روان‌شناسی و دین، سال دوم، شماره سوم، پیاپی 7، پاییز 1388، صفحات 69-

    تأثیر درمانگری اسلامی بر اختلال‌های برونی‌سازی‌شده در کودکان و نوجوانان

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    چکیده: 
    هدف اصلی این پژوهش ساخت و اجرای یک برنامه مداخله گری برای کاهش اختلال های برونی سازی شده، بر اساس متون دینی اسلام است. چگونگی و میزان اثربخشی این برنامة درمانی بر کودکان مبتلا به این اختلال، فرضیه این پژوهش را تشکیل می دهد. این پژوهش با توجه به دو مقولة فرهنگ ملی و بومی خانواده ها و همچنین مذهب آنها در فرایند درمانگری، الگوی جدیدی را معرفی کرده است تا اثربخشی این روش، بر اختلال های برونی سازی شده را بررسی کند. روش انجام این پژوهش از نوع طرح های «آزمایشی در قالب پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل» بود که در جامعة دانش آموزان پسر مقاطع چهارم و پنجم دبستان استان قم اجرا شد. پس از تحلیل داده ها، این نتایج به دست آمد که مداخلة اسلامی ـ روان شناختی، در کاهش اختلال های برونی سازی شده تأثیر داشته و فرضیة پژوهش تأیید شده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    سال دوم، شماره سوم، پاییز 1388، ص 69 ـ 88

    رضا مهکام* / پریرخ دادستان**

    چکیده

    هدف اصلی این پژوهش ساخت و اجرای یک برنامه مداخله گری برای کاهش اختلال های برونی سازی شده، بر اساس متون دینی اسلام است. چگونگی و میزان اثربخشی این برنامة درمانی بر کودکان مبتلا به این اختلال، فرضیه این پژوهش را تشکیل می دهد. این پژوهش با توجه به دو مقولة فرهنگ ملی و بومی خانواده ها و همچنین مذهب آنها در فرایند درمانگری، الگوی جدیدی را معرفی کرده است تا اثربخشی این روش، بر اختلال های برونی سازی شده را بررسی کند. روش انجام این پژوهش از نوع طرح های «آزمایشی در قالب پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل» بود که در جامعة دانش آموزان پسر مقاطع چهارم و پنجم دبستان استان قم اجرا شد. پس از تحلیل داده ها، این نتایج به دست آمد که مداخلة اسلامی ـ روان شناختی، در کاهش اختلال های برونی سازی شده تأثیر داشته و فرضیة پژوهش تأیید شده است.

    کلید واژه ها: اختلال های درونی سازی شده، اختلال های برونی سازی شده، مداخلة اسلامی ـ روان شناختی.

    مقدمه

    توجه به ویژگی های دورة کودکی اهمیت زیادی دارد؛ اما آنچه مهم تر به نظر می رسد, پایه گذاری شخصیت و الگوی رفتاری دوره بزرگ سالی است. بدیهی است که هر چه در آغاز زندگی در محیط اطراف کودک روی می دهد، بر روح و روان وی تأثیر می گذارد و ساختار شخصیت وی را شکل می دهد. نکتة دیگری که می توان به آن اشاره کرد، آن است که این دوره از زندگی برای والدین به نوعی، دورة دوسوگراییها و تضادها به شمار می آید. از یک سو شرایط عاطفی و جسمانی فرزندان, آنها را به منزلة موجوداتی دوست داشتنی و گرمی بخش کانون خانوادگی در می آورد و از سوی دیگر، در بسیاری از موارد، ناسازگاری ها و نابهنجاری های رفتاری کودکان، عرصه را بر والدین تنگ می کند. پس می توان یکی از مشکلات اساسی خانواده ها را تعامل با کودک و نحوة مهار رفتار وی قلمداد کرد.

    در طول سال های اخیر، افزون بر رشد جسمانی کودک، توجه به تحول عاطفی ـ اجتماعی وی نیز افزایش یافته است. پیش از این، بسیاری از والدین و متخصصان بر این باور بودند که بسیاری از مشکلات کودکان ناشی از نارسایی های تحولی آنهاست و پشت سر گذاشته خواهد شد؛ اما واقعیت آن است که بسیاری از کودکان پس از سپری کردن مراحل تحول نیز همچنان مشکلات را با خود به همراه دارند و در موارد زیادی این مشکلات پیشرفته تر و وخیم تر می شوند. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که علت اصلی مشکلات عاطفی ـ رفتاری کودکان، صرفاً نارسایی های تحولی نیست.

    به نظر می رسد بیشتر مشکلات مزبور حاصل نارسایی ها و ضعف های ارتباطی والد ـ کودک اند. یکی از مشکلاتی که زیرمجموعة مشکلات ارتباطی ـ عاطفی قرار می گیرد، اختلال های برونی سازی شده کودکان است که مواردی مانند پرخاشگری، نادیده گرفتن قوانین و رفتارهای مقابله و مخالفت را شامل می شود.

    اختلال های برونی سازی شده از جمله اختلال های دوران کودکی است و محتوای اصلی آنها را رفتارهای ضداجتماعی و تضادورزانه تشکیل می دهند که براساس طبقه بندی ابعادی، با اصطلاح اختلال های برونی سازی شده نام گذاری شده اند. این نوع مشکلات در طبقه بندی مقوله ای انجمن روان پزشکی امریکا (IV-TR DSM -) به سه اختلال تضادورزی جسورانه (ODD)، اختلال رفتار هنجاری (CD) و اختلال نارسایی توجه / فزونکنشی (ADHD) تقسیم می شوند.

    اختلال های برونی سازی شده، الگوهای رفتاری سازش نایافته کودکان در موقعیت های مختلف هستند که مشکلاتی برای اطرافیان ایجاد می کنند. در این اختلال ها، که اختلال های رفتاری نیز نامیده می شوند، مشکلات رفتاری کودک که ناشی از ضعف مهارگری اوست، به تعارض بین کودک با بافت اجتماعی منجر می شود و شامل دو نشانگان رفتار نادیده گرفتن قواعد و رفتار پرخاشگرانه است.

    این اختلال ها در کودکان بیش از سایر اختلال ها مشاهده می شوند و درصد بالایی از نابهنجاری های کودکان را به خود اختصاص می دهند. در یک بررسی، ولز و فورهند (1985) با مرور چند پژوهش درباره شیوع اختلال رفتار هنجاری در کودکان ارجاعی به کلینک ها نشان دادند که 33 تا 75 درصد از مراجعه ها به علت رفتارهای مربوط به اختلال رفتار هنجاری بود. در یک نگاه دیگر درصد کودکان و نوجوانانی را که مشکلات برونی سازی شده قابل توجهی بروز می دهند،7 تا 22 درصد است. از سوی دیگر، باید به این نکته نیز توجه داشت که فراوانی این اختلال ها، تعداد زیادی از خانواده ها و مراکز آموزشی را با دشواری های زیادی مواجه کرده است. بر اساس نتایج برخی از پژوهش ها مانند پژوهش مک ماهون و استیس (1997)، فراوانی این اختلال در سال های اخیر افزایش چشم گیری داشته است.

    اختلال های عاطفی ـ رفتاری، به ویژه به سبب وضعیت نامتعادل و دگرگونی های زندگی خانوادگی و اجتماعی در یکی دو دهه اخیر، در کشور ما نیز بیش از هر زمان دیگر گریبان گیر گروه های وسیعی از کودکان شده است.

    در بررسی مسیر تحولی این اختلال ها باید گفت بیش از 90 درصد جوانان مبتلا به اختلال سلوک، قبلاً ملاک های اختلال لجبازی نافرمانی را داشته اند، اما بیشتر خردسالان مبتلا به اختلال لجبازی نافرمانی، رفتارهای ضداجتماعی مشخص کننده اختلال سلوک را ندارند. بنابراین، این ارتباط دوسویه نیست و باید گفت گذار از اختلال لجبازی نافرمانی به اختلال سلوک مشاهده می شود، اما این موضوع به این معنا نیست که هر کودک دارای نشانه های اختلال لجبازی نافرمانی، حتماً در سیر تحول به اختلال سلوک مبتلا خواهد شد. در ارتباط بین این اختلال ها و اختلال ضداجتماعی نیز باید گفت شواهد زیادی دربارة روابط اختلال لجبازی نافرمانی و اختلال سلوک در دوران کودکی یا نوجوانی با اختلال ضداجتماعی در بزرگ سالی گزارش شده است. بزرگ سالان مبتلا به اختلال ضداجتماعی، تقریباً همیشه ملاک های اختلال سلوک را در مراحل قبلی تحول شان داشته اند، که بیانگر حساسیت شدید ارتباط اختلال سلوک ـ اختلال ضداجتماعی است؛ اما تنها تعداد محدودی از جوانان مبتلا به اختلال سلوک ویژگی های الگوهای مزمن رفتار ضد اجتماعی را نشان می دهند. در واقع، شرط تشخیص اختلال ضداجتماعی در DSM-IV این است که اختلال سلوک قبل از 15سالگی وجود داشته باشد. با این حال، در یک سوم از موارد، اعتبار پیش بین (همانند روابط اختلال لجبازی نافرمانی ـ اختلال سلوک) بسیار پایین است و تنها 10 درصد یا کمی بیشتر از خردسالان ابتلا به اختلال لجبازی نافرمانی تظاهرات اختلال ضداجتماعی یا جامعه ستیزی در بزرگ سالی را نشان داده اند.

    دربارة علل به وجودآورنده این اختلال ها، موارد متعددی مطرح شده است؛ اما برای نظام مندکردن آنها با یک دسته بندی فردمحور، به صورت سه گروه از علل دسته بندی شده در آمده است که در تعداد زیادی از پژوهش ها به این دسته بندی توجه شده است. در این پژوهش نیز همین الگو مورد نظر بوده است: 1. ویژگی های کودک؛ 2. ویژگی های والدین؛ 3. تعامل والد ـ کودک.

    نتایج پژوهش های انجام شده نشان می دهد که از بین عوامل مزبور، تعامل والد ـ کودک یا به عبارت دیگر شیوه های فرزندپروری، در ایجاد تمام اختلال های کودکان و نوجوانان نقش اساسی دارد و این نقش در رفتارهای پرخاشگرانه و اختلال های برونی سازی شده بیشتر است. از آنجا که بسیاری از پژوهشگران معتقدند این شیوه ها بیش از سایر عوامل بر اختلال های برونی سازی شده تأثیر می گذارند، در این پژوهش نیز به رفتارهای فرزندپروری بیش از سایر عوامل پرداخته شد.

    روش های درمانگری که در زمینه اختلال های برونی سازی شده به کار می رود، معمولاً براساس روی آوردهای مختلف روان شناختی تدوین می شود و در مورد این نوع از اختلال ها، بر اساس محورهای سه گانه ای که در بحث علل مطرح شد, برنامه های درمانگری متناسب، طراحی و اجرا می شود:

    الف) روش های درمانگری کودک محور: این پژوهش ها معمولاً متمرکز بر خود کودک است. در چنین روش هایی سعی می شود مهارت های کودک را افزایش داده و به توان مندی هایی وی بیفزایند. از جمله این روش ها، می توان به آموزش مهارت های شناختی اجتماعی و دارو درمانگری اشاره کرد.

    ب) روش های درمانگری مدرسه محور: در این نوع از درمانگری ها با توجه به محیط آموزشی که ویژگی اصلی آن، افزایش آموزش پذیری کودکان به واسطة فضای مخصوص مدرسه است و همراهی کودکانِ دیگر، معمولاً آمادگی فرد را برای درونی کردن مهارت ها افزایش می دهد. بنابراین، با استفاده از فضای مناسب آموزشگاه سعی می شود مهارت های لازم به کودک آموزش داده شود.

    ج) روش های درمانگری والدمحور: آموزش والدین، یکی دیگر از روی آوردها در درمان اختلال های برونی سازی شده است که بسیار مورد بررسی و استفاده قرار گرفته است. در این روش، با توجه به این پیش فرض که در چنین اختلال هایی روابط بین والدین و کودک معمولاً ناسالم است، سعی می شود با آموزش روش های مختلف به والدین، تعامل والدین و کودک را بالا برند و در واقع پدر و مادر مهارت ارتباط بهتر، سازنده و سالم تر با کودک را فرا می گیرند. این گونه آموزش ها معمولاً به صورت برنامه های درمانگری طراحی و تدوین و سپس اجرا می شوند.

    برنامه ها یا بسته های درمانگری موجود در کشور، پشتوانة پژوهشی بسیار خوبی دارند و براساس یافته های علمی، طراحی و تدوین شده اند و کاملاً برای مداخله مفید هستند؛ اما نکته قابل توجه این است که برنامه های درمانی معرفی شده، بیشتر برگرفته از آثار ترجمه شده است و بر اساس فرهنگ و ویژگی های کشورهای غربی است. نکتة دیگر اینکه در این برنامه ها، توجهی به فرهنگ بومی، دین و مذهب خانواده ها نیز نشده است. در حالیکه اثربخشی نوع و میزان مذهب و فرهنگ، در تعامل های خانواده و رفتارهای آنها امری بدیهی و روشن است.

    در چنین وضعیتی احساس شد که باید برنامه ها و روش های درمانی متناسب با فرهنگ و مذهب کشور، طراحی و تدوین و به صورت عملی آزمایش شوند تا پس از اطمینان از اعتبار و کارآمدی آنها، در اختیار درمانگران و مربیان قرار گیرد تا کودکان مبتلا و خانواده های آنها و به دنبال آن، مراکز آموزش و پرورشی از چنین مشکلاتی رهایی یابند و این کودکان به سوی شخصیتی سالم و متعادل رهنمون شوند. بنابراین، نیاز به یک برنامة درمانگری برگرفته از آیات و روایات و متناسب با فرهنگ اسلامی، کاملاً آشکار است.

    هدف از این پژوهش، بررسی میزان تأثیر برنامة درمانگری مبتنی بر آیات و روایات، بر کودکان مبتلا به اختلال های برونی سازی شده بود؛ به این منظور، با مطالعه در آیات و روایات و بررسی ارتباط آنها با یکدیگر، برنامه درمانگری ساخته و برای اجرا آماده شد. اما از آنجا که انجام دادن پژوهش های روان شناختی بر اساس آیات و روایات در جایگاه آغازین خود قرار دارند، این پژوهش قرآنی ـ حدیثی اهمیت ویژه ای می یابد.

    اهمیت دیگر این پژوهش آن است که تا به حال برنامه مدون و نظام دار مداخله گرانه که بر اساس آموزه های اسلامی ساخته شده باشد و همچنین با فرهنگ اسلامی ما همگونی داشته باشد، وجود نداشته است. بنابراین، پژوهش حاضر با استفاده از برنامة اسلامی ـ روان شناختی برای درمانگری در یک موقعیت واقعی، برای اولین بار امکان استفاده از آموزه های دین اسلام برای درمانگری را به صورت تجربی اثبات و راه را برای پژوهش های بعدی هموار کرده است.

    این پژوهش می تواند نمونه ای جدید و عینی از یک پژوهش قرآنی ـ حدیثی، برای پژوهشگران در حوزة روان شناسی اسلامی باشد و این عرصه برای دیگر پژوهشگران باز است تا با تلاش های بیشتر بتوانند صحت و سقم این یافته ها را بررسی کنند.

    برنامه درمانی

    در این برنامه، با توجه به محتوای برگرفته شده از آیات و روایات، تلاش شد نظام منطقی و مشخصی به وجود آید که با عنوان یک سبک فرزندپروری مشخص ارائه شود. این سبک به طور کامل بر گرفته از آیات و روایات بوده، از رویکرد دیگری استفاده نشده است. خلاصة مطالبی که در این سبک فرزندپروری آمده است در پنج سرفصل تبیین شده است که در این بخش ارائه می شود:

    الف) اصول اولیه ارتباط والدین با فرزند: بسیاری از والدین نه تنها از نیازها و ویژگی های متعدد کودک در جنبه های جسمی و روانی شناخت واقعی ندارند، بلکه از اصول اولیه ارتباط با آنها هم بی خبرند و در موارد زیادی نیازها و شرایط روانی و جسمانی فرزندان را نادیده می گیرند. در این برنامه تلاش شد تا اساسی ترین نیازها و مهم ترین ویژگی های کودک و روش ارضای این نیازها به والدین آموزش داده شود. نیاز به احساس تعلق، نیاز به شادی و شادکامی، نیاز به مراقبت، نیازهای روانی حرکتی، نیاز به همسانی و نیاز به احترام و تکریم از جمله مواردی است که در این بخش مطرح شده است.

    ب) ویژگی های والد و مربی سالم: در بخش دیگری از برنامه درمانی به این نظریه توجه شد که بسیاری از والدین صفات مناسب والدگری را ندارند؛ به این معنا که فرزندپروری مناسب، به برخی از ویژگی های شخصیتی و رفتاری نیاز دارد که در صورت نبود آنها، عملاً فرد از صلاحیت انجام آن نقش برخوردار نخواهد بود. در حقیقت، انتظار ایفای نقش از فردی که توان انجام آن را ندارد، انتظار بیهوده ای است. بنابراین، با توجه به دیدگاه آیات و روایات، سعی شد آنچه لازمه والدگری است به آنها معرفی شود و راهبردهای دست یابی به چنین صفاتی نیز آموزش داده شود. صفاتی چون کرامت،صمیمیت، قاطعیت، تغافل و... به والدین آموزش داده شد و از آنها خواسته شد تا سعی کنند این صفات را در خود به وجود آورند. در حقیقت، نگاه بنیادین در آن بخش این است که در بسیاری از موارد، لازم نیست به والدین روش و راهبرد برخورد با کودک را آموزش داد، بلکه سعی می شود با درونی سازی تعدادی از صفات کلیدی در فرد، به صورت خودکار اثر آن را در اعمال و رفتار وی مشاهده کرد برای مثال، صفت «صمیمیت» فقط با ابراز بعضی رفتارهای صمیمانه و ایفای نقش یک فرد مهربان نمی تواند محقق شود و دیر یا زود رفتارهای غیرصمیمانه بروز خواهد کرد، اما اگر معنا و مفهوم صمیمیت به فرد آموزش داده شد و فرد با این صفت و ویژگی های آن به صورت ریشه ای آشنا شد و انس گرفت، رفتارهای صمیمانه واقعی به آرامی در رفتارهای وی بروز خواهد کرد و با توجه به پایداری آن، رفتارها نیز پایدارتر خواهد بود.

    ج) آسیب شناسی رفتار تضادورزانه: در بیشتر موارد، والدین توان و مهارت شناسایی ریشه ها و علل رفتار را ندارند. در نتیجه، برخوردی که با فرزند دارند، بیشتر از روی ناآگاهی است و پاسخ والد، متناسب با ریشه یا علت به وجودآورندة رفتار نیست و این موجب وخیم ترشدن اوضاع و روابط والد ـ کودک می شود. بنابراین، به والدین آموزش داده می شد تا قبل از هرگونه اقدام در مواجهه با کودک، با نگاهی آسیب شناختی به تحلیل رفتار کودک بپردازند و تناسب یا عدم تناسب آن با سن و مرحله تحولی کودک را تبیین کنند تا مشخص شود که آیا این رفتار پیامد یک فرایند طبیعی است یا به منزلة یک رفتار نابهنجار و مرضی تلقی می شود. نتیجة این آسیب شناسی در اقدام والدین آشکار می شود. اگر رفتار، برای سن کودک بهنجار باشد، والدین باید با رفتارهای حمایتی و همدلانه به کودک کمک کنند تا این دوران بحرانی را سپری کنند؛ اما اگر این گونه نبود، والدین با توجه به توصیه هایی که در همین برنامه ارائه شده است، خواهند توانست رفتار مناسبی را برای رفع مشکل کودک در پیش گیرند و با آن مقابله کنند.

    د) مراحل مقابله با رفتار تضادورزانه کودک: واقعیت این است که مواجهة عملی والدین در برخورد با رفتارهای تضادورزانه فرزندان، معمولاً با شدت و ضعف ها و تندروی هایی روبه روست. بنابراین، در گام چهارم سعی شد پس از آموزش آسیب شناسی مراحل، مداخله مستقیم و غیرمستقیم به والدین آموزش داده شود. مراحل مداخله به سه مرحله 1. پنهانی؛ 2. نیمه آشکار؛ 3. آشکار تقسیم شدند و مرحلة سوم نیز خود دارای دو مرحله کلامی و رفتاری است.

    ه‍ ) توصیه ها و روش هایی برای کاهش تضادورزی: در نهایت، عواملی که در آیات و روایات به منزلة علت بروز رفتارهای تضادورزانه معرفی و توصیه هایی که برای مقابله با تضادورزی و پرخاشگری فرزندان مطرح شده بودند، در قالب چند توصیه راهبردی و عملی به والدین ارائه شد.

    روش

    این پژوهش از نوع طرحهای «آزمایشی در قالب پیش آزمون»، و «پس آزمون با گروه کنترل» است که با توجه به ساختار خاص آن، در سه مرحلة زیر انجام گرفته است:

    الف) مرحله مقدماتی: تدوین برنامه درمانگری برای مقابله با مشکلات برونی سازی شده در کودکان مبتنی بر آیات و روایات؛

    ب) مرحله میانی: تعیین مشخصه های آماری جامعه به منظور تشخیص مشکلات برونی سازی شده کودکان برای تعیین ملاک انتخاب یک گروه نمونه وسیع و تعیین میانگین و انحراف استاندارد؛

    ج) مرحله پایانی: اجرای روش درمانگری مبتنی بر آیات و روایات برای کاهش مشکلات برونی سازی شده که در این مرحله، تجزیه و تحلیل داده ها بر اساس مدل تحلیل کوواریانس برای حذف یا کنترل اثر پیش آزمون بر پس آزمون، انجام شد.

    جامعة آماری مرحلة میانی

    جامعه آماری این مرحله، از همة دانش آموزان پسر10 و 11 ساله پایه های چهارم و پنجم نواحی آموزش و پرورش استان قم تشکیل شده است.

    نمونه و روش نمونه گیری مرحلة میانی

    تعداد گروه نمونه در این مرحلة 200 نفر از دانش آموزان پایه های چهارم و پنجم ابتدایی استان قم بود که به شیوة نمونه برداری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. در مرحلة نخست، 2 ناحیه (2 و 4) از پرجمعیت ترین نواحی استان انتخاب شد و در مرحلة دوم تعداد 20 مدرسه، از بین 200 مدرسة پسرانه این دو ناحیه به تصادف انتخاب شدند. در مرحله سوم، تعداد 200 فرم سه گانه کامل، مبنای تعیین گروه آزمایش و کنترل قرارگرفت.

    جامعة آماری مرحلة پایانی

    جامعة آماری مرحله پایانی از 200 دانش آموز پایه های چهارم و پنجم ابتدائی ناحیه 2 و 4 آموزش و پرورش استان قم تشکیل شد.

    نمونه و روش نمونه گیری مرحلة پایانی

    تعداد نمونة مرحله پایانی را 30 نفر از دانش آموزان تشکیل دادند که نمرة فرم کودک آنها، دارای بیشترین انحراف استاندارد (بالاتر از 5/1 ) از میانگین جامعة 200 نفری بود. این گروه به صورت تصادفی و مساوی به دو گروه آزمایش و کنترل اختصاص داده شد و 15 نفر در هر یک از گروه ها جای گرفتند. این 30 نفر افرادی بودند که در خودگزارش دهی کودک، بالاترین نمره ها را دریافت کرده بودند و مشکلات آن ها در فرم گزارش والدین و معلم ها نیز تأیید شده بود.

    ابزارهای سنجش

    نظام سنجش مبتنی بر تجربة آشنباخ شامل مجموعه ای از فرم ها برای سنجش صلاحیت، کنش وری سازشی و مشکلات عاطفی ـ رفتاری است. با استفاده از این فرم ها می توان به آسانی طیف وسیعی از صلاحیت ها، کنش وری سازشی، مشکلات عاطفی و رفتاری، داده های هنجاری به دست آورد. برخلاف بسیاری از آزمون های هنجاریابی شده، فرم های این نظام سنجش با استفاده از پرسش های بازپاسخ و چندگزینه ای، اطلاعات لازم را دربارة بهترین ویژگی ها و همچنین عمده ترین نقاط ضعف کودکان به دست می دهد. برای به دست آوردن یک تصویر کامل از کنش وری کودک، باید را والدین و معلمان فرم ها تکمیل کنند و همچنین برای کودکان 11 تا 18 سال توسط خود آن ها نیز تکمیل شود.

    اعتبار آزمون

    اعتبار آزمون و بازآزمون در بین مصاحبه گران در نمره های گزارش های والدین (CBCL) بین 93/0 تا 97/0 برای نمرات به دست آمده از مصاحبه گران مختلف و گزارشات والدین با فاصله زمانی 7 روز بوده است. این پایایی برای مقیاس های صلاحیت، کنش وری سازشی و نشانگان عاطفی ـ رفتاری در CBCL برابر با 90/0 و در فرم گزارش معلم (TRF) برابر با 88/0 و در فهرست خود گزارش دهی (YRS) برابر با 82/0 بوده است. روایی ملاک این نظام نیز به وسیلة تحلیل رگرسیون مورد حمایت قرار گرفته است. ملاک های DSM، پژوهش های بین فرهنگی، یافته های ژنتیک، زیست ـ شیمیایی و نتایج بلندمدت اعتبارساز این نظام را تأیید کرده اند.

    برای هنجاریابی نظام سنجش مبتنی بر تجربه آشنباخ در ایران، پس از انطباق های لازم به لحاظ زبانی، فرهنگی و اجتماعی این فهرست با استفاده از روش نمونه گیری چندمرحله ای در نمونه ای به تعداد 1438 نفر شامل 689 دختر و 749 پسر بر اساس دوره و پایة تحصیل از سه بخش شمال، مرکز و جنوب شهر تهران و تعدادی از افراد مراجعه کننده به بخش روان پزشکی بیمارستان روزبه انتخاب، و سپس فرم های مختلف این نظام در نمونه اجرا شده است.

    در این پژوهش، چون گروه نمونه کودکان سنین 10 تا 11 سال هستند و کودکان در این سن به طور نسبی می توانند در مورد ویژگی های عاطفی و رفتاری خود اطلاعاتی را در اختیار دیگران بگذارند، از هر سه فرم خودگزارش دهی کودک، گزارش از والدین و فرم گزارش معلم برای ارزیابی مشکلات عاطفی ـ رفتاری کودکان استفاده شد.

    روش اجرای پژوهش

    در آغاز، اجرای آزمون برای دانش آموزان به صورت جمعی و در مدت یک ساعت انجام شد و پس از تکمیل این فرم ها توسط این دانش آموزان، فرم گزاش والدین، به نشانی آنها فرستاده شد و همچنین از معلمان مربوطه نیز درخواست شد فرم های مربوط به معلمان را تکمیل کنند. بر اساس نتایج حاصل از فرم خودگزارش دهی، نقطة برش در مورد اختلال های برونی سازی شده تعیین شد. منظور از نقطة برش، نمره ای بود که دست کم 5/1 انحراف استاندارد بالاتر از میانگین جامعه باشد و در عین حال، حجم نمونة لازم برای مرحلة پایانی پژوهش را فراهم کند. سپس نمرة گروه در فرم خودگزارش دهی با دو فرم گزارش والدین و گزارش معلم نیز مقابله شده و نشان داد که تقریباً نمونة انتخاب شده در هر سه فرم در جایگاه بالاتری نسبت به سایر افراد جامعه بودند.

    گروه های آزمایش و کنترل به سبب جلوگیری از اثر انتشار به صورت تصادفی در مدارس جداگانه قرار گرفتند. همچنین این دو گروه از لحاظ شدت مشکلات برونی سازی شده به صورت گروهی همتا شدند، به شکلی که واریانس و میانگین دو گروه، قبل از آغاز جلسات آموزش والدین تقریباً همسان بودند و تفاوت معناداری نداشتند. والدین گروه آزمایش، در پایان آخرین جلسة آموزشی، و والدین گروه کنترل در آغاز یک جلسة نیم روزه آموزش والدین برای بار دوم فرم گزارش والدین را تکمیل کردند و یک هفته بعد، فرم خودگزارش دهی به دو گروه مربوطه داده شد و معلمان نیز فرم مربوط به معلم را تکمیل کردند.

    توصیف و تحلیل داده ها

    الف) توصیف داده ها: مشخصه های آماری گروه های نمونه در دو مرحلة میانی و پایانی ـ شامل فراوانی، میانگین و انحراف استاندارد و... ـ بر اساس روش های متداول در آمار توصیفی به دست آمده است، به ترتیب در جدول های 4ـ1 تا 4ـ5 ارائه می شود.

    جدول 4 ـ 1 مشخصه های توصیفی مرحلة میانی

    میانگین انحراف استاندارد چولگی کمترین نمره بیشترین نمره

    خودگزارش دهی 96/14 910/7 272/1 1 49

    گزارش والدین 43/10 670/9 602/1 0 55

    گزارش معلم 02/7 234/9 897/1 0 53

    چنانکه در جدول4ـ1 دیده می شود، میانگین نمره ها در فرم خودگزارش دهی بیشتر از میانگین نمره ها در گزارش مادران بوده است و میانگین نمرات در گزارش معلمان نیز کمترین مقدار را به خود اختصاص داده است؛ اما انحراف استاندارد نمره ها در دو گروه والدین و معلمان از گروه کودکان بالاتر به دست آمد و این نشان می دهد که پراکندگی نمره ها در این دو گروه، بیشتر از گروه کودک است.

    مشخصه های توصیفی مرحله پایانی

    مشخصه های توصیفی مرحلة پایانی، به تفکیک پیش آزمون و پس آزمون در سه گروه کودکان، مادران و معلمان با تفکیک گروه های آزمایش و کنترل در جدول 4ـ2، ارائه شده است:

    جدول 4ـ2 مشخصه های توصیفی مرحله پایانی (به تفکیک آزمون)

    گروه آزمایش گروه کنترل

    میانگین انحراف استاندارد میانگین انحراف استاندارد

    کودک پیش آزمون 93/17 136/7 93/17 188/5

    پس آزمون 93/5 148/4 66/17 433/5

    والدین پیش آزمون 20/8 269/10 06/9 620/7

    پس آزمون 20/2 687/3 93/8 818/6

    معلم پیش آزمون 60/5 115/6 73/3 457/5

    پس آزمون 46/1 726/1 33/4 108/5

    میانگین نمره های پیش آزمون در فرم خودگزارش دهی در هر دو گروه برابر است، اما انحراف استاندارد گروه آزمایش، بالاتر از گروه کنترل است. در پس آزمون نیز میانگین نمره های گروه آزمایش کاهش چشمگیری داشته است، در حالی که میانگین نمره های گروه کنترل کاهش چندانی نداشته است.

    ب) تحلیل داده ها: برای اطمینان از برابری واریانس ها و میانگین های دو گروه در مرحله پیش آزمون، از آزمون t مستقل استفاده شد. نتایج این آزمون در جدول 4-3 نشان داده شده است:

    جدول 4-3 نتایج آزمون t برای گرو ه های مستقل:

    F سطح معناداری(2) t سطح معناداری

    پیش آزمون کودک 46/1 236/0 00/0 00/1

    پیش آزمون والدین 049/0 826/0 262/0 - 795/0

    پیش آزمون معلم 004/0 953/0 882/0 385/0

    تفاوت معناداری بین میانگین های پیش آزمون دو گروه در فرم کودک و فرم والدین و فرم معلم وجود ندارد و نتایج، نشان دهندة برابری بین میانگین ها و واریانس های دو گروه است.

    جدول 4-4 نتایج تحلیل کوواریانس

    منبع پراش

    Source مجموع مجذورات

    SS درجه آزادی

    df میانگین مجذورات

    Ms

    F سطح معناداری

    Sig

    پیش آزمون 71/407 1 71/407 64/44 000/

    گروه 53/1032 1 53/1032 07/113 000/

    خطا 55/246 27 13/9

    کل 80/1686 29

    همان طور که در جدول 4- 4 مشاهده می شود، مشخصة F برای پیش آزمون از لحاظ آماری معنادار است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت میانگین نمره ها در پس آزمون تحت تأثیر پیش آزمون قرار داشته است. مشخصه F مربوط به گروه اثر مداخله با تعدیل نمره پیش آزمون برابر با 07/113 بوده، از لحاظ آماری معنادار به دست آمده است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که «مداخله اسلامی ـ روان شناختی» در کاهش اختلال های برونی سازی شده تأثیر داشته است. در مقایسة میانگین های دو گروه، گروه آزمایش با کاهش قابل ملاحظه میانگین، از مشکلات برونی سازی شده کمتری پس از مداخله برخوردار است.

    به منظور اطمینان بیشتر از تأثیر روش مداخله بر کاهش اختلال های برونی سازی شده، میانگین های پیش آزمون و پس آزمون در سطح فرم کودک به تفکیک دو گروه از آزمون t برای گروه های وابسته استفاده شد.

    جدول 4-5 نتایج آزمون t برای گروههای وابسته

    گروه ها تفاوت میانگین ها t سطح معناداری

    گروه آزمایش 00/12 87/8 000/0

    گروه کنترل 266/0 745/0 469/0

    مشخصة t برای تفاوت میانگین پیش آزمون و پس آزمون در گروه آزمایش از لحاظ آماری معنادار است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که میانگین گروه آزمایش در پس آزمون، کاهش قابل توجهی داشته است؛ اما این مسئله در میانگین گروه کنترل مشاهده نمی شود. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که «مداخله اسلامی ـ روان شناختی» در کاهش اختلال های برونی سازی شده تأثیر داشته است.

    نتایج

    توجه به مؤلفه های زیر ضروری است: برای تبیین نتایج پژوهش که به بررسی اثر برنامة درمانی بر کاهش اختلال های برونی سازی شده می پردازد، الف) همگونی واریانس ها و برابری میانگین های دوگروه در پیش آزمون و نبود تفاوت معنادار بین میانگین های پیش آزمون دو گروه در فرم های سه گانه؛ ب) کاهش چشمگیر میانگین پس آزمون گروه آزمایش و کاهش نیافتن میانگین پس آزمون گروه کنترل؛ ج) تفاوت معنادار بین میانگین پیش آزمون و پس آزمون گروه آزمایش.

    با توجه به آنچه به دست آمده است، می توان نتیجه گرفت که میانگین گروه آزمایش در پس آزمون، کاهش قابل توجهی داشته است؛ اما این مسئله در میانگین گروه کنترل اتفاق نیفتاده است. پس گروه آزمایش با کاهش قابل ملاحظه میانگین، از مشکلات برونی سازی شده کمتری پس از مداخله برخوردار است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که مداخله اسلامی ـ روان شناختی در کاهش اختلال های برونی سازی شده تأثیر داشته است و فرضیة پژوهش محقق شده و مورد تأیید قرار گرفته است.

    به نظر می رسد این بستة درمانی با مداخله و ایجاد تغییر در چند مسئلة اصلی، توانسته است در فرایند ارتباط بین والدین و فرزندان تحول مثبتی به وجود آورد و رفتارهای تضادورزانه کودک را به گونه ای کاهش دهد که تفاوت تغییر بین میانگین های پیش آزمون و پس آزمون گروه آزمایش معنادار باشد و در نهایت، فرضیه پژوهش را تأیید کند.

    بنابراین، در مجموع با آموزش این سبک فرزندپروری سعی شد تا در دو مسئله تغییراتی به وجود آید: الف) در آغاز روابط والد ـ فرزند سالم سازی شود و این تعامل بین والدین و کودک به شکل بهتری صورت گیرد؛ ب) سپس راهبردهای مناسب برای مقابله با پرخاشگری به والدین آموزش داده شود.

    شاید در نهایت بتوان گفت که این بستة درمانی مبتنی بر آیات و روایات، با تکیه بر سه موضوع مهم و راهبردی توانست نتیجه لازم را به دست آورد؛ این سه موضوع عبارت اند از:

    الف) سبک والدگری مناسب از دیدگاه اسلام؛

    ب) آسیب شناسی رفتارهای تضادورزانه؛

    ج) راهبردها و روش های ویژة مقابله با تضادورزی از دیدگاه اسلام.

    در نهایت به نظر می رسد که اشاره به دو نکته حائز اهمیت باشد:

    نکته اول اینکه در زمینة اسلامی کردن علوم انسانی و امکان وقوعی آن، بحث های زیادی وجود داشته، این موضوع مخالفان و موافقان بسیاری دارد؛ اما آنچه مهم است و این نوشتار به دنبال آن است، پرداختن به فهم محقق از متون اسلامی یعنی آیات و روایات است. در پایان این پژوهش، بالاترین ادعایی که می توان ارائه کرد این است که نگارنده در حد توان خود، کوششی را برای استخراج مفاهیم روان شناختی از این متون انجام داده است. همچنین برای دفع این احتمال که شاید برخی از افراد معتقد باشند که این نوع از کار ِاسلامی، فروکاستن نهاد متعالی دین به عرصه علم است، تلاش شد تا تأیید یا رد نظریه ای روان شناختی دنبال نشود و صرفاً آنچه از آیات و روایات دریافت می شود، تبیین گردد. این ویژگی می تواند ارزیابی دیگر این پژوهش باشد.

    نکته دوم اینکه با توجه به نتایج به دست آمده که نشان دهندة رابطه معنا دار بین مواجهه های مادران با مشکلات برونی سازی شده فرزندان است، باید اذعان کرد که این پژوهش نیز از جمله پژوهش هایی است که نظریة تأثیر تعامل والد ـ کودک بر اختلال های برونی سازی شده فرزندان را مورد تأیید قرار می دهد و توانسته است از این تعامل برای کاهش اختلال کودکان مبتلا به این اختلال استفاده کند.

    منابع

    ـ بارکلی، راسل ای و ماش اریک، روان شناسی مرضی کودک، ترجمة حسن توزنده جانی، مشهد، آوای کلک، 1383.

    ـ مینایی، اصغر، هنجاریابی نظام سنجشی مبتنی بر تجربه آشنباخ، تهران، سازمان آموزش و پرورش کودکان استثنایی، 1384.

    -Achenbach, T. M. ,& Rescola, L .A, Manual for the ASEBA school age: Form & profiles, Burlington, VT: University of Vermont, Department of Psychiatry, 2001.

    -Canell .Arin, M. & Godman. Sherryl, H, The Association Between Psychopathology in Fathers versus Mothers and children 's Internalizing and Externalizing behavior problems: A Meta Analysis;APA, psychological Bulletin vol , 128, no 5, 2002.

    -Foote, R. Eyberg, S. & Schuhmann, E, Parent-child interaction approaches to the treatment of child behavior problems. In T. Ollendick & R . Prinz (Eds.), Advances in clinical child Psychology Vol. 20 . New York: Plenum Press, 1998.

    -Gimpel, G . A . Holland, M .L, Emotional and Behavioral Problems of Young Children: Effective Interventions in the Preschool and Kindergarten Years, New York Guilford press, 2002.

    -kendall, P . C, Child and Adolescent therapy (2nd ed.). New York: Guilford Press, 2003.

    -McMahon, R . & Estes, A, conduct problems. In E . Mash & L Terdal (Eds.), Assessment of childhood disorders (3rd ed., pp.130 -196). New York: Guilford Press, 1997.

    -Patterson, G, Monographs for the Society for Research in Child Development, 45(5, Serial No.64)the unacknowledged victims, 1982.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مهکام، رضا.(1388) تأثیر درمانگری اسلامی بر اختلال‌های برونی‌سازی‌شده در کودکان و نوجوانان. فصلنامه روان‌شناسی و دین، 2(3)، 69-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رضا مهکام."تأثیر درمانگری اسلامی بر اختلال‌های برونی‌سازی‌شده در کودکان و نوجوانان". فصلنامه روان‌شناسی و دین، 2، 3، 1388، 69-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مهکام، رضا.(1388) 'تأثیر درمانگری اسلامی بر اختلال‌های برونی‌سازی‌شده در کودکان و نوجوانان'، فصلنامه روان‌شناسی و دین، 2(3), pp. 69-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مهکام، رضا. تأثیر درمانگری اسلامی بر اختلال‌های برونی‌سازی‌شده در کودکان و نوجوانان. روان‌شناسی و دین، 2, 1388؛ 2(3): 69-