ساخت و اعتباریابی پرسشنامه «سنجش نگرش معنوی»
Article data in English (انگلیسی)
مقدّمه
يكي از اجزاي زندگي سالم توجه به نيازهاي معنوي است. به دليل آنكه انسان موجودي زيستي، رواني، اجتماعي و معنوي است، معنويت مبتني بر جهانبيني توحيدي ميتواند سبك زندگي انسان را اعتلا بخشد. در اين سبك زندگي، رفتارهاي آسيبزا به تدريج، كاهش يافته، رفتارهاي سالم افزايش مييابد. عدم توجه به بعد معنوي و خودشناسي در زندگي، مانع رشد و شكوفايي است و سلامت روان را به خطر مياندازد. اژدري فرد و همكاران در يكي از راههاي پيشرفت انسان را شناخت و آشنايي با خطاهاي شناختي ميدانند و چون مهمترين وسيلة شناخت ذهن است٬ پس وقتي ذهن از جزئيات خارج شود توجه به راههاي گوناگون شناخت و در نتيجه، راههاي گوناگون كشف حقيقت توجه پيدا خواهد كرد.
اهميت معنويت و رشد معنوي انسان در چند دهة گذشته به صورتي روزافزون توجه روانشناسان و متخصصان بهداشت رواني را به خود جلب كرده است. پيشرفت علم روانشناسي از يك سو، و ماهيت پويا و پيچيدة جوامع نوين از سوي ديگر، موجب شده است نيازهاي معنوي بشر در برابر خواستها و نيازهاي مادي قد علم كند و معنويت اهميت بيشتري يابد. چنين به نظر ميرسد كه مردم جهان امروز بيش از پيش، به معنويت و مسائل معنوي گرايش دارند.
تعاريف گوناگون از «معنويت» و «رشد معنوي» ارائه شده است. گروهي از پژوهشگران تعريف ذيل را دربارة مفهوم «معنويت» ارائه داده اند: «معنويت» در لاتين از واژة اسپريتوس به معناي «زندگي» يا «روشي براي بودن» و «تجربه كردن» است كه با آگاهي يافتن از يك بعد غير مادي به وجود ميآيد و ارزشهاي قابل تشخيص آن را معيّن ميسازد. اين ارزشها به ديگران، خود، طبيعت و زندگي مربوط است. مقايسة اين تعريف از «معنويت» با آنچه آليستر هاردي ارائه كرده، قابل توجه است. هاردي معتقد است: ويژگيهاي عمدة تجربههاي معنوي و مذهبي انسان در اشتياق او نسبت به يك واقعيت فرامادي نمايان ميشود و اين اشتياق غالباً در اوايل كودكي خود را نشان ميدهد؛ اين احساس كه چيزي (حضوري) «سواي خودم» قابل دريافت و ادراك است و علاقه به شخصيسازي اين حضور در قالب نوعي الوهيت و نوعي رابطة «من ـ تو» با آنچه از طريق نماز و نيايش برقرار ميشود.
«معنويت سالم» از نظر وون خاص آزادي فرد، استقلال، عزّت نفس و نيز مسئوليت اجتماعي اوست. معنويت سالم انسانيت را انكار نميكند و به منع يا انكار احساسات نميپردازد. به نظر وي، معنويت سالم بالقوّه در هر كس وجود دارد. معنويت سالم در تجارب ريشه دارد و ميتواند شامل ويژگيهاي ذيل باشد: اصالت، رها كردن گذشته، مواجه شدن با هراسها، بينشها، بخششها، عشق و همدردي، جامعهپذيري، آگاه بودن، صلح، و آزادي.
ايمونز بيان ميكند كه «معنويت» جستوجويي براي يافتن عناصر مقدّس، معنايابي، هشياري بالا و تعالي است .آبرهام مازلو نيز معنويت را از مهمترين عناصر نگرش انسانگرايانه دانسته است. مازلو معتقد بود: «معنويت» مسئوليتي عمومي است كه بر دوش همة افراد بشر است. وي اعتقاد داشت: تجارب معنوي، ما را از ساحت آگاهي متعارف به ساحت برتري از هستي منتقل ميكند و به ما امكان ميدهد تا ارزشهاي متعالي خود، مانند حقيقت، زيبايي، هنر و عشق را، كه مازلو «ارزشهاي وجودي» مينامد، معنا كند.
برخي از روانشناسان «معنويت» را به عنوان تلاش دايم بشر براي پاسخ دادن به چراهاي زندگي تعريف كرده اند. به عبارت واضح تر، استفادة بهينه از قوّة خلّاقيت و كنجكاوي براي يافتن دلايل موجود مرتبط با زنده ماندن و زندگي كردن و در نتيجه، رشد و تكامل، بخش مهمي از معنويت است. در نتيجه، ميتوان گفت: رشد معنوي از زماني آغاز ميشود كه كودك به دنبال دليل ميگردد و دربارة پديدههاي موجود در اطراف خود، سؤال ميكند.
«معنويت» از ديدگاه غباري بناب و همكاران او عبارت است از: ارتباط با وجود متعالي، باور به غيب، باور به رشد و بالندگي انسان در زمينة گذشتن از پيچ و خمهاي زندگي و تنظيم زندگي شخصي بر مبناي ارتباط با وجود متعالي و درك حضور دايمي وجود متعالي در هستي معنادار، سازمانيافته و جهتدار الوهي.
از ديدگاه قرآن و اسلام نيز «معنويت» تعريف ويژه و بخصوصي دارد: نگاه دين اسلام به انسان آن است كه او براي تأمين هدفي خاص، به اين عالم پا نهاده است كه آن هدف با رفتار و ارادة خود او حاصل ميشود. هر فكر، اعتقاد و رفتاري، حتي تصور ذهني، اثر خارجي و واقعي دارد كه آدمي را به سويي ميبرد. به طور كلي، در اسلام معنويت عبارت است از: درك ارتباط با وجودي متعالي كه به كمك عمل به برنامه اي ويژه در مدت زندگي بركرة زمين، حاصل شده و روز به روز شدت يافته، از او وجودي خاص ميسازد كه در عالم هستي، مطلوبيت ذاتي دارد و با ياد خدا تجلّي مييابد.
جامي با مروري جامع بر متون اسلامي، مؤلّفههاي ايمان و معنويت را تشريح كرده است. مهمترين اين مؤلّفه عبارت است از: توانايي در تشخيص معناي زندگي؛ مرگ و حوادث مربوط به حيات، نشور و مرگ؛ تشخيص قوام هستي و روابط بين فردي بر فضيلت عدالت انساني؛ تشخيص فرايند رشد معنوي و تنظيم عوامل دروني و بيروني در جهت رشد بهينة اين فرايند معنوي؛ تشخيص الگوهاي معنوي و تنظيم رفتار بر مبناي الگوي معنوي؛ همچنين توانايي درك حضور خداوند در زندگي روزمرّه و درك زيباييهاي هنري و طبيعي و ايجاد حس قدرداني و تشكر.
عوامل مؤثر در معنويت، كه در متون اسلامي «تقوا و پرهيزگاري» قلمداد شده است، به همراه تمرينات روزمرّه از قبيل تفكر در خلقت، انديشه در آفاق و انفس، روزهداري، عبادات، خواندن قرآن، تدبّر صادقانه در آيات آن ميتواند نقش اساسي در تقويت معنويت داشته باشد.
با در نظر گرفتن تعاريف مطرح شده، ميتوان به وجوه اشتراك بسياري در بين تمامي تعاريف دست يافت كه از آن جمله، ميتوان به نكات كليدي ذيل اشاره كرد:
1. اعتقاد به وجودي متعالي و درك حضور او و برقراري ارتباط با او؛
2. تلاش براي پاسخ به چراها و يافتن معنا و هدف در زندگي؛
3. توجه و درك پديدههاي فرا مادي؛
4. هشياري بالا وآگاهي نسبت به خود و محيط اطراف و تلاش براي رسيدن به خودشناسي؛
5. قرارگرفتن در يك فرايند رشد و تكامل كه احتمالاً از اوايل كودكي آغاز ميشود.
در نهايت، ديدگاهي كه از همه جامعتر است و تمامي وجوه اشتراك با ديدگاههاي ديگر را دربر ميگيرد و در كنار آن بهترين شيوههاي عملي براي قرار گرفتن در مسير رشد معنوي و رسيدن به تعالي را مطرح ميكند، ديدگاه ارائه شده توسط قرآن و دين مبين اسلام است بر اساس آياتي از قرآن، كه در زمينة آفرينش خاص انسان است (براي مثال، آيات 30ـ33 سورة «بقره» و آية 30 سورة «روم»: (پس روي خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن. اين فطرتي است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده) و رواياتي از ائمّة اطهار كه ميفرمايند: «خدا انسانها را چنين آفريد كه او را بشناسند و بدانند جز او پروردگارى نيست» و يا «خداى متعال همة انسانها را بر اساس توحيد آفريده است»)، ميتوان به اين نتيجه رسيد كه همة انسانها داراي گرايشهاي معنوي بالقوّهاي هستند كه خاص نوع انسان و ملاك برتري او بر ديگر موجودات است.
بر اساس آنچه ذكر شد، وجود گرايشهاي معنوي به وجود قوّة تعقل در انسان برميگردد؛ اينكه انسان با قوّة تعقّل خويش ميتواند به تفكر و تفحّص در خود و محيط اطراف خويش بپردازد و به علت و معناي امور پي ببرد. در واقع، توجه به گرايشهاي معنوي با پشتوانة تعقّل، موجب به وجود آمدن نگرش معنوي در انسان ميشود. در نتيجه، نگرش معنوي را ميتوان ناشي از عمق آگاهي انسان و شناخت او دانست كه ازسطح و ظاهر اشيا و امور عبور ميكند و به درون و ذات و ماهيت آنها و روابط و وابستگيهاي آنها با هدف جستوجوي علت و معنا نفوذ مينمايد؛ همچنان كه در قرآن كريم، آيات متعددي به تفكر و تعقّل در مخلوقات و پديدههاي طبيعي براي رسيدن به شناخت نسبت به خداوند و درك حضور او دعوت ميكند. از آن جمله، ميتوان به آيات 190 و 191 سورة «آل عمران» اشاره كرد كه خداوند ميفرمايد: «مسلماً در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و شد شب و روز، نشانههاي روشني براي خردمندان است؛ همانها كه خدا را ياد ميكنند و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين ميانديشند و ميگويند: بار الها! اينها را بيهوده نيافريدهاي.» بنابراين، هر قدر گرايشها و نگرشهاي معنوي انسان پايه و زيربناي اعتقادي (اعتقاد به وجود و حضور خداوند) و فكري (تفكر و دانش دربارة آفرينش و معناي آن) پيدا كند، او بيشتر و عميقتر در جريان فرايند رشد معنوي قرار ميگيرد. اين قرار گرفتن در فرايند رشد معنوي و توجه و ايمان به خداوند و درك حضور او در زندگي تأثير عميقي بر ديدگاه و رفتار وي دربارة خودش و روابطش با انسانهاي ديگر ميگذارد و راه پيدا كردن هدف و معناي صحيح براي زندگي را به او نشان ميدهد، و اين همان دست يافتن به توانايي معنوي و نتيجة نگرش معنوي سالم است.
به بيان ديگر، نگرش از سه بعد «شناختى»، «عاطفى» و «رفتارى» تشكيل مىشود. بعد «شناختى» به اطلاعات و دانستههاى فرد دربارة يك موضوع، رويداد يا عمل مربوط مىگردد. بعد «عاطفى» به احساس خوب يا بد، مثبت يا منفى، مفيد يا غيرمفيد بودن اشاره دارد. و بعد «رفتارى» نگرش، به آمادگى شخصي براى عمل نظر دارد. اين سه عنصر مؤلّفههاى تشكيلدهندة حالتى به نام «نگرش» است. اين حالت نه تنها از تركيب اين سه عامل ناشى مىشود، بلكه تعامل آنها با يكديگر نيز در اين زمينه نقش دارد؛ به اين صورت كه شناخت فرد و اطلاعات او در امور گوناگون، احساسات و عواطف او را تحت تأثير قرار داده، حالت خوشايند يا ناخوشايندي در او پديد مىآورد. از سوى ديگر، احساسات مثبت يا منفى و عواطف خوشايند يا ناخوشايند بر شناخت فرد اثر گذاشته، برداشتهاى متفاوتى در او پديد مىآورد. هر يك از اين شناختها و احساسها آمادگى انسان را براى عمل متأثر مىسازد. بنابراين، با توجه به تعاريفي كه ارائه شد، ميتوان چنين نتيجه گرفت كه نگرش معنوي در حيطة شناختي و عاطفي، و توانايي معنوي در حيطة رفتاري نگرش قرار ميگيرد.
با توجه به نكات مطرح شده، توجه به معنويت و رشد معنوي در هر فرد از اهميت بالايي برخوردار است؛ زيرا قرار گرفتن در مسير رشد معنوي همان مسير رسيدن به كمال و سعادتي است كه مورد رضايت و خواست خداوند براي تك تك انسانها و آرزوي انسانهاي متعالي است. از اينرو، چالش عمدة پيش روي روانشناسي معاصر سنجش پديدة پيچيدة «معنويت» است؛ چرا كه بسياري از مؤلّفههاي معنويت ماهيت كيفي دروني و ذهني دارد.
از جمله ابزارهاي ساخته شده در اين زمينه، ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد:
1. پرسشنامة «ماتريس ـ رواني معنويت» ساخته شده توسط ولمن: اين پرسشنامه بيشتر جهتگيري معنوي را ميسنجد و داراي 80 گزينه به روش پاسخ دهي «ليكرت» است.
2. مقياس «هوش معنوي» ساخته شده توسط نزل كه داراي 17 گزينه به روش پاسخدهي «ليكرت» است.
3. مقياس «هوش معنوي يكپارچه» ساخته شده توسط آمرام و دراير: نوع بلند اين پرسشنامه داراي 83 گزينه و نوع كوتاه آن داراي 45 گزينه است و از 4 مؤلّفة «هشياري»، «فيض الهي»، «معنايابي» و «حقيقت» تشكيل شده است.
4. مقياس «معنويت و مراقبت معنوي» ساخته شده توسط مك شري و همكاران او: اين مقياس داراي 17 ماده است كه داراي ابعاد اميدواري، معنايابي در زندگي، توانمندي گذشت از خطاي ديگران، باورها و ارزشهاي اخلاقي، مراقبتهاي معنوي، داشتن رابطة خوب با ديگران، باور به خدا، اخلاقي بودن، خلّاقيت و اظهار وجود است.
5. مقياس «باورهاي معنوي» ساخته شده توسط هاچ و همكاران او: اين مقياس داراي 35 ماده و چهار خرده مقياس مراسم عبادي بيروني، سيّالي دروني، مراقبه و هستينگري، و تواضع و فروتني است.
6. مقياس «خودگزارشي معنوي» كينگ: اين مقياس داراي 24 گزينه به روش پاسخدهي «ليكرت» است و از 4 مؤلّفة تفكر نقّادانه، معناسازي شخصي، آگاهي متعالي و گسترش خودآگاهي تشكيل شده است.
7. پرسشنامة «تجربة معنوي دانشجويان» ساخته شده توسط غباري بناب، لواساني و محمّدي: اين پرسشنامه شامل 75 ماده به روش پاسخدهي «ليكرت» است و داراي 6 مؤلّفة «معنايابي در زندگي»، «تأثير ارتباط با خداوند»، «شكوفايي و فعاليت معنوي»، «تجربيات متعالي و عرفاني»، «تجربيات سلبي»، و «فعاليتهاي اجتماعي و مذهبي» است.
8. پرسشنامة «هوش معنوي» ساخته شده توسط عبداللهزاده: اين پرسشنامه شامل 29 ماده به روش پاسخدهي «ليكرت» است.
9. پرسشنامة «گرايشهاي معنوي» ساخته شده توسط شريفي و همكاران او: اين پرسشنامه شامل 33 سؤال به روش پاسخدهي «ليكرت» است و داراي چهار مؤلّفة «باورهاي معنوي در زندگي»، «تجربة معنويت در زندگي»، «خودشكوفايي معنوي»، و «فعاليتهاي اجتماعي و مذهبي» است.
نكتة قابل توجه در بيشتر پرسشنامه هايي كه در زمينة معنويت و رشد معنوي ساخته شده، ابهام موجود در تعريفها و سؤالات مطرح شده است. به عبارت ديگر، بسياري از سؤالات پرسشنامهها به دليل در نظر نگرفتن تعريف دقيق و روشني از «معنويت» و فرايند رشد معنوي، به صورت كلي و در هالهاي از ابهام بيان شده كه در نتيجه، توانايي كافي در تفكيك افراد معنوي از غيرمعنوي را دارا نيست.
در واقع، چالش اصلي پيش رو وجود پرسشنامهاي با سؤالات واضح و روشن است كه در آنها به طور مشخص، به وجود و حضور خداوند در زندگي انسان معناگرا و تأثير شناخت و درك اين حضور بر زندگي و ديدگاه او اشاره كرده باشد.
لازم به ذكر است كه برخي از محققان پديدة «معنويت» را تحت عنوان يكي از انواع هوش مطرح كرده اند. اين دسته از محققان معتقدند: احساسات و ابعاد متعالي يا روحاني در انسان، در انواع متعارف هوش ناديده گرفته شده است. با وجود اين، به كار گيري واژة «هوش» براي معنويت همچنان مبهم است؛ زيرا هوش مستلزم وجود مجموعه اي از تواناييهاي ذهني است كه در طول عمر رشد ميكند و بايد قابل انداره گيري باشد. پس بايد جنبههاي پديدارشناختي معنويت ـ مانند حالات روحاني و متعالي ـ را از جنبههاي عقلاني حل مسئله و پردازش اطلاعات جدا كرد يا دست كم ابزاري طرّاحي نمود كه بتواند اين تواناييها را به درستي و به طور علمي بسنجد. از اينرو، توانايي پرسشنامههايي كه با عنوان «هوش معنوي» ساخته شده است، در رابطه با سنجش مقولة پيچيدة «هوش معنوي»، زير سؤال خواهد رفت. با اين تفاصيل، بيشتر محققان «معنويت» را به عنوان يك نگرش يا تمايل بررسي كردهاند كه با استفاده از ابزار متداول روانشناسي قابل سنجش و اندازه گيري باشد.
با توجه به آنچه گذشت و با توجه به نياز به تدوين پرسشنامه اي مناسب براي سنجش نگرش معنوي به طورخاص، مقالة حاضر بر آن است تا ابزار مناسب، معتبر و مؤثري را براي سنجش نگرش معنوي ارائه دهد كه بتوان از آن در پژوهشهايي در زمينة معنويت و رشد معنوي استفاده كرد. لازم به ذكر است كه در تدوين سؤالات پرسشنامه، در كنار زيربناي فكري برگرفته از قرآن و دين اسلام، سعي بر اين بود كه سؤالات براي افراد مختلف با اديان و اعتقادات متفاوت، نيز قابل استفاده باشد.
روش
به منظور سنجش سطح معنويت و رشد معنويت، پرسشنامهاي تحت عنوان پرسشنامة «سنجش نگرش معنوي» تهيه شد. اين پرسشنامه شامل 43 سؤال 5 گزينه اي از نوع «ليكرت» است. فرايند تهيه و آمادهسازي اين پرسشنامه به شرح ذيل ميباشد:
ابتدا از طريق مطالعة منابع مربوط به «معنويت» و «هوش معنوي» و همچنين گفتوگوهاي گروهمحور، موضوعات و زمينههاي كلي نشاندهندة وجود معنويت در هر شخص مورد بررسي قرار گرفت كه از آن جمله، ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد:
1. معنا و هدف در زندگي؛
2. تجربههاي معنوي؛
3. معنويت و مذهب؛
4. نوعدوستي؛
5. توجه به بعد فرامادي و روحاني؛
6. ويژگيهاي انسان معنوي؛
7. اثرات معنويت.
با توجه به موضوعات مشخص شده، ابتدا 46 سؤال با هدف «سنجش نگرش معنوي» مطرح شد. (لازم به ذكر است كه از اين 46 سؤال، 16 سؤال به طور مشخص و3 سؤال با ايجاد تغيير، از پرسشنامة «هوش معنوي» ساخته شده توسط عبداللهزاده(1388) اقتباس گرديد.) سپس به منظور بررسي روايي صوري و محتوايي سؤالات، پرسشنامه به 19 نفر از استادان متخصص در اين زمينه (شامل8 نفر از اعضاي هيئت علمي دانشگاه «شهيد بهشتي» در رشتة روانشناسي و مشاوره، 1 نفر دانشيار رشتة روانشناسي تربيتي از دانشگاه تهران، 1 نفر از اعضاي هيئت علمي دانشگاه «امام صادق»، 3 نفر از اعضاي «انستيتو روانپزشكي تهران»، 1 نفر كارشناس علوم قرآني و حديث و 5 نفر از استادان حوزه و دانشگاه) ارائه و از آنها خواسته شد كه با توجه به تعريف مطرح شده براي «نگرش معنوي» و هدف در نظر گرفته شده در طرح مواد پرسشنامه، به هر كدام از سؤالات به صورت 4 براي «كاملاً مناسب»،3 براي «مناسب»، 2 براي «تا حدي مناسب»،1 براي «نامناسب» و0 براي «كاملاً نامناسب» نمره دهند و در زير هر سؤال، نظر و ديدگاه خود را بيان كنند. سپس ميانگين نمرة داده شده توسط استادان محترم براي هرسؤال محاسبه شد و سؤالاتي كه نمرة آنها كمتر از 5/2 به دست آمد، حذف گرديد. در نهايت، براساس نقطه نظرهاي ارائه شده توسط استادان مورد مشاوره، 1 سؤال حذف و 2 سؤال جديد اضافه شد و برخي تغييرات لفظي و مفهومي در برخي از سؤالات باقي مانده اعمال شد.
بر اين اساس، نسخة جديدي شامل 47 سؤال تهيه شد كه پايايي آن با روش «بازآزمايي» روي 40 آزمودني به فاصلة زماني 5 هفته (35 روز) مورد آزمون قرار گرفت كه ضريب همبستگي بهدست آمده از اين بازآزمايي، 61/0 محاسبه شد. همچنين همساني دروني پرسشنامه از طريق «آلفاي كرونباخ» محاسبه و ضريب بهدست آمده براي كل آزمون، 91/0 محاسبه گرديد. بررسي همساني دروني سؤالات هر مؤلّفه نيز نشان داد كه مؤلّفههاي بهدست آمده از همساني دروني بالايي برخوردارند.
براي هريك از سؤالات پرسشنامه،5 گزينه شامل پاسخهاي ذيل در نظر گرفته شد: «كاملاً موافقم»، «موافقم»، «تا حدودي موافقم»، «مخالفم» و «كاملا مخالفم» در نظر گرفته شد. در اين پرسشنامه، نمرهگذاري مربوط به پاسخها به صورت 4 براي «كاملاً موافقم»، 3 براي «موافقم»، 2 براي «تا حدودي موافقم»، 1 براي «مخالفم» و 0 براي «كاملاّ مخالفم» در نظر گرفته شد، بجز پاسخهاي مربوط به سؤالات 5، 10، 15، 20، 25، كه نمرهگذاري آنها به صورت 0 براي «كاملاً موافقم»، 1 براي «موافقم»، 2 براي «تا حدي موافقم»، 3 براي «مخالفم»، 4 براي «كاملاً مخالفم» مشخص گرديد.
نمونه و روش نمونه گيري؛ نمونهگيري اين پژوهش در دو مرحله صورت گرفت. در مرحلة اول، نمونهگيري براي بررسي پايايي آن كه شامل 40 نفر از دانشجويان دانشگاه «شهيد بهشتي» به روش «نمونهگيري در دسترس» انجام شد، و مرحلة دوم، به منظور تحليل دادهها، يك نمونة 235 نفري از دانشجويان دانشگاه «شهيد بهشتي» به روش «نمونهگيري در دسترس» انتخاب شد كه اين گروه شامل 119 پسر با ميانگين سنّي 22 و انحراف معيار73/1 و نيز 116 دختر با ميانگين سنّي 21 و انحراف معيار92/1 بود. همچنين مقدار ضريب KMO برابر 88/0 بهدست آمد كه در سطح 001/0 معنادار و حاكي از كفايت نمونهگيري و ماتريس همبستگي مؤلّفهها براي انجام تحليل عاملي بود.
يافتهها
براي تحليل دادهها، روش تحليل «مؤلّفههاي اساسي» با استفاده از روش «چرخشي» از نوع «واريماكس» و بررسي نمودار «اسكري» مورد استفاده قرار گرفت كه ابتدا 3 عامل با مقدار ويژة بالاتر از 2 مشخص شد، اما پس از بررسي ماتريس همبستگي، به دليل همبستگي پايين مؤلفة سوم با كل آزمون و2 مؤلفة ديگر تحليل عاملي، مجدّداً براي بهدست آوردن 2 مؤلّفة انجام شد كه در نهايت، 4 سؤال حذف گرديد و 2 عامل با مقدار ويژة بالاتر از 5 مشخص شد. در جدول(1) مشخصههاي نهايي آماري تحليل عوامل ارائه شده است:
جدول 1: مشخصههاي نهايي آماري بر پاية پردازش 3 مؤلّفة با ارزش ويژة بالاتر از 5
توانايي معنوي نگرش معنوي مؤلفههاي اصلي
69/5 36/9 مقدار ويژة هر عامل
10/12 92/19 درصد واريانس تبييني توسط هر عامل
03/32 درصد كل واريانس تبيين شده
بنابراين، پرسشنامة «سنجش نگرش معنوي» داراي 43 سؤال است كه اين سؤالات در2 عامل دستهبندي شده است. در جدول (2) شمارة مربوط به هر سؤال در هر مؤلّفة و بار عاملي مربوط به آن آورده شده است:
جدول 2: نتايج تحليل عوامل پرسشنامة «سنجش نگرش معنوي»
مولفهها
توانايي معنوي نگرش معنوي
بارعاملي ماده ها بارعاملي ماده ها بارعاملي ماده ها بارعاملي ماده ها
12 39/0 65/0 41 59/0 22 79/0 21
2 39/0 60/0 18 59/0 6 78/0 7
11 39/0 58/0 39 58/0 43 78/0 9
40 39/0 56/0 36 53/0 37 73/0 3
20 38/0 55/0 38 51/0 16 71/0 19
4 30/0 53/0 23 50/0 13 71/0 31
33 28/0 48/0 24 45/0 30 71/0 34
45/0 35 40/0 15 71/0 32
44/0 14 36/0 1 69/0 42
44/0 27 32/0 10 66/0 26
41/0 8 29/0 5 64/0 17
40/0 29 28/0 25 63/0 28
همانگونه كه در جدول 2 ملاحظه ميشود، عامل اول از 24 ماده با دامنة بار عاملي بين 79/0 تا 28/0، و عامل دوم از 19 ماده با دامنة بار عاملي بين 65/0 تا 28/0 تشكيل شده است.
در نهايت، از اين پرسشنامه 3 نمرة شامل 2 نمره براي هر يك از مؤلّفهها و يك نمرة كل بهدست ميآيد. ماتريس همبستگي بين 2 عامل و نمرة كل مقياس 43 ماده اي در جدول 3 گزارش ميشود.
جدول 3: ماتريس همبستگي 3 عامل و نمرة كل مقياس نگرش معنوي
مولفه ها 1 2 3
1. نگرش معنوي -
2. توانايي معنوي 56/0 -
3. نمرة كل مقياس 94/0 80/0 -
01/0>p **
همانگونه كه ماتريس همبستگي 2 عامل و نمرة كل مقياس نشان ميدهد، همبستگي نمرة كل مقياس با هر2 عامل در سطح(01/0P<) معنادار است.
بحث ونتيجهگيري
هدف از پژوهش حاضر ساخت و اعتباريابي پرسشنامة «سنجش نگرش معنوي» بود. نتايج نشان داد كه دو عامل اصلي «نگرش» و «توانايي» در سنجش معنويت قابل شناسايي است و پرسشنامه از همساني دروني و پايايي كافي برخوردار است.
شناخت انسان از معنويت در چند قرن اخير، چندان پيشرفتي نداشته او حال آنكه توانايي ذهني بشر رشد قابل ملاحظهاي كرده است. حاصل آنكه ميان سطح فكري انسان و اصول معنوي فاصله اي روز افزون به وجود آمده و همين فاصله است كه علاوه بر عوامل ديگر، سبب سردرگمي در معنويت گرديده است. از اينرو، چالش عمدة پيش روي روانشناسان، برنامهريزي در جهت مطالعة نظامدار و علمي پديدة «معنويت» در جامعه است و شكي نيست كه تدوين ابزار مناسب سنجش، در نيل به اين مقصود اولويت دارد.
بر اساس تعاريف ارائه شده در مقدّمة مقاله، معنويت يك مسير و يك فرايند رشد با هدف رسيدن به تعالي و شناخت هر چه بيشتر خداوند و نزديك شدن به او، به شمار ميآيد كه زمينة مورد نياز براي قرار گرفتن در اين فرايند به صورت گرايشهاي بالقوّه در وجود انسان نهاده شده و اولين مرحله پس از توجه به اين گرايشها، دست يافتن به نگرش معنوي، و در مرحلة بعد، عمل و رفتار بر اساس آن نگرش است. از اينرو، براي تدوين پرسشنامهاي به منظور سنجش اولين مراحل مربوط به فرايند رشد معنوي تلاش شد و در پي آن و با انجام تحليلهاي آماري بر روي دادههاي بهدست آمده از اين پژوهش، دو مؤلّفة در سنجش معنويت شناسايي شد و تحت عناوين «نگرش معنوي» و «توانايي معنوي» نام گذاري شد. مؤلّفة اول داراي 24 سؤال و دربر گيرندة بعد شناختي نگرش معنوي شامل ايمان به خدا و درك حضور او، درك معنا و هدف زندگي، اعتماد به خدا، اميد، توجه به خود و خدا، و باور به درستي اعمال مذهبي، و بعد عاطفي نگرش معنوي، شامل احساس آرامش، ارتباط مثبت با خدا، درك محبت و توجه خداست. مؤلفة دوم نيز داراي 19 سؤال بود و بعد رفتاري نگرش را، كه شامل رابطة خوب با ديگران، گذشت و بخشش، تلاش براي كمال و رسيدن به تعالي، توكّل به خدا، خدمت به ديگران، مسئوليتپذيري و اعتماد به خود ميشود، دربر ميگيرد.
از ميان پرسشنامههاي بومي ساخته شده در اين زمينه، ميتوان به پرسشنامههاي سنجش «تجربة معنوي»، گرايشهاي معنوي، و سنجش هوش معنوي اشاره كرد در نقد پرسشنامة «سنجش تجربة معنوي»، ميتوان به كلي و مبهم بودن برخي از سؤالات و عدم توانايي آنها در تفكيك ديدگاه درست از نادرست دربارة معنويت وتجربة معنوي اشاره كرد؛ زيرا مهمترين مسئلة پيش رو در بررسي تجربة معنوي، وجود آگاهي كامل با پشتوانة عقل سليم در درك و بيان اين تجربه است كه متأسفانه برخي از سؤالات پرسشنامه مزبور توانايي تفكيك درست در اين زمينه را ندارد.
در خصوص پرسشنامة مزبور، همچنين بايد به عدم رعايت اصول علمي دقيق و درست در استانداردسازي و هنجاريابي و فقدان توانايي آن در سنجش مقولة پيچيدة «هوش معنوي» اشاره كرد.
دربارة پرسشنامة «گرايشهاي معنوي» ميتوان گفت: اين پرسشنامه از ديدگاه و سؤالات خوبي برخوردار است، اما نكتة قابل توجه اين است كه با توجه به عنوان در نظر گرفته شده براي اين پرسشنامه، اين موضوع مطرح ميشود كه گرايشهاي معنوي با توجه به خلقت ويژة انسان، در نهاد همة انسانها وجود دارد و در واقع، آنچه اين پرسشنامه به سنجش آن ميپردازد نتيجه و بازتاب توجه به اين گرايشها در افكار، اعتقادات و رفتار فرد است.
همچنين در مقايسه بين عنوان اين پرسشنامه با پرسشنامههاي ديگر، بايد به اين نكته اشاره كرد كه با توجه به بررسيهاي انجام شده، تا كنون پرسشنامهاي با عنوان «سنجش نگرش معنوي» ساخته نشده است و دربارة مقايسة محتواي مؤلّفههاي بهدست آمده از اين پرسشنامه با ساير پرسشنامههاي ساخته شده در زمينة سنجش معنويت نيز ميتوان گفت:
1. مؤلّفههاي بهدست آمده از پرسشنامة «گرايشهاي معنوي» ساخته شده توسط شريفي و همكاران او، شامل 4 مؤلّفة بوده كه هر كدام داراي زيرمؤلفههاي خاص خود به شرح ذيل است: مؤلفة اول «باورهاي معنوي» است كه رضايت از زندگي، كسب معنا در زندگي، اميدواري، اعتقاد به خداوند، و راز و نياز با خداوند را دربر ميگيرد. مؤلّفة دوم «تجربة معنويت در زندگي» است كه شامل احساس رضايت از زندگي، رعايت مسائل اخلاقي و داشتن احساسات پاك در رابطه با خود و خداوند ميشود. مؤلّفة سوم «خود شكوفايي معنوي» نامگذاري شده است و عوامل خودشكوفايي، رابطة صميمي با خود و خداوند و حركت در جهت دستيابي به معنويت با انجام افعال معنوي را شامل ميشود. مؤلّفة چهارم «فعاليتهاي اجتماعي و مذهبي» را ميسنجد. در مقايسة ارتباط محتوايي اين مؤلّفهها ـ با توجه به زيرمؤلّفههاي هر كدام ـ با مؤلّفههاي پرسشنامة «نگرش معنوي»، ميتوان به اين نتيجه رسيد كه مؤلّفة باورهاي معنوي با بعد شناختي مؤلّفة نگرش معنوي، مؤلّفة تجربة معنويت در زندگي با بعد عاطفي مؤلّفة نگرش معنوي و مؤلّفة خودشكوفايي معنوي با بعد رفتاري نگرش معنوي، كه همان مؤلّفة توانايي معنوي است ارتباط دارد.
2. مؤلّفهها و زير مؤلّفههاي پرسشنامة «تجربة معنوي»، كه توسط غباري بناب و همكاران او ساخته شده، عبارت است از: مؤلّفة اول «معنايابي در زندگي» كه دربر گيرندة درك معناي زندگي، تجربة مثبت در زندگي، احساس خوشبختي و رضايت از زندگي است. مؤلّفة دوم «تأثير ارتباط با خدا» كه شامل رابطة انسان با خدا، عبادت، راز و نياز، دوستي با خدا، و احساس مثبت از داشتن رابطه با خداست. مؤلّفة سوم «شكوفايي و فعاليت معنوي» كه شامل شكوفايي روحاني معنوي، شكوفا كردن استعدادهاي معنوي و شكوفايي مذهبي ميشود. مؤلّفة چهارم «تجربيات متعالي و عرفاني» كه نشاندهندة تجارب توحيد يافتگي، تجربة حقيقت و كمال مطلق، تجربة حيرت و انكشاف حقيقت مطلق و يگانگي و رويارويي با امر قدسي است. مؤلّفة پنجم، «تجارب سلبي» كه بيانگر عدم تجارب عرفاني و معنوي است. و مؤلّفة ششم «فعاليتهاي اجتماعي و مذهبي» است كه معرّف شركت فرد در فعاليتهاي اجتماعي و مذهبي و كمك به مساجد و مؤسسات مذهبي است. در مقايسة اين مؤلّفةها با مؤلّفههاي پرسشنامه «نگرش معنوي»، ميتوان گفت: زير مؤلّفههاي تجربه مثبت در زندگي، احساس خوشبختي، رضايت از زندگي و احساس مثبت داشتن از رابطه با خدا با بعد عاطفي مؤلّفة نگرش معنوي، و مؤلّفة شكوفايي و فعاليت معنوي با مؤلّفة توانايي معنوي رابطه دارد.
3. با توجه به ابعاد مقياس معنويت و مراقبت معنوي كه مك شري و همكاران او آن را تهيه كرده اند نيز ميتوان به رابطة ابعاد اميدواري، معنايابي در زندگي، باورها و ارزشهاي اخلاقي و باور به خدا با بعد شناختي نگرش معنوي و ابعاد توانمندي گذشت از خطاي ديگران، مراقبتهاي معنوي و داشتن رابطة خوب با ديگران با بعد رفتاري نگرش معنوي، كه همان مؤلّفة توانايي معنوي ميشود، اشاره كرد.
4. از ميان مؤلّفههاي مقياس باورهاي معنوي ساخته شده توسط هاچ و همكاران او، كه شامل مراسم عبادي بيروني، رشد و باورهاي دروني، مراقبه و هستي نگري، و تواضع و فروتني ميشود، ميتوان به رابطة مؤلّفة رشد و باورهاي دروني با مؤلّفة نگرش معنوي و مراقبه و تواضع و فروتني با مؤلّفة توانايي معنوي، اشاره كرد.
5. ابعاد مطرح شده براي پرسشنامة معنوي كينگ نيز شامل تفكر نقّادانه، معناسازي شخصي، آگاهي متعالي و گسترش خودآگاهي است كه از اين بين، معناسازي شخصي و آگاهي متعالي با مؤلّفة نگرش معنوي، و تفكر نقّادانه و گسترش خودآگاهي با مؤلّفة توانايي معنوي در ارتباط است.
در پايان، لازم به ذكر است كه اين پژوهش با همكاري دانشجويان دانشگاه انجام گرفت بدينروي تعميم نتايج به گروههاي سنّي، قومي و مذهبي ديگر بايد با احتياط صورت گيرد و روشن است كه پژوهشهاي آتي بايد ويژگيهاي آماري و اعتبار و پايايي پرسشنامه را در گروهها و جوامع متفاوت بررسي كند. همچنين با وجود تلاشهاي انجام شده در اين پژوهش، تدوين ابزار دقيقتر، كه بتواند معنويت و ابعاد آن را به طور عيني تر ارزيابي كند، همچنان به عنوان يك چالش در حيطة روانشناسي باقي ميماند. اميد است با انجام مطالعات و پژوهشهاي بيشتر در زمينة معنويت و رشد معنوي، مراحل بالاتر اين فرايند شناسايي شده، ابزاري مناسب براي سنجش آن به منظور هر چه علمي تر كردن و كاربردي تر كردن اين پديدة متعالي، تهيه شود.
پیوست (پرسشنامه نگرش وتوانایی معنوی)
ر پرسش كاملاً موافقم موافقم تا حدود موافقم مخالفم كاملاً مخالفم
1 با مشاهده جهان خلقت متحیرمیشوم.
2 به جستجوكردن و پرسیدن سوالات بنیادی و اساسی زندگی و هستی علاقه دارم.
3 همیشه احساس میكنم خداوند ناظر اعمال من است.
4 تمایل دارم با دیگران رابطهای همراه با همدلی ومحبت برقراركنم.
5 در برابر انجام كارهای خوب، انتظاردریافت پاداش از خداوند را دارم.
6 همیشه در برابر زندگی كه دارم شكرگذار هستم.
7 نیایش و راز و نیاز با خدا برایم لذت بخش است و پس از عبادت احساس آرامش می كنم.
8 در مقابل انسان بودن خود احساس وظیفه و مسئولیت میكنم.
9 حضورملكوتی و الهی خداوند در جهان را باور دارم.
10 معنویت وانسانیت را دو مقولة جدا از هم میدانم.
11 از خدمت كردن به دیگران بدون چشمداشت لذت میبرم.
12 توانایی ایستادگی دربرابرجمع و هم رأی نشدن با عامه مردم درصورت مخالفت با اصول اعتقادی و اساسی زندگی را دارم.
13 در صورت احساس نا امیدی خدا را فراموش نمیكنم.
14 درمقابل تغییرات دنیا آسیبپذیر نمیباشم چون معتقدم دنیا درحال تغییراست و توانایی انعطافپذیری را دارم.
15 كار را فقط وسیلهای برای كسب مادیات (پول،مقام،شهرت،اعتبار...) میدانم.
16 در هنگام مواجه با مشكلات به معنی وحكمت آنها توجه میكنم.
17 زندگی خود را درراه خدمت به خداوند قرارمی دهم.
18 افكار و اعمالم را كنترل میكنم و سعی می كنم برای بهبود و تكامل خود بكوشم.
19 مهر و محبت خدا را نسبت به خودم، چه مستقیم و چه به واسطة دیگران احساس میكنم.
20 معتقدم حق دارم، هركاری راكه درآن توانایی دارم انجام دهم.
21 در مواجهه با مشكلات علاوه برسعی و تلاش به دعا و نیایش هم میپردازم.
22 حس میكنم ارتباط قوی با خداوند دارم.
23 به دنبال شناسایی و ایجاد تغییردرباورهای غلط هستم.
24 توانایی دوست داشتن و بخشش دیگران راجدا از جنس،نژاد و ملیت دارم.
25 ترس از خدا،یكی از مهمترین دلایل من برای پرستش اوست.
26 اساسا هرچه در دنیاوجود دارد را نشانهای ازوجود و حضورخداوند میبینم و درك میكنم.
27 با كسی كه به كمك و حمایتش میروم نوعی ارتباط روحی و معنوی برقرار میكنم.
28 درطول شبانه روز لحظاتی را صرف توجه به خودم با حضورخداوندمی كنم.
29 معنا وتأثیرمراحل گذشته زندگی خود را درمرحله كنونی و آینده زندگی ام درك میكنم.
30 معتقدم چیزی برای ازدست دادن ندارم چون خداوندمالك واقعی همه چیزاست.
31 رسیدن به سعادت وكمال را درسایة توجه به معنویات میدانم.
32 معنا و حكمت اعمال مذهبی را درك میكنم و عمل به آنها را وسیلهای برای رسیدن به رشد معنوی میدانم.
33 جدا از اعتقادات شخصی خودم درهمة مذاهب الهی، جنبههایی ازحقیقت را میبینم و به دنبال درك مردم در غالب این الگوها هستم.
34 در زندگی به دنبال عمل براساس خواست خداوند و جلب رضایت او هستم.
35 حس میكنم به لحاظ معنوی فردی تأثیرگذار بر انسانها و محیط اطرافم هستم.
36 توانایی بیان كردن اشتباهاتم را درموقعیتهای مختلف دارم.
37 همواره صرف نظر از پیشامدها و رویدادها با اطمینان به حمایت خداوند با یك آرامش درونی رفتار میكنم.
38 احساس می كنم درشادی و آرامش روانی اطرافیانم سهیم هستم.
39 زندگیام بامعنا و همراه با احساس ارزشمندی و هدفمندی است.
40 به آداب و رسوم و تاریخ به عنوان یك منبع موثق برای تفكر توجه دارم.
41 براساس تواناییها، پایداریها و ویژگیهای درونی انسانی خودم احساس امنیت میكنم.
42 به خاطر توجه به خواست و رضایت خداوند در درون خود احساس رضایت و آرامش میكنم.
43 علی رغم همة بدیها،اعتقاد به بهترشدن دنیا و پایانی خوش و سرشار از معنویت دارم.
- الهی، بهرام، معنویت یك علم است، ترجمة فرزاد یمینی، چ چهارم، تهران، جیحون، 1380.
- اژدری، پری سیما و دیگران، « بررسی تاثیر عرفان و معنویت بر سلامت روان دانش آموزان»، فصلنامه اندیشههای تازه در علوم تربیتی، سال پنجم، ش دوم، 1389، ص 105- 127.
- حسینچاری، مسعود و حمیدرضا ذاكری، « تاثیر زمینههای تحصیلی دانشگاهی، علوم دینی و هنری بر هوش معنوی؛ كوششی در راستای رواسازی و پایایی سنجی مقیاس هوش معنوی»، اندازهگیری تربیتی، سال اول، ش اول، 1389، ص73- 93.
- حمدیه، مصطفی و شهریار شهیدی، اصول و مبانی بهداشت روانی، چ چهارم، تهران، سمت، 1389.
- شریفی، احسان و دیگران، « ساخت و بررسی ویژگیهای روانسنجی پرسشنامه گرایشهای معنوی در دانشجویان دانشگاه اصفهان»، مطالعات اسلام و روانشناسی، سال اول، ش دوم، 1387، ص 59- 78.
- شهیدی، شهریار، روان درمانی ومعنویت، سخنرانی ماهانة انجمن روانشناسی ایران، تهران، فرهنگسرای اندیشه، 1379.
- عبدالهزاده، حسن و دیگران، هوش معنوی(مفاهیم،سنجش و كاربردهای آن)، تهران، روانسنجی، 1388.
- عبدالهزاده،حسن، ساخت وهنجاریابی پرسشنامه هوش معنوی، تهران، روان سنجی، 1388.
- غباریبناب، باقر و دیگران، « ساخت مقیاس تجربه معنوی دانشجویان»، روانشناسی، سال نهم، ش سوم، 1384، ص 261- 278.
- ـــــ، « هوش معنوی»، اندیشه نوین دینی، ش دهم، 1386، ص 125-147.
- كریمی، یوسف، روانشناسی اجتماعی، چ دوم، تهران، ارسباران، 1375.
- كشمیری، مهدیه و فاطمه عرب احمدی، « هنجاریابی مقدماتی آزمون هوش معنوی در دانشجویان دانشگاه منابع طبیعی گرگان»، پایاننامه كارشناسی ارشد، دانشگاه پیام نور مركز بهشهر، 1387.
- كلانتری، م، « رابطهی سبك زندگی و سلامت»، برگرفته از سایت نهاد رهبری، 1386.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 26، تهران، صدرا، 1387.
- ـــــ، انسان و ایمان، چ سی و هفتم، تهران، صدرا، 1389.
- نارویینصرتی، رحیم، « دین و معنویت نگاهی دینی-روانشناختی»، مبانی نظری مقیاسهای دینی، گزیده مقالات همایش مبانی نظری و روانسنجی مقیاس دینی، به كوشش محمدرضا سالاری فر، مسعود آذربایجانی، عباس رحیمینژاد، تهران، حوزه ودانشگاه، 1390.
- وست، ویلیام، روان درمانی و معنویت، ترجمة شهریار شهیدی و سلطانعلی شیرافكن، تهران، رشد، 1388.
- Albarracin, D., Johnson, B.T., Zanna, M.P, The Handbook of Attitudes, NJ Laurence Erlbaum Associates, 2005.
- Amram,Y& Drayer,C, The Development and Preliminary validation of the Integrated Spiritual Intelligence scale(ISIS), Palo Alto,CA: Institute of Transpersonal Psychology working Paper.Available on http://www.Geocities.com/isisfindings/ , 2007.
- Elkins,D.N.,Hedstorm,L.J.,Hughes,L.L.,Leaf,J.A.and saunders,C,((towards a humanistic-phenomenological spirituality)), Journal of Humanistic Psychology, 28(4), 1988,P: 5-18.
- Emmons,R.A,(( The Psychology of ultimate cancerns)), Motivation and Spirituality in personality, Guilford Press, NY, 1999.
- Emmons, RA , ((Is spirituality an intelligence? Motivation, cognition and the psychology of ultimate concern)), The International Journal for the Psychology of Religion, 10(2), 2000, 54 – 64.
- Gardner, H ,(( A case against spiritual intelligence)), The International Journal for the Psychology of Religion, 10(1), 2000, 27 – 34.
- Hardy.A, The spiritual Nature of Man, Oxford, Clarendon Press, 1979.
- King,D.B, Rethinking claims of spiritual intelligence:A definition,modal &measure, Unpublished master’s thesis, Trent Univercity,Peterborough, Ontario,Canada, 2008.
- Mayer, J.D, ((Spiritual Intelligence or Spiritual Consciousness?)) , Journal of Psychology and Religion, 10, 2000 , 47-56.
- Nasel,D. D, Spiritual orientation in Relation to spiritual intelligence: A consideration of traditional Chrisitanity and New Age/individualistic spirituality, unpubished thesis, Australia, 2004.
- Noble, K ,((Spiritual intelligence: A new frame of mind)), Advanced Development, 9, 2000, 1 – 29.
- Peterson, C and Seligman, MEP, Character Strengths and Virtues, A Handbook and Classification, Oxford University Press, Oxford, 2004.
- Poloutzian, RF and Park, CL, Handbook of Psychology of Religion and Spirituality, Guilford Press, NY, 2005.
- Vaughan,F,The Future of Transpersonal Psychology, Paper presented to the 25th convocation of the Association for Transpersonal Psychology, Monterey, California, 1993.
- Vaughan,F, ((What is spiritual intelligence?)) Journal of Humanistic Psychology, 42,(2), 2003.
- Woolman,R.R,Thinking with your soul: Spiritual intelligence and why it matters, New York, Harmony, 2001.