رابطهی خدا آگاهی با خودآگاهی

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
يكي از مهمترين مسائل بشري، كه از ديرباز مورد توجه اديان، مكاتب و اخيراً انديشمندان روانشناسي بوده، شناخت «خود»، و آگاهي از مفهوم و ساختار آن است. اين موضوع، به دليل اهميت آن در جنبههاي مختلف روانشناسي، بهويژه در حوزة آسيبشناسي كه مشكلات رفتاري و اختلالات روانشناختي را به «خود» به منزلة هستة مركزي شخصيت نسبت ميدهد، مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. رابينز و همكارانش در سال 1999م در بررسي ارجاعات به «خود»، بالغ بر 153000 مقاله را رديابي كردند. يكي از ابعاد اساسي اين نوشتههاي وسيع، بر سنجش احساس مداوم خودآگاهي اتكا دارد. در اين بررسيها، «خود» اساس كنشوري بهينة شخصيت در نظر گرفته شده است؛ زيرا خود از طريق فرايندهاي «خودآگاهي»، نظمدهندة رفتار و تجربة انساني است.
محوريترين موضوع بحث در ميان روانشناسان، بهويژه نظريهپردازان شخصيت چون يونگ، راجرز و آلپورت، «خود» به منزلة هستة مركزي سيستم رواني و محور شخصيت انسان است، كه مظهر وحدت، كليت، نظم و تعادل در شناخت، هيجان و رفتار است؛ و موجب انسجام، يكپارچگي، سازگاري، حرمت خود، خودنظمبخشي، خودشكوفايي و كنشوري بهتر و سلامت رواني ميشود. در اين ميان، فرايندهاي خودآگاهي است كه بهعنوان يكي از سازههاي مهم شخصيت، نقش مهمي در اين كاركردها دارد. پژوهشگران روانشناسي در پي بررسي خودآگاهي، به فرايندهاي مختلفي از آن، گاه با عناوين گوناگون، اما در پي محتواي نسبتاً واحد، دست يافتهاند. مفهوم «خودشناسي انسجامي»، و از آن دقیقتر «خودآگاهي»، بهدنبال ارتباط مقیاس خودهشياري فنيگشتاين با سازشنايافتگي، و پيامدهاي منفي آن، پیشنهاد شد. در فرايندهاي خودشناختي، سازههاي مرتبط ديگري چون بهشیاری، خودانديشي يا خودتأملگري مطرح است.
«خودآگاهي» فراتر از مفهوم خودشناسي، ساختاري سازشدهنده، پويشي و انسجامبخش است كه از رشد ساختارها و فرايندهاي شناختي و نيز عواطف و احساسات تنيده در آن حاصل ميشود و شامل درك، توجه و آگاهي از ابعاد وجودي، ويژگيها، افكار، احساسها، گرايشها و رفتارهاي خود در طي فرايند زمان است.
پژوهشها فرايندهاي خودآگاهي را در ارتقاي سلامت رواني، اثربخش توصيف كردهاند. خودهشياري خصوصي با سلامت رواني مرتبط ميباشد و خودشناسي انسجامي، فراتر از عاملهاي شخصيتي، در پيشبيني سلامت رواني داراي اعتبار افزايشي است و با ديگر فرايندهاي خودشناختي، شخصيتي، و هوش هيجاني ارتباط معنادار دارد. خودآگاهي با فرايندهاي ديگر خودشناختي، چون خوداثربخشي و هوش هيجاني، همدلي و ارتباط مثبت دارد. همچنين بهشیاری، رفتار خودنظمبخشیده و حالتهای هیجانی مثبت را پیشبینی ميكند و با افزایش آن، اختلال در وضع رواني و تنیدگی كاهش مییابد. شواهد پژوهشي و باليني متعددي نيز بر نقش مثبت خودآگاهي در مديريت تنيدگي و مقابلة مؤثر تأكيد دارند.
در خصوص اصل مفهوم خود انساني، چگونگي شكلگيري و سازمانيابي آن و فرايندهاي خودآگاهي، از دو جهت نظري و باليني بحثهاي زيادي در بين نظريهپردازان و پژوهشگران درافتاده است. در اين ميان، آموزههاي اسلامي اساسيترين مسير براي ايجاد و بقاي خودآگاهي را «خداآگاهي» معرفي ميكند و پرده از ارتباط ازلي و فطري بين «خود» و «خدا»، شدت نزديكي، حضور قيومي و پيوستگي تعلّقي و اصل «روح الهي» انسان برميدارد. در حقيقت، عملكرد درست خودآگاهي در سازشيافتگي، كنشوري و بهزيستي رواني، در گرو «خداآگاهي» است. شايد به همين دليل است كه «خودآگاهي» از جمله ويژگيهاي افراد ديندارِ با جهتگيري دروني توصيف شده است؛ چراكه معمولاً مؤلفههای ذكرشده برای خداآگاهی، در اینگونه جهتگیری مذهبی ملاحظه ميشود.
«خداآگاهي» فراتر از مفهوم خداشناسي، يعني شناخت، توجه و احساس حضور خدا، پيوستگي و تعلّق به او و تداومبخشي به ارتباط ناگسستني با خداست. در اين ميان، ذكر و ياد خدا اصليترين پل ارتباطي با مبدأ هستيبخش است كه ابعاد فطري و وجودي انسان را شكوفا ميسازد. ياد خدا (خداآگاهي)، ياد خود (خودآگاهي) و يك فرايند مشاهدة دروني براي بازيابي خويشتن است. در واقع همة هستي، هويت و شخصيت حقيقي انسان، در همين توجه دائمي و ارتباط ناگسستنى تكوينى با خدا نهفته است. خداآگاهي، از ابعاد اساسي دينداري و يك ساختار نهفته در درون است كه به شخصيت و سيستم روحيـ رواني انسان، توحيديافتگي و انسجام ميبخشد.
«خداآگاهي» و ارتباط آن با «خودآگاهي» و تأثير آنها بر رشد شخصيت و سلامت رواني، از مهمترين كاركردهاي مذهب است كه در همة اديان الاهي، بهويژه اسلام به آن پرداخته شده است. انديشمندانی چون كيركگارد، جيمز، يونگ، آلپورت و فرانكل بر وجود جوهري الهي و حضور خدا در روان ناهشيار، ارتباط عميق دروني «خدا» و «خود»، تأثير خدايابي در پذيرش و بازيابي خود، كسب هويت، پرورش و انسجام شخصيت و شكلگيري نظام روانشناختي در سطوح عاطفي، شناختي و رفتاري، جبران ضعفها، نيازها و خلأهاي وجودي و درمان بيماريهاي رواني بهوسيلة ارتباط با خدا تأكيد دارند.
مطالعه دربارة چگونگي تأثير خودآگاهي بر كاركردهاي مثبت رواني ادامه دارد. برخي از انديشمندان بر اين باورند كه «خودآگاهي» يا «آگاهي به خود» به معناي واقعي، فرع بر «خداآگاهي» است. شهيد مطهري ميگويد:
خدا به انسان آنچنان نزديك و با او يگانه است كه آگاهى انسان به خدا عين آگاهى او به خودش است؛ بلكه انسان فقط وقتى مىتواند به خودش آگاه باشد كه به خدا آگاه باشد و محال است كسى «خودآگاه» باشد، ولى «خداآگاه» نباشد. قرآن مىفرمايد: «وَ لا تَكونوا كَالَّذينَ نَسُوا اللَّهَ فَانْسيهُمْ انْفُسَهُمْ اولئِكَ هُمُ الْفاسِقونَ.» انسان آن وقت خودش را باز مىيابد كه خداى خودش را بازيافته باشد. اگر انسان خدايش را فراموش كرد، خودش را فراموش كرده است. قرآن در جهت عكس اگزيستانسياليسم مىفرمايد: انسان فقط آن وقت مىتواند «خودآگاه» شود كه «خداآگاه» شود و اين، از آن عاليترين و دقيقترين مسائل انسانى و روانى قرآن است كه واقعاً حيرتآور است.
نتایج پژوهشهای مرتبط با دو حوزة مسائل و عوامل مذهبی و شخصیتی، چون ارتباط نزديك و عميقتر با خداوند، تجربة معنوی، خداانگاره و توكل به خدا در گسترة اول، و توحیدیافتگی یا تحولیافتگی من، خودپنداشت یا خودانگاره و حرمت خود در گسترة دوم، نشانگر ارتباط روانشناختی بین آنهاست. جهتگيري مذهبي دروني و دلبستگي به خدا (رابطة دركشدة نزديك و عاشقانه با خدا، به منزلة پايگاهي ايمن و حفظ مجاورت با او)، با سطح تحول من ارتباط مثبت دارد و پيشنياز دستيابي به آن است. در پژوهشهاي ديگر شخصيتي، پايبندي مذهبي با عامل روانپريشي شخصيت، رابطة منفي دارد. افرادي كه در زندگي خود به خداوند توكل دارند، تصويري مثبت از «خود» داشته، همچون ديگر صفات شخصيتي، از حرمت خود بالايي برخوردارند. افراد متوكل با خداانگارة مثبت، با تكيه بر منبع امن الاهي و عزتمندي در ساية انوار الاهي، به ارزش و توان خود آگاه ميشوند و به خود اعتماد مييابند و در مقابله با تنيدگي و حل مشكلات، مسئلهمدار برخورد ميكنند.
«خداانگاره» يا «تصور از خدا» ـ بهعنوان درك تجربهاي شخص از خداـ يكي از مفاهيم مرتبط در حوزة خداآگاهي است كه با بسياري از كاركردهاي روانشناختي چون «حرمت خود»، و ديني از جمله دلبستگي به خدا رابطة معنادار دارد. پژوهش لارنس (1997) بيانگر اين است كه «تصور از خدا» با «ازخودبيگانگي»، «دلبستگي ناايمن»، «خودمحوري» و «ناشايستگي اجتماعي»، همبستگي منفي معناداري دارد. نتايج پژوهش اسچاپ ـ جانكر و همكارانش (2002) دربارة بيماران رواني، بيانگر رابطة مثبت بين آسيبشناسي شخصيت و تصور منفي از خدا بود. به عقيدة ريان (2001)، تصاوير منفي از خدا، آثار زيانباري بر سلامت رواني، رفتار بين فردي و خودپندارة فرد نيز بر جاي ميگذارد و با احساس بيلياقتي، ارتباط دارد.
گرينوي و همكاران (2003) در پژوهش خود كه فرضيههايي چون همبستگي درك خدا بهصورت حاضر در زندگي روزمره با احساس بهزيستي را مورد آزمون قرار دادند، به اين نتيجه رسيدند كه ويژگيهاي شخصيتي ميتواند اثر متقابل بر بازنماييهاي دروني شخصي از خدا داشته باشد؛ و چگونگي درك خود بر چگونگي احساس از خدا اثر ميگذارد. بنسون و اسپيلكا (1973) گزارش كردند كه بين تصور از خود، بهويژه حرمت خود و تصور از خدا ارتباطي مثبت وجود دارد. هرچه حرمت خود و تصور از خود مثبتتر بود، خدا مثبتتر، حاميتر، مهربانتر و قدرتمندتر تصور شده بود . تيزدل و همكاران (1997) نيز همبستگي معناداري را بين پذيرش خود، پذيرش ديگران و داشتن تصوير ذهني پذيرنده از خدا پيدا كردهاند.
بايد توجه داشت كه دين تنها با انگاره و تصویر ذهنی فرد از خدا راضي نميشود؛ بلكه درصدد آن است كه به آگاهي و معرفتي اصيلتر دست يابد و با مطلوب خويش بيشتر اتحاد پيدا كند. ازاينرو، بايد درصدد پژوهشهايي در فرهنگ اسلامي و با مفهومسازيهاي جديد از خداآگاهي و در ارتباط با خودآگاهي و كاركردهاي روانشناختي آن بود. نتايج يكي از پژوهشهاي نزديك، بيانگر آن است كه افزايش خودشناسي اسلامي، بهگونهاي معنادار باعث افزايش ميزان سازگاري زناشويي گروه آزمايشي، در مقايسه با گروه گواه ميشود. ازاينرو، مطهري معتقد است كه خودآگاهي كامل، در خداآگاهي است.
با وجود فقر پژوهشي در خصوص سازة مهم خدآگاهي، در زمينة بررسي ارتباط بين خداآگاهی و خودآگاهی تنها ميتوان به مطالعات اندك و غيرمستقيم كه با آنها مرتبطاند، دست يافت. به عقيدة آلپورت (1960) ويژگيهاي شخصيتي چون خودآگاهي، در جهتگيري مذهبي دروني وجود دارد. در پژوهشهاي قرباني و واتسون (1384) نيز خودشناسي با عوامل شخصيتي و سالمترين اشكال دينداري همبستگي داشته است.
يافتن پاسخ مناسب به اين پرسش مهم پژوهشي كه «رابطة خداآگاهي با خودآگاهي چگونه است؟»، موضوعي است كه تاكنون در بررسيهاي علميِ روانشناسي ديني، با مفهومسازی جدید خداآگاهی، بررسي نشده است. بنابراين، ضروري است در پژوهش حاضر چگونگي «رابطة خداآگاهي با خودآگاهي» و نقش پيشبينيكنندگي خداآگاهي در خودآگاهي تبيين شود. باید توجه داشت كه انتخاب خداآگاهی به عنوان متغیر پیشبین، در برابر خودآگاهی بهعنوان متغیر ملاك، با توجه به مبانی نظری اسلامی كه ذكر شد، بهویژه با الهام از آیة 19 سورة حشر ـ نَسُوا اللَّهَ فَانْسيهُمْ انْفُسَهُمْ ـ صورت گرفته است.
ازاينرو، در اين پژوهش اهداف زیر پیگیری ميشوند، كه عبارتاند از:
بررسي رابطة خداآگاهي با خودآگاهي؛
سنجش ميزان پيشبيني خودآگاهي از روي نمرة خداآگاهي، بهعنوان عامل اثربخش؛
بررسی چگونگی تأثیرگذاری افزایش سن و سطح دانش دينشناختي بر میزان خداآگاهی و خودآگاهی.
روش
روش پژوهش حاضر، از نوع همبستگي و پسرويدادي است. اين روش عبارت است از درك الگوهاي پيچيدة روانشناختي از طريق مطالعة همبستگي بين اين الگوها و متغيرهايي كه فرض ميشود بين آنها رابطه وجود دارد. اين شيوه، به ويژه در شرايطي مفيد است كه هدف آن كشف رابطة بين متغيرهايي باشد كه دربارة آنها پژوهشهايي انجام نشده است. براي تعيين احتمالي متغير علّي و سنجش ميزان تأثيرگذاري متغيرها، بهصورت پيشبيني ميزان سهم متغير پيشبين (خداآگاهي) با توجه به چارچوب نظري در متغير ملاك (خودآگاهي)، از روش رگرسيون استفاده ميشود.
جامعه و نمونة آماري: جامعة آماري اين پژوهش را دانشپژوهان مقطع كارشناسي (سال تحصيلي 1389-1390) موسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني تشكيل ميدهند، كه 535 نفر مرد ميباشد. حجم نمونه با استفاده از جدول مورگان، تعداد 225 نفر نمونه تعيين گرديد؛ كه به روش تصادفي خوشهاي با واحد نمونة گروه كلاس، از كلية رشتهها نمونهگيري شد. ميانگين سني نمونهها حدود 28 سال و انحراف استاندارد 81/3 بوده و همزمان با اشتغال به تحصيل در حوزة علمية قم (سطح 2 و 3)، به يكي از رشتههاي علوم انساني نيز مشغول بودند.
ابزارهای پژوهش: دادههاي پژوهش، از پاسخهاي مشاركتكنندگان به آزمونهاي زير به دست آمد:
1. آزمون «خداآگاهي»: اين آزمون به پشتوانة تحليلهاي نظري و دينشناختي سازة خداآگاهي و آموزههاي وحياني و مستندات اسلامي (قرآني و حديثي) جامعنگر، و با رعايت اصول آزمونسازي در سال 1390 توسط نورعليزادة ميانجي، در 25 ماده بهصورت چهاردرجهای ليكرتي تهيه شد و در فرايند رواييسنجي (به شيوة روايي محتوايي و صوري، طبق كارشناسي متخصصان در حوزة ديني و روانشناسي و روايي سازه يا ساختي) و اعتباريابي (به شيوة بازآزمايي (01/0p <، 77/0= r)، همساني دروني آلفاي كرونباخ (90/0) و دونيمهسازي (با ضریب اسپرمن ـ براون و گاتمن: 91/0))، از اعتبار و روايي رضایتبخش و در سطح بالايي برخوردار بود و هریك از گزارهها با نمرة كل، همبستگي معنادار بالايي داشتند.
2. مقياس «خودشناسي انسجامي»: براي سنجش متغير خودآگاهي، از مقياس خودشناسي انسجامي ـ كه قرباني، واتسون و هرگيس در سال 2008م آن را تهيه كردهاند ـ استفاده شد. اين مقياس، محصول بازنگري در فرم پیشین مبتنی بر نظرية دو وجه خودشناسي تجربهاي و تأملي ساختهشده توسط قرباني و ديگران (2003) است، كه هر دو وجه را بهصورت منسجم با دوازده گويه در مقیاس پنجدرجهای لیكرتی، مورد سنجش قرار ميدهد.
بررسيهاي ميانفرهنگي در ايران و آمريكا حكايت از روايي سازه و ملاك (همگرا، افتراقي و افزايشي(پيشبين) با مقياسهايي چون حرمت خود، خودهشياري شخصي، خودتأملي، آگاهي نسبت به خود، و بهشیاری) اين مقياس دارد. در بررسي اعتبار اين مقياس در نمونههاي ايراني، آلفاي كرونباخ 81/0 به دست آمد. در پژوهشي ديگر، آلفاي كرونباخ اين مقياس 84/0 گزارش شده است.
براي تجزيه و تحليل دادههاي آماري، از چندين شاخص آمار استنباطی، چون «ضريب همبستگي پيرسون»، «رگرسيون» و «آزمون t مستقل» استفاده شد.
يافتهها
تجزيه و تحليل دادههاي آماري بر اساس ضريب همبستگي پيرسون بين خداآگاهي (با ميانگين نمرات 67/77 و انحراف استاندار 35/9) و خودآگاهي (با ميانگين نمرات 34/33 و انحراف استاندار 9/7) نشان داد كه بين اين دو متغير، ارتباط معنادار مثبت (01/0p <، 309/0= r) وجود دارد.
بهمنظور به دست آوردن ميزان توان پيشبيني خودآگاهي (متغير ملاك) از روی نمرة خداآگاهي (متغير پيشبين) از روش تحليل رگرسيون استفاده شد. جدول 1 نشان ميدهد كه خداآگاهي به گونهاي معنادار با توان (001/0p <، 309/0= β) خودآگاهي را پيشبيني ميكند.
جدول 1: نتايج تحليل رگرسيون
متغير پيشبين ضرايب غيراستاندارد ضرايب استاندارد t سطح معناداري
B خطاي معيار Beta R2
خداآگاهي 261/0 054/0 309/0 095/0 852/4 001/0
براي بررسي اين مسئله كه ميزان سن و سطح تحصيلات آزمودنيها تا چه اندازه ميتواند بر نمرة خداآگاهي و خودآگاهي آنان تأثير بگذارد و آيا گروههاي مختلف در اين دو متغير با هم متفاوتاند يا نه، يافتهها نشان داد كه مقايسة ميانگينهاي دو گروه سني (20-28) و (29-37) با درصد فراوانی بهترتیب 9/57 و 1/42، در متغير خداآگاهي، معنادار نيست؛ اما در متغير خودآگاهي، معنادار (05/0p <، 142/2- = t) ميباشد. با افزايش سن، ميزان خودآگاهي افراد نيز افزايش مييابد.
جدول 2: مقايسة گروههاي سني از نظر ميزان خداآگاهي و خودآگاهي
آزمون t براي مقايسة ميانگينها متغير
تفاوت انحراف استاندارد تفاوت ميانگين سطح معناداري درجة آزادي T
277/1 150/1- 369/0 212 900/0- خداآگاهي
077/1 306/2- 033/0 212 142/2- خودآگاهي
همچنين يافتهها نشان داد كه مقايسة ميانگين نمرات خداآگاهي (05/0p < و 142/2- = t) و خودآگاهي (01/0p < و 143/2- = t) دو گروه تحصيلي علوم اسلامي (سطح 2 و 3 حوزه، با درصد فراوانی بهترتیب 9/51 و 1/48) معنادار است. بنابراين، چنانكه پيشبيني ميشد، با افزايش سطح تحصيلات دينشناختي، ميزان خداآگاهي و خودآگاهي افراد نيز افزايش مييابد.
جدول 3: مقايسة گروههاي سطح تحصيلي از نظر ميزان خداآگاهي و خودآگاهي
آزمون t براي مقايسة ميانگينها متغير
تفاوت انحراف استاندارد تفاوت ميانگين سطح معناداري درجة آزادي t
252/1 681/2- 033/0 212 142/2- خداآگاهي
054/1 793/2- 009/0 212 143/2- خودآگاهي
بحث و نتيجهگيري
بهدنبال آزمون اين فرضيه كه «بين خداآگاهي و خودآگاهي رابطه وجود دارد»، نتايج پژوهش حاضر آن را تأييد كرد. خداآگاهي به ميزان 309/0 با خودآگاهي همبستگي مثبت و معنادار دارد. پس به اين نتيجه ميرسيم كه با افزايش خداآگاهي، ميزان خودآگاهي افراد نيز افزايش مييابد. البته ميزان ضريب همبستگي بهدست آمده، با محدوديت ابزار سنجش دقيق خودآگاهي روبهرو بوده است؛ چراكه از «مقياس خودشناسي انسجامي» بهعنوان تنها مقياس نسبتاً مطلوب موجود در حوزة خودآگاهي استفاده شده است. طبيعي است كه اگر مقياس دقيقتر و مبتني بر مباني نظري مورد قبول يافت ميشد، ميزان ارتباط بيشتري به دست ميآمد.
در ميان پژوهشهاي انجامشده در حوزههاي مرتبط و نزديك به مفاهيم خداآگاهي و خودآگاهي، شواهدي وجود دارد كه اين يافته را تأييد ميكنند. مطالعات نشان داده است كه كيفيت تصور از خدا يا خداانگارة افراد، با خودانگاره و چگونگي تصور از خود (خودپنداشت)، ويژگيهاي شخصيتي و كاركردهاي روانشناختي مرتبط با خود، مانند حرمت خود همبستگي دارد. از جملة اين پژوهشها، ميتوان به مطالعات مكدارگ(1983) و لارنس (1997)، گرنكويس(2002) و كركپاتريك(1998) و (1999)، اسچاپ ـ جانكر و همكاران (2002)، ريان (2001)، بنسون و اسپيلكا (1973)، اسپيلكا و ديگران (1975)، تيزدل و همكاران (1997) و صادقي و همكاران اشاره كرد.
نتايج پژوهش حاضر، همسو با آموزههاي اسلامي است كه بر ارتباط اساسي و تلازم بين خداآگاهي و خودآگاهي تأكيد دارد. اين آموزهها فراتر از آن، از ارتباط ازلي، عميق و دائمي بين «خود» و «خدا»، شدت نزديكي، حضور قيّومي و پيوستگي تعلّقي و اصل «روح الهي» انسان سخن به ميان ميآورد. ازآنجاكه «خود» محوريترين بخش در روان انسان ميباشد كه همواره بهعنوان اساس كنشوري بهينة شخصيت در نظر گرفته شده است، خودآگاهي نيز بهعنوان سازهاي مهم در شخصيت، نقش اساسي در كاركردهاي روانشناختي داشته است. بنابراين، نتيجة اين پژوهش در ارتباط بين خداآگاهي و خودآگاهي، نشان از جايگاه ارزشمند روانشناختي سازة «خداآگاهي» يا بهعبارتي ديگر، «خودآگاهي خداآگاهانه»، بهعنوان عامل مهم وحدت و توحيد، در كنشوري بهتر خود و انسجاميابي و توحيديافتگي شخصيت دارد.
اين نتيجه، با توجه به اين تحليل از خداآگاهي در ارتباط با جهتگيري مذهبي دروني، روشن ميشود كه از سويي، خداآگاهي بهعنوان اساسيترين مؤلفة دين، شاكلة اصلي دينداري را تشكيل ميدهد و در درونيترين و پايدارترين اشكال دينداري يافت ميشود. براي نمونه، از جلمه مواد جهتگیری درونی كه آلپورت ترسیم میكند، «اغلب بهشدت از حضور خدا یا وجود الهی آگاه بودهام» میباشد. لارنس نیز (1997) نشان داد كه خداانگاره، بهویژه عامل حضور خدا، بالاترین همبستگی (82/0) را با جهتگیری مذهبی درونی دارد. از سوي ديگر، نتايج به دست آمده از پژوهشهايي، چون، آلپورت و راس (۱۹۶۷)، كركپاتريك (1989م)، گرينوي و همكارانش (2003)، قرباني و همكارانش (2002)، تقيياره و همكارانش، جلالي تهراني (1383)، شريفينيا و كيومرثي، نشاندهندة ارتباط جهتگيري مذهبي دروني با خودآگاهي و كاركردهاي مهم روانشناختي و شخصيتي، از جمله تحول، انسجام، يكپارچگي و توحيديافتگي شخصيت است. آلپورت (1960) بهوضوح بيان ميكند كه ويژگيهاي شخصيتي چون خودآگاهي، در جهتگيري مذهبي دروني وجود دارد. بنابراين، وقتي فرد به اين هستة مركزي شخصيت خود كه در واقع جدا از خدا نيست و جلوهاي از انوار الاهي است، آگاه شود و به او تقرب يابد، به سازمانيابي، توحيديافتگي و انسجام شخصيت كه از كاركردهاي مهم خودآگاهي است، دست مييابد. اينگونه افراد خداآگاه، به اين سطح از خودآگاهي ميرسند كه ابعاد وجودي خود را بهصورت گسترده كنكاش كنند و همة ابعاد روانشناختي خود، اعم از شناختها، هيجانها و رفتارها، و در نتيجه گرايشها، احساسها و كاركردهاي خود را مطابق با شاكله و شخصيت جهتيافته در مسير توحيد، شكل و گسترش دهند و فعال سازند.
همچنين بهمنظور بررسي نقش خداآگاهي در تبيين خودآگاهي، نتايج بهدست آمده، فرضية ديگر اين پژوهش را كه «خداآگاهي قدرت پيشبيني خودآگاهي را، بهعنوان عامل اثربخش دارد»، تأييد كرد. بهمنظور جستوجوي اين مسئله كه تغيير در متغير پيشبين (خداآگاهي) چگونه بر مقادير متغير ملاك (خودآگاهي) تأثير ميگذارد، نتايج اين پژوهش نشان ميدهد كه خداآگاهي بهطور معنادار توان پيشبيني خودآگاهي را دارد؛ بدين معنا كه دستكم بخشي از تغييرات در ميزان خودآگاهي افراد، تحت تأثير ميزان خداآگاهي آنان خواهد بود. بنابراين، خداآگاهي بهعنوان عاملي اثربخش در خودآگاهي است و افزايش ميزان خداآگاهي، ميزان خودآگاهي را نيز افزايش ميدهد. شواهدي در دست است كه نتايج اين پژوهش را تأييد ميكند. پژوهشهاي متعدد حدادي كوهسار و غباري بناب (1388 و 2010 )، ريان (2001م) و فلانلي و همكاران (2009م) نشان داد كه چگونگي توصيف خدا، به همان گونه بر خود نيز تأثير داشته است. نوعِ پنداشت از خود و بهتبع آن، آثار روانشناختي اين تصويرسازي، از كيفيت انگارة افراد از خدا قابل پيشبيني است.
باوجود محدوديتهاي تبيين علّي پژوهش تجربي كنوني، آموزههاي وحياني اسلامي ما را به اين نتيجه رهنمون ميكنند كه «خودآگاهي»، به معناي واقعي، فرع بر «خداآگاهي» است. آنجا كه در اين آية شريفه ميفرمايد: «همچون كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را به خود فراموشى گرفتار كرد؛ آنها فاسقاناند.» اين آيه درصدد بيان چگونگي رابطة خداآگاهي با خودآگاهي بهصورت تأكيدي و عبارت معكوس آن است. سبب خودناآگاهي، خداناآگاهي است؛ زيرا وقتى انسان خدا را فراموش كند، اسماى حسنى و صفات علياى او را ـ كه صفات ذاتى انسان با آن ارتباط مستقيم دارد ـ نيز فراموش مىكند. در واقع، انسان وقتي كه صفات الاهي را در خود مييابد، به تمام معنا انسان ميشود؛ اما اگر از خدا بيگانه شود، وجود خدايي و ارتباط دائمي و عميقش را با او، به بوتة فراموشي ميسپارد. بنابراين، اين آموزه، اساسيترين مسير براي ايجاد و بقاي خودآگاهي را «خداآگاهي» معرفي ميكند. در حقيقت، عملكرد درست خودآگاهي در سازشيافتگي، كنشوري و بهزيستي رواني، در گرو «خداآگاهي» است.
پس آگاهى به خدا مستلزم آگاهى بيشتر از خود است؛ يعنى انسان هرچه بيشتر در ذكر خدا فرو رود و توجهش به او بيشتر شود، خود را بهتر مىشناسد و به مراتب عالي خودآگاهى ميرسد. در مقابل، خداناآگاهي اثري معكوس بر خود خواهد گذاشت. در واقع، غفلت از خدا (خداناآگاهي) با ايجاد اختلال در نظام شناختي و هشياري، موجب ناكارآمدي فرايندهاي خودآگاهي و در نتيجه، ديگر نظامهاي روانشناختي ميشود. به همين علت، فرد از رشديافتگي و كمال باز ميماند؛ حال آن كه خداآگاهي و ذكر الاهي است كه موجب رستگاري و دستيابي به خير با حصول سلامتي است. بنا بر همين رابطة غفلت و ناآگاهي با ناخودآگاهي است كه امام صادق ميفرمايد: «از غفلت بپرهيزيد؛ همانا هر كس غفلت كند، در حقيقت از خويشتن غافل شده است.»
يكي ديگر از مسائلي كه در اين پژوهش دنبال ميشد، بررسی چگونگی تأثیرگذاری ارتقای سطح دانش دينشناختي بر افزایش خداآگاهی و خودآگاهی افراد بود. نتايج نشان داد كه ميانگين نمرات هر دو متغير خداآگاهي و خودآگاهي، در مقايسة تفاوت ميانگين دو گروه سطح تحصيلات ديني حوزوي (سطح 2 و 3) بهطور معنادار با هم متفاوتاند. بنابراين، چنانكه انتظار ميرفت، با افزايش سطح تحصيلات علوم اسلامی، ميزان خداآگاهي و خودآگاهي افراد نيز افزايش مييابد. با ارتقاي سطح تحصيلي آزمودنيها ـ كه در سطوح علوم اسلامي در حوزه مشغول به تحصيل بودند ـ آگاهي و معارف آنها در زمينههاي دينشناختي و خودشناختي نيز بهطور طبيعي افزايش مييابد. همچنین به نظر میرسد با ارتقای سطح حوزوی، دينداري، درونيتر و پايدارتر ميشود، كه همين امر باعث افزايش خداآگاهي و خودآگاهي آنان ميگردد. اين موضوع با توجه به پژوهشهايي چون جيمز، آلپورت (1960) و قرباني و همكاران (2002) كه مراتب بالاي خداآگاهي و خودآگاهي را در سالمترين اشكال دينداري دروني رصد كردند، تأييد ميشود.
در نتيجهگيري نهايي، بايد خاطرنشان ساخت كه سازة «خداآگاهي» در كنار «خودآگاهي»، بهعنوان سازهاي اثربخش بر «خود» كه هستة مركزي سيستم رواني و محور شخصيت انسان است اهميت زيادي دارد. بين خداآگاهي و خودآگاهي، رابطة تلازم وجود داشته، خداآگاهي بهعنوان عامل پيشبين، در ميزان خودآگاهي نقش دارد. البته طبق آيات وحياني، اساساً خودآگاهي بهمعناي واقعي، بدون خودآگاهي امكانپذير نيست؛ بلكه خدافراموشي، مستلزم خودفراموشي است؛ زيرا خودِ انساني، هويت الاهي دارد و هميشه با خداوند حاضرِ قيوم در ارتباط است. بنابراين، گسست پيوستگي با خدا مساوي با ناخودآگاهي است.
نتايج پژوهش حاضر ميتواند روشنكنندة دستكم بخشي از حلقههاي گمشده در تبيين مكانيسم عمل و آثار روانشناختي دينداري باشد. به نظر ميرسد، از جملة اين حلقههاي مهم، سازة «خداآگاهي» و از مسير «خودآگاهي» است. «خداآگاهي» از طريق اثرگذاري بر «خودآگاهي» و در نتيجه بر «خود» انساني، تأثيرات بسيار عميقي را بر شخصيت و كاركردهاي روانشناختي ميگذارد. مكانيسم اثر آنها، از طريق «آگاهي» اتفاق ميافتد. رشد و تعالی، و وحدت و يكپارچگي شخصيت و بهزيستي رواني، در گروِ وسعت مداوم آگاهي و حالت «ذكر» (به تعبير دينشناختی) است. ازاينرو، «خداآگاهي» بهعنوان عامل بنيادين وحدت، در رأس سازمان رواني انسان، فرايند «خودآگاهي» را جهت كنشوري بهتر «خود» در انسجام، يكپارچگي و توحيديافتگي شخصيت، تحت تأثير و رهبري خود قرار ميدهد. سازشيافتگي رواني و كنشوري بهتر رفتاري نيز در سطح مطلوب خود، مرهون همين فرايند خواهد بود. همين انسجام و تعادل در نظام رواني است كه چنين سيستمي را در جهت خودنظمبخشي هدایت ميكند و در نتیجه، شناختها، احساسها و رفتارهاي فرد را تحت كنترل خود در میآورد.
نتايج اين پژوهش ميتواند مبناي پژوهشهاي كاربردي بهصورت بستههاي درماني ـ كلينيكي و آموزشي ـ مهارتي قرار گيرند. جهتگيري در روانشناسي مرضي و باليني، با توجه به نتايج بهدستآمده و تدوين مهارت خودآگاهيِ خداآگاهانه و آموزش آنها در مراكز، گام مؤثري در جهت تأمين بهداشت رواني، تربيت ديني و تحكيم و ارتقاي سطح دينداري افراد جامعه خواهد بود.
- آذربايجاني، مسعود و سيدمهدي موسوياصل، درآمدي بر روانشناسي دين، تهران، سمت و قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1385.
- آقابابايي، ناصر و همكاران، « تقابل فرايندهاي خودشناختي با آستانهگذري»، روانشناسي و دين، سال 4، ش 1، 1390، ص 55ـ69.
- اقبال لاهوري، محمد، احياى فكر دينى در اسلام، ترجمة احمد آرام، تهران، كانون نشر و پژوهشهاي اسلامي، 1346.
- براندن، ناتانيل، روانشناسي عزت نفس، ترجمة مهدي قراچهداغي، تهران، نخستين، 1379.
- بزرگي، محمودرضا، « ارتباط ميان سبكهاي دلبستگي به خدا، صبر و عزت نفس»، پايانامه كارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه تهران، 1383.
- بياني، احمد، روشهاي تحقيق و سنجش در علوم تربيتي و روانشناسي، تهران، رهيافت، 1378.
- پورحسين، رضا، روانشناسي خود، تهران، اميركبير، 1383.
- تبيك، محمدتقي، « ارتباط پنج عامل بزرگ شخصيت و فرايندهاي خودشناختي با طبقهبندي توانمنديهاي خوي در روانشناسي مثبت»، پاياننامه كارشناسي ارشد، دانشگاه تهران، 1389.
- تقيياره، فاطمه و همكاران، « بررسي ارتباط سطح تحول من، دلبستگي به خدا و جهتگيري مذهبي در دانشجويان»، روانشناسي، سال نهم، ش 1 (پياپي 33)، بهار 1384، ص 3- 21.
- تورسن، كارل اي و همكاران، « معنويت، دين و بهداشت ـ شواهد، موضوعات و علائق»، ترجمة احمدرضا جليلي، فصلنامه نقد و نظر (دين و بهداشترواني 1)، ش33 و 34، 1383، ص 166- 216.
- جلالي تهراني، سيدمحمدمحسن، « توحيد درماني»، ترجمة عليرضا شيخ شعاعي، فصلنامه نقد و نظر (دين و بهداشت رواني 2)، سال 9، ش 3 و 4 (پياپي 35 و 36)، 1383، ص 18- 46.
- جيمز، ويليام، دين و روان، ترجمة مهدي قائني، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1343؛ و سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1372.
- حدادي كوهسار، علياكبر و باقر غباريبناب، « رابطه ابعاد سلامت رواني دانشجويان با انگاره ذهني آنان از خدا»، چكيده مقالات دومين همايش سراسري نقش دين در بهداشت روان، تهران، دانشگاه علوم پزشكي ايران، 1386، ص 73.
- خداياريفرد، محمد و همكاران، « گستره پژوهشهاي روانشناختي در حوزه دين»، فصلنامه انديشه و رفتار، سال 6، ش 4، 1380، ص 33- 39.
- دانش، عصمت، « تأثير خودشناسي اسلامي در افزايش ميزان سازگاري زناشويي»، تازهها و پژوهشهاي مشاوره، سال 3، ش 11، ص 8- 30.
- دلاور، علي، مباني نظري و عملي پژوهش در علوم انساني و اجتماعي، تهران، رشد، 1380.
- راغب اصفهانى، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، دمشق ـ بيروت، دارالعلم الدار الشامية، 1412 ق.
- سياروچي، ژوزف و همكاران، هوش عاطفي در زندگي روزمره، ترجمة اصغر نوري امامزادهاي و حبيبالله نصيري، تهران، نوشته، 1383.
- شاهمحمدي، خديجه، و همكاران، « نقش خودشناسي در تنيدگي، سبكهاي دفاعي و سلامت جسماني»، روانشناسان ايراني، سال 3، ش 10، 1385، ص 145- 156.
- شجاعى، محمدصادق، « رابطه ميزان توكل به خدا با حرمت خود دانش پژوهان مؤسسات آموزشى و پژوهشى استان قم»، پاياننامه كارشناسي ارشد، قم، مؤسسه امام خمينى (ره)، 1382.
- ـــــ، توكل به خدا راهي به سوي حرمت خود و سلامت روان، قم، مؤسسه امام خميني، 1383.
- شريفينيا، محمدحسين، « درمان يكپارچه توحيدي رويكردي ديني در درمان اختلالات رواني»، مطلاعات اسلام و روانشناسي، سال 3، ش 4، 1388، ص 65- 82.
- شولتز، دوان، روانشناسي كمال: الگوي شخصيت سالم، ترجمة گيتي خوشدل، تهران، پيكان، 1380.
- ـــــ، نظريههاي شخصيت، ترجمة يوسف كريمي و ديگران، تهران، ارسباران، 1383.
- شيري، مهدي، « رابطه توكل به خدا و صفات شخصيتي بر اساس تست NEO-FFI»، پاياننامه كارشناسي ارشد، قم،مؤسسه امام خميني، 1387.
- صادقي، منصورهسادات و همكاران، « والدين، خود و ديگران مهم: منابع تصور از خدا»، مجله علوم رفتاري، سال 2، ش 1، 1387، ص 83- 96.
- طباطبايي، محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، قم، اسماعيليان، 1371.
- عليانسب، سيدحسين، « بررسي رابطه كيفيت دلبستگي به خدا، تصوير ذهني از خدا و اضطراب مرگ»، پايانامه كارشناسي ارشد، قم، مؤسسه امام خميني(ره)، 1387.
- غباري بناب، باقر و علياكبر حدادي كوهسار، « رابطه تصوير ذهني از خدا با خصومت و حساسيت در روابط بينفردي در دانشجويان»، علوم شناختي، سال 9، ش 33، 1389، ص 82- 98.
- فيست، جس و فيست، گريگوري جي، نظريههاي شخصيت، ترجمة يحيي سيدمحمدي، تهران، نشر روان، 1386.
- قرباني، نيما و واتسن، پي.جي، « فرآيندههاي خودشناختي و نظامهاي پردازش خبر عقلاني و تجربهاي در ايران و آمريكا»، روانشناسنان ايراني، سال 2، ش 5، پاييز 1384، ص 3 – 14.
- كار، آلن، روانشناسي مثبت: علم شادماني و نيرومنديهاي انسان، ترجمة حسن پاشا شريفي و همكاران، تهران، سخن، 1385.
- كليني، محمدبن يعقوب، الكافي، تهران، اسلاميه، 1362.
- كيومرثي، محمدرضا، « رابطه جهتگيري مذهبي با عوامل شخصيت»، معرفت، سال 12، ش 12 (پياپي 75)، 1382، ص 59- 76.
- لطيفيان، مرتضي و ديبا سيف، « بررسي تأثير خودآگاهي بر اختلالات روابط بين فردي دانشجويان»، مجله علوم اجتماعي و انساني دانشگاه شيراز، سال 26، ش 3 (پياپي 52)، 1386، ص 137- 150.
- مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفا، 1404ق.
- محسني، نيكچهره، ادراك خود: از كودكي تا بزرگسالي، ديدگاهها، نظريهها و كاربردهاي تربيتي و درماني، تهران، بعثت، 1375.
- محمدپور، احمدرضا، ويكتور اميل فرانكل بنيانگذار معنادرماني، تهران، دانژه، 1385.
- مصباح يزدي، محمدتقي، بر درگاه دوست؛ ياد او (مشكات 3 و 4)، تحقيق و نگارش عباس قاسميان و كريم سبحاني، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1388.
- ـــــ، به سوي او (مشكات 5)، تحقيق و تدوين محمدمهدي نادري قمي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1388.
- ـــــ، اخلاق در قرآن، تحقيق و نگارش محمدحسين اسكندري، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1376.
- مطهري، مرتضي، مجموعه آثار ( انسان در قرآن)، ج 2، تهران، صدرا، 1371.
- ـــــ، مجموعه آثار ( انسان كامل)، ج 23، تهران، صدرا، 1383.
- نصيرزاده، راضيه و كاظم رسولزاده طباطبايي، « بررسي رابطه باورهاي مذهبي با راهبردهاي مقابله با تنيدگي در دانشجويان»، افق دانش: فصلنامه دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي درماني گناباد، سال 15، ش 2، 1388، ص 36- 46.
- نورعليزاده ميانجي، مسعود، « رابطه خداآگاهي با خودآگاهي»، پاياننامه كارشناسي ارشد، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1390.
- وولف، ديويد ام.، روانشناسي دين، ترجمة محمد دهقاني، تهران، رشد، 1386.
- يونگ، كارل گ، روانشناسي و دين، ترجمة فؤاد روحاني، تهران، شركت سهامي كتابهاي جيبي، 1373.
- Ashley, G. C., Self-awareness: Scale development and validation, Unpublished master's thesis, University of Nebraska at Omaha, 2007.
- Brown, K. W. & Ryan, R. M., The Benefits of Being Present: Mindfulness and Its Role in Psychological Well-Being, Journal of Personality and Social Psychology, 84 (4), 2003, p: 822– 848.
- Ghobari Bonab, Bagher & Haddadi Koohsar, Ali Akbar, Relation between image of God with hostility and interpersonal sensitivity in college students, Procedia Social and Behavioral Sciences, 5, 2010, p: 970– 974.
- Ghorbani, N., Ghramaleki, A. F., & Watson, P. J., Philosophy, self-knowledge, and personality in Iranian teachers & students of philosophy, The journal of psychology, 139 (1), 2005, p: 81- 95.
- Ghorbani, N., Watson, P. J. &, Hargis, M. B., Integrative self-knowledge scale: correlation and incremental validity of a cross-cultural measure developed in Iran and the United states, The journal of psychology, 142 (4), 2008, p: 395- 412.
- Greenway, A.P., Milne L.C., Clarke, V., Personality variables, self-esteem and depression and an individual’s perception of God, Mental Health, Religion & Culture, 6, 1, 2003, p: 45- 58.
- Hoffman, L., Jones, T. T., Williams, F., & Dillard, K. S., The God image, the God concept, and attachment, Paper presented at the Christian Association for Psychological Studies International Conference, St. Petersburg, FL, 2004.
- Lawrence, R. T., Measuring the image of God: The God image inventory and the God image scales, Journal of Psychology and Theology, 25, 1997, p: 214- 226.
- Schaap-Jonker, H., Eurelings-Bontekoe, E., Verhagen, P., & Zock, H., Image of God and personality pathology: An exploratory study among psychiatric patients, Mental Health, Religion & Culture, 5, 2002, p: 55- 71.