بررسى هوش و شخصیت طلاب موفق و ناموفق
Article data in English (انگلیسی)
بررسى هوش و شخصیت طلاب موفق و ناموفق
محمد رضایى1چکیده
مطالعه بنیادى درباره مؤلفه هاى شخصیت و تأثیر آن در حوزه هاى شناختى، عاطفى و رفتارى افراد مورد توجه فزاینده محققان بوده است.
پژوهش حاضر نیز با هدف بررسى مؤلفه هاى شخصیتى، به ویژه هوش طلاب موفق و ناموفق حوزه علمیه قم انجام شده است. بدین منظور 120 نفر آزمودنى از پایه هاى دوم و چهارمِ پنج مدرسه به طور تصادفى انتخاب و در دو سطح موفق و ناموفق طبقه بندى شدند.
پس از اجراى دو آزمون (پرسش نامه 16 عاملى شخصیت کتل، فرم A و تست هوش کتل، فرمB ) داده هاى به دست آمده با استفاده از روش هاى آمارى شامل محاسبه ضریب هم بستگى، میانگین، انحراف استاندارد و تحلیل واریانس دو طرفه، تجزیه و تحلیل شد و نتایج زیر به دست آمد:
1. بین طلاب موفق و غیر موفق حوزه علمیه در عامل O (بى اعتمادى اضطراب آمیز؛ اعتماد توأم با آرامش) از عوامل 16گانه شخصیت کتل، تفاوت معنادار وجود دارد؛ یعنى اینکه طلاب موفق از سطح اضطراب و نگرانى کمترى نسبت به طلاب غیر موفق برخوردارند.
2. سطح هوش طلاب موفق بالاتر از سطح هوش طلاب غیر موفق است.
کلید واژه ها: شخصیت، هوش، موفق، ناموفق.
مقدمه
روان شناسان تعاریف گوناگونى از شخصیت ارائه داده اند و «این تکثر و تفاوتى که در تعاریف شخصیت وجود دارد، نامش از اصل موضوع شخصیت نیست. بلکه متوجه مفهومى است که از آن ساخته اند و در نتیجه بازتاب ناهم گرایى دیدگاه هاى نظرى مؤلفان است» (منصور، 1368). ما در پژوهش حاضر قصد بررسى دیدگاه هاى نظرى (که هر کدام تعریفى از شخصیت ارائه کرده اند) را نداریم، بلکه هدف در اینجا بیشتر ناظر به تأثیر شخصیت بر عملکرد افراد در حوزه شناختى و پیشرفت یا عدم پیشرفت تحصیلى است و از این رو هدف اصلى پیشرفت یا عدم پیشرفت تحصیلى این افراد است. بنابراین، در اینجا تنها به یک بیان قرآنى اشاره مى کنیم که بر تأثیرگذارى شخصیت بر اعمال و رفتار انسان در حوزه هاى گوناگون تأکید دارد. قرآن شخصیت انسان را حاصل کلیه عوامل تأثیرگذار اعم از عوامل ژنتیکى (ارثی) و محیطى مى داند و مى فرماید:
کُـلٌّ یَـعْمَلُ عَلى شاکـِلَتِهِ.
هر کس آن گونه عمل مى کند که شکل گرفته است. (اسراء: 84)
به عبارت دیگر، این آیه شخصیت را متمایز کننده رفتار یک انسان از سایر افراد، در جنبه هاى مختلف (اعمال، عواطف، هیجانات و شناخت) و در موقعیت هاى گوناگون مى داند.
طبق این آیه قرآن، حوزه هاى تأثیرپذیر از شخصیت به گستردگى تمامى اعمال و رفتارهاى انسان است. یکى از این حوزه ها، مسئله تحصیل علم و کسب دانش است. این حوزه، در حقیقت یکى از مهم ترین و سرنوشت سازترین حوزه هاى زندگى بشر به شمار مى آید. در کمتر دینى به اندازه اسلام بر مسئله علم و دانش تأکید شده است. در نخستین آیات سوره علق (علق: 1 ـ 5) که اولین سوره اى است که بر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نازل شده و آغاز رسالت آن حضرت را به همراه داشته است، قبل از هر چیز سخن از خواندن و نوشتن و تعلیم انسان به وسیله خداوند متعال است.
نکته قابل توجه در این سوره این است که آغاز اولین آیه آن با لفظ «اِقرَء یعنى بخوان» بوده است، آن هم خطاب به کسى که هیچ سابقه خواندن و نوشتن ندارد، و این خود شاهد دیگرى است بر اهمیت و ارزش علم و دانش اندوزى از نظر اسلام.
پیشوایان دینى ما بعد از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله اهتمام ویژه اى به علم و دانش داشته و شاگردان زیادى نیز در رشته هاى مختلف داشته اند.
حوزه هاى علمیه وظیفه اى بس مهم در جهت حفظ و حراست از آثار گران بهاى گذشته و رشد و توسعه و تفسیر و تبیین آن با در نظر گرفتن شرایط امروز جهان به عهده دارند. انجام این وظیفه خطیر و مهم تنها از عهده کسانى ساخته است که توانایى هاى علمى لازم را با موفقیت کسب کرده باشند.
اگرچه شناسایى و تبیین عوامل مؤثر بر موفقیت و پیشرفت تحصیلى کارى دشوار و پیچیده است. اینکار از یک سو نیاز به تحقیقات علمى بیشتر و دقیق تر دارد و از سوى دیگر، حوزه هاى اثرگذار به حدى متکثر و در هم تنیده اند که تمییز آنها و تعیین درجه تأثیرگذارى آنها کار آسانى نیست؛ از جمله عوامل مهم و تأثیرگذار، مؤلفه هاى شخصیتى و هوش است که موضوع پژوهش حاضر را به خود اختصاص داده است.
بیان مسئله
در شرایطى که با توجه به افزایش سریع جمعیت بخصوص در کشورهاى جهان سوم، باید بخش عمده اى از درآمدهاى ملى این کشورها به گسترش آموزش و پرورش اختصاص یابد، در بیشتر این کشورها هنوز همه کودکان به مدارس راه نیافته اند و همچنان تعداد زیادى از بزرگ سالان و جمعیت فعال آنها بى سوادند؛ مشکل افت تحصیلى در مدارس نیز به این مشکلات افزوده شده است. (گلشن فومنى، 1375)
بنابر آمار یونسکو در سال هاى 1980 که ناظر به 121 کشور است، نرخ مردود شدن یا تکرار پایه تحصیلى دانش آموزان به ترتیب زیر بوده است:
براى 42 کشور افریقایى 17%، براى کشورهاى امریکاى لاتین و حوزه کارائیب 13%، براى 32 کشور آسیایى و اقیانوسیه 6% و براى کشورهاى اروپایى و اتحاد شوروى 2%. در کشورهاى افریقایى نرخ مردود شدن دانش آموزان از صفر تا 47%، در کشورهاى امریکاى لاتین از 4 تا 26% و در کشورهاى آسیا و اقیانوسیه از صفر تا 18% در نوسان بوده است. (همان منبع)
در کشور ما هم به رغم تلاش هاى فراوان در جهت ارتقاى سطح علمى دانش آموزان و کمک به موفقیت تحصیلى آنها، مسئله افت تحصیلى یکى از مهم ترین دغدغه ها و مشکلات کنونى نظام آموزش و پرورش است که هر سال ده ها میلیارد ریال بودجه کشور را به هدر مى دهد و نیروهاى بالقوه انسانى جامعه را یا از چرخه آموزشى کشور خارج مى کند و یا آنها را دچار مشکلات عدیده اى مانند تکرار پایه تحصیلى، بى انگیزشى و بى علاقه شدن به ادامه تحصیل، تغییر بعضى حالت ها و رفتارهاى مثبت و... مى کند.
آمارهاى به دست آمده از پژوهش هاى در مدارس کشور نشان دهنده آن است که نرخ افت تحصیلى به صورت مردودى و یا ترک تحصیل زودرس، بسیار بالاست و به طور چشم گیر، تعداد زیادى از منابع مالى و استعدادهاى انسانى جامعه را تلف کرده و آثار جبران ناپذیرى بر جاى گذاشته است. از کل 6128231 دانش آموز پنج پایه تحصیل دوره ابتدایى در سال تحصیلى 64ـ1363، تعداد 782 هزار نفر، یعنى 74/12درصد آنها مردود شده اند و براى مردودى ها در سال تحصیلى بعد، 26077 کلاسِ 30نفرى تشکیل شده است. از کل دانش آموزان دوره راهنمایى در سه پایه تحصیلى، 525833 نفر، یعنى 84/26درصد مردود شده اند و در سال بعد 17527 کلاس مجدداً به وسیله این عده اشغال شده است و نیز از مجموع دانش آموزان متوسطه در پایه ها و رشته هاى مختلف، 132626 نفر، یعنى 13/15درصد مردود شده اند که در سال بعد، 4420 کلاسِ 30نفرى را به خود اختصاص داده اند. (گلشن فومنى، 1375)
در حوزه علمیه قم نیز با وجود اقدام هایى که در جهت بهبود وضعیت گزینش طلاب و بالا بردن سطح علمى حوزه انجام گرفته است، باز هم شاهد مواردى از عدم موفقیت و پیشرفت تحصیلى در میان پذیرفته شدگان هستیم که موفق به گذراندن درس هاى تعیین شده و رسیدن به مدارج علمى لازم نمى شوند.
بنابراین لازم است که اقدامات جدى در جهت بهبود وضعیت موجود و ارتقاى سطح کیفى آموزشى، صورت گیرد. به نظر مى رسد یکى از اقدامات مؤثر و عملى در این زمینه در حوزه علمیه قم با توجه به اینکه پذیرش محصلان به صورت گزینشى و انتخابى انجام مى گیرد، شناسایى علل و عوامل مؤثر بر موفقیت تحصیل و پیشنهاد گزینش بهینه، مى باشد. بى تردید از مهم ترین عوامل مهم و تأثیرگذار بر پیشرفت تحصیلى، مؤلفه هاى شخصیتى و هوش است که پژوهش حاضر درصدد است که رابطه بین مؤلفه هاى شخصیتى و هوش طلاب حوزه علمیه قم و وضعیت تحصیلى آنها (موفقیت و عدم موفقیت) را بررسى نماید.
بنابراین پرسش هاى اصلى این پژوهش عبارتنداز:
- 1. آیا گرایش در سطح مؤلفه هاى شخصیتى در طلاب موفق و ناموفق متفاوت است؟
- 2. آیا سطح هوش در طلاب موفق و ناموفق متفاوت است؟
- 3. آیا سطح هوش در طلاب پایه هاى تحصیلى دوم و چهارم متفاوت است؟
- 4. آیا گرایش در سطح مؤلفه هاى شخصیتى در طلاب پایه هاى تحصیلى دوم و چهارم متفاوت است؟
هدف هاى پژوهش
هدف هاى پژوهش حاضر را مى توان به گونه زیر برشمرد:
الف) هدف هاى علمى
این اهداف شامل شناخت نحوه ارتباط بین مؤلفه هاى شخصیتى و عملکرد تحصیلى (موفقیت و عدم موفقیت تحصیلی)، پى بردن به تأثیر برخى از مؤلفه هاى شخصیتى در موفقیت تحصیلى و نیز تأثیر برخى دیگر از مؤلفه هاى شخصیتى در عدم موفقیت تحصیلى و دست یابى به میانگین هوشى طلاب موفق و ناموفق حوزه مى باشد.
ب) هدف هاى کاربردى
از اهداف کاربرد این پژوهش، استفاده از نتایج آن به هنگام جذب و گزینش داوطلبان در سطح مراکز آموزشى از جمله حوزه علمیه قم مى باشد.
فرضیه هاى پژوهش
با توجه به پیشینه و چارچوب نظرى پژوهش، امکان تدوین فرضیه هایى براى پاره اى از سؤالاتِ مطرح شده، وجود دارد.
- 1. گرایش در سطح مؤلفه هاى شخصیتى در طلاب موفق و ناموفق متفاوت است.
- 2. سطح هوش در طلاب موفق بالاتر از طلاب غیر موفق مى باشد.
روش تحقیق
جامعه آمارى و گروه نمونه
در این پژوهش، جامعه آمارى مشتمل بر کلیه محصلان پسر مدارس حوزه علمیه قم است که در شش پایه تحصیلى در سال تحصیلى 78ـ1377 مشغول به تحصیل بوده اند. واحدهاى نمونه گیرى شامل دو پایه تحصیل دوم و چهارم مى باشد که با توجه به موضوع پژوهش، در دو سطح موفق و ناموفق طبقه بندى شده اند.
روش نمونه گیرى و حجم نمونه
تخصیص حجم نمونه بر اساس متغیرهاى پایه تحصیلى (دوم و چهارم) و سطح پیشرفت تحصیلى (موفق و ناموفق) و برحسب هنجارهاى تعیین شده «کرجسى و مورگان»2 بهقرار زیر مى باشد:
الف) 55 نفر از طلاب پایه دوم تحصیلى شاغل در پنج مدرسه که به صورت تصادفى از بین مدارس حوزه علمیه قم انتخاب شده بودند، در دو گروه 30 و 25نفرى (30 نفر موفق و 25 نفر ناموفق) طبقه بندى شدند.
ب) 55 نفر از طلاب سال چهارم شاغل در پنج مدرسه از مدارس حوزه علمیه قم که به صورت تصادفى از بین مدارس حوزه علمیه قم انتخاب شده بودند، در دو گروه 30 و 25نفرى (30 نفر موفق و 25 نفر غیر موفق) طبقه بندى شدند.
ابزار پژوهش
براى سنجش مؤلفه هاى شخصیتى از پرسش نامه 16عاملى شخصیت کتل فرمA استفاده شده است. این پرسش نامه از 187 پرسش سه گزینه اى تشکیل شده است. رگه هاى اساسى (رگه هاى عمقی) یا عواملى که این پرسش نامه به اندازه گیرى آنها مى پردازد، عبارتند از:
- عاملA (ادوارى خویى ـ گسیخته خویی).
- عاملB (هوش عمومى ـ نارسایى عقلی).
- عاملC (پایدارى هیجانى یا نیرومندى «من» ـ نوروزگرایى عمومى یا ناپایدارى هیجانی).
- عاملE (سلطه، استیلا ـ اطاعت، تسلیم).
- عاملF (برون گردى ـ نابرون گردی).
- عاملG (خلق استوار ـ خلق نارس و وابسته).
- عاملH (ادوارى خویى متهورانه ـ گسیخته خویى اساسی).
- عاملI (حساسیت هیجانى ـ زمختى رشدیافتگی).
- عاملL (گسیخته خویى پارانویاگونه ـ در دسترس بودن اعتمادآمیز).
- عاملM (کولى گرى ـ رغبت هاى عملی).
روش تجزیه و تحلیل داده ها
طرح تحلیل داده ها در پژوهش حاضر، طرح تحلیل واریانس دو متغیرى (طرح عاملى 2×2)، وضعیت تحصیلى در دو سطح موفق و ناموفق، و پایه تحصیلى در دو سطح دوم و چهارم مى باشد و از روش هاى توصیفى شامل میانگین، انحراف استاندارد و ضریب هم بستگى نیز استفاده شده است.
نتیجه گیرى
نتایج به دست آمده از اجراى آزمون 16عاملى شخصیت کتل و تحلیل آمارى آنها، نشان مى دهد که بیشترین تفاوت بین میانگین نمرات آزمودنى ها بین دو گروه «موفق تحصیلی» و «ناموفق تحصیلی» در عوامل 16گانه آزمون شخصیت کتل، در عامل (بى اعتمادى اضطراب آمیز ـ اعتماد توأم با آرامش) با میانگین 350/9 M=و 920/10 M=و انحراف استانداردى برابر 856/3=1 SDو 713/3=2 SDتفاوت (570/1) مى باشد.
چنانچه در جدول شماره 1 نشان داده شده است.
جدول (1) میانگین و انحراف استاندارد آزمودنى ها در عوامل 16 گانه تست شخصیت کتل به تفکیک دو گروه موفق و ناموفق تحصیلى
بنابراین باید پاسخ پرسش اول پژوهش که «آیا گرایش مؤلفه هاى شخصیتى در طلاب موفق و ناموفق متفاوت است؟» را مثبت و فرضیه تدوین شده بر اساس پیشینه پژوهشى (گرایش مؤلفه هاى شخصیتى در طلاب موفق و غیر موفق متفاوت است) را تأئید شده دانست.
تفاوت عامل O در دو گروه موفق و ناموفق به این ترتیب است که: میانگین نمرات طلاب موفق در عامل O به طرف قطب منفى تمایل دارد. در حالى که تمایل میانگین نمرات طلاب غیر موفق به طرف قطب مثبت است و در مقایسه با نمرات طلاب موفق پایین تر از میانگین نمرات طلاب غیر موفق مى باشد و معناى آن این است که در طلاب غیر موفق تمایل خلق غمگین و حساسیت هیجانى بیشتر وجود دارد و گرایش به بى ارزش شمردن خود در آنها دیده مى شود. وجود این تمایلات در طلاب غیر موفق از یک سو وضعیت درسى و تحصیلى آنها را تضعیف مى کند و از سوى دیگر به دنبال افت تحصیلى این تمایل (خلق غمگین و...) تشدید مى شود و در نتیجه در فرد یک دور باطل ایجاد مى کند. در حالى که طلاب موفق از آرامش بیشترى برخوردارند و کمتر دچار حساسیت هیجانى، پشیمانى و یأس مى شوند و هراس و نشانه هاى ضعف روانى در آنها کمتر به چشم مى خورد. وجود این آرامش و عدم حساسیت در طلاب موفق از یک سو در پیشرفت تحصیلى آنها مؤثر است و از سوى دیگر با موفقیت تحصیلى، این آرامش و امیدوارى بیشتر مى شود.
همچنین نتایج به دست آمده از اجراى آزمون هوش کتل و تحلیل آمارى آنها، نشان مى دهد که بین میانگین نمرات آزمودنى هاى دو گروه موفق و ناموفق تحصیلى در عامل هوش با میانگین 166/26=1 Mو 180/22=2 M و انحراف استانداردى برابر 092/5=1 SPو 005/5=2 SPتفاوت زیاد و چشم گیرى وجود دارد (تفاوت 985/3)؛ چنانچه در جدول شماره 2 آمده است.
گروه ها | تعداد | میانگین | انحراف استانداردى |
موفق | 55 | 166/26 | 092/5 |
ناموفق | 55 | 180/22 | 005/5 |
جدول (2) میانگین و انحراف استاندارد آزمودنى ها در عوامل هوش به تفکیک دو گروه (موفق و ناموفق تحصیلی)
بنابراین، پایه پاسخ پرسش دوم پژوهش که «آیا سطح هوش در طلاب موفق و ناموفق متفاوت است؟» را مثبت و فرضیه تدوین شده بر اساس پیشینه پژوهشى (سطح هوش در طلاب موفق بالاتر از طلاب غیر موفق است) را نیز کاملاً تأیید شده دانست.
پرسش سوّمى که در این پژوهش مطرح شد، این بود که «آیا گرایش مؤلفه هاى شخصیتى در طلاب پایه هاى تحصیلى دوم و چهارم متفاوت است؟» با توجه به عدم وجود سابقه تحقیق و پژوهش در مورد گرایش هاى شخصیتى طلاب بر اساس پایه هاى تحصیلى (دوم و چهارم) آنها، فرضیه خاصى (در نفى یا اثبات) تدوین نشد و تنها نتایج به دست آمده، پاسخ این پرسش را تعیین مى کند.
این نتایج که از اجراى آزمون شخصیت کتل و تحلیل آمارى آنها مشخص شده است، نشان مى دهد که بیشترین تفاوت بین میانگین نمرات آزمودنى هاى پایه دوم و چهارم تحصیلى در عوامل 16گانه تست شخصیت کتل، در عامل 1 Q(بنیادگرایى، محافظه کاری) با میانگین 425/8=1 Mو 285/7=2 Mو انحراف استانداردى برابر با 660/2=1 SDو 654/2=2SD به دست آمده است (با تفاوت: 140/1)؛ که در جدول شماره 3 نشان داده شده است.
جدول (3) میانگین و انحراف استاندارد آزمودنى ها در عوامل 16 گانه شخصیت کتل به تفکیک دو پایه تحصیلى (پایه دوم و چهارم)
بنابراین، پاسخ پرسش سوم پژوهش نیز مثبت است؛ یعنى بین طلاب پایه هاى دوم و چهارم در عامل 1Q (بنیادگرایى، محافظه کاری) تفاوت معنادار وجود دارد؛ به این صورت که میانگین نمرات طلاب پایه هاى دوم به طرف قطب مثبت و میانگین نمرات طلاب پایه هاى چهارم به طرف قطب منفى تمایل دارد و معناى آن این است که طلاب پایه هاى دوم به تجربه و تعقل، بیشتر گرایش دارند، در حالى که در طلاب پایه هاى چهارم، غلبه با گرایش هاى محافظه کارانه، سنت گرایانه و اخلاقى است.
اما پرسش چهارمى که در این پژوهش به آن توجه شد، عبارت بود از: «آیا سطح هوش در طلاب پایه هاى تحصیلى دوم و چهارم متفاوت است؟»
در مورد این پرسش نیز با توجه به نبود پیشینه پژوهش در زمینه سطح هوش طلاب بر اساس پایه هاى تحصیلى (دوم و چهارم) آنها، فرضیه خاصى (در نفى یا اثبات) تدوین نشد و تنها نتایج به دست آمده، پاسخ این پرسش را تعیین مى کند.
نتایج به دست آمده از اجراى آزمون کتل 3 و تحلیل آمارى آنها (تحلیل داده هاى توصیفى و میانگین هاى ارائه شده)، نشان مى دهد که تفاوت بین دو میانگین نمره هاى آزمودنى هاى پایه هاى تحصیلى دوم وچهارم در عامل هوش با میانگین 111/24=1 Mو 590/24=2 Mو انحراف استانداردى برابر با 660/5=1 SDو 200/5=2 SDبسیار کم و غیر قابل اعتناست؛ چنانچه در نمودار شماره 4 نشان داده شده است:
پایه تحصیلى | تعداد | میانگین | انحراف استاندارد |
دوم | 55 | 111/24 | 660/5 |
چهارم | 55 | 590/24 | 200/5 |
جدول (4) میانگین و انحراف استاندارد آزمودنى ها در عامل هوش به تفکیک پایه تحصیلى (دوم و چهارم)
بنابراین، پاسخ پرسش چهارم پژوهش منفى است؛ یعنى تفاوت معنادارى بین طلاب پایه هاى تحصیلى دوم و چهارم وجود ندارد.
تحلیل نهایى
بر اساس تحلیل نتایج مى توان یافته هاى نهایى پژوهش را برشمرد:
1. بین برخى از مؤلفه هاى شخصیت و پیشرفت تحصیلى ارتباط وجود دارد. مؤلفه O که نشان گر حالت اضطرابى و یا آرامش و سکون فرد است، در وضعیت تحصیلى او مؤثر مى باشد. البته باید همواره به این نکته توجه داشت که عوامل متعددى در وضعیت تحصیلى تأثیر دارند که در اینجا عامل O تنها به عنوان یکى از عوامل مؤثر مطرح مى شود. به نظر مى رسد که ارتباط بین تمایل به قطب مثبت در عامل Oو عدم پیشرفت تحصیلى، از آن جهت باشد که فرد همواره با جدال هاى درونى شده اى روبه روست که او را در معرض برانگیختگى هاى غیر قابل کنترل و مهار قرار مى دهند که فرد در واکنش بدین جدال هاى درونى شده، به نقادى خویش مى پردازد، احساس بى کفایتى مى کند و در ارزیابى هایش همواره خود را بى ارزش تلقى مى کند. این حالت هاى عاطفى در یادگیرى و علاقه مندى او به تحصیل، تأثیر منفى مى گذارد.
اما کسانى که تمایل به قطب منفى (O)این عامل دارند، به سبب برخوردارى از سکون و آرامش روحى، کمتر دچار احساس بى کفایتى، افسردگى، حساسیت هیجانى و یأس مى شوند. همین امر در یادگیرى و موفقیت درسى آنها مؤثر است.
2. کسانى که داراى موفقیت تحصیلى هستند، نسبت به کسانى که موفقیت تحصیلى ندارند، از سطح هوشى بالاترى برخوردارند. بدین ترتیب کسانى که داراى هوش بالایى هستند، زمینه موفقیت و پیشرفت تحصیلى بالایى نیز دارند.
3. در مورد رابطه بین مؤلفه هاى شخصیتى و پایه هاى تحصیلى (دوم وچهارم)، نتایج به دست آمده حاکى از تفاوت بین پایه هاى تحصیلى در عامل 1 Q(بنیادگرایى، محافظه کاری) است. طلاب در ابتداى حضورشان در حوزه از گرایشات تجربى، استدلالى و تعقلى بیشترى نسبت به دیگر طلاب برخوردارند. هرچه مدت حضورشان در حوزه بیشتر مى شود، به طرف گرایشات سنتى و اخلاقى بیشتر تمایل پیدا مى کنند و به اصول و قوانین سنتى و اخلاقى مطرح در حوزه پایبندتر مى شوند.
اگر پایبندى به سنت ها، مسائل اخلاقى و پذیرش تعبدى احکام و قوانین شریعت به عنوان یکى از هدف هاى تربیتى حوزه علمیه قم باشد (که به نظر مى رسد چنین باشد)، نتایج پژوهش حاضر بیان گر آن است که حوزه در این زمینه موفق بوده است.
4. بین هوش و پایه هاى تحصیلى ارتباط معنادار وجود ندارد؛ یعنى کسانى که در پایه هاى مختلف تحصیلى حوزه مشغول به تحصیل هستند، لزوماً به لحاظ سطح هوشى با یکدیگر تفاوت قابل ملاحظه اى (معنادار) ندارند.
منابع فارسى
- 1. احمدى، على اصغر، روان شناسى شخصیت از دیدگاه اسلام، تهران، چاپ سوم، انتشارات امیرکبیر، 1374 ه . ش .
- 2. پورافکارى، نصرت الله، فرهنگ جامع روان شناسى و روان پزشکى، تهران، چاپ اول، فرهنگ معاصر، 1373 ه . ش .
- 3. پیاژه، ژان، روان شناسى هوش، ترجمه: میرباقر، تهران، چاپ دوم، انتشارات ابجد، 1372 ه . ش .
- 4. دادستان، پریرخ، روان شناسى هوش، (جزوه درسى چاپ نشده گروه روان شناسى دانشگاه تهران)، 1372 ه . ش .
- 5. دلاور، على، روش هاى تحقیق در روان شناسى و علوم تربیتى، تهران، دانشگاه پیام نور، 1376 ه . ش .
- 6. سیاسى، على اکبر، نظریه هاى شخصیت یا مکاتب روان شناسى، تهران، دانشگاه تهران، 1374 ه . ش .
- 7. گلشن فومنى، محمدرسول، جامعه شناسى آموزش و پرورش، تهران، چاپ دوم، انتشارات شیفته، 1375ه .ش.
- 8. لطف آبادى، حسین، سنجش و اندازه گیرى در علوم تربیتى و روان شناسى، مشهد، انتشارات فردوسى، 1374 ه . ش .
- 9. منصور، محمود و دادستان، پریرخ و راد، م، لغت نامه روان شناسى، تهران، انتشارات ژرف، 1365 ه . ش .
- 10. منصور، محمود و دادستان، پریرخ، روان شناسى ژنتیک(2)، تهران، چاپ اول، انتشارات ژرف، 1369 ه .ش.
- 11. نورى، مهدى، رشد و تکامل شخصیت، تهران، چاپ اول، انتشارات حکمت، 1368 ه . ش .
- 12. هومن، حیدرعلى، شناخت روش علمى در علوم رفتارى، تهران، نشر پارسا، 1374 ه . ش .
- 13. هومن، حیدرعلى، استنباط آمارى در پژوهش رفتارى، تهران، مؤسسه انتشارات پیک فرهنگ، 1374 ه . ش .
منابع لاتین
- 1. testing Psychological, A, Anastasi Macmillan, New York, (1968).
- 2. Cole / Brooks, Pacific Grove, CA. Personality The Psycholoyy of B.J ,Carducci, (1998).
- 3. Brace and Wond, Personality and motivation structure and measurement R.B. Cattell, Harcourt, New York, (1957).
- 4. Institute for Personality and Ability Testing, Culturefree test, R,B, Cattell, World Book Company, New York, (1956).
- 5. Harper and Co, London. Description and measurement of Personality R.B, Cattell, (1946).
پى نوشت ها
1 کارشناس ارشد روان شناسى بالینى و عضو هیئت علمى گروه معارف اسلامى دانشگاه علوم پزشکى کرمان.
2. Krejci and Morgan.