بررسی رابطهی سبک زندگی اسلامی با بحران هویت و سلامت عمومی در نوجوانان
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
نوجواني دورهاي انتقالي و فصل مشترک کودکي و بزرگسالي است. مهمترين جنبههاي رشد جسماني، شناختي و رواني- اجتماعي، حاصل اين دوره است. نظريهپردازان رشد، هريک از منظر خاصي به اين دوره نگريستهاند. به عقيدۀ اريکسون، يکي از عمدهترين و مهمترين مسائل و تکاليف تحولياي که نوجوان با آن روبرو ميشود، مسئلة تکوين هويت شخصي است؛ به اين معني که بايد به پرسشهايي نظير من کيستم؟ و مقصدم کجاست؟ پاسخ دهد (برمن و همكاران، 2011؛ بنگ و مونتگمري، 2012). وي هويت را سازماندهي پويا و خودجوش از سائقها، تواناييها، باورها و تاريخچة شخصي به صورت يک «خود» منسجم و مستقل، که هدايتکنندة مسير در حال رشد زندگي فرد است، تعريف ميکند (مونتگمري، 2005). او معتقد است: اين مرحله، مرحلۀ هويت در مقابل سردرگمي نقش نام دارد و شامل انتقال از باورها و ارزشهاي والدين به سمت جستوجوي مذهب، سياست، شغل و ايدئولوژيهايي است که نوجوانان خود انتخاب ميکنند (گبلت و همکاران، 2009). نيومن (1987) نوجواني را بهعنوان دورهاي توصيف ميکند که نظرات افراد دربارۀ خود و جامعه به صورت افراطي دچار تغيير ميشود. مارسيا نيز معتقد است: دو متغير در فرايند هويتيابي نقش دارند: بحران و تعهد. اين دو، انتخاب شغل، مذهب و ديدگاه افراد را تحت تأثير قرار ميدهند و معتقد است نوجواناني که بحران هويت را با موفقيت حل ميکنند، در بزرگسالي نيز اين توانايي را دارند که با موفقيت بحرانها را پشت سر بگذارند (بنگ و مونتگمري، 2012).
اصطلاح «بحران هويت» اولينبار توسط اريکسون مطرح شد. اريکسون (1986) وجود بحران را يک شرط اساسي براي تشکيل هويت ميداند که پس از شکلگيري هويت برطرف ميشود. بحران هويت، بايد در اوايل يا اواسط دهۀ سوم عمر حل شود تا فرد بتواند به مسائل زندگي بپردازد. بحران هويت، ممکن است در هر دورهاي بروز کند، اما احتمال به وجود آمدن آن در دورۀ نوجواني بيشتر است. بحران هويت عبارت است از: عدم موفقيت يک نوجوان در شکلدادن به هويت فردي خود، اعم از اينکه به علت تجارب نامطلوب کودکي و يا شرايط نامساعد فعلي باشد، بحراني ايجاد ميکند که بحران هويت يا گمگشتگي نام دارد (شاملو، 1390، ص 48).
بيترديد يکي از مسائل عمدهاي که در سالهاي اخير مطرح شده، مسئلة بحران هويت است. اين بحران، که نتيجۀ تلاقي سه فرهنگ ايراني، اسلامي و غربي و تقابل آنها در برابر يکديگر طي سدههاي متمادي است، چالشها و آسيبهاي جدي را در شکلگيري هويت اسلامي - ايراني به وجود آورده است. از يك سو، هويت افراد در زندگي اجتماعي شکل ميگيرد و از طريق سبک زندگي، هويت خود را نمايش ميدهند (مهدويکني، 1386). سبک زندگي نيز راههاي گوناگون زندگي فرد يا گروه است كه شامل الگوها، اعتقادات، سليقهها، ارزشها و هنجارهايي است که در زندگي روزمره به کار ميرود (تنهايي و خرمي، 1389). سبک زندگي، با کار روزانه و اوقات فراغت، که دربردارندۀ مواردي چون فعاليتها، نگرشها، علايق، انديشهها، ارزشها و درآمد است، تعبير ميشود (سالموايراگو- بلوچر و همكاران، 2011). گيدنز نيز سبک زندگي را شامل مجموعهاي از رفتارها ميداند که فرد آنها را به کار ميگيرد تا نه فقط نيازهاي جاري خود را برآورد، بلکه روايت خاصي را که وي براي هويت شخصي خود برگزيده، در برابر ديگران مجسم سازد (گيدنز، 1392، ص 120).
از بين روانشناسان، اولينبار آلفرد آدلر سبک زندگي را مطرح کرد. آنان در مورد سبک زندگي، شکلگيري آن در دوران کودکي، نگرشهاي اصلي سبک زندگي، وظايف اصلي زندگي و تعامل آنها با يکديگر، به تفصيل بحث کرده و آن را در قالب درخت سبک زندگي نشان داده، مفاهيم ارزشي و انسانشناختي و فلسفي را مطرح کرده و تمام زندگي را به صورت يکپارچه به تصوير کشيدند (کاوياني، 1390). از ديدگاه روانشناسي، سبک زندگي به روش زندگي فرد با توجه به تواناييهايش اشاره دارد. اما به دليل نقش پر اهميت اين مسئله در بهداشت و سلامت فرد و جامعه، به معناي انتخاب بهترين شيوۀ بهبود جنبههاي بهداشتي در زندگي است. با وجودي که سبک زندگي، ريشه در رفتارهاي فرد و جامعه دارد، با آموزههاي مذهبي نيز بسيار مرتبط است (ميري و همکاران، 1392). شريفي نيز بر اساس رويکرد دينشناسانه، سبک زندگي را ناظر بر رفتارها و نمودهاي ظاهري و بيروني هويت انسان ميداند (شريفي، 1391).
هر مکتب و مذهبي، سبک زندگي براي بشريت ارائه ميدهد و مدعي است، جامعة مطلوب و زندگي سالم در نتيجة پيروي از روش زندگياي است که آنان ارائه ميدهند. اسلام نيز يکي از ابزارهاي سازندة سبک زندگي انسان ميباشد (رجبنژاد و همکاران، 1391). سبک زندگي اسلامي، شامل مجموعة به هم پيوستهاي از الگوهاي رفتاري در حوزههاي گوناگون حيات بشري است. سبکي که از دل اصول کشف شده از مباني تربيتي، يعني هستيها و داراييهاي آدمي برميخيزد و ضمن ايجاد روابط پايدار ميان افراد خانواده و يکسانسازي رويهها در جامعه، نقش بسزايي در تزکية رواني، پرورش صفات کمالي، نيل به سعادت و رشد ارزشهاي انساني دارد (کاوياني، 1391، ص 16). مهمترين نوآوري سبک زندگي اسلامي اين است که به آموزههاي اسلامي و نيز کليت اسلام نگاه شده است. سبک زندگي اسلامي، با تمام زندگي افراد و ابعاد آن مرتبط است (کجباف و همکاران، 1390).
معنويت از ديدگاه بسياري از نظريهپردازان، (مانند: برزوسکي، 1989؛ اريکسون، 1963، 1968؛ کروگر، 2000؛ مارسيا، 1966)، بهعنوان بخش مهمي از فرايند هويت نگريسته ميشود (گبلت و همکاران، 2009). بهعنوان نمونه، اريکسون بر اين باور است که مذهب از طريق نهادهاي ديني يا خانواده، ميتواند در به دست آوردن هويت فردي و جمعي نوجوانان کمککننده و پاسخگوي پرسشهاي اساسي آنان باشد (بروس و همکاران، 2001؛ هانسبرگر و همکاران، 2001؛ اپنگ، 2013). ماکروز و مککيب نيز معتقدند: خانواده، فرهنگ و مذهب، نقش مهمي در احراز هويت نوجوانان ايفا ميکنند (ماکروز و مککيب، 2001). يکي از دلايل عمدة گرايش به دين، از نظر بسياري از روانشناسان و فلاسفه اگزيستانسياليست، معناجويي براي زندگي است. آنها معتقدند: علت عمدة نابسامانيهاي رواني ما نشأت گرفته از بيمعنا بودن زندگي است. ويکتور فرانکل، پايهگذار مکتب اصالت معنا ميگويد: «ما اگر ندانيم چرا بايد زندگي کنيم، آنگاه در حقيقت زندگي نميکنيم، فقط به حيات بيولوژيک خود ادامه ميدهيم» (ملكيان، 1380). انتظار آدميان از دين اين است که آنان را از وضع و حال موجود نامطلوب، به وضع و حال مطلوب برساند، از اين راه که به زندگي معنا ببخشد و عدم مطلوبيت آن را بزدايد (همان). از منظر اسلام، دستيابي به حقيقت شخص، که همان هويت انساني است، با خودشناسي محقق ميگردد. اين شناخت، برترين معرفتها و حکمتهاست. چنانکه در سخنان اميرمؤمنان نيز آمده است: «برترين معرفت، شناخت و معرفت انسان بر خويشتنِ خود است» (دلشاد تهراني، 1393، ص 64). موضوعاتي که در دين و آموزههاي ديني تحت عناويني همچون خودشناسي، خداشناسي، معرفت نفس، خوديابي و غيره آورده شدهاند، همگي به نوعي با مسئله هويت و هويتيابي در ارتباط ميباشند (سيدنژاد، 1381).
گسست ميان مباني عقيدتي و روش زندگي، ممکن است فرد و جامعه را به سمت بيهويتي، بلکه بيديني سوق دهد (فيضي، 1392). بنابراين، زماني که فرد يا جامعه از عناصر هويتساز خويش مانند: دين، زبان، نژاد، قوميت و فرهنگ آگاهي نداشته باشد و يا عناصر هويتي جايگاه خود را بهعنوان شاخصهاي شناخت يک جامعه از دست بدهد و عناصر ديگر نيز به جاي آنها شناخته نشده باشد، فرد يا جامعه با بحران هويتي مواجه ميشود. با اين اوصاف، فرد براي خروج از اين بحران بايستي به يافتن ارزشهاي مثبت و پايدار در فرهنگ، مذهب يا ايدئولوژي خود بگردد تا از درهمريختگي و اختلال هويت، که دائماً در رنج و عذاب است، رها شود و هويت اصيل خويش را باز يابد (معمار و همکاران، 1391).
پژوهشهاي متعدد نشان دادهاند که مذهب، نقش مهمي در هويتيابي نوجوانان ايفا ميکند (دوريز، 2004؛ مککيني و مککيني، 1999؛ فيشرمن، 2004؛ گبلت و همکاران، 2009). از جمله، فيشرمن در پژوهش خود نشان داد، نوجواناني که باورهاي مذهبي قويتري داشتند، هدف، تعهد، معنا و اصالت بيشتري را در زندگيشان گزارش کردند (فيشرمن، 2004). فالتن در سال 1997، در پژوهشي به اين نتيجه دست يافت که بين جهتگيري دروني مذهبي و احراز هويت، رابطة مثبت وجود دارد. درحاليکه رابطة متغيرهاي يادشده با پراکندگي نقش منفي بود (فالتن، 1997). کينگ معتقد است: نهادهاي مذهبي بافتي را ايجاد ميکنند که با ارائۀ جهانبينيهاي ايدئولوژيک و دستورالعملهاي خاص ميتواند آثار بسيار معناداري (مثبت و منفي) را در فرايند تحول هويت به جاي بگذارد (کينگ، 2003). اندرو (2000) معتقد است: دين تأثير بسياري در زندگي و همچنين حالتهاي هيجاني، رواني و مشکلات رفتاري افراد دارد. بهطوريکه والدين ميتوانند همسو با عقايد خود از وجود روحانيون بهعنوان فرصتي جهت کمک به نوجوانان، به منظور يافتن هويت صحيح بهره گيرند (رجايي و همکاران، 1388). رول (2008) نيز با بررسي رشد معنوي در مدارس عمومي و مذهبي، به ارتباط بين معنويت با عواملي مانند: جامعه، هويت و شخصيت دست يافت.
در مطالعات انجام شده در ايران نيز پژوهش رجايي و همكاران (1388)، که بر روي دانشجويان انجام شد، نشان داد افرادي که نمرههاي بالايي در باورهاي مذهبي اساسي داشتند، در بحران هويت نمرههاي کمتر و در سلامت عمومي نمرههاي بيشتري کسب کردند. در مطالعة محسني تبريزي و باباييفرد (1391)، که به بررسي عوامل اجتماعي مؤثر بر بحران هويت در ميان دانشآموزان دبيرستانهاي شهر تهران پرداختند، بيهنجاري مذهبي يکي از مهمترين متغيرهاي مؤثر بر بحران هويت بود. نتايج پژوهش دهشيري و فلاح نيز حاکي از آن بود که بين دينداري و بحران هويت در دانشآموزان دبيرستاني، رابطۀ معکوس و معناداري وجود دارد (دهشيري و فلاح، 1383).
در رابطة با سلامت روان نيز در حال حاضر، مطالعات نسبتاً قابل توجهي وجود دارد که چگونگي تأثير دينداري و معنويت را بر سلامت جسمي و رواني مدنظر قرار ميدهند. بسياري از يافتهها، حاکي از ارتباط معنادار بين دين و مذهب با سلامت روان هستند (از جمله ظروفي، 1388؛ قهرماني و نادي، 1391؛ فلانلي و گلک، 2010؛ هابر و ژاكوب، 2007؛ مزيدي و استوار، 2006). با وجود اين، پژوهشهاي ديگري نيز وجود دارند که بر عدم رابطه بين مذهب و سلامت جسماني و رواني يا رابطة منفي مذهب با متغيرهاي ياد شده تأکيد کردهاند (مانند، دالگولاروندو، 1994؛ اُ کانر و همکاران، 2003؛ شرونيگر و ادلستين، 2004).
در بررسي مطالعات انجام شده بر سبک زندگي اسلامي و مرتبط با اين پژوهش نيز، يافتههاي پژوهش صميمي و همکاران (1385)، نشان ميدهد که ابعاد مختلف سبک زندگي با سلامت عمومي دانشجويان، رابطة معناداري دارد. پولادفر و احمدي (1385)، در پژوهش خود که رابطۀ بين سبک زندگي و اختلالات روانشناختي را در دبيران دورۀ متوسطه بررسي کردند، به اين نتيجه رسيدند که بين اين دو متغير، رابطۀ معناداري وجود دارد. طغياني و همکاران، پژوهشي را به منظور سنجش رابطۀ سبک زندگي اسلامي با نگرشهاي ناکارآمد در دانشجويان انجام دادند، نتايج نشان داد بين سبک زندگي اسلامي و نگرشهاي ناکارآمد، رابطة منفي معناداري وجود دارد (طغياني و همکاران، 1392). نتايج پژوهش کجباف و همکاران (1390)، نشان داد که سبک زندگي اسلامي و شادکامي با ميزان رضايت از زندگي در دانشجويان رابطۀ معناداري دارد. در مطالعة طولابي و همکاران که بر روي جوانان شهر مشهد انجام شد، نتايج حاکي از اين بود که سبک زندگي اسلامي اثر مثبت و معناداري بر عزت نفس و خودکارآمدي دارد، و عزت نفس و خودکارآمدي، اثر مثبت و معناداري بر سازگاري اجتماعي جوانان داشت (طولابي و همکاران، 1392).
بنابراين، بسيار مهم است که پيشبينيکنندهها، همبستهها، متغيرها و عوامل مؤثر بر ميزان بحران هويت و سلامت رواني نوجوانان، شناسايي، اندازهگيري و کنترل شوند تا در نتيجه به کاهش آثار منفي ناشي از آن کمک شود. از سوي ديگر، مطالعات انجام شده در خصوص رابطة مذهب و دين با سلامت روان نيز با چالشهايي روبرو است، بهگونهايکه برخي آن را به صورت مثبت و برخي به صورت منفي تصور ميکنند. با توجه به اين شرايط، انجام چنين پژوهشي ضرورت مييابد. با توجه به اينکه تاکنون هيچ پژوهشي، رابطۀ بين سبک زندگي اسلامي با بحران هويت و سلامت روان را مورد مطالعه قرار نداده است، محققان بر آن شدند تا مطالعهاي را با اين اهداف در نوجوانان اجرا نمايند. اين پژوهش به بررسي اين سؤالات ميپردازد:
- آيا بين سبک زندگي اسلامي، با بحران هويت در نوجوانان همبستگي وجود دارد؟
- آيا بين سبک زندگي اسلامي، با سلامت روان در نوجوانان همبستگي وجود دارد؟
- با توجه به شاخصهاي سبک زندگي اسلامي، آيا ميتوان ميزان بحران هويت و سلامت روان را در نوجوانان پيشبيني نمود؟
روش پژوهش
تحقيق حاضر از نوع توصيفي - همبستگي و جامعة آماري مورد نظر، کلية دانشآموزان دختر پايۀ سوم دبيرستانهاي دولتي شهر تبريز در سال تحصيلي 92-93 ميباشد. حجم نمونة مورد نظر، 200 نفر ميباشد که به روش نمونهگيري تصادفي خوشهاي چندمرحلهاي انتخاب شدند. مطالعات نشان ميدهد که در پژوهشهاي همبستگي، اين حجم نمونه بسنده ميباشد (معدنيپور و همكاران، 1390). بدينمنظور، ابتدا از بين نواحي پنجگانة آموزش و پرورش تبريز، 3 ناحيه (1، 4 و 5) و از ميان اين سه ناحيه، 6 مدرسة دخترانه و در هر يک از مدارس نيز با احتساب احتمال ريزش، 40 نفر به طور تصادفي از بين دانشآموزان پاية سوم انتخاب شدند.
ابزارهاي پژوهش
پرسشنامة سبک زندگي اسلامي (فرم کوتاه): اين آزمون توسط کاوياني (1388) ساخته شده و محقق نيز روايي آن را تأييد کرده است. اين پرسشنامه 75 آيتم دارد که پاسخگويان بايد با توجه به وضعيت فعلي زندگي خود، در يک طيف چهار درجهاي «از خيلي کم تا خيلي زياد» به سؤالات پاسخ دهند. نمرة کل آزمودني، حداقل 141 و حداکثر 570 خواهد بود. اين آزمون، تمام وظايف زندگي را پوشش ميدهد که به اختصار به هر کدام از شاخصهاي آن اشاره ميشود:
1. شاخص اجتماعي: به وظايفي اشاره دارد که فرد در ارتباط با ديگران، فراتر از خود و خانوادة هستهاي خود، انجام ميدهد؛
2. شاخص عبادي: به وظايفي اشاره دارد که رابطة بين فرد و خداوند را بهعنوان عبد و مولا نشان ميدهد؛
3. شاخص باورها: به مفاهيم درونيشدهاي اشاره دارد که بهطور مستقيم وظايف رفتاري زندگي نيستند، اما در لايههاي زيرين عاطفي و شناختي، حضور دارند؛
4. شاخص اخلاق: به صفات و رفتارهاي نهادينه شده فرد گفته ميشود که وظيفة رسمي و قانوني او شمرده نميشود، و با ترك يا انجام آن، کسي او را مؤاخذه يا تشويق نميکند. در اينجا به بُعد فردي و اجتماعي اخلاق نظر ميشود (بُعد الهي آن در شاخص باورها ملاحظه شده است)؛
5. شاخص مالي: به رفتارهايي از فرد اشاره دارد که مستقيم يا غيرمستقيم، به امور اقتصادي و مادي زندگي مربوط ميشود؛
6. شاخص خانواده: به رفتارها و روابط فرد بهعنوان عضوي از يک خانواده هستهاي، اشاره دارد؛
7. شاخص سلامت: به اموري نظر دارد که در سلامت جسماني و رواني فرد ايفاي نقش ميکنند؛
8. شاخص تفکر و علم: به وظايف شناختي فرد، اعم از شناختهاي موجود و تلاش براي افزايش شناختهاي خود، جايگاهي که فرد براي علم و تفکر قائل است؛
9. شاخص دفاعي– امنيتي: به وظايفي اشاره دارد که به صورت فردي يا اجتماعي، با امنيت افراد و جامعه مربوط ميشود؛
10. شاخص زمانشناسي: به وظايف فرد در خصوص استفادة بهينه از زمان مربوط ميشود (کاوياني، 1390).
ضريب پايايي کل اين آزمون، 71 درصد است. نتايج تحليل عوامل نيز روايي و ساختار عاملي مناسبي را براي آن نشان داده است. روايي همزمان آن، با آزمون جهتگيري مذهبي، 64 درصد بهدستآمده است (همان).
پرسشنامة بحران هويت: در اين پژوهش، براي ارزشيابي هويت از آزمون هويت احمدي استفاده گرديد. وي ابتدا در ساختن آزمون، معيارهاي تشخيص بحران هويت را از کتابهاي تشخيص، نظير DSM-IV مشخص نمود. اين معيارها عبارتند از: 1. اشکال در اهداف بلندمدت؛ 2. ترديد در انتخاب شغل؛ 3. نداشتن الگوي مناسب براي رفتار؛ 4. نامناسب بودن رفتار جنسي؛ 5. اشکال در شناخت و معرفت ديني؛ 6. عدم توجه به ارزشهاي اخلاقي؛ 7. رعايت نکردن تعهد گروهي؛ 8. اختلال در تنظيم وقت؛ 9. نداشتن الگوي مناسب براي تشکيل خانواده؛ 10. داشتن ديد منفي نسبت به خود. سپس، براي هر معيار سؤالي داراي درجات کم تا زياد طرح نمود.
نمرهگذاري آزمون به اين صورت است که انتخاب گزينة اول هر سؤال، نمرة صفر و نشانة نبودن اشکال هويتي، انتخاب گزينة دوم با نمرة 1، گزينة سوم با نمرة 2 و گزينۀ چهارم با نمرۀ 3 نشانة درجات ضعيف تا شديد بحران هويت در فرد ميباشد. نمرۀ فرد با جمع نمرات علامت زده شده به دست ميآيد. حداکثر نمرات آزمون، که بيانگر بالاترين ميزان بحران هويت است، برابر با 30 و حداقل نمرۀ بحران هويت 9 ميباشد. پايينتر از نمرۀ 9، نشانۀ نداشتن «بحران هويت» است. حداقل نمرة بحران هويت (نمرۀ 9)، به اين دليل است که بر اساس DSM-IV، نشان بحران هويت دارابودن، حداقل سه سؤال است که با احتساب نمرة هر سؤال (3 نمره)، حداقل نمره 9 محسوب ميشود. در مجموع، 10 سؤال در اين آزمون مطرح شده است.
پرسشنامة سلامت عمومي (GHQ-28): اين پرسشنامة 28 مادهاي، از جمله شناختهترين ابزار غربالگري اختلالات رواني است که توسط گلدبرگ و هيلر، با روش تحليل عاملي ساخته شده و داراي چهار خردهمقياس ميباشد. اين پرسشنامه علايم جسماني (A)، اضطراب و بيخوابي (B)، اختلال در کنشوري اجتماعي (C) و افسردگي (D) را ميسنجد. هر مقياس شامل هفت سؤال است. اين آزمون پنج نمرهاي است که 4 نمرة آن مربوط به خردهمقياسها و يک نمره نيز از مجموع نمرات خردهمقياسها بهدستآمده که نمرة کلي ميباشد. متوسط حساسيت پرسشنامه، برابر با 84 درصد (بين 77 تا 89 درصد) و متوسط ويژگي آن، برابر 82 درصد (بين 78 تا 85 درصد) است. ضريب اعتبار نسخة فارسي 28 مادهاي پرسشنامة سلامت عمومي با روش بازآزمايي به ميزان 91 درصد برآورد شده است (پالاهنگ، 1374). علاوه بر اين، ضريب آلفا براي کل مقياس برابر 88 درصد و براي خردهمقياسهاي نشانههاي جسماني، اضطراب، اختلال در عملکرد اجتماعي و افسردگي به ترتيب، 66، 72، 79 و 85 درصد گزارش شده است. در مطالعة نوربالا و همکاران، نتايج نشان داد با استفاده از روش نمرهگذاري سنتي، برش براي نمونة مورد مطالعه، نمرة 6 ميباشد. بهترين نمره برش با استفاده از روش نمرهگذاري ليکرت، براي افراد مورد مطالعه نمرة 23 به دست آمد (نوربالا و همکاران، 1387). در توضيح اين پرسشنامه، بايد گفت: نمرة بالا بهمنزلة وجود نشانگان مرضي بوده و نمرة پايين، سلامت رواني بيشتر را گزارش مينمايد.
يافتههاي پژوهش
شاخصهاي توصيفي و ضرايب همبستگي بين متغيرها در جدول 1 گزارش شده است.
جدول 1. نتايج تحليل همبستگي ميان متغير سلامت و بحران هويت با شاخصهاي سبک زندگي اسلامي
شاخصها زمان امنيت تفکر سلامت خانواده مالي اخلاق عبادي باورها اجتماعي نمرة کل سبک زندگي اسلامي
سلامت ضريب همبستگي 221/0- 193/0- 022/0- 173/0-* 338/0-** 268/0- 379/0-** 015/0- 335/0-** 202/0-* 374/0-**
فراواني 162 158 159 157 153 151 153 159 158 150 124
بحران هويت ضريب همبستگي 466/0-** 262/0-** 378/0-** 277/0-** 455/0-** 526/0-** 575/0-** 236/0- 448/0-** 463/0-** 653/0-**
فراواني 174 169 172 168 166 162 165 170 171 162 131
در سطح 01/0 معنادار است، در سطح 05/0 معنادار است
با توجه به جدول 1، ميتوان گفت: ضريب همبستگي بهدستآمده از نمرة کل سبک زندگي اسلامي، با سلامت روان در بين دانشآموزان برابر با 374/0-=r است. اين امر نشان ميدهد، هر چه ميزان سبک زندگي اسلامي در دانشآموزان بيشتر باشد، از سلامت رواني بيشتر و از اختلالات رواني کمتري برخوردار خواهند بود. از سوي ديگر، ضرايب همبستگي شاخصهاي سبک زندگي و سلامت روان نشان ميدهد که به غير از شاخصهاي عبادي و تفکر، همة شاخصهاي ديگر از جمله: زمان، خانواده، مالي، اخلاق، باورها در سطح (01/0) و خردهمقياسهاي اجتماعي، سلامت و امنيت در سطح (05/0) همبستگي معکوس و معناداري دارند.
همچنين، ضريب همبستگي بهدستآمده از نمرة کل سبک زندگي اسلامي، با بحران هويت در بين دانشآموزان برابر با 653/0-=r است. اين امر نشان ميدهد، هر چه ميزان سبک زندگي اسلامي در دانشآموزان بيشتر باشد، از بحران هويت کمتري برخوردار خواهند بود. با توجه به سطح معناداري بهدستآمده براي متغير بحران و شاخصهاي سبک زندگي اسلامي، ميتوان گفت: ميان همة شاخصهاي سبک زندگي اسلامي و متغير بحران هويت رابطة خطي معناداري وجود دارد. از يك سو، با توجه به منفي بودن علامت ضريب همبستگيها، ميتوان گفت: که ميان اين شاخصها و متغير بحران هويت رابطة معکوسي وجود دارد. از سوي ديگر، در اين جدول ضرايب همبستگي ده خردهمقياس سبک زندگي اسلامي و بحران هويت ارائه گرديده است که نشان ميدهد همة خردهمقياسها در سطح (01/0) همبستگي معکوس و معناداري دارند.
جدول 2. نتايج تحليل رگرسيون گام به گام جهت پيشبيني سلامت از روي شاخصهاي سبک زندگي اسلامي
مدل ضرايب غيراستاندارد ضرايب استاندارد (Beta) آماره t معناداري ضريب تعيين ( )
B انحراف معيار
مدل 1 ضريب ثابت 443/3 265/0 - 973/12 *000/0 406/0
اخلاق 427/0- 087/0 406/0- 911/4- *000/0
مدل 2 ضريب ثابت 286/3 269/0 - 228/12 *000/0 532/0
اخلاق 534/0- 096/0 508/0- 538/5- *000/0
زمان 343/0- 094/0 340/0- 662/3- *000/0
* آزمون در سطح 05/0 معنادار است
طبق جدول 2، ﻧﺘﺎﯾﺞ ﺗﺤﻠﯿﻞ رﮔﺮﺳﯿﻮن ﻧﺸﺎن ميدهد که براي پيشبيني متغير سلامت از روي شاخصهاي سبک زندگي اسلامي، تنها شاخصهاي اخلاق، زمان و همچنين ضريب ثابت وارد ﻣﻌﺎدﻟﮥ رﮔﺮﺳﯿﻮﻧﯽ ﺷﺪهاﻧﺪ. ﺳﺎﯾﺮ ﻣﺘﻐﯿﺮﻫﺎي ﻣﺴﺘﻘﻞ از ﻣﻌﺎدﻟﻪ ﺧﺎرج و ﻏﯿﺮ ﻣﺆﺛﺮ ﺗﻠﻘﯽ ﺷﺪﻧﺪ. در ﻣﺠﻤﻮع، اﯾﻦ ﻣﺘﻐﯿﺮﻫﺎ ﺗﻮاﻧﺴﺘﻨﺪ 2/53 درﺻﺪ از وارﯾﺎﻧﺲ ﻣﺘﻐﯿﺮ واﺑﺴﺘﻪ را ﺗﺒﯿﯿﻦ کرده و ﺗﻮﺿﯿﺢ دﻫﻨﺪ (532/0=R2).
جدول 3. نتايج تحليل رگرسيون خطي چندگانه جهت پيشبيني بحران هويت از روي شاخصهاي سبک زندگي اسلامي
مدل ضرايب غيراستاندارد ضرايب استاندارد (Beta) آماره t معناداري ضريب تعيين ( )
B انحراف معيار
ضريب ثابت 571/3 396/0 - 013/9 *000/0 326/0
عبادي 194/0 094/0 186/0 077/2 *040/0
اخلاق 422/0 118/0 401/0 583/3 *001/0
خانواده 343/0 105/0 340/0 258/3 *001/0
تفکر 235/0 080/0 306/0 946/2 *004/0
* آزمون در سطح 05/0 معنادار است
بر اساس جدول 3 ميتوان گفت: براي پيشبيني متغير بحران هويت از روي شاخصهاي سبک زندگي اسلامي، تنها شاخصهاي عبادي، اخلاق، خانواده، تفکر و همچنين ضريب ثابت وارد ﻣﻌﺎدﻟﮥ رﮔﺮﺳﯿﻮﻧﯽ ﺷﺪهاﻧﺪ. ﺳﺎﯾﺮ ﻣﺘﻐﯿﺮﻫﺎي ﻣﺴﺘﻘﻞ از ﻣﻌﺎدﻟﻪ ﺧﺎرج و ﻏﯿﺮ ﻣﺆﺛﺮ ﺗﻠﻘﯽ ﺷﺪﻧﺪ. در ﻣﺠﻤﻮع، اﯾﻦ ﻣﺘﻐﯿﺮﻫﺎ ﺗﻮاﻧﺴﺘﻨﺪ 6/32 درﺻﺪ از وارﯾﺎﻧﺲ ﻣﺘﻐﯿﺮ واﺑﺴﺘﻪ را ﺗﺒﯿﯿﻦ کرده و ﺗﻮﺿﯿﺢ دﻫﻨﺪ که ميتوان گفت: شاخص خوبي براي تبيين بهشمار ميآيند (326/0=R2).
جدول 4. نتايج تحليل رگرسيون خطي جهت پيشبيني بحران هويت و سلامت از روي سبک زندگي اسلامي
مدل ضرايب غيراستاندارد ضرايب استاندارد (Beta) آماره t معناداري ضريب تعيين ( )
B انحراف معيار
بحران هويت ضريب ثابت 194/5 350/0 - 859/14 *000/0 426/0
سبک زندگي اسلامي 168/1- 119/0 653/0- 781/9- *000/0
سلامت روان ضريب ثابت 795/3 370/0 - 251/10 *000/0 140/0
سبک زندگي اسلامي 563/0 126/0 374/0 459/4 *000/0
* آزمون در سطح 05/0 معنادار است
همچنين ﻧﺘﺎﯾﺞ ﺗﺤﻠﯿﻞ رﮔﺮﺳﯿﻮن جدول 4 ﻧﺸﺎن داد که براي پيشبيني متغير سلامت روان و بحران هويت، نمرة كلي سبک زندگي اسلامي و ضريب ثابت در ﻣﻌﺎدﻟﮥ رﮔﺮﺳﯿﻮﻧﯽ تأثيرگذارند. ﻣﺘﻐﯿﺮ سبک زندگي اسلامي، توانست 14 درﺻﺪ از وارﯾﺎﻧﺲ ﻣﺘﻐﯿﺮ واﺑﺴﺘﻪ را ﺗﺒﯿﯿﻦ کند (14/0=R2). همچنين ﻣﺘﻐﯿﺮ سبک زندگي اسلامي، توانست 6/42 درﺻﺪ از وارﯾﺎﻧﺲ ﻣﺘﻐﯿﺮ واﺑﺴﺘﻪ را ﺗﺒﯿﯿﻦ کند (426/0=R2).
بحث و نتيجهگيري
هدف اين پژوهش، بررسي رابطۀ بين سبک زندگي اسلامي با بحران هويت و سلامت در بين نوجوانان ميباشد. نتايج اين پژوهش، گوياي اين است که بين سبک زندگي اسلامي و شاخصهاي آن، با بحران هويت و سلامت ارتباط منفي معنادار وجود دارد. به عبارت ديگر، ميتوان گفت: هر چه نوجوانان سبک زندگي اسلاميتري داشته باشند، ميزان بحران هويت و علائم مرضي در آنها کمتر و سلامت روان بيشتر خواهد بود.
شاخصهاي عبادي و تفکر با سلامت روان، رابطة منفي (015/0- و 022/0-) داشته، اما از نظر آماري معنادار نميباشند. شايد بتوان اينگونه تبيين کرد که سلامت روان، امري بسيار پيچيده و تحت تأثير عوامل مختلفي است. عوامل رواني، اجتماعي، زيستي، فرهنگي و محيطي، ميتواند در سلامت روان دخيل بوده و آن را کاهش يا افزايش دهد (سازمان جهاني بهداشت، 2012). در اين تحقيق، تنها به دو عامل که بر سلامت روان تأثير دارد، اشاره شده و ساير عوامل کنترل نگرديده است. بديهي است، ساير عوامل مؤثر بر سلامت روان، ميتواند نقش بسزايي در شکلگيري آن داشته باشد. براي نمونه، جهتگيري مذهبي دروني يا بيروني يکي از عواملي است که ميتواند بر اين رابطه تأثير داشته باشد. ازآنجاکه نمونة آماري تحقيق پيشرو داراي بيشترين بحرانهاي زندگي در گروههاي سني مختلف ميباشد، بحرانهاي جسمي، جنسي، رواني، شناختي و اجتماعي ميتواند سلامت روان را دچار نوسان و تغيير کند، و ممکن است در دو بعد عبادي و تفکر، بخصوص در کشورهايي که دين نقش فعالانهاي در اجتماع دارد، منجر به اتخاذ جهتگيري مذهبي بيروني گردد. در نتيجه اين جهتگيري، همانطور که آلپورت (1963) بيان ميکند، ميتواند کاهش سلامت روان را در پي داشته باشد؛ چرا که بر اساس نظر آلپورت مذهب دروني، مذهبي فراگير، داراي اصول سازمانيافته و درونيشده است. درحاليکه مذهب با ملاک بيروني، امري خارجي و ابزاري است که براي ارضاي نيازهايي مثل مقام و ايمني به کار ميرود. همچنين ميتوان گفت: در بين شاخصهاي سبک زندگي اسلامي، اين مؤلفهها نقش کمتري در سلامت روان ايفا ميکنند. البته، ارائة نظر قطعي در اين زمينه، منوط به انجام پژوهشهاي بيشتر است.
همچنين، سبک زندگي اسلامي و شاخصهاي آن، پيشبينيکنندۀ مناسبي براي بحران هويت و سلامت روان در نوجوانان بودند. سبک زندگي اسلامي، در مجموع توانست 60 درصد از تغييرات بحران هويت و 35 درصد از تغييرات سلامت روان را پيشبيني نمايد. هر چند پژوهشي مستقيم دربارۀ رابطة سبک زندگي اسلامي با بحران هويت و سلامت روان در نوجوانان مشاهده نگرديد، اما با توجه به آنچه در بخش پيشينههاي نظري آورده شد، ميتوان گفت: رابطههاي بهدستآمده در اين پژوهش، با نتايج تحقيقات، رجايي و همکاران (1388)، دهشيري و فلاح (1383)، فيشرمن (2004)، رول (2008) و گبلت و همکاران (2009)، که به بررسي رابطة دينداري و مذهب با بحران هويت پرداختهاند، همسو ميباشد. همچنين، رابطة سبک زندگي با سلامت روان نيز با پژوهشهاي ظروفي (1388)، قهرماني و نادي (1391)، فلانلي و گالک (2010)، هابر و همکاران (2007) و مزيدي و استوار (2006) همسو است.
در تبيين اين نتايج ميتوان گفت: اين يافتهها با مفاهيم نظرية شناختي- هيجاني مذهبي (رجايي، 2008) همخواني دارد؛ زيرا بر اساس اين نظريه، انسانها در زندگي خويش با سؤالهاي اساسي روبرو هستند که بدون پاسخ به آنها، زندگي آنان پوچ و بيهدف خواهد شد و از بحران هويت در رنج خواهند بود. باورهاي مذهبي ميتوانند به انسانها در يافتن زندگي خويش و رهايي از بحران هويت کمک کنند. به عقيدة اريکسون، زماني که نوجوان قادر به يافتن ارزشهاي پايدار و مثبت در خانواده و فرهنگ نباشد و ايدئولوژي منسجم و قابل قبولي ارائه نگردد، دچار درهمريختگي عقيدتي ميشود و هويتي از هم پاشيده پيدا ميکند. در ساية باورهاي ديني و تعاليم آن، زندگي انسان معنا پيدا ميکند. مارکستروم - آدامز و هوفسترا معتقدند: دين بهعنوان يک عامل اجتماعي در شکلگيري هويت در دوره نوجواني تأثير قابل توجهي دارد؛ چرا که پاسخگوي بسياري از سؤالات نوجوانان است. بدينترتيب، نوجوانان به آساني ميتوانند خود را دريابند و هويتي پايدار و منسجم براي خود بنا کنند (مارکستروم- آدامز و هوفسترا، 1994).
اولين و مهمترين كاركرد دين و در نتيجه، سبک زندگي اسلامي، «معنابخشي» به زندگي است. دين، زندگي را معنادار و هدفدار ميكند، به گونهاي كه انسان بدون آنكه زندگي را بهعنوان يك هدف اصلي بنگرد، از زندگي لذت برده و آن را وسيلة تقرب به سعادت قرار ميدهد. دين، انسان را از سردرگمي و رنج، كه همواره گريبانگير انسان است، نجات ميدهد. دينِ انسانسازِ اسلام از توانمندي لازم براي بازشناسايي هويت برخوردار است. دين الهي به بشر ميآموزد که کيست و انسانيت چيست؟ بدينگونه انسان را متوجه ارزش و کرامت ذاتي خود کرده و با دور نمودن از پوچگرايي، وي را به ادامة زندگي اميدوار ميسازد (علمي و چنگي آشتياني، 1392)؛ يعني سبک زندگي اسلامي ميتواند موجب معنابخش بودن زندگي و به نوعي پاسخگويي به سؤالات نوجوانان شود.
در تبيين رابطة بين سبک زندگي اسلامي و سلامت روان ميتوان گفت: کيفيات و عناصر خاص معنويت، احتمالاً اثرات مثبتي بر مکانيزمهاي فيزيولوژيکي دارند. هيجاناتي مثل اميدواري، قناعت، عشق و گذشت به واسطۀ تأثير بر مسيرهاي نوروني، سيستم درونريز و سيستم ايمني، ممکن است تأثير خود را در بهبود سلامت اعمال کنند (سيبل و هيل، 2001). از سوي ديگر، بافت مذهبي جامعه با تأکيد بر صبور و مقاوم بودن افراد در برابر مشکلات و نيز ترغيب ايشان به جستوجوي معنا و هدف در زندگي، موجب افزايش حس تسلط، خوشبيني و اميدواري در آنها شده و در نهايت، ارتقاي سلامت را در پي خواهد داشت. مذهب و معنويت بهعنوان منابع حمايتي و منابع مقابلهاي فرد و با مداخله آثار ناشي از آنها، مانند افزايش هيجانات مثبت، احساس معنا و هدف، ارزش نسبت به خود، جهانبيني مثبت، اميد و خوشبيني، و کاهش تنهايي و انزواي اجتماعي، ميتواند آثار بسيار سودمندي بر سلامت رواني و جسماني داشته باشد (کرگ و همکاران، 2013).
يافتههاي اين پژوهش، ميتواند زمينة مناسبي براي استفاده روانشناسان و مشاوران از مفاهيم معنوي و نيز استفاده از سبک زندگي اسلامي و کاربرد آن در تبيين رفتار انسان و درمان اختلالهاي روانشناختي را فراهم آورد. متخصصان نيز بايد در مداخلاتشان در امر درمان و پيشگيري، اصلاح سبک زندگي افراد را مدنظر قرار دهند.
اين پژوهش، مانند ساير پژوهشها، با محدوديتهايي همراه بوده است. از جمله، محدود بودن نمونه به دانشآموزان دختر. بنابراين، بايد در تعميم يافتهها احتياط شود. در اين زمينه، لازم است با وسيع نمودن جامعة پژوهش به نتاج قابل تعميمي رسيد. از سوي ديگر، در کنار پرسشنامه، ميتوان از طريق مصاحبه با نوجوانان به دادههاي عميق و جامعتري دست يافت.
- پالاهنگ، حسن، 1374، «بررسي همهگيرشناسي اختلالات رواني در کاشان»، انديشه و رفتار، ش 4، ص 19-27.
- پولادفر، راضيه و سيداحمد احمدي، 1385، «رابطة بين سبک زندگي و اختلالات روانشناختي دبيران دورۀ متوسطۀ شهر اصفهان»، مطالعات روانشناختي، ش 1، ص 7-18.
- تنهايي، حسين ابوالحسن و شمسي خرمي، 1389، «بررسي رابطة جامعهشناختي باورهاي ديني و سبک زندگي بر اساس نظرية و روش گافمن»، پژوهش اجتماعي، ش 6، ص 19-41.
- دلاور، علي، 1393، مباني نظري و عملي پژوهش در علوم انساني و اجتماعي، چ سيزدهم، تهران، رشد.
- دلشاد تهراني، مصطفي، 1393، سيري در تربيت اسلامي، چ پانزدهم، تهران، دريا.
- دهشيري، غلامرضا و محمود فلاح، 1383، «بررسي رابطۀ بين دينداري و بحران هويت در بين دانشآموزان دبيرستاني شهرستان يزد»، فرهنگ يزد، ش 82، ص 11-17.
- رجايي، عليرضا و همکاران، 1388، «باورهاي مذهبي اساسي، بحران هويت و سلامت عمومي جوانان»، روانشناسي تحولي، ش 22، ص 97-107.
- رجبنژاد، محمدرضا و همکاران، 1391، «بررسي سبک زندگي اسلامي از منظر حيات طيبه در قرآن»، نشرية علمي و پژوهشي وزارت بهداشت، درمان و آموزش پژشکي، ش 1، ص 9-29.
- سيدنژاد، سيدصادق، 1381، «جوان و جستوجوي هويت»، ديدار آشنا، ش 23، ص 14-15.
- شاملو، سعيد، 1390، مکتبها و نظريهها در روانشناسي شخصيت، چ دهم، تهران، رشد.
- شريفي، احمدحسن، 1391، «سبک زندگي بهعنوان شاخصي براي ارزيابي سطح ايمان»، معرفت فرهنگي اجتماعي، ش 11، ص 49-62.
- صميمي، رقيه و همکاران، 1385، «ارتباط سبک زندگي با سلامت عمومي دانشجويان»، پرستاري ايران، ش 48، ص 83-93.
- طغياني و همکاران، 1392، «رابطۀ سبک زندگي اسلامي با نگرشهاي ناکارآمد در دانشجويان»، دانش و پژوهش در روانشناسي کاربردي، ش 54، ص 35-43.
- طولابي، زينب و همکاران، 1392، «بررسي نقش ميانجي عزت نفس و خودکارآمدي در رابطة بين سبک زندگي اسلامي و سازگاري جوانان شهر مشهد»، مطالعات جامعهشناختي جوانان، ش 9، ص 115-132.
- ظروفي، مجيد، 1388، «بررسي سلامت رواني و رابطة آن با گرايش به اعمال مذهبي در بين دانشجويان دانشگاه آزاد شبستر»، روانشناسي و دين، ش 4، ص 143-156.
- علمي، قربان و مريم چنگي آشتياني، 1392، «بررسي کارکرد معنابخشي دين در انديشة علامه طباطبايي»، انسانپژوهي ديني، ش 30، ص 5-25.
- فيضي، مجتبي، 1392، «درآمدي بر سبک زندگي»، معرفت، ش 185، ص 27-42.
- قهرماني، نسرين و محمدعلي نادي، 1391، «رابطة بين مؤلفههاي مذهبي- معنوي با سلامت روان و اميد به آينده در کارکنان بيمارستانهاي دولتي شيراز»، نشرية پرستاري ايران، ش 79، ص 1-11.
- کاوياني، محمد، 1390، «کميسازي و سنجش سبک زندگي اسلامي»، روانشناسي و دين، ش 2، ص 27-44.
- ـــــ ،1391، سبک زندگي اسلامي و ابزار سنجش آن، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- کجباف، محمدباقر و همکاران، 1390، «رابطة سبک زندگي اسلامي با شادکامي در رضايت از زندگي دانشجويان شهر اصفهان»، روانشناسي و دين، ش 4، ص 76-61.
- گيدنز، آنتوني، 1392، تجدد و تشخص: جامعه و هويت شخصي در عصر جديد، ترجمة ناصر موفقيان، چ هشتم، تهران، ني.
- محسني تبريزي، عليرضا و اسدالله باباييفرد، 1391، «بررسي عوامل اجتماعي مؤثر بر بحران هويت در ميان دانشآموزان دبيرستانهاي شهر تهران»، پژوهشنامة جامعهشناسي جوانان، ش 2، ص 131-156.
- معدنيپور، کبري و همکاران، 1390، «رابطه سبک دلبستگي با خوشبيني و احساس تنهايي در دانشآموزان»، سلامت و روانشناسي، ش 1، ص 93-110.
- معمار، ثريا و همکاران، 1391، «شبکههاي اجتماعي مجازي و بحران هويت؛ با تأکيد بر بحران هويتي ايران»، مطالعات و تحقيقات اجتماعي در ايران، ش 4، ص 155-176.
- ملکيان، مصطفي، 1380، «تأثير دين در منش آدمي»، فصلنامة علامه، ش 3، ص 107-112.
- مهدويکني، محمدسعيد، 1386، «مفهوم سبک زندگي در علوم اجتماعي»، تحقيقات فرهنگي، ش 1، ص 230-199.
- ميري، سيدمحمد و همکاران، 1392، «اهميت مطالعه پيرامون سبک زندگي؛ بررسي کمي مقالات موجود در زمينة سبک زندگي»، سبک زندگي اسلامي با محوريت سلامت، ش 2، ص 18-14.
- نوربالا، احمدعلي و همکاران، 1387، «اعتباريابي پرسشنامة 28 سؤالي سلامت عمومي بهعنوان ابزار غربالگري اختلالات روانپزشکي در شهر تهران»، پژوهشي حکيم، ش 4، ص 47-53.
- Allport, G, 1963, Behavioral Science: Religion and Mental Health, Journal of Religion and Health, n. 2, p. 92-187.
- Bang, H, & Montgomery, D, 2012, wisdom and ego-identity for Korean and American late adolescents, Journal of cross-cultural psychology, v. 44 (5), p. 807-831.
- Berman, S. L, et al, 2011, Identity Exploration, Commitment, and Distress: A cross National Investigation in China, Taiwan, Japan, and the United states, Child youth Care Forum, n. 40, p. 65-75.
- Bruce, H, et al, 2001, Adolescent identity Formation: Religious exploration and commitment, Journal of Theory and Research, v. 1 (4), p. 385–397.
- Cheung, P, & Spears, G, 1994, Reliability and validity of the Cambodian version of the 28-item general health questionnaire, Social psychiatry and epidemiology, p. 95-99.
- Craig, F, et al, 2013, Religion and spirituality as important components of men’s health and wellness, American Journal of Lifestyle Medicine, v. 7 (1), p. 27-37.
- Dalgalarrondo, P, 1994, Religious affiliation and mental health in Brazil, Acta psiquiátrica y psicológica de América latina, v. 40 (4), p. 325.
- Duriez, B, et al, 2004, Personality, identity styles, and religiosity: An integrative study among late adolescents in Flanders (Belgium), Journal of Personality,v. 72, p. 877-910.
- Fisherman, S, 2004, Ego identity and spiritual identity in religiously observant adolescents in Israel, Religious Education, v. 99, p. 371-384.
- Flannelly, K.J, & Galek K, 2010, Religion, evolution, and mental health: attachment theory and ETAS theory, Journal of Religion and Health, v. 49 (3), p. 337-350.
- Fulton, A.S, 1997, Identity status, Religious orientation, and prejudice, Journal of Youth and adolescence, v. 26, p. 1-11.
- Gebelt, J.L, et al, 2009, Identity style and Spirituality in a Collegiate Context, Journal of theory and Research, v. 9, p. 219-232.
- Haber, J.R, & Jacob, T, 2007, Dimensions of religion/spirituality and relevance to health research, International Journal Psychology Religion, v. 17 (4), p. 265-288.
- Hunsberger, B, et al, 2001, Adolescent identity formation: Religious exploration and commitment, Journal of Theory and Research, v. 1 (4), p. 365-386.
- King, P, 2003, Religion and identity: The role of ideological, social and spiritual contexts, Applied Developmental Science, v. 7, p. 197-204.
- Mckinney, J.P, & Mckinney, K.G, 1999, Prayer in the Lives of Late adolescents, Journal of Adolescence, v. 22, p. 279–290.
- Macros, J, & McCabe, M, 2001, Relationships between identity and self Representation during adolescence, Journal of Youth and Adolescence, v. 30 (5), p. 706-830.
- Markstrom –Adams, C, & Hofstra, G, 1994, The ego – virtue of Fidelity: A case for study of Religion and identity Formation in adolescence, Journal of Youth & adolescence, v. 23 (4), p. 453-469.
- Mazidi, M, & Ostovar, S, 2006, Effects of religion and type of religious internalization on the mental health of Iranian adolescents, Perceptual and Motor Skills, v. 103 (1), p. 301-306.
- Montgomery, M. J, 2005, Psychological intimacy and identity: From early adolescence to emerging adulthood, Journal of Adolescent Research, v. 20 )3(, p. 346- 374.
- O'Connor, D. B, et al, 2003, Religiosity, stress and psychological distress: no evidence for an association among undergraduate students, Personality and individual differences, v. 34 (2), p. 211-217.
- Oppong, S.H, 2013, Religion and Identity, American International Journal of Contemporary Research, v. 3 (6), p. 10-16.
- Rajaei, A.R, 2008, Religious Cognitive-Emotional Therapy (RCET), The 5th congress for psychotherapy, Beijing, China, 12-15 October.
- Revell, L, 2008, Spiritual development in public and religious schools: A case study, Religious Education, v. 103, p. 102-118.
- Salmoirago-Blotcher E, & et al, 2011, Religion and healthy lifestyle behaviors among postmenopausal women: the women’s health initiative, Journal of Behavioral Medicine, v. 34 (5), p. 360-371.
- Seybold K.S, & Hill P.C, 2001, The role of religion and spirituality in mental and physical health, Current Direction in Psychological Science, v. 10 (1), p. 21-24.
- Shreve-Neiger, A.K, & Edelstein, B.A, 2004, Religion and anxiety: a critical review of the literature, Clinical Psychology Review, v. 24 (4), p. 379-397.
- World Health Organization (WHO). (2012, August). Risks Mental Health: An Overview of Vulnerability and Risk Factors. www.who.int/about/copyright.