بررسی تأثیر آموزههای دینی در مهد کودکهای تحت پوشش بهزیستی استان مازندران بر ارتقاء هماهنگی رفتاری با والدین
Article data in English (انگلیسی)
سال سوم، شماره اول، بهار 1389، ص 95 ـ 106
سیده زینب تقوی* / محمود ستارزاده**
چکیده
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر آموزه های دینی در دوران پیش دبستانی انجام شده است. در این بررسی از روش آزمایش استفاده، و نتیجة یک آزمون محقق ساختة قبل و پس از آموزش کودکان، در دو گروه 50 نفری آزمایش و گواه، مقایسه شده است. در این پژوهش از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای نیز استفاده شده است؛ به طوری که استان مازندران به سه منطقة شرق، غرب و مرکز تقسیم، و در هر خوشه دو مهد کودک انتخاب شده است که یکی از آنها در گروه کنترل و دیگری در گروه آزمایش قرار دارد. نتیجه پژوهش نشان می دهد که آموزه های دینی بر آشنایی کودک با مفاهیم دینی، مسائل دینی، مناسک دینی، اماکن دینی و هماهنگی رفتاری با والدین تأثیر معناداری دارد.
کلید واژه ها: آموزه های دینی، دوران کودکی، هماهنگی رفتاری با والدین، مفاهیم دینی، مسائل دینی، مناسک دینی، اماکن دینی.
مقدمه
دوران کودکی نقش مهمی در سرنوشت انسان ایفا می کند و خاستگاه بسیاری از مشکلات و نارسایی های تربیتی و موفقیت های دوران بزرگ سالی در این دوران نهفته است. رشد جسمی، ذهنی، عاطفی، اجتماعی و شخصیتی کودکان در دوران قبل از دبستان و توجه به این مراحل، چنان اهمیتی دارد که سهل انگاری و کم توجهی به آنها، خسارت جبران ناپذیری را برای فرد و جامعه به همراه خواهد داشت.
شیوة فرزندپروری، روش های ارتباطی بزرگ سالان با کودکان شیوه های آموزش رسمی و آموزه های دینی، از مهم ترین عوامل رشد شخصیتی کودکان هستند که دین اسلام اهمیت فراوانی برای آن قائل است. روان شناسان نیز امروزه معتقدند که آموزش های دینداری باید از دوران کودکی آغاز شود تا نهاد کودک رنگ و بوی دینی بگیرد و رفتار او در دوره های دیگر زندگی مبنی بر دینداری باشد. در کتاب های دینی و روان شناسی، از آثار تربیت دینی و دوران کودکی بسیار سخن گفته شده است؛ از جمله این که کودکی که با خدا آشناست، هیچ گاه احساس پوچی نمی کند و در جای جای زندگی اش تکیه گاه محکمی خواهد داشت و با همین تکیه گاه، در برابر مشکلات استقامت می کند. تربیت دینی کودک موجب می شود او با والدین خود نیز به خوبی رفتار کند و این موجب افزایش وابستگی به والدین می شود. البته در این مورد تا کنون پژوهشی علمی در ایران انجام نشده است. از این رو، در این پژوهش بر آن شدیم تأثیر آموزه های دینی را بر ارتقای هماهنگی رفتاری با والدین بررسی کنیم. بدیهی است نتایج این بررسی راه را برای آموزش درست دین در دوران پیش دبستان هموار خواهد کرد و در محتوای آموزشی مهدهای کودک تحت پوشش بهزیستی تحول ایجاد خواهد کرد؛ به عبارت دیگر، با تعیین سهم پرورش دینی در فرایند زندگی و کنش متقابل، می توان از این ابزار در جهت هدایت نسل آینده به شکل مطلوب تری استفاده کرد.
اهمیت و ضرورت طرح
از شگفتی های دنیای کودکان، مذهب، ایمان و اعتقاد آنهاست. کودک فطرتی خدا آشنا دارد و مبانی بسیاری از باورهای مذهبی در درون او وجود دارد که با اندک تذکری از والدین و مربیان، و با یافتن مصداق هایی در جهان خارج، می کوشد آن را بپذیرد و خود را با آن تطابق دهد. بی تردید معنا و مفهوم مذهب و آموزه های آن بسیار، و در برگیرندة همه ابعاد حیات انسان است؛ اما کودک از مذهب آن چیزی را می پذیرد که متناسب با خواسته های او و مبتنی بر مشاهدات، تجارب و یافته های شخصی اوست. به تدریج که رشد و آگاهی کودک افزایش می یابد، دامنة ارتباط او با مذهب بیشتر شده و موجب پیدایش حالت هایی در کودک می شود که می توان آن را حالت های مذهبی خواند؛حالت هایی که تجلی آن حتی در سن هفت یا هشت سالگی و در مواردی نیز حتی در سنین کمتر دیده می شود.
نوع برخورد والدین و مربیان با کودک، در پیدایش تظاهرات مذهبی کودک نقش دارد. دربارة پیدایش حس مذهبی، بررسی های روان کاوان نشان می دهد که پیدایش حس مذهبی مربوط به ماه های قبل از چهار سالگی است و در برخی از کودکان از حدود سن دو یا سه سالگی نیز دیده شده است. با رشد و افزایش سن، این احساس علنی می شود؛ آنچنان که در شش سالگی می توان، تظاهرات مذهبی و علاقه به انجام دادن رفتار را در کودک دید. مذهب در سنین مختلف برای کودکان معانی مختلف دارد، ولی دنیای آنها از حدود شش سالگی دنیای عشق و محبت، احترام به خدا، ستایش ونیایش او، احساس شرمساری در صورت تخلف از دستور خدا و حتی این امر در قیافه او هم پیدا است. ازحدود هشت سالگی به بعد شوق مذهبی او بیشتر، به مسائل مذهبی علاقه مند تر و به عبارات دیگر متدین تر می شود.
از حدود چهار سالگی، کنجکاوی سراسر وجود کودک را فرا می گیرد و این مسئله موجب آشنایی وی با برخی حقایق می شود. این آشنایی ها خود منجر به مبدأ جویی و قبول خدا خواهد شد. این مرحله، سن طبیعی برای پذیرش خداوند است. کودک در این سن این احساس را دارد که هیچ چیز بدون علت پدید نمی آید و چنین احساسی می تواند اساس همه داوری های او باشد.
کودک چهار ساله به والدین خود وصل است. پدر خود را بزرگ و مهم می داند و تلقی او از خدا این است که همچون پدر او، ولی بزرگ تر است. او حتی خداوند را چون عضوی از اعضای خانواده خود به شمار می آورد؛ چه بسا او عکسی زیبا، ولی عجیب و غریب را عکس خدا تصور کند و به آن صورت معبود بدهد. البته چنین توصیفی بیشتر اوقات او را راضی می کند.
مفهوم خدا و صفات او تا حدود شش سالگی هنوز امر ریشه دار نیست، ولی از حدود هفت سالگی خدا را مقامی قدرتمند می داند که ارزشی بالاتر از ارزش والدین دارد و می خواهد با دستورهای او آشنا شود. صفات خدا تا حدودی برای او آشناست، لیکن جنبه هایی چون ازلی و ابدی بودن او نامفهوم است و باید دانست که او هنوز با جنبه های محسوس آشناست نه با مسائل مجرد و ذهنی. بررسی ها نشان می دهد کودک از حدود سه سالگی، علاقه ای بسیار به دعا و سرود های مذهبی دارد و از تکرار آن، به ویژه اگر همراه با آواز جمعی باشد، بسیار لذت می برد. به تدریج از حدود شش سالگی، ارتباطش با خدا به صورت حرف زدن و درخواست کردن است. البته نوع درخواست های او صورت مادی دارد؛ ، مانند خوردنی ها، اسباب بازی ها، لباس و... . با افزایش سن، توقع او از خدا نیز زیاد تر می شود.
اهداف پژوهش
هدف اصلی این پژوهش، بررسی تأثیر آموزه های دینی بر ارتقای هماهنگی رفتاری با والدین در مهد های کودک تحت پوشش بهزیستی استان مازندران است. اهداف اختصاصی این پژوهش عبارتند از:
الف) بررسی تأثیر آموزه های دینی بر کنجکاوی کودک در مورد مسائل دینی؛
ب) بررسی تأثیر آموزه های دینی بر آشنایی کودک با اماکن مذهبی؛
ج) بررسی تأثیر آموزه های دینی بر آشنایی کودک با اعمال مذهبی؛
د) بررسی تأثیر آموزه های دینی بر آشنایی کودک با هماهنگی رفتاری با والدین.
فرضیه های پژوهش
ـ آموزه های دینی بر کنجکاوی کودک در مورد مسائل دینی مؤثر است.
ـ آموزه های دینی بر آشنایی کودک با اماکن مذهبی مؤثر است.
ـ آموزه های دینی بر آشنایی کودک با اعمال مذهبی مؤثر است.
ـ آموزه های دینی بر آشنایی کودک با هماهنگی رفتاری با والدین مؤثر است.
پیشینه پژوهش
بر اساس مطالعه جدیدی که تاثیر دین را بر رشد و ارتقای کودکان بررسی کرده است، مشخص شده است کودکانی که والدین مذهبی دارند، بهتر از دیگر کودکان رفتار می کنند و خود را با شرایط تطبیق می دهند. جان بار تکوسکی ـ جامعه شناس دانشگاه ایالت می سی سی پی ـ و همکارانش تصمیم گرفتند از والدین و مربیان بیش از 16 هزار کودک که بیشتر آنها در سال های آغازین تحصیل بودند، ارزشیابی کنند که کودک آنها چقدر بر خود کنترل دارد و آیا با آنها تعامل دارد یا خیر؟ محققان نمره ةای به دست آمده را با اظهارات والدین مبنی بر اینکه چند وقت یکبار به مکان های مذهبی می روند، آیا در این باره با کودکان شان صحبت می کنند یا خیر و آیا دربارة مسائل دینی در خانه مشاجره می کنند یا نه، مقایسه کردند. نتیجه نشان می دهد کودکانی که والدین شان به طور مرتب در مراکز دینی شرکت داشتند و با کودک شان در مورد دین صحبت می کردند، در مقایسه با کودکانی که والدین شان مذهبی نبودند، از والدین و مربیان نمرة بهتری در مورد کنترل بر خود، مهارت های اجتماعی وتمایل به یادگیری کسب کردند. افزون بر این، حرف های والدین شان را در خانه عمیق تر درک می کردند. وی نتیجه گرفت ارزش های مذهبی در شکل گیری ارتباط والدین با کودکان و در نتیجه رشد کودکان در واکنش به این ارتباط، بسیار مهم هستند. پژوهش های متعدد نشان می دهد مذهب گرایی درونی با احساس کفایت و کنترل، همبستگی مثبت دارد و با رویکردی منعطف و فعال در حل مسئله همراه است. همچنین ایمان مذهبی، احساسی از مثبت اندیشی و امید به آینده تولید می کند. این یافته ها بیانگر آن است که باور های مذهبی نوعی اعتماد، و رویکردی همراه با اطمینان به خود نسبت به زندگی را پرورش می دهند؛ همان چیزی که پایگاه امن فراهم می کند. گفتنی است با وجود تأکید بر باور های مذهبی و لزوم آموزش آن در دوران کودکی در ایران، هیچ پژوهشی در زمینه پیامد های این آموزش ها مشاهده نشد.
روش شناسی
از آنجا که هدف از اجرای پژوهش، ارزیابی تأثیر یک دورة آموزشی می باشد، از روش آزمایش استفاده شده است. به صورتی که آزمون محقق ساخته ای قبل از آموزش اجرا شد و پس از اجرا آموزش نیز دوباره تکرار شد تا تفاوت بین دو دوره مشخص گردد. برای اطمینان از نتایج بررسی، یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل درنظر گرفته شده است؛ به گونه ای که آموزه های دینی تنها درگروه آزمایش آموزش داده شد.گروه کنترل به روند قبلی ادامه داد و سپس نتایج آزمون مجدد در دو گروه مقایسه شد.
جامعة آماری این پژوهش عبارتند از همة کودکان پنج ساله که در مهدهای کودک تحت پوشش بهزیستی استان مازندران در حال تربیت و آموزش هستند. به طور کلی 882 مهد کودک در استان تحت پوشش سازمان بهزیستی قرار دارد که 27000 نفر کودک در آن در حال آموزش هستند.
در این پژوهش، از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای استفاده شده است؛ به طوری که استان به سه منطقه شرق، غرب ومرکز تقسیم شد و از هر منطقه، دو مهد کودک انتخاب شده است که یکی از آنها در گروه کنترل و دیگری در گروه آزمایش قرار دارد.
بر این اساس، مهد کودک های بهاران در شهر ساری، آفرینش در شهر بابل و بعثت در شهر نوشهر در گروه آزمایش و مهد کودک های محبت در شهرساری و شارا در شهر بابل و تارا در شهر نوشهر در گروه کنترل قرار دارند. روش نمونه گیری از مادران نوآموزان این مهد کودک ها نیز به صورت سیستماتیک بوده است. حجم نمونه در این پژوهش 100 نفر بوده است که 50 نفر برای گروه گواه و 50 نفر برای گروه آزمایش در نظر گرفته شده اند.
ابزار گردآوری اطلاعات
در این پروژه، ابتدا از داستان، شعر، نقاشی، رنگ آمیزی و نمایش (در قالب بستة آموزشی که براساس ویژگی های روان شناختی کودکان طراحی شده و در اختیار مربی قرار گرفته است) برای آموزش و سپس از پرسش نامه محقق ساخته برای ارزشیابی استفاده شد.
روایی این ابزار با استفاده از روش پیش آزمون و ضریب همبستگی آلفای کرونباخ به میزان 78 درصد به دست آمد، که میزان روایی قابل قبولی می باشد.
روش جمع آوری اطلاعات
ابزار طراحی شده قبل از شروع آموزش در اختیار مادران گروه کنترل وگروه آزمایش قرار داده شد. آموزش بر اساس بستة پکیج طراحی شده در طول ده روز کاری در کودکان گروه آزمایش انجام شد. هر موضوع، برای آموزش دوروزه طراحی شد. کودکانی که حتی یک روز غیبت داشتند، از نمونه حذف شدند. سه روز پس از آزمایش، آزمون دوم در هر دو گروه (کنترل و آزمایش) تکرار شد و نتیجة دو آزمون در دو فاصلة زمانی و در گروه کنترل و آزمایش مقایسه شد.
یافته های پژوهش
1. کنجکاوی در مورد مسائل دینی
کنجکاوی در مورد مسائل دینی، با استفاده از چهار گویه در پرسش نامه سنجیده شد. جدول زیر نشان می دهد که قبل از آموزش آموزه های دینی، کنجکاوی کودکان در مورد مسائل دینی زیاد نبود، اما پس از آموزش، 78 درصد مادران گزارش دادند که کودکان شان در مورد مسائل دینی زیاد پرسش می کنند.
جدول توزیع فراوانی میزان کنجکاوی کودکان در مورد مسائل دینی، قبل و بعد از آموزش
کنجکاوی در مورد مسائل دینی پیش آزمون پس آزمون
فراوانی درصد فراوانی درصد
بسیارکم 3 6 - -
کم 25 50 - -
تا حدودی 22 44 11 22
زیاد - - 25 50
بسیار زیاد - - 14 28
جمع 50 100 50 100
میانگین کنجکاوی کودکان در مورد مسائل دینی در گروه آزمایش، پس از آموزش افزایش چشمگیری یافت. برای بررسی تأثیر آموزه های دینی بر کنجکاوی کودکان در مورد مسائل دینی، از آزمون t زوجی استفاده شد. نتیجة این آزمون نشان می دهد بین کنجکاوی کودکان در مورد مسائل دینی، قبل و بعد از آموزش آموزه های دینی، تفاوت معناداری مشاهده شده است. (P-Value=./…)
آزمون t برای بررسی تفاوت کنجکاوی کودکان در مورد مسائل دینی، قبل و بعد از آموزش
کنجکاوی در مورد مسائل دینی میانگین انحراف استاندارد آماره t درجه آزادی سطح معناداری
پیش آزمون 14/8 24981/2 949/13- 49 000/0
پس آزمون 76/14 59953/2
2. آشنایی کودکان با اماکن مذهبی
میزان آشنایی 48 درصد کودکان قبل از آموزش کم، 50 درصد متوسط و 6 درصد زیاد بوده است. این میزان پس از آموزش به 6 درصد آشنایی کم، 20 درصد آشنایی متوسط و 74 درصد آشنایی زیاد منجر شد.
جدول توزیع فراوانی میزان آشنایی کودکان با اماکن مذهبی، قبل و بعد از آموزش
آشنایی با اماکن مذهبی پیش آزمون پس آزمون
فراوانی درصد فراوانی درصد
بسیار کم 3 6 - -
کم 19 38 3 6
تا حدودی 25 50 10 20
زیاد 3 6 27 54
بسیار زیاد - - 10 20
جمع 50 100 50 100
میانگین آشنایی کودکان با اماکن دینی مانند مسجد و... در گروه آزمایش پس از آموزش افزایش چشمگیری یافت. برای بررسی تأثیر آموزه های دینی بر این آشنایی، از آزمون t زوجی استفاده شد. نتیجة این آزمون نشان می دهد بین پیش آزمون، و پس آزمون تفاوت معناداری مشاهده شده است. (P-Value=./…)
آزمون t برای بررسی تفاوت آشنایی کودکان با اماکن مذهبی، قبل و بعد از آموزش
آشنایی با اماکن مذهبی میانگین انحراف استاندارد آماره t درجه آزادی سطح معناداری
پیش آزمون 54/8 30536/2 733/9- 49 000/0
پس آزمون 88/13 94605/2
3. آشنایی کودکان با اعمال مذهبی
قبل از آموزش، میزان آشنایی 6 درصد از کودکان با اعمال مذهبی زیاد بود؛ اما پس از آموزش، این میزان به 92 درصد افزایش یافت.
جدول توزیع فراوانی میزان آشنایی کودکان با اعمال مذهبی، قبل و بعد از آموزش
آشنایی با اعمال مذهبی پیش آزمون پس آزمون
فراوانی درصد فراوانی درصد
بسیار کم 4 8 - -
کم 15 24 1 2
تا حدودی 31 62 3 6
زیاد 3 6 29 58
بسیار زیاد - - 17 34
جمع 50 100 50 100
بنابر گفتة مادران، میانگین آشنایی کودکان با اعمال مذهبی از جمله نماز، روزه و... در گروه آزمایش، پس از آموزش افزایش چشمگیری یافت. نتیجه آزمون tنشان می دهد بین پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معناداری مشاهده شده است. (P-Value=./…)
آزمون t برای بررسی تفاوت آشنایی کودکان با اعمال مذهبی، قبل و بعد از آموزش
آشنایی با اعمال مذهبی میانگین انحراف استاندارد آماره t درجه آزادی سطح معناداری
پیش آزمون 06/9 75836/2 096/12- 49 000/0
پس آزمون 38/15 30253/2
4. هماهنگی رفتاری کودکان با والدین
تمامی کودکان گروه آزمایش قبل از آموزش آموزه های دینی، هماهنگی کمی با والدین شان داشتند. پس از آموزش، 26 درصد از کودکان، هماهنگی کم، 60 درصد هماهنگی متوسط و 14 درصد هماهنگی زیادی با والدین شان داشتند.
جدول توزیع فراوانی میزان هماهنگی رفتاری کودکان با والدین، قبل و بعد از آموزش
هماهنگی با والدین پیش آزمون پس آزمون
فراوانی درصد فراوانی درصد
بسیار کم 49 98 - -
کم 1 2 13 26
تا حدودی - - 30 60
زیاد - - 5 10
بسیار زیاد - - 2 4
جمع 50 100 50 100
میانگین هماهنگی رفتاری با والدین، پس از آموزش به میزان زیادی افزایش یافت. آزمون t نیز این تفاوت را از نظر آماری کاملاً معنادار نشان می دهد.
آزمون t برای بررسی تفاوت هماهنگی رفتاری کودکان با والدین، قبل و بعد از آموزش
هماهنگی با والدین میانگین انحراف استاندارد آماره t درجه آزادی سطح معناداری
پیش آزمون 76/9 78157/2 624/14- 49 000/0
پس آزمون 54/16 07227/2
نتیجه گیری
تمامی فرضیه های این پژوهش تأیید شده است. نتایج این پژوهش بیانگر تأثیر آموزش دین در دوران کودکی بر آگاهی کودک از مسائل دینی ـ در حد خودش ـ و هماهنگی رفتاری و سازگاری بیشتر با والدین بوده است. بدیهی است که در دنیای کنونی، آموزش جایگاه ویژه ای دارد؛ به گونه ای که آن را از اصول اولیة زندگی می نامند و معمولاً مورد توجه عموم قرار دارد. از آنجا که آموزش ابعاد مختلفی را شامل می شود، باید از سنین کودکی مورد توجه قرار گیرد. ضرورتی که متاّسفانه امروزه خانواده ها و مراکز آموزشی کمتر بدان توجه می کنند و در مواردی نیز که فعالیت هایی صورت می گیرد، به دلیل کارشناسی نادرست و آگاهی نداشتن دست اندرکاران برنامه ها، نتیجة مطلوبی به دست نمی آید.
بی تردید چنانچه به این بُعد از آموزش توجه لازم صورت گیرد و به شکل اصولی به آن پرداخته شود، نسل های آینده از اعتقادات محکم و صحیحی برخوردار خواهند بود و افزون بر رشد و کمال فردی خود، در سازندگی جامعه نیز موثر خواهد بود.
آنچه دست اندرکاران امر آموزش مبانی دینی ـ اعم از خانواده و یا مبلغان و مسئولان محیط های آموزشی ـ باید به آن توجه کامل داشته باشند، دل زده نشدن کودکان است. در واقع آموزش ها در دوران کودکی باید به شکلی طراحی و اجرا شوند که هیچ گونه دل زدگی و خستگی را در کودکان ایجاد نکند؛ زیرا آموزش در سنین کودکی از تأثیر و ماندگاری مناسبی برخوردار است. از این رو، باید در این دوران، با در نظر گرفتن ظرافت ها و حساسیت های لازم، برنامه ریزی های دقیق صورت گیرد. در دوران نوجوانی و جوانی، آموزش گیرندگان از استدلال قوی و نگاه دقیق تری به مسائل برخوردارند، اما ماندگاری آموزش ها در این دوره در مقایسه با دوران کودکی کوتاه و گذراست و کمتر در درون افراد نفوذ می کند.
برای فعالیت مؤثر و مناسب به منظور ارائه تبیین مباحث دینی، باید به دو مقولة مهم و اساسی توجه شود؛ اول اینکه متولیان از صلاحیت کامل برخوردار باشند و دیگر اینکه، علم و آگاهی لازم برای این کار وجود داشته باشد. پرهیز از کارها و روش های خشن و سخت و همچنین اعمال سخت گیری بی دلیل، از دیگر ضرورت های آموزشی مبانی دینی برای کودکان است. سخت گیری ها در این سن، جز دل زدگی و گریز از مبانی دینی در کودکان، نتیجة دیگری در پی نخواهد داشت. اگر به دستاورد ها و نتایج بسیار مثبت و ارزندة ارائه آموزش های دینی از سنین کودکی توجه کافی می شد، خانواده ها در منزل و مسئولان آموزشی در محیط های آموزشی نیز از همان سال های آغاز تعلیم و تربیت، بیشترین وقت خود را به این مسئلة مهم اخصاص می دادند.
حضرت علی فرموده اند: «به درستی که قلب نوجوان مانند زمین حاصل خیزی است که هر چه در آن قرار گیرد مورد پذیرش واقع شده و دارای نتیجه است». این گفته به خوبی نقش آموزش و تعلیم و تربیت در سنین کودکی و نوجوانی را برای ما بازگو می کند.
همان گونه که والدین تلاش بسیاری برای بهداشت و سلامت جسم فرزندان خود دارند، باید دربارة دیگر مسائل نیز حساس باشند و به منظور تربیت بعد روحی نیز که بدون رشد صحیح آن، لذت و زیبایی ارزش زندگی از بین می رود، با حساسیت و توجه ویژه برخورد کنند. هر دو بعد وجودی انسان نیاز به پرورش و تربیت و تأمین نیازمندی های خاص دارند؛ این اهمیت به قدری است که خداوند متعال انبیا و اولیا را برای تربیت انسان مبعوث کرده است.
هم چنان که آب از سرچشمه پاک و زلال است و در مسیری که طی می کند، امکان آلودگی آن وجود دارد، فطرت انسان نیز که در بدو تولد پاک است، در طول زندگی، امکان آلودگی آن وجود دارد. از این رو، باید با توجه ویژه و تربیت قوی، از این آلودگی ها جلوگیری کرد.
دانشمندان تعلیم و تربیت نیز اعتقاد دارند کودکان از بدو تولد شروع به یادگیری می کنند و آنچه که کودکان در پنج سال اول می آموزند، مبنای یادگیری آینده آنها خواهد بود. پس اهمیت یادگیری در سنین کودکی بسیار بالا است و این والدین هستند که تصمیم می گیرند فرزندان عزیز خود را در چه مسیر تربیتی قرار دهند. بسیار مشاهده شده است که والدین از کودکان خردسالی که همچون انسان های بالغ امور دینی خود را انجام می دهند، با شور و هیجان خاصی تعریف و تمجید می کنند؛ برای مثال، وقتی کودکی خردسال پرورش یافته در مراکز قرآنی به تلاوت آیات آسمانی می پردازند یا بر منبر می رود و نکات خاصی را بیان می کند، همة والدین با شادمانی لبخند می زنند، ولی خود برای فرزندانشان گامی برنمی دارند.
بدیهی است پایدارترین و خوشایندترین یادگیری ها، یادگیری غیرمستقیم و مشاهده ای است؛ زیرا یادگیری بر اساس رغبت و انگیزه های موجود، آگاهانه و بدون جبر و فشار روانی صورت می گیرد و می تواند تمامی حواس انسان را با نوعی احساس خوشایند و بدون دشواری، متوجه رفتار مناسبی سازد. بنابراین، لازم است به چنین موقعیت هایی در زندگی کودکان توجه خاص داشته باشیم. موقعیت و زمینه ای که کودک را به شکل شایسته ای در معرض مشاهده و یاد گیری رفتار ها و تکالیف مذهبی قرار می دهد و آنان را در جهت گرایش های فطری و ارضای نیاز های روانی خود تقویت می کند، احساس رضایت قلبی آنان را به ارمغان می آورد و آنها را در جهت درک بسیاری از مسائل مذهب و دین، راهنمایی و هدایت می کند. درک و پذیرشی که به صورت میل و گرایش و موافق فطرت آدمی سبب نشاط و بهجت درونی کودکان شده و آنها را در مسیر تکاملی زندگی پشتیبانی می کند، شکوفایی و بالندگی استعداد ها را در پی خواهد داشت و آنها را در مسیر تجلی ارزش ها و فضیلت های معنوی تقویت خواهد کرد.
برای رسیدن به چنین موقعیت متعالی، نیاز به زمینه سازی و آمادگی روان و عواطف کودکان مان خواهیم داشت تا در مراحل اولیه زندگی خود، چهرة شادمان و با نشاط والدین را پس از ارائة هر رفتار مطلوب تجربه کند. کودک باید در مراحل بعدی حیات که بعد عقلانی، تکامل نسبی خواهد یافت، رفتارهای تقلیدشدة خود را موافق دریافت های فکری ببینند و به تثبیت رفتار های مناسب و مطلوب خود بپردازد تا رشد و بالندگی آنان حاصل آید.
برای بررسی جایگاه پرورش دینی در تربیت دینی کودکان، لازم است به اصول تربیت دینی کودکان توجه شود و سهم پرورش حس دینی در گرایش به دین و مذهب در دین باوری مشخص شود تا بهتر بتوانیم از این ابزار برای هدایت فرزندان مان استفاده کنیم.