صفحهها: 5-
تاریخ دریافت: 1389/02/23تاریخ پذیرش: 1389/05/20
چکیده:
پژوهش حاضر به شیوۀ تحلیل محتوا و با صرف نظر از ویژگی کمّی آن، به بررسی سازوکارهای فرایند درونی سازی اخلاقی در رویکردهای روان شناختی عمده می پردازد. رویکرد روان تحلیل گری، مبدء این فرایند را فشارهای اجتماعی برای مبادرت به اعمال مورد پذیرش جامعه می داند و همانندسازی و تکوین فرامن، با انگیزۀ پرهیز از از دست دادن عشق والدین را سازوکارهای اصلی می داند. بر حسب رویکرد شناختی- اجتماعی، هنجارهای اخلاقی در اصل پدیده ای بیرونی و اجتماعی بوده و از طریق فرایندهای تجربۀ تنبیه، الگوبرداری، تقویت خود، خود نظم دهی و احساس همدلی در خزانۀ رفتاری فرد جای می گیرند. از دیدگاه شناختی- تحوّلی، ارزش های اخلاقی یک نظام استدلال در درک روابط اجتماعی می باشند. سازوکارهای اساسی این فرایند را تعارض شناختی، کنش های مکمّل جذب و انطباق و در نهایت، تعادل جویی تشکیل می دهند. رویکرد شناختی- عاطفی، تحوّل درونی سازی اخلاقی را از خلال فنون نظم دهی، پردازش های شناختی و سطح بسندۀ انگیزش فرد صورت تبیین می کند. هر چند همۀ رویکردها بر تعامل تعیین کننده های درونی و محیطی تأکید می ورزند، امّا میزان مشارکت آنها در درونی سازی متفاوت است. رویکردهای روان تحلیل گری و شناختی- اجتماعی، نقش پدیده های اجتماعی ـ برونی را مؤثرتر می دانند و دیدگاه های شناختی- تحوّلی و شناختی- عاطفی بر تعیین کننده های درونی، تأکید بیشتری دارند.
سازوکارهای روان شناختی فرایند درونی سازی ارزش های اخلاقی
صادق کریم زاده*
چکیده
پژوهش حاضر به شیوۀ تحلیل محتوا و با صرف نظر از ویژگی کمّی آن، به بررسی سازوکارهای فرایند درونی سازی اخلاقی در رویکردهای روان شناختی عمده می پردازد. رویکرد روان تحلیل گری، مبدء این فرایند را فشارهای اجتماعی برای مبادرت به اعمال مورد پذیرش جامعه می داند و همانندسازی و تکوین فرامن، با انگیزۀ پرهیز از از دست دادن عشق والدین را سازوکارهای اصلی می داند. بر حسب رویکرد شناختی- اجتماعی، هنجارهای اخلاقی در اصل پدیده ای بیرونی و اجتماعی بوده و از طریق فرایندهای تجربۀ تنبیه، الگوبرداری، تقویت خود، خود نظم دهی و احساس همدلی در خزانۀ رفتاری فرد جای می گیرند. از دیدگاه شناختی- تحوّلی، ارزش های اخلاقی یک نظام استدلال در درک روابط اجتماعی می باشند. سازوکارهای اساسی این فرایند را تعارض شناختی، کنش های مکمّل جذب و انطباق و در نهایت، تعادل جویی تشکیل می دهند. رویکرد شناختی- عاطفی، تحوّل درونی سازی اخلاقی را از خلال فنون نظم دهی، پردازش های شناختی و سطح بسندۀ انگیزش فرد صورت تبیین می کند. هر چند همۀ رویکردها بر تعامل تعیین کننده های درونی و محیطی تأکید می ورزند، امّا میزان مشارکت آنها در درونی سازی متفاوت است. رویکردهای روان تحلیل گری و شناختی- اجتماعی، نقش پدیده های اجتماعی ـ برونی را مؤثرتر می دانند و دیدگاه های شناختی- تحوّلی و شناختی- عاطفی بر تعیین کننده های درونی، تأکید بیشتری دارند.