روان‌شناسی و دین، سال چهارم، شماره اول، پیاپی 13، بهار 1390، صفحات 55-

    تقابل فرایندهای خودشناختی با «آستانه گذری»

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ناصر آقابابایی / *پژوهشکده تحقیق و توسعه علوم انسانی سمت / naseragha@gmail.com
    نیما قربانی / *دانشیار - گروه روان‌شاسی دانشگاه تهران
    چکیده: 
    پژوهش حاضر با هدف مقایسه «آستانه گذری» با فرآیند های هشیاری که در فعالیت های لوب پیشانی، ریشه دارند، و با توجه به نقش جنسیت انجام گرفته است. بدین منظور 266 دانشجو علاوه بر مقیاس «آستانه گذری» به پرسشنامه های فرایندهای خودشناختی، شامل بهوشیاری، خودشناسی انسجامی و خودمهارگری پاسخ داده اند. تحلیل داده ها نشان می دهد که زنان در «آستانه گذری» نمره های بالاتری دارند. همچنین ارتباط فرایندهای خودشناختی با هم مثبت و قوی بوده، اما نمره های آزمودنی ها در مقیاس «آستانه گذری» با فرایندهای خودشناختی، رابطه منفی دارد. بر پایه این یافته ها «آستانه گذری» به عنوان گونه ای از هشیاری که در ناحیه گیجگاهی ریشه دارد، با فرایندهای خودشناختی به عنوان هشیاری های مرتبط با ناحیه پیشانی، رابطه تقابلی دارند. بالاتر بودن نمره زنان در «آستانه گذری»، توجیهی برای بالاتر بودن گرایش های معنوی آنان است.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    سال چهارم، شماره اول، بهار 1390، ص 55 ـ 69

    Ravanshenasi-va- Din, Vol.4. No.1, Spring 2011

    ناصر آقابابائی*/ نیما قربانی**/ محمدرضا خدابخش***

    چکیده

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه «آستانه گذری» با فرآیند های هشیاری که در فعالیت های لوب پیشانی، ریشه دارند، و با توجه به نقش جنسیت انجام گرفته است. بدین منظور 266 دانشجو علاوه بر مقیاس «آستانه گذری» به پرسشنامه های فرایندهای خودشناختی، شامل بهوشیاری، خودشناسی انسجامی و خودمهارگری پاسخ داده اند. تحلیل داده ها نشان می دهد که زنان در «آستانه گذری» نمره های بالاتری دارند. همچنین ارتباط فرایندهای خودشناختی با هم مثبت و قوی بوده، اما نمره های آزمودنی ها در مقیاس «آستانه گذری» با فرایندهای خودشناختی، رابطه منفی دارد. بر پایه این یافته ها «آستانه گذری» به عنوان گونه ای از هشیاری که در ناحیه گیجگاهی ریشه دارد، با فرایندهای خودشناختی به عنوان هشیاری های مرتبط با ناحیه پیشانی، رابطه تقابلی دارند. بالاتر بودن نمره زنان در «آستانه گذری»، توجیهی برای بالاتر بودن گرایش های معنوی آنان است.

    کلید واژه ها: هشیاری، آستانه گذری، فرایندهای خودشناختی، روان شناسی دین، جنسیت.


    مقدمه

    هشیاری1، اصطلاحی فراگیر برای دسته ای از ابعاد اصلی تجربه شخصی ماست. هشیاری، عرصه ای است برای خودشناسی، میدانی است برای چشم انداز فردی و قلمروی است برای هیجانها و افکار خصوصی ما. در سال های اخیر، روش ها و فناوری های جدید، بینش چشمگیری از ماهیت هشیاری ارائه کرده اند. به طور ویژه، علم عصب شناختی به آشکار ساختن جزئیات پیوند پدیده های مغزی، تجارب ذهنی و فرایندهای شناختی پرداخته است. اثر این پیشرفت ها آن بوده است که هشیاری، نقشی محوری در یک پارچه ساختن زمینه های مختلف روان شناسی و پیوند دادن آنها با پیشرفت های علم عصب شناختی پیدا کرد.2 در این مطالعه به بررسی دو دسته از پدیده های هشیاری که پژوهش ها از ارتباط متفاوت آنها با مناطق مغز، حکایت می کنند، پرداخته خواهد شد. ابتدا فرایندهای خودشناختی3 بررسی می شود.

    نظریه های متعددی در مورد فرایندهای خودشناختی ارائه شده است. بر پایه یک مفهوم سازی، فرایندهای خودشناختی فرایندی به هم پیوسته است که با بهوشیاری4 آغاز می شود، از گذرگاه خودشناسی می گذرد و با خودمهارگری5 پایان می یابد6. طبق تعریف، بهوشیاری عبارت است از آگاهی و توجه پذیرنده7 به رخدادها و تجربه زمان حال. بهوشیاری در فعالیت های بنیادین هشیاری، یعنی توجه و آگاهی8 ریشه دارد.9 این مفهوم به دو صورت مطالعه می شود: به عنوان یک تجربه در یک زمان مشخص (یعنی حالت) و به عنوان یک گرایش پایدارتر (یعنی صفت). بهوشیاری به افراد اجازه می دهد چشم انداز درونی شان را سیاحت کنند و به چرایی رفتارهایشان بصیرت یابند. در پژوهش های براون و رایان هر دو نوع بهوشیاری، با انگیزش خودپیرو بیشتر، عاطفه مثبت بیشتر، و بهزیستی بهتر همبسته اند.10 خودشناسی انسجامی11، همه جنبه های شناخت خود را در بر می گیرد و شامل خودآگاهی و تجسم های پایدار خود است که توانایی فرد را در دسترسی به حالت های روان شناختی جاری و پردازش محتوای تجربه های کنونی و گذشته و تفکیک آنها از هم می سنجد و قدرت فرد را در پردازش شناختی اطلاعات مربوط به خود، ارزیابی می کند.12 خودمهارگری که معمولاً به آن خودتنظیم گری13 می گویند، توانایی فرد در نادیده گرفتن افکار، هیجانها، تکانه ها، و رفتارهای خودکار یا عادت هاست که او را با محیط های جدید و مطالبات آنها سازگار می کند. عملکرد اجرایی14 خود، به ابعاد فعال و ارادی شخصیت بر می گردد و خودتنظیم گری یکی از عملکردهای اجرایی است. خودتنظیم گری با دیدگاه کنترل دو پردازشی هماهنگ است که در آن افراد در پی هماهنگی خود و محیط هستند. در این دیدگاه، افراد یا تلاش می کنند دنیا را تغییر دهند تا با خودشان هماهنگ شود یا تلاش می کنند خود را تغییر دهند تا با دنیا هماهنگ شوند. معمولاً خود برای هدایت فرد به اجرای عملکردهای شناختی پیچیده نیازمند است. این پردازش های شناختی، منبع انرژی مشترکی با خودتنظیم گری دارند. در نتیجه، فعالیت هایی که نیازمند پردازش های فکری است، به ویژه آنهایی که به توجه و راهنمایی خود نیاز دارند، اگر بعد از خودتنظیم گری اجرا شوند، ناموفق ترند.15

    تلاش برای روشن کردن همبسته های مغزی خودآگاهی، قرن ها وجود داشته است. اکنون بر پایه پژوهش های مبتنی بر مطالعه موردی و عصب نگاری نوین، مشخص شده است که نیمکره راست و قشر پیشانی، و احتمالاً قشر پیش پیشانی راست، در پردازش های مرتبط با خود غالب است. پژوهش های دلالت کننده بر قشر پیشانی/ نیمکره راست، بر خودتنظیم گری، تشخیص چهره خود، حافظه رویدادی از خود و معرفت به خود،16 تمرکز دارند.17 برای مثال، اوشنر و همکارانش18 نشان داده اند که ارزیابی خود، با فعالیت قشر میانی پیش پیشانی19 همراه است. دی آرگمبو و همکارانش20 نیز افکار ارجاعی به خود را با افزایش جریان چند منطقه، از جمله قشر شکمی میانی21 پیش پیشانی همراه یافته اند. به باور آنها این منطقه برای آگاهی مربوط به خود، حیاتی است. آزمایش فرون و همکارانش22 هم نشان می دهد که تفاوت های فردی در ویژگی بهوشیاری توانسته است فعالیت قشر پشتی میانی پیش پیشانی23 را پیش بینی کند. آزمایش کرس ول و همکارانش24 نشان داده است که تفاوت های فردی در ویژگی بهوشیاری با فعالیت گسترده قشر پیش پیشانی و کاهش فعالیت بادامه همبسته است. ضمن اینکه در افرادی که نمره صفت بهوشیاری آنها بالا بوده، پاسخ های قشر پیش پیشانی و بادامه راست، همبستگی منفی داشته است. منطقه اولیه خودمهارگری نیز قشر پیش پیشانی است که آسیب آن سبب اختلال در خود مهارگری می شود.25 و سرانجام آنکه فراتحلیل وندر میر و همکارانش26 نشان داده است که دو منطقه از قشر میانی پیش پیشانی برای پردازش خوداندیشی27 مهم هستند: شکمی28 و پشتی.29

    تالبورن نوعی از هشیاری را معرفی می کند که با مناطق دیگری از مغز مرتبط است و برای دسته خاصی از تجارب، مانند تفکر واگرا و تجربه عرفانی، نقش حیاتی دارد. مفهوم «آستانه گذری»30که تالبورن آن را مطرح ساخته به جریان مواد روان شناختی31 به درون و بیرون از هشیاری می پردازد. تعریف ابتدایی «آستانه گذری» چنین بود: میل فرضی مواد روان شناختی به گذر از آستانه های هشیاری.32 تعریف یاد شده ناشی از این یافته است که یک عامل، زیربنای هفت متغیر روان شناختی است: تفکر سحرآمیز، تجربه عرفانی، جذب،33 فزونى حساسیت، تجربه مانیک، تفسیر رویا و گرایش به خیال پردازی. به گفته تالبورن ابتدا تصور می شد مواد روان شناختی از سطح ناهشیار به هشیار جریان دارند، اما پژوهش ها نشان داد این جریان می تواند در جهت معکوس و حتی از محیط خارجی به هشیاری باشد. جدیدترین تعریف «آستانه گذری» چنین است: حساسیت شدید34 به مواد روان شناختی که از ناهشیار یا محیط خارجی سرچشمه می گیرند. «مواد روان شناختی» گستره وسیعی از خیال پردازی، تصویرسازی ذهنی، عاطفه و ادراک را پوشش می دهد.35 به گفته تالبورن و همکارانش36«آستانه گذری» ناشی از ارتباط شدید مناطق کناری-گیجگاهی و قشرهای تداعی حسی است. افراد دارای «آستانه گذری» بالا، تعداد بیشتری از انواع داده های مناطق زیر آستانه ای را تجربه می کنند و می توان انتظار داشت افرادی با درجات متوسط تا بالای «آستانه گذری»، دارای فوران از نیمه هشیار یا ناهشیار به سوی هشیاری باشند؛ تجارب مختلفی که آنها را با عناوین روحی،37 عرفانی و خلّاق می شناسیم.38 به گفته تالبورن، مفهوم «آستانه گذری» در آرای جیمز39 ریشه دارد؛ آنجا که جیمز از ذهن زیر آستانه ای و مناطق فرامرزی40 سخن رانده است. به باور جیمز عملیات غیرمنطقی، محصول ناحیه زیرآستانه ای ذهن است، تجارب عرفانی از آن ریشه می گیرد و سرچشمه اصلی دین در آن جای دارد.41 هود42 ادعای تالبورن را این گونه تأیید می کند: «مقیاس آستانه گذری که تالبورن ساخته، جیمزی ترین مقیاس عرفان است که در اختیار داریم».

    پژوهش های تجربی نشان داده است که افراد خلّاق درجات بالاتری از «آستانه گذری» دارند.43 «آستانه گذری» با یادآوری رویا، دین داری، فراوانی تفسیر رویا، تجارب عرفانی،44 باور و تجربه فراطبیعی، درون نگری،45 گرایش به خیال پردازی، ویژگی شخصیتی اسکیزوتایپی و روان پریشی گرایی همبسته است. علاوه بر این، نمره های پایین «آستانه گذری» با سخت رویی، وظیفه شناسی، و نمره های بالای آن با انتزاعی بودن و گشودگی به تغییر، همبستگی دارد.46 «آستانه گذری» با حساسیت به محرک های دیداری و شنیداری نیز همبستگی بالایی دارد.47 پیش بینی تالبورن و هوران48 درباره رابطه منفی «آستانه گذری» با شادی، تأیید نشده اما «آستانه گذری» با مصرف بیشتر داروهای غیر مجاز رابطه داشته است. پژوهش جدیدتری از تالبورن و مالتبی49 حاکی از همبستگی بالای این سازه با اسکیزوتایپی و نااستواری50 گیجگاهی است. نااستواری گیجگاهی یا علائم نرم قطعه گیجگاهی، پدیده ای است که پرسینگر51 آن را منشأ تجارب فراطبیعی، از جمله تجارب عرفانی می داند.52 تالبورن و همکارانش53 همبستگی بالای آستانه گذری و نااستواری گیجگاهی (72/0=r) را در حمایت از این فرضیه دانسته اند که آستانه گذری با پردازش مهار نشده لوب گیجگاهی مرتبط است. فلک و همکارانش54 برای نخستین بار با EEG همبسته های عصبی «آستانه گذری» را بررسی کرده اند. آنها با مطالعه امواج مغزی در حالت استراحت دریافته اند که افراد دارای نمره بالا در آستانه گذری (در مقایسه با افراد دارای نمره پایین در سازه یاد شده) توان آلفا، بتا و گامای ضعیف تری را در قشر تداعی خلفی چپ55 دارند. همچنین در گروه یاد شده، توان آلفای بلند، بتای کوتاه و گاما در منطقه خط میانی پیشانی56 در مقایسه با افراد دارای نمره پایین در آستانه گذری، ضعیف تر است. فلک و همکارانش یافته خود را در راستای پژوهش های پیشین مبنی بر کاهش فعالیت گیجگاهی/ آهیانه ای چپ و نیز ناقرینگی57 فعالیت گیجگاهی راست در اسکیزوتایپی و اختلالات مربوط به طیف اسکیزوفرنی قلمداد کرده اند.

    پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه آستانه گذری با فرایندهای خودشناختی در گروهی از دانشجویان انجام شده است. با توجه به اینکه پژوهش ها نشان داده است که این سازه ها با نواحی متفاوتی از مغز مرتبط اند، چگونگی رابطه این سازه ها با هم در مرکز توجه نگارندگان، قرار گرفته است؛ آیا هشیاری هایی که متأثر از مناطق پیشانی اند با هشیاری که متأثر از لوب گیجگاهی است رابطه دارد؟ بررسی نقش جنسیت با توجه به ادعای تالبورن، و پژوهش های روان شناسی دین اهمیت دارد. تالبورن مدعی است «آستانه گذری» سازه زیربنای تجارب عرفانی و دینی است و پژوهش ها نشان داده اند که زنان گرایش های معنوی و دینی بالاتری دارند. با این توضیح، پرسش دیگر ما این است که آیا زنان در آستانه گذری نمره های بالاتری گزارش می کنند؟

    روش

    این پژوهش از نوع توصیفی- استنباطی است. جامعه آماری پژوهش، دانشجویان رشته های مختلف دانشگاه تهران در سال تحصیلی 1388ـ1389 بوده است (حدود 39 هزار دانشجو). 266 دانشجو (شامل 140 زن و 126 مرد) با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و دعوت به شرکت در پژوهش شده اند. میانگین سنی شرکت کنندگان 61/23 سال با دامنه 18 تا40 و انحراف استاندارد 70/3 بوده است.

    معمولاً پژوهشگران برای تعیین حجم نمونه، از توانی بین 7/0 تا 9/0 استفاده می کنند. طبق روش کوهن58 برای آزمودن معناداری اثری با اندازه 20/0 و توان 9/0 نمونه ای با حجم 266 نفر برای کشف تفاوت های معنادار آزمون t لازم است.59

    برای گردآوری داده ها از ابزارهای زیر استفاده شده است:

    مقیاس تجدیدنظر شده آستانه گذری

    تالبورن و همکارانش برای سنجش «آستانه گذری» مقیاس تجدید نظر شده آستانه گذری را ارائه کرده اند. این مقیاس تک عاملی، دامنه زیربنایی هفت بعد ظاهراً متفاوت روان شناختی را می سنجد: فزونى حساسیت60، تجربه مانیک یا هیپومانیک، گرایش به خیال پردازی، جذب، نگرش مثبت (و شاید وسواس گونه) به تفسیر رویا، تجربه عرفانی و تفکر سحرآمیز. مقیاس اصلی، 29 گویه دارد، اما تنها هفده گویه آن، نمره گذاری می شوند. باقی گویه ها برای قرار دادن پاسخ دهنده در بافت، ضروری است. این تصمیم با روش تحلیل راش61 به دست آمده است که چینش گویه ها را محاسبه می کند. پایایی مقیاس با این روش برابر با 85/0 و پایایی بازآزمایی مقیاس پس از پنجاه روز برابر با 82/0 به دست آمده است. پاسخ دهنده ها به گویه ها به صورت درست و نادرست پاسخ داده اند.62 نسخه فارسی مقیاس، روند استاندارد ترجمه و ترجمه برگردان را طی کرده تا از صحت ترجمه، اطمینان حاصل شود.

    مقیاس خودشناسی انسجامی

    این مقیاس که محصول بازنگری در نظریه خودشناسی تجربه ای و تأملی است، دو وجه یاد شده را به صورت منسجم با دوازده گویه می سنجد. بررسی ها در ایران و ایالات متحده حکایت از اعتبار و روایی سازه، ملاک و پیش بین این مقیاس دارد. پایایی درونی مقیاس با روش آلفای کرونباخ در ایران برابر با 81/0 و در ایالات متحده برابر با 83/0 است. همبستگی بین آزمون- بازآزمون مقیاس در هر دو فرهنگ بالا است و با سازه های مرتبط، همبستگیهای قابل پیش بینی را نشان می دهد. خودشناسی به اندازه توانایی های تحصیلی سنجیده شده با آزمون استاندارد شده کالج امریکا در پیش بینی عملکرد تحصیلی دانشجویان ایالات متحده، توانمند بوده است.63

    مقیاس بهوشیاری

    براون و رایان64 این مقیاس پانزده گویه ای را برای سنجش تفاوت های فردی در بهوشیاری ساخته اند. پایایی درونی این مقیاس، با روش آلفای کرونباخ از 80/0 تا 87/0 بوده است. همبستگی آن با چندین پرسش نامه، مانند مقیاس خودآگاهی حکایت از روایی همگرا و واگرای آن داشت.65 آلفای کرونباخ مقیاس در نمونه های ایرانی برابر با 81/0 به دست آمده است.66 این مقیاس از معروف ترین مقیاس های بهوشیاری است که ویژگی های سنجشی مطلوبی داشته و از لحاظ نظری ارتباط های پایداری با فعالیت های مغز دارد.67

    مقیاس کوتاه خود مهارگری

    تانگنه و همکارانش68 این مقیاس را برای سنجش صفت خودمهارگری ساخته اند. نسخه کوتاه مقیاس، سیزده گویه دارد. بررسی های انجام شده از اعتبار و روایی قابل قبول این آزمون حکایت دارد. همبستگی این نسخه با نسخه کامل و 36 گویه ای آن بسیار بالا بوده است (93/0r =). پایایی درونی آن با روش آلفای کرونباخ برابر با 85/0 و پایایی بازآزمایی آن پس از سه هفته برابر با 87/0 بوده است.69 در پژوهش داک ورس و سلیگمن70 نیز آلفای کرونباخ آن برابر با 86/0 و پایایی بازآزمایی آن پس از هفت ماه برابر با 76/0 بوده است. شرکت کنندگان به این پرسش نامه و دو پرسش نامه پیشین در یک مقیاس پنج درجه ای از عمدتاً نادرست تا عمدتاً درست پاسخ می دهند.

    یافته ها

    بررسی پایایی درونی ابزارهای پژوهش با روش آلفای کرونباخ نشان از پایایی رضایت بخش مقیاس ها دارد (جدول 1). برای مقایسه نمره های دو جنس در متغیرهای پژوهش، آزمون t مستقل اجرا شد. یافته ها نشان داده است که دانشجویان دختر و پسر تنها در آستانه گذری با هم تفاوت معنادار دارند؛ دختران در این مقیاس نمره بالاتری گزارش کرده اند (جدول 1)، از این رو، تحلیل همبستگی داده ها در دانشجویان دختر و پسر به عنوان دو گروه اجرا شد.

    جدول 1: مقایسه نمره های دو جنس در متغیرهای پژوهش

    متغیرها

    آلفای کرونباخ

    میانگین (انحراف معیار)

    t

    دختران

    پسران

    کل

    1. خودشناسی انسجامی

    82/0

    51/3 (67/0)

    57/3 (73/0)

    54/3 (70/0)

    68/0

    2. بهوشیاری

    84/0

    48/3 (62/0)

    44/3 (73/0)

    46/3 (67/0)

    47/0

    3. خودمهارگری

    74/0

    37/3 (63/0)

    33/3 (76/0)

    35/3 (69/0)

    33/0

    4. آستانه گذری

    80/0

    95/7 (72/3)

    53/6 (08/4)

    28/7 (95/3)

    96/2*

    01/0*P<

    تحلیل همبستگی، رابطه فرایندهای خودشناختی و آستانه گذری را به دست داده است. چنان که در جدول 2 مشاهده می شود فرایندهای خودشناختی با هم رابطه مثبت و قوی دارند، اما رابطه آستانه گذری با فرایندهای خودشناختی منفی و ضعیف است. این رابطه برای دختران به طور قابل ملاحظه ای قوی تر است، به گونه ای که در پسران از سه فرایند خودشناختی، تنها رابطه بهوشیاری با آستانه گذری معنادار است. در دختران، رابطه آستانه گذری با همه فرایندهای خودشناختی، معنادار و قوی تر از این رابطه در پسران است.

    جدول 2: ضریب های همبستگی متغیرهای پژوهش به تفکیک جنسیت

    3. خودمهارگری

    2. بهوشیاری

    1. خودشناسی انسجامی

    متغیرها

    پسران

    دختران

    پسران

    دختران

    پسران

    دختران

           

    1

    1

    1. خودشناسی انسجامی

       

    1

    1

    68/0*

    62/0*

    2. بهوشیاری

    1

    1

    56/0*

    51/0*

    55/0*

    45/0*

    3. خودمهارگری

    02/0-

    22/0-*

    23/0-*

    36/0-*

    17/0-

    33/0-*

    4. آستانه گذری

    01/0*P<

    بحث و نتیجه گیری

    یافته های پژوهش حاضر که به بررسی سازه های گوناگونی در قلمرو هشیاری پرداخته، از جهاتی ارزشمند است. مفهوم نامأنوس «آستانه گذری» معرفی شد. جست وجوی ما نشان می دهد که تاکنون رابطه آستانه گذری با فرایندهای خودشناختی بررسی نشده است. این پژوهش برگ جدیدی بر پژوهش های هشیاری افزود و یافته های آن نشان دهنده اعتبار مقیاس های پژوهش است. همبستگی مثبت و قوی فرایندهای خودشناختی با هم، نشان دهنده اعتبار همگرای مقیاس های فرایندهای خودشناختی است، و رابطه منفی آستانه گذری با فرایندهای خودشناختی، از اعتبار واگرای هریک از چهار مقیاس، حکایت دارد. یافته های پژوهش از این موضوع حمایت می کند که فرایندهای خودشناختی بیش از آنکه با کارکرد لوب گیجگاهی مرتبط باشد، از فعالیت مناطق دیگری چون قشر پیشانی متأثر است. در واقع، همبستگی منفی آستانه گذری با فرایندهای خودشناختی، این ایده را مطرح می سازد که کارکرد بیشتر لوب گیجگاهی را می توان مانعی برای فرایندهای خودشناختی دانست.

    یکی از یافته های پژوهش حاضر می تواند برای روان شناسی دین ارزشمند باشد. امروزه تفاوت جنسیتی، مفهوم رایجی است که همه چیز بر پایه آن قرار می گیرد. بسیاری از کسانی که ابعاد رشد انسان را مطالعه کرده اند صراحتاً یا تلویحاً می گویند که مردان و زنان متفاوت اند. این تفاوت، خواه راجع به اَشکال یگانه استدلال اخلاقی باشد یا شیوه های شناخت یا تهییج پذیری یا سبک های دلبستگی و یا شکل گیری هویت، به هر حال، تفاوت ها در همه این ابعاد به تفاوت های جنسیتی در قلمرو نگرش به معنویت منجر می شود.71 برخی از متن های روان شناسی دین تأکید می کنند که تفاوت های جنسیتی در دین داری، جزء تأیید شده ترین یافته های این زمینه پژوهشی اند72 و گفته شده است که زنان به طور متوسط در همه جنبه ها از مردان، متدین ترند.73 برای مثال، سازمان بهداشت جهانی در یک پژوهش بین فرهنگی در هجده کشور نشان داده است که زنان احساس پیوند معنوی و ایمان بیشتری از مردان دارند.74 در دانشجویان ایرانی نیز دختران نمره های بالاتری در معنویت گزارش کرده اند.75 تفاوت جنسیتی در معنویت و دین داری، چنان روشن است که نظریه های متعددی برای تبیین آن ارائه شده است. از سوی دیگر، به گفته تالبورن، «آستانه گذری» عامل زیربنایی تجارب دینی و معنوی است.76 اگر «آستانه گذری» ریشه تجارب معنوی است و زنان معنویت بالاتری گزارش می کنند، پس زنان باید «آستانه گذری» بالاتری داشته باشند. یافته های این پژوهش نشان داده که چنین است. این یافته، ارزشی دوگانه دارد؛ از یک سو می توان این یافته را به منزله اعتبار سازه مقیاس آستانه گذری تلقی کرد. اعتبار سازه در اینجا بیانگر این است که مقیاس بتواند تفاوت گروه هایی را که بین آنها از نظر متغیر مورد بررسی، تفاوت وجود دارد نشان دهد و این گروه ها را از هم متمایز سازد. از سوی دیگر، این یافته می تواند به منزله توجیهی شناختی و عصب شناختی برای تفاوت معنویت در دو جنس تلقی شود. فراوانی بیشتر تجارب عرفانی در زنان ناشی از حساسیت بیشتر زنان به حالت های هشیاری با منشأ ناهشیار و محیط خارجی است و آن گونه که تالبورن در تبیین بالاتر بودن آستانه گذری در افراد مذهبی گفته است: «باور به خدا تا حدودی ناشی از عوامل خارجی و تاحدودی از درون فرد است».77

    بسیاری از کارهای تالبورن در مجله های فراروان شناسی منتشر شده که جریان اصلی روان شناسان غالباً از آنها غفلت کرده اند. با این حال، به گفته هود78 کارهای تالبورن به علت تقابل با دیدگاه هود، قابل توجه اند. ادعای هود مبنی بر اینکه عرفان، تجربه ای جهانی با انشعابات هستی شناختی است، در برابر پژوهش های تالبورن و همکارانش قرار می گیرد. پژوهش های تالبورن عرفان را بخشی از یک روان شناسی طبیعی ناب می داند که در حساسیت نسبت به حالات هشیاری، ریشه دارد.

    مانند هر پژوهش دیگری، یافته های پژوهش حاضر محدود به طرح پژوهش است. حجم نمونه، نسبتاً کوچک است و شرکت کنندگان، دانشجویان بوده اند. از این رو داده ها از نمونه معرف جامعه عمومی نیست. در این پژوهش همچون بسیاری از پژوهش های هشیاری از مقیاس عینی استفاده نشده و به مقیاس خودگزارشی بسنده شده است. برای سنجش هشیاری، روش های ذهنی و عینی وجود دارد و از آن رو که هشیاری تجربه ای ذهنی است، روش خودگزارشی، روش اساسی در سنجش هشیاری است. با این حال، کاربست هم زمان دو روش ذهنی و عینی، گزینه نخست در پژوهش های هشیاری است. پژوهش در زمینه هشیاری به عنوان یکی از متغیرهای مؤثر در سلامت79 باید در مرکز توجه روان شناسان و دیگر افرادی باشد که به سلامت جسمی و روانی جامعه می پردازند. مطالعه جمعیت عمومی و گروه های دیگر در اولویت پژوهش در این زمینه است.

    منابع

    آقابابائی، ناصر و دیگران، «معنویت و احساس شخصی رواندرستی در دانشجویان و طلاب»، مجله علوم روان شناختی، ش 31، 1388، ص 372-360.

    شاه محمدی، خدیجه و دیگران، «تاثیر پیش بین خودشناسی انسجامی، بهشیاری و سبکهای دفاعی بر سلامت»، مجله روان شناسی و علوم تربیتی، ش 39(9)، 1388، ص 119-99.

    ـــــ، «نقش خودشناسی در تنیدگی، سبکهای دفاعی و سلامت جسمانی»، روان شناسان ایرانی، ش 3(10)، 1385، ص 156-145.

    کازبی، پل سی، پایه های پژوهش در علوم رفتاری، ترجمه حجت اله فراهانی و حمیدرضا عریضی، تهران، روان، 1386.

    Argyle, M, Psychology and Religion an Introduction, London, Routledge, 2005.

    Banfield, J, F., et al., "The cognitive Neuroscience of self-regulation", In R. F. Baumeister & K. D. Vohs (Eds.), Handbook of Self-Regulation Research, Theory, and Applications, New York, The Guilford press, 2004, p 62-83.

    Banks, W, P, & Farber, I, "Consciousness", In A. F. Healy & R. W. Proctor (Eds.), Handbook of Psychology, Experimental Psychology, New Jersey, John Wiley & Sons, Inc, v 4, 2003, p 3-31.

    Booth, J. N., et al., "Increased feelings of the sensed presence and increased geomagnetic activity at the time of the experience during exposures to transcerebral weak complex magnetic fields", International Journal of Neuroscience, v 115, 2005, p 1053-107.

    Bradbury, D. A., et al., "Psychosis-like experiences in the general population: An exploratory factor analysis", Personality and Individual Differences, v 46, 2009, p 729-734.

    Brown, K. W., et al., "Mindfulness: Theoretical foundations and evidence for its salutary effects", Psychological Inquiry, v 18(4), 2007, p 211-237.

    Brown, K. W., Ryan, R. M., "The benefits of being present: Mindfulness and Its role in psychological well-being", Journal of Personality and Social Psychology, v 84(4), 2003, p 822-848.

    Bryant, A. N., "Gender differences in spiritual development during the college years", Sex Roles, v 56, 2007, p 835-846.

    Creswell, J. D., et al., "Neural correlates of dispositional mindfulness during affect labeling", Psychosomatic Medicine, v 69, 2007, p 560-565.

    D’Argembeau, A., et al., "Self-referential reflective activity and its relationship with rest: a PET study", NeuroImage, v 25, 2005, p 616-624.

    Del Prete, G. & Tressoldi, P. E., "Anomalous cognition in hypnagogic state with OBE induction: an experimental study", Journal of Parapsychology, v 69(2), 2005, p 329-339.

    Duckworth, A. L. & Seligman, M. E. P., "Self-discipline outdoes IQ in predicting academic performance of adolescents", Psychological Science, v 16(12), 2005, p 939-944.

    Fleck, J. I., et al., "The transliminal brain at rest: Baseline EEG, unusual experiences, and access to unconscious mental activity", Cortex, v 44, 2008, p 1353-1363.

    Francis, L., "The psychology of gender differences in religion: A review of empirical research", Religion, v 27, 1997, p 81-96.

    Frewen, P. A., et al., "Individual differences in trait mindfulness predict dorsomedial prefrontal and amygdala response during emotional imagery: An fMRI study", Personality and Individual Differences, v 49, 2010, p 479-484.

    Gailliot, M. T., et al., (2008). "Self-regulation", In O. P. John, R. W. Robins & L. A. Pervin (Eds.), Handbook of Personality Theory and Research, New York, The Guilford press, 2008, p 472-491.

    Ghorbani, N., "Processes of self-knowledge", Unpublished Manuscript, university of Tehran, 2010.

    _____, et al., "Comparative analysis of integrative self-knowledge, mindfulness, and private self-consciousness in predicting responses to stress in Iran", International Journal of Psychology, v 45(2), 2010, p 147-154.

    _____, et al., "Philosophy, self-knowledge, and personality in Iranian teachers and students of philosophy", The journal of Psychology, v 139(1), 2005, p 81-95.

    _____, et al., "Integrative self-knowledge scale: Correlations and incremental validity of a cross-cultural measure developed in Iran and the United States", The Journal of Psychology, v 142(4), 2008, p 395-412.

    _____, et al., "Mindfulness in Iran and the United States: Cross-cultural structural complexity and parallel relationships with psychological adjustment", Current Psychology, v 28(4), 2009, p 211-224.

    Hood, R. W., Jr. & Belzen, J. A., "Research methods in the psychology of religion", In R. F. Paloutzian & C. L. Park (Eds.), Handbook of the Psychology of Religion and Spirituality, New York, The guilford press, 2005, p 62- 79.

    Hood, R. W. Jr., "Mystical, spiritual, and religious experiences", In R. F. Paloutzian & C. L. Park (Eds.), Handbook of the Psychology of Religion and Spirituality, New York, The guilford press, 2005, p 348-364.

    _____, "Mystical, religious, and spiritual experiences", In M. de Souza et al. (Eds.), International Handbook of Education for Spirituality, Care and Wellbeing, New York, The guilford press, 2009, p 189-207.

    Houran, J., et al., "Perceptual-personality characteristics associated with naturalistic haunt experiences", European Journal of Parapsychology, v 17, 2002, p 17-44.

    _____, et al., "Methodological note: Erratum and comment on the use of the revised transliminality scale", Consciousness and Cognition, v 12, 2003, p 140-144.

    Howell, A. J., et al., "Mindfulness predicts sleep-related self-regulation and well-being", Personality and Individual Differences, v 48, 2010, p 419-424.

    Keenan, J. P., et al., "The neural correlates of self-awareness and self-recognition", In T. Kircher & A. David (Eds.), The Self in Neuroscience and Psychiatry, cambridge, Cambridge university press, 2003, p 166-179.

    Lange, R., et al., "The revised transliminality scale: reliability and validity data from a rasch top-down purification procedure", Consciousness and Cognition, v 9, 2000, p 591-617.

    Makarec, K. & Persinger, M. A., "Electroencephdographic validation of a temporal lobe signs inventory in a normal population", Journal of Research in Personality, v 24, 1990, p 323-337.

    Ochsner, K. N., et al., "The neural correlates of direct and reflected self-knowledge", NeuroImage, v 28, 2005, p 797-814.

    Ryan, R. M. & Deci, E. L., "Self-determination theory and the role of basic psychological needs in personality and the organization of behavior", In O. P. John, R. W. Robins & L. A. Pervin (Eds.), Handbook of Personality Theory and Research, New York, The guilford press, 2008, p 654-678.

    Tangney, J. P., et al., "High self-control predicts good adjustment, Less pathology, better grades, and interpersonal success", Journal of Personality, v 72(2), 2004, p 271-324.

    Thalbourne, M. A. & Delin, P. S., "A common thread underlying belief in the paranormal, creative personality, mystical experience and psychopathology", Journal of Parapsychology, v 54, 1994, p 3-38.

    _____, "Transliminality: its relation to dream life, religiosity, and mystical experience", International Journal for the Psychology of Religion, v 9(1), 1999, p 45-61.

    _____, "Transliminality, The mental experience inventory and tolerance of ambiguity", Personality and Individual Differences, v 28, 2000, p 853-863.

    _____, "Patterns of self-reported happiness and substance use in the context of transliminality", Personality and Individual Differences, v 38, 2005, p 327-336.

    _____, "Transliminality, thin boundaries, unusual experiences, and temporal lobe lability", Personality and Individual Differences, p 44, 2008, p 1617-1623.

    Thalbourne, M. A., et al., "Temporal lobe lability in the highly transliminal mind", Personality and Individual Differences, v 35, 2003, p 1965-1974.

    Van Dam, N. T., et al., "Measuring mindfulness? An item response theory analysis of the mindful attention awareness scale", Personality and Individual Differences, v 49, 2010, p 805-810.

    van der Meer, L., et al., "Self-reflection and the brain: A theoretical review and meta-analysis of neuroimaging studies with implications for schizophrenia", Neuroscience and Biobehavioral Reviews, v 34, 2010, p 935-946.

    WHOQOL SRPB Group, "A cross-cultural study of spirituality, religion, and personal beliefs as components of quality of life", Social Science & Medicine, v 62, 2006, p 1486-1497.


    * کارشناس ارشد روان شناسی عمومی، دانشگاه تهران. naseragha@gmail.com

    ** دانشیار گروه روان شناسی دانشگاه تهران

    *** کارشناس ارشد روان شناسی عمومی، دانشگاه تهران.

    دریافت: 19/8/1389 – پذیرش: 23/10/1389


    1. Consciousness

    2. W. P. Banks & I. Farber, "Consciousness", Handbook of Psychology, Experimental Psychology, v 4, p 3.

    3. Self-knowledge processes

    4. Mindfulness

    5. Self-control

    6. N. Ghorbani, "Processes of self-knowledge", Unpublished Manuscript, p 1.

    7. Receptive

    8. awareness

    9. K. W. Brown et al., "Mindfulness: theoretical foundations and evidence for its salutary effects", Psychological Inquiry, v 18(4), p 212.

    10. R. M. Ryan & E. L. Deci, "Self-determination theory and the role of basic psychological needs in personality and the organization of behavior", Handbook of Personality Theory and Research, p 670.

    11. Integrative self-knowledge

    12. خدیجه شاه محمدی و همکاران «تاثیر پیش بین خودشناسی انسجامی، بهشیاری و سبکهای دفاعی بر سلامت»، مجله روان شناسی و علوم تربیتی، ش 39(9)، ص 103.

    13. Self-regulation

    14. Executive function

    15. M. T. Gailliot et al. "Self-Regulation", Handbook of Personality Theory and Research, p 472.

    16. Autonoetic consciousness

    17. J. P. Keenan et al. "The neural correlates of self-awareness and self-recognition", The Self in Neuroscience and Psychiatry, p 166.

    18. K. N. Ochsner et al. "The neural correlates of direct and reflected self-knowledge", NeuroImage, v 28, p 797.

    19. Medial prefrontal cortex

    20. A. D’Argembeau et al. "Self-referential reflective activity and its relationship with rest: a PET study", NeuroImage, v 25, p 616.

    21. Ventromedial

    22. P. A. Frewen et al. "Individual differences in trait mindfulness predict dorsomedial prefrontal and amygdala response during emotional imagery: An fMRI study", Personality and Individual Differences, v 49, p 479.

    23. Dorsomedial Prefrontal Cortex (DMPFC)

    24. J. D. Creswell et al. "Neural correlates of dispositional mindfulness during affect labeling", Psychosomatic Medicine, v 69, p 560.

    25. J. F. Banfield et al., "The cognitive neuroscience of self-regulation", Handbook of self-Regulation Research, Theory, and Applications, p 62.

    26. L. Van Der Meer et al. "Self-reflection and the brain: A theoretical review and meta-analysis of neuroimaging studies with implications for schizophrenia", Neuroscience and Biobehavioral Reviews, v 34, p 935.

    27. Self Reflection

    28. Ventral

    29. Dorsal

    30. Transliminality

    31. Psychological material

    32. M. A. Thalbourne & J. Houran, "Transliminality, The mental experience inventory and tolerance of ambiguity", Personality and Individual Differences, v 28, p 853.

    33. Absorption

    34. Hypersensitivity

    35. M. A. Thalbourne et al., "Temporal lobe lability in the highly transliminal mind", Personality and Individual Differences, v 35, p 1965-1966.

    36. Ibid, p 1965.

    37. Psychic

    38. G. Del Prete & P. E. Tressoldi "Anomalous cognition in hypnagogic state with OBE induction: an experimental study", Journal of Parapsychology, v 69(2), p 336.

    39. William James

    40. Extra marginal or Ultra marginal

    41. R. Lange et al., "The revised transliminality scale: Reliability and validity data from a Rasch top-down purification procedure", Consciousness and Cognition, v 9, p 613.

    42. Hood, R. W. Jr. "Mystical, religious, and spiritual experiences", International Handbook of Education for Spirituality, Care and wellbeing, p 201.

    43. M. A. Thalbourne & P. S. Delin, "A common thread underlying belief in the paranormal, Creative personality, Mystical experience and Psychopathology", Journal of Parapsychology, v 54, p 3.

    44. M. A. Thalbourne & P. S. Delin, "Transliminality: Its relation to dream life, religiosity, and mystical experience", International Journal for the Psychology of Religion, v 9(1), p 45.

    45. Introspection

    46. D. A. Bradbury et al., "Psychosis-like experiences in the general population: An exploratory factor analysis", Personality and Individual Differences, v 46, p 731; R. Lange et al. "The revised transliminality scale: Reliability and validity data from a rasch top-down purification procedure", Consciousness and Cognition, v 9, p 594.

    47. J. Houran et al., "Perceptual-personality characteristics associated with naturalistic haunt experiences", European Journal of Parapsychology, v 17, p 29.

    48. M. A. Thalbourne & J. Houran, "Patterns of self-reported happiness and substance use in the context of transliminality", Personality and Individual Differences, v 38, p 327.

    49. M. A. Thalbourne & J. Maltby, "Transliminality, thin boundaries, Unusual experiences, and temporal lobe lability", Personality and Individual Differences, v 44, p 1617.

    50. Lability

    51. Persinger

    52. K. Makarec & M. A. Persinger, "Electroencephdographic validation of a temporal lobe signs inventory in a normal population", Journal of Research in Personality, v 24, p 324; J. N. Booth et al., "Increased feelings of the sensed presence and increased Geomagnetic activity at the time of the experience during exposures to transcerebral weak complex magnetic fields", International Journal of Neuroscience, v 115, p 1054.

    53. M. A. Thalbourne et al., "Temporal lobe lability in the highly transliminal mind", Personality and Individual Differences, v 35, p 1972.

    54. J. I. Fleck et al., "The transliminal brain at rest: Baseline EEG, unusual experiences, and access to unconscious mental activity", Cortex, v 44, p 1353.

    55. Left posterior association cortex

    56. Frontal- midline region

    57. Desynchronization

    58. Cohen

    59. پل سی کازبی، پایه های پژوهش در علوم رفتاری، ترجمه حجت اله فراهانی و حمیدرضا عریضی، ص305.

    60. Hyperesthesia

    61. Rasch

    62. J. Houran et al., "Methodological note: Erratum and comment on the use of the revised transliminality scale", Consciousness and Cognition, v 12, p 140.

    63. خدیجه شاه محمدی و دیگران، «نقش خودشناسی در تنیدگی، سبکهای دفاعی و سلامت جسمانی»، روانشناسان ایرانی، ش 3(10)، ص 149.

    64. K. W. Brown & R. M. Ryan, "The benefits of being present: Mindfulness and its role in Psychological well-being", Journal of Personality and Social Psychology, v 84(4), p 822.

    65. Ibid, p 829.

    66. N. Ghorbani et al., "Mindfulness in Iran and the United States: cross-cultural structural complexity and parallel relationships with Psychological adjustment", Current Psychology, v 28(4), p 216.

    67. N. T. Van Dam et al. "Measuring mindfulness? An Item response theory analysis of the mindful attention awareness scale", Personality and Individual Differences, v 49, p 806.

    68. J. P. Tangney et al., "High self-control predicts good adjustment, Less Pathology, Better grades, and interpersonal success", Journal of Personality, v 72(2), p 271.

    69. Ibid, p 283, 287, 288.

    70. A. L. Duckworth & M. E. P. Seligman, "Self-discipline outdoes IQ in predicting academic performance of adolescents", Psychological Science, v 16(12), p 942.

    71. A. N. Bryant, "Gender differences in spiritual development during the College years", Sex Roles, v 56, p 835.

    72. L. Francis, "The psychology of gender differences in religion: A review of empirical research", Religion, v 27, p 81.

    73. M. Argyle, Psychology and Religion an Introduction, p 31.

    74. WHOQOL SRPB Group. "A cross-cultural study of spirituality, religion, and personal beliefs as components of quality of life", Social Science & Medicine, v 62, p 1486.

    75. ناصر آقابابائی و دیگران، «معنویت و احساس شخصی رواندرستی در دانشجویان و طلاب»، مجله علوم روانشناختی، ش 31، ص 366.

    76. R. W. Jr. Hood & J. A. Belzen, "Research methods in the psychology of religion", Handbook of the Psychology of Religion and Spirituality, p 71.

    77. M. A. Thalbourne & P. S. Delin, "Transliminality: Its relation to dream life, religiosity, and mystical experience", International Journal for the Psychology of Religion, v 9(1), p 56.

    78. R. W. Jr. Hood, "Mystical, spiritual, and religious experiences", Handbook of the Psychology of Religion and Spirituality, p 359.

    79. Howell, A. J. et al., "Mindfulness predicts sleep-related self-regulation and well-being", Personality and Individual Differences, v 48, p 419.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آقابابایی، ناصر، قربانی، نیما.(1390) تقابل فرایندهای خودشناختی با «آستانه گذری». فصلنامه روان‌شناسی و دین، 4(1)، 55-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ناصر آقابابایی؛ نیما قربانی."تقابل فرایندهای خودشناختی با «آستانه گذری»". فصلنامه روان‌شناسی و دین، 4، 1، 1390، 55-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آقابابایی، ناصر، قربانی، نیما.(1390) 'تقابل فرایندهای خودشناختی با «آستانه گذری»'، فصلنامه روان‌شناسی و دین، 4(1), pp. 55-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آقابابایی، ناصر، قربانی، نیما. تقابل فرایندهای خودشناختی با «آستانه گذری». روان‌شناسی و دین، 4, 1390؛ 4(1): 55-