بررسی اثربخشی آموزش مهارتهای مقابله با رویکرد اسلامی بر سازگاری روانشناختی
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
در عصر كنوني، كه تجديد حيات تفكر اسلامي به سرعت در سراسر جهان در حال گسترش است، اين حقيقت آشكار گرديده كه اسلام فراتر از مجموعهاي مناسك و رفتارهاي ديني است. دانشوران مسلمان، با استفاده از آموزههاي قرآن و سنت و ارائه رهنمودهاي شناختي، احساسي و رفتاري سعي كردهاند كه اسلام را يك روش زندگي هماهنگ با جهان آفرينش معرفي كنند كه راه کمال و رشد انسان را هموار ميكند و در دشواريهاي زندگي او را راهنمايي و ياري ميكند (شريفينيا، 1388).
اسلام بهعنوان دين انسانساز، تأکيد فراوان بر ساختن انسانهايي دارد که از سلامت رواني برخوردارند تا بتوانند اهداف خويش را پيگيري کنند. از ديدگاه اسلامي، انساني که خودآگاهانه با تمامي هستي ارتباطي زنده و پويا و متکامل دارد، انساني سالم از لحاظ رواني است. تأکيد عمده در حفظ سلامت انسان بر محور پيشگيري استوار است؛ يعني تلاش براي حفظ بهداشت رواني و جسماني است (احمدي، 1391، ص 227).
از سال 1970 به تدريج ترديدهايي پيرامون رسالت روانشناسي بهعنوان علم مطالعه مشکلات و اختلالات رواني پديد آمد. رويکرد جديدي تحت عنوان «روانشناسي مثبتگرا» شکل گرفت که به جاي تأکيد بر عوامل خطرزا، نابهنجاريها و اختلالات رواني، توجهاش را معطوف به عواملي کرد که تأثير عوامل خطرزا را تعديل ميکند (Grossman & Moore, 1994, p. 155). رويكرد روانشناسي مثبت، با شعار توجه به استعدادها و توانمنديهاي انسان، مورد توجه پژوهشگران حوزههاي مختلف روانشناسي قرار گرفته است. اين رويكرد، هدف غايي خود را شناسايي سازهها و شيوههايي ميداند كه بهزيستي و شادكامي انسان را فراهم ميكند. ازاينرو، عواملي كه موجبات سازگاري هرچه بيشتر آدمي با نيازها و تهديدهاي زندگي ميشوند، مورد توجه قرار گرفت. در اين ميان، تابآوري جايگاه ويژهاي، بخصوص در حوزههاي روانشناسي تحولي، روانشناسي خانواده و بهداشت رواني به خود اختصاص داده است (Campbell & et al, 2006). گارمزي و ماتسن (1991) تابآوري را فرايند، توانايي يا پيامد سازگاري موفقيتآميز با شرايط تهديدکننده تعريف کردند. تابآوري صرف مقاومت منفعل در برابر آسيبها يا شرايط تهديدكننده نيست، بلكه فرد تابآور، مشاركتكننده فعال و سازنده محيط پيراموني خود است. تابآوري قابليت فرد در برقراري تعادل زيستي- رواني- معنوي، در مقابل شرايط مخاطرهآميز ميباشد. تحقيقات روانشناسي بسياري در سالهاي اخير، به شناسايي عوامل مؤثر بر تابآوري پرداختهاند. ازجمله اين مسائل، نقش هوش برتابآوري است. برخي يافتهها حکايت از آن دارد که هوش يک عامل تعيينکننده در تابآوري است (جوادي و پرو، 1387، ص 70).
بار- آن و پارکر (2000) معتقدند انسان براي رسيدن به زندگي بهتر و سالمتر نياز دارد بين فکر، احساسات و عواطف خود هماهنگي لازم را به وجود آورد و متناسب با موقعيتهاي زندگي از آنها استفاده نمايد. هوش هيجاني ازجمله مواردي است که ميتواند به زندگي افراد جهت دهد و سازگاري مناسبتري را نسبت به محيط در آنها به وجود آورد (شريفي درآمدي و همكاران، 1384). ماير و سالوي (1997)، هوش هيجاني را شامل توانايي براي تشخيص درست هيجانها و عواطف ديگران و پاسخ متناسب به آنها و همچنين برانگيختن، آگاهي و نظمبخشي و کنترل پاسخهاي هيجاني خويشتن ميدانند (رجايي و همكاران، 1385).
هرگونه تغيير در زندگي انسان، اعم از خوشايند و ناخوشايند مستلزم نوعي سازگاري مجدد است. روشهاي مقابله با تغييرات زندگي و تنشهاي حاصله از اين تغييرات، در افراد مختلف و بر حسب موقعيتهاي گوناگون متفاوت است. راهبردهاي مقابله، مجموعهاي از تلاشهاي شناختي و رفتاري فرد است که در جهت تعبير، تفسير و اصلاح يک وضعيت تنشزا به کار ميرود و منجر به کاهش رنج ناشي از آن شده و در تفسير و غلبه بر مشكلات زندگي مؤثر ميباشند (غضنفري و قدمپور، 1387). شيوهها يا راهبردهايي كه فرد در مقابله با موارد استرسزا به كار ميبرد، نقش اساسي در سلامت جسماني و رواني او ايفا ميكند. روانشناسان حوزه سلامت روان، براي نقش راهبردهاي مقابلهاي اهميت زيادي قائل هستند و سلامت روان را يک تعامل ميدانند؛ يعني از يكسو، نتايج انتخاب و استفاده از راهبردهاي مقابلهاي مؤثر و متناسب با تغيير و تنش محسوب ميگردد. از سوي ديگر، راهبردهاي مقابلهاي خود زمينهساز فضاي سالم رواني است که در چنين فضايي، شناخت صحيح و ارزيابي درست موقعيت تنشزا جهت انتخاب راهکار مقابلهاي مؤثر، ميسر ميکند.
بيش از دو دهه است که علاقه به پژوهش دربارة ارتباط مذهب و مقابله در بين محققان علوم اجتماعي و سلامت روان افزايش داشته است. تحقيقات نشان داده است كه مذهبيبودن بهمعناي وسيع كلمه، ميتواند آثار بحرانهاي شديد زندگي را تعديل كند (جانبزرگي، 1388، ص 36). راههاي مقابله با فشار رواني متعددند. اما نکته مهم در انتخاب راهبرد مناسب براي مقابله با فشار رواني، همخواني اين راهبردها با زمينههاي اعتقادي و فرهنگي افراد يک جامعه است؛ مسئلهاي که در تحقيقات به اثبات رسيده است (Tix & Frizer, 1998; Lewis & et al, 2005).
شيوههاى مقابله، توانايىهاى شناختى و رفتارى هستند كه توسط فرد در معرض فشار رواني بهمنظور كنترل نيازهاى خاص درونى و بيرونى، فشارآور بوده و فراتر از منابع فردى مىباشند، به كار گرفته ميشوند (دادفر، 1383). در همين راستا، مقابله دينى بهعنوان روشى كه از منابع دينى مانند دعا، نيايش، توكل و توسل به خداوند براى مقابله با فشار رواني استفاده مىكند، تعريف شده است. يافتههاى كرول و شهان (1989) نشان ميدهد ازآنجاكه اين نوع مقابلهها، هم بهعنوان منبع حمايت عاطفى و هم وسيلهاى براى تفسير مثبت حوادث زندگى هستند و مىتوانند بهكارگيرى مقابلههاى بعدى را تسهيل نمايند، بهكارگيرى آنها براى بيشتر افراد مفيد است (ميرنسب، 1389، ص 32).
دين نقش مهمي در رويارويي با استرسهاي زندگي دارد و توانايي تعديل اثر بحرانهاي شديد زندگي را دارد. از نظر پارگامنت (1999)، افراد متدين به هنگام ارزيابي نوع اول، (آيا اين رويداد بهصورت بالقوه خطرناک است؟) و ارزيابي نوع دوم، (آيا من ميتوانم با اين رويداد مقابله کنم؟)، براي مقابله با فشار رواني به خوبي از دين استفاده ميکنند؛ زيرا واکنش آنها به فشار رواني تحت تأثير عواملي مانند حمايت اجتماعي، سختکوشي شخصي، سبک مشکلگشايي آن قرار ميگيرد که در اين افراد، موجب کاهش فشار رواني ميگردد (Pargament & et al, 1991, p. 718). افراد از طريق نيايش، آداب و مناسک ديني ميتوانند تجديد قواي روانشناختي کنند. اين نيايشها، صداقت و راز و نياز حقيقي با خداوند موجب ايجاد اطمينان و آرامش در افراد ميگردد. طبيعي است که پس از انجام چنين مناسکي، افراد ميتوانند بهتر بينديشند، راهحلهاي جايگزين بهتري پيدا کنند. همينطور از طريق گريستن، بخش زيادي از فشار رواني خود را تخليه نمايند (گودرزي و همكاران، 1390).
اعتقاد افراد به اينکه خداوند انسان را آزاد آفريده است و او را مسئول رفتار خودش قرار داده، موجب ميشود تا افراد داراي جهتگيري ديني دروني، کنترل بيشتري بر اوضاع و احوال خود داشته باشند. اين راهبرد ميتواند بر واکنش عاطفي، شناختي و رفتاري انسان داراي جهتگيري ديني دروني در مقابله با فشار رواني تأثير بگذارد (جعفري، 1388). پارگامنت (2002)، بر اين باور است كه الگوي مقابله ديني بهتر ميتواند ارتباط بين دينداري و بهزيستي روانشناختي را تبيين كند. اين فرايند پيچيده و مستمر، كه بهواسطه آن دين با زندگي افراد پيوند ميخورد، به افراد فرصت ميدهد تا با فشارهاي رواني مقابله كنند (رجبي و ديگران، 1391).
خانواده بهعنوان اساسيترين واحد جامعه، بنيانگذار سلامت جسمي، فرهنگي، معنوي، رواني و اجتماعي اعضاي آن است و گراميترين نهادي است که خداوند بر آن صحه گذاشته است (احمدي، 1391، ص 229). درواقع، توجه و کمک به سلامت خانوادهها، کمک به تشکيل جامعه سالم است. يکي از اقدامات ضروري در هر جامعه، توجه به سلامت روان افراد خانوادههاي آسيبديده مانند زنان سرپرست خانوار، کودکان بيسرپرست و بدسرپرست ميباشد. خانواده جانبازان، نمونهاي از خانوادههايي است که به دليل عوارض جنگ تحميلي دچار آسيب شدهاند. خانوادههايي كه با وجود گذشت سالها از جنگ تحميلي، هنوز عوارض روحي و جسمي ناشي از آن بر فضاي خانوادهشان پايدار است و زندگي افراد آن خانواده، بهويژه همسران جانبازان را با فشار رواني توأمان كرده است.
هر جنگي مشکلات جسمي و رواني بسياري را براي افرادي که بهطور مستقيم يا غيرمستقيم درگير آن هستند، ايجاد ميکند؛ ازجمله مشکلات جسمي منجر به بروز نقص عضو ميگردد. اما جراحات رواني تا مدتها پس از جنگ گريبانگير آسيبديدگان خواهد بود. فرد آسيبديده، نهتنها از نظر رواني دچار اختلال ميگردد، محيط خانواده نيز به تأثير از وي در معرض خطر قرار ميگيرد (انيسي، 1377، ص 35). در اين خانوادهها، پدر متأثر از عوارض ناشي از جنگ است. درنتيجه، نقش او در خانواده ميتواند با کاستيهايي همراه باشد. مادران در اين خانوادهها براي پر کردن خلأهاي موجود نقش مضاعفي را ايفا مينمايند. در اين راستا، توجه ويژه به افزايش سازگاري روانشناختي و توانمندسازي همسران جانبازان، که درواقع هدايت کل خانواده جانبازان به سمت سلامت روان است، ضروري مينمايد.
با توجه به آنچه گذشت، اين مقاله بهدنبال بررسي اين فرضيههاست: 1. آموزش مهارتهاي مقابله با رويکرد اسلامي بر انطباقپذيري همسران جانبازان اثربخش است. 2. آموزش مهارتهاي مقابله با رويکرد اسلامي بر مهارتهاي بينفردي همسران جانبازان اثربخش است. 3. آموزش مهارتهاي مقابله با رويکرد اسلامي بر تابآوري همسران جانبازان اثربخش است. 4. بين تابآوري و مهارتهاي بينفردي همسران جانبازان رابطة معناداري وجود دارد. 5. بين تابآوري و انطباقپذيري همسران جانبازان رابطة معناداري وجود دارد.
از بررسي متون و تعاليم اسلامي، ميتوان روشهايي را که براي مقابله با استرس بيان شده است، استخراج نمود. در اين حوزه با سه بخش کلي روبرو هستيم: شناختي، عاطفي- معنوي و رفتاري (سلطاني رناني، 1383).
1. روشهاي شناختي: منظور شيوههايي است که با شناختها و عقايد فرد سروکار دارد. فرد با استفاده از اين شناختها، درصدد مقابله با فشار رواني برميآيد. مانند ايمان و توکل به خدا، اعتقاد به مقدرات الهي، بينش نسبت به وقوع سختيها. خداوند دربارة ايمان به مبدأ و معاد مىفرمايد: «آيا گمان کردهايد که ما شما را بيهوده آفريدهايم و شما بهسوي ما بازگشت نميکنيد» (مؤمنون: 115). همچنين ميفرمايد: «آيا انسان گمان ميکند که ما او را به حال خود رها کردهايم و بيهوده آفريدهايم» (قيامت: 36). بنابر آيات قرآن، آفرينش آسمانها و زمين براي انسان بوده است. خداوند ميفرمايند: کمال همه موجودات، مقدمه کمال انسان بوده است. همه کمالات موجودات در عالم آفرينش، کمال مقدمي براي کمال نهايي انسان هستند (بقره: 29). همچنين هدف آفرينش انسان، خلافت و جانشيني خدا ميباشد (بقره: 30).
خداوند در مورد آزمايش و امتحان ميفرمايند: «آيا مردم پنداشتند که با گفتن اينکه ايمان آورديم، رها ميشوند و هرگز مورد آزمايش قرار نميگيرند» (عنکبوت: 20). جهان صحنه آزمايش الهي است. قرآن مجيد در سورة بقره، پس از بيان مسئلة شهادت در راه خدا و زندگي جاويدان شهيدان، به مسئله آزمايش و چهرههاي گوناگون آن اشاره کرده، ميفرمايد: «بهطور مسلّم ما همه شما را با اموري همچون ترس و گرسنگي و زيان مالي و جاني و کمبودها آزمايش ميکنيم و بشارت ده صابران» (بقره: 155). خداوند در قرآن صابران را اينگونه معرفي ميکند: «آنها کساني هستند که هرگاه مصيبتي برسد، ميگويند ما از آن خدا هستيم و بهسوي او بازميگرديم» (بقره: 156). خداوند در سورة بلد ميفرمايد: «ما بشر را در آغوش رنجها و سختيها آفريدهايم» (بلد: 40). همچنين در سورة آلعمران اشاره ميکند که راههايي که انسان را از اين رنجها به آرامش و سلامت رواني ميرساند، ايمان به خداست که ناراحتيها و تشويش را از قلب آدمي ميزدايد و از هجوم هيجان و اضطراب به دل جلوگيري ميکند: «اگر ايمان داشته باشيد، نبايد ترس و اندوه به خود راه دهيد؛ زيرا با همين سرمايه ايمان بر ديگران برتري داريد» (آل عمران: 139). در سوره رعد نيز ميفرمايد: «با ياد خدا دلهاي پريشان، آرام ميشود» (رعد: 28). همچنين در سوره فتح فرموده است: «خداست که به دلهاي مؤمنان آرامش ميبخشد» (فتح: 30). در سوره يونس نيز آرامش را از آن کساني ميداند که قلبي سرشار از ايمان داشته باشند: «آگاه باش که ترس و اندوهي براي دوستان خدا نيست» (يونس: 62). داشتن نيروي تحمل دشواريها و مشکلات، مانع از ابتلاء انسان به برخي از بيماريهاي رواني است. اين نيروي ايمان است که قدرت تحمل شخص را افزايش مي دهد.
از ويژگيهاي عمده انسان، آگاهي او از رفتار خود و برخورداري از نيروي تفکر است. انسان ميتواند از رفتار خود آگاه باشد. در سوره قيامت آمده است: «بلکه انسان از وضع خود آگاه است» (قيامت: 14). همچنين انسان ميتواند در برخورد با مسائل و امور مختلف، از نيروي تفکر خود استفاده کند و به کمک نيروي تعقل و تفکر، راه درست را تشخيص دهد. خداوند در سوره انسان ميفرمايد: «ما راه را به او نشان داديم، خواه شاکر باشد و يا ناسپاس» (انسان: 3). همچنين در کنار برخورداري از هدايت الهي، با سلاح تقوا، انسان ميتواند به ارزشهاي والاي انساني برسد. ازاينرو، قرآن کريم انساني را گرامي و باارزش ميداند که از تقواي بيشتري برخوردار باشد. ميفرمايد: «همانا گراميترين شما نزد خداوند باتقواترين شماست و خداوند آگاه است» (حجرات: 13).
2. روشهاي عاطفي- معنوي: منظور از روشهاي عاطفي- معنوي اين است که فرد نوعي ارتباط عاطفي با خدا و اولياي دين برقرار کند. اين ارتباط انسان را در مواجهه با مشکلات و حل آنها مساعدت ميکند. مانند ياد خدا، دعا، توسل به ائمه معصومين و... . «اوست آنکه بر دلهاي مؤمنان، آرامش ميبخشد» (فتح: 3). قرآن كريم، در تمامي مسائل مربوط به دعا، رهنمودهاي بسيار روشن و جالبي دارد. درباره لزوم و ضرورت دعا نيز در سوره فرقان ميفرمايد: «بگو اگر دعايتان نباشد، پروردگار من اعتنايي به شما ندارد» (فرقان: 77). همچنين در سورة مؤمنون فرموده است: «پروردگارتان گفته مرا بخوانيد تا اجابتان كنم، كساني كه از پرستيدن من كبر ميورزند، به خواري به جهنم وارد خواهند شد» (مؤمنون: 60). در فرهنگ اسلامي، دعا يکي از برترين عبادات معرفي شده است. ياد خدا، سبب قوت قلب انسان است، بخصوص وقتي که انسان در شرايط سختي قرار ميگيرد.
3. روشهاي رفتاري: در اين روشها، دستورات و توصيههاي عملي در مقابله با سختيها مورد بررسي قرار ميگيرد. مانند صبر، ذکر، تفريحات سالم، روابط خانوادگي مطلوب، حمايت اجتماعي. قرآن كريم در بيان علت رسيدن بعضي از بنياسرائيل به مقام امامت و هدايت مردم، در سورة سجده ميفرمايد: «چون شكيبايي كردند و به آيات ما يقين داشتند، برخي از آنان را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما هدايت ميكردند» (سجده: 24). در مورد چگونگي پاداش صابران در آخرت، در سورة نحل خداوند به آنها وعده پاداشي بهتر از آنچه عمل كردهاند، ميدهد: «قطعاً كساني را كه شكيبايي كردند به بهتر از آنچه عمل كردند، پاداش خواهيم داد» (نحل: 96). در آيهاي ديگر، در تعيين مقدار پاداش صابران خداوند ميفرمايد: «آنانند كه به پاس آنكه صبر كردند و براي آنکه بدي را با نيكي دفع مينمايند و از آنچه روزيشان دادهايم انفاق ميكنند، دوبار پاداش خواهند يافت» (قصص: 54). همچنين در آيهاي ديگر، پاداش صابران را از حدّ و شمارش خارج ميداند: «بيترديد، شكيبايان پاداش خود را بيحساب و به تمام خواهند يافت» (زمر: 10). همه اين آيات شريف، بيانگر ارزش والاي صبر در نظام اخلاقي اسلام است. در سورة مباركه نساء، خداوند در مورد اهميت صله رحم ميفرمايد: «از خدايي که به نام او از يکديگر درخواست ميکنيد و در مورد ارحام از خدا پروا کنيد» (نساء: 1). در سوره رعد، مسائلى را بهعنوان خصوصيات صاحبان خرد بيان مىكند و سود قيامتى آن را پيشواز ملائكه از آنان در محشر و سلام فرشتگان به ايشان و عاقبت بخيرى مىداند. ازجمله آن مسائل صله رحم است: «کساني که هرآنچه را خداوند به پيوستن آن فرمان داده ميپيوندند» (رعد: 21). همچنين در سوره رعد دربارة قطع رحم ميفرمايد: «آنان كه قطع مىكنند، آنچه را خدا به پيوند آن دستور داده و فساد در زمين مىنمايند بر آنها است لعنت و براى آنان است دوزخ» (رعد: 25). بهطور کلي، مقابله با رويکرد اسلامي متکي بر باورها و فعاليتهاي ديني است. از اين طريق در کنترل فشارهاي هيجاني و ناراحتيهاي جسمي به افراد کمک ميکند. داشتن معني و هدف در زندگي، احساس تعلق داشتن به منبعي والا، اميدواري به کمک و ياري خداوند در شرايط مشکلزاي زندگي، برخورداري از حمايتهاي اجتماعي، روحاني، همگي ازجمله منابعي هستند که افراد با برخورداري از آنها ميتوانند در مواجهه با حوادث فشارزاي زندگي آسيب کمتري را متحمل شوند.
روش پژوهش
طرح پژوهش از نوع شبهآزمايشي، با پيشآزمون و پسآزمون بوده است. جامعه مورد مطالعه 70 نفر از همسران جانبازاني که فرزندانشان در دبستان پسرانه شاهد ناحيه 5 مشهد سال تحصيلي 91-92 مشغول به تحصيل بودند. روش نمونهگيري از نوع در دسترس است. بدينصورت که پرسشنامه تابآوري و هوش هيجاني در دو مقياس مهارتهاي بينفردي و انطباقپذيري توسط همه تکميل شد. 30 نفر که پايينترين نمره را در هر دو آزمون داشتند، انتخاب و به روش تصادفي ساده به دو گروه 15 نفره گواه و آزمايش تقسيم شدند. براي گروه آزمايش، 10 جلسه آموزش مهارتهاي مقابله با رويکرد اسلامي برگزار گرديد. پس از اين مدت، به منظور مقايسه اثر مداخله از هر دو گروه پسآزمون گرفته شد.
1. پرسشنامه تابآوري کانر و ديويدسون: براي اندازهگيري قدرت مقابله با فشار و تهديد، توسط کانر و ديويدسون تهيه شده است. اين پرسشنامه، داراي 25 عبارت است و هر سؤال براساس يک مقياس ليکرت به ترتيب از صفر تا چهار، نمرهگذاري شده است و حداکثر نمره 100 است. جعفري و همكاران (1388) آن را براي استفاده در ايران انطباق داده است و آلفاي کرونباخ آن را 89/0 بهدست آورده است.
2. پرسشنامه هوشبهر هيجاني بار- آن: اين آزمون داراي 90 سؤال و 15 مقياس ميباشد .مقياسهاي آزمون عبارتند از: خودآگاهي هيجاني، خودابرازي، عزت نفس، خودشکوفايي، استقلال، همدلي، مسئوليتپذيري اجتماعي، روابط بينفردي، واقعگرايي، انعطافپذيري، حل مسئله، تحمل فشار رواني، کنترل تکانش، خوشبيني، شادماني. سموعي (1379) پايايي آزمون را از طريق محاسبه آلفاي کرونباخ براي کل افراد 93/0 و رجايي و همكاران (1385) آن را 94/0 بهدست آوردند و آلفاي کرونباخ براي مؤلفة مهارتهاي بينفردي 75/0 و براي انطباقپذيري 75/0 بهدست آمد.
پژوهشگر پژوهشي، که مستقيماً به بررسي تأثير آموزش مهارتهاي مقابله با رويکرد اسلامي بر تابآوري و مؤلفه مهارتهاي بينفردي و انطباقپذيري پرداخته باشند، به دست نياورده است. ازاينرو، با صرف وقت فراوان، تلاش کرد برنامه جامعي را در خصوص آموزش مهارتهاي مقابله با رويکرد اسلامي، با بهرهگيري از منابع ديني و روانشناختي، تدوين نمايد. برنامه 10 جلسهاي آموزش مهارتهاي مقابله با رويکرد اسلامي عبارت بود از: جلسه اول: هدف آشنايي با مفاهيم فشار رواني، تعاريف، انواع و پيامدهاي آن و نگرش اسلامي در رابطه با مفاهيم ايمان به مبدأ، معاد و نقش اين اعتقادات در پيشگيري و كاهش فشار رواني. جلسه دوم: هدف شناخت از رابطه ميان فشار رواني و واكنشهاي هيجاني، نقش ارزيابي شناختي در فشار رواني و نگرش اسلامي در مورد اعتقاد به مقدرات الهي و جايگاه آن در ارزيابيهاي شناختي. جلسه سوم: هدف شناخت از فشارهاي رواني مرتبط با همسر يک جانباز بودن و نقش نگرش اسلامي در ارزيابي شناختي. جلسه چهارم: هدف آموزش تفكر مثبت و آگاهي از نگرش اسلام در مورد اميد و توكل به خدا در امور مختلف. جلسه پنجم: هدف آشنايي با مفهوم مقابله و انواع آن و ديدگاه اسلامي در مورد مفهوم صبر و نقش آن در مقابله. جلسه ششم: هدف آموزش آرامسازي بدني و ذهني و نقش ذکر و ياد الهي (نماز، دعا، توسل) در آرامسازي. جلسه هفتم: هدف آموزش حل مسئله و مواجهه با مشکلات و نگرش اسلامي در مورد اهميت تعقل در حل مسائل. جلسه هشتم: هدف آموزش مقابله از طريق ايجاد موقعيتهاي خوشايند و نگرش اسلامي در مورد روابط خانوادگي مطلوب، سفر، تفريحات سالم و شرکت در مراسم جشن و سرور. جلسه نهم: هدف آموزش مقابله با فشارهاي رواني، از طريق درک حمايت اجتماعي و نگرش اسلامي در مورد صله رحم و حضور در مجامع و محافل مذهبي (نماز جماعت، جمعه و ساير مراسم مذهبي). جلسه دهم: هدف جمعبندي کليه مطالب مطرحشده در جلسات.
در شروع جلسات، از سوي مجري آموزش به شرکتکنندگان اعلام شد که اين کارگاه آموزشي، صرفاً با شيوه سخنراني پيش نخواهد رفت. براي برگزاري زنده و فعال هر جلسه، همه افراد شركتكننده ميبايست نقش تعيينشدة خود را، با توجه به اهداف هر جلسه ايفا نمايند. مجري بهعنوان تسهيلگر، به سؤالات احتمالي شركتكنندگان پاسخ خواهد داد و جلسات گروه را در جهت اهداف طرح پيش خواهد برد. فرايند هر جلسه متشكل از مرور مفاهيم و بررسي تكاليف جلسه قبل، آموزش مستقيم به روش سخنراني، بحث گروهي، چالش فكري، جمعبندي جلسه و ارائه تکليف براي جلسه بعدي بود. روشهايي همچون بازسازي شناختي، بازي نقش، بارش فكري، بررسي سود و زيان، الگوسازي، داستانگويي و... در طول جلسات90 دقيقهاي مورد استفاده قرار گرفت. اين برنامه، هفتهاي يک جلسه به همسران جانبازان ارائه ميشد. ولي آنها در طول هفته نيز درگير برنامه بودند، به صورتي که هر جلسه حاوي تکاليف خانگي و تحقيق در زمينه مطالب مرتبط با آموزش ميشد.
يافتههاي تحقيق
پس از بررسي مفروضههاي تحليل کوواريانس، براي آزمون معناداري فرضيهها، از ANCOA و براي بررسي رابطه از روش همبستگي پيرسون استفاده گرديد.
جدول 1. ويژگيهاي جمعيتشناختي نمونه مورد مطالعه
متغير گروه تعداد ميانگين انحراف استاندارد
سن آزمايش 15 8/34 69/2
گواه 15 23/36 14/4
کل 30 52/35 85/3
تحصيلات آزمايش 15 53/12 1/1
گواه 15 27/12 29/1
کل 30 4/12 22/1
با توجه به نتايج جدول شماره 1، ميانگين سني نمونه مورد مطالعه، 52/35 سال ميباشد که ميانگين سني گروه گواه، تقريباً يک و نيم سال از گروه آزمايش بيشتر است. با اين حال، مقايسه ميانگينها (آزمون t- مستقل) نشان داد، ميانگين سني دو گروه، تفاوت معناداري با يکديگر ندارد (29/1=t و 458/0=sig). به لحاظ ميزان تحصيلات، ميانگين تحصيلات نمونه مورد مطالعه 4/12 سال ميباشد که معادل تحصيلات ديپلم و بالاتر است. مقايسه ميانگينها (آزمون t- مستقل) نشان داد، ميانگين ميزان تحصيلات دو گروه، تفاوت معناداري با يکديگر ندارد (78/0=t و 744/0=sig).
جدول 2. شاخصهاي توصيفي و نتايج تحليل کوواريانس متغيرهاي مورد مطالعه
مؤلفه خرده مؤلفه گروهها پيشآزمون پسآزمون پسآزمون پس از حذف
اثر پيشآزمون آنوا
ميانگين انحراف استاندارد ميانگين انحراف استاندارد ميانگين انحراف استاندارد F d
تابآوري - آزمايش 27/82 67/15 67/93 96/14 4/11+ 37/4 36/68 72/0
گواه 4/86 73/13 2/87 69/13 8/0+ 11/2
انطباقپذيري حل مسئله آزمايش 27/23 01/3 4/26 41/2 13/3 17/1 55/53 66/0
گواه 07/23 81/2 07/23 68/2 0 69/0
واقعگرايي آزمايش 33/18 46/3 24 05/3 67/5 11/1 86/226 89/0
گواه 13/19 29/3 19 93/2 13/0- 28/1
انعطاف پذيري آزمايش 47/18 6/3 23 67/2 53/4 19/1 69/120 82/0
گواه 19 33/2 67/18 44/2 33/0- 12/1
مجموع آزمايش 07/60 86/7 4/73 42/6 33/13+ 06/3 92/278 91/0
گواه 2/61 29/6 73/60 47/6 47/0+ 55/1
مهارتهاي بينفردي همدلي آزمايش 87/24 72/2 87/28 12/1 4 11/2 76/77 74/0
گواه 07/24 81/2 8/23 86/2 27/0- 18/1
روابط بينفردي آزمايش 27/24 35/3 28 2 73/3 06/1 78/74 74/0
گواه 93/21 24/3 93/21 26/3 0 75/1
مسئوليت پذيري آزمايش 53/25 39/2 4/29 91/0 87/3 1 9/82 75/0
گواه 2/25 37/2 25 45/2 2/0- 97/0
مجموع آزمايش 67/74 91/6 27/86 3/3 6/11+ 37/4 69/242 90/0
گواه 2/71 46/6 73/70 4/5 47/0- 64/2
نتايج جدول شماره 2 نشان ميدهد، در گروه آزمايش، در هر سه متغير مورد مطالعه در خلال آموزش، افزايش قابلملاحظهاي ديده ميشود. بنابراين، آموزش مهارتهاي مقابله با رويکرد اسلامي، بر تابآوري همسران جانبازان با اندازه اثر بهدستآمده، معادل 90/0 و بر مهارتهاي بينفردي با اندازه اثر معادل 94/0 و بر انطباقپذيري همسران جانبازان با اندازه اثر بهدستآمده، معادل 91/0 اثربخش ميباشد.
همچنين پس از حذف اثر پيشآزمون، ميانگين گروه آزمايش در پسآزمون همة مؤلفهها بهبود يافته است. بيشترين افزايش به ترتيب در مؤلفههاي واقعگرايي و انعطافپذيري ميباشد. نتايج تحليل کوواريانس نشان ميدهد كه پس از حذف اثر پيشآزمون، تفاوت معناداري بين دو گروه در مؤلفههاي هوش هيجاني وجود دارد. بنابراين، آموزش مهارتهاي مقابله با رويکرد اسلامي در بهبود خرده مؤلفههاي هوش هيجاني و تابآوري تأثير معناداري دارد. بنابراين، سه فرضيه اول يعني 1. آموزش مهارتهاي مقابله با رويکرد اسلامي بر انطباقپذيري همسران جانبازان اثربخش است. 2. آموزش مهارتهاي مقابله با رويکرد اسلامي بر مهارتهاي بينفردي همسران جانبازان اثربخش است. 3. آموزش مهارتهاي مقابله با رويکرد اسلامي بر تابآوري همسران جانبازان اثربخش است، تأييد ميگردد.
مهمترين مفروضه در تحليل کوواريانس، فرض همگوني ضرايب (شيب خط) رگرسيون ميباشد. در صورت معناداري اين مفروضه، استفاده و تفسير نتايج تحليل کوواريانس با اشکال مواجه است و در تفسير نتايج بايد احتياط نمود. با توجه به اينکه آزمون F براي همگوني ضرايب رگرسيون، در هيچيک از متغيرهاي موردمطالعه معنادار نميباشد. بنابراين، با فرض همگوني ضرايب رگرسيون، تحليل کوواريانس انجام ميشود.
با توجه به نتايج بهدستآمده، ضريب همبستگي پيرسون در سطح معناداري 01/0 بينتابآوري و مهارتهاي بين فردي 64/0 و بين تابآوري و انطباقپذيري 71/0 ميباشد. بنابراين، فرضيه چهارم؛ يعني بين تابآوري و مهارتهاي بينفردي همسران جانبازان رابطة معناداري وجود دارد. فرضيه پنجم اين پژوهش؛ يعني بين تابآوري و انطباقپذيري همسران جانبازان رابطة معناداري وجود دارد، تأييد ميشود. به بيان ديگر، بين مهارتهاي بينفردي و انطباقپذيري با تابآوري همسران جانبازان، رابطة مستقيم و معناداري در سطح 01/0 وجود دارد.
بحث و نتيجهگيري
نتايج پژوهش نشان ميدهد که سطح تابآوري آزمودنيها، تحت تأثير آموزش مهارتهاي مقابله با رويکرد اسلامي افزايش يافته است و اين با نتايج پژوهشهايي که رابطه بين مقابلههاي ديني را با سازگاري بررسي نمودهاند، همخوان است. براي نمونه، نتايج تحقيق كمپل- سيلس، كوهان و استين (2006) نشان ميدهد که انتخاب راهبردهاي مقابلهاي ميتواند بر تابآوري و نوع سازگاري فرد در شرايط همراه با فشار رواني تأثير داشته باشد. همچنين فايگين و پارگامنت (2011) در پژوهش خود، بر وجود رابطه مثبت و معنادار بين مقابلههاي ديني بر تابآوري تأکيد نمودند. شعاع کاظمي (1388) نيز در پژوهش خود نشان داد که بين مقابلههاي مذهبي و افزايش شاخصهاي سلامت روان، که يکي از مهمترين آنها سازگاري است، در بيماران مبتلا به تصلب چندگانه بافت رابطه مثبت و معناداري وجود دارد. گودرزي و همكاران (1390) به اين نتيجه دست يافتند كه نگرشهاي مذهبي سبب کاهش علائم فشار رواني در مبتلايان به اختلال استرس، پس از حادثه ميشود. يافتههاي هاشمي و جوکار (1390) نيز حکايت از آن دارد که بين تابآوري و نگرشهاي ديني در دانشجويان، رابطه معناداري وجود دارد. براي تبيين اين نتيجه ميتوان گفت: آموزش مقابله با توجه به معيارهاي مذهبي بر افزايش سطح تابآوري و سازگاري افراد بخصوص در موقعيتهاي همراه با فشار رواني تأثيرگذار است.
از ديگر نتايج اين پژوهش، ميتوان به تأثير مثبت و معناداري که آموزش مهارتهاي مقابله با رويکرد اسلامي بر مؤلفههاي انطباقپذيري و مهارتهاي بينفردي در همسران جانبازان داشته است، اشاره کرد. اين نتيجه، با پژوهشهايي که در حوزه هوش هيجاني و سلامت روان صورت گرفته است، همخواني دارد. پژوهش لوئيس و همكاران (2005) رابطه مثبت و معناداري را بين مقابلههاي مذهبي و سازگاري و اميد به زندگي نشان ميداد. پژوهش شريفي درآمدي و همكاران (1384)، که در پژوهش خود به اين نتيجه رسيدند که افزايش مؤلفههاي هوش هيجاني، بخصوص در مؤلفههاي مهارتهاي بينفردي و انطباقپذيري بر افزايش شاخصهاي سلامت روان و سازگاري تأثير مثبت و معنادار دارد. سپهريان آذر (1386) نيز در پژوهشي بر تأثير آموزش بر افزايش شاخصهاي هوش هيجاني و سلامت روان دارد، تأکيد نموده است.
همچنين نتايج اين پژوهش نشان ميدهد که بين سه متغير تابآوري، مهارتهاي بينفردي و انطباقپذيري رابطه معناداري وجود دارد. پژوهش جوادي و پرو (1387) نيز به ارتباط معنادار بين تابآوري و مؤلفههاي هوش هيجاني اشاره ميکند. با توجه به قابليت فراگيري مهارتهاي تابآوري و هوش هيجاني، ميتوان با بالا بردن يکي از آنها در راستاي ارتقاي ديگري حرکت کرد. درنتيجه، ميتوان گفت: اين راهبردها بهعنوان يک مهارت قوي و اثربخش در توانمندسازي سازگارانه همسران جانبازان مؤثر واقع شده است.
مهمترين تأثير دين براي مقابله با فشار رواني، نقشي است که در فرايند ارزيابي فشار رواني دارد. اعتقاد افراد به اينکه خداوند انسان را مختار آفريده است و او را مسئول رفتار خودش قرار داده، موجب ميشود تا افراد کنترل بيشتري بر اوضاع و احوال خود داشته باشند و نپذيرفتن واقعيتهاي غيرقابل تغيير زندگي، شرايط را در محيطهايي با فشار رواني بدتر ميکند (Pargament & et al, 1991, p. 718). همانگونه که در نتايج پژوهش ملاحظه شد، آموزش مهارتهاي مقابله با رويکرد اسلامي، توانسته است بر روي خرده مؤلفه واقعگرايي و مسئوليتپذيري تأثير مثبتي بگذارد. پذيرش واقعيتهاي غيرقابل انکار زندگي، سبب افزايش سازگاري روانشناختي و تحمل فشار رواني در همسران جانبازان شده است.
محقق در اين پژوهش، با محدوديتهايي روبهرو بود. اينکه پژوهش در نمونهاي از همسران جانبازان به اجرا درآمده است و همين امر ميزان روايي بيروني پژوهش را کاهش ميدهد. عدم انجام مطالعه پيگيري در مورد ثبات تابآوري و مهارتهاي بينفردي و انطباقپذيري در شرکتکنندگان، به دليل کمبود وقت، همچنين اينكه پژوهش حاضر در مورد آزمودنيهاي مؤنث به مرحله اجرا درآمده است، بر اين اساس، براي تأمين نتايج گروههاي مذکر، بايستي احتياط نمود.
با توجه به نتايج حاصل از اين پژوهش، پيشنهاد ميشود که اين پژوهش در نمونههاي بزرگتر، مناطق و شهرهاي مختلف اجرا شود تا امکان تعميم نتايج بهصورت فراگير امکانپذير گردد. بعد از اجراي برنامه، به فواصل زماني شش ماه، يک و دو سال پس آزمون انجام شود تا ميزان ثبات تابآوري و مهارتهاي بينفردي و انطباقپذيري در شرکتکنندگان مورد بررسي قرار گيرد. همچنين تأثير آموزش مهارتهاي مقابله با رويکرد اسلامي، بر روي گروههاي مختلفي از شرکتکنندگان با ويژگي مشترک مواجهه با فشار رواني؛ بهعنوان مثال، خانوادههاي داراي فرزند معلول، تک سرپرست، معتادان و... به اجرا درآيد و نتايج مورد بررسي قرار گيرد و برنامه آموزش مهارتهاي مقابله با رويکرد اسلامي با برنامههاي ديگر مقابله با فشار رواني مورد مقايسه قرار گيرد. سرانجام، اينکه ضرورت بيش از پيش توجه به مطالعه علمي و پژوهشي مؤلفههاي روانشناسي اسلامي و تدوين شيوههاي کاربردي متناسب با نيازهاي جامعه در حوزه سلامت رواني و مسائل مختلف روانشناختي احساس ميشود. اميد است با توجه بيشتر پژوهشگران حوزه علوم انساني، بخصوص روانشناسان به مشاوره ديني شاهد کشف و استفاده از جنبههاي مختلف روانشناختي اسلامي، براي حل مسائل و نيازهاي اساسي حوزه بهداشت رواني امروز جامعه باشيم.
- احمدي، علياصغر (1391)، روانشناسي شخصيت از ديدگاه اسلامي، چ نهم، تهران، اميرکبير.
- انيسي، جعفر (1377)، بررسي وضعيت رواني همسران جانبازان اعصاب و روان در مقايسه با همسران جانبازان غيراعصاب و روان، پاياننامه کاشناسي ارشد، روانشناسي، تهران، دانشگاه علّامه طباطبايي.
- جانبزرگي، مسعود و ناهيد نوري (1388)، شيوههاي درمانگري، اضطراب و تنيدگي (استرس)، چ دوم، تهران، سمت.
- جعفري، عيسي و همكاران، «اثربخشي آموزش مهارتهاي مقابلهاي مبتني بر مدل مارلات در پيشگيري از عود و افزايش تابآوري در افراد وابسته به مواد» (1388)، روانشناسي باليني، ش 3، ص 77-87.
- جوادي، رحمخدا و درا پرو، «رابطه هوش هيجاني و تابآوري در دانشجويان علوم بهزيستي و توانبخشي» (1387)، اعتياد پژوهي، ش 8، ص 69-80.
- دادفر، محبوبه، «بررسي نقش دين در بهداشت رواني و فرآيندهاي روان درماني» (1383)، نقد و نظر، ش 9، ص 84ـ121.
- رجايي، عليرضا و همكاران، «رابطه بين هوش هيجاني با سلامت رواني در معلمان» (1385)، انديشههاي تازه در علوم تربيتي، ش 5، ص 61-72.
- رجبي، محمد و ديگران، «ارتباط بين الگوهاي مقابله ديني با سلامت رواني و شادکامي» (1391)، روانشناسي تحولي (روانشناسان ايراني)، ش 32، ص 363-371.
- سپهريان آذر، فيروزه، «مطالعه تأثير آموزش مهارتهاي هوش هيجاني بر شيوههاي مقابله با فشار رواني» (1386)، پژوهشهاي نوين روانشناختي، ش 8، ص 65-79.
- سلطاني رناني، مهدي، «راههاي مبارزه با فشارهاي رواني از منظر قرآن» (1383)، مشکوة، ش 83، ص 65-75.
- شريفي درآمدي، پرويز و همكاران، «تأثير آموزش هوش هيجاني بر سلامت روان مادران کودکان فلج مغزي در شهر اصفهان» (1384)، دانش و پژوهش در روانشناسي، ش 26، ص 63-76.
- شريفينيا، محمدحسين، «درمان يكپارچه توحيدي، رويكرد ديني در درمان اختلالات رواني» (1388)، مطالعات اسلام و روانشناسي، ش 4، ص 65-82.
- شعاع كاظمي، مهرانگيز، «رابطه مقابلههاي مذهبي و سلامت روان در بيماران مبتلا به تصلب چندگانه بافت (MS)» (1388)، روانشناسي كاربردي، ش 9، ص 57–67.
- غضنفري، فيروزه و عزتالله قدمپور، «بررسي رابطه راهبردهاي مقابلهاي و سلامت رواني در ساکنين شهر خرمآباد» (1387)، اصول بهداشت رواني، ش 37، ص 47-54.
- گودرزي، محمدعلي و همكاران، «رابطة نگرش مذهبي و علايم اختلال استرس پس از سانحه در زلزلهزدگان شهرستان بم» (1390)، اصول بهداشت رواني، ش 2، ص 182-193.
- ميرنسب، ميرمحمود، «مقايسة رهيافتهاي مقابله مذهبي و غيرمذهبي در دانشآموزان تيزهوش و عادي مقطع دبيرستان شهر تبريز» (1389)، پژوهشهاي نوين روانشناختي، ش 18، ص 31-35.
- هاشمي، لادن و بهرام جوکار، «بررسي رابطه بين تعالي معنوي و تابآوري در دانشجويان» (1390)، مطالعات روانشناسي تربيتي، ش 13، ص 123-142.
- Bar- on, R. (2002), Bar – On Emotional Quotient Inventory (EQI), Technical Manual, Toronto, Canada, Multi- Health Systems.
- Campbell -sills. L, & et al. (2006), Relationship of Resilience to Personality, Coping, and Psychiatric Symptoms in young adults, Behavior and Individual Differences, v 33. P. 1091-1110.
- Conner, K. M; Davidson, J. R. T. (2003), Development of a new resilience scale: The Conner-Davidson resilience scale (CD-RISC). Depression and Anxiety, v 18, p. 76-82.
- Faigin, C. A, Pargament, K. I. (2011), Strengthened by the spirit: Religion, spirituality, and resilience through adulthood and aging, Resilience in aging: Concepts, research, and outcome, New York, Springer, p. 163-180.
- Garmezy, N, Masten, A. (1991), The protective role of competence indicators in children at risk, Life span developmental psychology: perspectives on stress and coping. Hillsdale, NJ: Lawrence Erlbaum Associates, p. 151-174.
- Grossman, F. K., Moore, R. P. (1994), Against the odds: Resiliency in an adult survivor of childhood sexual abuse, Life span developmental psychology: perspectives on stress and coping, p. 151-174.
- Lewis, C. A, & et al. (2005), Religious orientation, religious coping and happiness among UK adults, Personality and Individual Differences, v 37, p. 1816-1825.
- Pargament. K. I; & et al. (1999), Positiveand Negative Religious Coping with Major life Stressors, the Scientific Study of Religion, v 37, p. 710-724.
- Shah. Mukti, Thingujam, Nutankumar S, (2008), Perceived Emotional Intelligence and Ways of Coping among Students, The Indian Academy of Applied Psychology, v 34)1(, p. 83-91
- Tix, A. P, & Frizer, P. A, (1998), The use of religious coping during stress full life events: Main effects, Moderation and mediation, Consulting and Clinical Psychology, v 66, p. 411-422.