ساخت و اعتباریابی آزمون اولیه باورهای منطقی زوجین براساس منابع اسلامی



Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
يكي از اساسيترين راههاي استقرار و استمرار ارزشهاي اخلاقي و ديني در جامعه، تقويت و تحكيم نهاد خانواده است (محمدي ريشهري و پسنديده، 1389، ص 377)؛ چراکه خانواده، نخستين و اساسيترين عامل رشد شخصيت، ارزشها و نگرشهاي انسان است (گانت، 2006؛ آماتو، 2000؛ سپهريان آذر و قلاوندي، 1390؛ سادوك و همكاران، 2003، ص 6). اين كهنترين نهاد بشري، متشکل از حداقل دو نفر با تواناييها و استعدادهاي متفاوت و با نيازها و علايق مختلف است (گلدنبرگ و گلدنبرگ، 2000، ص 10) که مشتمل بر نظام پيچيدهاي از تعامل عوامل مختلف است كه تفاهم و تضاد را بين زوجين پيشبيني ميكند (گاتمن، 2002، ص 148). تقريباً تمامي زوجها در ابتداي زندگي زناشويي، سطح بالايي از رضايت را گزارش ميکنند (مارکمن و هالوگ، 1993، ص 29). اما معمولاً اين رضايت به مرور زمان کاهش مييابد تا جايي که مشکلات زوجها و خانوادهها تقريباً نيمي از همه مراجعات به مراکز رواندرماني را شامل ميشود (داتيليو، 2010، ص 13). معتبرترين شاخص اين عدم رضايت و آشفتگي نيز طلاق است (رزن گراندن و همكاران، 2004). قابل توجه آنکه، بين 85 تا 91 درصد از افرادي که در آستانه طلاق قرار دارند، در ابتدا، عقايد مثبتي درباره رابطه زناشويي داشتهاند و بر اين باور بودهاند که احتمال طلاق براي آنها صفر است (فاورز و همكاران، 1996).
در اين ميان، اليس تقريباً 50 سال پيش به نقش مهمي که شناخت در مسائل زناشويي دارد، اشاره کرده است (داتيليو، 2010، ص 2). از يكسو، محققان و نظريهپردازان بسياري (مؤمنزاده و همكاران، 1384) نيز معتقدند که باورهاي غيرمنطقي، علت اصلي اختلافها در روابط اجتماعي، بخصوص در روابط زوجين ميباشد. آديس و برنارد (2002) معتقد به وجود رابطة مستقيم بين باورهاي غيرمنطقي زوجين، با ناسازگاري و نارضايتي زناشويي است. مولر و وندرمرو (1997) و همامسي (2005) نيز زندگي زوجيني را که باورهاي غيرمنطقي در مورد اهميت ارتباط، روشهاي مؤثر حل تعارض، اهميت خانواده و نقشهاي جنسيتي دارند، در مقايسه با زوجيني که اين باورها را ندارند، در معرض فروپاشي بيشتري ميدانند. از سوي ديگر، پيورکوسکي معتقد است: افکار متعادل و منطقي، يکي از مهمترين عوامل رضايت زناشويي ميباشد (پيوركوسكي، 2008، ص 28).
سياوشي و نوابينژاد (1384) و نجارپور استادي و همكاران (1389)، بيان ميکنند که باورهاي منطقي، احساسهاي مثبتي همچون شادي و آرامش را به دنبال دارد و باورهاي غيرمنطقي، مولد هيجانهاي نامناسبي مانند افسردگي، اضطراب، احساس حقارت، تجربه خشم به دليل نرسيدن به اهداف خود و ساير احساسهاي منفي بيمارگونه هستند؛ باورهاي منطقي مبتني بر تمايلات يا ترجيحهاي سالم هستند، ولي باورهاي غيرمنطقي متکي به مطالبات جزمانديشانة ناسالم بوده (تراورس و درايدن، 1995، ص 48) و باورهايي اغراقآميز، انعطافناپذير، مطلقگرا و غيرواقعي هستند (مؤمنزاده و همكاران، 1384). اين باورها جلوي تحقق اهداف را گرفته و عمدتاً ما را ناراحت ميکنند و ناراحت نگه ميدارند (نينان، 2006، ص 15) و بر الزام، اجبار، جزمانديشي و اجحاف تأكيد دارند و مانع سلامت فكر و روان و سالمسازي محيط فردي و اجتماعي ميشوند (شفيعآبادي و ناصري، 1373، ص 126). پيامدهاي ناشي از اينگونه باورها، توليد رفتارها و عواطف مخرب و بيمارگون هستند كه بقا و سلامت رواني و عاطفي فرد را تهديد ميكنند (اليس و گريگر، 1977، ص 384). بنابراين، باورهاي منطقي در حقيقت باورهايي انعطافپذيرند که سبب ميشوند شدت احساسات منفي انسان دربارة رويدادهاي نامطلوب کم شود.
اليس، در يک توسعه مفهومي باورهاي غيرمنطقي را به هر نوع فکر، هيجان يا رفتاري که موجب تخريب نفس و از بين رفتن خود ميشود، اطلاق ميکند. پيامدهاي مهم آن، اختلال در خوشحالي، شادماني و تندرستي است (رشيدي و همكاران، 1389). در مورد تعداد باورهاي غيرمنطقي، اليس و برنارد نيز اظهار ميدارند: باورهاي غيرمنطقي قابل شمارش نميباشند و شايد به هزار مورد نيز برسد، اما ميتوان آنها را در انواع و دستههاي گوناگوني ارائه کرد (آيينهچي، 1390، ص 61). در اين ميان، فري بر اين نکته تأکيد ميکند که اين قبيل باورها بهطور منطقي از واقعيتهاي همراه با اتفاق تبعيت نميکند (فري، 1999، ص 36).
تحقيقات نشان دادهاند كه رابطه مثبتي بين باورهاي غيرمنطقي و افسردگي (نوابينژاد و ملک، 1389)، استفاده از روشهاي غيرمؤثر حل تعارض خانوادگي (مولر و وندرمرو، 1997، ص 273؛ همامسي، 2005)، بروز مشكلات ارتباطي و رفتاري در حوزة زناشويي (گلدنبرگ و گلدنبرگ، 1386، ص 332-333؛ بشارت و همكاران، 1391)، ناسازگاري زناشويي (نوابينژاد و ملک، 1389)، پاسخهاي مخرب فعال شامل تفکر نسبت به ترک رابطه، تهديد به ترک، ترک يا تخريب عملي روابط (متز و كاپاچ، 1990) و نيز سبک دلبستگي اجتنابي و دوسوگرا (بشارت و همكاران، 1391) وجود دارد. البته بشارت و همكاران (1391)، نشان دادند که رابطه همبستگي مثبت بين باورهاي غيرمنطقي، با مشکلات زناشويي يک رابطه خطي ساده نيست و سبکهاي دلبستگي به عنوان متغيرهاي تعديلکننده، اين رابطه را تحت تأثير قرار ميدهند.
همچنين، تحقيقات نشان از رابطه منفي بين باورهاي غيرمنطقي زوجين، با روابط عاشقانه (آديس و برنارد، 2000؛ استاكرت و بورسيك، 2003؛ ديبورد و همكاران، 1996؛ مولر و وندرمرو، 1997) و رضايت و سازگاري زناشويي (مولر و همكاران، 2001؛ مولر و وندرمرو، 1997؛ همامسي، 2005؛ نوابينژاد و ملک، 1389) و سبک دلبستگي ايمن دارد (بشارت و همكاران، 1391).
برخي تحقيقات نيز منطقيتر بودن مردان، نسبت به زنان را مورد تأييد قرار دادهاند (سياوشي و نوابينژاد، 1384؛ نجارپور استادي و همكاران، 1389؛ قاسمي، 1375، ص 83). هرچند برخي تحقيقات ديگر (مانند شمسي، 1382، ص 3)، به تفاوت معناداري در اين مورد دست نيافتند. ازخوش و عسگري (1386)، بين سن، مدت ازدواج و تعداد فرزندان با باورهاي غيرمنطقي رابطهاي به دست نياوردند. در تحليل نتايج پژوهش مؤمنزاده و همكاران (1384)، مشخص شد باورهاي غيرمنطقي واكنش به ناكامي، نگراني توأم با اضطراب و وابستگي در زنان و مردان تفاوت معنادار دارند؛ بدينمعنا كه زنان در اين سه نوع تفكر غيرمنطقي، ميانگين بالاتري نسبت به مردان دارند، ولي در ساير باورهاي غيرمنطقي، تفاوت معناداري در زنان و مردان به دست نيامد.
جونز و چائو (1997)، ضمن آنکه بيان ميکنند جوامع و خانوادهها از نظر گرايش به ايجاد انواع باورهاي منطقي و غيرمنطقي با يکديگر متفاوتند، بر اين نکته نيز تأکيد دارند که ارزيابيهاي حاصل از بافت فرهنگي، که در آن استانداردهاي رابطه مطرح و تقويت ميشوند، از اهميت زيادي برخوردارند. زوجهايي که از نظر زمينه فرهنگي، قومي و نژادي با هم تفاوت دارند، از لحاظ انتظارات و باورهاي روابط زناشويي نيز با يکديگر تفاوت دارند.
همچنين در سالهاي اخير، «دين» به عنوان يکي از عمدهترين متغيرهاي مؤثر بر رفتار و حالات رواني افراد، مورد توجه بسياري از متخصصان علوم رفتاري قرار گرفته است، تا جايي که برخي دين را عامل اساسي در بهداشت فردي و اجتماعي معرفي کردهاند (سهرابي و ساماني، 1380، ص 80). هراتيان، در تحقيقي به رابطه معنادار بين باروهاي غيرمنطقي با تعارض زناشويي در سطوح مختلف پايبندي مذهبي دست يافت (هراتيان، 1392، ص 119). آيتالله مصباح نيز دين را اعتقاد به آفرينندهاي براي جهان و انسان و دستورالعملهاي متناسب با اين عقايد ميداند (مصباح، 1365، ص 28).
نگرش فرد به خدا بهعنوان اساسيترين بينش در دين اسلام، بر بسياري از نگرشهاي رده بعد، مانند نگرش درباره معني، هدف و فراز و نشيبهاي زندگي تأثير مستقيم و جدي دارد. اينها به نوبه خود، نگرشهاي فرد دربارة شغل، ازدواج، تحصيل، الگوهاي زندگي و نظاير آنها را جهت ميدهند (کجباف و نوري، 1387) و بهطور مستقيم و غيرمستقيم، بر ابعاد گوناگون شخصيت فرد، مانند ابعاد اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي زندگي و جنبههاي جزييتر، مانند تفريحات، علايق و ترجيحات رفتاري در زندگي تأثيرگذار است (بيرامي و همكاران، 1393، ص 250). ازاينرو، باور ديني امري نيست که بُعدي از وجود آدمي را پر کند و ساير ابعاد را خالي بگذارد؛ ايمان و باور ديني زماني خود را نمايان ميسازد که در سراسر زندگي انسان حضور داشته باشد (پورشهرياري و شعاع کاظمي، 1383)؛ انساني که براي تأمين هدف خاصي پا به اين عالم نهاده و هدفش با رفتار و اراده خود او حاصل ميشود. هر فکر، اعتقاد و رفتاري، حتي تصور ذهني، اثر خارجي و واقعي دارد که آدمي را به سويي ميبرد (بيرامي و همكاران، 1393، ص 149). از سوي ديگر، بدون پرتوافکني وحي، عقل او، نميتواند حسن و قبح همه اموري را که لازم دارد، دريابد و ساختار معرفت اخلاقي بشر، تنها با دادههاي وحياني سامان مييابد (پورشهرياري و شعاع کاظمي، 1383). بنابراين، شناسايي باورهايي که مطلوب دين در حوزه مسائل مختلف زندگي، از جمله حوزه مسائل گوناگون زوجين ميباشد و نيز التزام فکري به اين باورها، ضمن تقويت ايمان، بر احساس و رفتار زوج ديندار تأثير مثبت داشته و آنها را در مسير تکامل قرار ميدهد، لازم به نظر ميرسد.
براي سنجش باورهاي منطقي و غيرمنطقي، آزمونهاي متعددي تدوين شدهاند که ميتوان آنها را در دو دسته تقسيمبندي کرد: دسته اول. آزمونهايي که به بررسي باورهاي منطقي و غيرمنطقي، بدون اختصاص به حوزه زوجين پرداخته است. دسته دوم، آزمونهاي باورهاي منطقي و غيرمنطقي که خاص حوزة زوجين ساخته شده است. در مورد آزمونهاي دسته اول، ميتوان به چندين آزمون مهم اشاره کرد: از جمله آزمون باورهاي غيرمنطقي جونز (IBT) (جونز، 1969)، که يک پرسشنامه خودسنجي است و براساس ده نوع تفکر غيرمنطقي، در نظريه اليس ساخته شده و شامل 100 گويه و 10 زير مقياس است که نمرهگذاري آن در مقياس چهار امتيازي ليکرت توسعه يافته است. نمره کلي IBT، در دامنه بين 100 تا 400 قرار دارد. بهگونهايکه نمره بالا، بيانگر باورهاي غيرمنطقي و ناکارآمد است (بريدجز و ساندرمن، 2002). جونز (1969)، روايي IBT را از طريق تحليل عاملي و نيز همبستگي زيرمقياسهاي آن، با برخي از مقياسهاي باليني، مانند پرسشنامه 16 عاملي کتل نشان داده است. همبستگي بالاي اين مقياس، با پرسشنامه افسردگي (نلسون، 1977)، و طرز تلقي ناکارآمد از ازدوج (ايدلسون و اپشتاين، 1982)، شواهد معتبري براي روايي همگرا فراهم آورده است. همچنين نيز نتايج مطالعات لهر و بونگ (1982)، دربارة روايي عاملي IBT ساختار عاملي باورهاي غيرمنطقي را بر پايه نسخه اصلي تأييد کردند (ازخوش و عسگري، 1386). نتايج بررسي ويکر و همكاران (1985) نيز نشان دادند که بين نمره IBT و مشکلات هيجاني، رابطه مثبت وجود دارد (ازخوش و عسگري، 1386). همچنين ميتوان به مقياس ارزيابي باورهاي شخصي (دماريا و همكاران، 1989) اشاره کرد که يک آزمون 50 گويهاي است و باورهاي شخصي افراد را در شش درجه ليکرت (از کاملاً موافق=1 تا کاملاً مخالف=6)، بر حسب پنج زيرمقياس شامل فاجعهنمايي (AW)، بايدهاي خويشتنمحور (SDS)، بايدهاي ديگرمحور (ODS)، تحمل پايين ناکامي (LFT) و خودارزشگذاري (SW) ميسنجد. از مجموع نمره پنج زيرمقياس آزمون، نمره کل فرد، در خصوص باورهاي شخصي محاسبه ميشود. حداقل و حداکثر نمره کل باورهاي شخصي بين 50 و 300 خواهد بود. همچنين ميتوان به فهرست رفتار منطقي (RBI) (شوركي و وايتمن، 1977) اشاره نمود که يک آزمون 37 گزينهاي است که با در نظر گرفتن افکار غيرمنطقي مورد اشاره اليس، ساخته شده است. نمرهگذاري آن در مقياس پنج امتيازي ليکرت توسعه يافته است. مؤلفان اين مقياس، نمراتي براي هر گزينه تعيين کردهاند که به اصطلاح نمرات «حد» ناميده ميشود. اگر نمرهاي که شرکتکننده به گزينه ميدهد، با نمرة حد برابر يا بيشتر باشد، 1 امتياز به آن ميدهند و اگر کمتر باشد، امتياز صفر ميدهند. کساني که در اين مقياس، نتايج بالايي به دست ميآورند، نسبت به دنيا ديد منطقي و عاقلانه دارند. کساني که نمرة پاييني کسب ميکنند، از همان گام اول نسبت به ديگران عقايد متفاوت نشان ميدهند (گنجي، 1381، ص 36). ابزارهاي ديگري ساخته شده است که مربوط به دسته اول ميباشد. از جمله مقياس باورهاي ناكارآمد (DAS) (وايزمن، 1979)، فهرست باورهاي غيرمنطقي (IBI) (کوپمنز و همكاران، 1994؛ ازخوش و عسگري، 1386)، مقياس باورهاي منطقي (RBS) (دانن باوم-داوبن و هوران، 1999)، آزمون باورهاي غيرمنطقي ژاپني (JIBT) (ماتسومورا، 1991)، مقياس باورهاي ارزيابيكننده (EBSY) (چادويك و همكاران، 1999)، و مقياس باورهاي زنان (كنترراس و همكاران، 2010).
همانگونه که اشاره شد، در اين ميان برخي از آزمونها بهطور خاص، براي سنجش باورهاي غيرمنطقي در روابط زناشويي تهيه شده است که مهمترين آنها عبارتند از: پرسشنامه باروهاي ارتباطي (RBQ) (رومنس و ديبورد، 1955)، که يكي از مقياسهاي نسبتاً پركاربرد در اندازهگيري افكار و باورهاي غيرمنطقي و ناكارآمد زناشويي است و به منظور پيبردن به روابط زوجها، بررسي جايگاه ميانجيگريهاي شناختي در واكنشهاي عاطفي و رفتاري هريك از زوجين، در روابط زناشويي و نيز درك ماهيت و معناي تعاملهاي آنها توسعه يافته است. مطالعات متعدد (رومنس و ديبورد، 1995؛ ديبورد و همكاران، 1966)، به منظور بررسي روايي RBQ، بهويژه از طريق تحليل عاملي نشان دادند که مقياس داراي 9 عامل است: 1. کاملاً صادق و پذيرا بودن يکديگر در همه مواقع؛ 2. خواندن افکار يکديگر؛ 3. انجام همه کارها با يکديگر؛ 4. ارضا کردن همه نيازها؛ 5. توانايي و تمايل به تغيير دادن خود به خاطر ديگري؛ 6. کامل و عالي بودن، همه چيز در روابط زناشويي؛ 7. آسان بودن حفظ روابط خوب زناشويي؛ 8. خوب و کامل بودن روابط عاشقانه؛ 9. رمانتيکگرايي. اين پرسشنامه، بهعنوان مقياس باورهاي غيرمنطقي مختص روابط از نظريه عقلاني- عاطفي (ازخوش و عسگري، 1386) نيز حمايت ميکند و از توان لازم براي مطالعه باورهاي غيرمنطقي، در روابط زناشويي و اندازهگيري اين باورها، بهويژه در مراکز مشاوره و درمانگري برخوردار است که نسخه استانداردشدة اين ابزار در ايران، توسط ازخوش و عسگري (1386) تهيه شده است.
فهرست باورهاي ارتباطي (RBI) (ايدلسون و اپشتاين، 1982)، نمونه ديگري از آزمونهاي دسته دوم ميباشد. اين مقياس 60 گزينهاي، پنج عامل تخريبکنندگي مخالفت، توقع ذهنخواني، عدم تغييرپذيري همسر، كمالگرايي در روابط جنسي و تفاوت شخصيت و نيازهاي ارتباطي دو جنس را اندازهگيري ميكند.
پاسخنامه فهرست باورهاي ارتباطي با طيف ليکرت، شامل «کاملاً غلط» تا «کاملاً درست» ميباشد. در اين پاسخنامه، نمره بالا نشاندهنده داشتن باورهاي غيرمطنقي در روابط زناشويي است. نسخه فارسي اين ابزار، توسط مظاهري و پوراعتماد تهيه شده است (شهرستاني و همكاران، 1391).
با توجه به اهميت موضوع باورهاي منطقي زوجين، فقدان يك آزمون بومي در اين زمينه و ظرفيت منابع اسلامي در رابطه با تشخيص مؤلفههاي باورهاي منطقي زوجين، مسئله اساسي اين پژوهش عبارت است از: ساخت پرسشنامه اوليه باورهاي منطقي زوجين، براساس منابع اسلامي و بررسي روايي و اعتبار آن. ازاينرو، اين سؤالها در مورد اين پرسشنامه بررسي شده است: در منابع اسلامي، چه ساختاري براي باورهاي منطقي زوجين برداشت ميشود؟ ويژگيهاي روايي و اعتبار اين پرسشنامه، به چه صورت است؟
روش پژوهش
اين پژوهش، با توجه به هدف تحقيق، از نوع تحقيقات بنيادي و نظري به حساب ميآيد (دلاور، 1384، ص 48) و از روش تحليل محتوا، که براي بررسي، توصيف، دستهبندي، مقايسه، و تجزيه و تحليل مفاهيم محتواي آشکار پيامهاي موجود در متون (شريعتمداري، 1388، ص 77) از جمله متون ديني مرتبط با «باورهاي منطقي زوجين» است، به کار گرفته شده است. از سوي ديگر، ازآنجاکه هدف نهايي اين پژوهش، ساخت آزمون است، مستلزم ارزيابي روايي و اعتبار آن به صورت ميداني است، بنابراين روش تحقيق در بخش دوم پژوهش، «زمينهيابي» «پيمايشي» خواهد بود (دلاور، 1384، ص 173-175).
علاوه بر اين، براي بررسي روايي و اعتبار سازه باورهاي منطقي زوجين براساس منابع اسلامي، از خبرگان علوم اسلامي و براي تحليل نظرات آنها از شاخصهاي آمار توصيفي و روش همبستگي استفاده شده است.
جامعه آماري اين پژوهش را دانشپژوهان مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني در مقاطع کارشناسي و کارشناسي ارشد سال تحصيلي 1394-1393 و نيز طلاب مشغول به دروس حوزوي شيفت صبح اين مؤسسه، در سال تحصيلي 1393 تشکيل ميدهند. حجم اين جامعه بهطور تقريبي برابر 2152 نفر است. با توجه به اينکه اين تحقيق، مراحل ابتدايي ساخت آزمون باروهاي منطقي زوجين را پيگيري ميکند و اساس روش تحليل دادههاي اين تحقيق، بر همبستگي است. چنانچه ليندمن و همكاران بيان کردهاند، براي پژوهشهاي همبستگي، 100 نفر کفايت ميکند (هومن، 1386، ص 299؛ همو، 1385، ص 68). اين تعداد آزمودني به شکل تصادفي طبقهاي، با ميانگين سني 14/26 و انحراف استاندارد 165/4 در تحقيق شرکت کردند.
ابزار پژوهش در اين تحقيق، آزمون محققساختهاي است که در فرايند تحقيق اعتبار و روايي آن محاسبه ميشود.
علاوه بر اين، براي محاسبه روايي ملاک براي اين آزمون، از نسخه استانداردشده پرسشنامه باورهاي ارتباطي زوجين رومنس و ديبورد (1995)، توسط ازخوش و عسگري (1386) نيز استفاده شد. نسخه استانداردشده اين آزمون، توسط ازخوش و عسگري (1386) با آزمون همتاي باورهاي غيرمنطقي جونز اجرا شد. نتيجه اين تحقيق، روايي همگراي آن را تأييد کرده است (32/0r= و 01/0P<). در آن تحقيق، مشخص شد که دو جنس از لحاظ باورهاي ناکارآمد زناشويي تفاوت نداشتند و افراد با تحصيلات غيردانشگاهي، باورهاي ناکارآمد بيشتري نسبت به افراد با تحصيلات دانشگاهي داشتند و بين سن، مدت ازدواج و تعداد فرزندان، با باورهاي ارتباطي رابطهاي به دست نيامد (ازخوش و عسگري، 1386).
ازخوش و عسگري (1386)، براي استانداردسازي آزمون رومنس و ديبورد (1955)، آن را در گروه نمونهاي به حجم 535 نفر متأهل (291 زن، 244 مرد) در شهر تهران اجرا کردند. پس از حذف 13 گويه، به دليل قدرت تشخيص و بار عاملي ضعيف، اعتبار 58 گويه باقيمانده، که با مقياس ليکرت چهار درجهاي تشکيل شده است و شامل هفت عامل (کامل بودن همه چيز در روابط زناشويي، وابستگي متقابل، انحصارطلبي در روابط، فداکردن خود براي ديگري، منطقي بودن و پذيرش متقابل، خواندن افکار يکديگر، آگاهي از افکار و احساسها و نيازهاي گذشته همسر) ميباشد، از طريق تحليل عاملي اکتشافي به دست آمده است. پس از استانداردسازي در داخل کشور، مشخص شد که 9 عامل موجود در اصل پرسشنامه به 7 عامل تقليل مييابد و اعتبار آن از طريق همساني دروني (آلفاي کرونباخ) و بازآزمايي با فاصله يک ماه، به ترتيب برابر با 95/0 و 93/0 بهدست آمد (ازخوش و عسگري، 1386). در اين مقياس، نمرة بيشتر به معناي باورهاي کارآمدتر و منطقيتر در روابط زناشويي است (همان).
براي گردآوري اطلاعات، ابتدا به شيوه توصيفي– تحليلي در منابع اسلامي، به تشکيل پرونده علمي اقدام شد. به دليل اهميت و نو بودن موضوع در بخش اسلامي و نياز به تحليل مبنايي اين سازه، با بررسي آيات، روايات و تفاسير موجود، منابع ديني در مورد باورهاي منطقي زوجين مورد تجزيه و تحليل دقيق قرار گرفت و به صورت جامع ملاحظه و خانواده قرآني- حديثي تشکيل، سپس با استفاده از روشهاي تفسيري و اجتهادي، مورد بررسي و تحليل و پردازش قرار گرفت. براساس مستندات منابع ديني و در پاسخ به پرسش اول پژوهش، مؤلفهها و خردهمؤلفههاي زير براي باورهاي منطقي زوجين تدوين شد.
جدول 1. فهرست مؤلفهها و خردهمؤلفههاي باورهاي منطقي زوجين براساس آيات و روايات
شماره مؤلفه خردهمؤلفه
1 معيشتي بسندگي
وسعتبخشي
رجحانبخشي (رحجان دادن همسر توسط شوهر)
خودداري از تصرف عدواني
واگذارندگي (اينکه همسر توليد درآمد را به شوهر واگذارد)
توانپذيري/ موجودپذيري
2 جنسي آراستگي
پاسخدهي (پاسخ به نيازهاي جنسي همسر)
ثواباندوزي
عفتورزي
آدابآموزي
3 ارتباطي خوشزباني
مهرورزي
خوشرويي
نرمخويي
عيبپوشي
همنشيني
سپاسگزاري
امانتداري
سرپرستي
اطاعتپذيري
احترامگذاري
رازداري
4 حل تعارض مدارا
بخششگري
صبوري
عذرخواهي و عذرپذيري
موعظه،هجر،زدن (به صورت سلسلهمراتبي)
صلح
حَکَمگزيني
5 حمايتي حمايتگري از جانب همسر
حمايتگري از جانب شوهر
در مجموع، 5 مؤلفه و 32 زيرمؤلفه به دست آمد. براي سنجش درستي تنظيم مؤلفهها و خردهمؤلفهها و همخواني با مستندات اين قسمت، به همراه گويهها براي ارزيابي به ده کارشناس علوم اسلامي و روانشناسي ارسال شد، تا نظر خود را در دو قسمت اعلام نمايند: الف. مطابقت مؤلفهها و خردهمؤلفهها با مستندات؛ ب. مطابقت گويهها با مستندات بيانشده در يک مقياس ليکرت چهار درجهاي.
يافتههاي پژوهش
هدف اين پژوهش، ساخت آزموني است که بهصورت کمي بتواند باورهاي منطقي زوجين را براساس معيارهاي مستفاد از منابع اسلامي اندازهگيري نمايد. براي بررسي روايي آزمون، از سه روش روايي محتوا، روايي وابسته به ملاک و روايي سازه استفاده شده است. براي بررسي اعتبار آزمون، از روش همساني دروني و روش دونيمهسازي بهره گرفته شد.
ارزيابي کارشناسان براي سنجش روايي صوري- محتوايي اين پرسشنامه، در قسمت اول طبق ساختار ليکرت با ميانگين کل 82/3 (8/94%)، و با انحراف استاندارد 057/0 نشان داد که از نظر کارشناسان، مؤلفههاي نظري باورهاي منطقي زوجين براساس منابع اسلامي، در حد «خيلي زياد» با مستندات ديني مطابقت دارد. ضريب تطابق کندال 303/0، با مقدار مجذور کاي 939/93، با معناداري 01/0P< بيانگر توافق مناسب نظرات کارشناسان، در مورد موافقت مؤلفهها و خردهمؤلفهها با مستندات اسلامي است.
ميانگين نمرات کارشناسان براي قسمت دوم، يعني مطابقت گويهها با مستندات برابر با 78/3 (5/94%) محاسبه شد، با انحراف استاندارد 79/0. بنابراين، اين گويهها از نظر کارشناسان در حد «خيلي زياد» با مستندات مطابقت دارند. ضريب کندال، براي اين گويهها 134/0 و مقدار خيدو 24/76 و معناداري 05/0P< بيانگر روايي محتواي گويههاي آزمون است.
براي بررسي روايي وابسته به ملاک، از آزمون باورهاي ارتباطي (RBQ) رومنس و ديبورد (1955) استفاده شد. با اجراي همزمان اين آزمون، با آزمون محققساخته، به بررسي ميزان همبستگي بين دو آزمون اقدام شد. نتايج نشان از همبستگي معنادار اين دو آزمون دارد (26/0r= و 01/0P<).
براي برآورد روايي سازه، از روش محاسبۀ همبستگي بين آزمون و مؤلفهها استفاده شد. به لحاظ نظري، آزمون بايد با مؤلفهها همبستگي بالايي داشته باشد و مؤلفهها با هم همبستگي اندكي داشته باشند (ابراهيمي و بهرامياحسان، 1391). همانگونه كه جدول 2 نشان ميدهد، اين شرط در حد قابل قبولي تأمين شده است.
جدول 2. محاسبۀ ضريب همبستگي بين آزمون و مؤلفهها
1 2 3 4 5 6
کلآزمون 1
مؤلفه معيشتي ** 626/0 1
مؤلفه جنسي ** 634/0 ** 407/0 1
مؤلفه ارتباطي ** 893/0 ** 329/0 ** 482/0 1
مؤلفه حل تعارض ** 887/0 **38/0 **48/0 **662/0 1
مؤلفه حمايتي **758/0 **394/0 **584/0 **551/0 **648/0 1
01/0**p <
نتايج جدول فوق بيانگر رابطة قابل قبول مؤلفهها با کل آزمون است. همبستگي مؤلفهها با يکديگر، نسبتاً کم است که بيانگر استقلال مؤلفهها از يکديگر و اعتبار آزمون است. براي سنجش اعتبار آزمون، از روش همساني دروني استفاده شد. براي برآورد همساني دروني در اين پژوهش، از روش آلفاي كرونباخ بهره گرفته شد. جدول 3، نتايج ضرايب آلفاي كرونباخ آزمون را نشان ميدهد.
جدول 3. ضرايب آلفاي کرونباخ براي آزمون باورهاي منطقي زوجين براساس منابع اسلامي
آزمون و مؤلفهها ضريب آلفاي کرونباخ
کلآزمون (58 گويه) 925/0
مؤلفه معيشتي (6 گويه) 41/0
مؤلفه جنسي (9 گويه) 62/0
مؤلفه ارتباطي (24 گويه) 86/0
مؤلفه حل تعارض (14 گويه) 83/0
مؤلفه حمايتي (5 گويه) 81/0
همانگونه که در جدول فوق ارائه شد، آلفاي کرونباخ آزمون، 925/0 بهدست آمد که با پيشنهاد حذف 5 گويه (که عبارتند از 3، 4، 8، 24، 28)، مقدار آلفاي کرونباخ تا ميزان 931/0 بالا ميرود. روش ديگر براي محاسبه اعتبار اين آزمون، استفاده از روش دونيمهسازي اسپيرمنبراون و گاتمن بود كه در جدول زير مقادير به دست آمده نشان داده شده است.
جدول 4. نمرات دونيمهسازي آزمون باورهاي منطقي زوجين براساس منابع اسلامي
آلفاي کرونباخ نيمه اول مقدار 566/0
تعداد گويهها 27
نيمه دوم مقدار 894/0
تعداد گويهها 26
مجموع تعداد گويهها 53
همبستگي بين دو فرم 773/0
ضريب اسپيرمن- براون تساوي تعداد گويهها 872/0
عدم تساوي تعداد گويهها 872/0
ضريب دو نيمهسازي گاتمن 868/0
همچنين در اين تحقيق، آلفاي کرونباخ براي پرسشنامه باورهاي ارتباطي رومنس و ديبورد 91/0 به دست آمد.
بحث و نتيجهگيري
هدف از اين پژوهش، ساخت و اعتباريابي پرسشنامة «باورهاي منطقي زوجين بر اساس منابع اسلامي» بود. نتايج سنجش روايي محتوا، ملاکي و سازه نشان داد كه اين آزمون، روايي لازم را براي سنجش باورهاي منطقي زوجين، مطابق با آنچه از اسلام برداشت شده، را داراست. اعتبار آزمون نيز با روش همساني دروني يا ضريب آلفاي کرونباخ و روش دونيمهسازي مورد محاسبه قرار گرفت. نتايج فوق نشان داد كه پرسشنامه از اعتبار بالايي برخوردار است. به عبارت ديگر، ثبات، پايايي و قابليت پيشبيني و دقت آزمون مورد تأييد است. يعني اين آزمون براي استنباط نمره باورهاي منطقي زوجين در مورد پاسخدهندگان ابزاري مفيد، بامعنا و مناسب به حساب ميآيد.
باور منطقي هم در روانشناسي و هم در تحقيق حاضر، به عنوان يك ويژگي مثبت و مورد قبول در حوزة «شناخت» مطرح است. شباهت موجود بين پرسشنامه اسلامي، با پرسشنامه باورهاي ارتباطي رومنس و ديبورد (1995) از آن جهت است که در هر دو، به باورهاي منطقي از منظر «روابط زوجين» پرداخته شده است. همچنين برخي از بخشهاي روابط زوجين، که در هر دو پرسشنامه (از حيث باور منطقي مربوط به آن) مورد ارزيابي قرار گرفته است، مشترک است که عبارتند از: محبتورزي همسران، رازداري، رابطه جنسي، سازگاري، ترجيح خواسته همسر، همنشيني با همسر، خوشرويي. البته لازم به يادآوري است که اين موارد اشتراکي و نيز موارد اختلافي که در قالب مؤلفههاي معيشتي، جنسي، ارتباطي و حل تعارض در پرسشنامه اسلامي به دست آمده است، در پرسشنامه باورهاي رومنس به شکلي پراکنده مطرح شده است.
در بررسي تفاوت اين دو پرسشنامه، به يک تفاوت مبنايي و يک تفاوت در ساختار ميتوان اشاره کرد. مهمترين تفاوت بين دو پرسشنامه، همان تفاوت مبنايي است که ناشي از تفاوت مبنايي بين روانشناسي معاصر و منابع مورد استناد در پرسشنامه اسلامي ميباشد. آن اينكه اصولاً، باورهاي منطقي در دين اسلام، در رابطه انسان با خداوند و آخرت معنا مييابد؛ چراکه همة مؤلفههاي شكلدهندة آن، مرتبط با بحثهاي توحيدي و معاد و مباحث انسانشناختي و هستيشناختي ديني است. درحاليكه در مورد باورهاي منطقي در روانشناسي، ارتباطي با خالق و معاد در نظر گرفته نميشود؛ زيرا روانشناسان باوري را منطقي ميدانند كه مطلقگرا و غيرواقعي نباشد (مؤمنزاده و همكاران، 1384) و در آن بر الزام، اجبار و جزمانديشي تأكيد نشده باشد (شفيعآبادي و ناصري، 1373، ص 126). اين نوع نگاه به باور منطقي، در بين روانشناسان شناختي، احتمالاً از آن جهت است که تحت تأثير فلاسفهاي همچون اسپينوزا (فيروزبخت، 1383، ص 44) قرار دارند که معتقد است: ملاکهاي عمومي خير و شر، ذهني است و واژههاي خير و شر، نه از يک جهت، بلکه از بسياري جهات نسبي است (هريس، 1389، ص 30). در همين زمينه، ميتوان به کلام اليس اشاره کرد که معتقد است: «دينداري، نوعي باور مطلق است که مبناي حقيقي ندارد» (فيروزبخت، 1383، ص 45). در حاليكه از نگاه اسلام، هدف رفتارها، تقرب به خدا و هدف نهايي از زندگي دنيا، رسيدن به سعادت اخروي است و اين اهداف عالي بر زندگي تأثير بسزايي دارند (مطهري، 1368، ج 26، ص 488). همچنين بررسي متون ديني نشان ميدهد كه دين مشتمل بر وجوب و الزامهايي است كه البته ريشه در وحي دارند و از منشأ حقيقي برخوردارند.
تفاوت بعدي بين اين دو پرسشنامه، تفاوت در ساختار ميباشد. البته تفاوت در ساختار نيز به تفاوت اين دو پرسشنامه از حيث مبنا برميگردد. در ساخت پرسشنامه باورهاي منطقي زوجين، براي رسيدن به مؤلفهها و زيرمؤلفههاي اين پرسشنامه، مجموعة آيات و روايات مرتبط با حوزه زوجين بررسي و طبقهبنديشده و آنگاه پنج مؤلفه که مشتمل بر سي و دو زيرمؤلفه ميباشد، به دست آمد. بنابراين، ساختار موجود در اين پرسشنامه، براساس آموزههاي وحياني موجود در اين زمينه بوده است. اما ساختار پرسشنامه باورهاي ارتباطي رومنس و ديبورد، که مشتمل بر هفت مؤلفه ميباشد، براساس مباني روانشناسي معاصر ساخته شده است و مبتني بر برداشتهاي تجربي و يافتههاي عيني و مبتني بر مباني فلسفي و معرفتي خاص خود است. مؤلفههاي اصلي در پرسشنامه اسلامي عبارتند از: معيشتي، جنسي، ارتباطي، حل تعارض و حمايتي.
مؤلفه معيشتي، منعکسکنندة ميزان باورهاي منطقي زوجين در زمينه درآمد و مصرف است. در اين مؤلفه، به بررسي باورهاي زوجين مربوط به نقشِ قناعتورزي در رسيدن به آرامش در زندگي زوجين، وظيفه شوهر در صورت پيشرفت مالي، فرد ارجح در تعيين نوع مصرف اقتصادي در زندگي زوجين، نحوة استفاده مالي مرد از اموال زن، مسئول تأمين مالي زندگي و ميزان مطالبة مالي همسر از شوهر پرداخته ميشود. باور منطقي در اين موارد، باوري است که با مستندات ديني مطابقت داشته باشد.
مؤلفه جنسي، باورهاي زوجين را در زمينه مسائل جنسي مورد بررسي قرار ميدهد. در اين مؤلفه، به بررسي باورهاي زوجين دربارة حدود آراستگي مرد و زن، ربطة آراستگي با عفتورزي در زوجين، نحوة پاسخدهي زوجين به نيازهاي جنسي همديگر، رابطه فعاليتهاي جنسي با ثواباندوزي براي آخرت، و لذت جنسي مجاز و غيرمجاز پرداخته ميشود. باور منطقي در اين موارد، باوري است که با مستندات ديني مطابقت داشته باشد.
مؤلفه ارتباطي، منعکسکننده باورهايي است که در زمينة ارتباطي بين زوجين مطرح است. اين مؤلفه، بيشترين گويهها را به خود اختصاص داده است. در اين مؤلفه، به بررسي باورهاي زوجين دربارة رابطه رضايت زناشويي با خوشزباني، نقش بد زبان در کاهش صميميت، رابطه بين افزايش ايمان و افزايش محبت به همسر، مهرباني و اظهار محبت کلامي زوجين نسبت به يكديگر، حق خوشرويي زوجين با يكديگر، رابطه خوشرويي با کينهزدايي، نقش نرمخويي در زندگي، عيبگويي و عيبپوشي زوجين، سپاسگذاري زوجين و حد و حدود آن، امانتنگهداري زوجين در قبال همديگر و احترام متقابل و رازداري بين زوجين پرداخته ميشود. باور منطقي در اين موارد، باوري است که با مستندات ديني مطابقت داشته باشد.
در مؤلفة حل تعارض، باورهاي مرتبط با زمينههاي حل تعارض بين زوجين بررسي ميشود. در اين مؤلفه، به باورهايي در زمينه عدم مداراي همسران با همديگر، گذشت يا عدم گذشت و يا کمگذشتي زوجين در قبال همديگر، صبر کردن در برابر بداخلاقي يكديگر، عذرخواهي زوجين از اشتباهاتشان، راهکارهاي مرحلهاي در مقابله با نافرماني همسر، صلح و حکمگزيني در هنگام بروز اختلافات پرداخته شده است. باور منطقي در اين موارد، باوري است که با مستندات ديني مطابقت داشته باشد.
مؤلفه حمايتي، باورهاي مرتبط با زمينههاي حمايتگري زوجين از يكديگر را بررسي ميکند. در اين مؤلفه، که کمترين گويهها را دربردارد، به باورهايي در زمينه حمايتگري دنيوي و آخرتي هريک از زوجين نسبت به يكديگر پرداخته ميشود. باور منطقي در اين موارد، باوري است که با مستندات ديني مطابقت داشته باشد.
در يک نتيجهگيري کلي ميتوان گفت: براي کشف مؤلفههاي يک سازه روانشناختي از آموزههاي وحياني ميتوان استفاده کرد و عقل تجربهاي روانشناختي به تنهايي کافي نيست.
از محدوديتهاي اين پژوهش، عدم امکان بررسي ويژگيهاي روانسنجي اين آزمون در نمونه گستردهتر با جامعه آماري متفاوت، جهت غناي ويژگيهاي روانسنجي آزمون و سنجش عاملهاي آن، در فرايند تحليل عاملي تأييدي بود.
پيشنهاد ميشود با افزون بر اجراي پرسشنامه، در حجم بزرگتري از آزمودنيها، بهگونهايكه بررسي تحليل عاملي باورهاي منطقي زوجين براساس منابع اسلامي، بر مبناي روشهاي آماري ميسر گردد، به پژوهشهاي مداخلهاي پيرامون باورهاي منطقي زوجين با توجه به مؤلفههايي که اسلام براي آن معرفي کرده و مقايسه تأثيرات پيش و پس از مداخله با يكديگر اقدام صورت گيرد، و همچنين در پژوهشهاي بعدي، راهها و تكنيكهاي علمي و عملي براي افزايش ميزان باورهاي منطقي زوجين در افراد و جامعه بررسي و استخراج گردد.
- آيينهچي، عباس، 1390، رابطه سبكهاي والديني و باورهاي غيرمنطقي والدين و تأثير آن بر پايبندي مذهبي فرزندان، پاياننامه كارشناسي ارشد، روانشناسي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- ابراهيمي، ابوالفضل و هادي بهرامي احسان، 1391، «تهيه و اعتباريابي مقياس سنجش آخرتنگري؛ يک مطالعۀ مقدماتي»، روانشناسي و دين، سال پنجم، ش 4، ص 53-70.
- ازخوش، منوچهر و علي عسگري، 1386، «اندازهگيري باورهاي غيرمنطقي در روابط زناشويي: استانداردسازي پرسشنامه باورهاي ارتباطي» روانشناسان ايراني، سال چهارم، ش 14، ص 137-153.
- بشارت، محمدعلي و همكاران، 1391، «نقش تعديلکننده سبکهاي دلبستگي در رابطه بين باورهاي غيرمنطقي و مشکلات زناشويي»، مشاوره کاربردي، ش 2، ص 29-44.
- بيرامي منصور و همكاران، 1393، آزمونهاي روانشناختي دينداري، تهران، آواي نور.
- پورشهرياري، مهسيما و مهرانگيز شعاعکاظمي، 1383، «بررسي نگرش مذهبي دانشآموزان دختر دبيرستانهاي شهر تهران»، معرفت، ش 81، ص 71-80.
- دلاور، علي، 1384، مباني نظري و عملي پژوهش در علوم انساني و اجتماعي، تهران، رشد.
- رشيدي، فرنگيس و همكاران، 1389، «نقش باورهاي غيرمنطقي بر سلامت دانشآموزان دختر دوره متوسطه شهر تهران»، انديشههاي تازه در علوم تربيتي، سال پنجم، ش 18، ص 49-65.
- سپهريان آذر، فيروزه و حسن قلاوندي، 1390، «تأثير آموزش تيپهاي شخصيت انيهگرم بر کاهش تعارضات زناشويي»، مشاوره و رواندرماني خانواده، سال اول، ش 2، ص 161-170.
- سهرابي، نادره و سيامک ساماني، 1380، بررسي ميزان تأثير نگرش مذهبي بر بهداشت رواني نوجوانان، در: چکيده مقالات نقش دين و بهداشت رواني؛ اولين همايش بيناللمللي نقش دين در بهداشت روان، تهران، دانشگاه علوم پزشکي.
- سياوشي، حسين و شکوه نوابينژاد، 1384، «رابطه بين الگوهاي ارتباط زناشويي و باورهاي غيرمنطقي دبيران دبيرستانهاي ملاير»، پژوهشهاي مشاوره (تازهها و پژوهشهاي مشاوره)، ش 4 (15)، ص 9-34.
- شريعتمداري، مهدي، 1388، تحقيق و پژوهش در علوم رفتاري، تهران، کوهسار.
- شفيعآبادي، عبدالله و غلامرضا ناصري، 1373، نظريههاي مشاوره و رواندرماني، تهران، مرکز نشر دانشگاهي.
- شمسي، علي، 1382، رابطه بين رضايت شغلي، سلامت روان و باور منطقي معلمان کلاس سوم راهنمايي با پيشرفت تحصيلي دانشآموزان آنان در شهر خمين، پاياننامه کارشناسي ارشد، علوم تربيتي، تهران، دانشکده علوم تربيتي و روانشناسي دانشگاه تربيت معلم.
- شهرستاني، مليحه و همكاران، 1391، «پيشبيني رضايتمندي زناشويي از روي متغيرهاي باورهاي ارتباطي و صميميت زناشويي در زنان متقاضي طلاق و عادي شهر مشهد»، زن و فرهنگ، سال چهارم، ش 14، ص 19-41.
- صافي، احمد، 1388، مديريت و اقتصاد در خانواده، تهران، انجمن اوليا و مربيان.
- فيروزبخت، مهرداد، 1383، آلبرت اليس: پنجاه سال رفتاردرماني عقلاني هيجاني، تهران، دانژه.
- قاسمي، جواد، 1375، بررسي ميزان کارايي مشاوران و دبير راهنما در حل مشکلات دانشآموزان نظام جديد آموزش و پرورش متوسطه بندر ماهشهر، پاياننامه کارشناسي ارشد، ماهشهر، دانشگاه آزاد اسلامي.
- کجباف، محمدباقر و همكاران، 1387، «مقايسة نگرش مذهبي و شدت ايمان مذهبي در دانشآموزان و دانشجويان دختر شهر اصفهان»، مطالعات اسلامي و روانشناسي، ش 2، ص 97-112.
- گلدنبرگ، ايرنه و هربرت گلدنبرگ، 1386، خانواده درماني، ترجمة حسين شاهيبرواتي و همكاران، تهران، روان.
- گنجي، حمزه، 1381، ارزشيابي شخصيت، تهران، ساوالان.
- مؤمنزاده، فريد و همكاران، 1384، «ارتباط تفکرات غيرمنطقي و الگوهاي دلبستگي با سازگاري زناشويي»، خانوادهپژوهي، سال اول، ش 4، ص 369-374.
- محمدي ريشهري، محمد و عباس پسنديده، 1389، تحکيم خانواده، ترجمة حميدرضا شيخي، قم، دارالحديث.
- مصباح، محمد تقي، 1365، آموزش عقايد، تهران، سازمان تبليغات اسلامي.
- مطهري، مرتضي، 1368، مجموعه آثار، قم، صدرا.
- نجارپور استادي، سعيد و همكاران، 1389، «بررسي رابطه ويژگيهاي شخصيتي و باورهاي غيرمنطقي با رضايت شغلي در بين كاركنان شركت سهامي خاص مخابرات استان آذربايجان شرقي»، فراسوي مديريت، سال چهارم، ش 13، ص 39-58.
- نوابينژاد، شکوه و انيسه ملک، 1389، «اثربخشي آموزش مقابله با تفکر قطعينگر بر بهبود روابط زناشويي زنان»، انديشه و رفتار، دوره چهارم، ش 16، ص 7-16.
- هراتيان، عباسعلي، 1392، رابطه روانبنههاي ناسازگار اوليه و باورهاي غيرمنطقي با تعارض زناشويي با توجه به پايبندي مذهبي زوجين، پاياننامه کارشناسي ارشد، روانشناسي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- هريس، ارول اي، 1992، طرح اجمالي فلسفة اسپينوزا، ترجمة مصطفي شهرآييني، تهران، ني.
- هومن، حيدرعلي، 1385، تحليل دادههاي چند متغيري در پژوهش رفتاري، چ دوم، تهران، پيک فرهنگ.
- ـــــ ، 1386، شناخت روش علمي در علوم رفتاري، تهران، سمت.
- Addis, J, & Bernard, M, 2002, Marital adjustment and irrational beliefs, Journal of Rational – Emotive and Cognitive Behavior Therapy, v. 20, p. 3-13.
- Amato, P. R, 2000, The consequences of divorce for adult and children, Journal of Marriage & Family,v. 62 (4), p. 19-26.
- Bridges, R.K, & Sanderman, R, 2002, The Irrational Beliefs Inventory: cross cultural comparisons between American and Dutch samples, Journal of Rational-Emotive & Cognitive Therapy, v. 20, p. 237-343.
- Chadwick, P, & et al, 1999, Measuring negative person evaluations: The Evaluative Beliefs Scale, Cognitive Therapy and Research, v. 23, p. 549-559.
- Contreras, H.A, & et al, 2010, Preliminary factor analysis of the O'kelly women beliefs Scale in a US sample, Universitas Psychologica,v. 2, p. 611-617.
- Dannenbaum-Daubne S.M, & Horan, J. J, 1999, The effects of internet-based cognitive restructuring on adolescent self-esteem, Paper presented at the Annual Meeting of the American Psychological Association, Boston, August 23, Internet Cognitive Restructuring.
- Dottilio, F.M, 2010, Cognitive-Behavioral therapy with couples and families: a comprehensive guide for clinicians, New York: Guilford Press.
- DeBord, J, & et al, 1996, Predicting dyadic adjustment from general and relationship-specific beliefs, Journal of Psychology, v. 130, p. 263-280.
- Demaria, T, & et al, 1989, Psychometric properties of the Survey of Rational Beliefs: a rational-emotive measure of irrational thinking, Journal of Personality Assessment, v. 53, p. 329-341.
- Eidelson, R, J, & Epstien, N, 1982, Cognitive and relationship of adjustment, Development of a measure of dysfunctional relationship beliefs, Journal of Consulting and Clinical Psychology, v. 50, p. 715-720.
- Ellis, A, & Grieger, R.M, 1977, Handbook of rational- emotive therapy, New York: Springer Publishing Co.
- Fowers, B.J, & et al, 1996, Positive illusions about marriage: Self enhancement or relationship enhancement? Journal of Family Psychology, v. 10, p. 192-208.
- Fincham, F.D, & et al, 2000, The longitudinal association between attributions and marital satisfaction, Journal of Family Psychology, v. 14 (2), p. 267-285.
- Free, M.L, 1999, Cognitive Therapy in Groups: Guidelines and resources for practice, Chichester, England: John Wiley & Sons Ltd.
- Goldenberg, I, & Goldenberg, H, 2000, Family Therapy, An overview, California: Brooks/ Cole Publishing.
- Gottman, J، M, 2002, Marital research the 21th century, Journal of Family Process, v. 41 (2), p. 97-159.
- Gunt, R, 2006, Couple similarity and martial satisfaction: Are similar spouses happier, Journal of Personality,v. 74, p. 5-10.
- Hamamci, Z, 2005, Dysfunctional relationship beliefs in marital conflict, Journal of Rational Emotive & Cognitive Behavior Therapy, v. 23, p. 245-260.
- Jones, R.G, 1969, A factored measure of Ellis's irrational beliefs system, with personality and maladjustment correlates, Dissertation Abstracts International, v. 29, p. 4379-4380.
- Jones, A.C, & Chao, C.M, 1997, Racial, ethnic and cultural issues in couples therapy, I W, K, Halford and H, J, Markamn (Ed) Clinical handbook of marriage and couples intervention, chichester, U, K, Wiley, p. 157-178.
- Koopmans, P.C, & et al, 1994, The Irrational Beliefs Inventory (IBI): development and psychometric evaluation، European, Journal of Psychological Assessment,v. 10, p. 15-27.
- Markman, H. J, & Hahlweg, K, 1993, The prediction and prevention of marital distress: An international perspective, Clinical Psychology Review, v. 13, p. 29-43.
- Matsumora, C, 1991, The development of the Japanese irrational belief test, Japanese Journal of Psychology, v. 62, p. 106-113.
- Metts, S, & Cupach, W.R, 1990, The influence of relation beliefs and problem solving responses on satisfaction in romantic relationships, Human Communication Research, v. 17, p. 170-185.
- Moller, A. T, & et al, 2001, Dysfunctional beliefs and marital conflict in distressed and non-distressed married individuals, Journal of Rational-Emotive & Cognitive-Behavior Therapy, v. 19, p. 259- 270.
- Moller, A.T, & Van der Merwe, J.D, 1997, Irrational beliefs, interpersonal perception and marital adjustment, Journal of Rational Emotive and Cognitive Behavioral Therapy, v. 15, p. 260-290.
- Neenan, M, 2006, Cognitive therapy in a nutshell, London: Whurr.
- Nelson, R.E, 1977, Irrational beliefs in depression, Journal of Consulting and Clinical Psychology, v. 45, p. 1190-1199.
- Piorkowski, J.K, 2008, Adult children of divorce, confused love seekers, London: Greenwood Publishing Groupe.
- Romans, J.C, & DeBord, J, 1995, Development of the Relationship Beliefs Questionnaire, Psychological Report, v. 76, p. 1248-1250.
- Rosen-Grandon, J.R, & et al, 2004, The relationship between marital characteristics marital interaction processes, and marital satisfaction, Journal of Counseling and Development,v. 82 (1), p. 58-68.
- Shorkey, C.T, & Whiteman, V. L, 1977, Development of the Rational Behavior Inventory: Initial validity and reliability, Educational and Psychological Measurement, v. 37, p. 527-534.
- Sadock, B.j.MD, & et al, 2003, Synopsis of psychiatry behavioral sciences and clinical psychiatry, 9th edition, John Wiley and sons, New York.
- Stackert, R. A, & Bursik، K, 2003, Why am I unsatisfied? Adult attachment style, gendered irrational relationship beliefs, and young adult romantic relationship satisfaction, Journal of Personality and Individual Differences, v. 34, p. 1419-1429.
- Traverse, J, & Drayden, W, 1995, Rational emotive behavior therapy: a client's guide, London: Whurr.
- Weissman, A.N, 1979, The Dysfunctional Attitude Scale: A validation study, Dissertation Abstract International,v. 40, p. 1389-1390.
- Wicker, F,W, & et al, 1985, Differential correlates of irrational beliefs, Journal of Personality Assessment, v. 49, p. 161-167.