نظریه توحید در شادکامی
Article data in English (انگلیسی)
سال چهارم، شماره سوم، پاییز 1390، ص 1 ـ 30
Ravanshenasi-va- Din, Vol.4. No.3, Fall 2011
عباس پسندیده*
چکیده
هدف نوشتار آن است که روشن سازد با توجه به ساختار دو بعدی شادکامی (نشاط ـ رضامندی)، تئوری شادکامی از نظر اسلام کدام است و چه چیزی می تواند تحقق شادکامی را تبیین کند. این پژوهش، یک بررسی کتابخانهای است. بدین منظور، آن بخش از منابع اسلامی (قرآن و حدیث) که مربوط به این مسئله میباشد، مشخص و با استفاده از روش تحلیل محتوا (متن) مطالعه شده اند. نتایج نشان میدهد که تئوری شادکامی در اسلام، بر «توحید» مبتنی است که به معنای «واقعیتشناسی توحیدی» و «هماهنگسازی با واقعیتهای توحیدی»ِ مربوط به شادکامی میباشد. بر اساس این تئوری، شادکامی بر واقعیتهایی مبتنی است که توسط خداوند متعال تقدیر شده و دستیابی به آن نیز راه خاصی دارد که باز توسط خداوند متعال تنظیم شده است. شناخت این واقعیتها و پذیرش آنها، از سویی موجب «رضامندی» از تقدیرهای خداوند متعال می شود، چون آنها را مبتنی بر «خیر» میبیند. همچنین موجب «نشاط» میشود، چون لذتهای مورد نیاز را بر اساس الگوی الهی آن تأمین میکند.
کلید واژهها: شادکامی، رضامندی، نشاط، توحید، واقعیتشناسی توحیدی، هماهنگسازی با واقعیتهای توحیدی، الگوی خداباوری در شادکامی.
مقدمه
هر انسانی به طور فطری طالب سعادت است و هیچ گاه این خواست را نمی تواند از خود سلب کند و می توان گفت که این حقیقت را همه نظامهای اخلاقی پذیرفتهاند و در آن اتفاق نظر دارند و اختلاف میان نظامهای گوناگون اخلاقی متوجه تشخیص مصداق سعادت خواهد بود.1 واژه Happiness در انگلیسی را می توان به دو معنا به کار برد: یکی، شادی است که در این صورت از هیجان مثبت در زمان حال سخن گفته ایم. اما معنای دوم آن، شادکامی و سعادتمندی است که در این معنای اخیر، شادکامی با خشنودی و رضایت از زندگی مترادف است و به نظر می رسد آنچه در روان شناسی مثبت گرا از آن بحث می شود، این معنا از Happiness است.2
در قرن نوزدهم پس از جدایی روان شناسی از فلسفه، رویکرد لذت گرایی در آثار روان شناسان به وضوح مشهود بود. ویترسو (2009م) در این زمینه، به ویژه به جیمز3، ثرندایک4، و ونت5 و فروید6 اشاره دارد. هرچند که لذت گرایی در قرن بیستم در اغلب متون روان شناسی به شکلی خود را نشان داد، اما تردیدی نیست که رویکرد روان شناسی در هزاره جدید، به ویژه روان شناسی مثبت گرا بیش از آنکه بر رویکرد لذت گرا مبتنی باشد، بر پایه رویکرد سعادت گراست.7 داینر8، لوکاس9 و اوشی10 در کتاب راهنمای روان شناسی مثبت گرا11 بیان می دارند که از زمان های بسیار دور، همیشه این سؤال مطرح بوده است که «چه چیزی باعث خوشبختی و بهزیستی می شود». هر یک از پژوهشگرانی که در این حیطه به کار پرداخته اند، عوامل و ابعاد خاصی، معرفی کرده اند که هر فردی که واجد این خصوصیات و ابعاد باشد، نسبتی از بهزیستی روانی12 دارد. روان شناسان در باره معنای این اصطلاح کمتر سخن گفته و بیشتر به مؤلفه ها و عوامل آن پرداخته اند، همان گونه که اصطلاح سعادت در حوزه مطالعات اسلامی نیز چنین وضعی دارد. دلیل آن را نیز در روشن بودن معنای آن نزد مردم می دانند.
آرگایل در باره معنای شادکامی می نویسد: گاهی گفته می شود که مفهوم شادکامی، مبهم13 و اسرارآمیز14 است. اما واضح است که بیشتر مردم به خوبی می دانند شادکامی چیست. در زمینه یابی ها که از مردم در باره معنای شادکامی سؤال شده، پاسخ داده اند که غالباً شادکامی عبارت است از: بودن در حالت خوشحالی و سرور یا دیگر هیجان های مثبت، یا عبارت است از: راضی بودن از زندگی خود.15 وی معتقد است که مردم این اصطلاح را کاملاً درک می کنند و نظر نسبتاً شفافی دارند مبنی بر این که شادکامی به هیجانات مثبت و رضایت از زندگی مربوط می شود.16 البته وی معتقد است که علاوه بر این دو جزء، یعنی عواطف مثبت17 و رضایت18، جزء سومی نیز وجود دارد که عبارت است از: فقدان افسردگی و اضطراب یا دیگر عواطف منفی19.20 این جزء در حقیقت به بعد هیجان ها مربوط می شود. البته از آنجا که هیجان های مثبت و منفی بر اساس تحقیقات، مستقل از یکدیگر هستند، نمی توان آنها را در یک جزء، قرار داد. بررسی ها نشان داده است که وجود عواطف مثبت به معنای فقدان عواطف منفی نیست و وجود عواطف منفی نیز به معنای فقدان عواطف مثبت نمی باشد. این یافته، ما را به این نتیجه گیری رهنون می سازد که شادکامی سه قسمت عمده دارد: رضایت، عواطف مثبت و عواطف منفی.21
دینر در هند بوک روان شناسی مثبت می نویسد: بشر زمانی به فکر افتاد که چه چیزی یک زندگی خوب را می سازد. اندیشمندانی که در این باره مطالعه کرده اند بر این باورند که عنصر اصلی زندگی خوب آن است که فرد خود را شبیه زندگی و با آن هماهنگ سازد، نه آنکه زندگی را با خواسته های خود هماهنگ سازد. بهزیستی روانی به عنوان شناخت و ارزیابی های مؤثر در زندگی تعریف شده است. این ارزیابی ها شامل واکنش های احساسی و هیجانی، مثل قضاوت شناختی از رضامندی است. وی سپس ادامه می دهد که رضامندی از زندگی، مفهوم گسترده ای است که تجربیات خوشایند، سطح پایینی از خلقیات منفی و سطح بالایی از رضایت از زندگی را دربرمی گیرد. تجربیات مثبت موجب سطح بالایی از بهزیستی روانی می شوند، چون یک زندگی رضایت بخش را می سازند.22
متفکران اسلامی نیز به این بحث پرداخته اند. شاید بتوان این اندیشوران را به دو گروه تقسیم کرد. متفکرانی، مانند فارابی، ابن سینا، سهروردی، اخوان الصفا و ملا صدرا در شمار معتقدان به تفسیر «غایت غالب» به شمار می آیند که سعادت را فقط در اتصال به عقل فعال و استغراق در شهود عالم ملکوت می دانند و هر چیز دیگری تنها در صورت کمک به این حالت، در شمار مطلوبات آدمی قرار می گیرد. در مقابل، متفکرانی، مانند خواجه نصیر طوسی، ابن مسکویه، محمدمهدی نراقی و ملا احمد نراقی، مدافع تفسیر «غالب جامع» از سعادت ا ند و بر این باروند که سعادت، مؤلفه های مختلف دارد و هر کدام ارزش استقلالی دارند، به گونه ای که فقدان یکی به سعادت، آسیب می رساند.23
در متون دینی، یعنی قرآن و حدیث نیز درباره موضوع سعادت به صورت گسترده بحث شده است، از این رو اندیشمندان مسلمان نیز به این موضوع پرداخته اند که شاید بیشتر رویکرد اخلاقی داشته باشد. اما با رویکرد روان شناختی، کاظم علی محمدی در پایان نامه کارشناسی ارشد خود، که در سال 1388 دفاع شده، به این موضوع پرداخته است. وی هر چند به شادکامی از دیدگاه اسلام و ساخت آزمون آن پرداخته، اما ساختاری برای شادکامی و نیز چارچوب نظری تعریف شده ای برای آن ارائه نکرده است. کار نقلی – تحلیلی دیگری که صورت گرفته و تا حدودی به این موضوع اختصاص دارد، کتاب رضایت از زندگی اثر پژوهشگر این رساله می باشد که در سال 1374 چاپ شده است. این بررسی، هر چند ممکن است نگاهی نو به منابع اسلامی داشته باشد، اما این نیز ساختار مشخص و چارچوب نظری معین و فراگیری در عوامل ندارد.
با توجه به جایگاه مهمی که این موضوع از سویی، در زندگی و از سوی دیگر، در منابع اسلامی دارد، و با توجه به اینکه پژوهشهای پیشین به ارائه چارچوب نظری مشخصی در این موضوع نرسیدهاند، ضروری است که با تکیه بر منابع اسلامی، تئوری شادکامی بررسی شود. این امر در صورت تحقق، میتواند به فعالیتهای فردی ـ اجتماعی و حتی سیاسی در زمینه ایجاد و تقویت شادکامی جهت دهد و راه را برای تحقق این امر روشن و هموار سازد. بدون داشتن چارچوب نظری مشخص نمی توان به سببشناسی ناشادکامی و درمان آن همت گماشت. پرسشهای فرا روی این پژوهش آن است که شادکامی چیست و از چه مؤلفههایی تشکیل شده است و چه نظریهای میتواند تحقق آن را تبیین کند؟
ماهیت شادکامی در اسلام
سعادت و شادکامی در اسلام، ساختاری دو مؤلفهای دارد: یکی، «نشاط» و دیگری، «رضا». این از اصول موضوعه این مقاله میباشد که در جای خود ثابت شده است.24 مراد از رضامندی، احساس خرسندی از مجموع زندگی، و مراد از نشاط نیز سرزندگی، بشاشی و پویایی در مجموع زندگی است. در توضیح این امر باید گفت که ساختار شادکامی از یک سو، باید با تعریف سعادت، و از سوی دیگر، با واقعیت های زندگی متناسب باشد. معادل شادکامی25 در ادبیات اسلامی، سعادت است.26 در ماهیت سعادت، دو مفهوم اساسی وجود دارد: که یکی، «خیر» و دیگری، «سرور».27 بنابراین، می توان گفت که سعادت، ترکیبی از خیر و سرور است.28 بر این اساس، سعادت وقتی حاصل می شود که از یک سو، رَوَند زندگی، بر خیر مبتنی باشد و از سوی دیگر، با سرور و خرسندی همراه باشد. پس سعادت، حالتی است پایدار از زندگی خوب (خیر) و شاد (سرور). (سعادت = زندگی خوب + زندگی شاد).
اگر بخواهیم زندگی خیر، و خیر بودن زندگی را در عینیت آن به وضوح ببینیم، باید ابعاد مختلف زندگی را بررسی کنیم. زندگی از یک منظر به دو بخش «رویداد»ها و «تکلیف»ها تقسیم می شود. مراد از رویدادها، حوادث و رخدادهای خوشایند و ناخوشایند زندگی، و مراد از تکلیف ها، قوانین و وظایف بایدی و نبایدی زندگی است. بنابراین، زندگی خیر آن است که همه این ابعاد چهارگانه بر خیر مبتنی باشند؛ چه نعمتی که باید از آن استفاده نمود (خوشایندها) یا نقمتی که باید آن را تحمل کرد (ناخوشایندها)، و چه امر لذت بخشی که باید آن را ترک کرد (نبایدها) یا کار محنت آوری که باید آن را انجام داد (بایدها). از مجموعه این چهار موقعیت در ادبیات دین، با عنوان «قضا» یاد می شود. بر اساس متون دینی، واکنشی که انسان باید در برابر قضای الهی داشته باشد، رضامندی است و این به سبب آن است که قضای الهی بر خیر مبتنی است، از این رو هر چهار موقعیت یاد شده زندگی، خیر می باشند و بر همین اساس، انسان باید از آن راضی باشد. رضامندی در هر کدام از این ابعاد، نام مخصوصی دارد، از این رو رضامندی به «شکر» در خوشایند، «صبر» در ناخوشایند، «انجام» بایدها (طاعت) و «ترک» نبایدها (ترک معصیت) تحلیل می شود.
اما مؤلفه نشاط نیز در تعریف، با سرور، هماهنگ است. سرور و لذت، عامل تحقق نشاط است. تحلیل انواع مختلف متون دینی نشان می دهد که نشاط به دو بعد مادی و معنوی تقسیم می شود. انسان موجودی دو بعدی است، از این رو نشاط او نیز دو بعد دارد. به همین علت است که در روایاتِ قلمرو نشاط مشاهده می شود که با هر کلیدواژه ای که این مسئله مطرح شده، به هر دو بعد مادی و معنوی انسان پرداخته است.
از آنچه گذشت روشن شد که شادکامی در اسلام دو جزء اساسی دارد که عبارت اند از: رضا و نشاط. رضا به چهار بخش (شکر، صبر، طاعت و ترک معصیت) و نشاط به دو بخش (لذت مادی و لذت معنوی) تحلیل می شود. بنابراین، شادکامی، ابعاد شش گانه دارد. در متون دینی برای هر کدام از ابعاد ششگانه شادکامی که در حقیقت، ابعاد مختلف زندگی انسان هستند، عواملی مطرح شده که در جای خود مهم و قابل توجه اند. برخی از این متون با ادبیات سعادت، و برخی دیگر با ادبیاتی متناسب با اجزای اساسی شادکامی، یعنی رضا و نشاط و سرور، و برخی نیز متناسب با ابعاد ششگانه وارد شدهاند. عوامل هر کدام از دو جزء اساسی شادکامی نیز خود بر یک نظریه مبتنی است؛ خیرباوری، پایه نظری رضامندی، و لذتبری، پایه نظری نشاط میباشد.
مسئلهای که اینجا مطرح است اینکه فراتر از مؤلفهها، اساس شادکامی بر چه نظریهای مبتنی است و چه چیزی میتواند مبنای شادکامی را از دیدگاه اسلام تبیین کند؟ آیا میتوان ریشه مشترکی برای هر دو مؤلفه شادکامی یافت؟ آیا میتوان به نظریهای جامع دست یافت که در ساحتی بالاتر از مؤلفهها، هر دو بعد شادکامی را تحت پوشش خود قرار دهد؟ آنچه در این بحث درپی آن هستیم، پایه نظری کلانی است که در ساحتی بالاتر از پایه نظری رضامندی و نشاط قرار گیرد و هر دو را تبیین کند.
چارچوب نظری شادکامی
سعادت و شادکامی، همانند هر امر دیگری، حقیقتی وجودی دارد و از یک منظر، دارای دو بعد تکوینی و تشریعی است. بر همین اساس باید به دو اصل اساسی توجه کرد:
اصل اول، به بعد تکوینی شادکامی مربوط است و رویکرد هستی شناختی دارد. سعادت و شادکامی انسان، یک «حقیقت موجود» است که هر چند جرم مادی و قابل رؤیت ندارد، اما دارای ماهیتی است که آفریده شده و وجود دارد و از این رو، همانند دیگر آفریده ها، حقیقتی است که قوانین خاص خود را دارد. بی تردید، سعادت و شادکامی، ماهیتی دارد که تقدیر و اندازهگیری شده و از برنامه ای مشخص پیروی می کند. همچنین برخی امور هستی، مانند ماهیت انسان، دنیا و آخرت و اموری از این دست نیز هستند که با شادکامی ارتباط پیدا می کنند و قوانین خاص خود را دارند. همه این مجموعه در شادکامی مؤثر است و مراد از قوانین حاکم بر شادکامی، همه این مجموعه می باشد.
اصل دوم، به بعد تشریعی شادکامی مربوط است و رویکرد قانون شناسانه دارد. براساس «هست و نیست»های شادکامی که از آن به واقعیت ها یاد شد، «باید و نباید»های آن به وجود می آیند. بر اساس واقعیت های حاکم بر ماهیت شادکامی، اموری را باید انجام داد تا شادکامی تحقق یابد، و اموری را باید ترک کرد تا شادکامی آسیب نبیند. این، بعد تشریعی شادکامی را تشکیل می دهد. در اینجا مراد از تشریع، صرفاً احکام فقهی نیست، بلکه کلیه توصیه ها (بایدها و نبایدها)یی را دربرمی گیرد که به تحقق شادکامی کمک می کنند. این امور می توانند به احکام و اخلاق یا عقاید مربوط باشند. آنچه مهم است اینکه این قوانین در حقیقت، نقشه راه شادکامی را ترسیم می کنند و کسی که بخواهد به آن هدف دست یابد، باید از این مسیر حرکت کند. این، در همه امور صدق می کند. هر امری، ماهیتی دارد و بر اساس آن، بایدها و نبایدها شکل می گیرند که راه تحقق آن را ترسیم می کنند. شادکامی نیز تابع همین قاعده است.
از آنچه گذشت روشن می شود که شادکامی، همانند هر امر دیگری ماهیتی دارد (بعد تکوین) که برای تحقق آن باید اموری را رعایت کرد (بعد تشریع). این بحث، رویکردی پدیدارشناسانه دارد. مسئله مهم این است که این مجموعه (تکوین و تشریع) به دست چه کسی تنظیم می شود؟ این بحث رویکردی پدیدآورشناسانه دارد. پاسخ به این پرسش می تواند مسئله اصلی این پژوهش را حل کند که در ادامه به آن پرداخته می شود.
1) خداباوری، پایه شادکامی
بر اساس آنچه از متون دینی به دست می آید، شادکامی پایه نظری بنیادینی دارد و آن توحید است. در حقیقت، شادکامی بر «واقعیت های توحیدی» مبتنی است که اگر شناخته شوند و فرد خود را با آنها تنظیم کند، رضامندی و نشاط تحقق مییابد و در نتیجه، به شادکامی دست می یابد. در توضیح و تبیین این جمله باید گفت که همه امور مربوط به شادکامی، واقعیت هایی دارند که از توحید سرچشمه می گیرند، از این رو آنها را «واقعیت های توحیدی» مینامیم. این واقعیت ها، مجموعه مبانی ای را تشکیل می دهند که چون همه آنها بر محور توحید می چرخند، می توان «مبانی توحیدی شادکامی» نیز نام نهاد. مبانی توحیدی، چهار گونه اند: مبانی خداشناختی، جهان شناختی، انسان شناختی و دین شناختی. علت چهارگونه بودن مبانی نیز آن است که شادکامی، به «انسان» مربوط است که در محیطی به نام «جهان» زندگی می کند و برنامه ای به نام «دین» دارد. هر کدام از این سه ضلع، مشخصات و ویژگی هایی دارند که بدون در نظر گرفتن آنها نمی توان به شادکامی دست یافت. تا ویژگی های جهان، به عنوان محیط زندگی انسان و ظرف تحقق شادکامی، و تا ویژگی های انسان به عنوان موجودی که درباره شادکامی او بحث می شود، و تا ویژگی های دین به عنوان برنامه زندگی انسان، شناخته نشود، تحقق شادکامی ناممکن است. و جالب اینکه همه این امورِ سه گانه نیز توسط «خداوند متعال» تنظیم و تقدیر شده اند. البته میان مبانی چهارگانه شادکامی که مجموعه «توحید» را تشکیل می دهند، نظام خاصی برقرار است. در این مجموعه، مبانی خداشناختی در رأس قرار دارد و از آن، مبانی جهان شناختی، انسان شناختی و دین شناختی سرچشمه می گیرند.
با توجه به این واقعیت ها، می توان گفت که آنچه شادکامی را تحقق می بخشد، شناخت این واقعیت های توحیدی و تنظیم خود و زندگی با آنهاست. در واقع، شادکامی حقیقتی است موجود که با توجه به انواع چهارگانه مبانی، تعریف شده و به دست می آید. این خود یکی از قوانین و واقعیت هاست. بنابراین، تحقق شادکامی وابسته به «واقعیت شناسی توحیدی» و «هماهنگ سازی با واقعیت های توحیدی» است. اگر همه ابعاد انسان و زندگی اش بر اساس توحید تنظیم شود، شادکامی تحقق می یابد. لازمه این کار، ایمان به خداوند است. خداوند متعال برنامه شادکامی را تنظیم نموده و کسی که بخواهد به شادکامی دست یابد، باید با تمام وجود، خدا را با تمام ابعادش «باور» داشته باشد و از برنامه هایش پیروی کند. وقتی صحبت از ایمان میشود، صرفاً باوری خشک نیست. مراد از خداباوری، پذیرش واقعیتهای توحیدی و تنظیم کردن خود با آنهاست. اگر کسی این واقعیتها را به درستی بشناسد و خود را بر اساس آنها تنظیم کند، هم رضامندی و هم نشاط را به دست آورده و در نتیجه، شادکامی تحقق مییابد. برخی از متون به صورت کلی صادر شده و به بیان این حقیقتِ کلان می پردازند. از مفاهیمی که این حقیقت را بیان می کند، واژه «ایمان» است. بر اساس متون دینی، ایمان و باور به خداوند متعال، هم موجب رضامندی می شود و هم نشاط را به وجود می آورد، و بدین سان، شادکامی تحقق می یابد و این یعنی نقش بی مانند «خداباوری» در شادکامی.
1-1) ایمان و رضامندی
در برخی روایات، رابطه مستقیم «ایمان» و عنوان عام «رضا» مطرح شده است. برای مثال، رسول خدا(ص) رضا را یکی از اجزای ده گانه ایمان معرفی کرده است.29 جالب اینکه در این حدیث، تصریح شده که هر کدام که نباشند، ساختار ایمان به هم می ریزد. امام علی(ع) نیز چهار رکن برای ایمان معرفی می کند که یکی از آنها رضامندی است.30 این امر بدان حدّ اهمیت دارد که در برخی روایات از قول خداوند تصریح شده که اگر کسی به تقدیر الهی ایمان نداشته و از قضای او راضی نیست، خدای دیگری برای خود برگزیند!31 ایمانی که بخواهد رضامندی را تولید کند، باید واقعیتهای توحید حاکم بر آن را نیز بشناسد و خود را با آنها تنظیم نماید.
برخی دیگر از متون به رابطه ایمان با ابعاد چهارگانه رضامندی پرداختهاند که در ادامه به آن پرداخته می شود:
الف) ایمان و شکر - صبر
برخی از اسناد اسلامی، مشخصاً به بیان رابطه خداباوری با مؤلفه های رضامندی در بعد تکوین، یعنی شکر و صبر پرداخته اند. امام کاظم(ع) نقل می کند که در یکى از جنگ هاى پیامبر خدا(ص)، گروهى خود را به ایشان عرضه داشتند. فرمود: «اینان کیان اند». گفتند: مؤمنان اند، اى پیامبر خدا! فرمود: «ایمانشان به چه مرتبه اى رسیده است؟» گفتند: به مرتبه شکیبایى در گرفتارى، و سپاس گزارى در آسایش، و رضا به قضا. پیامبر خدا(ص) فرمود که اگر چنین باشد، نزدیک است که به مقام پیامبران برسند!32 همچنین در روایات این بخش، ایمان به دو قسم شکر و صبر تقسیم شده است. برای مثال، رسول خدا(ص) می فرماید: «الإِیمانُ نِصفانِ، نِصفٌ فِی الصَّبرِ ونِصفٌ فِی الشُّکرِ».33 ایمانی که شکر و صبر را به وجود میآورد، بر شناخت واقعیتهای توحیدی حاکم بر بعد تکوینی شادکامی، یعنی خوشایند و ناخوشایند زندگی، و هماهنگ ساختن تمام ابعاد وجودی خود با آنها مبتنی است.
ب) ایمان و طاعت - معصیت
در بخش دیگری از روایات، رابطه ایمان با مؤلفه های رضا در بعد تشریع مطرح شده است. رسول خدا(ص) تصریح می کند کسی مؤمن است که طاعت، او را خرسند، و معصیت، وی را ناخرسند سازد.34 و خود نیز از خداوند می خواهد که چنین حالتی داشته باشد.35 بشر به صورت فطری از قبیح، متنفر است و به نیک، علاقمند است. آنچه مهم است اینکه انسان بداند چه چیزی نیک و چه چیزی قبیح است. این نیز از طریق شناخت واقعیتهای توحیدی حاکم بر بعد تشریع شادکامی و هماهنگ ساختن خود با آنها میسر است، و مراد از ایمان در ابن بحث، همین است.
خلاصه سخن اینکه ایمان بر اساس روایات اسلامی، عاملی است که موجب رضامندی از قضا و قدر الهی می شود و به همین سبب چنین شخصی در برابر بلاها، صبور و در برابر نعمت ها، شکور است و به طاعت، رغبت دارد و از معصیت، کراهت دارد. این ایمان، بر شناخت واقعیتهای توحیدی حاکم بر زندگی و هماهنگ ساختن خود با آنها مبتنی است.
2-1) ایمان و نشاط
بخشی از متون نیز به بیان نقش توحیدباوری و ایمان به خداوند در نشاط که بعد دوم شادکامی است، پرداخته اند. این متون دو گونه اند: برخی به صورت کلی به معرفی این نقش پرداخته اند و برخی به صورت جزئی نقش این عنصر را در مؤلفه های نشاط بیان کرده اند. در برخی روایات، تصریح شده ویژگی خداباوران آن است که کسالت و بی حالی از آنان دور است و پیوسته در حال نشاط می باشند: «تراه بعیداً کسله، دائماً نشاطه».36 این نشان دهنده نقش ایمان در نشاط است. بر اساس آنچه در آموزه های اسلام آمده، مؤمن موظف است که لذت نفس را تأمین کند. قرآن کریم با صراحت از اهل ایمان می خواهد که لذت های حلال را بر خود حرام نکنند37 و کسانی را که چنین کرده اند، سرزنش می کند38.
رابطه ایمان با لذت های معنوی هم که روشن است. نقش یاد خدا در نشاط انسان با تعبیرهای مختلفی در آیات و روایات وارد شده است. یاد خدا موجب «آرامش و اطمینان نفس»،39 و «جلای دل ها»،40 «شرح صدر»،41 «حیات دل»،42 «نورانیت قلب»43 و «حلاوت زندگیِ»44 دوستداران خدا45 و اهل تقوا و یقین46 می شود که هر یک را می توان به بعدی از ابعاد نشاط اشاره دانست. از این رو، رسول خدا(ص) این گونه به در گاه خداوند متعال دعا می کند: «اللّهُمَّ اجعَلنا مَشغولینَ بِأَمرِکَ... شاکِرینَ عَلى نَعمائِکَ، مُتَلَذِّذینَ بِذِکرِکَ»؛47 خداوندا! ما را به کار خودت سرگرم بدار... و [ما را] بر نعمت هایت، سپاسگزار، و از یادت، لذّت بَرنده قرار بده.
همچنین در ادبیات دین از چیزی به نام «حلاوت ایمان» یاد شده و عوامل48 و موانع49 آن شمرده شده است. آنچه اینجا مهم است اینکه این حلاوت و شیرینی مربوط به لذت های معنوی انسان است که می تواند نشاط روحی و روانی را برای انسان به ارمغان بیاورد. این حلاوت و شیرینی چنان لذتی دارد که هر کس آن را بچشد، از او رویگردان نمیشود.50 بنابراین، ایمان به خدا، عامل تحقق نشاط است. البته اینجا نیز ایمانی که بخواهد نشاط را به ارمغان آورد، باید واقعیتهای توحیدی حاکم بر این بعد را بشناسد و خود را با آن هماهنگ سازد.
2) الگوی خداباوری در شادکامی
همان گونه که مشاهده شد، در متون دینی تصریح شده که ایمان به خدای یکتا موجب رضامندی و نشاط با همه ابعادش میشود، از این رو خداباوری، عامل اساسی شادکامی است. حال، سؤال این است که این امر چگونه تحقق مییابد و چه الگویی از ایمان و خداباوری، موجب شادکامی میشود؟
توضیح اینکه خداوند متعال، ابعاد وجودی متعددی دارد که باور به هر کدام از آنها نتیجه خاص خود را دارد و از این رو هر کدام باید در جایگاه خود قرار گیرند. برای نمونه، اگر گفته شود که ایمان موجب امید به آمرزش میشود، باید دانست که برای مثال، باور به رزاقیت خداوند در ایجاد امید به آمرزش جایگاهی ندارد، بلکه باور به غفاریت او نقش دارد. در موضوع شادکامی نیز قضیه همین است؛ درست است که ایمان و خداباوری، بنیان شادکامی است، اما باید دید چه الگویی از ایمان موجب شادکامی میشود. پیشتر نیز مکرر اشاره شد که ایمان در هر کدام از ابعاد شادکامی، معنایی خاص دارد. اکنون باید آن را به تفصیل بیان کرد.
در تحلیل این امر باید گفت که بر اساس مبانی توحیدی، توحید و خداباوری به چند شکل در تحقق شادکامی اثر می گذارد:
1-2) اعتماد به برنامه خدا در شادکامی
خداباوری و ایمان به او اثری کلی و عام دارد و آن اینکه موجب می شود انسان به خداوند به عنوان ارائه کننده برنامه شادکامی، اعتماد کند و هر آنچه او میگوید، عمل نماید. این اعتماد در چند مبنای خداشناختی ریشه دارد. در حقیقت، این اثر، معلول باورهای خُردی است که اگر کسی آنها را بشناسد و باور پیدا کند، به برنامه خدا اعتماد خواهد نمود و از دیگر مدلهای شادکامی پیروی نخواهد کرد. بنابراین، نخستین گام، ایجاد اعتماد است و این، خود بر یک سری واقعیتهای توحیدی مبتنی است که در ادامه به آنها اشاره می شود:
الف) خالقیت و آفرینش شادکامی
خداوند، «آفریدگار» (خالق) همه هستی، از جمله انسان، جهان و حتی اموری مانند شادکامی است، از این رو به تمام ابعاد وجودی آنها اشراف کامل دارد. بنابراین، برای تحقق شادکامی باید حقیقت آن را که آفرینش الهی دارد، شناخت. اینجاست که توحیدباوری در بعد آفرینش شادکامی معنا می یابد. حقیقت شادکامی را ما وضع نمیکنیم و از همین روست که باید بدانیم ماهیت شادکامی آن گونه که ما میخواهیم شکل نمیگیرد. بر اساس نظریه توحید، شادکامی ماهیتی دارد که توسط خداوند متعال تقدیر شده است. بر این اساس، راه رسیدن به شادکامی، اعتماد کردن به خدا و تسلیم او بودن و تحقق بخشیدن به ابعادی است که خداوند در شادکامی قرار داده است.
ب) ربوبیت و تدبیر شادکامی
خدا «پروردگار» (ربّ) همه هستی است، از این رو اختیاردار همه چیز است و همه امور هستی را او تقدیر و تدبیر می کند و کسی جز او در این کار دست ندارد. از آنجا که شادکامی یکی از حقایق عالم است، زیر مجموعه توحید ربوبی نیز قرار می گیرد. ربوبیتِ توحیدیِ شادکامی به این معناست که خداوند متعال، صاحب اختیار و مولای شادکامی است و پروردگاری و اصلاح تکوینی و تشریعی آن به دست اوست. بر اساس توحید ربوبی، اختیار شادکامی به دست خداوند متعال است و هموست که با تنظیم قوانین تکوینی و تشریعی، پروردگاری آن را انجام می دهد. بنابراین، برای دستیابی به شادکامی باید تسلیم خداوند بود و به آنچه او برای تحقق شادکامی قرار داده، عمل کرد تا در نهایت، خداوند متعال شادکامی را به انسان ارمغان دهد.
ج) مقدِّریت و تقدیر شادکامی
خدا «اندازه گذارنده» (مقدّر) است و برای هر چیزی اندازهای مشخص کرده است. در نظام آفرینش، همه چیز بر اساس اندازه گیرى و تقدیر خاصى از جهات مختلف، چون طول و عرض و دوام و مهلت ها و روزى ها استوار است. این امر نشان می دهد که همه چیز بر اساس خواست خداوند متعال تنظیم شده است، از این رو او به ماهیت امور از هر کسی آگاه تر می باشد و هر آنچه او در باره آنها بیان می کند، بهترین دستور است. بنابراین، راه رسیدن به شادکامی، عمل به اموری است که او عامل شادکامی قرار داده است و حرکت بر خلاف آن، موجب ناکامی و ناشادکامی می شود.
د) حکمت و تنظیم شادکامی
«دانایی مطلق» از آنِ خداست (علیم). بر این اساس، خداوند بر هر چیزی احاطه دارد (محیط) و از هر چیزی آگاه (خبیر) است و به هر چیزی بینا (بصیر) میباشد و از این رو هر کاری که انجام دهد، حکیمانه بوده و از منبع حکیم و فرزانه صادر شده است. به دیگر بیان، بر اساس این اصل، مشخص میشود که تقدیر ساختار شادکامی و ماهیت آن، همچنین تنظیم برنامه شادکامی و راه رسیدن به آن، بر اساس دانشی ناب و حکمتی استوار صورت گرفته است.
خلاصه سخن اینکه هم طراح و خالق شادکامی و هم مدیر و مدبّر آن خداست و این خدا، در تمام افعال خود، حکیم است و هیچ به خطا و فساد نمیرود. اینها مهمترین واقعیتهای توحیدی حاکم بر شادکامی است که شناخت این واقعیتها و باور کردن آنها، موجب ایجاد اعتماد به برنامه خداوند در شادکامی می شود. این اصول، به انسان اطمینان میدهند که تسلیم خدا بودن و پیروی از برنامه او، بهترین راه تحقق شادکامی و تنها مسیر موفق است. بنابراین، وقتی سخن از نقش خداباوری در شادکامی میشود، در یک ساحت آن، به معنای باور به این ابعاد از توحید است.
2-2) خیرباوری در تقدیرهای الهی
ایمان و خداباوری سبب میشود که انسان در سطحی عینیتر از اعتماد، همه تقدیرهای تکوینی (خوشایند و ناخوشایند) و تشریعی خداوند (باید و نباید) را بر «خیر» مبتنی بداند و همین امر، موجب رضامندی کلی او از تقدیر خدا می شود. این موضوع، دست کم بر دو مبنا یا واقعیت توحیدی مبتنی است و تا کسی آنها را نشناسد و آنها را باور نداشته باشد، به رضامندی دست نخواهد یافت. ایمانی که میخواهد رضامندی را به ارمغان آورد، باید به این واقعیتهای توحیدی باور پیدا کند:
الف) تقدیر امور توسط خدا
یکی از ابعاد توحید و خداباوری، باور به این مهم است که همه امور توسط خداوند متعال تقدیر میشود. این، پیشنیاز خیرباوری است؛ زیرا تا کسی باور نداشته باشد که خداوند متعال، تقدیر کننده امور زندگی است، نمیتواند در باره خیر بودن یا نبودن آن سخن بگوید. این در حقیقت باور به مقدِّر بودن خداوند است که پیشتر گذشت. این موضوع آن چنان مهم است که از آن به عنوان «حقیقت ایمان» یاد شده است51 و وقتی کسی به آن برسد، آنگاه، حلاوت و لذت آن را میچشد.52 بنابراین، انسانِ خداباور، در اینجا باور دارد که همه امور به تقدیر خداوند متعال رقم میخورد.
ب) خیر بودن تقدیر
یکی از ابعاد توحید، «خیر بودن قضای الهی» است که در حکمت او ریشه دارد. آنچه خداوند متعال تقدیر کرده و حکم می کند، بر خیر مبتنی است و اساساً معنا ندارد که خداوند کاری جز خیر انجام دهد. بنابراین، همه قضاهای تکوینی و تشریعی خداوند متعال، خیر است. در روایات بر این مسئله (خیر بودن قضای الهی)، تأکید شده است.53
خلاصه سخن اینکه در این بخش، دو واقعیت توحیدی قرار دارد: یکی، اینکه همه امور به تقدیر خداوند متعال رقم میخورد، و دیگر اینکه تقدیر خداوند متعال بر خیر مبتنی است و هر آنچه تقدیر کند، جز به مصلحت انسان نیست. بنابراین، احساس رضامندی بر دو واقعیت دیگر از واقعیتهای توحیدی مبتنی است و ایمانی که میخواهد رضامندی را به ارمغان آورد، دست کم باید به این دو، باور داشته باشد و خود را با آنها هماهنگ ساخته باشد. به خوبی روشن است که ایمانِ رضامندی، الگویی خاص دارد که با دیگر ابعاد شادکامی متفاوت است.
3-2) واکنش مثبت به تقدیرهای چهارگانه
پس از رضامندی کلی از تقدیر، در مرحله بعد، مسئله واکنش انسان به هر کدام از ابعاد چهارگانه تقدیر مطرح است؛ به این معنا که خداباوری به صورت مشخصتر و عینیتر موجب واکنش مثبت به انواع تقدیرهای خداوند میشود. باور به خداوند متعال سبب میشود که افراد در رویارویی با موقعیتهای چهارگانه زندگی، درست عمل کرده و در نتیجه، شادکامی را تحقق بخشند. واکنش مثبت به هر کدام از این ابعاد چهارگانه، خود بر یک سری واقعیتهای توحیدی دیگر مبتنی است که در ادامه به بررسی آن پرداخته می شود:
الف) سپاسگزاری در خوشایندها (شکر)
واکنش مثبت به خوشایندها، «شکر» است. خداباوری موجب سپاسگزاری از خداوند در خوشایندهای زندگی می شود. افراد با ایمان، داشتههای زندگی خود را درک میکنند و آنها را از خداوند متعال میدانند و در نتیجه، سپاسگزار او خواهند شد. شکر به معنای احسان شناسی و انتشار دادن آن میان مردم و سپاس از دهنده آن است.54 مهم این است، وقتی سپاسگزاری محقق می شود که انسان به اعطای نعمت از جانب کسی باور داشته باشد. بر اساس تفکر توحیدی، همه چیز از آنِ خداوند متعال است، از این رو انسان موحّد و خداباور، هر آنچه دارد، از خدا میداند. اگر تقدیر همه چیز به دست خداوند متعال است و اگر همو مالک همه چیز است، پس نعمتها و داشتههای زندگی نیز از آنِ خداوند بوده و از جانب او نصیب انسان شده است. به همین علت است که خداوند متعال با صفت «مفضل» و «متفضل» توصیف شده است. قرآن کریم، نعمتها را فضل خداوند دانسته و از خداوند به عنوان صاحب فضل عظیم یاد کرده است.55 بنابراین، خداباوری باعث میشود که انسان همه داشتهها و ارزشهای خود را از خدا بداند و همین امر موجب شکر و سپاسگزاری میشود. ایمانی که شکر از آن به وجود میآید، ایمانی است که این واقعیت توحیدی را باور داشته باشد.
ب) بردباری در ناخوشایندها (صبر)
خداباوری موجب میشود که انسان در ناخوشایندها بردبار بوده و بیتابی نکند. افراد با ایمان، وقتی دچار بلا و مصیبت میشوند، میدانند که خداوند بد برای آنها نمیخواهد، از این رو شکایتی از خدا نداشته بیتاب نمی شوند. صبر، یعنی «تحمل کردن سختی ها و دشواری ها، و پرهیز کردن از جزع و بی تابی». بر اساس این تعریف، موضوع اساسی صبر، «امور ناخوشایندی» است که نفس در برابر آنها بی تاب شده، به جزع و فزع روی می آورد. در فرهنگ اسلامی از سویی، به صبر فراخوانده شده و از سوی دیگر، برای بردبار ساختن افراد، به فواید آن توجه داده شده است.56
یکی از ابعاد مهم توحید، معناداری و مصلحت داشتن بلاهاست. بر اساس اصل تقدیر، ناخوشایندها نیز از جانب خداوند متعال مدیریت میشوند و هر آنچه خداوند تقدیر کند، بیفایده نخواهد بود. مصیبت ها و بلاها، هر چند ظاهری تلخ و ناخوشایند دارند، اما پر از خیر و برکت اند و در حقیقت، برآورنده بخشی از نیازهای زندگی می باشند. رسول خدا(ص) در این باره تصریح می فرماید: خداوند در باره هر کس اراده خیر کند، او را گرفتار مى سازد.57 بنابراین، بودن در ناخوشایندی به معنای محرومیت و نابرخورداری نیست، و در حقیقت، چنین تصوری مایه ناامیدی است.58 این از واقعیتهای توحیدی است که هر بلایی، حکمتی داشته و در درون آن، خیری نهفته است. بنابراین، ایمانی که میخواهد توان صبر را به وجود آورد، باید این واقعیتهای توحیدی را بشناسد و به آنها باور پیدا کند. این، الگوی ایمانِ صبرآور است.
ج) عمل به تکلیف (انجام طاعت و ترک معصیت)
واکنش مثبت به بعد تشریعی زندگی، طاعت و فرمانبرداری از خداوند است. خداباوری موجب میشود که انسان دستورات خداوند متعال را طبق مصالح زندگی تفسیر کرده و به آنها عمل کند. یکی از باورهای نادرستی که در باره شریعت وجود دارد این است که دستورات شریعت برای تأمین منافع دین تنظیم شده و فایده آن به خداوند متعال می رسد. این باور که «خدا - سودی» نامیده می شود، هر چند ممکن است پنهان باشد، اما زمینه های گریز از شریعت را به وجود می آورد. این در حالی است که قرآن کریم هدف اساسی تشریع را حیات و زنده ساختن انسان معرفی کرده است. خداوند متعال پس از آنکه مردم را به اطاعت از خود و رسولش فراخوانده و از اعراض از آن باز داشته،59 براى دومین بار آن را تأکید نموده و مؤمنان را به استجابت خدا و رسولش در پذیرفتن دعوت پیغمبر سفارش مىکند، و این تأکید را به وسیله بیان حقیقت امر و آن رکن واقعى که تکیهگاه این دعوت است، انجام داده و مىفرماید: حقیقت امر و رکن واقعى این دعوت چیزى است که انسان را از پرتگاه فنا و هلاکت رهایى داده و زندهاش مىکند.60
بر مبنای آنچه گذشت، روشن می شود که مبنای امر و نهی خداوند متعال، مصلحت و مفسده زندگی بشر است. رسیدن به حیات اصیل، عواملی دارد که مصلحت نامیده می شود، و موانعی دارد که مفسده نامیده می شود. خداوند متعال انسان را به آنچه صلاح اوست، امر نموده، و از آنچه به زیان اوست، نهی نموده است. این حقیقت، با تعبیرهای مختلفی در متون دینی آمده است. قرآن کریم در جایی، معروف بودن و منکر بودن را مبنای امر و نهی خداوند متعال دانسته61 و بر همین اساس، تأکید دارد که خداوند متعال مردم را به فحشا امر نکرده62 و از آن باز داشته،63 و به آنچه نیک است وا می دارد.64 عذافر از امام باقر(ع) علت تحریم شراب، مردار، خون و گوشت خوک را می پرسد و حضرت در پاسخ، قاعده ای عام را بیان کرده و می فرماید که هر آنچه برای بدن مفید بوده، به آن امر شده و هر چه مضر بوده، از آن نهی شده و سپس در وقت اضطرار و به اندازه نیاز، حلال شده است.65
بنابراین، تأمین سعادت واقعی و حیات اصیل بشر، ملاک تکالیف الهی است. پس ایمانی که میخواهد عمل به تکلیف را به ارمغان آورد، باید به مصلحتبخش بودن تکلیف برای خود انسان باور داشته باشد، از این رو الگوی ایمانِ طاعت، پذیرش این واقعیتهای الهی حاکم بر تکلیف است.
4-2) لذتبری بر اساس خواست خدا
ایمان به خدا سبب میشود که انسان پس از اعتماد، در سطحی عینیتر، بر اساس خواست خداوند متعال به التذاذ بپردازد. این امر موجب تحقق نشاط که جزء دوم شادکامی است، می شود. از دیدگاه اسلام، شادی موجب انبساط روحی و برانگیخته شدن نشاط در انسان می گردد. بنابراین، شادی ها، لذت ها و هیجان ها عامل مهمی در برانگیختن نشاط در انسان می باشند،66 از این رو می توان گفت که برای به وجود آوردن نشاط، باید شادی و لذت را تأمین کرد. در حقیقت، شادی و لذت، عامل کلان برانگیختن نشاط شمرده می شوند. البته بر این امر، یک سری واقعیتهای توحیدی حاکم است که باید آنها را شناخت و بر اساس آنها عمل کرد:
الف) دو بعدی بودن انسان و لذت های او
بر اساس تدبیر و تقدیر خداوند متعال، لذت انواعی دارد که عبارت اند از: لذت مادی و لذت معنوی. این نیز به سبب آن است که انسان موجودی دو بعدی و مرکب از بعد مادی و معنوی می باشد، از این رو، نشاط او نیز دو بعدی است و لذتی نیز که می خواهد آن را تأمین کند، دو بعدی است. بنابراین، برای تحقق نشاط باید لذت ها مادی و معنوی را تأمین کرد. انواع لذت ها را میتوان در متون اسلامی یافت و حدود آن را نیز میتوان در احکام دینی پیگرفت. بنابراین، کسی که خدا را قبول داشته باشد، هم به التذاذ میپردازد و هم هر دو بعد مادی و معنوی با همه مصادیق آن را به کار خواهد گرفت و هم حدود شرعی آن را رعایت خواهد کرد.
ب) خداباوری و التذاذ مادی و معنوی
از ابعاد مهم ایمان، استفاده از لذتهای دنیوی است. خداوند متعال تصریح میفرماید که لذتهای پاک از آنِ اهل ایمان است و تنها از فحشای آشکار و نهان، نهی کرده است،67 از این رو از مؤمنان خواسته است که لذت های حلال را بر خود حرام نکنند.68 بنابراین، خداباوری عاملی برای استفاده از لذت ها میباشد، و انسان های خداباور، از لذت های حلال استفاده می کنند. همچنین انسان های خداباور از لذت های معنوی نیز استفاده میکنند. محور اساسی این بخش، ارتباط با خداوند متعال است. یاد خدا موجب «آرامش و اطمینان نفس»،69 «جلای دل ها»،70 «شرح صدر»،71 «حیات دل»،72 «نورانیت قلب»73 وحلاوت زندگیِ74 دوستداران خدا75 و اهل تقوا و یقین»76 می شود که هر یک را می توان به بعدی از ابعاد نشاط اشاره دانست. برهمین مبنا است که رسول خدا(ص) این گونه به در گاه خداوند متعال دعا می کند: «اللّهُمَّ اجعَلنا مَشغولینَ بِأَمرِکَ... شاکِرینَ عَلى نَعمائِکَ، مُتَلَذِّذینَ بِذِکرِکَ؛»77 خداوندا! ما را به کار خودت سرگرم بدار ... و [ما را] بر نعمت هایت، سپاسگزار، و از یادت، لذت بَرنده قرار بده.
خلاصه اینکه خداباوری باعث میشود که انسان بر اساس خواست خداوند متعال، لذتهای مادی و معنوی را با همه ابعادش تأمین کند و در نتیجه، نشاط مادی و معنوی تحقق یابد و بدین وسیله همه ابعاد شادکامی تحقق مییابد.
ج) جهت گیری لذت
از مباحث مهم دینشناختی، جهت گیری شادی و نشاط است. شادی و نشاط همانند هر امر دیگری باید در راستای شادکامی اصیل و سعادت واقعی انسان قرار گیرد، از این رو هم باید در امور معنوی نشاط داشته باشیم و هم از نشاط و شادی مادی برای زمینه سازی شادکامی اصیل و جاویدان خود استفاده کنیم. در روایات، موارد متعددی به عنوان کاربرد نشاط و شادی مطرح شده اند، همانند: نشاط در راه هدایت،78 عبادت خدا،79 خواندن قرآن80 و شب زنده داری.81 اما جایگاه نشاط در روایات اهل بیت(ع) در یک قالب کلی قابل جمع است و آن اینکه نشاط دنیوی را باید برای مطالبه آخرت به کار گرفت. امام علی(ع) در تفسیر آیه شریفه «وَلا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا»82 می فرماید: «لَا تَنْسَ صِحَّتَکَ وَ قُوَّتَکَ وَ فَرَاغَکَ وَ شَبَابَکَ وَ نَشَاطَکَ أَنْ تَطْلُبَ بِهَا الْآخِرَةَ»؛83 فراموش مکن که با تندرستی، نیرو، فراغ، جوانی و نشاطت، آخرت را مطالبه کنی.
بنابراین، نشاط بهره دنیوی ماست که باید برای نیل به سعادت اخروی و مطالبه آخرت از آن بهره گرفت. لذتی می تواند مطلوب باشد که در جهت شادکامی اصیل و جاویدان انسان قرار گیرد.
خلاصه سخن اینکه نشاط، مبتنی بر چند واقعیت الهی است. به لحاظ انسان شناختی، از سویی، تحقق نشاط متوقف بر لذت و شادی است و از سوی دیگر، لذت انسان دو بعد مادی و معنوی دارد. به لحاظ تکلیف نیز انسان مکلف است که لذتهای مادی و معنوی خود را تأمین کند و در جهت درست از آنها استفاده نماید. بر همین اساس، نشاط بر چند واقعیت از واقعیتهای توحیدی متوقف است. ایمانی که نشاط را به ارمغان میآورد، باید این واقعیتها را بشناسد و خود را با آنها هماهنگ سازد.
نتیجه گیری
هدف این پژوهش، یافتن پایه های نظری شادکامی از دیدگاه اسلام است. بررسی منابع اسلامی نشان می دهد که شادکامی، حقیقتی است که بر یکسری واقعیتها مبتنی است. بر اساس تفکر توحیدی اسلام، این حقیقت توسط خداوند متعال به وجود آمده و واقعیت های آن را او تعیین و تنظیم کرده است. این حقیقت را «واقعیتهای توحیدی» نامیدیم. کسی که بخواهد به شادکامی دست یابد، باید تمام ابعاد وجودی خود (یعنی شناختها، احساسات و عواطف و رفتارها) را متناسب با این واقعیتها تنظیم کند؛ این کار را «هماهنگسازی با واقعیتهای توحیدی» مینامیم. البته لازمه این امر، شناخت حقیقت شادکامی و واقعیتهای آن است که آن را «واقعیتشناسی توحیدی» مینامیم. بنابراین، تحقق شادکامی بر «واقعیتشناسی توحیدی و هماهنگسازی خود با آن» متوقف است. این، تفسیری عینی از ایمان و خداباوری میباشد. در حقیقت، این امر خود در ایمان و باور به خداوند متعال ریشه دارد. ایمان و خداباوری، اساس شادکامی است. کسی که میخواهد به شادکامی دست یابد، باید ایمان را با تفسیری که گذشت، داشته باشد. این ایمان موجب شکر در خوشایند، صبر در ناخوشایند، رغبت به طاعت، کراهت از معصیت، و نشاط در زندگی می شود.
چگونگی تأثیر این باور، خود یک مسئله است که باید آن را بررسی کرد. این مسئله را «الگوی ایمانِ شادکامی» مینامیم و هدف آن این است که مشخص کند، ایمانی که میخواهد شادکامی را محقق سازد، چه ویژگی باید داشته باشد. در پاسخ باید گفت که این امر در دو سطح تأثیر میگذارد: در سطح نخست، افرادی که از ایمان - با تفسیری که گذشت – بهره مندند، به برنامه خدا در باره شادکامی «اعتماد» پیدا میکنند که از آن با نام «خدامحوری در زندگی» یاد میکنیم. این خود جزئی از ایمان و خداباوری است که هر دو مؤلفه رضامندی و نشاط را پوشش میدهد. بدیهی است که افراد با ایمان در تمام ابعاد زندگی، خدا را محور و اساس عملکرد خود قرار میدهند. در سطح دوم، موجب میشود که، اولاً: انسان همه امور هستی را بنابر تقدیر خداوند متعال بداند که از آن با عنوان «ایمان به تقدیر» یاد میشود، و سپس تقدیر او را نیز بر خیر و مصلحت و سود انسان مبتنی بداند. این باور که از دیگر اجزای ایمان میباشد، در دو سطح تأثیر میگذارد: در سطح نخست، موجب «رضایت» از تقدیر خداوند متعال میشود که یکی از مؤلفههای اساسی شادکامی است. اما در سطح دوم، موجب میشود که فرد، واکنش مثبت و الهی به تقدیرهای چهارگانه خداوند داشته باشد که هر کدام از این واکنشها، ابعاد دیگری از ایمان میباشند. بر این اساس، فرد مؤمن همه داشتههای زندگی خود را از خداوند دانسته، از این رو «شکرگزار» اوست، همچنین همه بلاهای زندگی را به مصلحت خود میداند، از این رو «بردبار» میشود، و همین طور اساس تکلیف را منفعت خود میداند، از این رو «رغبت به طاعت» و «کراهت از معصیت» شکل گرفته و در مجموع، «طاعت» خداوند تحقق مییابد.
ثانیاً: موجب میشود که انسان لذت مادی و معنوی خود را تأمین کند و بدین سان به نشاط دست یابد.
نمودار (1)
خلاصه سخن اینکه تئوری شادکامی از دیدگاه اسلام، بر توحید و خداباوری مبتنی است. تفسیر این نظریه آن است که فرد باید واقعیتهای توحیدی حاکم بر شادکامی را بشناسد و خود را با آن هماهنگ سازد. این امر، موجب رضایت کلان از تقدیرهای خداوند میشود و سپس شکر در خوشایندها، صبر در ناخوشایندها، رغبت به طاعت و کراهت از معصیت را به وجود میآورد. همچنین موجب تأمین لذتهای مادی و معنوی میشود که نشاط را به وجود میآورد، و در مجموع، به شادکامی تحقق میبخشد. از آنچه گذشت می توان نتیجه گرفت که در رأس، باورهای اساسی افراد قرار دارد که این باورها، در رویایی با موقعیت های عینی زندگی (تقدیرها و هیجان ها)، باورها و رفتارهای دیگری را تولید می کنند که موجب شکر در خوشایند، صبر در ناخوشایند، رغبت به طاعت و انجام آن، کراهت از معصیت و ترک آن، و التذاذ مادی و التذاذ معنوی می شود. چهار عنوان نخست، موجب رضامندی و دو عنوان بعدی موجب نشاط می گردد. این مجموعه در نهایت شادکامی را تولید می کند. بر این اساس، برای رسیدن به شادکامی باید تربیت توحیدی را محور قرار داد. تربیت توحیدی، باورهای اساسی شادکامی را به وجود میآورد. این باورها در رویارویی با موقعیتهای زندگی، باورها و واکنشهای توحیدی ناظر به موقعیت را شکل میدهند و در نتیجه، شادکامی تحقق می یابد. (نمودار 2)
نمودار(2)
منابع
آبی، منصور بن حسین، نثر الدرّ، مصر، الهیئة المصریه العامه للکتاب، بی تا.
آرگایل، مایکل، روانشناسی شادی، ترجمه مسعود گوهری و همکاران، اصفهان، جهاد دانشگاهی دانشگاه اصفهان، بی تا.
ابن بابویه، محمّد بن علی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1404ق.
ـــــ، التوحید، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1398ق.
ـــــ، عیون أخبار الرضا، تحقیق: السید مهدی حسینی لاجوردی، تهران، جهان، بی تا.
ـــــ، الخصال، تحقیق علی اکبرالغفاری، بیروت، موسسه الاعلمی، 1410ق.
ـــــ ، الامالى، تحقیق: مؤسسة البعثة، قم، مؤسسة البعثة، 1407ق.
ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، بیروت، دارصادر، بی تا.
ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، قم، آل علی، 1382.
ابن ماجه قزوینی، محمدبن یزید، سنن ابن ماجه، تحقیق محمدفواد عبدالباقی، بیروت، دارالفکر، بی تا.
ابن منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، قم، نشر ادب، 1405ق.
ابونعیم، احمدبن عبدالله، حلیة الأولیاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1414 ق.
بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، 1401ق.
براتی، فرید، اثر بخشی مداخلات روانشناسی مثبت گرا جهت افزایش نشاط، خشنودی از زندگی، معناداری زندگی و کاهش افسردگی؛ تدوین مدلی برای اقدام، پایان نامه دکتری، رشته روان شناسی بالینی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه علامه طباطبایی، 1388.
بیهقی، احمدبن الحسین، شُعَب الإیمان، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1410ق.
پسندیده، عباس، مبانی و عوامل شادکامی از دیدگاه اسلام با رویکرد روانشناسی مثبت گرا، پایان نامه دکتری، رشته مدرسی معارف گرایش قرآن و متون اسلامی، دانشکده علوم حدیث قم، 1389.
ـــــ، رضایت از زندگی، قم، دارالحدیث، 1374.
تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ترجمه و شرح خوانساری، تهران، دانشگاه تهران، 1373.
سبزواری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، تحقیق علاءآل جعفر، قم، موسسه آل البیت، 1414ق.
سجستانی، سلیمان بن أشعث الأزدی، سنن ابى داود، تحقیق: محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت، داراحیاء السنة النبویة، بی تا.
سید ابن طاووس، إقبال الاعمال، تحقیق محمدجواد القیومی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1414ق.
شریف رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، شرح صبحی صالح، قم، دارالحدیث، 1424ق.
طوسی، محمد بن حسن ، مصباح المتهجّد، بیروت، موسسه الاعلمی، 1425ق.
علی محمدی، کاظم، شادکامی و ساخت آزمون آن از دیدگاه اسلام، پایان نامه کارشناسی ارشد، رشته روان شناسی بالینی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینیŠ، 1388.
فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، قم، موسسه دارالهجره، 1409ق.
کراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، به کوشش عبدالله نعمه، قم، دار الذخائر، 1410ق.
ـــــ، معدن الجواهر، تهران، المکتبة المرتضویه، 1349ق.
کفعمی، ابراهیم بن علی، البلد الامین، بی جا، بی تا.
ـــــ، المصباح، بیروت، موسسة الاعلمی، 1414ق.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، چ پنجم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1363.
لیثی واسطی، علی بن محمد، عیون الحکم والمواعظ، تحقیق حسین حسینی بیرجندی، قم، دارالحدیث، 1376.
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، المکتبة الاسلامیه، 1388ق.
محمدی ری شهری، محمد، دانشنامه میزان الحکمة، قم، دارالحدیث، 1384.
مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارش: محمدحسین اسکندری، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی€، بی تا
ورام المالکی، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر، بیروت، موسسه الاعلمی، بی تا.
Diner, E. et al., "Happiness", Handbook of Positive Psychology, Edited by: C. R. Snyder & Shane J. Lopez, New York, oxford, 2002.
* استادیار گروه علوم حدیث دانشکده علوم حدیث pasandide@hadith.net
دریافت: 7/5/1390ـ پذیرش: 10/9/1390
1. محمدتقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارش: محمدحسین اسکندری، ج 1، ص 98.
2. همان، ص 57.
3. James
4. Thorndike
5. Wundt
6. Freud
7. براتی، فرید، اثربخشی مداخلات روانشناسی مثبتگرا جهت افزایش نشاط، خشنودی از زندگی، معناداری زندگی و کاهش افسردگی؛ تدوین مدلی برای اقدام.
8. Diner, E.
9. Lucas, R, E.
10. Oishi, S.
11. E. Diner et al., "Happiness", Handbook of Positive Psychology, Edited by: C. R. Snyder & Shane J. Lopez.
12. Subjective Well-being.
13. Obscure.
14. Mysterious.
15. مایکل آرگایل، روانشناسی شادی، ترجمه مسعود گوهری و همکاران، ص 14.
16. همان، ص 25.
17. Positive Emotions.
18. Satisfaction.
19. Negative Emotion.
20. مایکل آرگایل، همان، ص 14.
21. همان، ص 31.
22. E. Diner et al., Ibid, p 66
23. کاظم علی محمدی، شادکامی و ساخت آزمون آن از دیدگاه اسلام، ص 70.
24. عباس پسندیده، مبانی و عوامل شادکامی از دیدگاه اسلام با رویکرد روانشناسی مثبت گرا.
25. Happiness.
26. ر. ک: عباس پسندیده، مبانی و عوامل شادکامی از دیدگاه اسلام با رویکرد روانشناسی مثبت گرا.
27. احمد ابن فارس، معجم المقاییس فی اللغة، ذیل ماده.
28. ر. ک: عباس پسندیده، مبانی و عوامل شادکامی از دیدگاه اسلام با رویکرد روانشناسی مثبت گرا.
29. محمد بن علی کراجکی، کنز الفوائد، به کوشش عبدالله نعمه، ج ٢، ص ١١؛ همان، معدن الجواهر، ص ٧٠.
30. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 2، چ پنجم، ص ٥٦، ح ٥.
31. شیخ صدوق، التوحید، ص ٣٧١، ح ١١.
32. محمد بن یعقوب کلینی، همان، ص ٤٨، ح ٤.
33. حسن ابن علی ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ٤٨؛ محمد بن محمد السبزواری، جامع الأخبار، تحقیق علاءآل جعفر، ص ١٠٣، ح ١٧١.
34. شیخ صدوق، الخصال، تحقیق علی اکبرالغفاری، ص ٤٧، ح ٤٩؛ کلینی، همان، ص ٢٣٢، ح ٦.
35. محمد بن یزید ابن ماجه قزوینی، سنن ابن ماجه، تحقیق محمدفواد عبدالباقی، ج ٢، ص ١٢٥٥، ح ٣٨٢٠.
36. محمد بن یعقوب کلینی، همان، ص 230.
37. مائدة: ٨٧.
38. أعراف: ٣٢ و ٣٣.
39. رعد: 28.
40. احمد بن الحسین بیهقی، ج ١، ص ٣٩٦، ح ٥٢٢.
41. زمر: ٢٢.
42. مسعود بن عیسی ورام المالکی، تنبیه الخواطر، بیروت: موسسه الاعلمی، بی تا ، ج ٢ ص ١٢٠؛ محمد بن حسن طوسی، مصباح المتهجّد، ص ٥٩٢، ح ٦٩١؛ سید ابن طاووس، إقبال الاعمال، تحقیق محمدجواد القیومی، ج ١، ص ١٦٨.
43. عبدالواحد تمیمی آمدی، غررالحکم، ترجمه و شرح خوانساری، ح ٢٥٣٦؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، تحقیق حسین حسینی بیرجندی، ص ٩٢، ح ٢١٧٢.
44. ابراهیم بن علی کفعمی، البلد الامین، ص ٤٠٦؛ همان، المصباح للکفعمی، ص ٣٤٠.
45. عبدالواحد تمیمی آمدی، همان، ح ٦٧٠؛ علی بن محمد لیثی واسطی، همان، ص ٣٢، ح ٥٤٥.
46. عبدالواحد تمیمی آمدی، همان، ح ٥١٧٤؛ علی بن محمد لیثی واسطی، همان، ص ٢٥٦، ح ٤٧٤٥.
47. محمد بن محمد سبزواری، جامع الأخبار، تحقیق علاءآل جعفر، ص ٣٦٤، ح ١٠١٣.
48. ر.ک: محمد محمدی ری شهری، دانشنامه میزان الحکمة، ج 8، ص 156 «حلاوة الایمان».
49. ر.ک: همان، ص 160 «مَن لا یَجِدُ حَلاوَةَ الإِیمانِ».
50. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج94، ص148.
51. احمد بن محمد ابن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج6، ص442؛ احمدبن عبدالله ابونعیم، حلیة الأولیاء،
ج2، ص12.
52. محمد بن یعقوب کلینی، همان، ج2، ص 58، ح7 و ح 4؛ حسن ابن علی ابن شعبه حرانی، همان، ص207 و 218؛ مسعود بن عیسی ورام المالکی، همان، ج2، ص184.
53. شیخ صدوق، التوحید، ص ٣٧١، ح ١١؛ همان، عیون أخبار الرضا، تحقیق: السید مهدی حسینی لاجوردی، ج ١، ص ١٤١، ح ٤٢، حسن ابن علی ابن شعبه حرانی، همان، ص ٢٩٣، احمد بن محمد ابن حنبل، همان، ج ٤، ص ٢٣٤، ح ١٢١٦١.
54. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج 5، ص 292؛ محمدبن مکرم ابن منظور، لسان العرب، ج 4، ص 433.
55. آل عمران: ١٧٤؛ ر.ک: جمعة: ٤، حدید: ٢٩، أنفال: ٢٩، آل عمران: ٧٣ و ٧٤.
56 ر. ک: عباس پسندیده، رضایت از زندگی، بخش سوم «معناشناسی».
57. محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج٥، ص ٢١٣٨، ح٥٣٢١؛ احمد بن محمد ابن حنبل، همان، ج٣، ص ٢٣، ح٧٢٣٩.
58. حسن بن علی ابن شعبه حرانی، همان، ص ٢٠٦؛ محمدباقر مجلسی، همان، ج٧٢، ص ٥١، ح ٧٠.
59. انفال: 23-20.
60. انفال: 24.
61. اعراف: 157.
62. اعراف: 28.
63. اعراف: 33.
64. نحل: 90؛ انعام: 151.
65. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 218، ح 1009.
66. ر.ک: عباس پسندیده، مبانی و عوامل شادکامی از دیدگاه اسلام با رویکرد روانشناسی مثبت گرا.
67. أعراف: ٣٢ و ٣٣.
68. مائدة: ٨٧.
69. رعد: 28.
70. احمد بن حسین بیهقی، همان، ج ١، ص ٣٩٦، ح ٥٢٢.
71. زمر: ٢٢.
72. مسعود بن عیسی ورام المالکی، همان، ج ٢، ص ١٢٠.
73. عبدالواحد تمیمی آمدی، همان، ح ٢٥٣٦؛ علی بن محمد لیثی واسطی، همان، ص ٩٢، ح ٢١٧٢.
74. رسول خدا(ص) در دعای جوشن کبیر از خداوند متعال با تعبیر «یا مَن ذِکرُهُ حُلوٌ؛ اى آن که یادش شیرین است»؛ ابراهیم بن علی کفعمی، البلد الامین، ص ٤٠٦؛ همان، المصباح للکفعمی، ص ٣٤٠.
75. عبدالواحد تمیمی آمدی، همان، ح ٦٧٠؛ علی بن محمد لیثی واسطی، همان، ص ٣٢ ح ٥٤٥.
76. عبدالواحد تمیمی آمدی، همان، ح ٥١٧٤؛ علی بن محمد لیثی واسطی، همان، ص ٢٥٦ ح ٤٧٤٥.
77. محمد بن محمد سبزواری، همان،ص ٣٦٤، ح ١٠١٣؛ محمدباقر مجلسی، همان، ج ٩٥، ص ٣٦٠، ح ١٦.
78. محمد بن حسین شریف رضی، نهج البلاغه، شرح صبحی صالح، خطبه 193.
79. ابراهیم بن علی کفعمی، المصباح، ص 123؛ ر.ک: محمدباقر مجلسی، همان، ج 94، ص 155، ح 22.
80. محمد بن یعقوب کلینی،همان، ج 2، ص 574، ح 1.
81. شیخ صدوق، الخصال، تحقیق علی اکبرالغفاری، ج 2، ص 515، ح 1.
82. قصص: 77.
83. شیخ صدوق، الامالى، تحقیق: مؤسسة البعثة ج 10، ص 190.