پیشبینی بلوغ شغلی بر اساس سبکهای هویت و دینداری در میان دانشجویان دانشگاه علامه طباطبائی
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
هويت و تشکيل آن، يکي از مسائل مهم در زندگي هر انساني است که معمولاً از سن نوجواني با آن روبهرو ميشود. هويت يعني کسب شناخت از خود و پذيرفتن خويش از طريق تلاش براي پاسخ به سؤالاتي چون من کيستم، از کجا آمدهام، جايگاهم کجاست، چه هدفي در اين دنيا دارم و غيره. بنابراين، بخشي از «خود»، که به اين پرسش پاسخ ميدهد، هويت فرد است (اميديان، 1378، ص19). سونسس و همکاران (2005)، مفهوم هويت را يک نظريه راجع به خويشتن ميدانند و معتقدند هر فرد، فرضياتي دربارة خودش دارد که آنها را در تعامل با جهان فيزيکي و اجتماعي تجربهشده، ادغام کرده و يک ساختار مفهومي از خود ترسيم ميکند. براساس ديدگاه برزونسکي (1990)، انسانها به شيوههاي متفاوتي به نظريهپردازي راجع به خويشتن ميپردازند؛ يعني در چگونگي مواجهه و پردازش اطلاعات، اتخاذ تصميمها و حل تعارضات مرتبط با هويت، با هم تفاوت دارند و به شيوههاي گوناگون به تشکيل هويت ميپردازند. اين شيوهها، به سبکهاي هويت معروف، و عبارتند از: سبک اطلاعاتي، سبک هنجاري، و سبک سردرگم/ اجتنابي.
افرادي که از شيوه اطلاعاتي استفاده ميکنند، اطلاعاتمدار هستند و همواره به جستوجو، پردازش و ارزيابي اطلاعات مربوط به خود پرداخته، و آنها درگير يک فرايند خودکاوشگري فعال هستند. اين افراد داراي سطوح بالايي از پيچيدگي شناختي، آمادگي براي تصميمگيري، نياز بالا به کسب شناخت و اطلاعات، استفاده از راهبرد مقابله مسئلهمدار و استقلال هستند (برزونسکي و همکاران، 2013).
سبک هويت هنجاري را جواناني به کار ميگيرند که انتظارات و ارزشهاي مراجع قدرت و ديگر افراد مهم زندگي خود (مثل والدين) را دروني ميکنند و با آن هماهنگ ميشوند (برزونسکي و همکاران، 2007). آنها دائماً تلاش ميکنند تا ساختارهاي مربوط به خود را كه از قبل موجود است، حفظ کنند و در مقابل تهديد اين ساختارها، از طريق پاسخهاي قالبي به دفاع بپردازند (برزونسکي و کاک، 2000). تحقيقات نشان ميدهد که جوانان با سبک هويت هنجاري، داراي تعهد پايدار و محکمي هستند و از سطوح بالاي وظيفهشناسي برخوردارند (برزونسکي و همکاران، 2013).
جوانان با سبک سردرگم/ اجتنابي، براي اجتناب از تعارضهاي شخصي در حيطه هويتيشان، مرتب در تلاش هستند و تصميمگيريها را تا زمان فرارسيدن يک الزام موقعيتي به تأخير مياندازند. بهطور مداوم رفتارها و نظرات خود را مطابق با تقاضا و الزامات اجتماعي تغيير ميدهند، بدون اينکه ساختار هويت خود را اصلاح کنند. اصلاحاتي هم که بهصورت فعاليتهاي رفتاري و يا حتي همنوايي شفاهي انجام ميدهند، آني و زودگذر است. چنين راهبردهايي احتمالاً به يک ساختار هويت پراکنده منجر ميشود که بهصورت بيهدف و ناپايدار يا اتفاقي يکپارچه شده است (برزونسکي و همکاران، 2007).
از مسائل اساسي تشکيلدهنده هويت هر انساني، داشتن تعريفي از خود، معناي وجودي و داشتن هدف در زندگي است. با نگاهي اجمالي به معارف ديني، مشاهده ميشود که يکي از کارکردهاي اصلي دين در زندگي، ارائه جهانبيني الهي و تبيين معنا و هدف نهايي زندگي است؛ رويکردي که غايت مسير حرکت انسان را نشان ميدهد (جوادزاده، 1383، ص60). باورها و اعمال ديني از قبيل توکل به خداوند، دعا و زيارت، احساس تعلق و توسل بر ائمه اطهار و ترسيم مبدأ و مقصد زندگي يک انسان کامل، ارزش مثبتي در ايجاد معني در زندگي افراد دارد (حميد و همکاران، 1392).
قرآن در باب معناي زندگي، همانند ساير اديان توحيدي، بر هدفداري آفرينش انسان و جهان تأکيد ميكند. آيات فراواني از قرآن بيانگر اين موضوع است (بقره: 164؛ آلعمران: 190-191؛ يونس: 67؛ ذاريات: 56-57؛ انشقاق: 6؛ طور 35؛ حديد: 21 و احقاف: 3). براي نمونه، در آية 56 سورة ذاريات خداوند ميفرمايد: «وَ ما خَلَقْتُ الجِنَّ و الاِنسَ اِلاّ لِيعْبُدوُن». در اين آيه، هدف از آفرينش انسان، عبادت و دينداري دانسته شده است. در نگاه اسلام، عبادت معبود، هدف اصلى زندگي است و اهداف ديگر براى اين هدف جنبة مقدماتى دارند. درواقع، هدف از آفرينش انسان، رسيدن به مرتبه عبوديت الهى و رها شدن از ظلمتها و تاريكىهاست. در اين راستا، کسب علم و دانش، تلاش براي کسب و کار، و تحقق ساير اهداف زندگي، همگي در ساية اين هدف بزرگ معنا و جهت مييابد.
انسان ديندار با ايمان به معناداري زندگي، ابتدا هدف و معناي زندگي را درمييابد، سپس براي دستيابي به آن ميکوشد. درنتيجه، هيچگاه به پوچي و بطالت نميرسد و دچار سردرگمي و اضطراب نميشود و ميکوشد هنگام لقاي پروردگار، نتيجه خوبي را برداشت کند (نظرنژاد و تادواني، 1389). بنابراين، براي يک فرد مسلمان، پاسخ به پرسشهاي اساسي هويت و دريافت معنا و هدف زندگي توسط دين فراهم ميشود و فرد بر اساس همان نگاه پيش رفته و ساير مسائل هويتي خود را حل ميکند. از سوي ديگر، دين اسلام به دليل جامعيت خود، اين امتياز را دارد که بهطور دقيق و روشني در ابعاد گوناگون زندگي انسان وارد شده و رهنمودها و توصيههايي را ارائه دهد تا مسير کلي حرکت انسان مشخص شده و دستيابي به پاسخهاي مسائل هويت را جهت ميبخشد (مدنيفر، 1389، ص29).
ازاينرو، ميتوان گفت: دينداري و عمل به باورهاي ديني، غير از آنکه بيانگر ميزان تعهد افراد است، به آنان کمک ميکند تا از بحران هويت نجات يابند و با تعيين سبک هويتي مطلوب، در تصميمگيريهاي مهم زندگي ازجمله تصميمات شغلي موفق ظاهر شوند. همچنين ازآنجاکه اغلب افراد مقيد به مسائل مذهبي از تعهد بالايي نسبت به وظايف و مسئوليتهاي ديني و اجتماعي خود برخوردارند، انتظار ميرود در برابر ساير جنبههاي زندگي خويش نيز مانند انتخاب شغل، متعهد و احساس مسئوليت نمايند.
از لحاظ مفهومي، بلوغ شغلي، تحقق موفقيتآميز وظايف رشدي در حين زنجيره مداومي از مراحل زندگي است. بر اين اساس، سوپر معتقد است: افراد مشاغل متناسب با عقايد و پندارشان درباره خويشتن را انتخاب ميکنند (شفيعآبادي، 1391، ص334). زماني که تجارب مربوط به آگاهي از دنياي کار گستردهتر ميشود، خودپنداره شغلي پختهتري شکل ميگيرد که اين مفهوم متناظر با سبک هويت اطلاعاتي در ديدگاه برزونسکي است (زونکر، 2006، ص95). ازاينرو، ميتوان گفت: يکي از عوامل مؤثر در دستيابي بلوغ شغلي، شکلگيري هويت و خودپنداره است. بهعبارت ديگر، افراد با توجه به شناختي که از خود، تواناييها، اهداف و بهطورکلي خودپنداره خويشتن دارند، اقدام به بررسي و انتخاب شغل ميکنند.
ساويکاس (2001)، بلوغ شغلي را آمادگي افراد براي انتخاب شغل، تصميمات شغلي متناسب با سن و برآمدن از عهده تکاليف رشدي ميداند. وي نظريه ساختار حرفهاي را بهعنوان يک مدل سازگاري شغلي ارائه كرده است. اين نظريه، سازگاري شغلي را بهعنوان يک سازه چندبعدي تعريف ميکند که مشخصه اصلي آن، آمادگي رواني افراد و کسب توانمندي براي کنار آمدن با وظايف بهبود شغل در زمان حال يا آينده، کنار آمدن با تحولات شغلي و نيز آسيبهايي است که محيط کار ممکن است به افراد وارد آورد (ساويکاس و پرفلي، 2011).
براساس اين نظريه، چهار عامل اساسي براي اندازهگيري بلوغ شغلي وجود دارد: دغدغه براي انتخاب شغل، مشورتخواهي، کنجکاوي و اعتماد به نفس که نمرة افراد در اين مقياسها، تعيينکننده ميزان بلوغ شغلي و پختگي آنان در انتخاب شغل مناسب است. افراد در اين مرحله بايد وظايف انتخاب شغل خود را بر عهده گيرند؛ نسبت به آينده خود دغدغه داشته؛ همراه با يک سبک تصميمگيري مبتني بر مشورتخواهي و يا مستقل، کنجکاوانه به آزمايش ظرفيتهاي شخصي، کشف فرصتهاي اجتماعي پرداخته، همواره در طي اين مسير، اعتماد بهنفس کافي براي طرحريزي شغلي در آينده و واقعي ساختن برنامههاي خود داشته باشند (همان).
با بررسيهاي اجمالي در ميان تحقيقات صورتگرفته تاکنون، موردي که به بررسي ارتباط هر سه متغير پژوهش حاضر بپردازد، مشاهده نشد. اما ازجمله تحقيقات صورتگرفته در حوزه دينداري و مسائل شغلي، ميتوان به پژوهشهاي بينبريج و هاچ (1982)، رسولي و همکاران (1392)، لين و همكاران (2009) اشاره نمود که همگي مؤيد نقش مثبت معنويت و دينداري در محيط کار و کسب مهارتهاي شغلي است. در اين ميان، مرتبطترين اين تحقيقات، پژوهشي کيفي است که دافي (2006) پيرامون معنويت، دين و رشد شغلي انجام داده است. يافتههاي وي نشان ميدهد، عليرغم تفکر غالب در جامعه، که مشاور نبايد در فرايند مشاوره، جهتگيري خاصي نسبت به باورهاي ديني و مذهبي مراجع داشته باشد، بهتر است مشاور نسبت به رويکرد و عقايد ديني مراجع برخوردي باز داشته باشد و در صورت مواجهه با مراجع داراي عقايد مذهبي قوي، باورهاي وي را در فرايند مشاوره مهم شمارد. کنستانتين و همکاران (2006) نيز با استفاده از روش مصاحبه نيمهساختاريافته، به پژوهش پيرامون بررسي نقش دين و معنويت بر روي رشد شغلي دانشجويان پرداختند و بيان ميکنند که عقايد ديني و معنوي دانشجويان و انجام مشاوره با رويکرد استفاده از اين مفاهيم، نهتنها ميتواند آنها را براي هدفگذاري رهيافتهاي فعليشان بهمنظور انتخاب شغل کمک کند، بلکه ميتواند آنها را در مفهومبخشي به تصميمسازي شغلي در همة دورانهاي زندگي ياري رساند.
در حوزة ارتباط هويت و بلوغ شغلي نيز تحقيقات زيادي صورت گرفته است؛ ازجمله، مرتبطترين آنها ميتوان به پژوهش سالامي (2008) اشاره نمود. نتايج اين تحقيق حاکي از آن است که وضعيت هويت بهطور معناداري بر روي بلوغ شغلي دانشجويان مؤثر است. براي نمونه، نمرات بالاتر در سبکهاي هويت موفق و ديررس، نمرات بالاتر در بلوغ شغلي را نشان دادند و نمرات بالاتر در وضعيت هويت مغشوش، نمرات پايينتري را در بلوغ شغلي نتيجه ميدهد. سليمانيان و همکاران (1392)، در تحقيقي که بر روي دانشجويان انجام دادند، دريافتند که بين سبک هويت اطلاعاتي و رشد شغلي ارتباط مثبت و معنادار و بين سبک هويت سردرگم و رشد شغلي، ارتباط منفي و معنادار وجود دارد. همچنين سبک هويت اطلاعاتي پيشبينيکننده مثبت و معناداري براي رشد شغلي محسوب ميشود. علاوه بر اين، نتايج تحقيقات ديگر نيز مؤيد وجود رابطه بين سبکهاي هويت و بلوغ شغلي است.
با توجه به آنچه گفته شد، پژوهشگران و مشاوران عرصه شغلي، بايد بکوشند تا با توجه به وضعيت فعلي جامعه، نرخ آمار بيکاري، نارضايتي بسياري افراد از موقعيت شغلي که در آن قرار گرفته و احساس ميکنند متعلق به آن جايگاه نيستند و جواناني که مدام شغل خود را عوض ميکنند، هرچه بيشتر جهت کمک به آمادگي افراد براي انتخاب شغل مدبرانه تلاش و تحقيق کنند. ازاينرو، توجه به موضوع بلوغ شغلي و عوامل مؤثر در آن، يکي از ضرورتهاي انجام اين پژوهش است.
در راستاي اين اهداف، اين پژوهش درصدد بررسي تعيين سهم هريک از سبکهاي هويت و مؤلفههاي دينداري بر پيشبيني بلوغ شغلي دانشجويان دانشگاه علّامه طباطبائي است. ازاينرو، سؤالهاي اين پژوهش عبارتند از:
1. سهم نسبي هريک از سبکهاي هويت (اطلاعاتي، هنجاري و سردرگم/اجتنابي) و تعهد هويت در پيشبيني بلوغ شغلي دانشجويان چقدر است؟
2. سهم نسبي هريک از مؤلفههاي دينداري (عمل به مستحبات، انجام واجبات و درنظر گرفتن دين در تصميمگيريهاي زندگي)، در پيشبيني بلوغ شغلي دانشجويان چقدر است؟
3. سهم دينداري و سبکهاي هويت در بلوغ شغلي، با استفاده از روش تحليل مسير چيست؟
روش پژوهش
روش اين پژوهش، همبستگي بوده و از نوع تحقيقات کاربردي به حساب ميآيد.
جامعه، نمونه و روش نمونهگيري: تمامي دانشجويان دختر و پسر دانشگاه علّامه طباطبائي در سال تحصيلي 1393-1392 در مقطع کارشناسي و کارشناسي ارشد، جامعه آماري اين پژوهش است. اين جامعه با اين هدف انتخاب شد که دانشجويان به لحاظ سني و موقعيتي، در مقطعي قرار گرفتهاند که انتظار ميرود در مسائل شغلي، هويتي و ديني تا حدي بالغ شده و به ثبات رسيده باشند. طبق آمار سايت دانشگاه علامه طباطبائي، تعداد کل دانشجويان اين دانشگاه، حدود 15000 نفر است. بر اساس جدول مورگان، حجم نمونه براي جامعهاي با اين تعداد، 375 نفر ميباشد. البته با توجه به احتمال وجود برخي پرسشنامههاي مخدوش و يا ناقص، حجم نمونه 400 نفر انتخاب شد. نمونه آماري، با روش نمونهگيري خوشهاي چندمرحلهاي انتخاب شد؛ به اين طريق که از بين دانشکدههاي مختلف، پنج دانشکده انتخاب شد. در مرحله بعد، از هر دانشکده چند کلاس بهطور تصادفي انتخاب گرديد. پس از هماهنگي و در صورت پذيرش و همکاري استاد کلاس انتخابي، پرسشنامهها با حضور محقق در بين دانشجويان توزيع شد. حجم نمونه، پس از بررسي و حذف موارد ناقص يا پرشده توسط آزمودنيهايي که با معيارهاي ورود منطبق نبودند، به 383 پرسشنامه تقليل يافت.
لازم به يادآوري است معيارهاي ورود در نمونهگيري عبارت بود از: دانشجوي مقطع کارشناسي و کارشناسي ارشد باشد، داراي شغل رسمي نبوده و مسلمان باشد. اين معيارها از طريق خودگزارشدهي در پرسشنامهها سنجيده شد. اجراي پژوهش با رعايت کامل مسائل اخلاقي و حقوقي شرکتکنندگان همراه بود. دانشجويان با اختيار خود، بهصورت داوطلبانه و با فرصت کافي به پرسشنامهها پاسخ دادند. براي تجزيه و تحليل دادهها از روش همبستگي پيرسون، تحليل رگرسيون چندگانه و تحليل مسير استفاده شده است.
ابزارهاي پژوهش
پرسشنامه بلوغ شغلي (CMI-C): ساويکاس و پرفلي (2011)، بر مبناي نظرية ساختار حرفهاي ساويکاس، به تجديدنظر پرسشنامه بلوغ شغلي کرايتز (CMI-C) پرداختند. اين پرسشنامه داراي 24 سؤال است. براي هريک از چهار مقياس، دغدغه براي انتخاب شغل، مشورتخواهي، کنجکاوي و اعتماد به نفس، شش سؤال طراحي نموده تا ميزان آمادگي و سازگاري افراد براي انتخاب شغل را مورد سنجش قرار دهد. ساويکاس و پرفلي (2011)، پايايي اين نسخه را به روش تحليل عاملي براي مؤلفه دغدغه 52/0، کنجکاوي 85/0 و اعتماد به نفس 93/0 بهدست آوردهاند (شکل 1). لازم به يادآوري است ازآنجاکه بعد مشورتخواهي، در محاسبه نمرة کلي بلوغ شغلي اعمال نميشود و تنها بيانگر دو نوع سبک تصميمگيري مستقل يا وابسته است، در اين مدل بيان نشده است. در ايران، اين پرسشنامه براي اولينبار در اين پژوهش بهکار گرفته شده، پس از ترجمه پرسشنامه، تحت نظر يک مترجم و با تأييد دو متخصص زبان انگليسي، جهت تعيين ميزان قابل فهم و روان بودن سؤالات ترجمه شده، ده نفر از دانشجويان کارشناسي، ضمن پرکردن پرسشنامهها، به بيان برداشت خود از معناي هر سؤال پرداختند. پرسشنامه ترجمهشده، مجدداً به زبان انگليسي ترجمه شد، البته به دليل آنکه ترجمه با توجه به فرهنگ ايراني و اصطلاحات رايج فارسي صورت گرفته بود، تفاوتهايي بين نسخه ترجمهشده و نسخه اصلي وجود داشت، اما با تأييد و اعمال نظر 5 نفر از اعضاي هيئت علمي دانشگاه علّامه طباطبائي و دانشگاه تهران، اين دو نسخه معناي واحدي را منتقل ميکند و قابل قبول است.
براي تعيين پايايي، پس از اجراي آزمايشي (پايلوت)، پرسشنامه بر روي 50 نفر از دانشجويان با استفاده از روش آلفاي کرونباخ، پايايي پرسشنامهها با مقادير مناسبي تأييد شد که در جدول (1) ارائه شده است. همچنين مقادير بهدستآمده در اين پژوهش، پس از اجراي نهايي بر روي 383 نفر از دانشجويان نيز آورده شده است. همانگونه که مشاهده ميشود، اين نتايج به ترتيب براي مقياس دغدغه 63/0، کنجکاوي 66/0 اعتماد به نفس 73/0 و در کل 81/0 ميباشد که با توجه به مقادير فرم اصلي قابل قبول و مناسب است.
جدول 1. ضرايب آلفاي کرونباخ براي آزمون بلوغ شغلي
دغدغه کنجکاوي اعتماد به نفس بلوغ شغلي
نمونه پايلوت (50 نفر) 61/0 69/0 64/0 78/0
پژوهش اصلي (383 نفر) 63/0 66/0 73/0 81/0
شکل 1: نتايج بررسي پايايي در نمونه ساويکاس و پرفلي (2011) با استفاده از روش تحليل عاملي
پرسشنامه سبکهاي هويت (ISI-6G): اين پرسشنامه اولين بار توسط برزونسکي در سال 1989 ساخته شد. وايت و همکارانش(1998)، براي اجراي اين مقياس در ميان گروههاي جوانتر، با سطح تحصيلات پايينتر، به تجديدنظر در پرسشنامه ISI با دستور زبان و ساختاري سادهتر پرداختند و نسخه جديد آن را با نام (ISI-6G) ارائه نمودند. بر اين اساس، سه سبک هويت و خردهمقياس تعهد، از طريق چهل گويه سنجيده ميشود. يازده گويه به سبک هويت اطلاعاتي، نه گويه به سبک هويت هنجاري، ده گويه به سبک هويت هويت سردرگم/ اجتنابي و ده گويه به خردهمقياس تعهد اختصاص دارد. وايت و همکارانش (1998)، به منظور بررسي ويژگيهاي روانسنجي مقياس تجديدنظر شده، آن را بر روي يک نمونه 361 نفري از دانشجويان اجرا کردند. آنان براي بررسي ضريب قابليت اطمينان، از روش همساني دروني استفاده کردند و ضريب آلفاي کرونباخ خردهمقياسهاي سبک هويت اطلاعاتي، هنجاري، سردرگم/ اجتنابي و تعهد هويت را به ترتيب 59/0، 64/0، 78/0 و 76/0 به دست آوردهاند. اين پرسشنامه در ايران، توسط فارسينژاد (1383)، زير نظر برزونسکي مورد تحليل عامل قرار گرفت و نتايج بسيار نزديکي به نسخه اصلي به دست آمد.
پرسشنامه عمل به باورهاي ديني (معبد 1): اين آزمون توسط گلزاري (1378)، براي سنجش عمل به باورهاي ديني تهيه شده است. سؤالات آزمون، با توجه به رفتارهاي ديني رايج در جوانان متدين به دين اسلام انتخاب شده است. فرم کوتاه اين آزمون، داراي 25 سؤال و هر سؤال داراي 5 گزينه است که در مقياس ليکرت از صفر تا 4 نمرهگذاري ميشود. کمترين نمره کل، در آن صفر بهمعناي اين است که هيچگونه عمل به باورهاي ديني وجود ندارد و بيشترين نمرة صد است که بيانگر عمل به تمامي باورهاي ديني است. مواد آزمون در سه حوزه اصلي عمل به مستحبات، انجام واجبات و دوري از محرمات، در نظر گرفتن دين در تصميمگيريها و انتخابهاي زندگي (جنبههاي اجتماعي) دين قرار دارد.
پايايي اين آزمون از طريق بازآزمايي 76/0، از طريق دونيمهکردن 91/0 و ضريب کرونباخ 94/0 بوده است. پايايي زيرمقياسهاي عمل به مستحبات، انجام واجبات و نقش جنبههاي اجتماعي دين، به روش ضريب کرونباخ به ترتيب 60/0، 61/0 و 94/0 گزارش شده است. آزمون داراي اعتبار محتوا (صوري و منطقي) بالايي است. اعتبار وابسته به ملاک آن از طريق مقايسه افراد مذهبي و غيرمذهبي با ضريب اعتبار 84/0 و 78/0 و اعتبار سازه در سطح 95/0 اطمينان بهدست آمده است (گلزاري، 1379).
يافتههاي پژوهش
تجزيه و تحليل دادهها با دو روش آماري، شامل ضريب همبستگي پيرسون و تحليل رگرسيون چندگانه به روش گام به گام، با استفاده از نرمافزارSPSS.20 صورت گرفت. ضريب همبستگي پيرسون، براي بررسي رابطه سبکهاي هويت و دينداري با بلوغ شغلي مورد استفاده قرار گرفت. براي تعيين سهم نسبي هريک از سبکهاي هويت و مؤلفههاي دينداري در پيشبيني بلوغ شغلي، از تحليل رگرسيون گام به گام و براي تحليل مسير از نرمافزارAMOS.22 استفاده شد.
ميانگين، انحراف معيار و ضرايب همبستگي مؤلفههاي اصلي پژوهش در جدول 2 نشان داده شده است. همانطور که مشاهده ميگردد، بين بلوغ شغلي با تعهد هويت در سطح 01/0p<، رابطه مثبت معناداري وجود دارد (462/0r=). همچنين بين بلوغ شغلي با سبک هويت سردرگم/ اجتنابي در سطح 01/0p<، رابطه معکوس معنادار وجود دارد (259/0r= -). اما با دو سبک ديگر هويتي، رابطه معناداري به دست نيامد. همچنين طبق نتايج، بلوغ شغلي با مؤلفة عمل به واجبات (از پرسشنامه دينداري) در سطح 01/0p= همبستگي مثبت معناداري دارد (128/0r=) و با دو مؤلفه ديگر دينداري، ارتباط معناداري وجود ندارد.
جدول 2. آمار توصيفي و ضرايب همبستگي
متغير وابسته متغيرهاي مستقل تعداد ميانگين انحراف معيار همبستگي
بلوغ شغلي
تعداد: 363
ميانگين: 82/10
انحراف معيار: 89/3 تعهد هويت 363 79/36 80/5 **462/0
سردرگم/ اجتنابي 363 85/25 50/6 **259/0-
هنجاري 363 33/32 57/4 101/0
اطلاعاتي 363 03/41 46/5 030/0
عمل به واجبات 363 52/8 39/3 **128/0
عمل به مستحبات 363 54/4 01/3 012/0
تصميمگيريها 363 75/41 13/18 009/0
** 01/0p <
نتايج جدول 3 بيانگر تأثير هريک از سبکهاي هويت در پيشبيني بلوغ شغلي است و همانطور که مشاهده ميشود، در گام اول، تعهد هويت، وارد معادله رگرسيون شده است و به ميزان 21/0 واريانس را براي بلوغ شغلي تبيين کرده و در گام دوم، سبک هويت سردرگم/ اجتنابي، وارد معادله شده و 23/0 از واريانس را براي متغير ملاک تبيين کرده است. بهعبارت ديگر، با متغيرهاي پيشبين تعهد هويت و سبک هويت سردرگم/ اجتنابي، ميتوان 1/23% از کل واريانس نمرات بلوغ شغلي را پيشبيني نمود. مقايسه مقادير بتا نشان ميدهد که با ورود سبک سردرگم/ اجتنابي در گام دوم، ضريب بتاي تعهد هويت تفاوت زيادي نکرده است. همين امر بيانگر اين است که مهمترين عامل در پيشبيني بلوغ شغلي، تعهد هويت بوده و ساير عوامل نقش کمتري را در مقايسه با آن دارند.
جدول 3. نتايج تحليل رگرسيون گام به گام براي بررسي پيشبين بودن سبکهاي هويت
ضريب تعيين تعديل شده ضريب تعيين سطح معناداري نسبت F سطح معناداري T ضريب استاندارد بتا ضريب غيراستاندارد متغير پيشبين
21/0 21/0 00/0 80/97 00/0 89/9 46/0 316/0 تعهد هويت 1
23/0 23/0 00/0 96/53 00/0 75/8 42/0 289/0 تعهد هويت 2
00/0 86/2- 14/0- 087/0- سردرگم/اجتنابي
متغير ملاک: بلوغ شغلي
جدول 4 بيانگر پاسخ به سؤال دوم پژوهش، يعني تعيين تأثير هريک از مؤلفههاي دينداري در پيشبيني بلوغ شغلي است. نتايج رگرسيون گام به گام نشان ميدهد، معادله تا يک گام پيش رفته و تنها خردهمقياس انجام واجبات بهعنوان متغير پيشبين 60/1% از کل واريانس نمرات بلوغ شغلي را پيشبيني ميکند. ضريب بتاي استاندارد شده نشان ميدهد که اگر خردهمقياس انجام واجبات 1 انحراف استاندارد تغيير کند، بلوغ شغلي 13/0 انحراف استاندار در همان جهت تغيير ميکند.
جدول 4. نتايج تحليل رگرسيون گام به گام براي بررسي پيشبين بودن مؤلفههاي دينداري
ضريب تعيين تعديل شده ضريب تعيين سطح معناداري نسبت F سطح معناداري T ضريب استاندارد بتا ضريب غيراستاندارد متغير پيشبين
01/0 02/0 02/0 01/6 02/0 45/2 13/0 15/0 انجام واجبات 1
متغير ملاک: بلوغ شغلي
در پاسخ به سؤال سوم، سهم هريک از دو متغير دينداري و سبکهاي هويت در بلوغ شغلي، با روش تحليل مسير و با استفاده از نرمافزار Amos بررسي شده است. اين نرمافزار، با استفاده از يک مدل گرافيکي، که محقق را در نحوه بررسي روابط علي يا همبستگي بين مؤلفهها ياري ميرساند، تحليلهاي کمي دقيقي ارائه ميدهد. با توجه به شاخصهاي برازش و اصلاحاتي که ارائه ميدهد، مسير تحليل را ساده ميسازد (ابارشي و حسيني، 1391، ص90). با اين توضيح، مدل نهايي که براي اين پژوهش ارائه ميگردد، بهصورت شکل 2 خواهد بود. براي برازش اين مدل، از شاخصهاي متعددي استفاده شده و در مراحل مختلف، با توجه به فرضيات و پيشينه پژوهش، نتايج همبستگي و رگرسيونها و نيز پيشنهادهاي ارائهشده توسط نرمافزار اصلاحات لازم صورت گرفته است. شاخصهاي برازش اين مدل را ميتوان بهصورت جدول 5 فهرست نمود که نتايج حاکي از برازش بهينه و مناسب مدل موجود است.
جدول 5: نتايج برازش مدل تحليل مسير
شاخص شاخص کيفيت برازش
GFI شاخص
توکر-لوييس
TLI شاخص
CMIN/DF شاخص برازش
هنجار شده
NFI شاخص برازش تطبيقي
CFI ريشه ميانگين مجذورات تقريب
RMSEA شاخص برازش افزايشي
IFI سطح معناداري P
مقدار 979/0 915/0 037/3 963/0 972/0 09/0 972/0 00/0
بازه مجاز بزرگتر از 95/0 بزرگتر از 90/0 4 - 1 بزرگتر از 95/0 بزرگتر از 95/0 کمتر از 1/0 بزرگتر از 95/0 کمتر از 01/0
شکل 2 مدل مسير پژوهش در نرمافزار AMOS
همانطور که در مدل تحليل مسير مشاهده ميشود، تعهد هويت 29/0 B= بيشترين تأثير را بر بلوغ شغلي ميگذارد. دومين متغير تأثيرگذار سبک هويت سردرگم/ اجتنابي، 09/0- B= به صورت منفي است. در نهايت، عمل به واجبات ديني 01/0 B= سومين متغير اثرگذار در بلوغ شغلي است. اين نتايج، مطابقت زيادي با نتايج تحليل رگرسيون دارد. علاوه بر اين، اين مدل نشان ميدهد سبکهاي هويت، بهويژه تعهد هويت بهعنوان يک متغير ميانجي بين دينداري و بلوغ شغلي عمل ميکند.
بحث و نتيجهگيري
هدف پژوهش، پاسخ به اين سؤال بود که «آيا سبکهاي هويت و دينداري، ميتوانند بلوغ شغلي را پيشبيني کنند»، نتايج پژوهش حاکي از اين است که تعهد هويت (بهصورت مثبت) و سبک هويت سردرگم/ مغشوش(بهصورت منفي)، با هر سه بعد (دغدغه، کنجکاوي، اعتماد به نفس) از بلوغ شغلي همبستگي دارد. نتايج رگرسيون نشان ميدهد كه بلوغ شغلي را به ترتيب، تعهد هويت (با ضريب مثبت) و سبک هويت سردرگم/اجتنابي (با ضريب منفي) تبيين ميکنند. اين بدان معناست که تعهد هويت، بيش از سه سبک هويتي ميتواند تغييرات مربوط به بلوغ شغلي را پيشبيني كند.
برزونسکي (2003) معتقد است كه چارچوب «تعهد»، به کنترل، ارزيابي و نظمدهي رفتار ميپردازد. تعهد موجب وضوح ملاکها، اهداف، عقايد و ارزشهايي ميشود که افراد به آنها علاقه داشته و خواستار حفظ آنها هستند. ازاينرو، ميتوان گفت: تعهد بيشتر موجب هدفمندي بيشتر ميگردد. طبيعي است که دانشجويان با ميزان تعهد بالاتر، از بلوغ شغلي بيشتري برخوردار باشند؛ چراکه به اعتقاد سوپر، مهمترين ويژگي افراد داراي بلوغ شغلي، داشتن برنامه هدفمند براي زندگي و تصميمگيريهاي مبتني بر اطلاعات و شناخت است (تمبا، 2010). اين افراد، توانايي و ويژگيهاي شخصي و ارزشهاي خود را شناخته و اولويتبندي نمودهاند. با مقايسه ويژگي افراد داراي تعهد هويتي بالا و افراد با پختگي و بلوغ شغلي، متوجه اشتراکات آنها خواهيم شد. همين مسئله دليل روشني بر همبستگي و رگرسيون بالاي اين دو متغير است.
سبک سردرگم/ اجتنابي، پيشبينيکننده مناسب به صورت منفي براي بلوغ شغلي بوده و با همه ابعاد بلوغ شغلي نيز داراي همبستگي منفي و معنادار است. افراد با اين سبک هويت، از تعارضهاي شخصي در حيطه مسائل و تصميمگيريهاي مهم زندگي خود (ازجمله انتخاب شغل)، اجتناب ميورزند؛ آنها تصميمگيريها را تا زمان فرارسيدن يک الزام موقعيتي به تأخير مياندازند (برزونسکي و همکاران، 2007) و اساساً خود را درگير فرايند اکتشاف و تصميمگيري شغلي نميکنند (سالامي، 2008). درنتيجه، همانطور که انتظار ميرفت، جوانان داراي سبک هويت سردرگم/ اجتنابي، نمرات پاييني در مقياس بلوغ شغلي کسب کردهاند. اين يافتهها، با نتايج تحقيقات هاوس (1978)، ولش و همكاران (2013) و سالامي (2008) مطابقت دارد. نتايج تحقيق سالامي (2008)، حاکي از اين است که وضعيت هويت بهطور معناداري بر روي بلوغ شغلي بزرگسالان مؤثر است. نمرات بالاتر در وضعيت هويت سردرگم/اجتنابي، نمرات پايينتري را در بلوغ شغلي نتيجه دادند. همچنين نمرات بالاتر در سبکهاي هويت موفق و ديررس، نمرات بالاتر در بلوغ شغلي را نشان دادند.
سليمانيان و همکاران (1392) نيز در پژوهشي نشان دادند که بين سبک هويت سردرگم/ اجتنابي و رشد شغلي ارتباط منفي و معنادار وجود دارد. در مقابل، سبک هويت اطلاعاتي پيشبينيکننده مثبت و معناداري براي رشد شغلي محسوب ميشود. در نهايت، همانطورکه ساويکاس و همکاران (2009) تأکيد ميکنند، وظيفه اصلي مشاوران شغلي، کمک به مراجع براي ايجاد يک ساختار حرفهاي از طريق کمک به شکلدهي هويت مراجعان است.
از سوي ديگر، در بررسي ارتباط دينداري و بلوغ شغلي، طبق نتايج بهدستآمده، نمره کلي و تمامي خردهمقياسهاي دينداري، همبستگي مثبت و معناداري با بعد مشورت خواهي (از بلوغ شغلي) دارند؛ دينداري در بعد انجام واجبات و دوري از محرمات با دو بعد (کنجکاوي، اعتماد بهنفس) از بلوغ شغلي، همبستگي معناداري دارد.
معمولاً اغلب افراد مقيد به مسائل ديني، از تعهد بالايي برخوردارند و انتظار ميرود در ساير جنبههاي زندگي خويش نيز مانند انتخاب شغل، احساس تعهد و مسئوليت نمايند؛ همانطور که يافتهها نشان ميدهد، افراد مقيد به انجام واجبات ديني، با کنجکاوي و اعتماد بهنفس به کنکاش مسائل شغلي ميپردازند و در اين مسير از مشورت ديگران نيز استفاده ميکنند. متغير مشورتخواهي، در افراد ملتزم به هر سه بعد دينداري در حد بالايي است. اين موضوع، احتمالاً از اين جهت است که اين افراد طبق آموزههاي ديني، احترام زيادي براي والدين يا افراد مهم زندگي خود (الگوها) و نظرات آنها قائلند و سعي ميکنند در تصميمگيري، نظرات آنان را مدنظر قرار دهند. نتايج تحقيقات عبداللهپور و همکاران (1390)، نشان ميدهد بين دينداري افراد با ميزان مشورتخواهي و طلب حمايت اجتماعي ارتباط معناداري وجود دارد. وي معتقد است: ازآنجاکه دين در جامعه ما بهعنوان پايگاهي اجتماعي براي افراد بهشمار ميرود، افراد هنگام رويارويي با مسائل گوناگون، نهتنها از خود آموزههاي ديني ياري ميگيرند، بلکه با ديگر افراد مذهبي (ازجمله خانواده و دوستان) نيز به مشورت و تبادلنظر ميپردازند. با اين حال، بايد توجه داشت که متأسفانه گاهي افراد مذهبي، دين و عمل به باورهاي ديني را با تعقل شخصي و شناخت کافي بهدست نياوردهاند، بلکه اين آموزهها صرفاً از طريق والدين به آنها منتقل شده است. در اين حالت، نميتوان انتظار داشت که لزوماً افراد با سطح دينداري بالاتر، از بلوغ و رسش بيشتري در ديگر عرصههاي زندگي نيز برخوردار باشند.
آنچه از نتايج مدل ارائه شده از طريق تحليل مسير به نظر ميرسد، اين است که سبکهاي هويت و تعهد هويت، نوعي عامل ميانجي در شکلگيري بلوغ شغلي و نيز سطح دينداري افراد است؛ چراکه در اين نمودار، مؤلفههاي دينداري با سبکهاي هويت داراي ارتباط معنادار و سبکهاي هويت با بلوغ شغلي مرتبط است. ميتوان گفت: دينداري از طريق تأثير در سبکهاي هويت و بهطور غيرمستقيم در ميزان بلوغ شغلي اثرگذار است. اين نتيجه، با نظريه اريکسون هماهنگ است. وي بيان ميکند كه جوانان در فرايند جستوجو براي شکلدهي هويت خود، به ديدگاهي فردي درباره مسائل سياسي، شغلي، فلسفي و ديني ميرسند (مغانلو و همکاران، 1388).
با توجه به جايگاه هويت و ايفاي نقش واسطهاي در جهت افزايش بلوغ شغلي و تعميق باورهاي ديني، به نظر ميرسد لازم است مراکز مشاوره دانشگاهها خدماتي در جهت کسب شناخت بيشتر دانشجويان نسبت به خود و سبک تشکيل هويت فردي ارائه نمايند تا از اين طريق، دانشجويان داراي سبک هويت سردرگم/ اجتنابي به سبک هويت هنجاري ارتقاء و در نهايت، به هويت اطلاعاتي دست يابند.
دانشگاهها و مراکز آموزشي- پژوهشي ميتوانند با در نظر گرفتن برنامههايي جهت ارزيابي و ارتقاء اين سه مؤلفه اساسي در دانشجويان، تأثير مهمي در آينده نسل جوان برجاي گذارند. براي نمونه، برگزاري کارگاههاي آموزشي طرحريزي شغلي، مهارتهاي تصميمگيري و آمادگي انتخاب شغل جهت افزايش بلوغ شغلي دانشجويان، آموزش مهارتهاي زندگي از قبيل مهارتهاي بين فردي، احساس کنترل و مسئوليتپذيري افراد در قبال زندگي و تصميمگيريهاي آن، پرورش خودپنداره شخصي و شغلي جهت اصلاح و ارتقاء سبکهاي هويت و در نهايت، تدوين برنامههاي مدبرانه براي افزايش شناخت عميق ديني دانشجويان و کمک به فهم باورهاي ديني و عمل به آن در راستاي افزايش تعهد و موفقيت در زمينههاي مختلف زندگي از جمله مسائل هويتي و شغلي.
دينداري سازهاي پيچيده و چندبعدي است. سنجش آن با محدوديتهايي از قبيل عدم صداقت در پاسخگويي، محافظهکاري و آميختگي پاسخها با اغراض سياسي روبهرو است. ازآنجاکه در اين پژوهش، عمل به باورهاي ديني سنجيده ميشد، برخي از افراد نسبت به پاسخ دادن به سؤالات در مورد انجام اعمال عبادي چون نماز، روزه و يا انجام برخي از محرمات، واکنش نشان ميدادند و آن را قلمرو شخصي زندگي خويش بيان ميکردند. ازاينرو، در پژوهشهاي آينده ميتوان در کنار اين سازه، از ابزارهاي ديگر سنجش دينداري نظير نگرشسنجها و پرسشنامههاي غيرمستقيم نيز استفاده شود. در اين پژوهش، براي سنجش متغيرها در نمونه آماري با حجم بالا (400 نفر)، از ابزار پرسشنامه استفاده شده که ممکن است همراه با برخي محدوديتهاي پژوهش کمي باشد. پيشنهاد ميشود در آينده از روشهاي تحقيق کيفي و يا انجام مصاحبه در کنار پرسشنامه استفاده گردد.
- اميديان، مرتضي، 1378، هويت از ديدگاه روانشناسي، يزد، دانشگاه يزد.
- ابارشي، احمد و سيديعقوب حسيني، 1391، مدلسازي معادلات ساختاري، تهران، جامعهشناسان.
- جوادزاده شهشهاني، افسانه، 1383، بررسي هويت ديني و تفکر انتقادي و رابطه اين دو در دانشجويان 20-22 ساله، پاياننامه کارشناسي ارشد مشاوره، تهران، دانشگاه الزهراء.
- حميد، نجمه و ديگران، 1392، «رابطه ساده و چندگانه هويت ديني، سلامت روان و خوشبيني»، روانشناسي و دين، ش 1، ص77-90
- رسولي، رويا و ديگران، 1392، «نقش معنويت و دينداري در کار، بر مهارتهاي کارآفريني کارآفريني کارکنان دانشگاه»، مشاوره شغلي و سازماني، ش 15، ص72-88.
- زونکر، ورنون، 2006، مشاوره مسير شغلي با رويکرد کلنگر، ترجمة زهرا يوسفي و محمدرضا عابدي، اصفهان، جهاد دانشگاهي.
- سليمانيان، علياکبر و همکاران، 1392، «پيشبيني رشد شغلي براساس سبکهاي هويت در دانشجويان مراکز آموزش عالي شهر بجنورد»، پژوهش و برنامهريزي در آموزش عالي، ش 68، ص161-175.
- شفيعآبادي، عبدالله، 1391، راهنمايي و مشاوره شغلي و نظريههاي انتخاب شغل، تهران، رشد.
- عبداللهپور، نازي و همکاران، 1390، «رابطه بين دينداري با رضايت از زندگي در بين دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي تبريز»، تربيت اسلامي، ش 6، ص141-153.
- گلزاري، محمود، 1379، «مقياس عمل به باورهاي ديني»، در: خلاصه مقاله اولين همايش نقش دين در بهداشت رواني، تهران، دانشگاه علوم پزشكى و خدمات بهداشتى درمانى ايران.
- ـــــ، 1378، تهيه ابزارهايي جهت سنجش: عمل به باورهاي ديني و انواع حيا و بررسي رابطه دينداري و حيا با ويژگيهاي شخصيت و سلامت روان، پژوهش موجود در کتابخانه دانشگاه علامه طباطبائي.
- مغانلو، مهناز و همکاران، 1388، «رابطه سبکهاي هويت و دينداري در دانشجويان»، روانپزشکي و روانشناسي باليني، ش 4، ص377-387.
- مدنيفر، طيبه و همكاران، 1389، بررسي رابطه تفکر انتقادي و هويت ديني در دانشجويان دانشگاههاي دولتي تهران، پاياننامه کارشناسي علوم تربيتي و معارف اسلامي، تهران، دانشگاه امام صادق.
- نظرنژاد، نرگس و ليلا شرف تادواني، 1389، «توجيه باورهاي ديني براساس کارکرد روانشناختي آنها در قرآن کريم»، فلسفه دين، ش 8، ص47- 66.
- Bainbridge, W. S, & Hatch, L. RT, 1982,” Women's access to elite careers: in search of a religion effect”, Journal for the Scientific Study of Religion, N 3, p. 242-255.
- Berzonsky, M. D, 1990,” Self-Construction over the life span: A process perspective on identity formation . In G. J. Neimeyer & R. A. Neimeyer ,Ed”, Advances in personal psychology, N. 1, p. 155-186.
- Berzonsky, M, D, 2003,”Identity style and well-being: does commitment matter Identity” An International Journal of Theory and Research, N. 3, p. 131-142.
- Berzonsky, M. D, & Kuk, L. S, 2000,”Identity status, identity processing style, and the transition to university”, Journal of adolescent research, N. 1, p. 81-98.
- Berzonsky, M. D, & et al, 2007,” Identity-Processing Style, Psychosocial Resources, and Adolescents’ Perceptions of Parent-Adolescent Relations”, Journal of Early Adolescence, N. 27, p. 324-345.
- Berzonsky, M. D, & et al, 2013, Development and Validation of the Revised Identity Style Inventory ,ISI-5: Factor Structure, Reliability, and Validity”, Psychological Assessment, N. 25, p. 893–904.
- Constantine, M. G, & et al, 2006,” Religion, Spirituality, and Career Developmental in African American College Students: A Qualitive Inquiry”, The Career Development Quarterly, N. 54, p. 227-241.
- Duffy, R, 2006, “Spirituality, Religion, and Career Development; Current Status and Future Directions”, The Career Development Quarterly, N. 55, p. 52-63.
- Hawes, F, 1978,” A Relationship Between Adolescent Identity Resolution and Vocational Maturity” M. Sc. Thesis, University of Ottawa, Canada.
- Lynn, M. L, & et al, 2009,” Faith at work scale ,FWS,: Justification, development, and validation of a measure of Judaeo-Christian religion in the workplace”, Journal of Business Ethics, N. 2, p. 227-243.
- Salami, S, 2008,”Gender, Identity Status and Career Maturity of Adolescents”, Journal of Social Sciences, N. 1, p .35-49.
- Savickas, M. L, 2001, “A developmental perspective on vocational behavior, Career patterns, salience, and themes”, International Journal for Educational and Vocational Guidance, N. 2, p. 49-57.
- Savickas, M, & Porfeli, E, 2011, “Revision of the Career Maturity Inventor: The Adaptability Form”, Journal of Career Assessment, N. 4, p. 355-374.
- Savickas, M. L, & et al, 2009, “Life designing: A paradigm for career construction in the 21st century”, Journal of Vocational Behavior, N. 3, p. 239-250.
- Soenens, B, & et al, 2005, “Identity Styles and Causality Orientations: In Search of the Motivational Underpinnings”, European Journal of Personality, N. 19, p. 427-442.
- Themba, M, 2010,”Career Maturity across Career Stages in the South African Military. M.Sc. Thesis, Faculty of Industrial and Organizational Psychology” University of South Africa, South Africa.
- Welsh, M, & Schmitt-Wilson, S, 2013, “Executive function, identity, and career decision-making in college students”, SAGE Open, N. 3, p. 2-9.
- White, J, & et al, 1998,”The Identity Style Inventory: A revision with a Sixth-Grade Reading Level (ISI-6G)”, Journal of Adolescent Research, N. 2, p. 223-245.