روان‌شناسی و دین، سال سوم، شماره اول، پیاپی 9، بهار 1389، صفحات 69-

    تفکرات انطباق‌ناپذیر و رفتارهای منفی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    علی حسین زاده / *استادیار - دانشگاه کاشان / hoseinzadeh@qabas.net
    چکیده: 
    تفکر به منزلة زیربنای رفتار انسان جایگاه ویژه ای دارد و برای تقویت، اصلاح و آسیب شناسی رفتار، لازم است تفکرات را شناسایی کرد. با توجه به اینکه تفکر، محوری سازنده، ضروری و مفید دانسته شده است، مسئلة مطرح در این پژوهش این است که آیا هر اندیشه ای را می توان مفید و سازنده ارزیابی کرد یا تفکرات ویرانگر و زیانبار نیز وجود دارد که باید آنها را شناسایی و مزاحمتشان را در فرایند تفکر، مهار کرد؟ هدف این پژوهش این است که به تفکرات آسیب زا و مضر، همچون تفکر بسته، تفکر خرافی و تفکر و ذهنیت های منفی که از آنها با عنوان تفکرات انطباق ناپذیر یاد می شود، بپردازد و حد و مرز، انواع و راه های مقابله با آن را تبیین کند. روشی که در این پژوهش به کار رفته است، روشی تحلیلی، توصیفی و متکی به متون دینی و روان شناسی است و یافتة این پژوهش نشان می دهد که تفکرات انطباق ناپذیر، انسان را از حقیقتی که در عالم روی می دهد، دور می کند و بیراهه ها را راه نشان می دهد و سرابی می شود که انسان را به خطر می اندازد. بنابراین، باید با ظهور و بقای چنین تفکراتی مقابله کرد. راهکارهای مقابله با تفکر مزاحم، به نوع تفکر و مقایسة باورهای معقول و نامعقول ارتباط دارد که انسان ها می توانند باتمرکز بر نقاط قوت، به حذف یا کنترل آن اقدام کنند.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    سال سوم، شماره اول، بهار 1389، ص 69 ـ 94

    علی حسین زاده*

    چکیده

    تفکر به منزلة زیربنای رفتار انسان جایگاه ویژه ای دارد و برای تقویت، اصلاح و آسیب شناسی رفتار، لازم است تفکرات را شناسایی کرد. با توجه به اینکه تفکر، محوری سازنده، ضروری و مفید دانسته شده است، مسئلة مطرح در این پژوهش این است که آیا هر اندیشه ای را می توان مفید و سازنده ارزیابی کرد یا تفکرات ویرانگر و زیانبار نیز وجود دارد که باید آنها را شناسایی و مزاحمتشان را در فرایند تفکر، مهار کرد؟ هدف این پژوهش این است که به تفکرات آسیب زا و مضر، همچون تفکر بسته، تفکر خرافی و تفکر و ذهنیت های منفی که از آنها با عنوان تفکرات انطباق ناپذیر یاد می شود، بپردازد و حد و مرز، انواع و راه های مقابله با آن را تبیین کند. روشی که در این پژوهش به کار رفته است، روشی تحلیلی، توصیفی و متکی به متون دینی و روان شناسی است و یافتة این پژوهش نشان می دهد که تفکرات انطباق ناپذیر، انسان را از حقیقتی که در عالم روی می دهد، دور می کند و بیراهه ها را راه نشان می دهد و سرابی می شود که انسان را به خطر می اندازد. بنابراین، باید با ظهور و بقای چنین تفکراتی مقابله کرد. راهکارهای مقابله با تفکر مزاحم، به نوع تفکر و مقایسة باورهای معقول و نامعقول ارتباط دارد که انسان ها می توانند باتمرکز بر نقاط قوت، به حذف یا کنترل آن اقدام کنند.

    کلید واژه ها:تفکر، تفکر بسته، تفکر منفی، تفکر خرافی، انطباق ناپذیری

    مقدمه

    آنچه بحث و گفت وگو دربارة تفکرات انطباق ناپذیر را ضروری می سازد، این است که گرچه رفتارها ـ یعنی چیزی که با یکی از حواس پنجگانه قابل دریافت است ـ در محدودة توجه و نگاه انسان ها قرار می گیرند و ایشان در بارة آن ارزش گذاری و داوری می کنند، این نکته دارای اهمیت است که این رفتارها خود برخاسته از برخی تفکرات است که مبنای این رفتارها به شمار می آیند. بی شک، توجه به رفتار بدون در نظر گرفتن مبنای فکری آن، ما را در تحلیل و داوری به اشتباه دچار می سازد. برای بررسی و تحلیل هر رفتاری، مناسب است به جای تمرکز بر پدیدة رفتار، به عمق آن نفوذ کنیم و در لایه های زیرین، به فلسفة پدید آمدن آن و تفکری که مبنای پیدایش آن است، بیاندیشیم. این به ما کمک می کند که ارزیابی دقیق تر و جامع تری دربارة رفتار داشته باشیم. از آنجا که همة روابط انسانی بر اساس تحلیل و قضاوت انسان شکل می گیرد و این جز در سایة فهم درست مبنای رفتار امکان پذیر نیست، شناخت مبانی رفتار، اهمیت ویژه ای می یابد. برای نمونه، ناسازگاری در رفتار قطعاً برخاسته از تفکری است که منشأ آن است. برای اصلاح رفتار، ما باید به اصلاح مبنای فکری آن رفتار بیاندیشیم و تا زمانی که تفکرات انسان تغییر نیابد، رفتار او تغییر نمی کند. پرسش های اصلی این است که ما چند گونه تفکر داریم و چه ویژگی هایی این تفکرات را از یکدیگر متمایز می سازد؟ هر یک از این تفکرات، چه آثاری به همراه دارد تا شیوة داوری و ارزش گذاری ما با واقعیت منطبق باشد؟ پرسش های فرعی عبارت است از اینکه بی سوادی و کم سوادی در پدید آمدن تفکرات انطباق ناپذیر چه نقشی دارد؟ منحصر کردن علم به علم تجربی، در ایجاد این تفکرات چه نقشی دارند؟ ذهنیت های منفی کدام است و راه های مقابله با آن چیست؟

    از بهترین تفکر، تفکر مثبت است که در روایات از آن به تفکر لطیف، سودمند، عمیق، باطن گرا و عاقبت اندیش یاد شده است. امام صادق† می فرماید: «الطفوا الفکر و انتفعوا بالعبر و ...»؛ فکر خود را لطیف قرار دهید و از عبرت ها پند بگیرید. آن گاه حضرت در توضیح فکر لطیف می فرمایند: فکری لطیف است که به باطن بیاندیشد، در حالی که دیگران به ظاهر می اندیشند؛ به آخر و عاقبت کار فکر کند، در حالی که دیگران به اول آن می اندیشند. پس حلاوت آخر کار را فدای شیرینی اول آن نکند؛ همان گونه که مرارت آخر کار را به دلیل شیرینی اول آن نادیده نگیرد. این تفکر، مبتنی بر حقایق عالم و منطبق با آن است. در برابر، می توان از تفکرات انطباق ناپذیر یاد کرد که با واقعیت های عالم سازگاری و انطباق ندارد. این تفکرات زمینة پیدایش و بقای رفتارهای منفی است که نمونه های روشن آن را می توان در تفکر بسته، تفکر خرافی و تفکر منفی جست وجو کرد. در تفکر بسته، انسان برای تصمیم گیری با گزینه های فراوانی روبه رو نیست و نمی تواند بهترین راه را برگزیند. در تفکر خرافی، انسان احساس می کند اصلاً توان تصمیم گیری ندارد و نمی تواند حوادث را کنترل کند، مگر اینکه از علوم غریبه آگاه باشد. تصویرهای ذهنی در این تفکر، پشتوانة منطقی ندارد و برای دیگران نیز تحلیل پذیر نیست. در تفکر منفی، بدبینی بر خوش بینی غالب و حاکم است و نخستین تصویرهای ذهنی فرد تصویرهای سیاه است.

    در این زمینه، پژوهشی هایی انجام شده است که به بخشی از آنها اشاره می کنیم:

    رویارویی با چالش های زندگی از کریس کلینک که در بخشی از آن به سبک های تفکر انطباق ناپذیر اشاره شده است. تفکر زاید از محمدجعفر مصفا که به بخشی از تفکرات انطباق ناپذیر پرداخته است. تفکر فلسفی غرب از منظر مرتضی مطهری، تفکر مذهبی از محمدباقر نجفی و مهارت در اندیشیدن از ادوارد بونو. آنچه در این پژوهش کاری نو به شمار می آید، عبارت است از بررسی و تطبیق تفکرات انطباق ناپذیر بر نمونه ها و مصادیقی که در متون دینی بحث شده اند؛ همچنین، بررسی شاخص هایی که تفکرات ما را از انواع تفکر های انطباق ناپذیر متمایز می سازد.

    ما در این پژوهش برآنیم تا ویژگی های انواع تفکرات انطباق ناپذیر و کارکردهای آن را بررسی کرده، بر پایة آیات و روایات، نمونه های آنها را شناسایی کنیم. آن گاه با استفاده از راه کارهایی روان شناسانه، به رویارویی با این تفکرات و کنترل آنها بپردازیم. بر اساس این پژوهش، ما می توانیم تفکرات را از یکدیگر متمایز ساخته، و کارکردها و آثار هر یک را با هم مقایسه کنیم.

    تفکرهای انطباق‏ناپذیر

    در میان انواع تفکر، سه سبک تفکر انطباق‏ناپذیر و ناسازگارانه وجود دارند که عبارت اند از: تفکر بسته، تفکر خرافی و تفکر منفی که این سبک های تفکر عموماً مشکل‏سازند و پیامدهای منفی فراوانی دارند.

    تفکر بسته

    این تفکر، مرزبندی‏های شدیدی دارد؛ انعطاف در آن بسیار ضعیف است؛ دایرة احتمالات بسیار محدود است؛ و انسان در انتخاب وتصمیم‏گیری، با گزینه‏های فراوانی روبه‏رو نیست. افرادی که دارای این تفکرند، معتقدند:

    * مردم یا با ما هستند یا بر ما، و قسم سومی وجود ندارد.

    * همسرم یا عاشق من است یا از من متنفر است.

    * دوستان من یا با من صددرصد موافق اند یا صد در صد مخالف.

    * من یا تصمیم نمی‏گیرم یا اگر تصمیم بگیرم به هیچ روی از تصمیم خود برنمی گردم.

    * اگر همسرم با من بد رفتاری کند، من نیز همان گونه رفتار می‏کنم و راه دیگری وجود ندارد.

    روشن است که در این سبک تفکر، انسان ها در زندگی از سازگاری بسیار کمی برخوردارند.

    از آنجا که در تفکر بسته هر فردی به طور طبیعی منافع خود را محور قرار می‏دهد، خودپسند و خودرأی می‏شود و با خود رأیی، عوامل هلاکت خود را فراهم می‏آورد. به همین دلیل، خودرأیی سرسلسلة نادانی و حماقت قلمداد شده است. در زندگی افراد، چنین تفکری فاصلة میان انسان ها را در یک جامعه را زیاد می‏کند و در حالی که انتظار آنها نزدیکی و انس بیشتر است، زمینة وحشت در آنان زیاد می‏شود و تنش،عصبانیت و تنفر در میان آنان افزایش می‏یابد. احساس رضایتمندی؛ اززندگی چنین کسانی محو می‏شود؛ زیرا آن گونه که خودشان در بارة تفکراتشان قضاوت می‏کند، دیگران قضاوت نمی‏کنند. اینان خود را بزرگ می‏بینند و از دیگران انتظاراتی دارند که با فکرشان همخوان نیست. این افراد تنها می‏مانند و از رسیدن به خواسته‏های خویش ناتوان می‏شوند و برخلاف انتظار، از فزونی وکمال باز می‏مانند. به همین دلیل، اگر انسان اشتباه کند، اما متوجه شده، از کردة خویش ناراحت شود، بهتر است از اینکه فکر خوبی داشته باشد، اما خودرأی و مغرور شود.

    کسانی به عزت و بلندمرتبگی می رسند که خود را بزرگ نبینند. اینان دیگر با هیچ امر ناپسندی از جانب دیگران رو به رو نمی‏شوند.

    حال برای اینکه از این تفکر نامناسب دور بمانیم، ضروری است که راهکاری بیاندیشیم و بهترین راهکار این است که هرگاه چنین تفکراتی به سراغ ما آمد و خود را بزرگ دیدیم و به خودرأیی روی آوردیم، خود را با خداوند متعال مقایسه کنیم و به ناچیزی خود توجه کرده، ابهّت و بزرگی خدا را در نظر بگیریم. از این راه می‏توانیم بزرگی خود را در سایة عظمت حقیقی حضرت حق ببینیم و از پندارهای دروغین خودبزرگ بینی مصون بمانیم. چنین نگاهی ما را از تفکرات نادرستی که زمینة ناسازگاری را فراهم می آورد، دور می سازد و سازگاری بیشتری ایجاد می کند.

    تفکر خرافی

    در این سبک تفکر، فرد حس می‏کند که وامانده است؛ توان تصمیم‏گیری برای

    ساختن سرنوشت خود را ندارد؛ و نمی‏تواند حوادث را کنترل کند، مگر اینکه از علوم

    غریبه برخوردار باشد و به طور غیرطبیعی و با سحر و جادو در برابر حوادث بایستد.

    چنین افرادی به باورهایی روی می‏آورند که با هیچ منطقی قابل دفاع نیست. اینها اعتقادات ویژه ای دارند؛ از جمله اینکه:

    * همه چیز به شانس ما مربوط است.

    * برای اینکه بدانیم امروز روز خوبی خواهد بود یا نه، باید فال بگیریم.

    * امروز برای من روز نحسی است؛ چون وقتی از خانه بیرون آمدم، جنازه یکی از همسایه‏ها را تشییع می‏کردند.

    * سفر خوبی نخواهیم داشت؛ چون مجموع روزهای سفر ما سیزده روز است.

    * با احمد دوست نمی‏شوم؛ زیرا چشمانش آبی است.

    این تفکر، فرد را بسیار محدود می‏سازد؛ آن هم محدودیتی که بر اساس عواملی غیراختیاری و بی مبناست و هیچ منطق درستی آن را تأیید نمی کند. چنین فردی هیچ راهی برای تغییر مسیر ندارد و با این تفکر، کمتر می‏توان راهی برای زندگی سازگارانه در جامعه برگزید.

    پس از بررسی تفکراتی همچون شانس، نحس بودن روز، شخص یا حادثه، فال بد، سحر و جادو از نگاه دینی، به این نتیجه می‏رسیم که بخشی از این امور اصلاً واقعیت ندارند و اعتقاد به وجود آنها کاملاً خرافی است. بخشی از آنها نیز بیانگر اموری است که به طور طبیعی وجود دارند و به رفتارهای اختیاری انسان مربوط است. این بخش، گرچه می‏تواند آثار شومی را در پی داشته باشد، نه غیرطبیعی و نه غیراختیاری است. بخش سومی از پدیده‏های شوم نیز هستند که ممکن است در حدوث و پیدایش، خارج از اختیار انسان باشند؛ اما برای کنترل و دفع آن، راه‏هایی برای انسان وجود دارد.

    حال به بررسی این سه بخش می‏پردازیم. حضرت علی † می‏فرماید: چشم زخم، فال نیک، قرعه و سحر حقیقت و واقعیت دارد؛ اما شوم دانستن برخی از حوادث یا روزها که در اختیار انسان نیست و به طور معمول و عادی رخ می‏دهد،حقیقت ندارد.

    از بخش پایانی این روایت می‏توان فهمید که نسبت دادن وصف شومی به برخی از حیوانات یا روزهای سال و نمونه هایی مانند اینها، درست نیست.

    در کتاب شریف تفسیر قمی، ذیل آیة شریفه «قالُوا اطَّیَّرْنا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ»(نمل: 47) آمده است که کسانی در برابر پیامبر اکرمˆ فال بد می‏زدند و می‏گفتند: وجود پیامبر شوم است و ما به خاطر شومی او و کسانی که با او هستند، به گرسنگی شدید و قحطی گرفتار شده‏ایم. قرآن در پاسخ ایشان، می‏فرماید: خیر، شر و فال نیک و بد شما از سوی خداست و خدا به هر کس بخواهد خیر یا شر می‏رساند و به علت کارهایشان، پاداش یا عذاب می‏دهد.

    گاهی ممکن است برخی از روزها به دلیل حوادثی که در آن روزها با انگیزه های نادرست روی داده یا آثار ناخوشایندی به همراه داشته اند، نامیمون و شوم شوند؛ همان گونه که برخی روزها به دلیل حوادث و وقایعی که در آن روی داده، مبارک قلمداد شده اند و گاهی مثل اعیاد مذهبی با عنوان ایام الله از آنها یاد شده است.

    برای نمونه، وقتی از حضرت علی† دربارة روز چهارشنبه و فال بد زدن دربارة آن پرسیده شد، حضرت در پاسخ فرمودند: در این روز قابیل برادر خود هابیل را کشت؛ ابراهیم† با منجنیق در آتش افکنده شد؛ عذاب الهی قوم لوط را فراگرفت و آنها را زیر و رو کرد؛ خداوند باد را به صورت عذاب بر قوم عاد فرستاد؛ فرعون دستور کشتن پسران را صادر کرد و به دنبال موسی† روانه شد تا او را بکشد؛ حضرت یحیی† کشته شد و... حوادثی که در این روز رخ داده است، بیانگر شومی‏هایی است که باید برای رهایی از آن چاره‏ای اندیشید. در روایت دیگری، امیرالمؤمنین † می‏فرماید: خداوند در روز چهارشنبه دوزخ را آفرید؛ پس بر روزة این روز تأکید کرد تا بندگان از عذاب آن در امان بمانند. البته روز چهارشنبه به خودی خود نحوستی ندارد. به همین دلیل، وقتی برخی از اهالی بغداد به امام † نوشتند: آیا آن گونه که اهل طیره (کسانی که فال بد می‏زنند) می‏گویند، مسافرت در روزچهارشنبه شومی دارد؟ حضرت برخلاف آنان فرمودند: هر کس در روز چهارشنبه به سفر رود، مصون می‏ماند و به خواستة خویش می‏رسد.

    ابابصیر می‏گوید: از امام صادق † دربارة حجامت در روز چهارشنبه پرسیدم. حضرت فرمودند: چنان که این کار را برای مقابله با کسانی که فال بد می‏زنند انجام دهند، سبب سلامتی از بیماری می‏شود.

    همچنین پیامبر اکرم ˆ فرمودند: کاری که در روز چهارشنبه شروع شود، نیمه تمام نمی‏ماند. اکنون نیز این سنّت نبوی در حوزه‏های علمیه مورد توجه است و اساتید محترم حوزه می‏کوشند درس‏ها را از روز چهارشنبه آغاز کنند. این نشان می‏دهد، روز چهارشنبه شومی ندارد.

    در جای دیگر، حضرت فرمودند: هر مؤمنی که روز چهارشنبه بمیرد، خداوند او را از ناپسندی‏های روز قیامت نگاه می دارد؛ او را در جوار خود سعادتمند در بهشت ابدی جای می‏دهد و هیچ سختی و واماندگی به او نمی‏رسد. البته مؤمنان برای مصونیت ازحوادثی که در روز چهارشنبه برای افرادی پیش آمد و آنها نتوانستند سربلند از پس آن بیرون آیند، و نیز برای مصونیت از دوزخی که در این روز آفریده شد، از پناهنده‏هایی بهره می‏گیرند. در این زمینه، دعای مأثوری نقل شده است که انسان را در پناه خداوند منّان قرار می‏دهد.

    بنابراین، از تکیه کردن بر هرگونه تفکری که پشتوانة عقلی یا نقلی ندارد، باید پرهیز کرد و ادبیاتی را که نشانة خرافی بودن تفکراست، باید کنار گذاشت.

    یکی از تفکرات خرافی این است که انسان در زندگی همه چیز را به گونه ای در قلمرو قضا و قدر ببیند که خودش هیچ سهم و نقشی در پیدایش آن نداشته باشد. چنین آدمی، همه چیز را به شانس و قسمت مربوط می داند و در کار خود هیچ مسئولیتی حس نمی کند؛ برای نمونه، وقتی از چنین فردی سؤال می شود: چرا در زندگی با مشکلاتی روبه رو شده ای، چرا چشم بسته و بدون تحقیق فردی را انتخاب کرده ای، چگونه شد که کار شما به اینجا کشید و چرا برای پیدا شدن راه حلی مناسب تلاش نمی کنی؟ در پاسخ می گوید: قسمت ما چنین بود و از تقدیر و قسمت الهی نمی توان گریخت! این نوع پاسخ ها گاهی از روی ناآگاهی و گاهی برای فرار از مسئولیت است. از نگاه دینی، چنین برداشتی خطاست. فکر و تلاش ما خود سهمی در تقدیر دارد و در پیدایش آن تأثیر می گذارد.

    روزی، هنگام بازگشت سپاه امیر المؤمنین† از صفین، پیرمردی از آن حضرت پرسید: آیا رفتن ما به جنگ شامیان بر اساس قضا و قدر الهی بود؟ حضرت فرمودند: سوگند به خدایی که انسان را آفرید، ما هیچ مسیر پست و بلندی را جز با قضا و قدر الهی نپیمودیم. پیرمرد پیش خود پنداشت اگر همة کارهای ما به قضا و قدر الهی بوده است، پس ما کاره ای نبوده ایم و اجری نداریم؛ از این رو به حضرت گفت: پس ما باید رنجی را که در این راه کشیده ایم، به حساب خدا بگذاریم؛ چون کار او بوده است و ما بهره ای نداریم! حضرت فرمودند: (چنین نیست که گمان می کنی) خداوند در هر بلندی که فراز آمدید و هر شیبی که فرود آمدید، اجر بزرگی برای شما قرار داده است؛ چون در هیچ حرکتی مجبور نبودید؛ خودتان رفتید، خودتان بازگشتید و در هیچ یک از این کارها مکره و مضطر نبودید. پیرمرد پرسید: چگونه مکره و مضطر نبودیم، در حالی که قضا و قدر ما را پیش می برد؟ حضرت فرموند: گویا تو قضا و قدر را به گونه ای می بینی که از انسان سلب اختیار می کند! اگر چنین بود، نوید و بیم، پاداش و کیفر بی معنا بود و خدا گنهکار را سرزنش و نیکوکار را ستایش نمی کرد.... چنین سخنی، سخن ما نیست؛ بلکه سخن بت پرستان و قدریه است. خداوند به کارهای خوب فرمان داده است و انسان با اختیار آن را انجام می دهد و از کارهای بد نهی فرموده است و انسان با اختیار خود از آن دوری می کند. نه نافرمانی و نه اطاعت، هیچ یک به اجبار صورت نمی گیرد. خداوند پیامبران را بیهوده نفرستاده و قرآن را نیز عبث نازل نکرده است....

    این سخن حضرت نشان می دهد که معنای قضا و قدر الهی حاکمیت جبر بر رفتارهای انسان نیست. البته بی شک، انسان بدون قضا و قدر الهی نمی تواند کاری را انجام دهد؛ ولی معنای سخن این نیست که انسان هیچ نقشی در انتخاب خود ندارد. ترکیبی از مقدمات خارج از اختیار انسان به همراه انتخاب خود او، آفرینندة کار است.

    مردی از امام سجاد† پرسید: آیا آنچه به ما می رسد، ناشی از تقدیر خداوندی است و انتخاب ما نقشی در آن ندارد یا از عمل خودمان پدید آمده است؟ حضرت فرمودند: تقدیر خداوند و عمل ما به منزلة جان و پیکر است. جان بدون پیکر چیزی حس نمی کند و پیکر بی جان مجسمه ای بی حرکت است؛ اما هرگاه این دو با هم به میدان آیند، قوی و کارآمد می شوند. اگر تقدیر به عمل تعلق نمی گرفت، آفریدگار از آفریده بازشناخته نمی شد و تقدیر امر نامحسوسی بود، و اگر عمل با موافقت تقدیر پدید نمی آمد، هرگز صورت نمی پذیرفت و به سرانجام نمی رسید. اینها با اتحاد هم قدرت می یابند و در این میان ، خداوند بندگان شایستة خود را یاری می رساند.

    بنابراین، اعتقاد به «قسمت» و مجبور دانستن فرد در حوادث تلخ و شیرینی که در انتخاب همسر برایش پیش می آید، تفکری خرافی است. برخی از تفکرهای خرافی در زمینة ازدواج را در نمونه‏های زیر می توان ‏دید:

    ـ وقتی می‏خواستم با همسرم ازدواج کنم، هوا طوفانی بود. این نشان می‏دهد که ما زندگی آرامی نخواهیم داشت.

    ـ پس از بررسی زمان عقد، من و همسرم متوجه شدیم که عقد روز سیزدهم ماه خوانده شده و این، دلیل ناسازگاری ما در زندگی است.

    ـ وقتی عقد ما خوانده می‏شد، برخی از کسانی که در جلسة عقد حاضر بودند، دستان خود را به هم گره کرده بودند. این باعث شومی زندگی است.

    ـ به هنگام ورود ما به اتاق مخصوص عروس و داماد، شمعدان افتاد و شکست. این زمینة خاموشی زودرس زندگی ماست.

    ـ وقتی برای صرف شام به رستوران می‏رفتیم، هم زمان با ما عده‏ای برای صرف شام آمده بودند که به تازگی فردی از آنها درگذشته بود. این نشانة شومی ازدواج ماست.

    ـ عقد پسرخاله و دخترخاله را در آسمان‏ها خوانده‏اند. بنابراین، چاره‏ای ندارم جز اینکه با دختر خاله‏ام ازدواج کنم، وگرنه نابود می‏شوم.

    ـ از ازل قسمت من این بوده است که با فائقه خانم ازدواج کنم و با قسمت هم نمی‏توان مبارزه کرد.

    ـ وقتی می‏خواستیم وارد خانة بخت شویم، همسرم بی‏اختیار پای خود را روی پای من گذاشت. این نشان می‏دهد من همیشه دراین زندگی زن ذلیل خواهم بود.

    ـ وقتی عاقد می‏خواست خطبة عقد ما را بخواند، یکی از خانم‏ها عطسه کرد. این کار، زندگی ما را تیره خواهد کرد.

    ـ در میان کسانی که پاتختی آمدند، یکی از افراد چشمانی آبی داشت. این، زندگی ما را به مخاطره انداخته است.

    ـ نخستین بچة ما دختر است، در حالی که من و همسرم پسر می‏خواستیم. این، مبارزة قسمت با خواسته‏های ماست.

    ـ در جشن عروسی ما کفش‏های پدرم گم شد. این نشان می‏دهد ما در این زندگی هویت خود را از دست خواهیم داد.

    ـ من پس از ازدواج، دیگر آن شور و هیجان پیش از آن را ندارم. به نظرم یکی ما را طلسم کرده است.

    ـ هنگامی که عروس خانم به زندگی مشترک وارد می‏شد و در آستانة در خانه قرار گرفته بود، کلاغی بر بام خانه نشست و غارغارکرد. این نشانة شومی زندگی است.

    هیچ دلیلی برای تأیید چنین تفکری وجود ندارد و اعتقاد به آن، قطعاً خرافی است.

    بخش دیگری از آزارنده‏ها، مجموعه‏ای از واقعیت‏هایند که بی شک دارای شومی اند و آثار ناخواسته‏ای را برجای می‏گذارند؛ اما ما با اختیار خودمان در معرض شومی قرار می‏گیریم و می‏توانیم با تدبیر و تعدیل خویش خود را از آن برهانیم.این گونه شومی‏ها عمدتاً حالت‏های غیرطبیعی ندارند و در زندگی روزمرة هرکسی ممکن است پیش آیند. ما باید واقعیت‏های روزمره و عادی را با اندیشه و توکل بر خدا حل کنیم تا از زشتی دور بمانیم.

    بخش سوم از شومی‏ها، واقعیت هایی اند که در اختیار ما نیستند و عمدتاً غیرطبیعی اند؛ اما برای رویارویی با آنها راهی وجود دارد.پیامبر اکرم ˆ از سحر، کهانت، جادو، نوشتن حروف و چیزهایی که آثاری را به طور غیرطبیعی بر جای می‏گذارد و...، نهی فرمودند.

    این نشان می‏دهد اینها اموری هستند که خارج از اختیار ما واقع می‏شوند؛ اما چنانچه فکر کنیم ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، تحت تأثیراین امور واقع می‏شویم، دچار تفکری خرافی شده‏ایم. در روایت است که مردی خدمت رسول خدا ˆ آمد و عرض کرد: یارسول اللهˆ، دیشب عقربی مرا نیش زد. این مرد می‏خواست با این سخن، شومی این مخلوق را برای حضرت بازگو کند. حضرت فرمودند: اگر کلمات کامله‏ای را که در سورة فلق وجود دارد خوانده بودی، این شومی برای تو پیش نمی‏آمد.

    این سخن به ما می آموزد، چنان که با نمونه های شری رو به رو شدیم و خواستیم از شرّ آن سالم بمانیم، باید از دعاهای مأثور از معصومان‰ بهره بگیریم.

    گاهی اوقات ممکن است ما به صحنه‏ای، خانه‏ای، ماشینی یا شکل زیبایی نگاه ‏کنیم و ناخواسته شگفت زده یا بهت زده ‏شویم و این می‏تواند برای فرد مقابل مشکل ساز شود. در چنین جایی نیز حضرت علی † برای مقابله با پیدایش حادثه می‏فرماید: بگو: «آمنت بالله و صلّی الله علی محمد و آله»؛ من به خدا ایمان دارم و خداوندا بر پیامبر و خاندان او درود فرست. با گفتن این ذکر، دیگر به او آسیبی نمی‏رسد. بنابراین، باید با تدبیر و استفاده از عقل و وحی با همة تفکرات خرافی مبارزه کرد.

    آنچه بی‏شک در زندگی مشترک آسیب‏زاست، تفکرات خرافی است. اعتقاد به اینکه اگر در فلان روز ازدواج نمی‏کردم یا با کسی با فلان ویژگی (چشم آبی) ازدواج نمی‏کردم، کار ما به جدایی نمی‏کشید، از تفکرات خرافی سرچشمه می‏گیرد.

    وقتی ما فکر می‏کنیم دیگران ما را طلسم کرده‏اند، هیچ راهی برای زندگی دل خواه نداریم و شومی زندگی ما را فرا گرفته است، به خرافه روآورده‏ایم؛ اما اگر باور داشته باشیم که بداخلاقی شومی زندگی است، درست فکر کرده‏ایم و باید برای رهایی از آن و پیدا کردن اخلاق نیکو بکوشیم. اعتقاد به عواملی در زندگی به مثابة عامل بدبختی، چنان که هیچ دلیل عقلی و نقلی برای آن وجود نداشته باشد، ما را به خرافه پرستی سوق می‏دهد.

    ممکن است کسی بگوید: برخی از عوامل هستند که گرچه ما دلیلی برای تأثیر آنها در زندگی نداریم، ممکن است در ایجاد کدورت میان افراد جامعه تأثیرگذار باشند. بنابراین، نمی‏توانیم اعتقاد به آنها را خرافه بنامیم.

    در پاسخ به این سخن باید گفت: درست است که عواملی دور از آگاهی ما ممکن است در زندگی تأثیرگذار باشند؛ این سخنی غیرعاقلانه نیست؛ اما اعتقاد به تأثیر، غیر از احتمال تأثیر است. اعتقاد به تأثیر، آن هم تأثیری که هیچ راهی برای رویارویی باآن وجود ندارد، امری خرافی است؛ اما احتمال تأثیر را با راه‏هایی که عقل و وحی در اختیار ما گذاشته اند، می‏توانیم خنثی کنیم.

    در قرآن و روایات، معوّذات و پناهنده‏هایی وجود دارد که انسان را از شرّ هر جنبنده‏ای نگاه می دارند. این اعتقاد راسخ ما است که هیچ تأثیری بدون اذن الهی تحقق نمی یابد. ما با این ذکرها، کارهایمان را با به خدای بزرگ می‏سپاریم و خود را از بدی‏ها نجات می‏دهیم. «أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا»؛(غافر:44 و 45).

    تفکر منفی

    در این سبک تفکر، فرد بر نکات منفی تأکید می‏کند؛ بدبینی بر خوش‏بینی غالب است؛ اضطراب جای آرامش را می‏گیرد؛ و اوضاع زندگی بسیار بد پیش‏بینی می‏شود. افکاری که در این سبک تفکر به ذهن راه می یابند، بدین قرارند:

    * با هر کاری روبه‏رو می‏شوم، بدترین نتیجه، نخستین تصویری است که به ذهن من خطور می‏کند.

    * وقتی کاری را از کسی درخواست می‏کنم، پیش‏بینی من این است که پاسخ او منفی خواهد بود.

    * وقتی روال زندگی پیچ می‏خورد، حس می‏کنم به خط پایان زندگی نزدیک می‏شوم.

    * عموماً حوادث ناخوشایند فکر من را پر می‏کند و کمتر به حوادث خوشایند می اندیشم.

    * همین که مانعی سر راهم قرار بگیرد، دیگر نمی‏توانم به بدی کار فکر نکنم.

    نتیجة چنین فکری، ناامیدی، بدبینی، اضطراب و افسردگی است. برای اینکه دچار چنین پیامدهایی نشویم، باید این تفکرات را کنترل کنیم.

    تفکر منفی سبک تفکر افراد افسرده است که مشکل آفرین است؛ زیرا آنها بر احساسات منفی خود متمرکز می‏شوند و مرتّب آنها را مرور می‏کنند. اندیشة فراوان در بارة احساسات و رویدادهای ناخوشایند، همچنین تصور غلط از حلّ و فصل کردن و یافتن راه حل هایی برای آن، مشکلاتی را به وجود می‏آورد.

    تفکر منفی برخلاف مسئله گشایی، فرایند خلّاقی نیست که بر اساس آن، راهِ حل‏های ممکن آزموده شده، راه حلّ مناسب انتخاب شود؛ بلکه موجب تدوام احساس افسردگی و جمود بر افکار منفی می شود. تفکر منفی، ناخشنودی شخص، انتظارات منفی، عزت نفس پایین و درماندگی را به همراه دارد. بکوشید میان این افکار و افکار مثبت که رضایت از زندگی، خودپندارة مثبت، پذیرش از سوی دیگران و انتظارات مثبت را به همراه دارد، تعادل برقرار کنید.

    ذهنیت های منفی

    برخی از اندیشه‏ها و ذهنیت‏های افراد طرحواره‏های انطباق‏ناپذیرند که با فکرهای احتمالی و مشکلاتی همراه ند. بخشی از این طرحواره‏ها عبارت اند از:

    1. وابستگی

    در این طرحواره، فرد گمان می‏کند که نمی تواند به طور مستقل کاری را انجام دهد و به حمایت همیشگی دیگران نیازمند است.فکرهایی که با این طرحواره وجود دارند، این است که «من نمی‏توام پیشتیبان خودم باشم»، «من به کمک فرد دیگر نیاز دارم» و «من نمی‏توانم به طور مستقل کاری انجام دهم». مشکلاتی که می‏تواند پیامد این طرحواره باشد، بی‏ارادگی، واگذاری کار به دیگران و کم‏آموزی است. چنین افرادی در کارهایشان به شدت وابسته اند، به چشم و هم چشمی روی می‏آورند؛ به دلیل دوری از مادر، پدر، برادر و بستگان به دل تنگی شدید و افسردگی دچار می‏شوند؛ و از رضایتمندی در زندگی کم بهره می‏مانند.

    2. مقهور سازی

    در این اندیشه، فرد به صورت ارادی یا غیرارادی نیازهای خود را برای ارضای نیازهای

    دیگران نادیده می‏گیرد و خود را قربانی می‏کند؛ در حالی که نیازهایش ضروری است و

    باید برآورده شود و برآورده نشدن نیازهایش، شکستی را برای او در پی دارد. فکرهایی که

    در این طرحواره وجود دارد، این است که «اگر کاری را انجام دهم، ممکن است عواقب

    بدی داشته باشد»، «نیازهای من به اندازة نیازهای دیگران اهمیت ندارد»، و «باید خود را برای دیگران قربانی کنم». این سبک فکر می‏تواند فشار روانی، احساس خستگی، خشم و تحقیر شدن را در پی داشته باشد. این اندیشه حالت افراطی دارد و افراط، همیشه انسان را به لغزشگاه می‏کشاند.

    3. آسیب‏پذیری از حوادث و بیماری‏ها

    ترس از رویدادها، انتظار حوادث و احتمال نزول بلا در هر لحظه، حقیقت این طرحواره است. فرد گمان می‏کند که حادثة وحشتناکی برایش روی خواهد داد، احساس اضطراب می‏کند و از اینکه نکتة اشتباهی پیش آید، نگران است. مشکلاتی مانند هراس، اضطراب و پرتنشی می‏تواند از پیامدهای این اندیشه باشد.

    4. ترس از دست دادن کنترل

    در این طرحواره، فرد می‏ترسد بی‏اختیار، کنترل رفتار، تکانه‏ها، هیجانات، احساسات و ارادة خود را از دست بدهد و فکر می‏کند: «دارم کنترلم را از دست می‏دهم» و «نکند به فردی نامتعادل تبدیل شوم و نتوانم خود را کنترل کنم». این اندیشه می‏تواند اضطراب،تنش، انعطاف‏ناپذیری و مهار شدید خود را به‏همراه داشته باشد.

    5. محرومیت عاطفی

    در این سبک فکر، فرد با خود می‏گوید: نیازهای من از لحاظ پرورش، همدلی، عاطفه و مراقبت هرگز به اندازة کافی از جانب دیگران برآورده نخواهد شد. به ‏دنبال آن می‏تواند فکر کند: «هیچ‏کس نیست که نیازهایم را برآورده سازد»، «از کسی عشق، محبت وتوجه کافی دریافت نمی‏کنم» و «هیچ‏کس به من اهمیت نمی‏دهد». این اندیشه می‏تواند خشم، رنجش و بهره‏کشی را به‏ همراه داشته باشد.

    6. ترس از تنهایی

    فرد می‏ترسد در هر لحظه فردی را از دست بدهد که در زندگی او اهمیت بسزایی دارد و او در چنین موقعیتی باید برای همیشه از نظر عاطفی تنها بماند و با خود فکر می‏کند: «همه مرا ترک خواهند کرد»، «برای همیشه تنها خواهم بود» و «هیچ‏کس با من نخواهد ماند». این فکر می‏تواند تنهایی، ترس از تعهّد، و عذاب وجدان را به ‏همراه داشته باشد.

    7. بدگمانی

    در این طرحواره، فرد فکر می‏کند دیگران عمداً به او آسیب خواهند زد؛ با او بدرفتاری خواهند کرد؛ او را فریب خواهند داد؛ به او دروغ خواهند گفت؛ از او بهره‏کشی خواهند کرد و او را به بیگاری خواهند کشید. او فکر می‏کند: «دیگران به من حمله خواهندکرد»، «مرا تحقیر خواهند کرد»، «من باید از خودم محافظت کنم» و «پیش از آنکه آنها به من حمله کنند، باید به آنها حمله کنم تا گرفتارنشوم». این طرز فکر می‏تواند دشمنی، پرخاشگری و سیاه نمایی را به ‏همراه داشته باشد.

    8. احساس بیگانگی

    فرد احساس می‏کند از بقیه جداست؛ تافته‏ای جدا بافته است؛ با دیگران متفاوت است و عضوی از گروه یا جامعه نیست. اوهمواره با خود می‏گوید: «هیچ‏کس مرا درک نمی‏کند» و «من با دیگران متفاوتم و با آنها جور نیستم.» این فکر می‏تواند انزوا،تنهایی، خودبزرگ‏بینی و انتظارات بیجا به ‏همراه داشته باشد.

    9. پذیرفته نشدن

    در این اندیشه، فرد احساس می‏کند ذاتاً ناسالم است و دوست داشتنی نیست. او فکر می‏کند: «هیچ مرد یا زنی که آرزو دارم دوستم داشته باشند، وجود ندارد»، «هیچ‏کس نمی‏خواهد به من نزدیک شود» و «من ذاتاً از پلیدی و دافعه برخوردارم». این فکرمی‏تواند تنهایی، افسردگی، عزّت نفس پایین و اضطراب را به‏ همراه داشته باشد.

    10. فقدان مطلوبیت اجتماعی

    فرد باور دارد که در ظاهر کاملاً روشن است که از نظر دیگران نامطلوب به شمار می‏آید. او فکر می‏کند: «من از لحاظ اجتماعی فردی مطرود هستم»، «مردم مرا دوست ندارند» و... چنین نگرشی نیز می‏تواند به تنهایی، اضطراب، افسردگی و عزّت نفس پایین میانجامد.

    11. فقدان صلاحیت

    فرد فکر می‏کند نمی‏تواند در حوزه‏های مختلفی که باید پیشرفت کند، در مسئولیت‏های روزمره و در تصمیم‏گیری، شایسته عمل کند. او فکر می‏کند: «من صلاحیت ندارم»، «هرکاری که انجام می‏دهم به اندازة کافی خوب نیست» و «هرچیزی را که آزمایش می‏کنم،خراب می‏کنم». چنین فردی ممکن است به کم‏آموزی، انعطاف‏ناپذیری، اضطراب و عزّت نفس پایین دچار شود.

    12. احساس گناه

    در این طرحواره، فرد احساس می‏کند از نظر اخلاقی یا معنوی بی‏مسئولیت و سزاوار انتقاد یا مجازات است. او فکر می‏کند: «فرد بدی هستم»، لیاقت پاداش ندارم» و «مستحق مجازات هستم». این فکر نیز چنان که از طریق فعلیت مثبت به قصد جبران همراه نباشد،افسردگی، اضطراب و عزّت نفس پایین راه به‏ همراه دارد.

    13. شرمساری

    فرد احساساتی دارد که برای او کم رویی و خجالت را به ‏همراه می‏آورد. او فکر می‏کند: «من با شکست و بی‏کفایتی خود را تحقیرکرده‏ام»، «آن‏قدر پست هستم که نباید به کسی نزدیک شوم» و «اگر دیگران بفهمند که چقدر عیب دارم، دیگر نمی‏توانم به آنها نگاه کنم». این طرز فکر می‏تواند اضطراب، کم رویی، گوشه گیری و عزت نفس پایین را به ‏همراه داشته باشد.

    14. انتظارات با معیارهای سخت

    این اندیشه باعث می‏شود که فرد فکر کند برای رسیدن به انتظارات بالای خود باید تلاش و کشمکش سختی داشته باشد تا لذت، موفقیت و رضایتمندی را احساس کند. او فکر می‏کند: «من باید بهترین باشم، پس باید سخت‏تر از همه کار کنم». پیامد چنین فکری می‏تواند پرتنشی، اضطراب و گوشه گیر باشد.

    15. خودمحوری

    پافشاری فرد بر اینکه می تواند هرچه را می‏خواهد فوراً بگوید، و آن را انجام دهد، و هرچه را آرزو می‏کند همان را داشته باشد. چنین فردی فکر می‏کند: «همیشه هرچیزی را که بخواهم باید به ‏دست آورم»، «من شایستة دستیابی به همة خواسته‏هایم هستم» و «من بادیگران تفاوت دارم و نباید محدودیت‏هایی را قبول کنم که دیگران باید بپذیرند». چنین فردی می‏تواند مشکلاتی همچون خشم،احساس بیگانگی از دیگران، غرور و پرتوقعی را به‏ همراه داشته باشد.

    این ذهنیت‏های انحرافی باعث می‏شوند دربارة وقایع زندگی تعبیرات منفی داشته باشیم. به ویژه وقتی با مشکلات این طرحواره‏ها روبه‏رو می‏شویم، فرهنگ گفتاری منفی به‏خوبی خود را در زندگی ما نشان می‏دهد.

    مقابله با ذهنیت های منفی، راه سازگاری را هموارتر می سازد و زمینه را برای بروز پیامدهای منفی این نوع ذهنیت ها می بندد تا از بروز ناسازگاری ها جلوگیری کند.

    راه شناسایی موفقیت در مقابله با طرحواره های انحرافی

    برای اینکه بفهمیم آیا ما توانسته‏ایم طرحواره‏های انحرافی را کنار بگذاریم و به ذهنیت مثبت رو بیاوریم یا تمرین کنیم تا آن طرحواره‏ها را کنار بگذاریم، باید به دنبال مقایسة تعبیرات انطباق‏ناپذیر و ناسازگارانه با تعبیرات انطباق‏پذیر باشیم.

    برای نمونه، کسی که پیگیر اشتغال و استخدام بوده و توفیق نیافته است، تعبیرات انطباق‏ناپذیر و ناسازگارش عبارت اند از: «من لیاقت این کار را نداشتم»؛ «من مناسب این کار نبودم»؛ «مسئولان مصاحبه برای استخدام، آدم‏های بی‏انصافی بودند».

    اما تعبیرهای جانشین و انطباق‏پذیر عبارت اند از: «رقابت تنگاتنگی وجود داشت و فقط یک نفر پذیرفته می‏شد»؛ «من از شرایط لازم برخوردار بودم، امّا فرد دیگری وجود داشت که برای نیاز آنان مناسب‏تر بود» و «من تلاش خود را کرده بودم. حتماً کار بهتری را خدا برایم مقدّر کرده است».

    در نمونة دیگر، شخصی که با ضرری روبه‏رو شده است، چنانچه انطباق‏ناپذیر و ناسازگار باشد، می‏گوید: «من شخص ضعیفی هستم که اجازه می‏دهم یک ضرر این‏قدر مرا رنج دهد»؛ «من فکر می‏کنم با همة مردم فرق دارم. حتماً یک‏طوری هستم» و «من هرگز احساس خوبی پیدا نخواهم کرد»؛

    ولی چنانچه انطباق پذیر و سازگار باشد، می‏گوید: «طبیعی است که در این شرایط چنین احساسی داشته باشم»؛ «من به استراحت نیاز دارم و نباید این‏قدر به خود سخت بگیریم»؛ «این ضرر ناخواسته حتماً منفعتی بالاتر را جایگزین خود به ما نوید می‏دهد» و «چه ضررهایی که کُنه آن سود است».

    * همچنین فردی که با شما گستاخانه برخورد می‏کند، چنانچه انطباق‏ناپذیر باشید، با خود می‏گویید: «من اصلاً آدم خوبی نیستم وسزاوار بدرفتاری دیگران هستم»؛ «من فردی بی‏لیاقت بودم و باید تنبیه می‏شدم» و «همة مردم همین‏طورند».

    امّا چنانچه انطباق‏پذیر باشند، می‏گویید: «احتمالاً آن آقا حالش مناسب نبوده است»؛ٰ «خوب است کار خود را مرور کنم و ببینم چه مسئله‏ای رخ داده است» و «اگر کسی گستاخانه برخورد می‏کند، مشکل خود او است. من نباید در حقّ خود تردید کنم».

    این تعبیرات، به‏گونه‏ای شخصیت فرد را به ما نشان می‏دهد و برای ما روشن می‏سازد که آیا او انطباق‏پذیر و سازگار است یا انطباق‏ناپذیر و ناسازگار.

    راه های مقابله با تفکرات منفی

    تخریب یا مبارزه با عقاید و باورهای غلط

    بیشتر افراد گفته‏های خود را با استفاده از کلمات «من باید»، «من حتماً» و «من می‏بایست» ادا می‏کنند و در برخی موارد، این گفته‏ها با حرارت، عزمی راسخ و منظوری خاص بیان می‏شوند. گاهی اوقات لحن ادای کلمات مجاب کننده نیست، چنان که گویی کس دیگریی به فرد ندا می‏دهد که «تو باید»؛ و این سخن با بی‏میلی، ناراحتی و احتمالاً رنجش او همراهاست. در چنین جایی به جای این که او بگوید: «من باید»، می‏گوید: «من تصمیم گرفته‏ام» و با این کار آن عقیده و باور تحمیلی را تخریب می‏کند.

    ما در دنیایی زندگی می‏کنیم که یادگیری ما مبتنی بر تجربه‏هاست. ابتدا تفاوت درست و نادرست را نمی‏دانیم ونمی‏توانیم رفتار خوب و بد را از یکدیگر جدا کنیم. والدین، بستگان نزدیک، رسانه‏های ملّی و... باعث می‏شوند ماچیزهایی یاد بگیریم. همین راه نیز درست است؛ امّا این نکته را باید بدانیم که این گونه یادگیری برای شروع آموزش خوب است، ولی چنانچه افراد در نوجوانی، جوانی و بزرگسالی نیز همچنان از دیگران باورها و عقاید خود رابگیرند، مسلماً راه مطلوبی را نپیموده‏اند؛ ما در کودکی توان انجام قضاوت سنجیده و پخته را نداشتیم، اما دردوران جوانی و بزرگ سالی از تجربی هایی برخورداریم که مناسب است شخصاً اقدام کنیم و عقاید مطلوب را برگزینیم. برخی اوقات، ما عقیده‏ای را بیان می‏کنیم که ریشه در کودکی ما دارد و آن را اکنون نیز حفظ کرده‏ایم؛ درحالی که مناسب ما نیست. بیاییم به جای اینکه انتخاب‏ها و تصمیم‏های خود را به محور و معیاری خارجی که بر ما تحمیل شده است نسبت دهیم، به نظر اخلاقی و باور درست و مناسب خودمان نسبت دهیم و آن باور قبلی را تخریب کنیم.

    مقایسة باورهای معقول و نامعقول، و انتخاب باورهای معقول

    الف) باور معقول: تنها راه اشتباه نکردن این است که هیچ کاری انجام ندهیم. من فعالم و هر فرد فعّالی اشتباه می‏کند.

    ب) باور نامعقول: من هرگز نباید اشتباه کنم.

    الف) باور معقول: هیچ کس کامل نیست. من می‏توانم بپذیریم که دیگران نیز اشتباه می‏کنند.

    ب) باور نامعقول: دیگران نباید اشتباه کنند.

    الف) باور معقول: لزومی ندارد که دیگران مطابق انتظارات من عمل کنند.

    ب) باور نامعقول: دیگران باید مطابق انتظارات من عمل کنند.

    الف) باور معقول: هرکس باید به دارایی‏ها، توانایی‏ها و امکانات خود نگاه کند و مطابق آنها زندگی خود را شکل دهد.

    ب) باور نامعقول: سطح زندگی همه باید یکسان باشد. چرا دیگران دارند و ما نداریم؟

    الف) باور معقول: انسان زمانی خوشحال و زمانی ناراحت است.

    ب) باور نامعقول: من همیشه باید خوشحال باشم. چرا دیگران خوشحال اند و من نیستم؟

    بنابراین، ما می‏توانیم از یک سری حالت‏هایی که ریشه در یک باور نامعقول دارد، دوری کنیم و از این طریق به خوش گمانی روی آوریم.

    مقایسه‏های خوش بینانه و پرهیز از مقایسه‏های بدبینانه

    مطالعه در زمینة شیوة رویارویی افراد با تعارضات در زندگی نشان می‏دهد که افراد به طور معمول برای کنار آمدن بااختلاف‏های خود با دیگران، چهار راهبرد را به کار می‏برند. یکی از آنها، مقایسه‏های خوش‏بینانه است.

    مقایسة خوش‏بینانه به معنای قدر دانستن روابط خود با دیگران و متقاعد ساختن خود مبنی بر این است که به مرور زمان، روابط ما در زندگی بهتر خواهد شد.

    یکی از عواملی که موجب می‏شود تا افراد از موقعیت اقتصادی خانوادگی خود احساس رضایت کنند و با کمبودهای احتمالی به گونه‏ای مطلوب کنار بیایند، مقایسة موقعیت اقتصادی خود با کسانی است که به لحاظ ویژگی‏های مالی با مشکلاتی به مراتب بیشتر دست و پنجه نرم می‏کنند. این مقایسه، زمینة رضایت از موقعیت اقتصادی فعلی و پرهیز از بلندپروازی‏ها را فراهم می‏کند.

    در منابع دینی نیز به این مقایسة خوش بینانه به منزلة راهی برای رضایتمندی از وضعیت اقتصادی اشاره شده است. امام صادق† می‏فرمایند: «انظر الی من هو دونک فی المقدره... فان ذلک اقنع لک بما قسّم اللّه لک»؛ از نظر امکانات، به کسی بنگر که فروتر از توست...، زیرا این امر تو را به روزی مقدّر از جانب خداوند قانع‏تر می‏سازد.

    به همین دلیل، در روایات ما به هم نشینی با فقیران سفارش شده و به منزلة راهی برای شکر و قناعت، بر آن تأکید شده است.امام علی† می فرمایند: با فقرا هم‏نشینی کن تا شکرت فزونی یابد.

    همان گونه که مقایسة نقاط مثبت زندگی زناشویی خود با افرادی که از مشکلات اقتصادی رنج می‏برند، موجب احساس رضایتمندی از موقعیت اقتصادی می‏شود و به شکر و قناعت می‏انجامد، مقایسه‏های بدبینانه که در آن فرد، نقاط ضعف اقتصادی زندگی خود را با نقاط قوت دیگران از جهت اقتصادی بسنجد، عامل ناخشنودی از موقعیت زناشویی خود می‏شود و به حرص و فاصله گرفتن از قناعت می انجامد. بر این اساس، پرهیز از مقایسه‏های بدبینانه مهارتی مؤثر در قانع سازی خویش به زندگی زناشویی و حفظ روحیة شکرگزاری شمرده می‏شود. با توجه به این نکته، در منابع دینی به پرهیز از مقایسة خود با افرادی که به لحاظ اقتصادی برتر شمرده می‏شوند، امر شده است. امام صادق † می فرمایند: به افرادی که از نظر امکانات مادّی از تو برترند، نگاه نکن؛ زیرا این امر تو را به آنچه از سوی خدا برایت مقدر شده است، قانع‏ترخواهد ساخت. شاید از همین روست که هم‏نشینی با ثروتمندان ناپسند دانسته شده است. امام باقر† نیز در تحلیل این موضوع به مردی فرمودند: با ثروتمندان هم نشین مباش؛ چون هنگامی که بنده‏ای در کنار آنان می‏نشیند، خود را مشمول نعمت خداوند می‏داند؛ اما از کنار آنان برنمی‏خیزد تا اینکه می‏پندارد خداوند هیچ نعمتی به او نداده است.

    برای آنکه از این آفت مصون بمانیم، یکی از راه‏های مؤثر آن است که ارتباط خود را با دنیاطلبان و شیفتگان دنیا به کمترین حد رسانیم و از این راه، زمینة تفکر منفی و چشم و هم چشمی را نیز از بین ببریم.

    خداوند متعال پیامبر خود را از این که چشم به نعمت‏های زود گذر مادی دیگران بیافکند، بر حذر داشته و فرموده است:

    و هرگز چشم خود را به نعمت‏های مادی که به گروهایی از آنها داده‏ایم، میافکن که اینها شکوفه‏های زندگی دنیاست. لازمة نگاه نکردن به زرق و برق زندگی دیگران، کم کردن ارتباط است؛ زیرا نمی‏توان وارد دریا شد، ولی پا را از خیس شدن حفظ کرد.

    در نظر داشتن الگوها و سرمشق‏هایی که قناعت را سرلوحة زندگی خویش قرار داده اند و با وجود توانایی برخورداری اززندگی مرفّه، رسیدن به ارزش‏های معنوی را در اولویت نهاده اند و از امکانات بسیاری که در اختیار داشته، به مقدارضرورت بسنده کرده و بقیه را به نیازمندان بخشیده‏اند، مهارت دیگری است که روحیة قناعت را تقویت و در بحبوحة سختی‏های معیشتی، فرد را از ناشکیبایی باز می‏دارد.

    امام علی† در نامه‏ای به عثمان بن حنیف انصاری، فرماندار بصره، که در مهمانی یکی از ثروتمندان بصره شرکت کرده بود، فرمودند: آگاه باش! هر مأمومی امام و پیشوایی دارد که باید به او اقتدا کند و از نور دانش او بهره گیرد. بدان امام شما به همین دوجامة کهنه، و از غذاها به دو قرص نان بسنده کرده است. آگاه باش! شما توانایی آن را ندارید که چنین باشید، امّا مرا با ورع، تلاش، عفت، پاکی و پیمودن راه درست یاری دهید.

    با چنین تفکری و پیروی از چنین الگوهایی، می‏توانیم راهی را برای سازگاری بیشتر در زندگی فراهم کنیم.

    هر کسی باید به زندگی افراد پایین‏تر از خود چشم دوزد و به دیدار آن‏ها برود. این رفتار افزون بر پیش‏گیری از چشم و هم چشمی، روحیة والای شکر و رضایت از زندگی را در میان انسان ها ایجاد و تقویت می‏کند.

    ار خسی افتدت به دیده منال

    سوی آن کس نگر که نابیناست

    حضرت علی† در نامه‏ای به حارث همدانی می‏فرمایند: «به کسانی که بر آنان برتری داری، بسیار نظر کن که این از موجبات شکرگزاری است».

    و نیز امام صادق† آثار این شیوه را چنین تبیین فرموده‏اند: «همواره به کسی نظر کن که بهره‏اش از نعمت‏های خداوند کمتر از توست تا شکر نعمت‏های موجود را به جای آوری و برای افزایش نعمت خداوند شایسته باشی و قرارگاه عطیه الهی گردی».

    سعدی می‏گوید:

    هرگز از دور زمان ننالیدم و روی از گردش آسمان در هم نکشیدم، مگر وقتی که پایم برهنه بود و استطاعت پای پوشی نداشتم تا به جامع کوفه در آمدم دلتنگ. یکی را دیدم که پای نداشت! سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی‏کفشی صبرکردم.

    ممکن است کسی بگوید: این گونه به مسائل زندگی نگریستن، انسان را از پیشرفت باز می‏دارد و همواره انسان را در حالتی ایستا و ساکن نگه می‏دارد؛ چراکه به بالاتر از خود نگاه نمی‏کند تا بخواهد رشد کند و در نتیجه، از کمال بازمی ماند. در پاسخ این سخن باید گفت: حرکت به سوی رشد و پیشرفت، به ویژه برای آسایش جامعة اسلامی وظیفة هر مسلمان است، اما برای رسیدن به کمال،ضرورت ندارد به تفکر منفی و چشم و هم چشمی رو بیاوریم تا پیشرفت کنیم. چنین نیست که تنها انگیزة حرکت به سوی کمال چشم و هم چشمی باشد. استفاده از بیشترین ظرفیت وجودی که خداوند در انسان قرار داده است و انگیزه‏های مثبت دیگر، رضایتمندی پایدارتری را به دنبال دارد که با سازگاری در زندگی نیز همراه است.

    توجه به حکمت نعمت های الهی

    یکی دیگر از راه های آرامش توجه به حکمت نعمت های الهی است. خداوند نعمت‏های خود را بر اساس حکمت و به منظور آزمایش و ابتلا به بندگان ارزانی می‏دارد؛ ولی برخی افراد ساده اندیش بدون در نظر گرفتن اهداف خداوند در این نعمت‏ها، تنها به ظاهر آن توجه می‏کنند و آرزوی کسب زرق و برق‏های زندگی دنیا را در سر می‏پرورانند. در دوران حضرت موسی †، برخی کوته نگران، به قارون، مرد ثروتمند طغیانگر آن دوران می‏اندیشیدند و با مشاهدة ثروت بی کران او که حمل کلید گنج هایش، مردان تنومند را دچار خستگی می‏کرد، داشتن آن اموال را آرزو کردند و به اشتباه آن را بهرة بزرگ برای او می‏دانستند. قرآن می‏فرماید:

    آنها آرزوی دارایی قارون را می‏کردند؛ولی پس از آنکه فرو رفتن او و خانه‏اش را به قعر زمین مشاهده کردند، متوجه اشتباه خود شدند و دریافتند که خدواند بر اساس لطف خود برخی نعمت‏ها را از بندگان خود دریغ می‏دارد. (قصص: 79)

    آنان که دیروز آروز می‏کردند به جای او باشند، (هنگامی که این صحنه را دیدند) گفتند: «وای بر ما!گویی خدا روزی را بر هرکس از بندگانش بخواهد گسترش می‏دهد یا تنگ می‏گیرد. اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرو می‏برد»(قصص: 79).

    در برخی شرایط، با اینکه خود فرد از تفکر منفی و چشم و هم چشمی گریزان است، ولی همسر وی به دنبال کسب جلوه‏های دنیاست و برای رسیدن به این هدف، فشارهای زیادی را به همسر تحمیل می‏کند. در این شرایط وظیفة همسر چیست؟آیا باید به دنبال تأمین خواستة همسر باشد یا مقاومت کند و ارزش‏های مطلوب خود را پیگیری کند؟

    شیوة زندگی رسول خداˆ مؤید مسیر دوم است. آن حضرت پس از آن که از جنگ خیبر بازگشتند و گنج آل ابی الحقیق را تصاحب کردند، مورد درخواست همسران خود قرار گرفتند که از پیامبرˆ خواستار گنج شدند. رسول خداˆ فرمود: من آن را میان مسلمانان تقسیم کردم. همسران پیامبر خشمگین شدند و گفتند: گمان می‏کنی اگر ما راطلاق دهی ما از بین قوم خود شوهرانی برای زندگی نمی‏یابیم؟ آن حضرت از گفتار آنان ناراحت شدند. بیست و نه روز از ایشان کناره‏گیری کردند تا آیات زیر نازل شد: ای پیامبر، به زنانت بگو: اگر خواهان زندگی دنیا و زینت‏های آن هستید، بیایید تا شما را بهره‏مند سازم و به وجهی نیکو رهایتان کنم و اگر خواهان خدا، پیامبر او و سرای آخرت هستید، خدا به نیکوکاران پاداش بزرگی خواهد داد.(احزاب، 28 و 29) این رفتار انعطاف ناپذیرانة همراه با موعظه رسول خداˆ موجب شد تا آنان خدا و رسول را اختیار کنند و دست از درخواست‏های نادرست خود بردارند.

    البته در مواردی که در خواست همسر دربردارندة چشم و هم چشمی و توقعات بیجا نباشد، برآوردن نیازهای او جایز،بلکه مطلوب است؛ اما در صورتی که فکر منفی، و توقع بیجا و چشم و هم چشمی به شمار آید، باید انعطاف ناپذیر بود، که البته این برخورد باید با منطق، موعظه و بزرگواری همراه باشد.

    یکی از بهترین راه‏های کنترل تفکر منفی این است که در بارة وقایع ناخوشایند و

    احساسات ناراحت کننده، زیاد فکر نکنیم. هرچه بیشتر بر روی بدی پدیده‏ها تمرکز کنیم،

    آنها بدتر به‏نظر می‏رسند و در این موقعیت ما نمی‏توانیم تفکر خلاق و سازنده‏ای داشته

    باشیم. ممکن است گفته شود: مگر می‏شود با توجه به هجوم افکار منفی، فرد آنها را نادیده بگیرد و به آنها تمرکز نکند؟ البته این کار آسانی نیست، امّا به کمک موارد زیر می توان از نقاط منفی تمرکز زدایی کرد:

    تمرکز بر نقاط قوت

    کسی که می‏خواهد آثار نامطلوب رفتارهای ناخوشایند را مهار کند، جنبه‏های سالم عملکرد خانواده را در نظر می‏گیرد. خانواده‏ای که دچار مشکل شده، ممکن است ابتدا نتواند جنبه‏های مثبت روابط خود را ببیند. افراد این خانواده به درمانگری نیازمندند تا در میان اعضای خانواده ارتباط و همدلی برقرار کند و نقاط قوت را یادآور شود.

    ما در میان خانواده‏هایی که می‏شناسیم و با آنان ارتباط داریم، عموماً حالت مطلقی را نمی‏بینیم؛ یعنی این‏گونه نیست که یک خانواده سفیدِسفید و خانوادة دیگر سیاهِ‏سیاه باشد. طیفی از سیاهی و سفیدی در میان همة خانواده‏ها دیده می‏شود؛ البته این طیف دارای نوسان است. شدت و ضعف و مراتب مختلف در آن دیده می‏شود؛ امّا خوش بختی مطلق یا بدبختی مطلق دیده نمی‏شود. حال برای اینکه گذر از سیاهی‏ها برای انسان آسان شود، یکی ازمهارت‏ها تمرکز بر نقاط قوت است. در بسیاری از خانواده‏های پرتنش نیز می‏توان نقطه‏های مشترکی را پیدا کرد. وقتی همة اعضای خانواده کنار یکدیگر می‏نشینند و نظر می‏دهند ـ گرچه نظرات آنان از یکدیگر بسیار متفاوت باشد ـ نشان دهندة امری مثبت است و آن اینکه همة آنها با اتحاد و همدلی تصمیم گرفته‏اند برای پیشبرد خانواده تلاش کنند و تصمیم بگیرند. این نشان می‏دهد این خانواده خانواده‏ای بی‏تفاوت نیست و با مسائلی که برآنان می‏گذرد، سرد و بی روح برخورد نمی‏کند. در نظر داشتن چنین نقاط مثبتی آرامش انسان را افزایش می‏دهد.

    توجه به آثار مثبت

    در برابر حوادث تلخی که پیش می‏آید، به جای اینکه به افکار منفی روی بیاوریم و اجازه دهیم آنها با هجوم خود ما را به کام افسردگی بکشند، به زیبایی‏هایی که فراروی ما به وجود می آورند، بنگریم و بیشتر به آنها بیاندیشیم. به جای اینکه فکر کنیم کسی که به بلایی گرفتار می‏شود، چه سختی‏ها و ناملایماتی را باید تحمل کند، به این بیاندیشیم که خداوند سختی‏ها را برای چه کسی قرار داده است. آیا ما چون مطرود درگاه الهی واقع شده‏ایم، به بلا مبتلا شده‏ایم یا چون مقبول‏تریم، مبتلاتریم؟

    گروهی از اصحاب امام صادق † نزد آن حضرت نشسته بودند و از بلاهایی که به مؤمن می‏رسد، سخن می‏گفتند. حضرت فرمودند: از رسول خداˆ سؤال شد: چه کسانی در دنیا گرفتار بیشترین بلا هستند؟ حضرت فرمودند: پیامبران الهی، و پس ازآنها کسانی که به پیامبران نزدیک ترند. هر کس ایمانش واقعی باشد، بلایش زیاد است و هرکس ایمانش ضعیف باشد، بلایش کم است. اجر عظیم به دنبال بلای عظیم است و خداوندقومی را دوست ندارد، مگر اینکه آنها را به بلا مبتلا می‏کند.

    در ادامة سخن، حضرت مرتبه‏ای را برای مؤمن ترسیم فرمودند که در آن مرتبه، خداوند هر تحفه‏ای را که از آسمان به زمین سرازیرمی‏شود، از مؤمن دور می‏کند و هر گرفتاری را از دیگران به سوی او می‏کشاند. آن گاه فرموند: مؤمن بر اساس مرتبة دینش محلّ بلا قرار می‏گیرد. این مرتبه تا جایی پیش می‏رود که مؤمن بلا را نعمت به شمار آورد.

    امام صادق † می‏فرماید: چهل روز بر مؤمن نمی‏گذرد مگر اینکه خداوند برای او سختی‏ای فراهم می‏آورد تا او را به سوی خدا متوجه سازد. پیامبر اکرمˆ فرمودند: تب یک روزه، کفارة یک ساله است! ثواب صبر بر بلا، سختی‏های مصیبت را از بین می‏برد. در یکی از گفت وگوهای حضرت حق با موسی †، خداوند متعال به آن حضرت فرمودند: هیچ مخلوقی نزد من محبوب‏تر از بندة مؤمن نیست. من اگر او را گرفتار می‏سازم یا سلامتی می‏بخشم، خیر او را می‏خواهم و من به خیر او آگاه‏ترم. پس او باید بر بلای من صبر کند، نعمت‏هایم را شکر گوید و به قضای من راضی باشد. بنابراین، با توجه به خیری که برایش فراهم می‏شود و ارزش فراوانی دارد، باید بر مصیبت صبر کند و این، یکی از ویژگی های هشت‏گانه‏ای است که برای مؤمن ضروری است.

    البته چنین برداشت نکنیم که فقر از ثروت، بیماری از سلامتی، بلا از امنیت و مرگ از زندگی ذاتاً بهتر است. اینها از آن جهت که بستری برای طاعت بندگان است، ارزش می یابند. به همین دلیل، وقتی امام باقر † فرمودند: هیچ یک از شما به حقیقت ایمان نمی رسد، مگر این که در او سه ویژگی باشد: مرگ از زندگی، فقر از ثروت و بیماری از سلامتی نزد او دوست داشتنی تر باشد. اصحاب پرسند: مگر چنین کسی هم پیدا می شود؟ حضرت فرمود: همة شما چنین هستید. شما به من بگویید: کدام یک از امور زیر نزدتان دوست داشتنی تر است؟ مردن در راه محبت ما یا ماندن در راه بغض ما؟ اصحاب عرض کردند: به خدا قسم، مردن در راه محبت شما نزد ما محبوب تر است. حضرت فرمودند: آیا فقر و غنا، و بیماری و سلامتی نیز همین گونه است؟ اصحاب گفتند: آری، به خدا قسم همین گونه است. بنابراین، وقتی طاعت خدا اقتضای مرگ، فقر، بیماری یا بلا داشته باشد، اینها ارزشمندتر از زندگی، ثروت، سلامتی و امنیت اند.

    به همین دلیل است که لقمان به فرزندش فرمود: پسرم، فقر برای تو بهتر از این است که ظلم کنی و طغیان نمایی.

    در حدیث دیگری از امام رضا† نقل شده است که حضرت فرمودند: هرگاه از چیزی ترسیدی، صد آیه از هر جای قرآن که خواستی بخوان و پس از آن، سه مرتبه بگو: خدایا این بلا را از من دور کن. خداوند منان از این طریق ما را از گرفتار شدن مصون نگه می‏دارد.

    این نکته نیز قابل توجه است که تحمل سختی‏ها در گذر زمان، به انسان پختگی و درس زندگی می‏آموزد و انسان را برای استفادة بهتر از زندگی و فرصت‏هایی که برای او پدید می‏آید، آماده می‏سازد. چنین افرادی از فرصت‏ها به خوبی استفاده می‏کنند. حضرت علی † می‏فرماید: کسی که جرعه جرعه غصّه‏ها را می‏نوشد، فرصت‏های زندگی خود را درک می‏کند و از آنان به خوبی استفاده می‏کند.

    بهره‏مندی از فرصت‏ها و احساس لذت از زندگی، به دلیل وجود ناهمواری‏هاست؛ اساساً کسانی که در زندگی سختی نکشیده باشند،راحتی نیز برای آنان معنادار نیست. منظور این نیست که بگوییم در کنار هر سختی آسانی وجود دارد؛ بلکه سخن بالاتر از اینهاست و می‏خواهیم بگوییم اصلاً بدون احساس سختی، احساس راحتی وجود ندارد. قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتارآمده باشد. حضرت علی ع می‏فرماید: دو چیز است که تا کسی آن را از دست ندهد، قدر آن را ندارند: یکی جوانی است و دیگری تندرستی.

    با این نگاه، برای هر یک از زن و شوهر اطمینان خاطری پدید می آید که وجود بعضی از سختی ها را در زندگی طبیعی می داند و آن را نه تنها زمینه ای برای ناسازگاری به شمار نمی آورد، بلکه آن را گذرگاهی برای رسیدن به سعادت و خوشبختی می بیند؛ چراکه راه دستیابی به راحتی ها و خوش بختی ها همین سختی هاست.

    نتیجه گیری

    1. در میان انواع تفکرات، بخشی از آنها زمینة پیدایش و بقای رفتارهای منفی اند که نمونه های روشن آن را می توان در تفکر بسته، تفکر خرافی و تفکر منفی یافت. مرزبندی شدید در این تفکرات باعث می شود انعطاف در پیدا کردن راه حل های مختلف ـ که از اساسی ترین ملاک ها برای خروج از تفکرات انطباق ناپذیر است. کاسته شود؛ انسان در تصمیم گیری با گزینه های فراوانی روبه رو نباشد؛ احساس درماندگی کند؛ و قادر به تصمیم گیری نباشد. چنین انسانی از آنجاکه نمی تواند حوادث را با تفکر در مسیر طبیعی خود کنترل کند، به علوم غریبه متوسل می شود و به صورت های غیر طبیعی، مثل سحر و جادو و... به رویارویی با حوادث بر می خیزد. این راهی است که فرد می پیماید و رفتار او برای دیگران قابل تحلیل منطقی نیست.

    2. کسانی که از تفکرات یاد شده پیروی می کنند، بر نکات منفی بسیار تکیه می کنند؛ اصولاً در تحلیل حوادث بدبین هستند؛ زندگی را در روند طبیعی خود فاقد آرامش می بینند؛ و نخستین تصویرهای ذهنی آنها، تصاویر سیاه است. این باعث می شود به تفکرات انطباق ناپذیر روی آورند.

    3. تفکرات یاد شده از محورهایی پدید می آیند که می توان به نمونه هایی از آن اشاره کرد و از این پژوهش به منزلة زمینه ای برای پژوهش های بعدی بهره برد. نمونه هایی که می توانند محور باشند، در چارچوب ذهنیت های منفی قرار می گیرند و باعث می شوند انسان فکر کند، نمی تواند به طور مستقل کاری را انجام دهد و به حمایت همیشگی دیگران نیازمند است.بر این اساس، گاهی انسان می پندارد باید خود را قربانی دیگران کند؛ همواره از رویدادها بترسد؛ و کنترل رفتارهای خود را از دست بدهد. این ذهنیت ها بستری برای چنین تفکراتی اند. همان گونه که محرومیت عاطفی بستری است که باعث می شود انسان فکر کند نیازهایش در بعد پرورش، همدلی، عاطفه و مراقبت، هرگز به اندازة کافی از سوی دیگران برآورده نمی شوند؛ فکر کند دیگران عمداً می خواهند به او آسیب بزنند؛ با او بد رفتاری کنند؛ و او را فریب دهند؛ و فکر کند هیچ کس او را دوست ندارد.

    4. همان گونه که این تفکرات با علل و عواملی پدید آمده اند، رویارویی با آن نیز راهکارها و مهارت هایی دارد تا عاملی برای کنترل آن تلقی شوند. راهکارهای مقابله با تفکرات انطباق ناپذیر نیز پژوهش جدیدی را می طلبد. اگر فرد بتواند با تفکر در علل طبیعی حوادث،آنها را کنترل کند، از باورهای نادرست دور شود و بفهمد همه جا نمی توان با تغییر مداوم قوانین و مقررات، مشکلات را حل کرد، بلکه باید تغییری واقعی در ساخت زندگی و نحوة نگریستن به آن رخ دهد همچنین معتقد شود مقایسه ها در روابط خود با دیگران باید خوش بینانه باشد، و گذر زمان عاملی مؤثر برای پیمودن مسیر کمال تلقی شود، اینجاست که راهی برای رویارویی با تفکرات نادرست پدید می آید. میان واقع بینی، توجه به نعمت های الهی و تمرکز بر نقاط قوت از یک سو و امید به زندگی از سوی دیگر، رابطة مثبت وجود دارد.

    منابع

    نهج البلاغه، ترجمة محمد دشتی، قم، پرهیزکار، 1379.

    قمی علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، مؤسسه دار الکتاب، 1404 ق.

    ابن طاووس علی بن موسی، جمال الأسبوع، قم، رضی، بی تا.

    ابنا بسطام عبد الله و حسین، طب الأئمة‰، قم، رضی، 1411 .

    آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم و درر الکلم، قم، دفتر تبلیغات، 1366.

    تمیمی نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، مصر، دار المعارف، 1385 ق.

    حرّ عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت، 1409 ق.

    حرانی حسن بن شعبه، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین، 1404 ق.

    شیخ بهایی، محمد بن حسین، مفتاح الفلاح، دار الاضواء، بیروت، 1405 ق.

    شیخ صدوق محمدبن علی، معانی‏الأخبار، قم، جامعه مدرسین، 1361،ص : 189

    صدوق محمدبن علی، التوحید، قم، جامعه مدرسین، 1398 ق.

    صدوق محمدبن علی، عیون اخبار الرضا†، ؟تهران، انتشارات جان، 1378 ق.

    صدوق محمدبن علی، معانی‏الأخبار، قم، جامعه مدرسین، 1361.

    صدوق محمدبن علی، من لایحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، 1413 ق.

    صدوق، محمد بن علی، امالی، قم، کتابخانه اسلامیه، 1364.

    طبرسی ابوا الفضل علی بن حسن، مشکاة الأنوار، نجف، کتابخانه حیدریه، 1385 ق.

    طبرسی احمد بن علی، الاحتجاج، مشهد، مرتضی، 1403 ق.

    قمی علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، مؤسسه دار الکتاب، 1404 ق.

    کریس. ال.کلینکه، مهارت‏های زندگی، ترجمه شهرام محمدخانی، تهران، اسپند هنر، 1383 .

    کفعمی ابراهیم بن علی، مصباح کفعمی، قم، رضی، 1405.

    کلینک کریس، رویارویی با چالش های زندگی و فن آوری، ترجمه علی‏محمد گودرزی، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1382.

    کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1365ش.

    کنت، دیویس، خانواده، راهنمای مفاهیم و فنون برای متخصص یاوری، ترجمه فرشاد بهاری، تهران، تزکیه، 1382.

    گلدارددیوید، مفاهیم بنیادی و مباحث تخصصی در مشاوره، ترجمه سیمین حسینیان، تهران، دیدار، 1374.

    مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 ق.

    مستغفری ابوا العباس، طب النبی، قم، رضی، 1362.

    مصطفوی جواد، بهشت خانواده، قم، دار الفکر، بی تا

    مفید، محمدبن نعمان، الاختصاص، قم، کنگره شیخ مفید، 1413 ق.

    نوری، حسین، مستدرک الوسایل، قم، مؤسسة آل البیت‰، 1408 ق.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسین زاده، علی.(1389) تفکرات انطباق‌ناپذیر و رفتارهای منفی. فصلنامه روان‌شناسی و دین، 3(1)، 69-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    علی حسین زاده."تفکرات انطباق‌ناپذیر و رفتارهای منفی". فصلنامه روان‌شناسی و دین، 3، 1، 1389، 69-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسین زاده، علی.(1389) 'تفکرات انطباق‌ناپذیر و رفتارهای منفی'، فصلنامه روان‌شناسی و دین، 3(1), pp. 69-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسین زاده، علی. تفکرات انطباق‌ناپذیر و رفتارهای منفی. روان‌شناسی و دین، 3, 1389؛ 3(1): 69-