تدوین مدل مفهومی تقرب به خدا؛ بر اساس اندیشه علامه طباطبائی و اعتباریابی آن
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
مفهوم «خدا»، نشانهای از سطح تحول معنوی و شکلگیری دینداری افراد است. این مفهوم، در دهههای گذشته بیش از هر مفهوم مذهبی دیگر، مورد بررسی روانشناسان قرار گرفته است. عدهای از پژوهشگران، «تصویر ذهنی از خدا» را بهعنوان یکی از مؤلفههای مهم دینداری و معنویت مورد تحلیل قرار دادند. تصویر ذهنی از خدا، یک الگوی درونی روانشناختی از تصورات فرد در مورد خدا میباشد که در واقع، یک فرایند ترکیب محفوظات و تنظیم خاطراتی از منابع مختلف و در ارتباط با خداست (لارنس (Lawrence)، 1997، ص 214-226). تامینن، عوامل زیادی را مسئول فهم انسان و تصویر ذهنی از خدا میداند. از آن جمله، میتوان به عوامل بیرونی (خانواده و اماکن مذهبی) و عوامل درونی (فهم فطری و روح پاک) اشاره کرد (اسلاتر (Slater)، 2005). این تصویر، اساسیترین جزء اعتقادات انسان در مورد خداست. کیفیت و نوع این تصویر، همة جنبهها و زوایای زندگی فرد را تحت تأثیر قرار ميدهد. وونگ و همکاران (2004)، نشان دادند که رابطه با خداوند، وابسته به شناخت و مفهوم خداوند است و در نظر گرفتن خداوند بهعنوان نیکخواه، لایتناهی، هدایتگر، پایدار، قدرتمند، و حافظ موجب میشود افراد رابطة نزدیکتری با خداوند تصور كنند.
برخي دیگر از پژوهشگران، مفهوم «دلبستگی به خدا»، که بسط مفهوم دلبستگی بالبی است را مورد بررسی قرار دادهاند. کرکپاتریک (Kirkpatrick) (1994)، نظریة بالبی را به قلمرو دین تعمیم داد. او نشان داد که این مبنای نظری، ممکن است به تبیین تفاوتهای فردی در دینداری کمک کند. کرکپاتریک (1994)، خاطرنشان کرد برای بسیاری از مردم، خداوند چهرة مهم دلبستگی است؛ زیرا برداشت اصلی اکثر افراد از دین و مذهب، داشتن رابطهای نزدیک با خداوند است و نه صرفاً مجموعهای از باورها و اعمال (کرکپاتریک، 1999؛ آرگیل (Argyel)، 2000؛ روات (Rowatt) و کرکپاتریک، 2002). بنابراین، دلبستگی به خدا تحت عنوان «ارتباط و گرایش فرد به خداوند» تعریف میشود. در این تعلقخاطر، خداوند بهعنوان پایگاه امن شناخته میشود که در همة شرایط، میتوان او را جستوجو کرد (گرانکوییست (Granqvist) و همكاران، 2010).
بحث پیرامون خدا، نهتنها در روانشناسی معاصر، بلکه از نخستین موضوعات اندیشه بشر بوده است؛ زیرا خلقت انسان به گونهای است که همواره در جستوجوی خدا بوده است. در همه اعصار، ادیان و مکاتب گوناگون، به بحث پیرامون این موضوع پرداختهاند. ادیان توحیدی نیز در پاسخ به این نیاز بشر، با معرفی خدا و صفات او، سعادت بشر را به این موضوع گره زده و شناخت درست خدا و نزدیک شدن به او را تنها راه سلامت و سعادت بشر میدانند. ازاینرو، اصطلاح «تقرب به خدا»، همواره مورد تأکید ادیان الهی بوده است. انسان همواره سعادت و کمال خود را در نزدیک شدن به خداوند میداند بهگونهايکه بنا بر تصریح قرآن کریم، حتی مشرکان نیز بر این باورند که باید به خداوند نزدیک شوند (زمر: 3)، اما آنان چون از راه فطری تقرب به خداوند غافل بودند، در تحریفی آشکار غیر خدا را واسطه تقرب به خداوند قرار دادند.
با مراجعه به منابع اسلامی درمییابیم که آیات و روایات، سرشار از آموزههایی هستند که به معرفی خدا، صفات خدا، راههای نزدیک شدن به خدا و توصیههای مکرر در این زمینه و بیان ارتباط کمال انسان با این مسئله پرداختهاند. موضوع نزدیک شدن به خدا، با واژة «تقرب» و مشتقاتی از ریشة «قرب» و واژگان مرتبط با آن، در منابع اسلامی منعکس شده است. این موضوع، بیشتر در کتب عرفانی و اخلاقی تحت عنوان «قرب نوافل» و «قرب فرائض» یا بحث «فناء» مطرح شده است. اگر چه در کتابهای کلامی، تفسیری و روایی نیز اشاراتی به این موضوع شده است. دربارة چیستی تقرب به خدا، نظرات مختلفی بیان شده است. برخی معتقدند: منظور از «تقرب به خدا» افزایش علم، قدرت و کمال انسان و کاسته شدن از اختلاف و فاصله بین کمال انسان، با کمال خداست. گروهی گفتهاند: معنای تقرب به خدا این است که شخص منزلتی نزد خدا یافته است که هرچه بخواهد، خدا به او عنایت میکند. نظر سوم اینکه تقرب به خدا، امری حقیقی و واقعی است و به مقولة علم و شهود مربوط میگردد (مصباحیزدی، 1390، ص 333).
بررسی ادبیات پژوهش، نشان میدهد این مفهوم مورد تحلیل روانشناختی قرار نگرفته است. آنچه در این حوزه مشاهده میشود، تنها تبیین فلسفی، عرفانی و اخلاقی این مفهوم توسط محییالدین (1383)، طباطبائي (1384)، مصباحیزدی (1387) و مطهری (1385) است. کمبودی که در این حوزه به چشم میخورد، این است که بسیاری از آموزههای دینی، از جمله مفهوم تقرب به خدا، مورد تحلیل و تبیین روانشناختی قرار نگرفتهاند. بنابراین، پژوهشگر با این مسئله روبرو است که چه مؤلفههای روانشناختی در مفهوم تقرب به خدا، بهعنوان یکی از آموزههای دینی وجود دارد؟ آیا میتوان با کشف روابط بین این مؤلفهها، یک مدل مفهومی از تقرب به خدا ارائه کرد. براي دستیابی به این هدف، به بررسی اندیشة علامه طباطبائي برای مفهومپردازی تقرب به خدا و تببین روانشناختی آن پرداخته خواهد شد که جنبۀ نوآورانۀ این پژوهش را تأمین ميكند. ازآنجاکه علامه طباطبائی، دارای هماهنگی و انسجام فکری همراه با مبانی و اصول نظری میباشد و بهعنوان یک اندیشمند مسلمان، مورد توجه سایر اندیشمندان قرار دارد، به نظر میرسد ميتوان پاسخ به سؤالات زیر را در اندیشة علامه طباطبائی جستوجو کرد:
- مفهوم تقرب به خدا در اندیشة علامه طباطبائی، از چه عناصری تشکیل شده است؟
- مدل مفهومی «تقرب به خدا»، بر اساس اندیشة علامه طباطبائی چگونه است؟
روش پژوهش
در روششناسی علمی، اصطلاح «مدل» مفهومی است که به مفهوم تئوری، بهعنوان یک سازمان ادراکی نظامدار بسيار نزدیک و وابسته است. مدل، نمایشگری است که دارای ساختار ضروری و اساس یک چیز، یا رویداد در دنیای واقعی است. مؤلفهها و روابط بین آن، با استفاده از همین مدلها، به صورت ترکیباتی منطقی در میان شبکهای از مفاهیم ارائه میشود (هومن، 1390، ص 67). تدوین مدل در پژوهش، گام عمدهای است که در فرایند آن، باید پدیدههای مربوط، هممکنون، و روابط بین سازهها مشخص شود (همان، ص 70). روش تحقیق در بخش تدوین مدل، توصیفی ـ تحلیلی از نوع تحلیل محتوا است. در این روش، اطلاعاتی که از طریق بررسی اسناد، مدارک و کتابها بهدستآمده، به گونهای سامان داده میشود که بتوان به پرسشهای پژوهش پاسخ داد (سرمد و همكاران، 1394، ص 133). در بخش بررسی روایی محتوای مدل مفهومی تقرب به خدا، از روش دلفی استفاده شد. فرم روایی محتوای مدل مفهومی، در اختیار کارشناسان قرار گرفت و از نظرات آنان، به دو روش کیفی و کمّی استفاده شد. در بررسی کیفی روایی محتوا، از متخصصان در حوزة دین و روانشناسی درخواست شد دیدگاههای اصلاحی خود را به صورت مبسوط و کتبی ارائه نمایند. در بررسی کمّی روایی محتوا، از دو ضریب نسبت روایی محتوا (CVR) و شاخص روایی محتوا (CVI) استفاده شد. جامعة متنی پژوهش براي تدوین مدل مفهومی تقرب به خدا، همة آثار علامه طباطبائی است که با استفاده از نمونهگیری هدفمند، آثار مرتبط با بحث تقرب به خدا انتخاب شده و مورد تحلیل قرار گرفت. جامعه آماري پژوهش، براي اعتباریابی مدل مفهومی استنباط شده از آثار علامه طباطبائی، همة متخصصان روانشناس و متخصصان حوزه علوم دینی هستند که تعداد 9 نفر به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند.
یافتههای پژوهش
براي پاسخگویی به سؤالات پژوهش، یعنی اکتشاف عناصر تشکیلدهندة مفهوم تقرب به خدا و تدوین مدل مفهومی آن به آثار علامه طباطبائی مراجعه شد. با تعیین کلیدواژههای مرتبط، کدگذاری و دستهبندی اطلاعات بهدستآمده از آثار علامه، مؤلفهها و روابط بین آنها و مدل مفهومی تقرب به خدا حاصل شد که در ذیل به تبیین یافتهها ميپردازيم.
واژهشناسی «تقرب» و واژگان مرتبط
فراهیدی بیان میکند كه تقرب از ریشة «قرب»، بهمعنای نزدیکی و در مقابل «بُعد»، بهمعنای دوری بوده که در باب تَفَعُّل قرار گرفته است (فراهيدي، 1409ق، ج 5، ص 153). در واژهشناسی «تقرب» میتوان از دو منظر به آن نگریست:
از منظر وزن فعلی، یعنی باب «تَفَعُّل»: یکی از معانی باب تَفَعُّل، تدریج است. تدريج به هرگونه عملى میگویند كه چند دفعة پىدرپى صورت گيرد و يك عمل محسوب شود. معنای دیگر باب تَفَعُّل، صیرورت بهمعنای «شدن» است و مقصود اين است كه فاعل، چيزى كه نيست، بشود (حسینیطهرانی، 1364، ص 58). تقرب در معنای اول، نزدیک شدن تدریجی است و در معنای دوم، بهمعناي کسی است كه مقرَّب نیست و مقرَّب بشود. به نظر میرسد، معنای تدریج برای تقرب صحیح باشد؛ زیرا معنای صیرورت در این باب، شدن دفعی است و حال آنکه در تقرب، انسان با اعمالی که به تدریج انجام میدهد، بهتدریج و گامبهگام به خدا نزدیک میشود.
از منظر ریشة فعل یعنی «قرب»
معنای اصلی واژة «قرب»، نزدیکی مادی و کنار هم قرار گرفتن دو چیز است. به صورت معمول، هنگامیکه سخن از نزدیکی به میان میآید، این معنا به ذهن خطور میکند. درست نقطة مقابل بُعد، که بهمعنای دوری مادی است. این معنا، معنای اصلی کلمه است. اما این کلمه معناهای دیگری نیز دارد که معنای نسبی آن به حساب میآیند. چنانکه شواهدی در قرآن کریم، برای این معانی مشاهده میشود. راغب اصفهانی، شش کاربرد قرآنی برای قرب بيان کرده است که عبارتند از: قرب مکانی (توبه: 28)، قرب زمانی (انبیاء: 109؛ قمر: 1؛ هود: 81؛ صف: 13)، قرب نسبی (بقره: 83)، قرب رعایتی (اعراف: 56)، قرب بهمعنای قدرت (ق: 16)، قرب بهمعنای مقام و منزلت (آلعمران: 45؛ راغب اصفهاني، 1412ق، ص 663). راغب اصفهانی، آیاتی را بيان میکند که در آنها، قرب بهمعنای مقام و منزلت است (نساء: 172؛ مطففین: 28؛ واقعه: 88؛ اعراف: 114؛ مریم: 52؛ توبه: 99؛ سبأ: 37؛ واقعه: 11؛ شعراء: 42).
علامه طباطبائی معتقد است: «دورى و نزديكى نسبت به خداوند متعال، دورى و نزديكى مكانى نيست؛ زیرا خداوند مكانى از سنخ مكانهاى جسمانى كه اجسام و جسمانيات در آن قرار مىگيرند، ندارد» (طباطبائي، 1394، ج 3، ص 207). بنابراین، تعبیرات قرآنی از قبیل «... اى عيسى من تو را خواهم گرفت و به سوى خود بالا خواهم برد» (آلعمران: 55)، منظور رفع و تقرب معنوی؛ یعنی ترفیع درجه و منزلت نزد خداوند متعال است. علامه در تفسیر «... او را درحالىكه با وى راز گفتيم، مقرّب خود قرار داديم» (مريم: 52) نیز میفرماید: منظور از «قربناه»، نزديكى معنوى است نه مكانى. بنابراین، «قرب» بهمعنای نزدیکی معنوی و جایگاه و منزلت انسان نزد خداوند متعال است.
بنا بر آنچه گفته شد، میتوان تفاوت بین دو واژة «قرب» و «تقرب» را آشکار کرد. قرب، جایگاه و موقعیتی است که بر اثر تقرب حاصل میشود. انسان برای رسیدن به قرب، یعنی نزدیکی به خداوند متعال، برنامه و فعالیتهایی را برنامهریزی کرده و انجام میدهد تا با طی مراحلی به خدا نزدیک شود. برای اشاره به این فعالیت تدریجی، که در هر مرحله به سطحی از سطوح هدف منجر میشود، از واژة «تقرب» استفاده میشود.
تقرب به خدا در اندیشة علامه طباطبائی
با تأمل در واژهشناسی «تقرب» و واکاوی این مفهوم در اندیشه علامه طباطبائی، سه مؤلفه و هشت زیرمؤلفه سازنده معنایی، در این مفهوم قابل شناسایی است (شکل 1). بر اساس این مؤلفهها میتوان تقرب به خدا را چنین تعریف کرد: «تقرب به خدا، پویشی تدریجی است که نفس با انتخاب هدف متعالی قرب خداوند و مسیر عبودیت به تنظیم باورها، عواطف، انگیزهها و رفتارهای خود پرداخته و با هشیاری و پایبندی به قوانین الهی بهتدریج مراتب کمال را کسب میکند» (آینهچی، 1397).
شکل1. دیاگرام اجمالی مؤلفههای تقرب به خدا
در تدوین مدل مفهومی تقرب به خدا، ابتدا به تبیین مؤلفهها و زیرمؤلفهها و روابط بین آنها پرداخته و در نهایت، الگوی تقرب به خدا بر اساس اندیشة علامه طباطبائی ارائه خواهد شد.
پویش تدریجی
«پویش»، به این معنا اشاره دارد که انسان در مسیر نزدیک شدن و دستیابی به یک هدف، در یک تلاش و فعالیت مستمر قرار دارد. با توجه به تعریف لغوی واژة «تقرب» و بیان علامه در تبیین تقرب و تلاش انسان در مسیر رسیدن به قرب الهی، میتوان مؤلفة «پویش» را استنباط کرد. علامه بر اساس آموزههای قرآنی، اظهار میدارد که نفس هر آنى در حال طىکردن مسافت است و در طول زندگی، در یک مسیر مشخص به سمت یک هدف مشخص در تکاپو است (طباطبائی، 1394، ج 6، ص 165). طبق آموزههای دینی همة انسانها در حرکت به سمت خدا هستند. واژگان «انقلاب»، «هجرت»، «صیرورت»، «رجعت» و «کدح» بيانگر اين است که همة انسانها، به طور عام به سمت خدا در حرکت اجباری هستند و خدا را مییابند. چنانکه قرآن کریم میفرماید: «اى انسان! يقيناً تو با كوشش و تلاشى سخت به سوى پروردگارت در حركت هستى، پس او را ديدار مىكنى» (انشقاق: 6). نکتة مهم اين است که با وجود اینکه مقصد همه انسانها به خداوند متعال ختم میشود (نجم: 42)، اما از دو مسیر متفاوت حرکت میکنند که یکی به قرب خدای سبحان (ق: 41) و دیگری به بُعد و دوری (فصلت: 44) از او منتهی میشود. نفس با توجه و التفات به هدف و مسیری که در حال طی کردن آن است و مراقبت از نفس (مائده: 105)، میتواند به سعادت کمال قرب الهی برسد (همان، ج 6، ص 163-166). اگر نفس در فعالیت و حرکتی مستمر براي رسیدن به کمال نهایی، که همان قرب خدای سبحان است، قرار بگیرد؛ آنگاه مورد لطف خداوند نیز قرار خواهد گرفت و به سوی منزلت و جایگاه قرب هدایت خواهد شد. چنانکه قرآن کریم میفرماید: «و كسانى كه براى [به دست آوردن خشنودى] ما كوشيدند، بىترديد آنان را به راههاى خود [راه رشد، سعادت، كمال، كرامت، بهشت و مقام قرب] راهنمايى مىكنيم؛ و يقيناً خدا با نيكوكاران است» (عنكبوت: 69). با توجه به آنچه بیان شد، تقرب نوع خاصی از حرکت، به سمت خداست که با ویژگی استکمال نفس و رسیدن به هدف متعالی کمال، منزلت و جایگاه قرب الهی مشخص میشود. پویش تقربی نفس به سمت هدف متعالی، در چهار حوزه شناخت، عاطفه، رفتار و انگیزش تحقق مییابد. ازاینرو، چهار زیرمؤلفة آگاهیافزایی، رغبتپالایی، عملگرایی و وحدتبخشی انگیزشی، در تحقق پویش نفس به سمت کمال نقش مهمی دارند.
آگاهیافزایی
پویش انسان به سمت جایگاه قرب الهی، از سنخ حرکت ادراکی است. انسان موجودی است که در سایة ادراکات خود، به سمت کمال حرکت میکند. تکامل انسانی او در پرتو تلاش و تکاپوی شناختی او صورت میگیرد (طباطبائی، 1394، ج 1، ص 206). اگرچه ادراکات انسانی نیز ابتدا ادراکاتی غریزی است، اما تفاوت انسان با سایر موجودات، در این است که انسان ظرفیت ادراک اکتسابی و پیشرفتهتر را نیز دارد که این ادراک اکتسابی و تکاملی، بهتدریج و در پرتو تلاش به دست میآید. در سایه همین ادراکات اکتسابی، انسانها در مراتب مختلف از شناخت قرار میگیرند. با مراجعه به آیات قرآن کریم، درمییابیم که خداوند سبحان بین افراد به لحاظ علم و جهل تفاوت قائل شده است (زمر: 9). بنا بر عقیدة علامه طباطبائی، مردم بر حسب مراتب مختلفى از علم، مراتبی از قرب و بُعد نسبت به خداى تعالى دارند (همان، ج 3، ص 66؛ مجادله: 11). علامه معتقد است: «هریک از طایفههای گوناگون، که در قرآن از آنها یاد شده است، مانند مخلصین، موقنین، عالمین، مطهرین و متقربین و سایر طایفهها، مرتبهاى از علم و ادراك، و در مقابل، «كافرين»، «منافقين»، «فاسقين» و «ظالمين» نشانههايى از سوءفهم و خطای ادراك نسبت به آيات خدا و معارف صحیح را دارا میباشند».
علامه بر اساس این اندیشه، کانون توجه و نقطه آغاز حرکت به سمت منزلگاه قرب را شناخت دانسته و معتقد است: بین شناخت و قرب یک رابطة دوسویه برقرار است که این حلقه پسخوراندی، موجب تقویت هر دو میشود. آغاز حرکت تقرب، با یک پویش شناختی همراه است که پیامد آن درجهای از قرب است. همین قرب موجب افزایش آگاهی میشود؛ چراکه علامه معتقد است: انسان با تقرب به خدا میتواند به آگاهیهایی دست یابد که با منطق و فلسفه نمیتوان کسب کرد (همان، ج 5، ص 270). به عقیدة او، اگر انسان تحت ولايت الهى و تقرب به ساحت قدس خداوند قرار بگیرد، درى به روى انسان از ملكوت آسمانها و زمين باز مىشود كه از آن در، حقائقى را مىبيند كه ديگران نمىتوانند آنها را ببينند. آیات زیادی به این معنا اشاره نموده، هدایت را محصول تلاش نفس (عنكبوت: 69) و یقین را نتیجه عبادت (حجر: 99) و رؤیت ملکوت آسمانها و زمين و اهل یقین بودن و مشاهده را وصف مقربین (انعام: 75؛ مطففين: 21) میداند. بنابراین، یک چرخه تقویتدهی بین شناخت و تقرب قابل مشاهده است. اگر انسان خود را در این چرخه سالم و پیشرونده قرار دهد، در یک سیر تکاملی قرار گرفته، بهتدریج به سمت کمال نهایی قرب حرکت خواهد کرد. آنچه در این پویششناختی از اهمیت بالایی برخوردار است، شناخت نفس، شناخت خدا، شناخت رابطه بین نفس، خدا و دنیا است. انسان با این شناخت، گرایش و انگیزه برای حرکت استکمالی پیدا میکند. البته شناخت ابزارها و موانع این حرکت استکمالی نیز قابل توجه است.
رغبتپالایی
یکی دیگر از جنبههای پویش تقربی انسان به سمت خداوند متعال، رغبتپالایی است. علامه طباطبائی، بین شناخت و عاطفه در انسان ارتباط برقرار کرده و معتقد است: ادراک کمال خدا و نقص نفس، محبت خدا را به دنبال دارد. بنا به عقیدة علامه، محبت در حقيقت، تنها وسيلهاى است براى اينكه ميان هر طالبى با مطلوبش رابطه برقرار كند و هر مريدى را به مرادش برساند (طباطبائي، 1394، ج 3، ص 158). محبت، اگر محب را به محبوب مىرساند، براى اين است كه نقص محب را به وسيلة محبوب برطرف سازد تا آنچه را ندارد، دارا شود و كمبودش تمام و كامل گردد. نفس در پویش استکمالی خود، باید به تنظیم عواطف خود پرداخته و بهتدریج محبت خدا را در خود تقویت نماید. چنانکه خداوند محبت خود را دارای شدت و ضعف دانسته و مؤمنان را دارای محبت شدید توصیف میکند (بقره: 165) و به انسان توصیه میکند كه مراقب نفس خود بوده، به خودتنظیمی در محبت خدا و پالایش از محبت غیر از خدا بپردازد (توبه: 24). محبت از چهار طریق موجب تقرب میشود: محبت و باور تعالیبخش؛ محبت و رفتار تعالیبخش؛ محبت و انگیزه تعالیبخش؛ محبت و دفع موانع تعالی.
عملگرایی
پویش تقربی انسان به سمت خداوند متعال، از سنخ عمل و رفتار است. حرکت استکمالی نفس بر اساس رفتارهای او، بهتدریج محقق میشود. چنانکه قرآن کریم میفرماید: «و براى هر كدام [از دو گروه جن و انس] بر اساس آنچه انجام مىدادند، درجاتى است؛ و پروردگارت از آنچه انجام مىدهند، بىخبر نيست» (انعام: 132). در جایی دیگر میفرماید: «براى هر كدام [از گروه مؤمنان و كافران] بر پايه اعمالى كه انجام دادهاند درجاتى است [كه در آن قرار مىگيرند]» (احقاف: 19). برایناساس، علامه طباطبائی معتقد است: تقرب انسان از راه عمل و مجاهده با نفس به دست میآيد (طباطبائي، 1394، ج 3، ص 195). بنابراین، تنظیم رفتار، عامل مهمی در تکامل نفس و رسیدن به جایگاه و منزلت قرب الهی است.
نکتة مهمی که در مفهوم «تقرب» بايد به آن اشاره کرد، حلقة پسخوراندی میان دو زیرمؤلفة آگاهی و عمل میباشد. بر اساس آموزههای قرآنی، شناخت و ادراک موجب تقرب و ترفیع درجه نفس انسان میشود. چنانکه قرآن کریم میفرماید: «... خدا مؤمنان از شما را به درجهاى و دانشمندانتان را به درجاتى [عظيم و باارزش] بلند گرداند، و خدا به آنچه انجام مىدهيد، آگاه است» (مجادله: 11). همانطورکه در این آیه مشاهده میشود، بین علم و عمل ارتباط برقرار شده است. در جایی دیگر میفرماید: «... حقايق پاك [چون عقايد و انديشههاى صحيح] به سوى خدا بالا مىرود و عمل شايسته آن را بالا مىبرد ...» (فاطر: 10). طبق نظر علامه «کلمه طیب» آن سخنى است كه با نفس شنونده و گوينده سازگار باشد، بهطورىكه از شنيدن آن انبساط و لذتى در او پيدا شود و نيز كمالى را كه نداشت، دارا گردد (همان، ج 17، ص 23). اين در صورتی است كه كلام، معناى حقى را افاده كند كه متضمن سعادت و رستگارى نفس باشد. بنابراین، مراد از «كلمه طيب»، عقايد حقى مىشود كه انسان اعتقاد به آن را زيربناى اعمال خود قرار دهد. صعود كردن «كلمه طيب»، به سوى خداى تعالى، عبارت است از: تقرب آن به سوى خدا؛ چون چيزى كه به درگاه خدا تقرب يابد، اعتلا يافته است. از سوي ديگر، چون اعتقاد، قائم به معتقدش مىباشد، در نتيجه تقرب اعتقاد به خدا، تقرب معتقد نيز هست. پس معلوم ميشود كه عمل از فروع علم و آثار آن است، آثارى كه هيچگاه از آن جدا شدنى نيست، و هر چه عمل مكرر شود، اعتقاد راسختر و روشنتر، و در تأثيرش قوىتر مىگردد.
وحدتبخشی به انگیزه
یکی دیگر از جنبههای پویش تقربی انسان به سمت خداوند متعال، وحدتبخشی انگیزشی است. انسان در حرکت خود به سمت کمال، باید یک هدف داشته باشد و همة گرایشها و کنشهای خود را با انگیزه رسیدن به آن هدف نهایی تنظیم نماید. کمال و هدف نهایی انسان، قرب به خداوند است. ازاینرو، انسان باید به تدریج انگیزههای خود را برای خدا خالص نماید و گرایشها و کنشهای خود را تنها برای خدا انجام دهد. چنانکه خداوند متعال، این وحدت انگیزه را مورد ستایش قرار داده و فرموده است: «... انفاق جز براى رضاى خدا نكنيد...» (بقره: 272). علامه طباطبائي معتقد است: «معناى اينكه عملى به خاطر وجهاللَّه انجام شود، اين است كه در انجام عمل، فقط رحمت خداى تعالى و خشنودي او مورد توجه باشد، انگیزة انسان تنها و تنها همين باشد و ذرهاى از پاداشهايى كه در دست غير خداوند است منظور نباشد» (همان، ج 20، ص 127). به عبارت ديگر، برگشت چنين عملى به اين است كه انسان خدا را تنها به اين جهت عبادت كند كه او اهليت عبادت و استحقاق آن را دارد. هدف واقع شدن وجهاللَّه، و آن را غايت و انگيزه اعمال قرار دادن در سیرة مقربان درگاه الهی بوده و خداوند آنها را بهعنوان الگوی عملی وحدتبخشی انگیزشی معرفی میکند: «و (گويند) ما فقط براى رضاى خدا به شما طعام مىدهيم و از شما هيچ پاداش و سپاسى هم نمىطلبيم» (انسان: 9). بنابراین، انسان باید بهتدریج درصدد خالص کردن انگیزه خود باشد.
انتخاب تعالیجویانه
یکی از مؤلفههای اصلی مفهوم تقرب به خدا، «انتخاب تعالیجویانه» است. علامه طباطبائي معتقد است: انسان مجهز به قدرتی است كه زندگى معنوى او را كه حقيقت وجود او است، تأمين میكند. همانطورىكه تمامى انواع موجودات مسلح به سلاحى هستند كه حافظ وجود و بقايشان باشد (همان، ج 9، ص 43). سلاح انسان، اراده و اختيار اوست كه خیر و شر او را مشخص نموده، او را به خیر سوق و از شر زنهار مىدهد. طبق نظر علامه، ویژگیهای نفس از راه افعال اختياري ایجاد میشود (همان، ج 3، ص 282). علامه، در توصیف صفات مقربان الهی، صفات آنان را به دو دستة اکتسابی و موهبتی تقسیم کرده، اظهار میدارد که رسیدن به کمال قرب در انسان، خصیصهای اکتسابی بر اساس بهرهگیری درست از قدرت اختیار است.
انتخاب هدف متعالی
علامه طباطبائی معتقد است: همة انسانها به سوی هدف مشخصی که همانا خداوند متعال باشد، در حرکت هستند. اما رسیدن به قرب الهی یا بُعد از خداوند در اختیار و اراده انسان است. بنابراین، اگرچه در حقيقت نفس انسان، بر اساس قوانین تکوینی و بیان قرآن کریم در حرکتی اجباری به سمت خداوند متعال قرار دارد (انشقاق: 6)؛ اما این حرکت عمومی و اجباری، غیر از رسیدن به کرامت و جایگاه قرب نزد خداوند متعال است که نیازمند پویشی اختیاری میباشد. پویش تقربی، نیازمند هدفگذاری برای حرکت و تلاش در زندگی است. آموزههای دینی، به تفاوت انسانها در انتخاب هدف نهایی اشاره کرده، آنها را از یکدیگر متمایز نموده (آلعمران: 162) و پس از ایجاد تمایز بین دو نوع هدفگذاری، از طرفی هدف نهایی مطلوب را برای انسان توصیف نموده، انسان را به تلاش در رسیدن به آن هدف ترغیب میکند؛ همانگونهکه میفرماید: «... پس كسى كه ديدار [پاداش و مقام قرب] پروردگارش را اميد دارد، پس بايد كارى شايسته انجام دهد و هيچكس را در پرستش پروردگارش شريك نكند» (كهف: 110). در جایی دیگر میفرماید: «هر كه اميد ديدار [پاداش و مقام قرب] خدا را دارد [بايد در عرصه طاعت و عبادت بكوشد]؛ زيرا زمان معينشده [از سوى] خدا [كه روز قيامت است] حتماً آمدنى است؛ و او شنوا و داناست» (عنکبوت: 5). از سوي دیگر، هدف نهایی نامطلوب را برای انسان توصیف نموده و نسبت به پویش به سمت آن به او هشدار داده و میفرماید: «مسلماً كسانى كه ديدارِ ما را اميد ندارند و به زندگى دنيا خشنود شدهاند و به آن آرام يافتهاند و آنان كه از آيات ما بىخبرند، آنان جايگاهشان آتش خواهد بود، به خاطر اعمالى كه انجام میدادند» (يونس، 7-8). بنابراین، تقرب به خدا، مستلزم انتخاب آگاهانه هدف نهایی میباشد. نکتة دیگری که از کلام علامه استفاده میشود، این است که طبق نظر علامه، انتخاب هدف و افعال اختياري انسان، از راه اعتقاد به درستى و نادرستى، خوف از نادرستى و رجاء به درستى و نیز از راه رغبت به منافع و ترس از ضررها منشأ مىگيرد. به این ترتیب، علامه به ارتباط وثیق بین بینش، گرایش و رفتار اختیاری یعنی مؤلفههای تقرب معتقد است (همان، ج 2، ص 148).
مسیریابی
پویش تقربی نفس، علاوه بر انتخاب هدف، نیازمند انتخاب مسیر میباشد. علامه طباطبائي راه به سمت خداوند را به دو نوع نزدیک و دور تقسیم میکند (همان، ج 1، ص 29). راه نزدیک در ادبیات قرآنی، به «صراط مستقیم» توصیف شده است. خداوند متعال، به شیوههای گوناگون به توصیف این دو مسیر پرداخته است. چنانکه میفرماید: «مگر با شما عهد نبستم اى فرزندان آدم، شيطان را اطاعت مكنيد كه او براى شما دشمنى آشكار است، و مگر نگفتم كه مرا بپرستيد كه صراط مستقيم تنها همين است» (يس: 60-61). نزديكترين راه، راه ایمان به خدا، عبادت و پرهیز از استکبار در برابر خداوند است. در مقابل، راه غيرخدا را دور معرفى كرده و فرمود: «... آنان را از نقطهاى دور صدا مىزنند» (فصلت: 44). این امر نشان میدهد غايت و هدف نهايى كسانى كه ايمان به خدا ندارند و مسير ايمان را نمىپيمايند، غايتى دور است. طبق بیان علامه، انسانها در پویش به سمت خدا، سه دسته هستند: گروهی که به سمت کمال در حرکتند. آنها كسانى هستند كه ايمان به آيات خدا دارند و از عبادت او استكبار نمىكنند (صراط الذین انعمت علیهم). گروهی که به سمت سقوط و پستی در حرکتند و آنها كسانى هستند كه مورد غضب خدا واقع شدهاند (مغضوب عليهم). گروهی نیز راه را گم كرده و دچار حيرت شدهاند (ضالين). بنابراین، یکی از مؤلفههای اصلی در حرکت به سمت منزلت و کمال قرب خدا، تشخیص و انتخاب مسیر به سمت هدف نهایی است. علامه در تفسیر آیة شریفه «ما به حقيقت راه را به انسان نشان دادیم، حالا خواهد هدايت پذيرد و شكر اين نعمت گويد و خواهد آن نعمت را كفران كند» (همان، ج 20، ص 122؛ انسان: 3) میفرماید: مراد از «راه»، سنت و طريقهاى است كه بر هر انسانى واجب است كه در زندگى دنيایی خود آن را بپيمايد و با پيمودن آن، به سعادت دنيا و آخرت برسد، كه اين راه، او را به كرامت زلفى و قرب پروردگارش سوق مىدهد، كرامتى كه حاصل آن دين حق است كه نزد خداى تعالى همان اسلام است. راهی كه خدا بدان هدايت كرده، راهی اختيارى است. شكر و كفرى كه مترتب بر اين هدايت است، در فضای اختيار انسان قرار گرفته است.
برنامهمندی
علامه طباطبائي معتقد است: پویش تقربی انسان باید دارای برنامهای مشروع باشد و بر اساس آموزههای قرآنی میفرماید: «مراد از خطوات شيطان، اعمالى است كه كسى بخواهد با انجام آن به خدا تقرب جويد، درحالىكه مقرِب نباشد، چون شرع آن را معتبر نشمرده است» (همان، ج 1، ص 421). بنابراین، یکی از مؤلفههای مفهوم تقرب، برنامهمندی است؛ یعنی باید این پویش به سمت کمال نفس، بر اساس دین اسلام و قوانین تشریعی باشد. با بررسی دستورالعمل دینی برای تقرب، میتوان به دو برنامه اصلی هشیاری و پایبندی به دین اشاره کرد.
هشیاری
علامه طباطبائي معتقد است: قرب به خدا، تنها به وسيلة ياد و ذكر او حاصل مىشود (همان، ج 8، ص 383). به وسيله ذكر است كه حجابهاى حائل ميان خدا و بنده برطرف مىگردد. اگر ذكرى در كار نباشد جميع موجودات نسبت به نزديكى به او و دورى از او، يكسان مىبودند. از اين نظر، هيچ اختلافى ميان موجودات نمىبود كه يكى به او نزديكتر و يكى دورتر باشد. علامه بر اساس آموزههای قرآنی، ذکر را به دو نوع «ظاهری» و «باطنی» تقسیم میکند. در ذکر باطنی، امور سهگانه عدم استکبار، تسبیح و سجده را نام میبرد و مقربین درگاه الهی را به سه وصف «استكبار نكردن»، «تسبيح نمودن» و «سجده كردن» توصیف میکند (اعراف: 206). بنابراین، پویش تدریجی نفس انسان به سمت کمال قرب، با شرط استمرار در این برنامه تحقق یافته و انسان را به هدف نهایی میرساند (انبیاء: 19-20).
علامه اختلاف درجات انسانها در مراتب قرب را به این مؤلفه، هشیاری نسبت داده و معتقد است: نفس انسان بر اساس میزان هشیاری و توجه به هدف، مسیر و حرکت اختیاری خود، در مراتب مختلف قرب به خداوند متعال قرار میگیرند (همان، ج 6، ص 167). اين اختلاف براى اين است كه انسان هشیار، هر لحظه كه متوجه مىشود نسبت به خداى خويش، در چه موقفى قرار دارد و نسبت او با ساير اجزاى عالم چه نسبتى است، در ادراک، گرایش، انگیزش و رفتار او تأثیر میگذارد. حال آنكه انسان ناهشیار چنين دركى ندارد. خداوند متعال، کسانی که دچار فراموشی شدند را سرزنش کرده و کور توصیف میکند که آنها از جایگاه منزلت و قرب دور هستند (طه: 124-126). خداوند متعال انسان را از غفلت و ناهشیاری نهی کرده، به ذکر و هشیاری مستمر امر میکند (اعراف: 205). بنابراین، طبق نظر علامه طباطبائي، قرب به خدا فقط به وسيله ياد و ذكر او حاصل مىشود.
پایبندی به دین
علامه طباطبائي معتقد است: هر انسانى با فطرت خود، درك مىكند كه اگر بخواهد به مقام بلند كمال و قرب ارتقاء يابد، اولين چيزى كه باید بدان ملتزم شود، اين است كه خود را مهار کند و خود را بزرگتر از آن بداند كه زندگى مادى را هدف بپندارد (همان، ج 2، ص 8). سخن كوتاه اينكه از هر چيزى كه او را از هدف نهایی دور سازد، بپرهيزد. این همان تقوا است که در آموزههای دینی تأکید زیادی بر آن شده است. هدف از تشريع قوانين الهی، به فعلیت رساندن استعدادهای نفس انسان است و مىخواهد با تمرين روزانه، نفس انسان را در مسیر رشد و کمال قرار دهد. طبق نظر علامه، علم، رفتار و صفات نیکو به نفس انسان صورتى مىدهد كه يا همسنخ با سعادت و کمال او است و يا مايه شقاوت او. تعيين راه سعادت و شقاوت انسان و قرب و بعدش از خداى سبحان، به عهدة همين صورتها است. بنابراین، اين صورتها كه بر اثر تكرار عمل پيدا مىشود، صورتهايى براى نفس انسان هستند؛ انسانى كه در راه استكمال قرار گرفته است (همان، ج 2، ص 147). طبق نظر علامه، دین تنها ملاك سعادت و شقاوت انسان و تنها عامل براى ايجاد اين قرب و بُعد است (همان، ج 3، ص 299). با اين بيان، روشن مىشود كه رسيدن به هر درجه از كمال، از راه مراقبت از نفس و تنظیم خود بر اساس قوانین دینی حاصل مىشود.
اعتباریابی مدل مفهومی
در بررسی روایی محتوا، از دو ضریب نسبت روایی محتوا (CVR) و شاخص روایی محتوا (CVI) براي اعتباریابی مدل مفهومی تقرب به خدا استفاده شد. براي محاسبه ضریب نسبت روایی محتوا، از کارشناسان خواسته شد تا نظرات خود را در پاسخ به سؤال اول، یعنی میزان ضرورت هر مؤلفه، در مفهوم تقرب به خدا در قالب طیف سه قسمتی: 1. ضروری است؛ 2. مفید ولی غیرضروری است؛ 3. ضروری نیست، مشخص نمایند. براي محاسبه شاخص روایی محتوا، از کارشناسان خواسته شد تا نظرات خود را در پاسخ به سؤال دوم، یعنی میزان مطابقت هر مؤلفه با مستندات، در قالب طیف سه قسمتی: 1. کاملاً مرتبط؛ 2. مرتبط، اما نیاز به بازبینی دارد؛ 3. نامرتبط ارائه نمایند که نتایج آن در جدول 1 آمده است.
جدول 1. ارزیابی روایی محتوای مؤلفههای مفهوم تقرب به خدا
مؤلفه/ زیرمؤلفه تعداد کارشناسان مطابقت CVI ضرورت CVR
مرتبط مرتبط، نیازمند بازبینی نامرتبط سطح معناداری مؤلفه دارد مفید، ولی غیرضروری ندارد سطح معناداری مؤلفه
پویش تدریجی 9 8 1 0 79/0 1 9 0 0 75/0 1
آگاهیافزایی 9 8 1 0 79/0 1 8 1 0 75/0 777/0
رغبتپالایی 9 8 1 0 79/0 1 8 1 0 75/0 777/0
عملگرایی 9 8 1 0 79/0 1 9 0 0 75/0 1
وحدتبخشی به انگیزه 9 7 2 0 79/0 1 8 0 1 75/0 777/0
انتخاب تعالیجویانه 9 7 2 0 79/0 1 9 0 0 75/0 1
انتخاب هدف 9 8 1 0 79/0 1 9 0 0 75/0 1
انتخاب مسیر 9 8 1 0 79/0 1 8 1 0 75/0 777/0
برنامهمندی 9 9 0 0 79/0 1 9 0 0 75/0 1
هشیاری 9 7 1 1 79/0 888/0 8 1 0 75/0 777/0
پایبندی به دین 9 9 0 0 79/0 1 9 0 0 75/0 1
با توجه به اینکه در این پژوهش، تعداد 9 کارشناس در اعتباریابی روایی محتوا شرکت داشتند، حداقل سطح معناداری در ضریب نسبت روایی محتوا، 75/0 در نظر گرفته شد. همانطورکه در جدول 1 مشاهده میشود، برای پنج مؤلفه ضریب 777/0CVR= و برای شش مؤلفه ضریب 1CVR=، به دست آمد که بيانگر تأیید نسبت روایی محتوا میباشد.
همچنین، با توجه به اینکه حداقل میزان قابل قبول برای شاخص روایی محتوا، برابر 79/0 میباشد تا آن مؤلفه مناسب تشخیص داده شود (فتحی آشتیانی، 1395، ص 30)؛ بر اساس محاسبه صورت گرفته برای همة مؤلفهها و زیرمؤلفهها، میزان CVI بالاتر از 79/0 حاصل شد که بيانگر تأیید شاخص روایی محتوا میباشد.
نتیجهگیری
هدف این پژوهش، تبیین روانشناختی مفهوم «تقرب به خدا»، کشف عناصر سازنده معنایی و روابط فرضی میان مؤلفههای آن بود. از یافتهها نتیجه گرفته میشود که مفهوم تقرب به خدا، ظرفیت مفهومپردازی و تحلیل روانشناختی براي تسهیل در کاربست این مفهوم را دارد. با استفاده از روش تحلیل محتوای آثار علامه طباطبائي، سه مؤلفه و هشت زیرمؤلفه استنباط گردید که در شکل 1 ارائه شده است.
مدل مفهومی تقرب به خدا، متضمن حرکت استکمالی انسان است. این مدل نشان میدهد که تقرب به خدا، از سنخ حرکت و تغییر تدریجی است. نفس انسان هر آنى در یک مسیر مشخص و به سمت یک هدف مشخص، در تکاپو و حرکت است. نکتة مهم که در مفهوم تقرب به خدا نهفته است، اين است که با وجود اینکه مقصد همه انسانها، به خداوند متعال ختم میشود (نجم: 42)، اما از دو مسیر متفاوت حرکت میکنند که یکی، به رضوان و قرب خدای سبحان (ق: 41) و دیگری، به سخط و بُعد (فصلت: 44) از او منتهی میشود. بنابراین، اولین مؤلفهای که در فهم و تبیین مفهوم تقرب به خدا قابل استنباط است، پویش تدریجی بهمعنای تلاش و فعالیت مستمر براي دستیابی به یک هدف مشخص است. فعالیت مستمر انسان، در چهار حوزة اصلی که مورد پذیرش منابع فلسفی، دینی، و روانشناختی است، اتفاق میافتد: 1. شناختی، 2. عاطفی، 3. انگیزشی، 4. عملی.
نقطه آغاز فعالیت تدریجی انسان و حرکت به سمت کمال قرب خدا، شناخت و معرفت نفس است. علامه، بر اساس تعالیم اسلامی، بر معرفت نفس تأکید کرده، تقرب به خدا را در گرو آن میداند؛ چراکه نفس همان طریق و خط سیری است که به پروردگار منتهی میشود. همين نفس انسان است كه در اين خط سير، با اعمال قلبى كه عبارت است از: اعتقادات و امور قلبى ديگر و همچنين، با اعمال بدنى، قرب و بعدش از ساحت قدس ربوبی را مشخص میکند. عناصر شناختی در مسیر قرب و کمال نفس، در شکل 2 ترسیم شده است.
شکل2. عناصر شناختی
در تبیین مدل مفهومی تقرب به خدا، حلقههای پسخوراندی متعددی آشکار میشود. یکی از حلقههای پسخوراندی در این مدل، بین شناخت و عاطفه شکل میگیرد. علامه طباطبائي، بین شناخت و عاطفه در انسان ارتباط برقرار کرده و معتقد است: ادراک کمال خدا و نقص نفس، محبت خدا را به دنبال دارد. در تحلیل این رابطه میتوان گفت: علت محبت محب به محبوب، اين است كه نقص محب به وسيله محبوب برطرف میشود و آنچه را ندارد، دارا میشود و كمبودش تمام و كامل میگردد. بنابراین، نفس در پویش استکمالی خود، باید با تقویت شناخت و معرفت خود، به تنظیم عواطف پرداخته، بهتدریج محبت خدا را در خود تقویت نماید. چنانکه خداوند، محبت خود را دارای شدت و ضعف دانسته، مؤمنان را دارای محبت شدید توصیف میکند (بقره: 165) و به انسان توصیه میکند مراقب نفس خود بوده و به خودتنظیمی در محبت خدا و پالایش نفس از محبت غیرخدا بپردازد (توبه: 24).
انسان با شناخت و محبت خالص، به انگیزهای تعالیبخش دست خواهد یافت؛ زيرا دين خدا جز به اخلاص تحليل نمىشود. اخلاص اين است كه انسان براى خود، صفات، و افعال خود زيربنايى به غير از خداى متعال سراغ نداشته باشد. با این توضیح، آشکار میشود که انسان در یک چرخه افزایشی شناخت، عاطفه، انگیزش و رفتار، بهتدریج به سمت کمال حقیقی خود حرکت ميکند؛ به این صورت که عبوديتى كه ناشى از محبت پروردگار است، فرد را به درجات قرب و کمال میرساند. در چنين حالتى بین شناخت، عواطف، انگیزش و رفتار فرد، یکپارچگی و انسجام ایجاد میشود و همة ابعاد وجودی او بر یک هدف متعالی متمرکز میگردد و بهتدریج، به کمال نهایی خود نزدیک میشود. ازاینرو، در تبیین و مفهومپردازی تقرب به خدا، به مفهوم پویش تدریجی دست مییابیم که این حرکت و فعالیت مستمر تدریجی، در قالب چهار حوزة وجود انسان تحقق مییابد و انسان را در مسیر کمال و شکوفایی استعدادهای خویش قرار میدهد.
شکل3. فرایند پویش و تغییر تدریجی
همانطورکه در شکل 3 مشاهده میشود، انسان با یک حرکت ادراکی وارد چرخه پسخوراندی افزایشی میان شناخت، عاطفه، تنظیم انگیزه و تنظیم رفتار میشود. این چرخه، تبیینکنندة اولین مؤلفه از مفهوم تقرب به خدا؛ یعنی پویش تدریجی است که در ذیل آن، چهار زیرمؤلفة آگاهیافزایی، رغبتپالایی، وحدتبخشی انگیزشی و عملگرایی با یکدیگر در تعامل بوده و انسان را در مسیر کمالگرایی قرار میدهد. انسان با هماهنگ کردن این چهار عنصر، میتواند در حرکت به سمت کمال نفس قرار بگیرد.
حرکت و پویشی که مفهوم تقرب متضمن آن است، حرکتی اختیاری است. انسان با انتخاب هدف متعالی و مسیر دستیابی به آن، میتواند حرکت خود را متمایز کرده و نفس خود را در یک حرکت استکمالی قرار دهد. ازاینرو، دومین مؤلفهای که در فهم و تبیین تقرب به خدا استنباط میشود، انتخاب تعالیجویانه است. انسان مجهز به قدرت اختیار و اراده است كه زندگى معنوى او را كه حقيقت وجود او است، تأمين میكند. طبق نظر علامه، ویژگیهای نفس از راه افعال اختياري ایجاد میشود. او در توصیف صفات مقربان الهی، صفات آنان را به دو دسته اکتسابی و موهبتی تقسیم کرده، اظهار میدارد که رسیدن به کمال قرب در انسان، خصیصهای اکتسابی بر اساس بهرهگیری درست از قدرت اختیار است. آموزههای دینی، به تفاوت انسانها در بهرهگیری درست و نادرست از اختیار و انتخاب هدف نهایی اشاره کرده است (آلعمران: 162). پس از ایجاد تمایز بین دو نوع هدفگذاری، هدف نهایی مطلوب را برای انسان توصیف نموده و انسان را به تلاش براي رسیدن به آن هدف ترغیب میکند (كهف: 110). از سوي دیگر، هدف نهایی نامطلوب را برای انسان توصیف نموده، نسبت به پویش به سمت آن هشدار داده (يونس: 7-8) و با زبان تهدید، انسان را از آن بر حذر میدارد (اعراف: 51). بنابراین، تقرب به خدا، مستلزم انتخاب آگاهانه هدف نهایی میباشد. پویش تقربی نفس، علاوه بر انتخاب هدف، نیازمند انتخاب مسیر میباشد. علامه، با استناد به آیاتی که صراط مستقیم (يس: 60-61) و به طور عام صراط (فاتحه: 7) را مطرح و توصیف مینماید.
مؤلفة دیگری که در تبیین مفهوم تقرب به خدا نقش مهمی دارد، برنامهمندی است؛ زیرا علامه طباطبائي معتقد است: پویش تقربی انسان باید دارای برنامهای مشروع باشد. بر اساس آموزههای قرآنی، مراد از خطوات شيطان، اعمالى است كه كسى بخواهد با انجام آن، به خدا تقرب جويد. درحالىكه مقرِب نباشد، چون شرع آن را معتبر نشمرده است. بنابراین، با هر برنامهای نمیتوان به سمت خداوند متعال حرکت تقربی داشت، بلکه باید این پویش به سمت کمال نفس، بر اساس دین اسلام و قوانین تشریعی باشد. با بررسی دستورالعمل دینی برای تقرب، میتوان به دو برنامه اصلی هشیاری و پایبندی به دین اشاره کرد. علامه طباطبائي، اختلاف درجات انسانها در مراتب قرب را به مؤلفه هشیاری نسبت داده و معتقد است: نفس انسان بر اساس میزان هشیاری و توجه به هدف، مسیر و حرکت اختیاری خود، در مراتب مختلف قرب به خداوند متعال قرار میگیرد. اين اختلاف، براى اين است كه انسان هشیار، هر لحظه كه متوجه مىشود نسبت به خداى خويش، در چه موقفى قرار دارد و نسبت او با ساير اجزاى عالم چه نسبتى است، در ادراک، گرایش، انگیزش و رفتار او تأثیر میگذارد. حال آنكه انسان ناهشیار چنين ادراكى ندارد. ازاینرو، خداوند متعال انسان را از غفلت و ناهشیاری نهی و سرزنش کرده (طه: 124-126) و به ذکر و هشیاری مستمر امر میکند (اعراف: 205). علامه طباطبائي معتقد است: هر انسانى با فطرت خود درك مىكند كه اگر بخواهد به مقام بلند كمال و قرب ارتقاء يابد، اولين چيزى كه باید بدان ملتزم شود، اين است كه خود را مهار کند و خود را بزرگتر از آن بداند كه زندگى مادى را هدف بپندارد و از هر چيزى كه او را از هدف نهایی دور سازد، بپرهيزد. بنابراین، انسان قرب و بُعدى نسبت به خداى سبحان دارد و ملاك در سعادت و شقاوت او، همين قرب و بُعد است. دين تنها عامل براى ايجاد اين قرب و بُعد است. ازاینرو، رسيدن به هر درجه از كمال نفس، از راه مراقبت و تنظیم خود بر اساس قوانین دینی حاصل مىشود.
بنا بر آنچه گفته شد، سه مؤلفة اصلی برای تبیین مفهوم تقرب به خدا، از اندیشه علامه طباطبائي استخراج شد که عبارتند از: پویش تدریجی، انتخاب تعالیجویانه و برنامهمندی. آنچه در مدل مفهومی تقرب به خدا مورد تأکید است، نگاه توحیدی میباشد. شروع حرکت تقربی با ادراک رابطة نقص نفس و کمال خدا آغاز میشود و با جهتدهی همة ابعاد وجودی نفس به سمت خداوند متعال ادامه مییابد. شناخت خدا، که اولین مرحله از مراحل کمالیابی است، بر اساس موهبت الهی و فطرت خدایی تحقق مییابد و در طول مسیر، با هدایت تشریعی و افاضه الهی کامل میشود. بر اساس این مؤلفهها میتوان تقرب به خدا را پویش تدریجی انسان دانست که نفس با انتخاب هدف متعالی قرب و رضوان خداوند و مسیر عبودیت و نیز با هشیاری و پایبندی به قوانین الهی، بهتدریج به تنظیم باورها، عواطف، انگیزهها و رفتارهای خود پرداخته و به درجات و مراتب کمال تقرب به خدا دست مییابد.
بر اساس آنچه گفته شد، میتوان فرایند تقرب به خدا بر اساس اندیشة علامه طباطبائي را به شرح ذیل تبیین کرد که در شکل 4، نمودار شماتیک آن ترسیم شده است. نفس انسان در یک فضای انتخاب تعالیجویانه (انتخاب هدف متعالی و مسیر به سمت هدف متعالی) و برنامهمند، وارد یک فرایند پویش تدریجی میشود. همانطورکه قبلاً توضیح داده شد نفس در این فعالیت مستمر ابتدا به ادراک رابطه خود ـ خدا ـ دنیا تحت هدایت فطری و تشریعی الهی پرداخته که این فعالیت شناختی روی حوزه عاطفی فرد تأثیر گذاشته و محبت فرد نسبت به خدا افزایش مییابد. این محبت برونزا از شناخت صحیح، موجب وحدتبخشی به انگیزه شده و فرد را در جهت تنظیم فرایندهای انگیزشی و رفتاری قرار میدهد. این چرخه افزایشی شناختی ـ عاطفی ـ انگیزشی ـ رفتاری موجب استکمال نفس و تقرب به سمت خداوند متعال میشود. نکتة قابل توجه اینکه، این مرتبه از کمال نفس، زمینه برای حرکت و رشد و تعالی بیشتر است. بنابراین، اگر کسی خود را در این چرخه افزایشی تقربی قرار دهد، به طور مستمر در حرکت استکمال نفس و نزدیک شدن به جایگاه قرب و منزلت نزد خداوند متعال قرار خواهد گرفت.
شکل 4. فرایند پدیدآیی قرب به خدا
- آینهچی، عباس، 1397، تدوین مدل مفهومی و بسته مداخلهای تقرب به خدا بر اساس اندیشة علامه طباطبائی و امکانسنجی آن در کاهش اضطراب، پاياننامه دكتري روانشناسي، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- حسينى طهرانى، هاشم، 1364، علوم العربية، تهران، مفید.
- راغب اصفهانی، حسینبن محمد، 1412ق، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داوودی، دمشق، دارالقلم.
- سرمد، زهره و همكاران، 1394، روشهای تحقیق در علوم رفتاری، تهران، آگه.
- طباطبائی، سیدمحمدحسین، 1384، الانسان و العقیده، رساله الولایه، قم، باقیات.
- ـــــ ، 1394، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، اسماعیلیان.
- فتحی آشتیانی، علی، 1389، آزمونهای روانشناختی، تهران، بعثت.
- فراهیدی، خلیلبن احمد، 1409ق، العین، قم، مؤسسة دارالهجره.
- محییالدین، اکبر، 1383، فتوحات مکیه، ترجمة محمد خواجوی، تهران، مولی.
- مصباحیزدی، محمدتقی، 1387، به سوی خودسازی، نگارنده: كريم سبحانی، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- ـــــ ، 1390، سجادههای سلوک، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- مطهری، مرتضی، 1385، مجموعه آثار، قم، صدرا.
- هومن، حیدرعلی، 1390، شناخت روش علمی در علوم رفتاری، تهران، سمت.
- Argyle, M, 2000, Psychology and religion, London, Routledge.
- Granqvist P, Mikulincer M, & Shaver PR, 2010, Religion as attachment: Normative processes and individual differences, Personality and Social Psychology Review, n. 14, p. 49-59.
- Kirkpatrick LA, 1994, The role of attachment in religious belief and behavior, Advances in personal relationship, n. 5, p. 239-256.
- Kirkpatrick, L. A, & Shaver, P. R, 1996, An attachment theoretical approach to romantic love and religious belief, Personality and Social Psychology Bulletin, n. 18, p. 266-275.
- Kirkpatrick, L. A, 1999, Attachment and religious representation and behavior, In J. Cassidy & P. R. Shaver (Eds), Handbook of Attachment. New York, Gillford Press.
- Lawrence, Richard, 1997, Measuring the image of God: the God image inventory and the God image scales, Journal of psychology and theology, v 25(2), p. 214-226.
- Rowatt, W. C, & Kirkpatrick, L. A, 2002, Two dimensions of attachment to God and their relation to affects, religiosity and personality constructs. Faculty. Wm. Edu/lakirk/roatt.html.
- Slater, T (n.d), The develops of children’s concept of God. Retrieved April10, 2005, from http://www.ijot.com/papers/slater-children-god-concept.pdf.
- Wong-Mcdonald, A, & Gorsuch, R.H, 2004, A Multivariate Theory of God Concept, Religious Motivation, Locus of Control, Coping and Spiritual Well-being, Journal of Psychology and Theology, n. 32, p. 318-334.