روان‌شناسی و دین، سال دهم، شماره دوم، پیاپی 38، تابستان 1396، صفحات 85-96

    رابطه‌ی ساده و چندگانه‌ی باورهای مذهبی، سخت‌رویی روان‌شناختی و حمایت اجتماعی ادراک شده با رشد پس از سانحه در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکروزیس

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ صفورا سالمی / دانشجوي دکتري روان‌شناسي دانشگاه شهيد چمران اهواز / s_salemi85@yahoo.com
    علیرضا رشیدی / *استاديار گروه مشاورة دانشگاه رازي
    سیده‌افروز سیدموسوی / دانشجوي دکتري روان‌شناسي دانشگاه امام رضا (ع)
    عادله زهتاب نجفی / دانشجوي دکتري روان‌شناسي دانشگاه امام رضا (ع)
    چکیده: 
    هدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه‌ی ساده و چندگانه‌ی متغیرهای باورهای مذهبی، سخت رویی روان شناختی و حمایت اجتماعی ادراک شده با رشد پس از سانحه در بیماران مبتلا به «مولتیپل اسکروزیس» شهر تهران است. نمونه‌ی پژوهش شامل 100 بیمار مبتلا به مولتیپل اسکروزیس است که به طور در دسترس انتخاب گردیدند. در این پژوهش، از چهار پرسش نامه‌ی دین داری، سخت رویی روان شناختی، مقیاس چندوجهی حمایت اجتماعی ادراک شده، و پرسش نامه‌ی رشد پس از سانحه استفاده گردید. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از ضریب همبستگی ساده و رگرسیون چندمتغیری استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که می توان رشد پس از سانحه را بر اساس متغیرهای باورهای مذهبی، سخت رویی روان شناختی و حمایت اجتماعی ادراک شده پیش بینی نمود.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Simple and Complex Relationship of the Religious Beliefs, Psychological Hardness and Realized Social Support with Post-Traumatic Growth among the People with MS
    Abstract: 
    The purpose of the present study is to explore the simple and complex relationship of religious beliefs, psychological hardness and realized social support with post-traumatic growth among the people with MS in Tehran. The sample includes 100 people with MS who were chosen by convenience sampling. Religion questionnaire, psychological hardness questionnaire, realized social support multi-faceted scale and post-traumatic growth questionnaire were used. To analyze the data simple correlation coefficient and multi-variant regression were used. The findings show that post-traumatic growth is predictable through the variables of religious beliefs, psychological hardness and realized social support.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    در قلمرو علم روان‌شناسي، تحقيقات زيادي در زمينة تأثير حوادث و سوانح ناگوار بر انسان انجام شده که عمدتاً اين‌گونه بررسي‌ها در جهت شناسايي اثرات سوء اين رويدادها بوده است. از سال 1980، رشتة «روان‌پزشکي» به طور رسمي اثرات رواني منفي سانحه را مطرح كرد و تشخيص اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) در راهنماي تشخيصي و آماري اختلالات رواني در چاپ سوم بررسي شد (سيدمحمودي، 1392، به نقل از: انجمن روان‌شناسي آمريکا، 1980). اما اين اختلال تنها بخشي از واکنش افراد به مشکلات سخت زندگي را توجيه مي‌کند و در بسياري مواقع، ممکن است پس از اينکه فرد رخداد ناگوار و يا بيماري خاصي را تجربه کرد رشد پس از سانحه را تجربه نمايد. «رشد پس از سانحه» (PTG) به تغييرات شخصي و روان‌شناختي مثبتي گفته مي‌شود که پس از وقوع يک حادثة سخت ايجاد شده و نتيجة مبارزه فرد عليه اين حادثة استرس‌زا داراي اهميت انطباقي است. اين پديده قرن‌هاست شناسايي شده، اما فقط طي چند سال اخير موضوع تحقيق تجربي قرار گرفته است (تدسکي (Tedeschi) و همکاران، 2004، ص 4).
    در ادبيات «تروماشناسي»، اين اصطلاح به معناي تغيير در ادراك از خود، رابطه با ديگران، فلسفة زندگي، تغيير در باورهاي بنيادي، تغيير حاصل شده در هويت، و تغيير در ادراك از خود به صورت خودتأييدي و خودكارآمدي بالا به كار مي‌رود (همان).
    از نظر زولنر و مارکز «رشد پس از سانحه»، به تجربة تغييرات معنادار مثبت ناشي از مخاطرات مربوط به مواقع فوق‌العاده بحراني زندگي گفته مي‌شود (زولنر و مارکر (Zoellner & Maercker)، 2006، ص 631). تدسکي (1999) معتقد است: رشد پس از سانحه به يكي از اين صورت‌ها ظاهر مي‌شود: حس مطلوب و رضايت‌بخش از خود، احساس شايستگي و انعطاف‌پذير بودن به هنگام مواجهه با چالش‌هاي زندگي يا تغيير در روابط بين‌فردي به طور خاص، روابط نزديك‌تر با افراد خانواده و افراد شاخص ديگر (وابستگان و آشنايان)، آشتي‌گرايي، توانمندي فزون يافته براي محافظت از خود و جلوگيري از روابط سوءاستفاده مآبانه، نوع‌دوستي بيشتر، افزايش اراده براي پذيرش كمك و باز بودن بيشتر براي رفتارهاي جديد، امكانات تغيير يافته، عقايد قوي، معنايابي در زندگي و ادراكات جديد از زندگي (تدسکي، 1999، ص 322).
    در زمينة رشد پس از سانحه، الگو‌هاي گوناگوني بررسي شده است که از جملة اينها، الگوي بحران‌هاي فردي و رشد شخصي اسکافر و موس (1996) است. آنها يک الگوي مفهومي در خصوص نتايج مثبت پس از بحران‌هاي زندگي و انتقال از اين بحران‌ها ارائه کردند. بر اساس اين الگو، رويدادهاي منفي زندگي مانند ابتلا به بيماري‌هاي مزمن در برخي افراد مي‌تواند نتايج مثبتي ايجاد نمايد. در اين الگو، تأکيد شده است که شرايط محيطي و شخصي براي شکل دادن به تجربة بحران و عواقب آن مهم است. در اين الگو، شاخص‌هاي فردي عبارت بود از: ويژگي‌هاي سرشماري اجتماعي، خود کارآمدي، انعطاف‌پذيري، اعتقادات مذهبي، خوش‌بيني، اطمينان به خود، سطح انگيزش، وضعيت سلامت، و تجارب قبل از بحران. عوامل محيطي نيز روابط شخصي، حمايت اقوام، دوستان و محيط اجتماعي، منابع و ديگر جنبه‌هاي موقعيت زندگي را دربر مي‌گرفت (زولنر و مارکر، 2006، ص 635).
    همان‌گونه که مطرح شد، با توجه به الگوي اسکافر و موس (1996) برخي از ويژگي‌هاي شخصيتي، محيطي و روان‌شناختي مي‌توانند به‌عنوان عوامل مؤثر بر تغييرات مثبت پس از سانحه مطرح شوند که موجب دستيابي به مهارت‌هاي مقابله‌اي و سازش‌يافتگي در برابر عوامل تنيدگي‌زا مي‌شوند. در پژوهش‌هاي گوناگون نشان داده شده است که باورهاي مذهبي و معنوي مي‌تواند پيامدهاي ناخوشايند ناشي از «تروما» را کاهش دهد (ميرسون (Myerson) و همکاران، 2011). به نظر پارک (2006)، ارتباط بين ميزان باورهاي مذهبي در افرادي که رويداد ناگواري را تجربه کرده‌اند و رشد پس سانحه داشته‌اند انكارناپذير است. درواقع، به سبب سبک زندگي خاصي که متدينان دارند، آنها رويدادها را کمتر استرس‌زا ارزيابي مي‌کنند يا پس از بروز استرس، آن را به‌منزلة فرصتي براي رشد و تقويت معنوي و روحي خود مي‌دانند و يا آن را برنامه و تدبير الهي مي‌دانند. بنابراين، باورهاي مذهبي مي‌تواند فرد را به سوي کمال و تعالي و در نتيجه، به سوي رشد و تعالي پس از سانحه هدايت کند (پارک (Park)، 2006).
    وازكيوز و همكاران (2005) نيز گفته‌اند: يكي از پيش‌بين‌هاي اصلي براي تغييرات مثبت به دنبال بيماري‌هايي همچون سرطان، مولتيپل اسکروزيس و ديگر بيماري‌هاي مزمن، باورهاي مذهبي، اسنادهاي ديني و كنار آمدن ديني مي‌آيد (وازيکو (Vazquez) و همکاران، 2005، ص 316). ﻛﻮﺋﻴﻨﮓ نيز در ﺗﺤﻘﻴﻘﻲ ﻧﺸﺎن داده اﺳﺖ اﻓﺮادي ﻛﻪ اﻋﺘﻘﺎدات ﻣﺬﻫﺒﻲ ﻗﻮي‌ﺗﺮي دارﻧﺪ ﺳﺎزﮔﺎري ﺑﻬﺘﺮي ﺑﺎ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ‌ﻫﺎي دشوار زﻧﺪﮔﻲ دارﻧﺪ (کوينگ (Koenig)، 2007). همچنين هاکني و همكاران (2003) در ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت و ﭘﮋوﻫﺶ‌ﻫﺎي ﺧﻮد، ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ رﺳﻴﺪ ﻛﻪ ﺗﺠﺮﺑﻪ‌ﻫﺎي ﻣﻌﻨﻮي ﻣﺬﻫﺒﻲ غالباً موجب ﺟﺎبجايي در ارزش‌ﻫﺎي اﺧﻼﻗﻲ ﻓﺮد ﻣﻲ‌ﺷﻮد و در ﻧﺘﻴﺠﻪ، اﻳﻦ ﺟﺎبجايي در ﺟﻬﺖ دور ﺷﺪن از ﻣﺎدي‌ﮔﺮي و ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻳﺎوري و ﻧﻮع‌دوﺳﺘﻲ و در ﻧﺘﻴﺠﻪ، موجب ﺑﻬﺰﻳﺴﺘﻲ روان ﻓﺮد و انطباق با شرايط دشوار زندگي ﻣﻲ‌ﺷﻮد (هاکني (Hackney) و همکاران، 2003).
    از سوي ديگر، بانگهر (2013)، در پژوهش خود، نشان داد که داشتن اعتقادات مذهبي قوي موجب تسريع بازيابي سلامتي در بيماران مبتلا به بيماري‌هاي مزمن مي‌شود؛ زيرا افراد به کمک اين باورها براي مقابله با تنيدگي، توانايي بيشتر براي رسيدن به تغييرات مثبت پس از سانحه را به دست مي‌آورند.
    عامل ديگري که مشخص شده بر رشد پس از سانحه اثرگذار است حمايت اجتماعي است. «ﺣﻤﺎﯾﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ادراك‌شده» ﯾﻌﻨﯽ: ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻓﺮاﻫﻢ ﺷﺪه ﺗﻮﺳﻂ دﯾﮕﺮان که اﺣﺴﺎس ارزﺷﻤﻨﺪي ﺑﻪ ﻓﺮد مي‌دﻫﺪ و ﻓﺮﺻﺖ‌ﻫﺎﯾﯽ را ﺑﺮاي ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ دﯾﮕﺮان و ﻧﯿﺰ ﺗﺜﺒﯿﺖ ارﺗﺒﺎﻃﺎت با ارزش ﻓﺮاﻫﻢ ﻣﯽ‌آورد. «ﺣﻤﺎﯾﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ» ﺑﻪ ﺑﺮﺧﻮرداري از ﻣﺤﺒﺖ، ﻫﻤﺮاﻫﯽ و ﺗﻮﺟﻪ اﻋﻀﺎي ﺧﺎﻧﻮاده، دوﺳﺘﺎن و ﺳﺎﯾﺮ اﻓﺮاد ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺷﺪه اﺳﺖ. حمايت اجتماعي بر سبک مقابله با بحران و سازگاري موفق با تجارب تروما اثرگذار است. ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﻧﺸﺎن ﻣﯽ‌دﻫﻨﺪ ﺣﻤﺎﯾﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ در ﺣﻔﻆ ﺳﻼﻣﺘﯽ افراد نقش ﻣﻬﻤﯽ داﺷﺘﻪ، در ﮐﺎﻫﺶ آﺛﺎر ﻣﻨﻔﯽ اﺳﺘﺮسﻫﺎي ﻧﺎﺷﯽ از ﻣﺤﯿﻂ و ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺗأﺛﯿﺮ دارد (پروفيت (Proffit) و همکاران، 2006).
    در اين خصوص، ﻣﮏ‌ﮐﺎﺑﻪ و ﻫﻤﮑﺎران (2004) در ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺧﻮد ﻧﺸﺎن دادﻧﺪ ﺳﻄﺢ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺣﻤﺎﯾﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺑﺎ ﺗﻄﺒﯿﻖ ﺿﻌﯿﻒ روان‌ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ در بيماران مبتلا به اسکلروز مولتيپل ﻫﻤﺮاه ﺑﻮده اﺳﺖ (مک‌کابه (McCabe) و همکاران، 2004). مک‌کولي و همکاران (2009) در ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺧﻮد، ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﯽ ﻣﯿﺎن ﻣﺘﻐﯿﺮﻫﺎي روان‌ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ، درد و ﻋﻮاﻃﻒ ﻣﻨﻔﯽ را ﺑﻪ دﺳﺖ آورد. او ﻧﺸﺎن داد ﺣﻤﺎﯾﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ادراك‌ﺷﺪه، اﻣﯿﺪ و ﺧﻮش‌ﺑﯿﻨﯽ ﺑﺎ درد واﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ اسکلروز مولتيپل ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﯽ ﻣﻨﻔﯽ دارد (مک‌کولي (McAuley) و همکاران، 2009).
    «سرسختي روان‌شناختي» متغير ديگري است که بر تعالي و رشد بيماران مولتيپل اسکروزيس اثرگذار است. «سرسختي روان‌شناختي» حالتي است که توسط کوباسا (1979) مطرح گشت. وي با استفاده از نظريه‌هاي وجودي در شخصيت، سرسختي را ترکيبي از باورها دربارة خويشتن و جهان تعريف كرد که از سه مؤلفة «تعهد»، «کنترل» و «مبارزه‌جويي» تشکيل شده است. كسي که از تعهد بالايي برخوردار است، به اهميت و ارزش و معناي اينکه چه کسي است و چه فعاليتي انجام مي‌دهد، باور دارد و بر همين مبنا، قادر است تا دربارة هرچه انجام مي‌دهد معنايي بيابد. افرادي که داراي مؤلفة کنترل قوي هستند، رويدادهاي زندگي را قابل پيش‌بيني و کنترل‌پذير مي‌دانند و بر اين عقيده‌اند که قادرند با تلاش، آنچه را در اطرافشان رخ مي‌دهد تحت تأثير قرار دهند. افراد مبارزه‌جو بر اين باورند که تغيير و تحول از ويژگي‌هاي طبيعي زندگي است و انتظار وقوع دگرگوني مشوقي براي رشد و بالندگي است، تا تهديدي براي امنيت (کوباسا (kobasa)، 1979).
    مفهوم «سرسختي» مفهومي مفيد است که نشان مي‌دهد فرد حتي با داشتن يك زندگي دردناك، مثل ابتلا به بيماري مولتيپل اسکروزيس، مي‌تواند سلامت روان خود را حفظ كند (وانس (Vance) و همکاران، 2008). وانس و همكاران او همچنين نشان دادند افراد با سرسختي روان‌شناختي بالا در مقايسه با افراد داراي سرسختي روان‌شناختي پايين مديريت بهتري در شرايط فشارزا مانند ابتلا به بيماري‌ها دارند و از راهبردهاي مقابله‌اي مثبت‌تري استفاده مي‌كنند. آنها در اين موقعيت‌ها فعال‌تر و با تمرکز شناختي بالاتر، عمل مي‌كنند. افراد با سرسختي بالا در موقعيت‌هاي فشارزا بيشتر از روش‌هاي مقابله‌اي مسئله‌مدار استفاده مي‌كنند و افراد با سرسختي پايين از روش‌هاي مقابله‌اي هيجان‌مدار استفاده مي‌نمايند و سبك مقابله‌اي افراد سرسختي بالا در چنين موقعيت‌هايي کارآمدتر است.
    همان‌گونه که مطرح شد، «باورهاي مذهبي»، «ﺳﺨﺖ‌روﯾﯽ» و «ﺣﻤﺎﯾﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ» سه ﻋﺎﻣﻞ ﻣﻬﻢ و ﺗﺄﺛﯿﺮﮔﺬار ﺑﺮ ﻧﺤﻮة روﯾﺎروﯾﯽ ﻫﺮ ﻓﺮد ﺑﺎ ﻣﺸﮑﻼت، حوادث و بيماري‌هاست. بدين‌روي، اﯾﻦ پژوهش ﺑﺮ آن اﺳﺖ ﺗﺎ راﺑطة ﻣﯿﺎن باورهاي مذهبي، ﺳﺨﺖ‌روﯾﯽ روان‌شناختي و ﺣﻤﺎﯾﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ را ﺑﺎ رشد پس از سانحه در بيماران مبتلا به مولتيپل اسکروزيس بررسي کند.
    روش پژوهش
    اين ﭘﮋوﻫﺶ، با ﻫﺪف ﺑﺮرﺳﻲ ارﺗﺒﺎط باور‌هاي مذهبي، سخت‌رويي روان‌شناختي و حمايت اجتماعي ادراک‌شده با رشد پس از سانحه در بيماران مبتلا به اسکلروز مولتيپل و ﺑﻪ روش ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ اﻧﺠﺎم ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ. اين مطالعه بر روي 100 بيمار مولتيپل اسکروزيس 18-50 سالة مراجعه‌کننده به «خانه‌هاي سلامت» شهر تهران، که به روش در دسترس اتنخاب شدند، در سال 1392-1393 انجام شد. معيار ورود به پژوهش، سن بالاي 18 سال، توانايي خواندن و نوشتن، آگاهي از نوع بيماري و علاقه به همکاري بود. معيارهاي خروج از پژوهش نداشتن ديگر بيماري‌هاي مزمن و اختلالات شناختي بود. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ به اينکه آﻣﺎر اﺑﺘﻼي زﻧﺎن ﺑﻪ مولتيپل اسکروزيس قريب 2 ﺗﺎ3 ﺑﺮاﺑﺮ ﻣﺮدان است، نمونه‌هاي پژوهش از بين زنان انتخاب گرديد.
    ابزارهاي پژوهش
    پرسش‌نامة «رشد پس از سانحه»: پرسش‌نامة «رشد پس از سانحه» تدسچي و کالهون (1996) متشکل از 21 ماده است و براي اندازه‌گيري رشد پس از سانحه طراحي شده است. اين آزمون يک ابزار خودسنجي است که فرد بايد جواب‌هاي خود را در يک مقياس شش نقطه‌اي (صفر= هيچ تغييري را تجربه نکرده‌ام تا 5 = تغيير خيلي زيادي را تجربه کرده‌ام) قرار دهد. دامنة نمرات آزمون بين 0 تا 105 است. اعتبار آزمون در مطالعه، از طريق همساني دروني نمرة کلي مقياس و هر يک از خرده‌مقياس‌ها روي نمونه‌اي از بيماران قلبي در آمريکا از طريق مصاحبه تأييد شد. آلفاي کرونباخ براي کل مقياس 96/. به دست آمد. در مطالعة سيدمحمودي (1389) ساختار عاملي پرسش‌نامه روي نمونه‌اي از دانشجويان ايراني بررسي شد که چهار عامل به دست آمد: درک افزايش يافته از توانايي‌هاي خود، تغيير در اولويت‌ها و ارزش‌هاي زندگي، احساس صميميت با ديگران، و تلاش عمدي براي ايجاد رابطه با ديگران؛ ضريب پايايي پرسش‌نامه با فاصلة زماني يک هفته 94/0 بود و آلفاي کرونباخ براي کل مقياس 92/0 به‌دست آمد (سيدمحمودي، 1389).
    پرسش‌نامة «ﺳﺮﺳﺨﺘﻲ ﺭﻭﺍنﺸﻨﺎﺧﺘﻲ»: ﺍﻳﻦ ﻣﻘﻴﺎﺱ ﺗﻮﺳﻂ ﻛﻴﺎﻣﺮﺛﻲ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪه (1377) و ﺩﺍﺭﺍﻱ 27 ﻣﺎﺩﻩ است ﻭ ﻫﺮ ﻣﺎﺩﻩ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﭼﻬﺎﺭ ﮔﺰﻳﻨﻪ ﭘﺎﺳﺦ بوده ﻛﻪ ﺷﺎﻣﻞ «ﻫﺮﮔﺰ»، «ﺑﻪ ﻧﺪﺭﺕ»، »ﮔﺎﻫﻲ ﺍﻭﻗﺎﺕ» ﻭ «بيشتر ﺍﻭﻗﺎﺕ» است ﻭ - ﺑﻪ ﺗﺮﺗﻴﺐ- ﻧﻤﺮﻩ‌ﻫﺎﻱ صفر، ١، ٢ ﻭ 3 ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮﻧﺪ. ﺿﺮﻳﺐ ﭘﺎﻳﺎﻳﻲ ﺍﻳﻦ ﻣﻘﻴﺎﺱ ﺩﺭ ﻣﻄﺎلعة ﻛﻴﺎﻣﺮﺛﻲ (1377)، که با ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺭﻭﺵ «ﺑﺎﺯﺁﺯﻣﺎﻳﻲ» ﻣﺤﺎﺳﺒﻪ ﺷﺪﻩ، ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﺎ 84/0 ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺿﺮﻳﺐ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻘﻴﺎﺱ ﺩﺭ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻛﻴﺎﻣﺮﺛﻲ، ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺭﻭﺵ «ﻣﻼﻛﻲ» ﻣﺤﺎﺳﺒﻪ شده، برابر با 55/0 ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ اين ﭘﮋﻭﻫﺶ، ﺍﻳﻦ ﺿﺮﻳﺐ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻫﻤﺒﺴﺘﻪ ﻛﺮﺩﻥ ﻧﻤﺮﻩ‌ﻫﺎﻱ ﻛﻞ ﭘﺮسش‌نامه ﺑﺎ ﻧﻤﺮة ﻳﻚ ﺳﺆﺍﻝ ١٥ ﺩﺭجة ﻛﻠﻲ، ﻛﻪ ﻧﺸﺎﻥ‌ﺩﻫﻨﺪة ﺳﺮﺳﺨﺘﻲ «ﺧﻴﻠﻲ ﻛﻢ» ﺗﺎ «ﺧﻴﻠﻲ ﺯﻳﺎﺩ» ﻣﻲ‌ﺑﺎﺷﺪ، است، ﻣﺤﺎﺳﺒﻪ ﺷﺪ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﺑﺮ است ﺑﺎ 51/0 ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ 0001/0 معنا ﺩﺍﺭد.
    پرسش‌نامة «دين‌داري» گلاک و استارک: اين پرسش‌نامه توسط گلاک و استارک براي سنجيدن نگرش‌ها و باورهاي ديني و دين‌داري ساخته شده است (گلاک و استارک، 1965). براي استاندارد کردن در کشورهاي گوناگون در اروپا، آمريکا، آفريقا و آسيا بر روي پيروان اديان يهوديت، مسيحيت و اسلام اجرا گرديده و با دين اسلام هم انطباق يافته است (سراج‌زاده، 1377). ميزان اعتبار اين پرسش‌نامه در مطالعات گوناگون بر روي نمونه‌هاي متفاوت تعيين گرديده که حاکي از اعتبار بالاي آن در ابعاد مختلف است. در آخرين اجراي اين آزمون بر روي دانشجويان، آلفاي کلي پرسش‌نامه 83/0 بود. روايي بيروني پرسش‌نامه از طريق رابطة بين نمرات افراد در پرسش‌نامه و ارزيابي خودشان از ميزان دينداري خود 61/0 محاسبه گرديده است (همان).
    مقياس چندوجهي حمايت اجتماعي ادراک‌شده: اين مقياس در سال 1988 توسط زيمت و همکاران او براي ارزيابي ادراک آزمودني از کفايت منابع حمايت اجتماعي شامل خانواده، دوستان و فرد مهم در زندگي آزمودني ساخته شده است. اين ابزار يک مقياس خود گزارشي 12 بخشي است که شامل 3 خرده‌آزمون مي‌شود که هر خرده‌آزمون داراي 4 بخش است. محققان روايي و پايايي آزمون را مطلوب گزارش کرده‌اند. بسياري از تحقيقات نشان دادند که اين پرسش‌نامه از ثبات دروني و پايايي بازآزمايي بالايي برخوردار است (عليپور و همکاران، 1390).
    روش‌هاي آماري تحليل داده‌ها
    در اين پژوهش، به منظور تحليل داده‌ها، از روش‌هاي ضريب همبستگي «پيرسون» و «تحليل رگرسيون چندمتغيري» استفاده شد.
    يافته‌هاي پژوهش
    جدول 1. ميانگين و انحراف معيار متغيرهاي پژوهش
    آزمودني‌ها
    متغيرها    ميانگين    انحراف معيار
    باورهاي مذهبي    24/25    12/6
    سخت‌رويي روان‌شناختي    74/22    07/5
    حمايت اجتماعي ادراک‌شده    11/17    86/5
    رشد پس از سانحه    70/40    29/10
    همان‌گونه که در جدول 1 مشاهده مي‌شود، ميانگين و انحراف معيار براي هر يک از متغيرها - به ترتيب- باور مذهبي 24/25 و 12/6، سخت‌رويي روان‌شناختي 74/22 و 07/5 و حمايت اجتماعي ادراک‌شده 11/17 و 86/5 است.
    ﺟﺪﻭل 2. ﻧﺘﺎﻳﺞ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺿﺮﺍﻳﺐ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﺑﻴﻦ ﻣﺘﻐﻴﺮﻫﺎﻱ پژوهش
    حمايت اجتماعي ادراک شده    سخت‌رويي روان‌شناختي    باورهاي مذهبي    متغيرها
    سطح معناداري    ضريب همبستگي    سطح معناداري    ضريب همبستگي    سطح معناداري    ضريب همبستگي    رشد پس از سانحه
    01/.    32/.    01/.    41/.    01/.    55/.    
    همان‌گونه که در جدول 2 ملاحظه مي‌شود، همبستگي‌هاي ساده ميان باورهاي مذهبي، سخت‌رويي روان‌شناختي و حمايت اجتماعي ادراک‌شده با رشد پس از سانحه- به ترتيب- 55/0، 41/0 و 32/0 است که در سطح 01/0 معنادار است. 
    جدول 3. نتايج تحليل رگرسيون چندگانة باورهاي مذهبي، سخت‌رويي روان‌شناختي و حمايت اجتماعي ادراک‌شده با رشد پس از سانحه
    t    Beta    B    SE    R2    R    متغير پيش‌بين    متغير ملاک
    P                            
    45/15
    001/. <
    58/9
    001/. <
    38/9
    001/. <    545/.

    484/.

    389/.    073/.

    065/.

    089/.    005/.

    007/.

    009/.    297/.

    321/.

    352/.    545/.

    567/.

    594/.    باورهاي مذهبي

    سخت‌رويي روان‌شناختي

    حمايت اجتماعي ادراک شده    رشد پس از سانحه
    همان‌گونه که در جدول 3 نشان داده شده است، قريب 35 درصد از واريانس رشد پس از سانحه توسط متغيرهاي باورهاي مذهبي، سخت‌رويي روان‌شناختي و حمايت اجتماعي ادراک‌شده تبيين مي‌شود. با توجه به مقادير بتا- به ترتيب- باورهاي مذهبي (54/0)، سخت‌رويي روان‌شناختي (48/0) و حمايت اجتماعي ادراک‌شده (38/0)، قوي‌ترين متغيرها براي پيش‌بيني رشد پس از سانحه در بيماران مبتلا به ام.اس به ‌شمار مي‌آيد.
    بحث و نتيجه‌گيري
    اين پژوهش نشان داد که رشد پس از سانحه با باورهاي مذهبي از ارتباطي معنادار برخوردار است. اين يافته با يافته‌هاي پژوهش ميرسون (2011)، پارک (2006)، ويدز و همکاران (2005)، وازكيوز و همکاران (2005) همخوان است. در تبيين اين يافته، مي‌توان اذعان داشت افرادي که تعهد بيشتري به اهداف مذهبي و معنوي دارند پس از تروما، بهتر بهبود مي‌يابند و به دنبال يافتن معنايي از آن هستند (ميرسون، 2011، به نقل از: امونز و همكاران، 1998). همچنين عقايد مذهبي مي‌تواند به‌عنوان بخشي از تلاش در جهت يافتن معنا در زندگي، مهم باشد؛ زيرا عقايد ديني، حاوي يك چارچوب مفيد براي تبيين اين موضوع كه چرا موقعيت‌هاي چالش‌برانگيز شكل مي‌گيرند، و نحوة برخورد با اين چالش‌ها چه پيامدهايي را به دنبال خواهد داشت، تأثيرگذار خواهد بود. از سوي ديگر، دين براي رساندن انسان به آرامش روان، راه‌کارهاي ذهني و بينشي، مانند ارتقاي معرفت، خداباوري، صبر، زهد، توکل، رشد تدريجي بينش الهي، دعا و نيايش، و احياي فطرت الهي را ارائه مي‌کند که تمامي اين مسائل زمينه را براي رشد پس از سانحه فراهم مي‌سازد.
    يافتة ديگر اين پژوهش آن است که بين سخت‌رويي روان‌شناختي با رشد پس از سانحه ارتباطي مثبت به دست آمد. اين يافته همخوان با يافته‌هاي پژوهش‌هاي کوباسا (1979) و وانس و همكاران (2008) است. همان‌گونه که مطرح شد، «سرسختي ﺭﻭﺍﻥﺷﻨﺎﺧﺘﻲ» نوعي ﻭﻳﮋﮔﻲ ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻓﺮﺩ ﻭﺍﺟﺪ ﺁﻥ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺣﻞ ﮐﺎﺭﺁﻣﺪ ﭼﺎﻟﺶﻫﺎ ﻭ ﺍﺳﺘﺮﺱﻫﺎﻱ ﺑﻴﻦﻓﺮﺩﻱ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﺍﺟﻬﻪ ﺑﺎ ﺣﻮﺍﺩﺙ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ‌ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﻨﺒﻊ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﻭ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺳﭙﺮﻱ محافظ استفاد مي‌کند. ﺩﺭ ﭘﮋﻭﻫﺶﻫﺎي بسياري، بر «ﺳﺮﺳﺨﺘﻲ ﺭﻭﺍن‌شناختي» به‌عنوان ﻣﺘﻐﻴﺮﻱ ﺗأﺛﻴﺮﮔﺬﺍﺭ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻓﺸﺎﺭﻫﺎﻱ ﻣﺤﻴﻄﻲ تأﮐﻴﺪ شده ﺍﺳﺖ. مؤلفه‌هاي «سرسختي روان‌شناختي» سبب مي‌شوند افراد فشارهاي متأثر از بيماري اسکلروز مولتيپل را عاملي در جهت رشد و بالندگي در نظر بگيرند و به همين سبب، نسبت به کساني که فاقد اين ويژگي هستند شرايط را کمتر فشارزا تلقي مي‌كنند و کمتر دچار احساس درماندگي مي‌شوند و براي پرورش مهارت‌ها و رسيدن به رشد بيشتر، فعالانه مسائل را حل مي‌كنند. بنابراين، مي‌توان گفت: احتمالاً افرادي که در حوادث و بيماري‌ها به رشد کمتري دست يافته‌اند از ﺳﺮﺳﺨﺘﻲ روان‌شناختي ﭘﺎﻳﻴﻨﻲ ﺑﺮﺧﻮدارند و ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ در ﺑﺮﺧﻮرد ﺑﺎ روﻳﺪادﻫﺎي ﻓﺸﺎرزا، از راﻫﺒﺮدﻫﺎي ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ‌اي واﭘﺲ روﻧﺪه اﺳﺘﻔﺎده ﻛﻨﻨﺪ؛ ﻣﺜﻼً، اﻳﻦ اﻓﺮاد ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﺑﻪ اﻧﻔﻌﺎل و روي‌ﮔﺮداﻧﻲ و ﻳﺎ ﺑﻪ‌ﻃﻮرﻛﻠﻲ، ﺑﻪ ﻛﻨﺎره‌ﮔﻴﺮي ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ و رﻓﺘﺎري ﺗﻤﺎﻳﻞ ﭘﻴﺪا ﻛﻨﻨﺪ. ﻋﻴﺐ اﻳﻦ ﻧﻮع راﻫﺒﺮدﻫﺎ در آن اﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻪ‌ﺗﻨﻬﺎ ﻗﺎدر ﺑﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ و ﺣﻞ ﻣﺸﻜﻞ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻠﻜﻪ موجب ﻧﺎﺳﺎزﮔﺎري و اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﺸﻜﻼت ﻋﺎﻃﻔﻲ ﻧﻴﺰ ﻣﻲ‌ﺷﻮﻧﺪ. ﺑﻪ ﻃﻮر ﺧﻼﺻﻪ، ﻣﻲ‌ﺗﻮان گفت: اﻓﺮادي كه در حوادث و مشکلات زندگي تعالي يافته‌اند از ﺳﺮﺳﺨﺘﻲ روان‌شناختي ﺑﺎﻻﺗﺮي ﻧﻴﺰ ﺑﺮﺧﻮردارﻧﺪ. در واقع، وجود مؤلفه‌هاي سرسختي روان‌شناختي سبب مي‌شود تا رويدادها مثبت و قابل کنترل ارزيابي شوند، و اين ارزيابي سبب مي‌شود که فرد در مقابله با مشکلات دچار عدم تمرکز وآشفتگي نگردد و راهبرد‌هاي مؤثر و مناسب‌تري در مواجهه با آنها به کار گيرد و آن را به تجربه‌اي مثبت تبديل كند. اين سبك رويارويي در جهت رشد پس از سانحه کمک کننده است. 
    از سوي ديگر، در اين پژوهش رابطة حمايت اجتماعي ادراک شده با رشد پس از سانحه معنادار به دست آمد. اين يافته همخوان با يافته‌هاي نولن و داويس (1999)، تري (2009)، ﻣﮏ‌ﮐﺎﺑﻪ و ﻫﻤﮑﺎران (2004)، و ﮐﺮوﮐﺎوﮐﻮا و ﻫﻤﮑﺎران (2008) است. در تبيين آن، مي‌توان اذعان داشت: درک حمايت اجتماعي مي‌تواند از بروز عوارض نامطلوب فيزيولوژيکي بيماري در افراد مبتلا به مولتيپل اسکروزيس جلوگيري كند، ميزان مراقبت از خود و اعتماد به نفس را افزايش دهد، و تأثير مثبتي بر وضعيت جسمي، رواني و اجتماعي فرد بر جاي گذارد و به طور واضح، موجب افزايش عملکرد و بهبود کيفيت زندگي فرد شود. حمايت اجتماعي در مجموع، موجب افزايش سازگاري افراد با بيماري، ارتقاي کيفيت زندگي، مدت بقا، و نتايج مراقبت‌هاي حرفه‌اي، بهبود وضعيت اقتصادي، حفظ احساس همساني اجتماعي، تسهيل خود ارزشيابي، پيوند با اجتماع و مقابله با احساس تنهايي مي‌گردد (کالگان و موريسي (Callaghan & Morrissey)، 1993، ص 206).
    به‌طورکلي، برخورداري از حمايت اجتماعي، دوستان، خويشاوندان و شبکه‌هاي حمايت اجتماعي، ضمن فراهم کردن رفاه جسماني، مي‌تواند از لحاظ عاطفي و هيجاني نيز روي اين بيماران اثر گذاشته، به رشد پس از حادثه در آنان منجر ‌گردد.
    پس مي‌توان اظهار داشت با توجه به اينکه به طور معمول، ميان رشد پس از سانحه و استرس پس از سانحه ارتباط معکوس وجود دارد، بدين‌صورت که با بروز يکي احتمال بروز ديگري پايين مي‌آيد (هال و همکاران، 2008)؛ بنابراين، مي‌توان با شناخت متغيرهاي مرتبط با رشد پس از سانحه و آموزش‌هاي مثبت و منطقي در هنگام حادثه و رويداد آسيب‌زا، از عواقب و پيامدهاي منفي اين رويدادها بر زندگي افراد مبتلا به بيماري‌هاي مزمن همچون مولتيپل اسکروزيس کاست. 
    از محدويت‌هاي پژوهش حاضر، انتخاب غيرتصادفي، عدم کنترل متغيرهايي مانند مصرف دارو، و شدت و مدت بيماري است. همچنين جمع‌آوري اطلاعات بر اساس مقياس‌هاي خودگزارش‌دهي، امکان تحريف اطلاعات به سبب دفاع‌هاي ناخودآگاه و تعصب در پاسخ‌دهي را مطرح مي‌سازد. انجام پژوهش بر روي نمونه‌هايي از ساير مناطق کشور، لحاظ کردن متغيرهاي جمعيت‌شناختي مانند سابقة بيماري و همچنين بررسي ساير متغيرهاي مؤثر بر رشد پس از سانحه در بيماران مولتيپل اسکروزيس، ضمن افزايش تعميم‌پذيري نتايج، به فهم بهتر موضوع کمک مي‌كند.
    در پايان، مي‌توان اظهار داشت: پاسخ‌هاي مثبت به سانحه، همچون ضربه‌گيرهايي هستند كه هنگام مواجهه با بحراني زندگي، امكان جاري‌شدن واكنش‌هاي انطباقي را تسهيل مي‌كنند.
     
     

    References: 
    • سراج‌زاده، سيدحسين، 1377، «نگرش‌ها و رفتارهاي ديني نوجوانان تهراني و دلالت‌هاي آنان براي نظريه سکولار شدن»، نمايه پژوهش، ش 7 و 8، ص 105-119.
    • سيدمحمودي، سيدجواد و همكاران، 1392، «ويژگي‌‌هاي‌ روان‌سنجي‌ پرسش‌نامه‌ رشد پس‌ از سانحه»، روش‌ها و مدل‌هاي روان‌شناختي، سال سوم، ش 12، ص 92-108.
    • عليپور، احمد و همکاران، 1390، «ارﺗﺒﺎط ﻣﯿﺎن ﺣﻤﺎﯾﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ادراك‌ﺷﺪه و ﺳﺨﺖ ﺑﺎ روﯾﯽ ﺳﻼﻣﺖ روان و وﺿﻌﯿﺖ ﻧﺎﺗﻮاﻧﯽ در زﻧﺎن ﻣﻮﻟﺘﯿﭙﻞ ﻣﺒﺘﻼ ﺑﻪ اﺳﮑﻠﺮوزﯾﺲ»، ﭘﮋوﻫﺸ‌ﻬﺎي روان‌ﺷﻨﺎﺳﯽ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، دوره دوم، ش 3، ص 110-133.
    • کيامرثي، آذر، 1377، ساخت و اعتباريابي مقياس جهت سنجش سرسختي روان‌شناختي و بررسي رابطه آن با تيپ شخصيتي الف، کانون مهار، عزت‌نفس، شکايات جسماني و عملکرد تحصيلي در دانشجويان دختر و پسر دانشگاه آزاد اسلامي اهواز، پايان‌نامه کارشناسي ارشد روان‌شناسي، اهواز، دانشگاه آزاد اسلامي.
    • Callaghan, P, & Morrissey, J, 1993, social support and health:a review Journal of Advanced Nursing, v. 18, p. 203-210.
    • Danhauer, S. C, & et al, 2013, A longitudinal investigation of post-traumatic growth in adult patients undergoing treatment for acute leukemia, Journal of Clinical Psychology in Medicin Settings, v. 20 (1), p. 13-24.
    • Hackney, H, & et al, 2003, Religiosity and Mental Health: A Meta–Analysis of Recent Studies, Journal for the Scientific Study of Religion, v. 42, p. 43-55.
    • kobasa, S. C, 1979, Stressful life events, personality, and health: An inquiry into hardiness, Journal of Personality and Social Psychology, v. 37, p. 110-123.
    • Koenig, Harold G, 2007, Spirituality and Depression: A Look at the Evidence, Southern Medical Journal, v. 100 (7), p. 737-739.
    • McAuley, Erin M, & et al, 2009, Physical activity and quality of life in multiple sclerosis: Intermediary roles of disability, fatigue, mood, pain, self-efficacy and social support, Psychology, Health & Medicine, v. 14(1), p. 111-124.
    • McCabe, M.P, & et al, 2004, Coping and psychological adjustment among people with multiple sclerosis, Journal of Psychosomatic Research, v. 56, p. 355–361.
    • Myerson, D. A, & et al, 2011, Posttraumatic growth among children and adolescents: A systematic review, Clinical Psychology Review, v. 31, p. 949-964.
    • Park, S, 2006, Exposure to community violence and aggressive beliefs in adolescents: Role of posttraumatic growth and developmental resources, Personality and Individual Differences, v. 67, p. 156-168.
    • Proffit, D, & et al, 2006, Judeo-Christian clergy and personal crisis: Religion, posttraumatic growth and well being, Journal of Religion and Health, v. 46, p. 1-13.
    • Tedeschi, G, R, & et al, 2004, Posttraumatic growth: Conceptual foundation and empirical evidence, Psychological Inquiry, v. 15, p. 1-18.
    • Tedeschi, G, R, 1999, Violence transformed: Posttraumatic growth in survivors and their societies, Aggression and Violent Behavior, v. 4, p. 319-341.
    • Vance, D. E, & et al, 2008, Hardiness, successful aging and HIV: implications for social work. J. Gerontol. Social, Work, v. 51, p. 260-283.
    • Vazquez ,C, & et al, 2005, Positive emotions in earthquake survivors in El Salvador, Anxiety Disorders, p 313-328.
    • Widows, R, & et al, 2005, Predictors of posttraumatic growth following bone marrow transplantation for cancer, Health psychology, v. 24, p. 266-273.
    • Wongpakaran, T, & et al, 2011, Reliability and Validity of the Mul- tidimensional Scale of Perceived Social Support (MSPSS): Thai Version, Clin Pract Epidemiol Ment Health, v. 7, p. 161–166.
    • Zoellner, T, & Maercker, A, 2006, Posttraumatic growth in clinical psychology, A critical review and introduction of a two component model, Clinical Psychology Review, v. 26, p. 626-653.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سالمی، صفورا، رشیدی، علیرضا، سیدموسوی، سیده‌افروز، زهتاب نجفی، عادله.(1396) رابطه‌ی ساده و چندگانه‌ی باورهای مذهبی، سخت‌رویی روان‌شناختی و حمایت اجتماعی ادراک شده با رشد پس از سانحه در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکروزیس. فصلنامه روان‌شناسی و دین، 10(2)، 85-96

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    صفورا سالمی؛ علیرضا رشیدی؛ سیده‌افروز سیدموسوی؛ عادله زهتاب نجفی."رابطه‌ی ساده و چندگانه‌ی باورهای مذهبی، سخت‌رویی روان‌شناختی و حمایت اجتماعی ادراک شده با رشد پس از سانحه در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکروزیس". فصلنامه روان‌شناسی و دین، 10، 2، 1396، 85-96

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سالمی، صفورا، رشیدی، علیرضا، سیدموسوی، سیده‌افروز، زهتاب نجفی، عادله.(1396) 'رابطه‌ی ساده و چندگانه‌ی باورهای مذهبی، سخت‌رویی روان‌شناختی و حمایت اجتماعی ادراک شده با رشد پس از سانحه در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکروزیس'، فصلنامه روان‌شناسی و دین، 10(2), pp. 85-96

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سالمی، صفورا، رشیدی، علیرضا، سیدموسوی، سیده‌افروز، زهتاب نجفی، عادله. رابطه‌ی ساده و چندگانه‌ی باورهای مذهبی، سخت‌رویی روان‌شناختی و حمایت اجتماعی ادراک شده با رشد پس از سانحه در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکروزیس. روان‌شناسی و دین، 10, 1396؛ 10(2): 85-96