ساخت و اعتباریابی آزمون اولیه مهارت حل مسئله بر اساس منابع اسلامی


Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
آفريدههاي الهي مانند اين دنيا و همه انسانها، به جهت معلول و مخلوق بودن، همواره با محدوديتهايي مواجه هستند و هرجا که محدوديتي باشد، مسئله و تضادي به دنبال خواهد داشت (مصباح، 1383، ج 2، ص 459). بنابراين، زندگي انسان در اين دنيا همراه با مشکل است، اما اين بدان معنا نيست که زندگي کردن مشکل است، بلکه بدين معناست که «در زندگي» مشکل وجود دارد و انسانهاي موفق «با زندگي» خود مشکل ندارند، ايشان از زندگي خويش رضايت دارند (پسنديده، 1390، ص 7). اين رضايت را به واسطه مهارتهايي کسب کرده، و سعي در تقويت آن دارند. يکي از مهمترين اين مهارتها، مهارت حلمسئله است که بالاترين سطح فعاليتهاي شناختي-رفتاري را در بين مهارتهاي زندگي به خود اختصاص داده است. براي حل صحيح مسائل، پيشنيازهاي زيادي ضروري است. هرچه اين پيشنيازها، سالمتر و بيشتر فراهم باشند، مراتب سالمتري از حلمسئله امکانپذير خواهد بود (هپنر و همکاران، 2004؛ کوک و همکاران، 2012، ص 61).
متير و سولبرگ، حلمسئله را سطح بالايي از فعاليت شناختي ميدانند که در موقعيتهايي ايجاد ميشود که فرد پاسخ حاضر يا در دسترسي براي آن ندارد (راث و همکاران، 2011). نزو و ديزوريلا (2012)، تحقيقات گستردهاي در اين موضوع ارائه نمودهاند. ايشان حلمسئله را فرايندي ميدانند که فرد يا افراد سعي ميکنند مشکلات گذرا يا زمانبري را که روزمره با آن مواجه هستند، تعريف کرده و با توليد يا توسعه راهحلهايي، به طور مؤثر با آنها مقابله کنند (نزو و همكاران، 2012، ص 8). به اين ترتيب، حلمسئله فرايندي هشيارانه، منطقي، تلاشبر و فعاليتي هدفمند است که به منظور بهتر شدن وضعيت در موقعيتهاي پيچيده، تغيير يا کاهش هيجانهاي منفي و يا هر دو نتيجه، طراحي ميشود (واکلينگ، 2007).
يک «مسئله» يا موقعيت مسئلهدار، به ناهماهنگي و تفاوت بين پاسخهاي مفيد در دسترس فرد و درخواست انطباق از سوي محيط گفته ميشود و يا به هر وظيفه يا موقعيت زندگي حاضر، يا مورد انتظار اطلاق ميشود که نيازمند پاسخي مؤثر براي رسيدن به يک هدف، يا حل تعارض است و فرد اکنون پاسخي حاضر يا در دسترس ندارد (لامانا و استرن، 2012، ص 7). مسائل به دو دسته مشخص (خوب تعريف شده) و مبهم (سختتعريف شده) تقسيم ميشوند. در دسته اول، موانع، اهداف و شيوه حل آنها مشخص است. مانند کاهش هزينه رفت و آمد. برخلاف مسائل دسته دوم، که راهحل مشخصي براي پاسخ در دست نيست، يا چندين پاسخ متنوع و متضاد وجود دارد. مانند انتخاب همسر، مواجهه با طلاق يا مشکلات شغلي و مانند اينها (استرنبرگ و ديويدسون، 2003، ص 5).
حلمسئله، غير از اجراي راهحل است، مفهوم اين دو فرايند و همچنين مهارتهاي آنها، متفاوت از يکديگر هستند. حلمسئله به فرايند کشف راهحل براي يک مسئله خاص اشاره دارد، اما اجراي راهحل به فرايند اجراي راهحلها در موقعيت واقعي براي حل يک مسئله خاص تعريف ميشود (مايدو و همكاران، 2002). علاوه بر اين، با حلمسئله آزمايشگاهي که در علوم پايه به کار برده ميشود، متفاوت است. حل اين نوع مسائل، به منظور يادگيري مواد آموزشي کاربرد دارند، اما در اينجا آموزش مهارت حلمسئله فرايندي فراشناختي است که به چگونه انديشيدن و چگونگي پاسخ براي مقابله مؤثر با مسائل زندگي توجه دارد (بياني و بياني، 1389).
حل کارآمد مسائل بزرگ و کوچک زندگي، در سطح فردي بر بهزيستي و کاهش استرس مؤثر است (سو و شک، 2005، 2010). فراتحليلها و تحقيقات نشان دادهاند كه آموزش حلمسئله اثر مثبتي بر، سلامت فيزيکي و روانشناختي (مالوف و همکاران، 2005)، انگيزه پيشرفت (کسيدي، 2002)، تنظيم توجه (نشاطدوست و همکاران، 1380)، کاهش وزن (پري و همکاران، 2001)، مقابله مؤثر با سرطان (آلن و همکاران، 2002؛ مييرز و همکاران، 2011)، هوش هيجاني (زارعان و همکاران، 1386) و به صورت کلي، بر سلامت عمومي دارد (محمدي، 1383).
همچنين تحقيقات بسياري، کارآمدي درمان مبتني بر حلمسئله را براي دامنهاي از اختلالات روانشناختي نشان دادهاند (ديزوريلا و نزو، 2010، ص 237). آزمودنيهاي باليني در اين تحقيقات، دامنۀ گستردهاي از اختلالات را نشان دادهاند، از قبيل شيزوفرني (ليبرمن و همکاران، 2001؛ گلين و همکاران، 2002)، افسردگي (بل و ديزوريلا، 2009؛ مککلور و همکاران، 2010)، اختلال دوقطبي (حجاري و همکاران، 1385)، اختلالات اضطراب و استرس (دوگاس و همکاران، 2003)، افکار و انجام خودکشي (پري و همکاران، 2003)، اختلال پسضربه (احمديزاده و همکاران، 1391)، سوءاستفاده و اعتياد به مواد (ر.ك: درير و همکاران، 2005)، اختلالات شخصيت (عليلو و همکاران 1388؛ مکموران و همکاران، 2001 و 2008) و ساير مشکلات طبي و روانشناختي (نزو و همکاران، 2012، ص 41).
همچنين در سطح بينفردي، تحقيقات نشان دادهاند که توانمندي افراد در حلمسئله، موجب بهبود در موارد زير خواهد بود: ميزان سازگاري زناشويي (احمدي و همکاران، 1383)، سازگاري اجتماعي (بيکر، 2003)، کفايت اجتماعي (معتمدي و همکاران، 1391)، کاهش رفتار مجرمانه (مکموران و مکگور، 2005؛ نزو و همکاران، 2005 و 2009)، روابط مثبت خانوادگي (شکوهييکتا و پرند، 1387)، اﻓﺰاﻳﺶ ﺗﻮان ﻣﻮاﺟﻬﻪ ﺑﺎ ﻣﻌـﻀﻼت ﻓـﺮدي و اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ (ﻣﺤﻤــﻮديراد، 1381)، روابط اعضا و بهزيستي خانواده (سو و شک، 2005)، اﻓــﺰاﻳﺶ ﺳــﻄﺢ ﺳــﻼﻣﺖ روانﺷﻨﺎﺧﺘﻲ (رسولزاده و ﻫﻤﻜـﺎران، 1382) و ارتقاء مهارتهاي اجتماعي (خوشکام و همکاران، 1387).
حل يک مسئله يا مشکل، در متون شيعه از دو جهت قابل بررسي است: نخست، مراحلي که توصيه شده تا طبق آن يک مسئله حل گردد. دوم، جهتگيري فکري نسبت به مسائل که بر حل آن تأثير مستقيم دارد. دورنمايي از اين مستندات فراوان، در ادامه فهرست ميشوند. مراحل حلمسئله از اين قرار است:
1. کنترل هيجان، «فرد ديندار مىانديشد، به آرامش دست مىيابد، ... و پايان كار را مىنگرد، از پشيمانى در امان مىماند» (مفيد، 1413ق، ص 52)؛ «زماني که مشکلي بر تو رسيد، پس بنشين که برخواستن تو در مشکل موجب زيادي آن خواهد بود» (تميميآمدي، 1410ق، ص 292).
2. شناخت مسئله، «قبل از اينکه وارد مسئلهاي شوي، توقف کن تا محل ورود و خروج آن را بشناسي وگرنه پشيمان ميشوي» (ابنشعبهحراني، 1363، ص 304)؛ «تا کاري را نشناختي، شروع نکن» (تميميآمدي، 1410ق، ص 743)؛ «انديشههاي خود را (نسبت به مسائل) متهم کنيد که اعتماد به آن خطاست» (همان، ص 158).
3. توجه به اهداف و تشخيص موانع مسئله. توجه به اهداف نهايي در حل مسائل زندگي: «اي کساني که ايمان آورديد خدا را ياري کنيد نه هواي نفس و شيطان» (ديلمي، 1412ق، ج 1، ص 75). توجه به اهداف مسئله: «آنچه را که مهم نيست رها کن و مشغول امور مهم شو» (تميميآمدي، 1410ق، ص 818). تشخيص موانع: «کسي که مشکل کاري را نداند، نميتواند از آن دوري کند» (همان، ص 654).
4. تفکر و مشورت، «هرگاه خواستي کاري انجام دهي، با علم و انديشه باشد» (طبرسي، 1370، ص 458). «ايدههاي صحيح با پرواز فکر به دست ميآيد» (تميميآمدي، 1410ق، ص 57)، «ايدههاي ديگران را با هم مخلوط کن تا نظر صحيح از آن بيرون آيد، کسي که خودرأي باشد، خود را به خطر انداخته» (نوري، 1408ق، ج 12، ص 46).
5. تصميمگيري، «زماني که بر کاري تصميم گرفتي، به پيامدهاي آن فکر کن. اگر خوب بود، سريع اقدام کن و اگر مناسب نبود، دست نگهدار» (کليني، 1407ق، ج 8، ص 150). «بشارت بده به بندگاني که نظرات را ميشنوند و بهترين آنرا پيگيري ميکنند» (زمر: 17).
6. توکل و توسل، «در امور مهم از خدا مدد بگير» (نهجالبلاغه، ص 421). توکل درجاتي دارد. از حضرت علي درباره معناي آيه «کسي که بر خدا توکل کند، خدا او را بس است» (طلاق: 3) پرسيدند، ايشان مقام «رضا» و «تفويض» را ذکر کردند (کليني، 1407ق، ج 2، ص 467). همچنين مقام «استعانت» از ديگر درجات آن است (جواديآملي، 1386، ص 373)، امام رضا درباره توسل ميفرمايد: «زماني که مشکلي بر شما روي آورد با توسل به اهلبيت از خداوند ياري بخواهيد» (مفيد، 1413ق، ص 252).
7. ارزيابي فرايند، «حفظ تجربيات گذشته (و به کار گرفتن آنها نوعي)، دورانديشي است» (تميميآمدي، 1410ق، ص 444).
در مقابل مراحل فوق، برخي با سبک اجتنابي مسائل را از خود دور ميکنند که در متون اسلامي چند نشانه دارد: الف. سستي و تأخير: «زماني که سختي به تو رسيد، اگر چارهاي داشتي از خود سستي نشان نده و اگر چارهاي نداشتي، بيطاقتي نکن» (ابنابيالحديد، 1404ق، ج 20، ص 310). ب. نگراني و غصه: «از دو خصلت بپرهيز: بىحوصلگى و ناراحتي؛ زيرا اگر بىحوصله باشى، بر حق شكيبايى نكنى و اگر ناراحتي نشان دهي، نميتواني حقوق را ادا کني» (کليني، 1407ق، ج 5، ص 85). ج. وابستگي، «بايد در قلب تو نيازمندى به مردم و بىنيازى از ايشان هر دو با هم جمع باشد: نيازمندى به اين معنى كه با آنان نرم سخن گويى و گشادهرو باشى و بىنيازى به اين معنى كه عرض خويش نبرى و عزّت خود را پاس دارى» (همان، ج 2، ص 149).
همچنين برخي با سبک عجلهاي، همواره مسائل را از خود دور ميکنند که در متون اسلامي نسبت به آن نيز هشدار داده شده است؛ «پرهيز کن از اينکه پيش از موعد در كارها شتاب کني، يا در موعد انجام آن را ناتمام گذاري، يا در كارهايى كه راه راست در آنها آشكار نيست، لجاجت به خرج دهى، يا چون وضع روشن شد سستي کني. بنابراين، هر چيز را در جاى خود قرار ده، و هر كار را در هنگام خود به انجام رسان» (نهجالبلاغه، ص 444).
با اين حال، جهتگيري نسبت به مسائل زندگي، بر شيوه حل آن تأثيرگذار است. در متون اسلامي، نوع نگاه به مسائل در دو بعد قابل جمع است:
1. اعتقاد به آزمايش يا تهديد دانستن مشکلات زندگي، قرآن کريم خوشيها و سختيهاي زندگي را آزمايش الهي معرفي ميکند (بقره: 155) که موقتي هستند، نه دائمي (شرح: 6) و با توجه دادن به اراده الهي در تقدير آنها، تحمل آن را براي مؤمنان امکانپذير ميداند (توبه: 51). البته آزمايشهاي الهي، با درنظر گرفتن توان وجودي انسان است (بقره: 286)؛ هرچه ايمان فرد افزايش مييابد، بر آزمايشهاي او نيز افزوده ميشود (کليني، 1407ق، ج 2، ص 252). همه انسانها دچار مشکل ميشوند، اما تحمل آن براي انسان مؤمن پاداش و حمايت الهي را به همراه دارد (آلعمران: 140). هدف از اين آزمايشها، از يک سو، رسيدن به سعادت در آخرت است (آلعمران: 186) و از سوي ديگر، حل اين مسائل در دنيا براي انسانها سودهايي به دنبال دارد (نهجالبلاغه، ص 418).
2. خوشبيني يا بدبيني نسبت به مسائل، آنها که به خداوند ايمان دارند و مسائل زندگي را آزمايش الهي ميدانند، خود را تنها ندانسته و نسبته به حمايت الهي خوشبين هستند (کليني، 1407ق، ج 2، ص 72). همچنين آنها نسبت به قول و کار مؤمنان و افرادي که خيانت نميکنند، خوشبين هستند (تميميآمدي، 1413ق، ص 283). امام علي دربارة خوشبيني نسبت به توان خود، ميفرمايد: «دانش خود را کم ندانيد، در يقين خود ترديد نکنيد، زماني که ميدانيد انجام دهيد و زماني که يقين داريد اقدام کنيد» (نهجالبلاغه، ص 524). در متون اسلامي، با عبارات مختلف بيان شده که «براي هر مشکلي راهحلي هست» (کليني، 1407ق، ج 2، ص 615)، اما جايي که راهحلي وجود ندارد، چگونگي صبر بر اين مسائل خود نيز نوعي حلمسئله است (محمد بن محمد، بيتا، ص 234).
پيشينة تحقيقات جديد پيرامون مهارت حلمسئله، به اواخر قرن نوزدهم برميگردد. در اين سالها، ويليام جيمز و جان ديويي، هر يك بهطور مستقل به مطالعه پيرامون حلمسئله پرداختهاند. ديويي، فرآيند برخورد با شرايط زندگي را «حلمسئله» ناميد. کتاب مستقل او درباره حلمسئله در سال 1933 و مراحلي که براي حلمسئله برشمرد، سرآغازي بر تحقيقات بعدي شد (بوتيا و اورزکو، 2009؛ هپنر و همکاران، 2004). پس از آن، مراحل مختلفي براي حلمسئله در تحقيقات مديريتي، تربيتي و روانشناسي مطرح شد. اما رويکرد شناختي-رفتاري ديزوريلا و گلدفريد (1971) درباره حلمسئله، به دو جهت مورد پذيرش محققان و درمانگران واقع شد: نخست اينکه، پيش از ايشان تحقيقات جنبههاي هيجاني و انگيزشي در حلمسئله را مدنظر قرار نميدادند، اما از اين تاريخ و به وسيله اين دو روانشناس، ابتدا به صورت مقدمه و بعداً به عنوان يکي از ابعاد مقدم و مهم براي حلمسئله تحت عنوان «جهتگيري نسبت به حلمسئله» منظور شد (دانشنامه ويکيپديا، 2013). دوم اينکه، مراحلي که توسط اين دو روانشناس پايهريزي و پس از آن توسط ديزوريلا و نزو (1982) براي حلمسئله طراحي و تکملي گرديد، به واسطه تخصصي و مجزا بودن مراحل آن و همراه داشتن مهارتهايي براي هر مرحله، مورد توجه درمانگران و محققان قرار گرفت، تا بر اساس اين مدل، آزمونهاي حلمسئله و تحقيقات بعدي را به جامعه علمي و درماني عرضه کنند (هپنر و همکاران، 2004).
الگوي اوليه مهارت حلمسئله (ديزوريلا و گلدفريد، 1971؛ ديزوريلا و نزو، 1982)، داراي دو بعد مهم و تقريباً مستقل بود: 1. نوع جهتگيري نسبت به مسئله. 2. مهارتهاي حلمسئله (بعداً به نام «حلمسئله صحيح» (ديزوريلا و نزو، 1999) و اخيراً «سبک حلمسئله» ناميده شده که شامل سبکهاي تکانشي/بيدقتي، اجتنابي و سبک حلمسئله منطقي است (ديزوريلا و نزو، 2010، ص 200).
نوع جهتگيري به مسئله، فرايندي فراشناختي است که در درجه اول، نقش انگيزشي- هيجاني در حلمسئله دارد و شامل مجموعهاي از طرحوارههاي شناختي- رفتاري مرتبط به هم است که ميزان آگاهي و ارزيابيهاي فرد از مسائل موجود در زندگي او و همچنين درک و واکنش فرد را نسبت به مشکل نشان ميدهد. در حقيت، نشاندهنده جهانبيني فرد نسبت به مسئله است (نزو، 2004).
- «جهتگيري مثبت به مسئله»، مجموعهاي از شناختهاي سازنده است که تمايل عمومي فرد را به اين موارد نشان ميدهد، ارزيابي مبارزهطلبي از مسئله، باور به قابل حل بودن مسئله يا خوشبيني به نتايج، باور خود کارآمدي در حلمسئله، باور به اينکه حلمسئله موفقيتآميز نيازمند زمان، تلاش و پايداري است، تلقين خود به تعهد بر حلمسئله، به جاي رهاکردن موضوع.
- «جهتگيري منفي نسبت به مسئله»، مجموعهاي از شناختهاي ناکارآمد و بازدارنده است که همراه با گرايشهاي زير است: مسئله را يک خطر بزرگ اجتماعي، رفتاري و يا بهزيستي ببيند، در توانايي خود و ديگران براي حل موفقيتآميز مسئله ترديد دارد، هيجانات منفي و آشفتگي در رؤيارويي با مسائل زندگي نشان ميدهد و تحمل بلاتکليفي و نااميدي را ندارد (مکموران و مکگور، 2005، ص 106).
- «سبک تکانشي/بيدقتي»، الگويي از حل ناکارآمد مسئله است، با اين ويژگي که فرد تمايل زيادي براي اجراي تکنيکها و فنون حلمسئله دارد، اما اين تلاشها همراه با بيدقتي، بيفکري، شتابزدگي، نقص و سطح پايين هستند (رودريگز و مايدو، 2000).
- «سبک اجتنابي»، از ديگر الگوهاي ناکارآمد است که با طفره رفتن، منفعل يا معطل ماندن و وابستگي شناخته ميشود. افراد اجتنابگر، ترجيح ميدهند تا به سمت مسئله نروند و تا جايي که امکان دارد از مسائل شخصي يا عمومي که انتظار پاسخ از ايشان ميرود، دور شوند. ايشان به جاي اينکه به سرعت به حل آن بپردازند، منتظر ميشوند تا مسائل خودبهخود حل شوند و تلاش ميکنند مشکلاتشان را به ديگري حواله کنند (واکلينگ، 2007).
- «حلمسئله منطقي»، شامل تلاش فرد براي تشخيص مسئله و يافتن راهحلهاي مؤثر يا روشهاي مقابله با آنها ميشود. در اين الگو، چهار مهارت حلمسئله معرفي ميشود:
1. تعريف و فرمولبندي مسئله با اجزاء: جستوجوي واقعيتهاي در دسترس، توصيف واقعيتها به زبان ساده، جداسازي فرضيات از واقعيات، هدفگذاري واقعگرا و قابل دستيابي و تشخيص موانع؛
2. توليد راهحل جايگزين به کمک تفکر خلاق و تکنيک بارش فکري؛
3. تصميمگيري با استفاده از تفكر وسيله و هدف يا تحليل سود و زيان؛
4. پيادهسازي و ارزيابي راهحل با چهار جزء: ترسيم نقشه اجرا، بازبيني پيامدها، ارزيابي ميزان موفقيت، پاداش به خود، در صورت موفقيت و يافتن مشکل فرايند حلمسئله در صورت عدم موفقيت (گلدفريد و ديويسون، 1371، ص 74؛ نزو و همكاران، 2012، ص 198).
براي سنجش اين مهارت، آزمونهاي متعددي تدوين شدهاند، به يک لحاظ، ميتوان آنها را به آزمونهاي پيامدسنج يا فرايندسنج تقسيم کرد (ديزوريلا و ميدو، 1995). آزمونهاي فرايندي، توانمندي يا ناکارآمدي فرد را در گرايشهاي يا مهارتهاي او در حلمسئله را ميآزمايند، اما آزمونهاي پيامدسنج، کارکرد راهحلهاي فرد را در موقعيت خاص و براي مسائل خاص ميسنجند. آزمونهايي مانند حلمسئله اجتماعي تجديدنظر شده (SPSI-R) نزو و ديزوريلا (2002)، پرسشنامه حلمسئله هپنر و پترسون (1982)، جزو دسته اول به حساب ميآيند. آزمون حلمسئله وسيله- هدف پلت و اسپيواک، جزو آزمونهاي پيامدسنجها شمرده ميشوند.
پرسشنامه حلمسئله مذهبي پارگامنت، پارگامنت و همکاران (1988) براي سنجش سه نوع سبک حلمسئله، مشارکتي با خدا، خودهدايتي و واگذاري به خدا، آزمون حلمسئله مذهبي (RPSS) را تدوين کردند. آلفاي کرونباخ، براي سبک اشتراکي و خود هدايتي 94/0 و براي سبک واگذاري 91/0 به دست آمده است. در سبک حلمسئله اشتراکي، حل کننده مسئله و خداوند به صورت اشتراکي مسئله را حل ميکنند و مسئوليت آن نيز بر هر دو خواهد بود. در مقابل، با سبک واگذاري فرد حل مسائل خود را به خداوند واگذار ميکند و خود منتظر نتيجه ميشود. فيليپس و همکاران (2004)، سبک خودهدايتي را به دو عامل تجزيه کردند؛ 1. «باور به رهابودن از طرف خدا»؛ 2. «سبک حمايتي اما غيرمداخلهاي خدا»، آلفاي کرونباخ براي عامل اول 86/0 و براي عامل دوم 87/0 به دست آمد. نتيجه همبستگي آزمون، باز آزمون بعد از 18 روز نيز 63/0 و 77/0 براي هريک گزارش شده است.
از سوي ديگر، برخي از اين آزمونها براي سنجش حلمسئله در محدودههاي خاصي طراحي شدهاند. مانند پرسشنامه حلمسئله اجتماعي براي نوجوانان، نکت و بلک (1995، 2003)، پرسشنامه تکنيکهاي حلمسئله بينفردي، گتر و نوينسکي (1981)، پرسشنامه مسائل جوانان (هولين و پالمر، 2006)، ارزيابي مهارتهاي حلمسئله بينفردي؛ دوناهه و همکاران (1990) و يا براي پوشش همه فرايند حلمسئله، مانند حلمسئله اجتماعي تجديدنظر شده نزو و ديزوريلا، پرسشنامه حلمسئله هپنر و پترسون و سبکهاي حلمسئله کسيدي و لانگ (1996).
هپنر و پترسون، براي طراحي پرسشنامه حلمسئله، از الگوي حلمسئله گلدفريد و ديزوريلا (1971) استفاده کرده و پنج مؤلفه را در طراحي آزمون درنظر گرفتند: جهتگيري نسبت به حلمسئله، تعريف مشکل، ارائه راهحل جايگزين، تصميمگيري و ارزيابي، اما نتيجه تحليل عاملي براي اين آزمون، سه عامل نشان داد: ﻛﻔﺎﻳـﺖ ﺣـﻞﻣـﺴﺌﻠﻪ، ﻛﻨﺘﺮل ﺷﺨﺼﻲ، ﮔﺮاﻳﺶ يا اﺟﺘﻨﺎب نسبت به ﻣﺴﺌﻠﻪ (هپنر و همکاران، 1997). پرسشنامه سبکهاي حلمسئله کسيدي و لانگ نيز تمام مؤلفههاي حلمسئله را پوشش نميدهد. همچنين به عقيده چنگ و همكاران (2004)، ساير آزمونهاي موجود براي سنجش حلمسئله، از ويژگيهاي روانسنجي کافي بهعنوان يک ابزار مؤثر برخوردار نيستند.
باتوجه به اهميت موضوع مهارت حلمسئله، تاکنون با توجه به منابع اسلامي، تحقيقي در رابطه با تشخيص مؤلفههاي سازه حلمسئله و تدوين پرسشنامهاي که توانمندي افراد را در حل مسائل نشان دهد، صورت نگرفته است. بر اين اساس، مسئله اساسي اين پژوهش عبارت است از: ساخت پرسشنامه اوليه مهارت حلمسئله، مبتني بر منابع اسلامي و بررسي روايي و اعتبار آن. ازاينرو، اين سؤالها در مورد اين پرسشنامه بررسي شده است: از منابع اسلامي چه ساختاري براي حلمسئله برداشت ميشود؟ پرسشنامه اوليه مهارت حلمسئله از ديدگاه اسلام از چه ميزان روايي و اعتبار برخوردار است؟
روش پژوهش
اين تحقيق، در تقسيم با ملاحظه هدف تحقيق، از نوع تحقيقات بنيادي و نظري (در مقابل کاربردي) به حساب ميآيد (دلاور 1380، ص 48). از روش تحليل محتوا براي بررسي، توصيف، دستهبندي، مقايسه، و تجزيه و تحليل مفاهيم محتواي آشکار پيامهاي موجود در متون ديني مرتبط با «حلمسئله» به کار گرفته شده است (شريعتمداري، 1388، ص 77). از سوي ديگر، ازآنجاکه هدف نهايي اين پژوهش، ساخت يک آزمون در زمينه حلمسئله است، مستلزم ارزيابي روايي و اعتبار آن به صورت ميداني است؛ روش تحقيق در بخش دوم پژوهش، «زمينهيابي» «پيمايشي» خواهد بود (دلاور، 1384، ص 173-175).
افزون بر اين، براي بررسي روايي و اعتبار سازه حلمسئله اسلامي، از خبرگان علوم اسلامي استفاده شده و براي تحليل نظرات آنها از شاخصهاي آمار توصيفي و روش همبستگي استفاده شده است.
جامعة آماري اين پژوهش، دانشپژوهان مؤسسة امام خميني در تمامي مقاطع سال تحصيلي 1392-1393 بودند. حجم اين جامعه، بهطور تقريبي برابر 3000 نفر است. با توجه به اينکه اين تحقيق، مراحل ابتدايي ساخت آزمون مهارت حلمسئله را پيگيري ميکند و اساس روش تحليل دادههاي اين تحقيق بر همبستگي است لذا تعداد 100 نفر از اين جامعه براي اين منظور کفايت ميکند (هومن، 1386، ص 299). اين تعداد آزمودني به شکل تصادفي طبقهاي با ميانگين سني 64/27 و انحراف استاندارد 086/4 در تحقيق شرکت کردند.
ابزار پژوهش اين تحقيق، آزمون محقق ساختهاي است که در فرايند تحقيق اعتبار و روايي آن محاسبه ميشود. علاوه بر اين، براي محاسبه روايي ملاک براي اين آزمون از نسخة تجديدنظر شده پرسشنامه حلمسئله اجتماعي ديزوريلا و نزو (1990 و 2002) نيز استفاده ميشود. اين آزمون از پذيرفتهترين پرسشنامهها براي سنجش حلمسئله است (صالحي و همكاران، 1388؛ واکلينگ، 2007). صحت اعتبار پنج بعد SPSI-R، در نمونهاي از بزرگسالان (ديزوريلا و همکاران، 2002) و نوجوانان (سادوسکي و همكاران، 1994) ارزيابي شد. صحت اعتبار نسخه ترجمه شده نيز با آزمودنيهايي از اسپانيا (رودريگرز و همكاران، 2000) آلمان (گراف، 2003)، بزرگسالان چيني (سو و شک، 2005) به دست آمد. نسخه کامل اين آزمون در ايران، توسط ثابت و همکاران (1390)، با آزمون همتاي سبکهاي حلمسئله کسيدي اجرا شد. نتيجه اين تحقيق نشان داد که ضرايب آلفاي كرونباخ، براي عاملهاي جهتگيري مثبت به مسئله، جهتگيري منفي به مسئله، حل منطقي مسئله، سبک اجتنابي و سبک تکانشي/ بيدقتي، به ترتيب 80/0، 86/0، 90/0، 84/0 و 71/0 به دست آمده است. نتايج اين پژوهش، ثبات ساختار عاملي پرسشنامه حل مسئله اجتماعي و اعتبار آن براي سنجش حل مسئله اجتماعي در دانشجويان ايراني را نشان ميدهد. در تحقيق شاطريان و همکاران (1391)، همساني دروني اين پرسشنامه بالاي 7/0 به دست آمد و نتيجه تحليل عاملي نيز همين عوامل را نشان دادهاند كه با ترتيب بالا و با آلفاي 72/0، 92/0، 95/0، 72/0 و 92/0 گزارش شده است.
براي گردآوري اطلاعات، ابتدا به شيوه توصيفي– تحليلي در منابع اسلامي، به تشکيل پرونده علمي اقدام شد. به دليل اهميت و نو بودن موضوع در بخش اسلامي و نياز به تحليل مبنايي اين سازه، با بررسي آيات روايات و تفاسير موجود، توصيه منابع ديني به چگونگي جهتگيري و مواجهه با مسائل زندگي مورد تجزيه و تحليل دقيق قرار گرفت و به صورت جامع ملاحظه و خانواده قرآني- حديثي تشکيل، سپس با استفاده از روشهاي تفسيري و اجتهادي مورد بررسي و تحليل و پردازش قرار گرفت. مطابق با مستندات منابع ديني و در پاسخ به پرسش اول پژوهش، مؤلفهها و خردهمؤلفههاي زير براي مراحل و ابعاد مهارت حلمسئله تدوين شد.
جدول 1. فهرست مؤلفهها و خردهمؤلفههاي حلمسئله و مراحل حلمسئله بر اساس آيات و روايات
مؤلفه خردهمؤلفه
آرامسازي: کنترل هيجانات مخرب و حفظ آرامش براي حلمسئله.
شناخت و تعريف مسئله: منظور درک حقيقت مسئله، ارائه تعريفي دقيق از آن و شناسايي مسئله اصلي، پيشفرضهاي فرد و حقايق مخصوص به مسئلۀ مورد نظر است. تشخيص و تعريف مسئله
شناسايي علل
شناسايي پيشفرضها
جمعآوري اطلاعات
توجه به اهداف و تشخيص موانع مسئله: شناسايي و تعيين اهدافي که بهتر است مسئله به سمت آنها حرکت کند و همچنين موانعي که ممکن است در اين مسير وجود داشته باشد. توجه به اهداف نهايي
توجه به اهداف مسئلۀ خاص
تشخيص موانع
تفکر و مشورت: گذاشتن وقت کافي و مفيد براي يافتن ايدههاي متنوع، نو و زياد براي مسئله و استفاده از نقطه نظر افراد خبره. تفکر خلاق و ارائه ايدههاي متنوع
مشورت
تصميمگيري: روشي منطقي براي دستيابي به راهحل نهايي با کمترين پيامد نامطلوب و تنظيم فرايند اجراي راهحل انتخاب شده. ارزيابي پيامد
ترکيب ايدهها و انتخاب
برنامهريزي
توکل و توسل: اعتماد، اطمينان و سپردن موضوع به خداوند و استمداد از خدا و مقربين به او براي رسيدن به هدف است. توکل
دعا و توسل
ارزيابي فرايند: يافتن نقاط مثبت و منفي و پيگيري چگونگي اجراي فرايند حلمسئله.
سبک اجتنابي: راهبردي مختلکننده و ناکارآمد در حلمسئله است که با تعلل، انفعال، وابستگي و نگراني مشخص ميشود. سستي، اجتناب و تأخير
وابستگي
نگراني و غصه
سبک عجلهاي: راهبردي ناکارآمد در حلمسئله است که با تلاشهاي فعالانه براي رسيدن به هدف همراه است، اما اين تلاشها به شتاب، بياحتياطي، و اجراي ناقص کار و مراحل منجر ميشود.
اعتقاد به آزمايش يا تهديد دانستن مسائل زندگي: مسائل زندگي را به اراده الهي و آزمايشي براي دستيابي به فرصتهاي دنيوي و اخروي بداند و يا اينکه تهديد به حساب آورد. باور به آزمايش بودن مسائل زندگي
باور به ارادهالهي در آزمايشها (قضاوقدر)
باور به عموميت آزمايشها
باور به موقتي دانستن آزمايشها
باور به برابري آزمايشها با توان
توجه به خير اخروي در آزمايشها
توجه به خير دنيوي در آزمايشها
خوشبيني يا بدبيني: داشتن نگاهي مثبت يا منفي به خود، خداوند، آينده، ديگران و نتيجه کار خوشبيني نسبت به حمايت الهي
خوشبيني نسبت به عمل مؤمنين و افراد غيرخائن
خوشبيني نسبت به توان خود
خوشبيني نسبت به حل شدن يا کنار آمدن با مسئله
دو مؤلفه آخر بهعنوان جهتگيري نسبت به حلمسئله معرفي شدند، دو سبک ناکارآمد برخورد عجلهاي با مسئله و اجتناب از مسئله و همچنين براي فرايند صحيح حلمسئله، مؤلفههاي هفتگانه معرفي شد. براي سنجش درستي تنظيم مؤلفهها و خردهمؤلفهها و همخواني با مستندات اين قسمت، به همراه گويهها براي ارزيابي براي هشت کارشناس علوم اسلامي و روانشناسي ارسال شد، تا نظر خود را در دو قسمت: الف. مطابقت مستندات با مؤلفهها و خردهمؤلفهها؛ ب. مطابقت گويهها با مستندات ذکر شده در يک مقياس ليکرت چهار درجهاي اعلام نمايند.
يافتههاي پژوهش
هدف از اين تحقيق، ساخت آزموني است که بهصورت کمي بتواند مهارت حلمسئله را براساس معيارهاي مستفاد از منابع اسلامي اندازهگيري نمايد. براي رسيدن به اين هدف، دو پرسش: بررسي ميزان روايي و اعتبار مقياس مطرح شد. در ادامه، يافتههاي مربوط به دو پرسش مذکور ارائه ميشود. براي بررسي روايي آزمون، از سه روش روايي محتوا، روايي وابسته به ملاک و روايي سازه استفاده شده است.
ارزيابي کارشناسان براي سنجش روايي صوري - محتوايي اين پرسشنامه، در قسمت اول طبق ساختار ليکرت با ميانگين کل 62/3 (90%)، واريانس 2/0 و با انحراف استاندارد 279/0 نشان داد که از نظر کارشناسان دين، مؤلفههاي نظري مهارت حلمسئله اسلامي، در حد «خيلي زياد» با آموزههاي ديني مطابقت دارد. ضريب تطابق کندال 189/0، با مقدار مجذور کاي 44/45، درجه آزادي 30، در سطح معناداري 035/0، 05/0p< بيانگر توافق مناسب و معنادار کارشناسان خبره، در مورد موافقت مؤلفهها و خردهمؤلفهها با مستندات اسلامي است و روايي بالاي محتواي آزمون را ميرساند.
ميانگين نمرات کارشناسان براي قسمت دوم، يعني مطابقت گويهها با مستندات برابر با 51/3 (87%) محاسبه شد، با انحراف استاندارد 58/0 و واريانس 37/0. بنابراين، اين گويهها از نظر کارشناسان در حد «خيلي زياد» با مستندات تطبيق دارند. ضريب کندال براي اين گويهها 170/0 و مقدار خيدو 321/134 با درجه آزادي 99 و در سطح معناداري 01/0،01/0 P< بيانگر معناداري روايي محتواي گويههاي آزمون از نظر کارشناسان است. در اين ارزيابي، تعداد 6 گويه از 100 گويه، نمرهاي کمتر از ارزش 80 درصد را کسب کرده و حذف شدند. پس از اعمال نظرات کارشناسان، اصلاح و جابجايي در گويهها، پرسشنامه 80 سؤالي براي اجراي اوليۀ آزمون آماده شد.
براي بررسي روايي وابسته به ملاک، از آزمون حلمسئله اجتماعي (SPSI-R) نزو و ديزوريلا استفاده شد. با اجراي همزمان اين آزمون، با آزمون محقق ساخته، به بررسي ميزان همبستگي بين دو آزمون اقدام شد. نتايج نشان از همبستگي معنادار اين دو آزمون در سطح 01/ 0 برابر با 88/0 دارد.
براي برآورد روايي سازه، از روش محاسبۀ همبستگي بين آزمون و مؤلفهها استفاده شد. به لحاظ نظري، آزمون بايد با مؤلفهها همبستگي بالايي داشته باشد و مؤلفهها با هم همبستگي اندكي داشته باشند. همانگونه كه جدول 5 نشان ميدهد، اين شرط تأمين شده است.
جدول 2. محاسبۀ ضريب همبستگي بين آزمون و مؤلفهها
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12
1. کلآزمون 1
2. کنترل هيجان 811/0** 1
3. تعريف و تشخيص 833/0** 592/0** 1
4. اهداف و موانع 809/0** 620/0** 701/0** 1
5. تفکر و مشورت 743/0** 476/0** 833/0** 562/0** 1
6. تصميمگيري 793/0** 572/0** 842/0** 662/0** 760/0** 1
7. توکل و توسل 711/0** 503/0** 548/0** 596/0** 500/0** 479/0** 1
8. ارزيابي فرايند 619/0** 450/0** 527/0** 541/0** 422/0** 520/0** 458/0** 1
9. سبک اجتنابي 757/0** 684/0** 514/0** 543/0** 389/0** 481/0** 374/0** 456/0** 1
10. سبک عجلهاي 782/0** 691/0** 710/0** 611/0** 672/0** 724/0** 413/0** 518/0** 565/0** 1
11. آزمايش يا تهديد 853/0** 649/0** 661/0** 653/0** 685/0** 634/0** 572/0** 408/0** 608/0** 622/0** 1
12. خوشبيني يا بدبيني 865/0** 721/0** 541/0** 619/0** 465/0** 490/0** 669/0** 515/0** 697/0** 538/0** 865/0** 1
01/0**= p <
نتايج جدول فوق، بيانگر رابطه نسبتاً قوي مؤلفهها با کل آزمون است. همبستگي مؤلفهها با يکديگر نسبتاً کم است که بيانگر استقلال مؤلفهها از يکديگر و اعتبار آزمون است. براي سنجش قابليت اعتبار آزمون، از روش همساني دروني استفاده شد. براي برآورد همساني دروني آزمون در اين پژوهش، از روش آلفاي كرونباخ بهره گرفته شد. جدول 3، نتايج ضرايب آلفاي كرونباخ آزمون را نشان ميدهد.
جدول 3. ضرايب آلفاي کرونباخ براي آزمون مهارت حلمسئله مبتني بر منابع اسلامي
آزمون و مؤلفهها ضريب آلفاي کرونباخ
کل آزمون مهارت حلمسئله مبتني بر منابع اسلامي (78 گويه) 96/0
کنترل هيجان (4 گويه) 73/0
تعريف و تشخيص (8 گويه) 84/0
توجه به اهداف و تشخيص موانع (6 گويه) 70/0
تفکر و مشورت (6 گويه) 77/0
تصميمگيري (6 گويه) 83/0
توکل و توسل (5 گويه) 79/0
ارزيابي فرايند (2 گويه) 34/0
سبک اجتنابي (7 گويه) 77/0
سبک عجلهاي (4 گويه) 66/0
اعتقاد به آزمايش يا تهديد دانستن مشکلات زندگي (16 گويه) 85/0
خوشبيني يا بدبيني (12 گويه) 76/0
تعداد دو گويه، اگرچه بر اعتبار کل آزمون بياثر بودند، اما با توجه به تأثيري که بر آلفاي مؤلفه «اعتقاد به آزمايش يا تهديد» داشتند از آزمون حذف گرديدند.
روش ديگر براي محاسبه اعتبار اين آزمون، استفاده از روش دونيمهسازي اسپيرمنبراون و گاتمن بوده در جدول زير مقادير به دست آمده را نشان ميدهد.
جدول 4. نمرات دونيمهسازي آزمون حلمسئله مبتني بر منابع اسلامي
آلفاي کرونباخ نيمه اول مقدار 93/0
تعداد گويهها 39
نيمه دوم مقدار 91/0
تعداد گويهها 39
مجموع تعداد گويهها 78
همبستگي بين دو فرم 90/0
ضريب اسپيرمن - براون تساوي تعداد گويهها 95/0
عدم تساوي تعداد گويهها 95/0
ضريب دو نيمه سازي گاتمن 94/0
همچنين، در اين تحقيق ويژگيهاي روانسنجي پرسشنامه حلمسئله اجتماعي نزو و ديزوريلا، با دادههاي زير به دست آمده است.
جدول 5. ضرايب آلفاي کرونباخ براي آزمون حلمسئله اجتماعي تجديدنظر شده
آزمون و مؤلفهها ضريب آلفاي کرونباخ
کل آزمون حلمسئله اجتماعي تجديدنظر شده (52 گويه) 93/0
جهتگيري منفي به مسئله (10 گويه) 86/0
جهتگيري مثبت به مسئله (3 گويه) 35/0
سبک تکانشي بيدقتي (10 گويه) 83/0
سبک اجتنابي (7 گويه) 60/0
حلمسئله منطقي (22 گويه) 90/0
ضريب دونيمهسازي براي آزمون حلمسئله اجتماعي نزو و ديزوريلا، براي هر دو نيمه 88/0 نشان داده شد. همچنين ضريب اسپيرمنبراون و گاتمن نيز 89/0 به دست آمده است.
بحث و نتيجهگيري
هدف از اين پژوهش، ساخت و اعتباريابي پرسشنامة «مهارت حلمسئله مبتني بر منابع اسلامي» بود. نتايج سنجش روايي محتوا، ملاکي و سازه نشان داد كه اين آزمون روايي لازم براي سنجش مهارت حلمسئله - مطابق با آنچه از اسلام برداشت شده - را داراست. به عبارت ديگر، اين آزمون براي استنباط نمره حلمسئله پاسخدهندهگان ابزاري مفيد، بامعنا و مناسب به حساب ميآيد.
اعتبار آزمون نيز با روش همساني دروني يا ضريب آلفاي کرونباخ و روش دونيمهسازي مورد محاسبه قرار گرفت نتايج فوق نشان دادند كه پرسشنامه از اعتبار بالايي برخوردار است. به عبارت ديگر، ثبات، پايايي و قابليت پيشبيني و دقت آزمون مورد تأييد است.
با توجه به نوع نگاه متون ديني به موضوع حلمسئله و ساختار و مراحل آن، تعريفي که براي آن برگزيده ميشود، عبارت است از: «فرايند تنظيم خلق و مقابله مؤثر با چالشهاي پيشرو بدون شتاب يا اجتناب، که طي اين فرايند فرد يا افراد مسئله را آزمايش الهي دانسته و با خوشبيني منطقي براي رسيدن به هدف مورد نظر اقدام ميکنند». تفاوت فرايند حلمسئله در اسلام، با حلمسئله در ديدگاه شناختي رفتاري ديزوريلا در جدول زير نشان داده شده است.
جدول 6. مقايسه مراحل حلمسئله از نگاه اسلام و ديدگاه شناختي رفتاري ديزوريلاو گلدفريد
حلمسئله بر اساس اسلام حلمسئله شناختي رفتاري
مؤلفه خردهمؤلفه مؤلفه اجزا
کنترل هيجان
شناخت و تعريف مسئله تشخيص و تعريف مسئله تعريف و فرمولبندي مسئله جستوجوي واقعيتهاي در دسترس
شناسايي علل توصيف واقعيتها به زبان ساده
شناسايي پيشفرضها جداسازي فرضيات از واقعيات
هدفگذاري واقعگرا و قابل دستيابي
جمعآوري اطلاعات تشخيص موانع
توجه به اهداف و تشخيص موانع مسئله
توجه به اهداف نهايي
توجه به اهداف مسئلۀ خاص
تشخيص موانع
تفکر و مشورت تفکر خلاق و ارائه ايدههاي متنوع توليد راهحل جايگزين
مشورت
تصميمگيري ارزيابي پيامد تصميمگيري ارزيابي پيامدهاي مثبت و منفي
ترکيب ايدهها و انتخاب
برنامهريزي
توکل و توسل توکل
دعا و توسل
ارزيابي فرايند پيادهسازي و ارزيابي راهحل ترسيم نقشه اجرا
بازبيني پيامدها
ارزيابي ميزان موفقيت
پاداش يا جريمه
به عقيده فيليپس، پارگامنت و همکارن (2004)، سبک صحيح حلمسئله - طبق باورهاي مسيحيت- «سبک مشارکتي» است که با اعتماد به نفس و رضايت از زندگي رابطه مثبت داشته و با اضطراب و افسردگي همبستگي منفي نشان داده است. اين نتايج، براي «سبکهاي واگذاري به خداوند و اعتقاد به رهاشدهگي» از سوي خداوند برعکس به دست آمده است.
اين ادعا که خداوند در افعال انسان به صورت عرضي شراکت دارد، شرک به خدا بوده و اين مدعا بر خداوند محال است (جواديآملي، 1383، ص 581). همچنين طبق اين ديدگاه، انسان مجبور به ارده خدا نيست تا مسائل خويش را به خدا واگذارد (همان)، يا طبق سبک خودهدايتي و اجزاء آن، انسان در اين دنيا رها شده نيست، چه با نظارت و حمايت الهي يا بدون آن، تا همه افعال او تنها به اراده انسان صورت بگيرد، بلکه علم و اراده خدا در طول اراده، انساني بر وقوع فعل دخالت دارد (همان، ص 447-450).
بر اساس منابع اسلامي خداوند انسانها را در معرض آزمايشهاي متنوع و متعددي قرار ميدهد (أنبياء: ٣٥؛ بقره: 155). ممکن است محکمترين حلمسائل انسانها را بينتيجه کند تا ميزان ايمان و توکل آنها را بيازمايد (سيدرضي، 1404ق، ص 556). در مقابل، خداوند تبارک و تعالي توصيه ميکند با بهرهگيري از توکل و خوشبيني واقعبينانه مسائل خويش را به بهترين و متقنترين شکل حل کنند و نتيجه را به خداوند بسپارند (طلاق:3؛ کهف: 23-24؛ کليني، 1407ق، ج 2، ص 72 و ج 5، ص 57).
از محدوديتهاي اين پژوهش، عدم امکان بررسي ويژگيهاي روانسنجي اين آزمون در نمونه گستردهتر با جامعه آماري متفاوت، براي غناي ويژگيهاي روانسنجي آزمون و سنجش عاملهاي آن در فرايند تحليل عاملي بود.
پيشنهاد ميشود تا تحقيقاتي پيرامون موانع حلمسئله، راهبردهاي اجرايي حلمسئله و مقدمات حلمسئله با توجه به منابع اسلامي صورت گيرد، تا مهارت مهم حلمسئله براي فرايند درمان، آموزش و اجرا هرچه بيشتر تبيين شده و مورد استفاده قرار بگيرد.
- نهجالبلاغه، 1414ق، محقق فيض الاسلام، قم، هجرت.
- ابنأبي الحديد، عبدالحميدبن هبه الله، 1404ق، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، محقق ابراهيم، محمد ابوالفضل، قم، كتابخانه آيتالله مرعشي نجفي.
- ابنشعبه حراني، حسنبن علي، 1363، تحف العقول، تصحيح علي غفاري، قم، جامعه مدرسين.
- احدي، بتول و همكاران، 1388، «تأثير آموزش حل مسئله اجتماعي بر سازگاري اجتماعي و عملكرد تحصيلي دانشآموزان كمرو»، پژوهش در حيطه كودكان استثنايي، سال نهم، ش 3، ص 193-202.
- احمدي، خدابخش و همكاران، 1383، «بررسي تأثير حل مشکل خانوادگي بر کاهش ناسازگاري زوجين»، روانشناسي، سال هشتم، ش 32، ص 389-403.
- احمديزاده، محمدجواد و همكاران، 1391، «اثربخشي درمان حلمسئله، مواجههسازي و ترکيبي بر سازگاري جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه ناشي از جنگ»، طب نظامي، دوره چهاردهم، ش 3، ص 178-185.
- بياني، علياصغر و علي بياني، «ويژگيهاي روانسنجي فرم کوتاه سياهه حل مسئله اجتماعي SPSI, RS»، روانشناسي تحولي، سال هفتم، ش 26، ص 147-154.
- پسنديده، عباس، 1390، رضايت از زندگي، چ دهم، قم، دارالحديث.
- تميمي آمدي، عبدالواحد، 1410ق، غررالحکم و دررالکلم، تحقيق سيدمهدي رجايي، قم، دارالکتب.
- ثابت، مهرداد و همكاران، 1390، «ساختارعاملي روايي و اعتبار مقياس سنجش حلمسئله اجتماعي فرم بلند تجديد نظرشده»، پژوهش اجتماعي، سال چهارم، ش 13، ص 143-156.
- جواديآملي، عبدالله، 1383، توحيد در قرآن، قم، اسراء.
- ـــــ ، 1386، مراحل اخلاق در قرآن، قم، تحقيق علي اسلامي، چ هفتم، قم، اسراء.
- حجاري، سارا و همكاران، 1385، «بررسي اثربخشي گروهي حلمسئله بر ميزان سازگاري زنان مبتلي به اختلال دوقطبي»، تحقيقات علوم رفتاري، دوره چهارم، ش 1و2، ص 52-58.
- خوشکام، زهرا و همكاران، 1387، «اثربخشي حلمسئله گروهي بر مهارتهاي اجتماعي دانشآموزان با آسيب بينايي»، پژوهش در حيطه کودکان استثنائي، سال هشتم، ش 2، ص 141-156.
- دلاور، علي، 1384، احتمالات و آمار کاربردي در روانشناسي و علوم تربيتي، تهران، رشد.
- ـــــ ، 1380، مباني نظري و عملي پژوهش در علوم انساني و اجتماعي، تهران، رشد.
- ديلمى، حسنبن محمد، 1412ق، إرشاد القلوب إلى الصواب، قم، الشريف الرضي.
- رسولزاده طباطبائي، سيدکاظم و همكاران، 1382، «بررسي رابطه شيوههاي حل مسئله و سلامت روانشناختي»، روانشناسي، ش 25، ص 3-16.
- زارعان، مصطفي و همكاران، 1386، «رابطه هوش هيجاني سبکهاي حلمسئله و سلامت عمومي»، روانپزشکي و روانشناسي باليني ايران، سال سيزدهم، ش 2، ص 166-172.
- سرمد، بازرگان، حجازي، 1385، روشهاي تحقيق در علوم رفتاري، تهران، آگه.
- شاطريان، فاطمه و همكاران، 1391، «بررسي ويژگيهاي روانسنجي فرم تجديدنظر شده پرسشنامه حلمسئله اجتماعي در ميان دانشجويان رشته رياضي»، پژوهشهاي روانشناسي اجتماعي، دوره دوم، ش 8، ص 1-12.
- شريعتمداري، مهدي، 1388، تحقيق و پژوهش در علوم رفتاري، تهران، کوهسار.
- شکوهييکتا، محسن و اكرم پرند، 1387، «آموزش حلمسئله به مادران و تأثير آن بر روابط خانوادگي»، خانواده پژوهي، سال چهارم، ش 13، ص 5-16.
- صالحي، مهديه و همكاران، 1388، «تعيين ساختار عاملي مقياس سنجش حلمسئله اجتماعي فرم کوتاه تجديدنظر شده»، تحقيقات روانشناختي، دوره اول، ش 3، ص 25-39.
- طبرسى، حسنبن فضل، 1370، مكارم الأخلاق، چ چهارم، قم، شريف رضي.
- عليلو، مجيدمحمود و همكاران، 1388، «بررسي ارتباط ويژگيهاي شخصيتي (اختلالات شخصيت) و سبکهاي حلمسئله در زندانيان مجرم»، دانشور رفتار، سال شانزدهم، ش 34، ص 61-69.
- قورچيان، نادر قلي، 1379، جزئيات روشهاي تدريس، تهران، انديشه.
- کليني، محمدبن يعقوب، 1407ق، اصول کافي، تهران، دارالکتب الاسلاميه.
- گلدفريد، ماروين آر. و جرالد سي ديويسون، 1371، رفتار درماني باليني، ترجمة سيداحمد احمدي علونآبادي، تهران، نشر دانشگاهي.
- محمدبن محمد، ابناشعث، بيتا، جعفريات، تهران، مکتبه نينوي.
- محمدي، نوراله، 1383، «رابطه سبکهاي حلمسئله با سلامت عمومي»، روانشناسي، سال هشتم، ش 32، ص 322-336.
- محمدي و صاحبي، 1380، «بررسي سبکهاي حلمسئله در بيماران افسرده و مقايسه آن با افراد نرمال»، علوم روانشناختي، ش ۱، ص 24-42.
- محموديراد، مريم، 1381، «بررسي نقش آموزش مهارتهاي ارتباطي و حل مسئله اجتماعي در ارتقاي سطح عزتنفس و رابطه آن با كاركردهاي هوشي و پيشرفت تحصيلي دانشآموزان»، بيماريهاي كودكان ايران، ش 13، ضميمه.
- مصباح، محمدتقي، 1383، آموزش فلسفه، چ ششم، تهران، بينالملل.
- معتمدي، سيدهادي و همكاران، 1391، «تأثير آموزشمهارتهاي حلمسئله بر افزايش کفايت اجتماعي نوجوانان دختر»، پژوهش اجتماعي، سال چهارم، ش 14، ص 18-29.
- مفيد، محمدبن محمد، 1413ق، امالي، تحقيق استاد ولي و غفاري، بيجا، نشر کنگره شيخمفيد.
- نشاطدوست، حميدطاهر و همكاران، 1380، «اثربخشي آموزش روش حل مسئله در کاهش علائم کمبود توجه/ بيشفعالي»، تازههاي علوم شناختي، سال سوم، ش 3، ص 46-52.
- نوري، حسينبنمحمدتقي، 1408ق، مستدرک الوسائل، قم، آلالبيت.
- هومن، حيدرعلي، 1386، شناخت روش علمي در علوم رفتاري، تهران، سمت.
- Allen, S. M, & et al, 2002, A problem solving approach to stress reduction among younger women with breast carcinoma: A randomized controlled trial, Cancer, v. 94, p. 3089-3100.
- Baker. Sarah, 2003, A prospective longitudinal investigation of social problem-solving appraisals on adjustment to university, stress, health, and academic motivation and performance, Personality and Individual Differences, v. 35, p. 569-591.
- Bell, A. C, & D’Zurilla, T. J, 2009, Problem- solving therapy for depression: A meta-analysis, Clinical Psychology Review, v. 29, p. 348-353.
- Belzera, D’Zurilla, Maydeu-Olivares, Social problem solving and trait anxiety as predictors of worry in a college student population, Personality and Individual Differences, 33, 2002.
- Black, Frauenknecht, 1995, Social Problem-Solving Inventory for Adolescents (SPSI-A): development and preliminary psychometric evaluation, Journal of Personality Assessment, v. 12, p. 145-157.
- Botía, M. L, & Orozco, L. H, 2009, Critical Review of Problem Solving Processes Traditional Theoretical Models, International Journal of Psychological Research, v. 2, N. 1, P. 67-72.
- Cassidy Tony, and Clive Long, 1996, Problem-solving style, stress and psychological illness: Development of a multifactorial measure, British Journal of Clinical Psychology, Volume 35, Issue 2, pages 265–277.
- Cassidy, T, 2002, Problem solving style, achievement motivation, psychological distress and response to a simulated emergency, Counseling Psychology Quarterly,v. 15, N. 4, p. 325-332.
- Chang, E. C, & et al, 2004, (eds), Social problem solving: Theory, research and training, Washington, DC: American Psychological Association.
- Cook. Bryan G, 2012, Classroom behavior, contexts, and interventions, Bingley, UK: Emerald.
- D’Zurilla, & Nezu, 2010, problem-solving therapy, Handbook of Cognitive behavior Therapy, Dobson, Third Edition, Guilford press.
- D’Zurilla, & Thomas J, 2011, Alberto Maydeu-Olivares, David Gallardo-Pujol, Predicting social problem solving using personality traits, Personality and Individual Differences, v. 50, 142–147.
- D’Zurilla, T. J, & et al, 2002, "Social Problem- Solving Inventory Revised: Technical manual'', North Tonawanda, NY: Multi- Health Systems
- D’Zurilla, T. J, & Nezu, A, 1982, "Social problem solving in adults", Advances in cognitive- behavioral research and therapy, v. 1, p. 202–274.
- D’Zurilla, T. J, & Nezu, A. M, 1999, "Problem- solving therapy: A social competence approach to clinical intervention", 2nd ed, New York: Springer.
- Donahoe, Clyde P, & et al, 1990, Assessment of interpersonal problem-solving skills, Psychiatry: Interpersonal and Biological Processes, v. 53, p. 329-339.
- Dreer, L. E, & et al, 2005, Social problem solving, personality disorder, and substance abuse, Chichester, UK: Wiley.
- Dugas, M. J, & et al, 2003, Group cognitive- behavioral therapy for generalized anxiety dis-order: Treatment outcome and long-term follow-up, Journal of Consulting and Clinical Psychology, v. 71, p. 821-825.
- D'Zurilla, T. J, & Goldfried, M. R, 1971, Problem-solving and behavior modification, Journal of Abnormal Psychology, V. 78, P. 107-126.
- Frauenknecht, M, & Black, D.R, 2004, Problem- solving training for children and adolescents, In E. C. Chang, T. J. D’Zurilla, & L. J. Sanna (Eds.), Social problem solving: Theory, research, and training (pp. 153–170), Washington, DC: Ameri-can Psychological Association.
- Getter,H ,& Nowinski,J.K, 1981, A free response test of interpersonal effectiveness, Journal of Personality Assessment, v. 45, p. 301-308.
- Glynn, S. M, & et al, 2002, Supplementing clinic-based skills training with manual-based community support sessions: Effects on social adjustment of patients with schizophrenia, American Journal of Psychiatry, v. 159, p. 829-837.
- Graf, A, 2003, "A psychometric test of a German version of the SPSI-R". Diagnostische Psychologie, v. 24, p. 277–291.
- Helen C. Wakeling, The Psychometric Validation of the Social Problem-Solving Inventory-Revised with UK Incarcerated Sexual Offenders, Sex Abuse, 19, 2007.
- Heppner Paul, & et al, 2004, Problem-Solving Appraisal and Human Adjustment A Review of 20 Years of Research Using the Problem Solving Inventory, The Counseling Psychologist, v. 32, N. 3, p. 344-428
- Heppner, P, & ET AL, 1997, Applications of the Problem Solving Inventory, Measurement and Evaluation in Counseling and Development, v. 29, N. 4, p. 229-241.
- Hollin Clive R, & Emma J. Palmer, 2006, Criminogenic need and women offenders: A critique of the literature, Legal and Criminological Psychology, v. 11, p. 179–195.
- Lamanna & Marilyn Stern, 2012, A brief problem solving intervention for caregivers of children with cancer, Virginia Commonwealth University.
- Liberman, R. P, & et al, Training in social problem solving among persons with schizophrenia, Psychiatric Services, v. 52, p. 31-33.
- Malouff, J. M, & et al, 2007, The efficacy of problem solving therapy in reducing mental and psysical health problems: A meta-analysis, Clinical Psychology Review, v. 27, p. 46-57.
- Maydeu- Olivares, A, & et al, 2000, Psychometric properties of the Spanish adaptation of the Social Problem-Solving Inventory— Revised (SPSI-R), Personality and Individual Differences, v. 29, p. 699–708.
- McClure. Kelly S, & et al, 2010, Social problem solving and depression in couples coping with cancer, Psycho-Oncology, v. 21, p. 11-19.
- McFillin, & Roger K, 2009, The Social Problem-solving Approach of Adolescent Females Diagnosed with an Eating Disorder: Toward a Greater Understanding of Control PCOM Psychology Dissertations.
- Mcmurran mary, & et al, 2001, conor duggan and andrew latham Stop & Think: social problem solving therapy with personality disordered offenders, Criminal Behavior and Mental Health, v. 11, P. 273–285.
- Mcmurran mary, & et al, 2008, The role of social problem solving in improving social functioning in therapy for adults with personality disorder, Personality and Mental Health, v. 2, p. 1–6.
- McMurran, M, & McGuire, J, 2005, (Eds), Social problem solving and offending: Evidence, evaluation and evolution, Chichester, UK: Wiley.
- Meyers Frederick J, & et al, 2011, Effects of a Problem-Solving Intervention (COPE) on Quality of Life for Patients with Advanced Cancer on Clinical Trials and their Caregivers: Simultaneous Care Educational Intervention (SCEI) linking Palliation and Clinical Trials, Journal of palliative medicine, v. 14, N. 14, p. 465-473.
- Nezu, C. M, & et al, 2009, Problem- solving therapy for sexual offenders: A randomized clinical trial, Manuscript submitted for publication.
- Nezu. A. M, & et al, 2012, Problem-Solving Therapy A Treatment Manual, Springer.
- Nezu. A. M, 2004, Problem Solving and Behavior Therapy Revisited, Behavior therapy, v. 35, p. 1-33.
- Nezu. C. M, & et al, 2005, Social problem solving correlates of sexual deviancy and aggression among adult child molesters, Journal of Sexual Aggression, v. 11, p. p. 27-36.
- Pargament. Kenneth I, Joseph Kennell, William Hathaway, Nancy Grevengoed, Jon Newman and Wendy Jones, Religion and the Problem-Solving Process: Three Styles of Coping, Journal for the Scientific Study of Religion, v. 27, No. 1, pp. 90-104, 1988
- Perri, M. G, & et al, 2001, Relapse prevention training and problem- solving therapy in the long-term management of obesity, Journal of Consulting and Clinical Psychology, v. 69, p. 722-726.
- Perry. S, & et al, 2003, Risk of suicide ideation associated with problem-solving ability and attitudes toward suicidal behavior in university students, Crisis, v. 24, p. 160-167.
- Phillips. Russell E, & et al, 2004, Self-Directing Religious Coping: A Deistic God, Abandoning God, or No God at All?, Journal for the Scientific Study of Religion, v.43, N. 3, p. 409-418.
- Rath. Joseph. F, & et al, 2011, Clinical Applications of Problem-Solving Research in Neuropsychological Rehabilitation: addressing the Subjective Experience of Cognitive Deficits in Outpatients with Acquired Brain Injury, Rehabilitation Psychology, v. 56, N. 4, p. 320–328.
- RodrõÂguez Antoni, & Albert Maydeu-Olivares, 2000, Impulsive/careless problem solving style as predictor of subsequent academic achievement, Personality and Individual Differences,v. 28, p. 639-645.
- Sadowski, C, 1994, Psychometric properties of the Social Problem- Solving Inventory (SPSI) with normal and emotionally disturbed adolescents, Journal of Abnormal Child Psychology, v. 22, p. 487–500.
- siu Andrew, M. H, shek. anddaniel T, 2005, Relations between social problem solving and indicators of interpersonaland family well-beingamong chinese adolescentsin hong kong, social indicators research, v. 71, p. 517-539.
- Siu, A.M.H, & Shek, D.T.L, 2010, "Social problem solving as a predictor of well-being in adolescents and young adults", Social Indicators Research, v. 95, p. 393-406.
- Sternberg Robert, & Davidson Janet, 2003, The Psychology of Problem Solving, Cambridge University Press.
- Wakeling. Helen C, 2007, ''The Psychometric Validation of the Social Problem-Solving Inventory-Revised with UK Incarcerated Sexual Offenders'', Sex Abuse, v. 19, N. 3, p. 217-236.