اثربخشی درمان وجودی بر اساس قرآن کریم (با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبائی)؛ بر تغییر مثبت باورهای وجودی بیماران ام اس
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
باورها دارای ابعاد شناختی، روانی و رفتاریاند. بُعد شناختی عبارت است از: اطلاعاتی که آن باور مبتنی بر آن میباشد و اساسی است، برای قضاوت در مورد آنچه خوب یا بد، درست یا اشتباه میباشد. بُعد روانی عبارت است از: هیجان، احساس یا شدت تغییر حالت. بُعد رفتاری، عملی است که یک فرد انجام میدهد و با بُعد شناختی افکار و باورها سازگار است. چنین اعمالی با محتوای تفکر مطابقت دارند (فاطمی، 1386، ص 39).
اهمیت باور در این است که وقتی چیزی مورد پذیرش قرار ميگیرد، و به جزیی از خود انسان بدل شود، در همة افعال و رفتار و احساسات وی تأثیر میگذارد. ازاينرو، زندگی آدمی را به مسیر خاصی هدایت خواهد کرد. در واقع، ازآنجاييكه واقعیترین چیز برای انسان خود اوست و خود نیز از باورها تغذیه کرده و میکند، میتوان یک انسان را مجموعهای از باورها دانست (ترابی، 1388، ص 83).
باورها به حدی قوی هستند که میتوانند در رابطه با بروز بیماری نقش ايفا كنند. مثلاً، باورهایی که فرد در رابطه با علت بیماری خود دارد، میتواند در سراسر دورة بیماری، تصمیمات او و رفتارهای خود را هدایت کنند (پتری (Petrie) و همکاران، 2015).
آنچه بهعنوان نظام باورهای وجودی مطرح است، شامل ساختارهای شناختی، جهانبینی، فرضیات، منطق، ویژگیها و تبیینهایی میباشد که به ابعاد مختلف چالشهای وجودی مربوط است و مثل ساير ساختارهای ذهنی، باورها قدرتمندند، چون داربست ذهنی ما را تشکیل میدهند. باورها عوامل درونی هستند که رفتار یک فرد را تحت تأثیر قرار میدهند (رفتار را توصیف و پیشبینی میکنند). وقتی کسی چیزی را باور میکند، یعنی در راهی معین و با شرایطی ویژه حرکت خواهد کرد (هالیگان (Halligan)، 2006).
تحقیقات نشان میدهد که مداخله در رابطه با معنویت و باورهای مذهبی، عاملی است که تأثیرات مثبت بر سلامت روان و جسم داشته است. مطالعات پس از سالهای 2010، اثربخشی معنویت و باورهای مذهبی در مداخلات رواندرمانی و مشاوره را ثابت کرده است. بهطوریکه نتایج مثبتی بر انواع نگرانیهای درمانجو، از جمله افسردگی، اضطراب، اسکیزوفرنی و مقابله با بیماریهای جسمی داشته است. مسائل مربوط به معنویت و دین، به شدت ممکن است درک فرد از خویشتن، جهانبینی، تفسیرهای وي از تجارب و رفتارش را تحت تأثیر قرار دهد (کندی (Kennedy) و همکاران، 2015). شناخت رو به رشدی از تأثیر مثبت معنویت و باورهای مذهبی و تجارب در این رابطه، بر سلامت روان و جسم افراد وجود دارد. مطالعات متعدد، ارتباط معنادار بین این عامل و ویژگیهای مثبت و سلامت روان، مانند رفاه، امید، خوشبینی، معنا و هدف، کاهش سطح اضطراب و افسردگی و مهارتهای سازگاری را نشان داده است (کندی و همكاران، 2015). این مداخلات شامل بحث در اطراف مسائل خاص از قبیل ایمان، هدف و معنا میباشند (همان).
مداخلههای معنوی شامل برنامههایی است که به نوعی از مذهب یا معنویت، بهعنوان یک مؤلفه درمانی و یا بهعنوان یک مداخله مستقل استفاده میگردد. مداخلههای معنوی، پرداختن به مذهب و معنویت را امری ضروری و شیوهای مؤثر برای مهار مشکلات روانشناختی میدانند. این مداخلهها، پرداختن به امری مقدس است که اساس سلامت روانی بیان میشود و به هم ریختگی معنوی که شامل ارزشها، شیوة معنادهی و هدف غایی زندگی است، اساس تبیین آسیب روانشناختی فرض میگردد (جانبزرگی و داستانی، 1393).
سلامتی معنوی و مداخله، در زمینه معنویت و باورهای مذهبی، بهعنوان یکی از مؤلفههای درمانی مهم در بیماریهای مزمن و سخت شناخته شده است. کرامر و همكاران (2011)، با تأکید بر این مطلب سه جنبة این درمان را بررسی کردهاند. ایمان، آرامش و معنادهی اهمیت ویژهای داشتهاند. جرلیک و همكاران (2011)، درمان یکپارچه روانی ـ معنوی را برای زنانی به کار بردهاند که به سرطان سینه مبتلا بودند. ايشان دریافتند که آنها علاوه بر بهبودی از نظر افسردگی، خشم و خستگی از نظر سلامتی جسمی، سلامتی هیجانی و سلامتی کنشوری بهبودی معناداری یافتهاند. علاوه بر آن، از نظر تشخیصی قویتر شدهاند و سلامت معنوی (احساس معناداری و آرامش) بیشتری داشتهاند. در این روش، محققان از جهانبینی و هدفیابی برای زندگی، معنادهی و تمرینهای معنوی برای عبور از نشانههای بیماری بیشتر استفاده کردهاند. این مؤلفههای درمانی، به جنبههای روانی ـ معنوی افراد مربوط هستند (جانبزرگی و همكاران، 1390).
یکی از اختلالات ناتوانکننده عصبشناختی، مولتیپل اسکلورزیس (اماس) میباشد که علاوه بر اختلالات عصبی ـ حرکتی، با علائمی چون اضطراب بروز میکند. ضایعات اماس پس از تروما، دومین علت شایع ناتوانی عصبی در اوایل و اواسط بزرگسالی است و تظاهرات آن از یک بیماری خوشخیم، تا یک معضل به سرعت پیشرونده و ناتوانکننده متغیر است (هاریسون (Harison)، 1384). ازآنجاکه ارتباط بُعد مادی و معنوی انسان، تعادل و سلامت وی را شکل میدهد، توجه به بُعد معنوی از اهمیت بسیار برخوردار است. روح بشر نمیتواند بیمار باشد. علیرغم بیماری جسمی، یک هسته سالم در وجود بشر قرار گرفته است. با اینکه رسیدن به حالت موازنه و تعادل، در ابعاد جسمی و فکری پسندیده است، اما در بُعد روحی، شادی نتیجه رشد و توسعه نیروی بالقوه فرد است که مشروط به معناخواهی بشر است (قدرتی و همكاران، 1389).
روشهای درمانی رایج اصولاً شناختی، رفتاری یا زیستشناختی هستند و عموماً فلسفه را فرو گذاردهاند. درمانگران، اکثراً به عوامل درونروانی یا میانفردی متمرکزند. درحالیکه درمان وجودی، علاوه بر این ابعاد، زمینة دید وسیعتری داشته و تمرکز آن به ذات حقیقت و واقعیت بوده و به توانایی شخصی براي مقابله با چالشهایی که زندگی بهطور اجتنابناپذیر به ما عرضه میکند، اشاره مینماید. درمان وجودی، یک مؤلف یا نظریهپرداز واحد ندارد که با او بتوان نظریه را شناخت (مانند فروید، راجرز، پرز یا پاولوف). این درمان، ریشه در فلسفه دارد و برخلاف پیوندهای پرمعنایش، با سؤالات زندگی و تاریخ طولانیاش، اصولاً فقط به صورت یک رشته علمی تحصیلی بوده است. به دليل آموزش صرفاً علمی، اکثر درمانگران و مشاوران، به کشف سؤالات به روش فلسفی عادت نکردهاند. آنها اغلب بر روی نشانههای روانشناختی و رفتاری، یا بر ابعاد محسوس تعامل درمانی تمرکز میکنند
(دورزن (Deurzen)، 2010). درمانهای وجودی، با تناقضاتی که انسان در تعامل با زندگی با آنها روبرو میشود، پتانسیلها و امکانات درگیر میشوند.
همة تناقضات زندگی، به یکی از چهار بُعد وجودی یا بیشتر مرتبط هستند (ما همزمان در چهار بُعد مختلف زندگی میکنیم: فیزیکی، اجتماعی، روانشناختی و معنوی) (همان). آنها مرزهایی را برای زندگیمان مشخص میکنند. بنابراین، تنش حاصل از آنها روشهای مختلفی برای فرد ایجاد میکند تا او با انگیزه و با روشهای مختلف سعی کند، امکانات و نیروهای خود را کشف کند (جدول 1). اضطراب در همة ابعاد وجود پخش شده و نسبت به اجتناب یا انکار آن، به زندگی هیجان و معنی میدهد. اگر با چالشهای وجودی، در هر مرحله روبرو شویم، قدرت تازهای به دست میآوریم. اما اگر سعی کنیم از آن اجتناب کنیم بیش از آنکه به دست آوریم، از دست میدهیم. ازآنجاییکه این اضطرابها را نمیتوان پاک کرد و فقط میتوان از آنها طفره رفته یا انکارشان کرد، تکلیف ما اين است که آنها را درک کرده، بتوانیم با آنها زندگی کنیم. هایدگر میگوید: اگر ما در مقابل حقایق زندگی از اضطرابهامان دور شویم، با ندای وجدان دوباره به سمت آنها کشیده میشویم. زندگی کردن، «هرگز کامل ایمن نبودن» است (همان).
چالشهای وجودی انسان همواره، زمینهساز تأملات وی بوده و اغلب درصورتیکه باورهای اساسی درستی در کوله آدمی نباشد، سردرگمی در جریان حل آنها، وی را بیش از بیش خسته و درمانده میسازد.
جدول 1. تناقضهای وجود انسان
پتانسیلهای از دست رفته پتانسیلهای بهدستآمده چالشهای مواجه شده ابعاد وجود
یک زندگیِ زندگی نشده یا ترس همیشگی زندگی کامل کردن{هدفمند} مرگ فیزیکی
تحکم کردن و یا مورد تحکم واقع شدن ـ ترس ـ وابستگی درک کردن و درک شدن جدایی و تنهایی اجتماعی
خودمحوری ـ خودپرستی ـ خودتخریبی کشف تحمل و قدرت آسیبپذیری و ضعف، رنج شخصی
تعصب ـ بنیادگرایی ـ بی معنایی استنتاج یک سیستم اخلاقی برای زندگی معنا معنوی
مثلث آزادی، مسئولیت و انتخاب، بهعنوان منبع هرجومرج وجودی فرد، در درمانهای وجودی مطرح میگردد. اصولاً اجتناب از رویارویی با سه رأس مثلث، بخصوص مسئولیت، دیده میشود. هدایت فرد به سوی توجه به پتانسیلهای فردی، یافتن راههایی برای پذیرش و کنارآمدن با چالشهای وجودی اجتنابناپذیر، مسئولیت فردی، شکستن روزمرگی و الگوهای ثابت و عمل کردن، با توجه به خودآگاهی و اراده شخصی، از مهمترین اهداف درمانهای وجودی است (هانگ (Huang)، 2015).
در حوزة شناختی، گاه ممکن است آرمانها، باورها و شناختهای ما با وضعیت عینی محیط زندگی تعارض پیدا کند. در چنین موقعیتی، زندگی ناممکن میشود و یکی از این دو راه در پیش آدمی قرار میگیرد: یا باید واقعیت را تغییر دهد؛ یعنی عین را بهگونهای تغییر دهد که با ذهن وی موافق افتد. یا باید ذهن را تغییر دهد و با عین همراه سازد. من کیستم؟ چرا به اینجا آمدهام؟ به کجا میروم؟ چه باید بکنم؟ از کجا آمدهام؟ آمدنم بهر چه بود؟ پرسشهایی زندگیساز و زندگیسوز میباشند. عمدة این مسائل، تعادل در حوزة شناختی را که نتیجهاش سازگاری بیرونی است، بر هم میزند (آذربایجانی، 1387، ص 16). بررسی باورهای فرد، بخصوص در زمینه مفاهیم وجودی، میتواند راهگشای مشاوران برای کمک به درمانجو باشد، تا وی بتواند ضمن تفکر در مورد ساختارهای شناختی، فرضیات و جهانبینی به اصلاح باورهای نادرست خود پرداخته و با افزایش آگاهی از امکانات و نیروهای بالقوه خود، به رشد معنوی و سلامت دست یابد. بنابراین، سؤال این است که باورهای وجودی بیماران اماس کدامند و از چه مؤلفههایی تشکیل شدهاند؟
از سوی دیگر، اگرچه تمامی متفکران وجودی دیدگاه فلسفی دارند، اما آنها میتوانند نقطهنظرهای کاملاً متفاوت داشته باشند (دورزن، 2010). فلاسفه و درمانگران وجودی، هریک گرایشات و دیدگاههای خاص خود را دارند؛ گرایشات باوری و مذهبی افرادی که در این حوزه کارآمد بودهاند، گویی بر پیوستاری قرار گرفته است. بهعنوان مثال، سارتر ملحد و کی یرکگارد و تیلیش خداپرست بودهاند. این دو دستگی، گاهی افراد با فرهنگها و مذاهب گوناگون را در ارتباط با مفاهیم وجودی دستخوش تردید میگرداند.
قرآن منبع معرفت است. تنها از طریق شناخت و تفکر در آن و پیمودن راه راستی که انسان را به خداوند متصل میکند، میتوان به سلامت و آرامش رسید (يونس: 25). در جایجای قرآن کریم، میتوان رد پای مفاهیم وجودی را که همواره مبنای تأمل درمانهای وجودی بودهاند، شناسایی کرد. موضوعاتی مانند ایمان، حقیقت، وجود، مرگ و جاودانگی، اضطراب، ترس، غم، رنج، آرامش، امنیت، آزادی، مسئولیت. اینها مواردی هستند که میتوان از طریق تفکر و تأمل در آنها و همگام با یافتن مسیر فطرت، ظرفيتهای وجود را در جهت رشد و شکوفایی بارور کرده، علاوه بر کاهش اضطراب ناشی از روبرو شدن با بالا و پایینهای زندگی و تغییر باورهای منفی و انحرافی در رابطه با تعارضات وجودی، به کمال والای انسانی و سلامت دست یافت. ازآنجاکه درمانهای وجودی هریک بر مبنای پایه فلسفی خاص بنا شدهاند که شالوده آن را آبیاری میکند، این تحقیق سعي دارد درمان وجودی بر اساس فرهنگ قرآنی را بر بیماران بیازماید. آیا کاربرد بسته روان درمانگری استخراج شده از قرآن کریم، در تغییر مثبت باورهای وجودی بیماران MS مؤثر است؟
اصول بنیادین درمان وجودی بر اساس آیات قرآن کریم؛ با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبائی
با توجه به مفاهیم وجودی، چهار بُعد وجودی انسان و مؤلفههای استخراج شده از قرآن کریم، بسته درمانی تحقیق، شامل چهار میدان میشود.
میدان اول: ایمان
ایمان، اولین میدانی است که برای رسیدن به میادین دیگر، باید از آن گذشت و ضامن رسیدن به شاهراه درمانی است. برای پرداختن به موضوع ایمان، تفکر بر برخی حقایق که پیشزمینة درک موضوع هستند، ضروری است. در این بحث، توجه دادن مراجع به موضوعات وجود، حقیقت، صفات خدا و در نهایت، کشاندن وی به فضایی که غنای حق و افتقار انسان را روشن میکند، زمینة ورود به میدان اول؛ یعنی ایمان را برای وی فراهم میکند. ایمان، اصلیترین واژه برای رشد و تکامل روح بشری است. توجه دادن مراجع به این مفهوم و پیامدهای عملی آن، مثل صبر، توکل، توبه، دعا، نیایش و ذکر، کلید یک درمان موفق است. هر میدان دو بُعد شناختی و رفتاری دارد. لازم به يادآوري است که مراجع به ایمان و پیامدهای رفتاری آن، اجبار نخواهد شد؛ زیرا فرض بر این است که وی از نخستین روز هستی و هنگامه پیمان «الست»، با خداوند آشناست. بنابراین، در این درمان ضمن کار با مراجع و چالش حول مفاهیم وجودی، مفاهیم و مؤلفههای درمان قرآنی یادآوری خواهند شد؛ زیرا حقیقت اين است که روح آدمی بر اثر قرار گرفتن در حجاب تن و به خاطر رهایی از اضطراب وجودی و تفکر در معنای وجود، راه غفلت پیش گرفته و راههای آسانتری چون روزمرگی را پیشة خود ساخته است و چنان مینماید که گویی، هرگز عهدی با خدای خویش نبسته است. غبار فراموشی را فقط با یادآوری میتوان زبود، نه با جبر. همین دلیل هم موجب میگردد که افراد در کنار بحث و چالش درمانی، با شنیدن حقایق قرآنی، به طرز شگفتانگیزی توجهشان جلب معانی میگردد.
میدان دوم: خودآگاهی
برای رسیدن به مفهوم خودآگاهی، بالا رفتن از چند پله ضروری است. بهترین مؤلفه برای شروع درمان، خودشناسی است؛ یعنی تقویت شناخت درمانجو و آگاهی او از چیستی خود بهعنوان انسان. درپی این شناخت، بحث و بررسی تناقضاتی که درپی میآیند و چگونگی حل آنها، در رشد خودآگاهی و شکوفاسازي تواناییهای بالقوهاش، سهم عمدهای ایفا میکنند. شناخت انگیزهها، باورها و نیات آدمی و شناخت چیستی و چگونگی آنها، از پایههای اصلی رشد خودآگاهی هستند. آشکار شدن مظاهر خودآگاهی در متن زندگی، از مشخصههای یک انسان اصیل است. بنابراین، در بررسی بُعد رفتاری، به چالشهای انسانی در رابطه با انتخاب، آزادی و مسئولیت اشاره میگردد. درمانجو نيز در زندگی روزمرة خود، در رابطه با این مفاهیم، به تعاریف تازهای دست مییابد.
از نظر یونگ، رسیدن به خویشتن یعنی نائل شدن به وحدت کامل شخصیت هدف زندگی است؛ هدفی که مردم دائماً برای رسیدن به آن تلاش میکنند، ولی بهندرت به آن میرسند. رسیدن به خویشتن، یکی از مهمترین انگیزههای رفتار بشر و سبب جستوجوی او برای رسیدن به وحدت و تمامیت شخصیت، بخصوص از راههای مذهبی است. تجارب مذهبی، نزدیکترین تجربهها برای رسیدن به مفهوم خویشتن است (فقیهی و همكاران، 1390).
میدان سوم: جهان هدفدار
در این میدان، توجه دادن درمانجویان به مفاهیم شناختی از هستی، جهانی که در آن زندگی میکنیم، حس، تعقل، مفهوم مرگ، قیامت، دنیای غیرمادی و سوق دادن آنها به بُعد رفتاری ناشی از این شناخت و تشویق درمانجو به سیر و تفکر در طبیعت، خوب دیدن، خوب شنیدن، تفکر و ادراک نشانههای خداوند، رشد وجودی را در آنها موجب میگردد.
سنت عرفانی شرقی، همواره به جریان جاری حیات، به دیده یک کل نگریسته است. همه چیز از حیوانات و پرندگان و گیاهان، زمینی که بر آن پای میگذاریم، اقیانوسها، کوهها و حتی هوایی که تنفس میکنیم، زنده تلقی میشوند و به یک روح واحد متصل و در پیوند با یکدیگرند (طلایی مینایی، 1382، ص 9 و 23).
میدان چهارم: عشق به دیگران
در این میدان، ابتدا معنای شناختی «دیگران»، برای درمانجویان روشن شده، آنها با مفهوم دیگران و تناقضات رو در رو با آن آشنا میشوند. در نهایت، به افق تازهای راه مییابند که آنها را به مسیر رفتاری تازهای از پذیرش، بخشش و عشق به دیگران هدایت خواهد کرد.
روش پژوهش
اين پژوهش، از جمله طرحهای پژوهشی مرکب از دو بخش کیفی و کمی ميباشد. بر حسب هدف، در دستة پژوهشهای کاربردی قرار میگیرد. مرحلة کیفی: روش پژوهش مورد استفاده در مرحله اول تحقیق، طی فرایندی شکل گرفت: 1. مطالعه آثار فلاسفه و روانشناسان در حوزة وجودی و بررسی مؤلفههای مشترک و غیرمشترک آنان؛ 2. بررسی و مطالعه آثار علامه طباطبائی، با تأکید بر مطالعة کتب فلسفه آن فیلسوف عالیقدر بهعنوان پایه فلسفی تحقیق؛ 3. مطالعه عمیق و چندباره قرآن کریم و گردآوری و استخراج مفاهیم وجودی؛ 4. مراجعه به کتب ترجمه تفسیر المیزان علامه طباطبائی براي بررسی عمیقتر و صحت درک محقق؛ 5. به موازات موارد مزبور، مصاحبههای نیمهساختار یافته، با افراد مبتلا به اماس براي بررسی پاسخهايشان به سؤالاتی که بر اساس محتوای درمان استخراج شده از قرآن کریم، تنظیم شده بودند و مبنای ساخت پرسشنامه قرار گرفت. مرحله کمی: در مرحله بعد، همراه با ساخت پرسشنامه تحقیق، تحلیل عاملی و استخراج مؤلفههای باورهای مبتلایان به اماس انجام شد. سپس، با کمک پرسشنامه، اثربخشی درمان بر تغییر مثبت باورها، به طریق نيمهآزمايشي سنجیده شده و تحقیق در مجرای کمی قرار گرفته است. طرح تحقیق، پیشآزمون پسآزمون با گروه کنترل است. در مرحله اول، براي بررسی باورهای مبتلایان به اماس و تحلیل عاملی، با روش تصادفی ساده از بین چهار داروخانه هلال احمر، 13 آبان، 29 فروردین و شهید کاظمی که مبتلایان به اماس بیمه شده تأمین اجتماعی براي تأیید نسخه دارو به آنها مراجعه میکنند، داروخانه 13 آبان انتخاب شد. افراد مراجعهکننده، دامنة سنی بین 20 تا 60 سال داشتند. مدرک تحصیلی آنها بین سیکل تا دکتری بود.
در مرحله دوم، براي تعیین دو گروه آزمایش و کنترل، مشارکتکنندگان، از بین افرادی که پرسشنامه را پاسخ داده بودند و مایل به شرکت در گروه بودند، به صورت تصادفی انتخاب شدند كه دامنه سنی 20 تا 45 سال و حداقل میزان تحصیلات لیسانس، همه زن و مسلمان بودند. متغیر مستقل در این پژوهش، درمان وجودی بر اساس قرآن کریم، با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبائی بود. متغیر وابسته، باورهای وجودی مبتلایان به اماس بود که با کمک پرسشنامه محققساخته سنجیده شد.
جامعه آماری در این پژوهش، شامل کلیه مبتلایان به اماس بیمه شده تأمین اجتماعی مراجعهکننده به داروخانه 13 آبان، 29 فروردین و هلال احمر و شهید کاظمی بودهاند، که براي تأیید نسخه دارویی خود، به آنها مراجعه میکنند. براي انتخاب مشارکتکنندگان از میان این چهار مرکز، داروخانه 13 آبان به روش تصادفی ساده انتخاب شد. محقق به مدت دو ماه پرسشنامهها را در اختیار مبتلایان به اماس مراجعهکننده به داروخانه 13 آبان که بیمه شده تأمین اجتماعی بودند و شخصاً براي تأیید دارو مراجعه کرده بودند، قرار داد. سپس، در بخش کمی از بین 150نفر از افرادی که پرسشنامه را بهطور درست و کامل پر نمودند و تمایل به شرکت در گروه درمانی داشتند، به روش تصادفی ساده، 16 نفر انتخاب شدند. سپس، به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای گرفتند. ملاکهای ورود به گروه، به این صورت بود که مشارکتکنندگان دارای حداقل مدرک لیسانس بودند، دامنة سنی آنها بین 20 تا 45 بود، مسلمان بوده و همگی مبتلا به اماس بودند. در بخش کیفی، بررسی کل قرآن کریم و کدگذاری آیات مرتبط با مؤلفههای وجودی و استخراج ابعاد وجودی قرآن کریم و ساخت درمان، مبتنی بر آموزههای قرآنی صورت گرفت. سپس، براي ساخت پرسشنامه، از مصاحبه با مبتلایان به اماس و محتوای جلسات درمانی، مبتنی بر آموزههای قرآنی استفاده گردید.
ابزار پژوهش
در این پژوهش، براي سنجش باورهای وجودی مبتلایان به اماس، با توجه به تعریف این سازه، پرسشنامهای طراحی شد. محقق سعی داشته پرسشنامهای تهیه کند تا بتواند باورهای وجودی مبتلایان را سنجیده و مؤلفههای آن را تعیین کند؛ زیرا محقق درصدد بود که درمان وجودی بر اساس آیات قرآن کریم و دیدگاه علامه طباطبائی را بر جامعه آماری خویش سنجیده، اثربخشی آن را در جامعهای با فرهنگ دینی و اسلامی بیازماید. برای رسیدن به چنین مقصدی، یافتن سطح باورهای وجودی افراد گروه و استخراج عوامل تشکیلدهنده باورها ضروری مینمود. با توجه به اینکه چنین پرسشنامهای در دسترس محقق نبود، در این زمينه، پس از استفاده از قرآن کریم، بهعنوان منبع معتبر و کتب علامه طباطبائی و تفسیر المیزان که براي ساخت درمان وجودی، بر مبنای فرهنگ قرآنی از آنها استفاده شد، با استفاده از محتوای درمان استخراج شده از قرآن کریم، سؤالات تحقیق بر اساس چهار محور انتخاب شدند.
برای استخراج باورهای وجودی، یک سؤال در نظر گرفته شد. در ذیل آن در پرسشنامه اولیه، 3 گزینه که میتوانست باورهای فرد را روی محور درجهبندی شده روبروی آن بر اساس 1-10 نمره دهد، قرار گرفت.گزینهها طی مصاحبههای نیمهساختاریافته حاصل شد. بهعنوان نمونه، یکی از محورهای درمانی تحقیق «معنادار بودن جهان» و در نتیجه، عدم بازیچه بودن یا پوچ بودن آن بوده است. در این محور درمانی، تأمل و بحث گروهی، حول مسائل «بودن» در ارتباط با هستی و گستردگی آن، به وسعت جهان غیب و شهادت جای میگرفت. در این زمينه، این سؤال از مبتلایان به اماس پرسیده شد، به نظر شما چه چیز در این دنیا بازیچه است؟ آنها پاسخهای متفاوتی بیان میکردند. رایجترین آنها، همه جهان و موجوداتش، انسان، حیوانات بود. بنابراین، سؤالی مطرح شد كه تحت عنوان (به نظر شما چه چیز بازیچه آفریده شده است؟) و گزینهها، پاسخهای ذکر شده فوق بود.
يافتههاي پژوهش
روایی و پایایی: براي تعيين اعتبار صوری پرسشنامه، به 5 نفر از استادان مجرب داده شد و اصلاحات لازم صورت گرفت. پس از اصلاح سؤالات و تغييرات لازم، روی گروه پایلوت 40 نفری اجرا شد. براي تعيين ضريب پايايي سؤالات، از ضریب آلفای کرونباخ و روش لوپ؛ یعنی ضریب آلفا در صورت حذف هر سؤال استفاده شد. به علاوه، همبستگي سؤال با كل آزمون نیز مورد استفاده قرار گرفت. در اين مرحله، ضریب آلفای پرسشنامه 39 سؤالی که به صورت مقدماتی اجرا شده بود، محاسبه و نشان داده شد كه در کل، سؤالات پرسشنامه از همسانی درونی مناسبي برخوردارند (97/0=a) و در صورت حذف هر سؤال، پایایی پرسشنامه بالاتر نرفته و تفاوت فاحشی در ضریب آلفای کرونباخ مشاهده نمیشود. بنابراین، پرسشنامه با 39 سؤال براي اجرا روی گروه نمونه اصلی در نظر گرفته شد. براي اعتبار محتوایی پرسشنامه نیز از تحلیل عاملی استفاده شد. پس از انجام مراحل تحلیل عاملی و حذف گزینهها، پرسشنامه نهایی، با 50 آیتم به جا ماند و از این پرسشنامه براي بررسی اثربخشی بر دو گروه آزمایشی و کنترل استفاده شد.
تحلیل عاملی: اگر اين تست بهعنوان وسيلهاي براي سنجش شناخت ابعاد وجودی و معنوی بیماران اماس طراحي شده، طرح اين پرسش منطقي است كه آيا واقعاً اين تست، سازة ابعاد وجودی و معنوی را ميسنجد، يا نه؟ براي پاسخ به اين پرسش، كه آيا مجموعه سؤالهاي پرسشنامه از روايي مناسبي برخوردار است، در قلمرو روايي سازه از تحليل عاملي استفاده ميشود و از اين طريق، ساختار عاملي پرسشنامه معلوم ميشود.
تحلیل گران عاملی توافق دارند که آزمون اسکری تقریباً بهترین راهحل جهت انتخاب تعداد درست عاملهاست (به نقل از: فصيحفر، 1386).
نمودار 1. نمودار اسكري جهت تعيين عوامل
14/34 درصد واريانس اين پرسشنامه، توسط 4 عامل تبيين ميگردد. عامل اول، 90/9 درصد واريانس كل، عامل دوم 42/9 درصد واريانس كل، عامل سوم 13/8 درصد واريانس كل و عامل چهارم 68/6 درصد واریانس کل را تبيين ميكنند. بعد از تعيين تعداد عاملها، پرداختن به اين نكته ضروري است كه هر عامل، چه سؤالهایی را دربر ميگيرد. سؤالاتي كه روي هر عامل، بار عاملي قابل ملاحظهاي داشتند و سؤالات ضعيف (يعني سؤالاتي كه روي هيچ عاملي بار عاملي مطلوب نداشتهاند) مشخص شد. در نهایت، پرسشنامهاي با 50 آیتم آماده شد. پس از محاسبة نمره خام هريك از آزمودنيها، در خرده مقياسها مجدداً ضريب پايايي پرسشنامه، با استفاده از فرمول آلفای کرونباخ و نمرات خردهمقياسها، محاسبه شد. ضريب آلفای کرونباخ، برابر 70/0، تعداد آيتمها برابر 50، و تعداد آزمودنيها برابر 150 ميباشد.
پس از مشخص كردن سؤالات نهايي و در ضمن عاملهاي مربوطه، با توجه به مباني نظري جهت نامگذاري عاملها اقدام شد كه در نهايت، عاملها بدينصورت نامگذاري شدند: عامل اول: بودن در جهان معنادار؛ عامل دوم: ایمان به خداوند و حقیقت مطلق؛ عامل سوم: خودآگاهی و مسئولیت؛ عامل چهارم: بخشش و عشق به دیگران.
ضريب همبستگي بين عوامل بهدستآمده، با یکدیگر و نمرة كل پرسشنامه نشان داد كه اين ضريب بين تمامي عوامل با یکدیگر و نمرة كل پرسشنامه در سطح مطلوب قرار دارد، بهطوريكه با 99 درصد اطمينان ميتوان گفت: تمامي ضرايب بهدستآمده معنادار و در جهت مثبت هستند. بنابراين، اين خود نشاندهندة روايي بالاي سؤالات پرسشنامه پس از انجام تحليل عاملي است.
بر اساس سؤال مطرح شده مبني بر اينكه آيا رواندرمانگری وجودی بر اساس قرآن کریم، بر تغییر مثبت باورهای وجودی بیماران اماس تأثیر دارد؟ فرض تحقیق این بود که رواندرمانگری وجودی بر اساس قرآن کریم، بر تغییر مثبت باورهای بیماران اماس مؤثر است. برای آزمون فرضیه مورد نظر، ازآنجاکه پیشآزمون و پسآزمون در دو گروه کنترل و آزمایش مورد بررسی قرار گرفته بود، با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس، نمرات پسآزمون باورهای وجودی، در دو گروه مورد مقایسه قرار میگیرد. همچنین، چون هدف مقايسه ميانگين چند گروه، نمره از متغيرهاي وابسته در دو گروه ميباشد، پيش از انجام اين آزمون، پيشفرض آنها را مبني بر تساوي ماتريسهاي واريانس ـ كوواريانس دو گروه با استفاده از آزمون باكس بررسي شد.
جدول 2. نتايج آزمون باكس مبني بر پيشفرض تساوي ماتريس واريانس- كوواريانس دو گروه
شاخص ضريب F معناداري (p) باكس
مقدار 52/1 125/0 34/22
با توجه به نتايج آزمون باكس، مشخص است كه چون مقدار سطح معناداري اين آزمون برابر 125/0 ميباشد و اين مقدار بيش از سطح معناداري ملاك 05/0 است، ميتوان نتيجه گرفت كه اين پيشفرض براي انجام آزمون تحليل کوواریانس چندمتغیره رعايت شده است. به عبارت دیگر، تساوي ماتريس واريانس ـ كوواريانس دو گروه، از نظر متغیرهای پژوهش برقرار است و دو گروه از نظر ماتريس واريانس ـ كوواريانس، تفاوت معناداري با هم ندارند.
جدول 3. نتايج آزمون لوين مبني بر پيشفرض تساوي واريانسهاي دو گروه از نظر متغیرهای پژوهش
متغیر F درجه آزادی 1 درجه آزای2 سطح معناداری(P)
بودن در جهان معنادار 039/0 1 14 846/0
ایمان به خداوندو حقیقت مطلق 737/1 1 14 209/0
خودآگاهی و مسئولیت 496/3 1 14 083/0
بخشش و عشق به دیگران 034/0 1 14 857/0
نتايج اين آزمون نشان ميدهد كه چون سطح معناداري بهدستآمده در متغیرهای پژوهش، بزرگتر از 05/0 ميباشد، دو گروه از نظر واريانس در نمرات متغيرهای وابسته، تفاوت معناداري با یکدیگر ندارند.
جدول 4. نتايج آزمون تحليل کوواریانس چندمتغيري در متغیرهای پژوهش
شاخص ضريب F معناداري(p) ويلكز لامبدا
مقدار 58/40 0001/0 041/0
ازآنجاييكه سطح معناداري (0001/0) كمتر از 01/0 ميباشد، با 99/0 اطمینان میتوان بهطورکلی گفت: بين دو گروه از نظر متغیرهای پژوهش تفاوت معناداري وجود دارد.
جدول 5. نتايج آزمون اثرات بين گروهي در دو گروه از نظر متغیرهای پژوهش پس از کنترل پیشآزمون
شاخص
متغير وابسته SS df MS F sig PES (مجذور اتا) توان آماری
بودن در جهان معنادار 236/2183 1 236/2183 417/17 002/0 635/0 963/0
ایمان به خداوندو حقیقت مطلق 303/7538 1 303/7538 183/106 0001/0 914/0 1
خودآگاهی و مسئولیت 279/2388 1 279/2388 484/10 009/0 512/0 83/0
عشق به دیگران 613/1043 1 613/1043 457/4 061/0 308/0 479/0
تحلیل هریک از متغیرهای وابسته به تنهایی، با استفاده از آلفای میزان شده بنفرونی (012/0) که از تقسیم آلفا (05/0) بر تعداد متغیرهای وابسته (4 متغیر اصلی) بهدستآمده است، نشان داد که دو گروه کنترل و آزمایش، در متغیرهای «بودن در جهان معنادار»، «خودآگاهی و مسئولیت» و «ایمان به خداوند و حقیقت مطلق»، با یکدیگر اختلاف معنادار دارند؛ زیرا سطح معناداری بهدستآمده، کمتر از مقدار ملاک 012/0 میباشد.
همچنین، مقایسه میانگین بین نمرات پسآزمون متغیرهای (بودن در جهان معنادار)، (خودآگاهی و مسئولیت) و (ایمان به خداوند و حقیقت مطلق)، در دو گروه نشان میدهد که گروه آزمایش، نمرات بالاتری را نسبت به گروه کنترل کسب کردهاند. بنابراین، در پاسخ به سؤال پژوهش میتوان گفت: رواندرمانگری وجودی بر اساس قرآن کریم بر تغییر مثبت باورهای وجودی بیماران اماس تأثیر دارد. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که در متغیر عشق به دیگران، ازآنجاکه سطح معناداری بهدستآمده بزرگتر از سطح معناداری ملاک است، بنابراین تأیر متغیر مستقل بر آن معنادار نیست.
بحث و نتیجهگیری
انسان همواره برای رسیدن به پروردگار در تب و تاب است؛ زیرا از لحظة عهد «الست»، آگاهانه خداوند را میشناسد، اما با هبوط به زمین و قرارگیری روح در حجاب تن، گرفتار گرداب غفلت و فراموشی گشت. افسردگی و اضطراب بیمارگون در اصل، به این موضوع اشاره دارند. روح آدمی، پیوسته این نیاز را دانسته و او را به مسیر حق اشاره میدهد. درصورتیکه باورها، اهداف و اعمال در جهت خداوند باشند، انسان دلشاد و آرام است. در غیر این صورت، همچنان حتی با رسیدن به هدفهای انتخابی، ولع رسیدن به چیز دیگری را دارد که خود هم نمیداند چیست. همین امر، پیشزمینة سقوط وی به ورطه اندوه و ناامیدی میگردد.
نتیجه تحقیق، چهار عامل را از میان باورهای وجودی بیماران، استخراج کرد. عامل اول، شامل باورهای فرد در رابطه با جهان معنادار است. لزوم بودن در جهانی معنادار و هدفمند، اعتقاد به پروردگار عالم است.
تجربة احساساتی که منعکسکننده عدم اطمینان در مورد جهان هستند (نگرانی، تعجب، ترس، امید)، در مقایسه با احساسات خاص (خشم، شادی، نفرت، قناعت)، نیاز به میزان «در جهان بودن»، بهعلاوه فعال شدن ساختارهای ذهنی دارد (ویتسون (Whitson) و همكاران، 2015).
جهان، دربر گیرندة ما، دیگران، همة موجودات زنده و همة آفریدههای پروردگار است. ما از طریق جسممان، افکار و باورهامان، ارتباط با زنجیره تمام آدمیان و کل جهان اطرافمان، «بودن» را تجربه میکنیم. دیدن، شنیدن، درک کردن و تعقل، راههایی هستند که وجودمان را توسعه بخشیده، رشدمان میدهند. پذیرش خود، دیگران و ارتباط معنوی با کل هستی، رگههایی از عشق را در وجودمان میپرورد و ما را هرچه بیشتر، به احساس امنیت نزدیک میکند. تعقل و تأمل در معنای زندگی، ما را در پذیرش معنای مرگ و رنج و تمام آن چیزهایی که تحملشان بغرنج مینماید، یاری میکند.
ون دورزن (2010)، نیز در تعریف پارامترهای وجودی انسان، لایة فیزیکی را بهعنوان لایه اول عنوان میکند که شباهت به «بودن در جهان» دارد. او میگوید:
در بُعد فیزیکی، ما به محیط اطرافمان و جهان طبیعی مسلم اطرافمان، مرتبط هستیم. این حلقه بیرونی، روابط جهان ماست و شامل جسمی که داریم نیز میشود. محیط محسوسی که خود را در آن مییابیم، آب و هوا، اشیا و داراییهای مادی و ظرفیت سلامت و بیماری. افراد عموماً به دنبال امنیت در این بعد هستند ـ از طریق سلامتی و دارایی ـ اما گاهی یک سرماخوردگی باعث درکی تدریجی به این موضوع میشود که چنین امنیتی میتواند موقت باشد. بیماری جسمی چه حاد و چه مزمن، به ما ضعف و میراییمان را یادآور میگرداند (دورزن، 2010).
نقش اصلی بُعد فیزیکی را جسم بازی میکند. به گفته ون دورزن (1997)، سراسر زندگی مادی مبارزهای است برای حل مشکلات ظاهری و اولیه مربوط به زندگی. او معتقد است: ما ابتدا با مشکلات فیزیکی روبرو شده و بعد به سمت مشکلات روانی سوق داده میشویم (ساداوی (Sadavoy)، 1997). تحت تأثیر مرگ یک عزیز، یا شرایط گوناگون دیگر در زندگی، میتوان آثار انزوای شخصی را در فرد مشاهده كرد. یک آسیب روانی، میتواند در احساسات شخص، یک حالت پیش رونده داشته و او را تحت تأثیر قرار دهد که میتواند بر پتانسیل جسم هم تأثیر بگذارد. کندال (Kendall) (2009)، بر اساس این یادداشت بیان میكند که تجربیاتی از این قبیل میتواند موجب بروز مشکلات جسمی از قبیل دیابت، مشکلات گوارشی و تحریکپذیری در افراد شود (کوربت (Corbett) و همكاران، 2011).
عامل دوم، ایمان به خداوند و حقیقت مطلق است. باور به دنیای غیرمادی، لازمة نزدیک شدن بهمعنای حقیقت است و در این راه، تکیه بر عقل به تنهایی، جز درماندگی و ابهام چیزی درپی نخواهد داشت. باور به خداوند که وجود مطلق است، امید را در ما رشد میدهد. در سایة ایمان به حقیقت مطلق، تحمل سختیها، آسانتر است. توکل به او، توانمندمان میکند و اضطراب را از دلهامان میزداید و توبه از همة آن چیزهایی که بر شانههامان سنگینی میکند، اندوهمان را کاهش میدهد. ایمان به خداوند، ارزشگذاریهامان را در جهت حقیقت سوق میدهد، باورمان را شفاف، ذهنمان را زیبا و قلبمان را آرام کرده، هر روز رنگی زیباتر به زندگیمان میزند.
پارامتر چهارم از ابعاد وجودی ون دورزن (2010)، به بُعد معنوی اشاره دارد، اما او در این راستا از ارزشها سخن میگوید که ممکن است توسط خود شخص تعریف شود. این بُعد، مختص به رابطه با پروردگار و ایمان نیست. به نظر وی، ایمان و رابطه با خداوند، یکی از چند تعریف ممکن از ارزش است و این نقصی است که در این رابطه، احساس میشود.
عامل سوم، بخشش و عشق به دیگران است. عشق به انسانها، پذیرش، بخشش و صمیمیت را میپرورد. در این صورت، وابستگی، ترس، نفرت، انزوا و اجتناب مفهومی نمییابند. ایمانیفر و همکاران (1391)، در مقالهای تحت عنوان «بخشش از دیدگاه روانشناسی و قرآن کریم»، بر موضوع بخشش تأکيد کردهاند. در روانشناسی، بخشش به انواع گوناگونی تقسیم میشود. والروند اسکینر (1998)، در بررسیهای خود انواع بخشش را عبارت میداند از: 1. بخشش عجولانه؛ 2. بخشش با اکراه؛ 3. بخشش مشروط؛ 4. بخشش کاذب متقابل؛ 5. بخشش مزورانه؛ 6. بخشش بیوقفه؛ 7. بخشش اصیل. در نگاه قرآنی، تنها یک بخشش وجود دارد؛ آن هم بخشش اصیل است (آلعمران: 152؛ بقره: 237) و به ساير بخششها، نامهای دیگری مثل ریا، شرک، نفاق و... میدهد.
پارامتر ارتباط با دیگران، در نظر ون دورزن (2010)، نیز بیان میکند، كه در بُعد اجتماعی، ما به دیگران و تعامل با جهان عمومی اطرافمان مربوط هستیم. این بُعد، در مورد حضور دیگر افراد در جهان و لزوم با آنها کارکردن است. علیرغم اینکه بعضی اوقات سادهتر به نظر میرسد با دیگران سروکار نداشت، اما از سوی دیگر، ما به دیگران برای بقای جسمی و احساسیمان نیاز داریم. اغلب اوقات دلمان برایشان تنگ شده، بدون آنها احساس تنهایی میکنیم؛ دیر یا زود همه ما با تنهایی و دانستن اینکه هیچ کس نمیتواند بداند «من بودن» به چه شکل است، روبرو میشویم. آگاهیم که گذشته من، حال و آیندة من به این افراد مقید است. گرچه همه ما بسيار به همه شبیه هستیم، هريک از ما، بهطور ثابت از دیگران مجزا هستیم. با این حال، میدانیم به دیگران نیاز داریم و میبایست فهمیده و توسط دیگران فهمانده شویم. مسئلة غامض، تناقض است که آگاهی مجزا بودن من میتواند به من برای درک و احترام به دیگران کمک کند. مسئلة غامض دیگر، وجود نیازمان برای فردیت ترکیب شده با نیازمان جهت جزيی از جهان بودن است (دورزن، 2010). بر اساس تحقیقات، همسلی (Hemsley) (2010) و مکفارلن (Mcfarlane) و ون درکولک (Van derkolk)، (1996) به اتفاق موافقند که سرکوب شدن و نادیده گرفته شدن در اجتماع، بهتر از انزوا و دور بودن از اجتماع است (کوربت و همكاران، 2011).
عامل چهارم، که باورهای بیماران در رابطه با آن استخراج شدند، عامل خودآگاهی و مسئولیت است. انسان با شناخت خود، نیرومند میشود و درپی این نیرومندی، با درک بیشتری از آزادیهای خود، انتخابهایی میکند که او را به حقیقت وجودیاش رهنمون میشود؛ هرچقدر که قدرتمندتر باشد، بر مسئولیتهایش بیشتر پافشاری میکند. با افزایش خودآگاهی، خدا آگاهی رشد میکند.
سومین متغير وجودی در نظریه ون دورزن نیز سطح ارتباطی با خود را شامل میگردد که تأییدکنندة مطالب بیان شده است. او میگوید: رابطه با خود، داشتن یک جهان درونی با دیدگاههای شخصی، تجربه گذشته و احتمالات آینده است. افراد در جستوجوی مورد توجه بودن و دوست داشتن هستند، اما حوادث زندگی به ما ضعفهای شخصی را یادآوری کرده و میتواند ما را در ابهام فرو برد. ممکن است برای تسکین این امر، به حواسپرتی و دارو پناه ببریم، اما بعد از طفره رفتن و انکار، بالاخره کشف میکنیم که اگر بخواهیم حس واقعی بیدار شدن را گرفته و در قبال زندگیمان مسئول باشیم، به عهده گرفتن مسئولیت شخصی برای تصمیمهایمان، در حقیقت تنها راه به سمت جلو میباشد (دورزن، 2010).
رواندرمانی وجودی، درمانی عمیق است که بیماران در سطوح مختلف، از درجه عاطفی و تجارب مختلف را به چالش میطلبد (استفن (Stephen)، 2014). وس (Vos) و همكاران (2015)، در تحقیقی نشان دادند که با وجود مقدار نمونه کوچک و حتی کیفیت پایین مطالعات، درمانهای وجودی برای جمعیتهای خاص مفید بوده است.
درمان وجودی به دلیل درگیری با چالشهای انسانی، درصورتیکه بر اساس فلسفه درستی بنا شده باشد، میتواند مؤثر باشد. در بخش کمی و پیرامون آزمون درمان وجودی بر مبنای قرآن کریم، همانطور که پیشتر اشاره شد، رابطة معنادار بین اعمال روش پیشنهادی درمان وجودی، بر اساس قرآن کریم با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبائی و تغییر مثبت باورهای بیماران اماس وجود دارد. بهطورکلي، گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل، تفاوت معناداری نشان دادهاند. دستیابی به این نتایج، به دلیل سهم مهم باورها در زندگی فرد و عملکرد انسان در جهت سلامت، رشد سطح معنوی افرادی با مشکلات خاص، که ممکن است دچار ناتوانیهایی در جسم باشند و نقش درمانهایی با رنگ معنوی و فرهنگ قرآنی، در آرامش روح و سلامت ذهن، قابل توجه میباشد.
در اين تحقیق، نتایج تحلیل هریک از متغیرهای وابسته به تنهایی، با استفاده از آلفای میزان شده بنفرونی (012/0)، که از تقسیم آلفا (05/0) بر تعداد متغیرهای وابسته (4 متغیر اصلی) بهدستآمده است، نشان داد که دو گروه کنترل و آزمایش، در متغیرهای (ایمان به خداوند و حقیقت مطلق)، (بودن در جهان معنادار)، (خودآگاهی و مسئولیت)، با یکدیگر اختلاف معنادار دارند؛ زیرا سطح معناداری بهدستآمده، کمتر از مقدار ملاک 012/0 میباشد. اما در عامل (بخشش و عشق به دیگران)، تفاوت معناداری را نشان ندادند. این مورد، میتواند به عوامل متعددی اشاره کند. در مصاحبههای بالینی با بیماران اماس، به نظر میرسید که این بیماران، اغلب در رابطه با دیگران دچار تناقض هستند. گذشتة آنها اغلب تجاربی را شامل میشد که در تعامل با دیگران اعم از مادر، پدر و همسر، دوستان یا همکاران مشکلدار بود. آنها از به یاد آوردن این تجارب، اجتناب میکردند. اغلب دیگران را به نوعی مقصر دانسته و گناهشان را نابخشودنی میدانستند. آنان اغلب عنوان میکردند که اگر موقعیتشان با آنها عوض میشد، هرگز مرتکب آن خطا نمیشدند. آنان به نوعی، اجتناب و کنارهگیری را تنها راه تحمل وضع موجود میدانستند و این در شرایطی است که آنها در رشد خودآگاهی، تغییر مثبت نشان دادند. کوربت و میلتون (2011)، نیز در رابطه با درمان وجودی بر تروما تحقیق کردند. آنها آوردهاند که یک واقعه آسیبزا، وضعیت احساسی و طاقتفرسایی است که طی آن یک تجربه یا درک تهدیدآمیزی برای فرد یا اطرافیان او به وجود میآید (لودریک (Lodrick)، 2007؛ روت اسچیلد (Rothschild)، 2000). آشکار است که چنین تجربیاتی میتواند به مشکلات روانی منجر شود. وندر (1996)، بیان میكند افرادی که دچار آسیب روانی میشوند، این آسیبزدگی آنها را تحت تأثیر قرار خواهد داد. زمینههای تکراری موقعیت ناخوشایند، در واقع در مرکز قرار داشته و ممکن است فرد، واقعه اصلی را بهطور مرتب تکرار و یادآوری نماید (لودریک، 2007). تاتون (Totton) (2005) میگوید: آسیبهای روانی دوران کودکی، میتواند عمیقاً به آسیبهای روانی دوران بزرگسالی، با سطحی از تحریکپذیری بالا و ازهمگسیختگی منجر شود. این تجربیات، میتواند فرد را نسبت به حوادث آینده حساس کند. با توجه به اهمیت مشکلات ارتباطی و تجاربی که فرد در تعامل با دیگران کسب کرده، احتمالاً وجود تفاوتها، سوءتعبیرها و وجود بسیاری نکات و مسائل مطرح نشده، به نظر میرسد، در کنار درمان گروهی، در میدان چهارم، مشاوره فردی و درپی آن مشاوره، در کنار فرد یا افرادی که درمانجو تجارب نهچندان خوشایندی را در تعامل با وی داشته است و سبب اجتناب و کنارهگیریاش شده، مفید باشد. همچنین،افزایش جلسات درمان گروهی، در مرحله چهارم و تمرکز بیشتر بر مسئله پذیرش، ميتواند این رابطه را از نظر آماری معنادار نماید. نکتة قابل تأمل دیگر آنکه، درمانگر در کار با چنین رویکردی، علاوه بر قدرت علمی، نیاز به تلاش عملی برای مرمت درونی و حل تعارضات خویش دارد. این نکتهای است که نباید از نظر مشاوران دور بماند.
- ایمانیفر، حمیدرضا و همكاران، 1391، «بخشش از دیدگاه روانشناسی و قرآن کریم»، انسانپژوهی، دورة نهم، ش 27، ص 149-175.
- آذربایجانی، مسعود، 1387، مقیاس سنجش دینداری، تهیه و ساخت آزمون جهتگیری مذهبی با تکیه بر اسلام، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- پرن، پریسا، 1395، تهیه و ساخت بسته رواندرمانگری وجودی بر اساس قرآن کریم (با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبائی) و اثربخشی آن بر تغییر مثبت باورهای وجودی مبتلایان به اماس، پایاننامه دکتری، تهران، دانشگاه علوم تحقیقات.
- ترابی، منوچهر، 1388، نیچه (زندگی، آثار، اندیشه)، تهران، مجید.
- جانبزرگی، مسعود و محبوبه داستانی، 1393، «مروری بر وضعیت تجربی رواندرمانگری در ایران»، مطالعات اسلام و روانشناسی، ش 15، ص 145-190.
- جانبزرگی، مسعود و همكاران، 1390، «ارزیابی تحول روانی ـ معنوی در درمانگری مراجعان مذهبی»، مطالعات اسلام و روانشناسی، سال پنجم، ش 8، ص 49-70.
- دلاور، علی، 1380، مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی، تهران، رشد.
- طباطبائی، سیدمحمدحسین، 1390، تفسیر المیزان، ترجمة سیدمحمدباقر موسوی همدانی. چ سيويكم، قم، جامعه مدرسین.
- ـــــ ، 1391، اصول فلسفه و روش رئالیسم، به کوشش سیدهادی خسروشاهی، چ سوم، قم، بوستان کتاب.
- طلایی مینائی، اصغر، 1382، عرفان، زیباییشناسی و شعور کیهانی، ترجمة سیدرضا افتخاری، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا.
- فاطمی، آزاده سادات، 1386، مقایسه افکار ناکارآمد و سازگاری اجتماعی در زنان نابارور، پایاننامه کارشناسی ارشد، تهران، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی.
- فصیحفر، الهه، 1386، ساخت و هنجاریابی مقیاس بلوغ اجتماعی در دانشآموزان دختر و پسر دبیرستانی شهرستان سبزوار، پایاننامه کارشناسی ارشد رشته روانسنجی، تهران، دانشگاه علامه طباطبائی.
- فقیهی، علينقي و همكاران، 1390، «نگرش انسانشناختی اسلامی و بازتاب آن در سلامت روانی، تازهها و پژوهشهای مشاوره»، انجمن مشاوره ایران، ش 37، ص 61-86.
- قدرتی، سیما و همكاران، 1389، «بررسی اثربخشی گروهدرمانی مبتنی بر دیدگاه فرانکل بر افزایش سلامت عمومی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس»، انجمن مشاوره ایران، ش 34، ص 7-24.
- Corbett, et al, 2011, Existential therapy: A useful Approach to trauma? Counseling Psychology, 26, N. 1, The British psychological society-ISSN 0269-6975
- Halligan, P, 2006, The power of belief. Psycholocial Influences of illness/ disability and Medicine.
- Hemsley, C, 2010, Why this trauma and why now? the contribution that psychodynamic theory can make to the understanding of post-traumatic stress-disorder, counselling psychology review, v. 25 (2), p. 13-20.
- Huang, Yen-chi, 2015, An Existential psychoanalyst in the Literary therapy aenre: the Representation of a psychoanalytic Encounter in Irvin Yaloms the Schopenhauer cure, Ars Aeterna, n. 7, p. 23-34.
- Kendall-tackett, K, 2009, psychological trauma and physical health: Apsychoneuroimmunology approach to etiology of negative health effects and possible interventions, psychological Trauma: Theory, Research, practice and policy, v. 1(1), p. 35-48.
- Kennedy, G. A, et al, 2015, The effectiveness of spiritual religious interventions in psychotherapy and counseling: a review of the recent literature, Melbourne, PACFA.
- Lodrick, Z, 2007, Psychological trauma-what every trauma worker should know, The British journal of psychotherapy Integratipn, v. 4(2), p. 24-31.
- McFarlane, A.C, & Van der kolk, B.A, 1996, Trauma and its challenge to society, in B.van der kolk, A. McFarlane & L.Weisaeth (Eds), Traumatic stressa, Neew York, Guilford press Ms Center.ir
- Petrie, et al, 2015, The Relationship between the belief in a genetic cause for breast cancer and bilateral mastectomy, Healt psychology, v. 34(5), p. 473-476.
- Rothschild, B, 2000, The body remember: The psychophysiology of trouma, New York, Norton.
- Sadavoy, J, 1997, Survival:A review of the late-life effects of prior psychological trauma, American journal, n. 5, p. 4.
- Stephen, A, 2014, Diamond, secrets of existential, psychotherapy – Prt II , jornal Dasein, n. 2, p.64-65.
- Tarrier, N, 2010, The cognitive and behavioural treatment of PTSD, what is known and what is practice gap, Clinical psychology: Science and practice, v. 17(2), p. 134-143.
- Totton, N, 2005, Can psychotherapy help make a better future? psychotherapy and politics international, v. 3(2), p. 83-95.
- Van Deurzen, E, 2010, The framework of Existential therapy, 4030-ch-01.indd, p. 7-26.
- Vos, Joel, et al, 2015, Existential therapies: Ameta- analysis of their effects on psycgological out vones, Journal of consulting and clinical psychology, v. 83(1), p. 115-128.
- Whitson, et al, 2015, The emotional roots of conspiratorial perceptions,system justification, and belief in the paranormal, Journal of Experimental Social Psychology, v. 56, p. 89-95.