مقایسهی سازشیافتگی زناشویی و بهزیستی روانشناختی در دو گروه افراد نمازگزار و غیرنمازگزار
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
اسلام مكتبي جامع و واقعگراست كه در آن، به همة نيازهاي انساني، اعم از دنيايي و آخرتي، جسمي و روحي، عقلي و فكري، احساسي و عاطفي، فردي و اجتماعي توجه شده است (مطهري، 1375، ص 12). امروز بيش از هر زمان ديگر، نيازمند تفكر دربارة تأثيرگذاري تقيدات ديني بر امور انساني، بهويژه مسائل عاطفي و رواني هستيم. چنانكه بسياري از انديشمندان و صاحبنظران بر اين باورند كه مذهب تأثيرانكارناپذيري بر سلامت روان، جسم و ساير ابعاد زندگي بشر دارد. در ميان اديان الهي، دستورات اسلام در مورد بهداشت جسم، روان و ساير امور كاملترين است (همان، ص 47). اين سلامت در سايه تسليم در برابر مشيت الهي و اجراي دستورات و قوانين حياتبخش اسلام، بهعنوان برنامة سالمسازي بهدست ميآيد. بنابراين، روشن است كه همة قوانين، مقررات و برنامههاي اسلام، راه را براي آرامش خيال، سلامت روان انسان و تحقق خليفة الله بودن او هموار ميسازد. از اين منظر، در بين تمام برنامهها و قوانين اسلام، نماز از جايگاه والايي برخوردار است. در بسياري از آيات، به نقش نماز در آرامسازي درون، شفابخشي قلب و شادابي روح و روان اشاره شده است. از جمله ميفرمايد: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي» (طه: 14)؛ «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد: 28) (آقاياني چاوشي و ديگران، 1387). «نماز» بهعنوان هستة دين و مهمترين شكل عملي دينداري، يكي از مؤثرترين اعمال شفابخش محسوب ميشود كه نقش بهسزايي در تأمين و تقويت بهداشت جسماني و رواني دارد. چنانكه حضرت علي نماز خواندن را براي ايجاد شادي و نشاط و برطرف كردن غم و اندوه مفيد دانستهاند (نهجالبلاغه، ح 299). همچنين رهبر معظم انقلاب اسلامي معتقدند:
نماز و نيايش ارتباط صميمانهاي است ميان انسان و خدا، آفريده و آفريدگار، تسليبخش و آرامشگر دلهاي مضطرب، خسته و بهستوهآمده، ماية صفاي باطن و روشنيبخش روان است. نماز برنامهاي است براي بازيافتن و آگاه ساختن خويش و كوتاه سخن رابطه و استفاضهاي مداوم است با سرچشمه و پديدآورندة همه نيكيها يعني خدا (خامنهاي، 1374، ص 7).
دين اسلام با تأكيد فراوان بر استحكام ازدواج، هيچ بنايي را نزد خداوند متعال، پسنديدهتر از ازدواج نميداند. در اسلام، بناي ازدواج بر مساوات، مؤدت و رحمت قرار داده شده است (روم: 21). بر اين اساس، انتظار ميرود كساني كه نسبت به ارزشهاي اسلامي از ميزان تعهد و پايبندي بيشتري برخوردارند، داراي سازشيافتگي زناشويي (Marital Adjusment) بيشتري نيز باشند (Spanier, 1976, p. 15-28). «سازشيافتگي زناشويي» فرايندي است كه پيامدهاي آن با كاهش ميزان اختلافهاي مشكلآفرين زوجها، تنشهاي بين فردي، اضطراب و افزايش رضايت زوجها از يكديگر، انسجام و بههمپيوستگي آنها و همفكري دربارة مسائل مهم زناشويي مشخص ميشود. اهميت برقراري روابط سازش يافته زناشويي، از اين جهت است كه سازشيافتگي زناشويي بهعنوان يكي از مهمترين عوامل، در تعيين ثبات و دوام رابطة زناشويي مطرح شده است. قرارگيري زوج در يك وضعيت مبهم و نامشخص، بروز مشكلات گوناگون در روابط اجتماعي، گرايش به انحرافات اجتماعي و اخلاقي و افول ارزشهاي فرهنگي در بين زوجها، از نتايج مخرب سازشنايافتگي زناشويي است (يارمحمديان و ديگران، 1390).
عوامل مؤثر بر سازشيافتگي زناشويي، شامل سه دسته خصوصيات فردي، عوامل موقعيتي و رويدادهاي زندگي است (Halford & et al, 2007, p. 185-194). علاقه متقابل، مراقبت از يكديگر، پذيرش و درك يكديگر، ارضاء نيازها. در اين ميان تقيد و تعهدات مذهبي بهعنوان يكي از اركان زندگي سعادتمندانه در سازشيافتگي زناشويي بسيار مؤثر است. چنانكه تحقيقات فراواني گوياي اين مطلب است (حسينينسب و ديگران، 1388). در پژوهش احمدي و همكاران (1385) به وجود رابطة مثبت معنادار بين ميزان سازشيافتگي زناشويي و تقيدات مذهبي اشاره شده است. بر اين اساس، ميزان سازشيافتگي زناشويي در بين افراد داراي تقيدات مذهبي بسيار زياد، بيشترين حد و در بين افراد داراي تقيدات مذهبي كم، كمترين ميزان را دارد. در پژوهش دماريس و همكاران دينداري بهعنوان مهمترين عامل در تفاهم و سازشيافتگي زوجين گزارش گرديد. نتايج اين پژوهش نشان داد كه در ارتباط بين زوجين اثرگذاري مثبت مذهب غيرقابل انكار است (Demaris & et al, 2010, p. 55-78). نتايج پژوهش باتلر و همكاران نشان داد كه عبادت از ديدگاه زوجهاي متدين، يك رويداد آرامشبخش مهمي است كه نقش پررنگي در سازش و حل مشكلاتشان دارد (Butler & et al, 1998, p. 451-475).
بدينترتيب، ميتوان به نقش غيرقابل انكار پايبندي به دين، در رسيدن به سازشيافتگي زناشويي و دستيابي به معنا و هدف زندگي، داشتن روابط مثبت با يكديگر و بهمعناي وسيع كلمه بهزيستي روانشناختي اشاره نمود. بر اساس الگوي بهزيستي روانشناختي، سازه بهزيستي روانشناختي از شش عاملِ زندگي هدفمند، رابطة مثبت با ديگران، رشد شخصي، پذيرش خود، خودمختاري و تسلط بر محيط تشكيل ميشود (Ryff & Keyes, 1995, p. 719-727). از اين منظر، شاخص سلامتي بهعنوان نداشتن بيماري تعريف نميشود، بهطوري كه بهجاي تأكيد بر «بد يا بيمار بودن»، بر «خوب بودن» تأكيد ميشود (Ryff & et al, 2004, p. 1383-1394). بنابراين، ويژگيهايي مانند سازشيافتگي، شادماني، اعتماد به نفس و ويژگيهاي مثبتي از اين دست، بيانگر سلامتي و بهزيستي روانشناختي است. در اين حالت، مذهب ميتواند بهعنوان يك اصل وحدتبخش و يك نيروي عظيم براي سلامت روان مفيد و كمككننده باشد (مداحي و ديگران، 1390). چنانكه سازمان جهاني بهداشت در تعريف ابعاد وجودي انسان، به ابعاد جسماني، رواني، اجتماعي و معنوي اشاره ميكند و بُعد چهارم، يعني بُعد معنوي را نيز در رشد و تكامل انسان مطرح ميسازد (American Psychiatric Association, 2000). بدينترتيب، معنويت بخش مهمي از زندگي مردم را تشكيل ميدهد و تأثير مهمي بر سلامت و بهزيستي آنان دارد. بررسي ادبيات پژوهشي در اين عرصه، نشانگر وجود رابطهاي مستحكم بين نماز و بهطور كلي، مذهب و بهزيستي روانشناختي است.
آقاياني چاوشي و همكاران در پژوهشي با موضوع «بررسي رابطة نماز با جهتگيري مذهبي و سلامت رواني»، نشان دادند كه افراد نمازگزار با جهتگيري مذهبي دروني در شاخصهايي مانند اضطراب، بيخوابي، افسردگي و بهطور كلي، سلامت رواني از وضعيت بهتري برخوردارند (آقاياني چاوشي و ديگران، 1387). دادخواه و همكاران (1388) در مطالعهاي بر روي 409 دانشجوي دانشگاه علوم پزشكي اردبيل گزارش كردند، ميزان افسردگي در بين افرادي كه نگرش مثبت به نماز داشتند، كمتر بود. ولي رابطه معناداري بين نگرش به نماز با ميزان افسردگي مشاهده نشد. نتايج مطالعة محتشميپور و همكاران (1382) نشان داد، در افرادي كه نگرش مثبت نسبت به نماز داشتند و كساني كه مرتب نماز ميخواندند، ميانگين نمره افسردگي پايينتر از افرادي است كه به اقامه نماز چندان اهميت نميدادند. نتايج پژوهشي با عنوان «آثار عبادت و تجارب آن بر بهزيستي عمومي»، در مطالعه 560 خانواده نشان داد كه بهترين پيشبيني كننده بهزيستي افراد، فراواني عبادت و تجارب ناشي از آن است (بشليده و ديگران، 1382). نتايج پژوهش مك كلاف نشان داد كه عبادت آرامسازي را تسهيل كرده و به خلق بهتر، سلامت ذهني و احساس آرامش منجر ميشود (McCullough, 1995, p. 15-29). همچنين عبادت منجر به راحتي، خوشحالي و انگيزه ميشود كه خلق را بالا برده و انگيزش و احساس هدفمندي را افزايش ميدهد. نتايج پژوهشهاي مشابهاي بيانگر وجود ارتباط قوي ميان انجام اعمال و رفتارهاي مذهبي با سلامت روانشناختي است (Williams, 2010). در پژوهش كوئينگ، سلامت روانشناختي و جسماني انسان با زندگي معنوي او رابطهاي مثبت دارد؛ افرادي كه اعتقادات مذهبي قويتري دارند، در سازشيافتگي با موقعيتهاي زندگي داراي موفقيت بيشتري ميباشند (Koenig, 2007, p. 737-739). هيلز و فرانسيس و هكني و همكاران نشان دادهاند، افرادي كه داراي اعتقادات مذهبي قويتري هستند، در آزمونهاي سلامت روانشناختي و جسماني نمرههاي بالاتري كسب ميكنند. ايمان، انجام دستورات مذهبي و شركت در مراسم مذهبي با پيشگيري از ابتلا به مشكلات رواني افراد و همچنين داشتن نقش درماني در حيطه سلامت روان، موجب ارتقاء سطح سلامتي و بهزيستي روانشناختي افراد ميشود (Hills & Francis, 2004, p. 61-73).
با ملاحظة شاخصهايي چون پويايي و پيچيدگي جوامع نوين، پيشرفت علم روانشناسي، رشد روزافزون نيازهاي معنوي بشر در برابر نيازهاي مادي (موسوي اصل، 1387)، توجه به آمار طلاق كشورمان بهعنوان شاخصترين آشفتگي زناشويي (Halford, 2005, p. 64)؛ چنانكه بر طبق آمارهاي موجود، پس از كشورهايي چون آمريكا، دانمارك و مصر، ايران بهعنوان چهارمين كشور پرطلاق دنيا شناخته شده است (غلامي و بشليده، 1390). اين پژوهش، با هدف مقايسه سازشيافتگي زناشويي و بهزيستي روانشناختي بين دو گروه از افراد نمازگزار و غيرنمازگزار با هدف بررسي سؤالهاي زير تدوين يافته است: آيا بين افراد نمازگزار و غيرنمازگزار در شاخص سازشيافتگي زناشويي تفاوتي وجود دارد؟ آيا در شاخص بهزيستي روانشناسي، بين افراد نمازگزار و غيرنمازگزار تفاوتي وجود دارد؟
روش پژوهش
روش پژوهش حاضر، توصيفي از نوع علّي ـ مقايسهاي است. جامعه آماري شامل تمامي دبيران متأهل شهرستان لنگرود در سال 1391 است كه تعداد 150 نفر بهعنوان نمونه انتخاب شدند. با استفاده از روش نمونهگيري خوشهاي چندمرحلهاي، ابتدا جامعة موردمطالعه از نظر حوزه جغرافيايي، به 5 حوزه شمال، جنوب، مركز، شرق و غرب تقسيم شد. سپس، از هر حوزه جغرافيايي، 3 مدرسه بهصورت تصادفي انتخاب شد و آنگاه از هر مدرسه، تمامي دبيران سازماني (موظف) انتخاب شدند.
ابزارهاي پژوهش:
مقياس سازشيافتگي زناشويي اسپانير (D.A.S): براي اندازهگيري سازشيافتگي زناشويي، از مقياسي كه توسط اسپانير (1976) با 23 سؤال تهيه و آماده اجرا نمود، استفاده شد. اسپانير، پايايي اين پرسشنامه را از طريق ضريب آلفاي كرونباخ 96/0 گزارش نمود و اعتبار سازه اين مقياس، با استفاده از مقياس سازشيافتگي زناشويي لوك و والاس، در ميان افراد متأهل برابر با 86/0 و در ميان افراد مطلقه، برابر با 88/0 بهدست آمد (Spanier, 1976, p. 15-28). در ايران، ضريب تصنيف مقياس مذكور برابر با 96/0، آلفاي كرونباخ برابر با 92/0 و با استفاده از روش روايي ملاك، ضريب روايي 94/0 براي اين پرسشنامه بهدست آمده است (يارمحمديان، 1390).
پرسشنامه بهزيستي رواني كارول ريف: يك مقياس 84 مادهاي است كه شش جنبه مجزا از بهزيستي رواني را ميسنجد. شركتكنندگان براساس يك ساخت شش درجهاي (كاملاً مخالف تا كاملاً موافق) به سؤالها پاسخ ميدهند.
در پژوهش چمت و ريف، همساني دروني خردهمقياسها بين 82/0 تا 90/0 گزارش شده است (Schmutte & Ryff, 1997, p. 549-559). در ايران، بياني و همكاران (1387) همساني دروني پرسشنامه را با استفاده از ضريب آلفاي كرونباخ بين 70/0 تا 82/0 و روايي مقياس را نيز مناسب گزارش نمودند.
يافتههاي پژوهش
براي بررسي دادههاي جمعآوريشده، در بخش آمار توصيفي، ميانگين و انحراف استاندارد و در بخش استنباطي، بررسي فرضيه پژوهش با استفاده از تحليل چندمتغيره، تحليل واريانس يك متغيره و آزمون T مستقل انجامشده است. بررسي آمارههاي توصيفي، نمونه نشان داد كه 66/50 افراد نمونه هميشه يا اكثر اوقات، نمازهاي واجب را ميخواندند، اين افراد در اين پژوهش، بهعنوان گروه نمازگزار در نظر گرفته شدند. 33/49 از افراد نيز بهندرت يا هرگز نمازهاي واجب خود را نميخواندند، بلكه در اين پژوهش، بهعنوان افراد غيرنمازگزار معرفي شدند. در بررسي سن افراد، نمونه ميانگين و انحراف استاندارد به ترتيب برابر با (7.28±40.32) بهدست آمد.
شاخصهاي توصيفي متغيرهاي مورد پژوهش در جدول شماره 1 ارائه شده است.
جدول1. شاخصهاي توصيفي متغيرهاي مورد پژوهش
متغير گروه ميانگين انحراف معيار نمونه
سازشيافتگي زناشويي نمازگزار 115.00 9.81 76
غيرنمازگزار 98.29 3.59 74
كل 106.53 8.85 150
بهزيستي روانشناختي نمازگزار 320.76 19.55 76
غيرنمازگزار 284.22 33.89 74
كل 302.25 26.49 150
با توجه به نتايج جدول 1، ميانگين و انحراف استاندارد كل افراد نمونه در متغير سازشيافتگي زناشويي، برابر با (8.85±106.53) و در متغير بهزيستي روانشناختي برابر با (26.49±302.25) است. افراد گروه نمازگزار، داراي بالاترين ميانگين در متغير سازشيافتگي زناشويي (9.811±115) و بهزيستي روانشناختي (19.55±320.76) هستند.
به منظور بررسي معنيدار بودن تفاوت ميانگينهاي دو متغير سازشيافتگي زناشويي و بهزيستي روانشناختي در دو گروه پس از رعايت پيشفرضهاي آزمون، تحليل واريانس چندمتغيره، از اين آزمون استفاده شد. ابتدا آزمونهاي معنيدار بودن مانووا (پيلايي- بارتلت، لامبداي ويكلز، اثر هتلينگ لالي و بزرگترين ريشهروي) براي بررسي اثر اصلي عامل گروهبندي بر متغيرهاي وابسته انجام شد. نتايج اين تحليل در جدول 2 ارائه شده است.
جدول2. نتايج آزمونهاي معنيداري MANOVA
Sig خطا df درجه آزادي فراواني مقدار آزمون اثر
0.000 147 2 19.08 0.206 پيلايي- بارتلت
لامبداي ويكلز
هتلينگ لالي
بزرگ ترين ريشه روي عامل گروهبندي
0.000 147 2 19.08 0.794
0.000 147 2 19.08 0.260
0.000 147 2 19.08 0.260
چنانكه در جدول مشاهده ميشود، آزمونهاي معنيداري مانوا در رابطه با عامل گروهبندي (Wilks' s Lambda= , F=19.08, P= 0.000) در سطح كمتر از 05/0 معنيدار است. بنابراين، اثر عامل گروهبندي معنادار است. در واقع، ميتوان چنين استنباط نمود كه بين دو گروه، حداقل در يكي از سازههاي مورد آزمون تفاوت معنادار وجود دارد. بنابراين، براي شناسايي اينكه افراد گروه نمازگزار و غيرنمازگزار، در كداميك از متغيرها داراي تفاوت معنادار ميباشند، به تحليل واريانس تكمتغيره آنووا براي تحليل هر متغير وابسته بهطور جداگانه پرداختيم. نتايج اين تحليل در جدول 3 ارائه شده است.
جدول3. خلاصه نتايج واريانس يك متغيري ANOVA
معناداري فراواني ميانگين مجذورات درجه آزادي مجموع مجذورات متغيرهاي وابسته منبع تغييرات
0.000 36.45 10469.70 1 10469.70 سازشيافتگي زناشويي گروه
0.006 7.78 50041.05 1 50041.05 بهزيستي روانشناختي
287.22 148 42509.63 سازشيافتگي زناشويي خطا
6430.11 148 951658.81 بهزيستي روانشناختي
150 1755382.00 سازشيافتگي زناشويي كل
150 14704655.00 بهزيستي روانشناختي
چنانكه در جدول 3 مشاهده ميشود، در مورد عامل گروه، Fهاي محاسبهشده براي متغيرهاي سازشيافتگي زناشويي (F= 36.45, P= 0.000) و بهزيستي روانشناختي (F=7. 78, P= 0.006) در سطح كمتر از 05/0 معنيدار است. بنابراين، متغيرهاي سازشيافتگي زناشويي و بهزيستي روانشناختي، در بين دو گروه از افراد نمونه داراي تفاوت معنادار هستند. با توجه به جدول توصيفي شماره 1، معلوم ميشود كه تفاوت در متغيرهاي سازشيافتگي زناشويي و بهزيستي روانشناختي بدينصورت است كه افراد گروه نمازگزار، نسبت به افراد گروه غيرنمازگزار، در متغيرهاي سازشيافتگي زناشويي و بهزيستي روانشناختي داراي ميانگين بالاتري هستند.
با هدف بررسي سازشيافتگي زناشويي و بهزيستي روانشناختي در افراد نمازگزار و غيرنمازگزار، از آزمون T مستقل نيز استفاده شد كه نتايج آن در جدول 4 ارائه شده است.
جدول4. نتايج آزمون Tمستقل جهت بررسي متغيرهاي مورد پژوهش در افراد نمازگزار و غيرنمازگزار
معناداري درجه آزادي آزمون انحراف معيار ميانگين گروه متغير
0.000 148 6.03 9.81 115.00 نمازگزاران سازشيافتگي زناشويي
3.59 98.29 غيرنمازگزاران
0.006 148 2.79 19.55 320.76 نمازگزاران بهزيستي روانشناختي
33.89 320.76 غيرنمازگزاران
با توجه به نتايج بهدست آمده از آزمون T مستقل، تفاوت مشاهدهشده در سازشيافتگي زناشويي (T= 6.03, P= 0.000) و بهزيستي روانشناختي ((T= 2.79, P=0.006 در بين دو گروه از افراد نمازگزار و غيرنمازگزار از لحاظ آماري معنادار است.
بحث و نتيجهگيري
اين پژوهش، با هدف بررسي سازشيافتگي زناشويي و بهريستي روانشناختي، در بين دو گروه
از افراد نمازگزار و غيرنمازگزار انجام شد. نتايج پژوهش نشان داد كه بالاتربودن ميانگين
نمره سازشيافتگي زناشويي، در بين افرادي كه هميشه و يا بيشتر اوقات نمازهاي واجب خود
را ميخواندند، نسبت به افرادي كه نمازهاي واجب خود را نميخواندند و يا بهندرت و بنا به اجبار اجتماعي، در برخي موارد نماز واجب ميخواندند، از لحاظ آماري معنادار است. با توجه به نقطه برش مقياس سازشيافتگي زناشويي اسپانير (100)، افراد گروه نمازخوان از سازش يافتگي زناشويي مناسبي برخوردارند. اين نتيجة پژوهش، با پژوهش دماريس و همكاران (2010)، اورتينكال و ونستوگين (2006)، هانلر و گنچوز (2005)، ماهوني (2005)، ماس و دالاس (2000)، احمدي و همكاران (1390)، منجزي و همكاران (1390)، حسينينسب و همكاران (1389)، كرماني مامازندي و دانش (1389)، خداياري فرد و همكاران (1386) همسو است. تمامي
اين پژوهشها، وجود رابطه مثبت معنادار بين تدين و پايبندي به مذهب و سازشيافتگي زناشويي را گزارش نمودهاند. نتايج پژوهش كرماني مامازندي و دانش (1389)، كه بيانگر عدم
مثمرثمر واقعشدن نگرش مذهبي بر مؤلفههاي سازشيافتگي زناشويي است، با يافته پژوهش حاضر همسو نيست.
براي تبيين اين يافته پژوهش، ميتوان يادآور شد كه مذهب شامل رهنمودهايي براي زندگي
و ارائهدهنده سامانه باورها و ارزشهاست كه ميتواند زندگي زناشويي را متأثر سازد
(Hu nler & Genc¨z, 2005, p. 123-136). تبيين ديگر، تأثيرگذاري مذهب بر ديدگاه فكري زوجين است، به نحوي كه انتظار ميرود افرادي كه از پايبندي بيشتري به مذهب برخوردارند، ازدواج خود را داراي كيفيتي معنوي ببينند، بيشتر است (Mahoney, 2005, p. 689-706). مذهب هنگام وقوع مشاجرات و تعارض بر سر موضوعي خاص، ميتواند در قالب مفاهيم معنوي و ارزشهاي مذهبي مشترك، تعديلگر اختلافنظر بين زوجها باشد (Mehoney & et al, 1999, p. 321-338). چنانكه قرآن كريم اشاره ميفرمايد: «زوجهاي مؤمن در هنگام اختلاف و ناسازگاري، با گذشتي زيبا، دلنشين و بجا همسر و افراد خانواده را عفو مينمايند» (فصلت: 34)، سكوتي حكيمانه اختيار ميكنند (مريم: 10) يا با تفكر و تعمق راهحل بهتري را انتخاب ميكنند.
از لحاظ درون فردي، اعمال مذهبي، فرد را قادر ميسازد تا از لحاظ فيزيولوژيكي، شناختي و عاطفي خشمش را كنترل كند و به او كمك ميكند كه مسئوليت اعمال خود را در تعارضها بپذيرد. از لحاظ بينفردي، اعمال مذهبي شرايطي ايجاد ميكند كه فرد در هنگام خشم، به خدا توجه كند و حمايتي براي هر دو زوج ايجاد ميكند كه از تعارض با يكديگر اجتناب كنند .به اين ترتيب، ارتباط با خدا يك نقش تعاملي و جبراني در روابط زناشويي خواهد داشت (Marsh & Dallos, 2000, p. 22-36).
در اين راستا، در قرآن كريم اصول فراواني براي مؤمنان قرار داده شده است كه بهرهمندي از آن، متضمن سازشيافتگي زناشويي است. قرآن كريم مبناي ازدواج در مؤمنان را مؤدت و رحمت (روم: 21)، شناخت حقوق متقابل (بقره: 288) و ايجاد انس و آرامش رواني زوجين (اعراف: 189) قرار داده است. عنصر مهم ديگر در سازشيافتگي زناشويي از منظر قرآن، ايثار و فداكاري زوجين است كه در روايات اسلامي با اشاره به ايثار و فداكاري حضرت علي و حضرت فاطمه، بهعنوان الگوي نمونة خانواده در اسلام، توصيههاي فراواني به مؤمنان مبني بر سرمشقگيري شده است.
يافته ديگر اين پژوهش، وجود تفاوت معنادار آماري در سازه بهزيستي روانشناختي بين افراد دو گروه است. بهطوريكه افراد گروه نمازگزار، داراي بهزيستي روانشناختي بالاتري هستند. يافتههاي پژوهشگران متعددي همچون نيوتن و مكين تاش (2010)، ويليامز (2010)، كزدي و همكاران (2010)، رودريگز و هندرسن (2010)، مككالوگ و ويلوگباي (2009)، مك گرگور (2008)، سورا جاكول و همكاران (2008)، ماركز (2008)، كوئينگ و همكاران (2007)، مداحي و همكاران (1390)، همتي مسلك پاك و همكاران (1389)، اژدري فرد و همكاران (1389)، دادخواه و همكاران (1388) و آقاياني چاوشي و همكاران (1387) از وجود رابطة مثبت بين تدين و مذهب با بهزيستي روانشناختي حمايت نمودهاند.
قرآن كريم راه دستيابي به بهزيستي روانشناختي و مؤلفههاي آن، از طريق اعمالي مانند ايمان به خدا، معاد و نيكوكاري (بقره: 60)، اطاعت از خداوند متعال (بقره: 38)، نماز خواندن و صدقه دادن (بقره: 277)، دعا و نيايش (فرقان: 70 و 71)، توكل (نحل: 4)، آرامشبخشي (ابراهيم: 45؛ توبه: 103؛ فتح: 4) و در ميان دوستان خدا بودن (يونس: 62) ميداند.
با توجه به شواهد پژوهشي، رفتارها و عقايد برخاسته از مذهب، تأثير مثبتي در معنادار كردن زندگي دارند. مكانيسم ايجاد آرامش دروني از طريق مذهب به اين صورت است كه رفتارهايي مانند توكل به خداوند و عبادت، قادرند با ايجاد اميد، ترغيب و تشويق به نگرشهاي مثبت، موجب آرامش دروني فرد شوند. كاركرد مذهب در برخورد با موقعيتهاي دشوار زندگي از طريق داشتن احساس تعلق به منبع بيكران قدرت، اميدواري به ياري خداوند، بهرهمندي از حمايتهاي اجتماعي، معنوي و داشتن معنا و هدف در زندگي ميسر ميگرديد (Yang & Mao, 2007, p. 999-1010). بنابراين، دين با كاركردهاي مهمي در زندگي افراد، مانند آرامشبخشي، اميددهي، توليد شادابي، ارائه معناي زندگي و رضايت باطن در جهت دستيابي و يا ارتقاء بهزيستي روانشناختي مثمرثمر واقع ميشود (حاتمي و ديگران، 1388).
در مجموع، ميتوان گفت: انجام اعمال مذهبي با فراهم نمودن بستري مناسب در جهت پاسخگويي به پرسشهاي اساسي انسان، مانند هويت، انتخاب روش زندگي در جهت كمال، به سازشيافتگي و بهزيستي روانشناختي افراد كمك ميكند. زماني كه افراد به دنبال انجام اعمال مذهبي مانند نماز، به احساس لذت ناشي از برقراري ارتباط با منبع كمال و تعالي دست مييابند، خود براي رسيدن به كمال نيز داراي انگيزه ميباشند؛ انگيزهاي كه آنان را ترغيب به صحيح و شايسته زيستن ميكند. قرآن ميفرمايد: «كساني كه معتقد شدند كه پروردگاري جز خداي يكتا ندارند و بر اين انديشه استقامت ورزيدند، ملائكه رحمت بر آنها نازل ميشوند، با نجات آنها از عقدهها و انديشه در باب رفتارهاي ناشايست گذشته، آنها را از اضطراب ميرهانند و با اميد دادن به آيندهاي شاد و فرحبخش، نااميدي از دنياي آينده را به اميد و شادي بدل ميكنند» (فصلت: 30).
ازآنجاييكه در اين مقطع از زمان، روشهاي درمان معنوي و مذهبي، به جايگاه علمي خاص خود آنطور كه شايسته است دست نيافتهاند، انجام پژوهشهايي از اين دست همچنان بهعنوان يك ضرورت مطرح است. علاوه بر اينكه، پيشنهاد ميشود در پژوهشهاي بعدي، به سنجش ميزان تدين و سازههاي روانشناختي مربوط، در بين هر دو زوج پرداخته شود.
- آقاياني چاوشي، اكبر و ديگران، «بررسي رابطه نماز با جهتگيري مذهبي و سلامت روان»، (1387)، علوم رفتاري، ش 2، ص 149-156.
- احمدي، خدابخش و ديگران، «بررسي رابطه بين تقيدات مذهبي و سازگاري زناشويي»، (1385)، خانواده پژوهي، ش 2، ص 55-67.
- اژدري فرد، سيما و ديگران، «بررسي تأثير آموزش عرفان و معنويت بر سلامت روان دانشآموزان»، (1389)، انديشههاي تازه در علوم تربيتي، ش 5، ص 105-125.
- بياني، علياصغر و ديگران، «روايي و پايايي مقياس بهزيستي روانشناختي ريف»، (1387)، روانپزشكي و روانشناسي باليني ايران، ش 14، ص 151-146.
- بشليده، كيومرث و ديگران، «بررسي عوامل مؤثر درون مدرسهاي جذب دانشآموزان مقطع متوسطه استان خوزستان به نماز»، (1382)، علوم تربيتي و روانشناسي دانشگاه شهيد چمران اهواز، ش 10، ص 63-90.
- حاتمي، حميدرضا و ديگران، «بررسي تأثير ميزان دينداري بر رضايت زناشويي»، (1388)، روانشناسي نظامي، ش 1، ص 13-22.
- حسيني نسب، سيدداود و ديگران، «بررسي رابطه بين جهتگيري مذهبي و سازگاري زناشويي»، (1388)، روانشناسي دانشگاه تبريز، ش 4، ص 87-95.
- خامنهاي، سيدعلي (رهبر معظم انقلاب اسلامي) (1374)، از ژرفاي نماز، چ سيزدهم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
- خداياري فرد، محمد و ديگران، «رابطه نگرش مذهبي با رضايتمندي زناشويي در دانشجويان متأهل»، (1386)، خانواده پژوهي، ش 3، ص 611-620.
- دادخواه، بهروز و ديگران، «بررسي رابطه نماز با ميزان افسردگي در دانشجويان دانشگاه علوم پزشكي اردبيل»، (1388)، طب و تزكيه، ش 75، ص 23-27.
- غلامي، علي و كيومرث بشليده، «اثربخشي معنويت درماني بر سلامت روان زنان مطلقه»، (1390)، مشاوره و روان درماني خانواده، ش 1، ص 331-348.
- كرماني مامازندي، زهرا و عصمت دانش، «تأثير نگرش مذهبي و هيجان خواهي بر سازگاري زناشويي دبيران متأهل شهرستان پاكدشت»، (1390)، مطالعات روانشناختي، ش 2، ص 129-154.
- محتشميپور، عفت و ديگران، «بررسي رابطه نماز با ميزان افسردگي در دانشجويان دانشكده پيراپزشكي و بهداشت دانشگاه علوم پزشكي مشهد»، (1382)، افق دانش (مجله دانشكده علوم پزشكي و خدمات بهداشتي و درماني گناباد)، ش 9، ص 76-81.
- مداحي، ابراهيم و ديگران، «بررسي ارتباط ميان جهتگيري مذهبي و بهزيستي روانشناختي در دانشجويان»، (1390)، روانشناسي تربيتي دانشگاه آزاد اسلامي واحد تنكابن، ش 2، ص 53-63.
- مطهري، مرتضي (1375)، بيست گفتار، تهران، صدرا.
- منجزي، فرزانه و ديگران، «بررسي اثر ارتباط اسلامي و نگرشهاي مذهبي بر بهبود رضايت زناشويي»، (1390)، تحقيقات علوم رفتاري، ش 10، ص 30-37.
- موسوي اصل، سيدمهدي، «نقش رفتارهاي ديني در بهداشت رواني»، (1387)، روانشناسي در تعامل با دين، ش 1، ص 14-73.
- نصيرزاده، راضيه و نرجس عرفان منش، «تفاوتهاي جنسيتي و تأهل بر نگرش و پايبندي نسبت به نماز و اداراك محدوديتهاي اقامه آن در دانشجويان»، (1390)، زن در فرهنگ و هنر (پژوهش زنان)، ش 2، ص 49-67.
- همتي مسلك پاك، معصومه و ديگران، «اعتقادات معنوي و كيفيت زندگي: يك مطالعه كيفي از ديدگاه دختران نوجوان مبتلا به ديابت»، (1389)، كومش، ش 12، ص 74-102.
- يارمحمديان، احمد و ديگران، «تأثير آموزش هوش هيجاني و مهارتهاي زندگي بر سازگاري زناشويي زوجهاي جوان»، (1390)، دانش و پژوهش در روانشناسي كاربردي، ش 12، ص 4-12.
- Alois,Stutzer & Bruno. S. Frey. (2009). Dose marriage make people happy, or do happy people get married? the journal socio-economic;v 35, p. 326-367. http://www.iew.uzh.ch/wp/iewwp143.pdf
- American Psychiatric Association. (2000). Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders, Fourth Edition, Text Revision, Washington, D.C. http://www.psychiatry.org/practice/dsm/dsm-iv-tr
- Butler M. (1998). Not just a time out: change dynamics of prayer for Religious Couples in Conflict Situation. Family Process, v 37, p. 451-75. http://onlinelibrary.wiley.com/doi/10.1111/j.1545-5300.1998.00451.x/pdf
- Demaris A, & et al. (2010). Sanctification of marriage and general religiousness as buffers of the effects of marital inequity. Journal of Family; v 31, p. 55-78. doi: 10.1177/0192513X10363888
- Halford D. (2005). Couple therapy. Translated by Mostafa Tabrizi, Mozhdeh Kardani and Forough Jafari. Tehran: Fara ravan publication. 2005.
- Halford, W.K. & et al, (2007). Does working at your marriage help? Couple relationship, self-regulation and satisfaction in the first 4 years of marriage. Journal of Family Psychology; v 21, p. 185-194. http://linkinghub.elsevier.com/retrieve/pii/2007-09250-006
- Hills, p. & Francis, L. J. (2004). Primary Personality trait correlates religious practice and orientation. Personality and Individual Differences; v 36, p. 61-73. doi 10.1016/S0191-8869(03)00051-5.
- Hu¨ nler,O,S. & Genc¸o¨z,T,I.(2005). The effect of religiousness on marital satisfaction: testing the mediator role of marital problem solving between religiousness and marital satisfaction. Contemporary Family Therapy; v 27, p. 123-136. DOI: http://dx.doi.org/10.1007/s10591-004-1974-1
- Kézdy, A.; Martos, T.; Boland, V. & Horváth, K. (2010). Religious doubts and mental health in adolescence and young adulthood: The association with religious attitudes. Journal of Adolescence;11,1-9. doi: 10.1016/j.adolescence.2010.03.003.
- Koenig, Harold G. (2007). Spirituality and Depression: A Look at the Evidence, Southern Medical Journal;100, 7, 737-739. doi: 10.1097/SMJ.0b013e318073c68c
- MacGregor, C. A. (2008). Religious socialization and children’s prayer as cultural object: Boundary work in children’s 19th century Sunday school books. Poetics; 36, 435–449. DOI: 10.1016/j.poetic.2008.06.012
- Mahoney, A. (2005). Religion and conflict in marital and parent child relationship. Journal of social; v 61, p. 689-706. DOI: 10.1111/j.1540-4560.2005.00427.x
- Mahoney, A., & et al, (1999). Marriage and the spiritual realm: the role of proximal and distal religiousconstructs in marital functioning. Journal of Family Psychology; v 13, p. 321-338. doi: 10.1037/0893-3200.13.3.321
- Marsh R, & Dallos R.(2000). Religious beliefs and practices and Catholic couples' management of anger and conflict. Clinical Psychology and Psychotherapy; v 7, p. 22-36. DOI: 10.1002/(SICI)1099-0879(200002)7:1<22::AID-CPP217>3.0.CO;2-R
- Marsh, R & Dallos, R, (2001). Roman Catholic couples: wrath and religion, Fam Process. Fall, 40(3), 343-60. http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pubmed/11676273
- McCullough ME. (1995). Prayer and health: Conceptual issues, research review, and research agenda. Journal of Psychology and Theology; v 23, p. 15-29. http://psycnet.apa.org/psycinfo/1995-40185-001
- McCullough, M. E., & Willoughby, B. L. B. (2009). Religion, self-regulation, self-control: Associations, explanations, and implications. Psychological Bulletin, 135, 69-63. doi: 10.1037/a0014213
- Newton, A.T., & McIntosh, D.N. (2010). Specific religious beliefs in a cognitive appraisal model of stress and coping. International Journal for the Psychology of Religion; 20, 1, 39-58. doi. 10.1080/10508610903418129.
- Orathinkal, J. & Vansteewegen, A. (2006). Religiosity and Marital satisfaction. Contemporary Family Therapy; 28: 497-504. doi. 10.1007/s10591.006-9020-0.
- Rodriguez, C.M., & Henderson, R.C. (2010). Who spares the road? Religious orientation, social conformity, and child abuse potential. Child Abuse & Neglect, 34, 84-94. doi. 10.1016/j.chiabu.2009.07.002,
- Ryff, C.D. (1989). Happiness is everything or is it? Exploration on the meaning of psychological well-being. Journal of personality and social psychology, 57,1069-1081. doi: 10.1037/0022-3514.57.6.1069
- Ryff, Carol D. & Keyes Corey Lee M. (1995). The Structure of Psychological Well-Being Revisited, Journal of Personality and Social Psychology, v 69, p. 719-727. http://www.aging.wisc.edu/midus/findings/pdfs/830.pdf
- Ryff, Carol D.& et al. (2004). Positive health: Connecting well-being with biology, Philosophical Transactions of the Royal Society of London, B Biological Sciences, v 359, p. 1383-1394. doi: 10.1098/rstb.2004.1521
- Schmutte, p. S., & Ryff, C. D., (1997). Personality and well-being: Reexamining methods and meaning. Journal of personality and social psychology, v 73, p. 549-559. doi: 10.1037/0022-3514.73.3.549
- Sorajjakol S. Aja V., Chilson, B., Ramirez–Johnson, J., & Earll, A. (2008). Disconnection, depression and spirituality: A study of the role of spirituality and meaning in the lives of individuals with sever depression. Pastoral psychology; 56, 521-532. Doi: 10.1007/s11089-008-0125-2.http://connection.ebscohost.com/c/articles/32587551/
- Spanier, G., & Cole, C. (1976). Toward clarification and investigation of marital adjustment. International Journal of Sociology of the Family; 6, 121-146.http://www.jstor.org/discover/10.2307/ /23027977
- Spanier, G.B. (1976). Measuring dyadic adjustment: New scales for assessing the quality of marriage and similar dyads. Journal of Marriage and the Family, v 38, p. 15-28.
- Williams, A. (2010). Spiritual therapeutic landscapes and healing: A case study of St. Anne de Beaupre, Quebec, Canada. Social Science & Medicine; v 70, p. 1633–160. http://dx.doi.org/10.1016/j.socscimed.2010.01.012,
- Yang, Ke-Ping, Mao, Xiu-Ying,(2007). A study of nurses’ spiritual intelligence: A cross-sectional questionnaire survey, International Journal of Nursing Studies; v 44, p. 999– 1010.