رابطه عوامل شخصیت و خودشیفتگی بیمارگون با جهتگیری دینی
Article data in English (انگلیسی)
محمدرضا جهانگیرزاده،* / نیما قربانی**
چکیده
در این پژوهش، رابطة پنج عامل بزرگ شخصیت و نارسیسیزم پاتولوژیک، به عنوان یک ساختار شخصیتی ناسالم با جهت گیری دینی دانش پژوهان مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی قم بررسی شده است. گروه نمونه، شامل 104 دانش پژوه مرد و 48 نفر زن بود. دانشجویان به پرسش نامه های 5 عامل بزرگ شخصیت گلدبرگ، جهت گیری دینی درونی/ بیرونی آلپورت و راس، جهت گیری دینی جستجوی بتسون، جهت گیری دینی مسلمانان- مسیحیان، نارسیسیزم ناسالم مارگولیس پاسخ دادند. فرضیه اصلی این پژوهش مبنی بر ارتباط ویژگی های شخصیتی و جهت گیری دینی تأیید شد، اما قدرت پیش بینی دینداری از سوی عوامل شخصیت، برخلاف انتظار، چشمگیر نبود. از میان عوامل شخصیت، بیش از همه عامل پایداری هیجانی، نوع جهت گیری دینی را پیش بینی می کرد. عامل پایداری هیجانی، به طور مثبت پیش بینی کننده جهت گیری درونی، و به صورت منفی پیش بینی کننده برخی ابعاد جهت گیری بیرونی و جهت گیری جستجو بود. عامل وظیفه شناسی نیز جهت گیری دینی فرهنگی را پیش بینی کرد. اما شواهدی دال بر تأیید نقش عوامل توافق و گشودگی به تجربه در پیش بینی جهت گیری دینی به دست نیامد. نارسیسیزم پاتولوژیک با جهت گیری درونی ارتباط منفی، و با برخی ابعاد جهت گیری بیرونی از جمله جهت گیری آخرتی منفی ارتباط مثبت داشت.
کلیدواژه ها: عوامل شخصیتی، جهت گیری دینی، نارسیسیزم، شخصیت، خودشیفتگی، بیمارگون.
مقدمه
شیوه های دینداری افراد متفاوت است. این امر را می توان با مشاهدة افراد مذهبی، حتی در یک آئین و کیش، نیز تأیید نمود. محققان نیز تلاش کرده اند تا سبک های مختلف دینداری را از یکدیگر تفکیک نمایند، در این جهت، سنخ شناسی های متعددی از سوی فلاسفه و روان شناسان ارائه شده است. سنخ شناسی های اولیه از تعاریف دقیق و تمایز کمتری برخوردارند، ولی به تدریج سنخ شناسی های پیچیده تر و دقیق تری ارائه شده است.1 یکی از سؤالات اساسی حوزه روان شناسی دین این است که، تفاوت دینداری افراد از چه چیزی ناشی می شود. آیا این تنوع ناشی از تفاوت های فرهنگی است؟ یا محصول جریان تحول است؟ آیا نقش خانواده و همسالان در این میان اهمیت خاصی دارد، و یا رّدپای صفات و ابعاد شخصیتی را می توان در نوع دینداری افراد جستجو کرد.
تعیین این موضوع، که دینداری چگونه با ابعاد اصلی شخصیت انسان ارتباط می یابد، نقطه شروع مهمی در شکوفایی پیوند میان روان شناسی شخصیت و بررسی علمی دین بوده است. در دهه اخیر، بسیاری از محققان در مورد این موضوع تحقیق کرده اند که، آیا تفاوت های فردی در دینداری با تفاوت های فردی در صفات شخصیتی سه عامل بزرگ شخصیت، یا طبقه بندی P-E-N؛ یعنی، روان گسیخته خویی، برون گرایی، روان رنجورخویی، و پنج عامل بزرگ شخصیت، یا Big Five؛ یعنی گشودگی به تجربه، وظیفه شناسی، برون گرایی، توافق، و روان رنجورخویی ارتباط دارند یا خیر؟
آیسنک (1954)، بر اساس نظریه یادگیری اجتماعی و اینکه درون گراها نسبت به برون گراها با سهولت بیشتری اجتماعی می شوند، اظهار داشت که، درون گراها نسبت به باورهای اخلاقی و دینی همدلی بیشتری دارند.2 تلاش های اولیه برای نشان دادن ارتباط منفی بین برون گرایی و دینداری نتایج متعارضی به دست داده است. سیگمن3 (1963) دریافت که درون گرایی ـ برون گرایی یک منبع مهم واریانس در رفتار دینی شرکت کنندگان است. اما جهت ارتباط به واسطه جنسیت، و تعلق دینی بین شرکت کنندگان یهودی و پروتستان متفاوت است.4 یک بررسی در لهستان نشان داد که، در میان ساکنان یک شهر، مردان و زنان درگیر در فعالیت های مذهبی «کاملاً درون گرا» بودند. همچنین، برای نمونه ای از دانشجویان انجمن مسیحی کمبریج، اعمال دینی با نمرات پایین تر برون گرایی در میان مردان، و نه در میان زنان، ارتباط داشت. در نقطه مقابل، تحقیقات ناوس5 نشان داد که، روحانیان و کارآموزان روحانی به برون گرایی تمایل دارند. اما سایر بررسی ها نتوانست هیچ ارتباط معناداری با برون گرایی نشان دهد.6
دیدگاه های نظری متفاوتی در خصوص روان آزرده خویی وجود دارد. همان طور که بیان شد، فروید مدعی بود که افراد مذهبی، یا حداقل افرادی که در مناسک دینی شرکت می کنند، به یک نوروز وسواس مبتلا هستند. این ادعا به این پیش بینی منجر می شود، که افراد مذهبی نسبت به افراد غیرمذهبی در بعد روان رنجورخویی نمره بالاتری می گیرند. دیدگاه جیمز درخصوص شیوع ناراحتی روانی در میان افراد به شدت مذهبی، تأثیر مشابهی را نشان می دهد. اما یونگ مدعی است که یک چشم انداز دینی، سلامتی بخش و منشأ بهزیستی روانی است، و پرات ادعا می کند که تجارب دینی خفیف با آشفتگی روانی ارتباط ندارند و یک منبع شادکامی فزاینده به حساب می آیند.7
آیا هیچ دلیل تجربی در حمایت از این مواضع وجود دارد؟
هیلز و آرگیل (1998) نمرات روان رنجورخویی پائین تری را در میان اعضای کلیسا نسبت به دیگران پیدا کردند. همچنین، تیلور و مک دونالد8 (1999)، در کار بر روی یک نمونه 110 دانشجوی کانادایی، گزارش دادند که نمرات روان رنجور خویی مقیاس پنج عاملی برای افراد فاقد تعلق مذهبی بزرگتر بود، و این تأثیر به خصوص در میان زنان چشمگیر می نمود. سینگ و گوپتا (1996) در یک بررسی در هند نشان دادند که، روان رنجورخویی با ارزش های دینی ارتباط مثبت دارد. یک فراتحلیل جدید نشان داده است که، دینداری بیرونی با سطوح بالای روان رنجور خویی ارتباط دارد، در حالی که «دینداری و معنویت گشوده و رشدیافته» منعکس کنندة ثبات هیجانی است. اما بررسی های متعدد نتوانسته اند ارتباطی میان میزان رفتار مذهبی و روان رنجورخویی کشف کنند.9
یک اجماع قوی تر در مورد ارتباط معکوس بین روان گسسته خویی و رفتار مذهبی وجود دارد. فرنسیس10 (1992) از یک بررسی بر روی بیش از 1300 جوان بریتانیایی نتیجه گرفت که، روان گسسته خویی جنبه ای از شخصیت است که برای تفاوت های فردی در خصوص دینداری بنیادی است، و این یافته با دو بررسی جدید آرگیل (2000) و آیسنک(1998) و یک فراتحلیل ساراگلو(2002) تأیید شد. بررسی اعضای کلیسای ارتدوکس یونان و مسلمانان توس ویلد و جوزف (1997) نشان داد که، نتیجه گیری فرانسیس ممکن است در سایر فرهنگ ها نیز تکرار شود. آیسنک (1998) نشان داد که، ارتباط بین روان گسسته خویی و دینداری، ممکن است تحت تأثیر مقبولیت اجتماعی، آن گونه که توسط مقیاس لی ارزیابی شده است، قرار داشته باشد.
روان گسسته خویی پائین و دینداری بالا هر دو از لحاظ اجتماعی مطلوب تلقی می شوند، لذا ادعا شده است افرادی که در مقبولیت اجتماعی نمره بالایی دارند، در روان گسسته خویی نمره پایین و در دینداری نمره بالا کسب می کنند.11
اما چندین بررسی نشان داده است که، ارتباط روان گسستگی و دینداری، پس از اینکه سهم نمرات مقیاس لی یا سایر مقیاس های مقبولیت اجتماعی کنار گذاشته شود نیز معنادار است.12
تیلور و مک دونالد (1999)، با استفاده از یک نمونه وسیع (1100> N ) از دانشجویان کانادایی، هیچ ارتباطی میان برون گرایی و مقیاس های رفتار دینی، از جمله دینداری بیرونی و درونی، نیافتند. فایفر و والتی (1995) به هیچ ارتباطی بین روان رنجورخویی و دینداری درونی پی نبردند. مالتبی13 (1999) گزارش کرد که دینداری بیرونی و دینداری درونی هیچ ارتباط معناداری با برون گرایی یا درون گرایی ندارد. برعکس، چائو، جانسون، باورز، دارویل، و دانکو (1990) گزارش کردند، روان رنجورخویی با جهت گیری بیرونی ارتباط منفی و با دینداری درونی ارتباط مثبت دارد. در حالی که، یک فرابررسی توسط ساراگلو،14 یک ارتباط مثبت بین دینداری بیرونی و روان رنجورخویی را نشان داد. این نتایج متعارض، احتمالاً ناشی از تأثیر متغیرهای واسطه باشد. هاچینسون، پاتوک پکهام، چئونگ، و ناگوشی15 (1998) دریافتند، دینداری درونی پیش بینی کنندة صفات شخصیت وسواسی- اجباری (روان آزردگی) در میان مسیحیان کاتولیک است. رابینسون (1990) به روابط کوچک اما مثبت میان جهت گیری بیرونی و روان گسسته خویی پی برد. در حالی که، مالتبی (1999) به این نتیجه گیری رسید که، روان گسسته خویی تنها با جهت گیری درونی ارتباط دارد.16
ساراگولو (2002) یک فراتحلیل از روابط بین الگوی پنج عاملی ( FFM) و مقیاس های دینداری،17 پختگی معنوی،18 بنیادگرایی دینی، و دین بیرونی اجرا کرد. وی اظهار کرد که دینداری، یعنی، شرکت در فعالیت های دینی، مثل نیایش، با ابعاد توافق و وظیفه شناسی ارتباط دارد. پختگی معنوی با تمام پنج بعد شخصیت مرتبط است، در حالی که، دین بیرونی با روان رنجورخویی همبستگی بالا دارد. بنیادگرایی دینی با تمام ابعاد به استثنای وظیفه شناسی ارتباط دارد.19
در ایران به خصوص دربارة رابطه عوامل شخصیت و دین و مسائل ارزشی پژوهش هایی انجام گرفته است. تحلیل رگرسیونی نتایج برخی تحقیقات، مثل تحقیق دلخموش و احمدی، بیانگر تأثیر عوامل شخصیت بر دینداری است.20
همان طور که با مرور پیشینه پژوهشی این حوزه مشخص می شود، نتایج تحقیقات متفاوت و بعضاً متناقضند. این مسئله ضرورت گسترش تحقیقات در این زمینه و بررسی نقش میانجی های دینداری را روشن می سازد. بررسی نحوة تأثیر صفات شخصیتی بر دینداری نیز اهمیت فراوانی دارد، که طرح آن مجال دیگری می طلبد.
نارسیسیزم
نارسیسیزم یا خوددوستداری ناسالم، یک ساختار شخصیتی با مؤلفه هایی همچون حسادت، تکبر، بهره کشی، احساس محق بودن، ناتوانی در همدلی با دیگران و ... است. بر اساس طبقه بندی اختلالات روانی، نارسیسیزم وقتی در شکل افراطی خود در قالب اختلال شخصیت ظاهر می شود، یک الگوی فراگیر خودبزرگ بینی در خیال یا عمل، نیاز به تحسین، و فقدان قدرت همدلی است که از اوایل بزرگسالی شروع شده و نشانه های آن به شرح زیر است:
احساس خودبزرگ بینی و مهم بودن؛ خیالپردازی در زمینه قدرت، موفقیت، استعداد، زیبایی و عشق؛ پندار استثنایی بودن و این که فقط افراد خاصی می توانند او را بفهمند و با او ارتباط برقرار کنند؛ نیاز به تحسین افراطی؛ احساس محق بودن، انتظار این که دیگران باید با تمام نیازها و توقعات وی موافقت کنند؛ بهره کشی از دیگران، استفاده از دیگران برای مقاصد خود و گروه؛ فقدان قدرت همدلی، نسبت به درک و ملاحظه احساسات دیگران؛ حسادت نسبت به دیگران، و یا اعتقاد به این که دیگران به او حسد می برند؛ نمایش نگرش ها یا اعمال خودخواهانه و پرنخوت.21
گذشته از حالت های افراطی نارسیسیزم، که در قالب یک اختلال شخصیت ظاهر می شود، همه انسان ها کم و بیش درجاتی از نارسیسیزم را نشان می دهند. هر اندازه آدم ها از پختگی و سلامت بیشتری برخوردار باشند، کمتر دچار حالت های خودشیفتگی اند، اما بسیار به ندرت پیش می آید نارسیسیزم کاملاً از وجود انسان ها رخت بربندد.22
یافته های پژوهشی در جمعیت های بهنجار نشان می دهد که، نارسیسیزم یک ساختار پیچیده چندوجهی شخصیتی است و با سلامت روان به شکلی پیچیده مرتبط است. مؤلفه های نارسیسیزم به عنوان یک ساختار یا ویژگی شخصیتی عبارتند از: بهره کشی ـ احساس محق بودن،23 رهبری ـ اقتدار،24 برتری طلبی ـ نخوت،25 و خودتحسین گری- خودفرورفتگی26.27
الگوهای ارتباطی پرخاشگری و سلطه گری از همبسته های اساسی نارسیسیزم است. بر اساس الگوی پنج عاملی شخصیت، نارسیسیزم برابر است با برون گرایی بالا، توافق پائین، پایداری هیجانی پائین. در میان عامل های استخراجی از مقیاس خودشیفتگی، بهره کشی ـ احساس محق بودن، پیش بینی کننده مشکلات روانی مثل افسردگی و اضطراب است. در حالی که، رهبری ـ اقتدار، برتری طلبی ـ نخوت، و خودتحسین گری- خودفرورفتگی ابعاد سالمی همچون ارزش خود را به صورت ضعیف پیش بینی می کنند و با سازش نایافتگی هایی همچون اضطراب و افسردگی بی ارتباطند.28
در این پژوهش، از آن جا که نارسیسیزم یک ساختار شخصیتی ناسالم در نظر گرفته می شود، در جنب بررسی رابطه عوامل شخصیت با نوع جهت گیری دینی، رابطه نارسیسیزم نیز با نوع انگیزه های دینداری بررسی می شود. این بررسی به ما کمک می کند تا سبک های ناسالم دینداری را مورد توجه قرار دهیم.
فرضیه های پژوهش
پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که، آیا مؤلفه های شخصیت و ساختار شخصیتی نارسیستیک با جهت گیری دینی دانشجویان ارتباط دارد؟ بر اساس این سؤال و با توجه به پیشینه پژوهشی، فرضیه های زیر مطرح می شوند:
1. برخی عوامل و ساختارهای شخصیت می تواند پیش بینی کنندة نوع جهت گیری دینی باشند؛
2. عوامل روان رنجورخویی و توافق با دینداری بیرونی ارتباط دارند؛
3. عامل ثبات هیجانی با دینداری درونی ارتباط دارد؛
4. عامل گشودگی به تجربه با جهت گیری جستجو ارتباط دارد؛
5. عامل توافق و وظیفه شناسی با جهت گیری فرهنگی ارتباط دارد؛
6. گرایش های خودشیفتگی برخی از سنخ های دینداری را پیش بینی می کنند. به نظر می رسد که نارسیسیزم با برخی ابعاد جهت گیری دینی بیرونی ارتباط داشته باشد.
روش
جامعه آماری پژوهش متشکل از کلیه دانش پژوهان مقاطع لیسانس و فوق لیسانس مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی€ قم، اعم از حضوری و غیرحضوری، شامل کلیه رشته های علوم انسانی است، که در نیم سال دوم سال تحصیلی 86ـ85 ثبت نام و انتخاب واحد کرده اند. حجم جامعه آماری بر اساس گزارش واحد خدمات آموزشی مؤسسه، 1587 نفر می باشد که از این تعداد، 966 نفر حضوری و 621 نفر نیمه حضوری؛ 1333 نفر دانشجوی پسر و 254 نفر دختر می باشند. محاسبه تعداد نمونة، بر اساس رویة پژوهشی در مورد این حجم از جامعه انجام گرفته است (150 نفر).
نمونه بررسی شده در این تحقیق، به روش تصادفی طبقه ای بوده و از رشته های موجود در مؤسسه به شیوه تصادفی، نمونه ها انتخاب شده اند. در مرحلة وارسی پاسخ نامه ها، پاره ای از پاسخ نامه های ناقص از جریان تحلیل داده ها حذف شدند.
روش تحقیق در پژوهش حاضر، از نوع پس رویدادی است و با یک روش میدانی به بررسی فرضیه های مطرح شده پرداخته شده است. پس از تعیین آماره های توصیفی از قبیل میانگین و انحراف استاندارد، به منظور سنجش تفاوت های معنادار میانگین های عوامل شخصیتی، خودشیفتگی، و مؤلفه های جهت گیری دینی از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شده است. برای تأیید نتایج همبستگی و پیش بینی متغیرهای وابسته (جهت گیری دینی) بر اساس متغیرهای مستقل (عوامل 5 گانه شخصیت، نارسیسیزم)، داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و با روش تحلیل رگرسیون چند متغیری پردازش و یافته ها استخراج شدند.
ابزارهای پژوهش
در پژوهش حاضر از شش ابزار استاندارد استفاده شده است:
ـ پرسش نامه 5 عاملی شخصیت گلدبرگ؛
ـ پرسش نامه جهت گیری دینی آلپورت و راس؛
ـ پرسش نامه جهت گیری دینی بتسون؛
ـ پرسش نامه جهت گیری دینی MCROS؛
ـ پرسش نامه نارسیسیزم ناسالم توماس و مارگولیس.
پرسش نامه شخصیت پنج عاملی (گلدبرگ، 1992)
آزمون شخصیتی گلدبرگ (50 ماده ای)، یکی از آزمون هایی است که پنج جنبه یا عامل اصلی شخصیت و ویژگی های مرتبط با این جنبه ها را می سنجد. در هر ماده، آزمودنی باید با انتخاب یکی از پنج گزینه خود را بر اساس یکی از ویژگی های مطرح شده درجه بندی کند. تحقیقات حاکی از همخوانی نتایج حاصل از این پرسش نامه و نتایج پرسش نامه کاستا و مک کری (NEO-IR ) است. پنج عامل اصلی یا بزرگ شخصیت عبارتند از: روان رنجورخویی (N)، که عصبیت یا بی ثباتی هیجانی نیز نامیده شده است؛ برونگرایی (E)، گشودگی به تجربه (O)، توافق (A)، و وظیفه شناسی (C).29
پرسش نامه جهت گیری های دینی درونی و بیرونی
این پرسش نامه از 20 ماده تشکیل شده است، که 11 ماده آن جهت گیری بیرونی و 9 ماده آن جهت گیری درونی را می سنجد. مقیاس بیرونی متشکل از انگیزه های شخصی و اجتماعی است. برای مثال، «هدف عمده دعا و نماز کسب آرامش و تکیه گاه است.» و یا «علت عمده علاقه من به دین این است که شرکت در محافل و گروه های مذهبی از جمله فعالیتهای اجتماعی پسندیده است.» «باورهای دینی من زیر بنای اصلی روش زندگی من است» نمونه ای از موادی است که جهت گیری درونی را اندازه گیری می کند.
آزمودنی باید باورهای مذهبی خود را در یک مقیاس چهار گزینه ای مشخص نماید. این آزمون به طور مکرر در فرهنگ های گوناگون به کار رفته است، و اعتبار آن مورد تأیید قرار گرفته است.30
مقیاس جهت گیری دینی جستجو (بتسون، 1993)
این مقیاس از 12 ماده تشکیل شده است و آزمودنی باید نوع خاصی از تجارب دینی خود را، که با جستجوی حقایق کلان هستی همراه است، مشخص نماید. این مقیاس از سه زیرمقیاس مسائل وجودی (E)، تردیدهای مذهبی (R)، و گشودگی به تغییر (O) تشکیل شده است. نمونه ای از مواد زیرمقیاس مسائل وجودی: «دین برایم خیلی جالب نبود تا اینکه شروع به پرسیدن سوالاتی در مورد معنا و هدف زندگی ام کردم.» نمونه ای از مواد زیرمقیاس تردیدهای مذهبی: «برای من شک کردن بخش مهمی از دینداری است.» نمونه ای از مواد زیرمقیاس گشودگی به تغییر: «همچنان که من رشد و تغییر می کنم، انتظار دارم دین من هم رشد و تغییر کند.»31
مقیاس جهت گیری دینی مسلمانان ـ مسیحیان32
MCROSیا مقیاس جهت گیری دینی مسلمانان مسیحیان از 4 زیرمقیاس اصلی تشکیل شده است. تمام مواد بر این مفروضه مبتنی است که افراد در فعالیت های دینی شرکت می کنند تا به یک نتیجه دینی (جهت گیری درونی)، یا به یک نتیجه تا اندازه ای غیردینی و جهت گیری بیرونی دست یابند.
زیرمقیاس های عبارتند از:
الف. مقیاس جهت گیری درونی
ب. مقیاس جهت گیری بیرونی، خود شامل:
ـ جهت گیری بیرونی دنیوی شخصی؛
ـ جهت گیری بیرونی دنیوی اجتماعی؛
ـ جهت گیری بیرونی دنیوی فرهنگی؛
ـ جهت گیری بیرونی اخروی.
در این پژوهش، از زیرمقیاس های جهت گیری بیرونی، فرهنگی و اخروی استفاده شده است؛ چرا که کارکردهای شخصی و اجتماعی دینداری، بیرونی در مقیاس آلپورت و راس اندازه گیری می شوند. نمونه هایی از سؤالات زیرمقیاس فرهنگی عبارتند از: «زیربنای ایمان دینی من باور به ضرورت وجود دین برای رشد اخلاقی جامعه است.» یا «یکی از اهداف عمده دینداری من حمایت از تثبیت روابط اجتماعی خوب در جامعه است.» نمونه هایی از سؤالات زیرمقیاس اخروی عبارت اند از: « فرد متدینی هستم چون می خواهم پس از مرگ از سعادت رفتن به بهشت که خدا به بندگان مؤمنش وعده داده بهره مند شوم.» یا « آدم متدینی هستم تا مجبور نباشم آخرت را در جهنم بگذرانم.»33
مقیاس نارسیسیزم (توماس و مارگولیس،1980)
این مقیاس یک نمره کلی از خودشیفتگی به دست می دهد دارای 24 ماده است که همواره به صورت یک مقیاس تک عاملی در مطالعات به کار رفته است. در هر ماده آزمودنی باید بین دو عبارت که یکی خودشیفته وار همچون، از این که دیگران چیزهایی دارند که من ندارم، دلخور می شوم و دیگری پاسخی غیرخودشیفته وار است همچون وقتی دیگران چیزهایی دارند که من ندارم، سعی می کنم آنها را تحسین کنم، یکی را انتخاب کند. زمانی که محقق تنها در صدد بررسی ابعاد ناسالم نارسیسیزم است، این مقیاس بسیار مناسب است؛ زیرا از مواد کم، آلفای بالا، و روایی بین فرهنگی برخوردار است.34
نتایج
پس از تعیین آماره ها و داده های توصیفی پژوهش، همبستگی میان متغیرهای پیش بین و ملاک را بر اساس روش مقایسه میانگین های پیرسون استخراج کرده و یافته های بدست آمده از اجرای روش تحلیل رگرسیون چند متغیری را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
با مقایسه میانگین عوامل در دو زیر گروه مذکر و مؤنث، معلوم شده که تقریباً در همه عوامل بین میانگین ها تفاوت وجود دارد. که در اسناد پژوهش منعکس شده است. از میان عوامل شخصیت اختلاف میانگین بین گروه مرد و زن در سه عامل برون گرایی، توافق و وظیفه شناسی بیشتر، و در دو عامل پایداری هیجانی و گشودگی به تجربه ناچیز است (نمره میانگین زنان بالاتر است). در مقیاس های جهت گیری دینی، اختلاف میانگین در جهت گیری دینی درونی بیشتر است (نمره میانگین زنان بالاتر است). میانگین نمره نارسیسیزم در دو جنس تقریباً برابر است.
در مقیاس جهت گیری دینی ـ آخرتی میانگین مردان بالاتر است. و برعکس، در مقیاس جهت گیری دینی ـ فرهنگی، نمره میانگین گروه مؤنث به نحو قابل ملاحظه ای بیشتر است.
برای محاسبة همبستگی داده های پارامتری خود، در این پژوهش از ضریب همبستگی پیرسون استفاده می کنیم.
جدول 1. همبستگی متغیرها (** معناداری در سطح 01/0 * معناداری در سطح 0/05)
|
جهت گیری بیرونی |
جهت گیری درونی |
مواجهه وجودی |
تردیدهای مذهبی |
گشودگی به تغییر |
جهت گیری آخرتی مثب |
جهت گیری آخرتی منفی |
جهت گیری فرهنگی مثبت |
جهت گیری فرهنگی منفی |
برون گرایی |
0/04 |
0/06- |
0/08 |
14/0 |
03/0 |
05/0- |
05/0- |
04/0 |
2/0 |
ثبات هیجانی |
*16/0- |
**26/0 |
*17/0- |
0/10- |
**23/0- |
0/10 |
03/0 |
21/0 |
19/0 |
وظیفه شناسی |
05/0 |
**31/0 |
11/0- |
08/0- |
05/0- |
02/0- |
03/0- |
**32/0 |
**27/0 |
توافق |
02/0 |
12/0 |
13/0- |
04/0- |
02/0- |
12/0- |
18/0- |
1/0 |
3/0 |
گشودگی به تجربه |
05/0- |
01/0 |
13/0 |
13/0 |
09/0 |
06/0- |
1/0- |
0/0 |
4/0- |
نارسیسیزم |
**24/0 |
**4/0- |
09/0 |
09/0 |
08/0 |
04/0 |
*18/0 |
*19/0- |
14/0- |
ارزش های فردگرایانه |
*2/0 |
0/0 |
13/0 |
*2/0 |
*16/0 |
02/0 |
0/0 |
05/0 |
3/0- |
ارزش های جمع گرایانه |
09/0 |
**23/0 |
05/0- |
12/0- |
11/0 |
02/0 |
08/0 |
*17/0 |
*16/0 |
از میان پنج عامل شخصیت، همبستگی، عوامل ثبات هیجانی و وظیفه شناسی با نوع جهت گیری دینی مشهود است. عامل ثبات هیجانی با جهت گیری دینی بیرونی، ارتباط منفی (16/0- در سطح 01/0) و با جهت گیری درونی ارتباط مثبت (26/0 در سطح 05/0) دارد. عامل ثبات هیجانی، با زیرمقیاس های مواجهه وجودی و گشودگی به تغییر از مقیاس جهت گیری دینی جستجو همبستگی منفی دارد (17/0 - و 23/0-). عامل ثبات هیجانی با جهت گیری دینی فرهنگی، (مثبت و منفی) نیز همبسته است؛ (به ترتیب، 21/0 و 20/0). عامل وظیفه شناسی با جهت گیری دینی درونی و جهت گیری های فرهنگی (مثبت و منفی) ارتباط مثبت دارد (به ترتیب 31/0، 32/0و 27/0 در سطح 05/0). نارسیسیزم با جهت گیری دینی بیرونی، ارتباط مثبت (24/0 در سطح 05/0) و با جهت گیری دینی درونی ارتباط منفی دارد (40/0 - در سطح 05/0). نارسیسیزم با جهت گیری دینی آخرتی،ارتباط مثبت (18/0) و با جهت گیری دینی فرهنگی ارتباط منفی(19/0- ) دارد.
برای تعیین سهم نسبی هر یک از متغیرهای پیش بین از روش هم زمان35 استفاده شده است. در این روش، مدل ها توسط مجموعه ای از متغیرهای پیش بین ساخته می شوند. سپس، میزان موفقیت مدل ها در پیش بینی متغیر ملاک، مشخص می گردد. در این جا دو دسته متغیر پیش بین به طور همزمان ارائه شده اند: یکی عوامل پنج گانه شخصیت، و دیگری نارسیسیزم. متغیرهای ملاک نیز انواع جهت گیری دینی می باشند.
قدرت پیش بینی مدل ها به صورت کلی، و هر یک از متغیرهای پیش بین به طور جداگانه، توسط نرم افزار به دست آمده است. اینک به بررسی یافته های حاصل از اجرای روش تحلیل رگرسیون چند متغیری می پردازیم. نتایج به دست آمده از تجزیه تحلیل های آماری حاکی از آن است که، قدرت پیش بینی عوامل پنج گانة شخصیت و نارسیسیزم در خصوص جهت گیری های دینی چندان قوی نیست و در بهترین حالت، حدود 20 درصد از تغییرات را پیش بینی می کند. اما بعضی از تأثیرات مستقل هر یک از متغیرها با در نظر گرفتن ضریب رگرسیون و مقادیر t و مقدار کوچک P قابل توجه است.
در هر صورت، الگوهای زیر به طور کلی معنادار بوده اند:
1) الگوی ارتباط عوامل شخصیت با جهت گیری دینی درونی با مجذور آر معادل 13/0؛
2) الگوی ارتباط عوامل شخصیت با جهت گیری دینی فرهنگی با مجذور آر معادل 13/0؛
3) الگوی ارتباط نارسیسیزم با زیرمقیاس تردیدهای مذهبی از جهت گیری دینی جستجو با مجذور آر معادل 9/0؛
4) الگوی ارتباط نارسیسیزم با جهت گیری دینی بیرونی با مجذور آر معادل 9/0؛
5) الگوی ارتباط نارسیسیزم با جهت گیری دینی درونی با مجذور آر معادل 19/0؛
6) الگوی ارتباط نارسیسیزم با جهت گیری آخرتی با مجذور آر معادل 5/0؛
7) الگوی ارتباط نارسیسیزم با جهت گیری فرهنگی با مجذور آر 6/0؛
از میان این الگوها، قدرت پیش بینی الگوی پنجم ـ ارتباط نارسیسیزم و جهت گیری درونی ـ در بالاترین سطح است و حدود 20 درصد از تغییرات متغیر ملاک را پیش بینی می نماید. بدین ترتیب، نارسیسیزم (با ضریب بتای 38/0-) نقش تعیین کننده ای در نوسانات متغیر ملاک ـ جهت گیری دینی درونی ـ ایفا می نمایند. الگوی یک و دو نیز با قدرت پیش بینی 13 درصدی وضعیت قابل ملاحظه ای دارند. به عبارت دیگر، عوامل شخصیت در تعیین جهت گیری های دینی درونی و فرهنگی تأثیرگذارترند.
متغیر ملاک متغیر پیش بین |
R |
R2 |
R2 استانداردشده |
خطای معیار برآورد |
جهت گیری بیرونی عوامل شخصیت |
a 21/0 |
04/0 |
01/0 |
37/0 |
جهت گیری درونی عوامل شخصیت |
a 38/0 |
13/0 |
1/0 |
39/0 |
گشودگی به تغییر36 عوامل شخصیت |
a 25/0 |
06/0 |
03/0 |
62/0 |
جهت گیریفرهنگی عوامل شخصیت |
a 36/0 |
13/0 |
1/0 |
5/0 |
جهت گیری بیرونی نارسیسیزم |
a 29/0 |
09/0 |
07/0 |
36/0 |
جهت گیری درونی نارسیسیزم |
a 44/0 |
19/0 |
18/0 |
37/0 |
تردیدهای مذهبی37 نارسیسیزم |
a 29/0 |
08/0 |
07/0 |
51/0 |
جهت گیری آخرتی نارسیسیزم |
a 23/0 |
05/0 |
03/0 |
57/0 |
حال به نقش هر یک از عوامل با ذکر ضرایب مربوط می پردازیم:
از بین عوامل پنج گانه، عامل ثبات هیجانی با ضریب بتای 19/0- به طور معناداری واریانس جهت گیری دینی بیرونی را تبیین می کند. البته، جهت رابطه منفی است. تأثیر عامل ثبات هیجانی و وظیفه شناسی در تبیین واریانس جهت گیری دینی درونی معنادار است (به ترتیب، با ضریب رگرسیون 18/0 و 25/0).
از میان زیرمقیاس های جهت گیری دینی جستجو، گشودگی به تغییر به نحو معناداری توسط عامل شخصیتی ثبات هیجانی پیش بینی می شود (ضریب رگرسیون 24/0-). البته، جهت این ارتباط منفی است. به طور کلی، عوامل شخصیتی، قادر به پیش بینی زیرمقیاس های دیگر جهت گیری جستجو نیستند.
نقش عوامل شخصیتی در پیش بینی جهت گیری دینی فرهنگی نیز معنادار است. از میان این عوامل، وظیفه شناسی به طور مثبت جهت گیری دینی فرهنگی (مثبت و منفی) را پیش بینی می کند (با ضریب رگرسیون 32/0). البته، در مقیاس جهت گیری فرهنگی منفی، عامل ثبات هیجانی نیز قدرت پیش بینی دارد.
ساختار شخصیتی نارسیستیک به نحو معناداری جهت گیری دینی بیرونی را در جهت مثبت، و جهت گیری دینی درونی را در جهت منفی، با ضرایب رگرسیون معادل 22/0+ و 38/0- پیش بینی می کند. نارسیسیزم ارتباط معناداری با زیرمقیاس های جهت گیری مذهبی جستجو ندارد. همچنین، جهت گیری آخرتی (ترس از آخرت) را به طور مثبت و جهت گیری فرهنگی را به طور منفی پیش بینی می نماید (ضریب بتا 22/0+ و 18/0-).
جدول 3. اطلاعات مربوط به ضرایب رگرسیون
متغیر ملاک متغیر پیش بین |
B |
خطای استاندارد |
Beta |
t |
معناداری |
جهت گیری بیرونی ثبات هیجانی |
1/0- |
04/0 |
19/0- |
2/27- |
3/0 |
جهت گیری درونی ثبات هیجانی |
1/0 |
05/0 |
18/0 |
21/2 |
03/0 |
جهت گیری جستاری ثبات هیجانی |
22/0- |
08/0 |
24/0- |
87/2- |
01/0 |
جهت گیری درونی وظیفه شناسی |
17/0 |
06/0 |
25/0 |
86/2 |
01/0 |
جهت گیری فرهنگی وظیفه شناسی |
27/0 |
08/0 |
32/0 |
63/3 |
0/0 |
جهت گیری بیرونی نارسیسیزم |
6/0 |
22/0 |
22/0 |
69/2 |
01/0 |
جهت گیری درونی نارسیسیزم |
11/1- |
22/0 |
38/0- |
92/4 - |
0/0 |
جهت گیری آخرتی نارسیسیزم |
92/0 |
35/0 |
22/0 |
61/2 |
01/0 |
جهت گیری فرهنگی نارسیسیزم |
68/0- |
31/0 |
18/0- |
15/2 - |
03/0 |
گزارش کلی
از میان متغیرهای پیش بین، جهت گیری دینی بیرونی، توسط عامل شخصیتی ثبات هیجانی (به طور منفی) و نارسیسیزم پیش بینی می شود. جهت گیری دینی درونی، توسط عوامل شخصیتی ثبات هیجانی، وظیفه شناسی و نارسیسیزم (به طور منفی)، پیش بینی می شود. زیرمقیاس گشودگی به تغییر از جهت گیری دینی جستجو، توسط عامل شخصیتی ثبات هیجانی (به صورت منفی) پیش بینی می شود. جهت گیری دینی فرهنگی، توسط عامل شخصیتی وظیفه شناسی، و نارسیسیزم (به صورت منفی) پیش بینی می شود. جهت گیری دینی آخرتی نیز با ضریب نسبتاً بالایی توسط نارسیسیزم پیش بینی می شود.
یافته های پژوهش
بررسی فرضیه ها بر اساس یافته های پژوهش
در مجموع، این موضوع که بخشی از واریانس جهت گیری دینی توسط عوامل شخصیتی، خودشیفتگی، و ارزش های فردگرایانه و جمع گرایانه تبیین می شود، تأیید گردید. از میان مؤلفه های پنج عامل بزرگ شخصیت، پایداری هیجانی و وظیفه شناسی با جهت گیری دینی درونی، به عنوان یک جهت گیری دینی بالغانه، و ناپایداری هیجانی با جهت گیری بیرونی، که حداقل در برخی ابعاد غیرانطباقی است، ارتباط دارد.
ولی یافته ها ارتباط برون گرایی، توافق و گشودگی به تجربه با جهت گیری دینی را تأیید نمی کنند، و این موضوع در نقطه مقابل دیدگاه آیسنک (1954) و سیگمن (1963) قرار دارد که معتقد بودند ابعاد درون گرایی/ برون گرایی بخشی از واریانس دینداری را رقم می زنند، و با نتایج تیلور و مک دونالد (1999) و مالتبی (1999) همخوانی دارند که هیچ ارتباطی میان برون گرایی و مقیاس های رفتار دینی، از جمله دینداری بیرونی و درونی، مشاهده نمی شود. به نظر می رسد، یافته های متفاوت و متناقض در خصوص تأثیر درون گرایی/ برون گرایی بر دینداری حاکی از دخالت متغیرهای دیگر در این زمینه و به کارگیری ابزارهای متفاوت در اندازه گیری دینداری باشد.
همچنین، یافته های این پژوهش، فراتحلیل ساراگلو (2002) را مبنی بر این که، دینداری بیرونی با سطوح بالای روان رنجوری ارتباط داشته، در حالی که دینداری و معنویت رشدیافته منعکس کنندة ثبات هیجانی است را تأیید می نماید. هر چند تیلور و مک دونالد38 (1999)، در کار بر روی یک نمونه 110 دانشجوی کانادایی، گزارش دادند که نمرات روان رنجورخویی مقیاس پنج عاملی اساساً برای افراد فاقد تعلق مذهبی بزرگتر بود، و این تأثیر به خصوص در میان زنان چشمگیر می نمود. این نتایج نشان می دهند که، حتی دینداری بیرونی ممکن است بتواند به عنوان یک مکانیزم انطباقی در مقابله با فشارهای محیطی عمل نماید.
با این مقدمه که، عامل روان گسسته خویی در الگوی آیسنک به دو عامل وظیفه شناسی و توافق در الگوی پنج عاملی تفکیک شده است، به نظر می رسد که، ارتباط اجماعی معکوس میان روان گسسته خویی و تفاوت های فردی در خصوص دینداری به عامل وظیفه شناسی بر گردد. هرچند تیلور و مک دونالد (1999) دریافته اند که، مقیاس های توافق و وظیفه شناسی با مقیاس های مشارکت دینی و جهت گیری دینی درونی ارتباط مثبت دارند، اما ارتباط عامل توافق با جهت گیری درونی در پژوهش ما مورد حمایت قرار نگرفت.
یک احتمال که در زیربنای بسیاری از تبیین ها برای یافته های تجربی موجود قرار دارد، این موضوع است که صفات شخصیتی در سراسر زندگی بر تحول دینداری تأثیر می گذارند. اما طبق نتایج پژوهش ما، قدرت پیش بینی دینداری از سوی عوامل شخصیت چندان زیاد نیست. این توان در بهترین حالت حدود 20٪ (در عامل ثبات هیجانی) است. شاید بتوان این امر را ناشی از همگنی گروه نمونه دانست. از این رو، مناسب است که در تحقیقات مشابه از جوامعی استفاده شود که تا اندازه ای ناهمگن باشند.
اجتماعی شدن دینی
یک اصل محوری الگوی شخصیت آیسنک39 این است که، افراد نمره پائین در روان گسسته خویی مستعد ایجاد نگرش های اجتماعی مسئولانه، مثل دینداری هستند. آنها به طور خاص پذیرای شرطی سازی اجتماعی می باشند. بنابراین، یک تبیین محتمل ارتباط روان گسسته خویی ـ دینداری این است که، افراد نمره پائین در روان گسسته خویی، به سهولت تحت تأثیر عوامل اجتماعی برای مذهبی شدن قرار می گیرند.
با درک صفات شخصیت Big Five به عنوان گرایشات پایه، دینداری را می توان عنوان یک سازگاری ویژه در نظر گرفت که بعضی افراد در بعضی از بافت های فرهنگی برای محقق ساختن یا ابراز بعضی گرایشات شخصیتی پایه خود اتخاذ می کنند. افراد وظیفه شناس و/ یا سازگار در بعضی از بافت های فرهنگی تمایل دارند که، گرایشات خود نسبت به همنوایی، نظم و ترتیب، یا جامعه گرایی را با مذهبی بودن محقق سازند. افراد نمرة بالا در وظیفه شناسی، و توافق، هر دو، برانگیخته می شوند تا به دلایل مختلف از قواعد و رویه ها تبعیت کنند.40
وظیفه شناسی افراد را برمی انگیزاند تا از قوانین و عرف ها پیروی کنند؛ زیرا رفتار افراد وظیفه شناس عموماً به قانون مداری گرایش دارد. بنابراین، احتمال بیشتری وجود دارد که افراد وظیفه شناس، به خاطر سازگاری با نظم و ترتیب، به فعالیت ها و باورهای دینی که در دوران کودکی ایجاد شده اند معتقد باقی بمانند. در حالی که، عادات و مناسک دینی در افراد کمتر وظیفه شناس، ممکن است با افزایش سن و تغییر در زندگی کنار گذارده شود. به علاوه، اعمال دینی رسمی یک سیستم ارزشی روشن و مشخص را ارائه می کنند که ممکن است برای افراد وظیفه شناس جالب باشد، اما افراد با وظیفه شناسی پائین را منزجر نماید.
توافق نیز افراد را برمی انگیزاند تا از عرف ها تبعیت نمایند، به خصوص به علت اهتمام به احساسات و حقوق دیگران. بنابراین، توافق ممکن است تا اندازه ای به علت علاقه به کاستن از تعارض ها و حفظ هماهنگی با خانواده، از طریق وفادار ماندن به نظام های دینی خانواده، افراد را به سمت دینداری سوق دهد. همچنین احتمال می رود افراد سازگار، تا اندازه ای به واسطة اشتیاق صادقانه به خدا یا مشارکت در یک نظام ارزشی که مهربانی، نوع دوستی، بخشش، و عشق را تشویق می کند، برای حفظ یک ایمان دینی مستعدتر باشند.
البته، این تبیین متناسب با ارتباط ویژگی های شخصیتی با دینداری های بالغانه (مثلاً جهت گیری بیرونی) است. رابطة دینداری های بالغانه با جمع گرایی و رابطة معکوس آن با نارسیسیزم نیز این تبیین را تأیید می کند.
با توجه به تعریف عوامل، به نظر می رسد که عامل گشودگی به تجربه، سهم چشمگیری در پیش بینی جهت گیری جستجو داشته باشد. مک کری اشاره می کند که، گشودگی به تجربه به عنوان یک عامل مهم در فهم بهتر دینداری به حساب می آید.41 اما پژوهش ما هیچ ارتباط معناداری میان گشودگی به تجربه و سنخ های جهت گیری دینی، به خصوص جهت گیری جستجو نیافت.
بازگشت به الگوی کلونینگر
در مجموع، از آنجا که معتقدیم عوامل شخصیت توصیفات محض از تفاوت های درون فردی ایستا و پایدار نیستند، بلکه باید آنها را ساختارهای پویایی در نظر گرفت که بر نحوه سازماندهی رفتار، پردازش اطلاعات و سازگاری با محیط اجتماعی تأثیر دارند، تأثیر نسبتاً محدود عوامل شخصیت بر نوع دینداری را می توان با توسل به الگوی کلونینگر42 توجیه نمود. کلونینگر معتقد است: مقادیر قابل توجهی از واریانس منحصر به فرد و قابل اعتماد در تمام مقیاس های دینداری وجود دارد که نشان می دهد سازه های معنوی و دینی حاوی اطلاعاتی درباره افراد هستند که در الگوهای شخصیتی سنتی منعکس نشده اند. این سازه ها ممکن است یک بعد ششم از شخصیت را بسازند. این بُعد، بر اساس اصطلاح کلونینگر، تعالی43 یا خودفراروی نامیده می شود. خودفراروی منعکس کننده «برداشتی از خود به عنوان یک عنصر مهم عالم هستی و مرتبط با منبع آن است. از این خودپنداره، احساس مشارکت عرفانی، ایمان دینی، و متانت و صبر غیرمشروط نشأت می گیرد». شواهد آشکاری در حمایت از مفهوم تعالی، به عنوان یک بُعد قوی از لحاظ روان سنجی، و چسبنده از لحاظ عاملی، وجود دارد.44
تحلیل یافته های پژوهش در خصوص نارسیسیزم
اگر محتوای ادیان را شامل سه بخش عقاید، اخلاقیات و مناسک بدانیم، یکی از اهداف اصلی دینداری ارتقاء سطح اخلاقی مؤمنان است. یکی از مضامین مهم اخلاقی، مقابله با حبّ نفس است، که بسیاری اوقات، زیربنای برخی رذایل اخلاقی مهمی، از قبیل عجب و تکبر می باشند. اگر هسته تدّین را عبودیت بدانیم، رسیدن به این هدف نیز تا اندازه زیادی منوط به خارج شدن از حالت خودشیفتگی است. فرارفتن از اشتغال به نفس از دغدغه های اصلی سالکان و عارفان الهی است. بخش قابل توجهی از آموزش های دینی ناظر به مهار این گرایش است.45 مفهوم نارسیسیزم پاتولوژیک، با پشتوانه نسبتاً غنی تئوریک، با ابعاد منفی حبّ نفس قرابت دارد.
یکی از آفت های دینداری این است که، دین وارد ظرف شخصیتی افراد شده و خود تحوّل یابد. گاهی اوقات در جامعه دینداران، به رغم آموزه های دینی، دین که بایستی با گرایشات ناسالم روانی، از قبیل نارسیسیزم مقابله کند، خود به ابزاری برای ارضای این گونه تمایلات تبدیل می گردد.
در پژوهش حاضر ارتباط دینداری بیرونی، به خصوص برخی ابعاد آن از قبیل جهت گیری آخرتی منفی (انگیزه ترس از جهنم) با نارسیسیزم، و همچنین ارتباط منفی این سنخ دینداری با سلامت روان و همچنین ارتباط منفی دینداری درونی با نارسیسیزم، بسیار قابل توجه است و می تواند برای مربیان دینی در نحوة ارائه آموزش های دینی راهگشا باشد. آموزش های دینی باید از این دسته تحقیقات برای مقابله با سبک هایی از دینداری که ملهم از گرایشات نارسیستیک هستند، بهره گیرد.
همان طور که پیشتر اشاره شد، بر اساس الگوی پنج عاملی شخصیت، نارسیسیزم معادل برون گرایی بالا، توافق و پایداری هیجانی پائین است. در میان عوامل استخراجی از مقیاس خودشیفتگی، عامل بهره کشی- احساس محق بودن، پیش بینی کننده جنبه ناسالم نارسیسیزم و مشکلات روانی از قبیل افسردگی و اضطراب است. این افراد مستعد استفاده ابزاری از دین، برای برآورده ساختن نیازهای روانی و تنظیم روابط اجتماعی به شیوه خاص خود هستند. در این شیوة دینداری، به خصوص، دین به ابزاری برای حفظ جایگاه و برتری این افراد، نزد خود و دیگران تبدیل شده، و بالتبع با متغیرهایی از قبیل اقتدارگرایی و تعصب ارتباط دارد.46
تبیین ارتباط عامل ثبات هیجانی با جهت گیری جستجو
ارتباط منفی زیرمقیاس گشودگی به تغییر از جهت گیری دینی جستجو با عامل ثبات هیجانی، نتایج تحقیقات اسپیلکا و همکارانش را مبنی بر این که مقیاس جستجو با مقبولیت اجتماعی ارتباط منفی، و با معیارهای اضطراب سرشتی رابطة مثبت دارد، تأیید می کند. آن ها نتیجه می گیرند که، نمره های زیاد در زمینه جستجو نشان دهنده پریشانی شخصی است، نتیجه ای که با یافته ماریانو مورالدا (1977) سازگار است. مورالدا دریافته است در میان نوجوانان اسپانیایی شک و دوسوگرایی مذهبی با سطح بالاتر اضطراب ارتباط دارد.47
به نظر می رسد، کلام هود و موریس48 دقیق باشد که جهت گیری های جستجو و درونی به عنوان مراحل ایمان مذهبی شمرده می شوند. به گفته آنها، دیدگاه جستجو ویژة کسانی است که هنوز در راهند، حال آن که جهت گیری درونی متعلق به کسانی است که پاسخ های قانع کننده برای مسائل وجودی یافته اند.
البته، باید به این نکته توجه داشت که، در فرهنگ جمع گرای نمونه مورد بررسی، برخی از ابعاد جهت گیری جستجو، اساساً یک امر مثبت تلقی نمی شوند. ارتباط ارزش های فردگرایانه با زیرمقیاس تردیدهای مذهبی حاکی از آن است که، این سنخ دینداری انتقادی در جوامع فردگرا، از قبیل جوامع غرب، که تسهیل کننده تفکر انتقادی می باشند یک سنخ مطلوب تلقی می شود. ولی تسلط فرهنگ جمع گرا در جوامع شرقی، از قبیل جامعه ایرانی، به خصوص در نمونه مورد پژوهش موجب می شود که این سنخ دینداری آثار روانی و اجتماعی نامطلوبی را در افراد رقم زند.
تبیین ارتباط عوامل شخصیت و جهت گیری بیرونی
ارتباط ناپایداری هیجانی و نارسیسیزم با جهت گیری دینی بیرونی، و ارتباط نارسیسیزم با جهت گیری دینی آخرتی، این فرضیه را تأیید می کند که جهت گیری بیرونی، حداقل در بعضی ابعاد، رشد نایافته و همبسته با مشکلات روان شناختی است. اما این ارتباط در مورد جهت گیری دینی فرهنگی مشاهده نمی شود. جهت گیری فرهنگی با عامل وظیفه شناسی از عوامل شخصیت ارتباط مثبت و با عامل نارسیسیزم ارتباط منفی دارد. با این یافته ها، دیدگاه بعضی از محققان، نظیر کرک پاتریک و هود (1990) که توصیه می کنند چارچوب ساده نگرانة درونی- بیرونی را باید وانهاد و به دنبال رویکردهای پیچیده تری برآمد، تأیید می شود.49 در واقع، آلپورت از پتانسیل بالقوه جهت گیری بیرونی غفلت کرده است.50 نتایج پژوهش ما این دیدگاه را تأیید می کند که بایستی در صدد تدوین سنخ شناسی های کامل تری در خصوص دینداری به طور کلی، و دینداری بیرونی به طور خاص، در چارچوب طرح آلپورت برآمد. استفاده از تحلیل عاملی برای استخراج سنخ های پیچیده تر دینداری می تواند راهگشا باشد.
ـ قربانی، نیما و واتسن، پل جی، «بررسی خودشیفتگی ناسالم در نمونه ای از دانشجویان ایرانی و آمریکایی»، روانشناسی معاصر، ش 1، 1385، ص 20-28.
ـ قربانی، نیما، سبک ها و مهارت های ارتباطی، تهران، نشر تبلور، 1384.
ـ کیومرثی، محمدرضا، رابطه جهت گیری مذهبی با عوامل شخصیت، پایان نامه کارشناسی ارشد، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی€، 1382.
ـ امام خمینی، شرح چهل حدیث، تهران. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی€، 1371.
ـ ولف، دیوید ام، روان شناسی دین، ترجمة محمد دهقانی، تهران، رشد، 1386.
Argyle, M., & Hills, p. (2000). Religious experience and their relationship with happiness and personality. International Journal for the Psychology of Religion, 10, 157-172.
Batson, C. D., and Burris, C. T. (1994). Personal Religion. The Psychology of Prejudice. P. 149-169.
Costa, P. T., & McCrae, R. R. (1995). Primary traits of Eysenck's P-E-N system: Three and five factor solutions. Journal of personality and Social Psychology, 69, 308-317.
Donahue, M. J. (1985). Intrinsic and extrinsic religiousness. Journal Of Personality and Social Psychology, 48, 400-419.
Eysenck, H. J. (1954). The psychology of politics. London: Routledge & Keegan Paul.
Eysenck, H. J., & Eysenck, S. B. G. (1964). Manual for the Eysenck Personality inventory. San Diego, CA: Educational and Industrial Testing Service.
Eysenck, M. W. (1998). Personality and the psychology of religion. Mental Health, Religion and Culture, 1, 11-19.
Francis, L. J. (1992). Is Psychoticism really a dimension of personality fundemental to religiosity? Personality and Individual Differences, 13, 645-652.
Francis, L. J., Lewis, J. M., Brown, L. B., & Philipchalk, R. (1995). Pertsonality and religion among undergraduate students. Journal of Psychology and Christianity, 14, 250-262.
Goldberg, L. R., Johnson, J. A., Eber, H. W., Hogan, R., Ashton, M. C., Cloninger, C. R., & Gough, H. G. (2006). The international personality item pool and the future of public-domain personality measures. Journal of Research in Personality, 40, 84-96.
Ghorbani, N., Watson, P. J., Gharamaleki, A. F., Morris, R. J., Hood, R. W. (2002). Muslim-Chritian Religious Orientation Scales: Distinctions, Correlations, and Cross- Cultural Analysis in Iran and the United States. The International Journal for The Psychology of Religion, 12(2), 69-91.
Gorsuch, R. L. (1984). Measurement: the Boon and Bane of Investigating Religion. American Psychologist, 39, 228-236.
Hills, P., & Argyle, M. (1998). Positive moods derived from leisure and their relationship to happiness and personality. Personality and Individual Differences, 25, 523-535.
Hills, P., Francis, L. J., Argyle, M., & Jackson, C. J. (2004). Primary Personality trait correlates of religious practice and orientation. Personality and Individual differences, 36, 61-73.
Hood, R. W., Jr., and Morris, R. J. (1985). Conceptualization of Quest. Review of Religious Research, 26, 391-397.
Kirkpatrick, L. A.& Hood, R. W. (1990). Intrinsic-Extrinsic Religious Orientation. Journal for the Scientific Study of Religion, 29, 442-462.
Lewis, C. A. (1999). Is the relationship between religiosity and personality …. Mental Health, Religion and Culture, 2, 105-114.
Maltby, J. (1999). Religious orientation and Eysenk's personality dimentions. Personality and Individual Differences, 26, 79-84.
Pargament, K. I. (1997). The psychology of Religion and Coping. Newyork: Guilford Press.
Paloutzian, R. F., & Park, C. L. (2005). Handbook of The psychology of religion and spirituality. New York: Guilford Press.
Pfeifer, S., & Waelty, U. (1995). Psychopathology and religious commitment. Psychopathology, 28, 70-77.
Roman, R. E., & Lester, D. (1999). Religiosity and mental health. Psychological Report, 85, 1088.
Saroglou, V. (2002). Religion and the five factors of personality: a meta-analytic review. Personality and Individual Differences, 32, 15-25.
Siegman, A. W. (1963). A Cross-cultural investigation of the relationship bet. Introversion-extroversion, social attitudes and anti-social behaviour. British Journal of Social and Clinical Psychology, 2, 196-208.
Spilka, B., Hood, R. W., Hunsberger, B., & Gorsuch, R. (2003). The psychology of Religion: An Empirical Approach (3rd ed.). New York: Guilford Press.
Spilka, B., Kojetin, B., and McIntash, D. (1985). Forms and Measures of Personal Faith. Journal Scientific study of Religion, 24, 437-442.
Taylor, A., & McDonald, D. A. (1999). Religion and the five factor model of personality. Personality and Individual Differences, 27, 1243-1259.
Watson, P. J., (1994). Complexity of self-consciousness subscales. Journal of Social Behavior and personality, 9, 761-774.
Watson, P. J., Ghorbani, N., Davison, H. K., Bing, M. N., Hood, R. W., & Gharamaleki, A. F. (2002). Negatively Reinforcing Personal Extrinsic Motivations: Religious Orientation, Inner Awareness, and Mental Health in Iran and the United States. The International Journal for The Psychology of Religion, 12 (4), 255-276.
Wulff, D. M. (1997). Psychology of Religion: Classic and Contemporary (2nd ed.). New York: Wiley.
* کارشناسی ارشد روان شناسی مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی€.
** استادیار دانشگاه تهران. دریافت: 88/4/18 ـ تأیید: 88/5/8.
1. ولف، دیوید ام. روانشناسی دین، ترجمة محمد دهقانی، ص 303- 319.
2. Eysenck, H. J. (1954). The Psychology of Politics. P35.
3. Siegman, A. W.
4. Siegman, A. W. (1963). A Cross-cultural investigation of the relationship bet. Introversion-extroversion, social attitudes and anti-social behaviour. British Journal of Social and Clinical Psychology, 2, 196-208.
5. Nauss, A.
6. Argyle, M., & Hills, p. (2000). Religious experience and their relationship with happiness and personality. International Journal for the Psychology of Religion, 10, 157-172.
Francis, L. J., Lewis, J. M., Brown, L. B., & Philipchalk, R. (1995). Personality and religion among undergraduate students. Journal of Psychology and Christianity, 14, 250-262.
Hills, P., & Argyle, M. (1998). Positive moods derived from leisure and their relationship to happiness and personality. Personality and Individual Differences, 25, 523-535.
Roman, R. E., & Lester, D. (1999). Religiosity and mental health. Psychological Report, 85, 1088.
Saroglou, V. (2002). Religion and the five factors of personality: a meta-analytic review. Personality and Individual Differences, 32, 15-25.
Taylor, A., & McDonald, D. A. (1999). Religion and the five factor model of personality. Personality and Individual Differences, 27, 1243-1259.
7. Argyle, M., & Hills, p. (2000). Religious experience and their relationship with happiness and personality. International Journal for the Psychology of Religion, 10, p. 157-172.
8. Taylor, A., & McDonald, D. A.
9. Hills, P., Francis, L. J., Argyle, M., & Jackson, C. J. (2004). Primary Personality trait correlates of religious practice and orientation. Personality and Individual Differences, 36, 61-73.
10. Francis, L. J.
11. Eysenck, M. W. (1998). Personality and the psychology of religion. Mental Health, Religion and Culture, 1, 11-19.
12. Ibid.
13. Maltby, J.
14. Saroglou, V.
15. Hutchinson, G. T., Patock-Peckham, J. A., Cheong, J. W., & Nagoshi, C. T.
16. Ibid.
17. religiosity
18. spiritual maturity
19. Ibid.
20 کیومرثی، محمدرضا، رابطه جهت گیری مذهبی با عوامل شخصیت، پایان نامه کارشناسی ارشد، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی€، ص 59.
21 قربانی، نیما، سبک ها و مهارت های ارتباطی، ص 240ـ243.
22 همان.
23. exploitativeness-entitlement
24. authority-leadership
25. superiority-arrogance
26. self-admiration- self-absorption
27 Watson, P. J., (1994). Complexity of self-consciousness subscales. Journal of Social Behavior and Personality, 9, 761-774.
28. Ibid.
29 Goldberg, L. R., Johnson, J. A., Eber, H. W., Hogan, R., Ashton, M. C., Cloninger, C. R., & Gough, H. G. (2006). The international personality item pool and the future of public-domain personality measures. Journal of Research in Personality, 40, 84-96.
30 Donahue, M. J. (1985). Intrinsic and extrinsic religiousness. Journal Of Personality and Social Psychology, 48, 400-419.
Gorsuch, R. L. (1984). Measurement: the Boon and Bane of Investigating Religion. American Psychologist, 39, 228-236.
31 Batson, C. D., and Burris, C. T. (1994). Personal Religion. The Psychology of Prejudice. P. 149-169.
32. Watson, P. J., Ghorbani, N., Davison, H. K., Bing, M. N., Hood, R. W., & Gharamaleki, A. F. (2002). Negatively Reinforcing Personal Extrinsic Motivations: Religious Orientation, Inner Awareness, and Mental Health in Iran and the United States. The International Journal for The Psychology of Religion, 12 (4), p. 255-276.
33 Ghorbani, N., Watson, P. J., Gharamaleki, A. F., Morris, R. J., Hood, R. W. (2002). Muslim-Chritian Religious Orientation Scales: Distinctions, Correlations, and Cross- Cultural Analysis in Iran and the United States. The International Journal for The Psychology of Religion, 12(2), 69-91.
34 قربانی، نیما و همکاران، «بررسی خودشیفتگی ناسالم در نمونه ای از دانشجویان ایرانی و آمریکایی»، روانشناسی معاصر، ش 1، ص 20 ـ 28.
35. simultaneous
36 گشودگی به تغییر از زیرمقیاس های جهت گیری جستجو یا جستاری. م
37 تردیدهای مذهبی از زیرمقیاس های جهت گیری جستجو یا جستاری. م
38. Taylor, A., & MacDonald, D. A.
39 Eysenck, H. J., & Eysenck, S. B. G. (1964). Manual for the Eysenck personality inventory. San Diego, CA: Educational and Industrial Testing Service.
40 Costa, P. T., & McCrae, R. R, Primary traits of Eysenck's P-E-N system: Three and five factor solutions. Journal of personality and Social Psychology, 69, 308-317.
41 همان.
20. Cloninger, C. R.
21 transcendance
44 Paloutzian, R. F., & Park, C. L. (2005). Handbook of The Psychology of Religion and Spirituality. P 253- 273.
45 امام خمینی€، شرح چهل حدیث، ص 61- 75.
46 Batson, C. D., and Burris, C. T. (1994). Personal Religion. The Psychology of Prejudice. P. 149-169.
47 Spilka, B., Kojetin, B., and McIntash, D. (1985). Forms and Measures of Personal Faith. Journal Scientific Study of Religion, 24, 437-442.
48 Hood, R. W., Jr., and Morris, R. J. (1985). Conceptualization of Quest. Review of Religious Research, 26, 391-397.
49 Kirkpatrick, L. A.& Hood, R. W. (1990). Intrinsic-Extrinsic Religious Orientation. Journal for the Scientific Study of Religion, 29, 442-462.
50 Pargament, K. I. (1997). The Psychology of Religion and Coping. P 23.