اثربخشي خانوادهدرماني با الگوي شناختي ـ رفتاري مذهبمحور بر عملکرد خانواده بر سازگاري و عملکرد تحصيلي دانشآموزان پسر متوسطه شهر اهواز
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
خانواده از لحاظ تربيتي و اجتماعي داراي اهميت و جايگاه ويژهاي است. افراد از خانواده گام به عرصه هستي مينهند و جامعه از تشکيل افراد هستي قوام مييابد. ازآنجاييکه نهاد خانواده، مولد نيروي انساني و معبر ساير نهادهاي اجتماعي است، از ارکان و نهادهاي اصلي هر جامعه بهشمار ميرود. بهنجاري و نابهنجاري جامعه، در گرو شرايط عمومي خانوادهها است. هيچيک از آسيبهاي اجتماعي فارغ از تأثير خانواده پديد نميآيد. به همين دليل، هيچ جامعهاي نميتواند ادعاي سلامت کند مگر آنکه از خانوادههاي سالم برخوردار باشد. امروزه درمانگران، خانوادهدرماني را با هدف کمک به بهبود تعامل افراد بهکار ميبرد. به همين دليل، مراجع را از خانواده جدا نميکنند، بلکه سامانه خانواده را اصلاح ميکنند (Gelso & Frets, 2001, p. 75). هرچند رفتارهاي انسان تابع چند عامل ميباشند و مشکل رفتاري نوجوانان و جوانان نيز از اين قاعده مستثني نيست. آنها از خانواده، همسالان و بافتهاي فرهنگي مثل مدرسه، بهعنوان عوامل چندگانۀ اصلي تعيينکنندۀ رفتار مشکلدار نوجوانان و جوانان نام ميبرند. براي نمونه، همسالان در مدرسه و در طي اوقات فراغت، ميتوانند نوجوان را به سمتوسوي رفتار مشکلدار هدايت نمايند. نوع برخورد والدين در خانواده و آداب تعليم و تربيت ميتواند گرايش نوجوانان بهسوي همسالان را تقويت کند و يا اينکه مانع از آن شود. علاوه بر اين، اکثر افرادي که نظريههاي نوين را مطرح کردهاند، مثل موفيت (١٩٩٣)، پاترسون، رايدو ديشيون (١٩٩٢) و برونفن برنر (١٩٨٩)، تأثيرات والدين و همسالان را بهصورت ترکيبي مورد ملاحظه قرار دادهاند. در اکثر تحقيقات، بيشترين سهم در تعيين عوامل يک رفتار به خانواده اختصاص داده شده است. شايد به همين دليل خانواده اولين آموزشگاهي است که فرد آن را تجربه ميکند و غنا و محتواي آموختههاي او ارتباط مستقيمي با عملکرد و محتواي محيط خانواده دارد. اين عملکرد، نه فقط شامل عواملي از قبيل امکانات رفاهي خانواده و تحصيلات والدين است، بلکه رشد اخلاقي خانواده، نحوۀ برقراري ارتباط بين اعضا، مناسب بودن مقررات خانواده، تقسيم نقشها، نحوه برخورد اعضا خانواده با مشکل، ابراز عواطف، رفع نيازهاي عاطفي و غيره را نيز دربرميگيرد (Epstein & et al, 1983, p. 171-180).
مذهب سيستم سازمانيافتهاي از باورها شامل ارزشهاي اخلاقي، رسومات، مشارکت در جامعة ديني براي اعتقاد راسختر به خدا يا يک قدرت برتر است. باورهاي مذهبي شيوة مؤثري براي مقابله با مصائب، تجارب دردناک و نشانههاي بيماري است. همچنين در زمان مشکلات و ناراحتيها بر چگونگي روابط انساني اثر ميگذارند. باورهاي مذهبي اعضاي يک خانواده، ميتواند بر شيوة ارتباط آنها با يکديگر و حفظ جايگاه و مرزهايي که بين اعضاي خانواده وجود دارد تأثير زيادي داشته باشد. اغلب پژوهشگران بر اين باورند که وجود عقايد مذهبي تأثير بهسزايي در استحکام خانواده دارد. ايمان به خدا موجب ميشود که نگرش فرد به کل هستي هدفدار باشد. عدم ايمان به خدا موجب ميشود که فرد انسجام و آرامش نداشته باشد. همين امر موجب ضعف و منشأ اختلافهاي بسياري در زندگي خانوادگي ميشود (منجزي و ديگران، 1390).
در دهههاي اخير، پژوهشگران به نقش معنويت و مذهب بهعنوان يک روش درماني پرداختهاند. از سال 1986، علاقه به معنويت و مذهب و مشاوره چندين برابر افزايش يافته است، بهطوريکه افراد شرکتکننده در مشاورههاي مذهبي بين سالهاي 1993 تا اوايل 1995 در آمريکا چندين برابر شدهاند. در درمان شناختي رفتاري مذهبمحور، علاوه بر روشهاي شناخت درمانگري که هدف آن، تغيير باورداشتهاي غلط بيمار و تبديل افکار خودکار منفي به افکار منطقي است، طي جلسات درمانگري به بيمار کمک ميشود تا اعتقادات معنوي و باورهاي ديني خود را تقويت کند و به نظم جهان هستي، وجود قدرت مطلق پروردگار و رحمت الهي توجه و تمرکز نمايد. همچنين «توکل به خدا» و اعتقاد به امداد الهي، سبب افزايش اميد به زندگاني است. در جلسات رواندرمانگري اين باورداشت در بيمار ايجاد ميشود که هر تلاش و رنجي که در زندگي رخ ميدهد، بيفايده نبوده، بلکه توأم با بازتاب و پاداش الهي در سطوح مختلف زندگي است. با ايجاد چنين طرز تفکري، بيمار از احساس پوچي و سرگرداني رهايي مييابد. همچنين در اين رويکرد درماني، با استناد به آيات قرآن کريم و احاديث و تأثير آنها در درمان تمرکز ميشود. در رويکرد مذهبي اين باورداشت، که جهان هستي واجد نظم است و بدون ارادة خالق هستي برگي از درخت نميافتد و اعتقاد بيماران به اينکه خالق هستي بزرگترين حافظ و تکيهگاه است، در آنها تقويت ميشود (حميد و ديگران،1390).
اختلالات عاطفي و رفتاري و سازگاري و يا آنگونه كه رايج است، اختلالات جدي هيجاني و رفتاري، به مجموعه اختلالاتي اطلاق ميشود كه توانايي كودكان براي عملكرد مناسب اجتماعي، تحصيلي و هيجاني را مختل ميسازد. اين عنوان، يك طبقة تشخيصي نيست كه در طبقهبندي اختلالات رواني مطرح شده باشد و بيشتر توسط سرويسهاي خدماتي و مجموعههايي كه با كودكان و نوجوانان سروكار دارند، به كار برده ميشود (Huston & Carpenter, 2007, p. 539-544). درواقع، اختلالات عاطفي و رفتاري ميتواند مشكلات تحصيلي متعددي براي دانشآموزان ايجاد كند. شيوع ٦ تا ١٠ درصدي اين اختلالات در بين كودكان سنين مدرسه در كشورهاي مختلف و مزمن و پايدار شدن آنها، مرتبط بودن موضوعاتي مانند ارتكاب جرايم، گرايش به انجام رفتارهاي پرخطر نشان از اهميت اين موضوع دارد (Mannuza & et al, 1998, p. 493-498؛ Hallahan & Kauffman, 2003, p. 121).
کينس فوگل و گريچ، در مطالعهاي دريافتند افرادي که شاهد دعواي سخت، در سطح کلامي، لفظي و جسمي بودند، در روابط با ديگران به مقدار زياد چنين رفتارهايي را از خود بروز ميدادند (Kinsfogel & Grych, 2004, p. 505-515). همچنين، هوگلند و ليدبيتر، نشان دادند که محرکهاي چندجانبۀ خانوادگي و سطح پايين آموزش مادران، افزايش مشکلات و مسائل رفتاري و کاهش رفتارهاي فرااجتماعي دانشآموزان را پيشبيني ميکنند (Hoglund & Leadbeater, 2003, p. 98). پيشگامان نهضت خانواده درماني معتقدند که مشکلات انسان اساساً بينفردياند تا دروني. ازاينرو، راهحلهاي ارائهشده معطوف به ارتباط بينفردي است (Alan Carr, 2001, p. 301-314).
سويج و همکاران، در پژوهشي به بررسي پيامدهاي باليني افراد تحت درمان انفرادي شناختي- رفتاري (ICBT) و درمان شناختي- رفتاري مبتني بر خانواده (FCBT) در درمان نوجوانان مضطرب پرداختند. نتايج اين پژوهش نشان داد که علائم اضطراب در خانواده و فرزندان کاهش يافته و عملکرد عاطفي تحصيلي و سازگاري آنها نيز افزايش يافت (Suveg & et al, 2009, p. 341-349).
فقيهي و رفيعيمقدم (1388)، در پژوهشي به بررسي ميزان اثربخشي آموزشهاي روانشناختي مبتني بر روايات اسلامي در رضايت زناشويي زوجين پرداختند. نتايج اين پژوهش نشان داد که آموزشهاي روانشناختي، مبتني بر روايات اسلامي در بهبود روابط همسران و در نتيجه، رضايتمندي زناشويي آنها مؤثر بوده است. توان و همكاران (1388)، در پژوهشي به بررسي رابطة نگرش ديني و سلامت رواني دانشجويان دانشگاه علوم پزشکي اراک پرداختند. نتايج اين پژوهش نشان داد که بين نگرش ديني و سلامت رواني رابطة مثبت معنيدار وجود دارد. اسحاقي و همكاران (1389)، در پژوهشي به بررسي تأثير آموزش مبتني بر آموزههاي ديني، بر فعاليت بدني سالمندان پرداختند. نتايج اين پژوهش نشان داد که آموزش مبتني بر آموزههاي محتواي ديني، در مقايسه با آموزش رايج يا بدون محتواي ديني تفاوت معنيداري در سطح فعاليت بدني سالمندان نداشت.
منجزي و همكاران (1390)، بررسي اثر ارتباط اسلامي و نگرش مذهبي بر بهبود رضايت زناشويي پرداختند. نتايج بيانگر اين است که ارتباط اسلامي و نگرشهاي مذهبي بر رضايت زناشويي زوجها در پسآزمون و پيگيري مؤثر بوده است. حميد و همكاران (1390)، در پژوهشي به بررسي اثربخشي رواندرماني شناختي رفتاري مذهبمحور بر افسردگي زنان مطلقه پرداختند. نتايج اين پژوهش حاکي از اين است که درمان شناختي رفتاري مذهبمحور موجب کاهش افسردگي در زنان مطلقه شده است.
رياحي و همكاران (1388)، به بررسي اثرات دينداري و جهتگيري ديني بر سلامت روان دانشجويان دانشگاه مازندران پرداختند. نتايج اين پژوهش نشان داد که جهتگيري ديني دروني (به شکل مستقيم و معنيدار)، و جهتگيري ديني بيروني و ميزان دينداري (به شکل غيرمستقيم از طريق تأثير بر حمايت اجتماعي و خوشبيني) بر ميزان سلامت روان دانشجويان تأثير داشته است. حاتمي و همكاران (1388)، در پژوهشي به بررسي تأثير ميزان دينداري بر رضايت از زندگي زناشويي پرداختند. نتايج اين پژوهش نشان ميدهد که بين ابعاد و اشکال مختلف دينداري و رضايت از زندگي رابطة مثبت و معنيداري وجود دارد. عبادي و همكاران (1389)، نيز در پژوهشي به بررسي اثربخشي آموزش مثبتنگري با تأکيد بر آيات قرآن بر افزايش اميد به زندگي زنان مطلقة شهر اهواز پرداختند. يافتههاي حاصل از اين پژوهش، بيانگر اين است که مثبتنگري با تأکيد بر آيات قرآن کريم بر افزايش اميد به زندگي زنان مطلقة شهر اهواز مؤثر بوده است.
عادل و همكاران (1389)، در پژوهشي اثربخشي آموزش شناختي با رويکرد اسلامي بر رضايتمندي زندگي دانشجويان پرداختند. نتايج اين پژوهش نشان داد که آموزش شناختي با رويکرد اسلامي بر رضايت از زندگي دانشجويان در مرحلة پسآزمون مؤثر بود.
خداياريفرد و پرند (١٣٨٥)، در مطالعهاي به بررسي اثربخشي خانوادهدرماني مبتني بر رويکرد شناختي - رفتاري در درمان هراس اجتماعي نوجوانان، پرداختند. نتايج اين پژوهش، بيانگر نقش خانواده در ايجاد، تداوم و در نتيجه، درمان هراس اجتماعي است. همچنين در نتيجة خانوادهدرماني مبتني بر رويكرد شناختي رفتاري، عملکرد خانواده و فرزندان افزايش يافته است. نتايج نشاندهندة کارايي خانواده درماني مبتني بر رويکرد شناختي - رفتاري است.
سرانجام، رجبي و همكاران (١٣٨٧)، به بررسي عملکرد خانواده و جو رواني- اجتماعي کلاس با ناسازگاري دانشآموزان دبيرستاني شهرستان ملاير پرداختند. يافتهها نشان داد که عملکرد خانواده و جو رواني- اجتماعي کلاس با ناسازگاري دانشآموزان داراي رابطة منفي معنيداري بوده است. در نتايج پژوهشي آمده است که سبک رفتاري مستبدانه با بروز افسردگي، اضطراب، عدم کفايت اجتماعي، پيشرفت تحصيلي ضعيف، رفتارهاي بزهکارانه، مصرف مواد مخدر و اختلال سلوک رابطه دارد (Mathijssen & et al, 1998, p. 477-478).
روش تحقيق
طرح اين تحقيق از نوع شبهآزمايشي با پيشآزمون - پسآزمون و گروه کنترل بوده است. پس از تعيين گروههاي آزمايش و کنترل، روش خانواده درماني شناختي- رفتاري مذهبمحور به مدت 10 جلسه ٤٥ دقيقهاي، بهطور هفتگي روي گروه آزمايش انجام شد. در مورد گروه کنترل هيچگونه مداخلهاي صورت نگرفت.
نمونه و روش نمونهگيري: از ميان زوجين مراجعهکننده به مرکز مشاوره و رواندرماني محقق براي حل تعارضات و مشکلات خانوادگي، و با هماهنگي آموزش و پرورش و با استفاده از روش نمونهگيري در دسترس و در نظر گرفتن سن، طول مدت ازدواج، وضعيت اجتماعي اقتصادي، دارا بودن يک انحراف معيار پايينتر از ميانگين در مقياس ارزيابي عملکرد خانواده، و با يک انحراف معيار کمتر از ميانگين در پرسشنامة سازگاري دانشآموزان توسط فرزند آنها و عملکرد تحصيلي ضعيف، مصاحبة باليني با خانواده و فرزندان آنها و ساير متغيرهاي موردنظر پژوهش، تعداد ٤٠ نفر در طول سالهاي 1388-1390 بهعنوان نمونه انتخاب شدند. اينها بهطور تصادفي به دو گروه آزمايش و کنترل تقسيم شدند. گروه آزمايشي تحت خانواده درماني با الگوي شناختي رفتاري مذهبمحور قرار گرفتند، اما گروه کنترل هيچ مداخلهاي دريافت نکردند. خانواده درماني شناختي رفتاري مذهبمحور طي 10 جلسه ٤٥ دقيقهاي بهطور هفتگي روي گروه آزمايش اجرا شد. گروههاي آزمايش و کنترل، پيش از مداخله و پس از اجراي مداخلة آزمايشي با استفاده از ابزار پژوهش ارزيابي شدند. همچنين در طي اين مراحل ميزان سازگاري و عملکرد تحصيلي فرزندان آنها نيز ارزيابي شد.
مقياس ارزيابي عملکرد خانواده: اين مقياس، شامل ٥٣ ماده است که براي سنجش عملکرد خانواده بر اساس الگوي مکمستر تدوين شده است. اين ابزار توسط اپشتاين و همکاران (١٩٩٣)، با هدف توصيف ويژگيهاي سازماني و ساختاري خانواده تهيه شده است. همچنين، توانايي خانواده در سازش با حوزه وظايف خانوادگي را بر روي يک مقياس چهار درجهاي ليکرت، مشخص مينمايد. نجاريان (١٣٧٤)، در پژوهشي سه عامل، يعني نقشهاي خانوادگي، حل مسئله و ابراز عواطف را شناسايي نمود. همچنين مواد آزمون از ٥٣ ماده به ٤٥ ماده کاهش يافت. وي همساني دروني کل آزمون را ٩٣/٠ بهدست آورد. حداقل نمره در مقياس فوق ٤٥ و حداکثر آن ١٨٠ ميباشد که نمره بالا نشاندهندة عملکرد سالم خانواده و نمرة پايين عملکرد مختل خانواده را نشان ميدهد. ضريب پايايي آلفاي کرونباخ براي کل مقياس ٨٨/٠ و در عاملهاي حل مسئله ٨٤/٠، نقشها ٨٣/٠ و ابراز عواطف ٧٧/٠، محاسبه گرديد. اين نمرهها بيانگر همساني دروني رضايتبخش اين مقياس است. براي بررسي روايي سازه اين مقياس، از روش تحليل عاملي (تحليل مؤلفههاي اصلي) استفاده شد که سه عامل حل مسئله، نقشهاي خانوادگي و ابراز عواطف، در مجموع ٠٨/٢٨ درصد از واريانس آن را تبيين نمودند.
پرسشنامه سازگاري دانشآموزان دبيرستاني: پرسشنامة سازگاری دانشآموزان دبیرستانی توسط سینها و سینگ (1993) تدوین شده است. این پرسشنامه 60 سؤال دارد و دانشآموزان دبیرستانی با سازگاری خوب را از دانشآموزان ضعیف در سه حوزة سازگاری (عاطفی، اجتماعی، آموزشی) جدا ميکند (ساقی و رجایی، 1387). ضريب پايايي اين مقياس را به روش دونيمه کردن براي کل مقياس ٩٥/٠ و براي مقياس عاطفي ٩٤/٠، اجتماعي ٩٣/٠ و آموزشي ٩٦/٠ گزارش کردهاند. در اين پژوهش، ضرايب پايايي مقياس فوق با استفاده از روش کودرريچاردسون و دونيمه کردن براي کل پرسشنامه بهترتيب ٨١/٠ و ٧٠/٠ و براي مقياسهاي عاطفي ٦٦/٠ و ٦٤/٠، اجتماعي ٦٢/٠ و ٥٨/٠ و آموزشي ٦٧/٠ و ٥٨/٠ محاسبه گرديد که بيانگر همساني دروني مادههاي مقياس فوق ميباشد. علاوه بر اين، براي بررسي روايي سازه مقياس فوق از روش تحليل عاملي (تحليل مؤلفههاي اصلي)، استفاده شد که پنج عامل ناسازگاري عاطفي، اجتماعي، آموزشي و فردي شناسايي شدند و يک عامل مهم به علت تعداد کم مادهها (سه ماده) فاقد نامگذاري بود. پنج عامل در مجموع، ٩١/٢٤ درصد از واريانس مقياس را تبيين کردند.
شاخص عملکرد تحصيلي: در اين تحقيق، شاخص عملکرد تحصيلي معدل کل امتحانات پايان سال اول دبيرستان ميباشد. اين شاخص نمرات کل دروس پايه اول دبيرستان به استثنا درس ورزش و انضباط را دربرميگيرد.
ساختار جلسات رواندرماني شناختي- رفتاري مذهبمحور: در اين رويکرد، علاوه بر روشهاي شناخت درمانگري، که هدف آن، تغيير باورداشتهاي غلط بيمار و تبديل افکار خودکار منفي به افکار منطقي است، طي جلسات درمانگري به فرد کمک ميشود تا اعتقادات معنوي و باورهاي ديني خود را تقويت کند و به نظم جهان هستي، وجود قدرت مطلق پروردگار و رحمت الهي توجه و تمرکز نمايد. همچنين محتواي جلسات شناخت درماني مذهبمحور به شرح زير ميباشد:
جلسة اول: ارزيابي انفرادي و مصاحبة باليني با هريک از زوجين بهمنظور شناسايي استرسها، ويژگيهاي شخصيتي، تعارضات خانوادگي، انتظارات خانوادگي، انتظارات از يکديگر، افکار و احساسات آنها.
جلسة دوم و سوم: توضيح در مورد روش درمان و اهداف، آموزش خودشناسي به زوجين و تشخيص احساسات و هيجانهاي منفي و افکار و باورداشتهاي زيربنايي غيرمنطقي آنها، تبيين انتظارات منطقي و غيرمنطقي زوجين از يکديگر با استفاده از تعاليم اسلامي موجود در قرآن کريم و سيرة نبوي و احاديث، توضيح پيامدهاي معنوي ناشي از تعامل و عملکرد تحصيلي فرزندان ميشود. آموزش ارتباط کلامي و غيرکلامي توأم با احترام و محبت و صبر و گذشت و بخشش مبتني بر دستورات الهي.
جلسات چهارم و پنجم: مروري بر افکار منفي و چالش با آنها، استناد به آيات قرآن کريم و احاديث دربارة حل مشکلات و برخورد صحيح با رويدادها، تقويت صبر و بردباري و توکل به پروردگار، نيايش و تقويت ارتباط مستمر با خالق هستي.
جلسات ششم تا هشتم: مروري کوتاه بر جلسات قبلي و بررسي تکاليف منزل، آموزش فن توجه برگرداني از خود بهسوي کائنات و جهان هستي، تقويت اميد به اصلاح و تغيير رفتار، فعالسازي رفتار، استناد به آيات قرآن کريم و احاديث در کنار فنون شناختي - رفتاري، بهمنظور به چالش کشيدن افکار منفي و غيرمنطقي، دادن تکاليف خانگي و گزارش عملکرد خانواده و فرزندان از طريق نظارت زوجين با استفاده از فرمهاي ارزشيابي.
جلسات هشتم تا دهم: آموزش آرامش عضلاني و تنفس عميق به مدت پانزده دقيقه، تجسم ذهني بر پديدههاي مختلف هستي جهت کسب انرژي مثبت و توان مضاعف، بررسي افکار به کمک زوجين و جايگزيني افکار منفي با افکار غيرمنطقي، مروري بر هيجانات و رفتار منطقي و خوشايند بهدنبال افکار منطقي، بيان احساسات توسط زوجين و بحث در مورد آنها، بررسي تغييراتي که بيماران در وضعيت خود احساس کردهاند، ادامة تکاليف خانگي، اطمينانخاطر مشاور به زوجين نسبت به اينکه با بهکارگيري آنچه را که ياد گرفتهاند، مشکلي براي آنها پيش نخواهد آمد. با توصيه به زوجين جهت مطالعة مستمر قرآن و احاديث و سيرة نبوي در خصوص نحوة ارتباط زوجين با يکديگر و اجراي آنها بهصورت عملي.
يافتههاي پژوهش
جدول ١: ميانگين و انحراف معيار نمرات عملکرد خانواده، سازگاري و عملکرد تحصيلي دانشآموزان زوجين گروه آزمايش و کنترل را در مراحل پيشآزمون و پسآزمون نشان ميدهد.
جدول ١. ميانگين و انحراف معيار نمرات عملکرد خانواده، سازگاري و عملکرد تحصيلي دانشآموزان زوجين گروه آزمايش و کنترل
متغيير گروه آزمايش گروه کنترل
پيشآزمون پسآزمون پيشآزمون پسآزمون
ميانگين انحراف معيار ميانگين انحراف معيار ميانگين انحراف معيار ميانگين انحراف معيار
عملکرد خانواده ٢١/١١٧ ٦١/١١ ٩٣/١٢٨ ١٢/١٥ ٧١/١١٥ ١٣/٥ ١٨/١١٦ ٩٢/٤
سازگاري دانشآموزان ٢١/١١ ٩٣/٦ ٩٧/١٨ ٩٢/٦ ٨٧/١١ ٩٤/٣ ١٤/١٢ ٩٤/٦
عملکرد تحصيلي دانشآموزان ٤٥/١٢ ١٨/٦ ٩٥/١٦ ١٢/٧ ٦٥/١١ ٨٧/٤ ١٣/١٢ ٣٩/٤
همانگونه که در جدول مشاهده ميشود، ميانگين عملکرد خانواده گروه آزمايش در پسآزمون (٩٣/١٢٨) است که اين ميانگين بيشتر از ميانگين پيشآزمون (٢١/١١٧) و پسآزمون گروه کنترل (١٨/١١٦) است. از سوي ديگر، ميانگين سازگاري دانشآموزان زوجين گروه آزمايش در پسآزمون (٩٧/١٨) بيشتر از پيشآزمون (٢١/١١) و پسآزمون گروه کنترل (١٤/١٢) است. علاوه بر اين، ميانگين عملکرد تحصيلي دانشآموزان زوجين گروه آزمايش در پس آزمون (٩٥/١٦) بيشتر از پيشآزمون (٤٥/١٢) و پسآزمون گروه کنترل (١٣/١٢) است.
جدول ٢: نتايج حاصل از تحليل کوواريانس بر روي ميانگين نمرههاي پسآزمون عملکرد خانواده، سازگاري و عملکرد تحصيلي دانشآموزان زوجين گروه آزمايش و کنترل را نشان ميدهد.
جدول ٢. نتايج حاصل از تحليل کوواريانس بر روي ميانگين پسآزمون عملکرد خانواده،
سازگاري و عملکرد تحصيلي دانشآموزان زوجين گروه آزمايش و کنترل
آزمون مقدار dfفرضيه df خطا f سطح معنيداري
آزمون اثرپيلايي ٦٤٩/٠ ٣ ٣٣ ٩٥١/١١ ٠٠١/٠
آزمون لامبداي ويلکز ٥٢١/٠ ٣ ٣٣ ٩٥١/١١ ٠٠١/٠
آزمون اثر هتلينگ ٢٥٢/٢ ٣ ٣٣ ٩٥١/١١ ٠٠١/٠
آزمون بزرگترين ريشه روي ٢٥٢/٢ ٣ ٣٣ ٩٥١/١١ ٠٠١/٠
مندرجات جدول ٢ نشان ميدهد که، بين گروه آزمايش و کنترل از لحاظ متغييرهاي عملکرد خانواده، سازگاري و عملکرد تحصيلي دانشآموزان زوجين، تفاوت معنيداري در سطح ٠٠١/٠>p وجود دارد. براي پي بردن به اين تفاوت، سه تحليل کوواريانس يک متغييري در متن مانکوا انجام شد که نتايج آن در جدول ٣، ٤، ٥ درج شده است.
جدول ٣. نتايج حاصل از تحليل آنکوا بر روي ميانگين نمرههاي پسآزمون عملکرد خانواده، سازگاري و عملکرد تحصيلي دانشآموزان زوجين گروه آزمايش و کنترل
متغيير منبع تغييرات مجموع مجذورات درجه آزادي ميانگين مجذورات F سطح معنيداري
عملکرد خانواده پيشآزمون ٨٥٢/١٢٨ ١ ٨٥٢/١٢٨ ٢٦١/١٢ ٠٠١/٠>
گروه ٨٢١/٣٥٩ ١ ٨٢١/٣٥٩ ٣٤٧/٣٦ ٠٠١/٠>
خطا ٣٣٢/٢٦٥ ٣٥ ٥٨٠/٧ - -
همانطور که جدول ٣ نشان ميدهد، بين آزمودنيهاي گروه آزمايش و کنترل از لحاظ متغيير عملکرد خانواده تفاوت معنيداري در سطح ٠٠١/٠>p وجود دارد.
جدول ٤. نتايج حاصل از تحليل کوواريانس در متن مانکوا روي ميانگين نمرههاي پسآزمون سازگاري دانشآموزان زوجين گروه آزمايش و کنترل
متغيير منبع تغييرات مجموع مجذورات درجه آزادي ميانگين مجذورات F سطح معنيداري
سازگاري دانشآموزان پيشآزمون ٥٧٢/١٢٦ ١ ٥٧٢/١٢٦ ١٢/١٨ ٠٠١/٠>
گروه ٢١٨/٣٥٢ ١ ٢١٨/٣٥٢ ٣٤١/٤٧ ٠٠١/٠>
خطا ٩٢١/٢٤٦ ٣٥ ٠٥٤/٧ - -
همانطور که جدول ٤ نشان ميدهد، بين آزمودنيهاي گروه آزمايش و کنترل از لحاظ متغيير سازگاري دانشآموزان زوجين، تفاوت معنيداري در سطح ٠٠١/٠>p وجود دارد.
جدول ٥. نتايج حاصل از تحليل کوواريانس در متن مانکوا روي ميانگين نمرههاي پسآزمون عملکرد تحصيلي دانشآموزان زوجين گروه آزمايش و کنترل
متغيير منبح تغييرات مجموع مجذورات درجه آزادي ميانگين مجدورات F سطح معنيداري
عملکرد تحصيلي دانشآموزان پيشآزمون ٨١٢/٣١٩ ١ ٨١٢/٣١٩ ٣١٧/١٤ ٠٠١/٠>
گروه ٣٤١/١٢٨٥ ١ ٣٤١/١٢٨ ٤١٢/٥٢ ٠٠١/٠>
خطا ٦٥٥/٤٠٦ ٣٥ ٦١٨/١١ - -
همانطور که جدول ٥ نشان ميدهد، بين گروه آزمايش و کنترل از لحاظ عملکرد تحصيلي دانشآموزان زوجين، تفاوت معنيداري در سطح ٠٠١/٠>p وجود دارد.
بحث و نتيجهگيري
ازآنجاييکه مذهب بهعنوان يک عنصر مهم در فرهنگ در نظر گرفته ميشود و درمانهاي شناختي بهشدت متأثر از زمينههاي فرهنگي، باورها و ارزشهاي درونفرهنگي است و با توجه به بافت مذهبي ايران، مطالعة حاضر بر آن شد تا تأثير خانواده درماني شناختي- رفتاري مذهبمحور بر بهبود عملکرد خانواده، سازگاري و عملکرد تحصيلي دانشآموزان پسر دبيرستاني شهر اهواز را بررسي نمايد.
نتايج پژوهش حاضر، حاکي از اثربخشي خانواده درماني شناختي- رفتاري مذهبمحور بر بهبود عملکرد خانواده، سازگاري و عملکرد تحصيلي دانشآموزان پسر دبيرستاني شهر اهواز بود. اين افزايش در پيگيري نيز حفظ گرديده است.
اعتقاد به اينکه خدايي است که ناظر بر امور است و در همه حال انسان را ياري مينمايد، اضطراب و نگراني را کاهش ميدهد. اغلب افراد مؤمن ارتباط با خدا را مانند ارتباط با يک دوست صميمي ميدانند و باور دارند که اتکا و توکل به خدا، بهعنوان يک شيوة مقابلة مؤثر، در رويارويي با رخدادهاي ناگوار به آنها کمک زيادي ميکند. اين امر موجب افزايش عزت، آرامش، بينيازي از خلق، اميدواري و رفع منفينگري و انفعال، کفايت، مشکلگشايي و راهيابي به امور و تقويت صبر ميشود که مجموع اين عوامل موجب ميشود تا احساس ناخوشايندي برطرف گردد (تاجيک، 1383).
در مطالعهاي که به مقايسة تأثير درمان شناختي رفتاري با درمان شناختي رفتاري مذهبمحور، بر سلامت روان همسران شهدا و جانبازان انجام گرفت، نشان داده شد که روان درماني شناختي رفتاري مذهبمحور بر سلامت روان همسران شهدا و جانبازان مؤثر است. ظاهراً درمان شناختي رفتاري مذهبمحور تأثير بيشتري نسبت به رواندرماني شناختي رفتاري کلاسيک داشته است (مجاهد و ديگران، 1388).
در پژوهشي، اثر رواندرماني يکپارچهگراي ديني در بيماران مبتلا به افسردهخويي در مقايسه با روش دارودرماني و درمان شناختي رفتاري بررسي گرديد، نتايج نشان داد که رواندرماني يکپارچهگراي ديني بر نمرات مقياس افسردگي اثر گذاشته و آن را کاهش داده است (همان). در پژوهش ديگري مشخص شد که روان درمانگري شناختي، توأم با رويکرد ديني در مقايسه با شناخت درمانگري بک بهطور معنيداري موجب کاهش افسردگي و افزايش عملکرد سيستم ايمني بدن شده است (حميد و ديگران، 1390).
اين يافته، با يافتههاي حاصل از پژوهشهاي کينس فوگل و گريچ ( ٢٠٠٤)، هوگلند و ليدبيتر ( ٢٠٠٣)، ماستيجن و همکاران (١٩٩٨)، کرسو و همکاران (٢٠٠٧)، سويج و همکاران (٢٠٠٩)، اولري، بارت و فجرمستاد (٢٠٠٩) و رجبي و همكاران (١٣٨٧) همخوان است. هوگلند و ليدبيتر ( ٢٠٠٣) دريافتند که محرکهاي چندجانبۀ خانوادگي و سطح پايين آموزش مادران، افزايش مشکلات و مسائل رفتاري و کاهش رفتارهاي فرااجتماعي دانشآموزان را پيشيني ميکنند. فوگل و گريچ (٢٠٠٤) مشاهده نمودند افرادي که شاهد دعواي سخت، در سطح کلامي، لفظي و جسمي والدين بودند، در روابط با ديگران به مقدار زياد چنين رفتارهايي را از خود بروز ميدادند. سبک رفتاري مستبدانه با بروز افسردگي، اضطراب، عدم کفايت اجتماعي، پيشرفت تحصيلي ضعيف، رفتارهاي بزهکارانه، مصرف مواد مخدر و اختلال سلوک رابطه دارد (Mathijssen & et al, 1998, p. 98). نتايج اين پژوهش نشان داد، در گروهي که کودکان و خانواده تحت درمان شناختي- رفتاري قرار داشتند، در نشانههاي کارکردهاي مرتبط با اضطراب در نوجوانان کاهش نشان دادند.
نتايج پژوهش سويج و همکاران نشان داد در گروهي که کودکان و خانواده تحت درمان شناختي- رفتاري قرار داشتند، در نشانههاي مرتبط با اضطراب و سازگاري رفتاري (نوجوانان) کاهش يافته و عملکرد تحصيلي آنها متقابلاً افزايش يافت (Suveg & et al, 2009, p. 341-349). همچنين پژوهش اولري و همكاران، نشان داد، درمان شناختي- رفتاري مبتني بر خانوادهدرماني براي اختلال وسواسي- جبري تا هفت سال بعد از درمان اثربخش بوده است (O’Leary & et al, 2009, p. 973-978). همچنين رجبي و همكاران (١٣٨٧) در پژوهشي به اين نتيجه رسيدند که بين عملکرد خانواده و ناسازگاري دانشآموزان پايه سوم متوسطه رابطه منفي وجود دارد. با توجه به نتايج پژوهشهاي ذکرشده، در ارتباط با تأييد رابطهاي که بين شرايط خانوادگي و سازگاري و عملکرد تحصيلي دانشآموزان وجود دارد، شرايط مساعد و بهبود روابط خانوادگي، موجب ميشود دانشآموزان سازگاري رفتاري بيشتري بهدست آورند. اين امر موجب افزايش عملکرد تحصيلي آنها ميشود. با توجه به اثربخشي خانوادهدرماني مبتني بر الگوي شناختي رفتاري بر بهبود عملکرد خانواده، سازگاري و عملکرد تحصيلي دانشآموزان، ميتوان اين درمان را بهمنظور بهبود عملکرد خانواده، سازگاري و عملکرد تحصيلي دانشآموزان بهکار برد.
براي چگونگي تأثير مذهب در خانواده، چندين ديدگاه اصلي ارائه شده است که يکي از آنها بر نقش مذهب در مقابله با عوامل فشارزا تأکيد ميکند. پارگامنت از جمله پژوهشگران اين ديدگاه، معتقد است که مذهب به سه طريق در جريان مقابله با فشارهاي گوناگون رواني و محيطي تأثيرگذار است. نخست اينکه، بهعنوان بخشي از فرايند مقابله تلقي شده و بر چگونگي ارزيابي فرد تأثير ميگذارد. دوم اينکه ميتواند در فرايند مقابله مداخله کند، بدين طريق که در تعريف مجدد از مشکل ياري ميکند و در نهايت، مذهب ميتواند روي نتايج و پيامدهاي زندگي تأثير بگذارد (عبداللهپور و ديگران، 1390).
- اسحاقی، سیدرضا و همكاران، «تأثیر آموزش مبتنی بر آموزههای دینی بر فعالیت بدنی سالمندان» (1389)، ایرانی آموزش در علوم پزشکی، ش 5، ص 1281-1288.
- تاجيک، عليرضا، «توکل و پيوند آن با معرفت الهي» (1383)، پيوند، ش 3، ص 24-31.
- توان، بهمن و همكاران، «رابطة نگرش ديني و سلامت رواني دانشجويان دانشگاه علوم پزشکي اراک» (1388)، مجلة علمي پژوهشي دانشگاه علوم پزشکي اراک، ش 4، ص 27-34.
- حاتمي، حميدرضا و ديگران، «بررسی تأثیر میزان دینداری بر رضایت از زندگی زناشویی» (1388)، روانشناسي نظامي، ش 1، ص 13-22.
- حميد، نجمه و ديگران، «بررسی اثربخشی رواندرمانی شناختی – رفتاری مذهبمحور بر افسردگی زنان مطلقه» (1390)، مشاوره و رواندرماني خانواده، ش 1، ص 54-64.
- خداياريفرد، محمد و اکرم پرند، «تأثير خانوادهدرماني بر رويکرد شناختي رفتاري در درمان هراس اجتماعي نوجوانان (مطالعه موردي)» (١٣٨٥)، روانشناسي و علومتربيتي، سال سي و ششم، ش ١ و ٢، ص ١٢٣-١٤٣.
- رجبي، غلامرضا و ديگران، «بررسي رابطۀ عملکرد خانواده و جو رواني- اجتماعي کلاس با ناسازگاري دانشآموزان دبيرستاني شهرستان ملاير» (١٣٨٧)، علومتربيتي و روانشناسي، ش ١و٢، ص 113-128.
- رياحي، محمداسماعيل و همكاران، «بررسي اثرات دينداري و جهتگيري ديني بر سلامت روان دانشجويان دانشگاه مازندران» (1388)، علوم اجتماعي دانشگاه فردوسي مشهد، سال پنجم، ش 2، ص 51-90.
- ساقی، محمدحسین و علیرضا رجایی، «رابطة ادراک نوجوانان از عملکرد خانواده با سازگاری آنها» (1387)، اندیشه و رفتار، ش 10، ص 71-82.
- عادل، زهرا و ديگران، «اثربخشي آموزش شناختي با رويکرد اسلامي بر رضايتمندي زندگي دانشجويان» (1389)، اسلام و روانشناسي، ش 4، ص 43-57.
- عبادي، ندا و ديگران، «بررسي اثربخشي آموزش مثبتنگري با تأکيد بر آيات قرآن بر افزايش اميد به زندگي زنان مطلقة شهر اهواز» (1389)، يافتههاي نو در روانشناسي، سال سوم، ش 2، ص 71-84.
- عبداللهپور، نازي و ديگران، «رابطة بین دینداری با رضایت از زندگی در بین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامي تبریز» (1390)، تربيت اسلامي، ش 12، ص 141-153.
- فقيهي، علينقي و فاطمه رفيعيمقدم، «بررسي ميزان اثربخشي آموزشهاي روانشناختي مبتني بر روايات اسلامي در رضايت زناشويي زوجين» (1388)، روانشناسي و دين، سال دوم، ش 3، ص 89-104.
- مجاهد، عزيزالله و ديگران، «مقايسة تأثير درمان شناختي رفتاري با درمان شناختي رفتاري با رويکرد اسلامي بر سلامت روان همسران شهدا» (1388)، اصول بهداشت رواني، ش 4، ص 282-291.
- منجزي، فرزانه و همكاران، «بررسي اثر ارتباط اسلامي و نگرشهاي مذهبي بر بهبود رضايت زناشويي» (1390)، تحقيقات علوم رفتاري، ش 1، ص 30-37.
- نجاريان، فاطمه، (١٣٧٤)، عوامل مؤثر بر کارآيي خانواده: بررسي روانسنجي مقياس، پاياننامه کارشناسي ارشد، روانشناسي، دانشگاه آزاد اسلامي، واحد رودهن.
- Alan Carr, (2001), Family Therapy, Concept, Process and Practice, University Dublin: John Wiley& Sons Ltd. New York, Journal of Family Psycoholgy, v 1, p. 301–314.
- Bronfenbrenner, U, (1979), Contexts of child rearing: Problems andprospects, American Psychologist, v 34,p. 844–850.
- Epstein, N. B., & et al, (1983), The McMaster Family Assessment Device, Journal of Marital and Family Therapy, v 9,p. 171-180.
- Gelso, C., &Frets, B, (2001), Counceling psychology, Harcor college publisher.
- Hallahan, D. P., & Kauffman, J. M, (2003), Exceptional children: Introduction to special education (9 th ed). Boston: Alln and Bacon. P. 121.
- Hoglund, W. L., & Leadbeater, J, (2003), The effects of family, school, and classroom ecologies on changes in children's social competence and emotional and behavioral problems in first grade.
- Huston, A. C., & Carpenter, G. J, (2007), Gender influences in classroom interaction. New York: Academic Press, Journal of Developmental Psychology, v 40,p. 539-544.
- Kinsfogel, M., & Grych, H, (2004), Interparental conflict and adolescent dating relationships, Journal of Family Psycoholgy, v 18, p. 505–515.
- Mannuza, S., & et al, (1998), Adult Psychiatric status of hyperactive boys grows up. American, Journal of Psychiatry, v 155,p. 493-498.
- Mathijssen, J. J., & et al, (1998), The relationship between mutual family relations and child psychopathology, Child Psychol Psychiatry; v 39(4), p. 477-487.
- Moffitt, T. E, (1993), Adolescence limited and life course persistent antisocial behavior: A developmental taxonomy, Psychological Review, v 100, p. 674-701.
- Nichols, M., & Schwarts, R, (1998), Family therapy: Concepts and methods. Boston: Allyn and bacon, Journal of Family Psycoholgy, v 32, p. 102–121.
- O’Leary, E. M. M ., & et al, (2009), Cognitive-behavioral family treatment for childhood obsessive-compulsive disorder: A 7-year follow-up study, Journal of Anxiety Disorders, v 23, p. 973–978.
- Patterson, G. R., & et al, (1992), Antisocial boys: A social interactional approach. Castalia Publishing Company, Eugene, OR, Journal of Psychiatry, v 123, p. 270-286.
- Suveg, C., & et al, (2009), Cognitive-behavioral therapy for anxiety-disordered youth:Secondary outcomes from a randomized clinical trial evaluating child and family modalities, Journal of Anxiety Disorders, v 23, p. 341–349.