رابطه ابعاد هوش معنوی و سبک های حل مسئله با تاب آوری در میان دانشجویان
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
از ديدگاه روانشناسي مثبت، «تابآوري»، يکي از مؤلفههاي مهم سلامت رواني است که متغيرهاي زيادي ميتواند با آن ارتباط داشته باشد. کانر و ديويسون (Connor & Davidson) معتقدند تابآوري توانايي فرد در برقراري تعادل زيستي- رواني در شرايط خطرناک است (به نقل از بهزادپور و همكاران، 1392). تابآوري بهعنوان يک فرايند، توانايي يا پيامد سازگاري موفقيتآميز با محيط، با وجود شرايط خطرزا و تهديدکننده در نظر گرفته ميشود (کلاوس (Clauss)، 2008، به نقل از مظلوم و همكاران، 1392).
پژوهشهاي متعددي به رابطة بين تابآوري با بهداشت و سلامت روان اشاره دارند. ديويد و همكاران (2010) در پژوهش خود، يافتند که تابآوري با سلامت روان رابطه دارد. خلعتبري و بهاري (1389) نشان دادند که بين تابآوري و رضايت از زندگي، رابطة مثبت و معناداري وجود دارد. ماير (Mir) و همكاران (2010) نشان دادند که تابآوري خطر ابتلا به رفتارهاي پرخطر، از جمله سيگار کشيدن و نوشيدن الکل را کاهش ميدهد. آلبوکردي و همكاران (1391) نشان دادند که درصد قابل توجهي از زندانيان با نشانگان اختلالات رواني، تابآوري پاييني داشتند. همچنين نتايج پژوهش سوري و همكاران (2014) نشان داد که تابآوري ميتواند بهزيستي روانشناختي را پيشبيني کند.
بررسيهاي اخير نشان داده است که نگرش مذهبي، هوش معنوي، و اميد به آينده بهعنوان پتانسيلهاي حمايتي براي تابآوري بهشمار ميآيند. چندين تحقيق (پرکينز و جونز (Perkins & Jones)، 2004؛ کينگ (King)، 2008، به نقل از حميد و همكاران، 1391) نشان داده است که مذهبي بودن در نوجوانان احساس هدفمندي ايجاد ميکند و برخي از نوجوانان با اينکه با مشکلاتي مواجه هستند، از ايمانشان براي ايجاد اميد به بهبود شرايط در آينده بهره ميبرند. حميد و همکاران (1391) نشان دادند که سلامت روان و هوش معنوي، تابآوري را در دانشجويان پيشبيني ميکند. همچنين فراهم كردن عوامل حمايتي، مانند مذهب و معنويت، ميتواند منجر به افزايش تابآوري آنها گردد. مفهوم «هوش معنوي» در ادبيات روانشناسي، براي اولينبار در سال 1996 توسط استيونز (Stivens) و بعد در سال 1999 توسط ايمونز مطرح شد (سهرابي، 1388). ايمونز هوش معنوي را نوعي هوش غايي ميداند که مسائل معنايي و ارزشي را به ما نشان داده است و مسائل مرتبط با آن را براي ما حل ميکند (نريماني و پوراسمعلي، 1391).
هوش معنوي در روانشناسي دو حيثيت دارد: از يك سوي، با معنويت پيوند دارد و ميتوان آن را با ديگر سازهها در روانشناسي دين مقايسه کرد. از سوي ديگر، همتاي سازههايي همچون قدرداني، گذشت و هوش هيجاني است و ميتوان آن را در رواق روانشناسي مثبت گذارد که امروزه رو به رونق است. هوش معنوي مجموعهاي از قابليتهاي سازش رواني مبتني بر جنبههاي غيرمادي و متعالي است، به ويژه آنهايي که با ماهيت وجودي يک فرد، معناداري شخصي، تعالي و سطوح بالاي هوشياري مربوط است. زماني که اين قابليتها به کار بسته شوند توانايي منحصر به فرد مسئلهگشايي، تفکر انتزاعي و کنار آمدن را تسهيل ميکنند. طبق مفهومسازي کينگ (2007، به نقل از آقابابايي و همکاران، 1390)، چهار مؤلفه براي هوش معنوي وجود دارد كه عبارت است از:
1. «تفکر وجودي انتقادي» که عبارت است از: استعداد تفکر انتقادي دربارة گوهر وجود، واقعيت، گيتي، زمان، مکان و موضوعهاي وجودي و متافيزيک و توانايي تفکر دربارة موضوعهاي غيروجودي مرتبط با وجود فرد؛
2. «معناداري شخصي» که عبارت است از: توانايي استنتاج مفهوم و معناي شخصي از همة تجربيات جسمي و ذهني؛ از جمله توانايي ايجاد هدف زندگي؛
3. «هوشياري متعالي» که عبارت است از: استعداد تشخيص ابعاد و چارچوبهاي متعالي خود، ديگران و دنياي مادي در خلال حالتهاي طبيعي هوشياري، همراه با استعداد تشخيص ارتباط آنها با «خود» فرد و با دنياي مادي؛
4. «گسترش حالت هوشياري» که عبارت است از: توانايي ورود به حالتهاي بالاي هوشياري؛ مانند عبادت، دعا و امثال آن.
«معنويت» نياز فراتر رفتن از خود در زندگي روزمره و يکپارچه شدن با کسي غير از خود فرد است. اين آگاهي ممکن است به تجربهاي فراتر از خود منجر شود (کريکتون (Crichton)، 2008، به نقل از حميد و همكاران، 1391). فردي با هوش معنوي بالا داراي انعطاف، خودآگاهي، ظرفيتي براي الهام و شهود و ديدگاه کلنگر به جهان هستي است که در جستوجوي پاسخ براي پرسشهاي بنيادين زندگي و نقد سنتها و آداب و رسوم باشد. بنابراين، هوش معنوي ميتواند به راحتي، به انسان توان تغيير و تحول بدهد (صمدي، 1385). زانگ (Tsuang) و همكاران (2002) بر رابطة مثبت معنويت و سلامت روان تأکيد ميکنند. همچنين مککوبري و ديويد (McCoubrie & Davies) (2006) يافتند که بين سلامت معنوي با افسردگي و اضطراب رابطة منفي معناداري وجود دارد. کشاورزي و يوسفي (2012) دريافتند که بين هوش معنوي و تابآوري رابطة مثبت معناداري وجود دارد. نتايج پژوهش حسينيقمي و سليمي بجستاني (1390) نشان داد که رابطة معناداري بين جهتگيري مذهبي و تابآوري وجود دارد. مرعشي (1390) نشان داد که آموزش هوش معنوي موجب بهبود در همة مؤلفههاي بهزيستي روانشناختي، افزايش هوش معنوي و کاهش اضطراب وجودي در گروه آزمايش نسبت به گروه گواه شده است. همچنين آموزش هوش معنوي ميتواند به بهبود وضعيت روانشناختي افراد، کنار آمدن با تهديدهايي مانند مرگ و بهطورکلي، سعادت، سلامت و موفقيت آنها کمک کند.
سبکهاي حل مسئله يکي از مهمترين متغيرهايي است که در مواجهه و مقابلة افراد با مشکلات و ناسازگاريهاي زندگي مطمحنظر قرار ميگيرد. درواقع، حل مسئله يک مهارت حياتي براي زندگي در عصر حاضر است. حل مسئله مستلزم راهبردهاي ويژه و هدفمندي است که فرد به وسيلة آنها، مشکلات را تعريف ميکند، تصميم به اتخاذ راهحل ميگيرد، راهبردهاي حل مسئله را به كار ميگيرد و بر آنها نظارت ميکند (اليوت (Elliot)، 1992، به نقل از بهزادپور و همكاران، 1392). نزو (Nezu) مهارت حل مسئله را فرايندي شناختي- رفتاري ميداند که افراد به واسطة آن خطمشيهاي مؤثر براي مقابله با موقعيتهاي مشکل يا مسئلهزا در زندگي روزمره را شناسايي و کشف ميکنند (بهزادپور و همكاران، 1392، به نقل از: نزو، 1986). نتايج پژوهش لويمي و همكاران او (1392) نشان داد بين سبکهاي حل مسئلة سازگارانه و تابآوري رابطة معناداري وجود دارد. کوسکان (Coşkun) و همکاران او (2014) نشان دادند که بين سبکهاي حل مسئله مثبت و تابآوري رابطه معناداري وجود دارد. نتايج پژوهش ابوالمعالي و همكاران (2013) نشان داد که جهتيابي مثبت حل مسئله و هوش معنوي ميتواند به صورت معناداري رضايت از زندگي را پيشبيني کند.
اين پژوهش درصدد است از يکسو، ارتباط هوش معنوي (به لحاظ جديد بودن اين سازه و همپوشي نظري آن با پايبنديهاي ديني) و سبکهاي حل مسئله را با تابآوري بررسي كند، و از سوي ديگر، تابآوري دانشجويان را بر اساس هوش معنوي و سبکهاي حل مسئلة آنها پيشبيني کند.
روش پژوهش
طرح اين پژوهش از نوع «همبستگي» است که در زمرة تحقيقات توصيفي به شمار ميرود. جامعة پژوهش حاضر، تمام دانشجويان دانشگاه ايلام هستند که تعداد آنها قريب 5000 تن است. با توجه به طرح پژوهش، که از نوع همبستگي است، و با توجه به تعداد متغيرهاي مستقل، تعداد 186 تن (109 دختر و 77 پسر) از آنها به روش «نمونهگيري تصادفي خوشهاي» از دانشکدههاي گوناگون انتخاب شدند، به اين صورت که ابتدا به صورت تصادفي، سه دانشکده از بين دانشکدههاي دانشگاه ايلام انتخاب شد، سپس به صورت تصادفي، از هر دانشکده سه کلاس انتخاب گرديد و پس از کسب رضايت از استادان به دانشجويان آنها پرسشنامههاي تابآوري، هوش معنوي و سبکهاي حل مسئله داده شد. محدودة سني آنها بين 18 تا 32 سال است و دامنة تحصيلي آنها از کارداني تا دکتري متغير است. نمرههاي آنها در اين آزمونها محاسبه و با روشهاي آماري ضريب همبستگي پيرسون و تحليل رگرسيون چندمتغيره تجزيه و تحليل شد. همچنين براي تجزيه و تحليل دادهها، از نرمافزار SPSS، نسخه 22 استفاده شد.
ابزارهاي پژوهش
پرسشنامة «تابآوري»: اين پرسشنامة 25 گويهاي را کانر و ديويسون (2003) براي اندازهگيري قدرت مقابله با فشار و تهديد طراحي کردند. اين مقياس را محمدي (1384)، هنجاريابي کرده است. براي تعيين روايي اين مقياس، نخست همبستگي هر نمره با نمرة کل - بجز گوية 3 - ضريبهاي بين 41/0 تا 64/0 را نشان داد، سپس گويههاي مقياس به روش مؤلفههاي اصلي، تحليل عاملي شد. همچنين در پژوهش ساماني و همكاران او (1386) براي پايايي اين آزمون، ضريب آلفاي کرونباخ 87/0 گزارش شده است. در پژوهش حاضر، آلفاي کرونباخ پرسشنامه 89/0 به دست آمد.
مقياس «هوش معنوي» (SISRI-24): در پژوهش حاضر، براي سنجش هوش معنوي، از مقياس «هوش معنوي» کينگ (2008) استفاده شد. اين مقياس داراي 24 ماده و 4 خردهمقياس، شامل تفکر وجودي با 7 ماده، توليد معناي شخصي با 5 ماده، آگاهي متعالي با 7 ماده، و گسترش وضعيت هوشياري با 5 ماده است. اعتبار و پايايي هوش معنوي در ايران توسط رقيب و همکاران (1387) سنجيده شد. براي روايي، از تحليل عاملي تأييدي مرتبة اول استفاده شد که ضريب همبستگي آن با پرسشنامه تجربه معنوي غباريبناب 66/0 به دست آمده و پايايي آن هم از طريق آلفاي کرونباخ 88/0 برآورد شده است. ضريب آلفاي کرونباخ اين پرسشنامه، در پژوهش حاضر، 90/0 به دست آمد.
پرسشنامة «سبک حل مسئله»: اين مقياس توسط کسيدي و لانگ (Cassidy & Long) (1996) طي دو مرحله ساخته شده و داراي 24 سؤال است که شش عامل را ميسنجد. اين عوامل عبارتند از: درماندگي در حل مسئله، کنترل يا مهارگري در حل مسئله، سبک حل مسئلة خلاقانه، اعتماد در حل مسئله، سبک اجتناب از حل مسئله و سبک گرايش به حل مسئله. زيرمقياسهاي «درماندگي»، «مهارگري» و «اجتناب» از عوامل غيرسازندة حل مسئله و بقية زيرمقياسها از عوامل سازندة حل مسئله هستند (محمدي و صاحبي 1380، به نقل از زارعان و همكاران، 1386). با بهرهگيري از ضريب آلفاي کرونباخ، پايايي برابر با 60/0 را براي پرسشنامه گزارش كردند. ضريب آلفاي کرونباخ اين پرسشنامه در پژوهش حاضر، 56/0 به دست آمد.
يافتههاي پژوهش
جدول 1. ماتريس ضرايب همبستگي متغيرهاي پژوهش
11 10 9 8 7 6 5 4 3 2 1 نمره کل هر مقياس مقياس
1 100 1. تابآوري تابآوري
1 16/0* 28 2. تفکر وجودي انتقادي هوش معنوي
1 55/0** 40/0** 20 3. معناداري شخصي
1 60/0** 64/0** 21/0** 28 4. هوشياري متعالي
1 65/0** 70/0** 59/0** 27/0** 20 5. گسترش حالت هوشياري
1 32/0** 25/0** 40/0** 29/0** 32/0** 4 6. خلاقيت در حل مسئله سبک حل مسئله
1 49/0** 27/0-** 21/0** 34/0** 14/0* 34/0** 4 7. اعتماد در حل مسئله
1 35/0** 51/0** 29/0-** 27/0** 25/0** 34/0** 26/0** 4 8. گرايش به حل مسئله
1 43/0-** 28/0-** 43/0-** 46/0-** 27/0- 42/0-** 37/0-** 37/0-** 4 9. درماندگي در حل مسئله
1 38/0** 20/0-** 14/0-* 20/0-** 20/0-** 15/0-* 23/0-** 23/0-** 21/0-** 4 10. مهارگري در حل مسئله
1 03/0- 03/0- 22/0** 22/0** 18/0* 06/0- 05/0- 01/0- 03/0 10/0 4 11. اجتناب از حل مسئله
*معناداري در سطح 05/0 **معناداري در سطح 01/0
جدول 1 ضرايب همبستگي متغيرهاي هوش معنوي و سبکهاي حل مسئله با تابآوري را در دانشجويان نشان ميدهد. همانگونه که مشاهده ميشود، بين تمام ابعاد هوش معنوي با تابآوري رابطة مثبت معناداري وجود دارد. همچنين بين سبکهاي حل مسئلة مثبت با تابآوري، رابطة مثبت معنادار، و بين سبکهاي حل مسئلة منفي با تابآوري رابطة منفي معناداري وجود دارد. علاوه بر اين، نتايج نشان داد بين سبک «اجتناب از حل مسئله» و تابآوري رابطهاي وجود ندارد. بنابراين، فرضية پژوهش تأييد ميشود.
جدول 2. تحليل واريانس نمرههاي تابآوري دانشجويان از طريق هوش معنوي و سبکهاي حل مسئله
گام منبع متغير مجموع مجذورات درجه آزادي ميانگين مجذورات مقدار آماره F سطح معناداري
1 رگرسيون 51/8240 1 51/8240 28/35 001/0
باقيمانده 55/42267 181 52/233
کل 07/50508 182
2 رگرسيون 08/10657 2 54/5328 06/24 001/0
باقيمانده 99/39850 180 39/221
کل 07/50508 182
3 رگرسيون 15/12065 3 71/4021 72/18 001/0
باقيمانده 92/38442 179 76/214
کل 07/50508 182
در جدول 2، نتايج تحليل رگرسيون گام به گام نمرة تابآوري با استفاده از هوش معنوي و سبکهاي حل مسئله نشان ميدهد که آمارة F محاسبه شده براي الگوي رگرسيوني (72/18F=) در سطح 001/0 معنادار است. بنابراين، با اطمينان 99/0 ميتوان تابآوري دانشجويان را بر اساس معناداري شخصي، درماندگي در حل مسئله و اعتماد در حل مسئلة آنها پيشبيني کرد. همچنين با توجه به جدول 3، در گام اول، عامل معناداري شخصي، که بيشترين ضريب همبستگي جزئي را با تابآوري دارد، وارد الگو شده و 15 درصد از تغييرات تابآوري را پيشبيني ميکند. در گام دوم، با ورود درماندگي در حل مسئله به اين الگو، اين پيشبيني به 20 درصد رسيد، و در نهايت، در گام آخر، که اعتماد در حل مسئله به الگو اضافه شد، پيشبيني به 22 درصد افزايش پيدا کرد.
جدول 3. نتيجة تحليل رگرسيون تابآوري از روي هوش معنوي و حل مسئله با روش گام به گام
گام متغير خطاي انحراف استاندارد ضريب استاندارد سطح معناداري ضريب همبستگي ضريب تعيين تعديلشده
1 معناداري شخصي 28/15 40/0 001/0 40/0 15/0
2 معناداري شخصي 87/14 30/0 001/0 46/0 20/0
درماندگي در حل مسئله 24/0- 001/0
3 معناداري شخصي 65/14 25/0 001/0 49/0 22/0
درماندگي در حل مسئله 21/0- 004/0
اعتماد در حل مسئله 18/0 011/0
**معناداري در سطح 01/0
بحث و نتيجهگيري
پژوهش حاضر با هدف بررسي رابطة ابعاد هوش معنوي و سبکهاي حل مسئله با تابآوري، در دانشجويان دانشگاه ايلام انجام شد. همانگونه که در جدول 1 نشان داده شد، بين تمام ابعاد هوش معنوي و سبکهاي حل مسئلة مثبت با تابآوري در دانشجويان، رابطة مثبت معنادار، و بين سبکهاي حل مسئلة منفي و تابآوري رابطة منفي معناداري وجود داشت. همچنين نتايج پژوهش حاضر نشان داد بين سبک حل مسئله اجتنابي با تابآوري رابطة معناداري وجود ندارد.
رابطة مثبت بين هوش معنوي و تابآوري با يافتههاي پژوهشهاي پيشين، از جمله حميد و همکاران (1391)، کشاورزي و يوسفي (2012) و حسيني قمي و سليمي بجستاني (1390) همسوست. زوهر و مارشال (Zohar & Marshall) هوش معنوي را استعداد ذاتي ميدانند که انسان در حل مسائل معنوي و ارزشي خود به کار ميگيرد و زندگي را در حالتي گسترده از غنا و معنا قرار ميدهد (به نقل از رقيب و همکاران، 1387). در تبيين اين رابطه، ميتوان گفت: اعتقاد به نيرويي برتر، هدف زندگي را براي فرد روشن ميکند و ماية تسلّي در شرايط دردناک و تهديدکننده است و تحمل اين شرايط را تسهيل ميبخشد. باورهاي معنوي و هوش معنوي موجب ميشوند که فرد رويدادهاي غير منتظره را بهعنوان رويدادهايي کمتر تهديدکننده ارزيابي کند و قادر باشد رويدادهاي غيرقابل تغيير را بپذيرد. از اين ديدگاه، زماني که فرد با نيروي بزرگتري در ارتباط است و اهداف و ارزشهاي والاتري دارد، داراي عملکرد بهتري است (هاشمي و جوکار، 1390).
همچنين نتايج پژوهش نشان داد که بين سبکهاي حل مسئلة مثبت (خلاقيت در حل مسئله، اعتماد به حل مسئله و گرايش به حل مسئله) با تابآوري رابطة مثبت معناداري وجود دارد. به عبارت ديگر، افرادي که از شيوههاي حل مسئلة مثبت استفاده ميکنند، تابآوري بالاتري دارند. اين يافته با يافتههاي پژوهشهاي پيشين، از جمله ابوالمعالي و همكاران (2014)، لويمي و همکاران (1392) و کاسکون و همکاران (2014) همسوست. در تبيين اين رابطه، ميتوان گفت: که تابآوري بهطور اختصاصي، يک عنصر مهم در حل مسئله است و بين اين دو مؤلفه رابطة متقابلي وجود دارد. توانايي يک فرد براي غلبه بر مشکلات، شخصيت مبارز او و سازگارش به تابآوري او اشاره دارند (کوسکان و همکاران، 2014). به عبارت ديگر، اين افراد آستانه تحمل بالاتري دارند و در شرايط پرفشار زندگي، کمتر احساس يأس و ضعف ميکنند. در نتيجه، موفقتر هستند و با در دست داشتن کنترل موقعيت، سعي ميکنند بهداشت رواني خود را حفظ کنند.
علاوه بر اين، نتايج پژوهش نشان داد بين سبکهاي حل مسئلة منفي (درماندگي در حل مسئله، مهارگري در حل مسئله) با تابآوري رابطة منفي معناداري وجود دارد؛ يعني افرادي که از سبکهاي حل مسئلة منفي استفاده ميکنند، تابآوري کمتري دارند. اين يافته با يافتههاي پژوهشهاي پيشين، از جمله ابوالمعالي و همكاران (2014)، لويمي و همکاران (1392) و کوسکان و همکاران (2014) همسوست. در تبيين اين رابطه، ميتوان گفت: افرادي که از سبکهاي حل مسئلة نادرست مانند درماندگي، کنترل و اجتناب استفاده ميکنند، ممکن است هنگام برخورد با مشکلات زندگي، احساس ضعف و نااميدي کنند، کنترل شرايط و موقعيتهاي زندگي را از دست بدهند و بهجاي اينکه به دنبال راهحل براي مشکلات خود باشند، از حل مشکلات خود دوري ميکنند و شايد انتظار داشته باشند که به مرور زمان، مشکلات به صورت خودبهخود و منفعلانه حل شود، در نتيجه، بيشتر احتمال دارد در شرايط پرفشار، بهعنوان راهحلهاي احتمالي نادرست و يا براي تسکين و آرامش آني خود سراغ روشهاي پرخطر بروند.
نتايج مربوط به تحليل رگرسيون با روش «گام به گام» در جدول 3 نشان داد متغيرهاي پيشبين تحت بررسي 22 درصد واريانس تابآوري را تبيين ميکنند. همچنين نتايج نشان ميدهد که از بين متغيرهاي پيشبين، معناداري شخصي و اعتماد در حل مسئله تابآوري را به صورت مستقيم، و درماندگي در حل مسئله تابآوري را به صورت معکوس در بين دانشجويان پيشبيني ميکنند. مهمترين متغير پيشبين در اين تحقيق، معناداري شخصي است. در واقع، معناداري شخصي ميتواند تابآوري و در نتيجه، بهداشت رواني و بهزيستي روانشناختي دانشجويان را افزايش دهد.
- آقابابايي، ناصر و همکاران، 1390، «هوش معنوي و بهزيستي فاعلي»، روانشناسي و دين، سال چهارم، ش 3، ص 83-96.
- آلبوکردي، سجاد و همكاران، 1391، «رابطه تابآوري و اختلالات رواني در جوانان مجرم زندان مرکزي شيراز»، مجله علمي دانشگاه علوم پزشکي کردستان، دورة هفدهم، ش 3، ص 43-50.
- بهزادپور، سمانه و همكاران، 1391، «رابطه بين حل مسئله و تابآوري با ميزان رفتارهاي پرخطر در بين دانشآموزان داراي پيشرفت تحصيلي بالا و پايين»، روانشناسي مدرسه، دوره دوم، ش 4، ص 25-42.
- حسينيقمي، طاهره و حسين سليمي بجستاني، 1390، «رابطه بين جهتگيري مذهبي و تابآوري در بين مادران داراي فرزندان مبتلا به بيماري»، روانشناسي و دين، سال چهارم، ش 3، ص 69-82.
- حميد، نجمه و همكاران، 1391، «بررسي رابطه سلامت روان و هوش معنوي با تابآوري در دانشجويان دانشگاه علوم پزشکي کرمانشاه»، جنتاشاپير، دوره سوم، ش 2، ص 331-338.
- خلعتبري، جواد و صونا بهاري، 1389، «ارتباط بين تابآوري و رضايت از زندگي»، روانشناسي تربيتي دانشگاه آزاد واحد تنکابن، سال اول، ش 2، ص 83ـ93.
- رقيب، مائدهسادات و همكاران، 1387، «تحليل ميزان هوش معنوي دانشجويان دانشگاه اصفهان و ارتباط آن با ويژگيهاي جمعيتشناختي»، مطالعات روانشناسي تربيتي، ش 8، ص 39-55.
- زارعان، مصطفي و همكاران، 1386، «رابطه هوش هيجاني و سبکهاي حل مسئله با سلامت عمومي»، روانپزشکي و روانشناسي باليني ايران، سال سيزدهم، ش 2، ص 166-172.
- ساماني، سيامک و همكاران، 1386، «تابآوري، سلامت رواني و رضايتمندي از زندگي»، روانپزشکي و روانشناسي باليني ايران، دورة سيزدهم، ش 3، ص 290-295.
- سهرابي، فرامرز، 1388، «هوش معنوي، هوش انساني»، روانشناسي نظامي، سال اول، ش 1، ص63-66.
- صمدي، پروين، 1385، «هوش معنوي»، انديشههاي نوين تربيتي، سال دوم، ش 3، ص 99-144.
- لويمي، شريفه و همكاران، 1392، بررسي رابطه ميزان تابآوري با سبکهاي دلبستگي و مهارت حل مسئله در وابستگان به مواد مخدر متقاضي ترک در اهواز، پاياننامه کارشناسي ارشد روانشناسي باليني، مشهد، دانشگاه فردوسي.
- مرعشي، سيدعلي، 1390، تأثير آموزش هوش معنوي بر بهزيستي روانشناختي، اضطراب وجودي و هوش معنوي در دانشجويان دانشکده نفت اهواز، رسالة دکتري، روانشناسي باليني، اهواز، دانشگاه شهيد چمران.
- مظلوم بفروئي، ناهيد و همكاران، 1391، «رابطه ساده و چندگانه تابآوري و سرسختي روانشناسي با سبکهاي مقابله هيجانمدار و مسئلهمدار در بيماران مبتلا به ديابت شهر يزد»، فصلنامه پرستاري ديابت دانشکده پرستاري و مامايي زابل، دورة اول، ش 2، ص 39-49.
- نريماني، محمد و اصغر پوراسمعلي، 1390، «مقايسه ناگويي خلقي و هوش معنوي در افراد معتاد، تحت درمان با متادون و افراد غيرمعتاد»، اعتيادپژوهي سوءمصرف مواد، سال ششم، ش 22، ص 37-49.
- هاشمي، لادن و بهرام جوکار، 1390، «رابطه بين تعالي معنوي و تابآوري در دانشجويان»، مطالعات روانشناسي تربيتي، سال هشتم، ش 13، ص 123-141.
- Abolmaali, Kh, et al, 2013, "Prediction of marital satisfaction based on social problem-solving skills and spiritual intelligence among married people", Journal of Behavioral Sciences, v. 7(2), p. 117-124.
- Cassidy, T, & Long, C, 1996, "Problem solving style, stress and psychological illness: Development of a multifactorial", British journal of clinical psychology, n. 35, p. 256-277.
- Connor KM, & Davidson JR, 2003, "Development of a new resilience scale:the Connor Davidson Resilience Scale(CD-RISC)", Depress Anxiety, n. 18, p. 76-82.
- Coşkun, Y, et al, 2014, "Analysis of the Relationship between the Resiliency Level and Problem Solving Skills of University Students", Procedia - Social and Behavioral Sciences, n. 114, p. 673–680.
- Davydov, et al, 2010, "Resilience and mental health", Clinical Psychological, v. 30(5), p. 479-495.
- Keshavarzi, S, & Yousefi, F, 2012, "The Relationship between Emotional Intelligence, Spiritual Intelligence and Resilience", Journal of Psychology, v. 16 (3), p. 299-318.
- McCoubrie RC, & Davies AN, "Is there a correlation between spirituality and anxiety and depression in patients with advanced cancer?", Support Care Cancer, v.14 (4), p. 379-385.
- Mir M, et al, 2010, "Adolescent Propensity to Engage in Health Risky Behaviors: The Role of Individual Resilience", International Journal Environ Res Public Health, n. 7, p. 2161-2176.
- Souri, Hossein, et al, 2014, "The Relationship between Resilience and Psychological Well-being: The Mediating Role of Optimism", Knowledge & Research in Applied Psychology, v. 15(1), p. 5-15.
- Tsuang, Ming T, et al, 2002, "Pilot Study of Spirituality and Mental Health in Twins", Am Journal Psychiatry, n. 159, p. 486–488.