روان‌شناسی و دین، سال پنجم، شماره سوم، پیاپی 19، پاییز 1391، صفحات 135-163

    رابطه جهت‌گیری مذهبی سبک‌های مقابله و شادکامی در دانشجویان

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    فریبرز صدیقی ارفعی / استادیار دانشگاه کاشان- نویسنده مسئول / fsa@kashanu.ac.ir
    محمدرضا تمنایی فر / استادیار دانشگاه کاشان / Tamanaei@kashanu.ac.ir
    عاطفه عابدین آبادی / کارشناس ارشد روان شناسی تربیتی / aabedin81@yahoo.com
    چکیده: 
    پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه‌ی جهت گیری مذهبی، سبک های مقابله و شادکامی در دانشجویان انجام شده است. بدین منظور، حجم 386 نفر به عنوان نمونه آماری به روش نمونه گیری طبقه ای از جامعه آماری مورد پژوهش (دانشجویان دانشگاه های کاشان در سال تحصیلی 91 -90) انتخاب و به منظور جمع آوری داده ها، از پرسش نامه جهت گیری مذهبی آلپورت، پرسش نامه مقابله با موقعیت های تنیدگی زا از اندلر و پارکر و پرسش نامه شادکامی آکسفورد استفاده شده است. داده ها با شاخص های آماری همچون همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس، آزمون t و رگرسیون تحلیل شده است. نتایج تحلیل داده ها نشان می دهد که بین جهت گیری مذهبی درونی و سبک مقابله مسئله محور، رابطه مثبت معنادار (r=0/26)، هم چنین بین جهت گیری مذهبی درونی و شادکامی رابطه مثبت معنادار(r=0/16) وجود دارد. همچنین تحلیل نتایج بیانگر این است که از بین سبک های مقابله، سبک مسئله محور با شادکامی، رابطه مثبت معنادار (r=0/41 ) دارد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Relationship between Religious Orientation, Coping Styles, and Happiness of University Students
    Abstract: 
    The present paper tries to study the relationship between religious orientation, coping styles, and happiness of university students. To this end, a sample including 386 students was selected from statistical universe (all students of Kashan University in the academic year of 1390-1391 "AH"-solar), and Allport's religious orientation questionnaire, Endler's and Parker's inventory of coping with stressful situations, and Oxford happiness questionnaire were used to gather data. Such statistical indexes as Pearson correlation, variance analysis, t-test, and regression were used to analyze the data. The results of data analysis showed that there was a significant positive relationship between internal religious orientation and problem-oriented coping style (r=0/26), that there was a significant positive relationship between internal religious orientation and happiness (r=0/16), and that among the coping styles the problem-oriented one has a significant positive relationship with happiness (r=0/41).
    References: 
    متن کامل مقاله: 


    مقدمه
    براساس جديدترين پژوهش‏هاي جامعه‏شناختي، 95% انسان‏ها به وجود خداوند ايمان دارند. محققان هيچ قومي از اقوام بشري را نيافته‏اند كه صاحب نوعي دين نباشند .قرآن كريم از اين حقيقت، كه تمام اقوام گذشته داراي يك رسول و طبعاً داراي دين بوده‏اند، در آيات بسياري خبر داده است: «وانْ مِنْ امّة الاّ خَلا فيها نَذير...»(فاطر: 24)، «وَ لِكلِّ قُومٍ هادٍ...»(اعراف: 7) مذهب به عنوان مجموعه‌اي از اعتقادات، بايدها و نبايدها و نيز ارزش‌هاي اختصاصي و تعميم‌ يافته، از مؤثرترين تكيه‌گاه‌هاي رواني به شمار مي‌رود و  قادر است معناي زندگي را در لحظه‌هاي عمر فراهم كند و در شرايط خاص نيز با فراهم‌سازي تكيه‌گاه‌هاي تبييني، فرد را از تعليق و بي‌‌معنايي نجات دهد.  آملينگ  از مذهب به مثابه يك مجموعه عقايد سازمان ‌يافته ياد مي‌كند كه به سؤالات زندگي پاسخ مي‌دهد. و در قالب متون مذهبي، تشريفات و اعمال سازمان‌دهي مي‌شود. 
    اسپيكلا و همكاران  مذهب را به عنوان يك نظام مرجع براي تفسير وقايع زندگي مورد بحث قرار مي‌دهند. مذهب به عنوان يك نظام با معنا تصور مي‌شود كه افراد از آن براي كمك به فهم مسايل جهاني، پيش‌بيني، مهار وقايع و حفظ حرمت خود استفاده مي‌كنند.  در همين زمينه، يكي از موضوعات ديني و مذهبي، كه از سوي محققان به عنوان شاخص پيروي يا تمايل به آموزه‌هاي ديني در پيشينه تحقيقات مطرح شده، جهت‌گيري مذهبي است.  اين مفهوم بر دلايل ابزاري و غيرابزاري بودن افراد، در گزاردن كنش‌هاي مذهبي دلالت دارد.  جهت‌گيري مذهبي عبارت است از: عملكرد فرد بر اساس باورهاي ديني خود. 
    جهت‌گيري مذهبي به قرار مرجعيت بخشيدن به ساختار روابط و مناسبات در تمام ابعاد آن، در پرتو رابطة انسان با خدا تعريف شده است. در حوزه روان شناسي، آلپورت  نخستين محققي هست كه جهت‌گيري مذهبي را مورد بررسي قرار داده است. مقصود آلپورت از جهت‌گيري مذهبي، تركيبي از باورهاي مذهبي، رفتارها و انگيزه بود. از ديدگاه آلپورت، اين جهت‌گيري مذهبي به دو صورت جهت‌گيري مذهبي دروني و جهت‌گيري مذهبي بيروني مي‌باشد. 
    افراد داراي جهت‌گيري بيروني، باورهاي مذهبي را قبول دارند و به آن عمل مي‌كنند. اين گروه به اندازه‌اي در مراسم مذهبي شركت مي‌كنند كه آنها را در رسيدن به اهداف مادي خود مانند وجهة اجتماعي، رفاه و آسايش، حمايت و تأييد ياري رساند. اما جهت‌گيري مذهبي دروني، فراتر و متعالي‌تر از اين مجموعه اهداف، در نظر گرفته مي‌شود. در اين جهت‌گيري، ايمان، به خاطر خود ايمان، ارزشمند و مفيد است، نه به عنوان ابزاري براي رسيدن به اهداف. 
    آلپورت مذهب بيروني را به عنوان يك مذهب نابالغ يا كمتر رسش يافته نسبت به  مذهب دروني توصيف مي‌كرد.  به عقيده وي، مذهب بيروني كمتر از مذهب دروني، جنبه درمانگرانه و پيشگيرانه دارد. تنها مذهب با جهت‌گيري دروني است كه سلامت رواني را تضمين مي‌كند. 
    كاظمي و فرجي، در بررسي پژوهش‌ها و مطالعات مرتبط با موضوع دين، حدود 135پژوهش (مقاله، كتاب وپايان‌نامة كارشناسي ارشد و دكتري) را ارزيابي و از مجموع آنها، تعداد 73 مورد پژوهش تجربي مرتبط با موضوع دين و دينداري را گزارش كرده‌اند.  ويتر نيز نشان داد كه 20 الي 60 درصد متغيرهاي سلامت رواني افراد بالغ، توسط باورهاي مذهبي تببين مي‌شوند. 
    برگين  در بررسي پيشينه اين موضوع، دريافت كه 47 درصد بررسي‌هاي مورد مطالعه وي رابطه مثبت را ميان دين و بهداشت رواني نشان مي‌دهد. 23 درصد ديگر بيانگر رابطه منفي است. 30 درصد هم اصلاً رابطه‌اي ميان اين دو نشان نمي‌دهد. علت برخي از اين ناهمخواني‌ها، ممكن است نوع معيارهايي باشد كه به كار مي‌رود. 
    در سال‌هاي اخير پژوهش‌هاي مختلفي دربارة تأثير مذهب بر سلامت روان صورت گرفته است كه در بيشتر آنها، از مقياس جهت‌گيري مذهبي آلپورت استفاده شده است. يافته‌ها نشان مي‌دهد كه جهت‌گيري مذهبي دروني، با موارد زير همبستگي مثبت داشته است: سبك دلبستگي ايمن،  سبك مقابله مسئله‌مدار،  سرسختي و شادكامي،  سبك مقابله مذهبي مثبت،  سخت رويي،  افزايش سلامت روان،  سلامت معنوي.  در مقابل، جهت‌گيري مذهبي بيروني، با موارد زير همبستگي مثبت داشته است: تنيدگي،  اضطراب و به ويژه اضطراب مرگ،  وسواس مرگ،  افسردگي،  ناپايداري هيجاني،  سبك مقابله هيجان‌مدار. 
    به نظر مي‌رسد، مذهب و بويژه جهت‌گيري مذهبي دروني براي افراد، نقش سپر دفاعي را بازي كرده، مجموعه وسيعي از آثار مثبت روان‌شناختي ايجاد مي‌كند.  همان‌گونه كه آلپورت نيز مذهب را يكي از عوامل بالقوه براي سلامت روان مي‌دانست و عقيده داشت كه مذهب مي‌تواند به عنوان يك اصل وحدت بخش و يك نيروي عظيم براي سلامت روان، مفيد و كمك كننده باشد 
    كوئينگ  نيز در تحقيقي نشان داده است كه سلامت رواني و جسمي انسان، با زندگي معنوي او رابطه مثبت دارد. افرادي كه اعتقادات مذهبي قوي‌تري دارند، سازگاري بهتري با موقعيت‌هاي استرس دارند. هنگام بيماري سريع‌تر ازافراد غيرمذهبي بهبود پيدا مي‌كنند. ميزان پايين‌تري از هيجانات منفي و افسردگي را تجربه مي‌كنند، از عملكرد تحصيلي و حمايت اجتماعي بالاتري برخوردارند و اضطراب كمتري دارند.  مذهب، بسياري از نيازهاي اساسي انسان را برآورده مي‌كند و خلاءهاي اخلاقي، عاطفي و معنوي او را پر مي‌كند، اميد و قدرت را در فرد تحكيم نموده و، خصوصيات اخلاقي، معنوي را در فرد و اجتماعات استحكام داده، پايگاه بسيار محكمي براي انسان در برابر مشكلات و مصائب و محروميت‌هاي زندگي ايجاد مي‌كند. 
    همان طوركه گفته شد، درسال‌هاي اخير تحقيقات زيادي در مورد مذهب و نقش آن در زندگي و سلامت روان‌شناختي و كاهش اختلالات رواني صورت گرفته است. اقبال روز افزون نسبت به اين موضوع در سطح دنيا، بيانگر اهميت مذهب و نشان دهنده بازگشت انسان به دين و معنويت. كه در اين ميان، جهت‌گيري مذهبي مي‌تواند به عنوان يك الگوي تجربي مفيد براي كشف ارتباط بين متغيرهاي گوناگوني به كار روند. در اين پژوهش، سبك‌هاي مقابله با استرس و شادكامي مورد بررسي قرار گرفته است.
    در قرن حاضر موضوع، استرس يا فشار رواني، يكي از مهم‌ترين زمينه‌هاي پژوهشي در علوم گوناگون بوده است. بررسي تأثيرات آن بر زندگي انسان، يكي از گسترده‌ترين قلمروهاي پژوهشي در عصرحاضر مي‌باشد. استرس، اضطراب و مقابله يكي از اجزاء مهم زندگي هستند. همة ما در هر لحظه با مواردي روبرو مي‌شويم كه ممكن است استرس‌زا باشند. 
    بر اساس الگوي ارزيابي لازاروس و فولكمن،  تجربة استرس تنها زماني روي مي‌دهد كه آن موقعيت به عنوان آسيب، از دست دادن، تهديد يا كشمكش ارزيابي شده باشد. آنچه در اين ميان اهميت دارد، فرآيند مقابله افراد با اين استرس‌ها است به عبارت دقيق‌تر، استفاده از سبك‌هاي مقابله با استرس  است كه مي‌تواند از تأثير استرس‌ها بر سلامت رواني فرد بكاهد. در نتيجه، به سازگاري و انطباق هر چه بيشتر بيانجامد.  فرآيند مقابله، عمدتاً از فعاليت‌ها و اقدامات شناختي و رفتاري فرد براي مديريت استرس تشكيل مي‌شود. طبق تعريف لازاروس و فولكمن، مقابله مجموعه‌اي از فعاليت‌ها و فرآيندهاي رفتاري و شناختي براي ممانعت، مديريت يا كاهش استرس است. در اين مقابله، پاسخ‌هاي رفتاري آموخته شده از طريق محدود سازي اهميت موقعيت خطرناك يا ناخوشايند، استرس را كاهش مي‌‌دهد. 
    لازاروس و فولكمن، از اولين پژوهشگراني بودند كه در يك چارچوب منسجم به موضوع مقابله پرداخته‌اند. ايشان بين مقابله مسئله‌مدار و هيجان مدار تمايز قايل شده‌اند. اندلر و پاركر نيز سه نوع سبك مقابله را مطرح كردند كه عبارتند از: سبك مقابله مسئله‌مدار، هيجان‌مدار و اجتنابي.  در واقع، رويكردهاي اوليه به فرآيند مقابله، سه سبك اصلي را متمايز مي‌كند: سبك مقابله مسئله‌مدار، كه وجه مشخصة آن، عملكرد مستقيم براي كاهش فشارها يا افزايش مهارت‌هاي مديريت استرس است. سبك مقابله هيجان محور، كه مشخصه آن راهبردهاي شناختي‌‌اي است كــه حلّ يا حذف عامل استرس را بــا دادن نــام و معني جديد به تأخير مي‌اندازد و سبك مقابله اجتنابي، كه ويژگي اصلي آن پرهيز از رويارويي با عوامل استرس است. 
    افراد به كمك اين سبك‌ها، در مقابل رويدادهاي فشارزاي رواني به سازگاري لازم دست مي‌يابند. در واقع، پاسخ انسان به فشار رواني تحت تأثير برداشت از رويداد فشارزاي رواني قرار مي‌گيرد. مقابله با فشار رواني، مستلزم اين است كه فرد از منابع سازش خود استفاده كند تا بتواند با خواسته‌هاي دروني و بروني انطباق يابد. به نظر مي‌رسد، كه افراد مذهبي و غيرمذهبي ميزان فشار رواني مشابهي را تجربه مي‌كنند. اما افراد مذهبي بهتر مي‌توانند با رويدادهاي منفي زندگي و عوامل فشارزاي رواني مقابله كنند. باورهاي مذهبي همچون يك «سپر» در برابر استرس‌هاي زندگي عمل مي‌كنند و از اين طريق به فرد در انتخاب راهبردهاي مقابله‌اي مناسب و مؤثر ياري مي‌رسانند. 
    به اعتقاد پارگامنت،  مذهب نقش مهمي در رويارويي با استرس‌هاي زندگي دارد و مي‌تواند اثر بحران‌هاي شديد زندگي را تعديل كند. از نظر وي، افراد مذهبي در هنگام ارزشيابي نوع اول، يعني آيا اين رويداد به صورت بالقوه خطرناك است؟ و ارزشيابي نوع دوم، يعني (آيا من مي‌توانم با اين رويداد مقابله كنم؟)، براي مقابله با فشار رواني به خوبي از مذهب استفاده مي‌كنند؛ زيرا واكنش آنها به فشار رواني تحت تأثير عواملي همچون حمايت اجتماعي، سخت‌كوشي شخصي، سبك مشكل گشايي و مانند آن قرار مي‌گيرد. اين امر در افراد مذهبي و متدين موجب كاهش فشار رواني مي‌گردد. پس مهم‌ترين تأثير مذهب براي مقابله با فشار رواني به دليل نقشي است كه در فرآيند ارزشيابي فشار رواني دارد. هم چنين مذهب از طريق عوامل تعديل كننده، پاسخ به فشار رواني مانند ارزيابي موقعيت، ارزيابي شناختي خود فرد، راهبردهاي مقابله، منابع حمايتي و...، در سبك مقابله با فشار رواني نيز تأثير مي‌گذارد. 
    پارك و همكاران،  به نقش تعديل كننده مذهب بر موقعيت‌هاي استرس‌زا تأكيد دارند. بر اساس يافته‌هاي كال،  بين منابع مذهبي و چگونگي كنار آمدن با بيماري‌ها ارتباط وجود دارد. شكل‌هاي گوناگون مقابله مذهبي با مهارت‌هاي مقابله با مشكلات ارتباط پيدا مي‌كند. 
    ابوالقاسمي در پژوهشي كه با هدف بررسي نقش گرايش‌هاي ديني در اتخاذ شيوه‌هاي مقابله با استرس، دوره سال خوردگي انجام داد، نشان داد كه بيشتر سالمندان براي تقويت خود جهت حل مشكل، دعا كرده و به خدا توكل مي‌كنند. سالمنداني كه گرايش‌هاي مذهبي بيشتر و محكم‌تري دارند، از شيوه‌هاي مقابله مناسب‌تري استفاده مي‌كنند و بسيار راحت‌تر با مسايل دوره سالمندي كنار مي‌آيند. 
    صولتي و همكاران، رابطة بين نگرش ديني، مهارت‌هاي مقابله و سلامت رواني را در دانشجويان بررسي كردند. نتايج نشان داد كه بين نگرش ديني و سلامت روان رابطه وجود دارد و بين نگرش ديني و پاسخ‌هاي مقابله نيز رابطه وجود دارد. 65/. از افراد در مقابلِ استرس‌هاي شديد، از مقابله ديني و 35/ . از مقابله غيرديني استفاده كرده بودند. 
    نتايج مطالعه ناوارا و جيمز نيز نشان داد افرادي كه در مقياس جهت‌گيري‌مذهبي بيروني نمرات بالاتري را كسب كرده بودند، استرس بيشتري داشتند. ولي افرادي كه نمرات بالايى در جهت‌گيري مذهبي دروني داشتند، استرس كمتري را از خود نشان مي‌دادند. 
    شاكري و همكاران، در پژوهشي تحت عنـوان ويـژگي‌هاي شخصيتي، استـرس، شيـوه‌هـاي مقابله و نگرش‌هاي مذهبي در افراد اقدام كننده به خودكشي، نشان داد كه افراد اقدام كننده به خودكشي، كمتر شيوة مقابله متمركز بر حل مسئله را به كار برده‌اند و داراي نگرش‌هاي مذهبي ضعيف‌تري بوده‌اند. 
    پارك و كوهن به اين نتيجه رسيدند كه مذهبي بودن دروني يعني جهت‌گيري مذهبي دروني ارتباط بيشتري با رويارويي مسئله‌‌مدار و در نتيجه، سلامت رواني دارد.  مكينتاش و همكاران اشاره مي‌كنند افراد مذهبي داراي جهت‌گيري دروني، داراي روان بنه‌هاي مي‌باشند كه نحوة ارزيابي آنها را از رويدادهاي استرس‌زا، تحت تأثير قرار مي‌دهد. اين افراد، معمولاً از شيوه‌هاي رويارويي مسئله‌مدار، استفاده مي‌كنند. از اين‌رو، در موقعيت‌هاي مختلف سازش بهتري از خود نشان مي‌دهند 
    رضاپور ميرصالح و همكاران، پژوهشي را با هدف بررسي همبستگي جهت‌گيري مذهبي، ابعاد شخصيت و خودكارآمدي با سبك‌هاي مقابله با استرس در دانشجويان انجام داده است. نتايج حاكي از آن است كه از ميان جهت‌گيري مذهبي، ابعاد شخصيت و خودكارآمدي، جهت‌گيري مذهبي بيشترين نقش را در پيش‌بيني سبك مقابله مسئله محور در دانشجويان دارد.  مذهب، رفتار و باورهاي مذهبي علاوه بر اينكه، در موقعيت‌هاي استرس‌زا و انتخاب سبك مقابله‌اي مناسب و مؤثر به فرد كمك مي‌كنند، به عنوان يكي از عوامل تأثيرگذار بر شادكامي افراد نيز شناخته شده است.
    در سال‌هاي اخير با كارهاي سليگمن  و همكاران وي در روان‌شناسي، جنبشي به نام روان‌شناسي مثبت  ايجاد شده است. اين گرايش كه به مطالعه نقاط مثبت و كمالات انساني و به طور كلي، ابعاد مثبت وجود آدمي مي‌پردازد و به دنبال آن است كه از نقاط قوت انسان‌ها، به عنوان سپري عليه بيماري‌ها استفاده كند.  از مفاهيم بنيادي مطرح در جنبش روان‌شناسي مثبت‌نگر، مفهوم شادكامي است كه مطالعه علمي آن در سال‌هاي اخير، توسط روان‌شناسان آغاز شده است.  در مورد شادكامي، كه تاريخچه آن به سال‌هاي دهه 1960 ميلادي باز مي‌گردد، تعاريف مختلفي ارائه شده است. براي مثال، بنتام  شادكامي را تركيبي از لذت‌ها، خوشي‌ها، آلام و دردها توصيف كرده است. 
    برادبرن،  شادي را تعادل ميان تجربه‌هاي هيجاني مثبت و منفي در طول يك دوره زماني مي‌داند.  آرگيل و همكاران، شادي را تركيبي از عاطفه مثبت، فقدان عاطفة منفي و رضايت از زندگي مي‌دانند. 
    با اين حال، به نظر مي‌رسد جامع‌ترين و در عين حال، عملياتي‌ترين تعريف شادماني را وينهوون ارائه مي‌دهد، به نظر وي شادماني به قضاوت فرد از درجه يا ميزان مطلوبيت كيفيت كل زندگي وي اطلاق مي‌گردد. به عبارت ديگر، شادماني به اين معناست كه فرد چقدر زندگي خود را دوست دارد. 
    برخي نظريه پردازان، رسيدن به شادكامي را از طريق توجه به ارزش‌ها و اهداف معنوي، نيازهاي اساسي، معنادار بودن زندگي و عشق به خدا امكان‌پذير مي‌دانند. مالهرب  با طرح اين پرسش كه آيا راهي وجود دارد كه بفهميم چگونه بهترين و پايدارترين شادكامي به دست مي‌آيد، شادكامي معنوي را يگانه شادكامي مي‌داند كه در همه شرايط پابرجا و زوال ناپذيراست. از نظر وي، اين احساس شادكامي با سختي‌ها و فشارهاي رواني زندگي، همزيستي مطلوبي دارد. افراد با گرايش ديني و اين عقيده، كه در جهان مقصد والايي وجود دارد، مي‌توانند شادكامي خود را ارتقا بخشند. 
    نظريه‌ها بيان مي‌كنند كه مذهب، شادكامي را از چند طريق ارتقا مي‌دهد. براي مثال، اعمال مذهبي، مانند حضور در مساجد، تعامل و حمايت اجتماعي را افزايش مي‌دهد. علاوه بر اين، ارتباط و رابطة فردي با خدا، شادكامي را با كاهش استرس و بهبود راهبردهاي غلبه بر استرس، ارتقا مي‌دهد. همچنين مذهب به زندگي شخص معنا مي‌دهد. 
    پژوهش‌ها نشان مي‌دهند كه زمينه‌هاي خلق، خو و شخصيت، فرهنگ، مذهب و گرايش‌هاي ديني، مهارت‌هاي اجتماعي، ميزان خوش‌بيني و بدبيني، سرزندگي، حمايت‌هاي اجتماعي و شناخت‌هاي فرد بر ميزان شادي تأثير مستقيم دارد. افراد با خلق خوش بينانه، با ايمان‌تر، محبوبيت بيشتر، سازگاري بهتري با تحصيل، شغل و ورزش دارند. همچنين موقعيت‌هاي سياسي و اجتماعي آنها بيشتر است. 
    ليوبوميرسكي و همكاران معتقدند: به طوركلي، افراد شاد به شرايط و اتفاقات، به شيوة مثبت و سازگارانه‌تري پاسخ مي‌دهند و داراي سطح استرس كمتر و سيستم ايمني قوي‌تر و خلّاق‌تري از افراد ناشاد هستند.  گالوپ نشان داده است كه افراد مذهبي، به طور نسبي خود را به عنوان افراد بسيار شاد ارزيابي مي‌كنند. 
    روحاني و معنوي‌پور، پژوهشي تحت عنوان «رابطه عمل به باورهاي ديني با شادكامي و رضايت زناشويي در دانشجويان» انجام دادند كه نتايج آن نشان مي‌دهد كه بين دينداري با شادكامي و رضايت زناشويي همبستگي مثبت معناداري وجود دارد.  عابدي و همكاران در پژوهش خود با با عنوان «رابطه بين ابعاد دينداري با شادي دانش آموزان دختر»، به اين نتيجه دست يافته كه بين ابعاد گوناگون دين‌داري با ميزان شادي دانش‌آموزان دختر رابطه معني‌دار وجود دارد. 
    علي‌محمدي و آذربايجاني، در تحقيق خود در زمينة «بررسي رابطه ميان شادكامي اسلامي و شادكامي روان‌شناختي» به اين نتيجه رسيدند كه ميان شادكامي ديني با شادكامي روان‌شناختي رابطة مثبت معنادار وجود دارد. 
    در اين ميان، دانشجويان به عنوان نيروهاي كارآمد و فعّال كشور، با ورود به دانشگاه غالباً تغييرات زيادي را در روابط اجتماعي و فردي تجربه مي‌كنند. علاوه بر اين، بايد به انتظارات و نقش‌هاي جديدي نيز اشاره كرد كه همزمان با ورود به دانشگاه در دانشجويان شكل مي‌گيرد. همچنين آشنا نبودن بسياري از دانشجويان با محيط دانشگاه، مشكلات خانوادگي، مشكلات رفت و آمد و ناسازگاري با ساير دانشجويان در محيط خوابگاه و ناكافي بودن تسهيلات رفاهي، اقتصادي و مشكلاتي نظير آن نيز از جمله شرايطي هستند كه مي‌توانند موجب ايجاد استرس در دانشجويان و در نهايت، به خطر افتادن سلامت روان آنان شوند. با توجه به اينكه، بررسي نگرش و باورهاي مذهبي در دانشجويان و ارتباط آن با شيوه‌هاي مقابله، موضوعي است كه در گسترة نظري مي‌تواند به چگونگي ارتباط مذهب و تأثيرگذاري آن در نوع مقابله با عوامل استرس‌زا كمك كند و از جهت عملي نيز با تشخيص اين ارتباط مي‌توان به ارتقأ سطح مذهبي و باورهاي مذهبي افراد كمك شاياني نمود و با عنايت به اين موضوع كه، شادكامي به عنوان يكي از مؤلفه‌هاي مهم زندگي دانشجويان و يكي ازنشانه‌هاي بهداشت رواني محسوب مي‌گردد و دانشجويان از حساس‌ترين اقشار جامعه و نيروي كارآمد آيندة ما بايد از سلامت روان برخوردار باشند، ضرورت پژوهش حاضر روشن مي‌گردد.
    بنابراين، فرضيه‌هاي پژوهش عبارتند از:
    1. بين جهت‌گيري مذهبي ( دروني/ بيروني) و استفاده از سبك‌هاي مقابله (مسئله محور/ هيجان محور/ اجتنابي)رابطه وجود دارد؛ 2. بين جهت‌گيري مذهبي ( دروني/ بيروني) و ميزان شادكامي رابطه وجود دارد؛ 3. بين استفاده از سبك‌هاي مقابله (مسئله محور/ هيجان محور / اجتنابي) و ميزان شادكامي رابطه وجود دارد؛ 4. بين جهت‌گيري مذهبي با سبك‌هاي مقابله و ميزان شادكامي رابطه وجود دارد. اين پژوهش در پي پاسخ‌دهي به اين دو سؤال‌ است:
    1. آيا بين جهت‌گيري مذهبي، سبك‌هاي مقابله و ميزان شادكامي دانشجويان دختر و پسر تفاوت وجود دارد؟ 2. آيا بين جهت‌گيري مذهبي، سبك‌هاي مقابله و ميزان شادكامي دانشجويان دانشكده‌هاي مختلف دانشگاه كاشان تفاوت وجود دارد؟
    روش پژوهش
    روش پژوهش حاضر، از نوع مطالعات همبستگي است. جامعه آماري اين پژوهش، شامل كليه دانشجويان دانشگاه‌هاي كاشان بود(دو دانشگاه كاشان و پيام نور به صورت تصادفي انتخاب شد). حجم گروه نمونه، با توجه به توزيع دانشجويان دختر و پسر در جامعه آماري، با استفاده از روش نمونه‌گيري طبقه‌اي و بر اساس فرمول كوكران 386 نقر (به تفكيك210 نفر دانشجوي دختر و 176نفر دانشجوي پسر) انتخاب گرديد.
    در اين پژوهش، از سه پرسش‌نامه استاندارد شده براي جمع‌آوري اطلاعات استفاده شده است:
    الف. مقياس جهت‌گيري مذهبي آلپورت(ROS):  اين پرسش‌نامه 20 ماده‌اي، كه 11 ماده آن مربوط به جهت‌گيري مذهبي بيروني و9 ماده مربوط به جهت‌گيري مذهبي دروني است. در سال 1963، فگين،  يك نسخه 21 ماده‌اي ساخت كه همة گزينه‌هاي پرسش‌نامه آلپورت در آن انتخاب شده بود. علاوه بر اين، يك گزينه ديگر نيز به آن افزود كه اين گزينه همبستگي بالايي (61/.) با جهت‌گيري مذهبي بيروني داشت. از آن پس، اين پرسش‌نامه بيشتر مورد استفاده قرار گرفت. براي سنجش روايي اين آزمون در ايران، مقياس جهت‌گيري مذهبي دروني و بيروني فگين به فارسي ترجمه شد. صحت ترجمة آن با بازخواني توسط متخصصان ديگر و ترجمه دوبارة آن به انگليسي تصحيح گرديد. سپس، با بازنويسي‌هاي متعدد سعي در متناسب نمودن آن با بافت فرهنگي و مذهبي ايراني گرديد. گزينه‌ها بر اساس مقياس ليكرت تنظيم گرديد. در اين مقياس، نمره‌گذاري براي سؤالات مقياس جهت‌گيري مذهبي بروني بدين صورت مي‌باشد: «كاملا ًمخالفم» 5، «تقريباً مخالفم» 4، «تقريباً موافقم» 2 و «كاملاً موافقم» 1. براي سؤالات مقياس جهت‌گيري مذهبي دروني نمره‌گذاري بدين صورت مي‌باشد: كاملاً موافقم 1، تقريباً موافقم 2، تقريباً مخالفم 4 و كاملاً مخالفم 5. اعتبار اين پرسش‌نامه، توسط جان‌بزرگي با استفاده از روش آلفاي كرونباخ 74/ . و توسط مختاري و همكاران 71/0 گزارش شده است. 
    ب. پرسش‌نامه مقابله با موقعيت‌هاي استرس‌زا(CISS):  اين پرسش‌نامه ساخته اندلر و پاركر،  داراي دو فرم كوتاه و بلند مي‌باشد. فرم بلند آن 48 آيتمي و فرم كوتاه آن 21 آيتمي است. در اين پژوهش، از فرم بلند آن استفاده شده است. اين آزمون، سه سبك مقابله اصلي، يعني مقابله مسئله‌مدار(16 عبارت)، مقابله هيجان‌مدار(16 عبارت) و مقابله اجتنابي (16 عبارت) را مي‌سنجد. اندلر و پاركر، پايايي سبك‌هاي مسئله‌مدار، هيجان‌مدار و اجتنابي را براي نمونه پسران به ترتيب 92/0، 82/0 و85/0 و براي نمونه دختران 90/0، 85/0 و 82/0 به دست آوردند.  ضريب پايايي را براي سبك‌هاي مسئله‌مدار، هيجان‌مدار و اجتنابي به ترتيب 83/0، 80/0 و 72/0 به دست آورده است.  در پژوهش محمد‌خاني و قره‌باش، پايايي كل پرسش‌نامه با استفاده از روش آلفاي كرونباخ 84/0 بيان شده است. 
    ج. پرسش‌نامه شادكامي آكسفورد(OHI):  اين ابزار در سال 1990 توسط آرگيل و لو  تهيه شده است. اين پرسش‌نامه 29 ماده‌اي، چهارگزينه‌اي دارد كه گزينه‌هاي آن به ترتيب، از 0 تا 3 نمره‌گذاري مي‌شود. جمع نمرة مواد 29گانه، نمرة كل مقياس را تشكيل مي‌دهد. نمرة كل آزمودني از 0 تا 87 در نوسان است. آرگيل و همكاران، ضريب آلفاي 90/0 را با 347 آزمودني گزارش كردند. علي‌پور و نوربالا، در مطالعة خود نشان دادند كه تمام مواد 29 گانه آزمون با نمرة كل، همبستگي بالايي دارند و آلفاي كرونباخ 93/0 و پايايي دو نيمه كردن آزمون92/0 گزارش شد. 
    يافته‌هاي پژوهش
    به منظور تحليل رگرسيون، ضريب همبستگي بين جهت‌گيري مذهبي، سبك‌هاي مقابله با استرس و شادكامي در جدول شماره (1) محاسبه شده است.
    جدول شماره1: ماتريس همبستگي جهت‌گيري مذهبي(دروني/بيروني)، سبك‌هاي مقابله(مسئله‌مدار، هيجان‌مدار و اجتنابي) و شادكامي

    متغيرها    سبك مسئله‌مدار    سبك هيجان‌مدار    سبك اجتنابي    شادكامي
    جهت‌گيري مذهبي دروني    16/0**    15/0-**    09/0    26/0**
    جهت‌گيري مذهبي بيروني    04/0-    20/0**    19/0**    14/0-**
    شادكامي    41/0**    39/0-**    09/0    1
    P<0/01**
    همان‌طور كه درجدول (شماره 1)مشاهده مي‌شود، جهت‌گيري مذهبي دروني با سبك مسئله‌مدار و جهت‌گيري مذهبي بيروني با سبك هيجان‌مدار و اجتنابي رابطه مثبت و معناداري دارد. همچنين يافته‌هاي جدول نشان مي‌دهد كه بين جهت‌گيري مذهبي دروني و شادكامي، رابطه مثبت و معنادار و بين جهت‌گيري مذهبي بيروني با شادكامي رابطه منفي معنادار وجود دارد.
    همان گونه كه، در جدول مشاهده مي‌شود: از بين سبك‌هاي مقابله، تنها سبك مسئله‌مدار است كه رابطه مثبت و معناداري با شادكامي دارد. سبك هيجان‌مدار رابطه منفي معنادار با شادكامي دارد.
    با توجه به رابطه خرده مقياس‌هاي سبك‌هاي مقابله و همچنين متغير شادكامي، با جهت‌گيري مذهبي بيروني و دروني، با اجراي هشت رگرسيون ساده، به بررسي سهم هر يك از زير مقياس‌هاي سبك‌هاي مقابله و نيز شادكامي در تبيين جهت‌گيري مذهبي پرداخته شده است (جدول شماره 2). سبك مسئله‌مدار به ترتيب02/0 و 002/0 از واريانس (R2) جهت‌گيري مذهبي دروني و بيروني را پيش‌بيني كرده است. به همين ترتيب، سبك هيجان‌مدار به ترتيب02/0 و 04/0 از واريانس جهت‌گيري مذهبي دروني و بيروني را پيش‌بيني كرده است. سبك اجتنابي 008/0 و 03/0 از واريانس جهت‌گيري مذهبي دروني و بيروني را پيش‌بيني كرده است. شادكامي نيز 06/0 از واريانس جهت‌گيري مذهبي دروني و 02/0 از واريانس جهت‌گيري مذهبي بيروني را پيش‌بيني كرده است. بنابراين، از بين سبك‌هاي مقابله سبك مسئله‌مدار، بيشترين سهم را در تبيين جهت‌گيري مذهبي دروني و سبك هيجان‌مدار، بيشترين سهم را در تبيين جهت‌گيري مذهبي بيروني دارد. شادكامي نيز در پيش‌بيني جهت‌گيري مذهبي دروني و بيروني، بيشترين سهم را در تبيين جهت‌گيري مذهبي دروني دارد.

    جدول شماره 2: رگرسيون سبك‌هاي مقابله و شادكامي بر روي جهت‌گيري مذهبي
    متغير ملاك    متغير      يش بين
    جهت‌گيري مذهبي بيروني    جهت‌گيري مذهبي دروني    
    Sig    β    B    SE    F    R2    Sig    β    B    SE    F    R2    
    34/0    04/0-    03/0-    72/6    89/0    002/0    001/0    16/0    09/0    89/5    48/10**    02/0    سبك مسئله‌مدار
    000/0    20/0    12/0    58/6    42/17**    04/0    002/0    15/0-    08/0-    89/5    99/9**    02/0    سبك هيجان‌مدار
    000/0    19/0    13/0    59/6    73/15**    03/0    75/0    09/0    05/0    94/5    19/3    008/0    سبك اجتنابي
    005/0    14/0-    07/0-    66/6    04/8**    02/0    000/0    26/0    12/0    76/5    86/27**    06/0    شادكامي
    P<0/01**
    درجدول( شماره 3)، با اجراي آزمون t مستقل، به بررسي مقايسه ميانگين خرده مقياس‌هاي جهت‌گيري مذهبي، سبك‌هاي مقابله و شادكامي پرداخته شده است. با توجه به جدول، بين جهت گيري مذهبي(دروني/ بيروني)، سبك‌هاي مقابله (مسئله‌مدار، هيجان‌مدار و اجتنابي) و ميزان شادكامي دانشجويان دختر و پسر، تفاوت معناداري وجود ندارد. ميانگين جهت‌گيري مذهبي (دروني و بيروني) پسران، در مقايسه با دختران بيشتر است. همچنين بيشترين ميانگين در بين سبك‌هاي مقابله مربوط به سبك مسئله‌مدار و در بين دانشجويان پسر است. در حالي كه، بيشترين ميانگين مربوط به سبك‌ها در بين دانشجويان دختر، سبك هيجان‌مدار بوده است. شادكامي پسران در مقايسه با دختران نيز بيشتر بوده است.
    جدول شماره3: مقايسه ميانگين خرده مقياس‌هاي جهت‌گيري مذهبي، سبك‌هاي مقابله و شادكامي دانشجويان پسر و دختر

    سطح معناداري دو طرفه    درجه  آزادي    مقدارt    انحراف معيار    ميانگين    جنسيت    متغيرها
    61/ P=0    384    50/0    59/6    22/33    پسر    جهت‌گيري مذهبي دروني
                40/5    91/32    دختر    
    51/P= 0    384    65/0    64/6    62/33    پسر    جهت‌گيري مذهبي بيروني
                78/6    17/33    دختر    
    65/ P=0     384    85/1    55/9    22/56    پسر    سبك مسئله‌مدار
                49/10    32/54    دختر    
    P=0/11    384    56/1-    06/11    46    پسر    سبك هيجان‌مدار
                72/11    83/47    دختر    
    P=0/81    384    23/0-    01/10    24/44    پسر    سبك اجتنابي
                97/9    47/44    دختر    
    P=0/43    384    78/0    46/11    93/42    پسر    شادكامي
                51/13    91/41    دختر    
    P<0/05* P<0/01            **
    جدول شمارة 4: مقايسه ميانگيني جهت‌گيري مذهبي در سه دانشكده علوم انساني، مهندسي و علوم پايه

    سطح معناداري    درجه  آزادي    مقدارF    انحراف معيار    ميانگين    دانشكده    متغيرها
    P=0/10    383    28/2    04/6    41/33    انساني    جهت‌گيري مذهبي دروني
                67/5    12/32    مهندسي    
                32/5    82/33    علوم پايه    
    P=0/009    383    79/4**    63/6    11/34    انساني    جهت‌گيري مذهبي بيروني
                89/6    83/31    مهندسي    
                09/6    31    علوم پايه    
    P=0/81    383    20/0    75/10    96/54    انساني    سبك مسئله مدار
                72/8    25/55    مهندسي    
                61/10    56    علوم پايه    
    P=0/92    383    80/0    18/12    21/47    انساني    سبك هيجان مدار
                44/10    70/46    مهندسي    
                60/10    87/46    علوم پايه    
    P=0/10    383    23/2    13/10    31/45    انساني    سبك اجتنابي
                38/9    11/43    مهندسي    
                50/10    27/43    علوم پايه    
    P=0/31    383    17/1    19/13    16/43    انساني    شادكامي
                91/11    77/41    مهندسي    
                66/11    34/40    علوم پايه    
    در جدول ( شماره4)، با اجراي آزمون تحليل واريانس، ميانگين خرده مقياس‌هاي جهت‌گيري مذهبي، سبك‌هاي مقابله و شادكامي دانشجويان، در سه دانشكده انساني، مهندسي و علوم پايه مورد بررسي قرار گرفته است. جهت‌گيري مذهبي بيروني با اطمينان 99/0 درصد در بين دانشجويان سه دانشكده تفاوت معنادار ايجاد كرده است. بالاترين ميانگين مربوط به دانشكده انساني بوده است كه با انجام پس آزمون LSD(جدول شماره 5) نيز مشخص شد كه بين ميانگين جهت‌گيري مذهبي بيروني دانشكده علوم انساني و مهندسي در سطح 99/0 درصد تفاوت معنادار وجود دارد. اما بين ميانگين جهت‌گيري مذهبي بيروني دانشكده علوم انساني و علوم پايه و علوم پايه و مهندسي تفاوت معنادار وجود ندارد.
    جدول شماره4: آزمون تحليل واريانس، مقايسه ميانگين خرده مقياس‌هاي جهت‌گيري مذهبي، سبك‌هاي مقابله و شادكامي دانشجويان دانشكده‌هاي مختلف
    1 P<0/0** 
    جدول شماره5: آزمون تعقيبي LSD، تفاوت ميانگين‌هاي جهت‌گيري مذهبي (بيروني) در بين دانشكده‌هاي مختلف 

    دانشكده    تفاوت ميانگين دانشكده‌ها    خطاي انحراف استاندارد    sig
    انساتي مهندسي     27/2    75/0    003/0**
    انساتي علوم پايه    11/0    7/1    91/0
    مهندسي علوم پايه    16/2-    14/1    06/0
    1 P<0/0**
    بحث و نتيجه‌گيري
    پژوهش حاضر، با هدف بررسي رابطه جهت‌گيري مذهبي، سبك‌هاي مقابله و شادكامي انجام شده است. پيش از بحث در مورد نتايج به دست آمده بايد به اين نكته اشاره كرد كه پژوهش‌هايي كه تاكنون در زمينة رابطة بين مذهب و مقابله با استرس انجام شده است، عمدتاً بر شيوه‌هاي مقابله مذهبي تأكيد داشته و كمتر به بررسي سبك‌هاي مقابله عمومي افراد داراي جهت‌گيري مذهبي بخصوص جهت‌گيري مذهبي دروني و بيروني پرداخته‌اند. بنابراين، شواهد پژوهشي كافي براي مقايسه نتايج اين پژوهش در زمينة رابطه بين جهت‌گيري مذهبي و سبك‌هاي مقابله با يافته‌هاي پژوهش‌هاي گذشته در دست نيست. به هر حال، يافته‌هاي اين پژوهش نشان مي‌دهد كه جهت‌گيري مذهبي دروني با سبك مسئله‌مدار و جهت‌گيري مذهبي بيروني با سبك هيجان‌مدار و اجتنابي رابطه مثبت و معناداري دارد. اين يافته، با يافته‌هاي پژوهش شاكري و همكاران،  جعفري،  نصيرزاده و رسول‌زاده طباطبايي،  رضاپورميرصالح و همكاران،  بخشي‌پور،  مكينتاش و همكاران،  پارك و كوهن  و كروك  هم‌خواني دارد.
    در تبيين اين يافته مي‌توان گفت: همان گونه كه مكينتاش و همكاران اشاره مي‌كنند، افراد مذهبي، داراي روان بنه‌هاي مذهبي هستند كه مي‌تواند آنها را در پردازش شناختي كمك كند. بر اساس اين نظريه، مي‌توان گفت: روان بنه‌هاي مذهبي مي‌توانند ارزيابي ما را از رويدادهاي استرس‌زا تحت تأثير قرار دهند. بنابراين، اين روان بنه‌ها مي‌توانند هم بر ارزيابي ما از رويدادها و هم بر شيوه‌هاي مقابله با آنها و حتي بر چگونگي وقوع رويدادها اثر بگذارند. و افراد مذهبي داراي جهت‌گيري مذهبي دروني، داراي روان‌بنه‌هايي مي‌باشند كه چگونگي ارزيابي آنها را از رويدادهاي استرس‌‌زا، تحت تأثير قرار مي‌دهد. اين افراد، معمولاً از شيوه‌هاي رويارويي مسئله‌مدار، استفاده مي‌كنند. از اين‌رو، در موقعيت‌هاي‌ مختلف سازش بهتري از خود نشان مي‌دهند. در واقع، مذهبي بودن مي‌‌تواند آثار بحران‌هاي شديد زندگي را تعديل كند. مذهب تأثير مثبت بر سلامت روان، به ويژه سلامت روان افراد داراي جهت‌گيري مذهبي دروني دارد. در حالي كه، افراد داراي جهت‌گيري بيروني، نه تنها سودي نمي‌برند، بلكه به دليل باورهاي ناپايدار و نگاه ابزاري و سودمندانه به دين، نتايج منفي دامن‌گير آنها خواهد شد. براي مثال، جهت‌گيري مذهبي دروني ارتباط متوسطي با كاهش اضطراب و افسردگي، افزايش سلامت رواني، عزّت نفس، بردباري و جهت‌گيري مذهبي بيروني، با اضطراب و افسردگي ارتباط مثبت و با مسئوليت‌پذيري و حرمت خود ارتباط معكوس دارد. 
    از آنجا كه نمودهاي عيني سبك هيجان‌مدار خشمگين شدن، احساس تنهايي، افسرده شدن، اضطراب و سبك اجتنابي، فرار از موقعيت فشارزا است، روشن است كه افراد واجد جهت‌گيري مذهبي بيروني، به استفاده از اين دو سبك گرايش داشته باشند. 
    از سوي ديگر، به عقيده كاتز،  باورها و اعتقادات مذهبي ممكن است كاركردهاي زيادي در بهبود زندگي ما ايفا نمايد: 1. كاركرد ابزاري، كه در حصول پاداش‌ها و اجتناب از تنبيه‌ها ياري مي‌رساند؛ 2. كاركرد خود ـ دفاعي، كه براي اجتناب از تضادهاي شخصيتي و پريشاني نقش مهمي ايفا مي‌نمايد؛ 3. كاركرد شناختي، كه در جهت نظم‌بخشي و همسان‌سازي اطلاعات پيچيده تأثيرگذار است؛ 4. كاركرد نمايشي ـ ارزشي، كه در انعكاس ارزش‌ها و آرمان‌هاي عميق بي‌تأثيرنيست. 
    با توجه به اين كاركردها به نظر مي‌رسد، از آنجايي كه افراد داراي مذهب دروني، كساني هستند كه اعتقادات و نگرش‌هاي مذهبي قويتري داشته و به خدا و نيروي ايمان خود اعتماد واقعي دارند و داراي باورهاي مذهبي عميق‌تر و دروني‌تر شده‌اي هستند. مذهب براي ايشان به هنگام مواجهه با رويدادهاي استرس‌زا زندگي، داراي كاركرد شناختي و ارزشي- نمايشي مي‌باشد. از آنجايي كه استفاده ازسبك مسئله‌مدار مستلزم استفاده از توانايي شناختي براي جمع‌آوري اطلاعات و منسجم كردن آن به منظور حل مشكل مي‌باشد، افراد داراي جهت‌گيري مذهبي دروني، به استفاده از اين سبك گرايش بيشتري نشان مي‌دهند. در مقابل، انگيزه مذهبي بودن، در افراد داراي جهت‌گيري مذهبي بيروني، به ارزش‌ها و عقايد اجتماعي تكيه دارد و مذهب به معناي ابزاري است كه از آن به عنوان وسيله‌اي براي تحقق اهداف و آمال مادي استفاده مي‌شود. گاهي در اين زمينه، مذهب دفاعي در برابر واقعيت است. در واقع، كساني كه مذهب بيروني دارند، از نظر فلسفه الهي به خدا روي مي‌آورند، ولي از خود دور نمي‌شوند. به همين دليل مذهب، به طور اساسي به سپري براي خود ميان‌بيني  آنان تبديل مي‌شود. اين همان مذهبي است كه از نظر فرويد،  به روان آزردگي منجر مي‌شود. در اينجا مذهب در برابر اضطراب عمل مي‌كند. به همين دليل، اين افراد در رؤيارويي با مشكلات، بيشتر از سبك هيجان‌مدار و اجتنابي سود مي‌جويند كه آنها را ـ هرچند كوتاه مدت ـ از روبرو شدن با واقعيت و برخورد منطقي با مسايل دور مي‌كند. 
    به هر حال، جهت‌گيري مذهبي ممكن است در كمك به افراد در درك و مقابله باحوادث زندگي، ازطريق ارايه راهنمايي، حمايت و دادن اميد نقش مهمي ايفا نمايد. اسپيكلا و همكاران، نشان دادند كه مذهب در فرايند مقابله با حوادث و مشكلات داراي سه نقش است: 1. فراهم كردن معنايي براي زندگي؛ 2. كمك به افراد براي داشتن احساسي از كنترل، به ويژه هنگام مواجهه با موقعيت‌هاي مختلف؛ 3. ايجاد حسي از اعتماد به نفس براي افراد. 
    همچنين نتايج اين پژوهش بيانگر اين است كه، بين جهت‌گيري مذهبي دروني و شادكامي رابطه مثبت و معنادار و بين جهت‌گيري مذهبي بيروني با شادكامي، رابطه منفي معنادار وجود دارد. اين امر، با يافته‌هاي پژوهش قادري،  آزموده وهمكاران،  لوئيس و همكاران   همخواني دارد. همچنين اين يافته، با نتايج تحقيقات عابدي و همكاران،  علي‌محمدي و آذربايجاني،  قمري،  حيدري‌رفعت و عنايتي نوين‌فر،  صحراييان و همكاران،  ملتفت و همكاران،  كه بيانگر اين است كه داشتن نگرش مذهبي قوي با شادكامي رابطه معنادار دارد، به طور تلويحي همخواني دارد.
    در توجيه اين يافته مي‌توان گفت: به طوركلي مذهب و داشتن نگرش مذهبي به عنوان يكي از عوامل مؤثر بر شادماني افراد شناخته شده است. تحقيقات در زمينة رابطه مذهب و سلامت رواني، اغلب بيانگر رابطة مثبت بين اين دو متغير بوده است. باور به اينكه خدايي هست، كه موقعيت‌ها را كنترل مي‌كند و ناظر بر بندگان خويش است، تا حد زيادي اضطراب را كاهش مي‌دهد. به طوري كه اغلب افراد مؤمن، رابطة خود با خداوند را مانند يك دوست بسيار صميمي، توصيف مي‌كنند و معتقدند كه مي‌توان از طريق توسل به خداوند، موقعيت‌هاي غيرقابل كنترل را به طريقي كنترل نمود. به نظر مي‌رسد، جهت‌گيري مذهبي مي‌تواند موجب احساس شادكامي گردد. در واقع، رابطة شخصي با وجودي برتر، سبب چشم انداز مثبتي در زندگي مي‌شود. 
    همچنين با توجه به نتايج پژوهش‌هاي انجام شده، زماني مذهب در ايجاد شادكامي مؤثر است كه معنادهنده باشد. با در لحاظ اين امر كه مذهب دروني معنا دهنده مي‌باشد، مي‌توان گفت: افراد داراي جهت‌گيري مذهبي دروني نسبت به افراد داراي جهت‌گيري مذهبي بيروني، از شادكامي بيشتري برخوردارند. 
    يافته ديگر اين پژوهش حاكي از آن است كه از بين سبك‌هاي مقابله، تنها سبك مسئله‌مدار رابطه مثبت و معناداري با شادكامي دارد. سبك هيجان‌مدار رابطه منفي معنادار با شادكامي دارد كه با يافته پژوهش نوري و محمودي اقدم،  عليپور و همكاران،  نظربلند و ابوالي،  و باباپورخيرالدين و عبدي  و يزداني و آزاد  همخواني دارد. وجه مشخصه سبك مسئله‌مدار عملكرد مستقيم براي كاهش فشارها و افزايش مهارت‌هاي مديريت تنيدگي است. اين افراد، سعي مي‌كنند اطلاعات مرتبط با رويدادهاي تنيدگي‌زا را به گونه‌اي پردازش كنند كه به كمترين ميزان تجربه‌هاي ناخوشايند در ايشان منتهي گردد. ازسوي ديگر، افراد شادكام كساني هستند كه اطلاعات را به گونه‌اي پردازش مي‌كنند كه به خوشحالي آنها منجر مي‌شود. همچنين اين افراد، داراي احساس كنترل زندگي، خلق مثبت و رويكرد فعّال در موقعيت‌هاي تنيدگي‌زا هستند. اين دريافت، با مشخصه‌هاي سبك مقابله مسئله‌مدار مطابقت مي‌كند. بر اين اساس، مي‌توان گفت: سبك مقابله مسئله‌مدار از طريق افزايش مهارت‌هاي فرد براي مديريت تنيدگي، احتمال موفقيت وي را براي كاهش فشارها افزايش مي‌دهد و منجر به تجربه بيشتر شادكامي مي‌گردد و از طريق تمركز بر توانمندي‌هاي شناختي، عاطفي، اجتماعي و رفتاري فرد براي حل مسئله و نيز از طريق برخورد و مواجهه فعّال با موقعيت تنيدگي‌زا بيشتر با شادكامي مرتبط مي‌شود. وجه مشخصه سبك مقابله هيجان‌مدار اين است كه فرد بر خود متمركز شده و تمام تلاش او متوجه كاهش احساسات ناخوشايند و تعديل و كاهش هيجانات منفي خويش مي‌باشد. توانمندي فرد شادكام از جمله خلق مثبت، شناخت مثبت و رضايت از خويشتن، آشكارا با ويژگي‌هاي راهبرد هيجان‌مدار در تعارض قرار مي‌گيرد. ضرورت استفاده از اين راهبرد را كاهش داد. يا منفي مي‌سازد. استفاده از سبك مقابله هيجان‌مدار ناشي از عدم كنترل و يا ضعف كنترل در رفتارهاي تكانشي در آنان است. همين امر مقابله مؤثر فرد با مسئله و به دنبال آن احساس شادكامي را كاهش مي‌دهد. 
    از سوي ديگر، به طوي كلي مي‌توان دربارة روش‌هاي مقابله گفت كه اشخاص رشد يافته، منطقي و متعادل معمولآٌ در برخورد با مشكلات و استرس‌ها، بيشتر به روش‌هاي مسئله‌مدار متوسل مي‌شوند. در مقابل، افراد حساس‌، رشد نيافته و (غير متعادل)به لحاظ رواني، معمولآٌ در برخورد با مشكلات و عوامل استرس‌زا از روش‌هاي مقابله هيجان‌مدار استفاده مي‌كنند. 
    در اين تحقيق، به موضوع جنسيت نيز پرداخته شده است كه تفاوت معناداري بين جهت‌گيري مذهبي (دروني/ بيروني) دانشجويان دختر و پسر يافت نشد. اين موضوع با يافته پژوهش‌هاي حبيب‌وند،  غرايي و همكاران،  محمد‌زاده و نجفي  و صحراييان و همكاران  همخواني داشت. همچنين يافته‌ها نشان داد كه تفاوت معناداري در استفاده از سبك‌هاي مقابله (مسئله‌مدار/ هيجان‌مدار/ اجتنابي) بين دانشجويان دختر و پسر وجود ندارد. اين يافته با پژوهش‌هاي فيض و همكاران،  حسن‌شاهي و دارايي  شاكري و همكاران،  بشارت و همكاران،  بنزور و زدنر  و بخشي از يافته‌هاي پژوهش يزداني و آزاد  همسو بود. علاوه بر اين، بين ميزان شادكامي دختران و پسران نيز تفاوت معناداري مشاهده نشد. اين امر با نتايج پژوهش صحراييان و همكاران، يعقوبي،  اميديان،  آزموده و همكاران،  يزداني و آزاد  همخواني دارد.
    ممكن است اين عدم تفاوت، به دليل تغييرات اجتماعي در نقش‌ها و محدوديت‌هاي جنسيتي باشد، يا ناشي از اين واقعيت باشد كه شركت كنندگان در پژوهش حاضر دانشجو بوده و از نظر فرهنگي و اجتماعي، شباهت‌هاي زيادي با يكديگر دارند. همان گونه كه در پژوهش‌هاي ذكر شده در فوق نيز بسياري از پژوهشگران به اين نكته دست يافتند كه جنسيت عامل مؤثري در جهت‌گيري مذهبي، سبك‌هاي مقابله و شادكامي نيست. همان‌گونه كه در اين ميان، برخي از يافته‌هاي متناقض نيز ديده مي‌شود. به هر حال، تبيين دقيق اثر جنسيت بر جهت‌گيري مذهبي، سبك‌هاي مقابله و شادكامي، با توجه به اين يافته‌ها بسيار دشوار مي‌باشد.
    همچنين از بين متغيرهاي مورد پژوهش، فقط جهت‌گيري مذهبي بيروني در بين دانشجويان سه دانشكده تفاوت ايجاد كرده است كه بيشترين ميانگين نيز مربوط به دانشكده علوم انساني بوده است. بين ميانگين جهت‌گيري مذهبي بيروني دانشكده علوم انساني و مهندسي در سطح 99/0 تفاوت معنادار وجود داشت. پژوهشي كه با اين يافته همسو باشد، يافت نشد.
    در تبيين اين يافته مي‌توان گفت: با توجه به اينكه رشته‌هاي علوم انساني، متنوع‌تر و ناهمگن‌تر(ادبيات، الهيات، زبان خارجه، جامعه شناسي، فلسفه، ادبيات عرب، اديان و...) از رشته‌هاي علوم مهندسي و پايه است، ممكن است اين تفاوت بيانگر اين نكته باشد كه به دليل آشنايي بيشتر دانشجويان دانشكده علوم انساني با مفاهيم ديني و گزاره‌هاي مذهبي، ايشان بهتر مي‌توانند براي مشاهده شدن توسط ديگران، افزايش اعتبار در جامعه، يا براي انطباق با انتظارات جامعه يا جهت دست‌يابي به اهداف شخصي و منافع اجتماعي از دين استفاده ابزار مدارانه داشته باشند. البته، فقدان پژوهش‌هاي مشابه در اين زمينه، امكان تبيين اين يافته را تا حد زيادي سخت و دشوار مي‌نمايد.
    از سويي ديگر، اين تفاوت مي‌تواند ناشي از محدوديت ابزار سنجش جهت‌گيري مذهبي باشد. در اين راستا، مي‌توان به در هم آميختگي تعهد مذهبي و پيامدهاي مذهبي و نيز ضعيف بودن چارچوب مبدا جهت‌گيري مذهبي دروني و بيروني در نظريه آلپورت اشاره كرد.

    References: 
    • آزموده، پیمان و همكاران، « رابطه بین جهت‌گیری مذهبی با سرسختی و شادكامی»، روان‌شناسی، ش 1، بهار 1386، ص 60- 74.
    • ابوالقاسمی، عباس، «نقش گرایش‌های دینی در اتخاذ شیوه‌های مقابله با استرس در سالمندان تهرانی»، ارائه شده در اولین همایش نقش دین در بهداشت روانی، تهران 27-24آذر، 1376، دانشگاه علوم پزشكی و خدمات بهداشتی درمانی ایران.
    • البرزی، محبوبه و بهرام جوكار، « مقایسه خودگردانی مذهبی دانش‌آموزان تیزهوش با دانش‌آموزان عادی در شهرستان شیراز»، مطالعات روان‌شناختی، ش 2 و 3، بهار و تابستان 1384، ص 84- 96.
    • امیدیان، مرتضی، «بررسی وضعیت سلامت عمومی و شادكامی در دانشجویان»، مطالعات تربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی، ش 1، 1388، ص 101- 116.
    • باباپورخیرالدین، جلیل و سلمان عبدی، « رابطه بین راهبردهای مقابله‌ای و شادكامی»، مجموعه مقالات چهارمین سمینار سراسری بهداشت روانی دانشجویان، 1و2 خرداد 87، ص 65- 69.
    • بشارت، محمدعلی و همكاران، « هوش هیجانی و سبك‌های مقابله با استرس»، مطالعات آموزش و یادگیری، ش 1، بهار و تابستان 1389، ص 33- 47.
    • بشارت، محمدعلی، « رابطه نارسایی هیجانی و سبك‌های مقابله با استرس»، اندیشه‌های نوین تربیتی، ش4، بهار و تابستان 1388، ص 9- 27.
    • بهرامی، فاضل و عباس رمضانی فرانی، « نقش باورهای مذهبی درونی و بیرونی در سلامت روان و میزان افسردگی سالمندان»، توانبخشی، ش 1، بهار 1384، ص 42- 47.
    • بخشی‌پور، عباس، « رابطه رضایت از زندگی، سبك مساله گشایی و نگرش مذهبی با سلامت روانی»، روان‌شناسی دانشگاه تبریز، ش 9، بهار 1387، ص 8- 26.
    • پور‌قانع، پرند و همكاران، « بررسی ارتباط اعتقادات مذهبی و میزان استرس دانشجویان»، دو فصلنامه دانشكده‌های پرستاری و مامایی استان گیلان، ش 63(20) ، بهار و تابستان 1389، ص 10- 15.
    • جان‌بزرگی، مسعود، « جهت‌گیری مذهبی و سلامت روان»، پژوهش در پزشكی، ش 4، زمستان 1386، ص 345- 350.
    • حبيب‌وند، علي‌مراد، « رابطه ‌جهت‌گيري مذهبي با اختلالات رواني و پيشرفت تحصيلي»، روان‌شناسی و دین، ش 3، پاییز 1387، ص 80- 100.
    • جعفری، علیرضا، « بررسی رابطه جهت‌گیری مذهبی با شیوه‌های مقابله با استرس»، علوم رفتاری، ش 1، 1388، ص 91- 114.
    • حسینی، طاهره و حسین سلیمی، « رابطه بین جهت‌گیری مذهبی و تاب‌آوری در بین مادران دارای فرزندان مبتلا به بیماری»، روان‌شناسی و دین، ش 3، پاییز 1390، ص 69- 82.
    • حسن‌شاهی، محمدمهدی و مریم دارایی، «تأثیر راهبردهای مقابله بر سلامت روان دانشجویان: اثر تعدیل كننده سرسختی»، دانش و پژوهش در روان‌شناختی، ش 26، زمستان 1384، ص 77- 98.
    • حيدري رفعت، ابوذر و علي عنايتي نوين‌فر، «رابطه بين نگرش ديني و شادكامي در بين دانشجويان دانشگاه تربيت مدرس»، روان‌شناسي و دين، ش 4(3)، زمستان 1389، ص 61- 72.
    • حيدرئي، عليرضا و همكاران، « رابطه فشارزاهای تحصیلی، تفكرات مذهبی و سلامت روان با عملكرد تحصیلی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز»، یافته‌های نو در روان‌شناسی، ش 5، پاییز 1388، ص 30- 42.
    • خدا‌پناهی، محمد كریم و محمدعلی خاكسار بلداجی، «رابطه جهت‌گیری مذهبی و سازگاری روان‌شناختی»، روان‌شناسی، ش 3 (9)، پاييز 1384، ص 310- 320.
    • خوانین‌زاده، مرجان و همكاران، « مقایسه سبك دلبستگی دانشجویان دارای جهت‌گیری مذهبی درونی و بیرونی»، روان‌شناسی، ش 3، پاییز 1384، ص 227- 247.
    • دادفر، محبوبه، « بررسي نقش دين در بهداشت رواني و فرايندهاي روان درماني»، نقد و نظر، ش3 و 4، 1383، ص 84- 121.
    • دافعی، مریم و علی دهقانی، « بررسی ارتباط روش‌های مقابله‌ای با اعتقادات مذهبی و فعالیت‌های اجتماعی در زوج‌های نابارور»، مجله دانشگاه علوم پزشكی و خدمات بهداشتی درمانی شهید صدوقی یزد، ش 3(10)، پاییز 1381، 80- 86.
    • روحانی، عباس و داود معنوی‌پور، « رابطه عمل به باورهای دینی با شادكامی و رضایت زناشویی»، دانش و پژوهش در روان‌شناسی، ش 35 و 36، بهار و تابستان 1387، ص 189- 206.
    • رضاپورميرصالح، ياسر و همكاران، «بررسي همبستگي جهت‌گيري مذهبي، ابعاد شخصيت و خودكارآمدي با سبك‌هاي مقابله با استرس در دانشجويان»، پژوهش پرستاري ايران، ش 22، پاییز 1390، ص 52- 64.
    • شاكری، جلال و همكاران، «ویژگی‌های شخصیتی، استرس، شیوه‌های مقابله و نگرش‌های مذهبی در افراد اقدام كننده به خودكشی»، روان‌پزشكی و روان‌شناسی بالینی، ش 12، پاييز 1385، ص 244- 250. 
    • شاكري، جلال و خيراله صادقي، « بررسي نقش رويدادهاي استرس‌زاي زندگي و روش‌هاي مقابله با عودPTSD درنمونه‌اي از جانبازان جنگ تحميلي»،  طب نظامي، ش 5، تابستان 1382، ص 111- 116.
    • صحراییان، علی و همكاران، «رابطه نگرش مذهبی و شادكامی»، افق دانش، ش1(17)، بهار 1390، ص 69- 74.
    • صولتی، علی و همكاران، « بررسی رابطه بین نگرش مذهبی، مهارت‌های مقابله و سلامت روانی در دانشجویان»، ارائه شده در اولین همایش نقش دین در بهداشت روانی، تهران 27-24 آذر،1380دانشگاه علوم پزشكی و خدمات بهداشتی درمانی ایران.
    • عابدی، احمد و همكاران، «رابطه بین ابعاد دینداری با شادی دانش‌آموزان دوره متوسطه»، مطالعات اسلام و روان‌شناسی، ش 2(1)، بهار و تابستان 1387، ص 45- 58.
    • عباسي، مهدي و مسعود جان‌بزرگي، « رابطه ابعاد جهت‌گيري مذهبي با پايداري هيجاني»، روان‌شناسی و دین، ش 3، پاییز 1389، ص 5- 18.
    • عسگری، پرویز و همكاران، «تأثیر آموزش شیوه‌های تربیتی سیره عملی پیامبر اكرم (ص) بر تفكر دینداری، اعتقادات و باورهای مذهبی و سلامت روان دانش‌آموزان دوره متوسطه»، دانش و پژوهش در روان‌شناسی كاربردی، ش 40 (11)، تابستان 1388، ص 13- 25.
    • علیپور، احمد و ناهید نوری، «بررسی پایایی و روایی مقیاس افسردگی – شادكامی»، اصول بهداشت روانی، ش 31 و 32، پاییز و زمستان 1388، ص 87- 96.
    • علیپور، احمد و همكاران، «رابطه‌ی بین راهبردهای مقابله‌ای و شادكامی دانشجویان» روان‌شناسی دانشگاه تبریز، ش 18، تابستان 1389، ص 71- 86.
    • علي‌محمّدي، كاظم وآذربايجاني مسعود، « بررسي رابطه بين شادكامي اسلامي و شادكامي روان‌شناختي در دانشجويان دانشگاه قم»، روان‌شناسي و دين، ش 3(2)، پاییز 1388، ص 7- 28.
    • غرایی، بنفشه و همكاران، « بررسی ارتباط سلامت روان با مذهب درونی و بیرونی در شهر كاشان»، روان‌شناسی دانشگاه تبریز، ش 10، تابستان 1387، ص 65- 88.
    • فیض، عبداله و همكاران، « رابطه سرسختی روان‌شناختی و روش‌های مقابله با تنیدگی» روان‌شناسی، ش 5، 1380، ص 303- 315.
    • قادري، داود، « رابطه جهت‌گيري مذهبي و شادكامي سالمندان»،سالمندي ايران، ش 18، زمستان 1389، ص 64- 71.
    • قمري، محمد، «بررسي رابطه دين‌داري و ميزان شادماني در بين دانشجويان»، روان‌شناسي و دين، ش 3(3)، پاییز 1389، ص 75- 91.
    • كجباف، محمدباقر و همكاران، « بررسی تأثیر آموزش شادكامی بر كیفیت زندگی زوجین مراجعه كننده به مراكز مشاوره شهر اصفهان»، خانواده پژوهی، ش 25(7) ، بهار 1390، ص 69- 81.
    • كرمانی مامازندی، زهرا و عصمت دانش، «تأثیر نگرش مذهبی و هیجان خواهی بر سازگاری زناشویی دبیران متأهل شهرستان پاكدشت»، مطالعات روان‌شناختی ، ش 2، تابستان 1390، ص 129- 154.
    • كیانی، احمدرضا و همكاران، « ابعاد جهت‌گیری مذهبی و مرزهای ارتباطی خانواده»، فصلنامه روان‌شناسی و دین، ش 3، پاییز 1389، ص 94- 106.
    • كیومرثی، محمدرضا، « رابطه جهت‌گیری مذهبی با عوامل شخصیت»، معرفت، ش 75، اسفند 1382، ص 59 – 77.
    • گل پرور، محسن و سرور خاكسار، «سلامت عمومي دانشجويان تابعي از جهت‌گيري مذهبي، پاي‌بندي مذهبي و باورهاي دنياي عادلانه توزيعي ورويه‌اي»، مطالعات اسلام و روان‌شناسي، ش 4، بهار و تابستان 1388، ص 45- 55.
    • مهرابی طالقانی، شیما و فرامرز سهرابی، « بررسی مقایسه رابطه جهت‌گیری مذهبی (درونی- بیرونی) با سخت رویی در دانشجویان دختر و پسر»، مطالعات روان‌شناختی، ش 2، تابستان 1390، ص 155- 173.
    • منصورنژاد، زهرا و همكاران، « بررسي رابطه بين جهت‌گيري مذهبي )دروني، بيروني( وجنسیت با اضطراب مرگ در بين دانشجويان»، یافته‌‌های نو در روان‌شناسی، ش 5، تابستان 1389، ص135- 143.
    • محمدخاني، شهرام و رقيه باش‌قره، « رابطه هوش هيجاني و سبك‌هاي مقابله‌اي با سلامت عمومي دانشجويان»، پژوهش در سلامت روان‌شناختي، ش 1، ،بهار 1387، ص 37- 47.
    • محمدزاده علی و محمود نجفی، «پیش‌بینی وسواس مرگ بر اساس سوگیري‌هاي مذهبی: بررسی نقش جنسیت»، روان‌شناسی بالینی، ش 3، پاییز 1389، ص 65- 72.
    • نصيرزاده، راضيه و كاظم رسول‌زاده طباطبايي، « بررسي رابطه باورهاي مذهبي با راهبردهاي مقابله با تنيدگي در دانشجويان»، افق دانش، ش 2(15)، تابستان 1388، ص 36- 44.
    • نوری، ربابه و معصومه محمودی اقدم، « رابطه بین راهبردهای مقابله، شادكامی و كیفیت»، مجموعه مقالات پنجمین سمینار سراسری بهداشت روانی دانشجویان، 22و23 اردیبهشت 89، ص 386- 387.
    • نظربلند، ندا و زهرا ابوالی، « بررسی رابطه احساس شادكامی با راهبردهای مقابله‌ای»، مجموعه مقالات چهارمین سمینار سراسری بهداشت روانی دانشجویان، 1و2 خرداد 87، ص 480- 484.
    • نوابخش، مهرداد و همكاران، « بررسی میزان پایبندي مذهبی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسار»، پژوهش‌نامه علوم اجتماعی، ش 3، پاییز 1388، ص 61- 91.
    • نوابخش، مهرداد و حمید پوریوسفی، «نقش دین و باورهای مذهبی بر سلامت روان»، پژوهش دینی، ش 14، زمستان 1385، ص 71- 94.
    • یعقوبی، ابواقاسم، « بررسی رابطه هوش معنوی با میزان شادكامی داشجویان»، پژوهش در نظام‌های آموزشی، ش 4، تابستان 1389، ص 85- 95.
    • يزداني، فضل‌الله و حسين آزاد، « بررسي رابطه بين نگرش ديني، سبك‌هاي مقابله‌اي و شادكامي در دختران و پسران دبيرستاني»، دانش و پژوهش در روان‌شناسي كاربردي، ش46، تابستان 1382، ص 16- 46.
    • Argyle, M., & Lu, L ., "The happiness of extraverts ", Personality and Individual Difference, 1990, v 11, p: 1011- 1017.
    • Ben-Zur, H , and. Zeidner, M,”Gender differences in coping reactions under community crisis and daity routine conditions”, Journal of Personality and Individual Differencesv, v 20, 1996, p: 331- 340.
    • Bergin, A. E., " Religiosity and Mantal Health: A critical reevaluation and meta-analysis", Journal of Professional Psychology: Researh and Practice, v 14, 1983, p: 20- 30.
    • Cheng, H.,& Furnham, A., " Personality, self-esteem, and demographic predictions of happiness and depression", Journal of Personality and Individual Differences, V 34, 2003, P: 921– 942.
    • Call, T. L., "The role of religious resources for older adults coping with illness", Journal of Pastoral Care & Counseling, v 57(2), 2003, p: 21-24.
    • Crook, G,  "Thenegativerelationshipbetweenreligionandsubstance use/abus".Guliford, press, v 66 ,2003, p: 122- 129.
    • Endler, N. D., & Parker, J. D. A., " Multidimensional assessment of coping:A critical evaluation". Journal of Personality and Social Psychology, 1990, v 58(5), p: 844- 854.
    • Gallup, G. G.,"Commentaryonthestageofreligion", Journal of Religionin American: The Gallup Report, No 222, 1984, p: 255- 263
    • Genia ,V” Quest, and fundamentalism as predictor of psychological and spiritual well – being”, Journal for the scientific of Religion, v 35, 1996, p: 64- 56.
    • Lyubomirsky, s.,"Why are som people happer then others?" Journal of American psychologist, v 5(2), 2001, p: 239- 249.
    • Lazarus, R. S., & Folkman, S., " Stress, appraisal and coping", From Spinger Publishing Company, NewYork: USA, 1984, p : 44- 234.
    • Lewies, CH. A.etal., " Religious orientation, religious coping and happiness", Journal of personality and individual differences, V 38(1), 2005, p: 1193- 1202.
    • Moltafet , CH. etal., " Personality traits, religious orientation and Happiness", Journal of Social and behavioral sciences, V 9, 2010, p: 63- 69.
    • Macintosh, D. N.etal.," Religious role in adjustment to a negative life event: Coping with the lost of a child, Journal for the Scientific Study of Rerligion, v 30, 1993, p: 100- 120.
    • McCormick, J.etal.,"  Religious orientation and locus of control", presented at the Australian Association for Research in Education Annual Conference, Sydney, 2009, p: 22- 24.
    • Navara, G. S., &James,S.," Acculturative stress of missionaries: Does religious orientation affect religious coping andadjustment?", International Journal of Intercultural Relations, v 29, 2005, p: 39- 45.
    • Pargament, K. L.,"God help me: Toward a theoretical framework of cophng for the psychology of religion" , Resarch in the Social Scientific Study of Religion, 1990, v 2, p: 195- 224.
    • Park, C. L., & Cohen, L.H.,"Religious and nonreligious coping with thedeath of friend", Journal of cognitive therapy and research, v 17, 1990, p: 40- 46. 
    • Quackenbush, s.,"Relioious Orientation and Meaning in Life", Journal of Community Psychology, v 28, 2005, p: 169- 186.
    • Thompson, I.,”Mental health and spiritual care: Proquest Nursing”, Journals art &science , v 17(9), 2002, p: 33- 38.
    • Spikla, B., et al. ,” A general attribution theory for the psychology of religion”, Journal for the Scientific Study of Religion, v 24,1985 , p: 1- 20.
    • Veenhoven, R.,"Happines", The Psychology of Studies, v 16(3), 2003, p: 119- 128.
    • Veenhoven, R.," The utility of happiness", Journal of Social Indicators Research, 1988, v 20,  p: 254- 333.
    • WIitter, M. M .” The effects of pray and prayer experiences of mersures of general (well-being)”, Journal of psychology and theology, v 18 , 2003, P: 119- 123
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    صدیقی ارفعی، فریبرز، تمنایی فر، محمدرضا، عابدین آبادی، عاطفه.(1391) رابطه جهت‌گیری مذهبی سبک‌های مقابله و شادکامی در دانشجویان. فصلنامه روان‌شناسی و دین، 5(3)، 135-163

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    فریبرز صدیقی ارفعی؛ محمدرضا تمنایی فر؛ عاطفه عابدین آبادی."رابطه جهت‌گیری مذهبی سبک‌های مقابله و شادکامی در دانشجویان". فصلنامه روان‌شناسی و دین، 5، 3، 1391، 135-163

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    صدیقی ارفعی، فریبرز، تمنایی فر، محمدرضا، عابدین آبادی، عاطفه.(1391) 'رابطه جهت‌گیری مذهبی سبک‌های مقابله و شادکامی در دانشجویان'، فصلنامه روان‌شناسی و دین، 5(3), pp. 135-163

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    صدیقی ارفعی، فریبرز، تمنایی فر، محمدرضا، عابدین آبادی، عاطفه. رابطه جهت‌گیری مذهبی سبک‌های مقابله و شادکامی در دانشجویان. روان‌شناسی و دین، 5, 1391؛ 5(3): 135-163