روان‌شناسی و دین، سال نهم، شماره سوم، پیاپی 35، پاییز 1395، صفحات 139-153

    رابطه جهت گیری دینی با هوش هیجانی و سلامت روان

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ علی اوسط کریمی / کارشناسي ارشد روان‌شناسي باليني دانشگاه آزاد اسلامي، واحد علوم و تحقيقات اراک، گروه روانشناسي، اراک، ايران / moshaverhqom@gmail.com
    رحیم ناروئی نصرتی / استاديار گروه روان‌شناسي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني / rnarooei@yahoo.com
    محمدرضا احمدی محمدآبادی / استاديار گروه روان‌شناسي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني / m.r.ahmadi313@gmail.com
    چکیده: 
    هدف این پژوهش، شناسایی رابطه بین جهت گیری دینی با هوش هیجانی و سلامت روان می باشد. بدین منظور، به روش توصیفی – همبستگی، نمونه ای شامل 297 نفر (134 دختر و 163 پسر) با استفاده از نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای، از میان دانش آموزان استعدادهای درخشان دوره‌ی دبیرستان شهرستان قم در سال تحصیلی 1394-1393 انتخاب شد. داده ها از طریق پرسش نامه های جهت گیری دینی، هوش هیجانی و سلامت روان (GHQ-28) جمع آوری و با استفاده از نرم افزار SPSS، ضریب همبستگی پیرسون، تجزیه و تحلیل گردید. یافته های پژوهش نشان داد که جهت گیری دینی، با هوش هیجانی و سلامت روان رابطه‌ی مستقیم و معنا داری دارد؛ با افزایش میزان جهت گیری دینی، میزان هوش هیجانی و سلامت روان افزایش می یابد. همچنین هوش هیجانی، با سلامت روان رابطه‌ی مستقیم و معنادار دارد؛ با افزایش میزان هوش هیجانی، سلامت روان نیز افزایش می یابد. با توجه به جنسیت نیز این نتایج تأیید شد. این یافته ها نشان می دهد که با تقویت جهت گیری دینی، می توان هوش هیجانی بالا و سلامت روان بیشتری برای افراد جامعه فراهم نمود.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Relationship of Religious Orientation with EQ and Sanity
    Abstract: 
    The aim of the present paper is exploring the relationship of religious orientation with EQ and sanity. To do so by the method of descriptive-correlational, 297 students (134 girls and 163 boys) from high school talented students in Qom have been chosen through random multistage cluster sampling in the academic year of 1393-1394. The data have been gathered through religious orientation questionnaires, EQ and sanity (GHQ-28) and they have been analyzed by using SPSS and Pierson correlation co-efficiency. The findings show that religious orientation has a direct and significant relationship with EQ and sanity; with the increase in the level of religious orientation the level of EQ and sanity improves. Moreover EQ has direct and significant relationship with sanity; by increasing the EQ sanity improves. By considering the gender the results were confirmed. The findings show that by strengthening religious orientation, we can obtain a higher a higher level of EQ and sanity in the society.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    دين، وجه اصلي امتياز بشر است. تاکنون هيچ حيواني، نشانه‌اي از وجود حيات ديني از خود بروز نداده و يا هيچ کاري نکرده است که بتوان آن را به عنوان تحفه‌اي براي زندگي پس از مرگ او به حساب آورد. بعکس، در تاريخ بشر نمي‌توان هيچ قبيله‌اي يافت که به گونه‌اي دين نداشته باشد (هيوم، 1369، ص 19).آثار به جا مانده از تمدن‌هاي کهن، به روشني نشان مي‌دهد که دينداري از مؤلفه‌هاي اصلي زندگي بشر در همه دوران بوده است. مذهب و دين، عنصري جدايي‌ناپذير از فرهنگ انساني در تمام ادوار تاريخ بشر است (بوش و همکاران، 1982، ص 12). پيوند نزديک جامعه و دين موجب شده است كه دستورات و قوانين دين بر زندگي خانوادگي، اشتغال و نحوه حکومت جامعه تأثير بگذارند (وير، 1389، ص 22). در‌حالي‌که در دهه‌هاي 1960 و1970، برخي صاحب‌نظران پيش‌بيني مي‌کردند با پيشرفت علم و فناوري، به‌تدريج دين و دينداري از صحنه زندگي آدمي حذف شود، اما يکباره قرن بيستم شاهد بزرگترين تحولات انساني بر پايه دين بود. از آن جمله، پيروزي انقلاب اسلامي در ايران در ربع چهارم قرن بيستم، شاهد بزرگترين تحولات انساني بر پايه دين بود (فرناندز، 2004، ص 15). موضوع دين مورد بحث روان‌شناسان و محققان پيشگامي همچون جيمز (1929) فرويد (1907) و يونگ (1961) و برخي روان‌شناسان معاصر بوده است (ريف و همکاران، 2004، ص 385).
    براي دين، معاني اصطلاحي متعددي بيان شده است. در تعريف برگزيده، «دين مجموعه‌اي است از باورهاي قلبي و رفتارهاي عملي متناسب با آن باورها» (مصباح، 1380، ج 3، ص 10). رابطه دينداري و پايبندي مذهبي، با متغيرهاي گوناگوني مورد بررسي قرار گرفته است. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که افراد داراي باورهاي مذهبي، در سلامت روان نمره‌هاي بالاتري مي‌گيرند (واتسون و همکاران، 1997). در تحقيق بيکر و همکاران، رابطه معکوس بين اضطراب با نيايش به دست آمد (پترسون و همكاران، 1380، ص 80). پارگامنت نشان داد که شيوه‌هاي مقابله ديني، مي‌تواند مقابله با اضطراب را تسهيل کند و به‌طورکلي، زنان از مردان مذهبي‌ترند (دهقاني، 1390، ص 85).
    صالحي و همکاران (1389) در پژوهش خود، ياد خدا را عاملي براي افزايش تحمل و مقابله افراد در برابر فشارها و سختي‌ها دانسته و ميزان خود مهارگري افراد را افزايش مي‌دهد. احمدي رق‌آبادي (1384)، در پژوهش خود دريافتند كه تفاوت‌هاي متعددي از جمله جسماني، عاطفي و حتي از نظر دينداري ميان زنان و مردان وجود دارد.
    از سوي ديگر و بر اساس يافته‌هاي اخير، از جمله مسائلي که در بهبود زندگي بشر تأثير مستقيم دارد، مقولة «هوش هيجاني» (EQ) است. براي مدت بيش از يکصد سال، بهره هوشي (IQ) به عنوان تنها شاخص براي نشان دادن توانايي يادگيري و موفقيت فردي به شمار مي‌آمد. اما اين مسئله، در سال‌هاي اخير مورد بحث و چالش محافل علمي قرار گرفته است و با عميق‌تر شدن درک بشر از مقوله هوش انساني، ايدة جديدي از هوش مطرح شده است که مي‌توان ريشه‌هاي آن را در نظريه‌هاي عاملي هوش جست‌وجو کرد. اين نوع هوش، که به «هوش هيجاني» معروف است، بر اساس نظريات روان‌شناساني همچون گاردنر، بار- اون، سالوي و ماير و گلمن شکل گرفته است (وست، 1383، ص 52).
    مفهوم «هوش هيجاني»، به چگونگي سازگاري و موفقيت‌هاي زندگي اشاره دارد. نظريه هوش هيجاني، حوزه وسيعي از توانايي‌هاي مرتبط با شناخت و به کارگيري هيجانات را توجيه مي‌کند و بر آن است که هوش هيجاني، در عملکرد روزانه اغلب مهم‌تر از هوش شناختي است (رستمي، 1383). هوش هيجاني – اجتماعي، نقطة تلاقي توانمندي‌ها، مهارت‌ها و تسهيل‌کننده‌هاي هيجاني و اجتماعي فرد است که با يکديگر ارتباط متقابل دارند. اين مجموعه مشخص مي‌کند که ما تا چه اندازه در درک و ابراز وجود، درک ديگران، برقراري ارتباط با آنان، و مقابله با نيازها و مشکلات زندگي روزمره، به شيوه‌اي مؤثر عمل مي‌کنيم (فتي و همكاران، 1387). از ديدگاه سالوي و ماير، هوش هيجاني عبارت است از: دانش هيجاني در جهت هدايت تفکر خود و ديگران و استفاده از دانش هيجاني در جهت هدايت تفکر خود در ارتباطات ميان‌فردي. فردي که از EQ بالايي برخوردار است، در چهار زمينة شناسايي، درک، کاربرد و تنظيم هيجانات مهارت دارد (قهرماني، 1382، ص 10). بار- اون معتقد است: هوش هيجاني به درک فرد از خود و نيز درک ديگران و ارتباط با آنها مربوط مي‌شود (بار-اون، 1999). بر اساس نظر گلمن هوش هيجاني مفهومي قابل يادگيري است و برخلاف بهره هوشي (IQ)، که در طول زندگي سطح آن تقريباً ثابت و ايستا مي‌باشد، هوش هيجاني قابل توسعه و رشد است. نتيجة آن اثربخشي کار گروهي و برقراري ارتباط بهتر با اطرافيان است (گلمن، 1380، ص 69). البته افراد براي رشد و تکامل هوش هيجاني، به زماني براي انديشيدن درباره خود و ديگران نياز دارند (آقايار و شريفي، 1385، ص 32). به طور خلاصه، مي‌توان گفت: عوامل تشکيل دهنده EQ عبارتند از: خودآگاهي، خودمديريتي، آگاهي اجتماعي، مديريت رابطه (برادبري و گريوز، 1391، ص 106).
    در عين حال، بررسي‌هاي مختلف به تأثير قابل توجه هوش هيجاني، در شاخص‌هاي سلامت اجتماعي و رواني تأکيد دارند. برخي تحقيقات، از وجود رابطة مثبت معنادار ميان وضعيت مذهبي نوجوانان و هوش هيجاني آنها حکايت دارد (رستمي، 1383؛ صيادي و همکاران، 1386). بر اساس اين يافته‌ها، مذهب و آموزه‌هاي اخلاقي آن، موجب سازگاري بيشتر و بهتر دانش‌آموزان شده و به طور غيرمستقيم، هوش هيجاني را افزايش مي‌دهد. موريتاني (Moriarty) و همکاران (2001)، دريافتند که بزهکاري جنسي با هوش هيجاني پايين ارتباط دارد. بر اساس تحقيقات سراتون (Sratton) (2003) ترينيداد (Trinidad) و همکاران (2004)، سوادآموزي هيجاني براي کاهش ناسازگاري و بزهکاري توصيه مي‌شود. در اين مطالعات نوجواناني که از هوش هيجاني بالا برخوردار بودند، در اتخاذ تصميم صحيح در تعاملات اجتماعي موفق‌تر بودند.
    هالستيد، ايجاد شدن هوش هيجاني را از طريق آموزش مسائل مذهبي امکان‌پذير مي‌داند. در سال‌هاي اخير، نتايج پژوهش‌ها نشان داده است که بين هوش هيجاني و آمادگي براي مبتلا شدن به انواع بيماري‌ها (رواني و جسماني)، همبستگي بالايي به چشم مي‌خورد. وقتي ذهن غرق تنش، ناراحتي يا اضطراب است، به بدن پيام مي‌رساند که از ميزان مصرف انرژي، براي رؤيارويي با بيماري بکاهد. اين کار موجب مي‌شود تا آسيب‌پذيري در برابر بيماري بيشتر شود (ميردريکوندي، 1384، ص 73).
    از سوي ديگر، سلامت و بهداشت جسمي - رواني، همواره يکي از دغدغه‌هاي انسان بوده است. عالمان ديني، پزشکان و مربيان اخلاق، تلاش بسياري براي بررسي علمي سلامت رواني، ملاک‌ها و راه‌هاي نيل به آن صرف نموده‌اند. يكي از اهداف مهم اديان الهي، تأمين سلامت رواني انسان است. در زمينه رابطه دين و سلامت رواني در روان‌شناسي و روان‌پزشکي، تحقيقات بسياري صورت گرفته است. با اين وجود، به کاربرد اين يافته‌ها در زندگي اجتماعي و روابط ميان‌فردي توجه چنداني نشده است (پترسون، 1380، ص 23).
    سازمان جهاني بهداشت، سلامت روان را چنين تعريف مي‌كند: قابليت ارتباط موزون و هماهنگ با ديگران، تغيير و اصلاح محيط فردي و اجتماعي، حل مشکلات و تمايلات شخصي به طور عادلانه و مناسب (بوش و همکاران، 1982، ص 28). امروزه برخلاف چند دهه قبل، که انسان را موجودي سه بعدي متشکل از زيست، روان و اجتماع مي‌دانستند، بُعد چهارم روحي و يا معنوي به آن افزوده‌اند. در حقيقت، ترکيب انسان، رفتار انسان، سلامت انسان، بيماري انسان و ساير افعال و حالاتي که بر انسان حادث مي‌گردد، ناشي از يک بعد خاص نيست، بلکه همه ابعاد چهارگانه با ترکيب و تأثر متقابل بر هم، حالاتي را بر انسان حکم فرما مي‌كند (بوبر، 1388، ص 36). آلن معتقد است: در بالا بودن سطح سلامت افراد، لازم است تمامي سطوح و ابعاد آن با يکديگر هماهنگ و همسو باشد. چاهن، سلامت رواني را وضعيتي از بلوغ روان‌شناختي تعبير مي‌کند که عبارتند از: حداکثر اثربخشي و رضايت به دست آمده از تقابل فردي و اجتماعي، که شامل احساسات و بازخوردهاي مثبت، نسبت به خود و ديگران مي‌شود. او به پنج الگوي رفتاري درباره سلامت روان چنين اشاره مي‌کند: 1. حس مسئوليت‌پذيري؛ 2. اعتماد به خود؛ 3. هدف‌مداري؛ 4. ارزش‌هاي شخصي؛ 5. فرديت و يگانگي (آلواردو (Alvardo) و همکاران، 1995).
    پژوهش‌هاي بسياري به وجود رابطة مستقيم ميان باورها و اعتقادات مذهبي، با سلامت جسمي و رواني اشاره دارند. سهرابيان (1379)، در تحقيق خود نشان مي‌دهد که نگرش مذهبي، موجب افزايش سازگاري فردي و اجتماعي دانش‌آموزان مي‌شود. پولوما و پاندلتون (Poloma & Pendelton) (1990)، شادکامي آزمودني‌هاي خود را در ارتباط مستقيم با باورهاي مذهبي مي‌دانند. برخي معتقدند: مذهب، سطح بهداشت رواني افراد را افزايش مي‌دهد (طهماسبي‌پور، 1375، ص 14؛ وکيلي و اسلامي،‌ 1379، ص 18، مالتي‌‌بي و دي، 2004). مطالعاتي که اتچلي (Atchiley) (2002) در مورد جوانان انجام داد، سودمند بودن مذهب در زندگي آنان را نشان مي‌دهد. او اعلام كرد:‌ مذهب عاملي بازدارنده در برابر بسياري از آسيب‌هاي اجتماعي است.
    در پژوهش بهرامي (1373)، ميان سطح عبادت و نوروزهاي افسردگي و اضطراب و سلامت روان رابطه معناداري وجود دارد. در پژوهش اسلامي (1376)، وجود همبستگي منفي ميان سلامت روان و افسردگي، با جهت‌گيري ديني تأييد شد. در پژوهش جان‌بزرگي، پرداختن به ارزش‌هاي ديني موجب افزايش سازگاري و سلامت رواني افراد مي‌شود (شاکرين، 1390، ص 34).
    به دليل اهميت سطح دينداري و هوش هيجاني و سلامت روان و انجام کم تحقيقات در آموزش و پرورش و مورد غفلت واقع شدن اين موضوع، بخصوص در ميان دانش‌آموزاني، که اکثراً نخبه و آينده‌ساز کشور مي‌باشند، اين پژوهش به دنبال آن است که رابطه آنها را در ميان دانش‌آموزان متوسطه دوم مدارسِ استعدادهاي درخشان شهر قم و توان پيش‌بيني سلامت روان و هوش هيجاني، از روي جهت‌گيري ديني، تفاوت متغيرها در بين دختران و پسران را مورد بررسي قرار دهد.
    روش پژوهش
    اين پژوهش، توصيفي و از نوع همبستگي مي‌باشد. جامعه آماري شامل تمامي دانش‌آموزان پسر و دختر دوره دوم مدارس متوسطه استعدادهاي درخشان شهر قم، در سال تحصيلي 94-1393، شامل 1266 (575 دختر و 691 پسر) بود كه از اين تعداد، 297 نفر نمونه بر اساس جدول مورگان، به روش تصادفي چندمرحله‌اي خوشه‌اي از ميان نواحي چهارگانه آموزش و پرورش شهرستان انتخاب شدند. داده‌ها پس از جمع‌آوري، با استفاده از نسخه 18 نرم‌افزار spss، ضريب همبستگي پيرسون، تجزيه و تحليل شد.
    ابزار پژوهش
    پرســش‌نامه جهــت‌گيــري مــذهبي آذربايجاني: اين آزمون شامل 70 سؤال که حداقل 70 و حداکثر 280 نمره دارد. از نوع آزمون‌هاي ليکرت و داراي دو نوع سؤال است. نوع اول، داراي پاسخ‌هايي بين طيف «کاملاً موافقم تا کاملاً مخالفم» که سؤالات به صورت جملات خبري است و نوع دوم، سؤالات جاخالي است که پاسخ آن بين طيف «هر روز تا به ندرت» است و آزمودني، بايد پس از خواندن هر سؤال، بلافاصله پاسخي را که مورد نظر اوست، انتخاب کند. براي بررسي روايي، ابتدا ارزيابي محتوايي که ميزان برابر «775/0» و براي بررسي پايايي آن، به وسيلة ضريب آلفاي کرونباخ در نمونه «175» نفري اجرا گرديد و مقدار «94/0» به دست آمد (آذربايجاني، 1389، ص 89).
    پرسش‌نامه هوش هيجاني شوت: اين پرسش‌نامه توسط شوت و همکاران، در سال 1998 و بر اساس الگوي هوش هيجاني ماير و سالووي، براي ارزيابي هوش هيجاني ساخته شده است (خسرو جاويد، 1381، ص 168) كه شامل 33 جمله خود توصيفي 5 گزينه‌اي، با گزينه‌هاي کاملاً نادرست تا کاملاً درست است. داراي 3 خرده‌مقياس است که عبارتند از: تنظيم هيجان؛ ارزيابي و ابراز هيجان؛ و بهره‌برداري از هيجان.
    پرسش‌نامه سلامت عمومي GHQ-28: يـك پرسـش‌نامه مبتنـي بـر خود گزارش‌دهي است كه در مجموعـه‌هـاي بـاليني، بـا هـدف رديابي كساني كه داراي اختلال رواني هستند، مـورد اسـتفاده قرار مي‌گيـرد. ايـن پرسـش‌نامه، داراي 28 مـاده اسـت و بـراي تمامي افراد قابل استفاده بوده، و داراي چهار زيرمقياس است كه اعتبـار آن، بـه مقـدار 223 نفـر دانـشجو، كـه توسط محقق انجام پذيرفته اسـت، معـادل (94%) محاسـبه گرديد. زيرمقياس اول (Ghq-A)، شامل نشانه‌هـاي بدني و موادي درباره احساس افراد نسبت به وضع سلامت خود و احساس خستگي آنها اسـت. زيرمقيـاس دوم (Ghq-B)، شامل مــوادي دربــارة اضــطراب و بــي‌خــوابي اســت. زيرمقياس سوم (Ghq-c)، نارسـا كـنشوري اجتمـاعي فـرد را نشان مي‌دهد و گستره توانايي افراد را در مقابله با خواسـت‌هاي حرفه‌اي و مسائل زندگي روزمره مي‌سنجد. زيرمقياس چهارم (Ghq-D)، شامل موادي است كـه ميـزان افـسردگي و گرايش فرد به خودكشي را اندازه‌گيري مي‌كند (توسلي و مرشدي، 1388، ص 25).
    يافته‌هاي پژوهش
    براي بررسي رابطه بين متغيرهاي پژوهش، از همبستگي پيرسون استفاده شد. نتايج آن در جدول 1 قابل مشاهده است.
    جدول 1. ميزان همبستگي ميان جهت‌گيري ديني به هوش هيجاني و سلامت روان
        جهت‌گيري ديني    هوش هيجاني    سلامت روان
    جهت‌گيري ديني    ضريب همبستگي پيرسون    1    397/0*    220/0*
        سطح معناداري        000/0    000/0
    هوش هيجاني    ضريب همبستگي پيرسون    397/0*    1    238/0*
        سطح معنا‌داري    000/0        000/0
    سلامت روان    ضريب همبستگي پيرسون    220/0*    238/0*    1
        سطح معناداري    000/0    000/0    
    01/0p< *
    چنان‌که در جدول 1 مشاهده مي‌شود، همبستگي ميان جهت‌گيري ديني، با هوش هيجاني 397/0r= و سلامت روان 220/0r= و همچنين بين هوش هيجاني، با سلامت روان 238/0r= معنادار (01/0p<) است. به عبارت ديگر، با افزايش نمرة هر يک از متغيرها، نمره متغيرهاي ديگر افزايش مي‌يابد.
    جدول 2. مقايسه ميانگين نمره متغيرهاي مختلف بين دانش‌آموزان دختر و پسر
        جنسيت    تعداد    ميانگين    مقدار F    سطح معنا‌داري    مقدار t    درجه آزادي    سطح معني‌داري
    جهت‌گيري ديني    دختر    134    59/221    176/0    676/0    913/3    295    000/0
        پسر    163    16/212            915/3    534/284    000/0
    هوش هيجاني    دختر    134    31/128    555/0    457/0    873/5    295    000/0
        پسر    163    59/118            938/5    999/292    000/0
    سلامت روان    دختر    134    78/58    141/0    707/0    756/1-    295    080/0
        پسر    163    50/61            756/1-    317/284    080/0
    جدول 2، نمرة متغيرهاي مختلف تحقيق را بر اساس آزمون T، بين دختران و پسران مقايسه مي‌كند. در جدول 2، مقدار‌ F آزمون لون، براي بررسي برابري واريانس‌ها مي‌باشد. با توجه به سطح معني‌داري F، در تمامي مقايسه‌ها واريانس‌ها برابر مي‌باشد، لذا براي تحليل آزمون T، بايد به سطح معني‌داري T اول توجه كنيم. بنابراين، ميانگين نمره دو گروه در جهت‌گيري ديني، هوش هيجاني و سلامت جسماني تفاوت معني‌داري دارد. مي‌توان گفت: دختران از جهت‌گيري ديني بالاتري نسبت به پسران برخوردار مي‌باشند. همچنين، هوش هيجاني دختران بيش از پسران است، ولي سلامت روان پسران بيش از دختران مي‌باشد.
    جدول 3. خلاصه نتايج همبستگي به تفکيک جنسيت
    مدل    جنس    ضريب همبستگي    سطح معني‌داري
    جهت‌گيري ديني با هوش هيجاني    دختر    387/0    000/0
        پسر    327/0    000/0
    جهت‌گيري ديني با سلامت روان    دختر    207/0    017/0
        پسر    286/0    000/0
    هوش هيجاني و سلامت روان    دختر    325/0    000/0
        پسر    261/0    001/0
    نتايج حاصل از جدول 3 نشان مي‌دهد كه جهت‌گيري ديني دانش‌آموزان دختر، با هوش هيجاني و سلامت روان آنها رابطه مستقيم و معناداري دارد؛ با افزايش ميزان جهت‌گيري ديني، ميزان هوش هيجاني و سلامت روان افزايش مي‌يابد. جهت‌گيري ديني 15 درصد تغييرات هوش هيجاني و 3/4 درصد تغييرات سلامت روان را تبيين مي‌کند.
    بحث و نتيجه‌گيري
    اين پژوهش، با هدف بررسي رابطه جهت‌گيري ديني، با هوش هيجاني و سلامت روان دانش‌آموزان استعدادهاي درخشان، دوره دوم متوسطه نظري شهرستان قم انجام گرفت. يافته‌هاي به دست آمده از ضريب همبستگي پيرسون، با استناد به جدول 1، حاکي از وجود رابطه معنادار مثبت (397/0r=)، بين جهت‌گيري ديني با هوش هيجاني بود. شدت رابطه بين جهت‌گيري ديني با هوش هيجاني، متوسط مي‌باشد. جهت‌گيري ديني 7/15 درصد تغييرات هوش هيجاني را تبيين مي‌کند. اين يافته‌ها و نتايج با تحقيقاتي که در زمينة رابطه مذهب و هوش هيجاني، با سازگاري فردي و اجتماعي انجام گرفته است؛ يعني تحقيقات سهرابيان (1379)، خليلي (1379)، استراتون و رايد (2003)، مورياتي و همكاران (2001)، ترينيداد و همكاران (2004) و برگر (اسميت، 1973) همخواني دارد. گراناچر (2000)، در تحقيقات خود به اين نتيجه رسيد که اعمال مذهبي و اصول اخلاقي در استفاده و رشد هوش هيجاني نقشي مهم دارند. شواهد فراواني نيز در اين مورد وجود دارد. هالستيد (2003)، رشد دادنِ هوش هيجاني را از طريق آموزش مسائل مذهبي امکان‌پذير مي‌داند. معتقد است: هوش هيجاني براي حس سعادت و سلامت در جامعه بسيار لازم و ضروري است (گراناچر، 2000).
    بر اساس نتايج به دست آمده در جدول 1، بين جهت‌گيري ديني با سلامت روان رابطه مستقيم و معناداري وجود دارد: (220/0r=)؛ با افزايش ميزان جهت‌گيري ديني، ميزان سلامت روان افزايش مي‌يابد. شدت رابطه بين جهت‌گيري ديني با سلامت روان متوسط مي‌باشد. جهت‌گيري ديني 8/4، درصد تغييرات سلامت روان را تبيين مي‌کند. اين يافته‌ها و نتايج با تحقيقاتي که در زمينة رابطه مذهب و سلامت روان انجام گرفته است، همسو مي‌باشد. مانند رابرت و همكاران (2009)، اسميت و سگال (2011)، توکلي (1383)، بهرامي (1381) چراغي و همکاران (1390)، فقيهي و مطهري طشتي (1387)، ميرکمالي (1391) و اعتصامي‌نيا (1392).
    در تبيين اين نتيجه بايد گفت: جهت‌گيري ديني، بر باورها و فعاليت‌هاي ديني تکيه داشته، و از اين طريق در کنترل اضطراب‌ها و بي‌مسئوليتي‌هاي هيجاني به افراد کمک مي‌کند. داشتن معنا و هدف در زندگي، احساس تعلق به منبعي والا، اميدواري به کمک و ياري خداوند در شرايط مشکل‌زاي زندگي، برخورداري از حمايت‌هاي اجتماعي، حمايت روحاني و... از جمله منابعي است که افراد ديندار، با بهره‌مندي از آنها مي‌توانند در رؤيارويي با حوادث مشکل‌زاي زندگي، آسيب کمتري را از لحاظ رواني متحمل شوند.
    نتيجة ديگر حاصل از اين پژوهش، به استناد (جدول 1)، بيانگر اين است که هوش هيجاني با سلامت روان رابطه مستقيم و معنادار دارد (238/0r=). شدت اين ارتباط در حد متوسط مي‌باشد. به عبارت ديگر، هوش هيجاني 7/5، درصد تغييرات سلامت رواني را تبيين مي‌كند. اين يافته، با نتايج پژوهش‌هاي مويرا و اليور (2008)، ونتا و همكاران (2005)، خسروجردي و خان‌زاده (1386)، زارعان و همكاران (1386) و ميري و اکبري (1386) هماهنگ است.
    در تحقيق اسماعيلي و همکاران (1386)، هوش هيجاني تأثير مثبت در بهبود روابط ميان‌فردي، کاهش اضطراب، افسردگي دارد که با نتايج اين پژوهش هماهنگ است.
    با توجه به اين يافته‌ها و در تبيين اين پژوهش بايد گفت: دانش‌آموزان داراي هوش‌ هيجاني بالا و با ارزيابي شناختي مثبت از رويدادهاي استرس‌زا مي‌توانند کنترل بيشتري بر موقعيت‌ها داشته باشند. اين افراد، به رويدادهاي استرس‌زا به عنوان چالش و فرصتي براي‌ يادگيري مي‌نگرند، نه تهديدي براي امنيت. در نتيجه، اختلال‌هاي فيزيولوژيک و هيجاني‌ کمتري را تجربه کند (مويرا و اليور، 2008). همچنين هوش هيجاني بالاتر، به فرد اين امکان را مي‌دهد که در قلمرو ناهشيار بهتر بتواند به مديريت، شناخت و تنظيم و ارزيابي هيجان‌ها بپردازد. براين‌اساس،‌ مي‌توان گفت: فردي که از هوش هيجاني بالاتري برخوردار است، در موقعيت‌هاي تنش‌زا و سخت، از راهبردهاي مقابله‌اي يا مکانيسم دفاعي مناسب و رشد يافته استفاده مي‌كند. در نتيجه، ميزان سازگاري و سطح سلامتي‌اش افزايش مي‌يابد.
    همچنين نتايج به دست آمده حکايت از اين دارد که جهت‌گيري ديني دانش‌آموزان پسر، با هوش هيجاني و سلامت روان آنها رابطه مستقيم و معناداري دارد؛ با افزايش ميزان جهت‌گيري ديني، ميزان هوش هيجاني و سلامت روان افزايش مي‌يابد. شدت رابطه بين جهت‌گيري ديني، با هوش هيجاني نسبتاً متوسط مي‌باشد. جهت‌گيري ديني 7/10 درصد تغييرات هوش هيجاني و 2/8 درصد تغييرات سلامت روان را تبيين مي‌کند. هوش هيجاني، با سلامت روان رابطة مستقيم و معنادار دارد. شدت اين ارتباط در حد متوسط مي‌باشد. به عبارت ديگر، هوش هيجاني 8/6 درصد تغييرات سلامت رواني را تبيين مي‌كند. همچنين، جهت‌گيري ديني دانش‌آموزان دختر، با هوش هيجاني و سلامت روان آنها رابطه مستقيم و معناداري دارد؛ با افزايش ميزان جهت‌گيري ديني، ميزان هوش هيجاني و سلامت روان افزايش مي‌يابد. شدت رابطه بين جهت‌گيري ديني، با هوش هيجاني نسبتاً متوسط و با سلامت روان ضعيف مي‌باشد. جهت‌گيري ديني 15 درصد تغييرات هوش هيجاني و 3/4 درصد تغييرات سلامت روان را تبيين مي‌کند. هوش هيجاني با سلامت روان، رابطة مستقيم و معنادار دارد. شدت اين ارتباط در حد نسبتاً متوسط مي‌باشد. به عبارت ديگر، هوش هيجاني 6/10 درصد تغييرات سلامت رواني را تبيين مي‌نمايد.
    اين يافته‌ها و نتايج با تحقيقاتي که در زمينة رابطه مذهب و هوش هيجاني و سلامت روان انجام گرفته است، همسو مي‌باشد و آنها را تأييد مي‌کند. بنابراين، طبق نتايج اين پژوهش مي‌توان گفت: دانش‌آموزان دختر از جهت‌گيري ديني بالاتري نسبت به پسران برخوردار مي‌باشند. اين نتيجه، با تحقيقات اسدي و همکاران (1359)، طالبان (1380 و 1377) و شمسيان (1371) همخواني دارد.
    علت مذهبي بودن دختران در مقايسه با پسران، تعامل عوامل فرهنگي و اجتماعي، انگيزه‌ها و نيازهاي متفاوت دختران و پسران، در ايفاي مسئوليت‌هاي اجتماعي مي‌باشد (شمسيان، 1371، ص 5). شايد از دلايل احتمالي ديگر، بتوان ارتباط بيشتر دختران با مادرانشان، يا اِعمال روش‌هاي تربيتي متفاوت والدين، با فرزندان دختر و پسر را بيان کرد. افزون بر اين، بالاتر بودن کارآمدي معلمان زن، در مقايسه با معلمان مرد براي تربيت ديني، سبب به وجود آمدن اين تفاوت در ميان دختران و پسران شده است. همچنين هوش هيجاني دختران بيش از پسران است، اين يافته، با نتيجة حاصل از مطالعة احمدي رق‌آبادي (۱۳۸۴) مبني بـر بالاتر بودن هوش هيجاني دختران تيز هوش نسبت بـه پسران تيزهوش همخوان است.
    علاوه بر اين، در خصوص علت پايين بودن ميزان سلامت روان دختران از پسران (7/58 در برابر 5/61)، مي‌توان گفت: زنان به علت غلبه هيجاني، نسبت به مردان، که تحت تأثير غلبه منطقي هستند، در موقعيت‌هاي تنش‌زا بيشتر آسيب مي‌بينند (اعتصامي‌نيا، 1392، ص 124).
    محدوديت‌هاي پژوهش: وجود تفاوت در سطح تحصيلات، نگرش‌ها و سبک تربيتي والدين و عوامل گوناگون مؤثر بر نتايج تحقيق، همچون عوامل فرهنگي‌ـ محيطي، تعميم نتايج اين پژوهش را با اشکال مواجه مي‌سازد.
    پيشنهادات: انجام پژوهش با کنترل متغيرهاي چون تحصيلات، نگرش‌ها و سبک تربيتي والدين و عوامل فرهنگي‌ـ محيطي، پژوهش دقيق‌تري را عرضه خواهد شد.
     
     

    References: 
    • آذربايجاني، مسعود، 1389، تهيه و ساخت آزمون جهت‌گيري مذهبي با تکيه بر اسلام، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
    • ـــــ ، 1391، درآمدي بر روان‌شناسي دين، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
    • آقايار، سيروس و پرويز شريفي، 1385، هوش هيجاني (کاربرد هوش در قلمرو هيجان)، اصفهان، سپاهان.
    • احمدي رق‌آبادي، علـي، ۱۳۸۴، بررسـي ارتبـاط بـين هـوش هيجاني و بهداشت رواني در دانش‌آموزان مقطـع دبيرسـتان سال تحصيلي ۸۳ ‐۸۴ شهر مشهد، پايـان‌نامـه کارشناسـي ارشد، رشت، دانشگاه گيلان.
    • اسلامي، احمد‌علي، 1376، بررسي نگرش فرد نسبت به مذهبي بودن و رابطه آن با افسردگي دانش‌آموزان سال آخر دبيرستان‌هاي اسلا‌م‌شهر در سال تحصيلي 1376-1375، پايان‌نامه كارشناسي ارشد، تهران، دانشكده بهداشت انستتو تحقيقات بهداشتي.
    • اسماعيلي، معصومه و همكاران،‌ 1386، «تأثير مؤلفه‌هاي هوش هيجاني بر سلامت روان»، روان‌پزشکي و روان‌شناسي باليني ايران، سال سيزدهم، ش 2، ص 158-165.
    • اعتصامي‌نيا، حسن، 1392، رابطه جهت‌گيري ديني با تحول اخلاق و سلامت روان دانش‌آموزان متوسطه استان قم، پايان‌نامه كارشناسي ارشد، اراك، علوم و تحقيقات دانشگاه آزاد واحد ساوه.
    • برادبري، تراويس و جين گريوز، 1391، هوش هيجاني (مهارت‌ها و آزمون‌ها)، ترجمة مهدي گنجي، تهران، ساوالان.
    • بوبر، مارتين، 1388، کسوف خداوند (مطالعه رابطه بين دين و فلسفه)، ترجمة عباس کافان، تهران، فروزان.
    • بهرامي مشعوف، عباس،‌ 1373، بررسي رابطه بين ميزان عبادت و سلامت روان در دانشجويان پسر مركز تربيت معلم همدان، پايان‌نامه كارشناسي ارشد، همدان، دانشگاه تربيت معلم.
    • بهرامي، احسان، 1381، رابطه بين جهت‌گيري مذهبي، اضطراب و حرمت خود، پايان‌نامه کارشناسي ارشد روان‌شناسي باليني، تهران، پايگاه اطلاعات علمي.
    • پترسون و همکاران، 1380، عقل و اعتقاد ديني درآمدي بر فلسفه دين، ترجمة احمد نراقي و ابراهيم سلطاني، تهران، طرح نو.
    • توسلي، مطهره و منصور مرشدي، 1388، بررسي جايگاه معنويت در الگوهاي عمده سلامت روان در ميان نوجوانان و بزرگسالان، پايان‌نامه کارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه تربيت مدرس.
    • توکلي، احمد، 1383، بررسي اشتراکات اخلاقي در ميان اديان مختلف و سلامت روان پيروان آنان، پايان‌نامه کارشناسي ارشد روان‌شناسي باليني، تهران، دانشگاه تربيت مدرس.
    • جان‌بزرگي، مسعود، 1377، بررسي اثربخشي روان درمانگري كوتاه‌مدت آموزش خودمهارگري با و بدون جهت‌گيري مذهبي بر مهار اضطراب و تنيدگي در سطح دانشجويان دانشگاه تهران، رساله دكتري، تهران، دانشگاه تربيت مدرس.
    • چراغي، محمد و همکاران، 1390، بررسي رابطه ايمان و توکل به خدا با سلامت روان و فرهنگ، پايان‌نامه کارشناسي ارشد روان‌شناسي باليني، تهران، دانشگاه تهران.
    • خسرو جاويد، مهناز، 1381، بررسي اعتبار و روايي مقياس هوش هيجاني شوت در نوجوانان، پايان‌نامه کارشناسي ارشد روان‌شناسي عمومي، تهران، دانشگاه تربيت مدرس.
    • خسروجردي، راضيه و علي خان‌زاده، 1386، «بررسي رابطه هوش هيجاني با سلامت‌ عمومي در دانشجويان دانشگاه تربيت معلم سبزوار»، مجلة دانشکدة علوم پزشکي و خدمات‌ بهداشتي درماني سبزوار، ش 44، ص 110-116.
    • خليلي، ترابعلي، 1379، بررسي رابطه بين نگرش مذهبي و سازش يافتگي اجتماعي دانش‌آموزان سال دوم متوسطه ناحيه 2 شهرستان اراک، پايان‌نامه کارشناسي ارشد، تهران،‌ دانشگاه تهران.
    • دهقاني، محمد، 1390، روان‌شناسي دين، تهران، رشد.
    • رستمي، ناديا، 1383، «بررسي رابطه وضعيت مذهبي با هوش هيجاني در دانش‌آموزان مقطع پيش‌دانشگاهي شهر تهران»، نوآوري آموزشي، سال سوم، ش 10، ص 116-128.
    • زارعان، مصطفي و همكاران، 1386، «رابطه هوش هيجاني‌ و سبک‌هاي حل مسئله با سلامت عمومي»، انديشه و رفتار، ش 94، ص 135-156.
    • سهرابيان، طاهره، 1379، بررسي رابطه نگرش مذهبي و ميزان سازگاري فردي و اجتماعي در دانش‌آموزان دبيرستاني لرستان، پايان‌نامه کارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه الزهراء.
    • شاکرين، حميدرضا و همکاران، 1390، پرسش‌ها و پاسخ‌هاي برگزيده، قم، مهر اميرالمؤمنين.
    • شمسيان، داود، 1371، بررسي سلسله مراتب ارزش‌هاي نوجوانان دختر و پسر شهر تهران، پايان‌نامه كارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه تهران.
    • صيادي تورانلو و همكاران، 1386، «بررسي رابطه اعتقادات مذهبي اسلام و هوش هيجاني دانشجويان»، انديشه نوين ديني، سال سوم، ش 11، ص 145-172.
    • طالبان، محمدرضا، 1377، گزارش طرح پژوهشي سنجش دينداري و گرايش جوانان دانش‌آموز نسبت به نماز، تهران، آموزش و پرورش منطقه 5.
    • ـــــ ، 1380، دينداري و بزهکاري در ميان جوانان دانش‌آموز، تهران، مؤسسه پژوهشي فرهنگ، هنر و ارتباطات.
    • طهماسبي‌پور، نجف، 1375، بررسي نگرش مذهبي با ميزان اضطراب، افسردگي و سلامت رواني گروهي از بيماران، رساله دکتري پزشکي، تهران، دانشگاه علوم پزشکي و خدمات بهداشتي درماني.
    • فتي، لادن و همكاران، 1387، «مؤلفه‌هاي هوش هيجاني – اجتماعي به عنوان پيش‌بيني‌کننده‌هاي سلامت روان»، مطالعات روان‌شناختي، ش 2، ص 101-124.
    • فقيهي، علي‌نقي و جمشيد مطهري طشي، 1387، «رويکرد اسلامي در سبب‌شناسي و فرايند درمان افسردگي»، معرفت، ش 84، ص18 -25.
    • قهرماني، مريم، 1382، بررسي رابطه ويژگي‌هاي شخصيت و هوش هيجاني، پايان‌نامه کارشناسي ارشد، كرج، دانشگاه آزاد اسلامي.
    • گلمن، دانيل، 1380، هوش هيجاني: خودآگاهي هيجاني، خويشتن‌داري، همدلي و ياري به ديگران، ترجمة نسرين پارسا، تهران، رشد.
    • مصباح، محمدتقي، 1380، معارف قرآن، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • ميردريکوندي، رحيم، 1384، عقل ديني و هوش روان‌شناختي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • ميرکمالي، محمود، 1391، بررسي رابطه سلامت روان با فرهنگ، جنس و سن، پايان‌نامه کارشناسي ارشد روان‌شناسي عمومي، تهران، دانشگاه تربيت مدرس.
    • ميري، محمدرضا و محمد اکبري، 1386، «رابطه بين هوش هيجاني و اضطراب آموزشگاهي‌ در دانش‌آموزان»، مجله علمي دانشگاه علوم پزشکي بيرجند، ش 30، ص 54-59.
    • وست، ويليام، 1383، روان‌درماني و معنويت، ترجمة شهريار شهيدي و سلطانعلي شيرافکن، تهران، رشد.
    • وکيلي، محمد و احمدعلي اسلامي، 1379، بررسي ميزان افسردگي و رابطه آن با نگرش فرد نسبت به مذهب، پايان‌نامه کارشناسي ارشد، گلستان، دانشگاه علوم پزشکي گرگان.
    • وير، رابرت، 1389، جهان مذهبي، ترجمة عبدالرحيم گواهي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
    • هيوم، ر. ا، 1369، اديان زنده جهان، ترجمة عبدالرحيم گواهي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
    • Alvardo, O, 1995, Healing From Within Spirituality And mental Health, Advancesin Psychiatric treatment, v. 8, p. 235-254.
    • Atchley, R. C, 2002, The subjective importance of beling religious and its effect on health and morale, Journal of Aging Studies, v. 11, p. 131-135.
    • Bar-On, R, 1999, The Emotional intelligence Inventory (EQ-I): Technical manual Toronto, Canada: Multi-Health Systems, Inc.
    • _____ , 2006, Emotional and social intelligence: Insights from the Emotiona Quotient Inventory (EQ-i). In R. Bar-On & 3. D. A. Parker (Eds.), Handbook.
    • Bush , Richard C, et al, 1982, The religious world: Communities of Faith, New Yourk, Macmillan Publishing co. Inc.
    • Carr Alan, 2010, Positive psychology, New York, Penguin Book.
    • Ciarrochi, J, et al, 2001, Emotional Intelligence in everyday life, New York, Psychology Press.
    • Colman, M. A, 2003, A Dictionary of Psychology, UK & USA, Oxford University Press.
    • FernandezCG.P, 2004, Encyclopedia of religion and war, New Yourk, Routledge.
    • Granacher, JR, R. P, 2000, Emotional intelligence and the impacts of morality, Retrieved for world wide web. http://www.Info.com.
    • Maltby, J, & Day, L, 2004, Should never the twain meet? Intelligence models of religious personality and religious personality and religious mental health. personality and justice.
    • Mayer J. D, et al, 1990, Perceiving affective content in ambiguous visual stimuli: A component of emotional intelligence, J Pers Assess, v.54, p. 772.
    • Moira mikolajczak, & oliver lumient, 2008, Trait emotional intelligence and the cognitive appraisal of stressful events:an exploratory study, pertionality and individual differences, v. 44, p. 1445-1453.
    • Moriarty, N, et al, 2001, Deficits in emotional intelligence underling adolescent sex offending, Jornal of Adolescence, v. 24, p. 743-751.
    • Nonnemaker, J. M, et al, 2003, Public and private domains of religiosity and adolescent health risk behaviors: Evidence from the National Longitudinal Study of Adolescent Health, Social Science & Medicine, v. 57, p. 2049-2054. Retrieved for world wide web.
    • Poloma, M, M, & Pendelton, B. F, 1990, Religious domains and general will-being, Social Indicators Research, v. 22, p. 255-267.
    • Robert, k, et al, 2009, Mental Health and Moral Development, Journal of psychology And Thology, v. 23, p. 52-54.
    • Ryff, et al, 2004, Positive health:Connecting well-being withbiology, Philosophical Transactions of the Royal Society of London, B Biological Sciences, v. 359, p. 1383-1394.
    • Smith, H. C, 1973, Sensitivity trainin, New York: McGraw-Hill.
    • Smith, M, & Segal, K, 2011, Religiosity And Mental Health: Ameta-Analysis of Recent Studies, Journal For the Scientific, Study of Religion, v. 32, p. 42-45.
    • Sratton, C.W, & Reid, R. J, 2003, Treating conduct problems and strengthening social and emotional competence in young children, Journal of Emotional and Behavioral Disorders, v. 3, p. 130.
    • Stratton, C. W, & Reid, M. J, 2003, Treating conduct problems and strengthening social and emotional competence in young children: the dina dinosaur treatment program, Journal of Emotional and Behavioral Disorders, v. 3, p. 130.
    • Trinidad, D. R, et al, 2004, The protective association of emotional intelligence with psychosocial smoking risk factors for adolescents, Journal of Personality and Individual Differences, v. 36, p. 945-954.
    • Veneta, A, et al, 2005, Emotional intelligence predict life sakills,but not as well as personality and cognitive abilities, Personality and Individual Differences, v. 39, p. 1135-1145.
    • Watsone, B, et al, 1997, The evolution Of Happiness, American Psychologist, v. 55(1), p. 15-23.
    • http//www.meaning.ca/conference/program.doc.
    • http://www.sciencedirecte.com.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کریمی، علی اوسط، ناروئی نصرتی، رحیم، احمدی محمدآبادی، محمدرضا.(1395) رابطه جهت گیری دینی با هوش هیجانی و سلامت روان. فصلنامه روان‌شناسی و دین، 9(3)، 139-153

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    علی اوسط کریمی؛ رحیم ناروئی نصرتی؛ محمدرضا احمدی محمدآبادی."رابطه جهت گیری دینی با هوش هیجانی و سلامت روان". فصلنامه روان‌شناسی و دین، 9، 3، 1395، 139-153

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کریمی، علی اوسط، ناروئی نصرتی، رحیم، احمدی محمدآبادی، محمدرضا.(1395) 'رابطه جهت گیری دینی با هوش هیجانی و سلامت روان'، فصلنامه روان‌شناسی و دین، 9(3), pp. 139-153

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کریمی، علی اوسط، ناروئی نصرتی، رحیم، احمدی محمدآبادی، محمدرضا. رابطه جهت گیری دینی با هوش هیجانی و سلامت روان. روان‌شناسی و دین، 9, 1395؛ 9(3): 139-153