نقش باورهای مذهبی، حمایت اجتماعی و سبک زندگی در گرایش به فرزندآوری
Article data in English (انگلیسی)
- Abbey, A. (1993). The effect of social support on emotional well-being. Paper presented at the First International Symposium on Behavioral Health. Nags Head, North Carolina.
- Balbo, N, & Mills, M. (2011). The influence of the family network on the realisation of fertility intentions. Vienna yearbook of population research, 9, 179-205.
- Bühler, C, & Fratczak, E. (2004). Social capital and fertility intentions: The Case of Poland. max planck Institute for demographic research.
- Chen, R & Gu, B. (2022). Childbearing intention and childbearing behavior in low fertility society: evidence from Shanghai. China Population and Development Studies, 6, 115-126.
- Cooke, L.P. (2009). Gender equity and fertility in Italy and Spain. Journal of Social Policy, 1, 123-140.
- De Laat, J, & Sevilla-Sanz, A. (2011). The fertility and women's labor force participation puzzle in OECD countries: the role of men's home production. Feminist Economics, 2, 87-119.
- Dommermuth, L, Klobas, J. & Lappegård, T. (2014). Differences in childbearing by time frame of fertility intention. A study using survey and register data from Norway.[available from: https://www.ssb.no/en/forskning/discussionpapers/_attachment/182990, accessed 2018/02/16].
- Harknett, K, Billari, F.C. & Medalia, C. (2014). Do family support environments influence fertility? Evidence from 20 European countries. European Journal of Population, 1, 1-33.
- Hellstrand, J., Nisen, J., & Myrskyl€a, M. (2021). Less partnering, less children, or both? Analysis of the drivers of first-birth decline in Finland since 2010? (MPIDR working paper WP 2021-008). Less partnering, less children, or both? Max plank demographic research institute. https://doi.org/10. 4054/MPIDR-WP-2021-008.
- Herrera-Cuenca, M., Previdelli, A.N., Koletzko, B., Hernandez, P., Landaeta-Jimenez, M., Sifontes, Y., Gómez, G., Kovalskys, I., García, M.C.Y., Pareja, R., Cortés, L.Y., et al. (2021). Childbearing age women characteristics in Latin America. Building evidence bases for early prevention. Results from the ELANS Study. 13, 45. 1-18.
- Keim, S, Klärner A, & Bernardi, L. (2009). Qualifying social influence on fertility intentions: composition, structure and meaning of fertility-relevant social networks in Western Germany. Current Sociology, 6, 888-907.
- Kaufmann, E. (2009). Islamism, religiosity and fertility in the muslim world. in annual meeting of the ISA’s 50th annual convention Exploring the past, anticipating the future, New York Marriott Marquis, New York City, NY, USA, Feb. 2009. 1-44. [Available at: http://citation.allacademic.com/meta/p_mla_apa_research_citation/3/1/2/1/8/p312181_index.html 2017].
- König, S. (2011). Higher order births in Germany and Hungary: Comparing fertility intentions in a national context. In: Sozialfors chung MZES Mannheim, 1-18. [aveilable from: www.mzes.unimannheim.de/publications/wp/wp-146.pdf, accessed 2018/02/06].
- Kuhnt, A.K & Trappe, H. (2013). Easier said than done: childbearing intentions and their realization in a short term perspective. Max Planck Institute for Demographic Rostock, Germany.
- Lebano, A., & Jamieson, L. (2020). Childbearing in Italy and Spain: Postponement narratives. Population and Development Review, 46(1), 121–144.
- Lund, E.M. (2014). Be Ye fruitful and multiply: Does religious activation increase reproductive desire? Theses and Dissertations- Psychology. 52, 1-31.
- Mathews, P, & Sear, R. (2013). Does the kin orientation of a British woman's social network influence her entry into motherhood? Demographic Research. 28, 313-340.
- Miller, L.H., & Smith, A.D. (1988). The Miller-Smith lifestyle assessment inventory. Boston Medical Centre, Stress Manual Audit. Bookline, MA: Biobehavioral Associates.
- Mitchell, D, & Gray, E. (2007). Declining fertility: intentions, attitudes and aspirations. J Soc, 43(1), 23-44.
- Morgan, S.P. (2008). Is low fertility a 21st century demographic crisis?. Demography, 40, 589-603.
- Ning, N., Tang, J., Huang, Y, Tan, X. Lin, Q. & Sun, M. (2022). Fertility intention to have a third child in china following the three-child policy: A cross-sectional study. Int. J. Environ. Res. Public Health, 19, 15412.
- Park, S.M. (2012). Social networks and second-childbirth intentions of Korean married women. Journal of Reproductive and Infant Psychology, 4, 398-412.
- Saei Ghare naz, M et al. (2017). Relationship between demographic factors and religious orientation and the reproductive behavior of employed women in Tehran. International Journal of Women’s Health and Reproduction Sciences, 5, 4 ,277-282.
- Sarason, B.R., Sarason, I.G., & Pierce, G.R. Eds. (1990). Social support: An interactional view. New York: John Wiley & Sons.
- Savelieva, K, Jokela, M & Rotkirch, A. (2022). Reasons to postpone childbearing during fertility decline in Finland. Marriage & Family Review, 81, 12-25.
- Sharma, R. Biedenharn, K.R. Fedor, J.M. & Agarwal, A. (2013). Life style factors and reproductive health: taking control of your fertility. Reprod Biol Endocrinol, 11(66), 1-15.
- United Nations (2014). The world population situation in 2014, New York.
- Vasquez Varas, J.V & Borsa, J.C. (2021). Predictor variables of childbearing motivations in Brazilian women and men. Paidéia, 31, e3112.
- Vollset, S.E, Goren, E., Yuan, et al. (2020). Fertility, mortality, migration, and population scenarios for 195 countries and territories from 2017 to 2100: A forecasting analysis for the global burden of disease study. Lancet, 396, 1285–1306.
- Zhu, X, Zhu, Z, Gu, L, Chen, L, Zhan, Y, Li , X, Huang, C, Xu, J & Li, J. (2022). Prediction models and associated factors on the fertility behaviors of the floating population in China. Front. Public Health, 10, 97-103.
- Zimet, G.D., Dahlem, N.W., Zimet, S.G. & Farley, G.K. (1988). The Multidimensional scale of perceived social support. Journal of Personality Assessment, 52, 30–41.
نقش باورهاي مذهبي، حمايت اجتماعي و سبک زندگي در گرايش به فرزندآوري
كريم سواري / دانشيار گروه روانشناسي تربيتي دانشگاه پيام نور k_sevari@pnu.ac.ir
مهدي هاشميپور/ كارشناسي ارشد روانشناسي باليني دانشگاه آزاد اسلامي واحد انديمشك hasemimehdi@gmail.com
دريافت: 21/04/1402 - پذيرش: 23/08/1402
چکيده
در تحقيق حاضر نقش باورهاي مذهبي، حمايت اجتماعي و سبک زندگي در گرايش به فرزندآوري مورد مطالعه قرار گرفت. کليۀ جوانان دختر و پسر شهرهاي استان خوزستان (18ـ38 سال) جامعۀ آماري تحقيق حاضر را تشکيل داده بودند که از بين آن شهرها 373 نفر بهصورت داوطلبانه انتخاب شدند. براي جمعآوري دادهها، از پرسشنامۀ باورهاي مذهبي ساختۀ سواري (1401)، حمايت اجتماعي زيمت و همکاران (1988)، سبک زندگي ميلر و اسميت (1988) و پرسشنامۀ گرايش به فرزندآوري حائري مهريزي و همکاران (1396) استفاده گرديد. طرح تحقيق همبستگي است. تجزيه و تحليل دادهها از طريق نرمافزار spss و با کمک روشهاي آماري همبستگي و رگرسيون چندمتغيري صورت گرفت. نتايج نشان داد بين باورهاي مذهبي، حمايت اجتماعي و گرايش جوانان خوزستاني به فرزندآوري ارتباط مثبت معنيدار و بين سبک زندگي و گرايش آنان به فرزندآوري ارتباط منفي معنيداري وجود دارد. تحليل رگرسيون نشان داد که 6 صدم درصد واريانس گرايش به فرزندآوري توسط حمايت اجتماعي، باورهاي مذهبي و سبک زندگي تبيين و پيشبيني ميشود.
کليدواژهها: باورهاي مذهبي، حمايت اجتماعي، سبک زندگي، گرايش به فرزندآوري.
مقدمه
الگوي تغيير جمعيت و فرزندآوري ازجمله مسائل و تحولات مربوط به خانواده است که مورد توجه بسياري از پژوهشگران قرار گرفت (چن و گو، 2022). خانواده در جهان امروز بيش از گذشته در معرض تغيير و دگرگوني است. پژوهشهاي جامعهشناختي نشان ميدهد که تغيير جوامع ماهيت خانواده را تغيير داده است و لذا نميتوان از خانواده بهعنوان امري تغييرناپذير و ايستا صحبت کرد. بهعبارتي خانوادۀ ايراني در مقايسه با ديگر نهادهاي اجتماعي، تغييرات بنياديتري يافته است. شواهد آماري و اجتماعي و فرهنگي بيانگر افرايش سن ازدواج، کاهش باروري، افزايش انتظار از زندگي، کاهش درخواست فرزندآوري و... همه از تغيير در خانواده حکايت دارد (لبيبي، 1393). در اين راستا گيدنز (1388) بر اين باور است كه امروزه خانواده در كشورهاي غربي و صنعتي دچار دگرگونيهايي شده و بـهمـرور زمان در حال جهانيشدن است. وي باور دارد كه امروزه داشتن فرزند يك هزينۀ بزرگ اقتصادي است، بنابراين تعداد فرزندان هر خانواده بهطور ميانگين بـه 2/1 كـاهش يافتـه كـه كمترين ميانگين در طول تاريخ بشري اسـت. از نظـر وي امـروزه داشـتن فرزنـد نسـبت بـه گذشته، بيشتر تصميمي عاطفي است و ما در عصري زندگي مـيكنـيم كـه مـيتـوان آن را عصر طلايي فرزند يا عصر فرزند عزيز ناميد. اين در حـالي اسـت که در گذشـته فرزنـدان بهعنوان اعضاي اصلي اقتصاد خانواده مطرح بودند و فرزند زياد، بهويژه داشتن فرزند پسـر، بهمنظور كسب درآمد بيشتر و يا دفاع از خانواده در تعارضات و تنازعات قديمي و قبيلـهاي يك ارزش بهشمار ميرفت. در همين راستا نگرش به فرزندآوري در نسل گذشته عبارت بود از: نگاه خوشبينانه به فرزندآوري، توجه به ارزش معنوي فرزندان، ترسيم آيندة بهتر با ازدياد فرزندان، اعتقاد به تأثير تکثر فرزند در تحکيم خانواده، نگاه مقدس و توأم با مسئوليتپذيري به نقش مادري و ارزش مادري (گلپايگاني، 1394)، اما امروزه فرزند بهمثابۀ کالايي تلقي ميشود که داشتن آن نه عقلاني است و نه مورد پذيرش اجتماعي و نه مورد تشويق اعضاي خانواده. در عين حال نميتوان به فرزند همچون گذشته نگاه انتفاعي داشت؛ زيرا امروزه هزينۀ مراقبت و نگهداري کودکان زياد است. از سوي ديگر، فرزندان عصاي روزگار پيري والدين بهشمار نميروند و به دنيا آوردن آنها از يکسو با خسارتهايي به اندام زيبايي و سلامت جسمي مادر همراه است و از سوي ديگر به از بين رفتن بخشي از فراغت و آسودگي زوجين منجر ميشود (محمدي و صيفوري، 1396، ص67). در همين راستا عنايت و پرنيان (1392) معتقدند خوشبختي خانواده در گرو وجود بچه است؛ لذا وجود بچه يکي از متغيرهـاي مؤثر در گرايش بـه فرزندآوري است. بديهي است مؤلفۀ فرزند يکي از ارزشهاي جداييناپذير خانواده در ايران بهشمار ميرود (اجاقلو و ديگران، 1393، به نقل از: علوي و ابوترابي، 1401). در همين رابطه نتايج پژوهش ميتچل و گراي (2007) مشــخص نمود، بيش از ۷۹ درصــد شـــرکـتکنندگان در پژوهش معتقد بودند وجود فرزند و ملاحظه رشد مداوم او بزرگترين خوشي زندگيشان است.
مطـابق گـزارش سازمان ملل متحد (2014)، ميزان فرزندآوري در سطح جهان طي نيم قرن اخير بـه حـدود نصـف تقليل يافته است. بهطور متوسط از حدود 5 فرزند براي هر زن در اوايـل دهـۀ 1950مـيلادي بـه حدود 2 فرزند براي هر زن در اواخر دهۀ 2000 ميلادي رسيده است. بر همين اساس، بايد گفت که اهميت موضوع فرزنـدآوري بـهحـدي اسـت کـه در سالهاي اخير حتي باعث چرخش کامل سياستگذاريهاي رسمي حکومتها و دولتها نيز شـده است. در کنار افزايش سـن ازدواج، يکي از مسائل جديتر ديگري که جامعۀ مـا بـا آن مواجـه اســـت، تمـايل زوجين به فرزندآوري کمتر و تأخير انداختن آن است. در سالهاي نه چندان دور، وقتي زن و شوهر زندگي مشترک را آغاز ميکردند از همان روز اول براي فرزندآوري برنـامـهريزي ميکردنـد؛ امـا امروزه وقتي زن و شـــوهر زنـدگي مشـترکشـان را شـروع ميکنند از همان روزهاي اول براي تأخير انداختن فرزندآوري برنامهريزي ميکنند. کاهش فرزندآوري علاوه بر تـأثير قـاطعي که بر ميزان رشـــد جمعيت و از آن طريق تعديل شـتاب افزايش تعداد جمعيت داشـته، بر ترکيب و سـاختار جمعيـت نيز تأثير خواهد گذاشـــت. کـاهش منـافع احساسي داشتن فرزند، ميتواند دلالتي بر اين امر باشد که زوجـين در جوامع کنوني براي کسب لذت و پر کردن اوقات فراغت جايگزينهايي غير از فرزند دارند؛ بدون اينكه مجبور به صـرف هزينـههاي گـزاف و گاهي مادامالعمر در اين زمينه باشند (رستگار خالد و مقدمي، 1395). بررسيها نشان ميدهد ميزان باروري در جهان در حال کـاهش اسـت و باروري در اکثر کشورهاي توسعهيافته زير سطح جايگزيني است (هرستراند و ديگران، 2021؛ وولست و ديگران، 2020). بهطوريکه فرزندآوري تحت تأثير عوامل اجتماعي، سياسي، فرهنگـي و اقتصادي است و با نگرش و آگاهيهاي زنان و مردان ارتبـاط عميقـي دارد. در تحقيق حاضر، گرايش به فرزندآوري مجموعه چيزهاي خوبي که والدين با داشتن فرزند دريافت ميکنند، تعريف ميشود (کلانتري و ديگران، 1389).
عوامل متعددي در فرزندآوري مؤثرند، که باورهاي مذهبي يکي از اين متغيرهاي مهم است. در اين ميان مذهب بهعنوان مجموعهاي از اعتقادات، بايد و نبايدها و ارزشهاي اختصاصياي ميباشد و ميتواند زندگي را براي انسان معنا کند. مذهب، عاملي فرهنگي محسوب ميشود و ميتواند تعداد افراد خانواده و رفتار باروري را تحت تأثير قرار دهد، بهنحويکه جهتگيري مذهبي از عوامل تأثيرگذار بر تعداد مطلوب و موجود فرزندان زنان محسوب ميشود (ساعي قرهناز و ديگران، 1395). در همين خصوص نتايج مطالعة لوند (2014)، اوجاقلو و ديگران (1393)، عباسي شوازي و خواجه صالحي (1392) نشان دادند آموزههاي ديني بهطور مستقيم و غيرمستقيم ميتواند بر گرايش به فرزندآوري افراد مؤثر باشد. همچنين مطالعۀ مورگان (2008) نشان داد زناني که دين در زندگي آنان نقش بسيار مهمي دارد، بهطور متوسط نسبت به ساير زنان، فرزند بيشتري دارند. به همين ترتيب مطالعة واسکوزواراس و بورسا (2021) و کافمن (2009) نشان داد مذهب از عوامل اصلي گرايش به فرزندآوري است.
حمايت اجتماعي از ديگر متغيرهاي تأثيرگذار بر فرزندآوري است. حمايت اجتماعي ادراکشده، مفهومي است که به ارزيابيهاي ذهني افراد دربارۀ روابط و رفتارهاي حمايتي اشاره دارد (ساراسون، ساراسون و پيرس، 1990). در همين رابطه مطالعات هارکنت، بيلاري و مداليا (2014) و کانيگ (2011) نشان دادهانـد افرادي که سطوح بـالاي حمايـت از سـوي والـدين، خويشـاوندان و دوستان را درک ميکنند، در قياس با افرادي کـه درک کمتـري از حمايت اجتماعي پيرامون خود دارنـد، تمايـل بيشـتري بـه داشـتن فرزند و تحقق قصد خود داشتهاند. مطالعـۀ دامرموت، کلوباس و لاپگارد ( 2014) در نروژ نشان داد تأثير محيطهاي حمايـتکننـده ممکـن اسـت در تحقق قصدهاي کوتاهمدت بيشتر تأثيرگذار باشند. بـر ايـن اسـاس زوجين بدون فرزندي که حمايت خوبي را از سـوي اطرافيـان درک کردهاند، ممکن است حتي نسبت به گروهي که سه سال بعد قصـد فرزندآوري داشتند، زودتر اقدام به فرزندآوري کنند؛ هـرچنـد برخي مطالعات ارتباط حمايـت اجتمـاعي از سـوي اطرافيـان بـراي تصميمگيري در فرزندآوري و يا تحقق آن ظرف سه سـال آينـده را صرفاً براي فرزند اول نشان دادهاند (کاهنت و تراپ، 2013). اما برخي مطالعات به اين نتيجه رسيدند محـيط حمـايتي خـانواده و شـبکههاي اجتماعي ازجمله والدين، دوستان و همکاران با تولـد فرزنـد دوم و همچنين با فرزنـدان بعـدي ارتبـاط معنـيدار داشـتهانـد (بوهلر و فراتزاک، 2014). حمايت اجتماعي ميتواند بهصورت غيرمسـتقيم از طريـق جلـب اطمينان و رفع نگراني زوجين براي والد شدن عمل کند. بهطـوريکه تعامل با اعضاي شبکه و بهويژه اطمينان از حمايت اعضا ممکن است زوجين را به فرزندآوري ترغيب نمايد (بالبو و ميلز، 2011). بنابراين تبادلات درون شبکهاي بهويـژه بـا افراد مهم و حمايتکننده همانند خانواده و دوستان نزديـك، شـايد از طريق تغيير نگرش آنها بـر قصـد فرزنـدآوري افـراد تأثيرگـذار باشد (کيم، کلارنر و برناردي، 2009). مطالعۀ ماتوس و سير (2013) نشان داد زناني کـه در پيرامـون خود تعداد زيادي از افراد حمايتکننده در شبکۀ حمـايتي خـانواده دارند، سن کمتري را بـراي تولـد اولـين فرزنـد خـود تجربـه کـردهاند. مطالعۀ هارکنت، بيلاري و مداليا (2014) نشان داد زناني که از حمايت والـدين در نگهداري از فرزند برخوردار بودند، تا 20 درصـد تمايـل کمتـري بـه داشتن فرزند بيشتر نشان دادند. برخي مطالعات نشان دادند حمايت درکشـده نسـبت بـه همسر و نقش همسر در امور منزل و نگهداري از کودکان در قيـاس با ساير اعضاي شبکه، بر قصد زنان نسبت به فرزندآوري بيشـتر تأثير گذاشـته اسـت (کوک، 2009). مطالعۀ پارک (2012) نشان داد زناني که همسرشان ساعتهايي را براي انجام امور منزل يا نگهداري از کودک اختصاص ميدهنـد، بيشتر احتمال دارد بخواهند فرزند دوم داشته باشـند. همچنين مطالعۀ صادقي و سرايي (1395) نشان داد شـبکۀ خويشـاوندي در گـرايش زنـان بـه فرزندآوري مؤثر است.
سبك زندگي يکي ديگر از متغيرهاي مؤثر بر فرزندآوري است. سبک زندگي مجموعـهاي نسـبتاً هماهنـگ از همة رفتارها و فعاليتهاي هر فرد معين در جريان زندگي روزمره اسـت كـه مسـتلزم مجموعـهاي از عادتها و جهتگيريهاست؛ بنابراين نوعي وحدت دارد (باينگاني و ديگران، 1392). ظهور جامعة مصرفي بهواسطة فزوني كالاهـاي مـادي از يـكسـو و دمـوكراتيزه شـدن مصـرف و عموميت يافتن آن از سوي ديگر، به انتخابي شدن زندگي روزمره ميانجامد و همين امـر نشـاندهنـدة اهميت روزافزون سبك زندگي در جامعة معاصر است. بهعبارتي، با توجه به رشد فزايندۀ کالاهاي لوکس و مراکز خريد، ناشي از استقبال و روي آوردن جوانان به سبکهاي زندگي جديد و فرهنگ مصرفي (رباني و رستگار، ۱۳۸۷)، برخي بر اين باورند که تغيير سبک زندگي و تسلط گفتمان فردگرايانه و مصرفگرايانه و تقويت دنياگرايي و رفاهجويي و تجملخواهي در بين خانوادهها، زمينه را براي کاهش تمايل به فرزندآوري فراهم کرده است. از سوي ديگر، مطالعات نشان ميدهد سبک زندگي امروز تحت تأثير عصر مدرن که به زندگي شتاب بخشيده، قرار گرفته است (هررا ـ کانکا و ديگران، 2021). و عواملي چون سطح تحصيلات و سواد زنان، افزايش مشارکت اجتماعي، امکان يـافتن شـغلي مـناسب، شناخت مسائل بهداشتي و روشهاي پيشگيري از بارداري و افزايش خواستهها در افراد، با سطح بالاي فرزندآوري و تعداد فـرزند زيـاد در تضاد است و تعداد بيشتر کودک را مانعي جهت نيل به اهداف ازجمله در جهت رسـيدن بـه سطح بالاتر رفاه ميدانند (زو و ديگران، 2022). در مورد سبك زنـدگي در ايـران و بهويژه در دورة پس از انقلاب اسلامي، ميتوان گفت كـه جامعـة ايرانـي نيـز بـه لحـاظ فرهنگـي و اجتماعي بسيار متنوع و متكثر است و فرهنگ جديدي در حال شكلگيـري اسـت كـه حـق انتخـاب فراواني به افراد ميدهد و آنها را تنوعطلب بار ميآورد. در همين زمينه ميتوان گفـت يكـي از ايـن تغييرات مهم، كاهش بيسابقة فرزندآوري در ايران بوده است. بهطوريكه طي سه دهـة گذشـته، ميـزان فرزندآوري در ايران بهشدت كاهش يافته است. بر اساس برآوردهاي اخير، اكثر استانهاي ايران فرزندآوري زيـر سـطح جانشـيني را تجربه ميكنند و اين كاهش فرزندآوري اسـتمرار دارد. در همين رابطه سيوليا و همکاران (2022) طي مطالعهاي نشان دادند که وضعيت نامشخص زندگي و ترجيحات سبک زندگي بر تصميمات فرزندآوري تأثير ميگذارد. در همين رابطه لبانو و جيميسون (2020) معتقدند يکي از دلايل اصلي براي به تعويق انداختن فرزندآوري، پيشرفت شغلي زنان و وقت گذاشتن براي لذت بردن از سبک زندگي بزرگسالي است.
در خصوص اهميت پژوهش حاضر بايستي به اين مطلب اشاره کرد که بررسيها نشان ميدهد هرچه اعتقادات و باورهاي مذهبي افراد در مورد پاداش داشتن فرزند و فرزندآوري بالا باشد، ميزان تمايل و گرايش آنان به فرزندآوري بالاتر ميرود و به همين نحو هرچه ميزان حمايت اجتماعي دريافتشدۀ آنان از طرف نزديکان و متوليان امر بيشتر باشد، گرايش آنان به فرزندآوري بيشتر است و در همين راستا، تبعيت از سبک زندگي مدرن که همۀ جوامع را درگير خود نموده است و تبعيت از آن باعث شده است که افراد به فرزندآوري کمتري روي بياورند؛ چراکه بهزعم آنان فرزندآوري باعث ايجاد اختلال در تفريحات و درآمد و استقلال آنان شده و مانع رسيدن به اهداف خود ميشود. بهعبارت ديگر، با توجه به حركـت جامعـة ايـران بـه سـمت مدرنيته و ورود عناصر مدرنيته به جامعة ايراني، سبك زندگي افراد و در نتيجـه نگـرش افـراد در همة حوزهها ازجمله فرزندآوري، تحتالشعاع اين عناصر قرار گرفته است. در همين رابطه سيوليا و همکاران (2022) طي مطالعهاي نشان دادند که وضعيت نامشخص زندگي و ترجيحات سبک زندگي بر تصميمات فرزندآوري تأثير ميگذارد. در همين رابطه لبانو و جيميسون (2020) معتقدند يکي از دلايل اصلي براي به تعويق انداختن فرزندآوري پيشرفت شغلي زنان و وقت گذاشتن براي لذت بردن از سبک زندگي بزرگسالي است. در همين خصوص امروزه كاهش گرايش به فرزندآوري جزو چالشهاي جوامع محسوب ميشود؛ لذا سياستگذاريها ميتواند در اين زمينه مؤثر واقع شود (ناينج و ديگران، 2022)، كه کشور ايران نيز از اين امر مستثنا نيست. بنابراين براي پيشگيري از تبعات تأخير در فرزندآوري، بايستي عواملي كه در فرزندآوري مؤثر هستند مورد مطالعه قرار گيرند؛ لذا با استناد به مقدمۀ بالا، هدف از تحقيق حاضر بررسي نقش باورهاي مذهبي، حمايت اجتماعي و سبک زندگي در گرايش جوانان خوزستاني به فرزندآوري است.
روش پژوهش
طرح تحقيق همبستگي است. براي تحليل دادهها علاوه بر آمار توصيفي (همبستگي پيرسون) از آمار استنباطي (رگرسيون چندمتغيري) استفاده بهعمل آمد. کليۀ جوانان دختر و پسر متأهل 18 تا 38 سالۀ شهرهاي استان خوزستان در سال 1402 جامعۀ آماري تحقيق حاضر را تشکيل دادهاند. نمونۀ تحقيق حاضر، جوانان متأهل 18تا 38 سالۀ برخي از شهرهاي استان خوزستان (15 شهر) بودند. انتخاب اين افراد به اين صورت بود که در ابتدا از بين 20 شهرستان استان خوزستان در سال 1402، تعداد 15 شهرستان بهصورت تصادفي ساده انتخاب (تعيين شهرها و انتخاب نمونه از طريق قرعهکشي) و از طريق مراجعه به ادارۀ بهداشت استاني و درخواست همکاري و موافقت آن اداره با اجراي تحقيق حاضر و معرفي محقق به بخشهاي مربوطه و با کمک بهورزان پايگاههاي سلامت آن شهرها، نمونة تحقيق (373 نفر) انتخاب شدند. در همين راستا از بين جواناني که اطلاعات تماس آنها در اختيار پايگاههاي سلامت سطح شهر بودند، 373 نفر (146 مرد و 227 زن) به صورت داوطلبانه انتخاب و از طريق بهورزان آن اداره، لينک پرسشنامهها براي آنان ارسال شد. لازم به ذکر است که از اهواز 87 نفر (7/21 درصد)، از انديمشک 25 نفر (7/6 درصد)، از لالي 16 نفر (3/4 درصد)، از ماهشهر 24 نفر (4/6 درصد)، از حميديه 17 نفر (6/4 درصد) از بندر امام 22نفر (9/5 درصد)، از آبادان 19نفر (1/5 درصد)، از دزفول 25 نفر (7/6 درصد)، از شوشتر 29 نفر (8/7 درصد)، از ايذه 18 نفر (8/4 درصد)، از سوسنگرد 23 نفر (2/6 درصد)، از رامشير 20 نفر (8/4 درصد)، از رامهرمز 18 نفر (8/4 درصد)، از هويزه 15 نفر (4 درصد) و از مسجد سليمان 21 نفر (6/5 درصد) انتخاب شدند.
براي جمعآوري اطلاعات از پرسشنامههاي ذيل استفاده شد:
باورهاي مذهبي: براي سنجش باورهاي مذهبي، از پرسشنامۀ ساختۀ سواري (1401) با اقتباس از برخي پرسشنامههاي خارجي مثل پرسشنامۀ جورج (1998) و داخلي (مانند رحمتي نجار کلايي و ديگران، 1393) استفاده شد. پرسشنامۀ يادشده از 12 ماده ساخته شده و بهصورت مقياس 5 درجهاي کاملاً مخالفم (1) تا کاملاً موافقم (5) نمرهگذاري ميشود. پايايي آن از طريق آلفاي کرونباخ 79/0 و روايي آن از طريق تحليل عاملي تأييدي بررسي و تأييد گرديد (90/0IFI = و 060/0RMSEA=).
حمايت اجتماعي: مقياس حمايت اجتماعي ادراکشده چندبعدي، يک ابزار 12 گويهاي است که بهمنظور ارزيابي حمايت اجتماعي ادراکشده از سه منبع خانواده، دوستان و افراد مهم در زندگي توسط زيمت و ديگران (1988) تهيه شده است. اين مقياس ميزان حمايت اجتماعي ادراکشده فرد را در هريک از سه حيطة مذکور در طيف 7 گزينهاي کاملاً مخالفم تا کاملاً موافقم ميسنجد. روايي و پايايي اين مقياس توسط زيمت و همکاران (1988) در حد مطلوب گزارش شده است. رستمي و ديگران (1389) ضريب آلفاي کرونباخ خردهمقياسهاي حمايت اجتماعي را بين 76/0تا 89/0 بهدست آوردهاند. ضرايب همبستگي حمايت اجتماعي ادراكشده با بهزيستي روانشناختي 57/0، با همدلي عاطفي 53/0، با عاطفۀ مثبت 49/0، با درماندگي روانشناختي 51/0- و با عاطفۀ منفي 55/0- بهدست آمد.
سبک زندگي: پرسشنامۀ سبک زندگي توسط ميلر و اسميت (1988) ساخته شد. اين پرسشنامه داراي 20 سؤال است که هر سؤال داراي پنج پاسخ (هميشه: 1، اغلب: 2، گاهي اوقات: 3، بهندرت: 4 و هرگز: 5) ميباشد. نمرههاي بالاتر نشاندهندۀ سبک زندگي ناخوشايند و ناسالم است و برعکس کسب نمرۀ پايين در اين پرسشنامه توسط آزمودني نشاندهندۀ سبک زندگي سالم و خوشايند ميباشد. جهت بررسي روايي اين پرسشنامه ميلر و اسميت (2002) در پژوهشي از روش روايي محتوايي استفاده کردند و روايي محتوايي اين پرسشنامه را در نمونه موردنظر مطلوب گزارش کردند. روايي پرسشنامه در پژوهش احمدي (1394)تأييد شد. بهمنظور بررسي پايايي اين پرسشنامه، ميلر و اسميت (2002) در پژوهشي ضرايب آلفاي کرونباخ و پايايي بازآزمايي اين پرسشنامه را به ترتيب 77/0 و 75/0 گزارش كردند، که ضرايب گزارششده نشان ميدهد که اين پرسشنامه از پايايي قابل قبولي برخوردار ميباشد. در پژوهش احمدي (1394) نيز پايايي اين ابزار با روش آلفاي کرونباخ 84/0بهدست آمد، که نشان از پايايي قابل قبول اين پرسشنامه ميباشد.
پرسشنامۀ گرايش به فرزندآوري: پرسشنامۀ گرايش و عدم گرايش به فرزندآوري توسط حائري مهريزي و ديگران (1396) که داراي 40 ماده است (15 ماده به گرايش و 25 ماده عدم گرايش به فرزندآوري) ساخته شد. پرسشنامه بهصورت 5 درجهاي کاملاً موافقم تا کاملاً مخالفم نمرهگذاري ميشود. پايايي آن 87/0 و روايي آن از طريق تحليل عاملي تأييدي بررسي و تأييد گرديد (90/0IFI = و 070/0RMSEA=). لازم به ذکر است در تحقيق حاضر فقط از مادههاي گرايش به فرزندآوري استفاده گرديد.
يافتههاي پژوهش
جدول 1: فراواني و درصد فراواني جنس
جنس فراواني درصد
مرد 146 1/39
زن 227 9/60
جمع 373 100
مندرجات جدول (1) نشان ميدهد 146 مرد (1/39 درصد) و 227 زن (9/60 درصد) نمونۀ آماري را تشکيل دادهاند.
جدول 2: شاخصهاي آمار توصيفي متغيرهاي تحقيق
متغيرها کمترين نمره بيشترين نمره ميانگين انحراف معيار
1. گرايش به فرزندآوري 15 75 86/40 10/14
2. باورهاي مذهبي 12 60 29/46 16/12
3. حمايت اجتماعي 12 60 61/44 20/9
4. سبک زندگي 23 97 77/57 86/11
مندرجات جدول (2) نشان ميدهد کمترين نمره، بيشترين نمره، ميانگين و انحراف معيار براي متغير گرايش به فرزندآوري به ترتيب 15، 75، 86/40، 10/14، براي باورهاي مذهبي 12، 60، 29/49 و 16/12، براي حمايت اجتماعي 12، 60، 61/44 و20/9 و براي سبک زندگي 23، 97، 77/57 و 86/11 است.
بهمنظور بررسي پيشفرض نرمال بودن دادهها، از آزمون کولموگراف ـ اسميرنف استفاده شد.
جدول 3: نتايج آزمون کولموگراف ـ اسميرنف، نرمال بودن توزيع نمرات متغيرهاي تحقيق
شاخصهاي آماري متغيرها (Z) Sig
گرايش به فرزندآوري 04/1 41/0
حمايت اجتماعي
باورهاي مذهبي 83/1 35/0
باورهاي مذهبي
سبک زندگي 07/1 10/0
سبک زندگي 32/1 37/0
همانطور که نتايج جدول (3) نشان ميدهد براي همۀ متغيرها مقدار Z کوچکتر از مقدار جدول است و بنابراين فرض نرمال بودن دادهها رعايت شده است (05/0<p). بنابراين امکان استفاده از آزمونهاي پارامتريک وجود دارد.
براي بررسي وجود همخطي چندگانه بين متغيرها، از شاخصهاي تحمل و عامل تورم واريانس استفاده شد. لازم به ذکر است مقدار تحمل کمتر از 1/0 يا VIF بيشتر از 10 نشاندهندۀ وجود همخطي چندگانه است.
جدول 4: آزمون همخطي براي بررسي عامل تورم واريانس و همخطي متغيرهاي مستقل
متغير شاخصهاي همخطي چندگانه
گرايش به فرزندآوري
آمارۀ تحمل عامل تورم واريانس
حمايت اجتماعي 370/1 730/0
باورهاي مذهبي 314/1 761/0
سبک زندگي 066/1 938/0
با توجه به جدول (4)، عامل تورم واريانس كمتر از 10 و آمارۀ تحمل بيشتر از 1/0 است؛ در نتيجه مفروضة عدم همخطي چندگانه رعايت شده است.
جدول 5: ماتريس همبستگي متغيرها
1 2 3 4
1. گرايش به فرزندآوري -
2. باورهاي مذهبي 20/0 -
3. حمايت اجتماعي 21/0 48/0 -
4. سبک زندگي 16/0- 15/0- 25/0- -
مندرجات جدول (5) نشان ميدهد بين باورهاي مذهبي و حمايت اجتماعي و گرايش به فرزندآوري ارتباط مثبت معنيداري وجود دارد. با استناد به اين جدول فرضيۀ دوم تأييد ميشود. همچنين بين سبک زندگي و گرايش به فرزندآوري ارتباط منفي معنيداري وجود دارد. با استناد به اين جدول فرضيۀ سوم تأييد ميشود.
جدول 6: پيشبيني گرايش به فرزندآوري بر اساس حمايت اجتماعي، باورهاي مذهبي و سبک زندگي
مدل متغيرهاي پيشبين F P R R2 β T P
1 حمايت اجتماعي 86/17 000/0 21/0 04/0 21/0 22/4 000/0
2 حمايت اجتماعي 42/11 000/0 24/0 05/0 15/0 63/2 009/0
باورهاي مذهبي 12/0 19/2 02/0
3 حمايت اجتماعي 12/0 18/2 03/0
باورهاي مذهبي 07/9 000/0 26/0 06/0 12/0 13/2 03/0
سبک زندگي 10/0- 04/2- 04/0
جدول يادشده نشان ميدهد که حمايت اجتماعي بهتنهايي چهار صدم درصد و ترکيب حمايت اجتماعي و باورهاي مذهبي پنج صدم درصد گرايش به فرزندآوري را و ترکيب حمايت اجتماعي، باورهاي مذهبي و سبک زندگي 6 صدم درصد واريانس گرايش به فرزندآوري را تبيين و پيشبيني ميکنند. مندرجات جدول همچنين نشان ميدهد ميزان تأثير حمايت اجتماعي بر فرزندآوري 21 درصد، ترکيب دو متغير حمايت اجتماعي بر فرزندآوري 12 درصد، باورهاي مذهبي بر فرزندآوري 12 درصد و ترکيب حمايت اجتماعي و باورهاي مذهبي هرکدام بر فرزندآوري 12 و 12 درصد، اما تأثير سبک زندگي بر فرزندآوري به ميزان 10 درصد منفي است؛ لذا با استناد به اين يافته فرضيۀ چهارم تأييد ميگردد.
بحث و نتيجهگيري
نتايج تحقيق حاضر نشان داد بين باورهاي مذهبي و گرايش به فرزندآوري ارتباط مثبت معنيداري وجود دارد. نتايج اين تحقيق با نتايج واسکوزواراس و بورسا (2021)، لوند (2014)، کافمن (2009)، مورگان (2008)، كلانتري و ديگران (1398)، عباسي شوازي و ديگران (1397)، فروتن و رضايي پاشا (1397) همسو است. در تبيين اين يافته بايستي گفت که مذهب ميتواند تعداد افراد خانواده و فرزندآوري را تحت تأثير قرار دهد (فروتن و رضايي پاشا، 1397)، بهنحويکه جهتگيري مذهبي از عوامل تأثيرگذار بر تعداد مطلوب و موجود فرزندان زنان محسوب ميشود (ساعي قرهناز و ديگران، 1395). در همين خصوص عباسي شوازي و خواجه صالحي (1392) در مطالعۀ خود نشان دادند آموزههاي ديني بهطور مستقيم و غيرمستقيم ميتواند بر فرزندآوري افراد مؤثر باشد. از طرفي نتايج تحقيق کلانتري و ديگران (1398) و پژهان و کماليها (1394) نشان ميدهد نگرش مذهبي تأثير زيادي بر ميزان گرايش جوانان به فرزندآوري دارد. در باب اهميت مذهب در گرايش به فرزندآوري نتايج مطالعۀ پيلتن و رحمانيان (1394) نشان داد بُعد دينداري بر تمايل به فرزندآوري تأثير مستقيم دارد. در همين راستا مطالعۀ واسکوزواراس و بورسا (2021) و مورگان (2008) نشان داد مذهب از عوامل اصلي گرايش به فرزندآوري است. از طرفي پـژوهش ساعي و ديگران (1395) نشان داد دينداري از عوام مهم گرايش به فرزنـدآوري است. ازآنجاکه باروري و تمايل به باروري تا حدود زيادي تابع عوامل فرهنگي رفتاري افراد و نوع وضعيت اقتصادي آنهاست و با وجود آنکه سطح دانش عمومي و آگاهي و اعتقاد مردم نسبت به باورها و شئونات و مسئوليتهاي مذهبي بالا رفته است؛ لذا احتمالاً افراد خود را در پيشگاه خداوند از جهت تأمين و تربيت فرزندان مسئول ميدانند، و احتمالاً به اين دليل است که تمايل به فرزندآوري تحتالشعاع مسائل اقتصادي و اجتماعي موجود قرار گرفته و سبب شده است که افراد در مورد پذيرش مسئوليتهاي فرزندآوري با تأمل بيشتري برخورد کنند.
همچنين نتايج نشان داد، حمايت اجتماعي دريافتشده از خانواده، دوستان و افراد مهم در گرايش به فرزندآوري مؤثر است. نتايج اين يافته با نتايج بوهلر و فراتزاک (2014)، هارکنت، بيلاري و مداليا (2014)، دامرموت، کلوباس و لاپگارد (2014)، کاهنت و تراپ (2013)، کانيگ (2013)، ماتوس و سير (2013)، سـالز، روسير و براچت (2013)، پارک (2012)، دلات و سوليا ـ سانز (2011)، بالبو و ميلز (2011)، کيم، کلارنر و برناردي (2009)، کوک (2009)، صادقي و سرايي (1395) همسو است. در تبيين اين يافته بايستي گفت افرادي که سطوح بـالاي حمايـت از سـوي والـدين، خويشـاوندان و دوستان را درک ميکنند، در قياس با افرادي کـه درک کمتـري از حمايت اجتماعي پيرامون خود دارنـد، تمايـل بيشـتري بـه داشـتن فرزند و تحقق قصد خود داشتهاند (هارکنت، بيلاري و مداليا، 2014؛ کانيگ، 2013). بـر ايـن اسـاس زوجين بدون فرزندي که حمايت خوبي را از سـوي اطرافيـان درک کردهاند، ممکن است حتي نسبت به گروهي که سه سال بعد قصـد فرزندآوري داشتند، زودتر اقدام به فرزندآوري کنند؛ هـرچنـد برخي مطالعات ارتباط حمايـت اجتمـاعي از سـوي اطرافيـان بـراي تصميمگيري در فرزندآوري و يا تحقق آن ظرف سه سـال آينـده را صرفاً براي فرزند اول نشان دادهاند (کاهنت و تراپ، 2013). اما برخي ديگر از مطالعات نشان دادند محـيط حمـايتي خـانواده و شـبکههاي اجتماعي ازجمله والدين، دوستان و همکاران با تولـد فرزنـد دوم و همچنين با فرزنـدان بعـدي ارتبـاط معنـيدار داشـتهانـد (بوهلر و فراتزاک، 2014). در همين راستا حمايت اجتماعي ميتواند به صورت غيرمسـتقيم از طريـق جلـب اطمينان و رفع نگراني زوجين براي والد شدن عمل کند. بهطـوريکه تعامل با اعضاي شبکه و بهويژه اطمينان از حمايت اعضا ممکن است زوجين را به فرزندآوري ترغيب نمايد (بالبو و ميلز، 2011). حمايـت اجتماعي از سوي اطرافيان بهخصوص والدين زوجين و ديگـر اعضـاي خانواده و دوستان ميتواند بهصورت ارائۀ حمايت عـاطفي، توصـيه براي افزايش فرزندان و توصيههاي موردي در جهت مراقبت کودک باشد. بهعبارت ديگر، افزايش حمايت اجتماعي جوانان توسط نهادهاي ذيربط بهويژه برقراري ارتباط و پيوند عاطفي و حمايتي مؤثر از سوي خانواده و دوستان ميتواند نقش مهمي در افزايش فرزندآوري داشته باشد. به نظر ميرسد تبادلات درون شبکهاي بهويـژه بـا افراد مهم و حمايتکننده همانند خانواده و دوستان نزديـك، شـايد از طريق تغيير نگرش آنها بـر قصـد فرزنـدآوري افـراد تأثيرگـذار باشد (کيم، کلارنر و برناردي، 2009). مطالعهاي نشان داد زناني کـه در پيرامـون خود تعداد زيادي از افراد حمايتکننده در شبکۀ حمـايتي خـانواده دارند، سن کمتري را بـراي تولـد اولـين فرزنـد خـود تجربـه کـردهاند (ماتوس و سير، 2013). با ايـن وجـود مطالعـۀ سـالز، روسير و براچت (2013) در فرانسه نشان داد نقـش حمـايتي خـانواده بـهويژه حمايت والدين بر قصد باروري يـا تحقـق آن در زوجـين تأثير نداشته است و يا حتي نتيجه معکوس داشته اسـت. مطالعۀ هارکنت و همکاران (2014) زناني که از حمايت والـدين در نگهداري از فرزند برخوردار بودند، تا 20 درصـد تمايـل کمتـري بـه داشتن فرزند بيشتر نشان دادند. در اين مطالعـه هـم بـين حمايـت والدين و تحقق قصد داشتن فرزند اول ارتباطي ديـده نشـد. از سوي ديگر، درکي که افراد از حمايـتهاي دريافـتشـده دارنـد و رضايت از آن بر قصد رفتاري آنها ازجمله قصـد فرزنـدآوري ممکـن است تأثيرگذار باشد. مطالعات ديگر نشان داد حمايت درکشـده نسـبت بـه همسر و نقش همسر در امور منزل و نگهداري از کودکان در قيـاس با ساير اعضاي شبکه، بر قصد زنان نسبت به فرزندآوري بيشـتر تأثير گذاشـته اسـت (کوک، 2009). در مطالعات ديگر نيـز بـر نقـش مثبت همکاري همسر در امور منزل بر فرزندآوري زنان تأکيـد شـده است (دلات و سوليا ـ سانز، 2011). به همين نحو مطالعۀ پارک (2012) نشان داد زناني که همسرشان ساعتهايي را براي انجام امور منزل يا نگهداري از کودک اختصاص ميدهنـد، بيشتر احتمال دارد بخواهند فرزند دوم داشته باشـند. در همين راستا مطالعهاي نشان داد تأثير شـبکۀ خويشـاوندي در گـرايش زنـان بـه فرزندآوري هنوز هم مؤثر است (صادقي و سرايي، 1395). در اين خصوص ميتوان گفت تقويت امنيت شغلي و مالي، حمايت اجتماعي از زنان براي فرزندآوري با استفاده از نظام بيمه و ايجاد شرايط شغلي مطلوب در دوران بارداري و پس از آن ميتوانند انگيزۀ لازم را براي فرزندآوري ايجاد کنند (ترابي و شيداني، 1398).
همچنين نتايج نشان داد بين سبک زندگي و گرايش به فرزندآوري ارتباط منفي معنيداري وجود دارد. نتايج اين مطالعه با يافتههاي سيوليا، جوکلا و روتکرچ (2022)، لبانو و جيميسون (2020)، ملتفت و ديگران (1398) و رسولزاده اقدم و ديگران (1395) همسو است. در تبيين اين يافته بايستي گفت كاهش گرايش به فرزندآوري در کشور، معلول عوامل متعـددي اسـت؛ ولـي تأثير مدرنيته و نفوذ سبك زندگي جديد در لايههاي مختلف زندگي فـردي، خـانوادگي و اجتماعي ايرانيان، از عوامل مهم كاهش گرايش به باروري و فرزندآوري است. در همين رابطه نتـايج پـژوهش شرما و همکاران (2013) نشـاندهنـدة تـأثير مؤلفههاي سبك زندگي (تغذيه، ورزش و اقتضاي شغلي و محيطي) بر رفتار فرزندآوري و باروري است. سبك زندگي غربي كه بر پايۀ اعتقاد بـه انسـانمحـوري بنـا شـده، مـيكوشـد ايـن برداشت را در ذهن مردم ايجاد كند كه براي خوشبختي و لذت بردن بيشتر از زندگي، بايد تعداد اعضاي خانواده را محدود كرد و اين كار با كنترل گرايش به فرزندآوري و كـاهش زادوولد محقق ميشود. لازم به ذكر است كـه گسـترش سـبك زنـدگي مـدرن در سـطح فرهنگ عمومي كشور بيشتر از طريق رسانههاي خارجي همچون شبكههاي ماهوارهاي و فضاي مجازي انجام ميشود. در اين رسانهها شاهد نمادپردازي و شخصيتسازي بر حسـب معيارهاي مدرن هستيم؛ براي مثال سريالهاي شـبكههـاي مـاهوارهاي همـواره زن موفـق را بهصورت زني با تحصيلات دانشگاهي، داراي شغل بيرون از خانه، مجـرد و يـا در صـورت تأهل، با يك و يا در نهايت دو فرزند نشان ميدهد كـه در اذهـان عمـومي بهعنوان شـيوۀ صحيح و معيار زندگي مطلوب قرار ميگيرد. درواقع در اين رسانهها بيشتر از آنكه زنــان در حــال ايفــاي نقــش مــادري و تربيــت فرزنــد باشــند، در نقــشهــاي اجتمــاعي و غيرخانوادگي نمايش داده ميشوند. در حقيقت رسانههاي نوين بـهصـورتي هدفمنـد، زنـان شاغل، مجرد تحصيلكرده، هنرمند، ورزشكار و... را بهعنوان الگـوي زن موفـق بـه جامعـه معرفي ميكنند و ناخودآگاه اين پيام را به مخاطب خود منتقـل مـيكننـد كـه ايفـاي نقـش مادري امتياز تلقي نميشود و در نتيجه گرايش به فرزندآوري را كاهش ميدهند. بهعبارتي تغيير سبک زندگي و تسلط گفتمان فردگرايانه و مصرفگرايانه و تقويت دنياگرايي و رفاهجويي و تجملخواهي در بين خانوادهها، زمينه را براي کاهش تمايل به فرزندآوري فراهم کرده است. بررسيهاي متعدد نشان داد که سبک زندگي امروز تحت تأثير عصر مدرن که به زندگي شتاب بخشيده، قرار گرفته است (هررا ـ کانکا و همکاران، 2021). و عواملي چون سطح تحصيلات و سواد زنان، افزايش مشارکت اجتماعي، امکان يـافتن شـغلي مـناسب، شناخت مسائل بهداشتي و روشهاي پيشگيري از بارداري و افزايش خواستهها در افراد، با سطح بالاي باروري و تعداد فـرزند زيـاد در تضاد است و تعداد بيشتر کودک را مانعي جهت نيل به اهداف ازجمله در جهت رسـيدن بـه سطح بالاتر رفاه ميدانند (زو و ديگران، 2022). در حقيقت گرايش به فرزندآوري کم با توجه به سبک زندگي امروزي زنان بازتابکنندۀ نوع نگرش آنان بهعنوان يک گروه اقليت است که از نظر اجتماعي، اقتصادي و سياسي زيردست بودهاند، اما امروزه بهگونۀ مؤثري کنشهاي اجتماعي تأثيرپذير نوع ديدگاه آنان است. از طرفي ميتوان گفت سبك زنـدگي در دورة پس از انقلاب اسلامي كـه جامعـة ايرانـي نيـز بـه لحـاظ فرهنگـي و اجتماعي بسيار متنوع و متكثر شد و فرهنگ جديدي در حال شكلگيـري بود، حـق انتخـاب فراواني به افراد داده شد و آنها را تنوعطلب بار آورد. با توجه به حركـت جامعـة ايـران بـه سـمت مدرنيته و ورود عناصر مدرنيته به جامعة ايراني، سبك زندگي افراد و در نتيجـه نگـرش افـراد در همة حوزهها ازجمله باروري تحتالشعاع اين عناصر قرار گرفته است. در اين خصوص مطالعۀ سيوليا و ديگران (2022) نشان داد وضعيت نامشخص زندگي و ترجيحات سبک زندگي بر تصميمات فرزندآوري تأثير ميگذارد. در همين خصوص برخي صاحبنظران همچون لبانو و جيميسون (2020) معتقدند يکي از دلايل اصلي براي به تعويق انداختن فرزندآوري، پيشرفت شغلي زنان و وقت گذاشتن براي لذت بردن از سبک زندگي بزرگسالي است.
تحليل رگرسيون نشان داد رويهمرفته 6 صدم درصد واريانس گرايش به فرزندآوري توسط حمايت اجتماعي، باورهاي مذهبي و سبک زندگي تبيين و پيشبيني ميشود. نتايج اين يافته با نتايج سيوليا، جوکلا و روتکرچ (2022)، واسکوزواراس و بورسا (2021)، لبانو و جيميسون (2020)، بوهلر و فراتزاک (2014)، هارکنت و ديگران (2014)، دامرموت و ديگران (2014)، لوند (2014)، کاهنت و تراپ (2013) و ملتفت و ديگران (1398) همسو است. در تبيين اين يافته ميتوان گفت که تغيير سبک زندگي و تسلط گفتمان فردگرايانه و مصرفگرايانه و تقويت دنياگرايي و رفاهجويي و تجملخواهي در بين خانوادهها، زمينه را براي کاهش تمايل به فرزندآوري فراهم کرده است (رفيعپور، 1396). از سوي ديگر، مطالعات نشان ميدهند که سبک زندگي امروز تحت تأثير عصر مدرن که به زندگي شتاب بخشيده، قرار گرفته است و عواملي چون سطح تحصيلات و سواد زنان، افزايش مشارکت اجتماعي، امکان يـافتن شـغلي مـناسب، شناخت مسائل بهداشتي و روشهاي پيشگيري از بارداري و افزايش خواستهها در افراد، با سطح بالاي باروري و تعداد فـرزند زيـاد در تضاد است و تعداد بيشتر کودک را مانعي جهت نيل به اهداف ازجمله در جهت رسـيدن بـه سطح بالاتر رفاه ميدانند (زو و ديگران، 2022). بايد گفت هرچه حمايت اجتماعي و باورهاي مذهبي بيشتر باشد، به همان نسبت تعهد فرد به فرزندآوري بيشتر است؛ لذا در جهت افزايش حس فرزندآوري جوانان بايستي زمينۀ همکاري ديگران را هموار نمود؛ يعني اگر فرد احساس کند مورد حمايت ديگران قرار دارد و حس همکاري جمعي افراد نزديک را ببيند، احتمال گرايش وي به فرزندآوري بيشتر ميشود. از طرفي با توکل به خدا و اعتماد به وي، ميتوان خيلي از مشکلات سر راه را برداشت و با فرزندآوري و تربيت صحيح آن و تحويل آن به جامعه، ميتوان پاداش خداوند منان را با اين عمل انتظار داشت. از طرفي بايد توجه کرد تبعيت از سبک زندگي غربي ميتواند مسئوليت فرد را در زمينۀ فرزندآوري کاهش دهد.
تحقيق حاضر همانند بقيۀ تحقيقات، با محدوديتهاي ذيل مواجه بود:
ـ حذف برخي از افراد شرکتکننده به دليل عدم تکميل کامل اطلاعات پرسشنامهها؛
ـ عدم دسترسي به افراد فاقد پروندۀ بهداشتي و مراجعه نکرده به مراکز بهداشتي؛
ـ عدم مشارکت افراد بيسواد در تحقيق؛
ـ احتياط در تعميم يافتههاي اين تحقيق به نمونههاي ديگر؛
ـ سختگيريهاي زياد معاونت بهداشت استان جهت اخذ مجوز انجام تحقيق.
پيشنهادهاي تحقيق
ـ پيشنهاد ميشود در پژوهشهاي آتي به غير از پرسشنامه، از ساير ابزارها؛ مانند مصاحبه، مشاهده و... استفاده بهعمل آيد و نتايج مورد مقايسه و تجزيه و تحليل قرار گيرد.
ـ پيشنهاد ميشود ساير متغيرهاي تأثيرگذار بر فرزندآوري (مثل سواد سلامت، سلامت معنوي، مسئوليتپذيري، هويت، ويژگيهاي شخصيتي و...) مورد مطالعه قرار گيرد.
ـ پيشنهاد ميگردد افراد بيسواد را هم وارد معادله تحقيق کرد و نظرات آنها را جويا شد.
ـ پيشنهاد ميگردد شهرهايي که انتخاب نشدند بهعنوان نمونه جهت انجام مجدد تحقيق حاضر انتخاب شوند.
ـ پيشنهاد ميگردد در تحقيقات بعدي از نمونهگيري تصادفي استفاده شود.
پيشنهادهاي کاربردي
با توجه به نتايج اين تحقيق ميتوان پيشنهادهاي کاربردي ذيل را مطرح کرد:
الف) تبليغات مؤثر و همهجانبه درخصوص فرزندآوري
ـ تبليغات کافي و مؤثر در برنامههاي تلويزيوني درخصوص تشويق افراد به فرزندآوري؛
ـ برگزاري همايشهاي محلي و کشوري درخصوص بيان اهميت حمايت اجتماعي براي گرايش افراد به فرزندآوري؛
ـ درگير نمودن اساتيد دانشگاهها براي تبيين ضرورت فرزندآوري براي دانشجويان و بيان خطرات و پيامدهاي عدم گرايش به فرزندآوري و خطر بروز پير شدن جمعيت کشور؛
ـ تدارک و تلاش مضاعف متوليان امر و سياستگذاران بهويژه برنامههاي زندۀ محلي و تلويزيوني و مؤثر براي احياي روحيۀ اميد در زندگي و تأکيد بر آموزههاي اسلامي براي ايجاد خوشبيني به خداوند متعال و اعتماد و توکل بر او؛
ـ تشويق خانوادهها به سبک زندگي ايراني اسلامي بهجاي سبک زندگي غربي؛ فرهنگسازي در راستاي ترويج سـبك زنـدگي سنتي و بيان مضرات سبک زندگي غربي (مضراتي ازجمله تشويق افراد به نداشتن فرزند، مجرد ماندن و...)؛
ـ برگزاري کرسيهاي آزاد فرزندآوري در سطوح دانشگاهها و مؤسسات آموزشي ازجمله مراکز تربيت معلم، دانشگاه فرهنگيان و...؛
ـ تشويق جوانان به ازدواج در سالهاي پايين؛
ـ متقاعدسازي: با توجه به اينکه امروزه بيشتر زنان جوان، دستکم در چند سال نخست زندگي، ضرورتي براي فرزنددار شدن احساس نميکنند و فرزندداري را مزاحم اشتغال، رفاه و رشد و پيشرفت خود ميدانند؛
ـ گفتمانسازي جديد و همگاني: نخستين گام در اصلاح سياستهاي جمعيتي کشور، تغيير گفتمان حاکم و ايجاد گفتماني جديد بر مبناي ضرورت افزايش زادوولد است. بيترديد اين گفتمانسازي، سازوکارهاي خاص خود را دارد و بايد در بازۀ زماني قابلتوجهي رخ دهد و به همين دليل نبايد انتظار داشت در کوتاهمدت و با چند راهکار مقطعي، اتفاق خاصي در بينش، نگرش و رفتار مردم در زمينۀ زادوولد رخ دهد؛
ـ فرهنگسازي جهت احترام و اداي حقوق زنان: در حال حاضر حقوق و جايگاه مردان بهعنوان سرپرست خانوار کاملاً روشن و به لحاظ حقوقي و باور فرهنگي تثبيت شده است. آنچه بايد اتقاق بيافتد آموزش مسئوليتهاي مردان نسبت به حقوق زنان است؛ بهويژه در آستانۀ ازدواج.
ب) ارائة مشوقهاي ملموس
ـ اعطاي مشوقهاي عملي (اعطاي وام مسکن، خريد ماشين و...) به زوجين داراي صلاحيت بارداري؛
ـ اعمال تخفيفهاي مالياتي براي خانوادههاي پرجمعيت؛
ـ کاهش هزينههاي مربوط به زايمان و حمايتهاي بيمهاي خاص از زوجين نابارور؛
ـ بهبود شرايط کار براي زنان مستعد بارداري و فرزندآوري (افزايش سطح و اختصاص زمان بيشتر براي تحصيل)؛
ـ تشويق و حمايت اجتماعي از زنان براي فرزندآوري با استفاده از نظام بيمه و پاداشهاي اجتماعي؛
ـ احداث مراکز مراقبت از کودک (مانند مهد کودک) در نزديک محل کار زنان شاغل و استفاده از مربيان زبده و ماهر جهت مراقبت از فرزندان اين مادران.
ج) تدارک دورههاي مهارتآموزي
ـ طراحي و تدارک دورههاي آموزش مراقبتهاي فرزندآوري، مهارتهاي زندگي و زناشويي به جوانان؛
ـ تدارک جلسات تخصصي اهميت فرزندآوري توسط مراکز و پايگاههاي سلامت شهري با کمک پزشکان متخصص در پارکهاي مناطق پرجمعيت شهري.
- احمدی، محمدسعید (1394). رابطۀ باورهای دینی و سبک زندگی با کیفیت زندگی دانشآموزان دختر مقطع متوسطۀ دوم شهر زنجان. زن و مطالعات خانواده، 8(30)، 7ـ20.
- اوجاقلو، سجاد و دیگران (1393). تغییرات نسلی ارزش فرزند و رفتار فرزندآوری زنان پیش و پس از انقلاب اسلامی. زن در فرهنگ و هنر، 6(3)، 409ـ425.
- باینگانی، بهمن و دیگران (1392). سـبک زنـدگی از منظـر جامعهشناسی. مهندسی فرهنگی، 8(77)، 56ـ74.
- پژهان، علی و کمالیها، آنیتا (1394). تأثیر عوامل فرهنگی بر باروری زنان 15ـ49 سال منطقۀ 12 شهر تهران. جامعهپژوهی فرهنگی، 6(2)، 115ـ137.
- پیلتن، فخرالسادات و رحمانیان، محمد (1394). بررسی جامعهشناختی عوامل مؤثر بر تمایل به فرزندآوری زنان و مردان متأهل. مطالعۀ توسعۀ اجتماعی ایران، 7(2)، 121ـ134.
- ترابی، فاطمه و شیدایی، رضا (1398). بررسی عوامل مؤثر بر گرایش زنان 15ـ49 ساله ساکن شهر تهران به فرزندآوری کمتر. مطالعات زن و خانواده، 2(14)، 31ـ67.
- حائری مهریزی، علیاصغر و دیگران (1396). دلایل تمایل و عدم تمایل به فرزندآوری در میان مردم شهری و روستایی ایران: یک مطالعه ملی. پایش، 16(5)، 637ـ645.
- ربانی، رسول و رستگار، یاسر (1387). جوان، سبک زندگی و فرهنگ مصرفی. مهندسی فرهنگی، 23(24)، 44ـ53.
- رحمتی نجار کلائی، فاطمه و دیگران (1393). پایایی و ویژگیهای روانسنجی پرسشنامۀ نگرش مذهبی. ابنسینا، 1(2)، 48ـ54.
- رستگار خالد، امیر و مقدمی، ساجده (1395). بررسی تفاوتهای جنسیتی در نگرش به فرزند. زن در فرهنگ و هنر، 8(1)، 101ـ116.
- رستمی، رضا و دیگران (1389). رابطۀ خودکارآمدی با هوش هیجانی و حمایت اجتماعی ادراکشده در دانشجویان دانشگاه تهران. افق دانش، 16(3)، 46ـ54.
- رسولزاده اقدم، صمد و دیگران (1395) تحلیل رابطۀ سرمایۀ اجتماعی و سبک زندگی بـا گـرایش بـه فرزندآوری )مورد مطالعه: دانشجویان دانشگاه شهید مدنی آذربایجان). راهبرد اجتماعی فرهنگی، 5(20)، 107ـ135.
- رفیعپور، فرامرز (1396). توسعه و تضاد: کوششی در جهت تحلیل انقلاب اسلامی و مسائل اجتماعی ایران. تهران: شرکت سهامی انتشار.
- ساعی قرهناز، مرضیه و دیگران (1395). ارتباط جهتگیری مذهبی با قصد فرزندآوری و تعداد فرزندان موجود و مطلوب، از نظر زنان شاغل در مرکزهای منتخب شهر تهران. پژوهش در دین و سلامت، 3(1)، 78ـ90.
- صادقی، حنانهسادات و سرایی، حسن (1395). عوامل مؤثر بر گرایش به فرزندآوری زنان شهر تهران. برنامهریزی رفاه و توسعۀ اجتماعی، 7(27)، 2ـ34.
- عباسی شوازی، محمدجلال، محمودیان، حسین، صادقی، رسول و قربانی، زهرا (1397). تأثیر جهتگیری های ارزشی ـ نگرشی بر ایدئالهای فرزندآوری در ایران. نامۀ انجمن جمعیت شناسی ایران، 26(97)، 37ـ66.
- عباسی شوازی، محمدجلال و خواجه صالحی، زهره (1392). سنجش تأثیر استقلال، مشارکت اجتماعی و تحصیلات زنان بر تمایل به فرزندآوری. زن در توسعه و سیاست،1(11)، 45ـ64.
- علوی، سیداسماعیل و ابوترابی، علی (1401). ساخت و اعتباریابی پرسشنامۀ اولیۀ ارزش فرزندان بر اساس منابع اسلامی. روانشناسی و دین، 1(55)، 7ـ20.
- عنایت، حلیمه و پرنیان، لیلا (1392). بررسی جهانیشدن فرهنگی و گرایش به باروری. زن و جامعه، 4(2)، 109ـ136.
- فروتن، یعقوب و رضایی پاشا، صدیقه (1397). تأثیرات هویت دینی بر تمایلات فرزندآوری در مناطق روستایی و شهری منتخب ایران. مطالعات ملی، 1(73)، 75ـ96.
- کلانتـری، صـمد و دیگران (1389). بررسـی جامعهشناختی گرایش به فرزندآوری و برخـی عوامـل مـرتبط بـا آن (مـورد مطالعـه: جوانـان متأهل شهر تبریز). جامعهشناسی کاربردی، 21(37)، 86ـ104.
- گلپایگانی، زهرا (1394). بررسی عوامل مؤثر بر تغییر نگرش خانوادههای ایرانی درخصوص کمفرزندآوری با نگاه سیاستهای جمعیتی. کنفرانس بینالمللی علوم انسانی، روانشناسی و علوم اجتماعی. تهران: مرکز همایشهای بینالمللی صدا و سیما.
- گیدنز، آنتونی (1388). پیامدهای مدرنیته. ترجمۀ محسن ثلاثی. تهران: مرکز.
- لبیبی، محمدمهدی (1393). خانواده در قرن بیستویکم. مقدمه باقر ساروخانی. تهران: علم.
- محمدی، نعیما و صیفوری، بتول (1396). بررسی جامعهشناختی عوامل مؤثر بر ترجیح باروری زنان. زنان و خانواده، 11(36)، 49ـ70.
- ملتفت، حسین و دیگران (1398). بررسی تأثیر انواع سبک زندگی بر رفتار باروری زنان 15ـ49 ساله شهر اهواز. توسعۀ اجتماعی، 13(4)، 31ـ54.