روان‌شناسی و دین، سال نهم، شماره چهارم، پیاپی 36، زمستان 1395، صفحات 133-148

    بررسی رابطه‌ی سبک زندگی اسلامی با همدلی و امیدواری در نوجوانان

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ سیدمحمدحسن فاطمی اردستانی / کارشناس ارشد علوم قرآن و حديث، دانشکدة اصول‌الدين تهران / fatemiardestani@gmail.com
    شیما پژوهی نیا / دانشجوي دکتري روان‌شناسي دانشگاه علامة طباطبائي / sh.pajouhinia@yahoo.com
    محمود اسلامی / کارشناس ارشد مديريت آموزشي دانشگاه آزاد اسلام‌شهر
    معصومه کفیلی یوسف آباد / کارشناس ارشد روان‌شناسي تربيتي دانشگاه الزهرا
    چکیده: 
    این پژوهش، به بررسی رابطه‌ی سبک زندگی اسلامی، با همدلی و امیدواری در نوجوانان، به روش توصیفی- همبستگی می پردازد. جامعه‌ی آماری، کلیۀ دانش آموزان پسر پایه دوم و سوم دوره‌ی دوم متوسطه‌ی شهر تهران، در سال تحصیلی 94-93 بودند که 380 دانش آموز به عنوان نمونه‌ی آماری، از میان آنها به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، انتخاب گردید. برای جمع آوری داده ها، از پرسش نامه های سبک زندگی اسلامی، همدلی و امیدواری استفاده شد. بر طبق نتایج حاصل از پژوهش، بین نمره‌ی کلی سبک زندگی اسلامی با همدلی و امیدواری در نوجوانان، رابطۀ مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام، نشان داد که سبک زندگی اسلامی و برخی شاخص های آن می توانند میزان همدلی و امیدواری را در نوجوانان تبیین کنند. به عبارت دیگر، می توان گفت: هر چه میزان پایبندی نوجوانان به سبک زندگی اسلامی بیشتر باشد، میزان همدلی و امیدواری در آنها بیشتر خواهد بود. بنابراین، با ارتقای سبک زندگی اسلامی و تقویت اعتقادات دینی، می توان سطح امید و همدلی را در نوجوانان افزایش داد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Relationship between Islamic Lifestyle, Empathy and Hopefulness among Adolescents
    Abstract: 
    The aim of present study is to investigate the relationship of Islamic lifestyle with empathy and hopefulness among adolescents. For this purpose, a sample containing 380 adolescents were selected using random multistage cluster sampling from all high schools for boys in Tehran in the 93-94 academic year. Questionnaires about Islamic lifestyle, empathy and hopefulness were used for collecting the data, and descriptive statistics, correlation coefficients and regression analysis were used for analyzing the data. The results show that the relationship of adolescents 'Islamic lifestyle with empathy and hopefulness is positive and significant. Also, the results of multiple regression analysis indicate that Islamic lifestyle can explain the extent of empathy and hopefulness among adolescents.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    «سبک زندگي» مجموعه‌اي کم و بيش جامع و منسجم از عملکردهاي روزمرة يک فرد است که نه تنها نيازهاي جاري او را برآورده مي‌سازد، بلکه روايت خاصي را که وي براي هويت شخصي خويش برمي‌گزيند، در برابر ديگران مجسم مي‌سازد. از نظر آدلر، سبک زندگي يعني کليت بي‌همتا و فردي زندگي که همة فرايندهاي عمومي زندگي، ذيل آن قرار دارد (افشاني و همكاران، 1393). تعاريف متعددي از مفهوم «سبک زندگي» در ميان انديشمندان ارائه شده است (شريفي، 1391). سازمان بهداشت جهاني، سبک زندگي را شيوه‌اي از زندگي تعريف مي‌کند که مبتني بر الگوهاي مشخص و قابل تعريف رفتاري است که از تعامل بين ويژگي‌هاي شخصي فرد، روابط اجتماعي و موقعيت‌هاي اجتماعي، اقتصادي و محيطي زندگي فرد، حاصل مي‌شود (سازمان بهداشت جهاني، 1998).
    زيمل (1908) معتقد است: سبک زندگي تجسم تلاش انسان است براي يافتن ارزش‌هاي بنيادي خود در فرهنگ عيني‌اش و شناساندن آن به ديگران. به سخن ديگر، انسان براي معناي مورد نظر خود، شکل‌هاي رفتاري‌اي را برمي‌گزيند (کاوياني، 1392، ص 34). ازآنجاکه سبک زندگي هر فرد و جامعه، به لحاظ نظري، برآمده از آموزه‌هاي اعتقادي و ارزشي حاکم بر روح و روان آنهاست، کسب آگاهي‌هاي لازم در خصوص سبک زندگي و باورهاي ديني و تعامل اين دو مقوله، ضروري است (فيضي، 1392). بخصوص در عصر حاضر، که کاستي‌هاي سبک زندگي غيرديني و مادي بر همگان روشن شده است (افشاني و همکاران، 1393). بنابراين، سبک زندگي برآمده از دين، از سبک‌هاي مهم و تأثيرگذار در زندگي افراد به‌شمار مي‌رود.
    اسلام با احکام جاودانة خود، سبکي آرماني و در عين حال، واقع‌گرايانه پيشنهاد نموده است که مبتني بر نگرشي متعال به هستي و انسان است. آدمي را موجودي مسئول و مختار مي‌داند که سرنوشت او به دست خودش رقم مي‌خورد (فيضي، 1392). سبک زندگي اسلامي، شامل مجموعة به هم ‌پيوسته‌اي از الگوهاي رفتاري در حوزه‌هاي مختلف حيات بشري است. سبکي که از دل اصول کشف شده از مباني تربيتي، يعني هستي‌ها و دارايي‌هاي آدمي بر مي‌خيزد و ضمن ايجاد روابط پايدار ميان افراد خانواده و يکسان‌سازي رويه‌ها در جامعه، نقش بسزايي در تزکية رواني، پرورش صفات کمالي، نيل به سعادت و رشد ارزش‌هاي انساني دارد (کاوياني، 1392، ص 16).
    انسان موجودي اجتماعي است که به زندگي در اجتماع و پيوند و نزديکي با همنوعان خود نيازمند است. آفرينش او با اين ويژگي، برحسب تصادف نبوده، بلکه بر اساس مصالح اجتماعي، رشد و سعادت همگاني شکل گرفته است. نگراني‌هاي دنياي به ظاهر متمدن، جنگ‌ها و ستيزهاي استعماري، استبدادي، فرهنگي، طبقاتي و مذهبي، نابرابري‌هاي مادي و فقر معنوي بيش از پيش، انسان را به سراشيبي يأس، دل‌زدگي، ترس و انزواطلبي سوق داده و جوامع بشري را از يکديگر دور نموده است. ازاين‌رو، بشريت را چاره‌اي نيست جز اينکه به مهر و دوستي بينديشد و به اتحاد و همدلي روي آورد (فقيهي و جوادي، 1391).
    نوجواني به عنوان دوره‌اي حياتي در رشد و تحول همدلي مطرح مي‌باشدد (فابز و همكاران، 1999؛ سوننس (Soenens) و همكاران، 2007). تغييرات تحولي در طول نوجواني، از جمله افزايش توانايي‌هاي شناختي در ملاحظۀ ديدگاه‌هاي چندگانه (همان)، پيشرفت سطوح استدلال اخلاقي (ايزنبرگ و فابز، 1990)، و فراواني و شدت روابط با همسالان (هيل و هولمبک، 1986 به نقل از سوننس، 2007)، مرحله‌اي را براي رشد و تحول نوع‌دوستي و اهميت به نيازهاي ديگران، پايه‌ريزي مي‌کند. تحقيقات نشان مي‌دهند كه که همدلي و مؤلفه‌هاي آن، نقش مهمي در عملکرد بين فردي نوجوانان به عهده دارند (سوننس و همکاران، 2007).
    «همدلي» را توانايي انسان براي شناسايي و پاسخ‌دهي به حالات ذهني ديگران تعريف کرده‌اند (کاس- چيانو، 2006). در ادبيات روان‌شناسي اجتماعي، اين مفهوم به «بينش اجتماعي»، «حساسيت بين فردي»، يا «قضاوت بين فردي» ارجاع داده شده است. در مطالعات روان‌شناسي، همدلي توانايي فرد در پيش‌بيني چگونگي پاسخ‌دهي ديگران، در شرايط روان‌شناختي خاص است (همان). ديويس و همكاران (1994)، همدلي را «واکنش يک فرد به تجارب مشاهده شدۀ فرد ديگر» بيان مي‌کنند، و آن را سازه‌اي چندبعدي مي‌دانند که عبارتند از: 1. ديدگاه‌گيري: توانايي براي در نظر گرفتن ديدگاه ديگران؛ 2. توجه همدلانه: ميزان احساسات همدلانه ديگرمحور و نگراني براي افراد درمانده؛ 3. درماندگي شخصي: احساسات خودمحوري، نگراني و تنش در شرايط بين‌فردي (هراتيان و احمدي، 1391؛ گيوردانو و همكاران، 2014).
    در طي سي سال گذشته، تحقيقات در زمينة همدلي، مباحث جدي مبني بر تسلط مکانيسم‌هاي عاطفي يا شناختي را در بررسي اين ساختار ايجاد کرده است. اکنون محققان معتقدند: همدلي شامل هر دو بعد عاطفي و شناختي است (خدابخش و منصوري، 1391). همدلي، به معناي ديدن دنيا از زاوية ديد ديگران، توانايي عاطفي براي تجربة هيجان‌هاي ديگران، و توانايي شناختي براي فهم هيجان‌هاي اشخاص ديگر است. همدلي، توانايي انسان براي شناسايي و پاسخ‌دهي به حالات ذهني ديگران است که از بدو تولد وجود داشته و در طول زندگي به طور افزايشي متحول مي‌شود (مارکستروم و همكاران، 2010؛ چنگ و همكاران، 2014؛ علي‌اکبري و همكاران، 1392).
    اسلام توجه ويژه‌اي به روابط اجتماعي دارد و در قالب معيارهاي الهي، به پرورش روح جمعي مي‌پردازد و جامعه را به سوي تقوا، نوع‌دوستي و اتحاد و همدلي دعوت مي‌کند (فقيهي و جوادي، 1391). قرآن به عنوان اولين و مهم‌ترين منبع براي دريافت آموزه‌هاي ديني، نقش برجسته‌اي براي همدلي قائل است: «و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد، و پراكنده نشويد و نعمت خدا را بر خود ياد كنيد: آنگاه كه دشمنان [يكديگر] بوديد، پس ميان دل‌هاى شما الفت انداخت، تا به لطف او برادران هم شديد و بر كنار پرتگاه آتش بوديد كه شما را از آن رهانيد. اينگونه، خداوند نشانه‏هاى خود را براى شما روشن مى‏كند، باشد كه شما راه يابيد» (آل‌عمران: 103).
    بر اساس اين آيه، همدلي و الفت ميان مردمان و مؤمنان، نعمت ارزشمند الهي بوده که نبايد مورد غفلت قرار گيرد؛ زيرا دشمني‌ها را مي‌زدايد و برادري را تقويت مي‌کند، مسلمانان را از پرتگاه آتش نجات داده و موجب هدايت آنها مي‌شود.
    همچنين در سنت معصومان، که دومين راه در شناخت آموزه‌هاي وحياني است، بر اين موضوع تأکيد بسيار شده است. اميرالمؤمنين علي مي‌فرمايد:
    و خداوند پاك بر اين امت با پيوند الفتي که ميان آنان برقرار کرد تا در سايه‌اش زندگى کرده و در حمايتش مأوى گيرند، به نعمتى منت نهاد که ارزش آن را احدى از آفريدگان نمى‌داند؛ زيرا بهاى الفت و همدلي با يکديگر از هر بهايى بالاتر و از هر عظمتى عظيم‌تر است (نهج‌البلاغه، ص 298 و 299).
    يکي ديگر از مهم‌ترين نيازهاي رواني انسان، اميد به آينده مي‌باشد؛ بدين‌معنا که ادامة زندگي منوط به داشتن اميد است. اميد به آينده به انسان انگيزه، شادابي و نشاط مي‌دهد. لحظه‌لحظة زندگي انسان با اميد همراه است. او هر دوره از عمر خود را به اميدِ رسيدن به دورة بعدي پشت سر مي‌گذارد. از نظر اسنايدر، اميد فرايندي است که طي آن افراد: 1. اهداف خود را تعيين مي‌کنند؛ 2. راه‌کارهايي براي رسيدن به آن اهداف مي‌سازند؛ 3. انگيزة لازم براي به اجرا درآوردن اين راه‌کارها را ايجاد و در طول مسير حفظ مي‌کنند (ابراهيمي و همكاران، 1390). از نظر اسنايدر (1995)، اميد يک هيجان منفعل نيست که تنها در لحظات تاريک و مبهم زندگي ظاهر شود، بلکه فرايندي شناختي است که افراد از طريق آن، فعالانه اهداف خويش را دنبال مي‌کنند. به اعتقاد استاتس (1986)، اميد داراي دو مؤلفة شناختي و عاطفي مي‌باشد که مؤلفة عاطفي آن، مي‌تواند پيش‌بيني‌کنندة سلامت رواني باشد (نصيري و جوکار، 1387).
    به نظر مي‌رسد، اميدواري در همة ابعاد زندگي ضروري است. اميد به معناي توانايي باور، به داشتن احساس بهتر در آينده مي‌باشد. اميد با نيروي نافذ خود، تحريک‌کنندۀ فعاليت فرد است تا بتواند تجربه‌هاي نو کسب كند و نيروهاي تازه‌اي را در فرد ايجاد کند. اميدواري در همة مراحل زندگي انسان ضروري است و مي‌تواند به عنوان يک عامل قدرتمند و پويا و چند‌‌بعدي توصيف شود که در سازگاري با محروميت‌ها و سختي‌ها نقش مهمي دارد (ايزدي‌طامه و همكاران، 1393).
    نقش اميد در اسلام به حدي داراي اهميت است که در قرآن کريم وعده‌هاي الهي براي انسان‌ها بر محور اميدبخشي استوار و بر عنصر شناختي و انگيزشي آن تأکيد شده است (يعقوبي و همكاران، 1393). چنان‌كه خداوند همواره انسان را به اميدواري و خوش‌بين بودن به نظام زندگي دعوت كرده، آيندة روشني را براي او ترسيم مي‌كند. بعكس، يأس و نااميدي را بسيار قبيح و ناپسند شمرده، آن را از گناهان كبيره قلمداد مي‌كند؛ زيرا موجب يأس از لطف، رحمت و اعتقاد نداشتن به قدرت و كرم بي‌پايان الهي مي‌شود (عبادي و فقيهي، 1389). در قرآن كريم آمده است: «چه كسى جز گمراهان از رحمت پروردگارش نوميد مى‏شود؟» (حجر: 56). از‌اين‌رو در کلام نوراني پيامبر خدا آمده است: «اميد براي امت من ماية رحمت است و اگر اميد نبود، هيچ مادري فرزندش را شير نمي‌داد و هيچ باغباني درختي نمي‌کاشت» (حلواني، 1383، ص 38).
    اما در عصر اطلاعات و هزارة سوم، علي‌رغم توسعه بي‌حد و حصر جوامع و صنعتي شدن امور، يکي از مشخصه‌هايي که در رفتار عموم مردم، بخصوص جوانان وجود دارد، ضعيف بودن ميزان اميد به زندگي و آينده است. با توجه به اينکه در دنياي لجام گسيختة کنوني، که ماديات همه چيز را تحت‌الشعاع قرار داده است، عواطف انساني، احساسات، نوع‌دوستي و همدلي به فراموشي سپرده شده است، چيزي جز پشتوانة معنوي، مثبت‌انديشي، اميدواري، تغيير و تحول دروني، نمي‌تواند بشر را از اين همه نابساماني، از هم‌گسيختگي و از هم‌پاشيدگي رواني نجات دهد (عبادي و فقيهي، 1389).
    در ادبيات علمي و مذهبي، بيداري و آگاهي معنوي به عنوان بخشي از اعمال مذهبي، مانند تأمل، تعقل، مراقبه، دعا و نيايش، با تجلي صفات مثبت نظير شفقت، عشق، نوع‌دوستي و همدلي ارتباط دارد (بنسون و همكاران، 1980؛ مورگان، 1983؛ هابر و مک‌دونالد، 2012). برخي مطالعات، رابطة بين مذهب و معنويت با همدلي و پاسخ‌دهي هيجاني را مورد تأکيد قرار داده‌اند (ر.ك: فرانسيس و پيرسون، 1987؛ ماتون و ولز، 1995؛ مارکستروم و همکاران، 2010؛ ميلز، 2013). در مطالعة مارکستروم و همکاران (2010)، ميزان بالاتر باورهاي مذهبي در بين نوجوانان، با درجات بالاتري از دغدغة همدلانه در دختران و ديدگاه‌گيري در پسران مرتبط بود. همچنين اسميت (2004)، رابطة معناداري بين خواندن دعا و نيايش با همدلي يافت (ميلز، 2013). هرچند، در مطالعة دوريز (2004)، رابطه‌اي بين همدلي و مذهبي بودن يافت نشد، اما همدلي با پردازش مفاهيم مذهبي رابطه داشت. هاردي و همكاران (2012)، نيز رابطة مثبت معناداري را بين تعهد مذهبي و همدلي گزارش کردند، اما رابطه‌اي بين درگيري مذهبي و همدلي نيافتند. در مطالعة ميلز (2013) نيز که به بررسي رابطة جنسيت، مذهب و معنويت با همدلي در کودکان 9 تا 12 ساله پرداخت، هيچ رابطه‌اي بين مذهب و معنويت با همدلي يافت نشد.
    برخي مطالعات نشان داده‌اند که معنويت آثار مفيدي بر سلامت جسماني و رواني افراد دارد. به عبارت ديگر، نشانه‌ها و علائم مثبت اشخاص، همچون نشاط در زندگي، احساس خوشبختي و اميد به آينده، با ميزان معنويت آنها سنجيده مي‌شود (غباري‌بناب، 2010؛ قهرماني و نادي، 1391). همچنين، پژوهش‌ها به رابطة مثبت و معناداري بين اميدواري با مؤلفه‌هاي مذهبي- معنوي و سلامت معنوي دست يافته‌اند (قهرماني و نادي، 1391؛ مقيميان و سلماني، 1391؛ سليگمن و سيکزنت ميهالي، 2000؛ عاشوري، 1393). پژوهش‌هاي جيم و همكاران (2006)، بوکلي و هرث (2004) و بورت (2011) نيز که بر روي افراد داراي بيماري‌هاي سخت و لاعلاج صورت گرفتند، بيانگر رابطة مثبت و معناداري بين معنويت و اميد به زندگي بودند.
    نظر به اهميت نقش و کارکرد همدلي و اميد در زندگي بشر، جست‌وجوي همبسته‌ها و پيش‌بيني‌کننده‌هاي آن، به منظور شناسايي و درک بيشتر و ترويج آن، بخصوص در بين گروه سرنوشت‌ساز نوجوانان امري لازم و ضروري است. اما به غير از پژوهش‌هاي مزبور، هيچ پژوهشي نقش سبک زندگي اسلامي را بر متغيرهاي همدلي و اميدواري، در هيچ گروه سني بررسي نکرده است. بيشتر مطالعات انجام گرفته در رابطة مذهب و معنويت، با متغيرهاي همدلي و اميدواري نيز بر روي بيماران انجام گرفته است، نه بر روي جمعيت عادي. ازاين‌رو، بر اساس اين مسائل و افزون بر آن، با توجه به نقش و اهميت اين متغيرها در قشر نوجوان، اين پژوهش با هدف پاسخ‌گويي به دو فرضية زير در بين نوجوانان پسر شهر تهران طراحي گرديد: آيا بين سبک زندگي اسلامي، همدلي و اميد به زندگي، رابطة مثبت و معنادار وجود دارد؟ آيا بر اساس ميزان سبک زندگي اسلامي و مؤلفه‌هاي آن مي‌توان ميزان همدلي و اميد به زندگي را پيش‌بيني نمود؟
    روش پژوهش
    اين پژوهش از نوع توصيفي- همبستگي است. جامعة آماري آن، کلية دانش‌آموزان پسر پايۀ دوم و سوم دورة دوم متوسطة دولتي شهر تهران در سال تحصيلي 94-93 مي‌باشند. حجم نمونة آماري، 380 نفر بوده که با استفاده از فرمول کوکران و به روش نمونه‌گيري خوشه‌اي چندمرحله‌اي انتخاب گرديدند. پس از جمع‌آوري داده‌ها، براي بررسي رابطة متغيرها،‌ از آزمون همبستگي پيرسون، رگرسيون گام‌به‌گام و خطي استفاده شد.
    ابزار پژوهش
    فهرست واکنش‌هاي بين‌فردي: براي سنجش همدلي از «فهرست واکنش‌هاي بين‌فردي» ديويس (1983) استفاده شد. اين ابزار، خودسنجي، 21 گويه و 3 خرده‌مقياس دارد که عبارتند از: دغدغة همدلانه، ديدگاه‌گرايي از نگاه ديگران، نه از نگاه خود، يا توانايي ما در درک تفکر، احساسات و هيجانات ديگران و آشفتگي شخصي. همچنين، ديويس در سال 1980 و 1994م، ضريب آلفاي کرونباخ را براي هر سه خرده‌مقياس بين 71% تا 77% گزارش کرده است. او پايايي آزمون - بازآزمون مجدد را نيز پس از يک دورة چهار هفته‌اي، بين 62% تا 80% گزارش نموده است (هراتيان و احمدي، 1391).
    مقياس اميدواري اسنايدر: در اين پژوهش، از پرسش‌نامة اميدواري اسنايدر و همکاران (2001) استفاده شد. ضريب آلفاي کرونباخ آن، براي اميدواري کل 86%، براي بعد تصميم هدف‌مدار 82%، و براي گذرگاه يا مسير 84% بود. پايايي بازآزمايي در طي 10 هفته، 82% به‌دست‌آمده است. در ايران پايايي و روايي مقياس بر روي نمونة 250 نفري محاسبه گرديد. ضريب همساني دروني کل، براي ابعاد گذرگاه 71% و تصميم هدف‌مدار 68% به دست آمده است. روايي همزمان مقياس نيز با نااميدي بک، 81% گزارش شده است (کرمي‌نيا و همكاران، 1391). آلفاي کرونباخ اين مقياس، در دامنه‌اي از 74% تا 84% گزارش شده است (اسنايدر و همکاران، 1991).
    مقياس سبک زندگي اسلامي (فرم کوتاه): اين پرسش‌نامه توسط کاوياني (1388) ساخته شده است. وي روايي آن را تأييد کرده است که داراي 75 گويه مي‌باشد. پاسخ‌گويان بايد با توجه به وضعيت فعلي زندگي خود، در يک طيف 4 درجه‌اي «از خيلي کم تا خيلي زياد» به سؤالات پاسخ دهند. نمرة کل آزمودني، حداقل 141 و حداکثر 570 مي‌باشد. ده شاخص،‌ زيرمقياس‌هاي اين آزمون را تشکيل مي‌دهند که عبارتند از: شاخص اجتماعي (11 گويه)، باورها (6 گويه)، عبادي (6 گويه)، اخلاق (11 گويه)، مالي (12 گويه)، خانواده (8 گويه)، سلامت (7 گويه)، تفکر و علم (5 گويه)، امنيتي - عبادي (4 گويه)، زمان‌شناسي (5 گويه). ضريب پايايي کل اين آزمون، 71 درصد مي‌باشد. نتايج تحليل عوامل نيز روايي و ساختار عاملي مناسبي را براي آن نشان داده است. روايي همزمان آن، با آزمون جهت‌گيري مذهبي، 64 درصد به دست آمده است (کاوياني، 1390).
    يافته‌هاي پژوهش
    براي آزمون فرضية اول پژوهش، از روش همبستگي پيرسون استفاده شد که نتايج آن در جدول شمارة 1 آورده شده است.
    جدول 1. نتايج تحليل همبستگي ميان متغير همدلي و اميدواري با شاخص‌هاي سبک زندگي اسلامي (380n=)

     در سطح 01/0 معنادار است،  در سطح 05/0 معنادار است
    با توجه به جدول 1، مي‌توان گفت: ضريب همبستگي به دست آمده از نمرة کل سبک زندگي اسلامي، با اميد در بين دانش‌آموزان برابر است با 538/0=r. اين امر نشان مي‌دهد كه هر چه ميزان سبک زندگي اسلامي در دانش‌آموزان بيشتر باشد، داراي اميد به زندگي بيشتري خواهند بود. از سوي ديگر، ضرايب همبستگي شاخص‌هاي سبک زندگي و اميد نشان مي‌دهد، همة شاخص‌ها در سطح (99/0)، همبستگي مثبت و معني‌داري دارند.
    ضريب همبستگي به‌دست‌آمده از نمرة کلي سبک زندگي اسلامي، با نمره کلي همدلي نيز در بين دانش‌آموزان برابر است با 391/0=r. اين امر نشان مي‌دهد كه، هر چه ميزان سبک زندگي اسلامي در دانش‌آموزان بيشتر باشد، داراي همدلي بيشتري خواهند بود. همچنين بين نمرة کلي سبک زندگي اسلامي، با شاخص‌هاي دغدغة همدلانه و ديدگاه‌گيري همبستگي مستقيم و معني‌دار، و با شاخص آشفتگي شخصي، همبستگي معکوس و معني‌داري وجود دارد. با توجّه به سطح معناداري به‌دست‌آمده براي نمرة کلي متغير همدلي و شاخص‌هاي سبک زندگي اسلامي، اين نتيجه به دست مي‌آيد که ميان شاخص‌هاي تفکر، سلامت، خانواده، اخلاق، عبادي، باورها، و اجتماعي با همدلي رابطة خطي معناداري وجود دارد.
    براي آزمون فرضية دوم پژوهش، نيز از روش تحليل رگرسيون استفاده شد که نتايج آن در جداول زير آورده شده است.
    جدول 2. نتايج تحليل رگرسيون گام به گام جهت پيش‌بيني همدلي از روي شاخص‌هاي سبک زندگي اسلامي
    مدل    ضرايب غيراستاندارد    ضرايب استاندارد (Beta)    آماره t    معناداري    ضريب تعيين ( )
        B    انحراف معيار                
    مدل 1    باورها    262/0    039/0    309/0    141/4    *000/0    153/0
    مدل 2    باورها    257/0    042/0    305/0    719/4    *000/0    171/0
        تفکّر    188/0    037/0    240/0    349/3    *000/0    
    مدل 3    باورها    290/0    044/0    349/0    347/5    *000/0    183/0
        تفکر    241/0    042/0    326/0    341/4    *000/0    
        عبادي    222/0    047/0    279/0    623/3    *000/0    
    * آزمون در سطح 05/0 معنادار است
    طبق جدول 2، ﻧﺘﺎﯾﺞ ﺗﺤﻠﯿﻞ رﮔﺮﺳﯿﻮن ﻧﺸﺎن مي‌دهد که براي پيش‌بيني متغير همدلي، از روي شاخص‌هاي سبک زندگي اسلامي، تنها شاخص‌هاي باورها، تفکر، عبادي و همچنين ضريب ثابت وارد ﻣﻌﺎدﻟﮥ رﮔﺮﺳﯿﻮﻧﯽ ﺷﺪه‌اﻧﺪ. ﺳﺎﯾﺮ ﻣﺘﻐﯿﺮﻫﺎي ﻣﺴﺘﻘﻞ از ﻣﻌﺎدﻟﻪ ﺧﺎرج و ﻏﯿﺮ ﻣﺆﺛﺮ ﺗﻠﻘﯽ ﺷﺪﻧﺪ. در ﻣﺠﻤﻮع، اﯾﻦ ﻣﺘﻐﯿﺮﻫﺎ ﺗﻮاﻧﺴﺘﻨﺪ 18 درﺻﺪ از وارﯾﺎﻧﺲ ﻣﺘﻐﯿﺮ واﺑﺴﺘﻪ را ﺗﺒﯿﯿﻦ کرده و ﺗﻮﺿﯿﺢ دﻫﻨﺪ (183/0=R2).
    جدول 3. نتايج تحليل رگرسيون گام به گام جهت پيش‌بيني اميدواري از روي شاخص‌هاي سبک زندگي اسلامي
    مدل    ضرايب غيراستاندارد    ضرايب استاندارد (Beta)    آماره t    معناداري    ضريب تعيين ( )
        B    انحراف معيار                
    مدل 1    مالي    838/0    078/0    484/0    697/10    *000/0    234/0
    مدل 2    مالي    640/0    085/0    370/0    568/7    *000/0    286/0
        سلامت    332/0    064/0    255/0    216/5    *000/0    
    مدل 3    مالي    505/0    090/0    292/0    623/5    *000/0    314/0
        سلامت    272/0    064/0    209/0    227/4    *000/0    
        زمان    261/0    066/0    200/0    952/3    *000/0    
    مدل 4    مالي    390/0    096/0    225/0    039/4    *000/0    331/0
        سلامت    234/0    065/0    179/0    610/3    *000/0    
        زمان    228/0    066/0    175/0    436/3    *000/0    
        تفکّر    186/0    064/0    164/0    065/3    *000/0    
    * آزمون در سطح 05/0 معنادار است
    طبق جدول 3 مي‌توان گفت: براي پيش‌بيني متغير اميدواري از روي شاخص‌هاي سبک زندگي اسلامي، شاخص‌هاي مالي، سلامت، زمان، تفکر و همچنين ضريب ثابت، وارد ﻣﻌﺎدﻟﮥ رﮔﺮﺳﯿﻮﻧﯽ ﺷﺪه‌اﻧﺪ. ﺳﺎﯾﺮ ﻣﺘﻐﯿﺮﻫﺎي ﻣﺴﺘﻘﻞ از ﻣﻌﺎدﻟﻪ ﺧﺎرج و ﻏﯿﺮﻣﺆﺛﺮ ﺗﻠﻘﯽ ﺷﺪﻧﺪ. در ﻣﺠﻤﻮع، اﯾﻦ ﻣﺘﻐﯿﺮﻫﺎ ﺗﻮاﻧﺴﺘﻨﺪ 1/33 درﺻﺪ از وارﯾﺎﻧﺲ ﻣﺘﻐﯿﺮ واﺑﺴﺘﻪ را ﺗﺒﯿﯿﻦ کرده و ﺗﻮﺿﯿﺢ دﻫﻨﺪ. ازين‌رو، بايد گفت: شاخص خوبي براي تبيين به‌شمار مي‌آيند (331/0=R2).
    بحث و نتيجه‌گيري
    هدف اين پژوهش، بررسي رابطة سبک زندگي اسلامي، با همدلي و اميدواري در نوجوانان پسر شهر تهران است. نتايج پژوهش بيانگر اين است که بين سبک زندگي اسلامي و شاخص‌هاي آن، با همدلي و اميد در نوجوانان همبستگي مثبت معني‌داري وجود دارد. همچنين سبک زندگي اسلامي، مي‌تواند با همدلي و اميد در نوجوانان همراه باشد. به عبارت ديگر، مي‌توان گفت: هر چه ميزان پايبندي نوجوانان به سبک زندگي اسلامي‌ بيشتر باشد، ميزان همدلي و اميدواري در آنها بيشتر خواهد بود.
    همچنين، سبک زندگي اسلامي و شاخص‌هاي آن، پيش‌بيني‌کنندۀ مناسبي براي اميدواري و همدلي در نوجوانان مي‌باشند. سبک زندگي اسلامي در مجموع، توانست 9/28 درصد از تغييرات اميدواري و 2/15 درصد از تغييرات همدلي را پيش‌بيني نمايد. هر چند پژوهشي مستقيم دربارۀ رابطة سبک زندگي اسلامي با همدلي و اميدواري در نوجوانان مشاهده نگرديد، اما با توجه به آنچه که در بخش پيشينه‌هاي نظري آمد، مي‌توان گفت: رابطه‌هاي به‌دست‌آمده در اين پژوهش، با نتايج تحقيقات، فرانسيس و پيرسون (1987)، واتسون و همکاران (1985)، ماتون و ولز (1995)، اسميت (2004) و مارکستروم و همکاران (2010)، که به بررسي رابطة مذهب و معنويت با همدلي پرداخته‌اند، همسو و با پژوهش ميلز (2013)، که رابطه‌اي بين مذهب و معنويت با همدلي نيافت، ناهمسو مي‌باشد. همچنين‌ مي‌توان گفت: اين پژوهش در زمينة رابطة سبک زندگي اسلامي با اميدواري، در يک سطح کلي، با مطالعات قهرماني و نادي (1391)، مقيميان و سلماني (1391)، سليگمن و سيکزنت ميهالي (2000)، جيم و همکاران (2006)، بوکلي و هرث (2004) و بورت (2011) همخوان مي‌باشد.
    در تبيين اين نتايج مي‌توان گفت: اولين و مهم‌ترين كاركرد دين و در نتيجه، سبک زندگي اسلامي، «معني‌بخشي» به زندگي است. برخي روان‌شناسان، مانند آلپورت (1954)، فرانکل (1972)، و مازلو (1962)، وجود معنا در زندگي را به عنوان مهم‌ترين عامل مؤثر بر کنش‌هاي روان‌شناختي مثبت مي‌دانند. يافته‌هاي پژوهش‌هاي متعددي نشان مي‌دهد که وجود معنا در زندگي، عنصري اساسي در بهزيستي رواني- عاطفي بوده و به صورت نظانم‌وار با ابعاد گوناگوني از شخصيت، سلامت جسمي و ذهني، انطباق و سازگاري با استرس‌ها، مذهب و فعاليت‌هاي مذهبي و اختلالات رفتاري ارتباط دارد (نصيري و جوکار، 1387).
    مقابله‌هاي معنوي و اعمال مذهبي، همچون مراقبه، دعا و نيايش، و انجام تشريفات مذهبي، در شکل‌گيري معناي زندگي و احساس اميد در افراد، از طريق ايجاد چارچوبي براي پاسخ‌گويي به بسياري از پرسش‌ها و مسائلي که افراد با آن درگيرند، نقشي اساسي دارند (جيم و همکاران، 2006). اسنايدر و فلدمن (2005) معقتدند: مي‌توان فرض كرد تفکر اميدوارانه پيامد اصلي معناداري در زندگي مي‌باشد. معناداري زندگي، سازه‌اي گسترده‌تر از اميد است و مي‌توان اميد را به عنوان عنصري از زندگي معنادار به حساب آورد (نصيري و جوکار، 1387). گومز و فيشر (2003) معتقدند: معنويت موجب مي‌شود، فرد داراي هويت يکپارچه، رضايت، شادي، عشق، احترام، نگرش‌هاي مثبت، آرامش دروني و هدف و جهت در زندگي باشد (يعقوبي و همکاران، 1393).
    از‌اين‌رو، معنويت يا بهزيستي معنوي با اميدواري، به عنوان مجموعه‌اي شناختي مبتني بر احساس موفقيت، ناشي از منابع گوناگون و مسيرها، رابطه دارد. معنويت با ايجاد انگيزه و هدف‌هاي عميق و والا، منبعي براي اميد فراهم مي‌کند. بنابراين، وجود رابطة مثبت و قوي بين سبک زندگي اسلامي و اميد به زندگي، تا حد زيادي منطقي و قابل انتظار است. چنانچه اميدواري يکي از پيامدهاي اعتقاد و ارتباط با يک قدرت متعالي در نظر گرفته شود، مي‌توان گفت: انگيزة پرستش خداوند و سازگاري با آنچه خواست معبود تبارک و تعالي است، ارتباطي بنيادي است. آن‌گونه که خداوند نيز در قرآن مؤمنان را که شاخص‌هاي پرستش و سلامت را دارا هستند، اميدوار معرفي مي‌کند (قهرماني و نادي، 1391). همچنين، اميد و تکيه به قدرت بيکران، به فرد اين اطمينان را مي‌دهد که نيروي قوي او را حمايت مي‌کند. اين افراد با اين تکيه و توکل، انتظارشان از آينده مثبت‌تر و خوش‌بينانه‌تر است. در نتيجه، به زندگي و به آينده اميدوارتر خواهند بود. بنابراين، همان‌گونه که سليگمن (2002) بيان کرده، دين موجب اميدواري مي‌شود و خوش‌بيني را افزايش مي‌دهد (سليمي بجستاني و همكاران، 1393). باورها و نگرش‌هاي مذهبي و معنوي، بر مؤلفه‌هاي شناختي افراد از جمله تفسير وقايع، خوش‌بيني يا بدبيني و نوع تفکرات آنها تأثير مي‌گذارد (حسين‌دخت و همكاران، 1392).
    همچنين از يافته‌هاي اين پژوهش چنين به‌دست مي‌آيد که سبک زندگي اسلامي،‌ مي‌تواند زمينة رشد همدلي را در نوجوانان ايجاد کند. از نظر اسلام، بخش مهمي از نيازهاي اساسي انسان، نيازهاي عاطفي است که با اولين مؤلفة رفتار حمايتي، يعني همدلي ارتباط دارد. بسياري از اختلالات و نارسايي‌هاي شخصيتي، خلقي و رفتاري، در بي‌توجهي به اين نياز اساسي و کمبود آن ريشه دارد. همة انسان‌ها نيازمند محبت، عاطفه و توجه ديگرانند. همچنين آنها نيازمندند که براي پرورش کمالات انساني در خود، به ديگران محبت کرده، ديگران را از عاطفه و توجه خويش بهره‌مند سازند. اسلام به عنوان ديني جامع، توجه کافي به اين نياز اساسي مبذول داشته است و تربيت انسان‌هايي حساس نسبت به نيازهاي عاطفي ديگران را وجهة همت خويش قرار داده است و از طريق ايجاد نگرش صحيح به مسئله و ترغيب آنان و نيز ارائة الگوهاي عملي، کوشيده است براي برآوردن اين نياز اساسي، بسترهاي مناسب را فراهم آورد (هراتيان و احمدي، 1391). در آموزه‌هاي اسلامي نيز توجهي مستقل و يگانه به اين نياز شده است. براي مثال، امام علي مي‌فرمايند: «قاعدة كرم، پياپى احسان كردن است و همدلي با برادران داشتن» (ليثى واسطى‏، 1376، ص 499). همچنين بالاترين احسان‌ها را در همدلي، تعاون و همياري هم‌نوعان دانسته است: بهترين احسان، همدلي با برادران ايماني است (تميمي آمدي، 1410ق، ص 194).
    جهان‌بيني واحد، قانون واحد، رعايت عدالت در زندگي اجتماعي، و اعتقاد به مرکز فرماندهي واحد و تسليم همه در برابر خدا و پيامبر، ريشه‌هاي عقيدتي اتحاد و انسجام اسلامي و همچنين ساختار اجرايي وحدت ديني را پديد مي‌آورد. هر جامعه‌اي که از اين امور برخوردار باشد، از مهم‌ترين عوامل اتحاد و همدلي بهره‌مند است. اسلام با رد قاطع تعصبات قومي و نژادي و با توجه به کرامت ذاتي انسان‌ها، همة مؤمنان را برادر يکديگر معرفي کرده است. بدين‌ترتيب، والاترين جلوة همبستگي اجتماعي را به نمايش گذاشته است. اصولاً روح آموزه‌هاي اسلامي به گونه‌اي است که همگان را به سوي اتحاد و همدلي حول محور توحيد مي‌خواند. در آيات بسياري بر اين مسئله تأکيد شده است (فاضل قانع، 1392، ص 163). براي نمونه‌، خداوند متعال يکي از راه‌هاي مصرف زکات را مصرف براي به دست آوردن دل‌هاي مسلمانان و مخالفان، و همدلي و همياري با آنها بيان داشته است (توبه: 60).
    يافته‌هاي اين پژوهش، مي‌تواند زمينة مناسبي براي استفادة روان‌شناسان و مشاوران از مفاهيم معنوي و نيز ترويج و سبک زندگي اسلامي و کاربرد آن در تبيين همدلي و اميد به زندگي افراد را فراهم آورد. بنابراين، با ارتقاي سبک زندگي اسلامي و تقويت اعتقادات ديني، مي‌توان سطح اميد و همدلي را در نوجوانان افزايش داد.
    مهم‌ترين محدوديت اين مطالعه، استفاده از روش همبستگي است. ازاين‌رو، روابط به دست آمده را نمي‌توان به عنوان روابط عِلي فرض کرد. شايد اين روابط ناشي از ساير متغيرهايي باشد که در اين مطالعه به آنها پرداخته نشده است. محدوديت ديگر، استفاده از ابزار پرسش‌نامه‌هاي خودگزارش‌دهي است. اين ابزارها، ممکن است پاسخ‌هايي را جمع‌آوري کنند که ديگران تصور مي‌کنند بايد درست باشد. افراد ممکن است خويشتن‌نگري کافي نداشته باشند و مسئولانه به گويه‌ها پاسخ ندهند. در اين پژوهش، توجهي به ساير عوامل فردي، اجتماعي و فرهنگي، که بر همدلي و اميدواري تأثير مي‌گذارند، نشده است. همچنين نمونۀ تحقيق، محدود به دانش‌آموزان پسر است که لازمة آن احتياط در تعميم يافته‌ها مي‌باشد. پيشنهاد مي‌شود نقش جنسيت در مطالعات بعدي مورد بررسي قرار گيرد.
     
     

    References: 
    • نهج‌البلاغه، 1414ق، تصحيح صبحي صالح، قم، هجرت.
    • ابراهيمي، نسرين و همکاران، 1390، «بررسي رابطة اميد با موفقيت تحصيلي دانشجويان»، پژوهش و برنامه‌ريزي در آموزش عالي، ش 60، ص 1-16.
    • افشاني، سيدعليرضا و همکاران، 1393، «بررسي رابطة سبک زندگي اسلامي با سلامت اجتماعي مردم شهر يزد»، مطالعات اسلام و روان‌شناسي، سال هشتم، ش 14، ص 83-103.
    • ايزدي‌طامه، احمد و همکاران، 1393، «رابطة سبک‌هاي دلبستگي با عزت‌نفس و اميد در دانشجويان پرستاري»، فصل‌نامة دانشگاه علوم پزشکي زابل، سال ششم، ش 1، ص 16-25.
    • تميمي آمدي، عبدالواحد، 1410ق‏، غررالحکم و دررالکلم، قم، دارالكتاب الاسلامي.
    • حسين‌دخت، آرزو و همکاران، 1392، «رابطة هوش معنوي و بهزيستي معنوي با کيفيت زندگي و رضايت زناشويي»، روان‌شناسي و دين، سال ششم، ش 2، ص 57-74.
    • حلواني، ابوعبدالله حسين بن محمد بن حسن بن نصر، 1383، نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، قم، دارالحديث.
    • خدابخش، محمدرضا و پروين منصوري، 1391، «رابطة عفو با همدلي در دانشجويان پزشکي و پرستاري»، فصلنامة دانشگاه علوم پزشکي و خدمات بهداشتي درماني گناباد، دورۀ هيجدهم، ش 2، ص 45-55.
    • سليمي بجستاني، حسين و همکاران، 1393، «ارتباط جهت‌گيري مذهبي و اميدواري با اضطراب سلامت در زنان پرستار بيمارستان امام خميني تهران»، پژوهش پرستاري، دورة نهم، ش 1، ص 17-24.
    • شريفي، احمدحسين، 1391، «سبک زندگي به عنوان شاخصي براي ارزيابي سطح ايمان»، معرفت فرهنگي اجتماعي، سال سوم، ش 3، ص 49-62.
    • عاشوري، جمال، 1393، «رابطة اميد، شادکامي و جهت‌گيري مذهبي با سلامت معنوي مربيان قرآن»، پژوهش‌هاي ميان‌رشته‌اي قرآن کريم، سال پنجم، ش 1، ص 91-102.
    • عبادي، ندا و علي‌نقي فقيهي، 1389، «بررسي اثربخشي آموزش مثبت‌نگري در افزايش اميد به زندگي زنان بدون همسر شهر اهواز؛ با تأکيد بر قرآن»، روان‌شناسي و دين، سال سوم، ش 2، ص 61-74.
    • علي‌اکبري، مهناز و همکاران، 1392، «بررسي نقش تئوري ذهن و کارکردهاي اجرايي در پيش‌بيني همدلي»، تازه‌هاي علوم شناختي، سال پانزدهم، ش 2، ص 1-10.
    • فاضل قانع، حميد، 1392، سبک زندگي بر اساس آموزه‌هاي اسلامي (با رويکرد رسانه‌اي)، قم، صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، مرکز پژوهش‌هاي اسلامي.
    • فقيهي، حسين و آرزو جوادي، 1391، «اتحاد و همدلي در اشعار صائب تبريزي»، پژوهش‌نامة ادبيات تعليمي، سال چهارم، ش 15، ص 156-121.
    • فيضي، مجتبي، 1392، «درآمدي بر سبک زندگي»، معرفت، سال بيست و دوم، ش 185، ص 27-42.
    • قهرماني، نسرين و محمدعلي نادي، 1391، «رابطة بين مؤلفه‌هاي مذهبي- معنوي با سلامت روان و اميد به آينده در کارکنان بيمارستان‌هاي دولتي شيراز»، نشرية پرستاري ايران، دورة بيست‌ و پنجم، ش 79، ص 1-11.
    • کاوياني، محمد، 1390، «کمي‌سازي و سنجش سبک زندگي اسلامي»، روان‌شناسي و دين، ش 14، ص 27-44.
    • ـــــ ، 1392، سبک زندگي اسلامي و ابزار سنجش آن، چ سوم، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
    • کرمي‌نيا، رضا و همکاران، 1391، «ويژگي‌هاي روان‌سنجي مقياس اميدواري در دانشجويان ايراني»، تحقيقات رفتاري، ش 10 (6)، ص 1-10.
    • ليثى واسطى، على‌بن محمد، 1376‏، عيون الحكم و المواعظ، قم، دارالحديث.
    • نصيري، حبيب‌الله و بهرام جوکار، 1387، «معناداري زندگي، اميد، رضايت از زندگي و سلامت روان در زنان (گروهي از زنان شاغل فرهنگي)»، پژوهش زنان، دورة ششم، ش 2، ص 157-176.
    • هراتيان، عباسعلي و محمدرضا احمدي، 1391، «رابطة حرمت خود بر همدلي نوجوانان»، روان‌شناسي و دين، سال پنجم، ش 1، ص 133-164.
    • يعقوبي، ابوالقاسم و همکاران، 1393، «رابطة بهزيستي معنوي و اميدواري با رضايت از زندگي در سالمندان»، روان‌شناسي و دين، سال هفتم، ش 3، ص 109-121.
    • Buckley, J, & Herth, K, 2004, Fostering hope in terminally ill patients, Nursing Standard, v. 19, p. 33-41.
    • Burt, N, 2011, Hope and spirituality and their relationship to the overall quality of life in cancer patients, dissertation, Doctor of Philosophy, Indiana State University.
    • Cheng, Y, et al, 2014, An EEG/ERP investigation of the development of empathy in early and middle childhood, Developmental Cognitive Neuroscience, v. 10, p. 160-169.
    • Duriez, B, 2004, Taking a closer look at the religion-empathy relationship: Are religious people nicer people? Mental Health, Religion and culture, v. 7, p. 249-254.
    • Eisenberg, N & Fabes, R.A, 1990, Empathy: Conceptualization, assessment, and relation to prosocial behavior, Motivation and Emotion, v. 14, p. 131-149.
    • Feldman, D.B & Snyder C.R, 2005, Hope and the meaningful life: Theoretical and empirical association between goal-directed thinking and life meaning, Journal of social and clinical psychology, v. 24, p. 401-421.
    • Francis, L. J, & Pearson, P. R, 1987, Empathic development during adolescence: Religiosity, the missing link? Personality and Individual Differences, v. 8, p. 145-148.
    • Giordano, A.L, et al, 2014, Predicting Empathy: the role of religion and spirituality, Journal of professional counseling: practice, theory, and research, v. 41(2), p. 53-66.
    • Hardy, S.A, et al, 2012, Religiosity and adolescent empathy and aggression: the mediating role of moral identity, Psychology of Religion and Spirituality, v. 4, p. 237-248.
    • Huber, J.T, & MacDonald, D.A, 2012, An investigation of the relations between altruism, empathy, and spirituality, Journal of Humanistic Psychology, v. 52(2), p. 206-221.
    • Jim, H.S, et al, 2006, Strategies use in coping with a cancer diagnosis predict meaning of life for survivors, Health Psychology, v. 25, p. 753-761.
    • Koss- Chioino, J.D, 2006, Spiritual transformation, relation and radical empathy: core components of the ritual healing process, Transcultural psychiatry, v. 43(4): p. 652-670.
    • Markstrom, C.A, et al, 2010, Frameworks of caring and helping in adolescence: Are empathy, religiosity, and spirituality related constructs?, Youth & Society, v. 42(1), p. 59-80.
    • Maton, K.I & Wells, E.A, 1995, Religion as a community resource for well-being: Prevention, healing, and empowerment pathways, Journal of social issues, v. 51(2), p. 177-193.
    • Miles, L.M, 2013, The relation of gender, religiosity, and spirituality with empathy, Dissertation submitted to the faculty of Alfred University, Doctor of psychology in school psychology, Alfred, New York.
    • Snyder, C.R, 1995, Conceptualizing, measuring, and nurturing hope, Journal of Counseling and Development, v. 73(3), p. 355-360.
    • Snyder, C.R, et al, 1991, The will and the ways: development and validation of an individual-differences of hope, Journal of Personality and Social Psychology, v. 60(4), p. 570-85.
    • Soenens, B, et al, 2007, The intergenerational transmission of empathy-related responding in adolescence the role of maternal support, Personality and social psychology bulletin, v. 33(3), p, 299-311.
    • Watson, P. J, et al, 1985, Dimensions of religiosity and empathy, Journal of Psychology and Christianity, v. 4, p. 73-85.
    • World Health Organization, 1998, Health promotion glossary, Geneva, Switzerland: author
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    فاطمی اردستانی، سیدمحمدحسن، پژوهی نیا، شیما، اسلامی، محمود، کفیلی یوسف آباد، معصومه.(1395) بررسی رابطه‌ی سبک زندگی اسلامی با همدلی و امیدواری در نوجوانان. فصلنامه روان‌شناسی و دین، 9(4)، 133-148

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیدمحمدحسن فاطمی اردستانی؛ شیما پژوهی نیا؛ محمود اسلامی؛ معصومه کفیلی یوسف آباد."بررسی رابطه‌ی سبک زندگی اسلامی با همدلی و امیدواری در نوجوانان". فصلنامه روان‌شناسی و دین، 9، 4، 1395، 133-148

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    فاطمی اردستانی، سیدمحمدحسن، پژوهی نیا، شیما، اسلامی، محمود، کفیلی یوسف آباد، معصومه.(1395) 'بررسی رابطه‌ی سبک زندگی اسلامی با همدلی و امیدواری در نوجوانان'، فصلنامه روان‌شناسی و دین، 9(4), pp. 133-148

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    فاطمی اردستانی، سیدمحمدحسن، پژوهی نیا، شیما، اسلامی، محمود، کفیلی یوسف آباد، معصومه. بررسی رابطه‌ی سبک زندگی اسلامی با همدلی و امیدواری در نوجوانان. روان‌شناسی و دین، 9, 1395؛ 9(4): 133-148