بررسی رابطه بین رضایتمندی زناشویی و مدت زمان ازدواج در میان دانش پژوهان مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
خانواده كوچكترين واحد اجتماعي و اساس تشكيل جامعه و حفظ عواطف انساني است كه هرچه بيشتر بايد مورد توجه قرارگيرد و از خشونتهاي خانوادگي جلوگيري شود. در مورد چگونگي تشكيل خانواده نظريههاي متفاوتي وجود دارد. برخي از جامعهشناسان، خانواده را يك سازمان اجتماعي ساده ميدانند. گروهي روابط خويشاوندي را كه بر اساس همخوني متكي است، مبدأ تشكيل خانواده ميدانند و خانواده را هستة اولية تشكيل جامعه ميپندارند.
تشكيل خانواده و ارتباطات زناشويي با ازدواج آغاز ميشود. ازدواج، پديدهاي است كه ميتواند باعث آرامش و سلامت رواني زن و مرد باشد؛ چنانكه ميتواند به جايي برسد كه به جاي تأمين انرژي رواني زوجين، انرژي زيادي از آنان بگيرد و باعث بروز انواع اختلالات رواني شود. در اين صورت، تنها دو راه حل براي زوج درمانده باقي ميماند: اول اينكه گرچه زندگي زناشويي آنها آكنده از آشفتگيهاست، آن را تحمل كنند و دومين راه حل، طلاق است؛ راهي كه در سالهاي اخير، بسياري كسان آن را برميگزينند.
امروزه جايگاه خانواده در كشورهاي پيشرفته دچار تغييراتي شده است. اين تغييرات زمينة بسياري از ناسازگاريها و تعارضات زناشويي را فراهم آورد. بنا به گزارش جامعهشناسان و روانشناسان در سالهاي اخير احساس امنيت، آرامش و روابط صميمانه ميان زنان و مردان به سستي گراييده است و خانوادهها به گونهاي فزاينده با نيروهاي ويرانگر روبهرو شدهاند. به طور كلي با توجه به ديدگاه جامعهشناختي و روانشناختي، چند عامل بر ساختار كانون ازدواج اثر مستقيم و مهم دارند كه عبارتاند از: شخصيت طرفين در ازدواج، سبكهاي دلبستگي زن و مرد، هماهنگي و همساني نيازهاي بنيادين زوجين، باورهاي ارتباطي، انتظارات غيرمنطقي از يكديگر. شناختگرايان و زوج درمانگران تأكيد دارند كه در ميان تمام عوامل، متغيرهاي شناختي در رضايتمندي و سازگاري زناشويي نقش مهميايفا ميكنند. در ميان متغيرهاي شناختي باورهاي ارتباطي با دو مؤلفه يعني مفروضها و معيارهاي ذهني نقش مهميدر پديدآيي، ساخت و تحول رابطة زناشويي ايفا ميكنند. اما تا كنون هيچ مطالعهاي ساختار و سهم اين مفروضها و معيارها را در فرهنگ ايراني بررسي نكرده است.
خانواده در كشورهاي اسلامي، به ويژه ايران، اهميت خاصي دارد و تاكنون برنامههاي كلاني با بهرهگيري از دستورهاي اسلام در مورد خانواده در كشور اجرا شده است. اگر بخواهيم اهميت خانواده را از ميان مهمترين مسائل روزمره مانند كار، مذهب، سياست در ميان ايرانيان ارزيابي كنيم، بهتر است به تحقيقات انجام شده بنگريم. در پيمايشي كه وزارت ارشاد انجام داده، به اين نتيجه ميرسيم كه در بين مسائل مهم روزمره كه با اين سؤال انجام شده است كه: «اگر اجازه بدهيد ميل دارم بدانم نظر شما در مورد اهميت موضوعاتي مانند كار خانواده، مذهب وسياست چيست؟» لطفاً بگوييد: «هركدام تا چه اندازهاي براي شما اهميت دارد؟» در جواب اين پرسش كه در 28 استان كشور ارزيابي شد خانواده اولين موضوع مهمي بود كه با گزينة «خيلي زياد» با فرواني 9/97 درصد در متأهل و 7/96 در مجرد روبهروشد. از طرفي با توجه به رشد 17/7 درصدي طلاق نسبت به مدت مشابه سال گذشته و با مقايسة اين دو گزارش ميتوان به اين نتيجه رسيد كه در نگرش بيشتر ايرانيان خانواده با اهميتترين موضوع است، اما تزلزل و طلاق نيز در حد بالايي در خانوادههاي ايراني وجود دارد كه اين موضوع منشأ بروز آسيبهاي اجتماعي فراواني است.
يكي از عوامل مؤثر در ناپايداري ازدواج، نبودن رابطة انساني در خانوادههاست كه اين عامل بر اثر فقدان شناخت قبل از ازدواج به وجود ميآيد. ممكن است همسران دربارة يكدگر شناخت كافي نداشته باشند و درنتيجه روابط انساني بين آنها ضعيف و زندگيشان متلاشي شود.
به طور كلي ميتوان دلايل اصلي بروز طلاق را فقدان تفاهم شخصيتي و ناهمسانيهاي فرهنگي و اجتماعي، مطلوبنبودن فرايند همسريابي، نارضايتيهاي جنسي، فقدان آموزش در خصوص مهارتهاي زندگي، تا سازگاري سبكهاي دلبستگي زوجين، باورها و نگرشهاي نا كارآمد و انتظارات غير منطقي از ازدواج دانست. اليس معتقد است كه نگرشها و تصورات غير منطقي افراد ميتواند در ايجاد رابطة عاطفي ناكارآمد نقش بسزايي ايفا كند. ازديدگاه شناخت درمانگران ريشة بسياري از سوء تفاهمها در زندگي زناشويي، انديشههاي تعصبآميز و غير منطقي زوجهاست.
نگرش روانشناسان و جامعهشناسان معاصر به خانواده نگرش اصلاحي وتقويتي است. در حال حاضر خانوادهدرماني با طيف وسيعي از شيوههاي درمان، در درمان مشكلات متنوع زيستي، رواني و اجتماعي به كار ميرود. در درون اين طيف گسترده و جامع در مورد مشكلاتي كه از نظر درمان خانواده مناسب شناخته شده ديدگاههاي متنوع ديده ميشود. يكي از روشهايي كه ميتواند نقش مهميدر رضايت زناشويي ايفا كند استفاده ازقابليتها، ظرفيتها ومنابع هيجاني و عاطفي موجود در زوجين و كنترل، هدايت، مديريت و جهتدهي اين قابليتها در راستاي رضايت زناشويي است. براساس يافتههاي پژوهشهاي انجام شده در مورد تعاملات زناشويي، فرض برآن است كه اگر زوجها از هيجانهاي همسرانشان آگاه شوند و بتوانند هيجانهايشان را آشكارا به يكديگر اطلاع دهند و ابراز كنند زندگي بهتري خواهند داشت. براي اين كار لازم است از علل، جوانب و پيامدهاي هيجانهايشان بر زندگي زناشويي آگاه شوند.
در كشور ما خانواده اهميت بالايي در مقايسه با ساير گزينهها (كار، مذهب، سياست) دارد. خانواده بنياديترين تشكل اجتماعي و اصليترين جزء اجتماع است. دستيابي به جامعة سالم در گرو سلامت خانواده، و خانواده، سالم در گرو برخورداري افراد از سلامت رواني و داشتن ارتباط مطلوب با يكديگر است. خانواده نظام اجتماعي منحصر به فردي است كه عضويت در آن بر اساس مجموعه عوامل زيستي، قانوني عاطفي و جغرافياي شكل ميگيرد. بر عكس ساير نظامهاي اجتماعي، ورود به داخل نهاد خانواده از طريق تولد، به فرزندي گرفتن يا ازدواج و تنها با مرگ، عضويت در نهاد خانواده از بين ميرود.
چرخة حيات خانواده مرحلة پيوسته شناخته شده است كه هر مرحله مجموعهاي از وظايف اعضاي خانواده را در بر ميگيرد كه بايد براي ورود به مرحلة بعدي رشد، آن وظايف را به طور كامل انجام دهند. شكست در اداي وظايف به ايجاد مشكلات سازگاري منجر ميشود. هالفورد (2001) تعارض زوجين را ناشي از عادات و شخصيت همسر و مشكل ارتباطي در حوزههاي گوناگون ميداند. جاكوبسن و كريستنسن (1996) تعارض را موقعيتي به شمار ميآورند كه همسران، دچار مشكلات ارتباطي و حل مسئله ميشوند؛ زندگي را مشكل مييابند و پذيرش تفاوتهاي موجود براي طرفين دشوار ميشود. در واقع تعارضات حل نشده درون رواني فرد كه از خانواده اصلي او مشتق ميشود، در روابط صميميبعدي فرد با افرادي مانند همسر تكرار و برونريزي ميشود كه به شكلگيري الگوهاي ارتباطي ناسالم و غير واقع بينانهاي بين زوجين ميانجامد. گاتمن (1993) دربين زوجين آشفته هفت الگوي ارتباطي مشكلزا را كه وجه تمايز آنها از زوجين سالم است، شناسايي كرده، از جمله: عواطف منفي متقابل، نسبت پايين رفتارهاي مثبت به منفي، نسبت بالاي انتقاد، تدافعي رفتار كردن، تحقير و عيبجويي و اسناددهيهاي منفي و ثابت به همسر. رايس (1996) دو نوع تعارض را در روابط زناشويي مطرح ميسازد: تعارض سازنده و تعارض مخرب. در تعارض سارنده تمركز بر حل مسئله وجود دارد و در آن نزديكي، احترام مثبت، اعتماد به يكديگر وجود ندارد و هيجان منفي و پاسخ كلامي اندكي بين زوجين وجود دارد. در تعارض مخرب، زوجين همديگر را به جاي مسئله مورد حمله قرار ميدهند. در اين تعارض از طريق سرزنش و انتقاد، هريك ميكوشد ديگري را تحت نفوذ خود در آورد و اظهار نظرهاي بسيار منفي بر ضد او به كار برد كه در اين حالت ارتباط درستي بين آنها برقرار نميشود. در اين نوع ارتباط مجادلههاي بيهوده و مخرب، بياعتمادي، بياحترامي، توهين، خصومت، دشمني و دشنام مشاهده ميشود. بنابراين ميتوان گفت تعارض زناشويي عبارت است از نوعي ارتباط زناشويي كه در آن رفتارهاي خصومتآميزي مثل توهين، سرزنش، انتقاد و حملة فيزيكي وجود دارد و زوجين در آن نسبت به يكديگر احساس كينه، نفرت و خشم داشته، هريك عقيده دارد كه همسرش انسان نامطلوب و ناسازگاري است كه موجب رنجش وعذاب او ميگردد.
در زمينة آثار مخرب تعارض زناشويي ميتوان به پيامدهاي جسمي، رواني اشاره كرد. خطر فزايندة انواع اختلالات رواني مانند افسردگي، سوء مصرف مواد، ناكارآمدي جنسي و مشكلات رفتاري، كاهش ايمني بدن، افزايش فشار خون، تصلب شرايين و درد ناشي از بيماريهاي مزمن، همچنين خشونت و سرانجام طلاق، فقط بخشي از عوارضي هستند كه در پژوهشها آمده است. در مقابل مفاهيم تعارض و ناسازگاري مفاهيمي مانند رضايت، سازگاري و صميميت بين زوجين مطرح است. اسپنير سازگاري را فرايندي تعريف ميكند كه پيامدهاي آن با ميزان 1. اختلافهاي مشكلآفرين همسران، 2. تنشهاي بين فردي و اضطراب فردي، 3. رضايتمندي زوجين؛ 4. انسجام دروني؛ 5. هم فكري دربارة مسائل مهم زناشويي مشخص ميشود. بنابراين سازگاري مفهومي چند بعدي است كه نه تنها فرد، بلكه رابطة زناشويي او را دربر ميگيرد و نسبت رضايتمندي، ويژگيهاي عينيتري دارد. رضايتمندي يكي ديگر از مفاهيمي است كه در خانواده درماني مطرح ميشود. رضايتمندي زناشويي پيامد توافق زناشويي است و به صورت دروني احساس ميشود. اصطلاح توافق زناشويي، رابطة مناسب زن و شوهر را توصيف ميكند. در رابطه با توافق بالا، هر دو زوج، به گونهاي رفتار، تصور و ادارك ميكنند كه گويا نيازها و انتظارهايشان برآورده شده و چيزي وجود ندارد. كه در روابطشان خلل ايجاد كند. در ازدواج بدون توافق زناشويي مشكلات موجود ميان زوجين به حدي بالاست كه آنها را از احساس برآورده شدن نيازها و انتظارات بازميدارد. اغلب زوجها، جايي بين اين دو انتها قرار دارند و زمينههايي از توافق و نبود توافق وجود دارد.
تعريف ديگر رضايتمندي زناشويي عبارت است از: حالتي كه طي آن زن و شوهر از ازدواج با يكديگر و با همبودن احساس شادماني ورضايت دارند.
صميميت از مفاهيمياست كه در روابط و تعاملات زناشويي مطرح ميشود. استنلي ، ماركمن ، پترز و لبر (1995) بيان كردهاند كه صميميت به هرگونه رابطه يا دوستي اشاره دارد كه در بردارندة گرمي، بازبودن و سهيم شدن غير رسميباشد. اين تعاريف اگرچه به صورت ذهني استنتاج شدهاند، يك مبناي نسبي دارند. مك آدامز و ادن در اين زمينه به تحليل اظهارات ذهني افراد در خصوص معناي صميميت پرداخته و آنها را به صورت مادههاي مقياسي داراي اعتبار و مطابق با يك نظريه چند بعد نگرانه گردآوري كردهاند. در اين زمينه از افراد خواسته شد زماني را به ياد آورند كه يك صميميت رضايتبخش را تجربه كردهاند و آنگاه تا جايي كه ممكن است و به طور كامل ثبت كنند. او پس از تجزيه و تحليل دادههاي مربوط، به استخراج درونمايههاي مشترك پرداخت و از آنها براي فرمولبندي يك تعريف دوازده مؤلفهاي از صميميت بهره برد. اين مؤلفهها عبارتاند از: استمرار و پايايي، وجد، مسئوليتپذيري، مذاكرهپذيري، همدلي، موافقت، هماهنگي، خودافشايي، آسانگيري، محدوديت و تعالي. براساس ادبيات مربوط به موضوعات زناشويي، تعريف زير از صميميت پيشنهاد ميشود: صميمت عبارت است از رابطة ديرپاي عاشقانه با توجه به سطح تعهد و نزديكي عاطفي شناختي و فيزيكي كه فرد در رابطه متقابل خود با شريكش تجربه ميكند.
با توجه به تعاريف ذكر شده مؤلفههاي صميميت را ميتوان به 9 حيطه تقسيم كرد: صميميت عاطفي، صميميت روانشناختي، صميميت عقلاني، صميميت جنسي، صميميت فيريكي، صميميت معنوي، صميميت زيباشناختي، صميميت اجتماعي تفريحي، صميميت زماني.
متون ديني، از منابع مهم در ارتباط زناشويي وتعاملات خانوادگي است. منابع و متون ديني، به ويژه منابع و متون مذهب شيعه، به تفصيل به اهميت جايگاه خانواده پرداخته است. نياز روح به كانون آرامش، از نيازهايي است كه قرآن به آن اشاره كرده. اين نياز در كنار همسر شايسته، برآورده ميشود. همسر شايسته در پيشامدهاي زندگي، راه وصول به آرامش و سعادت را نزديك مي كند. برخي مفسران، مقصود از لباس را در آية 187 بقره، سكون و آرامش دانستهاند؛ همانگونه كه خدا شب را لباس (ماية آرامش و سكون) دانسته «و جَعلنا الّيلَ لباسا»، نيز به سكون و آرامشي كه با همسر حاصل مي شود، اشاره كرده است: «هن لباس لكم و انتم لباس لهن». در مورد وجود محبت و صميميت بين زوجين حضرت پيامبر اكرم ميفرمايند: وقتي مرد به زن خود با محبت مينگرد و زنش بدو با مهر نگاه ميكند، خداوند با ديدة رحمت به آنها نگاه ميكند. بنابراين نگاه محبتآميز زن و شوهر به هم، باعث نازل شدن رحمت الاهي بر آنان است؛ زيرا نگاه محبتآميز بر قلب زوجين اثر ميگذارد. توجه مرد به خانواده و محبت به آنها به اندازهاي اهميت دارد كه پيامبر اكرم نشستن مرد در كنار همسرش را از اعتكاف در مسجد النبي بيشتر دوست دارد.
خانواده يكي از جهانيترين نهادهاي بشري است كه از دو نفر با استعدادهاي متفاوت و نيازها و علايق مختلف و در يك كلام با شخصيتهاي گوناگون تشكيل شده است. رابطة زناشويي صميميمستلزم آن است كه زوجين ياد بگيرند با هم ارتباط برقرار كنند و با هم متفاوت باشند.
اگر بخواهيم از تاريخچة رضايتمندي زناشويي اطلاعاتي داشته باشيم ابتدا بايد به ريشههاي خانواده درماني بپردازيم؛ زيرا رضايتمندي زناشويي و بهبود در روابط زن و مرد هدف نهايي خانوادهدرماني به شمار ميرود. به عبارت ديگر هدف اصلي خانوادهدرماني اين است كه حل مشكلات موجود را تسهيل كندو رشد سالم خانواده را با تمركز بر ارتباط بين فردي و اعضاي مهم خانواده و شبكة اجتماعي بهبود بخشد.
آغاز نهضت خانواده، درماني مقارن اواخر دهة 1940 و اوايل دهة 1950 يعني بعد از جنگ جهاني دوم و گردهمايي مجدد اعضاي خانواده بعد از جداييهاست. با اين حال نظريات دربارة ريشهها و سرچشمههاي اين نهضت به قبل از اين دوران برميگردد. ناتان اكرمن ميگويد: به طور كلي ميتوان گفت كه در چهل سال گذشته، آن هم بيشتر تحت تأثير نهضت انسانگرايانه ـ اگزيستانسيال، انحراف محسوسي از درمان فردي و فرايندهاي رواني به سمت عوامل اجتماعي، محيطي و بين فردي پديد آمده است؛ تحولي كه از جمله ثمرات آن، پيدايش روشهاي گروهي در آموزش، مديريت و درمان است. بسياري از روانشناسان معتقدند مردم در گروه متولد ميشوند، در گروه زندگي ميكنند، درگروه كار ميكنند، در گروه بيمار ميشوند، پس چرا درگروه درمان نشوند؟ در مجموع، در مقايسه با دورة قبل از جنگ، مداخلة روانشناختي در گسترة وسيعتري از افراد متعلق به زمينههاي اجتماعي و آموزشي مختلف مقبوليت يافته بود. گلدنبرگ و گلدنبرگ(1983) به پنج تحول علمي و باليني ظاهرآً متصل اشاره ميكند كه متفقاً صحنه را براي ظهور خانوادهدرماني مهيا ساختهاند. اين پنج حوزه عبارتاند از: 1. گسترش درمان روانكاوي براي گسترة كامل مشكلات عاطفي كه سرانجام شامل كار با كل خانواده نيز شد؛ 2. معرفي نظرية عموميسيستمها با تأكيدي كه بر شناخت روابط ميان اجزاي مؤلف يك كل همبسته داشت؛ 3. پژوهش راجع به نقش خانواده در پديدآيي اسكيزوفرني در يكي از اعضاي خانواده؛ 4. تحول و ظهور حوزههاي راهنمايي كودك و مشاوره زناشويي؛ 5. افزايش علاقه به فنون باليني جديد نظير گروهدرماني.
براي درك آنچه امروز مورد توجه است ضرورت دارد، هرچند كوتاه، به سير تحول مشاوره خانواده بپردازيم. نخستين نظريهاي را كه نقطة عطفي در يافتههاي كهن روانشناسي بود، فرويد ارائه كرد. به نظر وي رفتارهاي انسان، ريشه در ناخودآگاه او دارد و بنابراين براي درمان وي بايد آنچه ناخود آگاه است، به بخش آگاه ذهن كشيده شود. شايان ذكر است كه يافتههاي فرويد و فرويديهاي جديد بر مبناي اطلاعاتي استوار بود كه از مطالعة بيماران كسب كرده بود و همين اطلاعات به افراد عادي تعميم داده مي شد. سازههاي رضايت زناشويي، سازگاري زناشويي وخرسندي زناشويي از ديرباز در متون روانشناسي، به خصوص در متون خانواده درماني، به طور گسترده به چشم ميخورد. در واقع هدف نهايي تمام خانواده درمانگرها صرف نظر از روشها و فنون درماني و نظرياتشان، رسيدن به رضايت و سازگاري خانوادههاي نامتعادل است.
رضايتمندي زناشويي پيامد توافق زناشويي است و به صورت دروني احساس ميشود. اصطلاح توافق زناشويي، رابطة مناسب زن و شوهر را توصيف ميكند. در رابطه با توافق بالا، هر دو زوج به گونهاي رفتار، تصور و ادارك ميكنند كه گويا نيازها و انتظارهايشان برآورده شده و چيزي وجود ندارد. كه در روابطشان خلل ايجاد كند. در ازدواج بدون توافق زناشويي مشكلات موجود ميان زوجين به حدي بالاست كه آنها را از احساس برآورده شدن نيازها و انتظارات باز ميدارد. اغلب زوجها، جايي بين اين دو انتها قرار دارند و زمينههايي از توافق و نبود توافق را تجربه ميكنند. رضايتمندي زناشويي حالتي است كه طي آن زن و شوهر از ازدواج با يكديگر و با هم بودن احساس شادماني ورضايت دارند.
اغلب رضايتمندي زناشويي را به صورت نگرشها يا احساسات كلي فرد راجع به همسر و رابطهاش تعريف ميكنند. يعني رضايتمندي زناشويي يك پديده درونفردي و يك برداشت فردي از همسر و رابطه است. چنين تعريفي از رضايتمندي زناشويي بيانگر آن است كه رضايتمندي يك مفهوم تك بعدي و مبين ارزيابي كلي فرد دربارة همسر و رابطة اوست.
شناخت عوامل مؤثر در روابط زناشويي، مهار و مديريت آن يكي از روشهاي درخور توجه در حل مشكلات زناشويي و رسيدن به رضايت از زندگي زناشويي به شمار ميرود. شناخت اين عوامل نه تنها به خانوادة درمانگر كمك ميكند تا بيماري را تشخيص دهد، بلكه به زوجين نيز ياري ميرساند تا با آشنايي با اين عوامل به ايجاد، تقويت و يا اصلاح به رضايتمندي دست يابند.
در تحقيقي كه با عنوان «عوامل رضايتمندي و عوامل تأثيرگذار بر آن» در شيراز انجام شد، يافته نشان ميدهد كه سالهاي تأهل و تحصيلات، ميانگين سن در هنگام ازدواج و شمار فرزندان در گروه متقاضي طلاق كمتر بود. در يك تحليل چند متغيره مهمترين زمينههاي ارتباطي مرتبط با رضايتمندي زناشويي عبارت بودند از: سرمايهگذاري، نگرش و تفاهم. با اين توضيحات ميتوان نتيجه گرفت كه رضايتمندي زناشويي در كساني كه هنگام ازدواج داري ميزان تحصيلات و سن بالاتري بودهاند، بيشتر است. رضايتمندي در زوجهايي بيشتر است كه بين احترام متقابل حكمفرماست، داراي مهارتهاي ارتباطي و تفاهم بيشتري با هم هستند، جاذبه به تنهايي كمتر از سرمايهگذاري، نگرش مثبت و تفاهم، در رضايتمندي زناشويي تأثير دارد.
رضايتمندي زناشويي يك مفهوم كلي است كه در وضعيت مطلوب روابط زناشويي احساس ميشود. از طرفي رضايتمندي زماني اتفاق ميافتد كه روابط زن و شوهر در تمامحيطهها بهنجار گزارش شود. لذا براي آساني در سنجش، همچنين براي عملياتي كردن اين مفهوم محققان رضايتمندي زناشويي را به چهار بعد اساسي تبديل كردهاند كه عبارتاند از:
الف. جاذبه: جاذبه عبارت است از جنبهاي از يك شئ، فعاليت يا شخص كه بر انگيزانندة پاسخهاي نزديكي در ديگران باشد؛ تمايلي براي نزديك شدن به يك شئ، فعاليت يا شخص كه در رضايت زناشويي جاذبههاي بدني و جنسي انسان مد نظر قرار گرفته است.
ب. تفاهم: ارتباطي مبتني بر پذيرش دوسويه، راحت و بدون تنش و دغدغة خاطر كه بين دو نفر برقرار ميشود.
ج. نگرش: نوعي سوگيري عاطفي دروني است كه عمل يك فرد را تبيين ميكند. در اصل اين تعريف دربرگيرندة قصد و نيت فرد است.
د. سرمايهگذاري: منظور از اين عبارت آن است كه هريك از زوجها براي بهتر ساختن رابطه و نيز خوشايندي طرف مقابل، كارهايي ميكنند يا از كارهايي خودداري ميكنند؛ به بيان ديگر، معامله به مثل كردن، هنگاميكه رفتار طرف مقابل پاداش دهنده است و خودداري از انجامدادن عمل متقابل، هنگاميكه رفتار وي پاداش دهنده نيست.
سنجش و ارزيابي خانواده و رضايت يا عدم رضايت زن و مرد از موضوعاتي است كه در جهت نمرهگذاري و پرهيز از توصيفهاي شخصي از روابط، رايج است. اما موضوعي كه شايد ذهن بيشتر خانواده درمانگرها را به خود مشغول كرده باشد اين است كه تا چه حد و در كدام يك از سطوح اختلافات زناشويي، از اين ابزارها بايد استفاده كنيم. با ورود نظرية سيستمها به حوزة خانواده و طرح نظرية سيستمهاي خانواده توسط زمينة مساعدي براي رواج نگرش نظاممند به خانواده و تحقيقات مبتني بر مفاهيم نظري تفكر نظاممندي فراهم آمد و ساختار، كارايي و الگوهاي تعاملي اعضاي خانواده مورد توجه قرار گرفت. با توجه به پيچدگي سنجش مفاهيم سيستمها، برخي محققان بر ساخت و طراحي ابزارهايي براي سنجش عملكرد خانواده همچنان اصرار ورزيدند. براي نمونه تولياتوس، پرل موتلر و استراوس در سال 1990، كتابي منتشر كردند كه در آن حدود1000 ابزار معرفي شده است و در حال حاضر در ارزيابي عملكرد خانواده و زناشويي به كار گرفته ميشوند.
والش (1992) در بازنگري جامعي كه از مدلهاي فرايندهاي خانواده سالم به عمل آورد، خاطر نشان كرد كه واژة طبيعي يا سالم به گونههاي مختلفي تغييرپذير است. لذا بازنگري خود را بر اساس چهار تعريف از طبيعي(سالم) بودن آغاز كرد كه عبارت بودند از: 1. سلامت يا فقدان اختلال؛ 2. ديد آرمانگرايانه از خانواده داراي عملكرد بهينه؛
3. متوسط آماري؛ 4. فرايند طبيعي براي نمونه دوره حيات خانواده.
روش پژوهش
جامعة آماري
در پژوهش حاضر جامعة آماري كليه دانشپژوهان مرد مؤسسه آموزشي وپژوهشي امام خميني بود كه در سه مقطع تحصيلي (ليسانس، فوق ليسانس، دكترا) مشغول به تحصيل بودند.
روش نمونهگيري
براساس اطلاعات موجود از افرادي كه در دامنة 20 تا 40 سالگي بودند 800 نفر بود انتخاب شدند. در مرحلة بعد با استفاده از جدول برآورد حجم نمونه براساس جدول كرجسي و مورگان، 260 نفر به صورت تصادفي ساده انتخاب شدند و به سؤالات پاسخ دادند.
ابزار سنجش
رضايتمندي زناشويي: در اين تحقيق براي سنجش رضايت زناشويي و نحوة تعامل زوجين از شاخص رضايتمندي زناشويي 25 سؤالي هادسون استفاده شده است.
الف. شيوه نمرهگذاري
شاخص رضايت زناشويي مانند اكثر ابزارهاي اندازهگيري واليمر ابتدا با معكوس نمودن و جمع كردن نمرههاي سؤالهاي 1، 3، 5، 8، 9، 11، 13، 16، 17، 19، 20، 21 و23 محاسبه ميشود، سپس اين نمرهها با نمرههاي باقي ماندة سؤالها جمع ميشود؛ شمارة سؤالات كامل شده كسر ميگردد؛ اين رقم در 100 ضرب ميشود و بر 6 برابر رقم سؤالات پاسخ داده شده تقسيم ميشود. دامنه رقم به دست آمده بين 0 تا100 است. نمرههاي بالاتر آن نشانة وسعت يا شدت مشكلات است.
ب. اعتبار
شاخص رضايت زناشويي كه هودسن (1992) تهيه كرده، يك ابزار 25 سؤالي است كه ميزان، شدت يا دامنة مشكلات زن يا شوهر را در رابطه زناشويي ارزيابي ميكند. ميانگين آلفاي شاخص رضايت زناشويي 96/0 است كه نشان دهندة همساني دروني عالي است. شاخص رضايت زناشويي باضريب همبستگي96/0 در باز آزمايي دو ساعته از يك اعتبار كوتاه مدت عالي برخوردار است. پاسخ دهندگان شاخص رضايت زناشويي كه براي ساختن اين ابزار مورد استفاده قرار گرفتهاند، عبارتاند از افراد مجرد و متأهل، مراجعان مراكز مشاوره و روان درماني و مانند آنها، محصلان دبيرستاني و دانشگاهي و قشرهاي غير محصل. پاسخ دهندگان عمدتأ نژاد قفقازي بودند، اما در بين آنها ژاپني، آمريكاييهاي چيني تبار، و شمار معدودي از ساير گروههاي نژادي وجود داشت.
ج. روايي
شاخص رضايت زناشويي، روايي همزمان خوبي دارد و با آزمون سازگاري زناشويي لاك - والاس همبستگي معنا داري نشان ميدهد. همچنين اين شاخص از روايي بسيار خوب و با معنايي براي متمايز كردن زوجهاي مشكلدار و زوجهاي ظاهراً بدون مشكل برخوردار است. روايي اين آزمون از طريق روش دو نيمه كردن 98٪ است. علاوه براين، شاخص رضايت زناشويي داراي روايي سازهاي خوبي است وبا مقياسهايي كه نبايد همبستگي داشته باشد، همبستگي ضعيفي نشان ميدهد، و با چندين مقياس كه بايد همبستگي خوبي داشته باشد، مانند مقياس¬رضايت جنسي و مشكلات زناشويي همبستگي معناداري نشان ميدهد.
دراين پژوهش پس از توضيحات لازم به دانشپژوهان دربارة اهداف پرسشنامهها و توصيه به دقت نكردن بيش از حد به سؤالات و ثبت نخستين جوابي كه به ذهن ميرسد، پرسشنامهها پخش شد.
سنوات تأهل
با توجه به نقش سنوات تأهل در ميزان رضامندي زناشويي و اهميت آن در اين پژوهش اطلاعات مربوط به مدت زمان تجربه زندگي از طريق قسمت اول پرسشنامه كه به متغيرهاي جمعيت شناختي اختصاص داشت، تهيه و در 6 طبقه تنظيم شد.
شيوة اجرا
در اين پژوهش پس از توضيحات لازم به دانشپژوهان دربارة اهداف پرسشنامه و توصيه به دقت نكردن بيش از حد به پرسشها و ثبت نخستين جوابي كه به ذهن ميرسد، پرسشنامهها پخش شد. البته به سبب مشكلاتي چون عدم گرايش و ميل به پاسخگويي دانشپژوهان به دليل حجم كارهاي شخصي و وجود پرسشنامههاي موازي، كار با مشكل روبهرو شد و مجبور شديم دوباره پرسشنامه پخش كنيم، با اين حال پرسشنامه جمع آوري شد و در مرحلة بعد وارد نرمافزار SPPSS_14 گرديد. براي تجزيه و تحليل دادهها از آمار توصيفي و استنباطي استفاده شد. توصيف دادهها شامل جداول توزيع فراواني، رسم نمودار، محاسبة شاخصهاي مركزي و پراكندگي و هيستوگرام بود و در بخش استنباطي براي آزمون فرضيهها از ضريب همبستگي پيرسون، تحليل واريانس ضريب توكي و رگرسيون استفاده شد.
يافتهها
به منظور آزمون فرضية سوم كه عبارت بود از: «بين نمرة رضايتمندي زناشويي و سنوات تأهل همبستگي مثبت معنادار وجود دارد»، ابتدا با استفاده از آمار توصيفي شاخصهاي آماري ارائه شد.در اين تحقيق از ضريب همبستگي پيرسون با هدف بررسي رابطه بين رضايت زناشويي و مدت زمان تجربه زندگي و همچنين از ضريب تعقيبي توكي براي بررسي تفاوت ميان ميانگين نمرههاي رضايت زناشويي و سنوات تأهل استفاده شد.
ميانگين نمرههاي كسب شده 9/23 ميباشد كه پايينتر از نقطه برش قرار دارد و بيانگر وضعيت مطلوب آزمودنيها در شاخص رضايت زناشويي است. همچنين نمودار مذكور مشخص ميكند كه نمرههاي چولگي به راست دارد و بيشتر افراد در نمرة رضايت زناشويي در قسمت چپ نمودار قرار دارند كه بيانگر وضعيت مطلوب آزمودنيها ست.
جدول شمارة (1) ضريب همبستگي بين نمرة رضايت زناشويي و مدت زمان تجربة زندگي
رضايت زناشويي سنوات تأهل
نمره رضايت زناشويي ضريب همبستگي پيرسون 1 097/0-
كل 260 260
سنوات تأهل ضريب همبستگي پيرسون 097/0- 1
كل 260 260
همانطور كه در جدول شمارة 1 مشاهده ميشود، بين نمرة رضايت زناشويي و مدت زمان تجربه زندگي همبستگي وجود دارد و اين همبستگي منفي به دليل اين است كه در شاخص رضايت زناشويي هرچه نمره بالاتر باشد، نشان دهندة وسعت مشكلات در زمينة رضايت زناشويي مراجع است؛ به عبارتي هرچه سنوات تأهل كمتر باشد، رضايت زناشويي كمتر خواهد بود.
جدول شماره (2) نتايج آزمون تعقيبي توكي براي بررسي تفاوت بين ميانگينهاي مدت ازدواج و رضايتمندي زناشويي
رضايتمندي زناشويي 2سال 6 سال 20/10 (*) 41/3 03/0
3 6 سال 23/13 (*) 62/3 004/0
6 سال 2 سال -20/10 (*) 41/3 036/0
6 سال 3 سال -23/13 (*) 62/3 004/0
0>P /معناداري تفاوت ميانگينها در سطح05
به منظور مشخصشدن گروههايي كه از نظر ميانگين مدت ازدواج داراي تفاوتهايي با ميانگين نمرة رضايتمندي زناشويي بودند، از آزمون تعقيقي توكي استفاده شد كه در جدول 4 نتايج اين آزمون ارائه شده است. نتايج حاكي از آن بود كه بين ميانگين نمرة رضايت زناشويي و مدت زمان زندگي2/6 سال و به عكس و 3/6 سال و به عكس تفاوتهايي وجود داشت كه درسطح 05/0>P تفاوت معنادار بود.
نتيجهگيري
با توجه به جداول و نمودارهاي ارائه شده و نتايج ضريب همبستگي و ضريب تعقيبي توكي مشخص شد كه بين مدت زمان تجربة زندگي زناشويي و رضايتمندي زناشويي رابطة معناداري وجود دارد كه ميتوان چنين نتيجه گرفت: افرادي كه مدت زمان تجربة زندگي بيشتري دارند، از رضايت زناشويي بالاتري نسبت به افرادي كه زندگي زناشويي كمتري دارند، بهره مند هستند. بنابراين با توجه به اين نتايج زوجهايي كه سالهاي اولية زندگي زناشويي را سپري ميكنند مشكلات سازگاري بيشتري دارند. ممكن است در سالهاي اول زندگي به سبب آشنا نبودن همسران با انتظارات واقعي، نيازها، خواستهها، علاقههاي شخصي و به طور كلي شخصيت اصلي همديگر باعث بروز مشكلاتي شوند كه خود اين ناآشنايي ممكن است به علل زير باشد:
1. دوستيهاي قبل از ازدواج كه باعث ميشود شخصيت اصلي همسران در پشت اين احساسات پنهان و بعد از ازدواج آشكار شود.
2. ازدواجهاي اجباري كه ممكن است در بعضي از فرهنگها وجود داشته باشد و زن و شوهر بدون اطلاع از كوچكترين ويژگيهاي شخصيتي تن به ازدواج تحميلي بدهند.
3. فقدان تحقيق كافي از رفتار طبيعي دختر و پسر كه در محيط دوستان، خانواده و... آشكار ميشود.
4. ناآشنايي با نحوة گفتوگو و سؤالات اكتشافي زن و شوهر به منظور آشنايي با شخصيت اصلي همديگر قبل از ازدواج.
5. نداشتن دورة نامزدي كه چكيدهاي از زندگي طولاني مدت زناشويي به شمار ميآيد.
با توجه به پژوهش حاضر مراكز و مؤسساتي كه در زمينة مشاورة ازدواج و خانوادهدرماني فعاليت ميكنند ميتوانند با استناد به اين پژوهش آگاهيهاي سرنوشتسازي براي مراجعين قبل از ازدواج ايجاد كنند. همچنين فرصتي را براي همسران ناسازگار براي شناختن هرچه بيشتر همديگر و پرهيز از تصميم عجولانه دربارة طلاق فراهم آورند.
- احمدي، خدابخش و همكاران، بررسي تقيدات مذهبي و سازگاري زناشويي تقويت نظام خانواده و آسيب شناسي آن، قم، مؤسسه آموزشي وپژوهشي امام خميني، 1386.
- احمدي، زهرا و همكارن، «بررسي اثر بخشي شيوه زوج درماني ارتباط شئ كوتاه مدت برالگوهاي ارتباطي زوجين»، خانواده پژوهي، ش 6، دور دوم، 1385، ص 117- 105.
- افخمي، ايمانه و همكاران، «بررسي رابطه بين ميزان بخشودگي و تعارض زناشويي زوجين در استان يزد»، فصلنامه خانواده پژوهي، ش 9، دوره سوم، بهار 1386، ص 442- 431.
- اوليا، نرگس و همكاران، «تأثير آموزش غني سازي زندگي زناشويي بر افزايش صميميت زوجين»، فصلنامه خانواده پژوهي، ش 6، دور دوم، تابستان 1385، ص 135- 119.
- باركر، فليپب، خانواده درماني پايه، ترجمه محسن دهقاني و زهره دهقاني، تهران، رشد، 1382.
- پاينده، ابوالقاسم، ترجمه نهج الفصاحه، تهران، نشر جاويدان، 1360.
- تامليسون، باربارا، راهنماي سنجش خانواده، ترجمه: فرشاد بهاري همكار، انتشارات تزكيه، 1383.
- ثنايي، باقر، مقياس سنجش خانواده و ازدواج، تهران، انتشارات بعثت، 1379.
- جعفر يزدي، حميده، گلزاري هرسيني، محمود، «هوش هيجاني و سازگاري زناشويي در زنان متأهل شاغل آموزش و پرورش»، فصلنامه خانواده پژوهي، ش 4، دوره اول، زمستان، 1384، ص 392- 379.
- حيدري، مجتبي، دينداري و رضامندي خانوادگي، قم: انتشارات مؤسسه آموزشي وپژوهشي امام خميني«ره»، 1385.
- شايسته،گلناز و همكاران، «بررسي رابطه رضايت زناشويي با باورهاي ارتباطي و انتظارات غير منطقي زوجين»، فصلنامه خانواده پژوهي، ش 7، دوره دوم، پاييز 1385، ص 137-224.
- صالحي فدري، جواد، «رضايتمندي زناشويي»، فصلنامه تازههاي رواندرماني، سال4، ش 13 و 14، 1378، ص 108- 84.
- فرجاد، محمد حسين، آسيب شناسي اجتماعي ستيزههاي خانواده وطلاق، تهران، منصوري، 1372.
- فرحدوست، فرشته و همكار، بررسي روابط درون خانواده با تكيه بر موقعيت اجتماعي و فرهنگي در انسجام خانوادههاي شهر تهران در سال1384، تقويت نظام خانواده و آسيب شناسي آن، ج اول، قم، مؤسسه آموزشي وپژوهشي امام خميني، 1386.
- قليلي، زهره وهمكاران، «اثر بخشي آموزش گفت و گوي مؤثر با زوجين شهر اصفهان»، دوفصلنامه دانش و پژوهش در روان شناسي، دانشگاه آزاد اسلاميواحد خورسگان، ش 27 و 28، بهار و تابستان1385، ص 34- 21.
- قمراني، اميرو همكاران، «در آمدي بر هوش هيجاني و نابينايي»، نشريه تعليم و تربيت استثنايي، ش31، تيرماه 1383.
- گلادينگ، اس، خانواده درماني، ترجمه: بهاري و همكاران، تهران، نشر تزكيه، 1382.
- گلدنبرگ، ايرنه و همكار، خانواده درماني، ترجمه: حميدرضا شاهي برواتي و همكار، نشر روان، 1382.
- محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمه با ترجمه فارسي، قم، دارالحديث، 1377.
- موسوي، رقيه وهمكاران، «بررسي اثربخشي خانوده درماني ساختاري در بهبود عملكرد خانواده و تقويت رضايت زناشويي در خانوادههاي كودكان مبتلا به اختلال اضطراب جدايي»، خانواده پژوهي، ش 4، دوره اول، زمستان 1384،ص 335- 321.
- موسوي، مرضيه و همكاران، «اثر بخشي زوج درماني سيستمي ـ رفتاري بر افسردگي و رضايت زناشويي زنان افسرده»، تازههاي علومشناختي، ش 2، 1385.
- مير احمديزاده، عليرضا و همكاران، «رضايتمندي زناشويي و تعيين عوامل تأثيرگذار بر آن در شيراز»، مجله انديشه و رفتار، ش4، 1382، ص 62- 56.
- همان، آمار توصيفي در علوم رفتاري، تهران، نشر پارسا، 1375.
- هومن، حيدر علي، شناخت روش علميدر علوم رفتاري، تهران، پارسا، 1380.
- هي لي، جي، روان درماني خانواده، ترجمه: دكتر باقر ثنايي، تهران، سپهر، 1375.
- رضايي و همکاران، ارزش ها ونگرش هاي ايرانيان(يافته ها ي پيمايش در 28 استان كشور) وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، دفتر طرحهاي ملي، 1381.