روان‌شناسی و دین، سال ششم، شماره چهارم، پیاپی 24، زمستان 1392، صفحات 105-117

    دین‌داری و کیفیت رابطه با والدین با هویت اخلاقی نقش تعدیل‌کننده‌ی خودتنظیمی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ فرهاد محمدی / دانشجوی دکتری تخصصی روان شناسی دانشگاه محقق اردبیلی / farhadmasiri65@gmail.com
    نادر حاجلو / دانشیار گروه روان‌شناسی دانشگاه محقق اردبیلی / hajloo53@UMA.AC.IR
    مینا عباسیان / کارشناس ارشد روان‌شناسی تربيتي دانشگاه تهران
    چکیده: 
    هدف این پژوهش تعیین میزان نقش تعدیل کنندگی خودتنظیمی نسبت به دین داری، کیفیت رابطه با والدین و هویت اخلاقی بود. روش این پژوهش، توصیفی و طرح پژوهش همبستگی از نوع تحلیل مسیر است. جامعه آماری، دانشجویان دختر مقطع کارشناسی دانشگاه اصفهان در سال تحصیلی 92-1391 بودند. نمونه آماری 180 نفر دانشجوی دختر به روش نمونه گیری چند مرحله ای تصادفی انتخاب شد. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه های نگرش سنج مذهب، هویت اخلاقی، خودتنظیمی و والد– کودک استفاده شد. نتایج نشان داد که مسیر دین داری به خودتنظیمی، دین داری به هویت اخلاقی نمادین، خودتنظیمی به هویت اخلاقی درونی، و خودتنظیمی به هویت اخلاقی نمادین معنا دار هستند. با لحاظ آثار غیرمستقیم دین داری بر هویت اخلاقی از طریق خودتنظیمی، ضریب اثر دین داری از طریق خودتنظیمی بر هویت اخلاقی نمادین و هویت اخلاقی درونی معنادار می باشد، اما مسیرهای کیفیت رابطه با والدین به هویت اخلاقی درونی و کیفیت رابطه با والدین به خودتنظیمی معنادار نبود. ازاین رو، می توان خودتنظیمی را به عنوان یک میانجی مناسب در رابطه بین دین داری و هویت اخلاقی در نظر گرفت. در مجموع، خودتنظیمی و دین داری نقش مهمی در ارتقاء هویت اخلاقی ایفا می کنند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Abstract: 
    The present paper seeks to determine the rate of moderating role of self-regulation in relation to religiosity, the quality of relationship with parents and moral identity. The statistical population consists of BA female students of Isfahan University in the academic year of 1391-1392 (2012-2013). The statistical sample consists of 180 female students who were selected through multi-stage random sampling. The results indicate that the path of religiosity to self-regulation, the path of religiosity to symbolic moral identity, the path of self-regulation to internal moral identity and the path of self-regulation to symbolic moral identity are significant. In terms of indirect effects of religiosity on moral identity through self-regulation, the coefficient of effect of religiosity on symbolic moral identity and internal moral identity through self-regulation is significant. The path of the quality of relationship with parents to internal moral identity and the path of the quality of relationship with parent to self-regulation are not significant. Therefore, self-regulation can be considered an appropriate intermediary in the relationship between religiosity and moral identity. Altogether, self-regulation and religiosity have an important role in the promotion of moral identity.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    در سال‌هاي اخير تحقيقات پرشماري در رابطه با اخلاق صورت گرفته است. اکثر اين پژوهش‌ها در حيطة شناخت اخلاقي بوده است. اما سؤالي که نظريه‌پردازان همواره با آن مواجه بوده‌اند ‌اين است که چرا افراد با وجود دانش و شناخت نسبت به خوب و بد امور اخلاقي، همواره در عملي کردن اخلاقيات موفق نيستند؟ خلأ بين دانش اخلاقي و رفتار اخلاقي در چيست؟ در‌حالي‌که افراد مي‌دانند رفتارهايي نظير تقلب کردن، دروغ گفتن، رفتار تهاجمي ‌و... ناپسند است؛ چرا همچنان شاهد‌ اين‌گونه رفتارها هستيم؟ در پاسخ به شکاف دانش اخلاقي و عملکرد اخلاقي، بلاسي در سال 1980 الگوي خود را تحت عنوان هويت اخلاقي مطرح کرد. الگوي خود بلاسي، متمرکز بر عبور از شناخت اخلاقي به عملکرد اخلاقي براساس ثبات و قضاوت رفتاري است (Leonard, 2010, p. 28).
    آکينو و ريد هويت اخلاقي را ‌انديشيدن در مورد شناخت و ادراک از خود، که متمرکز بر شماري از صفات اخلاقي مانند مهرباني، عدالت، بخشندگي و... است، تعريف نمودند (Aquino & Reed, 2002, p. 387). هويت اخلاقي مطرح‌شده توسط آکينو و ريد، از دو بُعد دروني‌سازي و نمادين‌سازي تشکيل شده است. بُعد دروني‌سازي جنبة خصوصي هويت اخلاقي و بُعد نمادين‌سازي جنبة عمومي آن است.
    نتايج تحقيق‌ هاردي و همكاران حکايت از اين دارد که افرادي که داراي هويت اخلاقي بالاتر مي‌باشند، سطح بالاتري از رفتار اخلاقي را دارا هستند (Hardy & et al, 2010, p. 116). اما چه عواملي ارتقا‌دهندة سطح هويت اخلاقي است؟ با فراهم بودن چه شرايطي، افراد به هويت اخلاقي دست مي‌يابند؟ از نظر‌ هاردي، هويت اخلاقي متأثر از عوامل فردي و زمينه‌اي است (Ibid). در سطح فردي مواردي ازقبيل شخصيت، تحول‌شناختي، ارزش‌ها، نگرش‌ها و تحول هويت، مي‌تواند بر شكل‌گيري هويت اخلاقي اثر بگذارد. در سطح زمينه‌اي، مهم‌ترين عامل ساختار اجتماعي است كه شامل محله، مدرسه، خانواده و نهادهايي از‌قبيل نهادهاي مذهبي و سازمان‌هاي محلي است، که در ارتقاي هويت اخلاقي مؤثرند.
    لئونارد پنج عامل زير را به‌عنوان عوامل ارتقا‌دهندة هويت اخلاقي نوجوانان بيان کرده است.
    1. شناخت اخلاقي؛ 2. خودادراکي و احساسات اخلاقي؛ 3. شخصيت؛ 4. تأثير خانواده؛ 5. ارتباط با نهادهاي اجتماعي و مذهبي. يکي از متغيرهاي فردي و زمينه‌اي، که در پژوهش حاضر به‌‌عنوان متغيري اثرگذار بر هويت اخلاقي مورد بررسي قرار مي‌گيرد، کيفيت رابطه با والدين مي‌باشد (Leonard, 2010, p. 28).
    نتايج پژوهش‌ها نشان مي‌دهند که اهداف و سبک‌هاي والدگري، با تحول ديني فرزندان مرتبط بوده و نقش بسزايي در نوع تربيت ديني فرزندان ‌ايفا مي‌کند (صادقي و مظاهري، 1386). تصور از خدا و باورهاي ديني اساسي در جوانان، با سبک‌هاي تربيتي والدين ارتباطي نزديک دارد؛ به‌طوري‌که در سبک تربيتي مقتدر، خدا در دسترس و حامي، و در سبک تربيتي مسامحه‌کارانه، خدا دور و فاصله‌دار تصور شده است (صادقي، 1385). بنابراين نگرش‌ها، اعتقادات و رفتار‌هاي والدين، که در قالب الگوي خانوادگي يا شيوه‌هاي فرزند‌پروري نمود پيدا مي‌کند، عامل بسيار مهمي ‌‌در تکوين شخصيت و تثبيت خصوصيات اخلاقي فرزندان و هويت محسوب مي‌شود.
    در خانواده‌هايي با والدين مقتدر، اظهارنظرها و ارتباط اخلاقي وسيع در تعامل کودک و والدين وجود دارد و روابط گرم ‌و صميميت نسبت به کودک در سطح بالاست (ماسن و ديگران، 1382، ص 551). برودي و همکاران نشان دادند که افرادي که والدين مذهبي دارند، کمتر به فعاليت‌هاي بزهکارانه روي مي‌آورند و رشد اخلاقي بالا‌تري دارند (Brody & et al, 1996, p. 702).
    آکينو و ريد در پژوهشي در بين 1059 دختر و پسر نوجوان، به ‌‌اين نتيجه رسيدند که والدين مي‌توانند با ارتقاء سطح هويت اخلاقي فرزندانشان، بر روابط مثبت آنها با دوستان و همسالانشان تأثير مثبت بگذارند. همچنين ‌هارت و همكاران مدلي از تحول هويت اخلاقي را توصيف کرده‌اند که در آن، تأثير محيط خانواده و شخصيت فردي را بر هويت اخلاقي نشان مي‌دهد (Hart & et al, 1998, p. 518). همان‌طور که از پيشينه پژوهشي و الگوهاي ارائه‌شده در زمينه هويت اخلاقي استنباط مي‌شود، نقش عملکرد خانواده و والدين در شکل‌گيري هويت اخلاقي، بسيار برجسته مي‌باشد. بنابراين، شايد بتوان گفت: بين کيفيت رابطه با والدين و هويت اخلاقي ارتباط وجود دارد.
    شواهدي وجود دارد که دين‌داري، نگرش ديني و ارتباطات اجتماعي، از عوامل افزايش هويت اخلاقي هستند (Leonard, 2010, p. 30). بنابراين، متغير دين‌داري به‌عنوان دومين متغير مؤثر بر هويت اخلاقي مورد بررسي قرار مي‌گيرد. کنش‌هاي اساسي دين به عبارت ديگر، فوايد و اثراتي که به‌طور طبيعي بر دين‌ورزي و دين‌داري افراد مترتب مي‌شود، در سه حوزة اساسي شناختي، عاطفي و رفتاري مورد توجه قرار مي‌گيرد. بهترين کنش دين در حوزه رفتاري، پشتيباني از اخلاق است. هيچ ديانتي نمي‌تواند ضد‌عدالت، آزادگي يا حقوق اصيل انساني باشد. در عين حال،‌ اخلاق از دين مستقل است، اما مورد تأييد و اهتمام دين است. براي بسياري از مردم تا ‌اين ارزش‌ها از ناحية يک نيروي مافوق توصيه نشود، اهميت جدي نمي‌يابد. پشتيباني دين از اخلاق به ‌اين معناست که به آدميان اطمينان‌خاطر مي‌دهد که اخلاق بر جاي استوار تکيه زده است. افزون بر اين، اجراي قانون در جامعه، کنترل و نظارت بر قاضي و محکمة قضايي، بسياري از روابط انساني، که در چارچوب محدودة قانون نمي‌گنجند، بلکه از اصول اخلاقي تبعيت مي‌کند، همگي محتاج مهار دروني است که دين عهده‌دار آن است (بهرامي، 1381).
    همچنين متغير شناختي اجتماعي خودتنظيمي در‌ اين پژوهش، به‌عنوان متغير مؤثر بر هويت اخلاقي مورد بررسي قرار مي‌گيرد. خودتنظيمي‌ اشاره به ظرفيت افراد، براي تنظيم رفتارشان مطابق با تغييرات دروني و بيروني دارد و شامل خود‌اجرايي (برنامه‌ريزي، اجرا و نظارت) است (دهقان، 1390، ص 7).
    تروينو خودتنظيمي ‌را مؤلفه‌اي مهم در مطالعات علم اخلاق مي‌داند؛ زيرا تمام افراد خودتنظيم هدفي را براي چارچوب اخلاقي، ‌ايده‌آلي و هنجاري خود دارند (همان). بندورا بيان مي‌کند که خودکارآمدي به‌عنوان يکي از ويژگي‌هاي خودتنظيمي‌، به‌طور مستقيم و مثبت با هويت اخلاقي، که معرف ديدگاه فرد در مورد ارزش‌ها و هنجارهاست، رابطه دارد (Bandura, 1991, p . 257). همچنين فقدان سازوكار خودتنظيمي، ‌منجر به کاهش درگيري در تفکر اخلاقي مي‌شود (Bryant, 2009, p. 507). هويت اخلاقي يکي از سازوكار‌هاي خودتنظيمي ‌است که منجر به عمل اخلاقي مي‌شود (Blasi, 1984, p. 130). از نظر بريانت، هويت اخلاقي پيش‌بيني‌کنندة رفتار اخلاقي در سازمان‌هاست؛ به‌ اين دليل که مانند سازوكاري‌ خودتنظيم‌گرانه به افراد انگيزه مي‌دهد تا مطابق با خود اخلاقيشان رفتار کنند، هويت اخلاقي، رفتار اخلاقي را تنظيم مي‌کند (Bryant, 2009, p. 507).
    همچنين پژوهش‌ها نشان داده است که افراد با خودتنظيمي ‌پايين، علاوه بر ضعف در نتايج تحصيلي مشکلات رفتاري و ارتباطات اجتماعي نامناسبي دارند (دهقان، 1390، ص 53). از نظر بندورا، خودتنظيمي‌ ارتباط مستقيم و مثبت با هويت اخلاقي است که به‌عنوان ديدگاه فرد در مورد ارزش‌هاست (Bandura, 1991). تجربه فرد در محيط اطرافش، بخصوص محيط زندگي و خانوادگي نقش تعيين‌كننده‌اي بر تحول ابعاد مختلف شناختي فرد از‌جمله خودتنظيمي ‌و انگيزش دارد (کارشکي، 1387، ص 20). بنابراين، تحقيقات از وجود رابطه بين خودتنظيمي ‌و کيفيت رابطه با والدين حکايت دارد. در اين پژوهش، يك مدل علّي براي تبيين روابط ميان کيفيت رابطه با والدين و دين‌داري بر دو بعد هويت اخلاقي (دروني و نمادين) از طريق نقش واسطه‌اي خودتنظيمي‌ ارائه شده است.
    روش پژوهش
    روش اين پژوهش، توصيفي و طرح پژوهش همبستگي از نوع تحليل مسير است. در‌ اين پژوهش، روابط ميان متغيرها در قالب مدل علّي مورد ارزيابي قرار مي‌گيرد. جامعه آماري شامل همه دانشجويان دختر 18 تا 25 ساله دوره کارشناسي دانشگاه اصفهان در سال تحصيلي 92-91 بود. نمونه‌گيري به صورت چند‌مرحله‌اي تصادفي انجام شد. براي انجام نمونه‌گيري، نخست از ميان دانشکده‌هاي دانشگاه، سه دانشکده علوم پايه، علوم انساني و فني مهندسي به تصادف انتخاب و نمونه‌اي به حجم 180 نفر دختر انتخاب شدند. در ‌اين پژوهش، از ابزارهاي روان‌شناختي زير استفاده گرديد.
    پرسش‌نامه رابطه والدين ـ کودک: ‌اين مقياس يک ابزار 24 سؤالي براي سنجيدن نظر جوانان و نوجوانان درباره رابطة آنان با والدينشان است. ‌‌اين مقياس، توسط فاين و همكاران ساخته شده است (Fine & et al, 1983). پرسش‌نامه رابطه والدـ کودک دو صورت دارد: يکي براي سنجيدن رابطه فرزند با مادر و يکي هم براي سنجيدن رابطه فرزند با پدر. هر دو فرم، مقياس يکسان است، بجز‌‌اينکه کلمه «پدر» و «مادر» عوض مي‌شوند. ‌اين مقياس با ضريب آلفاي 89/0 تا 94/0 براي خرده‌مقياس‌هاي مربوط به پدر و نيز آلفاي کلي 96/0 و ضرايب آلفاي 61/0(همانندسازي) تا 94/0 براي خرده‌مقياس‌هاي مربوط به مادر و نيز آلفاي کلي 96/0، از همساني دروني عالي برخوردار است. در پژوهش پرهيزگار، روايي محتوايي هر دو فرم «پرسش‌نامه والد-کودک» مورد تأييد استادان دانشگاه‌هاي تربيت معلم و الزهرا قرار گرفت (محمدی مصیری و همکاران، 1390).
    پرسش‌نامه نگرش‌سنج مذهب: ‌اين پرسش‌نامه توسط گلريز و براهني ساخته شده است. 25 سؤال دارد و براساس مقياس ليکرت از 0 تا 4 نمره‌گذاري مي‌شود و نمره کل آن 100 است. اعتبار ‌اين آزمون، از طريق ضريب همبستگي با آزمون آلپورت و رنون و ليندزي به‌دست آمده که برابر 80/0 مي‌باشد. همچنين در اعتباريابي ‌اين پرسش‌نامه، از روش گروه‌هاي شناخته‌شده نيز استفاده شده و تفاوت ميان ميانگين دو گروه عادي و مذهبي معنادار بود و ميزان تهيه‌شده بين دو گروه تفاوت مي‌گذارد. ‌اين پرسش‌نامه، در سال‌هاي اخير مورد ارزيابي مجدد قرار گرفت. پايايي ‌اين پرسش‌نامه از روش اسپيرمن- براون 63/0 و اعتبار آن برابر با 24/0 به‌دست آمده است (صادقي و ديگران، 1389).
    مقياس هويت اخلاقي: مقياس هويت اخلاقي براي سنجش دو مؤلفه هويت اخلاقي دروني و هويت اخلاقي نمادين ساخته شده است و براساس ليكرت 5 درجه‌اي نمره‌گذاري مي‌شود. ‌اين مقياس از 10 گويه تشکيل شده است که دو گوية 3 و 4 آن به صورت معکوس نمره‌گذاري مي‌شود. ‌‌اينکه فردي با ‌‌اين صفات (مراقب، دلسوز، عادل، صميمي، بخشنده، سخت‌کوش، مفيد، صادق، مهربان) باشم، احساس خوبي را به من مي‌دهد نمونه‌اي از گوية هويت اخلاقي دروني و انواع کتاب‌ها و مجلاتي را که مي‌خوانم، مرا به‌عنوان دارندة‌ اين صفات معرفي مي‌کند، نمونه‌اي از گوية هويت اخلاقي نمادين است. آکينو و ريد قابليت اعتماد ‌اين مقياس را براي بعد نمادين 82 /0 و براي بعد دروني 73/0گزارش شده است (Aquino & Reed, 2007, p. 389). بازآزمايي ‌اين مقياس، 49/0گزارش شده است. مقدار ضريب آلفاي کرونباخ‌ اين مقياس براي پژوهش حاضر 72/0 به‌دست آمد.
    مقياس خودتنظيمي: مقياس خودتنظيمي ‌توسط براون و همكاران براي سنجش مؤلفه خودتنظيمي ‌ساخته شده است و از 63 گويه تشكيل شده است (Brown & et al, 1999, p. 2). ارزيابي خودتنظيمي هفت مرحله دارد که شامل دريافت، ارزيابي، اهداف، تحقيق، برنامه‌ريزي، اجرا و سنجش است. شيوة نمره‌گذاري ‌اين مقياس، براساس ليكرت است. سازندگان ‌اين مقياس، آن را براي سنجش مولفة کلي خودتنظيمي ‌مناسب دانسته‌اند. ضريب قابليت ‌اين مقياس 91/0 گزارش شده است و در اجراي مجدد ضريب بازآزمايي آن 94/0 است.
    يافته‌هاي پژوهش
    ميانگين، انحراف معيار و هميستگي زوج متغيرهاي مورد‌مطالعه در جدول 1 خلاصه شده است.
    جدول 1: ميانگين، انحراف معيار و ماتريس همبستگي بين متغيرهاي مورد مطالعه (180=n)
    4    3    2    1    SD    M    متغير    رديف
                -    62/16    74/70    دين‌داري    1
            -    **32/0    63/26    90/201    خودتنظيمي    2
        -    09/0    08/0-    50/45    30/219    كيفيت رابطه با والدين    3
    -    12/0    **30/0    *17/0    89/2    38/15    هويت اخلاقي دروني    4
    **34/0    06/0-    *27/0    **29/0    58/4    87/14    هويت اخلاقي نمادين    5
    *05/0P< و ** 01/0P<
    با توجه به داده‌هاي جدول 1، دين‌داري با خودتنظيمي، هويت اخلاقي دروني و هويت اخلاقي نمادين؛ خودتنظيمي ‌با هويت اخلاقي دروني و هويت اخلاقي نمادين و در نهايت، هويت اخلاقي دروني با هويت اخلاقي نمادين رابطه مثبت معنا‌دار دارند.
    براي برآورد مدل از روش حداکثر احتمال و به‌منظور بررسي برازش مدل از شاخص‌هاي  ،  ، GFI، AGFI، RMSEA، NFI و CFI استفاده شد. نتايج ‌اين آزمون‌هاي نيکوئي برازش در جدول 2 آورده شده است.
    جدول 2: شاخص‌هاي نيکوئي برازش براي مدل مورد مطالعه
    معيار برازش    مقدار آماره    سطح قابل قبول    وضعيت مدل مورد مطالعه
    کاي اسکوئر (درجه آزادي)
    نسبت مجذور خي بر در جه آزادي  
    (2) 42/2
    21/1        مقدار کاي اسکوئر جدول
    كمتر از 3    برازش
    برازش
                
                
                
                
    نيکويي برازش ((GFI    99/0     (عدم برازش) تا 1 (برازش کامل)    برازش
    نيکويي برازش اصلاح‌شده ((AGFI    96/0     (عدم برازش) تا 1 (برازش کامل)    برازش
    (RMSEA) و فاصله اطمينان        (08/0-0/0)035/0    کوچکتر از 05/0    برازش
    شاخص برازش هنجار شده بنتلر- بونت ((NFI    97/0    (عدم برازش) تا 1 (برازش کامل)    برازش
    شاخص برازش تطبيقي ((CFI    99/0    0(عدم برازش) تا 1 (برازش کامل)    برازش
                
    مدل ‌اين تحقيق، از توان بالايي برخوردار است، به‌طوري‌که فاصله اطمينان RMSEA به‌دست‌آمده (08/0- 0/0) در داخل دامنه قابل قبول، يعني بين صفر تا 10/0 (تاباچنيك و فيدل، 2007) قرار مي‌گيرد. همان‌گونه که آماره‌هاي مربوط به شاخص‌هاي مختلف برازش در جدول 2 نشان مي‌دهند، مدل مورد‌مطالعه از برازش خوبي برخوردار است و مدل نظري با داده‌هاي نمونه‌اي برازش دارد. به‌طوري‌که چند شاخص مهم برازش از جمله   (05/0P>)،  ، GFI، AGFI، CFI و RMSEA، بيانگر وجود تفاوت بين ماتريس واريانس - کوواريانس نمونه‌اي و ماتريس واريانس – کوواريانس بازتوليد شده نيست. مقادير 2R نيز نشان مي‌دهد که مدل‌ اين تحقيق، 11 درصد واريانس خودتنظيمي، 11 درصد هويت اخلاقي نمادين و 10 درصد واريانس هويت اخلاقي دروني را تبيين مي‌کند.

     

    شکل 2: ضرايب مسير مدل آزمون‌شده

    بررسي پارامترهاي مدل (شکل 2) نشان مي‌دهد که ضرايب مسير دين‌داري به خودتنظيمي ‌(01/0< P)، دين‌داري به هويت اخلاقي نمادين (01/0< P)، خودتنظيمي ‌به هويت اخلاقي دروني (01/0< P)، و خودتنظيمي ‌به هويت اخلاقي نمادين (01/0< P)، تفاوت معنا‌داري از صفر دارند. ولي ساير مسيرها مناسب نبوده و ضرايب آنها معنا‌دار نيستند. بدين‌‌ترتيب، مي‌توان گفت: افراد ديندار ضمن برخورداري از خودتنظيمي ‌بالا، از هويت اخلاقي نمادين قوي برخوردارند. همچنين افرادي كه از خودتنظيمي ‌بالايي برخوردارند، هم از لحاظ هويت اخلاقي دروني و هم از لحاظ هويت اخلاق نمادين وضعيت بهتري دارند.
    با در نظر گرفتن آثار غيرمستقيم دين‌داري بر هويت اخلاقي از طريق خودتنظيمي، معلوم مي‌شود كه ضريب اثر دين‌داري از طريق خودتنظيمي، ‌بر هويت اخلاقي نمادين 09/0 و بر هويت اخلاقي دروني 10/0 مي‌باشد. كيفيت رابطه با والدين نيز از طريق خودتنظيمي ‌داراي ضريب اثر 02/0 بر هويت اخلاقي نمادين و 03/0 بر هويت اخلاقي دروني است. با توجه به نتايج به‌دست‌آمده، مي‌توان خودتنظيمي‌را به‌عنوان يك ميانجي مناسب در رابطه بين دين‌داري و هويت اخلاقي در نظر گرفت. درحالي‌كه نقش ميانجي خودتنظيمي‌ در رابطه بين كيفيت رابطه با والدين و هويت اخلاقي (دروني و نمادين)، چندان قوي نبود. با‌ اين حال، كل اثر دين‌داري (مستقيم و غيرمستقيم) بر هويت اخلاقي نمادين 27/0 و كل اثر كيفيت رابطه با والدين (مستقيم و غيرمستقيم) بر هويت اخلاقي دروني 15/0 مي‌باشد.
    بحث و نتيجه‌گيري
    در‌ اين پژوهش مدلي آزموده شد که هدف آن تعيين نقش واسطه‌اي خودتنظيمي‌ در رابطه با کيفيت رابطه با والدين و دين‌داري با هويت اخلاقي بود. در مدل مفروض، متغيرهاي کيفيت رابطه با والدين و دين‌داري به‌عنوان متغيرهاي برون‌‌زا، خودتنظيمي‌ به‌عنوان متغير ميانجي و هويت اخلاقي دروني و هويت اخلاقي نمادين، به‌عنوان متغيرهاي درون‌زا در نظر گرفته شدند. شاخص‌هاي به‌دست‌آمده نشان دادند که مدل مفروض با داده‌ها برازش قابل‌قبولي دارد.
    با بررسي داده‌هاي به‌دست‌آمده، مشخص شد که مدل پيشنهادي، در بعضي مسيرهاي فرض شده تأييد نشده است. به‌طوري‌که مسيرهاي کيفيت رابطه با والدين با هويت اخلاقي دروني و کيفيت رابطه با والدين با خودتنظيمي ‌معنادار نشد. نتايج به‌دست‌آمده از ‌اين تحقيق، در زمينه ارتباط هويت اخلاقي دروني و کيفيت رابطه با والدين با تحقيق آکينو و ريد مطابقت ندارد. براي تبيين ‌اين يافته مي‌توان گفت: هويت اخلاقي دروني چون صفات دروني‌شده در بين افراد است. بنابراين، عوامل زمينه‌اي مثل کيفيت رابطه با والدين نمي‌تواند به‌تنهايي و به‌عنوان يک عامل تأثيرگذار در شکل‌‌گيري آن نقش مؤثري‌ ايفا نمايد. به نظر مي‌رسد، عوامل فردي از قبيل شخصيت، تحول شناختي، نگرش‌ها و همچنين تحول هويت، بيشتر بر شکل‌گيري هويت اخلاقي دروني تأثيرگذار است. بلاسي بيان مي‌کند که انگيزه بنيادي براي عمل اخلاقي، پايداري خود است و هويت اخلاقي که در‌برگيرنده خود پايدار است، منجر به عمل اخلاقي مي‌شود (Zaha, 2010, p. 3). به نظر مي‌رسد، کيفيت رابطه با والدين بيشتر به‌عنوان يک منبع تغذيه عاطفي براي افراد است و کمتر مي‌تواند مسائلي مانند هويت اخلاقي دروني که جنبه خصوصي هويت اخلاقي است را تحت تأثير قرار دهد و عوامل فردي، شخصيتي و شناختي بيشتر مي‌توانند در هويت اخلاقي دروني تأثيرگذار باشند. همچنين معلوم شد که کيفيت رابطه با والدين، به صورت مستقيم بر خودتنظيمي ‌تأثيرگذار نيست. در‌ اين زمينه، مي‌توان گفت: خودتنظيمي ‌يک قابليت کنترل دروني است و سبب مي‌شود انسان‌ها بر افکار، احساسات، انگيزش و اعمال خود کنترل داشته باشند. اهميت خودتنظيمي،‌ به ‌اين دليل است که طي آن به مرور کنترل دروني رفتار جايگزين کنترل‌هاي بيروني مي‌شود. بنابراين، نقش خود در کنترل که توانايي فرد در کنترل اعمال خود در صورت نبودن فشارهاي بيروني مستقيم است، بسيار برجسته مي‌باشد و افراد خودتنظيم، كساني هستند که به‌صورت خود‌خواسته به رفتار يا راهبردهاي خود براي رسيدن به هدف مشخصي جهت مي‌دهند و بيشتر بر بازخوردهاي عاطفي، شناختي و انگيزشي خودشان تأکيد دارند تا ديگران (يا والدين) و کيفيت رابطه با والدين، که بيشتر از لحاظ عاطفي مطرح مي‌باشد، چندان نمي‌تواند در شکل‌گيري خودتنظمي‌ مؤثر باشد. در‌واقع، مي‌توان گفت: خودتنظيمي‌ توانايي فرد براي عمل کردن به‌صورت خودمختار است و افراد براساس معيارها و اهدافي که براي خود برگزيده‌اند، رفتارهاي خود را مورد قضاوت و ارزيابي قرار مي‌دهند.
    همچنين نتايج نشان داد که خودتنظيمي‌ بر هويت اخلاقي دروني و نمادين تأثير مستقيم و معنادار دارد. نتايج به‌دست‌آمده از ‌اين تحقيق، با تحقيقات ‌هارت و همكاران (1998)، بريانت (2009) و دهقان (1390) همسو مي‌باشد. افراد خودتنظيم، اراده بالايي دارند و فعالانه مي‌توانند بر رفتارهاي خود کنترل و نظارت داشته باشند و در انتها رفتار خود را ارزيابي کنند. همچنين افراد خودتنظيم، قادر به مهار رفتار خود هستند. هويت اخلاقي نيز نيازمند کنترل دروني است. هويت اخلاقي، يکي از سازوكار‌هاي خودتنظيمي‌است که منجر به عمل اخلاقي مي‌شود (Blasi, 1984, p. 130). خودتنظيمي، ‌مؤلفه‌اي مهم در مطالعات علم اخلاق است؛ زيرا تمام افراد خودتنظيم هدف بامعنايي را براي چارچوب‌هاي اخلاقي، ‌ايده‌آلي يا هنجاري خود دارند. همچنين مي‌توان گفت: افرادي که از مهارت خودتنظيمي ‌قابل قبولي برخوردارند، توانايي انطباق بيشتري با قواعد اجتماعي و بروز عمل اخلاقي مناسب‌تري دارند. افراد به موازات خودتنظيم بودن، هويت اخلاقي نمادين بالايي دارند. آنها فعالانه در فعاليت‌هايي شرکت مي‌کنند که صفات اخلاقي جنبة بارز آن فعاليت‌هاست. مثل مشارکت در فعاليت‌هاي نهادهاي کاهش فقر.
    نتايج مدل نهايي تأييد‌شده، حاکي از اين است که دين‌داري بر هويت اخلاقي دروني اثر غيرمستقيم و معنادار و بر هويت اخلاقي نمادين اثر مستقيم و معنادار دارد. ‌اين يافته، با يافته‌هاي برودي و همکاران (1996) و کارگر شولي و پاکنژاد (1382) همسو مي‌باشد. شواهد نشان مي‌دهند که دين‌داري و نگرش ديني، از عوامل افزايش هويت اخلاقي هستند (Leonard, 2010, p. 30). آثار دين‌داري و دين، در سه حوزه اساسي شناختي، عاطفي و رفتاري مورد توجه قرار مي‌گيرد. به‌طوري‌كه بهترين کنش دين و دين‌داري در حوزه رفتاري، پشتيباني از اخلاق است. بسياري از روابط انساني، که از اصول اخلاقي تبعيت مي‌کنند، نياز به مهار دروني دارند که دين عهده‌دار آن است. همچنين افرادي که از لحاظ دين‌داري در سطح بالاتري از ديگران هستند، داراي هويت اخلاقي نمادين بالايي نيز مي‌باشند. ‌اين افراد معمولاً تلاش مي‌کنند در محيط‌‌هايي فعاليت کنند که افراد ديگر در جامعه آنها را متعهد بدانند. آنها در نوع پوشش خود نيز آنچه را که ديگران مناسب فردي اخلاقي مي‌دانند، استفاده مي‌کنند.
    همچنين نتايج نشان داد که دين‌داري بر خودتنظيمي‌ نيز تأثيرگذار است. ‌اين بدان مفهوم است که افرادي که از لحاظ دين‌داري در سطح بالاتري هستند، خودتنظيم‌ترند. از خصوصيات ‌اين افراد، ‌اين است که آگاهانه و فعالانه مي‌توانند رفتارهاي احساسي و عقلاني خود را کنترل کنند. ‌اين افراد، قدرت کنترل رفتارهاي اخلاقي خود را در حيطه‌هاي فردي مانند راستگو بودن، بخشنده بودن و... دارند.
    وجود برخي تنگناهاي روش‌شناختي، لزوم تعميم محتاطانة يافته‌هاي اين پژوهش را برجسته‌تر مي‌سازد. مقطعي بودن اين پژوهش، بيانگر نقش علّي متغيرهاي کيفيت رابطه با والدين، دين‌داري و خودتنظيمي ‌نيست. از سوي ديگر، در اين پژوهش، توجهي به عوامل اجتماعي و فرهنگي، كه بر هويت اخلاقي تأثير مي‌گذارد، نشده است. پس از بررسي شاخص‌هاي برازش مدل در مدل‌يابي، مسئلة تعميم‌پذيري مدل مورد آزمون مطرح است. بررسي قابليت تعميم مدل برازش‌شده در‌ اين پژوهش، به گروه‌هاي نمونه ديگر، مي‌تواند روايي بيروني يافته‌ها را نشان دهد. باتوجه به بديع بودن سازة هويت اخلاقي و فقدان پژوهش در بافت و نمونة‌ ايراني، پيشنهاد مي‌شود در تحقيقات آتي روي نمونه‌هاي ديگر از گروه‌هاي اجتماعي و فرهنگي متفاوت نيز بررسي صورت بگيرد.

    References: 
    • بهرامي، احسان، «رابطه بين جهت‌‌گيري مذهبي، اضطراب و حرمت خود» (1381)، روان‌شناسي، ش 4، ص 336ـ247.
    • دهقان، مهناز (1390)، رابطه سرمايه‌هاي تحولي و خودتنظيمي ‌با هويت اخلاقي، پايان‌نامه کارشناسي ارشد، روان‌شناسي تربيتي، دانشکده روان‌شناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران.
    • صادقي، زهرا، «مهارت‌هاي فرزندپروري» (1385)، تازه‌هاي روان‌درماني (هيپنوتيزم)، سال 11، ش 41 و 42، ص 43-56.
    • صادقي، محمدرضا و ديگران، «وضعيت نگرش مذهبي و سلامت روان در دانشجويان دانشگاه علوم پزشکي مازندران» (1389)، مجله دانشگاه علوم پزشکي مازندران، ش 75، ص 71-75.
    • صادقي، منصوره‌السادات و علي مظاهري، «کيفيت رابطۀ والد- فرزندي، پيش‌شرط تربيت ديني فرزندان» (1386)، خانواده‌پژوهي، سال سوم، ش 9، ص 472-490.
    • کارشکي، حسين (1387)، نقش الگوهاي انگيزشي و ادراکات محيطي در يادگيري خودتنظيمي ‌دانش‌آموزان پسر پاية سوم دبيرستان‌هاي شهر تهران، پايان‌نامه دکتري، روان‌شناسي تربيتي، تهران، دانشگاه تهران.
    • ماسن، پاول هنري و ديگران (1382)، رشد و شخصيت کودک، ترجمۀ مهشيد ياسايي، تهران، مرکز نشر.
    • محمدی مصیری، فرهاد و همكارن، «نقش خودمهارگری، کیفیت رابطه با والدین و محیط مدرسه در سلامت روانی و رفتارهای ضد اجتماعی نوجوانان» (1390)، روان‌شناسی تحولی: روان‌شناسان ایرانی، سال هشتم، ش 32، ص 397-404.
    • Aquino,k. Reed, A, (2002), The self importance of moral identity, Journal of personaity and social psychology, v 83, p. 1423-1440.
    • Bandura, A, (1991), Social cognitive theory of self- regulation, Organizational Behavior and Human Decision Processes, v 50, p. 248-287.
    • Blasi, A, (1980), Bridging moral cognition and moral action: A critical review of the literature, Psychological Bulletin, v 88, p. 1-45.
    • Blasi, A, (1984), Moral identity: Its role in moral functioning. In W. Kurtines & J. Gewirtz (Eds.), Morality, moral behavior and moral development (p. 128-139). New York: Wiley. 
    • Brody, G. H., &toneman, Z., & Flor, D. (1996). Parental religiosity family processes, and      youth competence in rural, two-parent African American families. Developmental Psychology, 32, 696e706.
    • Brown, J. M., & et al, (1999), The Self-Regulation Questionnaire.
    • Bryant, P, (2009),Self-regulation and moral awareness among entreprenerurs, Journal of business, v 24, p. 505-518.
    • Fine, M. A, & et al, (1983), Long-term effects of divorce on parent-child relationship, Developmental Psychology, v 19 (5), p. 703-713.
    • Hardy, S, & et al, (2010), Moral identity and psychological distance:The case of adolescent parental socialization, Journal of adolescence, v 33، p. 111-123.
    • Hardy, S. A. Carlo, G, (2005), Identity as a source of moral motivation, Journal of human development, v 48, p. 232-256.
    • Hardy. S. A, (2010), Moral identity.VirginiaLemos,S.M.(1995).Students goals and self-regulation in the classroom, International Journal of Educational Research,v 31, p. 471-485.
    • Hart, D., & et al, (1998), Urban America as a context for the development of moral identity in adolescence, Journal of Social Issues, v 54, p. 513-530.
    • In L. VandeCreek & T. L. Jackson (Eds.), Innovations in clinical practice: A source book , v 17, p. 281-289). Sarasota, FL: Professional Resource Press.
    • Leonard,G.R. (2010), Moral identity in adolescence:A literature review, University of Asuza, California.
    • Zaha, A. N, (2010), Moral identity formation and its relationship to adolescent volunteer behavior, University of Asuza,California.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدی، فرهاد، حاجلو، نادر، عباسیان، مینا.(1392) دین‌داری و کیفیت رابطه با والدین با هویت اخلاقی نقش تعدیل‌کننده‌ی خودتنظیمی. فصلنامه روان‌شناسی و دین، 6(4)، 105-117

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    فرهاد محمدی؛ نادر حاجلو؛ مینا عباسیان."دین‌داری و کیفیت رابطه با والدین با هویت اخلاقی نقش تعدیل‌کننده‌ی خودتنظیمی". فصلنامه روان‌شناسی و دین، 6، 4، 1392، 105-117

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدی، فرهاد، حاجلو، نادر، عباسیان، مینا.(1392) 'دین‌داری و کیفیت رابطه با والدین با هویت اخلاقی نقش تعدیل‌کننده‌ی خودتنظیمی'، فصلنامه روان‌شناسی و دین، 6(4), pp. 105-117

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدی، فرهاد، حاجلو، نادر، عباسیان، مینا. دین‌داری و کیفیت رابطه با والدین با هویت اخلاقی نقش تعدیل‌کننده‌ی خودتنظیمی. روان‌شناسی و دین، 6, 1392؛ 6(4): 105-117