارد T P
B SE BETA
Constant - - - 99/29 89/14 - 01/2 04/0
1. ارتباط مجدد - - - 36/0- 35/0 09/0 02/1 31/0
2. کنترل رنجش - - - 14/1 51/0 18/0 20/2 13/0
3. درک واقعبينانه - - - 75/0 30/0 21/0 48/2 01/0
4. معناي زندگي - - - 57/0 08/0 55/0 92/5 001/0
براي تعيين تأثير مؤلفههاي بخشودگي و معنا زندگي، بهعنوان متغيرهاي پيشبين بر بهزيستي کل به عنوان متغير ملاک، تحليل رگرسيون چند متغيري به روش ورود اجرا شد. همانطور که در جدول مشاهده ميشود، ميزان F مشاهده شده معنادار است و استفاده از مدل خطي رگرسيون بلامانع است (81/25F=). نتايج رگرسيون، نشان ميدهد از بين متغيرهاي مستقل درک واقعبينانه و معناي زندگي، قادر به پيشبيني معنيدار بهزيستي کل هستند (01/0). در کل، مدل 52/0 درصد از واريانس بهزيستي کل را پيشبيني مي کند (جدول 2).
جدول 3. نتايج تحليل رگرسيون چندگانه به روش ورود، پيشبيني رضايت از زندگي از طريق مؤلفههاي بخشودگي و معنا زندگي
مدل SS MS F P
رگرسيون 05/1733 26/433 55/9 001/0
باقيمانده 92/4306 33/45 - -
کل 98/6039 - - -
متغيرهاي پيشبين R
53/0 R2
28/0 ARS
25/0 ضرايب غيراستاندارد ضرايب استاندارد T P
B SE BETA
Constant - - - 52/12- 91/11 - 05/1- 29/0
1. ارتباط مجدد - - - 16/0 28/0 06/0 58/0 56/0
2. کنترل رنجش - - - 84/0 41/0 20/0 03/2 04/0
3. درک واقعبينانه - - - 86/0 24/0 37/0 56/3 001/0
4. معناي زندگي - - - 120/0 06/0 17/0 79/1 07/0
براي تعيين تأثير مؤلفههاي بخشودگي و معناي زندگي، بهعنوان متغيرهاي پيشبين بر رضايت از زندگي بهعنوان متغير ملاک، تحليل رگرسيون چندمتغيري به روش ورود اجرا شد. همانطور که در جدول مشاهده ميشود، ميزان F مشاهده شده معنادار است و استفاده از مدل خطي رگرسيون بلامانع است (55/9F=). نتايج رگرسيون نشان ميدهد كه در اين تحليل، از بين متغيرهاي مستقل درک واقعبينانه و معناي زندگي، قادر به پيشبيني معنيدار رضايت از زندگي هستند (01/0). در کل، مدل 28/0 درصد از واريانس رضايت از زندگي را پيشبيني ميکند.
بحث و نتيجهگيري
هدف از اين پژوهش، بررسي رابطة بخشودگي و معنا در زندگي، با بهزيستي روانشناختي و رضايت از زندگي در دانشجويان بود. همانطور که در بخش يافتههاي آماري، به طور مورد تحليل قرار گرفت، در ميان متغيرهاي پژوهش، بخشش و معناي زندگي داراي ارتباط مثبت و معنادار با بهزيستي روانشناختي و رضايت از زندگي ميباشند. همچنين، درک واقعبينانه از مؤلفههاي بخشودگي و معناي زندگي، قادر به پيشبيني بهزيستي روانشناختي و رضايت زندگي، بهعنوان متغيرهاي ملاک در اين پژوهش ميباشند. اين نتايج، همسو با يافتههاي پيشين در اين زمينه است که بخشودگي و معنا در زندگي را به عنوان متغيرهايي مؤثر در افزايش معيارهاي مرتبط با سلامت، بهزيستي و کيفيت زندگي معرفي ميکنند (ماسکار و روزن، ۲۰۰۵؛ هو و همکاران، 2010؛ لواساني و همکاران، 1392؛ واي و ييپ، ۲۰۰۹). لازم به يادآوري است با جستوجو در پيشينه پژوهشي در ارتباط با متغيرهاي پژوهش، نتايج متناقضي يافت نشد.
در تبيين پيشبيني بهزيستي روانشناختي و رضايت از زندگي، بهعنوان متغيرهاي مهم و مؤثر در حفظ و ارتقاي سلامت روان، از طريق بخشش و بخصوص مؤلفه درک واقعبينانه، ميتوان به نقش بخشش به عنوان يک فرآيند پويا و التيام بخش و نه تنها يک عمل اخلاقي اشاره کرد. فرآيندي آموختني که نشان از رشد مغزي اجتماعي و سالم، در مراحل اوليه رشد دارد (ورثينگتون، 2005). خداوند نتيجه بخشش را رفع خيانت از ديگران، رفع سختي از ديگران و جلوگيري از تخلف ديگران ميداند (بقره: 187). نکته مهمتر اينکه بخشش مقدمهاي براي اصلاح کردن است؛ يعني تا عفو نکني شرايط براي اصلاح آماده نميشود (شوري: 40) حتي تعامل و سپاسگزاري فرد خطاکار را تسهيل ميکند (بقره: 52). بنابراين، خداوند نيز همه را به آثار مثبت بخشيدن دعوت نموده است. همه اين آثار خود موجب سلامت رواني و بهزيستي روانشناختي ميگردد. ازآنجاکه بخشش در روابط ميانفردي اتاق ميافتد و تعاملات را زيادتر ميکند، خود موجب افزايش روحيه جمعي ميشود و رضايت از زندگي را افزايش ميدهد. چهبسا که بسياري از افرادي که از هم کينه دارند، افراد نزديک و خويشاوند هستند. زوجيني که به خاطر نبخشيدن يکديگر، زندگي آنها به نابودي ميگرايد. بنابراين، توجه به آثار بخشش و جايگاه آن در زندگي، که هم قرآن و هم پژوهشهاي روانشناختي به آن رسيدهاند، ميتواند راهگشاي بازگشت معنويت به روابط اجتماعي باشد. خداوند حتي بخشش مهريه (بقره: 237) را نيز عنوان کرده است. اين امر، ميتواند توجه به روابط اجتماعي را از منظر قرآن مورد توجه قرار دهد.
بخشش با طيف وسيعي از متغيرهاي مثبت در حوزه روانشناسي شخصيت، همچون اميد و خود دلسوزي (زاهد بابلان و همكاران، 1390؛ بشرپور و عيسيزادگان، 1391) ارتباط مستقيم دارد که در تحقيقات پيشين به آن اشاره شده است. در حقيقت، جايگزين شدن خشم به جاي بخشيدن در افراد، توازن، اعتماد و مصالحه را در روابط بينفردي افزايش داده، با افزايش رفتارهاي بينفردي سازنده، همچون حمايت اجتماعي و عاطفه مثبت سلامت فيزيکي، بهزيستي روانشناختي و متغيرهاي مرتبط با رضايت از زندگي، در افراد را ارتقا ميبخشد (امونز (Emmons)، 2000؛ ورثينگتون، 2001؛ مالت (Mullet) و همكاران، 2005).
فردي که به جاي اقدام تلافيجويانه، با درک واقعبينانه از درد و رنج ناشي از تجاوز و همدلي با شرايط متجاوز سعي بر عفو و بازداري پاسخهاي ويرانگر در روابط را در پيش ميگيرد، از طريق جهتدهي مجدد افکار، هيجانات و اعمال نسبت به متخلف و با کاهش ترشح کورتيزول، به عنوان مانعي در برابر پيامدهاي منفي آسيبزا بر سلامت عمل ميکند. اين امر بدانمعناست که کاهش اضطراب و افسردگي، اندوه و دشمني و افزايش عزتنفس در روابط بين شخصي، همراه با عفو و گذشت به شکل مستقيم و غيرمستقيم، بر افزايش ابعاد بهزيستي و حفظ و ارتقاي رضايت زندگي مؤثر است (ال- مابوک وهمكاران، 1995؛ تورسن (Thoreson) و همكاران، 2000؛ ماوگر (Mauger) و همکاران، 1992). حضرت علي، در مورد کينه ميفرمايند: «دنيا كوچكتر و حقيرتر و ناچيزتر از آن است كه در آن از كينهها پيروى شود» (آمدي، 1407ق، ج 2، ص 52، ح 1804)، هر كس كينه را از خود دور كند، قلب و عقلش آسوده گردند (همان، ج 5، ص 326، ح 8584). بنابراين، کينهورزي که از آثار سوء عدم بخشش است، همواره توسط بزرگان دين ما مورد مذمت بوده است. اين خود، ريشه مشکلات روانشناختي را در زندگي به وجود ميآورد.
جالب اينجاست كه تبيين نظري در فوايد بخشودگي، به عوامل روانشناختي ختم نميشود، تا آنجا که برخي پژوهشها بر تأثير عوامل فيزيولوژيکي در فرايند بخشش تأکيد دارند. کاهش فشار خون دياستولي و فعاليت EMG، تنظيم ترشحات کورتيزول، و تنظيم و بهبود فعاليتهاي سمپاتيک و سيستم قلبي و عروقي و ايمني، تنها بخشي از اثرات مثبت بخشش است که با واسطههاي روانشناختي همچون بهبود امنيت درک شده، افزايش خود ارزيابي مثبت، خوشبيني و کاهش ترس، خشونت و احساس درماندگي تأثير خود را در جوامع مختلف بررسي شده اثبات کردهاند (لاولر (Lawler) و همكاران، 2000؛ ويليت (Witvliet) و همكاران، 2001؛ مککالو و همكاران، 2000).
همانطور که در بخش يافتههاي پژوهش گزارش شد، معنا در زندگي نيز قادر به پيشبيني بهزيستي روانشناختي و رضايت از زندگي در دانشجويان ميباشد. يکي از مسيرهايي که در تبيين ارتباط معنا در زندگي و حفظ و ارتقاي رضايت، بهزيستي و سلامت روانشناختي، در پژوهشهاي پيشين مورد تأکيد قرار گرفته است، ارتباط اميد به عنوان متغيري در تعامل مستقيم با معناداري و سازهاي از روانشناسي مثبت است. تبيين رابطة اميد، بهعنوان مؤلفهاي از معناداري زندگي با بهزيستي روانشناختي و کيفيت زندگي چندان دشوار نيست. به اعتقاد اسنايدر (2000) و فلدمن و اسنايدر (2005)، سازة اميد بهعنوان يک مؤلفه مهم در پرورش و ايجاد سلامتي رواني بهشمار ميرود. افراد اميدوار، با عزتنفس بيشتر، تعهد بيشتر براي انجام وظايف و تکاليف فردي و اجتماعي و بهرهگيري از منابع حمايت اجتماعي، سازگاري و شادکامي و در نهايت، بهزيستي و رضايت بالاتري را از زندگي گزارش ميدهند (کينگ و همکاران، 2006).
هنگامي که انسان به فعاليتهاي مورد علاقهاش ميپردازد، با ديگران ملاقات ميکند. از تماشاي آثار هنري و ادبي لذت ميبرد، زندگي را با عناصر معنوي آغشته کرده، به دامان طبيعت پناه ميبرد، وجود معنا را در زندگي خود احساس ميکند. به همين طريق سلامت، بهزيستي و کيفيت را به زندگي در ابعاد فردي و اجتماعي هديه ميدهد (ر.ك: فرانکل، 1385؛ ماسکارو و روزن، 2005). معنا به زندگي، با فراخواندن اهداف ارزشمند شخصي و اجتماعي در کنار ادراک توانايي براي تعقيب اين اهداف است که زمينه را براي افزايش احساس خودارزشمندي و عواطف مثبت و کاهش عواطف منفي در فرد فراهم ميکند که اين مهم، مقدمهاي در افزايش بهزيستي و رضايت از زندگي در افراد ميباشد. همانطور که مطرح شد، خداوند نيز در قرآن به سه هدف اصلي معنا در زندگي و آفرينش انسان پرداخته است که آبادکردن زمين، توجه به اقتصاد و معيشت خانواده، عبادت کردن انسان جلب رضاي خدا، گام نهادن در راه خدا از مهمترين اهداف زندگي بشريت است. انجام عمل صالح، نيکي کردن به بشريت، مهمترين هدف انسان است تا اينکه در نهايت، به خود شکوفايي برسد و به خداوند نزديک شود. بنابراين، اگر همه اين امور به درستي اجرا شود، نقطهاي نميماند که انسان از لحاظ روانشناختي دچار مشکل شود و قطعاً رضايت از زندگي به بالاترين حد خود ميرسد.
به طور خلاصه، يافتههاي اين پژوهش، نشان داد که بخشش و معناي زندگي، ميتواند بر بهزيستي روانشناختي و رضايت از زندگي در دانشجويان تأثيرگذار باشد. برايناساس، ميتوان به دو دسته پيامد عملي و نظري اين پژوهش اشاره کرد. در سطح عملي، تهيه برنامههاي آموزشي و مداخلهاي براي افزايش ابعاد بخشش و معناي زندگي بخصوص در زندگي فردي و اجتماعي جوانان دانشجو، بهعنوان آيندهسازان اصلي کشور، از طريق آموزش مستمر مهارتها و راهبردهاي مناسب و کارآمد اشاره کرد. در سطح نظري، يافتههاي اين پژوهش ميتواند به غناي نظريههاي فعلي در حوزه عوامل مؤثر بر بهزيستي روانشناختي و رضايت از زندگي کمک کند. همچنين، پرسشهاي جديدي در چارچوب پژوهشهاي مرتبط با سازههاي شخصيت، همچون بخشش و معناي زندگي را مطرح ميسازد. استفاده از پرسشنامه خود گزارشي، بخصوص فرم کوتاه پرسشنامه بهزيستي روانشناختي، از محدوديتهاي عمده اين پژوهش بود. بنابراين، بهتر است در پژوهشهاي آتي از ساير روشهاي جمعآوري اطلاعات، مانند مصاحبه و مشاهده استفاده گردد. در تحقيقات همبستگي، نميتوان استنباط علّي به عمل آورد. بنابراين، بهتر است در تبيينهاي علّي و تعميم به ساير موقعيتها با احتياط عمل شود. در نهايت، پيشنهاد ميشود که پيوند روانشناسي و دين ميتواند راهگشاي بسياري از مشکلات ما در جامعه ديني ايران باشد. مفاهيمي مانند بخشش، معنا و در زندگي، از مفاهيم پايه و اصولي در ديدن اسلام است. بهرهگيري ديني از آن، ميتواند نقش درماني مناسبي بخصوص در تعاملات اجتماعي ما داشته باشد.
- احتشامزاده، پروين و همكاران، 1389، «رابطه برونگرايي، رواننژنديگري، بخشودگي و راهبردهاي مقابله اسلامي با شادکامي در دانشجويان دانشگاههاي اهواز»، دانش و پژوهش در روانشناسي، ش 38، ص 63-92.
- افشاري، سمانه، 1386، بررسي رابطه بين حمايت اجتماعي ادراك شده، عزتنفس و عوامل شخصيتي با رضايتمندي از زندگي دانشجويان کارشناسي ارشد، پاياننامه کارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه علامه طباطبائي.
- آمدي، عبدالواحد، 1407ق، غررالحكم و دررالكلم، بيروت، موسسه الاعلمي للمطبوعات.
- بحرينيان، سيدعبدالمجيد و مريم ياوريكرماني، 1389، «رضايتمندي جنسي و رضايتمندي زندگاني»، تازههاي رواندرماني، هيپنوتيزم، سال پانزدهم، ش 51 و 52، ص 67-85.
- بشرپور، سجاد و علي عيسيزادگان، 1391، «بررسي نقش صفات شخصيتي دلسوزي به خود و بخشايش در پيشبيني شدت افسردگي دانشجويان»، تحقيقات علوم رفتاري، دوره دهم، ش 6.
- جوشنلو، محسن و همكاران، 1386، «بررسي ساختار عاملي مقياس بهزيستي جامع»، روانشناسي تحولي: روانشناسان ايراني، سال سوم، ش 9، ص 35ـ51.
- چالمه، رضا، 1390، «نقش واسطهاي بخشايش در رابطة ويژگيهاي شخصيتي و بهزيستي روانشناختي نوجوانان»، روشها و مدلهاي روانشناختي، سال دوم، ش 6، ص 1ـ16.
- حراني، ابنشعبه، ۱۳۶۳، تحفالعقول، قم، غفاري.
- خوارزمي، شهيندخت، 1386، «مهارتهاي زندگي: كيفيت زندگي و شاخص خوشبختي»، همشهري آنلاين، 8 .htt://www.hamshahri Online.ir/ categories
- خير و ساماني،1383، مقايسه سلامت رواني، اجتماعي، بهداشت رواني، رضايت از زندگي و همکاري در بين مادران شاغل و خانهدار شهر شيراز، گزارش طرح پژوهشي، کارگاه پژوهش، آمار و فناوري اطلاعات استان فارس.
- ديلمي، حسنبن محمد، 1408ق، أعلامالدين في صفات المؤمنين، قم، مؤسسه آلالبيت.
- زاهدبابلان، عادل و همكاران، 1390، «بررسي ارتباط سرسختي روانشناختي و گذشت با اميد در ورزشکاران»، مجله علوم پزشکي رفسنجان، ش 5، ص 450-460.
- زنديپور، طيبه و هاجر يادگاري، 1386، «ارتباط بخشش با رضايت از زندگي در بانوان دانشجويان متأهل غيربومي دانشگاههاي تهران»، مطالعات زنان، ش 15، ص 109-122.
- صلاحيان، افشين و همكاران، 1389، «بررسي رابطه بين هوش هيجاني و بخشودگي با تعارضات زناشويي»، مطالعات روانشناختي، دورة ششم، ش 2، ص 115-140.
- غضنفري، فيروزه، 1385، «بهزيستي دروني از ديدگاه بين فرهنگي»، روانشناسي، سال دهم، ش 4، ص 406-421.
- غلامعلي لواساني، مسعود و همكاران، 1392، «رابطه معناي زندگي و خوشبيني با بهزيستي ذهني»، روانشناسي، سال هفدهم، ش 1، ص 3-17.
- فرانکل، ويکتور، 1385، بنيانگذار معنادرماني فرا ديدي بر روانشناسي و رواندرماني وجودي، ترجمة احمدرضا محمدپور، تهران، نشر دانژه.
- فيتزپتريك، توني، 1381، نظريه رفاه، سياست اجتماعي چيست؟، ترجمة هرمز همايونپور، تهران، گام نو.
- کجباف، باقر،1392، «رابطه سبک زندگي اسلامي با شادکامي و رضايت از زندگي»، صداي جمهوري اسلامي ايران، سال يازدهم، ش 70.
- مجلسي، محمدباقر، 1402ق، بحارالانوار، بيروت، دار احيا التراث العربي.
- مصرآبادي، جواد و همكاران، 1392، «بررسي روايي سازه و تشخيصي پرسشنامه معنا در زندگي دانشجويان»، علوم رفتاري، ش 7، ص 56-62.
- مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، 1371، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب اسلامية.
- Al-Mabuk, R .H, et al, 1995, "Forgiving education with parentally love-deprived adolescents", Journal of Moral Education, v. 24, p. 427–444.
- Burnette, J, et al, 2009, "Insecure attachment and depressive symptoms; the mediating role of ruminatin empathy, and forgiveness", Personality and Individual Differences, v. 46(3), p. 276-280.
- Chan, D. W, 2013, Subjective well-being of Hong Kong Chinese teachers: the contribution of gratitude, forgiveness and the orientations to happiness, Teaching and Teacher Education, v. 32, p. 22-30.
- Chow, Henry P. H, 2007, "Psychological well-being and scholastic achievement among university students in a Canadian Prairie City", Social Psychoogical Education, v. 10, p. 483–493.
- Diener, E, et al, 1985, The Satisfaction with Life Scale, Journal of Personality Assessment, v. 49 (1), p. 71-75.
- Diner, E, et al, 2003, "Culture subjective well- being: Emotional and Cognitive evaluation of life", Annual Review of psychology, v. 54, p. 403-425.
- Diner, E, Lucas R. E, 2000, "subjective emotional well-being", In Hand book of Emotional .ed .M Lewis ,1M Havilland, New York, Gilford . 2nd Ed.
- Emmons, R. A, 2000, "Personality and forgiveness", In McCullough, M. E, Pargament, K. I, & Thoresen, C. E, (Eds.), Forgiveness: Theory, research, and practice (pp. 156–175). NewYork, Guilford.
- Fatfouta, R, 2015, "How forgiveness affects processing time: Mediation by rumination about the transgression", Personality and Individual Differences, v. 82, p. 90-95.
- Feldman, D. B, & Snyder C. R, 2005, "Hope and the Meaningful Life: Theoretical and Empirical Associations between Goal-directed Thinking and Life Meaning", Journal of Social and Clinical Psychology, v. 24, p. 401-421.
- Frankl, V, 1984 "Man’s Search for Meaning" (3rded) New York: First Washington Square Press (Original Work Published 1963).
- Hill, W, 2001, "Understanging forgiveness as discovery: Implications for marital and family therapy", Contemporary Family Therapy, v. 23 (4), p. 369-384.
- Ho, M. Y, et al, 2010, "The role of meaning in life and optimism in promoting well-being", Personality and individual differences, v. 48, p. 658–663.
- Keyes, C. L. M, 2002, "The mental health continuum: form languishing to flourishing in life", Journal of health and social research, v. 43, p. 207-222.
- King, A, & et al, 2006, "Positive Affect and the Experience of Meaning in Life", Journal of Personality and Social Psychology, v. 90(1), p. 179-196.
- Kleftaras, G, & Psarra, E, 2012, "Meaning in life, psychological well-being and depressive symptomatology: A Comparative Study", psychology, v. 3(4), p. 337-345.
- Lawler, K. A, et al, 2000, "physiological profile of forgiveness. Proceeding of the annual meeting of the Society of Behavioral Medicine", Nashville, TN.
- Lawler-Row, K. A, et al, 2008, "Forgiveness, physiological reactivity and health: The role of anger", International Journal of Psychophysiology, v. 68, p. 51–58.
- Lissitsa, S, & Chachashvili-Bolotin, S, 2016, "Life satisfaction in the internet age–Changes in the past decade", Computers in Human Behavior, v. 54, p. 197-206.
- Mascaro, N, & Rosen, D. H, 2005, "Existential meaning's role in the enhancement of hope and prevention of depressive symptoms", Journal of Personality, v. 73, p. 1467-1494.
- Mauger, P. A, et al, 1992, "The measurement of forgiveness: Preliminary research", Journal of Psychology and Christianity, v. 11(2), p. 170-180.
- McCullough, M. C, & Worthington, E. L, 1995, "Promoting forgiveness: A comparison of two brief psychoeducational groups with waiting list control", Counseling and Values, v. 40, p. 55–68.
- McCullough, M. E, et al, 2003, "Forgiveness, forbearance, and time: The temporal unfolding of transgression-related interpersonal motivations", Journal of Personality and Social Psychology, v. 84, p. 540–557.
- McCullough, M. E, et al, 2000, "The psychology of forgiveness: History, conceptual issues, and overview. In ME. McCullough, K.I. Pargament, & C.E. Thoresen (Eds.), Forgiveness: Theory, research, and practice" New York, NY: The Guilford Press.
- Miller, A. J, & Worthington, Jr E. L, 2013, "Sex differences in forgiveness and mental health in recently married couples", The Journal of positive psychology, v. 5(1), p. 12-23.
- Mullet, E, & et al, 2005, "Personality and its effects on resentment, revenge, forgiveness, and self–forgiveness. In Worthington, E. L. (Ed.), " Handbook of forgiveness (pp. 159–181). New York: Routledge.
- Myers, D, 1993, "The pursuit of happiness", New York: Avon Press.
- Peterson, C, & Seligman, M, 2004, "Character strengths and virtues", New York, Guilford Publication.
- Ryff, C. D, & Keyes, C. L. M, 1995, "The structure of psychological well-being revisited", Journal of Personality and Social Psychology, v. 69, p. 719-727.
- Snyder, C. R, 2000, "Handbook of Hope: Theory, Measures, and Applications", San Diego: Academic Press.
- Snyder, C. R, et al, 1991, "Hope and Health: Measuring the Will and Ways, In: C. R. Snyder & D. R. Forsyth (Eds.)", Handbook of Social and Clinical Psychology: The Health Perspective (p. 285-305). New York, Pergamon Press.
- Steger, M. F, et al, 2006, The Meaning in Life Questionnaire: Assessing the presence of and search for meaning in life, Journal of Counseling Psychology, v. 53(1), p. 80.
- Thoreson, C. E, et al, 2000, "Forgiveness and health: An unanswered question. In M.E. McCullough, K.I. Pargament, & CE. Thoresen (Eds.), Forgiveness: Theory, research, and practice", New York, NY: The Guilford Press.
- Van Ootegem, L, & Verhofstadt, E, 2016, Well-being, life satisfaction and capabilities of flood disaster victims, Environmental Impact Assessment Review, v. 57, p. 134-138.
- Wai, S. T, & Yip, T. H. J, 2009, "Relationship among dispositional forgiveness of others, interpersonal adjustment and psychological well-being: Implication forinterpersonal theory of depression", Personality and Individual Differences, v. 46, p. 365–368.
- Wallace, H. M, & et al, 2008, "Interpersonal consequences of forgiveness: Does forgiveness deter or encourage repeat offenses?", Journal of Experimental Social Psychology, v. 44, p. 453–460.
- Webb, J. R, et al, 2013, "Forgiveness and health: assessing the mediating effect of health behavior, social support and interpersonal functioning", The Journal of Psychology: Interdisciplinary and Applied, v. 147(5), p. 391-414.
- Weber, M, et al, 2014, Measures of Life Satisfaction across the Lifespan, Measures of Personality and Social Psychological Constructs, p. 101.
- Witvliet, C. V, et al, 2001, "Granting forgiveness or harboring grudges: Implications for emotion, physiology, and health", psychology Science, v. 12(2), p. 117-123.
- Worthington, E. L, 2001, "Five steps to forgiveness: The art and science of forgiving", New York, Crown Publishers.
- Worthington, E. L, 2005, "Handbook of forgiveness", New York, Routledge.