روان‌شناسی و دین، سال هفتم، شماره سوم، پیاپی 27، پاییز 1393، صفحات 65-80

    مقایسه مشکلات رفتاری کودکان در خانواده‌های تک فرزند و دو فرزند

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ سیدعباس ساطوریان / دانشجوی کارشناسی ارشد روان‌شناسی خانواده مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی / sabbas61@gmail.com
    کارینه طهماسیان / استادیار پژوهشکده خانواده دانشگاه شهید بهشتی / KTAHMASSIAN@YAHOO.COM
    محمدرضا احمدی محمدآبادی / استادیار گروه روان‌شناسي مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی / m.r.ahmadi313@gmail.com
    چکیده: 
    پژوهش حاضر به مقایسه میزان مشکلات رفتاری برونی سازی و درونی سازی شده دانش آموزان مقطع ابتدایی در خانواده های تک فرزند و دو فرزند شهرستان یزد می پردازد. روش این پژوهش از نوع علّی- مقایسه ای است. نمونه مورد پژوهش، 308 نفر از دانش آموزان پایه اول تا ششم مدارس ابتدایی شهرستان یزد (163 تک فرزند و 145 دو فرزند)، به همراه والدین آنان هستند که به صورت نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. ابزار این پژوهش، سیاهه‌ی رفتاری کودکان (CBCL) به همراه فرم اطلاعات جمعیت شناختی محقق ساخته است. نتایج آزمون تحلیل واریانس یک راهه، حاکی از معناداری تفاوت میانگین مشکلات رفتاری اعم از مشکلات برونی سازی و درونی سازی، میان تک فرزندی ها و دو فرزندی ها بود. براساس یافته های به د ست آمده می توان گفت: کودکان خانواده های دو فرزند، در مشکلات رفتاری اعم از مشکلات درونی سازی و مشکلات برونی سازی، میانگین کمتر و وضعیت کاملاً بهتری نسبت به تک فرزندی ها دارند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Comparative Study of the Behavioral Problems of Children from Single-Child Families and Two-Child Families
    Abstract: 
    This research is a cause-oriented and comparative study. It is concerned with the degree of internalizing and externalizing behavioral problems of the primary school students from single child-families and those from two-child families in Yazd. The research was conducted on 308 students in a grade ranging of first to the sixth primary school. They study in schools in Yazd including (163 from single-child families and 145 from two-child families and are a compiled by their parents. They were randomly selected through a cluster-sampling method. A child behavior checklist (CBCL) and demography information form were used in the survey. The results of the one-way analysis of Variance Test show confirm the significance of the difference in the average of behavioral problems -including internalizing and externalizing problems-between those from single- child families and those from two-child families. The findings show that the average of the behavioral problems including internalizing and externalizing problems- which those from two-child families have is lower and their conditions are much better than those from single- child families.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    کودکان بخش عمده‌اي از جمعيت هر جامعه‌ را تشکيل مي‌دهند. طبق مطالعات انجام‌شده، حداقل 5 تا 10 درصد کودکان و نوجوانان سنين مدرسه، مشکلات جدي و مستمر هيجاني يا رفتاري دارند (براندنبرگ و ديگران، 1990؛ کاستلو و ديگران، 1998؛ کافمن، 2001)، که درصد قابل‌توجهي از اين مشکلات، ممکن است تا سال‌ها بعد ادامه يابد (باربارا و ديگران، 2004؛ مارمورستين، 2006). پيش از اين، برخي بر اين باور بودند که مشکلات کودکان ناشي از نارسايي‌هاي تحولي آنهاست و اين گروه از کودکان، مشکلات خود را پشت سر خواهند گذاشت. اما واقعيت اين است که اگرچه، فرايند تحول همراه با تغييرات سريع، نمي‌تواند فاقد ناپايداري رفتاري باشد، و کاملاً روشن است که بسياري از کودکان در سال‌هاي نخستين کودکي، داراي مشکلات عاطفي و رفتاري‌اي هستند که ممكن است تا دوران بلوغ و حتي بزرگسالي تداوم يابد (گيمپل و هالند، 2002). ازآنجا‌كه مشکلات عاطفي- رفتاري اغلب به‌طور طبيعي کاهش نمي‌يابد، توجه فزاينده‌اي به پيشگيري و درمان مشكلات و اختلالات دوران كودكي معطوف شده است (كارت‌رايت‌هاتون، 2005). 
    در تعريف مشکلات رفتاري کودکان، آن دسته از رفتارها ناهنجار تلقي مي‌گردد که ضمن عدم تناسب با سن، شديد، مزمن يا مداوم باشد و گستره آن شامل مشکلات بروني‌سازي‌شده مانند بيش‌فعالي، تضادورزي و پرخاشگري و نيز مشکلات دروني‌سازي‌شده مانند گوشه‌گيري، انزوا و افسردگي است (کمپبل و ديگران، 2000). تاکنون طبقه‌بندي‌هاي گوناگوني براي مشکلات و اختلالات رفتاري کودکان صورت گرفته است. طبقه‌بندي مشکلات دوران کودکي، در قالب مشکلات دروني‌سازي‌شده و بروني‌سازي‌شده، از گسترده‌ترين و پرکاربردترين پژوهش‌ها در زمينه طبقه‌بندي اختلال‌هاي دوران کودکي است که از رويکرد ابعادي پيروي مي‌کند (آخنباخ و رسکولار، 2001).
    مشکلات دروني‌سازي‌شده، از نظر ماهيت درون‌فردي هستند و به شکل کناره‌گيري از تعامل‌هاي اجتماعي، بازدارندگي، اضطراب و افسردگي متجلي مي‌شوند (همان) و به اعتقاد کواکز و دولين (1998)، و بيش از آنکه اطرافيان را آزار دهند، موجب رنجش خود کودک مي‌شوند. هسته اصلي آنها اختلال خلق يا هيجان است (مک کلينتوک، 2005). پژوهشگران ميزان شيوع اين مشکلات را در حدود 10 تا 20 درصد تخمين زده‌اند (هانکين و ديگران، 1998؛ ماناسيس، 2000؛ کاستلو و ديگران، 2003؛ کسلر و ديگران، 2005). به نظر مي‌رسد، از حدود 8 سالگي مي‌توان شاهد تجلي آشکار مشکلات دروني‌سازي‌شده در کودکان بود (هايمل و ديگران، 1990). علاوه بر شيوع بالاي مشکلات دروني‌سازي‌شده و تأثير مخرب آنها بر کنش‌وري کودکان، عاملي که اهميت بررسي اين مشکلات را بيشتر مي‌کند، اين است که اين مشکلات گذرا نيستند و سير پيوسته و بازگشت مجدد آنها، آثار بلند‌مدتي بر سطوح هيجاني کودکان بر جاي مي‌گذارد (ايساو و ديگران، 2002؛ کندال و ديگران، 2004؛ کلمن و ديگران، 2007). در نهايت، احتمال ابتلا به ساير اختلال‌هاي روان‌شناختي را زياد مي‌کند (اولنديک و کينگ، 1994؛ رادولف و کلارک، 2000).
    مشکلات بروني‌سازي‌شده، از‌‌جمله اختلال‌هاي دوران کودکي است و محتواي اصلي آنها را رفتارهاي ضداجتماعي و تضادورزانه تشکيل مي‌دهند که براساس طبقه‌بندي ابعادي، با اصطلاح اختلال‌هاي بروني‌سازي‌شده نام‌گذاري شده‌اند. اين مشکلات، الگوهاي رفتاري سازش‌نايافته‌اي هستند که در تعارض با ديگر افراد و انتظارهايشان قرار مي‌گيرند (آخنباخ و رسکولار، 2001). نشانه‌هاي اين دسته از مشکلات، برخلاف مشکلات دروني‌سازي‌شده، در رفتار بيروني کودکان ظاهر مي‌شوند و بيانگر عمل منفي کودک بر محيط بيروني هستند (لايو، 2004). از‌اين‌رو، بيش از آنکه بر خود فرد اثر گذارند، موجب ايجاد مشکل براي ديگران خواهند شد (دادستان و همکاران، 1388، ص 258). پيش‌آگهي اين مشکلات وضعيت نامطلوبي است و کودکان مبتلا، در سال‌هاي آينده در معرض خطر مشکلات ديگري همچون مشکلات يادگيري، خلقي، بيش‌اضطرابي، مصرف مواد و الکليسم (انگلد و ديگران، 1999؛ کاپلان و سادوک، 1382؛ بلوم‌کويست، 1383؛ باربارا و ديگران، 2004؛ مارمورستين، 2006)، اختلال شخصيت ضداجتماعي (لئوبر و ديگران، 2000؛ ريچارد و ديگران، 2002؛ کاپلان و سادوک، 2002؛ بلوم‌کويست، 1383؛ ميلين و ديگران، 2001) و ناسازگاري‌هاي مربوط به زندگي زناشويي و شغلي هستند (ديويسن، 2005). پژوهش‌هاي همه‌گيرشناختي راتر و ديگران (2006)، در مورد مشکلات رفتاري کودکان و نوجوانان نيز نشان مي‌دهد که اکثر بزرگسالان ضداجتماع، به‌ مدت طولاني داراي مشکلات رفتاري در دوران کودکي بوده‌اند (صابري، 1387، ص 21).
    در زمينة آسيب‌شناسي اين مشکلات، عوامل زيادي مطرح شده است. علاوه بر کاستي‌هايي که در زمينه تعامل والدين با فرزندان و سبک‌هاي والدگري ديده مي‌شود، مي‌توان به ترتيب تولد و اندازه خانواده به‌عنوان عوامل تعيين‌کننده خصوصيات شخصيتي فرزندان، توجه کرد (احدي و بني‌جمال، 1374، ص 98). در سال‌هاي اخير، از يك‌‌سو، با توجه به وضعيت اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي، و تبليغاتي که در زمينه کاهش تعداد فرزند صورت گرفته، و از سوي ديگر، با توجه به نتايج برخي از پژوهش‌ها (پوستون و يو، 1986؛ سردارپور و همكاران، 1382؛ بياتي، 1383)، که بيانگر ويژگي‌هاي مثبت تک‌فرزندها در برخي زمينه‌هاي عاطفي- رفتاري بوده است، برخي والدين به داشتن يک فرزند بسنده و برخي ديگر، تمايل به داشتن تنها يک فرزند دارند، در‌حالي‌که، نتيجه برخي از تحقيقات ديگر (فيروزبخت، 1387، ص 126؛ زانگ و ديگران، 2001)، بعکس بوده، ويژگي‌هاي نامطلوبي را براي تک‌فرزندان نشان مي‌دهند (ليسن و بلانتون، 2001، ص 728؛ عزيزي، 1390، ص 53). نتايج تحقيق سردار‌پور و همکاران، نشان داد که فراواني اختلال سلوک و نقص توجه در کودکان خانواده‌هاي چندفرزند، به مراتب بيشتر از تک‌فرزندهاست (عزيزي، 1390، ص 20). ويلکينسون و راوليا (1997) و وانگ و همکاران (1998)، در بررسي‌هاي خود در هلند به اين نتيجه رسيدند که تک‌فرزندان، نسبت به بچه‌هاي داراي خواهر و برادر، از نظر هوش و کارايي و ميزان سازگاري در سطح مطلوب‌تري قرار دارند (بياتي،1383، ص 82). بياتي در پژوهش خود به اين نتيجه دست يافت که ميزان سازگاري تک‌فرزندان، بيش از کودکاني است که خواهر و برادر دارند (همان، ص 111). برخي نيز اذعان مي‌کنند كه هرچند تک فرزندي به خودي خود مشکل نيست، ولي در غياب روش‌هاي آموزشي مناسب، ممکن است نتايج بدي داشته باشد (ناصحي و رئيسي، 1386، ص 62).
    ميلوسکي (2005)، در پژوهش خود دريافت كه کودکان داراي خواهر يا برادر، گرايش بيشتري به سازگاري اجتماعي دارند. همچنين در مطالعاتي که بر روي مهارت‌هاي اجتماعي متمرکز شدند (کاتينگ و دان، 2006)، اين نتايج حاصل شد که تک‌فرزندان پرخاشگر و مخرب‌تر بودند و در بين گروه دوستان، محبوبيت کمتري داشتند و بيشتر قرباني مي‌شوند. در‌حالي‌که کودکاني که همشير داشتند، مهارت‌هاي همکاري بيشتري در گروه دوستان از خود نشان مي‌دادند. کيتزمن (2002) معتقد است: زندگي کردن در يک خانواده، که حداقل يک عضو همشير دارد، علاوه بر توسعه مهارت‌هاي اجتماعي و ارتباط صميمي بين همشيران، هرچند گاهي ممکن است متعارض هم به نظر برسد، اما تجربه اين تعارضات در دوران کودکي به دليل اينکه به کودک اطلاعات اساسي و مهم مديريت و حل تعارضات را مي‌دهد، ضروري به نظر مي‌رسد (عزيزي، 1390، ص 47).
    اگرچه خودداري از داشتن فرزند يا تعدد آن، گرايشي است که با تأثيرپذيري از فرهنگ غرب به وجود آمده و در جوامع اسلامي نيز طرفداراني يافته است، اما با نگاهي به آموزه‌هاي ديني به‌طور قطع، فرزندان مي‌توانند تأثيرات مثبت و سازنده‌اي در زندگي والدين داشته باشند. از نظر اسلام، فرزندان از ارکان مهم خانواده محسوب مي‌شوند. به همين دليل «ولود» به‌معناي فرزندآور بودن، از ويژگي‌هاي مهم در انتخاب همسر دانسته شده است (شهيدثاني، بي‌تا، ص 23). در قرآن و کلمات و سيره ائمه معصومين از فرزند با تعابيري همچون ميوه دل و نور ديده (محدث نوري، 1408ق، ج 13، ص 113)، مايه خوشبختي و کسي که انسان را ياري مي‌کند، و نيز مايه رحمت و غفران الهي ياد شده است (حر عاملي، 1409ق، ج 21، ص 357). از‌اين‌رو، در روايات به فرزندآوري و تعدد فرزند توصيه فراوان شده است (مجلسي، 1404ق، ج 100، ص 220).
    طبق پژوهش‌هاي صورت‌گرفته، عوامل متعددي مي‌تواند در ايجاد مشکلات رفتاري در کودکان نقش داشته باشد (ترک‌لاداني و همکاران، 1387). تأثير خانواده به‌عنوان نخستين واحد اجتماعي بر فرزندان، امري روشن است. از‌آنجا‌که در جريان رشد کودک، محيط و شرايط خانواده، تعداد فرزندان و روابط خواهران و برادران، مي‌تواند يک عامل محافظ و مهياکننده زمينه‌هاي رشد و يا يک عامل خطر باشد (کميجاني و ماهر، 1386، ص 66؛ احدي و بني‌جمال، 1375)، اين پژوهش در پي مطالعات انجام‌شده دربارة ويژگي‌هاي مثبت و منفي تک‌فرزندي و چند‌فرزندي شکل گرفته و هدف آن مقايسه ميزان مشکلات رفتاري کودکان سنين دبستان، در خانواده‌هاي تک فرزند و دو فرزند است. بنابراين، اين پژوهش، به دنبال پاسخ به سؤالات زير است:
    - آيا ميان مشکلات رفتاري کودکان در خانواده‌هاي تک‌فرزند و مشکلات رفتاري کودکان در خانواده‌هاي دو فرزند، تفاوت معناداري وجود دارد؟
    - آيا ميان مشکلات رفتاري دروني‌سازي‌شده، در بين کودکان خانواده‌هاي تک‌فرزند و خانواده‌هاي دو فرزند، تفاوت معناداري وجود دارد؟
    - آيا ميان مشکلات رفتاري بروني‌سازي‌شده، در بين کودکان خانواده‌هاي تک‌فرزند و خانواده‌هاي دو فرزند، تفاوت معناداري وجود دارد؟
    روش تحقيق
    با توجه به اينکه هدف اصلي اين پژوهش توصيفي، مقايسه مشکلات رفتاري کودکان در خانواده‌هاي تک‌فرزند و دو فرزند است و تعداد فرزند به‌عنوان عاملي که مي‌تواند بر متغيرهاي وابسته (مشکلات رفتاري دروني‌سازي، و مشکلات رفتاري بروني‌‌سازي‌شده) تأثير بگذارد، به‌عنوان متغير مستقل در نظر گرفته شده است. بنابراين، اين پژوهش از نوع پژوهش‌هاي علّي- مقايسه‌اي مي‌باشد. در اين پژوهش، علاوه بر استفاده از آمار توصيفي، تجزيه و تحليل داده‌ها به‌وسيله آزمون‌ آناليز واريانس يک راهه، انجام گرفت.
    جامعة آماري، گروه نمونه و روش نمونه‌گيري
    جامعة آماري اين پژوهش، کليه والدين و دانش‌آموزان مقطع ابتدايي سال تحصيلي 92-91 مدارس دولتي يا غيرانتفاعي شهرستان يزد بودند. در اين پژوهش، تعداد 308 کودک دختر و پسر (12-7 سال) از دو گروه خانواده‌هاي تک (163 نفر) و دوفرزند (145 نفر)، به روش خوشه‌اي تصادفي به‌عنوان نمونه انتخاب شدند. به اين ترتيب در ابتدا، فهرستي از مدارس ابتدايي از دو ناحيه آموزش و پرورش شهرستان يزد، تهيه و از بين آنها تعداد 4 مدرسه ابتدايي دخترانه و پسرانه به‌صورت تصادفي انتخاب شدند. سپس، از بين کلاس‌هاي اول تا ششم، تعدادي کلاس به‌طور تصادفي انتخاب شدند و از دانش‌آموزان خواسته شد تا پرسش‌نامه‌ها را به والدين بدهند كه پس از تکميل توسط والدين و تحويل به مديريت مدرسه، جمع‌آوري شد.
    ابزار گردآوري اطلاعات
    فهرست رفتاري کودکان (CBCL): در اين پژوهش براي اندازه‌گيري مشکلات هيجاني- رفتاري کودکان، از نظام سنجش مبتني بر تجربه آخنباخ فرم والدين استفاده شده است. نظام سنجش مبتني بر تجربه آخنباخ، شامل مجموعه‌اي از فرم‌ها براي ارزيابي شايستگي‌ها، کارکرد انطباقي و مشکلات هيجاني- رفتاري است که عبارتند از: سياهة رفتاري کودک، پرسش‌نامه خودسنجي، و فرم گزارش معلم. هر‌يک از اين فرم‌ها در 20 الي 25 دقيقه تکميل مي‌شوند. چک ليست رفتاري کودک (CBCL)، از 113 متغير تشکيل شده که حالات هيجاني و رفتاري کودکان را در هشت زمينه، در دو گروه سني (11-4 سال) و نوجوانان (18-12 سال)، در شش ماه اخير بررسي کرده و والدين رفتارهاي مختلف فرزند خود را بر روي يک مقياس سه درجه‌اي ليکرت درجه‌بندي مي‌کنند. نمره‌هاي آزمون مي‌تواند در سه شاخص مشکلات دروني‌سازي‌شده (شامل گوشه‌گيري، اضطراب، افسردگي)، مشکلات بروني‌سازي‌شده (شامل محورهاي پرخاشگري و رفتارهاي بزهکارانه) و مشکلات کلي (شامل شاخص‌هاي مشکلات دروني‌سازي و بروني‌سازي، محورهاي مشکلات تمرکز، تفکر، اجتماعي و متفرقه) ارائه گردد. ضريب پايايي اين آزمون، 75/0 گزارش شده و به‌عنوان يکي از ابزارهاي مهم غربالگري براي اختلال‌هاي روان‌پزشکي گروه 18-4 سال به کار مي‌رود (آخنباخ، 1992). هنجاريابي دروني اين نظام سنجش در تهران، پس از انطباق‌هاي لازم به لحاظ زباني، فرهنگي و اجتماعي روي نمونه ايراني انجام شده است. نتايج نشان مي‌دهد که ضرايب آلفاي مقياس، مبتني بر اساس DSM-IV در سطح رضايت‌بخشي قرار دارد. دامنه آن از 64/0 تا 81/0 است. همچنين نتايج به‌دست‌آمده در مورد روايي سازه، روايي سؤال و روايي عاملي اين نظام نشان از روايي قابل قبول و ضريب همبستگي دروني (P0.01) اين نظام دارد (مينايي، 1384). لازم به يادآوري است، مشخصات و اطلاعات جمعيت‌شناختي کودکان و والدين آنها، به وسيله فرم محقق‌‌ساخته به‌دست آمد.
    يافته‌هاي پژوهش
    در اين پژوهش، به‌منظور مقايسه مشکلات رفتاري کودکان دختر و پسر در خانواده‌هاي تک فرزند و دو فرزند، آزمودني‌ها در دو سطح مشکلات رفتاري بروني‌سازي شده، و مشکلات رفتاري دروني‌سازي شده، با يکديگر مقايسه شدند. در جدول (1)، توصيف جمعيت‌شناختي آزمودني‌ها از‌جمله تعداد تک‌فرزندي‌ها و دو فرزندي‌ها، ميانگين نمرات مشکلات دروني و بروني‌سازي شده، و انحراف استاندارد آنها ارائه شده است.
    جدول (1): توصيف داده‌ها در خصوص مشکلات رفتاري کودکان بر‌اساس تعداد فرزند
    متغير    تعداد فرزند         فراواني    ميانگين    انحراف استاندارد    کمينه    بيشينه
        تک فرزند        163    0769/136    97346/18    109    223
    مشکلات کلي    دو فرزند        145    8697/126    03199/17    104    208
        مجموع        308    2131/132    51668/18    104    223
        تک فرزند        163    81674/38    484069/6    33    69
    مشکلات بروني    دو فرزند        145    12414/36    782976/5    30    64
        مجموع        308    54912/37    299555/6    30    69
        تک فرزند        163    64417/35    054975/6    26    62
    مشکلات دروني    دو فرزند        145    23448/34    413478/5    26    55
        مجموع        308    98052/34    795619/5    26    62
    همان‌گونه که داده‌هاي جدول (1) نشان مي‌دهد، ميانگين نمره تک‌فرزندي‌ها در خصوص مشکلات بروني‌سازي، برابر با 38.8 شده که اين ميزان در بين دو فرزندي‌ها برابر با 1/36 به‌دست‌آمده است. در خصوص مشکلات دروني‌سازي، ميانگين نمرات به‌دست آمده در تک‌فرزندي‌ها، 6/35 و در دو فرزندي‌ها برابر با 2/34 به‌دست آمد.
    طبق نتايج به‌دست‌آمده روشن شد که تک‌فرزندي‌ها، در خصوص هر دو قسم مشکلات رفتاري (اعم از مشکلات بروني‌سازي و مشکلات دروني‌سازي‌شده)، از ميانگين نمرة بالاتري نسبت به دو فرزندي‌ها برخوردار هستند. براي بررسي و مقايسه ميانگين‌ها و معنادار بودن يا نبودن تفاوت آنها، از آزمون تحليل واريانس يک راهه استفاده شد که نتايج به‌دست‌آمده در جدول (2) ارائه شده است.
    جدول (2): آناليز واريانس يک راهه در خصوص مشکلات رفتاري دروني و بروني‌سازي‌شده
    متغير          df    F    Sig.
    مشکلات کلي    درون‌گروهي    1    802/5    001/0
        برون‌گروهي    306        
        مجموع    307        
    مشکلات بروني    درون‌گروهي    1    642/14    001/0
        برون‌گروهي    306        
        مجموع    307        
    مشکلات دروني    درون‌گروهي    1    593/4    032/0
        برون‌گروهي    306        
        مجموع    307        
    طبق جدول (2)، نتايج تحليل واريانس با توجه به سطح معناداري، در خصوص هر دو طيف از مشکلات رفتاري (اعم از مشکلات بروني‌سازي و مشکلات دروني‌سازي‌شده) تفاوت معناداري را بين تک‌فرزندي‌ها و دو فرزندي‌ها نشان مي‌دهد. اين نتايج بدين معناست که ميانگين مشکلات رفتاري تک‌فرزندي‌ها، در هر کدام از دو قسم مشکلات رفتاري، نسبت به دو فرزندي‌ها بالاتر است و تفاوت ميان اين دو گروه، تفاوت معناداري است.
    بحث و نتيجه‌گيري
    اين پژوهش، با هدف مقايسه مشکلات رفتاري دروني‌سازي و بروني‌سازي‌شده کودکان در خانواده‌هاي تک‌فرزند و دو فرزند انجام شده است. در پاسخ به اين سؤال که «آيا ميان مشکلات رفتاري کودکان در خانواده‌هاي تک‌فرزند و دو فرزند، تفاوت معناداري وجود دارد؟» نتايج نشان داد كه پاسخ مثبت است و تفاوت معناداري ميان مشکلات رفتاري کودکان در خانواده‌هاي تک‌فرزند و دو فرزند وجود دارد و دوفرزندي‌ها مشکلات کمتري نسبت به تک‌فرزندي‌ها دارند.
    اين يافته، با نتايج تحقيقات ايران‌پور (1379)، سردار‌پور و همکاران (1381)، مبني بر کمتر بودن مشکلات تک‏فرزندي‌ها، غير‌همسو و با نتيجه تحقيق ليسن و بلانتون (2001) همسو است. در تبيين اين يافته، مي‌توان گفت: هرچند عوامل مختلفي در ايجاد و بروز مشکلات رفتاري در کودکان نقش دارند و در اکثر موارد، شواهد قطعي در بروز مشکل در بيشتر افراد دخالت داشته باشد، اما ممکن است برخي عامل‌ها مانند تک‌فرزند بودن، زمينه بروز مشکل رفتاري را در کودک ايجاد کند. برخي عوامل ديگر، تسريع‌کننده و تشديدکننده آن باشد (هالاهان و کافمن، 2003). بنابراين، ضمن اينکه تعداد فرزند مي‌تواند استعداد و زمينه بروز برخي مشکلات رفتاري مانند وابستگي را مهيا کند، اما سبک والدگري و رفتارهاي والدين مهم‌ترين عامل مشکلات رفتاري در کودکان دانسته شده است. بيکر و همكاران (2002)، بيان کردند که ويژگي‌هاي رواني والدين و سبک والدگري آنها، با بروز مشکلات رفتاري کودکان رابطه مثبت دارد؛ والديني که استرس والدگري بالايي را تجربه مي‌کنند، از پاسخ‌گويي به استرس‌هاي روزمره نيز عاجزند و در نظم دادن به خود و کودکان خود، دچار مشکل خواهند شد. اين ضعف در ايفاي نقش والدگري با افزايش مشکلات رفتاري کودکان رابطه مستقيم دارد (اسپيلمن و بن‌آري، 2009؛ مارموستين، 2011)، بنابراين، از يک‌سو، ويژگي‌‌هايي که تک‌فرزندها دارند مانند وابستگي، خودکارآمدي ضعيف‌تر در حل مسائل اجتماعي، و از سوي ديگر، ضعف در مهارت‌هاي والدگري ميان خانواده‌هاي تک‌فرزند و کنترل يا حمايت شديد آنها از تک‌فرزند، خود، موجب بروز مشکلات رفتاري بيشتر در اين خانواده‌ها خواهد شد.
    در پاسخ به سؤال دوم که «آيا ميان مشکلات رفتاري دروني‌سازي، در بين کودکان خانواده‌هاي تک‌فرزند و کودکان خانواده‌هاي دو فرزند تفاوت معناداري وجود دارد؟» نتايج نشان داد، تفاوت مشکلات رفتاري دروني‌سازي‌شده ميان خانواده‌هاي تک‌فرزند و دو فرزند، تفاوت معناداري است و دو فرزندي‌ها مشکلات رفتاري دروني‌سازي‌شده کمتري دارند.
    اين يافته با نتيجه پژوهش ونگ و همکاران (1995)، ميلوسکي (2005)، مبني بر اينکه کودکاني که حداقل يک همشير دارند، نشانه‌هاي کمتري از افسردگي و تنهايي گزارش مي‌کنند، همسو است. در تبيين اين يافته مي‌توان گفت: بسياري از والديني که تک‌فرزند دارند، فرزند خود را مورد محبت و رسيدگي شديد و يا سخت‌گيري و کنترل بيش از حد قرار مي‌دهند، که هر رفتار مي‌تواند موجب بروز مشکلات دروني‌سازي در کودک شود. ازاين‌رو، کنترل‌گري زياد والدين در خانواده‌هاي تک‌فرزند، زمينة اضطراب و افسردگي را در کودک ايجاد خواهد کرد. فتاحي (1390) نيز در اين زمينه معتقد است: چه‌بسا عدم شناخت و مهارت‌هاي لازم در زمينه والدگري، در کنار فقدان حمايت‌هاي خانوادگي از والدين تک‌فرزند، و فقدان شرايط بازي و تعامل با همسالان براي اين کودکان، مي‌تواند در ميزان مشکلات رفتاري تک‌فرزندان تأثيرگذار باشد. بنابراين، والدين تک‌فرزند، يا به دليل خصوصيات تک‌فرزندشان، يا استفاده از مهارت‌هاي خاص والدگري مانند کنترل‌گري، توجه و حمايت زياد، زمينه بروز مشکلات دروني‌سازي را فراهم خواهند کرد که با دخالت عوامل خطر ديگر، مانند شاغل بودن هر دو والد، پايين بودن سن مادر و يا داشتن استرس والدگري و عدم خوداثرمندي، عدم تعامل و بازي با همسالان و خواهر و برادر، و احساس تنهايي و وابستگي کودک، بر ميزان اين مشکلات افزوده خواهد شد. پژوهش‌هاي متعددي بر اين امر تأکيد دارند كه تنيدگي يا استرس والديني ارتباط مستقيم با مشکلات رفتاري کودکان دارد (دادستان و همكاران، 1385؛ مک‌کي و ديگران، 2008؛ فرزادفر و هومن، 1387؛ سليمي و همكاران، 1388). بنابراين، تقويت مهارت‌هاي فرزندپروري، که به دنبال آموزش والدين رخ مي‌دهد، مي‌‌تواند نقش تعديل‌کننده در مشکلات رفتاري دوران کودکي و خودکارآمدي والديني ايفا کند.
    در پاسخ به سؤال سوم که «آيا ميان مشکلات رفتاري بروني‌سازي، در بين کودکان خانواده‌هاي تک‌فرزند و دو فرزند، تفاوت معناداري وجود دارد؟» نتايج نشان داد كه در اين خصوص، بين خانواده‌هاي تک‌فرزند و دو فرزند، تفاوت معنادار وجود دارد و دو فرزندي‌ها نسبت به تک‏فرزندي‌ها مشکلات بروني‌سازي‌شده کمتري داشتند.
    اين يافته، با نتيجه پژوهش کاتينگ و دان (2006)، و ميلوسکي (2005) همسو و با نتايج پژوهش سردارپور و همکاران (1382)، ايرانپور (1379) و بياتي (1383) غيرهمسو است. در تبيين اين يافته مي‌توان گفت: از يک‌سو، همان‌گونه که نتايج برخي تحقيقات (ساطوريان، 1392، ص 136) نشان مي‌دهد، ريسک عوامل مؤثر در مشکلات بروني‌سازي، مانند تنبيه جسماني و انضباط متناقض ميان خانواده‌هاي تک‌فرزند بيشتر از ساير خانواده‌ها ديده مي‌شود. اين امر موجب بروز مشکلات بروني‌سازي در تک‌فرزندي‌ها خواهد شد. از سوي ديگر، مي‌توان به ميزان شاغل بودن هر دو والد و پايين بودن سن مادر و کنترل شديد والدين در خانواده‌هاي تک‌فرزند نسبت به فرزند خود، اشاره کرد که هرچند مي‌تواند نتيجه عدم پختگي و استرس والدگري آنها باشد، اما تأثير منفي خود را در بروز و تشديد مشکلات بروني‌سازي فرزندان خواهد گذاشت.
    در تبييني ديگر، مي‌توان به نقش همشيران در رشد شناختي، عاطفي و اجتماعي همديگر اشاره کرد. ازآنجاکه همشيران در منظومه خانواده، اوقات زيادي را با هم مي‌گذرانند، کيفيت تعاملات آنها مي‌تواند نقش مهمي در رشد کودک ايفا کند (برادي و ديگران، 1992). همان‌گونه که اکثر مطالعات صورت‌گرفته در مورد همشيران نشان مي‌دهد، روابط همشيران، در رشد اجتماعي (کرامر و کوال، 2005)، رشد عاطفي (براون و دان، 1996) و رشد شناختي- اجتماعي (هاو، 1991) کودکان بسيار مؤثر است. همشيران با تعامل با همديگر، فرصتي براي کشف و رشد مهارت‌هاي اجتماعي، بيان احساسات و ايجاد همدلي ايجاد مي‌کنند (هانلين و دالي، 1992). اين نوع از تعاملات براي کمک به همشيران ضروري است تا آنها ياد بگيرند در موقعيت‌ها و روابط مختلف، رفتاري مؤثر داشته باشند (آقامحمدي، 1391).
    همچنين در مطالعاتي پيرامون مهارت‌هاي اجتماعي، اين نتيجه حاصل شد که تک‌فرزندها، پرخاشگر و مخرب‌ترند و در بين گروه دوستان، محبوبيت کمتري دارند و بيشتر قرباني مي‌شوند، در‌حالي‌که کودکاني که همشير داشتند، مهارت‌هاي اجتماعي و همکاري بيشتري در گروه دوستان از خود نشان مي‌دهند (کاتينگ و دان، 2006)، درک بهتري از احساسات، هيجانات و ديدگاه‌هاي ديگران دارند و مهارت‌هاي شناختي بيشتر و کنترل بهتري در مدرسه دارند (ميلوسکي و لويت، 2005)، به لحاظ اجتماعي آسان‌تر با ديگران درآميخته مي‌شوند، نشانه‌هاي کمتري از افسردگي و تنهايي گزارش مي‌کنند، ارتباط بيشتري با همسالان‌شان داشته و در کنار ديگران احساس راحتي بيشتري مي‌کنند (عزيزي، 1390، ص 53). بنابراين، داشتن حداقل يک همشير مي‌تواند به رشد فرزند کمک کرده و در نتيجه، اين تعامل و يادگيري مهارت‌هاي مختلف، معايب تک‏فرزندي در کودکاني که داراي خواهر يا برادر هستند، مشاهده نشود يا کمتر ديده شود.
    از‌آنجا‌که در پژوهش‌هاي متعدد نشان داده شده است (برتون، 1999؛ کافمن، 2001؛ غباري‌بناب و همکاران، 1388، ص 225)، مشکلات و اختلالات هيجاني- رفتاري کودکان شيوع نسبتاً بالايي دارند كه بر کارکردهاي تحصيلي و اجتماعي کودکان و نوجوانان آثار بسياري بر جاي مي‌گذارند (غباري‌بناب و همکاران، 1388)، جامعه ما همان‌گونه که به سوي رشد و توسعه گام برمي‌دارد، مي‌تواند با اهميت دادن به شناخت مسائل و مشکلات کودکان که آينده‌سازان فرداي اين مرز و بوم هستند، کاري بسيار ارزشمند در اين رابطه انجام بدهد؛ چرا‌که درک صحيح از مشکلات آنان و کمک در جهت پيشگيري و رفع آنها، از‌‌جمله مسائل بسيار مهم هر نظام تربيتي است (ساجدي و حبيبي، 1379، ص 15). بنابراين، آنچه از انجام اين قبيل پژوهش‌ها، بايد مدنظر قرار گيرد اين است که همگان به آموزه‌هاي ديني، که به تعدد فرزند تشويق مي‌کند، اهتمام داشته باشيم و استحباب مؤکد ازدياد نسل را فراموش نکنيم. اين موضوع و يافته‌هاي اين پژوهش مي‌تواند براي مسئولان، روان‌شناسان و مشاوران و خانواده‌ها مورد توجه قرار گيرد تا با شناخت دقيق نسبت به موضوع تعداد فرزند و تأثيرات آن، براي پيشگيري اوليه و ثانويه اقدامات لازم و به موقع، صورت پذيرد.
    از‌‌جمله محدوديت‌هاي اين پژوهش، مي‌توان به جامعه و نمونه مورد پژوهش و تأثير متغيرهاي فرهنگي اشاره کرد. در‌صورتي‌که چنين پژوهشي در جامعه و نمونه‌هاي ديگر، و همچنين در سنين نوجواني نيز انجام شود، قابليت تعميم بيشتري خواهد داشت.
     
     

    References: 
    • احدي، حسن و شكوه‌السادات بني‌جمال، 1375، مفاهيم بنيادي در روان‌شناسي کودک و روان‌شناسي رشد، چ نهم، تهران، بنياد.
    • آقامحمدي، سوده، 1391، اثر آموزش مديريت روابط همشيران به والدين بر بهبود روابط همشيران و کاهش استرس والدگري، پايان‌نامه کارشناسي ارشد روان‌شناسي باليني کودک و نوجوان، تهران، دانشگاه شهيد بهشتي.
    • ايرانپور، چنگيز، 1379، بررسي مقايسه‌اي اختلالات رفتاري بين خانواده‌هاي پراولاد و کم اولاد، چهارمين سمينار بهداشت رواني و اختلالات رفتاري کودکان و نوجوانان، زنجان.
    • مجلسي، محمدباقر، 1404ق، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء.
    • بشيري، ابوالقاسم، 1386، اشتغال زوجين و آثار و پيامدهاي آن بر فرزندان، همايش تقويت نظام خانواده و آسيب‌شناسي آن، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • بلوم کويست، مايکل. ال، 1383، مهارت‌هاي سازگاري با کودکان ناسازگار: راهنماي عملي براي والدين و درمانگران، ترجمة جواد علاقبندراد، تهران، سنا.
    • بياتي، فاطمه، 1383، مقايسه سازگاري عاطفي، اجتماعي، آموزشي و همدلي مادران و دختران در بين دانش‌آموزان دختر تک‌فرزند و چندفرزند مقطع راهنمايي شهر تهران، پايان‌نامه کارشناسي ارشد مشاوره و راهنمايي، تهران، دانشگاه الزهراء.
    • بي‌ريا، ناصر و همکاران، 1383، روان‌شناسي رشد با نگرش به منابع اسلامي، تهران، سمت.
    • ترک لاداني، فاطمه و همكاران، 1387، «تأثير آموزش مهارت‌هاي زندگي به مادران بر کاهش مشکلات رفتاري دانش‌آموزان سوم تا پنجم ابتدايي»، دانش و پژوهش در روان‌شناسي، ش 37، ص 65-82.
    • خوشابي، کتايون و همكاران، 1386، «بررسي ميزان شيوع اختلالات رفتاري در دانش‌آموزان دوره ابتدايي استان ايلام»، توانبخشي، ش 29، ص 28-33.
    • حر عاملي، محمدبن‌حسن، 1409ق، وسائل الشيعه، قم، مؤسسه آل‌البيت.
    • دادستان، پريرخ و همكاران، 1388، «تأثير بازي درمانگري کودک محور بر کاهش مشکلات بروني‌سازي‌شده کودکان»، علوم رفتاري، ش 4، ص 257-264.
    • دادستان، پريرخ و همكاران، 1385، «تنيدگي والدين و سلامت عمومي: پژوهشي درباره رابطه تنيدگي حاصل از والدگري»، روان‌شناسان ايراني، سال دوم، ش 7، ص 171-184.
    • رايکمن، ريچارد، 2008، نظريه‌هاي شخصيت، ترجمة مهرداد فيروزبخت، چ نهم،‌ تهران، ارسباران.
    • ساجدي، ژيلا و زهرا حبيبي، 1379، «بررسي مقايسه مشکلات رفتاري کودکان سن دبستان خانواده‌هاي با يا بدون طلاق»، اصول بهداشت رواني، ش5 و 6، ص 11-16.
    • سادوک، بنيامين و ويرجينيا سادوک، 1382، خلاصه روان‌پزشکي: علوم رفتاري- روانپزشکي باليني، ترجمة نصرت‌الله پورافکاري، چ سوم، تهران، آب.
    • ساروخاني، باقر، 1370، مقدمه‌اي بر جامعه‌شناسي خانواده، تهران، سروش.
    • ساطوريان، سيد‌عباس، 1392، مقايسه ابعاد والدگري، رابطه والد-کودک و مشکلات رفتاري کودکان در خانواده‌هاي تک‌فرزند و چند فرزند، پايان‌نامه کارشناسي ارشد روان‌شناسي خانواده، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • سردارپور گودرزي، شاهرخ و همكاران، 1382، «اختلال‌هاي رفتاري در كودكان خانواده‌هاي تك‌فرزند و چندفرزند شهر تهران»، انديشه و رفتار، سال نهم، ش 1، ص 26-20.
    • سليمان‌نژاد، حميرا و همكاران، 1380، «بررسي همه‌گير‌شناسي اختلال کمبود توجه/ بيش فعالي در دانش‌آموزان (11-7 سال) مدارس ابتدايي ايلام»، مجله علمي دانشگاه علوم پزشکي و خدمات بهداشتي درماني ايلام، ش 31، ص 30-34.
    • سليمي، سيدحسين و همكاران، 1388، «ارتباط باورهاي غيرمنطقي مادران با مشکلات رفتاري دختران دبيرستاني آنها»، روان‌شناسي کاربردي، ش 9، ص 45-56.
    • سوزان بي، کمپبل، 1387، مشکلات رفتاري کودکان پيش‌دبستاني، ترجمة سعيد صيادلو، تهران، دانژه.
    • شجاعي، محمدصادق، 1386، نقش فرزند در استحکام و بهداشت رواني خانواده، همايش تقويت نظام خانواده و آسيب‌شناسي آن، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • شهيد ثاني، زين‌الدّين بن‌علي بن احمد، 1406ق، مسكن الفؤاد عند فقد الاحبّة و الاولاد، قم،‌ بصيرتي.
    • صابري، هايده، 1387، «همه‌گيرشناسي اختلالات عاطفي و رفتاري در کودکان مقطع ابتدايي»، انديشه و رفتار، ش 8، ص 19-34.
    • طالعي، علي و همكاران، 1390، «اثربخشي آموزش برنامه فرزندپروري مثبت بر خوداثرمندي مادران»، خانواده‌پژوهي، ش 27، ص 311-323.
    • عزيزي، الهه، 1390، بررسي پيوندهاي خانوادگي کودکان مبتلا به اختلال ADHD و مقايسه آن با کودکان عادي، پايان‌نامه کارشناسي ارشد خانواده درماني، تهران، پژوهشکده خانواده دانشگاه شهيد بهشتي.
    • غباري‌بناب، باقر و همكاران، 1388، «ميزان شيوع مشکلات رفتاري دانش‌آموزان ابتدايي شهر تهران»، پژوهش در حيطه کودکان استثنايي، سال نهم، ش 3، ص 223-238.
    • غفاري، بهناز، 1389، مقايسه کارکرد خانواده و مهارت‌هاي فرزندپروري خانواده‌هاي کودکان داراي نشانه‌هاي اختلال نافرماني مقابله‌اي و خانواده‌هاي کودکان داراي اختلال سلوک، پايان‌نامه کارشناسي ارشد روان‌شناسي، تهران، دانشگاه شهيد بهشتي.
    • کرامتي، کرامت و همكاران، 1385، «اثر محروميت از پدر بر اختلال‌هاي رفتاري کودکان دبستاني»، انديشه و رفتار، ش 4، ص 390-395.
    • کليني، محمدبن يعقوب، 1365، كافي، تهران، دارالکتب الاسلاميه.
    • کوشان، محسن و حميدرضا بهنام وشاني، 1380، «بررسي شيوع برخي اختلالات رفتاري و عوامل خانوادگي مؤثر در کودکان دبستاني شهر سبزوار»، دانشکده علوم پزشکي و خدمات بهداشتي درماني سبزوار، ش 4، ص 40-46.
    • کميجاني، مهرناز و فرهاد ماهر، 1386، «مقايسه شيوه‌هاي فرزندپروري والدين نوجوانان با اختلال سلوک و نوجوانان عادي»، دانش و پژوهش در روان‌شناسي، ش 33، ص 63-94.
    • فتاحي، عايشه، 1390، پيش‌بيني همدلي در کودکان بر اساس متغيرهاي فردي(خلق و خو و سبک دلبستگي کودک) و خانوادگي (مهارت‌هاي فرزندپروري و همدلي والدين)، پايان‌نامه کارشناسي ارشد خانواده درماني، تهران، دانشگاه شهيد بهشتي.
    • فرزادفر، سيده‌زينب و حيدرعلي هومن، 1387، «نقش مهارت‌هاي فرزندپروري بر کاهش تنيدگي مادران و مشکلات رفتاري کودکان»، روان‌شناسان ايراني، ش 15، ص 277-292.
    • محدث نوري، ميرزا حسين، 1408ق، مستدرك‌الوسائل، قم، مؤسسه آل‌البيت.
    • مينايي، اصغر، 1384، راهنماي فرم‌هاي سن مدرسه نظام سنجش مبتني بر تجربه آخنباخ، تهران، پژوهشکده کودکان استثنايي.
    • ناصحي، عباسعلي و فيروزه رئيسي، 1386، «مروري بر نظريات آدلر»، تازه‌هاي علوم شناختي، سال 9، ش 1، ص 55-66.
    • نوابي‌نژاد، شکوه، 1375، رفتارهاي بهنجار و نابهنجار کودکان و نوجوانان و راه‌هاي پيشگيري و درمان نابهنجاري‌ها، تهران، انجمن اولياء و مربيان.
    • ورسلي پستر، 1373، جامعه‌شناسي مدرن، ترجمة حسن پويان، تهران، چاپخش.
    • Achenbach, T.M, & Rescorla, L. A, 2001, Manual for the ASEBA school age forms & profiles, Burlington, VT: university of Vermont, Research center of children, Youth & families.
    • Anagold, A, & et al, 1999, Comorbidity, Journal of Child Psychology and Psychiatry, v. 40, p. 57-97.
    • Atkins MS, McKay MM. DSM-IV diagnosis of conduct disorder and oppositional defiant disorder: Implications and guidelines for school mental healt teams, School Psych Rev, v. 25 (3), p. 274-284.
    • Baker, B. L, & et al, 2002, Behavior Problems and Parenting Stress in Families of Three-year-old Children with and without Developmental Delays, Am J Ment Retard, v. 107 (6), p. 433-442.
    • Barbara, M, & et al, 2004, Conduct Disorder and Propositional Defiant Disorder in National Sample: Developmental Epidemiology, Journal of Child Psychology and Psychiatry, v. 45, p. 609-621.
    • Bloomquist, M. L, 2004, Coping skills with maladaptive child, Tehran: Sana Publication.
    • Brandendburg, N. A, & et al, 1990, The epidemiology of childhood psychiatric disorder: Prevalence findings from recent studies, Journals of the American academy of child and Adolescent Psychatry, v. 29, p. 76-83.
    • Brody, G. H, & et al, 1992, Associations of maternal and paternal direct and differential behavior with sibling relationships: Contemporaneous and longitudinal analyses, Child Development, v. 63 (1), p. 82-92.
    • Campbell, S. B, 2006, Behavior Problems in Preschool Children, Second Edition: Clinical and Developmental Issues, Guilford Press.
    • Cartwright-Hatton, S, 2005, Parent skill training: An effective intervention for internalizing symptoms in younger children, Journal of Child and Adolescent Psychiatric Nursing, v. 7, p. 128-139.
    • Colman, I, & et al, 2007, Forty-Year Psychiatric Outcomes Following Assessment for Internalizing Disorder in Adolescence, The American journal of psychiatry, v. 164, p. 126-133.
    • Chorpita, B, & et al, 1996, Cognitive processing in children: relation to anxiety and family influence, Journal of clinical child psychology, v. 25 (2), p. 170-176.
    • Costello, E. J, & et al, 2003, Prevalence And development of sychiatric disorders in childhood and adolesce, Archives of general psychiatry, v. 60, p. 837-844.
    • Davison, C.G, 2005, Abnormal psychology, New York, John Wiley.
    • Dunn, J, & et al, 1996, The development of children’s moral sensibility: Individual differences and emotion understanding, Developmental Psychology, v. 31, p. 649-659.
    • Dunn,J., & Kendrich, C, 1982, Sibling:Love, envy, and understanding.Cambridge, MA: Harvard University Press.
    • Essau, C.A, & et al, 2002, Frequency, comorbidity and psychosocial impairment of specific phobia in adolescents, Journal of clinical child psychology, v. 29 (2), p. 221-231.
    • Falbo, T, & Poston, D. L, 1993, The academic, personality, and physical outcomes of only children in China, Child Development, v. 64, p. 18-35.
    • Gastello, E. J, & et al, 1998, The prevalence of serious emotional distburbance: A reanalysis of community studies, Journals of child and family studies, v. 7, p. 411-432.
    • Gimpel, G. A, & Holland, M.L, 2002, Emotional and behavioral problems of youngchildren: Effective interventions in the preschool and kindergarten years, New York:Guilford press.
    • Hallahan, D. P, & Kauffman, J. M, 2003, Exceptional children: Introduction to special education, Boston: Alln and Bacon.
    • Hankin, B.L, & et al, 1998, Development of depression from preadolescence to young adulthood: Emerging gender differences in a 10-year longitudinal study, Journal of Abnormal Psychology, v. 107, p. 128–140.
    • Hinshaw, S.P, 2002, Process, mechanism and explanation related to externalizing behavior in developmental psychopathology, J Abnorm Child Psychol, v. 30 (5), p. 431-458.
    • Hymel, S, & et al, 1990, Children’s peer relationships: longitudinal prediction of internalizing and externalizing problems from middle to late childhood, Child development, v. 61, p. 2004-2021.
    • Kaplan H, & et al, 2002, Clinical Psychiatric, Traslater Pouraphkari N, Tehran, Publication Azadeh.
    • Kauffman, J. M, 2001, Characteristics of emotional and behavior Disorder of Children and Youth (7th ed). Upper Saddle river, NJ: Merill/Prentice hall.
    • Kendall, P.C, & et al, 2004, Child anxiety treatment: outcomes in adolescence and impact on substance abuse and depression at a 7.4 year follow up, Journal of consulting and clinical psychology, v. 72, p. 276-287.
    • Kendall, P. C, 2000, childhood disorders, East sussex: Psychology press Ltd.
    • Keil, V, & Price, J. M, 2006, Externalizing behavior disorders in child welfare settings: Definition, prevalence and implications for assessment and treatment, Child Youth Serv Rev, v. 28 (7), p. 761-769.
    • Kessler, R.C, & et al, 2005, Prevalence, severity, and comorbidity of 12-month DSM-IV disorders in the National Comorbidity Survey Replication, Archives of General Psychiatry, v. 62, p. 617–627.
    • Lisen, C. R, & Blanton, P. W, 2001, Experience of only children, Journal of Individual Psychology, v. 57 (2), p. 725-740.
    • Liu, J, 2004, Childhood externalizing behavior: Theory and implications, J Child AdolescPsychiatrNurs, v. 17 (3), p. 93-100.
    • Loeber, R, & et al, 2000, Oppositional Defiant and Conduct Disorder: A Review of the Past 10 Years, Part 1 Journal of American Academy of Child and Adolescents Psychiatry, v. 39, p. 1468-1484.
    • Marmorstin, N.R, 2006, Relationship between Anxiety and Exter- nalizing Disorder in Youth: The Influences of Age and Gender, Journal of Anxiety Disorder, v. 31(1), p. 82-112.
    • Manassis, K, 2000, Childhood Anxiety Disorders: lessons from the literature, Canadian journal of psychiatry, v. 45, p. 724-730.
    • Masi G, & et al, 2003, Externalizing disorders in consecutively referred children and adolescents with bipolar disorder, Compr Psychiatry, v. 44 (3), p. 184-189.
    • Maughan, D.R, & et al, 2005, Behavioral parent training as a treatment for externalizing behaviors and disruptive behavior disorders: A meta analysis, School Psych Rev, v. 34 (30), p. 267-286.
    • Mcclintock, S. M, 2005, Relationship of internalizing behavior problems to intelligence and executive functioning in children, Master of science. The University of Texas southwestern madicall center at Dallas.
    • McKee, L., & et al, 2008, Parentingn and child externalizing behavior: Are the association specific or diffuse? Journaln of Aggression and Violent Behavior, v. 11 (1), p. 255-270.
    • Milen, J.M, & Edwards, J.K, 2001, Family Treatment of Oppositional Defiant Disorder: Changing Views and Strength-Based Approaches, The Family Journal: Counseling and Therapy For Couples and Families, v. 1, p. 17-28.
    • Oland, A, 2002, The development of pure co-occurring externalizing and internalizing symptomatology in children [dissertation], Pittsburg: University of Pittsburg.
    • Ollendick, T. H, & King, N. J, 1994, Diagnosis, assessment and treatment of internalizing problems in children: the role of longitudinal data, Journal of counseling and clinical psychology, v. 6 (5), p. 917-928.
    • Richard, R, & et al, 2002, The Relation between DSM- IV. Oppositional. Defiant Disorder and Conduct Disorder: Finding From the Great Smoky Maintains Study, Journal of Child Psychology and Psychiatry, v. 43, p. 39-50.
    • Rudolph, K. D, & et al, 1995, determinant and consequence of children scoping in the medical setting: conceptualization, review and critique, Psychological bulletin, v. 118, p. 328-357.
    • Rudolph, K. D, & Clark, A. G, 2001, Conceptions of relationships in children with depressive and aggressive symptoms: Social-cognitive distortion or reality? Journal of Abnormal Child Psychology, v. 29, p. 41-56.
    • Rutter, M. Kim-cohen, J. Maughan B, 2006, Continuities and discontinuities in psychopathology between childhood and adult life, Journal of Association for child And Adolescent Health, v. 47, p. 276- 295.
    • Silverman, W. K, Saavedra, L. M, 2004, Assessment and diagnosis in Evidence- based practice, In. P. M. Barrett. & T. H. Ollendick (Ed), handbook of interventions that work with children and adolescent (pp. 49-69). West Sussex: John Wiley & Sons Ltd.
    • Spielman, V, Ben-Ari, O, 2009, Parental Self-Efficacy and Stress-Related Growth in the Transition to Parenthood: A Comparison between Parents of Pre- and Full-Term Babies, Health and Social Work, v. 34 (3), p. 201-212.
    • Wang, C, Fan, C, 1995, Comparison of personality traits of only and sibiling school children Bejiing, Journal of Genetic Psychology, v. 155 (4), p. 377-385.
    • Wang, C, & et al, 1998, The associations among parental behaviors, adolescent school adjustment and problem behavior in Chinese adolescents, Journal of Family Issues, v. 13, p. 328-360.
    • Zhang, Y, & et al, 2001, A new look at the old little emperor; developmental changes in the personality of only children in China, Social Behavior and personality, v. 29 (7), p. 725-732.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ساطوریان، سیدعباس، طهماسیان، کارینه، احمدی محمدآبادی، محمدرضا.(1393) مقایسه مشکلات رفتاری کودکان در خانواده‌های تک فرزند و دو فرزند. فصلنامه روان‌شناسی و دین، 7(3)، 65-80

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیدعباس ساطوریان؛ کارینه طهماسیان؛ محمدرضا احمدی محمدآبادی."مقایسه مشکلات رفتاری کودکان در خانواده‌های تک فرزند و دو فرزند". فصلنامه روان‌شناسی و دین، 7، 3، 1393، 65-80

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ساطوریان، سیدعباس، طهماسیان، کارینه، احمدی محمدآبادی، محمدرضا.(1393) 'مقایسه مشکلات رفتاری کودکان در خانواده‌های تک فرزند و دو فرزند'، فصلنامه روان‌شناسی و دین، 7(3), pp. 65-80

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ساطوریان، سیدعباس، طهماسیان، کارینه، احمدی محمدآبادی، محمدرضا. مقایسه مشکلات رفتاری کودکان در خانواده‌های تک فرزند و دو فرزند. روان‌شناسی و دین، 7, 1393؛ 7(3): 65-80