روان‌شناسی و دین، سال دهم، شماره سوم، پیاپی 39، پاییز 1396، صفحات 101-112

    بررسی رابطه‌ی جهت گیری مذهبی با نگرش به حجاب و خودمهارگری در دانشجویان دانشگاه علامه طباطبائی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ سیده فاطمه صدر / دانشجوي دكتري روان‌شناسي عمومي دانشگاه آزاد، واحد علوم تحقيقات / Fsadr2009@yahoo.com
    عبدالله معتمدی / دانشيار گروه روان‌شناسي باليني دانشگاه علامه طباطبائي / a_moatamedy@yahoo.com
    چکیده: 
    این پژوهش با هدف تعیین رابطه جهت گیری مذهبی با نگرش به حجاب و خودمهارگری، در دانشجویان دانشگاه علامه طباطبائی انجام شده است. این مطالعه با روش توصیفی تحلیلی بر روی 382 نفر از دانشجویان دانشگاه علامه طباطبائی تهران، در زمستان 1393 انجام گردیده است. ابزار سنجی مطالعه، پرسش نامه جهت گیری مذهبی آلپورت، پرسش نامه نگرش به حجاب و پرسش نامه خودمهارگری بود. یافته ها نشان داد، افرادی که در جهت گیری مذهبی درونی، دارای نمرات بالاتری بودند، به حجاب نگرش مثبتی داشتند و این رابطه برای جهت گیری مذهبی بیرونی منفی بود. افراد با جهت گیری مذهبی درونی نیز از خودمهارگری بیشتری، در مقایسه با افرادی که جهت گیری مذهبی بیرونی داشتند، برخوردار بودند. در مجموع، چنین استنباط می شود که تنها جهت گیری مذهبی درونی سبب افزایش نگرش مثبت به حجاب و خودمهارگری بیشتر در دانشجویان می گردد. بنابراین، می توان انتظار داشت که با تقویت باورهای دینی درونی در میان دانشجویان، میزان حجاب و خودمهارگری آنان را افزایش داد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Investigating the Relationship between Religious Orientation and the Variables of Attitude towards Wearing Hijab and Self-control among Students of Allameh Tabatabaei University
    Abstract: 
    This study aims to investigate the relationship between religious orientation and the variables of attitude toward wearing Hijab and self-control among students at Allameh Tabatabai University, Tehran. This study is conducted with a descriptive-analytical design on 382 female students at Allameh Tabatabai University, Tehran, in the winter of 2014. Data collection instruments of the study include Allport’s religious orientation Scale (Allport and Ross, 1950), attitude toward Hijab Questionnaire and self-control Questionnaire. The findings of this study show that there is a statistically significant relationship between religious orientation and the variables of students’ attitude toward Hijab and self-control. In fact, individuals scoring higher on the intrinsic religious orientation subscale have a more positive attitude toward Hijab whereas the relationship is negative in the case of extrinsic religious orientation. Furthermore, individuals with internal religious orientation are characterized by higher levels of self-control compared with individuals with extrinsic religious orientation. Overall, it is concluded that only internal religious orientation leads to a positive attitude toward Hijab and self-control among students. Therefore, increasing intrinsic religious beliefs in students can improve their attitude toward Hijab and self-control.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    نياز انسان به دين، قدمتي به عمر تاريخ دارد؛ زيرا بشر از همان آغاز زندگي خود، به حامي مقتدر و تکيه‌گاهي نيرومند نيازمند بود. موضوع دين، مورد بحث محققان پيشگامي همچون فرويد (Freud) و يونگ (Jung) (پالمر، 1385، ص 24) و ديگران بوده است. پس از آن انديشمنداني نظير آلپورت (Allport) و راس (1967)، به تبيين مذهب پرداخته‌اند. مطالعه و نظريه‌پردازي در زمينه‌هاي مختلف مذهبي قدمتي طولاني دارد، اما مطالعه مذهب از ديدگاه روان‌شناختي، از حدود تقريباً يکصد سال پيش آغاز شده است. روان‌شناسي مذهب به صورت امروزي، مديون مطالعات تطبيقي اديان در قرن نوزدهم در اروپا است. گفته مي‌شود پبدايش مطالعات روان‌شناسي مذهبي، با دو رشته روان تحليلگري ديني – مذهبي، در حوزه روان‌شناسي علمي را مي‌توان محصول مطالعات فرويد و يونگ، به‌‌عنوان روان‌تحليل‌گر در اين زمينه دانست که هر يک، ديد متفاوتي نسبت به دين داشته‌اند (پالمر، 1385، ص 24).
    تحقيقات پيشين نشان مي‌دهد که مذهبي بودن، به معناي وسيع کلمه مي‌تواند آثار بحراني شديد زندگي را تعديل کند. براي مثال، کوک (Cook) و ويمبرلي (Wimberly) گزارش کردند که تعهد مذهبي، ميزان مقابله با شرايط پر استرس را در والدين افزايش مي‌دهد (پارک و همکاران، 1990). در سال‌هاي اخير نيز تحقيقات بي‌شماري در مورد ارتباط بين مذهب و نمادهاي بيروني و دروني آن و سلامت روان وجود دارد. اما در برخي تحقيقات، ارتباط مبهم و نامفهومي بين جنبه‌هاي گوناگون مذهب و سازش روان‌شناختي گزارش شده است.
    نياز به پوشش و پرهيز از برهنگي، جزو گرايشات فطري انسان است که خداوند متعال آن را در وجود بشر قرار داده است. قرآن کريم در ماجراي آدم و حوا، اين‌گونه اشاره مي‌کند: «پس آنگاه که از درخت چشيدند، عورت‌هاي‌شان پديدار شد و بر آن شدند که با برگ‌هاي بهشتي خويشتن را بپوشانند» (اعراف: 22). به نظر مي‌رسد، يکي از مهم‌ترين مفاهيم ديني و مذهبي که بحث از آن همواره مورد توجه محافل مختلف فرهنگي اجتماعي و سياسي بوده است، مفهوم «حجاب» مي‌باشد. موضوع پوشش زنان، در همه جوامع بشري ريشه دارد و از جمله دستورالعمل‌هاي اصلي اسلام مي‌باشد. لزوم آن نه تنها در ميان مذاهب اسلامي، بلکه در همه اديان الهي مورد اتفاق مي‌‌باشد. حجاب به معناي پوشش بدن، و به‌‌عنوان نماد اسلامي است که مرتبه‌هاي آن پوشش بدن، عدم خودنمايي براي نامحرم و ايجاد پوشش است. اين امر مانع از ارتکاب گناه مي‌شود و وسيله‌اي براي تزکيه نفس و تقوي است. انواع مختلف حجاب، شامل حجاب بدن، حجاب چشم، حجاب کلام و حجاب باطني (فکري، عقيده) است (حسيني‌منش، 1992).
    يکي از ويژگي‌هاي خاص انسان، خودمهارگري است که در واقع، نوعي مديريت بر خويشتن است. خودمهارگري در روان‌شناسي، با تعابيري مانند کنترل شخصي، منبع کنترل دروني، وجدان و کنترل نفس تبيين مي‌شود. گوردون آلپورت (1967)، يکي از ويژگي‌هاي شخصيت بالنده را توانايي کنترل شخصي مي‌داند (شعاري‌نژاد، 1385، ص 425). از ديد او، شخصيت سالم چند ويژگي دارد که عمده‌ترين آنها، پذيرفتن خود است. شخصيت‌هاي سالم همه جنبه‌هاي هستي، ازجمله نقاط ضعف و کاستي‌هاي خود را بپذيرند و بدون اهميت به آنها، به تلاششان ادامه دهند. البته بايد اين نقاط ضعف را در جهت پيشرفتشان تقويت کنند. کارل راجرز مي‌گويد: همين‌طور که خود پديدار مي‌گردد، گرايش تحقق خود، نمايان مي‌گردد. اين همان هدفي است که غالباً اشخاص سالم بدان دست مي‌يابند. در انسان سالمي که به تحقق خود مي‌پردازد، الگوي منسجمي ظاهر مي‌گردد. به اعتقاد راجرز، هرچه انسان از سلامت روان بيشتري برخوردار باشد، آزادانه‌تر عمل و انتخاب مي‌کند (شولتز، 1388، ص 52). در جامعه ايران، برخي تحقيقات رابطه مذهب را با مؤلفه‌هاي روان‌شناختي مورد بررسي قرار داده‌اند. از جمله مشخص شده است که دلبستگي ايمن در دانشجوياني که داراي جهت‌گيري مذهبي دروني هستند، بيش از دانشجويان داراي جهت‌گيري مذهبي بيروني است (خوانين‌زاده و همكاران، 1384). همچنين، رابطه بين جهت‌گيري مذهبي، اضطراب و حرمت خود، جهت‌گيري مذهبي و سلامت و اختلال‌هاي روان‌شناختي، با استفاده از آزمون SCL90 مورد بررسي قرار گرفته است (بهرامي‌احسان و همكاران، 1384)، ولي هنوز تحقيقات در اين زمينه، نيازمند غناي بيشتر است. به نظر مي‌رسد، جهت‌گيري مذهبي بر نوع تأثيرپذيري افراد از مداخلات روان‌شناختي نيز مؤثر است. بررسي جهت‌گيري مذهبي، با ابزار و اعتباريابي ايراني کمتر مورد توجه قرار گرفته است. مفهوم جهت‌گيري مذهبي، بر اساس ابزاري که مورد استفاده قرار گرفته است، متفاوت به نظر مي‌رسد و دين خاصي را پوشش نمي‌دهد. چنانچه جهت‌گيري مذهبي با حجاب و خودمهارگري رابطه مثبت نشان دهد، احتمالاً مي‌توان با توجه به اين مفهوم، به مراجعين مذهبي کمک مؤثرتري کرد. هدف اين پژوهش، بررسي رابطه جهت‌گيري مذهبي با گرايش به حجاب و خودمهارگري در بين دانشجويان است.
    آلپورت و راس (1967)، دو نوع متمايز از مذهبي بودن را از يکديگر تفکيک مي‌کنند. از نظر آنان، مذهب مي‌تواند داراي جهت‌گيري دروني باشد که به يک مذهب شخصي اشاره دارد. گاهي هم مي‌تواند بر عضويت در يک گروه قدرتمند، تأمين حفاظت، کسب موقعيت اجتماعي و يا به‌عنوان مکانيزم دفاعي توصيف شود. در اين صورت، مذهب داراي جهت‌گيري بيروني است.
    مذهب دروني، مذهبي فراگير و داراي اصول سازمان‌يافته دروني شده است. در‌حالي‌که مذهب بيروني، امري خارجي و ابزاري است که براي ارضاي نيازهاي فردي، از قبيل مقام و امنيت مورد استفاده قرار مي‌گيرد. منظور آلپورت از جهت‌گيري مذهبي دروني، عبارت از يک تعهد انگيزشي فراگير، که غايت و هدف است، نه وسيله‌اي براي دستيابي به اهداف فردي. تحقيقات کرونباخ (Cranbaugh) و شيفيلد (Sheffield)، کوئينگ (Koening)، کوال (Kvale)، ماتون (Maton) و پندلتون (Pendeltone)، هانس برگر نشان داده است که مذهب داراي يک ارتباط مثبت با احساس رضايت و سازگاري زناشويي است. افراد با جهت‌گيري مذهبي دروني به دين و دينداري، به يک عامل اصلي براي احساس معنا در زندگي رسيده‌اند. براي مثال، نتايج تحقيقي در زوج‌هايي كه به طور متوسط 9 سال از ازدواج آنها مي‌گذشت، نشان داد زوج‌هايي كه در رفتن به مراسم مذهبي، در روز‌هاي تعطيل مقيد هستند، رضايت زناشويي بيشتري دارند (احمدي و همكاران، 1385).
    همچنين تحقيق مارش (Marsh) و دالاس (Dallos) (2001)، نشان داد که اعتقادات و باورهاي مذهبي اثر بالقوه‌اي بر کنترل خشم در وقايع استرس‌زاي زندگي، تعارضات و ناسازگاري‌هاي خانوادگي دارد. ارتباط با خدا فاصله‌اي را که بين اعضاي خانواده وجود دارد، پر مي‌کند. در يک پژوهش کيفي، که با استفاده از مصاحبه با ساختار بر روي دانشجويان مذهبي به منظور اثر دعا و نيايش بر روي خودمهارگري در هنگام خشونت انجام شد، نشان مي‌دهد که نيايش و دعا در حين خشونت، تأثير مشخص و قابل توجهي بر روابط بين‌فردي دارد و حل مشکل را تسريع مي‌کند (باتلر (Buttler) و همکاران، 1999).
    مسئله حجاب، موضوعي خاص و مربوط به يک جامعه معين يا در يک گوشه از جهان نبوده است، بلکه مسئله جهاني بوده و روشن است که با مشخصات متناسب با جوامع مختلف و در سير تاريخي آنها قرار دارد (استاد ملک، 1367، ص 179). حجاب در جامعه ايراني، از زمان‌هاي بسيار دور و پيش از ورود اسلام به اين سرزمين ديده مي‌شود. هر چند در آن زمان، اصطلاح حجاب به معناي پوشش اسلامي مطرح نبود، ولي به معناي پوشش خاص تعريف شده براي زنان وجود داشت. کنت دو گوبينيو (Conte de Gobineau) معتقد است: حجاب دوره ساساني در دوره اسلامي و در ميان ايرانيان باقي ماند (دورانت، 1391، ج 12، ص 30). در پژوهشي که رجالي (1391) در رابطه با نگرش دانشجويان دختر دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکي اصفهان، نسبت به حجاب و عوامل مؤثر بر آن انجام داد، به اين نتيجه رسيد كه بر خلاف وجود برخي ديدگاه‌ها، يافته‌هاي پژوهش بيانگر گرايش به معنويت و ارزش‌هاي ديني در بين دانشجويان است.
    همچنين، پژوهشي در بين دختران بنگلادشي نشان داد، دختراني که لباس‌هاي سنتي و مذهبي را بر لباس‌هاي غربي ترجيح مي‌دهند، کمتر مستعد مشکلات رواني در زندگي آينده هستند (بوي (Bhui) و همکاران، 2008). از‌آنجاکه حجاب نوعي رفتار تلقي مي‌شود، از ديدگاه جامعه‌شناسي و روان‌شناسي، جامعه‌پذيري آن تحت تأثير عوامل مختلفي (خانواده، همسالان، نهادهاي اجتماعي و ارتباطي) صورت مي‌گيرد، لذا بدکارکردي آن مي‌تواند منجر به آسيب‌پذيري جامعه شود. تحقيقات انجام شده روي 384 دانشجو نشان داد که 83 درصد حجاب را موجب امنيت و سلامت جامعه مي‌دانند (احمدي و همكاران، 1389).
    مذهب به‌عنوان يک پديده رواني اجتماعي، همواره مورد توجه روان‌شناسان و جامعه‌شناسان بوده است. به‌ويژه در سه دهه اخير و با گسترش مباحث مربوط به استرس و نقش مذهب در خودمهارگري، اين موضوع توجه بسياري از روان‌شناسان را برانگيخته است. در اين زمينه، پژوهش‌هاي متعددي وجود دارند که درصدد بررسي چگونگي کنش‌هاي مذهبي در تأمين سلامت رواني هستند. پژوهشگران در صورت‌بندي مسائل خود، هر يک از زاويه‌اي خاص، موضوع مذهب را مورد توجه قرار داده و به تحليل پرداخته‌اند. با توجه به اينکه ما در کشوري اسلامي زندگي مي‌کنيم، حجاب به‌عنوان يکي از نمادهاي بيروني مذهب شناخته مي‌‌شود، اين پژوهش قصد دارد به بررسي رابطه جهت‌گيري مذهبي و گرايش به حجاب و خودمهارگري بپردازد.
    هدف‌هاي پژوهش عبارتند از: 1. تعيين رابطه جهت‌گيري مذهبي بيروني و دروني با گرايش به حجاب؛ 2. تعيين رابطه جهت‌گيري مذهبي بيروني و دروني با خودمهارگري؛ 3. تعيين رابطه بين گرايش به حجاب و خودمهارگري.
    فرضيه‌هاي پژوهش
    - بين جهت‌گيري مذهبي بيروني با گرايش به حجاب، رابطة منفي و بين جهت‌گيري مذهبي دروني با گرايش به حجاب، رابطة مثبت وجود دارد؛
    - بين جهت‌گيري مذهبي بيروني با خودمهارگري، رابطة منفي و بين جهت‌گيري مذهبي دروني با خودمهارگري رابطة مثبت وجود دارد؛
    - بين گرايش به حجاب، با خودمهارگري رابطة مثبت وجود دارد.
    روش‌ پژوهش
    اين مطالعه به صورت يک بررسي توصيفي همبستگي، در زمستان سال 1393 در بين دانشجويان دانشگاه علامه طباطبائي انجام شد. نمونه آماري به صورت ميداني و انتخاب نمونه‌ها، به صورت متوالي بوده است و شامل 382 نفر (194مؤنث و 188مذکر) از دانشجويان دانشگاه علامه طباطبائي تهران، با ميانگين سني بين 18-24 سال (5/66 درصد) بود. ابزار گردآوري داده‌ها يعني مقياس جهت‌گيري مذهبي آلپورت (آلپورت و راس، 1967)، مقياس نگرش به حجاب (کريم‌زاده، 1391، ص 132) و مقياس خودمهارگري (تانجي و همکاران، 2004) در اختيار آنها قرار داده شد. پرسش‌نامه‌ها به صورت ابزار خودگزارشي هستند. آزمودني‌ها بايد در يك طيف ليكرت پنج درجه‌اي، مشخص كنند كه تا چه حد از هريك از راهبردهاي ارائه شده استفاده مي‌كنند.
    مقياس جهت‌گيري مذهبي آلپورت: شامل 21 جمله است که دو بعد جهت‌گيري مذهبي دروني و بيروني دين را مي‌سنجد. سؤالات آزمون، داراي چهار گزينه از كاملاً مخالفم تا کاملاً موافقم مي‌باشد. براين‌اساس، اين پرسش‌نامه بر اساس يک مقياس چهار درجه‌اي ليکرت از 1 تا 4 نمره‌گذاري مي‌شود. اين پرسش‌نامه، نقطه برش ندارد؛ هر چه آزمودني‌ها در مقيا‌س‌هاي مورد بررسي نمرات بيشتري به ‌دست آورند، بيشتر داراي آن صفت مي‌باشند. آزمون محدوديت زماني ندارد و به صورت گروهي اجرا مي‌شود. همچنين اين پرسش‌نامه، محدوديت سني ندارد. اين آزمون در سال 1377 در ايران ترجمه و هنجاريابي شده که اعتبار و روايي آن توسط جان‌بزرگي (1378) به ‌دست آمـــده اســت. همساني دروني آن، با استفاده از آلفاي کرونباخ براي جهت‌گيري مذهبي دروني 74/0 و آلفاي کرونباخ براي جهت‌گيري مذهبي بيروني 70/0 و پايايي بازآزمايي براي هر دو زيرمقياس 74/0 است. در اين مقياس، گزينه‌هاي عبارات 1تا 12 جهت‌گيري مذهبي بيروني و عبارات 13 تا 21 جهت‌گيري مذهبي دروني را مي‌سنجند. آلپورت و راس، در سال 1967 اين مقياس را براي سنجش جهت‌گيري‌هاي مذهبي دروني و بيروني تهيه کردند. در مطالعات اوليه‌اي که صورت گرفت، مشاهده شد که همبستگي جهت‌گيري بيروني و دروني 21/0 است.
    مقياس نگرش به حجاب: اين پرسش‌نامه، شامل 25 ماده مي‌باشد و براي ارزيابي نگرش فرد نسبت به حجاب توسط کريم‌زاده (1391)، طراحي شده است. منظور از نگرش به حجاب، يک خصوصيت نسبتاً پايدار است که موجب مي‌شود افراد به شيوه‌هاي خاصي رفتار کنند. نگرش افراد به حجاب، از ابعاد مختلف سرچشمه مي‌گيرد. جهت روايي صوري پرسش‌نامه و صحت و سقم سؤالات، پرسش‌نامه در بين تعدادي از استادان توزيع و مورد تأييد قرار گرفت. پس از اطمينان از نتايج به ‌دست آمده، پرسش‌نامه بين نمونه آماري توزيع شد. همچنين پايايي پرسش‌نامه، يا قابليت اعتماد آن با استفاده از روش اندازه‌گيري آلفاي کرونباخ محاسبه شد. آلفاي کرونباخ براي پرسش‌نامه، نگرش به حجاب به ترتيب پيامدهاي اجتماعي 69/0، پيامدهاي فردي 71/0، احکام شرعي 74/0 و کل پرسش‌نامه 72/0 به ‌دست آمد (کريم‌زاده، 1391، ص 132).
    مقياس کوتاه خودمهارگري: اين مقياس شامل 13ماده است كه در سال 2004 توسط تانجي و همکاران ايجاد شد. خودمهارگري، به‌عنوان اعمال کنترل خود، به وسيله خود تعريف مي‌شود. کنترل خود، با حوزه‌هاي گوناگوني مانند شناخت، هيجان عملکرد و توجه در ارتباط است (موراون و همكاران، 1998). در برآورد همساني دروني، پايايي آزمون بالا گزارش شده است، بدين‌گونه که آلفا براي مقياس خودمهارگري فرم بلند، 36 آيتمي در دو نمونة تحقيق تانجي و همکاران (2004) 89/0 بود، همچنين براي مقياس خودمهارگري فرم کوتاه، 13 آيتمي نيز به نتايج مشابه دست يافتند (آلفا – به ترتيب دو نمونه تحقيق آنها 83/0 و 85/0). بنابراين، پرسش‌نامه‌هاي مورد نظر داراي همساني دروني مناسبي مي‌باشد.
    يکي از تقسيم‌بندي‌هاي صورت گرفته براي مقياس خودمهارگري، فرم کوتاه شامل دو خرده‌مقياس:
    1. خودمهارگري منع‌کننده يا بازدارنده؛ 2. خودمهارگري اوليه مي‌باشد. در اين راستا، با انجام تحقيقي به بررسي تفاوت‌هاي اين دو خرده‌مقياس پرداختند. در اين ميان، همساني دروني اين پرسش‌نامه را با گزارش آلفاي هر دو خرده‌مقياس مورد بررسي قرار دادند. نتايج تحقيق، حاکي از همساني دروني مناسب بود
    (آلفاي کرونباخ خودمهارگري منع‌کننده: 86/0 و آلفاي کرونباخ براي خودمهارگري اوليه 68/0 مي‌باشد). همبستگي بين دو خرده‌مقياس خودمهارگري، در پژوهش ريدر و همکاران (2011) بالا (68/0r=) گزارش شد. اين يافته قابل انتظار بود؛ چرا که هر چند اين دو سازه از هم متمايز هستند، اما هر دو مؤلفه‌هاي اصلي خودمهارگري مي‌باشد.
    پس از جمع‌آوري اطلاعات، اقدام به تجزيه و تحليل داده‌هاي حاصله نموديم. در اين زمينه، از نرم‌افزار آماري SPSS نسخه 16 استفاده گرديد و آزمون مورد استفاده ضريب همبستگي پيرسون بود و در سطح معناداري براي تفسير روابط بين متغيرها 01/0 لحاظ شد.
    يافته‌هاي پژوهش
    براي بررسي رابطه بين جهت‌گيري مذهبي دروني و بيروني، خودمهارگري، با سه بعد نگرش به حجاب يعني پيامدهاي اجتماعي، پيامدهاي فردي و احکام شرعي مورد آزمون قرار گرفت. نتايج مندرج در جدول 1 نشان مي‌دهند که بين جهت‌گيري مذهبي دروني و خودمهاگري، با سه زيرمقياس گرايش به حجاب، در سطح معناداري 01/0α= رابطه مثبت است. در‌حالي‌که بين جهت‌گيري مذهبي بيروني و زيرمقياس‌هاي گرايش به حجاب، رابطه منفي و معنادار مي‌باشد (جدول 1).
    جدول 1. ضريب همبستگي پيرسون در ارتباط با جهت‌گيري مذهبي، خودمهاگري و زيرمقباس‌هاي گرايش به حجاب
    جهت‌گيري مذهبي    شاخص    پيامدهاي اجتماعي    پيامدهاي فردي    احکام شرعي    خودمهارگري    خودمهارگري منع‌کننده    خودمهارگري اوليه
    دروني    همبستگي    418/0    441/0    433/0    202/0    142/0    139/0
        سطح معناداري    01/0    01/0    01/0    01/0    01/0    01/0
        تعداد    382    382    382    382    382    382
    بيروني    همبستگي    114/0-    098/0-    086/0-    081/0-    104/0-    040/0-
        سطح معناداري    01/0    01/0    01/0    01/0    01/0    01/0
        تعداد    382    382    382    382    382    382
    خودمهاگري    همبستگي    217/0    199/0    174/0            
        سطح معناداري    01/0    01/0    01/0            
        تعداد    382    382    382            
    نتايج به ‌دست آمده آمار استنباطي، بين حوزه خودمهارگري و جهت‌گيري مذهبي دروني، حاکي از اين است که بين 382 پاسخگوي مورد مطالعه، در ضريب همبستگي پيرسون، با سطح معنا‌داري 01/0α= برابر 202/0r= محاسبه شده است. اين امر نشان از ارتباط مثبت و معنادار بين متغييرهاي پژوهشي است. همچنين، نتايج به‌ دست آمده بين حوزه خودمهارگري و جهت‌گيري مذهبي بيروني، با سطح معنا‌داري 01/0α= برابر 081/0r=- محاسبه شده است. اين امر نيز نشان از ارتباط منفي و معنادار بين متغييرهاي پژوهشي است. نتايج به ‌دست آمده آمار استنباطي، بين حوزه خودمهارگري منع‌کننده و اوليه، با جهت‌گيري مذهبي دروني حاکي از اين است که در ضريب همبستگي پيرسون با سطح معنا‌داري 01/0α=، رابطه مثبت و معناداري وجود دارد و بين جهت‌گيري مذهبي بيروني و خودمهارگري منع‌کننده و اوليه، رابطه منفي و معناداري وجود دارد.
    بحث و نتيجه‌گيري
    هدف اصلي اين پژوهش، بررسي رابطه ميان جهت‌گيري مذهبي با نگرش به حجاب و خودمهارگري در دانشجويان دانشگاه علامه طباطبائي تهران بوده است. به‌طور‌کلي، يافته‌هاي پژوهش نشان داد که جهت‌گيري مذهبي دروني با گرايش به حجاب و خودمهارگري، رابطه مثبت و معناداري دارد که با يافته‌هاي پارک و همکاران (1990)، که جهت‌گيري مذهبي را به‌‌عنوان يک عامل تعديل‌کننده در نظر گرفته‌اند، هماهنگ است (حسيني و سليمي، 1390). همچنين، نتايج اين پژوهش با آنچه که ميتون (1989) به دست آورده، هماهنگ بود. ميتون حمايت معنوي ناشي از ارتباط با خداوند را عاملي مهم در کاهش افسردگي، افزايش ميزان سازگاري اجتماعي و در نهايت، بهبود حرمت خود به حساب مي‌آورد. در پژوهش‌هاي مشابه، با تأثير مثبت جهت‌گيري مذهبي و دين بر رفتارهاي مقابله‌اي سالم (تورسن و هريس، 2002)، افسردگي (پيرس (Pearce) و همکاران، 2012)، نگراني (فرايدنبرگ (Frydenberg) و همکاران، 1994)، ناسازگاري و افسردگي (خداياري‌فرد و همکاران، 1386)، سلامت عمومي (شريفي ‌و همكاران، 1384)، کيفيت زندگي (لوين (Levin)، 2009) و هويت (نجفي و همکاران، 1385)، هماهنگ بوده است. همچنين، بر اساس مطالعات پيشين انجام شده (احمدي و همکاران، 1389)، بر روي 531 دختر جوان در ايران، نشان داد که اعتقادات ديني محکم‌تر، هنجارپذيري بالاتر و خانواده سالم‌تر، انحرافات اخلاقي و تربيتي کمتري را نشان مي‌دهد.
    همان‌گونه که در جدول 1 مشاهده گرديد، همبستگي بين زيرمقياس‌هاي نگرش به حجاب و جهت‌گيري مذهبي دروني معنا‌دار است. علاوه بر اين، ضريب همبستگي بين نگرش به حجاب و جهت‌گيري مذهبي بيروني منفي و معنادار است. با توجه به معنا‌داري روابط، به اين نتيجه مي‌توان دست يافت که مذهب دروني، مذهبي فراگير و داراي اصول سازمان يافته و دروني شده است و قابليت بازدارندگي و جهت‌دهي بيشتر به رفتار دارد. درحالي‌که مذهب بيروني، امري خارجي و ابزاري است که براي ارضاي نيازهاي فردي مقام و امنيت مورد استفاده قرار مي‌گيرد. در واقع منظور آلپورت از جهت‌گيري مذهبي دروني، عبارت است از: يک تعهد انگيزشي فراگير است که غايت و هدف است، نه وسيله‌اي براي دستيابي به اهداف فردي. به عبارت ديگر، مذهب دروني با خودمهارگري ارتباط دارد. حجاب نيز يكي از مصاديق آن و تحت تأثير آن است. از سوي ديگر، مي‌توان گفت: مذهب دروني مستلزم رعايت قواعد آن از جمله حجاب است كه از راه خودمهارگري اعمال مي‌شود. در نتيجه، مي‌توان رابطه و همبستگي بين حجاب و خودمهارگري را اثبات كرد، ولي جهت تأثيرگذاري آن، به اين شكل كه حجاب موجب خودمهارگري شود، را نمي‌توان نتيجه گرفت.
    مذهب مي‌تواند خودمهارگري را از طريق برقراري يک نظام اخلاقي تحت تأثير قرار دهد. مذهب راهنمايي‌ها يا قواعد خاص اخلاقي براي کنترل خويشتن و عفت در اختيار فرد قرار مي‌دهد. علاوه بر اين، مذهب به تسهيل تجربه معنوي کمک مي‌کند. تجربه معنوي نيز مي‌تواند تعهدات اخلاقي را تحکيم بخشد و از اين راه، مانع رفتارهاي ضد اجتماعي و ساير موارد گردد (اسميت، 2003). با توجه به نتايج جدول، مي‌توان با اطمينان گفت: بين خودمهارگري و گرايش به حجاب رابطه مثبت و معنا‌داري وجود دارد؛ با بالارفتن نمره گرايش به حجاب در افراد، نمره خودمهارگري افزايش پيدا مي‌کند، اين نتايج، با يافته‌هاي پژوهش گذشته در حوزه خودمهارگري و رفتارهاي جامعه‌پسند و سلامت روان ميلر و همكاران (2000)، کارلسون (2000)، مريل و همكاران (2001)، براون و همکاران (2001)، نانمکر و همكاران (2003)، کلين و همكاران (2006)، مريل و همكاران (2005)، همسو مي‌باشد.
    سازوکار ديگر تأثير مذهب اين است که مي‌تواند از طريق مهارت‌ها و دانش‌هايي که فرد در طي زندگي خود کسب مي‌کند، در خودمهارگري خويش استفاده کند. مذهب، مي‌تواند يک نظام معنايي شامل هدف‌دار بودن زندگي، احساس خود ارزشمندي مثبت، و خود را شايسته احترام دانستن بنا کند. اين نظام معنايي، مي‌تواند مانع از خطرپذيري و رفتار هيجان‌طلبانه و در نهايت، منجر به احتمال افزايش خودمهارگري فرد گردد (اسميت، 2003). اين نتايج، با نتايج حاصل از جدول 3 و 4 اين پژوهش همسو مي‌باشد. با اطمينان مي‌توان گفت: بين حوزه جهت‌گيري مذهبي دروني و خودمهارگري رابطه مثبت و معنا‌داري وجود دارد؛ با بالارفتن نمرة جهت‌گيري مذهبي دروني در افراد، نمره خودمهارگري افزايش پيدا مي‌کند.
    دو خرده‌مقياس (خودمهارگري منع‌کننده و خودمهارگري اوليه)، از نتايج اين تحقيق حمايت کرد و نشان داد که خرده‌مقياس خودمهارگري اوليه، نسبت به ساير خرده‌مقياس پيش‌بيني‌کننده بهتر رفتارهاي مطلوب است. همچنين، خودمهارگري منع‌کننده جلوگيري از رفتارهاي ناخوشايند را پيش‌بيني مي‌کند و همسو با جهت‌گيري مذهبي دروني مي‌باشند. عملکرد اين دو خرده‌مقياس را مشابه عملکرد سيستم فعال‌ساز رفتاري (خودمهارگري اوليه) و سيستم بازداري رفتاري (خودمهارگري منع‌کننده) مي‌دانند. افراد در زندگي روزانه خود، پاية باورهاي شخصي و ديدگاهي که درباره ديگران، خود، جهان، يا هر دو دارند، رفتار مي‌کنند. اين باورها و ديدگاه‌ها، براي فرد يک نظام معنايي شکل مي‌دهند؛ اين نظام معنايي، به فرد اجازه مي‌دهد که به جهان پيرامون خود معنا دهد و بر اساس اين معنادهي، به انتخاب هدف و سپس عمل و رفتار مبتني بر اهداف انتخاب شده، بپردازد. مذهب مي‌تواند نظام معنادهي فرد باشد. مؤلفه‌هاي نظام معنادهي متأثر از مذهب، شامل باورها، همايندها، انتظارات و اهداف به‌عنوان نقطه مرکزي هيجانات و اعمال فرد عمل مي‌کنند (سيلبرمن، 2005). بنابراين، چنانچه فرد داراي سطح دينداري افزون‌تري باشد، به تبع آن معنايي که به خود و جهان اطرافش مي‌دهد، توأم با احساس ارزشمندي و هدفمندي است. از‌اين‌رو، احتمال بيشتري دارد به اقداماتي نظير خودمهارگري دست زند تا به احساس ارزشمند بودن برسد. اميد مي‌رود اين پژوهش، به‌عنوان گامي براي توسعه پژوهش در اين زمينه باشد. همچنين به دليل نقش عوامل متنوع در نگرش به حجاب، ضروري است که در پژوهش‌هاي آتي نقش اين عوامل نيز در نظر گرفته شود. علاوه بر اين، به نظر مي‌رسد، جهت‌گيري مذهبي سهم ويژه در خودمهارگري داشته، ولي نمي‌توان وقوع اين پديده را تنها به جهت‌گيري مذهبي نسبت داد. با توجه به اين مطلب، مي‌توان پيشنهاد داد که ميزان اعتقادات ديني افراد، فقط مي‌تواند به‌عنوان يکي از ملاک‌هاي پيش‌بيني‌کننده خودمهارگري مورد استفاده قرار گيرد.
     
     

    References: 
    • احمدي، خدابخش و همكاران، 1385، «بررسي رابطه بين تقيدات مذهبي و سازگاري زناشويي»، خانواده‌پژوهي، سال دوم، ش 5، ص 55-67.
    • ـــــ ، 1389، «رابطه اعتقاد به حجاب و آسيب‌پذيري فردي، خانوادگي و اجتماعي»، علوم رفتاري، دورة چهارم، ش 2، ص 97ـ102.
    • استاد ملك، فاطمه، 1367، حجاب و كشف حجاب در ايران، تهران، مؤسسه مطبوعاتى عطائى.
    • بهرامي‌احسان، هادي و همكاران، 1384، «رابطة بين ابعاد جهت‌گيري مذهبي با سلامت رواني و اختلال‌هاي روان‌شناختي»، روان‌شناسان ايراني، سال دوم، ش 5، ص 35-42.
    • پالمر، مايکل، 1385، فرويد، يونگ و دين، ترجمة محمد دهگانپورو غلامرضا محمودي، تهران، رشد.
    • جان‌بزرگي، مسعود، 1378، بررسي اثربخشي روان‌درمانگري كوتاه‌مدت «آموزش خود مهارگري» با و بدون جهت‌گيري مذهبي (اسلامي) بر مهار اضطراب و تنيدگي، پايان‌نامه دكتري، تهران، دانشگاه تربيت مدرس.
    • حسيني‌قمي، طاهره و حسين سليمي، 1390، «رابطه بين جهت‌گيري مذهبي و تاب‌آوري در بين مادران داراي فرزندان مبتلا به بيماري»، روان‌شناسي و دين، سال چهارم، ش 3، ص 82-96.
    • خداياري‌فرد، محمد و اكرم پرند، 1386، استرس و روش‌هاي مقابله با آن، تهران، دانشگاه تهران.
    • خوانين‌زاده، مرجان و همكاران، 1384، «مقايسه سبک دلبستگي دانشجويان داراي جهت‌گيري مذهبي دروني و بيروني»، روان‌شناسي، ش 35، ص 227-247.
    • دورانت، ويليام جيمز، 1391، تاريخ تمدن، مشرق زمين: گاهواره تمدن، ترجمة احمد آرام و همكاران، تهران، علمي و فرهنگي.
    • رجالي، مهري و همكاران، 1391، «نگرش دانشجويان دختر دانشكده بهداشت دانشگاه علوم پزشكي اصفهان نسبت به حجاب و پوشش زنان و برخي عوامل مؤثر بر آن»، تحقيقات نظام سلامت، سال هشتم، ش 3، ص 424-430.
    • شريفي، طيبه و همكاران، 1384، «بررسي رابطه نگرش ديني با سلامت عمومي و شکيبايي در دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي اهواز»، انديشه و رفتار، سال يازدهم، ش 1، ص 89-99.
    • شعاري‌نژاد، علي‌اکبر، 1387، نگاه نو به روان‌شناسي انسان سالم، يا، سفري کوتاه در شخصيت انسان، تهران، اطلاعات.
    • شولتز، دوآن پي، 1393، روان‌شناسي کمال (الگوي شخصيت‌هاي سالم)، ترجمة گيتي خوشدل، تهران، پيکان.
    • کريم‌زاده، عسکر، 1391، مقايسه نگرش به حجاب در بين دانشجويان دانشگاه آزاد و دانشگاه پيام‌نور، پايان‌نامه کارشناسي رشته علوم اجتماعي، مريوان، دانشگاه پيام‌نور.
    • نجفي، محمود و همکاران، 1385، «بررسي رابطه کارايي خانواده و دينداري با بحران هويت»، ماهنامه علمي-پژوهشي دانشگاه شاهد، ش 16، ص 17-26.
    • Allport, G.W, & Ross J.M, 1967, Personal Religious Orientation Prejudic, Journal of Personality and Social Psychology, n. 5, p. 432-443.
    • Bhui K, & et al, 2008, “Cultural identity, clothing and common mental disorder: A prospective school-based study of white British and Bangladeshi adolescents”, Journal of Epidemiology & Community Health – BMJ Journals, v. 62 (5), p. 435-441.
    • Brown, T, & et al, 2001, The role of religion in predicting adolescent alcohol use and problem drinking, Journal of Studies on Alcohol, n. 62, p. 695-705.
    • Buttler, M.H, & et al, 1999, A Meta – Analytical Update of Research on the Couple Communication Program, American Journal of Family Therapy, v. 27 (3), p. 233-237.
    • Carlson, R, 2000, Don't Sweat the Small Stuff Teens: Simple Ways to Keep Your Cool in Stressful Times, Published by Tandem Library, ISBN 0-613-31135-3.
    • Frydenberg, & et al, 1994, “coping with different concerns: Consistency and variation in coping strategies used by adolescents”, Journal of Australian Psychologist, v. 29(1), p. 45-48.
    • Hosaynimanesh, MA, 1992, Islam and the veil from the perspective of divine religions [dissertation], Tehran: Imamsadegh University.
    • Maton, KI, 1989, "The Stress-buffering role of spiritual support: Cross-sectional and prospective investigation", Journal for the Scientific Study of Religion, n. 28, p. 310-323.
    • Klein, H, & et al, 2006, The relationship between religiosity And drug use among at risk women, Journal of Religion and Health, v. 45(1), p. 40-56.
    • Marsh, R, & Dallos, R, 2001, Roman Catholic Couples: Wrath and Religion, Scholarly articles for journal Family Process, v. 40 (3), p. 343-360.
    • Merill, R. M, & et al, 2001, Relationship between family religiosity and drug use behavior among youth, Social behavior and personality, n. 29, p. 347-357.
    • Merrill, R. M, & et al, 2005, The influence of family religiosity on adolescent substance use according to religious preference, Social Behavior and Personality, v. 33(8), p. 821-836.
    • Miller, L, & et al, 2000, Relationship between family religiosity and substance use and abuse among adolescents in the national comorbidity survey, Journal of the American academy of Child and Adolescent Psychiatry, n. 39, p. 1190-1197.
    • Muraven, M, & et al, 1998, Self-Control As Limited Resource: Regulatory Depletion Patterns, Journal of Personality and Social Psychology, v. 74, n. 3, p. 774-789.
    • Nonnemaker, J. M, & et al, 2003, Public and private domains of religiosity and adolescent health risk behavior: Evidence from the National Longitudinal Study of Adolescent Health, Social Science and Medicine, n. 57, p. 2049-2054.
    • Park, C, & et al, 1990, Intrinsic religiousness and religious coping as life stress moderators for Catholics versus Protestants, Journal of Personality and Social Psychology, n. 59, p. 562-574.
    • Pearce, M. J. & et al, 2012, Unmet spiritual care needs impact emotional and spiritual well-being in advanced cancer patients, Supportive Care in Cancer, n. 20, p. 2269-2276.
    • Silberman, I, 2005, Religion as a meaning system: implications for the new millennium, Journal of social issues, v. 61(4), p. 641-663.
    • Smith, C, 2003, Theorizing religious effects among American adolescents, Journal for the scientific study of religion, n. 42, p. 17-30.
    • Tangney, J.P, & et al, 2004, High Self-Control Predicts Good Adjustment, Less Pathology, Better Grades, and Interpersonal Success, Journal of Personality, n. 72, p. 271-322.
    • Thoresen ,C.E, & Harris ,H.S, 2002, Spirituality and health: What’s the evidence and what’s needed?, Annual Behavioral Medicine, v. 24(1), p. 3-13.
    • Williams R, & et al, 2009, Menopause-specific questionnaire assessment in US population-based study shows negative impact on health-related quality of life, Maturitas, n. 62, p. 153-159.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    صدر، سیده فاطمه، معتمدی، عبدالله.(1396) بررسی رابطه‌ی جهت گیری مذهبی با نگرش به حجاب و خودمهارگری در دانشجویان دانشگاه علامه طباطبائی. فصلنامه روان‌شناسی و دین، 10(3)، 101-112

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیده فاطمه صدر؛ عبدالله معتمدی."بررسی رابطه‌ی جهت گیری مذهبی با نگرش به حجاب و خودمهارگری در دانشجویان دانشگاه علامه طباطبائی". فصلنامه روان‌شناسی و دین، 10، 3، 1396، 101-112

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    صدر، سیده فاطمه، معتمدی، عبدالله.(1396) 'بررسی رابطه‌ی جهت گیری مذهبی با نگرش به حجاب و خودمهارگری در دانشجویان دانشگاه علامه طباطبائی'، فصلنامه روان‌شناسی و دین، 10(3), pp. 101-112

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    صدر، سیده فاطمه، معتمدی، عبدالله. بررسی رابطه‌ی جهت گیری مذهبی با نگرش به حجاب و خودمهارگری در دانشجویان دانشگاه علامه طباطبائی. روان‌شناسی و دین، 10, 1396؛ 10(3): 101-112