روان‌شناسی و دین، سال هفتم، شماره اول، پیاپی 25، بهار 1393، صفحات 31-46

    بررسی نظریه‌های همسرگزینی و نقد آنها با تکیه بر منابع اسلامی و روان‌شناسی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ هادی حسینخانی / استاديار مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني / h.hosseinkhani@yahoo.com
    مسعود جان بزرگی / دانشیار روان‌شناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه / janbo@rihu.ac.ir
    بهروز مهرام / استاديار دانشگاه فردوسي مشهد
    چکیده: 
    آمار بالای طلاق زوجین در سال های آغازین زندگی، نشانگر این است که انتخاب ناصحیح یکی از عوامل مؤثر در ناسازگاری و عدم تفاهم همسران محسوب می شود. بر این اساس، انتخاب همسر مرحله ای سرنوشت ساز در زندگی هر فرد به شمار می رود. در خصوص همسرگزینی، دیدگاه های متفاوتی از سوی روان شناسان و جامعه شناسان ارائه شده و هر یک از این دیدگاه ها، انتخاب همسر را از منظر خاص خود بررسی کرده اند. بنابراین هدف این پژوهش، که با روش توصیفی- تحلیلی انجام شد، بررسی نظریه همسان همسری، فرضیه همانندی، نظریه نیازهای مکمل و نظریه مبادله معرفی و سپس نقد آنها می باشد. در نقد دیدگاه های مذکور، علاوه بر استفاده از یافته های تجربی، منابع اسلامی نیز به کار گرفته شده است. به نظر می رسد در دیدگاه اسلامی، بر همسان همسری دینی و هماهنگی در میزان دین داری و نیز برخی خصوصیات اخلاقی از قبیل پاکدامنی تأکید و بر عدم اهمیت ابعاد دیگر همسانی تصریح شده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Review and Criticism of Theories of Mate Selection
    Abstract: 
    High statistics of divorce among couples at the early years of their joint life shows that wrong mate selection is one of the influential factors for maladjustment and misunderstanding between couples. Accordingly, mate selection is regarded a decisive stage in every individual's life. Using a descriptive-analytical method, the present paper discusses the theory of homogamy, the hypothesis of similarity, the theory of complementary needs, and the theory of exchange. Then it reviews and criticizes them. In addition to empirical findings, Islamic sources are used to criticize these views. It seems that religious homogamy, harmony in religiosity of spouses and other moral characteristics such as chastity are emphasized in Islamic view, while other dimensions of homogamy are deemphasized.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    ازدواج يکي از مهم‌ترين مراحل زندگي انسان است؛ زيرا آدمي‌ وارد رابطه‌اي مي‌شود که داشتن مسئوليت و تعهد در برابر همسر و فرزند، از لوازم آن است؛ رابطه‌اي که اگر همراه با يک انتخاب مناسب باشد، لذت‌بخش و روبه رشد، و اگر با انتخاب نامناسب همراه باشد، زجرآور و مانع رشد و شکوفايي استعدادهاي انسان مي‌شود (جاسبي و همكاران، 1386، ص 500). بر اين اساس، انتخاب درست همسر نقشي بسيار مهم و سرنوشت‌ساز در موفقيت ازدواج و سعادت خانواده ايفا مي‌کند. کارشناسان امور خانواده بر اين باورند که بسياري از مشکلات و اختلالات خانوادگي ناشي از ضعف مجاري اطلاع‌رساني، شتاب‌زدگي و عدم انجام مطالعات دقيق در مرحله گزينش، اعتماد بي‌مورد به اظهار‌نظرهاي واسطه‌ها و اطرافيان، جدي نگرفتن برخي نقاط ضعف مهم يا توجيه آنها، بزرگ‌نمايي برخي ويژگي‌هاي غيرمهم، کم‌توجهي به اوصاف بايسته و در مواردي فريب‌کاري و اغفال آگاهانه مي‌باشد (بستان، 1383، ص 173). بنابراين، مي‌توان گفت که مشکلات مربوط به انتخاب همسر، ناشي از دو ريشه اصلي است: نخست، تعيين نادرست معيارهاي انتخاب همسر و سپس، ناتواني در تطبيق معيارهاي همسر مطلوب بر فرد مورد‌نظر. در اين ميان، تعيين معيارهاي انتخاب همسر از اهميت ويژه‌اي‌ برخوردار است و ديدگاه‌هاي متعددي در اين خصوص از سوي نظريه‌پردازان روان‌شناسان اجتماعي ارائه شده است. اين مقاله، درصدد است اين نظريات را مورد بررسي قرار داده و ديدگاه مورد قبول اسلام را ارائه نمايد. بررسي اين ديدگاه‌ها براساس ديدگاه اسلام، در خصوص همسرگزيني و نيز مطالعه پژوهش‌هاي روان‌شناسان و جامعه‌شناسان در اين زمينه صورت مي‌گيرد.
    روش تحقيق
    اين پژوهش در چارچوب تحقيقات توصيفي- تحليلي قرار دارد که هدف آن بررسي و نقد نظريه‌هاي مطرح در باب همسرگزيني است. اين پژوهش، دو مرحله اصلي دارد: يکي جمع‌آوري و توصيف ديدگاه‌ها، و ديگري نقد و بررسي آنها. در مرحله نخست، ابتدا با مراجعه به منابعي که مشتمل بر تبيين نظريه‌هاي همسرگزيني بود، ديدگاه‌هاي مطرح‌شده استخراج و با کمک ساير منابع، توضيحات تکميلي در مورد هريک از نظريه‌ها ارائه و ديدگاه‌هاي مذکور توصيف شد. در مرحله دوم، با استفاده از منابع اسلامي، ديدگاه‌هاي ارائه‌شده بررسي گرديد. بدين منظور، علاوه بر آيات و روايات، سيره معصومان نيز مورد توجه قرار گرفت. افزون بر نقد نظريات با رويکرد اسلامي، با بهره‌گيري از نتايج تحقيقات تجربي، هريک از نظريه‌ها مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت.
    نظريات همسرگزيني
    در مورد اينکه همسرگزيني براساس توجه به چه ويژگي‌هايي صورت مي‌پذيرد، نظريات متعددي ارائه شده است. در اينجا به چهار نظريه مهم اشاره مي‌شود:
    1. نظرية همسان‌همسري
    يکي از اصلي‌ترين ديدگاه‌ها در خصوص انتخاب همسر، نظريه همسان‌همسري است. همسان‌همسري معمولاً به ازدواج بين همسران از يک گروه اجتماعي يکسان اشاره دارد (بيركلاند و همكاران،‌ 2003، ص 2). براساس اين اصل، افرادي که درصدد ازدواج برمي‌آيند، معمولاً کسي را براي همسري برمي‌گزينند که از بيشترين سطح همساني و مشابهت با آنان برخوردار باشد (بستان، 1383، ص 38). همسان‌همسري، مبتني بر وابستگي گروهي مي‌تواند- و واقعاً هم اين‌گونه بوده است - به صورت‌هاي گوناگوني تعيين شود؛ به وسيله زمينة اجتماعي، گروه نژادي، گروه ديني، پراکندگي منطقه‌اي، جمعيت‌شناختي يا اجتماعي، به لحاظ پيشرفت تحصيلي، از طريق گروه منزلتي يا طبقه اجتماعي فعلي (بيركلاند و همكاران،‌ 2003، ص 2). افراد مشابه از لحاظ سن، نژاد، مذهب، مليت، تحصيلات، هوش، سلامت، منزلت، نگرش، و ويژگي‌هاي بي‌شمار ديگر، به مقداري بيش از آنکه به‌صورت تصادفي يافت شود، تمايل به ازدواج با يکديگر دارند (هاگس و همكاران، 2002، ص 326). به‌عنوان نمونه، جاکوبسن و همكاران اظهار داشته‌اند که طبق سرشماري سال 1990، 9/96% زنان سفيدپوست در ايالات متحده با مردان سفيدپوست، و 2/97% مردان سفيدپوست ايالات متحده نيز با زنان سفيدپوست ازدواج کرده‌اند (جاكوبسن و همكاران، 2004، ص 443). با اينکه قوانين مخالف با ازدواج‌هاي بين نژادي در آفريقاي جنوبي تغيير کرده است، اما ازدواج با افراد همسان آشکارا قانوني مانده، و ازدواج‌هاي بين نژادي واقعاً استثنايي است (همان). البته برخي پژوهش‌ها حاکي از آن است که برخي از انواع ازدواج‌هاي همسان‌همسري، رو به کاهش گذاشته است. مانند مطالعه (فريمل و همكاران، 2008، ص 23) که نشان مي‌دهد همساني بر حسب دين و نژاد در استراليا کاهش يافته است. با اينکه معيارهاي بسياري در انتخاب يک همسر ايفاي نقش مي‌کند، اما جامعه‌شناسان اغلب همسان‌همسري و درون‌همسري را در خصوص نژاد، دين و منزلت اقتصادي– اجتماعي مورد بررسي قرار داده‌اند (كالمين،‌ 1998). در مواردي نيز ازدواج با افراد غيرهمسان ترجيح داده مي‌شود، چنانچه تحقيق بيرکلاند و هلدال در خصوص همساني تحصيلي در نيمه نخست قرن بيستم در نروژ، حاکي از آن است که در ميان ازدواج‌هاي ناهمگن، مردان احتمالاً بيش از زنان تمايل دارند تا با افراد داراي سطح تحصيلات پايين‌تر از خود ازدواج کنند. اين انعکاس اين مطلب است که مردان از پيشرفت تحصيلي برابر يا بيشتر از زنان برخوردار بوده‌اند (بيركلاند و همكاران، 2003، ص 16). محققان تأثير همساني را بر استحکام زناشويي مورد بررسي قرار داده‌اند. از‌جمله کالمين (1991) خاطرنشان ساخت که پايداري زوجين غيرهمسان پايين‌تر از زوج‌هاي همسان است (همان،‌ ص 5). البته تأثير انواع همساني بر استحکام ازدواج متفاوت مي‌باشد. تحقيقاتي که در پي مي‌آيد، گوياي اين تفاوت است: هرچند به نظر مي‌رسد که همسان‌همسري در مورد ويژگي‌هاي اجتماعي مؤثر واقع شود، اما عوامل روان‌شناختي همچون شخصيت و خلق و خو از تأثير کمتري برخوردار است (هاگس و همكاران، 2002، ص 326). بررسي فينکس (1997) در مورد ارتباط يکپارچگي اجتماعي، ناهمگني و طلاق در دو گروه با زبان‌هاي مختلف در فنلالند نيز نشان داد که همساني زباني همسران، نرخ طلاق را کاهش داده، اما راجع به تأثير همساني سن يا تحصيلات آنان تأييدي يافت نشده است. تحقيق کرافت و نيمان نيز نشان مي‌دهد که تأثير ثابت همساني براي سن مي‌تواند يافت شود: خطر طلاق با افزايش اختلاف سني رو به تزايد مي‌رود (كرافت و نيمان، 2009، ص 28). در مقابل، تأثير ثابت راجع به تحصيلات و حضور در کليسا تنها در مورد افرادي از گروه‌هاي خاص يافت مي‌شود، مانند زوجيني که هر دو همسر از سطح تحصيلات متوسط، يا بالا برخوردار بوده يا هر دو در مراسم کليسا حاضر شوند.
    نقد و بررسي
    در منابع اسلامي ‌بر لزوم همساني زوجين و تأثير آن در زندگي مشترک تأکيد و از همساني زوجين با عنوان «کفويت» ياد شده است. البته برخلاف ديدگاه همسان‌همسري در روان‌شناسي اجتماعي، که همساني زوجين را در تمامي ‌عرصه‌ها يا لااقل در عرصه‌هاي نژاد، دين و منزلت اقتصادي ـ اجتماعي لحاظ کرده است (هاگس و همكاران، 2002،‌ ص 326)، منابع اسلامي‌ معيار همساني را هماهنگي سطح ديني طرفين ازدواج مي‌دانند (کليني، 1365، ج 5، ص 337). اين منابع لزوم همساني زوجين را در برخي زمينه‌ها همچون نژاد، منزلت اقتصادي– اجتماعي، و حتي برخي از صفات اخلاقي نفي کرده‌اند. اهتمام كم اسلام به همساني نژادي از آنجا استفاده مي‌شود که اولاً، اسلام به نژاد به‌مثابه عاملي براي شناسايي افراد نگاه مي‌کند، نه امتياز و برتري اقوام و ملل بر يکديگر (حجرات: 13). ثانياً، ازدواج اولياي الهي با افرادي از نژادهاي ديگر همچون ازدواج امام حسين با شهربانو دختر يزدگرد پادشاه ساساني (طبرسي، 1403ق، ج 3، ص 387)، امام صادق با حضرت حميده مصفاة که از اشراف عجم بود (طبرسي، 1390، ص 313)، امام کاظم با حضرت تکتم که کنيزي از اهالي دورترين نقاط مغرب بود (مفيد، 1413ق، ج 2، ص 254)، و امام حسن عسکري با حضرت نرجس (مجلسي، 1403ق، ج 51، ص 9) که رومي‌ بوده‌اند، دليل روايي چنين پيوندهايي است. ثالثاً، پيشوايان دين به ازدواج‌هايي توصيه کرده‌اند که ويژگي بارز دو طرف آن تفاوت نژادي بوده است (طبرسي، 1370، ص 207؛ کليني، 1365، ج 5، ص 344؛ بستان، 1383، ص 196). منزلت اقتصادي– اجتماعي نيز معيار همساني در منابع ديني به‌شمار نمي‌رود. اين امر نيز مستند به شواهد متعددي مي‌باشد. از يک‌سو، خداوند در قرآن تقوا را ملاک کرامت افراد در نزد خود مي‌داند (حجرات: 13). از سوي ديگر، ازدواج‌هاي اولياي دين با کنيزاني (طبرسي، 1403ق، ج 3، ص 388)، که با وجود رفعت علمي‌ و معنوي (خسروي، 1380، ص 6)، از نازل‌ترين موقعيت اجتماعي برخوردار بودند، نشانگر اين مطلب است که همساني طبقه اجتماعي، عامل بسيار مؤثري در موفقيت ازدواج به‌شمار نمي‌رود. در يکي از اين موارد، امام زين‌العابدين، با کنيزي که از آن امام حسن بود، ازدواج کرد. اين خبر به گوش عبدالملک‌بن مروان رسيد. وي در نامه‌اي به حضرت نوشت که تو شوهر کنيزان گشته‌اي! امام زين‌العابدين به او نوشت: «همانا خداوند به وسيله اسلام، پستي را بلندي بخشيده و ناقص را کامل گردانيده و از فرومايگي، به ارجمندي رسانيده است. بنابراين، هيچ مسلماني پست نيست، بلکه پستي واقعي پستي جاهليت است. پيامبر خدا، خود، بنده‌اش را [از قوم خود] زن داد و با کنيزش ازدواج کرد» (کليني، 1365، ج 5، ص 346). همچنان‌که وساطت اولياي الهي در ازدواج‌هايي که طرفين آن برخاسته از طبقات متفاوت اجتماعي بوده‌اند، گواه آشکاري بر اين ديدگاه اسلام است. براي نمونه، رسول اکرم در امر ازدواج فرزند‌خوانده خود، زيد‌بن ‌حارثه، که برده‌اي آزاد‌شده توسط حضرت خديجه بود، با دختر عمه خود، زينب بنت جحش که از اشراف قريش بود، وساطت نمودند. خداوند متعال نيز پس از مشاهده کراهت زينب، به دليل اختلاف پايگاه اجتماعي آنان، در آيه‌اي زينب را از مخالفت با حکم پيامبر بر حذر داشت (احزاب: 36). به اين ترتيب، خط بطلان بر ضرورت همساني زوجين در طبقه اجتماعي کشيد. در خصوص مورد اخير، علاوه بر رواياتي که گذشت (کليني، 1365، ج 5، ص 339، 341، و 344)، حديث زير نيز گوياست. شخصي براي امام جواد نامه نوشت و در آن نظر حضرت را درباره ازدواج دختران خود و اينکه هيچ کس را همانند [و هم‌شأن خودش] نمي‌يابد، جويا شد. حضرت در پاسخ چنين مرقوم فرمودند: «آنچه را در مورد دخترانت بيان کردي و اينکه کسي را همانند خودت نمي‌يابي، دانستم؛ اما ـ خدايت رحمت کند ـ اين امر را معيار و شرط ازدواج دخترانت قرار نده؛ زيرا رسول اکرم فرمود: «هرگاه کسي که اخلاق و ديانت او را مي‌پسنديد به خواستگاري نزد شما آمد، به وي همسر دهيد؛ چراکه در غير اين صورت، فتنه و فساد بزرگي زمين را در برخواهد گرفت» (بستان، 1383، ص 196). در عين حال، تأکيد منابع اسلامي ‌بر وجود برخي خصوصيات اخلاقي مانند غيرت در مردان و نفي آن در زنان (نهج‌البلاغه، کلمات قصار124)، نشانگر آن است که همساني زوجين در همه ابعاد اخلاقي نيز از ديدگاه اسلام روا نيست.
    پژوهش‌هاي متعدد انجام‌شده در حوزه‌هاي روان‌شناسي اجتماعي نيز گرايش همه‌جانبه به همساني را در همسرگزيني به چالش مي‌کشد. در اين ميان، مي‌توان به تحقيقات اسپرچر و هتفيلد (2009)، ناکس و شاچت (2009)، وينچ (1958)، ‌هاگس (2002) و حسين‌خاني نائيني (1390) اشاره کرد. 
    2. فرضيه همانندي
    جذابيت بدني نيز در همسر‌گزيني ايفاي نقش مي‌کند. ما دوستي و معاشرت با افراد جذاب را بر افراد غيرجذاب ترجيح مي‌دهيم (هاگس و همكاران، 2002، ص 326). از نظر گنگستاد، ثورنهيل و گارورـ اپگارل ( 2005)، يک چهره متقارن جذاب‌تر است. شايد رايحه دل‌انگيز نيز با تقارن تطبيق کند. يافته‌ها حاکي از آن است که در زمان تخمک‌گذاري، زنان بوي مرداني را که از تناسب بيشتري برخوردارند، ترجيح مي‌دهند (ديبير، 2009). اما، به عقيده مورستين، (1972و 1976) و فينگلد (1988) از‌آنجا‌که به دست آوردن همسراني فوق‌العاده زيبا و خوش‌ظاهر محدود است، در زندگي واقعي به آن تمايل داريم که همسراني برگزينيم که از نظر جذابيت ظاهري شبيه به ما باشند (هاگس و همكاران، 2002، ص 326). نگاهي اجمالي به زوجين در موقعيت‌هاي عمومي، ‌به مشاهده اين امر منجر مي‌شود که افراد مايلند با کساني پيوند برقرار کنند که از نظر جذابيت بدني شبيه خودشان باشند. مرد خوش‌قيافه و زن جذاب، با هم قرار گذاشته و ازدواج مي‌کنند، حال آنکه همتايان زشت‌تر نيز با اقران خود ازدواج مي‌کنند (اسپرچر و هتفيلد، 2009). در يک پژوهش، روان‌شناسان اجتماعي سطح جذابيت هر‌يک از دو طرف زوجين واقعي را اندازه‌گيري کردند. آنها اين کار را به شيوه‌هاي مختلف انجام دادند، اما سعي کردند تا حد امکان عيني باشد. اين کار اغلب با پرسيدن از بيش از يک «داور» صورت گرفت... در اين‌باره، شواهد محکمي‌ براي فرضيه همانندي يافت شد. بين زوجين واقعي، شباهت ميان سطح جذابيت جسماني همسران تشخيص داده شد (همان).
    فرضيه همانندي عبارت از اين انديشه است که ما نوعاً زماني بيشترين نتيجه و کمترين هزينه را تجربه مي‌کنيم که در جست‌وجوي همسراني داراي ميزاني از جذابيت بدني در حد خودمان باشيم (هاگس و همكاران، 2002، ص 353). اما افراد گاهي اوقات در روابطي وارد مي‌شوند که در آن بسياري از ويژگي‌هاي مطلوب را پيشکش مي‌کنند. يک فرد مي‌تواند فقدان جذابيت را با يک شخصيت فريبنده، مهرباني، موقعيت، پول و مانند آن جبران کند. اين تصور، که افراد گهگاه مي‌توانند فقدان جذابيت را با ارائه ساير خصلت‌هاي مطلوب جبران کنند، «همانندي پيچيده» ناميده شده است. آنچنان‌که روان‌شناسان اجتماعي خاطر‌نشان مي‌کنند، نوع سنتي جور شدن آن است که يک مرد ثروتمند موفق مسن‌تر، با يک زن جذاب جوان ازدواج کند (اسپرچر و هتفيلد،‌ 2009).
    نقد و بررسي
    مهم‌ترين نقدي که بر اين فرضيه وارد است، فرو کاستن اهداف ازدواج به بُعد ناچيزي از ابعاد ازدواج، يعني جذابيت بدني است. حال آنکه از هدف‌هاي مهم ازدواج، تحصيل آرامش رواني و سکون قلبي زن و شوهر در سايه برقراري روابط عاطفي و اجتماعي بسيار نزديک با هم است (سالاري‌فر، 1385، ص 52). خداوند متعال در آيات متعددي به اين کارکرد ازدواج اشاره مي‌کند: «از نشانه‌هاي خداوند اين است که از نوع خودتان، همسراني براي شما آفريد تا در کنار آنان آرامش يابيد و ميانتان رحمت و دوستي نهاد» (روم: 21) و «او خدايي است كه (همه) شما را از يك فرد آفريد؛ و همسرش را نيز از جنس او قرار داد، تا در كنار او بياسايد» (اعراف: 189) و «آنها لباس شما هستند؛ و شما لباس آنها» (بقره: 187). بررسي منابع اسلامي ‌نشانگر آن است که عوامل زير در ايجاد آرامش رواني ميان همسران تأثير‌گذار است:
    تکامل ناشي از رفع نقص و نياز، وحدت جنس زن و شوهر، ايجاد مودت و رحمت در ميان همسران، و پوشندگي (حسين‌خاني،1390، ص 36-37). تشکيل خانواده داراي کارکردهاي ديگري همچون جامعه‌پذيري، تأمين پايگاه اجتماعي، مشروعيت، کنترل اجتماعي، و کارکردهاي اقتصادي نيز هست (بستان، 1383، ص 83). همچنين تشکيل خانواده رابطه افراد را با خداوند نزديک‌تر مي‌کند. چنانچه تحقيق گودمن و دولاهايت نشان مي‌دهد که مسيحيان، يهوديان و مسلمانان در مورد نزديک‌تر شدن به خدا از طريق ازدواج سخن گفته‌اند (گودمن و دولاهايت،‌ 2006،‌ ص 146). بنابراين، نمي‌توان انگيزه انتخاب همسر را صرفاً برخورداري وي از جذابيت‌هاي ظاهري دانست و گفت که «ما نوعاً زماني بيشترين نتيجه و کمترين هزينه را تجربه مي‌کنيم که در جست‌وجوي همسراني داراي ميزاني از جذابيت بدني در حد خودمان باشيم». ضمن آنکه نتايج پژوهش حسين‌خاني نائيني (1390، ص 180)، نشان مي‌دهد تفاوت مردان و زنان در خصوص نقش ويژگي‌هاي جسماني در ازدواج معنادار است. مردان اهتمام بيشتري به معيارهاي جسمي ‌در انتخاب همسر دارند. اين تحقيق مورد تأييد پژوهش‌هايي همچون بررسي فينگلد (1990) است که نشان مي‌دهد مردان بيشتر از زنان تحت تأثير زيبايي قرار مي‌گيرند (آذربايجاني، 1382، ص 250). همچنين پژوهش جيمبالو (1993) بيان مي‌کند که براي مردان عامل جذابيت‌هاي جسماني و رابطه جنسي، نقش مهم‌تري در رضايت‌مندي دارد (حفاظي طرقبه و همكاران، 1385). پژوهش مرداني و همكاران (1381) در خصوص زمينه‌يابي نگرش دانشجويان و هنرآموزان دختر نسبت به همسرگزيني و آينده ازدواج نيز نشان مي‌دهد که ظاهر و قيافه پسران از ديدگاه دختران، تنها از اهميتي برابر 3% نسبت به ساير مؤلفه‌ها برخوردار است. بر اين اساس، نمي‌توان مدعي شد که هر دو گروه مردان و زنان، به ميزان يکسان به جذابيت بدني در انتخاب همسر بها مي‌دهند.
    3. نظريه نياز‌هاي مکمل
    نظريه نيازهاي مکمل بيان مي‌دارد که ما به انتخاب همسراني تمايل داريم که نيازهاي آنان مخالف و تکميل‌کننده نيازهاي ماست (ناكس و شاچت، 2009،‌ ص 182). نظريه نيازهاي مکمل، به دو خصلت شخصيتي متفاوت اشاره دارد که نظير يکديگرند و آنگاه که به هم ملحق شوند، نوعي تکامل را فراهم مي‌سازند (هاگس و همكاران،‌2002، ص 326). افراد سلطه‌جو با افراد سلطه‌پذير ارتباط تکاملي مي‌يابند و افراد پرحرف، خود را مجذوب شنوندگان خوب مي‌يابند. جذابيت بين فردي بستگي به آن دارد که هر همسر چگونه انتظارات ديگري را تأمين مي‌کند و متقابلاً، چگونه با خرسندي «تناسب نقش» خود را مي‌يابد (همان). اين نياز‌هاي مکمل به اين نکته اشاره مي‌کند که شخصي علاقمند به برخورداري از مراقبت ديگري است. حال آنکه ديگري مي‌خواهد ولي نعمت چنين خيري باشد. نمونه‌هاي ديگر نيازهاي مکمل مي‌تواند با اين موارد سروکار داشته باشد: مسئوليت در برابر وظيفه‌نشناسي، اصلاح در برابر آشوبگري، و بي‌نظمي ‌در برابر نظم (ناكس و شاچت، 2009، ص 182). وينچ و همکارانش براساس ويژگي‌هاي مکمل نه مشابه، فهرستي از ۱۲ نياز اصلي و سه خصوصيت رواني ساختند که امکان انتخاب همسر مناسب را با توجه به خصوصيات رواني هر فرد توصيه مي‌کرد (هاگس و همكاران،‌ 2002، ص 326). به‌عنوان نمونه، اگر شوهر متمايل به فرماندهي باشد، بهتر است زني را انتخاب کند که داراي خصلتي مطيع باشد و يا اگر يکي از زوجين عصبي، حساس و پرخاشگر باشند، ديگري آرام و متعادل باشد، والاّ احتمال برخورد بيشتر و شکنندگي قرارداد زوجيت در صورت ازدواج دو فرد عصبي با يکديگر بيشتر خواهد بود (اعزازي، 1376، ص 101). هلن فيشر (2009) در مطالعه خود بر روي 28000 نفر از شرکت‌کنندگاني که در پايگاه (chemistry.com) به دنبال انتخاب همسر بودند، شواهدي را براي نيازهاي مکمل کشف کرد (ناكس و شاچت، 2009، ص 182). بر حسب شخصيت، «کارگردان‌ها» (تحليلي، قاطع، متمرکز) افراد «گفت‌وگوکننده» (درون‌نگر، کلامي، شهودي) را جست‌وجو مي‌کردند (همان). اين نظريه، غير از وينچ حاميان ديگري از قبيل کتسين، استروس و والر نيز دارد که ارضاي نيازهاي مختلف زوجين توسط يکديگر را يک نوع اشباع و استقلال عاطفي مي‌دانند و اين همان چيزي است که دو همسر را به نحوي پايدار به هم مي‌پيوندد.
    نقد و بررسي
    با آنکه اين نظريه شواهد و طرفداراني دارد، اما نقدهاي جدي آن را به چالش کشيده است: نخست آنکه، در کنار شواهدي که براي انتخاب براساس تفاوت وجود دارد، شواهد زياد ديگري نيز وجود دارد که انتخاب بر مبناي همساني را تأييد مي‌کند. براي نمونه، به گزارش هيتون و جاکوبسن (2000) طبق سرشماري سال 1990، 9/96% زنان سفيدپوست در ايالات متحده با مردان سفيدپوست، و 2/97% مردان سفيدپوست ايالات متحده نيز با زنان سفيدپوست ازدواج کرده‌اند (جاكوبسن و همكاران، 2004، ‌ص 443). با اينکه قوانين مخالف با ازدواج‌هاي بين نژادي در آفريقاي جنوبي تغيير کرده است، اما ازدواج با افراد همسان آشکارا قانوني مانده، و ازدواج‌هاي بين نژادي واقعاً استثنايي است (همان). البته ممکن است طرفداران اين نظريه، تفاوت‌ها را محدود به خصلت‌هاي شخصيتي دانسته و آن را به ساير حوزه‌ها از‌جمله حوزه‌هاي اجتماعي تعميم ندهند، اما با اين اشکال مواجه مي‌شوند که اين رويکرد، تنها خصلت‌هاي شخصيتي را براي ازدواج در نظر گرفته و از ساير ابعاد مهم همچون ابعاد خانوادگي، اقتصادي، جسمي ‌و... غفلت ورزيده است.
    نقد ديگر اين ديدگاه اينکه طبق اين نظريه همه بايد از نيازهاي رواني خود آگاهي يابند و خود تحليل‌گر باشند، حال آنکه گزينش همسر با آگاهي و تخصص صورت نمي‌پذيرد (داودخاني، 1385). البته هر فردي نسبت به برخي خصوصيات شخصيتي خويش آگاهي دارد، ولي اين به معناي آگاهي و اشراف کامل به تمامي ابعاد شخصيتي خويش نيست، وگرنه نيازي به آزمون‌هاي متعدد شخصيت وجود نداشت. وايت نيز در مقام نقد اين نظريه مي‌گويد: «چون نيازهاي ما متفاوت است، پس ممکن نيست که دو نفر با هم بمانند» (ناكس و شاچت،‌ 2009،‌ ص 183). به اين معنا که هر فرد بايد براي ويژگي‌هاي متعدد خود، ويژگي‌هاي مقابل آنها را در طرف مقابل در نظر گرفته و او را براي همسري انتخاب کند. تحقق چنين امري نيز به غايت دشوار است.
    همچنين پرسش‌هايي در خصوص اين نظريه مطرح شده است. ازجمله: آيا همچنان‌که تأمين نيازهاي شخصيتي از طريق انتخاب همسر ميسر است، از راه‌هايي غير از روابط زوجين امکان‌پذير نيست؟ آيا افراد در طول زمان تغيير نمي‌کنند؟ (همان).
    با بررسي ديدگاه اسلام در خصوص همسرگزيني نيز مي‌توان شواهدي بر ضعف اين نظريه ارائه کرد:
    الف. اسلام همساني ديني را شرط لازم براي تحقق ازدواج دائم دانسته (موسوي خميني، بي‌تا، ج 2، ص 285) و مسلمانان را از برقراري پيوند زناشويي با مشرکان و کافران برحذر مي‌دارد (بقره: 221؛ ممتحنه: 10). علاوه بر اين، لازم مي‌داند که افراد براي ازدواج، همسراني هم‌تراز از لحاظ ميزان دينداري انتخاب کنند (کليني، 1365، ج 5، ص 339).
    ب. برخي معيارهاي همسرگزيني به‌طور مطلق مورد اهتمام اسلام قرار گرفته و صرف نظر از اينکه اين معيار در فرد انتخاب‌گر وجود دارد يا نه، تأکيد شده که اين ويژگي‌ها را در انتخاب همسر لحاظ کند. مثلاً، توصيه شده همسراني برگزينند که از خصوصيات زير برخوردار باشند: حسن خلق (کليني، 1365، ج 5، ص 563)، شکرگزاري (راوندي، بي‌تا، ص 48)، عفت‌ورزي (مائده: 5؛ نساء: 25)، آرامش‌گري (روم: 20)، زايايي (کليني، 1365، ج 5، ص 333)، زيبايي (همان، ص 323) و تمايل جنسي (همان، ص 324).
    ج. اسلام ازدواج مؤمنان با افراد آلوده را ممنوع کرده و به اين‌گونه افراد تنها اجازه داده که با همتايان خود يا مشرکان ازدواج نمايند (نور: 3 و 26).
    4. نظريه مبادله
    نظريه مبادله تأکيد مي‌کند که انتخاب همسر مبتني بر ارزيابي فردي است که بيشترين پاداش را در قبال کمترين هزينه ارائه مي‌کند. اين پنج مفهوم به تبيين فرايند مبادله کمک مي‌کند:
    1. پاداش‌ها: پاداش‌ها رفتارهايي (طرف شما به ديده عشق به شما مي‌نگرد)، کلماتي (دوستت دارم)، منابعي (زيبا يا دلپذير بودن، داشتن وسيله نقليه، آپارتمان، و پول)، و خدماتي (غذا پختن يا تايپ کردن براي شما) است که طرف مقابل شما فراهم مي‌کند، و شما به خاطر اين امور که برايتان ارزشمند است، ارتباط را تداوم مي‌بخشيد.
    2. هزينه‌ها: هزينه‌ها جنبه‌هاي نامطبوع روابط‌اند. يک زن هزينه‌هاي مرتبط با دچار شدن به همسر خود را چنين معرفي مي‌کند: «او مواد مخدر مصرف مي‌کند، شاغل نيست، 9 ساعت دور از خانه به سر مي‌برد». هزينه‌هايي که همسر چنين خانمي ‌در ارتباط با او مي‌پردازد، شامل اين موارد است: «او مرا آزار مي‌دهد، او روابط جنسي را نمي‌پسندد»، و «در‌صورتي‌که ما با هم ازدواج کنيم، او مي‌خواهد مادرش با ما زندگي کند». اينگلدزباي و همکاران (2003) ميزان همبستگي خصلت‌هاي مختلف را با کاهش جذابيت يک فرد در موقعيت ازدواج برآورد کرده‌اند (اينگلدزباي و همكاران، 2003). نامطلوب‌ترين خصايص عبارتند از: بي‌علاقگي به جنس مخالف، مشکلات الکل يا مواد مخدر داشتن، بيماري مسري جنسي، و تنبلي.
    3. منفعت: منفعت آن هنگام اتفاق مي‌افتد که پاداش‌ها بر هزينه‌ها غلبه کند. زوجين محتملاً به روابط خود پايان مي‌دهند و در جست‌وجوي فرد ديگري برمي‌آيند که ارتباط با او سود تضمين شده بالاتري داشته باشد، مگر اينکه آنان به دريافت منفعتي از باقي ماندن با هم اشاره کنند.
    4. زيان: زيان هنگامي‌ روي مي‌دهد که هزينه‌ها بر پاداش‌ها غلبه کند.
    5. جايگزين: فرد ديگري است که اينک در دسترس است و منفعت تضمين‌شده بالاتري ارائه مي‌کند.
    به‌طور خلاصه، نظريه مبادله بيان مي‌كند که افراد درگير در ارتباط رضايت‌بخش متقابل به تبادل رفتارهايي مي‌پردازند که هزينه اندک و سود سرشار دارد (هاگس و همكاران،‌ 2002، ص 326). زن و مرد براساس نيازهاي اجتماعي و دروني در‌مي‌يابند که تشکيل خانواده مي‌تواند براي آنها پاداش‌هايي را به همراه آورد که در جاي ديگري يافت نمي‌شود. اين پاداش‌ها مي‌تواند درون‌ذاتي و معنوي باشد، مانند محبت و احترام و عشق و تفاهم و تعالي، يا مي‌تواند برون‌ذاتي باشد، مانند مهريه و جهيزيه، خانة مستقل و استقلال مادي. بر اين اساس، افراد جذب يکديگر مي‌شوند. چنانچه اين پاداش‌ها به نحو شايسته‌اي برآورده گردد، خانواده تشکيل شده و دوام مي‌يابد. جنس پاداش‌هايي، که زن و مرد در اختيار يکديگر مي‌گذارند، متفاوت است (بصيري، 1389). باس و بارنز (1986)؛ ايگلي و وود (1999) و ‌هاوارد و همکاران (1987) معتقدند در جامعه، زنان به نقش‌هايي واگذار مي‌شوند که داراي قدرت کمتر و دستيابي کمتر به منابع است. زنان براي دستيابي به قدرت و دسترسي به منابع، خصوصياتي را در همسر آينده خود جست‌وجو مي‌کنند. به نوبت، زنان در مقابل کالايي که دريافت کرده‌اند، اموري از قبيل زيبايي جسمي، باروري و لذت جنسي را ارائه مي‌کنند (شوميك و اليزابت،‌ 2007، ص 36).
    نقد و بررسي
    اين نظريه بر اين فرض استوار است که زنان از دستيابي به قدرت و دسترسي به منابع محروم باشند و صرفاً براي رفع اين محروميت ازدواج کنند. در‌حالي‌که به‌ويژه در جوامع امروز، بخش عمده‌اي از زنان از قدرت و امکانات لازم برخوردارند. در عين حال، خود را بي‌نياز از ازدواج نمي‌دانند. ضمن آنکه زمينه‌يابي نگرش دختران نسبت به همسر‌گزيني  نيز نشانگر آن است که وضعيت اقتصادي پسران در نظر دختران، تنها از اهميتي بالغ بر 4% برخوردار است (مرداني و همکاران، 1381). از سوي ديگر، اين نکته نيز که مردان تنها به انگيزه دريافت اموري چون زيبايي جسمي، فرزندآوري و لذت جنسي اقدام به ازدواج کنند، قابل ترديد است؛ زيرا اولاً، دريافت اين امور منوط به ازدواج نيست و مردان مي‌توانند آنها را از ارتباطات خارج از چارچوب خانواده نيز تحصيل کنند. ثانياً، مردان با ازدواج به نتايج ديگري همچون آرامش، تکامل و... که از قبيل امور ظاهري نيستند، نيز خواهند رسيد. البته براساس يافته‌هاي پژوهش حسين‌خاني نائيني، ميانگين ويژگي‌هاي اخلاقي، خانوادگي، اقتصادي و جسماني بين پاسخ‌گويان دختر و پسر تفاوت معنا‌داري دارد (حسين‌خاني، 1390، ص 180)‌. در ويژگي‌هاي اخلاقي، خانوادگي و اقتصادي، دختران نمره بالاتري دريافت نموده‌اند و در ويژگي‌هاي جسماني، پسران نمره بيشتري دريافت نموده‌اند، اما اين امر صرفاً اهميت بيشتر پسران به امور جسمي، و دختران به امور اقتصادي را ثابت مي‌کند. بنابراين، برداشت اين مطلب که پسران تنها به امور جسمي ‌و دختران تنها به امور اقتصادي بها مي‌دهند، نادرست به نظر مي‌رسد. اين رويکرد با چشم‌پوشي از کارکردهاي معنوي ازدواج، تنها کارکرد آن را تبادل امکانات مادي دانسته است. در‌حالي‌که يافته‌هاي پژوهش مذکور حاکي از اين است که کارکردهاي فوق بخش ناچيزي از کارکردهاي تشکيل خانواده از ديدگاه اسلام را در بر‌مي‌گيرد (همان، ص 20ـ28). در منابع اسلامي، کارکردهاي مهم ديگري همچون آرامش‌بخشي، پرورش فرزند، و تقويت ارتباطات اجتماعي نيز براي تشکيل خانواده مطرح شده است که تمرکز بر مبادلات صرفاً مادي را منتفي مي‌سازد.
    بحث و نتيجه‌گيري
    در اين تحقيق، چهار نمونه از مهم‌ترين نظريات مربوط به همسرگزيني مورد بررسي قرار گرفت. نخستين نظريه ديدگاه همسان‌همسري بود. براساس اين اصل، افرادي که در‌صدد ازدواج بر‌مي‌آيند، معمولاً کسي را براي همسري برمي‌گزينند که از بيشترين سطح همساني و مشابهت با آنان برخوردار باشد. اما منابع اسلامي ‌معيار همساني را هماهنگي سطح ديني طرفين ازدواج مي‌دانند. اين منابع، لزوم همساني زوجين را در برخي زمينه‌ها همچون نژاد، منزلت اقتصادي– اجتماعي، و حتي برخي از صفات اخلاقي نفي کرده‌اند. علاوه بر اين، پژوهش‌هاي متعدد انجام‌شده در حوزه‌هاي روان‌شناسي اجتماعي نيز گرايش همه‌جانبه به همساني را در همسرگزيني به چالش مي‌کشد.
    ديدگاه دوم، يعني فرضيه همانندي عبارت از اين انديشه است که ما نوعاً زماني بيشترين نتيجه و کمترين هزينه را تجربه مي‌کنيم که در جست‌وجوي همسراني داراي ميزاني از جذابيت بدني در حد خودمان باشيم. مهم‌ترين نقدي که بر اين فرضيه وارد است، فرو کاستن اهداف ازدواج به بعد ناچيزي از ابعاد ازدواج يعني جذابيت بدني و تأمين نياز جنسي است. پژوهش‌هاي انجام گرفته در اين زمينه نيز نشان مي‌دهد که تفاوت مردان و زنان در خصوص نقش ويژگي‌هاي جسماني در ازدواج معنادار است و مردان اهتمام بيشتري به معيارهاي جسمي‌ در انتخاب همسر دارند.
    نظريه نيازهاي مکمل به دو خصلت شخصيتي متفاوت اشاره دارد که نظير يکديگرند و آن‌گاه که به هم ملحق شوند، نوعي تکامل را فراهم مي‌سازند. بر اين اساس، افراد در همسرگزيني در جست‌وجوي مواردي هستند که داراي خصوصيات شخصيتي متفاوت و در عين حال مکمل آنها باشند. با آنکه اين نظريه شواهد و طرفداراني دارد، اما در کنار شواهدي که براي انتخاب براساس تفاوت وجود دارد، شواهد زياد ديگري نيز وجود دارد که انتخاب بر مبناي همساني را تأييد مي‌کند. نقد ديگر اين ديدگاه اين است که طبق اين نظريه، همه بايد از نيازهاي رواني خود آگاهي يابند و خود تحليل‌گر باشند. حال آنکه گزينش همسر با آگاهي و تخصص در خصوص ويژگي‌هاي شخصيتي صورت نمي‌پذيرد. در ديدگاه اسلامي ‌نيز اين نظريه مقبول نيست؛ چراکه از نظر اسلام اساساً هم‌شأني دو همسر بر مبناي همساني ديني توجيه مي‌شود، ضمن آنکه برخي ويژگي‌هاي همسر شايسته از ديدگاه اسلام به‌صورت مطلق و صرف‌نظر از آنکه اين خصوصيت در انتخاب‌گر وجود دارد يا نه، مورد تأکيد قرار گرفته است.
    بالاخره نظريه مبادله تأکيد مي‌کند که انتخاب همسر مبتني بر ارزيابي فردي است که بيشترين پاداش را در قبال کمترين هزينه ارائه مي‌کند. در جامعه، زنان به نقش‌هايي واگذار مي‌شوند که داراي قدرت کمتر و دستيابي کمتر به منابع است. زنان براي دستيابي به قدرت و دسترسي به منابع، خصوصياتي را در همسر آينده خود جست‌وجو مي‌کنند و در مقابل کالايي که دريافت کرده‌اند، اموري از قبيل زيبايي جسمي، باروري و لذت جنسي را ارائه مي‌کنند. اين رويکرد با چشم‌پوشي از کارکردهاي معنوي ازدواج، تنها کارکرد آن را تبادل امکانات مادي دانسته است، در‌حالي‌که کارکردهاي فوق، بخش ناچيزي از کارکردهاي تشکيل خانواده از ديدگاه اسلام و مسيحيت را در‌برمي‌گيرد. همچنين اين نظريه بر اين فرض استوار است که زنان از دستيابي به قدرت و دسترسي به منابع محروم باشند و صرفاً براي رفع اين محروميت ازدواج کنند. در‌حالي‌‌که به‌ويژه در جوامع امروز، بخش عمده‌اي از زنان از قدرت و امکانات لازم برخوردارند. در عين حال، خود را بي‌نياز از ازدواج نمي‌دانند. از سوي ديگر، اين نکته نيز که مردان تنها به انگيزه دريافت اموري چون زيبايي جسمي، فرزندآوري و لذت جنسي اقدام به ازدواج کنند، قابل ترديد است.
    در ديدگاه اسلام، بر همسان‌همسري ديني و هماهنگي در ميزان دين‌داري و نيز برخي خصوصيات اخلاقي از قبيل پاکدامني تأکيد و بر عدم اهميت ابعاد ديگر همساني تصريح شده است. دو پژوهش حسين‌خاني نائيني (1390، ص40-74؛ 1389، ص 21-44) به تفصيل، معيارهاي همسرگزيني از ديدگاه اسلام و ميزان اهميت هريک را مورد بررسي قرار داده است.
     

     

    References: 
    • نهج‌البلاغه،‌ بي‌تا، ترجمة ناصر مکارم شیرازی، قم، مؤسسه مطبوعاتی هدف.
    • اعزازي، شهلا، 1376، جامعه‌شناسي خانواده، تهران، روشنگران و مطالعات زنان.
    • آذربايجاني، مسعود و ديگران، 1382، روان‌شناسي اجتماعي با نگرش به منابع اسلامي، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
    • بستان، حسين، 1383، اسلام و جامعه‌شناسي خانواده، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
    • بصيري، هدي، (آبان 1389)، خانواده و زناشويي به‌مثابة فراگرد مبادله، <http://anthropology.ir/node/7540
    • جاسبي، منيژه و همكاران، 1386،‌ «بررسي رابطه بين ميزان صميميت در خانواده اصلي و رضايت زناشويي زنان» در: مجموعه مقالات تقويت نظام خانواده و آسيب‌شناسي آن، قم، مؤسسة آموزشي‌ و پژوهشي امام خميني..
    • حسين‌خاني ناييني، ‌هادي، 1390، معيارهاي انتخاب همسر از ديدگاه اسلام و ساخت مقياس آن، پايان‌نامه دكتري، روان‌شناسي تربيتي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • ـــــ ، 1389،‌ «معيارهاي انتخاب همسر از ديدگاه اسلام»، اسلام و پژوهش‌هاي تربيتي، ش 4، ص 21-44.
    • حفاظي طرقبه، ميترا و همكاران،‌ 1385، «بررسي ارتباط بين اجزاء عشق و رضايت‌مندي زوجي»، مجله دانشگاه علوم پزشکي مازندران، ش 54، ص 99ـ109.
    • خسروي، موسي، 1380، زندگاني حضرت علي‌بن‌موسي الرضا، تهران، اسلاميه.
    • داود‌خاني، محسن، 1385، جامعه‌شناسي همسريابي، بر‌گرفته از: social82.blogfa.com/catـ17.aspx
    • راوندي، سيدفضل‌الله، بي‌تا، النوادر للراوندي، قم، دار‌الکتاب.
    • سالاري‌فر، محمدرضا، 1385، خانواده در نگرش اسلام و روان‌شناسي، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
    • طباطبائي، سيدمحمدحسين، بي‌تا، الميزان في تفسير القرآن، قم، جامعه مدرسين.
    • طبرسي، احمد‌بن‌علي، 1403ق، الاحتجاج علي اهل اللجاج، ترجمة نظام‌الدين احمد غفاري مازندراني، تهران، مرتضوي.
    • طبرسي، فضل‌بن‌حسن، 1390، اعلام الوري باعلام الهدي، تهران، اسلاميه.
    • قرائتي، محسن، 1376، تفسير نور، قم، مؤسسه در راه حق.
    • کرمي‌حويزي، محمد، 1402ق، التفسير لکتاب الله المنير، قم، چاپخانه علميه.
    • کليني، محمد‌بن‌يعقوب، 1365، کافي، تهران، دار‌الکتب الاسلاميه.
    • مجلسي، محمدباقر، 1403ق، بحار‌الانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء.
    • مرداني، صديقه و همكاران، 1381، «بررسي و زمينه‌يابي نگرش دانشجويان و هنرآموزان دختر نسبت به همسرگزيني و آينده ازدواج» در: خلاصه مقالات ازدواج دانشجويي راهکارها و چالش‌ها، اصفهان، دانشگاه صنعتي اصفهان، ص 27ـ28.
    • مصباح، محمد‌تقي، 1384، اخلاق در قرآن، تحقيق و نگارش محمدحسين اسکندري، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • مفيد، محمد‌بن محمد‌بن نعمان، 1413ق، الإرشاد في معرفة حجج‌الله علي العباد، قم، کنگره شيخ مفيد.
    • موسوي خميني، سيدروح‌الله، بي‌تا، تحرير‌الوسيله، قم، اسماعيليان.
    • Birkelund, & et al, 2003, Who Marries Whom? Educational Homogamy in Norway. DEMOGRAPHIC RESEARCH.VOLUME 8. ARTICLE 1. P. 1-30. Retrieved from http:// www. oekonomi. uio. no/ memo/ memopdf/ memo 2800. p
    • Dibear, 2009, Factors In Human Mate Selection, Barrels of Information & How to Guides. Retrieved from www.infobarrel.com/ Factors In Human M.‏
    • Finnks, Fjalar, 1997, Social Integration, Heterogeneity, and Divorce: The Case of the Swedish ـ speaking Population in Finland, Finland ActaSociologica,v 40, N 3, p. 263ـ277.
    • Frimmel, & et al, 2008, Assortative Mating and Divorce in Austria, JohannesKeplerUniversitat Linz, www.oeaw.ac.at/vid/download/col091020rw.pdf.
    • Goodman, Michael. A. & David, C. Dollahite, 2006, How Religious Couples Perveive the Influence of God in Their Marriage. Review of Religious Research, v 48, N 2, p. 141ـ155.
    • Hughes, & et al, 2002, Sociology: the core. New York, McGrawـ Hill Higher Education.
    • Ingoldsby, Bron. B., & et al, 2003, Mate Selection Across Cultures explores. Sage Publications.
    • Jacobson, C. K., & et al, 2004, Inter Racial Marriages in South Africa. Contributors, Journal of Comparative Family Studies, v 35, P. 443.
    • Kalmijn, Matthijs, 1998, Intermarriage And Homogamy: Causes, Patterns,Trends, Annual Review of Sociology,v 24, p. 395 421.
    • Knox, David. &Carolin. Schacht, 2009, Choices in Relationships: An Introduction to Marriage and the Family. Wadsworth: Cengage Learning. Inc.
    • Kraft, Kornelius.,& Stefanie. Neimann, 2009, Impact of Educational and Religious Homogamy in Marital Stability.Discussion Paper.
    • Shoemake, & Elizabeth. G, 2007, Human Mate Selection Theory: An Integrated Evolutionary and Social Approach, Journal of Scientific Psychology, p. 35-41.
    • Sprecher, S. & Hatfield, E, (in press/2009), Matching hypothesis. In H. Reis & S. Sprecher (Eds.) Encyclopedia of human relationships, New York: SAGE.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسینخانی، هادی، جان بزرگی، مسعود، مهرام، بهروز.(1393) بررسی نظریه‌های همسرگزینی و نقد آنها با تکیه بر منابع اسلامی و روان‌شناسی. فصلنامه روان‌شناسی و دین، 7(1)، 31-46

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    هادی حسینخانی؛ مسعود جان بزرگی؛ بهروز مهرام."بررسی نظریه‌های همسرگزینی و نقد آنها با تکیه بر منابع اسلامی و روان‌شناسی". فصلنامه روان‌شناسی و دین، 7، 1، 1393، 31-46

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسینخانی، هادی، جان بزرگی، مسعود، مهرام، بهروز.(1393) 'بررسی نظریه‌های همسرگزینی و نقد آنها با تکیه بر منابع اسلامی و روان‌شناسی'، فصلنامه روان‌شناسی و دین، 7(1), pp. 31-46

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسینخانی، هادی، جان بزرگی، مسعود، مهرام، بهروز. بررسی نظریه‌های همسرگزینی و نقد آنها با تکیه بر منابع اسلامی و روان‌شناسی. روان‌شناسی و دین، 7, 1393؛ 7(1): 31-46