روان‌شناسی و دین، سال پنجم، شماره چهارم، پیاپی 20، زمستان 1391، صفحات 5-22

    تحلیل میزان دانش و مهارت مربیان در پاسخ‌گویی به پرسش‌های کودکان درباره‌ی خدا

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    محمود نوذری / استادیار گروه علوم تربیتی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه / mnowzari@rihu.ac.ir
    محمدرضا احمدی محمدآبادی / استاديار گروه روان شناسي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) / m.r.ahmadi313@gmail.com
    عبدالاحد اسلامی / کارشناسی ارشد روان‌شناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / eslami.ahad@gmail.com
    چکیده: 
    هدف پژوهش حاضر، تحلیل میزان دانش و مهارت مربیان در پاسخ گویی به پرسش های کودکان پیش دبستانی و دبستانی درباره‌ی خداست. این پژوهش بر روی 44 نفر از طلاب حوزه‌ی علمیه‌ی قم که مربی کودک بودند و مربیان دینی دو مدرسه‌ی غیرانتفاعی در شهر تبریز و قم اجرا شد. روش تحقیق این پژوهش، توصیفی ـ میدانی است. ابزار پژوهش نیز مصاحبه‌ی نیمه  سازمان یافته  است. در تجزیه و تحلیل داده ها، از روش تحلیل محتوا استفاده شده است. واحد تحلیل در این پژوهش، فرد می باشد و از آمار توصیفی، مثل فراوانی و درصد، و از شاخص های مرکزی همچون میانگین، بهره گرفته شده است. یافته ها نشان می دهد که میزان دانش و مهارت مربیان در مجموع مقولات، بین متوسط و خوب می باشد. مربیان در مقوله‌ی آشنایی با اصول و روش آموزش مفهوم خدا و ویژگی مربی موفق، بالاترین نمره را به دست آورده اند و در دو مقوله‌ی آشنایی با تحول دین داری کودک و پرسش های خاص کودکان درباره‌ی خدا، پایین ترین نمره را کسب کرده اند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    An Analysis of the Degree of Educators' Knowledge and Skill to Answer Children's Questions about God
    Abstract: 
    The present paper tries to analyze the degree of educators' knowledge and skill to answer pre-elementary and elementary students' questions about God. The statistical sample includes 44 seminary students who are trained as educators and religious instructors of children in two private elementary schools one in Tabriz and the other in Qom. The research method is a descriptive-field study. A semi-organized interview was used in this study and a content analysis method was used to analyze the data. The unit of analysis was individual. Descriptive statistics like frequency and percentage, and central indexes like mean were used in this research. The research findings show that the degree of instructors' knowledge and skill in all categories was between average and good. The instructors' score was the highest with regard to the knowledge of the principles and method of teaching the concept of God and regarding the characteristics of a successful instructor, and their score was the lowest with regard to the knowledge of development of kids' religiousness and their questions about God.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    كنجكاوي كودك دربارة شناخت محيط اطراف، با آغاز نيم‌دورة عملياتي و از حدود چهار سالگي، و با كسب ظرفيت‌هاي شناختي مقدماتي و گسترش كنش نمادي به شكل زبان، آغاز مي‌گردد (منصور، 1378، ص 190). به‌دنبال اين كنجكاوي‌ها، پرسش‌هاي كودك دربارة خدا مطرح مي‌شود. ذهن كنجكاو كودك به‌دنبال شناخت بهتر مفهوم خداست و پرسش‌هاي او حاكي از اهميتي است كه به اين موضوع داده است. «چه»، «كجا»، «چگونه» و «چرا» نخستين لغاتي هستند كه كودكان فرا مي‌گيرند (ايرس، بي‌تا، ص 11). لارنس (1965) مبدأ، ماهيت، حضور مطلق، نامرئي بودن، علم مطلق، مكان، وجود خداوند در زمان، و قدرت مطلق خداوند را از جمله مهم‌ترين پرسش‌هاي كودكان مي‌داند (دادستان، 1386، ص 237).
    پرسش‌هاي متعدد و فراوان كودكان دربارة مفاهيم ديني، به‌ويژه خداوند، به‌طور طبيعي مربيان را درگير پاسخ به آنها مي‌كند. پاسخ به پرسش‌ها، سنگ‌بناي فهم كودكان از خدا را تشكيل مي‌دهد و نيز زمينه‌ساز آشناسازي كودكان با خداست. امام سجاد در شمارش حقوق فرزند بر والدين، يكي از مهم‌ترين مسائل را توجه به دين‌آموزي كودكان برمي‌شمارد (صدوق، 1413ق، ج 2، ص 622). از اين فرمايش مي‌توان فهميد كه آشنايي كودك با خدا، از همان سنين كودكي، تأثير فراواني بر شخصيت او مي‌گذارد و به زندگي آينده او جهت مي‌دهد.
    فرايند شناخت و گرايش به خدا در گروه‌هاي مختلف انساني، براي بيشتر روان‌شناسان، پژوهشگران و متخصصان امور مذهبي، امري مهم است. در قرون اخير، توجه به شناخت كودك و فرد يادگيرنده، دامنة گسترده‌تري يافته است. امروزه اين نظر مورد قبول خاص و عام است كه تهيه و تنظيم برنامه‌هاي آموزشي، بدون‏ توجه به مختصات سني و مراحل رشد يادگيرنده و بدون توجه به استعدادها، توان‌ها و علايقش، كاري بيهوده است. اين حقيقتي است كه نزديك به دو قرن،‏ روان‌شناساني چون ‏ديويي‏، مونتسوري و پياژه،‏ با اتكا به اصول و يافته‏هاي علم روان‌شناسي و ديگر علوم انساني، از آن دفاع كرده‌اند (خادمي، 1370). اگر درصدد هستيم تا پيام‌رساني مذهبي متناسب با ويژگي‌هاي كودك را برنامه‌ريزي كنيم، ناچاريم در دنياي كودكانة آنها گام نهيم و از ديد آنها به معارف ديني بنگريم. عدم آگاهي از برداشت‌هاي كودكانه، تعليم و تربيت مربيان را دچار كمبودها و نواقص گوناگوني خواهد كرد (باهنر، 1380). مربي براي كسب مهارت و دانش لازم در پاسخ‌گويي مناسب به پرسش‌هاي كودكان دربارة خدا، نيازمند كارآمدي و آگاهي در زمينه‌هاي مختلف است. ميزان دانش و مهارت مربي كارآمد در پاسخ‌گويي به پرسش‌هاي كودكان دربارة خدا بايد بر اساس آموزه‌هاي ديني، روان‌شناختي و علوم تربيتي ترسيم شود. با ترسيم وضعيت مطلوب آموزش مفهوم خدا به كودكان، مي‌توان توان مربيان را با آن سنجيد. در يك جمع‌بندي فشرده از آموزه‌هاي ديني، روان‌شناختي و علوم تربيتي، مربي موفق و كارآمد چنين توصيف مي‌شود:
    مربي موفق و كارآمد بايد ضرورت و اهميت آموزش خدا را بداند و بتواند با استفاده از آيات و روايات و نكات روان‌شناختي استدلال كند؛ مربي بايد به اين باور رسيده باشد كه آموزش‌هاي دين‌داري بايد از دوران كودكي آغاز شود؛ (تقوي و ستارزاده، 1389) او بايد هشدارها و آسيب‌هاي عدم پاسخ‌گويي يا پاسخ‌گويي نامناسب را به‌خوبي بشناسد؛ (باهنر، 1380، ص 229) به اهداف آموزش آشنايي داشته باشد؛ (ساجدي، 1388) بر محتواي آموزش مفهوم خدا احاطه داشته باشد و ويژگي‌هاي يك محتواي خوب را بداند؛ (شاملي و همكاران، 1390) بر تحول دين‌داري كودك مسلط باشد و مثلاً بداند تصور كودك پيش‌دبستاني و دبستاني از خدا، با هم چه تفاوتي دارد؛ (باهنر، 1380، ص 205) و اصول و روش آموزش مفهوم خدا را بداند؛ (زهره كاشاني، 1388) به‌علاوه، ويژگي مربي موفق را به خوبي برشمارد؛ (علوي، 1388) با پرسش‌هاي خاص كودكان دربارة خدا آشنايي داشته باشد و با مهارت خود بتواند پاسخ‌گوي اين پرسش‌ها باشد؛ (دادستان، 1386، ص 237) همچنين مربي كودك بايد در مهارت‌هاي پاسخ‌گويي به پرسش‌هاي كودكان توانمند باشد.
    با توجه به نظر اسلام در زمينة رشد، مي‌توان گفت: زندگي انسان از وضعيتي پيوسته و يك دستي برخوردار نيست؛ بلكه متشكل از مراحل متفاوت و مشخصي است. تفكيك زندگي كودك به چند مرحله از ديدگاه اسلام، اين بينش را متمايل به نظرية رشد غيرپيوسته‌اي (مرحله‌اي) نشان مي‌دهد (شرفي، 1368، ص 193). در آموزه‌هاي ديني و بيشتر روايات معصومين، مراحل رشد كودك و نوجوان به سه دورة هفت‌ساله تقسيم شده است. از جمله، پيامبر اكرم مي‌فرمايند: «فرزند هفت‌ سال سرور است و هفت سال فرمان‌بردار است و هفت سال وزير است» (شيخ حر عاملي، 1409ق، ج 21، ص 476، ح 27627).
    كودك در هفت سال اول زندگي- كه پيامبر آن را دورة «آقايي و سروري» ناميده است ـ به‌مقتضاي رشدش، در آموزش، ارشاد و الزام را نمي‌پذيرد و هيچ‌گونه قيد و شرطي را نمي‌شناسد (جهانگرد، 1373، ص 28). والدين بايد نيازهاي او را بشناسند و با او برخورد بزرگوارانه داشته باشند. از ويژگي‌هاي اين دوره مي‌توان به محبت، منع تنبيه، دورة بازي، عدم سخت‌گيري در عبادات و نماز، و كودكي كردن والدين (بازي و آموزش) اشاره كرد. در هفت سال دوم ـ كه پيامبر آن ‌را دورة‌ «بندگي يا فرمان‌برداري» ناميده است ـ كودك آمادة فراگيري و آموزش است. اين مسئله تا حدي جدي است كه سخن از الزام و تنبيه به‌ ميان مي‌آيد. بر اين‌ اساس، همين‌كه كودك به سن هفت‌سالگي رسيد، براي يادگيري آماده است؛ يعني از مرحلة بازي گذشته و به مرحلة «تأديب» (صدوق، 1413ق، ج 3، ص 492، ح 4743)، «الزام» (كليني، 1365، ج 7، ص 69، ح 8) و «يادگيري» (همان، ج 6، ص 47، ح 3) رسيده است. اين‌گونه اصطلاحات كه شارع اسلام به كار گرفته، همه براي اعلام ورود كودك به مرحلة دوم كودكي است. ويژگي‌هاي اين مرحله را مي‌توان چنين برشمرد: يادگيري و آموزش رسمي؛ تفكيك جنسيت؛ الزام و بازخواست؛ تمييز و تشخيص؛ اجازة برخي تصرفات مالي؛ اطاعت و تسليم. هفت سال سوم، دوران بلوغ و جواني است. نوجوان به سبب بحران بلوغ، خواهش‌ها و تمايلات متفاوت و متضادي دارد؛ بسيار حساس و زود‌رنج است؛ در مقابل رفتار ديگران به‌سرعت واكنش نشان مي‌دهد و غالباً مي‌خواهد در جمع مطرح شود و نقش و مسئوليتي بر عهده بگيرد (فرهاديان، 1390، ص 33). در واقع، كودك در اين سن مي‌خواهد هويت خويش را بشناسد و تكميل كند.
    در كنار آموزه‌هاي ديني، متفكران مسلمان آنجا كه توجه به استعداد و ميزان رشد و فهم متربي را به‌مثابه يك اصل در تربيت ديني در نظر مي‌گيرند، گاه ضرورت توجه به تفاوت‌هاي فردي را برجسته ‌مي‌سازند و بر پرورش استعداد تأكيد مي‌كنند و گاهي تدريجي بودن رشد انسان و لزوم شناخت توانايي‌هاي متعلم را در سنين مختلف مطرح مي‌كنند. ملاحظة توانايي‌ها، علايق و استعدادهاي متفاوت افراد در عرصة تعليم و تربيت، از جملة اصول و قواعدي است كه مورد توجه فارابي، ابن‌سينا، ‌اخوان‌الصفا و علّامه‌ مجلسي قرار گرفته است (بهشتي و ديگران، 1380، ج 4، ص 187). شيخ طوسي، غزالي، ابن‌خلدون، و مسكويه از دانشمنداني هستند كه در تربيت ديني، ضرورت توجه به توانايي‌ها و ويژگي‌هاي هر مقطع سني را يك اصل دانسته‌اند (همان، ج 2، ص 46؛ ج 4، ص 116 و 187).
    تحول رواني و ديني كودك، كانون توجه روان‌شناسان بوده است و ايشان پژوهش‌هايي را در اين زمينه انجام داده‌اند. پياژه در سال 1929 تحقيقي را در زمينة ‌چگونگي تفكر كودكان دربارة‌ دنياي طبيعت انجام داد (باهنر، 1380، ص 63) اين روان‌شناس شناخت‌گرا، در اين پژوهش به نكته‌هايي دربارة دين كودكان اشاره كرد كه مبناي تعيين مراحل و تجويزهايي براي آموزش دين شده است. بسياري از پژوهش‌هاي انجام‌شده عمدتاً نتيجة مفاهيم پياژه دربارة تحول كلي انسان است. بنابراين، اگرچه برخي پژوهش‌هاي بعدي، مفاهيم پياژه‌اي را جرح و تعديل كردند و برخي مثل فولر افزون بر مفاهيم پياژه‌اي، از عناصري از نظريه‌هاي اريكسون، كلبرگ و لوينسن كمك گرفتند، ولي ايدة پياژه به‌منزلة تعيين‌كنندة چارچوب و ساختار اساسي در رويكرد شناختي، كاملاً نمايان است (نوذري، 1388).
    پيشنهاد اساسي ديدگاه شناختي اين است كه رشد ديني به‌موازات رشد شناختي و به‌دنبال افزايش ظرفيت ‌شناختي، امكان ظهور مي‌‌‌يابد. نكتة اساسي در اينجاست كه كودك در ابتدا واقعيت را به‌طور متفاوتي درك مي‌كند. در اوايل زندگي، واقعيت مساوي است با آنچه كودك فعلاً درك مي‌كند. مفهوم زمان، حافظه، گذشته و آينده، كه مرجع ادراك‌هاي شخصي است، وجود ندارد. هرچه «هست»، در آن لحظه هست و واقعيت دارد (Paloutzian, 1996, p. 84). كودكان برخلاف بزرگ‌سالان بايد معناي هر كلمة جديد را از طريق دست‌كاري ياد بگيرند. پيامد اين وضعيت اين است كه كلمات، تنها معناي عيني و محدود دارند. كودكان در ابتدا قدرت انتزاع كمي دارند و لذا نمي‌توانند دسته‌بندي كلي داشته باشند؛ همچنين توانايي كمي براي تفكر برحسب اصول كلي دارند. بنابراين، دين در دورة كودكي در قالب اعمال عيني ظهور پيدا مي‌كند. مفاهيم ديني كه معناي عيني ندارند، به‌واسطة مصاديق محسوس مشابه درك مي‌شوند. مفهوم خدا براي اوايل كودكي، احتمالاً «معناي شخص بزرگ» دارد. اگر خدا پدر ناميده مي‌شود، كودك برحسب اندازة بسيار بزرگ و پدر قدرتمند آن را تصور مي‌كند؛ پدري كه شبيه به پدر واقعي است (Ibid, p. 85).
    بر اساس چارچوب شناختي در دورة نوجواني است كه انسان مي‌تواند به فهمي معنادار از دين دست يابد؛ چراكه در اين دورة سني است كه فرد ظرفيت درك انتزاعي به دست مي‌آورد. ساختار، محتوا و مراحل نظريه‌هاي رشد شناختي ديني هارمز (Harms, 1994)، الكايند، اسپليكا، گلدمن و حتي نظريه‌هايي كه تلاش كرده‌اند از اين چهارچوب فراتر روند، نظير فولر، جنيا، اُسر و گماندر، در چارچوب شناختي كه در بالا توصيف شد، كاملاً فهم مي‌شود (نوذري، 1388).
    علاوه بر پياژه، گلدمن (1964) گسترده‌ترين پژوهش را از جهت تنوع موضوعات در زمينة مراحل درك مفاهيم تفكر ديني انجام داده و به نتيجه رسيده است كه فهم كودكان از مفاهيم ديني، تفاوتي با مفاهيم ديگر ندارد (نوذري، 1389، ص 8). الكايند (1970) معتقد است كه انسان‌ها به‌طور ذاتي ديني‌اند. وي معتقد است در چارچوب تحول ‌شناختي فرد، نيازهايي پديدار مي‌شود كه در هر مرحله، دين به آنها پاسخ مي‌گويد و بر اساس آن، مراحل ديني فرد نيز شكل مي‌گيرد (Boyatzis, 2005, p. 125). البته به نظر مي‌رسد جامع‌ترين، كامل‌ترين و عميق‌ترين بررسي تحولي دربارة ايمان، به وسيلة فولر فراهم آمده است. وي از مفاهيم نظرية پياژه و اريكسون، و مدل قراردادي شكل‌گيري ايمان، براي توضيح چگونگي شكل‌گيري مباني و ريشه‌هاي اولية ايمان به خدا كمك مي‌گيرد (Fowler, 1981, p. 119-121). فولر، هفت مرحلة ايمان را توضيح مي‌دهد. ايمان از نظر فولر، داراي واقعيتي جهان‌شمول است (نوذري، 1389، ص 8- 9). وي معتقد است تحول ايمان، از همگرايي تفكر و زبان شروع مي‌شود (Neuman, 2011, V 26, p. 44-50). تحول ايمان از نظر جنيا انسان از خدا همانند بسياري از مفاهيم ديگر، تحت‌تأثير سطوح تحول رواني است (نوذري، 1389، ص 11- 12). از بين نظريه‌پردازان، ويگوتسكي فردي است كه آموزش و تربيت را براي تحقق تحول ضروري مي‌داند (همان، ص 84).
    در ايران، عزت خادمي (1368)، ناصر باهنر (1378)، حسين اسكندري (1379)، حسين چاري و راضيه نصيرزاده (1380)، و پريرخ دادستان و همكاران (1386)، تحول مفاهيم ديني، از جمله مفهوم خدا را از منظر روان‌شناسي و در چارچوب مفاهيم پياژه‌اي بررسي كرده و به نتايجي مشابه نتايج گلدمن دست يافته‌اند. مطالعات اخير پژوهشي كشور در روان‌شناسي تحول ديني، تحقيقاتي است كه متقي‌فر (1388)، نوذري (1388) و موسوي‌نسب (1390) انجام داده‌اند.
    هر‌چند در زمينة مراحل شناخت كودكان ايراني از مفهوم خدا پژوهش‌هايي انجام شده است، اما در تحليل و سنجش ميزان دانش و مهارت خود مربيان در پاسخ‌گويي به پرسش‌هاي كودكان دربارة مفهوم خدا، با فقر پژوهشي مواجهيم. ميزان دانش و مهارت مربيان در پاسخ به پرسش‌هاي كودكان، در بيشتر پژوهش‌ها مورد توجه واقع نشده است. بنابراين، پژوهش حاضر درصدد است تا ميزان دانش و مهارت مربيان را در پاسخ‌گويي به پرسش‌هاي كودكان دربارة خدا ارزيابي و تحليل كند. با اين پژوهش، كاستي و نقصان احتمالي دانش و مهارت مربيان در پاسخ‌گويي به پرسش‌هاي كودكان دربارة خدا سنجش و تحليل مي‌شود تا در صورت كمبود در بعضي از مقولات، متوليان امور آموزشي را بر اين نكته واقف سازد و انگيزة برنامه‌نويسان آموزشي را براي رفع نقصان‌ها در دانش و مهارت مربيان بالا ببرد.
    براي تحقق اين هدف، دو پرسش زير بررسي خواهد شد:
    1. دانش و مهارت مربيان در پاسخ به پرسش‌هاي كودكان به چه ميزان است؟
    2. پاسخ‌هاي مربيان به پرسش‌هاي كودكان دربارة خدا، به چه ميزان با وضعيت مطلوب آموزش مفهوم خدا به كودكان هماهنگي دارد؟
    روش پژوهش
    شيوة اصلي اين پژوهش، توصيفي ـ ميداني است. جامعة آماري مربيان اين پژوهش در دو گروه، به شرح زير تعيين شده است:
    الف) همة طلاب مرد حوزة علمية قم و طلاب زن جامعةالزهرا شهر قم كه در گسترة سني پيش‌دبستان و دبستان، مربي كودك‌اند.
    ب) همة مربيان دروس قرآن و هديه‌هاي آسماني در دو مدرسة غيرانتفاعي در تبريز و قم كه در گسترة سني پيش‌دبستان و دبستان كار مي‌كنند. اين مدارس عبارت‌اند از:
    مدرسة غيرانتفاعي قرآني صدرا (3) شهر تبريز با شانزده مربي زن؛
    مدرسة غيرانتفاعي قرآني توحيد شهر قم با ده مربي مرد.
    متخصصان روش تحقيق و آمار در اين روش پژوهش، به‌عنوان يك قاعده، براي پژوهش‌ها و مصاحبه‌ها براي حجم نمونه، انجام حداقل بيست تا سي مصاحبه را در فرايند گردآوري داده‌ها توصيه كرده‌اند (بازرگان، 1387، ص124). با توجه به اين نكته، از جامعه‌اي كه ذكر شد، بر پاية هدف و طرح پژوهش، نمونه‌گيري آغاز شد و تا حد اشباع پاسخ‌ها نمونه‌گيري ادامه يافت؛ تا اينكه از چهل و چهارمين نفر، پاسخ جديد دريافت نشد و پاسخ‌ها تكراري شدند. در واقع، حجم نمونه به 44 نفر رسيد. منظور از اشباع مقوله در پژوهش، حالتي است كه پژوهشگر در آن به‌طور ذهني به اين مفاهيم مي‌رسد كه داده‌هاي جديد، اطلاعات جديد يا شناخت بيشتري از تدوين مقوله‌ها به دست نمي‌دهد (بازرگان، 1387، ص 124).
    ابزار به‌كاررفته در اين پژوهش، مصاحبة نيمه‌سازمان‌يافته (نيمه‌هدايت‌شده) (Semi– structured interview) است. در اين نوع مصاحبه، ابتدا پرسش‌هاي بسته‌‌پاسخ مطرح مي‌شود كه معمولاً به پاسخ بله و خير مي‌انجامد؛ سپس پرسش‌هاي عميق و باز‌‌پاسخ مطرح مي‌گردد. به‌منظور سامان‌دهي و تدوين پرسش‌هاي مصاحبه، مراحل زير انجام گرفت:
    الف) ابتدا يافته‌هاي پژوهشي و مباني نظري مربوط به وضعيت مطلوب آموزش مفهوم خدا به كودكان بررسي شد. بررسي‌ها و پژوهش، در ميان منابع و متون ديني و روان‌شناختي انجام شد تا مقولات و مؤلفه‌هاي مرتبط با وضعيت مطلوب آموزش مفهوم خدا به دست آيد. اين بررسي به استخراج هشت مؤلفه و مقولة وضعيت مطلوب انجاميد. اين مقوله‌ها عبارت‌اند از:
    ضرورت و امكان آموزش مفهوم خدا؛
    آسيب‌ها و آفات عدم پاسخ‌گويي يا پاسخ‌گويي نامناسب؛
    اهدف آموزش مفهوم خدا؛
    محتواي آموزش مفهوم خدا؛
    تحول دين‌داري كودك؛
    اصول و روش آموزش مفهوم خدا و ويژگي مربي موفق؛
    پرسش‌هاي خاص كودكان دربارة خدا؛
    مهارت در پاسخ‌گويي به پرسش‌هاي خاص كودكان دربارة خدا.
    ب) بر پاية اين هشت مقوله، پرسش‌هاي مصاحبة نيمه‌سازمان‌يافته طراحي شدند. پرسش‌ها از اين هشت مقوله، در مصاحبه در قالب يازده پرسش گنجانده شدند. در متن اصلي مصاحبه، پرسش‌هاي جنبي نيز در كنار پرسش‌هاي اصلي قرار داده شد تا مصاحبه‌شونده راحت‌تر با فضاي موضوع ارتباط برقرار كند. محورهاي اصلي، همان هشت مقولة اصلي است و پرسش‌هاي اضافي براي انعطاف بيشتر در مصاحبه قرار داده شده است تا مصاحبه‌گر از آن استفاده كند.
    ج) براي به دست آوردن روايي محتوايي مصاحبه نيمه‌سازمان‌يافته، از يازده كارشناس، شامل اساتيد و پژوهشگران علوم ديني، روان‌شناسي و علوم‌تربيتي خواسته شد تا دربارة روايي محتوايي متن پرسش‌هاي مصاحبه و ارتباط و عدم ارتباط آنها با موضوع پژوهش، نظر خود را اعلام كنند. بر اساس نظرات اين كارشناسان، 8/81 درصد پرسش‌ها كاملاً مرتبط، و 1/14 درصد آنها تا حدودي مرتبط ارزيابي شدند. در واقع، 9/95 درصد پرسش‌ها از نظر كارشناسان متخصص، كاملاً مرتبط يا تاحدودي مرتبط با موضوع ارزيابي شده‌اند. تنها 1/4 درصد پرسش‌ها در نظر كارشناسان، كاملاً يا تا حدودي غيرمرتبط به موضوع تشخيص داده شدند. نتايج روايي محتوا نشان مي‌دهد كه بين يازده كارشناسِ داور، سطح بالايي از هماهنگي وجود دارد. بنابراين، پرسش‌هاي مصاحبة نيمه‌‌سازمان‌يافته، همان چيزي را مي‌سنجد كه پژوهش در جست‌وجوي آن است.
    براي اجراي اين پژوهش، بعد از اينكه متن مصاحبه آماده شد، در دو نمونة حوزوي و معلمان، كار شروع شد. در مدارس، بعد از اخذ مجوزهاي لازم و ضمن معرفي طرح به مربيان مدارس، مصاحبه‌ها در فضاي آرام و به شكل انفرادي انجام گرفت. براي ثبت داده‌ها، از ضبط صوت استفاده شد. در ميان حوزويان نيز كار به همين صورت انجام پذيرفت و مربيان طلبة زن و مرد، كه در ايام تبليغي براي كودكان سه تا دوازده ساله تدريس مي‌كردند و صاحب تجربه بودند، انتخاب شدند.
    پس از طرح پرسش، مصاحبه‌‌شوندگان نظرات خود را به‌صورت مشروح، در ارتباط با موضوع كلي بيان مي‌كردند. از بين نظرات آنها بر نكات كليدي و يا مبهم تأكيد مي‌شد و همان نكات دوباره توسط مصاحبه‌كننده مورد پرسش و چرايي قرار مي‌گرفت (سرمد و همكاران، 1387، ص 151). بنابراين، پرسش‌هاي جزئي، در هر مصاحبه متغير بود و از درون گفته‌هاي خود مصاحبه‌‌شوندگان استخراج مي‌شد. گام بعدي كدگذاري مصاحبه‌ها بود. گلاسر (1998) در اين زمينه مي‌گويد: پس از مطالعة مصاحبه‌ها، سعي مي‌شود تا قسمتي از داده‌ها مفهوم‌سازي شود و به هر قسمت يا رويداد، يك نام يا كد داده شود و وقوع هر رويداد ثبت شود. سپس كدها با هم تطبيق داده مي‌شوند و برخي از وقايع تلفيق‌شده، تحت پوشش يك مقوله قرار مي‌گيرند.
    كدگذاري باز مستمر، بر كدگذاري خط‌به‌خط يا جمله‌به‌جمله و در نتيجه، ساختن مفهوم، استوار است. يكي از پرسش‌هاي پژوهشگران حين كدگذاري، اين پرسش است: «اين رويداد در ارتباط با كدام مفهوم و يا ويژگي يك مفهوم است؟» (مرضيه نوذري، 1389، ص 47).
    براي تجزيه و تحليل داده‌ها در اين پژوهش، از روش تحليل محتوا استفاده شده است. واحد تحليل در اين پژوهش، فرد مي‌باشد؛ بدين صورت كه گروه‌هايي از مربيان ديني انتخاب شدند و ميزان دانش و مهارت آنها در مقوله‌هاي هشت‌گانه مورد مطالعه قرار گرفت.
    بعد از اجراي مصاحبه و تحليل محتوا، نمره‌گذاري در هشت مقوله انجام گرفت و ميزان دانش و مهارت مربيان در پاسخ‌گويي به پرسش‌هاي كودكان دربارة خدا، بعد از مقايسه با مباني اسلامي و روان‌شناختي، ارزيابي و تحليل شد. تجزيه و تحليل پاسخ‌هاي گزارش‌شده به‌صورت كمي درآمدند. ميزان دانش و مهارت مربيان در پاسخ‌گويي به پرسش‌هاي كودكان دربارة خدا، به شكل نمراتي از عالي تا فاقد دانش و مهارت نمره‌گذاري شد.
    نمره‌گذاري اين مصاحبه، مبتني بر پاسخ‌هايي است كه روي يك پيوستار بر اساس پاسخ‌هاي كامل و دقيق تا پاسخ‌هاي ناقص و ضعيف، و حتي عدم پاسخ گسترده شده است. هرچه پاسخ‌هاي مربيان كامل‌تر و جامع‌تر و مستدل‌تر بيان شود، نمرة بالاتري به آنان تعلق خواهد گرفت. به هريك از مؤلفه‌ها، از صفر تا چهار نمره داده مي‌شود. بنابراين، مجموع نمرات مصاحبه در هشت مقوله، بين 0 تا 32 قرار مي‌گيرد و نمرة كلي هر شركت‌كننده در مصاحبه، عبارت خواهد بود از حاصل‌جمع نمرات نمره‌هايي كه از مؤلفه‌هاي هشت‌گانه به‌دست خواهد آمد. تبيين و توضيح مقولة مورد پرسش، و استدلال و بيان موارد خواسته‌شده، كه با مباني اسلامي و روان‌شناختي مقايسه مي‌شد، ملاك نمره‌گذاري در هر مقوله بوده است.
    نمرات، به‌ترتيب زير به شركت‌كنندكان در مصاحبه داده شده است:
    نمرة 4: مربي با دانش و مهارت بالا (عالي)؛
    نمرة 3: مربي با دانش و مهارت خوب؛
    نمرة 2: مربي با دانش و مهارت متوسط؛
    نمرة 1: مربي با دانش و مهارت پايين (ضعيف)؛
    نمرة صفر: مربي فاقد دانش و مهارت.
    مربي با نمرة عالي، به مقولات هشت‌گانه با تسلط كافي پاسخ مي‌دهد. در طرف مقابل، مربي ضعيف يا فاقد دانش و مهارت، ناتوان از پاسخ‌گويي در حيطه‌هاي يادشده است يا پاسخ‌هايش گويا و رسا نيست. نمرات خوب، متوسط و ضعيف، بين اين پاسخ‌ها قرار مي‌گيرد. نمرات داده‌شده توسط دو نفر از پژوهشگران علوم ديني، روان‌شناسي و علوم‌تربيتي، مورد تأييد واقع شدند.
    يافته‌ها
    مشخصات شركت‌كنندگان در مصاحبه به‌تفكيك جنسيت، سن، سابقة تدريس، مكان‌هاي تدريس، زمان مصاحبه، تحصيلات و رشتة تحصيلي مصاحبه‌شوندگان، در جدول (1) بيان شده است:
    جدول 1. اطلاعات جمعيت‌شناختي نمونة آماري
    مشخصات مربيان    فراواني    درصد
    جنسيت    مرد    19    2/43
        زن    25    8/56
    سن    زير 30 سال    15    1/34
        31 و بالاتر    29    9/65
    سابقة تدريس مفاهيم ديني به كودكان    1 تا 3 سال    19    2/43
        4 تا 10 سال    7    9/15
        بالاي 10 سال    18    9/40
    مكان‌هاي تدريس    پيش‌دبستان و دبستان    7    9/15
        فقط دبستان    9    4/20
        فقط تبليغ    26    1/59
        تبليغ و مراكز مشاوره    2    6/4
    زمان مصاحبه‌ها    30 دقيقه و كمتر از آن    15    1/34
        31 تا 50 دقيقه    21    7/47
        بالاتر از 50 دقيقه    8    2/18
    تحصيلات    كارشناسي ارشد يا سطح 3 حوزه    27    3/61
        كارشناسي يا سطح 2 حوزه    12    3/27
        فوق ديپلم    1    3/2
        ديپلم    4    1/9
    رشتة تحصيلي    روان‌شناسي و علوم تربيتي    22    0/50
        فقط دروس حوزوي    4    1/9
        كلام - فلسفه - منطق–معارف- الهيات    6    6/13
        ديگر علوم انساني (حقوق، مديريت، تاريخ)    8    2/18
        رياضي فني تجربي    4    1/9
    جدول 2. ميزان دانش و مهارت مربيان در مقولات هشت‌گانه
    رديف    ميزان دانش و مهارت مربيان
    مقولات    گروه‌ها    درصد نمرة عالي
    (4)    درصد نمرة خوب
    (3)    درصد نمرة متوسط
    (2)    درصد نمرة ضعيف
    (1)    درصد نمرة فاقد دانش و مهارت (0)    ميانگين نمرات از 4    وضعيت كلي گروه
    1    ضرورت و امكان پاسخ‌گويي به پرسش‌هاي كودكان دربارة خدا    طلبة مرد    1/7    0/50    8/35    1/7    -    6/2    بين متوسط و خوب
            طلبة زن    6/28    6/28    8/42    -    -    9/2    خوب
            معلم مرد    -    0/60    0/20    0/20    -    4/2    بين متوسط و خوب
            معلم زن    -    1/9    5/54    4/36    -    7/1    متوسط
            درصد كل    4/11    1/34    9/40    6/13    -    4/2    بين متوسط و خوب
    2    آسيب‌هاي عدم پاسخ‌گويي به پرسش‌هاي كودكان دربارة خدا    طلبة مرد    1/7    9/42    7/35    3/14    -    4/2    بين متوسط و خوب
            طلبة زن    4/21    0/50    4/21    2/7    -    9/2    خوب
            معلم مرد    -    0/20    0/80    -    -    2/2    متوسط
            معلم زن    -    2/18    8/81    -    -    2/2    متوسط
            درصد كل    1/9    4/36    7/47    8/6    -    5/2    بين متوسط و خوب
    3    اهداف پاسخ‌گويي به پرسش‌هاي كودكان دربارة خدا    طلبة مرد    1/7    7/35    6/28    6/28    -    2/2    متوسط
            طلبة زن    1/7    7/35    7/35    5/21    -    3/2    متوسط
            معلم مرد    0/20    0/60    -    -    0/20    6/2    بين متوسط و خوب
            معلم زن    2/18    35/36    35/36    -    1/9    5/2    بين متوسط و خوب
            درصد كل    4/11    6/38    6/29    9/15    5/4    4/2    بين متوسط و خوب
    4    محتواي آموزش خدا    طلبة مرد    0/50    8/35    1/7    -    1/7    2/3    خوب
            طلبة زن    -    3/14    0/50    6/28    1/7    7/1    بين متوسط و ضعيف
            معلم مرد    0/80    0/20    -    -    -    8/3    عالي
            معلم زن    3/27    2/18    3/36    1/9    1/9    5/2    بين متوسط و خوب
            درصد كل    8/31    7/22    3/27    4/11    8/6    6/2    بين متوسط و خوب
    5    تحول دين‌داري كودك    طلبة مرد    1/7    8/35    4/21    1/7    6/28    9/1    متوسط
            طلبة زن    -    8/35    8/42    1/7    3/14    0/2    متوسط
            معلم مرد    -    0/40    0/20    0/20    0/20    8/1    متوسط
            معلم زن    -    2/18    6/63    2/18    -    0/2    متوسط
            درصد كل    3/2    8/31    6/38    4/11    9/15    9/1    متوسط
    6    اصول و روش‌هاي آموزش مفهوم خدا و ويژگي‌هاي مربي موفق    طلبة مرد    6/28    1/57    3/14    -    -    1/3    خوب
            طلبة زن    15/7    3/64    4/21    15/7    -    7/2    نزديك به خوب
            معلم مرد    0/20    0/40    0/40    -    -    8/2    خوب
            معلم زن    2/18    6/63    2/18    -    -    0/3    خوب
            درصد كل    2/18    0/59    5/20    3/2    -    9/2    خوب
    7    آشنايي با پرسش‌هاي خاص كودكان درباره خدا    طلبة مرد    3/14    4/21    9/42    1/7    3/14    1/2    متوسط
            طلبة زن    1/7    -    2/57    4/21    3/14    6/1    بين ضعيف و متوسط
            معلم مرد    0/20    -    0/20    0/40    0/20    6/1    بين ضعيف و متوسط
            معلم زن    3/27    1/9    6/63    -    -    6/2    بين متوسط و خوب
            درصد كل    9/15    1/9    0/50    6/13    4/11    0/2    متوسط
    8    مهارت پاسخ‌گويي به پرسش‌هاي خاص كودكان دربارة خدا    طلبة مرد    3/14    6/28    0/50    1/7    -    5/2    بين متوسط و خوب
            طلبة زن    4/21    7/35    7/35    2/7    -    7/2    نزديك به خوب
            معلم مرد    -    0/40    0/60    -    -    4/2    بين متوسط و خوب
            معلم زن    -    6/63    4/36    -    -    6/2    بين متوسط و خوب
            درصد كل    4/11    9/40    2/43    5/4    -    6/2    بين متوسط و خوب
    نتايج (جدول 2) نشان مي‌دهد كه در مقولة ضرورت و امكان پاسخ‌گويي به پرسش‌هاي كودكان دربارة خدا، هيچ مربي فاقد دانش و مهارت نبود. طلاب مربي زن، بهتر از سه گروه ديگر در اين مقوله پاسخ گفته بودند. مربيان زن مدارس نيز كمترين نمره در ميان چهار گروه را داشتند. از پنج نفري كه از مجموع 44 نفر نمرة عالي را كسب كرده‌اند، چهار نفر از مربيان، طلبة زن بوده‌اند. از سوي ديگر، از شش نفر ضعيف در تبيين اين مقوله، چهار نفر از مربيان زن مدارس بوده‌اند. در مجموع، نمونه 44 نفري مورد مصاحبه، نمرة بين متوسط و خوب را دارد.
    در مقولة آسيب‌ها و آفات عدم پاسخ‌گويي به پرسش‌هاي كودكان دربارة خدا، هيچ مربي، ضعيف ارزيابي نشد. طلاب مربي زن بهتر از سه گروه ديگر در اين مقوله پاسخ گفته بودند. از چهار نفري كه از مجموع 44 نفر نمرة عالي را كسب كرده‌اند، سه نفر از مربيان، طلبه زن بوده‌اند. مربيان حوزوي بهتر از مربيان مدارس، آفات و آسيب‌ها را تبيين كرده‌اند. كل نمونه، در سطح بين متوسط و خوب قرار دارند.
    مربيان مدارس، بهتر از مربيان حوزوي به اهداف شناختي، عاطفي و رفتاري در پاسخ‌گويي به پرسش‌هاي كودكان پاسخ گفته‌اند. هيچ گروهي در مجموع، به شكل كامل به اين پرسش پاسخ نگفته‌اند. در اين مقوله، نمره كل بين متوسط و خوب بوده است.
    مربيان مرد در اين مصاحبه، بالاترين نمره را در مقولة محتوا دارا شدند. اين مربيان، علاوه بر آگاهي بر محتواي فعلي، توانستند موضوعات و ويژگي محتوايي را كه آموزش خدا بايد در آن تدريس شود، تبيين كنند. مربيان طلبة زن پايين‌ترين نمره را دارند. نمرة كل نمونة آماري بين متوسط و خوب بود. پراكندگي نمرات در اين مقوله، بالا بود. سه نفر از نمونة 44 نفري، قادر به پاسخ‌گويي نبودند و نمرة فاقد دانش و مهارت به آنها تعلق گرفت؛ در مقابل چهارده نفر (8/31 درصد) از كل نمونه، نمرة عالي را دريافت كردند.
    عمده‌ترين ضعف و پايين‌ترين نمره از بين هشت مقوله، به مقولة تحول دين‌داري كودك تعلق گرفت. به‌گونه‌اي كه چندين نفر در مصاحبه، صريحاً بيان كردند در اين زمينه اطلاعاتي ندارند و حتي بعد از راهنمايي مصاحبه‌گر نيز قادر به پاسخ‌گويي نبودند. هفت نفر (9/15 درصد) شركت‌كنندگان در مصاحبه، فاقد دانش و مهارت در شناخت تحول دين‌داري كودك بودند. نصف شركت‌كنندگان نمرة متوسط و ضعيف داشتند. تنها نمرة عالي، به شركت‌كننده‌اي اختصاص داشت كه روان‌شناس، مشاور كودك و پژوهشگر در اين زمينه بود. هيچ گروهي برتري محسوسي نداشت؛ اما زنان نمرة بهتري از مردان كسب كرده بودند. در مجموع، كل نمونة آماري در اين مقوله، نمرة متوسط را دارا شد.
    در مقولة اصول و روش‌هاي آموزش مفهوم خدا و ويژگي‌هاي مربي موفق، مربيان با پاسخ‌هاي مناسب، بهترين نمره را در بين مقولات هشت‌گانه به دست آوردند. مربيان حوزوي مرد و مربيان زن مدارس، به‌ترتيب بالاترين نمره را كسب كردند. مربي فاقد دانش و مهارت در اين مقوله وجود نداشت. تنها يك نفر از شركت‌كنندگان در مصاحبه، ضعيف بوده است. مربيان مورد سؤال در اين مصاحبه، در اين مقوله نشان دادند كه ويژگي‌هاي مربي موفق را مي‌دانند و به اصول و روش‌هاي آموزشي تا حد قابل قبولي آشنايي دارند. نمرة كلي اين مقوله براي نمونة آماري، خوب بوده است.
    مربيان زن مدارس، در مقولة آشنايي با پرسش‌هاي خاص كودكان دربارة خدا، بالاترين نمره را كسب كردند. حدود 25 درصد پاسخ‌دهندگان، ضعيف يا فاقد دانش در اين زمينه بوده‌اند. در واقع، حتي آنهايي كه تحصيلات علوم ‌تربيتي و روان‌شناختي نيز داشتند و فاقد تجربه بودند، موفقيت چنداني در اين زمينه نداشتند. نمرة كلي نمونة آماري، متوسط بود كه بعد از مقولة تحول دين‌داري، پايين‌ترين نمره را از مقولات هشت‌گانه داراست.
    بر اساس نتايج، در مقولة مهارت پاسخ‌گويي به پرسش‌هاي خاص كودكان دربارة خدا، مربيان زن نمرة بهتري در مقايسه با مربيان مرد كسب كرده‌اند.‌ كسي در اين مقوله فاقد دانش و مهارت نبوده است. در مجموع، كل نمونة آماري در پاسخ‌گويي به اين مقوله، عملكرد بين متوسط و خوب داشته‌اند.
    با توجه به نتايج به‌دست آمده، و در ادامة پاسخ به دو پرسش پ‍ژوهش، نمرات مجموع هشت مقوله براي كل نمونة آماري پژوهش، در جدول (3) ارائه مي‌شود.
    جدول 3. نمرات مجموع هشت مقوله براي كل نمونة آماري
    ميزان دانش‌ و‌ مهارت

    درصد طبقات    درصد نمرة عالي
    (4)    درصد نمرة خوب
    (3)    درصد نمرة متوسط
    (2)    درصد نمرة ضعيف
    (1)    درصد نمرة فاقد دانش و مهارت (0)    جمع نمرات و ميانگين    وضعيت كلي گروه
    طلبة مرد    0/17    4/38    5/29    9/8    2/6    5/2    بين خوب و متوسط
    طلبة زن    6/11    0/33    4/38    5/12    5/4    3/2    بين خوب و متوسط
    معلم مرد    5/17    0/30    0/35    0/10    5/7    4/2    بين خوب و متوسط
    معلم زن    4/11    5/29    7/47    1/9    3/2    4/2    بين خوب و متوسط
    درصد كل    9/13    5/33    5/37    2/10    8/4    4/2    بين خوب و متوسط
    با توجه به جدول (3) نتايج نمرات هر چهار گروه طلاب، معلمان، مرد و زن، بسيار به هم نزديك است و پراكندگي نمرات در ميان چهار گروه، بالا نيست. نمرة آنها بين متوسط و خوب ارزيابي شده است. طلاب مرد حوزه، با ميانگين نمرة 5/2 از نمرة 4 (عالي)، بهترين نمره را دارند و مربيان مرد مدارس با فاصلة خيلي كمتر از مربيان زن مدارس، در رتبة دوم، و مربيان زن مدارس و طلاب زن حوزة علمية قم در رتبه‌هاي بعدي قرار دارند. در واقع، مربيان مرد نمرة بهتري نسبت‌به مربيان زن دريافت كرده‌اند. حدود 71 درصد نمونة آماري، نمرة خوب و متوسط را كسب كرده‌اند. 9/13 درصد از كل نمونة آماري، نمرة عالي را دريافت كرده‌اند. در طرف مقابل، 0/15 درصد مصاحبه‌شوندگان، فاقد دانش و مهارت يا ضعيف بوده‌اند. اين عده از شركت‌كنندگان در مصاحبه، يا پاسخ‌هاي نادرست در مقولات هشت‌گانه داده‌اند يا با جواب نمي‌دانم و اطلاعي ندارم، پاسخ گفته‌اند يا پاسخ‌هاي ضعيف آنان گوياي فقدان دانش و مهارت آنان در پاسخ‌گويي به پرسش‌هاي كودكان دربارة خدا بوده است. در ميان گروه ضعيف، حتي گاه افرادي با تحصيلات روان‌شناختي و علوم تربيتي ديده مي‌شوند. در ميان افرادي هم كه سابقة كار با كودكان دارند، در نمونة آماري شاهد افراد ضعيف و فاقد دانش در بعضي مقولات هستيم.
    بحث و نتيجه‌گيري
    آشنايي با مباني ديني، در بالا بودن نمرات شركت‌كنندگان تأثير داشته است؛ به‌گونه‌اي كه در دو مقولة ضرورت و امكان، پاسخ‌گويي به پرسش‌هاي كودكان و مقولة آسيب‌هاي عدم پاسخ‌گويي به كودكان دربارة خدا، پاسخ‌دهندگان حوزوي بهتر از معلمان مدارس، اين مقولات را با نگاه به مسائل ديني و استناد به آيات و روايات تبيين كرده‌اند. همچنين به نظر مي‌رسد تجربة حضور در بين كودكان پيش‌دبستان و دبستاني، و تعامل بيشتر با كودكان، از ديگر عوامل افزايش نمرات مربيان در ميزان دانش و مهارت آنان بوده است. در اين ميان، در دو مقولة اهداف پاسخ‌گويي و آشنايي با محتواي پاسخ‌گويي، معلمان مدارس با توجه به اينكه زمان بيشتري را با كودكان تعامل داشته‌اند، عملكرد بهتري در مقايسه با طلاب حوزه داشته‌اند؛ زيرا طلاب حوزه معمولاً در ايام تبليغي يا اوقات خاص، با كودكان بوده‌اند. معلمان مدارس بهتر از حوزويان محتواي متون آموزشي را مي‌دانستند و با توجه به همين نكته، در دو مقولة تبيين اهداف و ويژگي‌هاي محتواي خوب، بهتر پاسخ‌گو بوده‌اند.
    ميزان دانش و مهارت مربيان در اين پژوهش از لحاظ جنسيت، در بعضي مقولات تفاوت‌هايي را در نتايج بين زن و مرد نشان مي‌دهد. مربيان زن (معلم يا حوزوي) بيشتر از مربيان مرد، با پرسش‌هاي خاص كودكان دربارة خدا آشنايي داشتند و در كنار آن، در مهارت پاسخ‌گويي به اين پرسش‌ها، بيش از مردان از خود توانمندي نشان داده‌اند. اين نشان مي‌دهد زنان به علت فضاي عاطفي، راحت‌تر با كودكان ارتباط برقرار كرده‌اند و شايد بيشتر در معرض پرسش‌هاي كودكان بوده‌اند. با توجه به اينكه بعضي از مربيان زن، نقش مادري هم داشته‌اند، در اين مقولات قوي‌تر بوده‌اند. خانم‌ها در بيان مثال‌ها، بهتر از آقايان پاسخ‌ها را براي كودكان تفهيم نموده‌اند. استفاده از داستان، تمثيل و توجه به عينيت، در پاسخ‌هاي شركت‌كنندگان زن بيشتر از مردان ديده مي‌شود. در مقابل، مردان ويژگي‌هاي محتواي آموزشي را بهتر از زنان توضيح داده‌اند. همچنين بيشترين فراواني نمرات «عالي» و «خوب» و حتي نمرة «فاقد دانش و مهارت»، مختص مردان است. اين نشان مي‌دهد پراكندگي نمرات در مردان، بيشتر از زنان مي‌باشد.
    با توجه به نتايج اين پژوهش، چنين به نظر مي‌رسد كه ديدن دوره‌هاي آموزشي كار با كودك و تحصيلات روان‌شناختي و علوم تربيتي نيز در پاسخ‌گويي مؤثر بوده است. در گروه نمونه، افراد دوره‌ديده در مباني نظري علوم تربيتي و افراد با تحصيلات روان‌شناختي، در مقايسه با ديگران توان پاسخ‌گويي بالاتري را نشان داده‌اند. اين گروه، دو مقولة ضرورت و امكان آموزش خدا به كودك و آسيب‌هاي عدم پاسخ‌گويي به كودك را به‌خوبي تبيين كرده‌اند. داشتن تجربة بالاي تبليغي يا تدريس بلند‌مدت در مدارس از عواملي بود كه افراد باتجربه را از افراد كم‌تجربه در برخي مقولات جدا مي‌كرد. نداشتن تجربه يا تجربة كمتر در برخي مقولات، باعث مي‌شد كه مربيان نتوانند به‌خوبي پاسخ‌گو باشند و با پاسخ‌هاي كوتاه يا «نمي‌دانم»، از كنار پرسش‌هاي مصاحبه‌گر عبور كنند. در مقولاتي مثل آشنايي با پرسش‌هاي خاص كودكان، شناخت ويژگي‌هاي محتواي خوب، و اهداف آموزش خدا به كودك، مربياني كه با كودكان كمتر برخورد داشتند، نمرات متوسط يا ضعيفي دريافت كردند.
    در بين مقولات هشت‌گانة مورد سؤال، توانايي مربيان، متفاوت ارزيابي شد. براي مثال، يك مربي در تحول دين‌داري كودك و شناخت پرسش‌هاي كودكان، دچار ضعف ارزيابي شد؛ ولي محتوا و اهداف آموزشي را به خوبي مي‌شناخت. يكي ديگر از مربيان، ضرورت و امكان آموزش و آسيب‌ها را از منظر اسلام و روان‌شناسي خوب تبيين كرده است؛ اما در مقام عمل، در مهارت پاسخ‌گويي ضعف خود را نشان داد. در واقع در بيشتر موارد، نمره ضعيف كامل يا عالي كامل به يك فرد تعلق نگرفته و در مقولات مختلف، مربي بر اساس توان و استعدادي كه دارد، دانش و مهارت خود را بروز داده است. در بين مقولات، بيشترين نمرة عالي و خوب، به مقولات آشنايي با اصول و روش‌هاي آموزش و ويژگي مربي موفق، آشنايي با محتواي آموزشي، و مهارت در پاسخ‌گويي تعلق دارد. اين نتيجه نشان مي‌دهد كه مربيان نمونة آماري، محتواي آموزشي (كتاب درسي هديه‌هاي آسماني و قرآن و ره‌توشه‌هاي تبليغي) را مي‌شناسند و اصول و روش تدريس اين محتوا را در حد نسبتاً خوب مي‌دانند؛ اما در مقام عمل و مواجهه با پرسش‌هاي كودك و پاسخ‌گويي به آنها، نمرة اين مقوله پايين مي‌آيد. همچنين ضعف عمدة مربيان پژوهش حاضر، در آشنايي با تحول دين‌داري كودك ديده مي‌شود؛ به‌گونه‌اي كه تنها يك نفر از نمونة 44 نفري موفق به كسب نمره عالي شد. همچنين بيشترين فراواني در ميان نمرات ضعيف و فاقد دانش و مهارت، به اين مقوله اختصاص دارد. علت ضعف اين مقوله را مي‌توان تخصصي بودن آن دانست. مربياني نيز كه در اين مقوله نمرة خوب آورده بودند، پشتوانة تجربة خيلي قوي يا مطالعات روان‌شناختي در اين زمينه داشته‌اند. آشنايي با پرسش‌هاي خاص كودكان نيز بعد از مقولة تحول دين‌داري، پايين‌ترين نمره را در ميان مقولات هشت‌گانه داراست. 0/25 درصد مربيان مورد مصاحبه، يا پرسش‌هاي كودكان دربارة خدا را نمي‌دانند يا فقط به يك يا دو مورد، به‌طور گذرا اشاره كرده‌اند.
    در يك نگاه كلي به مقولات هشت‌گانه، علت ضعف نمرات را مي‌توان در نداشتن تجربة كافي كار با كودكان، نديدن دوره‌هاي آموزشي كار با كودك، نداشتن مطالعات كافي، و عدم آگاهي كافي از مسائل ديني و تحول دين‌داري كودك دانست. البته نتايج پژوهش نشان مي‌دهد كه تنها داشتن تجربه و يا آگاهي، نمي‌تواند هميشه مربي را براي پاسخ‌گويي به كودكان آماده نگه دارد. نگاهي به نمرات مربيان اين پژوهش نشان مي‌دهد كه حوزويان يا معلماني كه هم داراي تجربة كاري بالايي در مدارس يا ايام تبليغي هستند و هم در كنار آن، مطالعات روان‌شناختي يا گذراندن دوره‌هاي كار با كودكان را در كارنامة خود دارند، توانسته‌اند در مصاحبة نيمه‌سازمان‌يافتة پژوهش حاضر، نمرة عالي يا دست‌كم خوب را كسب كنند.
    با توجه به اينكه مربيان از طلابي كه تجربة كار تبليغي با كودك داشته‌اند، و مربيان مدارس نيز از مدارس ابتدايي غيرانتفاعي ممتاز دو شهر تبريز و قم گزينش شده بودند، ضعف مقولاتي مثل تحول دين‌داري كودك و عدم آشنايي كامل با پرسش‌هاي كودكان دربارة خدا، ضرورت انجام چنين پژوهش‌هايي را در مدارس دولتي كه احتمال انتظار چنين ضعف‌هايي بيشتر است، آشكار مي‌سازد. پيشنهاد مي‌شود مربيان و برنامه‌نويسان دروس تربيت ديني آموزش و پرورش در مدارس (با عنوان قرآن و هديه‌هاي آسماني)، واحدهاي درسي‌اي با موضوعات تحول دين‌داري كودك و وضعيت مطلوب آموزش مفاهيم ديني، براي دوره‌هاي تربيت معلم يا ضمن خدمت معلمان قرار دهند يا زمينة مطالعه آنان را در اين موضوعات فراهم آورند. اين آموزش‌ها مي‌توانند متوليان تربيت ديني كودك، مثل معلمان، مبلغان ديني و والدين را ياري كنند تا گرايش فطري كودك را به خداوند توسعه دهند و اين وديعة مبارك را با جهت‌دهي مناسب، به باور‌هايي مبتني بر شناخت صحيح و به‌دنبال آن، به رفتار‌هاي ديني درست تبديل كنند. همچنين پيشنهاد مي‌شود مفهوم خدا براي كودكان، در برنامه‌هاي صداوسيما و مدارس پيش‌دبستان و دبستان و ايام تبليغي، با توجه به وضعيت مطلوب آموزش مفهوم خدا ارائه شود.

    References: 
    • بازرگان، عباس، (1387)، مقدمه‌اي بر روش‌هاي تحقيق كيفي و آميخته، تهران، ديدار.
    • باهنر، ناصر، (1380)، آموزش مفاهيم ديني همگام با روان‌شناسي رشد، چ نهم، تهران، سازمان تبليغات اسلامي.
    • بهشتي، محمد و ديگران، (1380)، آراي دانشمندان مسلمان در تعليم و تربيت و مباني آن، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و تهران، سمت.
    • تقوي، سيده زينب و محمود ستارزاده، «بررسي تأثير آموزه‌هاي ديني در مهد‌كودك‌هاي تحت پوشش بهزيستي استان مازنداران بر ارتقاء هماهنگي رفتاري والدينب»، (1389)، روان‌شناسي و دين، ش 9، ص 95- 106.
    • جان‌بزرگي، مسعود، (1384)، دين در خلال تحول و شيوه‌هاي درمانگري مبتني بر مذهب، در: محمدرضا سالاري‌فر و ديگران، مباني نظري مقياس‌هاي ديني، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه تهران، دفتر طرح‌هاي ملي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
    • جهانگرد، يداله، (1373)، نحوه رفتار والدين با فرزندان، چ چهارم، تهران، انجمن اوليا و مربيان جمهوري اسلامي ايران.
    • خادمي، عزت، «درك كودكان دبستاني از مفاهيم ديني»، (1370)، تعليم و تربيت، ش 27 و 28، ص 93- 115.
    • دادستان، پريرخ، (1386)، 18مقاله در روان‌شناسي، تهران، سمت.
    • زهره كاشاني، علي‌اكبر، «اصول تربيت ديني از منظر آيات و و روايات»، (1388)، اسلام و پژوهش‌هاي تربيتي، سال اول، ش 2، ص 169- 202.
    • ساجدي، ابوالفضل، «تفاوت آموزش و پرورش ديني و غير ديني»، (1388)، اسلام و پژوهش‌هاي تربيتي، سال دوم، ش 1، ص 95ـ124.
    • سرمد، زهره و همكاران، (1387)، روش‌هاي تحقيق در علوم‌رفتاري، چ پانزدهم، تهران، آگاه.
    • شاملي، عباسعلي وهمكاران، «برنامه درسي، ابزاري براي نيل به تربيت اخلاقي»، (1390)، اسلام و پژوهش‌هاي تربيتي، سال سوم، ش دوم، ص 77- 98.
    • شرفي، محمدرضا، (1368)، مراحل رشد و تحول انسان، تهران، وزارت ارشاد اسلامي.
    • صدوق، محمد‌بن‌علي، (1413ق)، من لا يحضره الفقيه، قم، جامعه مدرسين.
    • عاملى، محمد‌بن حسن، (1409ق)، وسائل الشيعة، قم، مؤسسه آل البيت(ع).
    • علوي، سيدحميدرضا، «بررسي تطبيقي تربيت ديني در اسلام و مسيحيت»، (1388)، اسلام و پژوهش‌هاي تربيتي، سال اول، ش 2، ص 61- 84.
    • فرهاديان، رضا، (1390)، آنچه والدين و مربيان بايد بدانند، چ هفدهم، قم، دفتر تبليغات اسلامي.
    • كلينى، محمدبن يعقوب، (1365)، كافي، تهران، دارالكتب الإسلامية.
    • متقي‌فر، غلامرضا، «كاربرد نظرية مراحل توسعة ايمان جيمز فاولر در اسلام»، (1388)، در: مجموعه مقالات همايش تربيت ديني، قم، مؤسسه امام خميني (ره).
    • منصور، محمود، (1378)، روان‌شناسي ژنتيك تحول رواني از تولد تا پيري، تهران،سمت.
    • موسوي‌نسب، محمدرضا و همكاران، «مراحل تحول محتوا و انگيزه هاي دعا در كودكان و نوجوانان»، (1390)، روان‌شناسي و دين، سال چهارم، ش 2، ص 5- 26.
    • نوذري، محمود، «توصيف و ارزيابي رويكرد شناختي رشد ديني»، (1388)، اسلام و پژوهش‌هاي تربيتي، ش 2، ص 139- 168.
    • ـــــ، (1389)، بررسي تحول ايمان به خدا در دوره كودكي، نوجواني و آغاز جواني: رويكردي روان شناختي – ديني، پايان‌نامه دكتري، قم، مؤسسه امام خميني (ره).
    • نوذري مرضيه، (1389)، تبيين ويژگي‌هاي برنامه درسي تربيت ديني كودكان پيش‌دبستاني، از طريق مقايسه ديدگاه‌هاي گروهي از متخصصان و مربيان پيش‌دبستاني با برنامه موجود، پايان‌نامه كارشناسي ارشد، شيراز، دانشكده علوم‌تربيتي و روان‌شناسي.
    • ياب، ايرس، (بي تا)، كليدهاي آموختن به كودكان درباره خدا، ترجمة مسعود حاجي‌زاده، چ دوازدهم، تهران، صابرين.
    • Boyatzis, C. J. "Religious and spiritual development in childhood" In: Palutzain R. F. & Park. C. L.Handbook of Psychology of Religion spirituality.NewYork: the Guilford Press, 2005.
    • Fowler, J. W. Stages of faith: The psychology of human development and the quest for meaning. Newyork: Hayper Collins, 1981.
    • Harms, E, The development of religious experience in children, American Journal of sociology,1994.
    • Neuman, M.E.(2011), AdressingChildren”sBelifsThrogh Fowler Stages Of Faith, Journal of Pediatric Nursing, Vol 26, pp 44 -50.
    • Paloutzian, Raymond. F, Invitation to the psychology of religion, boston: Allynand Bacon. 1996
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نوذری، محمود، احمدی محمدآبادی، محمدرضا، اسلامی، عبدالاحد.(1391) تحلیل میزان دانش و مهارت مربیان در پاسخ‌گویی به پرسش‌های کودکان درباره‌ی خدا. فصلنامه روان‌شناسی و دین، 5(4)، 5-22

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمود نوذری؛ محمدرضا احمدی محمدآبادی؛ عبدالاحد اسلامی."تحلیل میزان دانش و مهارت مربیان در پاسخ‌گویی به پرسش‌های کودکان درباره‌ی خدا". فصلنامه روان‌شناسی و دین، 5، 4، 1391، 5-22

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نوذری، محمود، احمدی محمدآبادی، محمدرضا، اسلامی، عبدالاحد.(1391) 'تحلیل میزان دانش و مهارت مربیان در پاسخ‌گویی به پرسش‌های کودکان درباره‌ی خدا'، فصلنامه روان‌شناسی و دین، 5(4), pp. 5-22

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نوذری، محمود، احمدی محمدآبادی، محمدرضا، اسلامی، عبدالاحد. تحلیل میزان دانش و مهارت مربیان در پاسخ‌گویی به پرسش‌های کودکان درباره‌ی خدا. روان‌شناسی و دین، 5, 1391؛ 5(4): 5-22