روان‌شناسی و دین، سال دهم، شماره اول، پیاپی 37، بهار 1396، صفحات 47-64

    واکاوی هویت معنوی ادراک شده دانشجویان مسلمان ایرانی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ الهه حجازی / دانشيار روان‌شناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران / ehejazi@ut.ac.ir
    نرجس لاری / دانشجوي دکتري روان‌شناسي تربيتي دانشگاه تهران / narjes.lari@gmail.com
    چکیده: 
    هدف این پژوهش، شناسایی وضعیت هویت معنوی ادراک شده، در اوایل بزرگسالی میان دانشجویان مسلمان ایرانی است. بدین منظور، از طریق روش نمونه گیری نظری، 20 دانشجوی 18 تا 29 سال از دانشگاه تهران انتخاب، و به صورت انفرادی، مورد مصاحبه قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها، به  وسیله‌ی مصاحبه عمیق و مبتنی بر طرح کیفی نظریه زمینه ای انجام شده است. نتایج نشان داد که می توان وضعیت هویت معنوی، در اوایل بزرگسالی را به پنج مقوله انتخابی تقسیم کرد: هسته های شناختی معنویت (اعتقاد به قدرت متعالی، هدفمندی هستی، جبران اعمال، فطرت، دین)؛ رابطه‌ی متعالی با عناصر (تعالی رابطه ای با خدا، ائمه، دیگران، خود، طبیعت)؛ رفتار اخلاقی- ارزشی؛ محاسبه و رسالت؛ سنن دینی. با توجه به داده ها، می توان گفت: هویت معنوی نوعی برقراری ارتباط آگاهانه یا ناآگاهانه با جهان هستی، مبتنی بر هسته های شناختی متعالی شکل گرفته در ذهن است که منجر به انتخاب پویا و عامل رفتار اخلاقی ارزشمند، هدفمندی حیات و تعهد به سنن دینی می شود.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    An Inquiry into the Perceived Spiritual Identity among Muslim Iranian University students
    Abstract: 
    The purpose of the present study is to describe the perceived spiritual identity among Muslim Iranian university students. To this end, by theoretical sampling method, 20 students (between 18 to 29 years old) were chosen from University of Tehran and were interviewed individually. The data were analyzed based on grounded theory design. The findings show that spiritual identity, at the early adulthood, could be classified on five components: cognitive cores of spirituality (belief on transcendent power, life purposefulness, compensation, essence, religion), transcendent relational with the elements (relationship with God, the infallibles, others, self and nature) and valued-moral behavior, stewardship and mission, and religious traditions. Based on the findings, we can define spiritual identity as a conscious and unconscious relation with the world based on cognitive cores of spirituality that creates a dynamic selection of moral –valued behavior, purposeful life and commitment to religious traditions.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    معنويت، نقش مهمي در رشد و توسعة فردي و اجتماعي افراد دارد. از‌اين‌رو، توجه به آن رو به افزايش است (روهلکپارتين و همكاران، 2011). توجه به دين و معنويت، در فرايند تحولي هويت، به سبب ارتباط با سلامت جسم (همتي‌پاک و همكاران، 1389؛ معيني‌کيا و زاهد ‌بابلان، 1389؛ کاتن و همكاران، 2006) و سلامت روان (پلينت و شرمن، 2001؛ مکنايز و همكاران، 2000؛ جاني‌پژوه و همكاران، 1389؛ مکينتاش و اسپيلکا، 1990)، از اهميت بالايي برخوردار است.
    از پيامدهاي مثبت مرتبط با دين و معنويت، در اوايل بزرگسالي مي‌توان به تمايلات و رفتارهاي سالم و حرمت خود بالا (نوکس و همكاران، 1998؛ ريو و ونگ، 2006؛ زولينگ و همكاران، 2006)، خودتنظيمي هيجانات و خودتنظيمي تحصيلي (گيليام و همكاران، 2008)، نوآوري در نوجوان (بردي و هپني، 2010؛ وينک و ديلون، 2003)، رشد خِرد (فلاور و دل، 2006؛ شدلاک و کرنليس،2003؛ ويلبر، 2000) و تاب‌آوري (رفتپلوس و بيتس، 2011) نام برد. به ‌علاوه، دين و معنويت عوامل محافظت‌کننده‌اي براي عدم انجام رفتارهاي پرخطر (حسن و همکاران، 1393؛ نوکس و همكاران، 1998) و مصرف مواد مخدر (وايت و همكاران، 2006) است. در روان‌شناسي مثبت‌نگر، رشد معنويت به ‌عنوان يکي از اجزاي رشد بهينه يا بالندگي در نظر گرفته مي‌شود (بنسون و اسکيلز، 2009). در ايران نيز رابطة معنويت با بهزيستي روان‌شناختي، شادي ذهني، رضايت از زندگي، شكوفايي روان‌شناختي، اميد به آينده، هدفمندي در زندگي، و پيشرفت تحصيلي مثبت ارزيابي نموده‌اند (مؤمني و همکاران، 1394؛ نادي و سجاديان، 1394؛ بلند، 1393).
    تمپلتون و اکلز معتقدند: معنويت به ‌عنوان جزيي از هويت فرد، به ‌عنوان هويتي پويا و فردي (تمپلتون و اکلز، 2006)، مي‌تواند فهم ما را نسبت به اينکه چگونه معنا به فرد، پيامدهاي مثبت و مثبت‌نگري را افزايش دهد. بر‌اين‌اساس، در سال‌هاي اخير گرايش به سازه معنويت در روان‌شناسي، به سمت رابطه آن با نظريه‌هاي مربوط به هويت در نظريه اريکسون و مارسيا، سوق داده شده است (مک‌‌دونالد و فردمن، 2002).
    بيشتر محققان، هويت معنوي را با اين پيش فرض که معنويت، سازندة اصلي «خود» در فرد است و پيامدهاي پايداري را در ارتباط با ساير اجزاي هويت شکل مي‌دهد، به ‌عنوان يکي از مهم‌ترين اجزاي هويت فردي شخص، به حساب مي‌آورند (جوسلسون، 1996). مي‌توان گفت: هويت معنوي، هويت پايايي براي فرد است که هدايت‌گر اهداف، رفتارها و انتخاب تجارب شخصي است (تمپلتون و اکلز، 2006).
    در يک تعريف كلي، تمپلتون و اکلز، هويت معنوي را بيانگر هويت فردي و تأملات شخصي فرد، دربارة معنويت زندگي خويش مي‌دانند (تمپلتون و اکلز، 2006؛ ريمر و همكاران، 2009). به نظر مي‌رسد، مبنا قرار دادن چنين تعريفي، قالب ثابت و مناسبي را براي محتواهاي مختلف مرتبط با بافت‌هاي متنوع ايجاد مي‌کند.
    ازاين‌رو، تعريف «معنويت»، يکي از دلايل مهم براي عدم وجود تبيين روشني از مفهوم «هويت معنوي» محسوب مي‌شود. براين‌اساس، تنوع بسيار زيادي براي تعريف معنويت در متون ديده مي‌شود (مک‌دونالد و فردمن، 2002).
    ريمر و همكاران (2009)، براي تبيين هويت معنوي، بر اساس يک واکاوي طبيعت‌گرايانه طي مصاحبه‌هاي کيفي در يک گروه نمونه 45 نفره از اديان اسلام، مسيحيت، يهود به چند زمينه دست يافتند: الف. آگاهي رابطه‌اي؛ ب. هويت حرفه‌اي؛ ج. محاسبه و مباشرت؛ د. سنت‌ها؛ ه‍ . خدا به ‌عنوان يک قادر مطلق. بر اساس اين يافته‌ها، هويت معنوي «قائل شدن به يک درک و تعهد پايدار از خود، در زمينة رفتارهاي بين‌فردي متعالي، ويژگي هدفمندي و اصلاح هدف، زايندگي و مسئوليت‌پذيري اجتماعي است» (ريمر، و همکاران، 2009).
    در تحقيق ديگري، رافتاپلس و بيتز (2011) از طريق مصاحبه‌هاي کيفي، با 15 نوجوان و با روش نظريه زمينه‌اي، سه بعد براي معنويت ادراک شده را شناسايي کردند: الف. ديدگاهي متعالي به ‌عنوان ارتباط با خدا و يا يک قدرت بالاتر؛ ب. احساس معنا؛ ج. ارتباط با خود دروني.
    ماتيس (2000) نيز در يک مطالعة کيفي، به بررسي برداشت مفهوم «معنويت» در ميان 128 نفر از زنان آفريقايي- آمريکايي، پرداخت. نتيجة مطالعة وي، بيانگر اين نکته بود که زنان در اين نمونه، معنويت را به ‌مثابة «ارزش‌هاي اساسي دروني و هماهنگ»، و دين را «اشتياق فردي به اعتقادات دقيق و اعمال مذهبي و مراسم‌هايي که با خداوند در ارتباط است»، مي‌دانند. اين افراد، همچنين اعمال و ارزش‌هاي ديني را وسيله‌اي براي رسيدن به معنويت تلقي و معنويت را به شکل ارتباط با خدا، خود، و يا قدرت‌هاي متعالي تصور مي‌نمودند (ماتيس، 2000).
    در مطالعه ديگري، مفهوم «معنويت» در ميان بيماران ايراني مبتلا به سرطان، مورد بررسي قرار گرفت. يافته‌ها نشان داد که سه زمينه اصلي براي معناي معنويت در اين افراد وجود دارد: 1. خدا به ‌عنوان حقيقت معنوي (رابطه با خدا و اعتماد به خدا)؛ 2. اخلاقيات و قراردادهاي معنوي (اخلاقيات فردي و اجتماعي)؛ 3. منابع معنوي به ‌عنوان منابع اميد (منابع مذهبي، شخصي و اجتماعي). همچنين اين محققان، نتيجه مي‌گيرند که معنويت در بافت ديني افراد قابل تعريف است (رهنما و همكاران، 2012).
    بايد توجه کرد كه شکل‌گيري هويت معنوي در بافت فرد شکل مي‌گيرد. در طول زمان، ارزش‌هاي متعالي شخص که تأثير آنها در طيفي از رفتارهايش نمايان است، در تجارب معنوي وي ادغام مي‌شوند. والدين، همسالان و روابط عاشقانه، سرشار از بار ارزشي و انتظاراتي است که در قسمتي از روايت هويتي شخص ثبت مي‌گردند. دين نيز در اين روابط رسوخ مي‌کند، حتي اگر شخص اعمال ديني را انجام ندهد. تعريف «هويت معنوي»، به ‌عنوان ارزش‌هاي شخصي و کاملاً مجزا از تأثيرات جمعي و تکويني، در عمل کاري بسيار مشکل است (ريمر و همکاران، 2009).
    به‌طورکلي، وجود چند مسئله در مطالعات انجام شده در قلمرو هويت معنوي وجود دارد:
    الف. ديدگاه اين مطالعات عموماً بازتابي از ديدگاه‌هاي غربي، مبتني بر تأکيد بر فرديت و رضايت از خود است.
    ب. برخي از اين نظريات فرض مي‌کنند که سنت يا هويت معنوي، به ارث برده مي‌شوند، نه اينکه فعالانه توسط خود شخص شکل بگيرند.
    ج. برخي از آنها، توصيفاتي خطي و غيرپويا و قابل حدس براي معنويت لحاظ مي‌کنند که ساختار معنويت يا رابطة آن را با بافت در نظر نمي‌گيرد (روهلکپارتين و همکاران، 2011).
    نکتة حائز اهميت ديگر اينکه به‌طورکلي، تحقيقات روان‌شناسي دربارة هويت معنوي، بسيار اندک و عموماً در نمونه‌‌هاي مسيحي انجام شده است (کيزلينگ و همكاران، 2006؛ تمپلتون و اکلز، 2005). عمدة تلاش‌ها براي شناخت هويت معنوي، غربي و بخصوص مربوط به آمريکاي شمالي بوده و مصاحبه‌هاي صورت گرفته در ميان گروه‌هاي ديني ديگر، از جمله مسلمانان حاکي از گرايش اين مطالعات در تعريف کاملاً مجزاي دين و معنويت است (ريمر، و همکاران، 2009). بنابراين،‌ تعيين رابطة اعمال ديني و معنويت، نيازمند بررسي افراد غيرغربي مي‌باشد (همان). بايد توجه داشت که تشکيل ابعاد هويت معنوي در ذهن جوان، از ساختار فرهنگي، منابع و سرمايه‌هاي لازم براي امکان جست‌وجوگري، که براي فرد فراهم مي‌شود، متأثر است.
    اين پژوهش، تمرکز بر بافت ديني اسلامي دارد؛ چرا که به نظر مي‌رسد فرهنگ و نظام حاکم ديني در ايران ايجادکنندة ساختار متفاوتي از ديگر بافت‌ها باشد. از سوي ديگر، بخش عمده‌اي از جمعيت ايران را جوانان تشکيل مي‌دهند. منطبق بر نظريه اوايل بزرگسالي آرنت، اين سال‌ها در گستره حيات ويژگي‌هاي خاص خود را دارند که جست‌وجوگري و اکتشاف هويت، يکي از مهم‌ترين اين ويژگي‌هاست (آرنت، 2007). يک جنبه از اين جست‌وجوها براي اکتشاف هويت،‌ در بعد عقايد ديني و معنوي است (آرنت، 2008). در ساختار نظام آموزشي ايران نيز جوان با بستر خاصي از سرمايه‌هاي تحولي مرتبط با معنويت روبه‌روست که تبعاً، به اکتساب و ايجاد ابعاد خاصي از هويت معنوي در وي مي‌انجامد. از سوي ديگر، بر اساس ديدگاه لابوي ويف (2006)، تحصيل در دانشگاه، با عملکرد شناختي بالاتر در اوايل بزرگسالي همراه است. ازاين‌رو، يکي از راه‌هاي دريافت اطلاعات عميق‌تر از طبيعت ناهمگون اوايل بزرگسالي دريافت پاسخ‌هاي دقيق، و پرسش‌گري به روش کيفي از آنان است. در مجموع، هدف اصلي اين مطالعه، توصيف و واکاوي هويت معنوي ادراک شده براي ورود به بزرگسالي است.
    روش پژوهش
    در اين پژوهش، از روش کيفي و طرح نظريه زمينه‌اي، براي شناخت وضعيت هويت معنوي در اوايل بزرگسالي استفاده شده است. هدف عمدة روش كيفي، ارائه توصيف عميقي از واقعيت تحت بررسي است. دستيابي به اين توصيف عميق، نيازمند فنوني است كه به كمك آن بتوان داده‌هاي گردآوري شده را سازماندهي، تنظيم و تحليل كرد و به ارائه نظرية مبتني بر واقعيات و داده‌ها دست يافت. اين نظريه، مبتني بر داده‌ها را نظريه زمينه‌اي مي‌گويند (محمدپور و همكاران، 1388).
    جامعة آماري اين تحقيق، شامل جوانان دانشجوي مسلمان شيعه، در مقطع سني اوايل بزرگسالي (18-29 سال) دانشگاه تهران، در سال 1392 مي‌باشد. شرکت‌کنندگان در اين پژوهش، شامل 20 نفر (14 دختر و 6 پسر) بوده‌اند. براي انتخاب نمونة مورد نظر، از روش نمونه‌گيري هدفمند، که تناسب بيشتري با تحقيقات کيفي دارد، استفاده شده است (پاتن، 2002).
    ميانگين سني مصاحبه‌شوندگان 8/26 سال بوده، که براي ايجاد تنوع در نمونه، در انتخاب افراد نمونه به تنوع رشته، شهر سکونت و جنسيت دقت شده است.
    ابزار پژوهش
    ابزار پژوهش در اين مطالعه، مشتمل بر مصاحبه و عکس بوده است. در بخش مصاحبه، از مصاحبه نيمه ساختار يافته استفاده شده است. مدت زمان هر مصاحبه بين 45 دقيقه تا يك ساعت و نيم بوده كه به صورت فردي انجام شده است. در ابتداي مصاحبه، اطمينان لازم براي امانتداري به اطلاع رسانده و توضيحاتي راجع به محتواي پرسش‌ها و درخواستي براي اعلام نظرات حقيقي و دروني، که خود شخص به وي رسيده باشد، داده شده است. محور تنظيم سؤال‌ها، شامل معناي هويت معنوي، رابطه معنويت با دين، تجربه‌هاي معنوي، تکاليف هويت معنوي، موانع هويت معنوي، و تحول هويت معنوي بوده است. براي تصحيح سؤالات، از يک گروه کانوني مشتمل بر دانشجويان دوره دکتري روان‌شناسي تربيتي کمک گرفته شد. سپس، دو مصاحبه براي نمايان ساختن اشکالات انجام شد.
    در مرحله بعد و به ‌عنوان دومين ابزار، مجموعه‌اي از تصاوير براي تکميل هرچه بيشتر اطلاعات، به ويژه با هدف ايجاد فرصت بيشتر براي افرادي از نمونه، که نسبت به سايرين حافظة بصري‌ بيشتري دارند، به انتهاي مصاحبه اضافه شد. تصاوير شامل سه مجموعه مجزا (سه صفحه) بوده که در هر کدام تعدادي تصوير دربارة مصاديق متنوع معنويت در سه حيطة مختلف «نگرشي» (مثل تولد، طبيعت، دنيا، شکوفايي و... با هدف تداعي سؤالات اساسي مثل وجود، خدا، مرگ، معنا و... و کشف و پذيرش فرد براي رشد معنوي)، «ارتباطي و هيجاني» (مثل دعا، طبيعت، اماکن مقدس، همدلي و ارتباط مثبت با انسان‌ها با هدف، تداعي ارتباط با خدا، معنادار شدن رابطه با ديگران، پذيرش عميق‌ معناي زندگي روزانه و غيره) و «پيامدي و عملکردي» (مثل زندگي سخت و پرتلاش، خدمات اجتماعي، دفاع از ميهن، شکرگذاري، اعمال عبادي وغيره با هدف، تداعي توسعه جهت‌گيري اميد، هدف، شکرگذاري، به ‌طوري که هويت، ارزش‌ها و باروري شخص در اعمال و روابط وي نمايان شود) قرار گرفته است. تصاوير، بر روي نمايشگر به افراد نشان داده شده و از افراد خواسته مي‌شد تا راجع به هر مجموعه و آنچه از خاطرات و روايت‌ها، که براي آنان با الهام از تصاوير تداعي مي‌گردد، اظهار نظر كنند.
    سينگلتن و همكاران، بر استفاده از تصوير در مطالعه کيفي معنويت تأکيد ورزيده؛ معتقدند: استفاده از تصاوير، باعث جلب ديدگاه‌هايي راجع به خود مي‌شود که تخيل و تصويرسازي فرد در آن درگير مي‌گردد؛ تصاويري که مردم در آن، خود و يا زندگيشان را مي‌بينند و بسيار غني‌تر و اطلاع‌رسان‌تر از صرف عقايدشان دربارة خودشان عمل مي‌کنند: تصاوير معمولاً قوياً تأثير گذارند و با تداعي اميدها، و ترس‌ها و تقلاها همراهند (سينگلتن و همكاران، 2004).
    روش تحليل داده‌ها
    در اين پژوهش، پس از اينکه داده‌هاي خام از طريق مصاحبه‌هاي ضبط شده به صورت کامل پياده و به متن نوشتاري تبديل گرديد، فرايند کدگذاري توسط محقق آغاز شد. منطبق بر روش نظريه زمينه‌اي، از سه مرحله كدگذاري براي تحليل داده‌ها استفاده شده است. ابتدا، پاسخ‌ها سطر به سطر مورد بررسي قرار گرفت. تحليل داده‌ها، همزمان با شروع جمع‌آوري داده‌ها آغاز و فرايند جمع‌آوري و تحليل داده‌ها، به هم مرتبط بوده‌اند (استراوس و کوربين، 1391، ص 200). تحليل داده‌ها با کاهش داده‌ها، از مصاحبه‌هاي خام تا توليد کدهاي باز، محوري، و انتخابي پيش رفت. داده‌ها براي توليد يک نظريه پيرامون مقوله اصلي، تا حد اشباع جمع‌آوري شدند (همان).
    يافته‌هاي پژوهش
    براي استخراج يافته‌ها، نخست، مفاهيم اوليه توسط کدگذاري باز حاصل شد. سپس، اين مفاهيم كنار يكديگر و بر اساس اشتراكات، تشابهات يا همپوشي معنايي، به صورت خرده‌مقولات (21 خرده‌مقوله يا مقولة فرعي) در آورده شد. در مرحله آخر، خرده‌مقوله‌ها در يک سطح انتزاعي‌تر، و مبتني بر روش‌هاي قياسي به دست آمدند و به صورت پنج مقوله محوري ترسيم شده‌اند. از اين فرايند، يک مقولة اصلي (انتخابي)، به ‌عنوان نظريه زمينه‌اي در اين پژوهش حاصل شد. خلاصه مفاهيم يا مقولات باز، خرده‌مقوله‌ها يا مقوله‌هاي فرعي و مقولات محوري، در جدول 1 مشاهده مي‌شود.
    جدول 1. مقوله‌هاي باز، محوري و انتخابي براي تبيين مفهوم هويت معنوي در اوايل بزرگسالي
    مقوله‌هاي محوري    خرده‌مقوله‌ها (مقولة فرعي)    مفاهيم
    1. هسته‌هاي شناختي هويت معنوي    اعتقاد به قدرت متعالي    اعتقاد به وجود خدا با صفات متعالي
    اعتقاد به ائمه
        اعتقاد به هدفمندي هستي    هدفمندي خلقت يا وجود کائنات
    هدفمندي اتفاقات
    قضاي الهي و مصلحت داني وي
        اعتقاد به جبران اعمال    اتفاقات نتيجة اعمال خير و شر
    جبران اعمال در جهان ديگر
        اعتقاد به فطرت    اعتقاد به گرايشات ذهني پيش آموخته مشترک
    اعتقاد به ذات خوب انساني
        اعتقاد به وجود دين    نظام شناختي ديني به ‌عنوان دريچه نگاه به هستي
    2. رابطه متعالي با عناصر    رابطه متعالي با خدا    رابطه با خدا، به ‌عنوان يک وجود قادر و عظيم، مهربان، خيرخواه، حاکم، حافظ و وکيل، مونس، هدايت‌گر، ناظر و حکيم رابطة پرستش
    نياز مادي و/ يا روحي به خدا
    رابطه با خدا در حالتي از خوف و رجا
    احساس حمايت شوندگي و عشق نسبت به خدا
        رابطه متعالي با ديگران    عواطف و احترام، شفقت و خيرخواهي نسبت به ديگران
    گرايش کمک کردن به همنوع
    اهميت دادن و ارزش‌دهي غيرمشروط به انسان‌ها
        رابطه متعالي با ائمه    رابطة روحي انس و علاقه به ائمه
    احساس پشتيباني و حمايت از سوي آنها
        رابطه متعالي با خود    آزادي مادي، فکري، جغرافيايي، آزادي از مردم و از خود، گشودگي عقيده‌اي
    سازگاري با مشکلات، محيط، انسان‌ها، وسعت قلب (عدم هيجان زدگي)، و رضايت از زندگي
    اطمينان قلبي: احساس آرامش و ايمني، رضايت از خود، لذت، اميد و مثبت‌نگري
        رابطه متعالي با طبيعت    تکريم و تقديس و محافظت از طبيعت، مخلوقي با خالق يکسان با خود
    طبيعت، پلي براي برقراري ارتباط با خدا
    3. رفتار ارزشي- اخلاقي    چارچوب اخلاق ديني    معنويت فرد، رفتار اخلاقي مبتني بر قواعد ديني
    رفتار اخلاقي بر اساس ادراک نظارت خدا
        رفتار اخلاقي فطري    رفتار اخلاقي بر اساس وجدانيات و مبتني بر دانش پيش آموخته مشترک و ذات انساني
        چارچوب اخلاقي شخصي    رفتار اخلاقي مبتني بر اصول تعريفي فردي يا اجتماعي
    4. محاسبه و رسالت    استفاده از فرصت    استفاده از زمان
    به ياد آوردن موقعيت‌هاي ناتواني مثل مرگ و بيماري به ‌مثابه انگيزه مثبت
    استفاده حداکثري از ابزارها و شرايط
    در معرض امتحان الهي بودن (*)
        هدفمندي زندگي    داشتن هدف، انگيزه و آرمان در زندگي
        به سوي رشد    تلاش براي خودسازي
    در نظر گرفتن کمال فردي و اجتماعي و تلاش براي آن
        زندگي تکليف‌محور    دغدغة انجام وظايف در ارتباط با خود، و/ يا مردم و / يا خدا
    خدمت‌گذاري به خدا
        تعهد    تلاشگري، مقاومت و استواري، اعتماد به نفس
        مراقبه و محاسبه    بررسي مداوم وضعيت زندگي
    تلاش براي عدم خسران
    5. سنن ديني    اعمال فردي ديني    علاقه و يا التزام فرد به انجام اعمال فردي ديني به ‌عنوان پيشامد و/ يا پيامد و/ يا محتواي معنويت
        اعمال اجتماعي ديني    علاقه و يا التزام فرد به انجام اعمال اجتماعي ديني به ‌عنوان پيشامد و/ يا پيامد و/ يا محتواي معنويت
    مقولات محوري
    1. هسته‌هاي شناختي هويت معنوي
    مقوله‌اي که گرايشات، عقايد و ادراک شخص را راجع به حقايق هستي مشخص مي‌سازد. اين زمينه، در واقع سازنده نگرش شخص نسبت به هستي است. به ‌عبارت ديگر، هسته‌هاي شناختي معنويت، بنيان‌هاي اعتقادي فرد را راجع به جهان هستي، انسان، خلقت و زندگي تشکيل مي‌دهد.
    اعتقاد به قدرت متعالي: يکي از خرده‌مقوله‌هاي بعد شناختي، که با توافق بالايي از اطلاع‌دهندگان در اين مطالعه دريافت شد، تأکيد بر وجود يک قدرت متعالي بوده است. مهم‌ترين قدرت متعالي ديده شده در اين تحقيق، متعلق به «خدا» بوده است. در اين خرده‌مقوله، به طور تقريبي اجماع نظر وجود داشته است.
    - اديب: «هميشه علاوه بر تلاش ما و علل مادي يک نيروي خارجي هم هست و اون کمک و قدرت خداست».
    قدرت متعالي ديگري که در داده‌ها يافت شده است، «ائمه معصومين» بوده‌اند:
    - آيدا: «امام رضا را مقدس مي‌دونم، اونجا حس مي‌کني بهتر مي‌توني صحبت کني و واسطه‌اي داري که نظرت رو به خدا بگه».
    نکته حائز اهميت اينکه عموم افراد ائمه معصومين را در رتبه پايين‌تري از قدرت نسبت به خدا قرار داده‌اند و دربارة توسل به آنان براي شفاعت نزد خدا سخن گفته‌اند. در بافت مذهبي شيعي ايران و با توجه به آموزه‌هاي دين اسلام، چنين موضوعي کاملاً قابل توجيه است.
    اعتقاد به هدفمندي هستي: اين خرده‌مقوله، حاکي از اين اعتقاد است که انسان‌ها و ساير اجزاي کائنات، بيهوده خلق نشده‌اند؛ نظام هستي به تمامه و همه اجزا و عناصر و اتفاقات آن هدفمندي هستند.
    - فريد: «در مورد اعجاز زيستي مشخص توي عکس‌ها، بايد بگم قدرت خداست؛ همين‌طور کهکشان‌ها هم قدرت خدا رو نشان مي‌ده؛ امکان نداره دنيا همين‌طوري و سرخود باشه».
    اعتقاد به جبران اعمال: برخي افراد اعتقاد داشتند که اتفاقاتي که در اين دنيا برايشان رخ مي‌دهد، ناشي از کارهاي خير و شري است که انجام داده‌اند.
    - پگاه: «وقتي کسي کمکي از تو خواسته و تو براش انجام ندادي، پشيمون مي‌شي؛ چون اگر به اون کمک مي‌کردي، کار خودت هم بهتر انجام مي‌شد، اين قانون پاداش هست».
    از سوي ديگر، اعتقاد به معاد و حساب و کتاب اعمال نيز بعد ديگري از اين خرده‌مقوله راجع به گرايش شناختي به جبران اعمال است.
    - نفيسه: «مي‌خوام خدا برام جبران کنه، اگه مخلوق هم جبران نکنه، خيلي هم ناراحت نمي‌شم؛ چون ميگم خدايي هست که اين رو مي‌بينه و چون خدا قبلاً خيلي جبران کرده، ديگه مطمئنم که اين اتفاق مي‌افته. لزوماً توي اين دنيا هم جبران نمي‌شه. چون مي‌دونم که هيچ چيز از بين نمي‌ره، خيلي از اينکه اينجا هم جبران نشه ناراحت نمي‌شم، يه حساب دو دو تا چهارتايي هست».
    اعتقاد به فطرت: اعتقاد به وجود گرايشات ذهني در همة اقشار بشر، راجع به خوبي و بدي، و نوعي دانش پيش‌آموخته در نوع بشر، اين خرده‌مقوله را مي‌سازد. همچنين، اعتقاد به ذات خوب در همة انسان‌ها در همين دسته مي‌گنجد.
    - نيکو: «فکر مي‌کنم معنويت چيزيه که هر آدمي بر اساس فطرت و روح خودش احساس مي‌کنه. فطرت همون پس‌زمينه‌اي هست که هر بچه‌اي دارد، ماية بچة پاکي است که هيچي از محيط بيرون نگرفته. اون چيزي که در درون خودش احساس مي‌کنه، نسبت به هر چيزي، اون فطرت هست و من اون را مي‌گم معنويت».
    اعتقاد به وجود دين: اعتقاد به وجود دين و الهام از نظام شناختي ديني، به ‌عنوان دريچه نگاه به هستي از ديگر ارکان گرايشات اکتشافي در هسته‌هاي شناختي معنويت اين تحقيق بوده است.
    - نفيسه‌: «معنويت، اعتقادات هست. بخشي از اين اعتقادات مربوط به دينداري، و خدا پرستيه».
    - سما: «جهان‌بيني ديني، همون معنويته. البته کسي که صرفاً اصول اسلام را بپذيره معنوي نيست. بايد توي عملش و رفتار و سکناتش بياد».
    2. رابطه متعالي با عناصر
    به معني گرايش‌هاي ادراکي فرد، از روابط متقابل وي، با ديگر افراد، روابط اجتماعي، رابطه با خدا، ائمه، طبيعت و خود است. توجيه انسان در تعريف اين نسبت‌ها، متأثر از تعالي معنوي قرار گرفته و جايگاه ويژه‌اي را به آن داده است.
    رابطة متعالي با خدا: رابطه با خدا، به ‌عنوان يک وجود قادر و متعال، مهربان، خيرخواه، حاکم، حافظ و وکيل، مونس، هدايت‌گر، ناظر و حکيم و در حالتي خوف و رجا ادراک شده است. پرستش وجود هميشگي وي، در اين رابطه مهم است. اين رابطه گاهي به صورت نياز مادي يا روحي درک شده است.
    - سميرا: «احساس مي‌کنم در پناه کسي هستم که خيالم هميشه ازش راحته».
    - حميرا: «گاهي توي حالت معنويم حس گريه بهم دست مي‌ده. احساس مي‌کنم خدا خيلي بهم لطف داشته با اينکه مي‌ديده من چقدر گنه‌کارم و چقدر بدم. اون لحظه دوست دارم سجده کنم، شکر کنم، نماز بخونم. يا وقتي ياد مرگ مي‌افتم، تاريکه و تنها مي‌شم دائم مي‌گم خدايا منو ببخش».
    رابطه متعالي با ديگران: رابطه با ديگران، تحت حالتي از شفقت و خيرخواهي که به گرايش کمک به همنوع مي‌انجامد.
    - پگاه: «منظورم از معنويت، عواطف و احساساته؛ مثلاً فرض کن من شب امتحانم درس نخوندم ولي به دوستم کمک مي‌کنم، نوع‌دوستي، مهرباني، صلح‌طلبي: خصوصيات خوب انساني، رعايت کردن حقوق هم نوع».
    رابطة متعالي با ائمه: رابطه با ائمة معصومين، به ‌عنوان قدرتي براي کمک و پشتيباني در بحران‌ها. همچنين يک رابطة روحي از جنس انس و علاقه، زير مقولة ديگري از تعالي رابطه‌اي با عناصر است.
    - رضيه: «امام رضا، امام ماست و چون امام هست براي ما اينقدر بزرگه. آدم احساس مي‌کنه اگه باهاش حرف بزني، متوجه مي‌شه. سعي مي‌کنيم باهاش ارتباط برقرار کنيم و باهاش درد و دل کنيم».
    رابطه متعالي با خود: يکي از ديگر اجزاي مهم مقولة محوري، ادراک متعالي از عناصر، ادراک و رابطة فرد با خود است. حالتي از تعالي که شخص به خود نسبت داده است. اين خرده‌مقوله، خود شامل چند عامل است: آزادي، سازگاري و اطمينان قلبي. مفهوم آزادي با عوامل آزادي مادي، آزادي فکري، آزادي جغرافيايي، آزادي از ديگران، آزادي از خود، و آزادي يا گشودگي عقيدتي تبيين شده است. مقصود از آزادي مادي، رهايي شخص از قيد تعلقات مادي، مثل پول و مقام مي‌باشد. آزادي فکري، به رهايي شخص از درگيري شديد در مشغله‌هاي روزمره اشاره دارد. آزادي جغرافيايي، به دغدغه‌هاي بدون مرزبندي وطن و غيروطن اطلاق مي‌شود. آزادي از ديگران، معني آزادي و استقلال، به بازخوردهاي منفي و مثبت بيروني تعريف شده است. آزادي از خود، کنار گذاشتن منفعت‌طلبي‌ها و خودخواهي‌هاست. گشودگي عقيدتي به معني انعطاف‌پذيري و عدم تعصب نسبت به عقايد است.
    - آيدا: «برادرم را يک آدم خيلي معنوي مي‌دونم؛ چون تظاهري در کارش نداره ولي سعي مي‌کنه کارش را درست انجام بده، کاري به کار بقيه نداره».
    - وحيد: «تعلق زيادي به اطرافيان و آدم‌ها و هر چيز ديگه‌اي توي دنيا من رو از معنويت دور مي‌کنه».
    - نيکو: «برات مهم نباشه که داري به چه کسي صدقه مي‌دهي. برات مهم نباشه که چه كسي داره حرف درست مي‌زنه؟ حرف درست را به‌ خاطر درست بودنش، بپذيريم نه به خاطر مليت و قوم و دينش».
    مفهوم سازگاري، با چند عامل سازگاري با مشکلات، محيط، انسان‌ها، وسعت قلب، و رضايت از زندگي در داده‌هاي مصاحبه کشف شده است.
    - فريده: «محيط کمتر آدم رو آزار مي‌ده؛ چون خودت را نمي‌بيني، منيت کمتري داري، اشکالات ديگران و اشتباهاتشون در حق تو خيلي کم آزارت مي‌دهد».
    - سما: «آدم معنوي کسي هست که از خوش بودن، خيلي خوشحال نمي‌شه و از غم هم خيلي غمگين نمي‌شه؛ چون رابطة عميقي با خدا داره و همه چيز رو دست اون مي‌بينه».
    آخرين عامل، يعني اطمينان قلبي با احساس آرامش و ايمني، رضايت از خود، لذت، اميد و مثبت‌نگري در ذهن افراد حاضر در اين نمونه، شکل گرفته است.
    - وحيد: «بار اول که کعبه را ديدم، ناخودآگاه سجده کردم. اون لحظه، نهايت آرامش را برام داشت. احساس کردم خدا اونجاست و ما که رسيديم به ما خوشامد مي‌گويد و لبخند مي‌زند، اين آرامش، رضايت خداوند است. آرامش ناشي از ارتباط خالصي است که با خدا برقرار مي‌شود».
    - سميرا: «چيزي که از معنويت به ذهنم مي‌رسه، حس آرامش و اطمينان قلبي که آدم احساس مي‌کنه در امانه».
    - ياسين: «معنويت يک نوع رضايت از خود را در من ايجاد مي‌کنه و احساس آرامش، نتيجه اين رضايت از خود هست».
    رابطه متعالي با طبيعت: رابطة شخص با طبيعت به حالتي از تکريم و تقديس و محافظت از طبيعت موجود تحول يافته است. عموم افراد طبيعت را مخلوقي با خالق يکسان با خود تلقي نموده‌اند.
    - نيلوفر: «حس خوبي نسبت به طبيعت دارم چون فکر مي‌کنم طبيعت مثل ما آدم‌هاست و هر دو مخلوق يک خالق هستيم».
    3. رفتار ارزشي- اخلاقي
    رفتار متناسب با چارچوب شناختي هويت معنوي، در محدودة ارزش‌ها در اين مقوله مد نظر است. به ‌عنوان نمونه، فردي که در خرده‌مقولة اعتقاد به وجود دين از هسته‌هاي شناختي احصا شده، در اين مقوله، بر اجراي قواعد اخلاقي دين تأکيد مي‌کند. چنين فردي، بر اساس اعتقاد به نظارت الهي به محاسبة مداوم اعمال خود پرداخته و مفهوم توبه در اين جايگاه شکل مي‌گيرد.
    - فريد: «بر اساس اينکه مي‌دوني خدا ناظر هست، چارچوبي تعريف مي‌کني با اعتقاد به چيزهايي که معنويته، مي‌توني راحت کارهات رو در قالب اون چارچوب انجام بدي».
    - حميرا: «من معنويت را بيشتر اخلاق مي‌بينم. مثلاً به اخلاق طرف نگاه مي‌کنم، اينکه ظلم نمي‌کنه و مهربونه، اهل دروغ نيست، کلک نمي‌زنه. معنويت ارتباط نزديکي با خالقش دارد. فرد چارچوب اخلاقي را از دينش و از اون مذهبي که داره مي‌گيره».
    گاهي شخص، چارچوب اخلاقي ترسيمي براي خود را مورد تأکيد براي عمل قرار مي‌دهد.
    - آيدا: «معنويت، يكسري اصول دروني هست که توي شخصيت هر کس شکل مي‌گيره و بايدها و نبايدهايي که براي خودش تعريف مي‌کنه».
    برخي افراد نيز فطرت را منشأيي براي ايجاد يک چارچوب بديهي دانسته‌اند.
    - نيکو: «معنويت از جنس احساس به کائنات هست، احساسي که تو نسبت به تک‌تک اجزاء کائنات داري، همون موجب مي‌شه که اون چارچوب اخلاقي را بهت بده. مثلاً دروغ گفتن بده، چون تو داري مثلاً حق يکي از اجزاي کائنات را پايمال مي‌کني ولي بايد باهاش با صداقت رفتار کني، مجموعه‌اي از اين مي‌شه معنويت از زندگي».
    4. محاسبه و رسالت
    اين موضوع که فرد احساس مي‌کند بايد با دغدغة معنويت زندگي کند، نوعي احساس هدفمندي و انگيزه در او ايجاد مي‌كند. مقولة محوري محاسبه و رسالت، به انگيزه و هدف، رشد و کمال، تکليف، استقامت، اعتماد به نفس، تمايل به خودسازي، و بهره‌گيري از فرصت‌ها و تلاش براي عدم خسران اشاره دارد. هويت معنوي، شخص را به جديت و هدفمندي در تکليف زندگي خود وا مي‌دارد. اين تکليف، گاهي عبوديت و بندگي خدا براي شخص حساب مي‌شود.
    - سمانه: «آدم معنوي آنقدر بزرگه که محدود نمي‌شه در اين چارچوب، فرضاً اگر دنبال تحصيلات هست، اون دنبال مدرکش نيست. دنبال اون معناي پشتشه. دنبال اون هست. مثلاً، کمک به يک آدمي، کمک به جامعه‌اش. کسي که معنوي هست، اين طوري هست؛ يعني پشت هر کارش يک معنايي هست. همين طوري سرسري دنبال کارش نمي‌ره، يک هدف بزرگ داره».
    - پگاه: «وقتي فکر مي‌کني که با يک اتفاق کوچک تمام هدف‌ها و چيزهاي دنيا تموم مي‌شه، متقاعد مي‌شوي که در اين مدت براي کاهش درد جامعه و فکر به بقيه بيشتر رسيدگي کني؛ چون هر لحظه ممکن است خودت مريضي بگيري که نتوني خيلي کارهايي که مي‌تونستي انجام بدي».
    - اميرحسين: «با يک خودداري مثلاً يه موقع‌هايي يک درگيري لفظي صورت مي‌گيره، با خودداري کردن از پاسخ به تحقير و توهين اون شخص احساس مي‌کنم که پيشرفت کردم. معنويت يک جريان هست، زمان مي‌گذره و ما داريم کارهايي رو انجام مي‌ديم که نتيجه‌اش را نه از وجود خودمان، بلکه بايد از وجودي که عالم باشه به تمام شرايط موجود بگيريم، که اگر همين لحظه زندگي را متوقف کنيم، بايد ديد چه بدهکاري و بستانکاري تا اين لحظه وجود داره».
    5. سنن ديني
    اکثر افراد حاضر در اين نمونه، در اطلاعات هويت معنوي خود به آداب ديني اشاره نموده‌اند. اين آداب، نوعي تعهدات ديني محسوب مي‌شوند. از ‌جمله اين آداب، مي‌توان از نماز، نماز جماعت، روزه، نذر، ذکر، تلاوت قرآن، حجاب، ادعيه، جلسات مذهبي، زيارت نام برد.
    - رضيه: «اولين ادارک معنوي‌ام فکر کنم وقتي بود که برام جشن تکليف گرفتن. مثلاً، چادر نماز و جانماز خريدن، بعد احساس کردم بايد ماه رمضان را بيدار شم و نمازهام رو بخونم».
    - وحيد: «مثلاً صله رحم، رسم خيلي خوبيه، وقتي بعد از مدت‌ها ديد و بازديد مي‌کني، معنوي‌تري، آرامش بيشتري داري. من تقريباً هر شش ماه يکبار نذر مي‌کنم، بابت اداي حاجتم خون اهدا مي‌کنم، با نيت نذر. اين هم يک جور کمک به بقيه هست و برام آرامش مياره».
    - فريده: «من فکر مي‌کنم از نماز که شروع کني، مسير معنويت شروع مي‌شه، معنويت اوجش خداست. از نماز که شروع کردم، جرقه‌ها اونجا زده شد، بعدش کم‌کم به سمت حجاب کشيده شدم».
    نمودار زير بيانگر مقوله‌هاي محوري هسته‌هاي شناختي هويت معنوي است.

    شکل 1. مقوله‌هاي محوري منتج از يافته‌ها
    بحث و نتيجه‌گيري
    مقولة اصلي هويت معنوي در اوايل بزرگسالي، بازبيني مدل هويت معنوي است. چنان‌که گفته شد، هدف اين مطالعه، بررسي وضعيت هويت معنوي ادراک شده در اوايل بزرگسالي، در بافت فرهنگي اسلامي - ايراني بوده است. تعريف و تبيين آنچه به ‌عنوان «خود معنوي»، در ذهن افراد در اوايل بزرگسالي، با توجه به فرايند رشد طي شده شکل گرفته است، و ارائه تعريفي که مستقل از محتواي مختلف ذکر شده، مفاهيم همة اذهان نمونه را تبيين کند، پيچيده و تو در تو به نظر مي‌رسد. چنان‌که در اين نمونه، نيز پاسخ‌دهندگان اين موضوع را در پاسخ‌گويي به سؤالات به طور مكرر اذعان کرده‌اند. لذا اين مهم، جز به وسيلة روش‌هاي کيفي عميق، قابل تحقق نيست.
    حاصل اينکه زيربناي ساختار خود معنوي، از هسته‌هاي شناختي شکل گرفته است و مبتني بر اين زيرساخت، فرد، خود را در ارتباطات متعالي و فردي با ارکان مختلف تعريف مي‌کند. در مرحلة بعد، فرد در نسبتي که از خود با همة ارکان مشخص ساخته، براي زندگي خود نوعي جهت‌گيري دغدغه‌مند، پايبندي به احکامي براي زيستن و صفات ارزشي اخلاقي مي‌سازد. اينکه فرد صفات را چگونه اتخاذ کند و يا اينکه، چه هدفي را انتخاب کند و يا در احکام معاش کداميک را انتخاب کند، مبتني بر محتواي ادراک شدة وي در دو پلة قبل است. بنابراين، شخص در فردي‌سازي معنويت خود آگاهانه و يا ناآگاهانه، عامل و پوياست. در کشور ايران و در بافت مسلمان، طبيعي است که محتواي هويت معنوي چه در مبتدا و چه در پيامدها، بسيار متأثر از نظام شناختي اسلام باشد. اما اينکه چه عواملي بر اين عامليت و حتي بر اين پويايي اثرگذار است، از جمله دين و چارچوب شناختي آن، فرهنگ، نوع دلبستگي و... پرسشي است که نيازمند تحقيقي ديگر است.
    براين‌اساس، براي ارائه يک تعريف هويت معنوي عمومي، که تصويري از افراد ايراني مسلمان در اوايل بزرگسالي ارائه دهد، بايد گفت: هويت معنوي نوعي برقراري ارتباط آگاهانه يا ناآگاهانه، با جهان هستي، مبتني بر هسته‌هاي شناختي متعالي شکل گرفته در ذهن است که به انتخاب پويا و عامل رفتار اخلاقي ارزشمند، هدفمندي حيات و تعهد به سنن ديني مي‌انجامد.
    نتايج اين مطالعه نشان مي‌دهد که در نظر گرفتن هويت معنوي، به ‌عنوان يکي از جنبه‌هاي مستقل رشد در ارتباط با ساير جنبه‌ها، بخصوص در اوايل بزرگسالي، که سن بررسي مجدد معنويت در هويت فردي است (آرنت، 2007)، لازم و ضروري مي‌باشد.
    ملاحظه ابعاد منتج از اين مطالعه، به ‌عنوان ابعاد بالفعل موجود در جامعه، براي هويت معنوي در سنين اوايل بزرگسالي، بيانگر ظرفيت مثبت تقويت معنويت، به ‌عنوان واسطه‌اي براي ارتقاي سلامت روان افراد در اوايل بزرگسالي است. سلامت روان در ابعادي مثل قدرت دوست داشتن، عشق ورزيدن و حسن روابط اجتماعي (ساجدي، 1387)، با زير مقوله تعالي رابطه‌اي با ديگران، در بعد خودشکوفايي و حرکت به سمت رشد مطلوب (همان)، در بعد دغدغة سعادت بشر، يا احساس مسئوليت نسبت به ديگران (همان) با مقولة محاسبه و رسالت، در بعد نبود نابهنجاري رواني، آرامش روان و مقابله با اضطراب‌ها (همان)، با زير مقوله سازگاري از ارتباط متعالي با خود، و در بعد معنادهي به زندگي و درمان پوچ‌گرايي (همان)، با زير مقوله اعتقاد به هدفمندي هستي، در ابعاد هويت معنوي فرد همخوان است. همراهي ابعاد هويت معنوي موجود در اين مطالعه، با ديدگاه‌هاي مختلف سلامت روان، تأکيد مجددي بر ضرورت اهميت به مسئلة هويت معنوي، با در نظر گرفتن پيام‌هاي آن در نظام آموزشي مي‌باشد.
    با توجه به نوع تجربيات معنوي و بيانِ تعريف هويت معنوي شرکت‌کنندگان در اين پژوهش، شايد يکي از مهم‌ترين پيام‌ها اين باشد که هويت معنوي، مفهومي مرتبط با بافت فرهنگي- مذهبي جامعه است و در يک ارتباط دوسويه بين خود و اجتماع حاصل مي‌گردد. اين مسئله، هشداري براي وظيفة خطير نظام آموزشي جامعه، والدين، مربيان و ساير نهادهاي تربيتي است.
    اما بايد توجه کرد که تجربة معنويت، يک ميل باطني مشترک در بين مردم و در ميان همة فرهنگ‌هاست (ريمر و همكاران، 2009). با توجه به يافته‌ها، ابعاد وضعيت هويت معنوي، حاصل از اين مطالعه، در حالت کلي (و نه روش‌ها و جزئيات نگرشي)، فاصلة بسيار زيادي از ابعاد منتج در ساير اديان الهي، در ديگر نقاط دنيا ندارد. ازاين‌رو، به نظر مي‌رسد، تأکيد بر روح معنوي اديان و برنامه‌ريزي براي آموزش و تقويت آن، مي‌تواند به ‌عنوان يک نقطه هدف مشترک در مليت‌هاي مختلف محسوب گردد. يافتن اين وجه مشترک، در قالب يک هدف آموزشي در ملل مختلف، امکان برقراري اين ارتباط را با توجه به بافت آموزشي مد نظر برقرار مي‌کند. آنچه لازم به نظر مي‌رسد، هدف‌گذاري صحيح آموزشي بر اساس فرهنگ ديني بافت ايران و برنامه‌ريزي براي رسيدن به آن، با توجه به وضعيت موجود مي‌باشد.
     
     

    References: 
    • استراوس، انسلم و جوليت کوربين، 1391، اصول روش تحقيق کيفي، فنون و مراحل توليد نظريه زمينه‌اي، ترجمة ابراهيم افشار، تهران، ني.
    • بلند، حسن، 1393، «معنويت‌گرايي، مديريت زمان و پيشرفت تحصيلي: زمان‌ورزي معنوي»، پژوهش‌هاي روان‌شناسي باليني و مشاوره، سال چهارم، ش 1، ص 155-174
    • حسن، جعفر و همكاران، 1393، 1393، «نقش بهزيستي معنوي و راهبردهاي مقابله‌ايي در رفتارهاي پرخطر نوجوانان»، انديشه و رفتار، سال نهم، ش 33، ص 17-26.
    • جاني‌پژوه، محمدرضا و همكاران،‌ 1389، «رابطة معنويت با سلامت روان در دانشجويان»، در: پنجمين سمينار بهداشت رواني دانشجويان، تهران، دانشگاه ايران.
    • ساجدي، ابوالفضل، 1387، «دين و بهداشت روان(1)»، روان‌شناسي در تعامل با بهداشت روان، سال اول، ش 1، ص 55-86.
    • محمدپور، احمد و همكاران، 1388، «بازسازي معنايي تغييرات خانواده به شيوة نظريه زمينه‌اي: (مطالعات موردي ايلات منگور و گورک)»، خانواده‌پژوهي، سال پنجم، ش 19، ص 310-332.
    • معيني‌کيا، مهدي و عادل زاهد بابلان، 1389، «رابطة بين کيفيت زندگي و تعالي معنوي با سلامت عمومي دانشجويان»، در: پنجمين سمينار بهداشت رواني دانشجويان، تهران، دانشگاه ايران.
    • مؤمني، خدامراد و همكاران، 1394، «رابطه معنويت، تاب‌آوري و راهبردهاي مقابله‌اي با بهزيستي روان‌شناختي دانشجويان»، جنتاشايپر (ماه‌نامه علمي پژوهشي دانشگاه علوم پزشكي كرمانشاه)، سال شانزدهم، ش 8، ص 626-634.
    • نادي، محمدعلي و ايلناز سجاديان، 1394، «تحليل روابط بين معناي معنوي با بهزيستي معنوي، شادي ذهني، رضايت از زندگي، شكوفايي روان‌شناختي، اميد به آينده و هدفمندي در زندگي دانشجويان»، طلوع بهداشت، سال دهم، ش 3 و 4، ص 54-68.
    • همتي‌پاک، معصومه و همكاران، 1389، «اعتقادات معنوي و کيفيت زندگي: يک مطالعه کيفي از ديدگاه دختران نوجوان مبتلا به ديابت»، کومش، ش 2، ص 144-151.
    • Arnett, J. J, 1998, Learning to stand alone: The contemporary American transition to adulthood in cultural and historical context, Human Development, v. 41 (5-6), p. 295-315.
    • Arnett, J. J, 2007, "Afterword: Aging out of care -Toward realizing the possibilities of emerging adulthood", New directions for youth development, p. 151-161.
    • Arnett, J.J, 2008, Positive youth development & spirituality: From theory to research, In Lerner, R. M., Roeser, R. W., & Phelps, E. (Eds.). West Conshohocken, PA: Templeton Foundation Press.
    • Benson, P.L, & Scales, P.C, 2009, The definition and Preliminary measurement of thriving in adolescence, Journal of Positive Psychology, v. 4, p. 85–104.
    • Brady, L. L, & Hapenny, A, 2010, Giving back and growing in service: Investigating spirituality, religiosity, and generativity in young adults, Journal of Adult Development, v. 17(3), p. 162-167.
    • Cotton, S, et al, 2006, Religion/spirituality and adolescent health outcomes: a review, Journal of Adolescent Health, v. 38 (4), p. 472-480.
    • Fowler,J, & Dell,M, 2006, Stages of faith from infancy through adolescence: Reflections on three decades of faith development theory, In E. Roehlkepartain, P.King, L.Wagener,& P.Benson(Eds.), Handbook of spiritual development in childhood and adolescence (p. 34-44), London:Sage.
    • Gilliam,A.K, et al, 2008, The relation between stress and college adjustment: The moderating role of spirituality, Modern Psychological Studies, v. 13, p. 84–101.
    • Josselson, R, 1996, Revising herself: The story of women’s identity from college to midlife, London:Oxford University Press.
    • Kiesling, C, S, et al, 2006, Identity and spirituality: A psychosocial exploration of the sense of spiritual self, Developmental Psychology, v. 42, p .1269 1277.
    • Knox, D, et al, 1998, Religiosity and Spirituality among college students, College Student Journal, v. 32, p. 430-432.
    • Labouvie Vief, 2006, Emerging structures of adult thought, In Arnett, J. J., & Tanner, J. L. (Eds.). Emerging adults in America: Coming of age in the 21st century, Washington, DC: American Psychological Association.
    • MacDonald, D. A, & Friedman, H. L, 2002, Assessment of humanistic, transpersonal, and spiritual constructs: State of the science, Journal of Humanistic Psychology, v. 42(4), 102-125.
    • Mackenzie, E. R, et al, 2000, Spiritual support and psychological well-being: Older adults' perceptions of the religion and health connection, Alternative therapies in health and medicine, v. 6(6), p. 37-45.
    • Matiss, J. S, 2000, Aferican American women’s definition of spirituality and religiosity, Journal of black psychology, v. 26(1), p. 101-122.
    • McIntosh,D, & Spilka, B, 1990, Religion and physical health: The Role of personal faith and control beliefs. In M. Lynn & D. Moberg (Eds.), Research in the social scientific study of religion (vol. 2, p.167 194).Greenwich ,CT:JAI.
    • Patton, M. Q, 2002, Qualitative Research and Evaluation Methods, (3rd edition), California: Sage Publications.
    • Plante, T. G, & Sherman, A. C, 2001, Research on faith and health: New approaches to old questions, In T. G. Plante & A. C. Sherman, (Eds), Faith and Health, New York: Guilford Press, 1–12.
    • Raftopoulos, M, & Bates, G, 2011, ‘It’s that knowing that you are not alone’: the role of spirituality in adolescent resilience, International Journal of Children's Spirituality, v. 16(2), p. 151-167.
    • Rahnama, M, et al, 2012, Iranian cancer patients’ perception of spirituality: a qualitative content analysis study, BMC nursing, v. 11(1), p. 11-19.
    • Reimer, K. S, et al, 2009, Developing Spiritual Identity: Retrospective Accounts From Muslim, Jewish, and Christian Exemplars, In De Souza, M., Francis, L. J., & O'Higgins-Norman, J. (Eds). International Handbook of Education for Spirituality, Care and Wellbeing (pp. 507-523), Springer Netherlands.
    • Rew,L, & Wong,Y.J, 2006, A systematic review of associations among religiosity/ spirituality and adolescent health attitudes and behaviors, Journal of Adolescent Health, v. 38, p. 433–442.
    • Roehlkepartain, E. C, et al, 2011, Spiritual identity: Contextual perspectives, In Schwartz, S.J, Luyckx ,k. Vigonles, V.(Eds.). Handbook of Identity Theory and Research (pp. 545-562), Springer New York.
    • Shedlock, D, & Cornelius, S, 2003, Psychological approaches to Wisdom and its development, In J. Demick &C. And reoletti (Eds.),Handbook of adult development (p. 153–168), Westport, CT: Praeger.
    • Singleton, A, et al, 2004, Spirituality in adolescence and young adulthood: a method for a qualitative study, International Journal of Children's Spirituality, v.9(3), p. 247-262.
    • Templeton,J.L, & Ecclec,J.S, 2006, InRoehlkepartain,E.C., King,P.E., Wagene L, & Benson, P.L, (Eds) The handbook of spiritual development in childhood and adolescence, Thousand Oaks, CA: Sage.
    • White, H.R, et al, 2006, Increases in alcohol and marijuana used during the transition out of high school into emerging adulthood: The effects of leaving home, going to college, and high school protective factors, Journal of Studies on Alcohol, v. 67, p. 810–822.
    • Wilber, K, 2000, Sex, ecology, spirituality: The spirit of evolution, Boston, MA: Shambhala.
    • Wink, P, & Dillon, M, 2002, Spiritual development across the life course: Findings from a longitudinal study, Journal of Adult Development, v. 9, p. 79-94.
    • Zinnbauer, B.J, et al, 1999, The emerging meanings of religiousness and spirituality: problems and prospects, Journal of Personality, v. 67, p. 889–916.
    • Zullig, K.J, et al, 2006, The association between perceived spirituality, religiosity, and life satisfaction: The mediating Role of self-rated health, Social Indicators Research, v. 79, p. 255–274.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حجازی، الهه، لاری، نرجس.(1396) واکاوی هویت معنوی ادراک شده دانشجویان مسلمان ایرانی. فصلنامه روان‌شناسی و دین، 10(1)، 47-64

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    الهه حجازی؛ نرجس لاری."واکاوی هویت معنوی ادراک شده دانشجویان مسلمان ایرانی". فصلنامه روان‌شناسی و دین، 10، 1، 1396، 47-64

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حجازی، الهه، لاری، نرجس.(1396) 'واکاوی هویت معنوی ادراک شده دانشجویان مسلمان ایرانی'، فصلنامه روان‌شناسی و دین، 10(1), pp. 47-64

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حجازی، الهه، لاری، نرجس. واکاوی هویت معنوی ادراک شده دانشجویان مسلمان ایرانی. روان‌شناسی و دین، 10, 1396؛ 10(1): 47-64