تهیه و اعتباریابی مقیاس سنجش آخرتنگری؛ یک مطالعهی مقدماتی

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
دين و دينداري از مفاهيمي است كه تاريخچهاي به قدمت بشر دارد و عقايد و ارزشهاي ديني در هميشۀ تاريخ، نقشي تأثيرگذار در تحولات بشري داشتهاند؛ چراكه نياز به فهميدن مبدأ وجود و غايت آن، هدف زندگى و نقش انسان در زندگى، چگونگي ارتباط انسان با عناصر ديگر هستي، و پاسخ انسان به جهان هستى، از نيازهاي اساسي انسان هستند، اين نيازها در همة دورانها و در تمام جوامع مطرح بودهاند و دين، مطمئنترين پاسخها را به اين پرسشها ارائه ميدهد. به همين دليل، مذهب بهعنوان مجموعهاي از اعتقادات، بايدها و نبايدها و نيز ارزشهاي اختصاصي و تعميميافته، از مؤثرترين تكيهگاههاي رواني به شمار ميآيد كه قادر است به زندگي در لحظهلحظههاي عمر معنا دهد و در شرايط خاص نيز با فراهمسازي تكيهگاههاي تبييني، فرد را از تعليق و بيمعنايي نجات دهد (بهرامياحسان، 1380).
تأثير ارزشها و عقايد مذهبي بر سلامت رواني افراد، در پژوهشهاي متعددي بررسي شده است. در مطالعه كونيگ (Koenig, 1997) نشان داده شد كه عقايد مذهبي قويتر، باعث ايجاد يك اثر مثبت رواني ميشود كه در ارتقاي بهداشت روان مؤثر است. همچنين اعتقادات مذهبي باعث افزايش سلامت افراد ميشود و بين مذهب و قدرت انطباق با محيط، رابطة مستقيمي وجود دارد. يافتههاي پژوهش ديگري نشان ميدهد كه جهتگيري مذهبي، با افزايش سلامت رواني و كاهش اختلالات رواني رابطه دارد و قادر است بهصورت مثبت، سبك مقابلة مذهبي مثبت را پيشبيني كند (بهرامي احسان و تاشك، 1383).
در تحقيق ديگري كه برگين و استينچ فيلد، انجام دادند، اين نتيجه بهدست آمد كه دانشجويان مذهبي اغلب در دامنة بهنجار مقياسهاي اضطراب و افسردگي، مفهوم خود، باورهاي غيرمنطقي و ساير اندازههاي عيني ارزشيابي شخصيت و سلامت رواني قرار ميگيرند. اين يافتهها و پژوهشهاي ديگري كه از دهة هشتاد به بعد انجام شد، نشان دادهاند كه اعتقاد مذهبي عملاً در خدمت سلامت رواني است (بهرامياحسان، 1380).
بنابراين، با توجه به پژوهشهاي انجامشده، ميتوان دين را يكي از عوامل اصلي در پيشبيني و ارتقاي سلامت روان به شمار آورد. در اين راستا، باور به آخرت يكي از عناصر اصلي اديان الهي است و عمل بر طبق اين باور نيز داراي نقش مهم ميباشد. هدف نهايي از زندگي انسان، حيات اخروي اوست و زندگي دنيا تنها مقدمه و كشتزاري براي آن زندگي جاودان است. با اين پيشفرض، باور به زندگي پس از مرگ، از سويي با دادن معنا و مفهوم به زندگي انسان و نجات او از پوچي و از سوي ديگر، با تغيير شناخت انسان از مرگ و ارضاي صحيح انگيزة بقا و از جهت ديگر، با ارائة مفهوم پاداش و جبران سختيها، ميتواند در بهزيستي رواني فرد و جامعه نقش مؤثري داشته باشد. اين باورها و التزام به آنها با جهتدهي به رفتارهاي انسان و دادن بينش صحيح دربارة دنيا، از سويي باعث ميشود تا انسانها از اقدام به رفتارهاي پرخطر كه سلامت جسمي و رواني فرد و جامعه را به خطر مياندازند، پرهيز كند و از سوي ديگر، با كاستن از تنيدگيها و ناكاميها، انسان را به آرامش رواني برساند (ابراهيمي، 1387).
دربارة سازۀ آخرت و اعتقاد به زندگي پس از مرگ بهعنوان يكي از مفاهيم اصلي دينداري، پژوهشهاي روانشناختي كمي، انجام گرفته است و پژوهشهاي انجامشده نيز بيشتر به بررسي يك بعد (باور) پرداختهاند؛ با اينحال، در اين مطالعات نيز نتايج مثبتي به دست آمده
است (ابراهيمي و بهرامياحسان، 1390). در مطالعۀ فلانلي و ديگران، كه در آن رابطۀ بين باور خوشايند به زندگي پس از مرگ و برخي اختلالهاي روانپزشكي بررسي شد، نتايج نشان داد كه بين باور به زندگي پس از مرگ افسردگي، اضطراب و وسواس رابطۀ منفي معنادار وجود دارد (Flannelly, Galek, Koenig, V 36, N 2, p. 94). در مطالعة اسداللهي و قاسمي، نتايج نشان داد كه 59 درصد بيماران افسردهخو، باور كم به اصل معاد داشتند و در 39 درصد هم اين باور ضعيف بود(Assadulahi, Ghassemi, 1998, v11(4), p. 149-151).
اكبري نيز در بررسي رابطۀ بين دنياگرايي و سلامت عمومي به اين نتايج دست يافت: بين دنياگرايي و علائم جسماني، اضطراب و افسردگي، آخرتگريزي با اضطراب و افسردگي، و همچنين بين عدم گرايش به عبوديت و علائم جسماني، اضطراب و افسردگي، رابطة مثبت و معناداري وجود دارد (اكبري، 1382).
ازآنجاكه رويكرد روانشناسي معاصر، بر اساس سنت تاريخي خود، رويكردي دنيامحور و لذتگراست. اغلب پژوهشهاي صورتگرفته در خارج از كشور، حتي در مطالعة دين و دينداري، بيشتر بر جنبه و كاركردهاي دنيايي آن متمركز بودهاند. پژوهشهاي موجود پيرامون دين و دينداري، عمدتاً با پيروي از نظريات غربي، به انسان و روان او بدون توجه به زندگي و جهان پس از مرگ مينگرند؛ درحاليكه ما معتقديم زندگي انسان بدون توجه به معاد، بهصورت امري بيمعنا درميآيد كه نميتواند سعادت او را نه در اين جهان و نه در آن جهان تأمين كند؛ زيرا هدف از آفرينش انسان، سعادت اخروي است و اين دنيا مقدمهاي براي آن است (صدوق، 1378ق، ج 1، ص 299). ازاينرو، مطالعة كنشهاي دين نبايد محدود به بعد دنيايي آن شود.
از سوي ديگر، بيشتر مطالعات روانشناختي، پيرامون دين و دينداري در جوامع غربي و با گرايش مسيحي صورت گرفته است. بههمين دليل، هم ابزارهاي سنجش و هم موضوعات مطرحشده، به مقدار زيادي متأثر از فرهنگ و ارزشهاي جامعة مسيحي بوده است. دين مقدس اسلام، داراي جهانبيني و انسانشناسي متفاوت از اديان ديگر است؛ بنابراين، انجام مطالعاتي كه دربردارندۀ چارچوبهاي ديني از ديدگاه اسلام باشد، ميتواند افقهاي جديدي را به روي روانشناسي و بهطور كل، علوم انساني بگشايد.
اصل اعتقاد به آخرت و زندگي پس از مرگ، مهمترين اصل ديني پس از مسئله توحيد است؛ تا جايي كه در دوازده آيه از قرآن كريم اين مسئلة بلافاصله پس از مسئله ايمان به خدا مطرح شده (مطهري، 1384، ج 6، ص 2) و حدود يكسوم آيات قرآن، مرتبط به معاد و مسائل مربوط به آن است. دين مقدس اسلام بهعنوان كاملترين دين الهي، براي انسان حيات جاويدان قائل است؛ ازاينرو، مسير و غايت او را نيز نامتناهي ميداند (خسرو پناه، 1383، ص135). از ديدگاه دين اسلام، زندگي اخروي براي بشر اصالت دارد. بنا بر اين ديدگاه، انسان با توجه به مباني هستيشناسانه و انسانشناسانه در چارچوب مبدأ و معاد است كه ميتواند با كل هستي، ابديت و ماوراي ماديات پيوند منطقي پيدا كند و براي زندگي خود، مفهوم و غايت، و به طور خلاصه، معنايي بيابد. ازاينرو، ميتوان يكي از شاخصههاي اصلي براي بررسي دينداري در انسان كيفيت تعامل او با دنيا و آخرت دانست. در آيات و روايات، انسانها از اين نگاه به اهلالآخرة و اهلالدنيا تقسيم ميشوند.
كلمة «آخرت»، مؤنث «آخر»، در لغت بهمعناي مقابل «متقدم» است (فراهيدي، 1410ق، ج 4، ص 304) و در اصطلاح قرآني به زندگي پس از مرگ گفته ميشود؛ چنانكه به زندگي پيش از مرگ، حيات الاولي گفته ميشود (ليل: 13). در حقيقت، در قرآن و احاديث، كلمة آخرت در يكي از بارزترين معاني لغوي به كار رفته است؛ چنانكه در حديثي، رسول اكرم در پاسخ به يزيدبنسلام، هنگامي كه پرسيد چرا به آخرت، آخرت ميگويند، فرمود: «براى اينكه بعد از دنيا مىآيد و سالهايش توصيف نميشود؛ روزهايش شمارش نميگردد و ساكنينش هرگز نمىميرند» (صدوق، بيتا، ج 2، ص 470). اميرمؤمنان ميفرمايند: «آخرت را به اين سبب آخرت گفتند كه در آن است ثواب و جزا و مكافات اعمال» (همان، ج 1، ص 2).
ازآنجاكه جزا و پاداش، متأخر از عمل است، زندگي پس از مرگ كه زمان جزا و پاداش است، آخرت ناميده شده است. بنابراين، با دقت در كاربردهاي قرآني و روايي درمييابيم كه مفهوم آخرت، در برابر مفهوم دنيا قرار گرفته است و تمامي منازل آخرت را شامل ميشود. در قرآن كريم، كلمة آخرت 143 بار به كار رفته است كه در چهار مورد بهمعناي لغوي، و در 139 مورد بهمعناي زندگي پس از مرگ به كار رفته است (محمدي ريشهري، 1384، ص 387).
بايد توجه داشت آنچه در قرآن و روايات دربارۀ محبت به دنيا و آخرت و مدح اهل آخرت و نكوهش اهل دنيا وارد شده، ناظر به مرحلۀ زندگي دنياست، نه زندگي پس از مرگ. همچنين ستايش محبت به آخرت و نكوهش علاقه به دنيا بدين معنا نيست كه نبايد به آنچه در دنيا وجود دارد، مانند آب و خاك و زمين و آسمان، محبت داشت؛ چراكه اينها از آيات و مظاهر خداوند متعال به شمار ميآيند. بايد گفت: نكوهش اهل دنيا و دوستان دنيا، نكوهش كساني است كه محور انديشهها، گفتار و نگرشهايشان را امور دنيا تشكيل ميدهد؛ توجه و تعلق خاطرشان به لذتها و نعمتهاي دنياست و به آخرت نميانديشند و جهان آخرت برايشان جاذبهاي ندارد (مصباح، 1376، ص 132).
در مقابلِ دنياخواهان، آخرتخواهان قرار دارند؛ كساني كه جوياي حيات اخروياند و باور دارند كه پس از دنيا زندگي و حياتي جاودانه و ارزشمند وجود دارد كه بايد براي دستيابي به آن سعادت برين و جاودانه، در حد توان تلاش كنند (اسراء: 19). آيات و رواياتي كه در ستايش اهل آخرت وارد شدهاند، ناظر به اين گروهاند. البته آنها نيز به مراتب و دستههايي تقسيم ميشوند و نشانهها و خصوصياتي دارند كه با اتصاف به آنها، خود را در اهل آخرت وارد ميكنند.
آخرتنگري، برگرفته از اصل ايمان به معاد و زندگي پس از مرگ است. اين مفهوم به اين حقيقت نظر دارد كه اولاً زندگي انساني ادامه دارد و با مرگ به پايان نميرسد: «اللَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلىَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثًا»(نساء: 87)؛ خداى يكتا كه خدايى جز او نيست، همة شما را در روزى كه ترديدى در آن نيست، جمع خواهد كرد؛ و چه كسى از خدا راستگوتر است؟؛ ثانياً، انسان در زندگي پس از مرگ، نتيجۀ همة اعمال خود را خواهد ديد: «كُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»(آلعمران: 185)؛ هر جاندارى چشندة [طعم] مرگ است و همانا روز رستاخيز پاداشهايتان بهطور كامل به شما داده مىشود.
از اين ديدگاه، دنيا تنها قطعهاي از زندگي، آن هم بهعنوان مقدمه و زمينهساز حيات اصيل و پايدار است و هدف نهايي، حيات اخروي است. بنابراين، اگر دنيا و مواهب آن پاسخي است به نيازهاي زودگذر انسان، آخرت و مواهب آن پاسخي هستند به نيازهاي پايدار انسان: «وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلاَّ لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ»(انعام: 32)؛ و زندگى دنيا جز بازى و سرگرمى نيست و قطعاً سراى بازپسين براى كسانى كه پرهيزگارى مىكنند، بهتر است؛ آيا نمىانديشيد؟ همچنين حضرت علي فرمود: «دنيا براي رسيدن به آخرت آفريده شده است نه براي رسيدن به خود» (ر.ك: نهجالبلاغه).
در اين انديشه، نگاه استقلالي به دنيا و جهتگيري رفتارها در اين راستا، نميتواند بشر را به سرمنزل مقصود برساند. هنگامي سعادت انسان دستيافتني خواهد بود كه جهتگيري تمام انديشهها و رفتارها و عواطف او در اين دنيا، بهسوي رسيدن به تكامل اخروي باشد: «وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً»(اسراء: 19)؛ و هر كه آخرت را طلب كند و براى رسيدن به آن تمام تلاش خود را بهكار گيرد، درحاليكه ايمان داشته باشد، البته تلاش اين افراد مورد قبول الهى است.
رسول اكرم فرموده است: اگر اطمينان و يقين شما به خير و شر آخرت، همانند يقينتان به خير و شر دنيا مىبود، البته آخرت را انتخاب مىكرديد و در راه آن سعى و كوشش مىنموديد (فلسفى، 1368، ج 2، ص 411).
در يك جمعبندي و با توجه به معارف قرآني و ديني ميتوان گفت: «در انسانهاي آخرتنگر، محور افكار و انديشهها، رفتارها و نگرشها، رسيدن به صلاح اخروي و ابدي است؛ برخلاف اهل دنيا كه همة توجه و تعلقشان، به لذتها و نعمتهاي دنيوي است. فرد آخرتنگر، زندگي را محدود در اين دنيا نميبيند؛ در بين دنيا و آخرت، آخرت را اصل قرار ميدهد؛ در همه افكار، اعمال و عواطف، جهتگيري آخرتي دارد و دنيا را مقدمه ميداند.»
بنابراين و با توجه به اينكه رويكرد توجه به آخرت، بخش اساسي از آموزههاي اسلام است، پژوهش حاضر در راستاي آمادهسازي يك پرسشنامه، كه به صورت كمّي مؤلفههاي آخرتنگري را با استفاده از معيارهاي بهدستآمده از دين مبين اسلام مورد سنجش قرار داد و ارزيابي پايايي و اعتبار آن نيز انجام شد. اهداف پژوهش عبارت بودند از: تعيين ابعاد، مؤلفهها و شاخصهاي آخرتنگري از ديدگاه اسلام؛ آمادهسازي مقياس آخرتنگري مبتني بر ديدگاه اسلام؛ و بررسي ويژگيهاي روانسنجي مقياس آخرتنگري.
بر اين اساس، پژوهش حاضر بهدنبال پاسخگويي به پرسشهاي زير ميباشد: مؤلفههاي اصلي آخرتنگري بر اساس آموزههاي ديني چيست؟ براي آمادهسازي مقياس سنجش آخرتنگري از ديدگاه اسلام، چه گامهايي را بايد طي كرد؟ مقياس آخرتنگري بر اساس الگوي اسلام، داراي چه ويژگيهاي روانسنجي است؟
روش پژوهش
جامعة آماري اين پژوهش، شامل تمامي دانشجويان و طلابي است كه در سال تحصيلي 90-1389 در دانشگاه تهران و حوزۀ علمية قم، مشغول به تحصيل بودند. در پژوهش حاضر، حجم نمونه بر اساس مطالعات كوهن (1986) سيصد نفر انتخاب شد. بر اساس ديدگاه كوهن، بهازاي هر متغير پيشبين، دستكم پانزده آزمودني انتخاب ميشود (فراهاني و عريضي، 1384، ص 109- 126). البته با توجه به ناقص بودن برخي پرسشنامهها، تعداد 259 پرسشنامه مورد تحليل قرار گرفت. در جامعۀ طلاب علوم ديني، تعداد نه كلاس در حوزۀ علميۀ قم بهعنوان خوشهها بهطور تصادفي انتخاب شدند و پرسشنامهها بر روي تمامي شركتكنندگان در كلاسها اجرا گرديد. در دانشجويان نيز پرسشنامهها بر روي نمونة در دسترس، در دانشگاه تهران اجرا شده است.
تعداد 152 نفر از نمونة اجراشده دانشجويان هستند كه 59 درصد از نمونة مورد بررسي را تشكيل ميدهند و 107 نفر هم طلاب هستند كه 41 درصد كل ميباشند. از اين ميان، 226 نفر مرد و تعداد 30 نفر زن بودند. بيشترين دامنۀ سني را گروه 25 تا 30، و كمترين آنها را 36 سال به بالا تشكيل ميدهند. ميانگين سني آزمودنيها، 8/24 ميباشد.
بهمنظور پاسخگويي به پرسشهاي پژوهش، از روش تحليل محتواي متون ديني استفاده گرديد و مراحل زير طي شد:
در مرحلة اول، متون ديني، آيات و روايات و برخي از توصيفهاي موجود در خصوص آخرت و معاد، نشانههاي افراد آخرتنگر ـ كه در روايات تحت عناويني چون اهلالآخرة، ابناءالآخرة و راغبين في الآخرة ذكر شدهاند ـ و همچنين آيات و رواياتي كه توصيفگر گروه مقابل اين دستهاند، يعني دنياگرايان و اهل دنيا، مطالعه و گردآوري شد.
در مرحلة دوم، بهمنظور تهية مقياس اوليه، خزانهاي از پرسشهاي متشكل از 240 سؤال كه گمان ميرفت با اين آموزهها همگرا هستند، تهيه شد. خزانة پرسشها، مبتني بر سه قسمت شناختها، عواطف و رفتارهاي در جهت آموزة آخرت در دين دستهبندي شده بود. بهمنظور بررسي روايي محتوايي پرسشنامه، تعداد پانزده نسخه از آن، براي دريافت نظر كارشناسان ديني و روانشناس در مورد چارچوب كلي پرسشها و تطابق نشانهها با آموزههاي ديني توزيع شد كه در آن، نشانۀ فرد آخرتنگر، پرسشي كه آن نشانه را ميسنجد و آيه يا رواياتي كه نشانۀ مورد نظر از آنها استخراج شده بود، آمده بود. در اين مرحله، دو پرسش زير از كارشناسان پرسيده شده بود:
آيا نشانة مطرحشده را ميتوان از آيه يا روايت شريفه استخراج كرد؟
آيا پرسشهاي مطرحشده، آن ويژگي را ارزيابي ميكند؟
پرسشنامه براي مرحلة بعد، با تحليل نظر نه نفر از كارشناسان حوزوي ـ روانشناس تحليل شد. آيتمهايي كه درصدِ نمرههاي: مخالفم، كاملاً مخالفم و نظري ندارم در آنها بيش از پنجاه درصد بود، حذف شدند. همچنين پرسشها از حيث روايي، درجۀ دشواري و قدرت تشخيص، بررسي گرديدند. پس از حذف پرسشهايي كه از درجة دشواري و قدرت تشخيص نامطلوبي برخوردار بودند، تعداد سؤالات به 135 پرسش رسيد.
در مرحلة سوم، هدف، مشخص كردن پرسشهاي مبهم يا داراي اشكال (و در صورت لزوم، رفع اشكال و ابهام يا حذف آن پرسشها) بود، بدينمنظور، پرسشهاي آزمون در مقياس ليكرت قرار داده شد. اين مقياس، نسبتبه ديگر مقياسها داراي مزايايي است؛ از جمله براي تقسيم كلي و قابل اعتماد افراد بر اساس نگرش معيني، كاملاً مناسب است و چون هدف از ساخت مقياس سنجش آخرتنگري نيز سنجش گروهي افراد است، اين مزيت مقياس ليكرت قابل توجه است (خداياري فرد و همكاران، 1387). پس از آن، مواد ارزيابيشده، بر روي نمونهاي به حجم 52 نفر اجرا شد كه تمامي نمونة مورد مطالعه را مردان تشكيل ميدادند. با تحليل دادههاي 47 نفر از آزمودنيها، تعداد 65 سؤال از پرسشنامه حذف گرديد. در اين مرحله، در هر نشانه، پرسشي كه همبستگي غيرمعنادار با نمرۀ كل داشت، حذف شد و پرسشنامه با تعداد هفتاد پرسش، براي اجراي نهايي آماده گرديد.
در مرحلة چهارم، مقياس نهايي كه حاوي هفتاد پرسش بود، در بين 259 نفر از طلاب و دانشجويان اجرا شد. جهت بررسي روايي سازة مقياس، و همچنين براي پاسخ دادن به اين پرسش كه «مؤلفههاي اصلي آخرتنگري بر اساس آموزههاي ديني چيست؟»، از تحليل عاملي با روش مؤلفههاي اصلي و چرخش پروماكس استفاده شد. چرخش پروماكس از جمله روشهاي چرخشي است كه در مقياسهايي كه مؤلفههاي آن با يكديگر متعامد نيستند، استفاده ميشود. بر اساس اين روش، بين تعداد عوامل انتخابي و نيز تعداد آيتمهايي كه بار ويژة قابل قبولي دارند، تعادلي ايجاد ميگردد. بر اساس نتايج اين تحليل عاملي، مقدار شاخص كفايت نمونهبرداري (KMO) برابر با 74/0 است. اين مقدار قابل قبول است و در نتيجه، تحليل عاملي پرسشها توجيه مناسبي دارد. معنادار بودن مجذور خي بارتلت در آزمون كرويت بارتلت (000/0=p) نيز نشان ميدهد كه ماتريس همبستگي پرسشها از ماتريس واحد متمايز است و ميتواند مورد تحليل عاملي قرار گيرد. براي استخراج عاملهايي كه بامعنا هستند و به احتمال زياد زيربناي آزمون را تشكيل ميدهند، تحليل عاملي با چهار عامل و با چرخش پروماكس، در سه مرحله انجام شد و در هر مرحله، پرسشهايي كه بار عامليشان كمتر از 3/0 بود يا بار عاملي آنها در چند عامل نزديك بههم بود، حذف گرديد تا ساختار پرسشنامه با 44 سؤال به دست آمد كه بهعنوان فرم آلفاي پرسشنامه ارائه شد. با تحليل عاملي كه بر روي عامل اول انجام گرفت، اين عامل دو عامل جداگانه را متمايز كرد كه بهعنوان فرم بتا ميتواند ارائه شود.
يافتههاي پژوهش
تحليل عاملي بر اساس مقدار ارزش ويژة بالاتر از يك و نيز مختصات قابل مشاهده در نمودار صخرهاي نشان داد كه ميتوان چهار عامل متمايز را شناسايي كرد. اين چهار عامل در مجموع، 86/30 درصد از واريانس سازۀ موردنظر را تبيين ميكنند. در جدول 1، بار عاملي هر پرسش و در جدول 2، واريانس تبيينشده توسط هر عامل، بهصورت تراكمي ارائه شده است. پرسشهاي 8 و 27 كه در عامل اول جاي گرفتهاند، در عامل دوم نيز داراي بار عاملي بهترتيب 43/0 و 50/0 بودند.
جدول 1. مؤلفههاي آخرتنگري بر اساس تحليل عاملي با روش مؤلفههاي اصلي و چرخش پروماكس فرم آلفا
رديف پرسش عامل اول پرسش عامل دوم پرسش عامل سوم پرسش عامل چهارم
1 4 45/0 3 39/0 1 50/0 2 39/0
2 5 76/0 6 44/0 23 41/0 10 52/0
3 8 54/0 7 42/0 28 48/0 21 49/0
4 9 53/0 12 49/0 29 50/0 32 45/0
5 11 62/0 16 51/0 34 48/0 33 43/0
6 13 32/0 19 41/0 35 57/0 42 45/0
7 14 42/0 20 35/0 44 31/0- 43 35/0
8 15 54/0 24 37/0
9 17 67/0 25 37/0
10 18 62/0 30 42/0
11 22 46/0 37 45/0
12 26 51/0 38 45/0
13 27 60/0
14 31 44/0
15 36 56/0
16 39 53/0
17 40 59/0
18 41 82/0-
جدول 2. ارزش ويژة عوامل چهارگانه
واريانس تراكمي رديف
927/15 عامل اول 1
152/22 عامل دوم 2
954/26 عامل سوم 3
862/30 عامل چهارم 4
با توجه به معناي مندرج در پرسشهاي هر عامل، ميتوان براي هريك از آنان نام مناسبي را برگزيد.
عامل اول: هجده پرسش، بار عاملي معنادار روي عامل اول دارند كه بهجز يك پرسش، بقيه بار عاملي مثبت دارند. اين عامل، متشكل از پرسشهاي متمايزي است. لذا با تحليل دوباره، بهتنهايي دو عامل را نشان داد (اين عامل ميتواند بهعنوان فرم بتاي آزمون مورد استفاده قرار گيرد). نتيجة تحليل عاملي عامل اول بههمراه بارهاي عاملي هر كدام، در جدول 3 ارائه شده است كه عبارتاند از:
الف) تكليفگريزي: پرسشهاي 4،9،11،15،17،18،26،31،40،41 به اين بخش مربوطاند. پرسش 41 از اين بخش عامل، بار عملي منفي دارد؛
ب) آمادگي: پرسشهاي 5،8،13،14،22،27،36،39 در اين عامل جاي دارند.
عامل دوم: دوازده پرسش، بار عاملي معنادار و مثبت بر روي عامل دوم دارند. اين عامل رويهمرفته آخرتنگري و جهتگيري اخروي در زندگي را ميسنجد. اين عامل، عامل آخرتمحوري نامگذاري شده است. پرسشهاي 3،6،7،12،16،19،20،24،25،30،37،38 مربوط به اين عامل هستند.
عامل سوم: هفت پرسش بر روي عامل سوم، بار عاملي معناداري داشتند و اين عامل هم در مجموع، تعاليخواهي و انتخابهاي برتر در زندگي را ميسنجد. البته پرسش 44 از اين بخش، داراي بار عاملي منفي است. اين عامل با عنوان تعالي مشخص شده است و پرسشهاي آن عبارتاند از: 1،23،28،29،34،35،44.
عامل چهارم: هفت پرسش نيز جهتگيري لذتجويانة فرد را در زندگي ميسنجد كه در عامل چهارم، جاي گرفتهاند. نام اين عامل، لذتجويي است و اين پرسشها در آن جاي گرفتهاند: 2،10،21،32،33،42،43.
بنابراين و با توجه به تحليل عاملي و مطالعات نظري ميتوان گفت كه سازۀ آخرتنگري، داراي پنج مؤلفة اساسي است كه عبارتاند از: تكليفگريزي؛ آمادگي؛ آخرتمحوري؛ تعالي؛ لذتجويي.
جدول 3. مؤلفههاي آخرتنگري بر اساس تحليل عاملي با روش مؤلفههاي اصلي و چرخش پروماكس فرم بتا
پرسش عامل اول پرسش عامل دوم
4 45/0 5 72/0
9 56/0 39 63/0
11 66/0 8 73/0
15 62/0 22 52/0
18 64/0 13 36/0
17 70/0 14 57/0
26 47/0 27 71/0
31 54/0 36 66/0
40 65/0
41 81/0-
براي پاسخ به پرسش سوم پژوهش كه عبارت بود از «مقياس آخرتنگري بر اساس الگوي اسلام، داراي چه ويژگيهاي روانسنجي است؟»، گامهاي زير طي شد:
الف) قابليت اعتماد: براي سنجش قابليت اعتماد آزمون، از روش همساني دروني استفاده شد. با توجه به اينكه پاسخهاي آزمون بهصورت پنجدرجهاي مشخص ميشوند، بهمنظور برآورد همساني دروني آزمون در اين پژوهش، از روش آلفاي كرونباخ استفاده شد. جدول 4، آلفاي كرونباخ آزمون را در يك نمونه نشان ميدهد.
جدول 4. محاسبة آلفاي كرونباخ آزمون آخرتنگري
مقياسها و خردهمقياسها ضريب آلفاي كرونباخ
كل آزمون آخرتنگري 85/0
تكليفگريزي 52/0
آمادگي 72/0
آخرتمحوري 79/0
تعالي 65/0
لذتجويي 67/0
همانگونه كه نتايج جدول 5 نشان ميدهد، ضريب قابليت اعتماد آزمون آخرتنگري براي كل آزمون، 85/0، براي فرم بتا 87/0، و در آزمونهاي فرعي، براي تكليفگريزي 52/0، آمادگي 72/0، آخرتمحوري 79/0، تعالي 65/0 و لذتجويي 67/0 بوده است. برخي از مؤلفهها نظير تكليفگريزي و نيز تعالي، مقادير كمي از همساني دروني را نشان ميدهند. اين موضوع نشاندهندة دو مطلب است: نخست آنكه اين دو مؤلفه به دليل تعداد كم پرسشها، مقادير كمتري را به خود اختصاص دادهاند. دوم اينكه به نظر ميرسد اين دو مؤلفه، داراي محتواي نامتجانساند. با اين توصيف، ضروري است در مطالعات آتي براي ارتقاي اعتبار اين دو مؤلفه، اقدامات لازم صورت گيرد.
بهمنظور پاسخگويي به اين پرسش پژوهش، مبني بر اينكه آيا آزمون تدوينشده براي سنجش آخرتنگري، از روايي كافي برخوردار است و تعيين روايي آزمون آخرتنگري، از شواهد مربوط به روايي محتوا و شواهد مربوط به روايي سازه استفاده شد.
ب) روايي محتوايي: در پژوهش حاضر، بهمنظور تأمين و تأييد روايي محتوايي آزمون آخرتنگري، بر اساس مطالعۀ ابعاد نظري موضوع و استخراج مؤلفههاي مرتبط نظري، چارچوب نظري مقياس تهيه، و بر مبناي آن، پرسشهاي آزمون طرح و تدوين شد. ارزيابي نظرات كارشناسان خبرة مذهبي نشان داد آزمون مربوطه داراي روايي محتوايي قابل توجه است.
ج) روايي سازه: براي برآورد روايي سازه، از روش محاسبۀ همبستگي بين آزمون و خردهآزمونها استفاده شد. بهلحاظ نظري، آزمون بايد با خردهآزمونها همبستگي بالايي داشته باشد و خردهآزمونها با هم همبستگي اندكي داشته باشند. همانگونه كه جدول 5 نشان ميدهد، اين شرط تأمين شده است.
جدول 5. محاسبۀ ضريب همبستگي بين آزمون و خردهآزمونهاي آخرتنگري
1 آزمون و خردهآزمونها 1 2 3 4 5 6
2 آخرتنگري كل 1
3 تكليفگرايي 72/0-** 1
4 آمادگي 81/0** 47/0-** 1
5 آخرتمحوري 61/0** 17/0-** 45/0** 1
6 تعالي 62/0** 26/0-** 46/0** 28/0** 1
7 لذتجويي 45/0-** 34/0** 13/0-* 03/0- 21/0-** 1
01/0** p <05/0* p <
بحث و نتيجهگيري
هدف پژوهش حاضر، آمادهسازي مقياس سنجش آخرتنگري در جمعيت طلاب علوم ديني و دانشجويان بود. به اين منظور، بر اساس مباني نظري دين اسلام، سازۀ آخرتنگري مورد بررسي و مداقه قرار گرفت و سپس در منابع اصلي، اين واژه و واژههاي نزديك به آن، جستوجو قرار شدند و ساختاري با نشانههاي شناختي، رفتاري و عاطفي تشكيل گرديد. آنگاه طبق اين ساختار، خزانة پرسشهايي با 240 سؤال طرح شد. از خزانة پرسشها، تعدادي با نظر كارشناسان حذف گرديد. از اين طريق، روايي محتوايي اين مقياس تأمين شد. نهايتاً پرسشها به 135 سؤال رسيد. در اين نسخه، براي هر نشانۀ مورد سنجش، دو پرسش يا بيشتر وجود داشت.
پرسشها در مقياس ليكرت قرار داده شدند كه در آن از افراد خواسته ميشد تا در رابطه با هر عبارت، نظر خود را بر روي پيوستاري كه از كاملاً مخالفم شروع ميشود و با مخالفم، نظري ندارم، موافقم و كاملاً موافقم ادامه مييابد، مشخص كنند. براي نمرهگذاري اين پنج درجه، ارقام 1،2،3،4،5 انتخاب ميشود. اين مقياس، اطلاعات دقيقتري را در مورد درجة موافقت و مخالفت پاسخگو فراهم ميآورد. همچنين طرح عباراتي را فراهم ميكند كه ارتباط ظاهري آن با نگرش مورد بررسي بهوضوح روشن نيست. بهعبارتديگر، امكان طرح پرسشهايي غيرمستقيم در اينگونه مقياسها وجود دارد كه در موضوع مورد بررسي ما، طرح چنين پرسشهايي ميتواند در سنجش آن كمك كند.
پرسشنامۀ مقدماتي، در بين يك گروه 52 نفري به اجرا درآمد و سپس براي كم كردن پرسشهاي آزمون، با استفاده از آزمون همبستگي بين پرسشها و نمرة كل آزمون، از هر نشانه، پرسشي كه بالاترين همبستگي را داشت انتخاب شد و تعداد سؤالات پرسشنامه به هفتاد سؤال رسيد.
پرسشنامة هفتاد سؤالي در نمونۀ تحقيق به اجرا درآمد و بعد از اجرا، براي استخراج ابعاد اصلي آخرتنگري، از روش تحليل عاملي استفاده گرديد. مقدار شاخص كفايت نمونهبرداري، برابر با 74/0 به دست آمد و بنابراين، تحليل عاملي پرسشها توجيه مناسبي داشت. معنادار بودن مجذور خي بارتلت در آزمون كرويت (000/0=p) نيز نشان داد كه ماتريس همبستگي پرسشها از ماتريس واحد متمايز است و ميتواند مورد تحليل عاملي قرار گيرد.
تحليل عاملي بر اساس مقدار ارزش ويژة بالاتر از يك و نيز مختصات قابل مشاهده در نمودار صخرهاي، نشان داد كه ميتوان چهار عامل متمايز را شناسايي كرد كه همگي در مجموع، 86/30 درصد از واريانس سازۀ موردنظر را تبيين ميكردند. لذا در مرحلۀ بعد، براي استخراج عاملهايي كه به احتمال زياد زيربناي آزمون را تشكيل ميدهند، تحليل عاملي با چهار عامل و با چرخش پروماكس در سه مرحله انجام شد و در هر مرحله، پرسشهايي كه بار عاملي نداشتند و يا بار عاملي آنها در چند عامل نزديكبههم بود، حذف گرديد تا ساختار پرسشنامه با 44 سؤال به دست آمد. اين پرسشنامه بهعنوان فرم آلفاي پرسشنامه ارائه شده است. با تحليل عاملي كه بر روي عامل اول انجام گرفت، اين عامل، دو عامل جداگانه را متمايز كرد كه بهعنوان فرم بتا ارائه گرديده است.
بر اين اساس، مقياس آخرتنگري داراي 44 پرسش است كه با استفاده از منابع اسلامي و اصول روانسنجي تهيه شده است. اين آزمون، از پنج خرده مقياس تشكيل يافته است. خردهمقياس تكليفگريزي، متشكل از ده پرسش است، خردهمقياس آمادگي هشت سؤال، خردهمقياس آخرتمحوري دوازده پرسش، خردهمقياس تعالي هفت سؤال و خرده مقياس لذتجويي هفت پرسش از مقياس را به خود اختصاص دادهاند.
بهمنظور بررسي اعتبار آزمون، از روش آلفاي كرونباخ استفاده شد. ضريب قابليت اعتماد آزمون آخرتنگري براي كل آزمون 85/0، است. براي فرم بتاي پرسشنامه 87/0، و در آزمونهاي فرعي، براي تكليفگريزي 52/0، آمادگي 72/0، آخرتمحوري 79/0، تعالي65/0 و لذتجويي 67/0 بوده است. براي بررسي روايي پرسشنامه، افزون بر ارزيابي محتوايي پرسشنامه توسط كارشناسان ديني، از روش همبستگي بين نمرة كل و خردهآزمونها استفاده شد و اين نمرات به دست آمد: همبستگي نمرۀ كل با خردهآزمون آمادگي 81/0؛ با آخرتمحوري 61/0؛ با تعالي 62/0؛ با تكليفگرايي 72/0؛ و با لذتجويي 45/0.
مؤلفههايي كه پرسشنامة آخرتنگري مورد سنجش قرار ميدهد، عبارتاند از:
آمادگي: اين مؤلفه، منعكسكنندة ميزان تلاش فرد براي زندگي پس از مرگ و آمادگي او براي ورود به آخرت است.
آخرتمحوري: اين مؤلفه، منعكسكنندۀ ديدگاه اولويتيافتۀ آخرتگرايانه در فرد است و بر اساس آن، تمام رويدادها، رفتارها و كوششهاي فرد، با محوريت آخرت سازمان مييابد.
تعالي: اين مؤلفه، منعكسكنندۀ تلاشهاي فرد براي ارتقا و كسب مراتب معنوي با محوريت خداوند متعال است.
تكليفگريزي: اين مؤلفه كه بهطور معكوس آخرتنگري را ميسنجد، نشاندهندۀ موضع فرد در توجه به دنيا، عدم توجه به آخرت و ناديده گرفتن تكاليف مذهبي است.
لذتجويي: اين مؤلفه هم كه بهطور معكوس آخرتنگري را ميسنجد، پرسشهايي را شامل ميشود كه در آن جستوجوي لذتها و تمركز بر ارضاي دنيايي و فوري، اهميت يافته است.
پژوهش حاضر با استفاده از روشهاي آماري، سازۀ آخرتنگري و مؤلفههاي روانشناختي آن را بررسي كرده است. ازآنجاييكه مفهوم زندگي پس از مرگ از مفاهيم اصلي در اديان ابراهيمي، بهويژه دين مقدس اسلام است، ورود اين مفهوم در روانشناسي عصر حاضر ميتواند افقهاي تازهاي را به روي آن باز كند؛ چراكه انسان مورد بررسي اين علم را از محدوديت دنياي مادي خارج كرده و در گستره وسيعتري كه خداوند متعال براي او در نظر گرفته است قرار ميدهد.
براي پژوهش حاضر، بايد اين محدوديتها را در نظر داشت: هرچند شاخص كفايت نمونهبرداري مطلوب بود، ولي به نظر ميرسد كه ميبايد نمونۀ بسيار بزرگتري انتخاب ميشد. همچنين جامعۀ مورد بررسي اين پژوهش را طلاب و دانشجويان تشكيل ميداد؛ بنابراين، در تعميم نتايج به غير از اين جامعه، احتياط بيشتري لازم است.
از آنجاكه مفهوم زندگي پس از مرگ و تأثيرات روانشناختي آن در روانشناسي امروزي جايگاه مطلوبي ندارد، پيشنهاد ميشود متخصصان در اين حوزه وارد شدند و نظريهپردازي و مدلسازي نمايند؛ چراكه انسانشناسي ديني در چارچوب مبدأ و معاد معنا مييابد و عدم توجه به اين مسئله، ما را در رسيدن به علوم انساني اسلامي بهطور اعم و روانشناسي ديني بهطور خاص، با اشكال مواجه ميكند. به دليل اهميت ابزارهاي استاندارد و معتبر، پيشنهاد ميشود كه آزمون ساختهشده، در جوامع مختلف اجتماعي و بهصورت بسيار گستردهتر هنجاريابي شود؛ همچنين همبستگي آن با ديگر آزمونهاي ديني ديگر بررسي گردد.
- نهجالبلاغه (1379)، ترجمة محمد دشتي، قم، مشهور.
- ابراهيمي، ابوالفضل، «باورهاي آخرتنگرانه و رابطۀ آنها با سلامت روان» (پاييز 1387)، روانشناسي در تعامل با دين، ش 3، ص 107- 125.
- ـــــ، (1389)، رابطه آخرتنگري با سلامت در دانشجويان و طلاب علوم ديني و ساخت مقياس آخرتنگري، پاياننامه كارشناسي ارشد روانشناسي، قم، موسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره).
- ابراهيمي، ابوالفضل و هادي بهرامي احسان، «رابطۀ آخرتنگري با سلامت در دانشجويان دانشگاه تهران و طلاب علوم ديني حوزه علميه قم» (تابستان 1390)، روانشناسي و دين، ش 14، ص 45- 60.
- اكبري، اللهرضا (1382)، رابطۀ دنياگرايي و سلامت روان، پاياننامه كارشناسي ارشد روانشناسي، قم، موسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره).
- بهرامي احسان، هادي، «بررسي مقدماتي ميزان اعتبار و قابليت اعتماد مقياس جهتگيري مذهبي» (بهار و تابستان 1380)، روانشناسي و علوم تربيتي، ش 62، ص 67- 90.
- بهرامي احسان، هادي و آناهيتا تاشك، «ابعاد رابطه ميان جهتگيري مذهبي و سلامت رواني و ارزيابي مقياس جهتگيري مذهبي» (پاييز و زمستان 1383)، روانشناسي و علوم تربيتي، ش 69، ص 41- 63.
- خداياري فرد، محمد و همكاران، «آماده سازي مقياس سنجش دينداري براي جمعيت دانشجويي» (1387)، روانشناسي و علوم تربيتي، ش 3، ص 23- 45.
- خسروپناه، عبدالحسين (1383)، كلام جديد، چ سوم، قم، مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه قم.
- فراهيدى، خليلبناحمد (1410ق)، العين، چ دوم، قم، منشورات الهجرة.
- فراهاني، حجتالله و حميدرضاعريضي (1384)، روشهاي تحقيق پيشرفته در علوم انساني، اصفهان، جهاد دانشگاهي تهران.
- فلسفى، محمدتقى (1368)، الحديت- روايات تربيتى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى.
- صدوق، محمدبن على (بي تا)، علل الشرائع، قم، داورى.
- ـــــ، (1378ق)، عيون أخبار الرضا (ع)، تهران، جهان.
- محمدي ريشهري (1384)، محمد، الدنيا و الآخرة في الكتاب و السنة، قم، دارالحديث.
- مصباح، محمدتقي (1376)، راهيان كوي دوست، چ سوم، قم، شفق.
- مطهري، مرتضي (1384)، مقدمهاي بر جهانبيني اسلامي، چ بيستم، تهران، صدرا.
- Assadulahi, GH.,Ghassemi,GH.R.,(1998), "Belief in Resurrection: dysthymics versus normal", Journal of Islamic Academy of Sciences,v11(4), p 149-151.
- Flannelly, J., Galek, Koenig, G., "beliefs about life after death, psychiatric symptomology and cognitive theories of psychopathology", Journal of Psychology and Theology, V 36, N 2,p: 94.
- Koenig, H. G. (1997). Is religion good for your health?: Effects of religion on mental and physical health. Binghamton, New York: Haworth Pastoral Press.