روان‌شناسی و دین، سال هفتم، شماره اول، پیاپی 25، بهار 1393، صفحات 81-95

    رابطه‌ی تنظیم هیجانی و اعتقادات مذهبی با راهبردهای حل تعارض با والدین در دانشجویان

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    پرویز عسگری / استادیار گروه روان‌شناسي دانشگاه آزاد اسلامی اهواز / askary47@yahoo.com
    ✍️ سحر صفرزاده / عضو هیئت علمي‌ گروه روان‌شناسي دانشگاه آزاد اسلامی اهواز / safarzadeh1152@yahoo.com
    چکیده: 
    هدف از این پژوهش، شناسایی رابطۀ تنظیم هیجانی و اعتقادات مذهبی با راهبردهای حل تعارض با والدین در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز بود. جامعه‌ی آماری شامل کلیه دانشجویان مشغول به تحصیل (92-91) در دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز و نمونه شامل 200 نفر (100 دختر و 100 پسر) بود که به روش تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از سه پرسش نامۀ تنظیم هیجانی، اعتقادات مذهبی آرین و مقیاس تاکتیک تعارض با والدین اشتراوس، استفاده شد. تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه در سطح معناداری 0001/ 0>p نشان داد که بین تنظیم هیجانی و اعتقادات مذهبی، با راهبردهای تعارض با والدین در دانشجویان رابطه معنا دار وجود دارد. همچنین تنظیم هیجانی و اعتقادات مذهبی، با راهبردهای حل تعارض با والدین در دانشجویان رابطۀ چندگانه وجود دارد. در عین حال، تحلیل رگرسیون نشان داد که تنظیم هیجانی و اعتقادات مذهبی به ترتیب پیش بینی کننده بهتری برای متغیرهای راهبرد استدلال و پرخاشگری کلامی و اعتقادات مذهبی نیز به تنهایی پیش بینی کننده مناسبی برای متغیر ملاک راهبرد پرخاشگری فیزیکی می باشند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Relationship of Emotional Adjustment and Religious Beliefs with Strategies for Resolving Conflict with Parents among the Students of Ahwaz Azad Islamic University
    Abstract: 
    The present paper aims at investigating the relationship of emotional adjustment and religious beliefs with the strategies for resolving conflict with parents among students of Ahwaz Azad Islamic University. The statistical population includes all the students of Ahwaz Azad Islamic University in the academic year of 1391-1392 solar (2012-2013), among whom 200 students (100 male and 100 female students) were selected as sample through random classified sampling. The data analysis by Pearson's correlation coefficient and multiple regression at the significance level of p
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    امروزه مشخص شده است که رشد شخصيت و بهداشت رواني- جسمي‌ انسان، با توانايي برقراري ارتباط با ديگران مرتبط بوده و يک رابطه نارسا، مي‌تواند سلامت جسمي ‌و رواني شخص را تحت تأثير قرار دهد (بولتون، 1381، ص 16). از سوي ديگر،  تعارض بخش اجتناب‌ناپذير هستي انسان است. هر زمان و هرجا که افراد دور هم جمع باشند، احتمال وقوع تعارض وجود دارد (باباپورخيرالدين، 1381، ص 35). داستان‌ها و تمثيل‌هاي قرآن كريم و بيان عناوين خير و شر، حق و باطل، عدل و ظلم، نور و ظلمت و نيز داستان‌هايي چون موسي و فرعون، يوسف و برادران، اصحاب كهف و... همه نشانگر وجود تعارض مي‌باشند (شهركني، 2002،‌ص 20). به‌طور‌کلي، منبع تعارضات ميان‌فردي، که طبق نظريه رايس به دو دستۀ سازنده - که منجر به درک کامل‌تر در جهت مصالحه و حل مشکل و کاهش هيجانات منفي و ‌ايحاد احترام و خلاقيت مي‌شود- و مخرب - که فرد را درگير کرده و موجب شرمندگي و تحقير و اهانت و تنبيه مي‌شود و‌ ايجاد ‌ايدة منفي نسبت به شخص مقابل مي‌کند- تقسيم شده، ريشه در تفاوت‌هاي فردي دارد؛ زيرا افراد از نظر نگرش‌ها، رفتار و ساختار شخصيتي با يکديگر متفاوتند (رايس، 1996، ص 17). فهم‌ اين تفاوت‌ها و تأثير آنها بر چگونگي رفتار افراد موجب فهم فرايند تعارض و کاهش بروز آن شده و به حل مؤثر تعارضات خواهد انجاميد (همان، ص 36). امروزه با توجه به اهميت‌ اين موضوع، سه نظريه متفاوت در مورد تعارض در محيط‌ها وجود دارد. طبق نظريه سنتي تعارض، بايد از تعارض دوري جست؛ چرا‌كه كاركردهاي زيانباري در درون محيط خواهد داشت. نظريه روابط انساني، تعارض را امري طبيعي مي‌داند که در هر سازماني پيامدهاي حتمي و مسلمي دارد؛ بي‌ضرر و به‌طور بالقوه نيروي مثبتي را براي كمك به عملكرد اعضا ايجاد مي‌كند. براساس سومين نظريه و مهم‌ترين ديدگاه در سال‌هاي اخير يعني نظريه تعاملي، تعارض نه‌تنها مي‌تواند يك نيروي مثبت در سازمان ايجاد كند، بلكه يك ضرورت بديهي براي فعاليت‌هاي سازماني به‌شمار مي‌آيد (رابينز،‌ 2006، ص 621). بر ‌اين اساس، يافته‌ها بيانگر ‌اين نکته هستند که در اغلب موارد، وجود پيوندهاي صميمانه، تعارضات را تحت کنترل درآورده و احساسات مثبت را برقرار مي‌سازد (بيابانگرد، 1384، ص 109). در پي آن، يکي از محيط‌هاي مؤثر بر تعارض بين‌فردي، محيط خانواده و زندگي با افرادي است که تقريباً 20 سال از فرد (فرزند) تفاوت سني دارند (حشمت‌السادات، 1383). در کل يکي از مشکلاتي که خانواده در هنگام پرورش فرزندان با آن مواجه مي‌شود، نافرماني و مخالفت فرزندان با خواسته‌هاي والدينشان است که مي‌تواند ناشي از خواسته فرزندان مبني بر تغيير رفتار والدين و يا مقايسه فرزند، با آرمان‌هاي والدين باشد (سموعي، 1382). اگر‌چه پژوهش‌ها از ‌اين امر حمايت مي‌کنند که تعارض جزيي از روابط والدين و فرزندان است و کشمکش يا نزاع ميان فرزندان و والدين دور از انتظار نيست، اما بايد توجه داشت که در طولاني‌مدت چنين امري مانع ‌ايجاد روابط مثبت و سازگارانه بين والد و فرزند مي‌شود (ريسج و همكاران،‌ 2003، ص 247).
    از‌اين‌رو، روان‌شناسان در تحقيقات متعدد خود به‌ اين نتيجه رسيده‌اند که خانوادۀ مطلوب و ‌ايده‌آل، خانواده‌اي است که امنيت عاطفي، احساس ارزشمندي، باور تعلق و مورد عشق و علاقه بودن را به‌وسيله ارتباط با شخص تأمين کند. در ‌اين خانواده‌ها، افراد فرصت بيشتري براي نيل به استقلال و مسئوليت‌پذيري خواهند داشت و فرزندان، سازگاري هيجاني مناسب‌تري دارند (نوابي‌نژاد، 1377، ص 27) به دنبال آن، تعارضات پدر و فرزند به شکل پرخاشگري فيزيکي و کلامي، ‌يا وجود ندارد يا از طريق راهکار استدلال، حل‌شده و سازنده بوده و موجب خلاقيت مي‌گردد.
    از سوي ديگر، يکي از عواملي که با تعارضات فرزند و پدر مرتبط مي‌باشد، تنظيم و کنترل هيجاني شخص است. تنظيم هيجاني به‌عنوان فرايند آغاز، حفظ، تعديل يا تغيير در بروز، شدت يا استمرار احساس دروني و هيجان مرتبط با فرايندهاي اجتماعي- رواني و فيزيکي در به انجام رساندن اهداف فرد تعريف مي‌شود (ويمز و پينا،‌ 2010، ص 171). در‌واقع، تنظيم هيجاني تنها سرکوب هيجان‌ها نيست، بلکه شامل فرايندهاي نظارت و تغيير تجربيات هيجاني شخص است (تامپسون،‌ 1994، ص 38). با توجه به ‌اينکه تنظيم هيجاني به منظم کردن فرايندهاي احساسي در راستاي عملکرد تطبيقي اطلاق مي‌شود (آقازاده و احديان، 1377، ص 51)، و در عين حال يک رفتار اکتسابي است که از دوران کودکي بايد در فرد نقش ببندد، والدين مي‌توانند با فراهم كردن محيط آموزشي غيررسمي موجب [تقويت کنترل هيجانات و] علاقه‌مندي كودك به حل مسائل [تعارض‌زا] از طريق مهارت در ارزشيابي، نظارت و هدفمندي شوند (استرايت و همكاران، 2001، ص456).‌ اين امر خود مي‌تواند در برخورد فرزند با پدر در هنگام تعارض دوران بزرگسالي مؤثر باشد. استرايت و همكاران (2001) نيز به اين نتيجه رسيدند كه تعاملات و آموزش‌هاي والدين، نقش مهمي در پيش‌بيني يادگيري خودتنظيمي هيجاني فرزندان دارد (همان). آموزش‌هاي فراشناختي و راهبردي والدين و الگويابي آنها به فرزندان كمك مي‌كند تا دانش فراشناختي را فراگيرند و در‌نتيجه، خودتنظيمي را بهبود بخشند. علاوه بر اين، حمايت والدين، ابزار مهمي براي رشد احساس كفايت و مهار شخصي است (همان). اين به نوبه خود، با كاربرد رفتارهاي خودتنظيمي هيجاني رابطه دارد (استرايت وهمكاران، 2001، ص 457؛ زيمرمن ومارتين- پونز، 1988) و مي‌تواند فرد را در استفاده از بهترين راهبرد حل تعارض با والدين رهنمود سازد.
    در عين حال، از‌جمله عوامل ديگر مؤثر در روابط فرزند با والدين، اعتقادات مذهبي و التزام به انجام اعمال ديني مي‌باشد. تحقيقات افرادي همچون مسي (2010) و نووال (2010) نشان مي‌دهد دين و اعتقادات مذهبي، که از عوامل مهم و تأثيرگذار در سلامت روان است، چهرۀ جهان را در نظر فرد معتقد دگرگون مي‌سازد و طرز تلقي او را از خود، خلقت و رويدادهاي پيرامون تغيير مي‌دهد (كروز، 2003، ص 160). در کل‌ اين افراد حوادث متعارض را با تکيه بر ‌ايمان و اعتقاد خود راحت‌تر مي‌گذرانند، کمتر دستخوش استرس و اضطراب و تعارض مي‌شوند (عسگري و ديگران، 1388). در همين زمينه، بيان مي‌شود که اعتقادات ديني و مذهب به انسان آرامش مي‌دهد، امنيت فرد را تضمين مي‌کند، خلأ‌هاي اخلاقي، عاطفي و معنوي را در فرد و اجتماعات استحکام داده و پايگاه محکمي ‌براي انسان در برابر مشکلات و محروميت‌هاي زندگي ‌ايجاد مي‌كند (اسدي نوقاني و ديگران، 1384، ص 39).‌ اين امر خود مي‌تواند از عوامل زمينه‌ساز و پيش‌بيني‌کننده وجود عدم تعارض منفي و مخرب با اطرافيان بخصوص با والدين باشد. از سوي ديگر، در آموزه‌هاي ديني و در کتاب آسماني قرآن کريم نيز در مورد والدين و حل تعارضات با آنها چنين بيان شده است: «و پروردگارت فرمان داده است: جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيکي کنيد. هرگاه يکي از آن دو يا هر دوي آنها به پيري رسيدند کمترين اهانتي به آنها روا نداشته و بر آنها فرياد مزن و گفتار سنجيده و لطيف و بزرگوارانه به آنها بگو و بال‌هاي تواضع خويش را خاضعانه در برابر آنان فرود آر و بگو: پروردگارا، همان‌گونه که مرا در کودکي تربيت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده» (اسراء: 23 و 24). ‌اين مهارت‌هايي که در آيه شريفۀ فوق و ساير‌ آيات شريفه مرتبط در قرآن کريم آمده است، هم نشان‌دهندة راه‌حل تعارضات منفي و هم مستلزم کنترل هيجاني مناسب شخص، که نشانه تربيت دوران کودکي فرد است، مي‌باشد. در همين راستا، براون طي تحقيقي نشان داد که تعارضات منفي در روابط پدر و مادر، که در اوايل نوجواني فرزند اتفاق مي‌افتد موجب مي‌شود که تنظيم هيجانات و راهبردهاي تنظيم احساسات در نوجوانان با مشکل مواجه شود (براون، 2011، ص 1).
    کسکين و لاولر رو و ديگران نيز به ‌اين نتيجه دست يافتند که بين سبک دلبستگي ‌ايمن و مشکلات ارتباطي، رابطة منفي و بين سبک دلبستگي نا‌ايمن با مشکلات ارتباطي و نگرش منفي به والدين رابطه مثبت وجود دارد (کامراني فکور، 1385). بشارت و همكاران (1384) در تحقيقات مشابهي نشان دادند، حمايت درک‌شده از سوي والدين با رفتارهاي مخاطره‌آميز نوجوان مانند کتک‌کاري فيزيکي و استفاده از مواد و تمايل به خودکشي و فرار از منزل رابطه معناداري دارد. همچنين بين حمايت عاطفي دريافت‌شده از والدين در آغاز زندگي و سلامت رفتاري و هيجاني فرد در بزرگسالي همبستگي معنادار ديده شده است. بر ‌اين اساس، در يك مطالعۀ طولي كه توسط آدابرادوتير و رافنسون انجام گرفت، مشخص شد دانش‌آموزاني كه رفتارهاي ضد‌اجتماعي بيشتري دارند، سطح خودكنترلي كمتري دارند (خداياري فرد و ديگران، 1387،‌ ص 135). در تحقيق ‌ايماني‌فرد و کامکار (1389) مشخص شد که دختران فراري نسبت به دختران عادي، از نگرش‌هاي ناکارآمد و خشونت خانوادگي بالاتري برخوردارند و خشونت فيزيکي و کلامي‌ بيشتري را نسبت به دختران عادي دريافت کرده بودند. ‌اين عوامل موجب استفاده از راه‌حل‌هاي ناکارآمد در هنگام تعارض با والدين و فرار آنها شده است. نظامي در پژوهشي به ‌اين نتيجه دست يافت که آموزش شيوه‌هاي فرزندپروري بر راهبردهاي حل تعارض با فرزندان تأثير معناداري دارد. به‌طوري‌که آموزش شيوه‌هاي فرزندپروري ‌ايمن موجب استفاده بيشتر والدين از راهبرد حل تعارض استدلال و استفاده کمتر از راهبردهاي حل تعارض پرخاشگري کلامي ‌و فيزيکي مي‌شود (نظامي، 1388، ص 47). در همين زمينه، مرادي و ثنائي (1385) نيز طي تحقيقي نشان دادند که برنامه آموزش مهارت‌هاي حل مسئله توانسته است تعارض، پرخاشگري کلامي‌ و پرخاشگري فيزيکي دانش‌آموزان را با والدينشان به‌طور‌ معناداري کاهش دهد. همچنين توانايي استفاده از راهبردهاي استدلالي را در آنها به‌طور معناداري افزايش دهد. زابلي و ديگران (1384) در پژوهشي به ‌اين نتيجه دست يافتند که روش روان نمايشگري که يک راه درمان روان‌شناختي است موجب افزايش استفاده از راهبرد استدلال و کاهش معنادار ميزان پرخاشگري کلامي مي‌شود. همچنين نيز منجر به کاهش ميزان استفاده از راهبردهاي پرخاشگري فيزيکي جهت رفع تعارض دختر و مادر مي‌گردد. بکتاش و همكاران (1384) نيز بيان داشتند كه گروه مواجهه، تعارض مادر و دخترها را کاهش داده و در بهبود ارتباط و عاطفه مثبت بين مادرها و دخترها مؤثر است.
    از سوي ديگر، طي تحقيقات انجام‌شده نماز مي‌تواند به‌عنوان يک تاکتيک حل تعارض و ‌ايجاد‌کنندة يک پيامد باليني براي حل مشکلات زناشويي بين زوجين باشد و تعارضات خانوادگي زن و شوهر را کاهش دهد (باتلر و همكاران، 2010، ص 20). مورگان و همكاران (2006)، نيز طي مطالعه‌اي نشان دادند که بين سلامت معنوي و کيفيت زندگي جسماني، هيجاني و سلامت عملکرد رابطه معناداري وجود دارد. ميلر و همكاران، در پژوهش خود به اين نتيجه رسيدند نوجواناني كه ديندار نيستند و نمرات پاييني در اندازه‌گيريِ ميزان فعاليت ديني به‌دست مي‌آورند، در مقايسه با نوجوانان داراي سطح بالاتر فعاليت ديني، رفتارهاي ضد‌اجتماعي بيشتري دارند (خداياري‌فرد و ديگران، 1387، ص 135). براندفورد و ديگران دريافتند که تعارض پدر و مادر منجر به مشکلات رفتاري و تعارضات در رفتار نوجوانان مي‌شود و مي‌تواند عاملي در رفتارهاي ضداجتماعي نوجوانان باشد، ولي اعتقادات مذهبي در نوجوانان موجب کاهش رفتارهاي ضداجتماعي در چنين شرايطي مي‌شد (براندفورد وهمكاران، 2008، ص 780). خداپناهي و خاكسار بلداجي (1384) نيز نشان دادند در مورد مقايسه سازگاري هيجاني در افراد با جهت‌گيري مذهبي دروني و بيروني، نتايج بيانگر اين‌ است که افراد با جهت‌گيري دروني از نظر سازگاري کلي، اجتماعي، هيجاني و تندرستي نسبت به افراد با جهت‌گيري مذهبي بيروني وضعيت مناسب‌تري دارند.
    با توجه به اين مطالب و تحقيقات انجام‌شده، اين پژوهش در پي بررسي رابطۀ تنظيم هيجاني و اعتقادات مذهبي با راهبردهاي تعارض فرد با والدين در دانشجويان دختر و پسر شهر اهواز بوده و به بررسي فرضيه‌هاي زير پرداخته است: 1. بين تنظيم هيجاني با راهبردهاي حل تعارض با والدين در دانشجويان رابطه وجود دارد؛ 2. بين اعتقادات مذهبي با راهبردهاي حل تعارض با والدين در دانشجويان رابطه وجود دارد؛ 3. بين تنظيم هيجاني و اعتقادات مذهبي با راهبردهاي حل تعارض با والدين در دانشجويان رابطه چندگانه وجود دارد.
    روش پژوهش
    جامعه، نمونه و روش نمونه‌گيري: جامعه آماري‌ اين پژوهش شامل کليه دانشجويان دختر و پسر دانشگاه آزاد اسلامي ‌واحد اهواز بود که در سال تحصيلي 92-1391 مشغول به تحصيل بودند. نمونه ‌اين تحقيق، شامل 200 نفر دانشجو از جامعه مذکور مي‌باشد که براي انتخاب آنها، از روش نمونه‌گيري تصادفي طبقه‌اي استفاده گرديد. بدين‌ترتيب، در ابتدا فهرستي از دانشکده‌هاي دانشگاه آزاد واحد اهواز تهيه و از ميان هر دانشکده به تناسب فراواني تعداد دانشجويان دختر و پسر تعداد مناسب انتخاب و مورد آزمون قرار گرفتند. به دنبال آن، به دليل‌ اينکه تحقيق از نوع همبستگي بود، داده‌هاي جمع‌آوري‌شده از طريق روش همبستگي پيرسون و رگرسيون چندمتغيره تجزيه و تحليل و محاسبه شدند.
    ابزار اندازه‌گيري؛‌ در اين پژوهش از سه ابزار زير استفاده شده است.
    الف. پرسش‌نامه دشواري در تنظيم هيجاني: پرسش‌نامه حاظر توسط گراتز ساخته شده است. ‌اين پرسش‌نامه، 36‌ متغير ‌چند‌بعدي خود‌گزارشي است که الگوهاي تنظيم هيجاني افراد مورد ارزيابي قرار مي‌دهد (امينيان، 1388، ص 95). گراتز اعتبار ‌اين پرسش‌نامه را 93/0 و پايايي آن را به روش آلفاي کرونباخ 80/0 گزارش کرده است. در پژوهش امينيان (1388)، پايايي آن با دو روش آلفاي کرونباخ و تنصيف به ترتيب برابر 86/0 و 80/0، محاسبه شد. حيدرئي و اقبال (1389) نيز براي تعيين پايايي پرسش‌نامه تنظيم هيجاني، از دو روش آلفاي کرونباخ و تنصيف استفاده کردند که به ترتيب برابر با 91/0 و 85/0 بود. در عين حال آنها براي تعيين اعتبار پرسش‌نامه حاضر، ‌اين پرسش‌نامه را با مقياس هيجان‌‌خواهي ذاکرمن همبسته کردند که مشخص شد ضريب اعتبار به‌دست‌آمده (001/0>p، 54/0=r، 100=n) بود. اين امر حاکي از اعتبار قابل قبول آن مي‌باشد. در اين پژوهش نيز براي تعيين پايايي پرسش‌نامه تنظيم هيجاني از دو روش آلفاي کرونباخ و تنصيف استفاده شد که به ترتيب برابر 84/0 و 80/0 بود.
    ب. مقياس اعتقادات مذهبي آرين: مقياس آرين، يک ابزار خود‌گزارشي براي سنجش ميزان اعتقادات مذهبي فرد بوده که شامل 20 سؤال مي‌باشد. نمره‌گذاري هر سؤال بر روي يک پيوستار از 1 تا 5 است. در تحقيقي،‌ اين مقياس بر گروهي از دانشجويان دانشگاه شهيد چمران اهواز اجرا شد و ضريب همبستگي به‌دست‌آمده به روش اعتبار سازه‌اي برابر 56/0 =r، (01/0>p) و ضريب پايايي آن را برابر 89/0 به‌دست آمد (موحد، 1382، ص 81). در تحقيق حاضر، براي تعيين پايايي مقياس اعتقادات مذهبي آرين از دو روش آلفاي كرونباخ و تنصيف استفاده شد كه به ترتيب، برابر با 90/0 و 89/0 بود.
    ج. مقياس تاکتيک تعارض با پدر و مادر: اين پرسش‌نامه توسط موري ‌اي. اشتراوس تهيه شده و داراي 15 سؤال است كه سه تاکتيک حل تعارض يعني استدلال، پرخاشگري کلامي ‌و پرخاشگري فيزيکي را مي‌سنجد (ثنايي و ديگران، 1387، ص 36). پنج سؤال اول پرسش‌نامه، استدلال، پنج سؤال دوم، پرخاشگري کلامي ‌و پنج سؤال سوم، پرخاشگري فيزيکي را مي‌سنجد. پرسش‌نامه روي 100 نفر از اعضاي جامعه اجرا گرديد. پايايي آن براي کل آزمون 78/0 و براي خرده‌مقياس‌هاي استدلال 70/0، پرخاشگري کلامي 74/0 و پرخاشگري فيزيکي 81/0 به‌دست آمد. همچنين پرسش‌نامه براي بار دوم، روي 60 نفر ديگر از اعضاي جامعه اجرا گرديد. پايايي تست اجرا‌شده با استفاده از آلفاي کرونباخ 72/0 براي کل آزمون و براي خرده‌مقياس‌هاي استدلال 61/0، پرخاشگري کلامي 69/0 و پرخاشگري فيزيکي 76/0 به‌دست آمد و اعتبار تست با استفاده از نظرات استادان راهنما و مشاور و همچنين دانشجويان دکتراي مشاوره سنجيده شد که اعتبار آن را تأييد نمودند. همچنين‌ اين پرسش‌نامه، توسط زابلي در سال 1383 بر روي 46 نفر اجرا گرديد و پايايي آن از روش آلفاي کرونباخ براي کل آزمون 74/0 و براي خرده‌مقياس استدلال 58/0، پرخاشگري کلامي ‌65/0 و پرخاشگري فيزيکي 82/0 گزارش شد (مرادي و ثنائي، 1385). دامنۀ نمرات براي هر مقياس، بين 5 تا 25 مي‌باشد. نمره 5 نشان‌دهندۀ عدم تعارض در رابطه و نمره 25 نشان‌دهندۀ بيشترين تعارض مي‌باشد. دامنۀ نمرات براي کل آزمون، بين 15 تا 75 مي‌باشد که نمره 15 نشان‌دهندۀ عدم تعارض و نمره 75 نشان‌دهندۀ وخيم بودن رابطه مي‌باشد (همان). در اين پژوهش حاضر نيز براي تعيين پايايي ‌اين پرسش‌نامه از روش آلفاي کرونباخ استفاده شد که براي کل آزمون 80/0 و براي خرده‌مقياس استدلال 76/0، پرخاشگري کلامي ‌71/0 و پرخاشگري فيزيکي 84/0 به‌دست آمد.
    يافته‌هاي پژوهش
    الف. يافته‌هاي توصيفي: يافته‌هاي توصيفي اين پژوهش در جدول شمارة 1 ارائه شده است.
    جدول شماره1. ميانگين، انحراف معيار، حداقل و حداكثر نمرات متغيرهاي پژوهش
    شاخص آماري    ميانگين    انحراف معيار    حداقل نمره    حداكثر نمره    تعداد
    متغير                    
    راهبرد مبتني بر استدلال    47/16    51/3    8    25    200
    راهبرد مبتني بر پرخاشگري کلامي    84/11    58/4    4    25    200
    راهبرد مبتني بر پرخاشگري فيزيکي    23/5    53/3    0    16    200
    تنظيم هيجاني    03/91    03/24    50    145    200
    اعتقادات مذهبي    13/70    51/17    36    100    200
    ب. يافته‌هاي مربوط به فرضيه‌هاي پژوهش:
    جدول شماره 2. ماتريس همبستگي بين متغيرها
    رديف    متغير    1    2    3    4    5
    1    راهبرد مبتني بر استدلال    1                
    2    راهبرد مبتني بر پرخاشگري کلامي    **837/0-    1            
    3    راهبرد مبتني بر پرخاشگري فيزيکي    **512/0-    **504/0    1        
    4    اعتقادات مذهبي    **844/0    **780/0-    **543/0-    1    
    5    تنظيم هيجاني    **828/0    **762/0-    **497/0-    **828/0    1
    **0001/0=p
    طبق جدول شماره 2، نشان داده شده است که بين تنظيم هيجاني و اعتقادات مذهبي، با راهبرد استدلال دانشجويان رابطه مثبت معنادار وجود دارد. در عين حال، بين تنظيم هيجاني و اعتقادات مذهبي با راهبرد پرخاشگري کلامي ‌و همچنين بين تنظيم هيجاني و اعتقادات مذهبي، با راهبرد پرخاشگري فيزيکي دانشجويان رابطه منفي معنادار وجود دارد. بنابراين فرضيه‌هاي اول و دوم پژوهش مورد تأييد واقع شد؛ يعني با افزايش تنظيم هيجاني و اعتقادات مذهبي ميزان استفاده از راهبرد حل تعارض استدلال افزايش و راهبردهاي حل تعارض پرخاشگري کلامي ‌و فيزيکي کاهش مي‌يابد.
    جدول شماره 3. ضرايب رگرسيون چندگانه متغيرهاي پيش‌بين با راهبرد حل تعارض مبتني بر استدلال
    متغيرهاي پيش‌بين    R    R2    F    = p        t    = p
    تنظيم هيجاني    876/0    768/0    127/326    0001/0    412/0    827/6    0001/0
    اعتقادات مذهبي                    506/0    378/8    0001/0
    همان‌طور كه جدول 3 نشان مي‌دهد، رگرسيون پيش‌بيني راهبرد حل تعارض مبتني بر استدلال دانشجويان از روي تنظيم هيجاني و اعتقادات مذهبي معنا‌دار است. بنابراين، فرضيه چهارم تأييد مي‌گردد. متغير تنظيم هيجاني و متغير اعتقادات مذهبي مي‌توانند به‌طور مثبت و معنا‌‌داري راهبرد حل تعارض مبتني بر استدلال دانشجويان را پيش‌بيني کنند. همچنين، مقدار R2 نشان مي‌دهد 8/76 از واريانس راهبرد حل تعارض مبتني بر استدلال دانشجويان توسط متغيرهاي ياد‌شده تبيين مي‌شود.
    جدول شماره 4 ضرايب رگرسيون چندگانه متغيرهاي پيش‌بين با راهبرد حل تعارض مبتني بر پرخاشگري کلامي
    متغيرهاي پيش‌بين    R    R2    F    = p        t    = p
    تنظيم هيجاني    808/0    653/0    052/185    0001/0    373/0-    050/5-    0001/0
    اعتقادات مذهبي                    473/0-    402/6-    0001/0
    همان‌طور كه جدول 4 نشان مي‌دهد، رگرسيون پيش‌بيني راهبرد حل تعارض مبتني بر پرخاشگري کلامي‌ دانشجويان از روي تنظيم هيجاني و اعتقادات مذهبي معنا‌دار است. بنابراين، فرضيه چهارم تأييد مي‌گردد. متغير تنظيم هيجاني و متغير اعتقادات مذهبي، مي‌توانند به‌طور منفي و معنا‌داري راهبرد حل تعارض مبتني بر پرخاشگري کلامي‌ دانشجويان را پيش‌‌بيني کنند. همچنين، مقدار R2 نشان مي‌دهد 3/65 از واريانس راهبرد حل تعارض، مبتني بر پرخاشگري کلامي ‌دانشجويان توسط متغيرهاي ياد‌شده تبيين مي‌شود.
    جدول شماره 5. ضرايب همبستگي چندگانه متغيرهاي پيش‌بين (تنظيم هيجاني و اعتقادات مذهبي)
    با راهبرد حل تعارض مبتني بر پرخاشگري فيزيکي
    متغيرهاي پيش‌بين    R    R2    F    = p        t    = p
    تنظيم هيجاني    550/0    303/0    756/42    0001/0    158/0-    507/1-    133/0
    اعتقادات مذهبي                    413/0-    949/3-    0001/0
    طبق جدول 5، رگرسيون پيش‌بيني راهبرد حل تعارض مبتني بر پرخاشگري فيزيکي دانشجويان از روي تنظيم هيجاني و اعتقادات مذهبي معنا‌دار است. بنابراين، فرضيه چهارم تأييد مي‌گردد. متغير اعتقادات مذهبي مي‌تواند به‌طور منفي و معنا‌داري راهبرد حل تعارض مبتني بر پرخاشگري فيزيکي دانشجويان را پيش‌بيني کند. ولي متغير تنظيم هيجاني نمي‌تواند به‌طور معنا‌داري راهبرد حل تعارض مبتني بر پرخاشگري فيزيکي دانشجويان را پيش‌بيني نمايد. همچنين، مقدار R2 نشان مي‌دهد 3/30 از واريانس راهبرد حل تعارض مبتني بر پرخاشگري فيزيکي دانشجويان توسط متغيرهاي ياد‌‌شده تبيين مي‌شود.
    بحث و نتيجه‌گيري
    براساس فرضيات مطرح‌شده، ‌اين پژوهش به دنبال آن بود که مشخص نمايد «آيا بين تنظيم هيجاني و اعتقادات مذهبي با راهبردهاي حل تعارض با والدين در دانشجويان رابطه وجود دارد؟». طبق يافته‌هاي حاصل از‌ اين تحقيق، فرضيه اول: بين تنظيم هيجاني با راهبردهاي حل تعارض با والدين در دانشجويان رابطه معنا‌دار وجود دارد. بين تنظيم هيجاني و راهبرد مبتني بر استدلال دانشجويان رابطه مثبت معنادار وجود دارد. در عين حال، بين تنظيم هيجاني با راهبرد پرخاشگري کلامي ‌و راهبرد پرخاشگري فيزيکي دانشجويان رابطه منفي معنادار وجود دارد. به‌عبارت ديگر، با افزايش تنظيم هيجاني ميزان استفاده از راهبرد حل تعارض استدلال افزايش و ميزان استفاده از راهبردهاي حل تعارض پرخاشگري کلامي ‌و فيزيکي کاهش مي‌يابد. بنابراين، فرضيۀ اول تأييد شد.
    نتايج حاصل از ‌اين فرضيه، با يافته‌هاي براون (2011)، کسکين(2008)، دلاولر رو و ديگران (2006)، اسپرينگر و ديگران(2006)، شاو، بي. و ديگران (2004)، داي و كيلدوف (2003)، آدابرادوتير و رافنسون (2002)،‌ ايماني‌فرد و کامکار (1389)، نظامي (1388)، مرادي و ثنائي (1385) و بشارت و همكاران (1384) همخواني دارد.
    در تبيين ‌اين يافته مي‌توان گفت: کنترل هيجاني يك ويژگي شخصيتي است كه در اشخاص گوناگون متفاوت است؛ يعني افراد براساس ميزان کنترلي که بر عواطف و هيجانات مثبت و منفي خود دارند، واكنش‌ها و رفتارهاي متفاوتي نشان مي‌دهند. براي استفاده از استراتژي‌هاي حل تعارض نيز با توجه به ميزان بالا يا پايين بودن کنترل هيجاني، به‌كارگيري استراتژي‌هاي حل مسئله و تعارض متفاوت است. اما هيچ‌گاه نبايد نقش محيط را در‌ ايجاد چنين کنترلي در فرد ناديده گرفت. در کل، افرادي که به ميزان زيادي از پرخاشگري کلامي ‌و بدني استفاده مي‌کنند و کنترل مناسبي در هنگام عصبانيت يا برخورد با تعارضات از خود نشان نمي‌دهند و به‌طور مداوم در مورد افراد مقابل، بخصوص افراد داراي قدرت پايين مثل فرزندانشان از برخورد فيزيکي و پرخاشگري کلامي ‌استفاده مي‌كنند، در‌واقع فرزند خود را نيز تربيت کرده که در مواقع مشابه از ‌اين رفتارها براي حل تعارضات پيش‌آمده استفاده نمايد. چنين فرزنداني در دوران جواني و بزرگسالي در موقعيت‌هاي متعارض با اعتقاداتشان، بخصوص در مقابل افراد زيردست، از‌ اين راهکارهاي پرخاشگرانه و مخرب استفاده مي‌كنند. ‌اين حالت طي مرور زمان گسترش يافته و در موقعيت‌هاي تعارض با والدين نيز نمايان مي‌شود. از‌اين‌رو، طبق نظر محققاني همچون اكلز و ويگفيلد (2002) و ريان و پينتريج (1997)، ابراز جملات حمايت‌آميز والدين به فرزندان هنگامي كه آنها در حال انجام تكاليف يادگيري و حل تعارضات هستند، مي‌تواند موجب آمادگي و افزايش انگيزش و پشتكار آنها در تكاليف و در‌نتيجه، گسترش رفتارهاي خودتنظيمي‌ هيجاني شده و از سوي ديگر مانع استفاده از راه‌حل‌هاي مخرب در رفع تعارضات گردد.
    همچنين طبق يافته‌هاي حاصل از اين پژوهش، بين اعتقادات مذهبي و راهبردهاي حل تعارض فرد با والدين در دانشجويان رابطه معنادار وجود دارد. در کل، بين اعتقادات مذهبي و راهکار استدلال دانشجويان رابطه مثبت معنادار وجود دارد. در عين حال، بين اعتقادات مذهبي با راهکار پرخاشگري کلامي ‌و راهکار پرخاشگري فيزيکي دانشجويان رابطه منفي معنادار وجود دارد. به‌عبارت ديگر، با افزايش اعتقادات مذهبي ميزان استفاده از راهکار حل تعارض استدلال افزايش و ميزان استفاده از راهکارهاي حل تعارض پرخاشگري کلامي ‌و فيزيکي کاهش مي‌يابد. بنابراين، فرضيۀ دوم تأييد شد.
    نتايج حاصل از ‌اين فرضيه، با يافته‌هاي تحقيقات باتلر و ديگران (2010)، مسي (2010) و نووال (2010)، براندفورد و ديگران (2008)، ميلر و همكاران (2000) و خداپناهي و خاكسار بلداجي (1384) همخواني دارد.
    در تبيين ‌اين يافته مي‌توان گفت: طبق تحقيق افرادي همچون احمدي (1386) و پژوهش‌هاي مختلف ديگر که نشان مي‌دهند اعتقادات ديني و تقيدات مذهبي با آسيب‌پذيري کلي خانواده همبستگي منفي داشته و کساني که نگرش مثبتي نسب به مسائل ديني داشته و پايبندي عملي به مسائل مذهبي دارند، داراي سلامت خانوادگي بيشتري مي‌باشند و از نظر خانوادگي راضي‌تر بوده و اعضاي خانواده بدون‌ اينکه از يکديگر دور شوند، بر رفتار هم نظارت و کنترل دارند، مي‌تواند بيانگر ‌اين نکته باشد که اعتقادات مذهبي در زمينۀ‌ اينکه هميشه کسي ناظر بر رفتار مثبت و منفي انسان است و به آنها پاداش مي‌دهد. در عين حال، استفاده از راهکارهاي حل تعارض سفارش‌شده در آموزه‌هاي ديني مثل صحبت و گفت‌وگو در مورد مسئله تنش‌زا و عدم تصميم‌گيري و يا سکوت کردن و کظم غيظ، در هنگام خشم و چنين سفارشاتي از سوي دين مبين اسلام، و از سوي ديگر، سفارش به عدم پرخاشگري و ناسپاسي در مقابل افرادي از‌جمله پدر و مادر و معلم، که براي رفاه و تعالي انسان تلاش مي‌کنند، خود مي‌تواند عاملي در استفاده از راهبرد استدلال و گفت‌و‌گو به هنگام برخورد با موضوعي باشد که موجب تعارض با والدين مي‌شود، ‌اين نکته، خود مي‌تواند تأييد‌کنندۀ رابطه بين اعتقادات مذهبي و استفاده از راهکارهاي حل تعارض استدلال و عدم به‌کارگيري راهکار پرخاشگري کلامي ‌و فيزيکي باشد.
    طبق يافته‌هاي حاصل از ‌اين تحقيق، بين تنظيم هيجاني و اعتقادات مذهبي با راهبردهاي حل تعارض با والدين در دانشجويان رابطه چندگانه وجود دارد. به‌عبارت ديگر، با افزايش تنظيم و کنترل هيجاني و استحکام اعتقادات مذهبي، ميزان استفاده از راهکار حل تعارض استدلال افزايش و ميزان استفاده از راهکارهاي حل تعارض پرخاشگري کلامي ‌و فيزيکي کاهش مي‌يابد. بنابراين، فرضيۀ سوم تأييد شد.
    نتايج حاصل از‌ اين فرضيه، با يافته‌هاي براون (2011)، باتلر و ديگران (2010)، براندفورد و ديگران (2008)، مورگان و همكاران (2006)، اسپرينگر و ديگران(2006)، شاو، بي. و ديگران (2004)، داي و كيلدوف (2003)، فاربر و کيناست (2002)،‌ ايماني‌‌فرد و کامکار (1389)، نظامي (1388) همخواني دارد.
    بر ‌اين اساس، بايد توجه داشت كه افراد در زندگي روزانة خود بر پايه باورهاي شخصي و ديدگاهي كه دربارة ديگران، خود (مثلاً من شايسته هستم)، جهان (مثلاً جهان عادلانه است)، و يا هر دو (مثلاً من مي‌توانم جهان را تغيير دهم) دارند، رفتار مي‌كنند. اين باورها و ديدگاه‌ها، براي فرد يك سيستم معنايي شكل مي‌دهد. اين سيستم معنايي به فرد اجازه مي‌دهد كه به جهان اطراف خود معنا دهد و براساس اين معنادهي به انتخاب هدف و سپس، عمل و رفتار مبتني بر اهداف انتخاب‌شده بپردازد. مذهب مي‌تواند منبع عظيم و بي‌نظيري براي سيستم معنادهي فرد باشد. مؤلفه‌هاي سيستم معنادهي، كه متأثر از مذهب هستند، شامل باورها، وابستگي‌ها، انتظارات و اهداف به‌عنوان نقطة مركزي هيجانات و افعال فرد عمل مي‌كنند (سيلبرمن، 2005، ص 656). بنابراين، مي‌توان گفت: چنانچه فرد داراي سطح دين‌داري افزون‌تري باشد، به‌تبع آن معنايي كه به خود و جهان اطرافش مي‌دهد، توأم با احساس ارزشمندي و هدفمندي است که مي‌تواند هيجانات شخص را کنترل و تنظيم نمايد. از سوي ديگر، ‌اين اعتقادات مذهبي و هيجانات مناسب و کنترل شده، در موقعيت‌هاي برانگيزانندۀ تعارض، فرد را کمک کرده تا بهترين تصميم را براي حل آن گرفته و بهترين برخورد را با افراد برانگيزاننده تعارض، که مي‌توانند والدين شخص باشند، اتخاذ نمايد. در عين حال، آموزه‌هاي ديني بسياري فرد را به احترام به والدين سفارش نموده‌اند، در‌صورتي‌که فرد از نظر اعتقادات مذهبي در سطح مناسب و رشد‌يافته‌اي قرار گرفته باشد، همين عامل در هنگام بروز تعارض با والدين، موجب کنترل هيجاني شخص شده و موجب به‌کارگيري بهترين راه‌حل يعني استدلال، براي برطرف کردن تعارض با پدر و مادر مي‌شود. ‌اين مسئله، خود مي‌تواند دليلي احتمالي در جهت تبيين ‌اين يافته که نشان مي‌دهد، بين تنظيم هيجاني و اعتقادات مذهبي با راهبردهاي حل تعارض با والدين رابطه معنادار وجود دارد، باشد.
    لازم به يادآوري است که در‌ اين پژوهش مانند پژوهش‌هاي ديگر، محدوديت‌هايي وجود داشته است. نخست‌ اينکه، براي جمع‌آوري داده‌ها، از پرسش‌نامه استفاده شد. با توجه به‌ اينکه، پرسش‌نامه جنبۀ خودسنجي دارد و ممکن است در پاسخ‌ها حالت سوگيري وجود داشته باشد، پيشنهاد مي‌شود در تحقيقات بعدي از روش مصاحبه نيز استفاده شود. همچنين نتايج اين پژوهش، مربوط به دانشجويان واحد اهواز است. از‌اين‌رو، تعميم نتايج به افراد ديگر با محدوديت روبه‌روست. پيشنهاد مي‌شود ‌اين تحقيق در ساير گروه‌ها مثل مقاطع سني ديگر و در فرهنگ‌هاي مختلف بررسي شود. همچنين مطالعۀ حاضر يک پژوهش مقطعي و از نوع همبستگي است، اين امر نتيجه‌گيري علت و معلولي را با دشواري روبه‌رو مي‌سازد. پيشنهاد مي‌شود براي تحقيقات بعدي، از روش تحليل مسير استفاده شود که روابط علت و معلولي در گذشته بررسي شود.
     
     

    References: 
    • احمدي، خدابخش، 1386،‌ «بررسي رابطه بين اعتقادات ديني و آسيب‌پذيري فرهنگي خانواده»، علوم رفتاري، سال اول، ش 1، ص 7-16.
    • آرين، سيده‌خديجه، 1378، بررسي رابطه بين دينداري و درمان دوستي‌ ايرانيان مقيم کانادا، پايان‌نامه دکتري، روان‌شناسي، تهران، دانشگاه علامه طباطبايي.
    • اسدي نوقاني و همكاران، 1384، روان پرستاري، تهران، بشري.
    • آقازاده، محمد و علي احديان، 1377، مباني نظري و کاربردهاي آموزشي نظريه فراشناخت، تهران، پيوند.
    • امينيان، مريم، 1388، رابطه تنظيم هيجاني، رخدادهاي منفي زندگي و تصوير از بدن با اختلالات تغذيه در زنان و دختران شهر اهواز، پايان‌نامه کارشناسي ارشد، روان‌شناسي، اهواز، دانشگاه آزاد اسلامي.
    • ‌ايماني‌فرد، عفت و منوچهر کامکار، 1389، «مقايسه خشونت خانگي و نگرش‌هاي ناکارآمد در دختران فراري و عادي» 1389، يافته‌هاي نو در روان‌شناسي، سال پنجم، ش 14، ص 53-68.
    • باباپورخيرالدين، جليل، 1381، بررسي رابطه بين شيوه حل مسئله، شيوه حل تعارض و سلامت روان‌شناختي در ميان دانشجويان، پايان‌نامه دکتري، روان‌شناسي، تهران، دانشگاه تربيت مدرس.
    • بشارت، محمدعلي و همكاران، 1384، «بررسي رابطه سبک‌هاي دلبستگي و مشکلات بين شخصي»، روان‌پزشکي و روان‌شناسي باليني ‌ايران، سال چهارم، ش 3، ص 74-82.
    • بکتاش، ماري و همكاران، 1384، «اثر گروه مواجهه در حل تعارض مادرها و دخترهاي 15-16ساله تهراني» 1384، تازه‌ها و پژوهش‌هاي مشاوره، ش 4 (15)، ص 93-104.
    • بولتون، رابرت، 1381، روان‌شناسي روابط انساني (مهارت‌هاي مردمي‌): چگونه ابراز وجود کنيد، ترجمة حميدرضا سهرابي، تهران، رشد.
    • بيابانگرد، اسماعيل، 1384، روان‌شناسي نوجوانان، تهران، فرهنگ اسلامي.
    • ثنايي، باقر و ديگران، 1387، مقياس‌هاي سنجش خانواده و ازدواج، تهران، بعثت.
    • حشمت‌السادات، بهرام، 1383، رابطه والدين با فرزندان، ‌در: http://mashregh.ws/read
    • حيدرئي، عليرضا و فرشته اقبال، 1389، «رابطه دشواري در تنظيم هيجاني، سبک‌هاي دلبستگي و صميميت با رضايت زناشويي در زوجين صنايع فولاد شهر اهواز»، يافته‌هاي نو در روان‌شناسي، سال پنجم، ش 15، ص 111-124.
    • خداپناهي، محمد‌کريم و محمدعلي خاكسار بلداجي، 1384، «رابطه جهت‌گيري مذهبي و سازگاري روان‌شناختي در دانشجويان»، روان‌شناسي، سال نهم، ش 3 (پياپي 35)، ص 310-320.
    • خداياري فرد، محمد و ديگران، 1387، «رابطه دين‌داري و خودکنترلي پايين با استعداد سوء مصرف مواد در دانشجويان» در: مجموعه مقالات چهارمين سمينار سراسري بهداشت رواني دانشجويان، دانشگاه شيراز.
    • زابلي، پريسا و ديگران، 1384، «سنجش سودمندي روش روان نمايشگري در بهبود مهارت‌هاي رفع تعارض مادران با دختران دانش‌آموز سال اول دبيرستان‌هاي منطقه 2 تهران»، تازه‌ها و پژوهش‌هاي مشاوره، سال چهارم، ش 13، ص 81-98.
    • سموعي، راحله، 1382، بررسي نوع، ميزان و علل پديده گسست ارتباطي بين دانش‌آموزان دوره راهنمايي و اولياء آنها در شهر اصفهان، اصفهان، سازمان آموزش و پرورش.
    • عسگري، پرويز و ديگران، 1388، «رابطه اعتقادات مذهبي و خوش‌بيني با سلامت معنوي دانشجويان دانشگاه آزاد اهواز»، يافته‌هاي نو در روان‌شناسي، سال چهارم، ش 10، ص 27-39.
    • کامراني فکور، شهربانو، 1385،‌ «شيوع خشونت‌هاي خانوادگي تجربه شده در کودکان فراري و غيرفراري»، رفاه اجتماعي، سال ششم، ش 22، ص 197-218.
    • مرادي، اميد و باقر ثنائي، 1385، «بررسي اثربخشي آموزش مهارت‌هاي حل مسئله بر تعارضات والد- فرزند در دانش‌آموزان پسر مقطع متوسطه شهر تهران»، تازه‌ها و پژوهش‌هاي مشاوره، ش 20، ص 23-38.
    • موحد، احمد، 1382، بررسي رابطه بين نگرش‌هاي مذهبي، خوش‌بيني، سلامت رواني و سلامت جسماني در دانشجويان دانشگاه شهيد چمران اهواز، پايان‌نامه کارشناسي ارشد، روان‌شناسي، اهواز، دانشگاه شهيد چمران.
    • نظامي، ماندانا‌سادات، 1388، اثربخشي آموزش شيوه‌هاي فرزندپروري بر راهبردهاي حل تعارض فرزندان و والدين، پايان‌نامه کارشناسي ارشد، روان‌شناسي، تهران، دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مرکزي.
    • نوابي‌نژاد، شکوه، 1377، رفتارهاي بهنجار و نابهنجار کودکان و نوجوانان و راه‌هاي پيشگيري و درمان ناهنجاري‌ها، چ ششم، تهران، انجمن اولياء و مربيان.
    • Bradford, K, & et al, 2008, When There Is Conflict, Interparental Conflict, Parent–Child Conflict, and Youth Problem Behaviors, Journal of Family, v. l, 29 no. 6, p. 780-805.
    • Brown, C. L, 2011, The Effects of Parental Conflict and Close Friendships on Emotion Regulation in Adolescence, Distinguished Majors Thesis, University of Virginia.
    • Butler, M. H, & et al, 2010, Prayer as a Conflict Resolution Ritual: Clinical Implications of Religious Couples' Report of Relationship Softening, Healing Perspective, and Change Responsibility, The American Journal of Family Therapy, v. 30, p. 19-37.
    • Day, D. V & Kilduff, K, 2003, "Self-monitoring personality and work relationships: individual difference in social network", In Barrick MR,Ryan AM(Eds), personality and work: reconsidering the role of personality in organizations (p. 205-228). San Francisco: Jossey-Bass.
    • Eccles, J. S, & Wigfield, A, 2002, Motivational beliefs, values and goals, Annual Review of Psychology, v. 53, p. 109-132.
    • Farber, E , kinast, C, 2002, Violence in families of adolescent runaway, Child Abuse and Neglect, v. 63 (10), p. 295-299.
    • Keskin, G, 2008, Relationship between mental health, parental attitude and attachment style in adolescence, Anadolu Journal of Psychiatry, v. 9 (3), p. 139-147.
    • Krause, N, 2003, Religious meaning and subjective wellbeing in late life, The journal of Geruntology, v. 58, p. 160-170.
    • Lawler- Row, & et al, 2006, The role of adult attachment style in forgiveness following an interpersonal affiances, Journal of counseling&development, v. 84, p. 493-502.
    • Messay, B, 2010, The relationship between quest religious orientation, forgiveness and mental health, Master thesis, University of Dayton.
    • Morgan. P.D, & et al, 2006, Spiritual well-being, religious coping, and the quality of life of African American breast cancer treatment: a pilot study, Department of Nursing, Fayetteville State University, v. 17 (2), p. 7-73.
    • Nuval, J. A, 2010, The relationship of with intrinsic and extrinsic components of religiosity in in the older adult female, Ph.D. dissertation, Indiana state University, Terre Haute, Indiana.
    • Reiesch, S. K & et al, 2003, Communication approach to parentchild conflict: young adolescence to young adult, Journal of Pediatric Nursing, v. 18 (4), p. 244-256.
    • Rice, F. D, 1996, Intimate relation ships, marriage and family, California. Cole.
    • Robbins, S. P, 2006, Organizational behavior, Eleventh edition, Prentice- Hall Inc, Journal of Psychology, v. 1, p. 617-630.
    • Ryan, R. M, & Pintrich, P. R, 1997, Should I ask for help? The role of motivation and attitudes in adolescents help seeking in math class, Journal of Educational Psychology, v. 89, p. 329-341.
    • Shahrokni, H, 2002, Dealing with conflict, Management Development, Journal of Psychology, v. 34, p. 18-23.
    • Shaw, B. A, & et al, 2004, Emotional support from parents early in life, aging, and health, Journal of Psychology and Aging, v. 19, p. 4-12.
    • Silberman, I, 2005, Religion as a meaning system: implications for the new millennium, Journal of social issues, v. 61 (4), p. 641-663.
    • Springer, A, & et al, 2006, Supportive social relationships and adolescent health risk behavior among secondary school students in EL Salvador, Journal of Social & Medicine, v. 62, p. 1628-1640.
    • Stright, A. D, & et al, 2001, Instruction begins in the home: Between parental instruction and children s selfregulation in the classroom, Journal of Educational Psychology, v 93, p. 456-466.
    • Tampson, R. A, 1994, Emotion regulation: A theme in search of definition, In N.A.Fox(Ed.), the development of emotion requlatin: Biological and behavioral considerations (p. 25-52). Chicago: the University of Chicago press.
    • Vimz, B & pina, W, 2010, The assessment of emotion regulation: Improving construct validily in research on psychopathology in Yoth, Journal of psycholosical Behaviour assessment, published online, v.10 (1), P. 169-178.
    • Zimmerman, B. J, & Martinez-Pons, M, 1988, Construct validation of a strategy model of student selfregulated learning, Journal of Educational Psychology, v. 80, p. 284-290.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عسگری، پرویز، صفرزاده، سحر.(1393) رابطه‌ی تنظیم هیجانی و اعتقادات مذهبی با راهبردهای حل تعارض با والدین در دانشجویان. فصلنامه روان‌شناسی و دین، 7(1)، 81-95

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    پرویز عسگری؛ سحر صفرزاده."رابطه‌ی تنظیم هیجانی و اعتقادات مذهبی با راهبردهای حل تعارض با والدین در دانشجویان". فصلنامه روان‌شناسی و دین، 7، 1، 1393، 81-95

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عسگری، پرویز، صفرزاده، سحر.(1393) 'رابطه‌ی تنظیم هیجانی و اعتقادات مذهبی با راهبردهای حل تعارض با والدین در دانشجویان'، فصلنامه روان‌شناسی و دین، 7(1), pp. 81-95

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عسگری، پرویز، صفرزاده، سحر. رابطه‌ی تنظیم هیجانی و اعتقادات مذهبی با راهبردهای حل تعارض با والدین در دانشجویان. روان‌شناسی و دین، 7, 1393؛ 7(1): 81-95