روان‌شناسی و دین، سال دهم، شماره دوم، پیاپی 38، تابستان 1396، صفحات 109-124

    مقایسه اضطراب مرگ، احساس تنهایی و دلبستگی به خدا، در بین بیماران سرطانی، بیماران قلبی و افراد سالم

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ عادل زاهدان بابلان / دانشيار گروه علوم تربيتي دانشگاه محقق اردبيلي / zahed@uma.ac.ir
    شیدا برقی / MA in psychology, Mohaqiq Ardabili University
    چکیده: 
    این پژوهش ﺑا هدف مقایسه اﺿـﻄﺮاب ﻣﺮگ، احساس تنهایی و دلبستگی به خدا، در بین بیماران سرطانی، قلبی و افراد سالم اﻧﺠﺎم ﺷﺪه اﺳﺖ. جامعه آماری شامل 612 بیمار سرطانی، 210 بیمار قلبی و 40 نفر افراد سالم بود. برای جمع آوری داده ها، از پرسش نامه های اضطراب مرگ تمپلر، احساس تنهایی UCLA و دلبستگی به خدا اثر بک و مک دونالد استفاده شد. آماره های مربوط به سه تحلیل واریانس تک متغیری، پس از تصحیح بنفرونی نشان داد که تفاوت میانگین هر سه متغیر در بین سه گروه معنی دار است. نتایج آزمون تعقیبی LSD نشان داد، میانگین نمرات احساس تنهایی در بیماران سرطانی به گونه معنی دار بالاتر از بیماران قلبی و افراد سالم است. اما میانگین نمره دلبستگی به خدا، در بیماران سرطانی و قلبی بالاتر از افراد سالم است. همچنین میانگین نمره اضطراب مرگ بیماران سرطانی، به گونه معنی داری بالاتر از بیماران قلبی و افراد سالم است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Comparative Study of the Death Anxiety, Loneliness and Attachment to God among the People with Cancer, People with Heart Diseases and Healthy People
    Abstract: 
    The current study has been done to discover a comparison between death anxiety, loneliness and attachment to God among the people with cancer, people with heart disease and healthy people. The statistical population include 612 people with cancer, 210 people with heart diseases and 40 healthy people. To collect the data, Templar death anxiety, UCLA loneliness and Beck and Mc Donald`s questionnaires were used. The statistics related to the three analysis of one-variable variance showed a significant difference in averages of all three variables after Benefroni`s correction. LSD follow-up test results show that the average score of the loneliness among people with cancer is significantly higher than people with heart disease and healthy people. The average score of the attachment to God among the people with cancer and the people with heart diseases is higher than that of healthy people. Also the death anxiety average score of the people with cancer is significantly higher than the people with heart disease and healthy people.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    هيچ کس نمي‌تواند مرگ را از خود دور کند. انساني با عمر ابد در اين دنيا وجود ندارد (انبياء: 34). از ديدگاه قرآن کريم، خداوند قادر، مرگ را براي انسان مقدر ساخت (واقعه: 60). فلسفة مرگ و زندگي، که از مخلوقات خداست، براي آزمايش انسان مي‌باشد که کدام شخص عملش احسن است (ملک: 2). مرگ و ميراندن انسان‌ها، همانند زندگي بخشيدن، نشانة قدرت خدا (يونس: 56) و آيات اوست (بقره: 73). انسان به جاودانگي تمايل دارد و در اين راه تلاش بسيار مي‌کند. ازاين‌رو، از نابودي و نيستي مي‌ترسد. تلاش براي کشف اکسير جواني، مبارزه با بيماري‌هاي مهلک و در نهايت، موميايي کردن به اميد بازگشت، از نشانه‌هاي ترس از نيستي و تمايل به جاودانگي است (سلمانپور و ايماني‌فر، 1389). ازآنجايي‌که مرگ هرگز تجربه نشده و هيچ‌کس آن را به روشني لمس نکرده، همه در مورد آن دچار اضطراب هستند (نادري و روشني، 2012). آدمي در طول زندگي خويش درجات مختلفي از اضطراب مرگ را تجربه مي‌کند. اين تجربه، به ‌طور طبيعي در افراد مبتلا به بيماري‌هاي علاج‌ناپذير يا سخت علاج بيشتر است. اضطراب مرگ به‌عنوان يک ترس غيرعادي و بزرگ از مرگ، همراه با احساساتي از وحشت از مرگ يا دلهره هنگام فکر، به فرايند مردن يا چيزهايي که پس از مرگ رخ مي‌دهند، تعريف مي‌شود (ميلر و همكاران، 2012). سرطان، يکي از بيماري‌هاي است که اضطراب زيادي را در مورد مرگ ايجاد مي‌کند و به‌عنوان يک بيماري فلج‌کننده و صعب‌العلاج تلقي مي‌شود و فرد متعاقب آن تشخيص، دچار اضطراب و افسردگي ناشي از ترس غيرواقعي از مرگ و کاهش انرژي اجتماعي مي‌گردد (مرداني، 2010). به عبارت ديگر، آنچه که اين بيماري را براي افراد هراس‌انگيز و هولناک جلوه مي‌دهد، به مهم‌ترين دغدغه آنها يعني تهديد حيات برمي‌گردد. احساسي که آنها پس از مواجهه با تشخيص سرطان دارند، حس مرگ قريب‌الوقوع و نزديک بودن به مرگ است (اسمعيلي و همكاران، 1391). مطالعات نشان داد كه ترس از سرطان و عود بيماري، تأثير زيادي بر سطح اضطراب مرگ آنان دارد (پولاک، 1980). مرحله اوليه تشخيص بيماري، به طور فزاينده‌اي با اضطراب ارتباط دارد. افرادي که به تازگي تشخيص سرطان گرفتند، اضطراب مرگ بالاتري نسبت به ساير افراد داشتند (تانگ و همكاران، 2011). از سوي ديگر، ارتباط نزديکي نيز بين اضطراب مرگ و سن، جنس، صفات شخصيتي و عوامل اجتماعي/ فرهنگي وجود دارد (گاليپات و همكاران، 2006). انديشيدن به مرگ، ترسناک بوده و اغلب مردم ترجيح مي‌دهند به آن فکر نکنند. ازاين‌رو، اضطراب و ترس از مرگ، تجربه ناخوشايند و رايج انسان‌ها و يکي از مسائل مهم در بيماران قلبي مي‌باشد (ابدل چالکد، 2002). بيماري‌هاي قلبي عروقي، از جمله علل اساسي مرگ‌و‌مير و عامل يک سوم مرگ‌هاي در جهان مي‌باشند. بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهاني، ميزان مرگ‌و‌مير و ابتلا به بيماري‌هاي قلبي در کشورهاي آسيايي و نيز كشورهاي در حال توسعه، به شدت افزايش يافته و تا سال 2020، ميزان ابتلا به اين بيماري در زنان، 120 درصد و در مردان، 137 درصد افزايش خواهد يافت (واسن و همكاران، 2004، ص 19). بيماري‌هاي قلبي- عروقي در کشور ما، سالانه جان بيش از 90 هزار نفر را مي‌گيرد (رستمي و همكاران، 2012). پژوهشي ميزان شيوع اضطراب مرگ شديد در بين بيماران قلبي را 7/41 درصد، اضطراب مرگ متوسط را 3/28 درصد و اضطراب مرگ خفيف را 0/30 درصد نشان داد (وليخاني و يارمحمدي واصل، 1393). اين يافته، با توجه به اينکه افراد مبتلا به ‌بيماري‌هاي قلبي در بيشتر مواقع، با اشتغال ذهني در مورد بيماريشان و اينکه در هر لحظه ممکن است دچار ناراحتي قلبي شوند، و به دنبال آن، با مرگ مواجه گردند، دور از انتظار نبود. مي‌توان گفت: همه انسان‌ها به نوعي از مرگ مي‌ترسند، ولي در بيشتر مواقع، اين ترس از مرگ و اضطراب همراه با آن در سطح ناهشيار باقي مي‌ماند. ولي در اين بيماران، ترس از مرگ، که ناهشيار مي‌باشد، با شروع ناراحتي قلبي به سطح هشيار فراخوانده مي‌شود و به احتمال زياد، با افزايش سطح اضطراب مرگ آنان رابطه معني‌داري دارد. فراتحليلي که مشتمل بر 20 تحقيق در رابطة با بيماري قلبي- عروقي بود، نشان داد که اضطراب به طور ويژه با مرگ و مير قلبي ارتباط دارد. چنان‌که افراد مضطرب، 40 درصد بيشتر با افزايش احتمال خطر با مرگ قلبي مواجه هستند. با توجه به نتايج اين تحقيقات، اضطراب مرگ در بين بيماران قلبي – عروقي، شيوع بالايي را نشان مي‌دهد (روئست و همكاران، 2010). در پژوهشي درباره بيماراني که حمله قلبي داشتند، زنان اضطراب مرگ بالاتري نسبت به مردان داشتند. بيماراني که از حمله قلبي رنج مي‌بردند، بين سنين 50-46 سال اضطراب مرگ بالاتري نسبت به سنين ديگر داشتند. بيماران، به طور ثابتي اضطراب مرگ بيشتري نسبت به افراد نرمال نشان دادند (شارما، 2014).
    همانند غذا، آب و پناهگاه، نياز به تعلق، نيازي اساسي براي بقاي انسان است (الوتوسين، 2014). احساس تعلق براي بهزيستي هيجاني، شناختي و فيزيکي ضروري مي‌باشد. تأثير کمبود غذا و آب، بر سلامتي يک شخص به طور قابل توجهي فوري است، اما کمبود شبکه روابط اجتماعي و احساس تنهايي، ممکن است به آرامي فرد را تنزل دهد (بائوميستر، 1995). چندين تعريف در مورد احساس تنهايي وجود دارد، اما تعريفي که به طور عموم براي احساس تنهايي پذيرفته شده است، عبارت است از: «تجربه ناخوشايندي که وقتي روابط اجتماعي شخص، در برخي مسائل مهم، اعم از کيفي و يا کمي داراي نقص باشد، اتفاق مي‌افتد» (پرلمن و دانيل، 1982، ص 13). صاحب‌نظران معتقدند: احساس تنهايي هستي‌گرا در هر فردي به صورت فطري وجود دارد و به احساس زيربنايي بشر، که در دنيا تنهاست، مربوط مي‌شود. اما هشيار شدن نسبت به آن در هنگام خطر يا مواجهه با مرگ رخ مي‌دهد (اتما و همكاران، 2010). اين احساس، يکي از سازه‌هاي پيچيده روان‌شناختي است که از زمان فلاسفه مورد بحث بوده است. در آن زمان، احساس تنهايي يک مفهوم مثبت به معناي کناره‌گيري داوطلبانه فرد از درگيري‌هاي روزمره زندگي، براي رسيدن به هدف‌هاي بالاتر مانند تعمق، مراقبه و ارتباط با خداوند تلقي مي‌شد. اما امروزه، در متون روان‌شناختي به احساس تنهايي مثبت پرداخته نمي‌شود، بلکه حالتي در نظر گرفته مي‌شود که در آن فرد عدم ارتباط با ديگران را تجربه مي‌کند و شامل عناصر اصلي و مهمي مانند احساس نامطلوب، فقدان يا از دست دادن همدم، جنبه‌هاي ناخوشايند و منفي روابط از دست رفته و از دست دادن سطح کيفي روابط با ديگري است (گيرولد، 1998). احساس پذيرفته شدن و دوست داشتني براي افراد در هر روز از زندگي، حائز اهميت مي‌باشد. اين احساس در بيماران سرطاني، به مراتب بيشتر است؛ اينکه آيا اعضاي خانواده و دوستان در اطرافشان هستند يا نه (اپندو و اپندو، 2009). احساس تنهايي، نه تنها ممکن است رشد سرطان، بلکه پيشروي آن را به وسيله تحريک سيستم ايمني بدن تحت تأثير قرار دهد. در اين قبيل موارد، احساس تنهايي زمان بقاي بيماران سرطاني را نيز تحت تأثير قرار مي‌دهد (ليونگ‌فو و همكاران، 2014). احساس تنهايي، احساس طاقت‌فرسايي است که توسط بيماران سرطاني در اواخر سفرشان تجربه مي‌شود. تشخيص اين احساس، در محيا کردن مرگ همراه با آرامش براي اين بيماران کمک مي‌کند. بيماران سرطاني، احساس تنهايي را به علت ناامني‌اي تجربه مي‌کنند که موجب احساس انزوا مي‌شود. غياب فرزندان، افراد مهم، اعضاي خانواده، دوستان نزديک و غيره موجب افسردگي و احساس تنهايي آنها مي‌شود. اين بيماران شگفت‌زده مي‌شوند، اگر کسي بتواند آنها را به‌عنوان يک شخص، نه شخصي بيمار بپذيرد. از اينکه به خاطر بيماريشان، در خانواده بيگانه تلقي شوند، مي‌ترسند. گاهي اين ناامني، اعتماد به اطرافيان را براي بيمار سخت‌تر مي‌سازد. فقدان حضور يا ارتباط بيماران با اطرافيان، منجر به احساس بي‌نيازي، ارزش نگذاشتن، و قدرداني نشدن به وسيله اطرافيان مي‌شود و از آن حيث، ريشه احساس تنهايي در اين بيماران شروع به رشد مي‌کند (اندرو، 1986). تعدادي سازوكار‌هاي فيزيولوژيکي بالقوه وجود دارد که احساس تنهايي را به بيماري پيوند مي‌زند (کاسيوپو و پاتريك، 2008، ص 5). جنبه‌هاي بسياري از انزواي اجتماعي، مانند کيفيت روابط اجتماعي، احساس تنهايي و فقدان فيزيکي ديگران، مي‌توانند تأثير منفي بر سلامت قلب و عروق داشته باشند (بارث و همكاران، 2004). اين عوامل، مي‌توانند با رشد و پيشروي بيماري کرونري قلبي و به احتمال زياد، با بهبودي ضعيف بعد از يک حادثه قلبي ترکيب شوند (اليزو، 1999). نتايج يک تحقيق آمريکايي منتشره در سال 2012 نشان داد که احساس تنهايي، خطر بيماري‌هاي قلبي را افزايش مي‌دهد (بوکر، 2012). تحقيقات الوتوسين (2014)، در طول بيست سال تحقيق طولي، نشان داد كه احساس تنهايي به‌عنوان يک عامل خطر معنادار براي بيماران قلبي است. ارتباطي نيز بين احساس تنهايي و سلامتي وجود داشت؛ افرادي که وضعيت سلامتي عالي، خيلي خوب و خوب گزارش کردند، به احتمال کمتري نسبت به بقيه با توجه به خودگزارش‌دهي ضعيف سلامتي، احساس تنهايي مي‌کردند (والش، 2011).
    معنويت بُعدي است که از طريق آن، بيماران سرطاني مي‌توانند با احساس ترس و تنهايي در طول بيماري مبارزه کنند (سوربن، 2010). بيماران سرطاني به محض مواجهه با تشخيص، تغيير در مراحل بيماري و مشکلات پايان زندگي، مستعد پريشاني معنوي هستند (اسکالا، 2006). براي بيماران مبتلا به سرطان، که در مراحل انتهايي بيماري خود قرار دارند، آرامش معنوي و مذهبي، حتي از سلامت جسمي و رواني مهم‌تر است (لئونگ و همكاران، 2006). معنويت تعاريف متعددي دارد، يکي از اين تعاريف، عبارت است از: «احساس دلبستگي به خدا يا يک قدرت مافوق». بر اساس تئوري دلبستگي بالبي، از همان ابتداي تولد، نوعي رابطه قلبي با نوزاد و فردي که از او مراقبت مي‌نمايد، شکل مي‌گيرد. به اين رابطه که هم جنبه عاطفي دارد و هم جسمي، دلبستگي گفته مي‌شود (نقل از حسن‌پور و همکاران، 1391). در طي يک دهه گذشته، توجه زيادي به خداوند به‌عنوان يک تکيه‌گاه دلبستگي شده است. دلبستگي به خدا عامل مهمي است که مي‌تواند افراد بيمار را از نظر روان‌شناختي تحت تأثير قرار دهد. بالبي، حوادث تنش‌زا و دردناک زندگي، از دست دادن عزيزان و مشکل جسمي و رواني را براي فعال شدن نظام دلبستگي لازم مي‌داند که موجب رفتن کودک به سمت چهرة دلبستگي مي‌شوند. توجه به خدا نيز در چنين شرايطي تشديد مي‌شوند. چنان‌که خداوند مي‌فرمايد: «هنگامي که به کشتي سوار مي‌شوند، خدا را به اخلاص در دين مي‌خوانند و آن‌گاه که خداوند نجاتشان داد و به خشکي آورد، به ناگاه همان‌ها شرک مي‌ورزند» (عنکبوت: 65). همين آيه دلالت مي‌کند كه خداوند يک چهره دلبستگي است که همانند ديگر چهره‌هاي دلبستگي، در شرايط سخت بيشتر مورد توجه قرار مي‌گيرد (کيرک‌پاتريک، 1999). اعتقادات بيماران به خدا، اميدشان را افزايش مي‌دهد و به آنها کمک مي‌کند با شرايط غيرقابل کنترل زندگي مواجه شوند (روبرتس، 1997). محققان در پژوهشي با عنوان «انطباق رواني با بيماري‌هاي مزمن و ناتوان‌کننده»، نشان دادند که معنويت نقشي مهم در سازگاري با شرايط استرس‌زاي ناشي از بيماري‌هاي مزمن دارد (هانوچ و همكاران، 2004). سوربن (2009)، اظهار مي‌کند که بسياري از بيماران سرطاني، که به دليل شرايط فعلي مبهم و آينده نامعلوم آزرده خاطر شده‌اند، بر عقايد مذهبي – به‌عنوان يک قدرت و منبع اميد- تکيه مي‌کنند تا بتوانند با ترس و احساس تنهايي، در طول بيماري مقابله کنند. در تحقيقي، 96 درصد از بيماران قلبي، داراي باورهاي مذهبي بالا بودند که اين درصد بالاي باورهاي مذهبي، نشانگر فرهنگ اسلامي و اعتقادات بالاي مذهبي در سطح جامعه مورد بررسي را نشان مي‌دهد (آقاجاني و همكاران، 1391). بسياري از معتقدان مذهبي، خدا را به‌عنوان عضوي از شبکه اجتماعي صميمي و يک محرم اسرار، که مصاحبت، راهنمايي و آرامش را فراهم مي‌سازد، تجربه مي‌کنند (پارگامنت و همكاران، 1988). از اين ديدگاه، وقتي شکل‌هاي دلبستگي انسان در دسترس نيست، افراد شکل دلبستگي ثانويه يا جانشين را جست‌وجو خواهند کرد. براي برخي افراد، اين دلبستگي ثانويه ممکن است خدا باشد. به عبارت ديگر، افرادي که اشکال دلبستگي انساني دارند، اما در دسترس نيستند، يا اين افراد را طرد کرده‌اند، ممکن است «خدا» را به‌عنوان شکل دلبستگي جانشين، جست‌وجو کنند (کيرک‌پاتريک، 1994). در اين پژوهش، سعي شده است تا مشخص شود که آيا بين اضطراب مرگ، احساس تنهايي و دلبستگي به خدا، در بين بيماران سرطاني، قلبي و افراد عادي تفاوت معني‌داري وجود دارد؟ و اين تفاوت چگونه است؟
    روش پژوهش
    اين تحقيق، توصيفي و از نوع پس رويدادي يا علي مقايسه‌اي مي‌باشد؛ چون در اين پژوهش علت احتمالي (بيماري از نوع قلبي و سرطاني) از پيش رخ داده است و در حال حاضر، از طريق اثري که بر متغيرهاي ديگر (احساس تنهايي، دلبستگي به خدا و اضطراب مرگ) تأثير گذارده، مورد بررسي قرار مي‌گيرد. به عبارت ديگر، آزمودني‌هايي که رفتار مورد مطالعه را دارند (بيماري قلبي و سرطان)، با آزمودني‌هايي که اين رفتار را ندارند (افراد عادي)، در متغيرهاي احساس تنهايي، دلبستگي به خدا و اضطراب مرگ مقايسه مي‌شوند. اگرچه اساساً روش علي- مقايسه‌اي براي تحقيق در روابط علي به کار مي‌رود. اما از آن روش مي‌توان براي تعيين اثر اختلاف‌هاي مشاهده شده بين گروه‌ها نيز استفاده کرد (دلاور، 1394، ص 154).
    جامعه آماري اين پژوهش 612 نفر، بيمار با انواع سرطان‌ها و تحت شيمي‌درماني و راديوتراپي، در دو درمانگاه شهر اردبيل در طي سال 93 و 210 نفر بيمار طبي بستري شده در بيمارستان امام در طي يک ماه و 40 نفر افراد سالم مي‌باشد. منظور از افراد سالم کساني بودند که در طول يکسال گذشته، بيماري بستري و درمان طولاني مدت نداشته‌اند، مي‌باشد. صاحب‌نظران معتقدند: در پژوهش به روش علي- مقايسه‌اي (پس رويدادي)، حداقل 15 نفر براي هر گروه مورد مقايسه پيشنهاد شده است (همان)، ولي به جهت وجود متغيرهاي کنترل نشده ديگر و نامتجانس بودن جامعه مورد مطالعه و احتمال افت آزمودني‌ها، و با امعان نظر به مطالعات پژوهشگران (شارما، 2014؛ گاليپات و همكاران، 2006)، که تفاوت معناداري در متعير اضطراب مرگ و احساس تنهايي بين افراد با سنين مختلف و بين دو جنس را نشان داده‌اند (همتي علمدارلو و همكاران، 1388)، با همتاسازي از نظر سن و جنس، از ميان افراد جامعه معرفي شده، 40 نفر بيمار مبتلا به انواع سرطان‌ها، که تحت شيمي‌درماني و راديوتراپي بوده و در طي يکسال به دو درمانگاه شهر اردبيل مراجعه کرده‌اند، و 40 نفر از بيماران قلبي بستري شده در بيمارستان امام خميني و 40 نفر از افراد عادي به شرط نداشتن بيماري و بستري نشدن در طي يکسال گذشته، از ميان همراهان اين بيماران به روش نمونه‌گيري در دسترس انتخاب شدند.
    ابزار پژوهش
    پرسش‌نامه اضطراب مرگ تمپلر: اضطراب مرگ تمپلر، يک مقياس سنجش تک بعدي و شامل 15 آيتم به صورت صحيح/ غلط است. 9 آيتم از پانزده آيتم، در جهت صحيح و 6 مورد، در جهت منفي نمره‌گذاري مي‌شوند. نمره کل، ممکن است بين 15-0 تغيير يابد. نمره بالا نشانگر وجود سطح بالايي از اضطراب مرگ است (آکچا، 2008). برخي سؤالات به گونه‌اي طراحي شده‌اند که مستقيماً اضطراب مرگ و موضوعات مرتبط به آن، و سؤالات ديگر رويدادهايي از قبيل بيماري‌هاي ناگهاني، جنگ جهاني، کوتاهي زندگي و ترس از مرگ دردناک را مي‌سنجند (توکلي و احمدزاده، 2011). تمپلر، با مطالعه پايايي مقياس اضطراب مرگ، ضريب 83/0 را براي پايايي آزمون- باز آزمون و 76/0را براي همساني دروني گزارش کرد (تمپلر، 1970). طي پژوهشي، آلفاي کرونباخ 92/0 براي پرسش‌نامه به دست آوردند (الارجا، 2005). توکلي و احمدزاده (2011)،در پژوهشي به بررسي قابليت اعتماد و روايي پرسش‌نامه، اضطراب مرگ تمپلر پرداختند. اعتبار پرسش‌نامه با استفاده از روش آزمون – آزمون مجدد 87/0 به دست آمد. روايي محتوا و صوري اين پرسش‌نامه نيز تحت نظر متخصصان قابل قبول اعلام شده است (توکلي و احمدزاده، 2011). در اين پژوهش، ضريب پايايي به روش آلفاي کرونباخ 82/0 به دست آمد.
    پرسش‌نامه احساس تنهايي (UCLA): اين مقياس در سال 1978 توسط راسل و همكاران معرفي شد كه شامل 20 متغير انتخاب شده از مقياس 75 متغيري است که توسط سيزنوين در سال 1961 نوشته شده بود (راسل و همكاران، 1978). طيف پاسخ‌گويي آن، از نوع ليکرت مي‌باشد. در پژوهش دلاور و همکاران (1385)، براي سنجش اعتبار سؤالات، ضرايب همبستگي بين هر يک از مواد پرسش‌نامه با نمره کل محاسبه شد و محاسبات در سطح معنادار به دست آمد. بنابراين، اعتبار سؤالات قابل قبول است. ضريب آلفاي کرونباخ، براي تعيين پايايي، 88/0 و ضريب همبستگي بين نمرات افسردگي و احساس تنهايي نيز 67/0 محاسبه شد. بنابراين، اعتبار همزمان پرسش‌نامه نيز تأييد گرديد. در اين پژوهش، ضريب پايايي پرسش‌نامه با استفاده از آلفاي کرونباخ 84/0 به دست آمد.
    پرسش‌نامه دلبستگي به خدا: اين مقياس، يک مقياس 28 گويه‌اي است که بک و مک‌دونالد آن را در سال 2006 ساختند كه به ارزيابي دو بعد دلبستگي به خدا، يعني اجتناب از صميميت با خداوند و اضطراب از طرد شدن پرداختند. بک و مک‌دونالد ضريب پايايي 14 سؤال اضطراب را به روش آلفاي کرونباخ 82/0 و 14 سؤال اجتناب را 83/0 برآورد کرده‌اند (نصيري و لطيفيان، 1386). اين آزمون، به صورت ليکرت 7 درجه‌اي از کاملاً مخالفم تا کاملاً موافقم است (عليايي و همكاران، 1390). در اين پژوهش، ضريب پايايي به روش آلفاي کرونباخ 85/0 برآورد شده است.
    به جهت ملاحظات اخلاقي پژوهش، شرکت‌کنندگان در تحقيق، در ابتداي امر از جنبه‌هاي مختلف پژوهش آگاه شدند تا با رضايت کامل و به ميل خود و به دور از هرگونه اعمال فشار و تحت نظر پزشک، در تحقيق شرکت نمايند. در نهايت، تلاش شد تا شرکت‌کنندگان در پژوهش در موقعيت فشار جسمي و رواني قرار نگيرند و از لحاظ رواني در آزادي و آرامش کامل باشند.
    در اين پژوهش، براي مقايسه ميانگين متغيرهاي وابسته در سه گروه بيماران سرطاني، بيماران قلبي و افراد سالم از تحليل واريانس چندمتغيري (MANOVA) استفاده شد. در ادامه، براي تعيين تفاوت موجود و براي مقايسه دو به دوي گروه‌ها، از آزمون تعقيبي LSD استفاده شده است. شريفي و نجفي‌زند، اين آزمون را يکي از قوي‌ترين آزمون‌هاي تعقيبي معرفي کرده، معتقدند: اگر ميانگين‌هاي مورد مقايسه بيش از سه مورد نباشد، بهتر است از اين آزمون تعقيبي استفاده شود (شريفي و نجفي‌زند، 1393، ص 234).
    يافته‌هاي پژوهش
    يافته‌هاي توصيفي اين پژوهش، شامل شاخص‌هاي آماري مانند ميانگين، انحراف استاندارد و تعداد آزمودني‌ها مي‌باشد که در جدول 1 ارائه شده است.
    جدول 1. مقايسه ميانگين و انحراف استاندارد سه گروه مورد مطالعه
    متغير    گروه    ميانگين    انحراف استاندارد
    احساس تنهايي    سرطاني
    قلبي
    سالم    55
    20/50
    13/46    71/7
    21/5
    54/6
    دلبستگي به خدا    سرطاني
    قلبي
    سالم    28/99
    35/96
    43/86    13/12
    94/12
    24/12
    اضطراب مرگ    سرطاني
    قلبي
    سالم    75/8
    48/6
    90/4    95/2
    86/3
    10/2
    با توجه به جدول 1، بالاترين ميانگين‌ها در متغيرهاي اضطراب مرگ (X ̅=8.75)، دلبستگي به خدا (X ̅=99.8) و احساس تنهايي (X ̅=55)، متعلق به بيماران سرطاني و پائين‌ترين ميانگين‌ها در متغيرهاي اضطراب مرگ (X ̅=4.90)، دلبستگي به خدا (X ̅= 86.43) و احساس تنهايي (X ̅=46.13) مربوط به افراد سالم است.
    براي تحليل داده‌هاي مربوط به تفاوت ميانگين‌ها در سه گروه بيماران سرطاني، قلبي و افراد سالم، از لحاظ احساس تنهايي، دلبستگي به خدا و اضطراب مرگ، از آزمون تحليل واريانس چندمتغيري (MANOVA) استفاده شد. براي مقايسه دو به دوي گروه‌ها از آزمون تعقيبي LSD استفاده شد. پيش از تحليل داده‌ها، پيش‌فرض‌هاي چندمتغيري و تک‌متغيري در اين روش‌ها بررسي شدند. نتايج آزمون کالموگروف- اسميرنف نشان داد که توزيع نمرات همه متغيرهاي وابسته، نرمال است. همچنين، مقدار غيرمعنادار آماره آزمون باکس نشانگر همساني ماتريس واريانس- کوواريانس متغيرهاي وابسته بين گروه‌ها بود. نتايج آزمون لوين نيز در مورد تحليل تک‌متغيره نشان داد که گروه‌ها از لحاظ واريانس درون گروهي، تفاوت معنا‌داري با هم ندارند. با مشاهده نمودار نقطه‌اي (پراکنش) مشخص شد که ارتباط بين متغيرهاي وابسته از نوع خطي است. همچنين، رابطه بين متغيرهاي وابسته از نظر هم خطي چندگانه نيز بررسي شد و معلوم شد که بين متغيرهاي وابسته، همبستگي بالايي وجود ندارد (80/0 و بالاتر). ازاين‌رو، فرض وجود هم خطي چندگانه نيز منتفي است.
    جدول 2. نتايج آزمون تحليل واريانس چندمتغيري از لحاظ ترکيب نمرات سه گروه مورد مطالعه در سه متغير احساس تنهايي، دلبستگي به خدا و اضطراب مرگ
        نام آزمون    مقدار    F    فرضيه df    خطا df    سطح معناداري    مجذور اتا    توان آماري
    گروه    اثر پيلايي    468/0    71/11    6    230    000/0    47/0    1
        لامبدا ويلکز    543/0    56/13    6    228    000/0    46/0    1
        اثر هتلينگ    82/0    45/15    6    226    000/0    43/0    1
        بزرگترين ريشه خطا    794/0    44/30    3    115    000/0    45/0    1
    براي آگاهي از تفاوت سه گروه بيماران سرطاني، قلبي و افراد سالم از لحاظ سه متغير احساس تنهايي، دلبستگي به خدا و اضطراب مرگ، از آزمون تحليل واريانس چندمتغيره استفاده شد. در اين شيوه، نتايج در قالب چهار شاخص چندمتغيره ارائه مي‌شود که در جدول 2 آورده شده است. اغلب پژوهشگران، مقادير لامبداي ويلکز را گزارش مي‌کنند (علي‌آبادي و صمدي، 1384، ص 329). مقدار F در آزمون لامبداي ويلکز (F(6,228)=135.6) و سطح معناداري 001/0P< در جدول 2 بيانگر معني‌داري ترکيب خطي نمرات متغيرهاي احساس تنهايي، دلبستگي به خدا و اضطراب مرگ، در بين سه گروه بيماران سرطاني، بيماران قلبي و افراد سالم است؛ يعني حداقل بين دو گروه از سه گروه بيماران سرطاني، بيماران قلبي و افراد سالم در ميانگين اين متغير وابسته (احساس تنهايي، دلبستگي به خدا و اضطراب مرگ) تفاوت معني‌دار وجود دارد. مجذور اتا در اين جدول 46/0 مي‌باشد. اين مقدار، دليلي بر سهمي از واريانس است که مربوط به متغير ترکيبي جديد، يعني عامل گروه مي‌شود؛ يعني 46 درصد واريانس يا تفاوت در اين سه متغير مربوط به تفاوت ميان ميانگين سه گروه مي‌باشد. قاعده کلي چنين است: اگر اين مقدار بزرگتر از 14/0 (14 درصد) باشد، بيانگر اندازه اثر زياد است.
    جدول 3. نتايج آزمون تحليل واريانس تک راهه براي سه متغير احساس تنهايي، دلبستگي به خدا و اضطراب مرگ در سه گروه
        متغيرهاي وابسته    SS    Df    MS    F    سطح معناداري    مجذور اتا    توان آماري
    گروه‌ها    احساس تنهايي    57/1612    2    28/806    75/18    000/0    56/0    1
        دلبستگي به خدا    67/3659    2    83/1829    77/11    000/0    49/0    994/0
        اضطراب مرگ    98/297    2    99/148    84/15    000/0    51/0    999/0
    حال بر اساس نتايج جدول 3، به بررسي تفاوت ميان گروه‌ها از لحاظ تک‌تک متغيرهاي وابسته مي‌پردازد. بدين‌منظور، نتايج تحليل واريانس يک راهه، متغيرها را مورد تفسير قرار مي‌دهد. آماره‌هاي مربوط به سه تحليل واريانس تک‌متغيري در جدول 3 گزارش شده است. با توجه به اينکه سه متغير وابسته وجود دارد، با تقسيم 05/0 بر 3 تصحيح بنفروني را اجرا مي‌کنيم. بنابراين، سطح معني‌داري براي هر يک از اين متغيرها بايد 017/0P< باشد. اين امر، براي هر يک از سه متغير احساس تنهايي، دلبستگي به خدا و اضطراب مرگ صادق است؛ چون سطح معناداري F هر کدام از اين متغيرها در جدول 001/0P< مي‌باشد.
    بنابراين، مي‌توان گفت: بين سه گروه بيماران سرطاني، بيماران قلبي و افراد سالم به گونه معني‌دار در ميانگين نمرات احساس تنهايي، دلبستگي به خدا و اضطراب مرگ تفاوت وجود دارد. بنابراين، با توجه به مقادير مجذور اتا مي‌توان گفت: به ترتيب، 56، 49 و 51 درصد کل واريانس در احساس تنهايي، دلبستگي به خدا و اضطراب مرگ مربوط به تفاوت بين سه گروه مي‌باشد. توان آماري در مورد احساس تنهايي، صددرصد است؛ يعني احتمال آن وجود نداشته که فرضيه صفر اشتباهاً تأييد شود. اين مقدار براي دلبستگي به خدا 006/0 و براي اضطراب مرگ 001/0 مي‌باشد؛ يعني 6/0 درصد براي دلبستگي به خدا و 1/0 درصد براي اضطراب مرگ احتمال وجود داشته که فرضيه صفر اشتباهاً تأييد شود.
    جدول 4. نتايج مقايسه‌هاي زوجي گروه‌ها در سه متغير احساس تنهايي، دلبستگي به خدا و اضطراب مرگ بر اساس آزمون LSD84/0
    متغيرهاي وابسته    گروه i    گروه j    اختلاف ميانگين    خطاي استاندارد    معناداري

    احساس تنهايي    سرطاني    قلبي
    سالم    21/5*
    97/8*    51/1
    47/1    001/0
    000/0
        قلبي    سرطاني
    سالم    21/5-*
    75/3*    51/1
    49/1    001/0
    013/0
        عادي    سرطاني
    قلبي    97/8-*
    75/3-*    47/1
    49/1    000/0
    013/0

    دلبستگي به خدا    سرطاني    قلبي
    سالم    40/2
    74/12*    87/2
    79/2    405/0
    000/0
        قلبي    سرطاني
    سالم    40/2-
    34/10*    87/2
    84/2    405/0
    000/0
        عادي    سرطاني
    قلبي    74/12-*
    34/10-*    79/2
    84/2    000/0
    000/0

    اضطراب مرگ    سرطاني     قلبي
    سالم    28/2*
    85/3*    71/0
    69/0    002/0
    000/0
        قلبي    سرطاني
    سالم    28/2-*
    57/1*    71/0
    70/0    002/0
    026/0
        عادي    سرطاني
    قلبي    85/3-*
    57/1-*    69/0
    70/0    000/0
    026/0
    مقايسه زوجي يا دو به دوي گروه‌ها، در متغير احساس تنهايي بر اساس آزمون تعقيبي LSD، نشانگر اين است که ميانگين احساس تنهايي در بيماران سرطاني، به گونه معناداري (001/0P<) از بيماران قلبي و افراد عادي بيشتر است. همچنين، اين مقدار در بيماران قلبي در سطح معني‌داري 001/0P< از افراد عادي بيشتر است.
    مقايسه زوجي يا دو به دوي گروه‌ها، در متغير دلبستگي به خدا، بر اساس آزمون LSD حاکي از آن است که ميانگين نمره احساس تنهايي بيماران سرطاني (X ̅=99.28) و بيماران قلبي (X ̅=96.35)، به طرز معني‌داري (001/0P<) از ميانگين نمره افراد سالم (X ̅=96.35) بيشتر است. اما ميانگين نمره دلبستگي به خدا، در بيماران سرطاني و بيماران قلبي تفاوت معني‌داري با همديگر ندارند.
    مقايسه زوجي يا دو به دوي گروه‌ها، در متغير اضطراب مرگ نيز بيانگر اين است که ميانگين نمره اضطراب مرگ در بيماران سرطاني X ̅=8.75))، در سطح معناداري (01/0P<) بالاتر از بيماران قلبي X ̅=6.48) X ̅) مي‌باشد. همچنين، جدول 4 نشانگر اين است که در سطح معناداري 05/0P< ميانگين اضطراب مرگ بيماران قلبي (X ̅= 6.48)، بالاتر از ميانگين نمره افراد سالم (X ̅=4.9) است. همچنين ميانگين نمره اضطراب مرگ بيماران سرطاني X ̅=8.75))، در سطح معناداري 001/0P< بالاتر از افراد سالم (X ̅=4.9) است.
    بحث و نتيجه‌گيري
    اين مطالعه، با هدف مقايسه اضطراب مرگ، احساس تنهايي و دلبستگي به خدا، در بين بيماران سرطاني، قلبي و افراد عادي صورت گرفته است. نتايج اين بررسي نشان داد، اضطراب مرگ در بين بيماران سرطاني، بيشتر از بيماران قلبي مي‌باشد. اين يافته، با نتايج پژوهش شرمن و همکاران (2010) مشابهت دارد. اين امر نشان داد كه ميزان اضطراب مرگ در بين بيماري‌هاي مختلف از جمله سرطان شيوع بالايي دارد (شرمن و همكاران، 2010). بر اساس مطالعه سوابق موجود، اضطراب مرگ در دهه‌هاي اخير، مورد توجه برخي پژوهشگران قرار گرفته است و اثر آن را بر جسم و روان انسان، مورد بررسي قرار داده‌اند. سرطان و رنج ناشي از آن، يکي از هولناک‌ترين تجربيات بشر است. با پيشرفت بيماري، بيماران در معرض انواع گوناگوني از ناراحتي‌ها قرار مي‌گيرند. اين ناراحتي‌ها، اغلب به صورت اضطراب، افسردگي و نااميدي نمايان مي‌شوند و به ويژه در مراحل پيشرفته بيماري فرد، به شدت با ترس از مرگ روبرو مي‌شود (نگوچي و همكاران، 2006). در برخي مطالعات عنوان شده است که حتي در انواعي از سرطان‌ها، که درمان مؤثري براي آنها وجود دارد، بيماران به واسطه آگاهي‌هاي غلط، تشخيص سرطان را معادل مرگ مي‌دانند (فارسي و همكاران، 2010). مطالعات نشان داد که سطوح اضطراب مرگ در بيماران سرطاني، که طول درمان بيش از 6 ماه داشتند، بالا بود (بيداق، 2014). نتايج مقايسه متغير احساس تنهايي، بين سه گروه نشان داد كه تفاوت معناداري در احساس تنهايي بين بيماران سرطاني، قلبي و افراد سالم وجود دارد. ميانگين نمرات بيماران سرطاني، به ترتيب بالاتر از بيماران قلبي و افراد سالم است. اين يافته، با نتايج پژوهش‌هاي ديگر پژوهشگران (روکاچ،2000؛ ليانگ‌فو و همکاران، 2014)، همسو مي‌باشد. يافته‌هاي اين پژوهشگران نشان‌دهندة ارتباط احساس تنهايي با خطر افزايش سرطان است. احساس تنهايي، احتمالاً بين متغيرهاي رواني - اجتماعي، در تجارب زناني که به صورت طولاني از سرطان سينه رنج مي‌برند، نهفته باشد (سامارل و همكاران، 2002). احساس تنهايي يک تجربه منفي شديد است که فرد از يادآوري آن به شدت اجتناب مي‌کند. بيماران سرطاني بخصوص در معرض احساس تنهايي هستند (روکاچ، 2000). بررسي تفاوت بيماران سرطاني، قلبي و افراد سالم نشان داد که دلبستگي به خدا، در هر دو دسته بيماران سرطاني و بيماران قلبي به طور معني‌داري بالاتر از افراد سالم است، ولي دو دسته از بيماران سرطاني و قلبي در متغير دلبستگي به خدا، تفاوت معني‌داري باهم ندارند. خداوند به‌عنوان تکيه‌گاه و منبع دلبستگي، داراي شرايطي است که اجازه مي‌دهد او را به‌عنوان موضع دلبستگي به حساب آوريم. از ويژگي‌هاي اين منبع دلبستگي، پناهگاهي است مطمئن که فرد در مشکلات زندگي مي‌تواند به او رجوع کند (سالاري‌فر، 2000)، هميشه در دسترس و در کنار انسان است، علي‌رغم عدم حضور فيزيکي، هميشه مي‌شود حضور او را احساس کرد. ديگر اينکه فرد معتقد، خداوند را اساس ايمني مي‌داند. بنابراين، از وجود او احساس قدرت و امنيت مي‌کند (كيرك‌پاتريك، 1994). مطالعات نشان مي‌دهد که افراد معنويت را براي مقابله با رخ‌دادها و مصيبت‌هاي بسيار متفاوت، از قبيل بزرگ کردن کودک معلول، بيماري سرطان و... استفاده مي‌کنند (ياتس و همكاران، 1981). براي بيماران مبتلا به سرطان، که در مراحل انتهايي بيماري خود قرار دارند، آرامش معنوي و مذهبي، ممکن است حتي از سلامت جسمي و رواني مهم‌تر باشد (لئونگ و همکاران، 2006).
    يافته‌هاي اين مطالعه بيانگر اين مسئله است که تهديد حيات و احساس تنهايي، دغدغه اصلي بيماران سرطاني و قلبي در مواجهه با تشخيص مي‌باشد. با توجه به لزوم شناخت نگراني‌هاي اين بيماران، به ويژه بيماران سرطاني توسط اعضاي خانواده و پزشک معالج مداخلات روان‌شناختي مناسب، حسب نيازها و نگراني‌هاي اين بيماران و به دليل روند رو به افزايش بيماران سرطاني، همچنين بيماران قلبي ضروري به نظر مي‌رسد. اين مطالعه، در يک شهرستان و به صورت يک مطالعه محدود انجام شده است. ازاين‌رو، مانند همة مطالعات در تعميم‌پذيري نتايج محدوديت دارد. لازم است مطالعه در مکان‌هاي ديگر و با شرايط فرهنگي متفاوت تکرار گردد. همچنين، تمايل کمتر بيماران قلبي و بخصوص سرطاني با شرايط جسمي دشوار و تعداد محدود نمونه‌ها و مخالفت تعداد زيادي از پزشکان آنکولوژي و قلب، با تکميل کردن سؤالات مقياس اضطراب مرگ توسط بيماران، به دليل احتمال تأثير منفي مطالعه سؤالات براي همکاري با پژوهش، که موجب کاهش نمونه شد، اشاره کرد.
     
     

    References: 
    • آقاجاني، محمد و همكاران، 1391، بررسي ارتباط انس با قرآن و باورهاي مذهبي با ميزان اضطراب مرگ در بيماران قلبي، گروه پرستاري- دانشگاه علوم پزشکي کاشان، ايران، کميته تحقيقات دانشجويي- دانشگاه علوم پزشکي کاشان.
    • اسمعيلي، روانبخش و همكاران، 1391، «ﺗﻬﺪﻳﺪ ﺣﻴﺎت، دﻏﺪﻏﻪ اﺻﻠﻲ ﺳﺮﻃﺎن ﺑﻴﻤﺎران در ﻣﻮاﺟﻬﻪ ﺑﺎ ﺗﺸﺨﻴﺺ: ﻛﻴﻔﻲ ﻳﻚ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ»، ﻣﺠﻠﻪ داﻧﺸﻜﺪه ﭘﺮﺳﺘﺎري و ﻣﺎﻣﺎﻳﻲ علوم پزشکي تهران (حيات)، دوره هيجدهم، ش 5، ص 12-22.
    • دلاور، علي، 1394، مباني نظري و عملي پژوهش در علوم انساني و علوم اجتماعي، چ چهاردهم، تهران، سخن.
    • دلاور، علي و همكاران، 1385، «رابطه سبک اسناد با افسردگي، اضطراب و احساس تنهايي در دانشجويان دانشگاه‌هاي آزاد اسلامي شهر تهران در سال تحصيلي 83-82»، دانش و پژوهش در روان‌شناسي، ش 21 و 22، ص 103-134.
    • سلمانپور، محمدجواد و حميدرضا ايماني‌فر، 1389، «مرگ و شهادت از ديدگاه قرآن و روان‌شناسي»، ﭘﮋﻭهش‌نامة ﻋﻠﻮﻡ ﻭ ﻣﻌﺎﺭﻑ ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﻳﻢ، سال اول، ش 8، ص 93-118.
    • شريفي، حسن پاشا و جعفر نجفي‌زند، 1393، روش‌هاي آماري در علوم رفتاري، چ نوزدهم، تهران، سخن.
    • علي‌آبادي، خديجه و علي صمدي، 1384، تحليل داده‌هاي روان‌شناسي با برنامه اس‌پي‌اس‌اس، ويرايش‌هاي 8، 9، 10، 11، ويرايش دوم، تهران، دوران.
    • عليائي، زهرا و همكاران، 1390، «بررسي روايي و پايايي مقياس دلبستگي به خدا»، روش‌ها مدل‌هاي روان‌شناختي، سال دوم، ش 2، ص 65-81.
    • نصيري، حبيب‌اله و مرتضي لطيفيان، 1386، «دلبستگي به خدا، عواطف مثبت و رضايت از زندگي»، در: مجموعه مقالات چهارمين سمينار سراسري بهداشت رواني دانشجويان، شيراز، ص 459-462.
    • وليخاني، احمد و مسيب يارمحمدي واصل، 1393، «رابطه سبک‌هاي دلبستگي با اضطراب مرگ در بيماران قلبي- عروقي»، مجله دانشگاه علوم پزشكي كرمان، دوره بيست‌ويكم، ش 4، ص 355-367.
    • همتي علمدارلو، قربان و همكاران، 1388، «مقايسه احساس تنهايي و سلامت عمومي در سالمندان ساکن خانواده و سراي سالمندان مناطق شمال شهر تهران»، مجله سالمند ايران، سال سوم، ش 8، ص 557-564.
    • Abdel-chalked IS, 2002, Why do we fear death? The construction and validation of the reasons for death fear scale, Death Studies, v. 26, p. 669-680.
    • Akça F, 2008, Adaptation of death anxiety scale (DAS): validity and reliability studies, Klinik Psikiyatri, v. 11, p. 7-16.
    • Al-Arja, N, 2005, Death anxiety in palestinians during AL-Aqsa Intifada, Arab Psy. Net e Journal, v. 8, p. 9-10.
    • Andrew H. A, 1986, Essentials of the Roy adaptation model, Appleton-century-crofts, 25-van zant street en, (1991) The Roy adaptation model.
    • Barth J, & et al, 2004, Depression as a risk factor for mortality in patients with coronary heart disease: a meta- analysis, Psychosom Med, v. 66, p. 802-813.
    • Baumeister, R. F, 1995, The need to belong: desire for interpersonal attachments as a fundamental human motivation, Psychological bulletin, v. 117(3), p. 497-529.
    • Beydag, K, 2014, Factors Affecting the Death Anxiety Levels of the Relatives of the Cancer Patients Undergoing Treatment, Asian Pacific J Cancer Prev, v. 13, p. 2405-2408d.
    • Booker, K, 2012, Study: Effects of loneliness mimic aging process, boost heart disease risk. Retrieved May 8, from www.news.cornell.edu.
    • Cacioppo, J, & Patrick, W, 2008, Loneliness: Human Nature and the Need for Social Connection, New York, Norton.
    • Elizur, Y, 1999, Psychosocial adjustment and mental health two months after coronary artery bypass surgery: a multisystemic analysis of patients’ resources, Journal of Behavioral Medicine, v. 22, p. 157-177.
    • Ettema, E. J, & et al, 2010, Existential loneliness and end-of-care: A systematic review, Theoretical Medicine and Bioethics, v. 31, p. 141-169.
    • Farsi Z, & et al, 2010, Coping strategies of adults with leukemia undergoing hematopoietic stem cell transplantation in Iran: a qualitative study, Nurs Health sci, v. 12(4), p. 485- 92.
    • Galipot MT, & et al, 2006, Self-Regulatory Processes Defend Against the Threat of Death Effects of Self-Control Depletion and Trait Self-Control on Thoughts and Fears of Dying, Personal Sock Psyche, v. 91(1), p. 49–62.
    • Gierveled, J, 1998, A review of loneliness: concept and efinitions, determinants and consequences, Reviews in Clinical erontology, v. 8, p. 73-80.
    • Hanoch, L, & et al, 2004, Psychosocial Adaptation to Chronic Illness and Disability: A Preliminary Study of its Factorial Structure Journal of Clinical Psychology in Medical Settings, v. 13, N. 3, p. 250-260.
    • Kirk Patrick, L. A, 1994, Attachment, Evolution, and The Psychology of Religion, P. 239-256.
    • Kirkpatrick, L.A, 1999, Attachment and religious representations and behavior. In J. Cassidy & P. R.Shaver (Eds.), Handbook of attachment: Theory,research, and clinical applications (pp. 803-822).New York: Guilford.
    • Leung R. K, & et al, 2006, The influence of awareness of terminal condition on spiritual well-being in terminal cancer patients, J Pain Symptom Manage, v. 31(5), p. 449-456.
    • Liang-Fu.You, & et al, Su Expression Profiles of Loneliness-associated Genes for Survival Prediction in Cancer Patients, Expression Profiles of Loneliness-associated Genes for Survival rediction in Cancer Patients, DOI:http://dx. doi. org/10.7314/APJCP. 2014.15.1.185.
    • Mardani-Hamule M, 2010, Relationship between mental health and quality of life cancer patient, J Shahid Sadoughi Med Sci, v. 18(2), p. 111-117.
    • Miller AK, & et al, 2012, Death anxiety in persons with HIV/AIDS: a systematic review and meta-analysis, Death Stud, v. 36(7), p. 640-663.
    • Naderi F, & Roushani Kh, 2012, Relationship of spiritual intelligence and social intelligence with death anxiety in old women, J Women and Culture, v. 2(6), p. 55-67.
    • Noguchi W, & et al, 2006, Spiritual needs in cancer patients and spiritual care based on logotherapy, Palliative Medicine, Graduate School of Tokyo Medical), p. 112.
    • Olutosin, A. A, 2014, A risk factor for coronary heart disease mortality among men in eastern finland. University of eastern finland, Faculty of Health Sciences Public health, Master's thesis, 35 pages.
    • Pargament, K. I, & et al, 1988, Religion and the problem-solving process: Three styles of coping, Journal for the Scientific Study of Religion, v. 27, p. 90–104.
    • Perlman, & Daniel, 1982, Loneliness: A source book of current theory research and therapy, New York, John wiley and sons, p.1-18.ISBN978-0-471-08028-2.
    • Pollak JM, 1980, Correlates of death anxiety: A review of empirical studies, Omega: Journal of Death and Dying, v. 10(2), p. 97-121.
    • Roberts, J.A, & et al, 1997, Factors in flouncing views of patients gynaecological cancer about end- of- life decisions, American journal of obstetrics and Genecology, v. 176(1), p. 166-172.
    • Roest AM, & et al, 2010, Anxiety and risk of incident coronary heart disease: a meta-analysis, J Am Coll Cardiol, v. 56(1), p. 38-46.
    • Rokach, A, 2000, Correlates of loneliness as perceived by the terminally ill, Curr. Psychol, v. 19, p. 237–248.
    • Rostami H, & et al, 2012, Training needs of patients with heart failure, J Urmia Nursing And Midwifery Faculty, v. 9(3), p. 156-164.
    • Russell, D, & et al, 1978, Developing a measure of loneliness, Journal of personality assessment, v. 42(3), p. 290-294.
    • Salarifar. M, 2000, comparing family therapy theory of Minoochin with Islamic view about family, M.A. thesis of psychology, research center of seminary and university of Ghom.
    • Samarel, N, & et al, 2002, Effects of two types of social support and education on adaptation to early-stage breast cancer, Research in Nursing and Health, v. 25(6), p. 459–470.
    • Sharma, T, 2014, Effect of gender and disease on deth anxiety, v. 2, p. 174.
    • Sherman DW, & et al, 2010, A comparison of death anxiety and quality of life of patients with advanced cancer or AIDS and their family caregivers, J Assoc Nurses AIDS Care, v. 21(2), p. 99-112.
    • Skalla, K, 2006, Spiritual assessment of patient with cancer: The moral authority, vocational, aesthetic, social, and transcendent model, Oncology Nursing Forum, v. 33(4), p. 745-751.
    • Surbone Antonella, & Baider Lea, 2009, The spiritual dimension of cancer care. Crit Rev in Oncol Haematol, Epub ahead of print, April 28th.
    • Surbone Antonella, 2010, The spiritual dimension of cancer care, Critical Review in Oncology/ Hematology, v. 73(3), p. 228-235.
    • Tang, P. L, & et al, 2011, Correlation the correlation of death anxiety between Taiwanese, Cancer of Nursing, v. 34(4), p. 286-292.
    • Tavakoli, MA, & Ahmadzadeh, B, 2011, Investigation of Validity and Reliability of Templer Death Anxiety Scale, Thought & Behavior in Clinical Psychology, v. 6, N. 21, p. 72-80.
    • Templer, D. I, 1970, The construction and validation of a Death Anxiety scale, Journal of General psychology, v. 82, p. 165-177.
    • Upendo Makenya, & Upendo Bandawe, 2009, Nurse‘s Perceptions on Cancer Patient‘s loneliness, Laurea University Of Applied Sciences Laurea Otaniemi.
    • Vasan RS, & et al, 2004, Epidemiology of coronary artery disease, In: Fuster V, Alexander RW, O'Rouke RA. Hurst's: The heart. 11th ed, NewYork: MC Graw-Hill.19.
    • Walsh, K, 2011, Report of the Commission of Older People: Older People - Experiences and Issues, Dublin: Society of St. Vincent de Paul.
    • Yates, J, & et al, 1981, Religion in patients with advanced cancer, Medical and pediatric oncol, v. 9, p. 121-128.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    زاهدان بابلان، عادل، برقی، شیدا.(1396) مقایسه اضطراب مرگ، احساس تنهایی و دلبستگی به خدا، در بین بیماران سرطانی، بیماران قلبی و افراد سالم. فصلنامه روان‌شناسی و دین، 10(2)، 109-124

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عادل زاهدان بابلان؛ شیدا برقی."مقایسه اضطراب مرگ، احساس تنهایی و دلبستگی به خدا، در بین بیماران سرطانی، بیماران قلبی و افراد سالم". فصلنامه روان‌شناسی و دین، 10، 2، 1396، 109-124

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    زاهدان بابلان، عادل، برقی، شیدا.(1396) 'مقایسه اضطراب مرگ، احساس تنهایی و دلبستگی به خدا، در بین بیماران سرطانی، بیماران قلبی و افراد سالم'، فصلنامه روان‌شناسی و دین، 10(2), pp. 109-124

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    زاهدان بابلان، عادل، برقی، شیدا. مقایسه اضطراب مرگ، احساس تنهایی و دلبستگی به خدا، در بین بیماران سرطانی، بیماران قلبی و افراد سالم. روان‌شناسی و دین، 10, 1396؛ 10(2): 109-124