روان‌شناسی و دین، سال نهم، شماره چهارم، پیاپی 36، زمستان 1395، صفحات 5-24

    ساختار مفهومی هویت بر پایه منابع اسلامی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ نجیب الله نوری / دانشجوي دكتري روان‌شناسي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني / noori1351@gmail.com
    علی عسگری(تهران) / استاديار روان‌شناسي تربيتي دانشگاه خوارزمي
    رحیم ناروئی نصرتی / استاديار روان‌شناسي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني / rnarooei@yahoo.com
    محمدصادق شجاعی / استاديار روان‌شناسي جامعه‌المصطفي العالميه / s_shojaei@yahoo.com
    چکیده: 
    این پژوهش با هدف کشف ساختار مفهومی هویت در منابع اسلامی انجام شد. بدین منظور، با استفاده از روش کیفی تحلیل محتوا و معناشناسی زبانی، هویت در منابع اسلامی معادل یابی و مؤلفه های ساختاری آن استخراج گردید. سپس، برای بررسی روایی محتوایی، معادل ها و مؤلفه های هویت در اختیار کارشناسان علوم حوزوی، که دارای تخصص روان شناسی یا علوم تربیتی بودند، قرار گرفت. یافته ها نشان داد پس از بررسی ۵۶۱ مفهوم از منابع اسلامی، نخست ۱۷ مورد و در نهایت، ۷ مفهوم فطرت، شاکله، سجیه، ایمان، تسلیم، معرفت نفس و هویت  فلسفی، بیشترین هماهنگی را با سازه هویت نشان داد و بر پایه شواهد نظری و دیدگاه متخصصان، «معرفت نفس» مناسب ترین معادل برای هویت معرفی شد و ۱۶ مؤلفه ساختاری برای آن استخراج گردید. بر پایه درجه بندی متخصصان، ۹ مؤلفه باورها، ارزش ها، اهداف، گرایش ها، شناخت اکتسابی، ویژگی های پایدار، احساس هشیارانه، خودارزشمندی و خودپایی، به عنوان مؤلفه های نهایی ساختار هویت معرفی شد. بنابراین، هویت در منابع اسلامی پاسخ به سؤال کیستی فرد است که جنبه های گوناگون خود را شامل می شود.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Structure of the Concept of Identity Based on Islamic Resources
    Abstract: 
    The present study aims at discovering the structure of the concept of identity in Islamic resources. Using a qualitative-analytical content analytic method and a semantic method, the equivalent and structural components of identity has been drawn from Islamic resources. Then, the equivalents and components of identity were given to the seminary sciences experts who have psychological or educational expertise to analyze the content validity. After examining 561 concepts drawn from Islamic resources, first 17 and finally 7 concepts, including; temperament, scheme, virtues, faith, obedience, self-knowledge and philosophical identity showed the greatest coordination with identity. Based on theoretical evidences and experts` views, self-knowledge is the most appropriate equivalent for identity and 16 structural components were chosen for it. Based on experts` gradation, 9 components including; beliefs, values, goals, trends, acquired recognition, persistent features, wide-awake feeling and self-worth were introduced as the standard components of the structure of identity. Consequently identity in Islamic resources is the answer to the question as to what one is, which covers its different aspects.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    «هويت» از مباحث مهمي است که در گرايش‌هاي مختلف علمي مانند فلسفه، تاريخ، مردم‌شناسي، جامعه‌شناسي، روان‌شنا‌سي، مطالعات فرهنگي، مطالعات جنسيتي، علوم سياسي و اقتصاد مورد پژوهش قرار گرفته است (همک (Hammack)، ۲۰۱۴، ص 12). اين مفهوم بيشترين حجم تحقيقات را در علوم اجتماعي به خود اختصاص داده است (بروباکر و کوپر (Brubaker & Cooper)، ۲۰۰۰؛ کوته (Côté)، ۲۰۰۶).
    از نظر تيلور (Taylor) (۱۹۸۹)، ريشه تاريخي بحث هويت به مفهوم «خود» در نظريه دانشمند يوناني، آگوستين بر مي‌گردد. اما باميستر (۱۹۸7)، آن را به «مفهوم فراخواني» موجود در ادبيات پروتستان نسبت مي‌دهد. در قرن هفدهم، اين مفهوم يک موضوع فلسفي بود که در چارچوب ادراک و حافظه بحث مي‌شد. احتمالاً ريشه آن، به جمله معروف دکارت (۱973) بر مي‌گردد که گفت «مي‌انديشم پس هستم». هشياري نسبت به خود را مطرح و نوعي انسجام دروني بين انديشه فرد و هستي او ايجاد کرد. در قرن هجدهم هيوم (۱۷۳۹)، اين انديشه را طرح کرد که فرايند حافظه وحدت فرد را تضمين مي‌کند و کانت (۱۷۸۱)، مدعي شد که انسان تنها در ارتباط با ديگران خويشتن را درک مي‌کند. انديشه‌هاي فلسفي قرن نوزدهم درباره حافظه،‌ معنايابي، ارتباطي بودن، تفاوت و همساني در ديدگاه‌هاي ويليام جيمز (۱۸۹۰) و جرج هربرت ميد (۱۹۳۴) منعکس شده است (همک، ۲۰۱۴، ص 12).
    در تحقيقات مربوط به هويت، سه سير پژوهشي را مي‌توان از هم متمايز کرد؛ سير پژوهشي اول، مربوط به فرويد است که ذيل بحث همانندسازي، به هويت پرداخته است. وي معتقد بود: احساس فرد در مورد خودش از درون‌فکني والدين در جريان شکل‌گيري فرامن به وجود مي‌آيد. اين درون‌فکني‌ها، نه تنها پايه‌هاي تعريف خود را در دوران کودکي شکل مي‌دهد، بلکه در دوران نوجواني و بزرگسالي نيز مورد تجديد نظر قرار نمي‌گيرد. فرويد، دربارة فرايند همانندسازي و ساير فرايندهاي شبه هويت‌ مطالب زيادي نوشت، اما هويت‌يابي با رويکرد روان‌پويايي، توسط اريکسون (1950) در کتاب کودکي و جامعه منتشر شد. اريکسون معتقد بود: عناصر خودانتخابي، هويت کودکي را از نوجواني و بزرگسالي تفکيک مي‌کند و تحکيم و تثبيت هويت پايان کودکي به حساب مي‌آيد. پس از اريکسون، نظريه‌پردازاني چون مارسيا (Marcia) (۱۹۶۶)، برزونسکي (Berzonsky) (۱۹۸8)، گروتونت (Grotevant) (۱۹۸۷)، کوته (۱۹۹۷)، کرتينز (Kurtines) (۱۹۹۹)، آدامز و همكاران (۱۹87) و بوسما (Bosma) (۱۹۸۵)، به موضوع هويت پرداختند که ديدگاه‌هاي نواريکسوني خوانده مي‌شود (شوارتز (Schwartz)، ۲۰۰۱).
    سير پژوهشي دوم، مربوط به ويليام جيمز و پژوهش‌هايي است که در تکميل و گسترش ديدگاه‌هاي وي انجام شده است. با اينکه ديدگاه جيمز در مورد «خود فردي» مقدم بر اريکسون است، اما ديدگاه‌ها و پژوهش‌هايي که سازه هويت را در چارچوب نظر جيمز پيگيري مي‌کنند، به اندازه خود نظريه جيمز قدمت ندارند. در نظريه جيمز، خود به دو بخش «من» (خود فاعلي) و «مرا» (خودمفعولي) تقسيم شده است. خود مفعولي به نوبه خود، از سه بخش خود مادي، خود اجتماعي و خود معنوي تشكيل يافته است. ديدگاه ويليام جيمز دربارة خود، توسط آندرسون(1998) و روزر و همكاران (2006) در بحث هويت فردي گسترش يافته است.
    سير پژوهشي سوم، توسط جرج هربرت ميد (۱۹۳۴) با قرار دادن هويت در چارچوب خود اجتماعي مطرح شد. ميد، با تأکيد بر جهان بيروني معتقد است: خود در تعامل و ارتباط اجتماعي تحول مي‌يابد. او در مقايسه با جيمز، شناخت و عامليت فردي‌ را کمرنگ در نظر گرفته و بر ساخته شدن هويت در بافت اجتماعي تأکيد کرده است. ديدگاه‌هايي که در اين رويکرد حرکت کردند، مانند نظريه برچسب گافمن (۱۹۶۳)، مدل هويت نقش مک‌کال و سيمون (۱۹۶۶)، نظريه هويت استريکر (Stryker) (۱۹68) و نظريه هويت اجتماعي تاجفل و ترنر (۱۹۸۶)، ارتباط و تعامل را اساس شکل‌گيري هويت مي‌دانند.
    درباره تعريف «هويت» نيز ديدگاه‌هاي گوناگوني وجود دارد؛ براي نمونه، اريکسون (۱۹۶۳، ۱۹۶۸)؛ با تمايز سازه هويت از مفهوم «خود» و «خودپنداره»، هويت را ادراک فردي از تداوم و يکپارچگي خود مي‌داند. درحالي‌که جيمز (۱۹۸۰)، خود به دو بخش خود فاعلي و خود مفعولي تقسيم مي‌شود و هويت برابر با بخش خودمفعولي فرد است. از نظر هربرت ميد (۱۹۳۴)، هويت هم معنا با خود و به ايده‌آل‌هاي دروني‌شده جامعه تعريف مي‌شود.
    با آنکه مارسيا (۱۹۶۶، ۱۹۸۰) و برزونسکي (۱۹۸8، ۲۰۱۱)، هويت را به سازمان يافتگي دروني منسجم تعريف مي‌کنند، اما مارسيا سازمان‌يافتگي را ترکيبي از شناخت و کشاننده‌ها و برزونسکي يک ساخت شناختي در نظر مي‌گيرد. مک‌آدامز (۱۹۸۵،‌ ۲۰۱۱) با تأثيرپذيري از ديدگاه اريکسون، هويت را داستان استنتاجي و ساخته‌شده‌اي مي‌داند که فرد آن را دروني‌سازي کرده است. در تعريف روزر و همکاران (۲۰۱۵)، که از پيروان ديدگاه جيمز هستند، هويت يک بازنمايي ذهني از جنبه‌هاي مختلف خود است. مک‌کال و سيمونز (۱۹۶۶)، هويت‌ها را نقش‌هاي اجتماعي مي‌دانند که يک فرد به تعداد نقش‌ها، مي‌تواند هويت‌هاي مختلف داشته باشد. تاجفل (۱۹۷0)، با رويکرد اجتماعي، هويت را عضويت فرد در يک گروه اجتماعي مي‌داند که اختصاص به نقش او در گروه ندارد. استريکر (۱۹۶۸، ۲۰۰۷)، با برداشت از ديدگاه هربرت ميد، هويت را يک شناخت اجتماعي مي‌داند که مربوط به تفسير فرد از موقعيت‌‌ها مي‌شود.
    به رغم اين ديدگاه‌ها‌ و رويکردهاي نظري مختلف در روان‌شناسي، که از مباني فلسفي و انسان‌شناسي متعدد ريشه گرفته‌اند (همک، ۲۰۱۴،‌ ص 11)، مفهوم «هويت»، بر پايه مباني اسلامي با رويکرد روان‌شناسي و نگاه ساختاري مورد بحث قرار نگرفته است. البته در مورد هويت ديني از ديدگاه اسلام، لطف‌آبادي و نوروزي (۱۳۸۳)، هويت ديني را شامل پنج مؤلفه اعتقادي، عملکردي، اخلاقي، سخت‌گيرانه و سهل‌گيرانه ديني مي‌دانند. آخوندي (1383)، هويت ديني را مرکب از دو بخش پايبندي نظري به دين و پايبندي عملي مي‌داند. حبي و همکاران (1387)، هويت‌يابي ديني را در قالب پايبندي به برخي آموزه‌ها و ارزش‌هاي اخلاقي معنا کرده است. وي حجاب، بخشش، توکل، توجه به رزق حلال، وفاي به عهد، توجه به بيت‌المال، صبر در برابر مصائب و انجام تکاليف را از شاخص‌هاي هويت‌يابي ديني معرفي کرده است.
    بر پايه منابع اسلامي و روايت اميرالمؤمنين: «خدا رحمت کند کسي را که بداند از کجاست، در کجا قرار دارد و به چه جهتي در حرکت است» (صدرالمتألهين، ۱۹۸۱، ج 1، ص 22)، هويت يعني پاسخ به اين سؤال که من کيستم؟ اما پاسخ اين سؤال، در سه سطح معنا پيدا مي‌کند: نخست، در سطح نوع بشري، يعني انسان در مقابل موجودات ديگر کيست و چيست. دوم، يک گروه مانند مؤمنان در برابر گروه‌هاي ديگر مانند غيرمؤمنان چه کساني هستند. سوم، در سطح فرد يک شخص در برابر اشخاص و افراد ديگر چه کسي است. پاسخ فرد به سؤال کيستي او، هويت شخص را شکل مي‌دهد. پاسخي که فرد در پاسخ به سؤال «من کيستم» ارائه مي‌دهد، جنبه‌هاي گوناگون وجودي او را شامل مي‌شود. اين پژوهش، به دنبال اين است که آن جنبه‌هاي مختلف کدامند و در چه دسته‌هايي قرار مي‌گيرد. مجموع آنها، مؤلفه‌هاي ساختاري هويت فرد را شکل مي‌دهد. بنابراين، اين سؤال مطرح مي‌شود که آيا در منابع اسلامي، واژه‌اي وجود دارد که بتوان آن را معادل «هويت» دانست؟ مؤلفه‌هاي تشکيل‌دهنده هويت بر پايه منابع اسلامي کدامند؟ بنابراين، هدف اين پژوهش، تبيين سازه هويت در منابع اسلامي و تعيين مؤلفه‌هاي ساختاري آن مي‌باشد.
    منظور از «منابع اسلامي» در اين پژوهش، متون قرآن، حديث و آثار دانشمندان مسلمان است. هرچند اصطلاح «منابع اسلامي» به متون قرآن و حديث اطلاق مي‌شود، اما ازآنجايي‌که در اين پژوهش، معادل هويت و برخي مؤلفه‌هاي آن از آيات و روايات به دست آمده است و تنها در توضيح‌ها و يافتن برخي مصادق از آثار دانشمندان استفاده شده است، اطلاق «منابع اسلامي» بر همه آنها صادق است.
    روش پژوهش
    روش‌ اين پژوهش، تحليل محتوا و معنا‌شناسي زباني است. از روش تحليل محتوا، براي تحليل تعريف‌ها، ويژگي‌ها، مؤلفه‌ها و نيز مفهوم‎سازي و تبيين ساختار مؤلفه‌اي سازه هويت در منابع اسلامي استفاده شد. اين روش، شامل تحليل محتواي يک سخنراني، پيام، مقاله، عقايد، احساسات و نظرهاست (جعفري‌هرندي و همكاران، ۱۳۸۷). به کمک اين روش مفاهيم، اصول، نگرش‌ها، باورها و کليه اجزاي مطرح شده در قالب يک متن بررسي شود (شعباني، ۱۳۸۰، ص 204). از روش معناشناسي زباني براي يافتن معادل مفهومي هويت و استخراج مؤلفه‌ها از منابع اسلامي استفاده شد. اين روش، که براي فهم معنا در مطالعات زباني به کار مي‌رود، بر دو شيوه تحليل مؤلفه‌اي و معناشناسي ساخت‌گرا استوار است (شجاعي و همکاران، ۱۳۹۳). بر پايه اين دو روش، مفاهيم مربوط به موضوع گردآوري و تحليل شد. تکرار و مقوله‌بندي اين مفاهيم، در جدول يافته‌ها، نشان مي‌دهد که به نوعي تحليل کمي مد نظر قرار گرفته است. اطلاق روش تحليل محتوا و معناشناسي زباني، بر آن صادق است.
    جامعه آماري اين پژوهش عبارت است از: تمامي متخصصان و کارشناسان علوم حوزوي در قم، که در زمينه روان‌شناسي، علوم تربيتي يا معارف اسلامي تخصص داشتند. از اين جامعه، دو گروه نمونه يکي براي انتخاب معادل هويت و ديگري روايي محتوايي مؤلفه‌هاي هويت به صورت داوطلبانه انتخاب شد (جدول ۱).
    جدول ۱. ويژگي‌هاي جمعيت‌شناختي گروه‌هاي نمونه
    مرحله    گروه نمونه يکم (11=n)    گروه نمونه دوم (12=n)
    متغير    متغير    n    %    متغير    n    %
    رتبه علمي    دانشيار    ۲    ۱۸    دانشيار    ۲    ۷/۱۶
        استاديار    ۶    ۵۴    استاديار    ۷    ۳/۵۸
        مربي    ۳    ۲۷    مربي    ۳    ۰/۲۵
    رشته تحصيلي    روان‌شناسي    ۷    ۶/۶۳    روان‌شناسي    ۷    ۳/۵۸
        علوم تربيتي    ۴    ۴/۳۶    علوم تربيتي    ۳    ۰/۲۵
                    معارف اسلامي    ۲    ۷/۱۶
    سطح تحصيل    دکتري    ۸    ۷/۷۲    دکتري    ۹    ۰/۷۵
        دانشجوي دکتري    ۳    ۳/۲۷    دانشجوي دکتري    ۳    ۰/۲۵
    براي گردآوري داده‌ها، از دو فرم نظرخواهي: 1. فرم نظرخواهي مربوط به معادل‌يابي هويت در منابع اسلامي؛ 2. فرم درجه‌بندي نظر متخصصان براي روايي محتوايي مؤلفه‌هاي هويت استفاده شد. اعتبار فرم‌ها، از طريق ضريب همبستگي درون ‌طبقه‌اي و ضريب آلفاى كرونباخ برآورد شد.
    براى تحليل داده‏ها، از مشخصه‌هاي آمار توصيفي براي بررسي ويژگي‌هاي جمعيت‌شناختي گروه‌ها و نيز متغيرهاي مورد مطالعه و از روش تحليل محتوا و معناشناسي زباني، براي تحليل کيفي مفاهيم اسلامي و روان‌شناسي استفاده شد. عمليات آماري با استفاده از نرم‎افزار SPSS انجام شد.
    يافته‌هاي پژوهش
    هدف اين پژوهش، دستيابي به ساختار مفهومي هويت در منابع اسلامي و يافتن پاسخ اين سؤال بود كه مفهوم معادل «هويت» در منابع اسلامي چيست؟ بدين‌منظور، مفاهيم مختلف از منابع قرآني، حديثي و اخلاقي، با توجه به ويژگي‌هاي هويت در روان‌شناسي استخراج شد. نتايج اين بررسي نشان داد که با توجه به ويژگي‌هاي هويت، ۱۷ مفهوم از ميان ۵۶۱ مورد، مي‌توانند به عنوان معادل «هويت» پيشنهاد شوند. در بررسي‌هاي بيشتر و هم‌انديشي با متخصصان علوم ديني و روان‌شناسي، مشخص شد که ۷ مفهوم معرفت نفس، فطرت، سجيه، شاکله، ايمان، تسليم و هويت فلسفي، بيش از مفاهيم ديگر مي‌تواند معناي هويت در روان‌شناسي را نشان دهد. تعاريف و نوع ارتباط اين مفاهيم، با هويت در جدول ۲ ارائه شده است.
    جدول ۲. معادل‌يابي هويت در منابع اسلامي
    مفهوم    تعريف    نوع ارتباط با هويت
    معرفت‌نفس    آگاهي شهودي از خود و جنبه‌هاي مختلف خود از طريق توجه و درون‌بيني يا تحقيق، مطالعه و جست‌وجوگري    پاسخ به سؤال من کيستم، داشتن احساس هشيارانه از خود، نشان دادن تداوم و انسجام فرد
    فطرت    ماهيت متعالي انسان که شامل گرايش‌ها و بينش‌هاي همگاني، جهان‌شمول و تغييرناپذير است    پاسخ به سؤال من کيستم و نشان دادن تداوم و پيوستگي در وجود فرد
    سجيه    ويژگي‌هاي دروني تثبيت شده و دروني‌سازي شده    نشان دادن ساخت رواني، تداوم و ثبات فرد
    شاکله    هيئت دروني، صفات، عادات، طريقت، مذهب و خلقت دروني انساني که موجب صدور رفتارها مي‌شود    نشان دادن ساخت رواني، تداوم و ثبات دروني فرد
    ايمان    باور، اذعان، راست شمردن، پايبندي، التزام و تعهد    نشان دادن تعهد فرد نسبت باورها
    تسليم     سرسپردگي، گردن نهادن، فرمان‌برداري و هدايت تمامي اميال و رفتارهاي خود در مسير انتخاب شده    تعهد و پايبندي و ثبات در مسير واحد
    هويت فلسفي    حقيقت، واقعيت، ماهيت، نفس و عقل انسان که اين‌هماني او را در طول زمان نشان مي‌دهد    حقيقت و ماهيت انسان و اين هماني
    همان‌گونه که جدول 2 نشان مي‌دهد، هفت مفهومي که به عنوان مفاهيم معادل هويت از منابع اسلامي پيشنهاد گرديد، هر يک با توجه به ويژگي‌هاي خاصي، به بحث هويت ارتباط پيدا مي‌کند.
    براي اطمينان بيشتر نسبت به تعيين معادل مفهومي مناسب براي هويت، تعاريف، منابع و نيز مستندات لازم براي معادل‌هاي پيشنهادي در اختيار متخصصان (11 نفر با تخصص در حوزه معارف اسلامي، روان‌شناسي و علوم‌تربيتي) قرار گرفت. از آنها خواسته شد تا نظر خود را در مورد ميزان تناسب معادل‌هاي پيشنهادي، با تعريف هويت در يک پيوستار صفر تا ده رتبه‌بندي نمايند (جدول ۳). ضريب هماهنگي بين داورها ۶۷/۰ به دست آمد.
    جدول ۳. نتايج درجه‌بندي متخصصان درباره معادل‌هاي هويت
    متغير    ميانگين    ميانه    کمينه    بيشينه
    معرفت نفس    ۰۹/۷    ۰۰/۸    ۲    ۱۰
    شاکله    ۱۸/۶    ۰۰/۶    ۳    ۱۰
    فطرت    ۰۹/۵    ۰۰/۵    ۱    ۱۰
    سجيه    ۳۶/۵    ۰۰/۵    ۲    ۱۰
    ايمان    ۰۰/۴    ۰۰/۴    ۱    ۱۰
    تسليم    ۰۹/۴    ۰۰/۳    ۱    ۷
    هويت فلسفي    ۳۶/۴    ۰۰/۳    ۱    ۹
    همان‌گونه که جدول ۳ نشن مي‌دهد، بر پايه نمره ميانه معرفت نفس، بيش از مفاهيم ديگر مي‌تواند معادل هويت در منابع اسلامي به شمار رود.
    پرسش بعدي اين بود که سازه هويت، از چه مؤلفه‌هايي تشکيل شده است؟ بدين‌منظور، مؤلفه‌هاي معرفت نفس از آيات و روايات و مصادق آن، از آثار دانشمندان، که بر پايه استنباط مفاهيم جزئي از کلي طرح شده بود، گرد‌آوري شد. سپس، موارد به دست آمده بر پايه قرابت معنايي دسته‌بندي شد که منجر به استخراج شانزده مؤلفه معرفت‌نفس شده است. عنوان مؤلفه‌ها، مفاهيمي که اين مؤلفه‌ها از آنها استخراج شده است و منابع آنها در جدول ۴ قرار دارد.
    جدول ۴. مؤلفه‌هاي هويت در منابع اسلامي بر پايه تحقيق نظري
    مؤلفه
    مفاهيم    منبع
    باورها    شناخت مبدأ، مقصد، مسير و جايگاه، شناخت محل پيدايش و بازگشت، معاد، از کجا آمده‌ام و در کجا هستم    صدرالمتألهين (۱۹۸۱)، مصباح (۱۳۹۱)، مطهري (۱۳۷۹)، فيض‌کاشاني (۱۴۰۶ق)، جوادي‌آملي (۱۳۸۸)، کليني (۱۳۶۵)، نراقي (۱۳۷۷)
    ارزش‌ها    فضائل نفساني، اخلاق حسنه، عقل عملي، اخلاقيّات متّكى بر وجدان، حسن و قبح عقلى، اخلاق دروني، ملكات فاضله و رذيله، ‌حالات پسنديده و ناپسند، ارزش‌هاي انساني    مکارم‌شيرازي (۱۳۷۷)، طباطبائي (۱۴۱۷ق)، مصباح‌ (۱۳۹۱)، مهدوي‌کني (۱۳۷۶)، فيض‌کاشاني (۱۴۰۶ق)، مطهري (۱۳۷۹)، کربلايي (۱۴۰۴ق)، جوادي‌آملي (۱۳۸۹)
    هدف‌ها    به کجا مي‌روم، شناخت مصالح و کمالات خود، هدف افعال، بازگشت خود، رسيدن به کمال، رسيدن به سعادت و شقاوت    مصباح‌ (1391)،‌ مطهري (137۹)، صدرالمتألهين (۱۹۸۱)، جوادي آملي (۱۳۸۸)، فيض‌کاشاني (۱۴۰۶ق)، نراقي (۱۳۷۷)
    گرايش‌ها    خوف، شهوت، خشم، هيجانات، اميال فطري، غرايز، احساسات، عواطف، انگيزه‌ها، نيازها، خواست‌ها، کشش‌هاي دروني، عَصَبيّت، ميل، هواى نفس، نفس امّاره، نفس نباتي، نفس حيواني    صدرالمتألهين (۱۹۸۱)، مصباح‌ (۱۳۹۱)، جوادي‌آملي (۱۳۸۹)، مکارم‌شيرازي (۱۳۷۷)، مهدوي‌کني (1376)، کربلايي (1404ق)
    ويژگي‌هاي پايدار     صفات، اوصاف نفساني، ملكات فاضله و رذيله، ملكات پسنديده و ناپسند، صفات نفساني، حال و ملکه، ايمان مستودع و مستقر    علامه طباطبائي (1417ق)، فيض‌کاشاني (۱۴۰۶ق)، مصباح‌ (۱۳۹۱)، غزالي (۱۳۸۰)، جوادي‌آملي (۱۳۸۸)
    توانمندي‌ها    قواي نفس، استعدادها، نيروها، توانايي‌ها، دانش‌هايي که بخشي از وجود فرد مي‌شوند، گنج‌هاى درون جان، عقل عملي و نظري    علامه طباطبائي (1417ق)، حسن‌زاده‌آملي (۱۳۷۱)، مصباح‌ (۱۳۹۱)، جوادي‌آملي (۱۳۸۹)، موسوي خميني (1378)، مولوي (۱۳۸۷)، مکارم‌شيرازي (۱۳۷۷)، مهدوي‌کني (۱۳۷۶)، کربلايي (۱۴۰۴ق)
    آسيب‌پذيري    محدوديت دانش، فراموشکاري، بيماري، مرگ، ناتواني در مديريت افکار، بي‌اطلاعي از ضررها و منافع خود؛ وابستگي وجودي، لغزشگاه‌هاي شهوت و غضب، کاستي‌ها، نقص‌ها، عيب‌ها، نفس فانيه، رذايل نفساني، ضعف‌هاي فيزيکي، ضعف‌هاي فردي    جوادي‌آملي (۱۳۸۹)، مکارم‌شيرازي (1377)، نراقي (۱۳۸۶)، مصباح‌ (1391)، مهدوي‌کني، (۱۳۷۶)، فيض‌کاشاني، (۱۴۰۶ق)، طبرسي (۱۳۷۲)
    شناخت اکتسابي    علم حصولي، شناخت، معرفت، ادراک، تفکر، توجه به نفس، نگاه کردن به خود، تشخيص موقعيت وجودي خود، استخراج استعدادها، اطلاع از استعدادها، قوا، کمال، ضعف‌ها و صفات خود، التفات به نفس    صدرالمتألهين(1981)، علامه طباطبائي (1417ق)، مهدوي‌کني (1376)، کربلايي (1404ق)، حسيني‌تهراني (1419ق)، جوادي‌آملي (۱۳۸۹)، مهدوي‌کني (1376)، طباطبائي (1417ق)، نراقي (۱۳۷۷)، فيض‌کاشاني، (۱۴۰۶ق)
    احساس هشيارانه    علم حضوري به نفس، معرفت شهودي باورها، علم به علم، بازيافتن ارزش خود، علم حضوري به ضعف‌ها، توانايي‌ها و تمايلات، فراموش نکردن هدف ها و کمال، عدم نسيان فطرت و گرايش‌هاي فطري، آگاهي به ارزش‌ها    موسوي خميني (1378)، علامه طباطبائي (1417ق)، مصباح‌ (1391)،‌ مطهري (1379)، مکارم‌شيرازي (1377)، ملكى تبريزى (1378)، مهدوي‌کني (1376)، مولوي‌ (13۸۷)، حسيني‌تهراني (1419ق)، محدث بندرريگى (‌1376)
    خودارزشمندي    شناخت کرامت و عظمت خود، درک ارزش خود، يافتن قدر و منزلت خود، شناخت گوهر فرشته‌اي، معرفت جوهر شريف و گوهر قيمتي    نهج‌البلاغه (1372)، شيخ صدوق (۱۳۷۶، ۱۳۷۸)، شيخ‌مفيد (۱۴۱۳ق)، مکارم‌شيرازي (۱۳۷۷)، غزالي (۱۳۸۰)، مهدوي‌کني (۱۳۷۶)، نراقي (۱۳۷۷)
    فطرت‌يابي    گرايش‌ها و بينش‌هاي سرشتي، بايدها و نبايدهاي عقلاني    جوادي‌آملي (۱۳۸۹)، مصباح‌ (۱۳۹۱)، مطهري (۱۳۷۹)، مکارم‌شيرازي (۱۳۸۵)، شيرواني (۱۳۷۶)
    تلفيق عناصر    فعاليت‌هاي شناختي نفس، جريان نيروي نفس در اعضاي بدن، مديريت قوا    صدرالمتألهين (1981)، علامه طباطبائي (1417ق)
    حل تعارض    تضاد شهوت و سعادت، جمع بودن خصوصيات حيوانات و فرشتگان، پيوند فضيلت و رذيلت، سعادت و شقاوت، فجور و تقوا در نفس، لشکر عقل و جهل، طبيعت‌هاي متضاد    کليني (1365)، محدث‌نوري (1408ق)، مکارم‌شيرازي (۱۳۷۷)، نراقي (۱۳۷۷)، فيض‌کاشاني (۱۴۰۶ق)، مهدوي‌کني (۱۳۷۶)، جوادي‌آملي (۱۳۸۹)، نراقي (۱۳۸۶)
    خودپايي    شکوفايي استعدادها، تحقق خويش، خودسازي، تزکيه نفس، تهذيب نفس، رياضت نفس، ديدن حقيقت، افزايش مرتبه وجودي    مولوي (13۸۷)، ملكى تبريزى (1378)، مکارم‌شيرازي (1377)، محدث بندرريگى (‌1376)، مصباح (۱۳۸۲)، طبرسي (۱۳۷۲)، علامه طباطبائي (۱۴۱۷ق)، موسوي خميني (۱۳۷۸)
    خود بدني    ويژگي‌ها و پيچيدگي‌هاي بدن، کارکرد سيستم‌ها و اعضاي بدن، توانايي‌ها، ضعف‌ها و تصور فرد درباره بدن    موسوي ‌خميني (۱۳۷۸)، صدرالمتألهين (۱۹۸۱)، علامه طباطبائي (۱۴۱۷ق)، غزالي (۱۳۸۰)، مفضل (۱۹۶۹)، مجلسي (۱۴۰۴ق)، مکارم‌شيرازي (۱۳۷۷)
    روابط خود    ارتباط با جهان، طبقه اجتماعي، ملت و نژاد، ارائه انسان متشابه بر انسان محکم    مطهري (۱۳۷۹)، جوادي‌آملي (۱۳۸۹)
    همان‌گونه که جدول ۴ نشان مي‌دهد، ۱۶ مؤلفه بر پايه منابع اسلامي براي معرفت نفس قابل طرح است که عبارتند از: باورها (گزاره‌هاي مقبول فرد در باره خود، خدا و جهان، که در الهيات با عنوان عقايد شناخته مي‌شود، اگر با پذيرش شناختي و گرايش عاطفي همراه گردد، باور ناميده مي‌شود)، ارزش‌ها (معيارها، استانداردها و اصولي که اعمال فرد بر پايه ‌آنها ارزشيابي مي‌شود و به صورت خوب و بد، يا بايد و نبايد مشخص مي‌شود)، اهداف (ايده‌ها، آرمان‌ها و نتايجي که فرد پيش از انجام فعاليت، آنها را در نظر مي‌گيرد و اعمال خويش را براي رسيدن به آن سوق مي‌دهد)، گرايش‌ها (کشش‌ها، اميال، انگيزه‌ها و هيجان‌هاي فردي و نوعي)، ويژگي‌هاي پايدار (صفات اخلاقي مثبت و منفي و صفات عمومي فرد)، توانمندي‌ها (توانايي‌ها و ظرفيت‌هاي نوعي، مهارت‌ها، دانش‌ها و استعدادهاي ويژه فرد)، آسيب‌پذيري (کاستي‌هاي موجود در خلقت انسان، ضعف‌هاي او در برابر خداوند، رشد نايافتگي اخلاقي، ضعف‌هاي فيزيکي، مهارتي، دانشي و رفتاري)، شناخت اکتسابي (آگاهي حاصل از مطالعه، تحقيق و تفکر دربارة خود)، احساس هشيارانه (توجه، آگاهي و هشياري فرد نسبت به اجزاي خود، که بر پايه آن فرد نسبت به خود و جنبه‌هاي مختلف آن هشيار است و آنها را از ياد نمي‌برد و غافل نمي‌شود)، خودارزشمندي (حس ارزشمند دانستن خود، با توجه به کرامت انساني، منزلت اجتماعي، ايمان ديني و توانايي‌هاي فردي)، فطرت‌يابي (يافتن گرايش‌ها و بينش‌هاي سرشتي خود و شکل دادن هويت بر پايه آنها)، تلفيق عناصر (تلاش شناختي فرد براي ايجاد همخواني و هماهنگي بين عناصر خود)، حل تعارض (هشياري فرد از تضاد موجود بين نيروهاي عقلاني با نيروهاي شهوي و غضبي و تلاش آگاهانه فرد جهت ايجاد هماهنگي بين اين عناصر)، خودپايي (تلاش عملي و مداوم فرد براي تحقق خود، که بر پايه آن فرد به مراقبت، نظارت، کنترل، جهت‌بخشي و تنظيم خويش مي‌پردازد)، خودبدني (به ويژگي‌ها و پيچيدگي‌هاي بدن، کارکرد سيستم‌ها و اعضاي بدن، توانايي‌ها، ضعف‌ها و تصور فرد درباره بدن خود) روابط خود (آگاهي فرد از داشتن يا نداشتن ارتباط با ديگران و دلايل آن و اينکه عضو چه گروه، نژاد، طبقه و فرهنگ است).
    همچنين يافته‌هاي پژوهش در مورد روايي محتوايي مؤلفه‌هاي هويت، از طريق درجه‌بندي نظر متخصصان، با توجه به مستندات و تعاريف مؤلفه‌ها، نشان داد که ۹ سازة (باورها، ارزش‌ها، اهداف، گرايش‌ها، شناخت اکتسابي، ويژگي‌هاي پايدار، احساس هشيارانه، خودارزشمندي، خودپايي)، مؤلفه‌هاي اصلي هويت هستند. نتايج اين درجه‌بندي و مشخصات آماري آن، در جدول ۵ ارائه شده است.
    جدول ۵. مشخصه‌هاي آمار توصيفي درجه‌بندي متخصصان براي ميزان مناسبت مؤلفه‌هاي معرفت نفس در متون اسلامي
    رديف    مؤلفه    ميانگين    ميانه    کمينه    بيشينه
    ۱    باورها    ۰۹/۹    ۱۰    ۶    ۱۰
    ۲    گرايش‌ها    ۸۱/۸    ۱۰    ۶    ۱۰
    ۳    احساس هشيارانه    ۷۲/۸    ۹    ۷    ۱۰
    ۴    شناخت اکتسابي    ۰۹/۹    ۹    ۷    ۱۰
    ۵    خودپايي    ۶۳/۸    ۹    ۷    ۱۰
    ۶    ارزش‌ها    ۸۱/۷    ۹    ۳    ۱۰
    ۷    خودارزشمندي    ۰۹/۹    ۹    ۷    ۱۰
    ۸    هدف‌ها    ۱۸/۹    ۹    ۷    ۱۰
    ۹    ويژگي‌هاي پايدار    ۱۸/۸    ۹    ۶    ۱۰
    ۱۰    توانمندي‌ها    ۰۰/۸    ۸    ۶    ۱۰
    ۱۱    آسيب‌پذيري    ۰۹/۸    ۸    ۵    ۱۰
    ۱۲    فطرت‌يابي    ۳۶/۸    ۸    ۷    ۱۰
    ۱۳    حل تعارض    ۵۴/۷    ۷    ۵    ۱۰
    ۱۴    خودبدني    ۲۷/۶    ۷    ۲    ۱۰
    ۱۵    تلفيق عناصر    ۵۴/۷    ۷    ۴    ۱۰
    ۱۶    روابط    ۴۵/۶    ۷    ۲    ۱۰
    در اين درجه‌بندي، همبستگي درون‌طبقه‌اي، يا ضريب اعتبار اندازه واحد، که بيانگر اعتبار درجه‌بندي يك داور و واحد تحليل در آن نمره‌هاي انفرادي (و نه ميانگين نمره‌ها) است، برابر با ۱۸/0 به‌دست‌آمده است. اين امر نشان مي‌دهد كه همگوني نمره‌ها در يك داور از نظر آماري معنادار است. ضريب اعتبار اندازه‌هاي متوسط، كه در واقع نزديك به ضريب آلفاي كرونباخ است و واحد تحليل در آن، ميانگين همه درجه‌ها يا نمره‌هاست، برابر با ۷۸/0 به دست آمد. اين امر نشان مي‌دهد که بين متخصصان حاضر سطح بالايي از همگوني دروني وجود دارد.
    بحث و نتيجه‌گيري
    يافته‌هاي اين پژوهش (جدول ۳)، نشان داد که معرفت نفس مناسب‌ترين معادل سازه هويت در منابع اسلامي به شمار مي‌رود. اين يافته از سه جنبه قابل تبيين است:
    نخستين تبيين، به اين حقيقت اشاره دارد که هويت و معرفت نفس، پاسخ‌هاي صريح يا ضمني در پاسخ به اين سؤال است که من کيستم. معرفت نفس،‌ پاسخ به اين سؤال است که من کيستم، منشأ پيدايش من چيست و از چه مسيري به سوي چه مقصدي حرکت مي‌کنم (مصباح، ۱۳۹0، ص 89). بررسي سازه هويت در روان‌شناسي، نشان مي‌دهد که «هويت» پاسخ صريح يا ضمني به اين سؤال است که من کيستم، يا ما کيستيم (ويگنولز (Vignoles) و همکاران، ۲۰۱۱). پژوهش‌هاي بسياري در روان‌شناسي هويت را پاسخ به سؤال کيستي فرد مي‌داند (ر.ك: بامبرگ و همکاران، ۲۰۱۱؛ بورکيت (Burkitt)، ۲۰۱۱، گرِگ (Gregg) و همکاران، ۲۰۱۱؛ گروتونت و ون‌کورف (Grotevant & Von Korff)، ۲۰۱۱؛ مک‌آدامز و زاپاتا گيلت، ۲۰۱۴؛ کروستي و ميوس، ۲۰۱۴). علاوه بر تعريف‌هاي فوق، تعبيرهايي در روان‌شناسي وجود دارد که نشان مي‌دهد، هويت جنبه ‌خودشناسي دارد و ديدگاه فرد را نسبت به خود نشان مي‌دهد. براي نمونه، در تعريف اريکسون (۱۹۶۸) و ويليام جيمز (۱۹۸۰)، تعبيرهاي آگاهي از خود و ادراک خود و در نظريه برزونسکي، «تئوري خود» نشان مي‌دهد که هويت به شناخت خود و آگاهي از خود و برداشت و تفسير فرد از خود اشاره دارد. همچنين، اصطلاح «تعريف خود» در آثار مختلف روان‌شناسي (ر.ك: بوسي (Bussey)، ۲۰۱۱؛ ديلون (Dillon) و همکاران، ۲۰۱۱؛ هاسلم و المرز (Haslam & Ellemers)، ۲۰۱۱؛ هوفمن، ۲۰۰۶؛ واترمن، ۲۰۱۴؛ واي‌نرب و ريچيا (Wainryb & Recchia)، ۲۰۱۴)، به شناخت فرد از خود اشاره دارد و ديدگاه او را دربارة خويشتن منعکس سازد. بنابراين، همان‌گونه که هويت به آگاهي، ادراک، برداشت، تعريف و تئوري فرد دربارة خود مربوط مي‌شود، معرفت نفس نيز به خودآگاهي (مطهري، ۱۳۷۹، ج 2‌، ص 304)، خودشناسي (مکارم‌شيرازي، ۱۳۷۷، ج 1، ‌ص 322) و توجه، هشياري و التفات به خود (مصباح، ۱۳۹0، ص 85) اشاره دارد؛ يعني ديدگاه فرد را نسبت به خود نشان مي‌دهد.
    دومين تبيين، به شباهت هويت و معرفت نفس از نظر اجزاء ساختاري و عناصر مؤلفه‌اي آنها بر مي‌گردد. براي نمونه، در آثار دانشمندان مسلمان، معرفت نفس از اجزايي مانند چيستي، کجايي و چرايي خود (صدرالمتألهين، ۱۹۸۱، ج ۱، ص ۲۲)، فطرت مشترک (مطهري، ۱۳۷۹، ج 2، ص 309)، فضائل نفساني (فيض‌کاشاني، ۱۴۰۶ق، ج 1، 135)، ملكات فاضله و رذيله، ‌حالات پسنديده و ناپسند (طباطبائي، ۱۴۱۷ق، ج ۶، ص ۱۷۰)، حسن و قبح عقلى (مکارم‌شيرازي، ۱۳۷۷، ج ۱، ص ۶۷)، شناخت کمال، سعادت، شقاوت، هدف و کمال (مصباح‌، 1382، ص 12 و 13)، شناخت خوف، شهوت، خشم و هيجانات (صدرالمتألهين، ۱۹۸۱، ج 8، ص 65)، شناخت اميال فطري، غرايز، احساسات، عواطف، انگيزه‌ها، نيازها، خواست‌ها، کشش‌هاي دروني (مصباح، ۱۳۹۱، ص 50)، شهوت، غضب، عَصَبيت، ميل (جوادي‌آملي، ۱۳۸۹، ص 176)، هواى نفس، انگيزه‏هاى شهوت (مکارم‌شيرازي، ۱۳۷۷، ج 1، ص 322) و نفس امّاره (مهدوي‌کني، 1376، ص 50) برخوردار است. در‌حالي‌که هويت در نظريه‌هاي روان‌شناسي نيز از اجزايي مانند باورهاي اساسي و بنيادي فرد دربارة خود، ترجيحات و انتخاب‌ها (اريکسون، ۱۹۸۶، ص 67)، اهداف،‌ ارزش‌ها، باورها (واترمن، ۲۰۱۴، ص 195)، کشاننده‌ها، توانايي‌ها و تاريخچه فردي (مارسيا، ۱۹۸۰)، مفروضه‌ها، فرضيه‌ها، روان‌بنه‌ها (برزونسکي، ۲۰۱۱). نقش‌ها و صفات (مک‌آدامز، ۲۰۱۱)، انتظارات، هنجارها و استانداردها (اسميت، ۲۰۰۹) تشکيل شده است. بنابراين، شباهت معرفت نفس، با هويت از نظر اجزاي سازنده آن، نشان مي‌دهد که معرفت نفس مي‌تواند معادل مناسبي براي هويت باشد.
    تبيين سوم، به مفاهيم متضاد با معرفت نفس مانند «خودفراموشي»، «از خودبيگانگي»، «جهل به نفس» و «گم کردن خود» مربوط مي‌شود که با بحران هويت، يعني نقطه مقابل هويت‌يافتگي برابري مي‌کند. قرآن کريم مي‌فرمايد: «مانند کساني نباشيد که خدا را فراموش کردند و خداوند کاري کرد که خود را فراموش کنند» (حشر: ۱۹). «به يقين، گروه بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم، آنها دل‌هايى دارند كه با آن نمي‌انديشند و نمى‏فهمند و چشمانى كه با آن نمى‏بينند و گوش‌هايى كه با آن نمى‏شنوند آنان همچون چهارپايانند، بلكه گمراه‌تر، اينان همان غافلانند» (اعراف: 179) اين دو آيه، که در مورد فراموشي و غفلت از خود است، به بحث هويت مربوط مي‌شود (مصباح، ۱۳۹0، ص 85؛ مکارم‌شيرازي، ۱۳۷۷، ج 23، ص 540). مفاهيم جهل به نفس و گم کردن خود در روايات (تميمي‌آمدي، ۱۳۶6، ص 52)، به عنوان مفاهيم متضاد معرفت نفس نيز خصوصيت شبيه بحران هويت را منعکس مي‌كند. همان‌گونه که فرد در بحران هويت نمي‌داند که کيست، چه وظايفي دارد و چه فعاليت‌هايي بايد انجام دهد، مفاهيم غفلت از خود، بيگانگي با خود، فراموشي خود و گم کردن خود نيز همين خصوصيات را نشان مي‌دهد.
    يکي ديگر از يافته‌هاي پژوهش (جدول ۵)، اين بود که بر پايه منابع اسلامي، باورها، ارزش‌ها، اهداف، گرايش‌ها، شناخت اکتسابي، ويژگي‌هاي پايدار، احساس هشيارانه، خودارزشمندي و خودپايي ساختار مؤلفه‌اي هويت را تشکيل مي‌دهد. باورها مي‌تواند هويت‌هاي مختلف را از يکديگر تفکيک کند. در قرآن کريم، هويت‌هاي پرهيزگاران، برندگان، بازندگان، مؤمنان، منافقان و کافران بر اساس باورها از هم متمايز شده‌اند: پرهيزگاران کتاب‌هاي آسماني را مي‌پذيرند و نسبت به غيب و آخرت يقين دارند (بقره: 2و 3). گروه برندگان (ميمنه)، به نشانه‌هاي خداوند معتقدند، اما گروه بازندگان (مشئمه) آنها را تکذيب مي‌کنند (بلد: 19-18). مؤمنان به خدا، فرشتگان، پيامبران (بقره: 285)، به آموزه‌هاي نازل شده بر پيامبران و روز جزا اعتقاد دارند (نساء: 162). منافقان با آنکه ادعاي ايمان دارند، اما خداوند شهادت مي‌دهد که آنان دروغ مي‌گويند (منافقون: 1) و کافران آيات خدا را باور ندارند و دعوت پيامبر را انکار مي‌کنند (زمر: 59). بنابراين، باورها از مؤلفه‌هاي هويت‌ شناخته مي‌شود. اين يافته با نظريات و پژوهش‌هاي روان‌شناسي هماهنگ است؛ زيرا اريکسون (1968)،‌ مارسيا (1980)،‌ برزونسکي (1989، 2011)، واترمن (2014)، مک‌آدامز (1985،‌ 2011)،‌ بل و ديويد (2009)، سوول (2010)،‌ روزر و همکاران (2006)، ويگنولز و همکاران (2011)، باورها را از مؤلفه‌هاي ساختاري هويت شمرده‌اند.
    ارزش‌ها با فراهم آوردن «چارچوب مرجع»، مي‌تواند هويت‌ افراد را تفکيک کند. افراد ايده‌هايي دربارة خوب يا بد، مناسب يا غيرمناسب و ضروري و يا غيرضروري بودن امور دارند. هنگامي که اين ايده‌ها در چارچوب معيارها و ملاک‌ها سازمان‌دهي شود، يک نظام ارزشي پديد مي‌آيد که هويت افراد را از يکديگر متمايز مي‌سازد. در منابع اسلامي، اموري مانند سعادت و رستگاري (مصباح، 1391، ج 1، ص 48)، کمال معنوي و سعادت اخروي (طباطبائي، 1417ق، ج 1، ص 373)، تسلط عقل بر ساير نيروهاي دروني (ر.ك: کليني، ۱۳۶۵،‌ ج ۲) و تعادل قواي دروني (نراقي، 1377، ص 48)، ملاک‌هاي ارزشي است که هويت افراد بر پايه آنها قابل تفکيک است و يکي از مؤلفه‌هاي هويت به شمار مي‌رود. اين يافته، با نظريات و پژوهش‌هاي روان‌شناسي هماهنگ است؛ زيرا اريکسون (1968)،‌ مارسيا (1980)، سول (1999)، چک و همکاران (2002)، روزر و همکاران (2006)، اسميتز (2009)، سوول (2010)، هاردي و کارلو (2011)، مک‌آدامز (2011)،‌ برزونسکي (2011) و واترمن (2014)، ارزش‌ها را از مؤلفه‌هاي هويت دانسته‌اند.
    اهداف، مؤلفه‌ ديگري است که مي‌توان بر پايه آن، هويت‌هاي مختلف را از هم متمايز ساخت. در منابع اسلامي، هدف افراد عاقل رعايت آموزه‌ها و هدف افراد جاهل روايت آنها (مجلسي، ۱۴۰۴ق، ج 2، ص 160)، هدف عابد تنها اصلاح خود و هدف فقيه اصلاح خود و ديگران (همان، ص 5)، هدف عاقل حکمت و هدف جاهل حماقت (تميمي‌آمدي، ۱۳۶6، ص 55)، هدف افراد مؤمن ذکر و سپاسگزاري (نهج‌البلاغه، خ 193)، هدف افراد دنياگرا رسيدن به هوسراني (مجلسي، ۱۴۰۴ق، ج 64،‌ ص 291)،‌ هدف افراد زاهد، مخالفت هوا و رهايي از شهوت‌ها، هدف افراد خردمند ترک گناه و اصلاح عيب‌ها (کراجکي، ۱۴۱۰ق، ص 200)، هدف افراد پست،‌انجام گناه و هدف افراد زرنگ طاعت خدا (تميمي‌آمدي، ۱۳۶6، ص 81 و 185) معرفي شده است. در اين روايت‌ها، مجموعه‌اي از گروه‌ها بر پايه اهداف از هم تفکيک شده‌اند که نشان مي‌دهد اهداف مي‌تواند يک مؤلفه براي هويت باشد. اين يافته، با ديدگاه‌ها و پژوهش‌هاي روان‌شناسي هماهنگ است. براي نمونه، اريکسون (1968)، مارسيا (1980)، سول (1999)،‌‌ چک و همکاران (2002)، روزر و همکاران (2006)،‌ اسميتز (2009)، برزونسکي (2011)، مک‌آدامز (2011)، هاردي و کارلو (2011) و واترمن (2014)، اهداف را يکي از مؤلفه‌هاي ساختاري هويت در نظر گرفته‌اند.
    گرايش‌ها، در منابع اسلامي مي‌تواند هويت افراد را از هم متمايز سازد. براي نمونه، مؤمنان با غيرمؤمنان از نظر خوف، شهوت، خشم (کليني، 1365، ج 2، ص 226)، محبت به اموال، علاقه به خدا (توبه: ۲۴)، دوستي با مؤمنان (همان، ص 241)، ميل به مشرکين (آل‌عمران: ۲۸)، خشيت در برابر خدا و ترس از مردم (احزاب: ۳۹) تفاوت دارند. اين شواهد، نشان مي‌دهد که گرايش‌ها در منابع اسلامي، يکي از مؤلفه‌هاي هويت است. اين يافته، با پژوهش‌هاي روان‌شناسي همخواني دارد؛ زيرا مارسيا (1980)، سول (1999)، چک و همکاران (2002)، روزر و همکاران (2006)، ويگنولز و همکاران (2011)، مک‌آدامز (2011) و بل (2013)، از گرايش‌ها به عنوان يک مؤلفه ساختاري هويت نام برده‌اند.
    شناخت اکتسابي هويت، افراد را از يکديگر متمايز مي‌سازد. در منابع اسلامي، تأکيد شده است که اطلاعات کافي در مورد مسائل گردآوري شود. پيامبر اسلام‌: «خداوند دانش‌اندوزان افراطي را دوست مي‌دارد» (حرعاملي، 1409ق، ج 27، ص 26). هرکس بدون دانش، دست به کاري بزند، خرابي او بيش از آبادي اوست (کليني، 1366، ج 1، ص 44). نوع هويت فرد، تحت تأثير ميزان اطلاعات او قرار مي‌گيرد. هرچه فرد در يک زمينه اطلاعات مثبت داشته باشد، به احتمال زياد آن هويت را برمي‌گزيند. رسول‌خدا‌: «بهترين وزير ايمان علم است» (همان، ص 48). امام صادق: «ايمان هفت سهم دارد: يکي از آنها معرفت و ديگري علم است» (همان، ج 2، ص 42). پس شناخت اکتسابي، از مؤلفه‌هاي هويت است که با يافته‌هاي روان‌شناسي همخواني دارد. براي نمونه، در آثار ويليام جيمز (1890)، اسميتز (2009)، مک‌آدامز (2011)، ويگنولز و همکاران (2011)، شناخت‌هاي فرد به عنوان جزء تشکيل‌دهنده هويت مطرح شده است.
    ويژگي‌هاي پايدار و صفات افراد، مي‌تواند گروه‌هاي هويتي از هم متمايز سازد. براي نمونه، مؤمنان (مؤمنون: ۹-۱)، پرهيزکاران (نهج‌البلاغه، خ ۱۹۳)، کافران (بقره: ۳۹، ۱۷۱) و منافقان (توبه: ۶۷) از طريق ويژگي‌ها از هم متمايز شده‌اند. بنابراين، ويژگي‌هاي پايدار يکي از مؤلفه‌هاي هويت به شمار مي‌رود. اين يافته، با انديشه‌هاي ويليام جيمز (1890) و يافته‌هاي چک و همکاران (2002)، روزر و همکاران (2006)، اسميتز (2009) و مک‌آدامز (1985،‌ 2011) همخواني دارد.
    احساس هشيارانه، هويت افراد را متمايز مي‌سازد؛ زيرا فردي که خود را فراموش نکند (حشر: ۱۹)، خدا را به ياد داشته باشد (احزاب: ۴۱؛ انفال: ۴۵)، از نعمت‌هاي خداوند غافل نشود (مائده: ۱۱؛ فاطر: ۳)، ضعف‌هاي خود را از ياد نبرد (نساء: ۲۸) و به ياد مرگ باشد (آل‌عمران: ۱۸۵)، هويت متفاوت از کساني دارد که خود، خدا، نعمت‌ها، آسيب‌ها، و مرگ خود را فراموش مي‌کند. بنابراين، احساس هشيارانه که شامل آگاهي نسبت به اين جنبه‌ها است، يکي از مؤلفه‌هاي هويت به شمار مي‌رود. اين يافته، با ديدگاه ناهشيار جمعي يونگ (۱۹۳۴)، درباره هويت ناهمخوان و با ديدگاه‌هاي اريکسون (۱۹۶۸) و جيمز (۱۹۸۰)، که تعبير آگاهي و ادراک را در مورد هويت به کار برده‌اند، همخوان است.
    خودارزشمندي، هويت افراد را متمايز مي‌سازد؛ زيرا به تعريف و شناخت مربوط مي‌شود. امام علي (نهج‌البلاغه، خ 102): عالم کسي است که قدر و منزلت خود را بشناسد. در ناداني فرد همين بس که ارزش خود را درک نکند، هلاک نمي‌شود کسي که ارزش خود را بداند (شيخ صدوق، ۱۳۷6، ص ۴۴۷). تمام خوبي‌ها در اختيار کسي است که ارزش خود را بداند (شيخ‌مفيد، ۱۴۱۳ق، ص ۲۳۱). آينده از آن کسي است که ارزش خود را درک کند (صدوق، ۱۳۷۸، ج ۱،‌ ص ۲۷۶). اين روايت‌ها، نشان مي‌دهند که خود ارزشمندي، شناخت و تعريف خود را تسهيل مي‌کند.
    خودپايي، به تلاش عملي و مداوم فرد براي جهت تحقق خود اشاره دارد که بر پايه آن، فرد به مراقبت، نظارت، کنترل، جهت‌بخشي و تنظيم خويش مي‌پردازد. خودپايي از اين نظر، هويت افراد را متمايز مي‌سازد که ميزان تحقق خود را تحت تأثير قرار مي‌دهد. مفهوم «خودپايي»، از آموزه‌هايي مانند خودسازي (مصباح‌، ۱۳۸۲، ص 7)، تزکيه نفس (اعلي: ۱۴؛ شمس: ۹)، تهذيب نفس (تميمي‌آمدي، ۱۳۶6، ص 239) و رياضت نفس اقتباس شده است. منظور از «خودسازي»، پرداختن به خويش، شکل دادن و جهت بخشيدن به فعاليت‌هاي حياتي خود، تنظيم کوشش‌هاي علمي و عملي و سوق دادن آنها، به سوي هدف و کمال انسان است (مصباح، ۱۳۸۲، ص ۱۱).
    در نتيجه، اين پژوهش با هدف تعيين ساختار مفهومي هويت در منابع اسلامي، به دو پرسش اساسي پاسخ داد: پرسش اول، به يافتن معادل مفهومي هويت مربوط مي‌شد. در پاسخ به اين پرسش، معرفت نفس به عنوان معادل مناسب براي هويت در منابع اسلامي معرفي شد که مي‌تواند پاسخ به سؤال من کيستم را پاسخ گويد. پرسش دوم، به مؤلفه‌هاي ساختاري هويت در منابع اسلامي مي‌پرداخت. در پاسخ به اين سؤال، نه مؤلفه باورها، ارزش‌ها، اهداف، گرايش‌ها، شناخت اکتسابي، ويژگي‌هاي پايدار، احساس هشيارانه، خودارزشمندي و خودپايي، ساختار مؤلفه‌اي هويت را در منابع اسلامي به وجود مي‌آورد؛ زيرا هر کلمه از آنها هويت‌هاي افراد را از يکديگر متمايز مي‌سازد، از مؤلفه‌هاي هويت به شمار مي‌‌رود.
    با اينکه در اين پژوهش، معادل مفهومي و مؤلفه‌هاي ساختاري هويت معرفي شد، اما اين پژوهش‌ با محدوديت‌هايي مواجه بود: نخست اينکه، مؤلفه‌ها تنها به صورت نظري معرفي شده است. پيشنهاد مي‌شود اين مؤلفه‌ها به صورت عملياتي و ميداني مورد آزمون قرار گيرد. دوم اينکه، در اين پژوهش استخراج مؤلفه‌ها، به مؤلفه‌هاي ساختاري و محتوايي اختصاص يافته است. پيشنهاد مي‌شود، مؤلفه‌هاي فرايندي هويت در منابع اسلامي بررسي شود.
     
     

    References: 
    • نهج‌البلاغه، 1372، ترجمة محمد دشتي، قم، بنياد نهج‌البلاغه.
    • آخوندي، محمدباقر، ۱۳۸۳، هويت ملي- ‌مذهبي جوانان، قم، بوستان کتاب.
    • احساني، محمد، ۱۳۹۴، شاخصه‌هاي رفتاري هويت ديني در بعد اجتماعي از منظر قرآن، رساله دکتري قرآن و علوم تربيتي، قم، جامعه‌المصطفي العالميه.
    • تميمى آمدى، عبدالواحد، 1366، غرر الحكم و درر الكلم، قم، دفتر تبليغات اسلامى.
    • جعفري‌هرندي، رضا و همكاران، ۱۳۸۷، «تحليل محتوا روشي پرکاربرد در مطالعات علوم اجتماعي، رفتاري و انساني، با تأکيد بر تحليل محتواي کتاب‌هاي درسي»، رو‌ش‌شناسي علوم انساني، ش ۵۵، ص 33-۵۸.
    • جوادي‌آملي، عبدالله، ۱۳۸۸، تفسير تسنيم، چ سوم، قم، اسراء.
    • ـــــ‌ ، 1389، تفسير انسان به انسان، چ پنجم، قم، اسراء.
    • حبي، محمدباقر و همكاران،‌ 1387، «بررسي شاخص‌هاي هويت‌يابي ديني و ملي در گروه از جوانان شهر تهران»، علوم انساني، سال شانزدهم، ش 73، ص 9-35.
    • حرعاملى، محمدبن‌حسن، ۱۴۰۹ق، وسائل الشيعة، قم، مؤسسه آل‌البيت.
    • حسن‌زاده‌آملى، حسن، ۱۳۷۱، عيون مسائل النفس و سرح العيون فى شرح العيون، تهران، اميركبير.
    • حسينى‌تهرانى، سيدحسين، 1419ق، رساله لب اللباب، چ نهم، قم، علامه طباطبائى.
    • شجاعي، محمدصادق و همكاران، ۱۳۹۳، «کاربرد نظريه حوزه‌هاي معنايي در مطالعات واژگاني ساختار شخصيت بر پايه منابع اسلامي»، مطالعات اسلام و روان‌شناسي، ش 15، ص 7-۳۸.
    • شعباني، حسن، ۱۳۸۰، مهارت‌هاي آموزشي و پرورشي، تهران، سمت.
    • شهيدثاني، زين‌الدين علي‌ابن‌احمد، 1409ق، حقائق الايمان مع رسالتي الاقتصاد و العدالة، قم، مکتبة مرعشي نجفي.
    • شيخ‌ مفيد، محمد‌بن نعمان، ۱۴۱۳ق، الإرشاد، قم، كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد.
    • ش‍ي‍روان‍ي‌، ع‍ل‍ي، ۱۳۷۶، س‍رش‍ت‌ ان‍س‍ان‌: پ‍ژوه‍ش‍ي‌ در خ‍داش‍ن‍اس‍ي‌ ف‍طري‌، قم، ن‍ه‍اد ن‍م‍اي‍ن‍دگ‍ي‌ م‍ق‍ام‌ م‍ع‍ظم‌ ره‍ب‍ري‌ در دان‍ش‍گ‍اه‌‌ه‍ا.
    • صدرالدين شيرازي، محمدبن‌ابراهيم، 1981، الحکمه المتعاليه في الاسفار العقليه الاربعه، چ سوم، بيروت، داراحياء التراث العربي.
    • صدوق، محمدبن علي، ۱۳۷۸، عيون أخبار الرضا، تهران، جهان.
    • ـــــ ، ۱۳۷۶، الأمالي، چ ششم، تهران، کتابچي.
    • طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1417ق، الميزان في تفسير القرآن، قم، جامعه مدرسين.
    • طبرسى، فضل‌بن حسن، 1372، مجمع البيان فى تفسير القرآن‏، چ سوم، تهران، ناصر خسرو.
    • غزالي‌، ابوحامد، ۱۳۸۰، کيمياي سعادت، چ نهم، تهران، علمي و فرهنگي.
    • فيض‌کاشاني، ملامحسن، ۱۴۰۶ق، الوافي، اصفهان، كتابخانه اميرالمؤمنين.
    • كربلايى، شيخ جواد، 1404ق، الأنوار الساطعة في شرح الزيارة الجامعة، قم، دارالحديث.
    • كلينى، محمد، 1365، كافي، چ چهارم، تهران، دارالكتب الإسلامية.
    • کراجکي، ابوالفتوح، ۱۴۱۰ق، کنزالفوايد، قم، دارالذخاير.
    • لطف‌‌آبادي، حسين و وحيده نوروزي، 1383الف، «سنجش رابطة هويت ديني و ملي دانش‌آموزان نوجوان ايران با نگرش آنان به جهاني شدن»، روش‌شناسي علوم انساني (حوزه و دانشگاه)، ش 40، ص 10-31.
    • مجلسى، محمدباقر، ۱۴۰۴ق، بحارالأنوار، بيروت، مؤسسة الوفاء.
    • محدث بندرريگى، ابراهيم، 1376، ترجمه المراقبات، تهران، اخلاق.
    • محدث نورى، ميرزاحسين، 1408ق، مستدرك الوسائل، قم، مؤسسه آل‌البيت.
    • مصباح، محمدتقي، ۱۳۸۲، خودشناسي براي خودسازي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • ـــــ ، 1391، اخلاق در قرآن، چ پنجم، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • ـــــ ، ۱۳۹۰، به سوي او، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • مطهري، مرتضي، 1379، مجموعه آثار، چ دوم، تهران، صدرا.
    • مفضل جعفى، بن عمر كوفى، 1969، توحيد المفضل، قم، مكتبة الداورى.
    • مکارم شيرازي، ناصر، 1377، اخلاق در قرآن، قم، مدرسة الامام اميرالمؤمنين.
    • ـــــ ، ۱۳۸۵، اخلاق اسلامى در نهج‌البلاغه، قم، نسل جوان.
    • ملكى تبريزى، ميرزا جواد آقا، 1378، أسرار الصلاة، چ هشتم، تهران، پيام آزادى.
    • مهدوى كنى، محمدرضا، 1376، نقطه‏هاى آغاز در اخلاق عملى، چ هفتم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى.
    • موسوي خمينى، سيدروح‌الله، 1378، چهل حديث، چ بيستم، تهران، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خمينى.
    • مولوي، جلال‌الدين، ۱۳۸۷، «خودشناسي در ديدگاه مولوي»، نوشتة بخشعلي قنبري، اطلاعات حکمت و معرفت، ش 35، ص 58-64.
    • نراقى، ملااحمد، 1377، معراج السعادة، چ پنجم، قم، هجرت.
    • نراقي، محمدمهدي، ۱۳۸۶، جامع‌السعادات، چ هفتم، قم، مؤسسه اسماعيليان.
    • Adams, G. R, et al, 1987, Parent-adolescent relationships and identity formation, Family Perspective, v. 21, p. 249–260.
    • Anderson, J.B, 1998, William James’s theory of personal identity, Master Thesis, Defended April, University of OTTAWA.
    • Ashmore, R.D, & Jussim, L, 1997, Self and Identity: Fundamental Issues, New York, RUTGERS.
    • Bamberg, M, et al, 2011, Discourse and Identity Construction, in: S. J. Schwartz, K. Luyckx, & V. L. Vignoles (Eds.), Handbook of identity theory and research, New York: Springer.
    • Baumeister, R. F, 1987, How the self became a problem: A psychological review of historical research, Journal of Personality and Social Psychology, v. 52 (1), p. 163–176.
    • Bell, M, & David, 2009, Religious identity; Conceptualization and measurement of the religious self, doctoral dissertation to the Faculty of the Graduate School of Emory University.
    • Bell, N. J, 2013, Dialogic processes of self-transformation: The sample case of eating disorder recovery, Identity: An International Journal of Theory and Research, v. 13, p. 46–72.
    • Berzonsky, M. D, 1988, Self-theorists, identity status, and social cognition, In D.K. Lapsley & F. C. Power (Eds.), Self, ego, and identity: Integrative approaches(pp. 243–262). New York: Springer.
    • _____ , 1989, The self as a theorist: Individual differences in identity formation, International Journal of Personal Construct Psychology, v. 2, p. 363–376.
    • _____ , 2011, A social-cognitive perspective on identity construction, In S. J. Schwartz, K. Luyckx, and V. L.Vignoles (Eds.), Handbook of identity theory and research, vol.1. (pp. 55-76) New York: Springer.
    • Bosma, H. A, 1985, Identity development in adolescents: Coping with commitments. Unpublished doctoral dissertation, University of Groningen, The Netherlands.
    • Brubaker, R, & Cooper, F, 2000, Beyond “identity”, Theory and Society, v. 29, p. 1–47.
    • Burkitt, I, 2011, Identity construction in sociohistorical context, In S. J. Schwartz, K. Luyckx, & V. L. Vignoles (Eds.), Handbook of identity theory and research (pp. 267–283).
    • New York: Springer.
    • Bussey Kay, 2011, Gender Identity Development In S. J. Schwartz, K. Luyckx, & V. L. Vignoles (Eds.), Handbook of identity theory and research (pp. 603–628). New York: Springer.
    • Cheek, et al, 2002, Relational identity orientation: A forth scale for the AIQ, Annual Meeting, Savannah, GA.
    • Côté, J. E, 1997, An empirical test of the identity capital model, Journal of Adolescence, v. 20, p. 577-597.
    • _____ , 2006, Identity studies: How close are we to establishing a social science of identity? An appraisal of the field, Identity, An International Journal of Theory and Research, v. 6, p. 3–25.
    • Côté, J. E., & Levine, C. G, 2002, Identity formation, agency, and culture: A social psychological synthesis, Mahwah, NJ: Lawrence Erlbaum Associates.
    • Crocetti, E, & Meeus, W, 2014, The Identity Statuses: Strengths of a Person-Centered Approach of Identity Development, in McLean, K.C. and M Syed, The Oxford Handbook of Identity Development, first published, New York, Oxford University Press.
    • Descartes, R, 1937, Discourse on method and related writings (D. M. Clarke, Trans), New York: Penguin. (published 2000).
    • Dillon, F. R, et al, 2011, Sexual identity as a universal process, In S. J. Schwartz, K. Luyckx, & V. L. Vignoles (Eds.), Handbook of identity theory and research (pp. 649–670). New York: Springer.
    • Erikson, E. H, 1950, Childhood and society, New York, Norton.
    • _____ , 1963, Childhood and society (2nd Ed), New York, Norton.
    • _____ , 1968, Identity: Youth and crisis, New York, Norton.
    • Gregg, Aiden P, et al, 2011, Dynamics of Identity: Between Self-Enhancement and Self-Assessment, In S. J. Schwartz, K. Luyckx, & V. L. Vignoles (Eds.), Handbook of identity theory and research (pp. 305–328). New York: Springer.
    • Grotevant, H. D, 1987, Toward a process model of identity formation, Journal of Adolescent Research, v. 2, p. 203–222.
    • Grotevant, H.D, & VonKorff, L, 2011, Adoptive Identity, In S. J. Schwartz, K. Luyckx, & V. L. Vignoles (Eds.), Handbook of identity theory and research (pp. 585–602). New York: Springer.
    • Goffman, E, 1963, Stigma: Notes on the management of spoiled identity, New York: Simon & Schuster.
    • Hammack, P. L, 2014, Theoretical Foundations of Identity, in McLean, K.C. and M Syed, The Oxford Handbook of Identity Development, first published, New York, Oxford University Press.
    • Hardy, S.A, & Carlo, G, 2011, Moral Identity, In S. J. Schwartz, K. Luyckx, & V. L. Vignoles (Eds.), Handbook of identity theory and research, (pp495-514), New York: Springer.
    • Haslam, A, & Ellemers, N, 2011, Identity Processes in Organizations, In S. J. Schwartz, K. Luyckx, & V. L. Vignoles (Eds.), Handbook of identity theory and research, (pp715-745), New York: Springer.
    • Hoffman, R. M, 2006, Gender self-definition and gender self-acceptance in women: Intersections with feminist, womanist, and ethnic identities, Journal of Counseling and Development, v. 84, p. 358–372.
    • Hume, D, 1739, A treatise of human nature. New York: Penguin, (published, 1986).
    • James, W, 1890, The principles of psychology, New York: Henry Holt.
    • Jung, C. G, 1934, The archetypes and the collective unconscious, (R. F. C. Hull, Trans.; 2nd ed, Collected works of C. G. Jung, v. 9, part 1). Princeton, NJ: Bolligen.
    • Kant, I, 1781, Critique of pure reason (M. Weigelt, Trans), New York: Penguin (published 2007).
    • Kurtines,W.M, 1999, A Co-constructivist perspective on human behavior and development, Manuscript submitted for publication.
    • Marcia, J.E, 1966, Development and validation of ego identity status, Journal of personality and social psychology, v. 3, N. 5, p. 551-558.
    • _____ , 1980, "Identity in adolescent" the chapter five in Adver, Handbook of adolescent, New York.
    • McAdams, D. P, 1985, Power, intimacy, and the life story: Personological inquiries into identity, Homewood, IL: Dorsey Press.
    • McAdams, D. P, & Zapata-Gietl, C, 2014, Three Strands of Identity Development Across the Human Life Course: Reading Erik Erikson in Full, in McLean, K.C. and M Syed, The Oxford Handbook of Identity Development, (pp 81-96), first published, New York, Oxford University Press.
    • McAdams, D.P, 2011, Narrative Identity, In S. J. Schwartz, K. Luyckx, & V. L. Vignoles (Eds.), Handbook of identity theory and research, (pp 99-116), New York: Springer.
    • McCall, G.J, & Simmons, J.L, 1966, Identities and interactions: An examination of human associations in everyday life, New York, Free Press.
    • Mead, G. H, 1934, Mind, self, and society, Chicago: University of Chicago Press.
    • Roeser, R. W, et al, 2006, Self and identity processes in school motivation, learning, and achievement, In P. A. Alexander, P. R. Pintrich, and P. H. Winne, eds. Handbook of educational psychology, 2nd ed., (pp 391–424). Mahwah, NJ: Lawrence Erlbaum.
    • Roeser, et al, 2015, Self and Identity Processes in Spirituality and Positive Youth Development, Available from: Robert W Roeser, Retrieved on: 01 July 2015.
    • Schwartz, S. J, 2001, The evolution of Eriksonian and neo-Eriksonian identity theory and research: A review and integration, Identity: An International Journal of Theory and Research, v. 1, p. 7–58.
    • Seol, K, 2010, Religious identity as a mediator between religious socialization from parents, peers, and mentors and psychological well-being and adjustment among Korean American adolescents, A Dissertation for the degree of doctor of philosophy, Richard M. Lee, Ph.D. Adviser, submitted to the faculty of the Graduate school of the university of Minnesota.
    • Smits I, 2009, Identity styles in adolescence, measurement and assosiations with perceived parenting, personal well-being, and interpersonal functioning, Doctoral dissertation submitted to obtain the degree of Doctor in Psychology, Catholic university, Germany, Leuven.
    • Stryker, S, 1968, Identity salience and role performance: The relevance of symbolic interaction theory for family research, Journal of Marriage and the Family, v. 30, p. 558–564.
    • Stryker, S, 2007, Identity theory and personality theory: Mutual relevance, Journal of Personality, v. 75(6), p. 1083–1102.
    • Tajfel, H, 1970, Experiments in intergroup discrimination, Scientific American, v. 223, p. 96–102.
    • Tajfel, H, & Turner, J. C, 1986, The social identity theory of intergroup behavior, In: S. Worchel & W.G. Austin (Eds.). Psychology of intergroup relations, Monterey, CA: Brooks/Cole.
    • Taylor, C, 1989, Sources of the self, The making of the modern identity, Cambridge, MA: Harvard University Press.
    • Vignoles, V.L, et al, 2011, Introduction: toward an integrative view of identity, In S. J. Schwartz, K. Luyckx, & V. L. Vignoles (Eds.), Handbook of identity theory and research, (pp 1-27), New York: Springer.
    • Wainryb, C, & Recchia, H, 2014, Conflict: Implications for Processes of Identity Development, in McLean, K.C. and M Syed, The OxfordHandbook of Identity Development, (pp 369-388), first published, New York, Oxford University Press.
    • Waterman, A.S, 2014, Identity as Internal Processes: How the “I” Comes to Define the “Me”, in McLean, K.C. and M Syed, The OxfordHandbook of Identity Development, (pp195-209) first published, New York, Oxford University Press.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نوری، نجیب الله، عسگری(تهران)، علی، ناروئی نصرتی، رحیم، شجاعی، محمدصادق.(1395) ساختار مفهومی هویت بر پایه منابع اسلامی. فصلنامه روان‌شناسی و دین، 9(4)، 5-24

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نجیب الله نوری؛ علی عسگری(تهران)؛ رحیم ناروئی نصرتی؛ محمدصادق شجاعی."ساختار مفهومی هویت بر پایه منابع اسلامی". فصلنامه روان‌شناسی و دین، 9، 4، 1395، 5-24

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نوری، نجیب الله، عسگری(تهران)، علی، ناروئی نصرتی، رحیم، شجاعی، محمدصادق.(1395) 'ساختار مفهومی هویت بر پایه منابع اسلامی'، فصلنامه روان‌شناسی و دین، 9(4), pp. 5-24

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نوری، نجیب الله، عسگری(تهران)، علی، ناروئی نصرتی، رحیم، شجاعی، محمدصادق. ساختار مفهومی هویت بر پایه منابع اسلامی. روان‌شناسی و دین، 9, 1395؛ 9(4): 5-24