اثربخشی گروهدرمانی به شیوه شناختی - رفتاری، بر شاخصههای مدل فرایند دوگانه کنار آمدن با فقدان؛ امیدواری و سلامت معنوی
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
مرگ، سرنوشت محتوم تمامی افراد، گروهها و جوامع میباشد كه ممكن است به اشكال گوناگون رخ دهد. مثلاً، ممکن است ناگهانی، تدریجی، فجیع یا مبهم باشد. در این میان، آنچه مهم است نوع واکنش به مرگ و اشکال آن، بخصوص مرگ عزیزان است که میتواند در پیوستاری از بهنجار تا نابهنجار رخ دهد. از جمله واکنشهای نابهنجار، به فقدان و مرگ یک عزیز، واکنش سوگ میباشد. سوگ، حالت غم و اندوه و ناراحتی شدید درونی در واکنش به از دست دادن شخص یا عقیدهای خاص است كه آثار فراگیری بر فرد داغدار دارد (شاچتر و زیسوک (Shuchter & Zisook)، 1993؛ بایلی (Bailley) و همكاران، 2000)؛ بهطوریکه شخص سوگوار هم از نظر جسمانی و هم از نظر روانشناختی، به مصیبت وارده پاسخ میدهد و علائمی را آشکار میسازد (لورابرگ (Loraberg)، 2007، ص 429). واردن (Vorden) (2009) علائم حاصل از سوگ را در پنج دسته قرار ميدهد:
1. علائم جسمانی: مثل اختلال در خواب و خوراک، كاهش شديد وزن، گرفتگی عضلات سینه، احساس فشار در گلو، سردرد، میگرن و غیره؛
2. علائم شناختی: مانند سردرگمی، مشغولیت ذهنی وسواسگونه نسبت به متوفی، بروز مشکلات حافظه و کاهش تمرکز، تأکید بیش از حد بر خاطرات گذشته با متوفی و انکار؛
3. علائم عاطفی: همچون شوک و ناباروری، اندوه عمیق، خشم، درماندگی (ناامیدی)، غم، اضطراب، افسردگی، تنهایی، خستگی، بیحوصلگی و کرختی و گیجی؛
4. علائم معنوی: از جمله شک در اعتقادات، باورها و تلاش برای معنایابی؛
5. علائم رفتاری: همانند گوشهگیری، گریه کردن، آه کشیدن، بیقراری، مشکل در تصمیمگیری، افزایش نیاز به محبت، دیدن متوفی در خواب، تحریکپذیری و بروز رفتارهای خود ـ تخریب.
در این میان با توجه به مدل فرایند دوگانه کنار آمدن با فقدان، توجه به علائم عاطفی و معنوی، از اهمیت ویژهای برخوردار است و تأثیرات ترمیمکننده و شفابخش دارد (استروب و شات، 1999). اين مدل معتقد است: کنار آمدن مؤثر با سوگ، مستلزم اين است که افراد هم به پیامدهای هیجانی فقدان و هم به تغییرات زندگی خود واكنش نشان ميدهند. مطابق مدل یاد شده در اين پژوهش، به نمایندگی از علائم عاطفی ـ شناختی و پیامدهای هیجانی، مفهوم «امید» و به نمایندگی از علائم معنوی و توجه به تغییرات (مثلاً در اعتقادات)، مفهوم «سلامت معنوی» گزینش شده است.
امید، شرط حرکت است. نقش مؤثر امید در زندگی، چه پيش از بروز مشکل و يا پس از آن، به کرات تأیید شده است (اشنایدر (Snyder) و همكاران، 2002). اشنایدر، بهعنوان خالق نظریه امید، معتقد است: «امید حاوی مجموعهای از فرایندهای شناختی مبتنی بر احساس موفقیت، ناشی از گزینش منابع گوناگون، تصمیمهای جهتدار و مسیرهای انتخاب شده، برای نیل به اهداف است» (اشنایدر و همكاران، 1991). همچنین، اشنايدر (2002) امیدواری را درخواستی میداند که یک فرد برای آینده خود تعریف میکند.
در نظریه اشنایدر، اهداف منبع اصلی هیجان هستند. هیجان مثبت، ناشی از دستیابی به هدف یا تصور نزدیک شدن به آن است، درحالیکه هیجان منفی، ناشی از شکست در دستیابی به هدف یا تصور دور شدن از آن است (علاءالدینی و کجباف، 1386). مطابق تئوری اشنایدر، سوگدیدگی و فقدان (که برخلاف برنامهریزی و اهداف فرد است)، نوعی احساس شکست در فرد ایجاد میکند و فرد را به ناامیدی و ناکامی دچار میسازد. در نظریه مذکور، ناامیدی حالت تکاندهندهای است که با احساسی از ناممکن بودن، ناتوانی و فقدان علاقه به زندگی مشخص میشود؛ بهطوریکه فرد مبتلا به ناامیدی، به شدت غیرفعال شده و نمیتواند موقعیتها و شرایط مختلف خود را براي اخذ تصمیم وارسی کند (حسینیان و همكاران، 1388). پژوهشهای زیادی نشان دادهاند كه مواجه شدن با سوگ و حالات ناشی از سوگ از جمله ناامیدی، بدون رهایی و تسکین، عواقب جدی برای سلامت جسمانی و روانی دارد (لورابرک، 2007، ص 500). بنابراین، مداخلات درمانی مبتنی بر تغییر دیدگاه افراد و جایگزیني افکار منطقی، به جای افکار ناکارآمد و ناکامکننده، میتواند در بهبود سلامتی فرد مؤثر باشد. مثلاً، با گشودن روزنههای جدید و کمک به تعریف اهداف تازه در زندگی فرد سوگوار، میتوان به کاهش علائم سوگ و تخلیه هیجانی حاصل از آن، کمک کرد و وی را به انجام مسئولیتهای روزمره رهنمون کرد (همان). در تأیید مطلب بیان شده، علاءالدینی و همكاران (1386)، نشان دادند كه امیددرمانی گروهی، موجب افزایش امیدواری و سلامت روانی در افراد میشود.
همانطور که گذشت، مطابق مدل فرایند دوگانه کنار آمدن با فقدان، به نمایندگی از علائم معنوی و توجه به تغییرات، مفهوم سلامت معنوی گزینش شده است. در سالهای اخیر، معنویت بهعنوان یک جنبه مهم از کنش انسانگرایانه که با سلامت و بهبودی ارتباط دارد، مورد توجه قرار گرفته و حتی مفهوم جدیدی به نام «سلامت معنوی» تشکیل داده است. سلامت معنوی، بهعنوان چهارمین بُعد سلامت انسان، ارتباط هماهنگ و یکپارچه با نیروهای داخلی فراهم میکند و با ویژگیهای ثبات در زندگی، صلح، تناسب و هماهنگی، احساس ارتباط نزدیک با خویشتن، خدا، جامعه و محیط مشخص میشود (کراون و هیرنل (Craven & Hirnle)، 2003). سازمان جهانی بهداشت در تقسیمبندی بیماریها در ICD_10، «بُعد روحی» را اضافه کرده است. به عبارت دیگر، همانگونه که ابعاد جسمی، روانی و اجتماعی با هم ارتباط دارند و بر هم تأثیر میگذارند، ابعاد روحی انسان و سلامت معنوی او، با سایر ابعاد سلامت در ارتباط و تأثیرگذار است و برای ارتقای سلامت، بهتر است به آن توجه شود (سازمان بهداشت جهانی، 2005). سلامت معنوی در کنار ابعاد جسمی، روانی و اجتماعی، موجب ارتقا سلامت عمومی شده و سایر ابعاد سلامت را نیز هماهنگ کرده، موجب افزایش توان سازگاری و کارکرد روانی شخص میشود (عصارودی و همكاران، 1390). تجربه معنوی انسان، در دو چشمانداز نمودار میشود:
الف. سلامت مذهبی که بر چگونگی درک افراد از سلامتی در زندگی معنوی، هنگامی که با قدرتی بالاتر ارتباط دارند، متمرکز است؛
ب. سلامت وجودی که بر نگرانیهای اجتماعی و روانی در مورد چگونگی سازگاری انسان با خود و محیط بحث میکند (هاوکس و همکاران، 1995).
پژوهشهای بسياري بر نقش معنویت در ارتقای سلامت افراد به انجام رسیده است. براي نمونه، لایونه (Livneh) و همكاران (2004) نشان دادند که معنویت، نقش مهمی در سازگاری با شرایط استرسزای ناشی از بیماریها دارد. همچنین، از نظر حمید و همكاران (1391) فراهم كردن عوامل حمایتی مانند مذهب و معنویت، میتواند منجر به تابآوری در برابر ناملایمات زندگی شود.
وجود علائم حاصل از سوگ، در کنار جانکاه بودن سوگ، فرهنگهای مختلف را بر آن داشته تا راههایی را به وجود آورند و بدانوسیله به اعضای خود کمک کنند تا سوگ را پشت سر گذاشته و با زندگی پس از مرگ فرد عزیز كنار آيند (واردن، 2009). مراسمهایی همچون جمع شدن اعضای خانواده و دوستان، پوشیدن لباس سیاه، شرکت در تشییع جنازه و انجام یک دوره سوگواری مقرر شده با تشریفات خاص، در بین جوامع و گروههای قومی، بسیار متنوع است. اما هدف مشترک همه آنها، این است که به افراد کمک کنند تا سوگ خود را پشت سر بگذارند و در دنیای بدون متوفی، با زندگی کنار بیایند (لورابرگ، 2007، ص 499). در واقع، نقطه اشتراک فرهنگهای گوناگون، در کمک به افراد برای بهبودی و برگشت به زندگی رضایتبخش، به صورت یک رشته تکالیف شامل پذیرفتن واقعیت فقدان، پایان دادن به عذاب سوگ، سازگار شدن با دنیای بدون فرد عزیز و برقراري پیوند درونی با متوفی و ادامه دادن به زندگی میباشد (همان).
حمایتهای ناشي از بافت فرهنگی و شبکههای اجتماعی، در کاهش استرس و ناراحتیهای حاصل از سوگ، بسیار مؤثر است و به سازگاري اکثر افراد سوگدیده، با تغییرات پس از فقدان و بازگشت به زندگی کمک شایانی میکند (هافمن (Hofmann)، 2006). در این میان، برخی افراد سوگدیده، حمایتهای یاد شده به زندگی عادی برنمیگردند و ممکن است فرایند سوگ را یک عمر ادامه دهند و پاسخی طولانیمدت به فقدان عزیز از دست رفته بدهند (ساندرز (Sanders)، 1999). برایناساس، بهکارگیری روشهای درمانی دیگر براي متعادلسازی زندگی فرد سوگوار و انطباق او با شرایط جدید ضرورت مییابد. از جمله این درمانها، درمان شناختی ـ رفتاری (CBT) است.
رویکرد رواندرمانی شناختی ـ رفتاري، یکی از معروفترین درمانهای شناخته شده است که حجم عظیمی از تحقیقات را به خود اختصاص داده است. در این رویکرد، به مراجعان در پرورش مهارتهایی براي تغییر رفتار، ارتباط با دیگران، حل مسئله، کشف افکار تحریف شده، به چالش کشیدن باورها و نگرشهاي غیرمنطقی، و بازسازي شناختی کمک میشود (بک، 2008). نخستين اقدام درماني در درمانهاي شناختي ـ رفتاري، اين است كه به مراجعان كمك شود تا با دقت سازگارانهترين و معقولترين تفسير را از يك موقعيت برداشت كرده و رفتارهايي را پيشة خود سازند تا با زاويه ديد جديد، هماهنگ باشد. ماهيت رويكرد شناختي ـ رفتاري اين است كه محصولات شناختي آن، ميان موقعيتها و پاسخهاي عاطفي، رفتاري و فيزيولوژيكي واسطه ميشود. بدینترتيب، اين رويكرد، يك بسط مهم از الگوي محرك ـ پاسخ رفتار انسان است (اسکات و همكاران، 1995). همسو با اين مطالب، آقاباقری و همكاران (1391) در پژوهش خود، به این نتیجه رسیدند که درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن، بر افزایش امیدواری و بهزیستی بیماران مؤثر است. همچنین، پژوهش پدرام و همكاران (1389) بيانگر اثربخشی این درمان، در افزایش امید به زندگی بیماران بود.
در مجموع، میتوان گفت: سوگ آثار مخرب بسياری بر افراد گذاشته، موجب کاهش عملکرد کلی فرد میشود و بدون رهایی و تسکین آن، عواقب جدی برای سلامت جسمانی و روانی دارد (لورابرک، 2007، ص 500). مطابق برخي پژوهشها (از جمله اشنایدر و همكاران، 2002؛ لایونه و همكاران، 2004)، تزریق امید و ارتقای سلامت معنوی افراد، موجب انگیزهدهی به فرد براي حرکت و افزایش بهبودی وی، جهت مقابله با شرایط ناگوار زندگی ميشود. ازآنجاکه افراد سوگدیده در مؤلفههای امید و سلامت معنوی دچار مشکل میشوند، و این مشکل بر تحلیل رفتن بیشتر فرد در فرایند سوگ میافزاید، هدف اين پژوهش، مطالعه اثربخشی درمان شناختی ـ رفتاری بر شاخصههای مدل کنار آمدن با فقدان امیدواری و سلامت معنوی در دانشجویان سوگدیده میباشد.
روش پژوهش
اين پژوهش، از نوع شبهآزمايشي با طرح پیشآزمون ـ پسآزمون با گروه گواه میباشد. جامعة پژوهش شامل همة دانشجویان دانشگاه محقق اردبیلی در سال 94- 1393 است. از این تعداد، 30 دانشجوی دارای تجربة سوگ، با مصاحبه تشخیصی بر اساس راهنمای تشخیص بیماریهای روانی (DSM_IV) و پرسشنامه تجربه سوگ (GSQ)، به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و به شکل تصادفی، در دو گروه آزمايش و گواه (هر گروه 15نفر) قرار گرفتند. در اندازهگيري اول پرسشنامه امید اشنایدر (1991) و پرسشنامه سلامت معنوی (SWB)، بهعنوان پيشآزمون براي هر دو گروه اجرا شد. سپس، گروه آزمايش در معرض متغير مستقل، یعنی برنامة درمانی شناختی ـ رفتاری در هشت جلسه قرار گرفت (جدول 1). در پايان و اندازهگيري دوم، پسآزمون یعنی تکمیل پرسشنامههای مزبور توسط دو گروه آزمایش و گواه انجام شد. آزمودنیها بر اساس جنسیت، سن و مقطع تحصیلی، همتاسازی شدهاند و دانشجویان پسر 20 تا 25 سال در دورة کارشناسی بهعنوان نمونة پژوهش انتخاب شدند. ملاک ورود به پژوهش، داشتن تجربة فقدان و سوگ، نداشتن اختلال روانپزشکی و عدم مصرف داروهای روانپزشکی بود. ملاک خروج از پژوهش نيز عدم رضایت اعضا از ادامه شرکت در پژوهش و ناتوانی درمانجویان از انجام برنامههای طرح درمانی بود. همچنین، پيش از اجرای درمان، هدف از اجرای طرح پژوهش با آزمودنیها مطرح و آزمودنیها، آزادانه وارد پژوهش شدند. همچنین محیط مناسبی برای اجرای درمان در نظر گرفته شد. در این پژوهش، از ابزارهای زیر بهره گرفته شد.
پرسشنامه امید: نوعی مقیاس خودگزارشی و دارای 12 گزاره میباشد که 6 گزارة آن مربوط به مؤلفه کارگزار و 6 گزارة دیگر مربوط به مؤلفه گذرگاه است. این مقیاس، دارای طیف لیکرتی از یک (کاملاً مخالفم) تا 4 (کاملاً موافقم) است. دامنة نمرات آن از 8 تا 38 میباشد. همسانی درونی کل آزمون، از ضریب 74/0 تا 84/0 میباشد. اعتبار آن 80/0 گزارش شده است (اشنایدر و لوپز (Lopez)، 2007). همچنین، پایایی این مقیاس توسط شیرینزاده و میرجعفری (1385) محاسبه شد و ضریب آلفا برای مؤلفه کارگزار 71/0 و برای مؤلفه گذرگاه 67/0به دست آمد.
پرسشنامه سلامت معنوی (SWB): این پرسشنامه، دارای 20 سؤال است که توسط بافورد و همكاران (1991) طراحی شده و دو بُعد را میسنجد. پاسخ به پرسشنامه مذکور، مبتنی بر طیف لیکرت شش درجهای، از کاملاً مخالفم (1) تا کاملاً موافقم (6) میباشد. 10 گویه آن، بُعد سلامت مذهبی و 10 گویه دیگر آن، بُعد سلامت وجودی را اندازه میگیرد. دامنة نمره سلامت مذهبی و وجودی، هريک به تفکیک بین 10 تا 60 میباشد و برای این دو زیرگروه، سطحبندی وجود ندارد. قضاوت بر اساس نمره بهدستآمده صورت میگیرد. نمرة سلامت معنوی که از جمع این دو نمره به دست میآید، در دامنه بین 20 تا 120 مشخص میشود. پائلوتزین و بافر (2009)، ضریب آلفای کرونباخ برای کل مقیاس 89/0، بُعد سلامت مذهبی 87/0 و برای بُعد سلامت وجودی 78/0 گزارش کردند. همچنین، در مطالعة سیدفاطمی و همکاران (1385)، بر روی بیماران سرطانی، روایی این پرسشنامه از طریق اعتبار محتوا مشخص و پایایی آن نیز به روش آلفای کرونباخ 82/0 گزارش شده است.
جدول 1. محتوای جلسههای گروه درمانی شناختی ـ رفتاری
جلسه محتوا
اول مصاحبه اولیه بالینی با افراد سوگدیده و ایجاد ارتباط در یک محیط امن و حمایتکننده با احساس همدردی، و توضیح درباره اهداف، بررسی وضعیت و شرایط فعلی به صورت کیفی و بیان احساسات و هیجانات.
دوم بازگویی روانشناختی به مدت یک ساعت که شامل عادیسازی پاسخها، تعدیل و تخلیه هیجانات در یک محیط حمایت شده و بیان احساسات، هیجانات و واکنشها به هنگام مواجهه.
سوم آشنایی با مفهوم «هیجان» و آشنایی با مفهوم و علائم افسرگی، به صورت ساده و تأثیر آن بر تشدید علائم داغدیدگی و ارائه تکلیف خانگی. در تمام جلسات بعدی که ابتدا موارد مطرح شده در جلسه قبل مرور میشود، موفقیت و یا عدمموفقیت در انجام تکلیف خانگی ارئه شده در جلسه قبل بررسی میگردد. در ضمن تمام جلسات همراه با تکلیف خانگی میباشند.
چهارم آموزش و آرامشبخشی عضلانی بهمنظور کاهش نشانههای برانگیختگی.
پنجم استفاده از روشهای تجسمی شامل روش جایگزینی ذهنی افکار و خاطرات خوشایند به هنگام یادآوری خودبهخودی افکار و خاطرات مزاحم در رابطه با فرد از دست رفته و نیز روش کوچک کردن و دور کردن تصویر خاطرات بهمنظور مقابله با افکار مزاحم یا توقف فکری.
ششم تکنیکهای مربوط به اجتناب از خاطرات و واقعه ناراحتکننده شامل حساسیتزدایی تدریجی و تزریق امید.
هفتم اجرای روش جا بجایی نقش، به صورتی که فرد داغدیده خود را به جای فرد از دست رفته بگذارد و حرفها، خواستهها و هیجاناتش را با فرد از دست رفنه بیان کند و همچنین، کامل کردن جملات ناتمام. سرانجام بحث در مورد معنویت، لزوم و راههای ارتقای آن و معنای مرگ.
هشتم آموزش مهارتها و از سرگیری فعالیتهای روزمره و هنردرمانی (تجسم و سمبل قرار دادن متوفی در نقاشی و ...) که موجب میشود فرد داغدیده از نظر عاطفی، متوفی را با خود جایگزین نماید.
یافتههای پژوهش
اين پژوهش، بر روی 30 دانشجوی پسر سوگوار مقطع کارشناسی، با دامنة سنی 20 تا 25 سال و میانگین سنی 23 سال انجام شد. در جدول 2، میانگین و انحرافمعیار وضعیت امید و سلامت معنوی، در دو گروه آزمایش و گواه در پیشآزمون و پسآزمون نشان داده شده است. طبق نتایج جدول 2، میانگین نمرات پسآزمون گروه آزمایش، در هر دو متغیر امیدواری و سلامت معنوی نسبت به گروه گواه بیشتر بوده است.
جدول 2. میانگین و انحراف معیار وضعیت امید و سلامت معنوی در دو گروه آزمایش و گواه در پیشآزمون ـ پسآزمون
متغیر گروه پیشآزمون پسآزمون
میانگین انحراف معیار میانگین انحراف معیار
امیدواری آزمایش 50/17 30/3 10/30 65/3
گواه 10/18 20/3 21 55/3
سلامت معنوی آزمایش 03/67 35/3 41/71 23/2
گواه 67 87/1 60/67 82/2
پيش از استفاده از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری، براي رعایت پیشفرضهای آن، از آزمون لوین، برای سنجش همگنی واریانسها استفاده شد (جدول 3). نتایج نشان داد كه با توجه به عدم معناداری آن برای همه متغیرها، شرط همسانی واریانسهای بینگروهی رعایت شده است. بنابراین، آزمون تحلیل کوواریانس قابل اجرا میباشد (جدول 4).
جدول 3. نتایج آزمون لوین جهت سنجش همگنی واریانسهای دو گروه آزمایش و گواه در متغیرهای امیدواری و سلامت معنوی
متغیر نسبت F درجة آزادی اول درجة آزادی دوم سطح معناداری
امیدواری 94/5 1 28 07/0
سلامت معنوی 28/1 1 28 26/0
جدول 4. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری روی میانگین نمره متغیرهای امیدواری و سلامت معنوی در پیشآزمون و پسآزمون گروه آزمایش و گواه
مجموع مجذورات درجة آزادي ميانگين مجذورات F معناداري توان آزمون
اثر پیشآزمون امیدواری 59/12 1 59/12 37/1 25/0 049/0
اثر مداخله 075/658 1 658/075 008/72 00/0 72/0
اثر پیشآزمون سلامت معنوی 71/141 1 71/14 38/2 13/0 08/0
اثر مداخله 248/186 1 248/186 13/30 00/0 52/0
نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره، نشان داد که میانگین نمرات متغیرهای امیدواری (008/72=F) و سلامت معنوی (13/30=F)، بهطور معناداری در گروه آزمایشی بیش از گروه گواه است و بین پیشآزمون و پسآزمون، تفاوت آماری معناداری وجود دارد (001/0>P).
بحث و نتيجهگيري
اين پژوهش، با هدف تعیین اثربخشی درمان شناختی ـ رفتاری گروهی، بر شاخصههای مدل کنار آمدن با فقدان؛ امیدواری و سلامت معنوی دانشجویان سوگدیده انجام شد. نتایج حاکی از اثربخشی این نوع درمان، بر شاخصههای مدل کنار آمدن با فقدان بود.
نتایج نشان داد که درمان شناختی ـ رفتاری، موجب افزایش امیدواری در دانشجویان سوگدیده شده است. این نتایج، با یافتههای علاءالدینی و همكاران (1387)، آقاباقری و همكاران، (1391)، پاتریزیا (Patrizia) و همكاران (2008) و مهرینژاد و رجبیمقدم (1391) همسو میباشد. در تبیین این یافتهها میتوان گفت: تجربه جدایی و از دست دادن یک عزیز که در زندگی فرد نقش تأثیرگذاری داشته، فرد را با یک شوک ناگهانی روبرو میکند و تعادل روانی فرد را بر هم میزند. در نهایت، فرد دورهای از افسردگی را که از مراحل سوگ است، تجربه میکند. احساس ناامیدی و بیمعنایی بر فرد حاکم میشود. درمان شناختی ـ رفتاری، با تغییر در شناخت و رفتار فرد، موجب ایجاد ظرفیت شناختی برای پذیرش سوگ و افزایش امیدواری در سوگواران میشود. فنون شناختی، باورهای مربوط به افکار خودآیندی را که در کشمکشها نقش دارند، مورد توجه قرار میدهند. درحالیکه فنون رفتاری بر اعمالی تمرکز دارند که از نظر علّی با فرایند شناختی در تعامل هستند (بک و همكاران، 1380، ص 87). با توجه به ماهیت درمان شناختی ـ رفتاری در تغییر و اصلاح افکار و رفتار فرد، در مواقع برخورد با سوگ، همچنین، مشارکت مراجع در انجام فعالیتها و موفقیتهای او در انجام این فعالیتها، میتواند توجیهکننده این یافته باشد که درمان شناختی ـ رفتاری، موجب افزایش امیدواری در دانشجویان سوگ دیده است.
همچنین، نتایج پژوهش حاکی از اين است که درمان شناختی ـ رفتاری، موجب افزایش نمره سلامت معنوی در دانشجویان سوگدیده شده است. یافتههای پژوهش، با یافتههای کوزایسکی (Koszycki) و همكاران (2010)، عصارودی و همکاران (1391)، باررا (Barrera) و همكاران (2012) همسو میباشد. این نتایج، به نوعی با تأکید مدل درمان شناختی ـ رفتاری، بر تغییر شناخت، هیجان و رفتار همسو میباشد. تغییر و اصلاح این ابعاد، میتواند در سنجش سلامت معنوی افراد مؤثر باشد. درمان شناختی ـ رفتاری با کمک به پذیرش سوگ، تأکید بر عوامل حمایتی و تقویت شناختها و باورهای فرد سوگوار، میتواند نگاه او را نسبت به تجربه سوگ تغییر دهد و سلامت معنوی را در فرد سوگوار تقویت کند. از سوي ديگر، سوگواری در فرهنگ ما به نحوی با معنویت پیوند خورده است. انجام مراسمات مذهبی مانند ختم قرآن، برگزاری مراسمات دعا، نماز میت، قرائت فاتحه، حلالیت خواستن برای فرد متوفی و... نشان از پیوند میان سوگواری و معنویت، در فرهنگ ما ایرانیان میباشد. اعتقاد به جهان پس از مرگ و باور به زنده شدن پس از مرگ، موجب میشود که سوگواران ارتباط معنوی با خداوند را در خود تقویت کنند. درمان شناختی ـ رفتاری با تمرکز بر این باورها و تقویت آنها، به مقابله با افکار غیرمنطقی میپردازد و از این راه، به تعدیل هیجانات منفی و کاهش علائم سوگ کمک کند. همچنین، با توجه به پیوند سوگ با مسائل معنوی در فرهنگ ما (مانند قضا و قدر، خواست خداوند و...)، به نظر منطقی میرسد که درمان شناختی ـ رفتاری، با افزایش سازگاری فرد با سوگ و پذیرش آن، سلامت معنوی را در افراد افزایش دهد. در مجموع، احتمال میرود بهکارگیری گروه درمانی به شیوة شناختی ـ رفتاری، در بهبود علائم افراد دارای تجربه سوگ و افزایش امیدواری و سلامت معنوی آنان، براي کنار آمدن با فقدان و صبوری بیشتر در مقابل اثرات سوگ سودمند باشد.
محدودیتهای پژوهش: عدم دسترسی به تمامی جامعه پژوهش، عدم تمایل تعدادی از دانشجویان سوگدیده به شرکت در پژوهش و انتخاب غیرتصادفی، از جمله محدودیتهای این مطالعه است. همچنین، تحقیقی در ایران با زمینه بررسی اثربخشی درمانهای شناختی ـ رفتاری، بر امیدواری و سلامت معنوی در دانشجویان سوگدیده انجام نشده است که نتایج اين پژوهش با آن مقایسه شود. نتایج این تحقیق، ضمن پر کردن خلأ نظری موجود در این حوزه، میتواند برای مراکز بالینی، بیمارستانهای روانی، درمانگران و پژوهشگران نیز مفید و سودمند باشد.
پیشنهادات: توصیه میشود ضمن اجرای پژوهش در سایر گروههای جمعیتی، در پژوهشهای آینده نقش درمانهای شناختی ـ رفتاری در درمان سایر علائم سوگ مورد بررسی قرار گیرد.
- اسکات، مایکل جی و همكاران، 1995، مشاوره شناختی- رفتاری، ترجمة محمد خدایاریفرد، تهران، دانشگاه تهران.
- انجمن روانشناسی آمریکا، 1995، راهنمای تشخیص آماری اختلالات روانی(DSM_IV)، ترجمة محمدرضا نیکخو و همكاران، تهران، سخن.
- آقاباقری، حامد و همكاران، 1391، «اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر حضور ذهن بر افزایش بهزیستی ذهنی و امید بیماران مبتلا به ام اس»، روانشناسی بالینی، سال چهارم، ش 1، ص 23-31.
- بک، آرون تی و همكاران، 1380، درمان شناختی اعتیاد به مواد مخدر، ترجمة محمدعلی گودرزی، شیراز، راهگشا.
- پدرام، محمد و همكاران، 1389، «بررسی اثربخشي گروه درماني شناختي ـ رفتاري بر اضطراب، افسردگي و اميدواري زنان مبتلا به سرطان سينه جامعهشناسي زنان»، زن و جامعه، سال اول، ش 4، ص 49-61.
- حسینیان، الهه و همكاران، 1388، «اثربخشی معنیدرمانی گروهی بر امید به زندگی بیماران سرطانی»، علوم رفتاری، سال سوم، ش 4، ص 287-292.
- حمید، نجمه و همكاران، 1391، «بررسی رابطه سلامت روان و هوش معنوی با تابآوری دانشجویان در دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه، جنتا شاپیر، سال سوم، ش 2، ص 331-338.
- سیدفاطمی، نعیمه و همكاران، 1385، «اثر دعا بر سلامت معنوی بیماران مبتلا به سرطان»، پایش، سال پنجم، ش 4، ص 295-304.
- عصارودی، عبدالقادر و همكاران، 1390، «ارتباط سلامت معنوی و کیفیت زندگی در پرستاران»، مجله دانشگاه علوم پزشکی خراسان شمالی، سال سوم، ش 4، ص 81-88.
- علاءالدینی، زهره و محمدباقر کجباف، 1386، «اثربخشی امیددرمانی گروهی بر سلامت روان خانواده دانشجویان دانشگاه اصفهان»، تحقیقات سلامت روان، ش 1، ص 67-76.
- لورا، برگ، 2007، روانشناسی رشد، ترجمة یحیی سیدمحمدی، تهران، ارسباران.
- مهرینژاد، ابوالقاسم و سارا رجبیمقدم، 1391، «اثربخشی معنادرمانی بر امید به زندگی معتادان با ترک کوتاهمدت»، مطالعات روانشناسی بالینی، سال دوم، ش 8، ص 29-41.
- Bailley, S. E, et al, 2000, Factor structure of the grieve experience questionnaire (GEQ), Death studies, n. 24, p. 721–738.
- Barrera, T. L, et al, 2012, Integrating religion and spirituality into treatment for late-life anxiety: three case studies, Cognitive and Behavioral Practice, v. 19(2), p. 346-358.
- Beck, J, 2008, Questions and Answers about Cognitive Therapy, Beck Institute for Cognitive Therapy and Research, n. 3, p. 75-134.
- Bufford, R. K, et al, 1991, Norms for the spiritual well-being scale, Journal of Psychology and Theology, v. 19 (1), p. 56-70.
- Craven, R.F, & Hirnle, C. J, 2003, Fundamental of nursing: human health and function, 4th ed, Philadelphia: Lippincott Williams and Wilkins, p. 1383-1392.
- Hawks, S. R, et al, 1995, Review of spiritual health: definition, role, and intervention strategies in health promotion, Am J Health Promot, v. 9 (5), p. 371-378.
- Hofmann, S.G, 2006, The importance of culture in cognitive and behavioral practice, Cognitive and behavioral practice, n. 13, v. 4, p. 243-254.
- Koszycki, D, et al, 2010, A multifaith spiritually based intervention for generalized anxiety disorder: a pilorandomized trial, J Clin Psychol, v. 66(4), p. 430-441.
- Livneh, H, et al, 2004, Patterns of psychosocial adaptation to chronic illness and disability: a cluster analytic approach, Psychology, Health & Medicine, n. 9, p. 411-430.
- Patrizia, C, et al, 2008, Teaching Mindfulness Based Cagnitive Therapy (MBCT) to students: The effect of MBCT on The Levels of mindfulness and Subjective Well-being, J couns Psychol Q, v. 4,p. 323-336.
- Shuchter, S. R, & Zisook, S, 1993, The course of normal grief.In M. S. Stroebe, W. Stroebe, & R.O. Hansson (Eds.), Handbook of bereavement (pp. 23-43). New York: Cambridge University Press.
- Snyder, C. R, et al, 1991, “The Wills and the Ways: Development and Validation of an Individual Differences Measure of Hope”, Journal ofPersonality and Social Psychology, n. 60, p. 570-585.
- Snyder, C. R, & Lopez, S. J, 2007, Positive psychology: The scientific and practical exploration of human strengths, Newyork, Sage Pablication Inc.
- Sanders, M.R, 1999, Triple p-positive parenting program: towards an empirically validated multilevel parenting and family support strategy for the prevention of behavior and emotional problems in children, Clinical Child and Family Psychology Review, n. 2, p. 71–90.
- Snyder, C.R, et al, 2002, Hope and academic success in college, Journal of educational psychology, n. 97, p. 820-826.
- Varricchio, C. G, & Ferrans, C. E, 2010, Quality of life assessmentsin clinical practice, Seminars in Oncolog y Nursing, v. 26 (1), p. 12-17.
- Worden, J. W, 2009, Grief counseling and grief therapy, a handbook for the mental practitioner, springerPublisher Company, LLC.
- WHO, 2005, International Statiscial Classificationof Diseasesand HealthRelated ProblemsICD-10, 2ndEdition, Geneva, Switzerland