روان‌شناسی و دین، سال نهم، شماره اول، پیاپی 33، بهار 1395، صفحات 27-50

    مقایسه‌ی کارآمدی مداخلات اسلامی و درمان شناختی‌ ـ ‌رفتاری توسعه‌یافته در افزایش رضایت زناشویی زوج‌ها

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ محمدرضا سالاری فر / استاديارگروه روان‌شناسي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه / MSALARIFAR@RIHU.AC.IR
    سیدجلال یونسی / استاديار دانشگاه علوم بهزيستي تهران / jyounesi@uswr.ac.ir
    محمدحسین شریفی نیا / استاديار روان‌شناسي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه / sharifinia1@gmail.com
    حمیدرضا حسن آبادی / استاديار گروه علوم تربيتي دانشگاه خوارزمي / hrhassanabadi@gmail.com
    چکیده: 
    این تحقیق درصدد مقایسه‌ی کارآمدی مداخلات اسلامی در زوج درمانی با زوج درمانی شناختی ـ رفتاری توسعه یافته در افزایش رضایت زناشویی زوج هاست. تدوین زوج درمانی اسلامی بر اساس روش اجتهادی رایج در علوم اسلامی صورت گرفته است. روش «شناختی ـ رفتاری» از آثار اپشتاین و باکوم برگرفته شده است. در مقایسه‌ی آماری دو رویکرد، از آزمون تحلیل «واریانس مکرر یا اندازه های وابسته» استفاده شد. زوج درمانی اسلامی در پنج بخش مداخله های شناختی، عاطفی، رفتاری، ساختاری (توزیع قدرت، حقوق زوجین و مرزها بر اساس فقه اسلامی) و معنوی (توصیه های اعتقادی، اخلاقی و عبادی) ارائه گردید. بررسی آماری نشان داد که هر دو روش تأثیر معناداری در افزایش رضایت زناشویی زوج ها دارند، ولی تفاوت معناداری بین کارآمدی دو روش به دست نیامد. همچنین زیرمقیاس های سازگاری شخصیتی، ارتباط همسری، تعارض، و اوقات فراغت در اثر دو روش تغییر معنادار داشتند، ولی بین دو روش تفاوت معناداری مشاهده نشد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Comparison between the Islamic Interventions and Developed Cognitive-Behavioral Therapy and Their Effects on Increasing the Couples’ Marital Satisfaction
    Abstract: 
    This research seeks to compare between the effects of Islamic interventions in couple therapy and that of the developed cognitive-behavioral couple therapy on increasing the couples’ marital satisfaction. Islamic couple therapy is based on the method of independent judgment which is used in the Islamic sciences. The cognitive-behavioral method is drawn from the works of Epstein and Baucom. In the statistical comparison between the two approaches, the analysis-based test of ‘’frequent variance or related measures’’ was used. The Islamic couple therapy consists of the five sections: cognitive, emotional, behavioral, structural interventions (power distribution, conjugal rights and limits according to Islamic fiqh) and spiritual interventions (doctrinal, moral and ritual instructions). The statistical investigation shows that both methods have significant effects on increasing the couples’ marital satisfaction but no significant differences are detected between the efficiency of each of the two methods. Similarly, the sub-scales of personality adaptation, marital relations, conflict, and leisure time have significant change in the two methods but no significant difference is detected between the two methods.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    روابط زن و شوهر به عنوان اركان خانواده، سامان‌دهندة روابط ساير اعضاي خانواده است و رضايت اين دو از روابط خويش، نه‌تنها بر سلامت رواني همسران و فرزندان، بلكه بر بهداشت رواني جامعه اثر فراوان دارد. اختلافات زوجين و افزايش طلاق امري نگران‌كننده در همة جوامع، از جمله ايران است. امروزه شيوه‌هاي متعددي براي درمان مشكلات ارتباطي زوج‌ها ارائه شده است (هاروي، 1388، ص 24). رويكرد «شناختي ‌ـ ‌رفتاري» يكي از اين روش‌هاست كه از نظريه‌هاي رفتاري و ديدگاه‌هاي شناختي برخي مانند اليس منشعب شده است (داتيليو، ‌1390، ص 20). اين نظريه بر هر دو جنبة شناخت و رفتار تأکيد دارد و بر الگوهاي تعاملي خانواده متمرکز مي‌شود. در اين رويکرد، شناخت‌هاي افراد نسبت به اعضاي خانواده،‌ و نقش‌ها و مسئوليت‌هاي افراد در خانواده بررسي مي‌شود. همچنين اسنادها و باورهاي افراد دربارة رويدادهاي خانواده تجزيه و تحليل مي‌شود. اين روش از عناصر معمول در رفتاردرماني مانند آموزش تقابل تقويت، برقراري ارتباط، حل مسئله، توافق در تغيير رفتار و تعيين تمرين‌ها استفاده مي‌كند. مداخلات شناختي نيز به منظور ارزيابي شناخت‌هاي آنها به کار گرفته مي‌شود (نيکولز، 1387، ص 508). اپشتاين و باكوم (2002) روش ‌شناختي‌ـ رفتاري توسعه‌يافته‌اي براي درمان مشكلات زوج‌ها به كار برده‌اند كه به عواطف در رديف رفتار و شناخت، اهميت داده ‌مي‌شود.
    به كارگيري اين روش در ايران با وجود موفقيت، چالش‌هايي را نيز در بر دارد. قواعد و اصول زندگي زوج‌هاي ايراني معمولاً بر اساس فرهنگ اسلامي است. روش شناختي ‌ـ ‌رفتاري در جامعة آمريكا شكل گرفته است و نمي‌توان آن را آزاد از فرهنگ تلقي كرد. البته نكتة مهم‌تر در همة جوامع انساني، امر دين و معنويت است كه روش شناختي ‌ـ ‌رفتاري اصلاً به آن نپرداخته است. از دهة 90 ميلادي، محدوديت‌هاي روان‌پزشكي نوين متخصصان را علاقه‌مند به معنويت در روان‌درماني كرد و نقش معنويت در روان‌شناسي و درمان خانواده و مشاورة زوج‌ها، توجه بسياري را به خود جلب كرد (سرلاين (Serlin)، به نقل از هاروي، 1388، ص 501).
    با توجه به نقش مهم معنويت و دين در ازدواج و روابط زناشويي و نيز پاي‌بندي بيشتر زوج‌هاي ايراني به دين اسلام، لازم است نگاه اسلامي در مداخلات تضمين شود. دين اسلام براي مسائل مهم زندگي، از جمله تلقي زن و مرد از پيوند زناشويي؛ اهداف ازدواج از نظر آنان؛ معنا، قواعد و قوانين زندگي زناشويي؛ و حقوق زن و شوهر و وظايف آنها؛ و رفتارها و روابط همه‌جانبة زن و شوهر، كه اخلاقيات در آن تعيين‌كننده است، پاسخ‌هاي اساسي دارد. معنويت منظور نظر اسلام با اجراي آموزه‌هاي اين دين در همة ابعاد فوق ‌دست يافتني است. اين تحقيق با استفاده از مداخلات اسلامي، براي حل مشکلات زوج‌ها (سالاري‌فر و همكاران، 1392)، به دنبال بررسي کارآمدي اين روش در مقايسه با زوج درماني شناختي ‌ـ ‌رفتاري توسعه‌يافته و پاسخ به اين پرسش است که کدام‌يک از دو روش اسلامي و شناختي ‌ـ ‌رفتاري، در افرايش رضايت زناشويي زوج‌ها مؤثرتر است؟
    پژوهش‌هاي متعددي نيز دربارة زوج‌درماني شناختي ‌ـ ‌رفتاري در ايران صورت گرفته است. برخي از اين تحقيقات عبارتند از: اعتمادي (1385)، آتش‌پور و آقايي (1383)، اماني يونسي و طالقاني (1383)، فرقاني (1380)، نيکخواه و محمديان (1383) و زادهوش و همکاران (1390). وكيل نظري (1390) روش اپشتاين و باكوم را در تحقيق خود، تحت عنوان «زوج‌درماني شناختي ‌ـ ‌رفتاري غني شده براي درمان زوج‌ها» به كار گرفت و اثربخشي آن را با روش «زوج‌درماني تلفيقي ‌ـ ‌رفتاري» مقايسه كرد. برخي تحقيقات روش «شناختي ‌ـ ‌رفتاري» را با روش اسلامي تلفيق كرده‌ يا به مقايسة اين دو پرداخته‌اند. فتوحي بناب (1388) اثربخشي آموزش رويکردهاي زوج‌درماني شناختي ‌ـ ‌رفتاري اسلامي و تحليل رفتار متقابل را بر سازگاري زوج‌هاي ناسازگار بررسي كرده ‌است. جمشيدي (1390)، به بررسي اثربخشي توانمندسازي کارکردي زوجين به صورت گروهي بر رضايتمندي زناشويي مبتني بر رويکرد اسلامي پرداخته است.
    در برخي تحقيقات، از آموزه‌هاي اسلامي در زوج‌درماني استفاده شده ‌است. يونسي و شيري (1387) براي اصلاح نگرش‌هاي منفي زوج‌ها، از آيات قرآن در خصوص بدگماني بهره برده‌اند. همچنين از آيات قرآني براي کاهش قدرت‌طلبي و مسابقة قدرت بين زوجين و مقابله با تفکر قطعي‌نگر، که از عوامل مهم تعارض‌هاي زناشويي است، مي‌توان بهره برد (همان). سالاري‌فر (1389) در درمان خشونت خانگي مردان، شيوة‌ شناختي‌ـ ‌رفتاري ويژه‌اي با استفاده از آموزه‌هاي اسلام ارائه کرده است. در خصوص رضايتمندي زناشويي نيز پژوهش‌هايي با ابعاد اسلامي صورت گرفته که برخي از آنها عبارت است از: دانش (1383)، احمدي و فاتحي‌زاده (1384)، اوليا (1387)، روحاني و معنوي‌پور (1387)، نيکويي و سيف (1384)، پورمحسني (1389). صفورايي (1388) دربارة کارآمدي خانواده از ديدگاه اسلام آزمون ساخته است. حسن‌زاده (1388) به تدوين زوج‌درماني گروهي معنوي ‌ـ مذهبي با تکيه بر مفاهيم اسلامي پرداخته و تأثير آن را با الگوي مک‌ مستر (Mc Master) با تکيه بر روش ‌شناختي ‌ـ ‌رفتاري در افزايش عملکرد خانواده مقايسه کرده است. او با استفاده از 17 اصل از اصول بهداشت رواني (ر.ك: حسيني، 1380)، روشي براي آموزش گروهي زوجين ابداع كرده است. اين تحقيق روش اسلامي جديدي را، كه داراي ابعاد شناختي، رفتاري، عاطفي، ساختاري و معنوي است براي درمان مشكلات ارتباطي زوج‌ها به كار گرفته است (سالاري‌فر و همكاران، 1392). پژوهش‌‌هاي قبلي از چند بعد محدود از آموزه‌هاي اسلامي، مانند اخلاق يا اعتقادات استفاده كرده است، ولي اين تحقيق بر ابعاد مهم ديگري مانند حقوق زوجين و رفتارهاي عبادي در خانواده تأكيد دارد. مداخلات اسلامي در اين تحقيق، عبارت از هرگونه آموزه‌اي در متون اسلامي (قرآن و كلمات معصومان) است كه مي‌تواند در بهبود روابط زوجين و اصلاح مشكلات ارتباطي آنان مؤثر باشد. لازم بود اين روش با روشي كه كارآمدي‌اش در تحقيقات ثابت شده است، مقايسه شود. بدين‌منظور، روش «شناختي ‌ـ ‌رفتاري توسعه‌يافته» باكوم و اپشتاين (2002) در نظر گرفته شد كه از كتاب و آثار ايشان برداشت گرديد.
    روش پژوهش
    برنامة زوج‌درماني شناختي ‌ـ ‌رفتاري توسعه‌يافته با استفاده از آثار اپشتاين و باکوم و عمدتاً کتاب دوم آنها (2002)، به‌علاوة آثار داتيليو، که به اين دو نزديک است، تدوين گرديده. براي مقايسة «زوج‌درماني اسلامي» و «زوج‌درماني شناختي ‌ـ ‌رفتاري توسعه‌يافته» از روش‌هاي کمي استفاده شده ‌است. طرح تحقيق در اين پژوهش، طرح ميان‌گروهي از نوع «آزمايشي» است كه شامل پيش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه مقايسه مي‌شود. با اين طرح، مي‌توان برخي عوامل تهديد‌كنندة اعتبار دروني مانند پيشينه، آزمون و رشد را مهار كرد (گال و همكاران، 1383، ص 858). متغير مستقل به صورت مقوله‌اي و در دو سطح است. اين دو سطح همان دو روش «زوج‌درماني اسلامي» و «زوج‌درماني شناختي ‌ـ رفتاري توسعه‌يافته» اپشتاين و باكوم است. متغير وابسته سطح رضايت زناشويي است كه با شيوة كوتاه آزمون رضايت زناشويي (47 سؤالي) سنجيده مي‌شود.
    زوج‌ها به‌طور تصادفي در دو گروه مستقل (دو گروه کاربندي) جا داده ‌شدند و با مقايسة پيش‌آزمون و پس‌آزمون، كارآمدي هر روش تعيين‌ و سپس با تحليل آماري، ميانگين دو گروه مقايسه گرديد. با در نظر گرفتن دو روش درمان، عامل «جنسيت» (متغيرهاي مستقل) با اندازه‌گيري رضايت زناشويي، مي‌توان طرح اين تحقيق را p.q.r با تکرار روي يک عامل دانست. البته به اعتبار اينکه هر زن و مرد به صورت يک زوج وارد درمان شدند، مي‌توان طرح را به صورت دو گروه و دوبار اندازه‌گيري عنوان کرد.
    جامعة آماري عبارت از زوج‌هاي داراي مشكلي كه به مراكز مشاورة قم مراجعه مي‌كردند و محقق در آنها به مشاوره مي‌پرداخت. براي اجراي دو روش زوج‌درماني، 10 زوج داوطلب (زن و شوهر) كه هر دو موافق به شركت در برنامة زوج‌درماني بودند و از مشكلات ارتباطي رنج مي‌بردند، انتخاب گرديد. اين زوج‌ها با اعلام عمومي در مراكز روان‌درمانگري در قم، که محقق با آنان همکاري دارد، از ميان داوطلبان، به عنوان نمونة در دسترس انتخاب ‌شدند. زوج‌هاي داراي اختلال شخصيت در برنامه وارد نشدند و فقط زوج‌هايي که مشکلات رفتاري و ارتباطي داشتند و نمره‌شان نشان از نارضايتي زناشويي داشت، انتخاب شدند. سطح تحصيلات زوج‌ها نزديك به ديپلم و بالاتر و مدت ازدواج آنها از 1 سال تا 10 سال بود. سپس زوج‌ها به‌طور تصادفي در دو گروه آزمايشي 5 زوجي جا داده شدند.
    در اين پژوهش، براي نحوة روابط زوجين و نوع ارتباط آنها، از شاخص رضايت زناشويي استفاده شد. الگوهاي ارتباطي مي‌تواند ميزان رضايت زناشويي را تعيين كند، تا جايي كه بيش از 90 درصد زوج‌هاي آشفته اين مشكلات را مسئلة اصلي در رابطة خود بيان مي‌كنند (برنشتاين، 1380، ص 145). علاوه بر اين، براي تعريف و سنجش مشكلات ارتباطي، رضايت زناشويي به عنوان معيار نهايي در نظر گرفته مي‌شود (هالفورد، 1387، ص 18). به علتي كه ذكر شد، ‌آزمون «رضايتمندي زناشويي» (ENRICH)، كه براي سنجش پربارسازي و تقويت رابطه و خشنودي زوجين به كار مي‌رود، براي اندازه‌گيري سطح رضايت زناشويي قبل و بعد از انجام دو برنامة زوج‌درماني انتخاب شد. در جلسة اول و پس از پايان جلسات، سطح رضايت زناشويي هر يك از زوجين با آزمون رضايت زناشويي (47 سؤالي) سنجيده شد. در هنجاريابي اين آزمون در ايران، همبستگي دروني اين شيوه 95/0 محاسبه و گزارش شد (ر.ك: سليمانيان و نوابي‌نژاد، 1373). ضريب آلفاي اين آزمون براي خرده‌مقياس‌ها در چندين تحقيق، داراي 79/0 و در پژوهش مهدويان ضريب همبستگي پيرسون براي گروه مردان 937/0 و براي زنان 944/0 به دست آمده است. ضريب همبستگي اين آزمون با مقياس‌هاي رضايت زندگي از 41/0 تا 60/0 بوده كه نشانة روايي سازة آن است. همچنين اين آزمون از روايي ملاك خوبي برخوردار است (ثنايي، 1387، ص 22). برنامه زوج‌درماني در گروه‌هاي آزمايشي به صورت درمان زوجي بود كه براي هر زوج 8 جلسه برگزار شد.
    پس از بررسي متون و آثار مربوط به زوج‌درماني توسعه يافته‌، بسته‌هاي درماني از اين آثار برداشت شد. شيوة اجراي اين روش مطابق فهرست جدول (1) بود. در بيشتر اوقات، متني براي زوجين خوانده مي‌شد. سپس با گفت‌وگو، آموزش‌هاي كوتاهي ضمن جلسات ارائه مي‌گرديد. تكليف خانگي درخصوص مباحث جلسه با توافق زوجين تعيين مي‌شد. در جلسة بعد، با مرور مباحث قبلي، تكليف منزل بررسي مي‌گرديد و سپس مرحله بعد شروع مي‌شد.
    جدول 1. برنامة جلسات زوج درماني شناختي ‌ـ ‌رفتاري
    جلسه     هدف جلسه     محتواي جلسه    تكليف منزل
    اول     تشخيص اوليه     برقراري ارتباط، تشخيص ابتدايي، تفسيرآزمون و آشنايي با برنامه و الگوي شناختي ‌ـ رفتاري، نقش فرد در مشكلات زوجي    تهية فهرست توقعات از همسر و زندگي زناشويي
    دوم     آموزش ارتباطات    مهارت‌هاي ارتباط كلامي و شنونده و گويندة خوب بودن     انجام دو جلسة تبادل احساسات زوجين
    سوم     ايجاد بينش زوجين به عواطف     تعيين عواطف مثبت و منفي در رابطة زوجين، كاهش عواطف منفي و افزايش مثبت‌ها    ثبت هرروزة عواطف مثبت همسر
    چهارم     آموزش تصميم‌گيري و حل مسئله    بررسي مشكلات زوجين در حل مسئله و توافق و تصميم‌گيري    تصميم‌گيري در يك موضوع مشترك
    پنجم    اصلاح الگوهاي ارتباطي و رفتار    توضيح انواع الگوهاي ارتباطي وتعيين رفتارهاي مشكل‌زا، برسي تقويت‌ها در روابط و قراردادهاي رفتاري    ثبت رفتارهاي الگوي ارتباطي خود و توافق براي كاهش چند رفتار
    ششم     آشنايي با تحريفات شناختي    بررسي شناخت‌هاي زوجين و تحريفات (مانند اسنادها، ذهن‌خواني، تعميم افراطي)    ثبت نمونه‌هايي از تحريف شناختي خود و زوج
    هفتم     اصلاح شناخت‌ها    اصلاح شناخت‌ها با فنون «تخيل، يادآوري، ايفاي نقش، سنجش مزايا و معايب شناخت»    گفت‌وگو دربارة يكي از معيارهاي زناشويي
    هشتم     جمع‌بندي و نتيجه‌گيري    مرور مباحث گذشته و رهنمودهايي براي تداوم اثرات درمان    برنامه‌هاي هفتگي
    روش اجراي زوج‌درماني اسلامي مبتني بر برداشت از متون اسلامي بود. پس از تدوين ساختار مداخلات اسلامي (سالاري‌فر و همكاران، 1392)، دربارة اعتبار آن، از 20 مشاور، كه تحصيلات حوزوي و تحصيلات روان‌شناسي در سطح كارشناسي ارشد و بالاتر داشتند، نظرسنجي صورت گرفت. ساختار از سوي آنان تأييد شد و نكات اصلاحي اعمال گرديد. شكل (1) اين ساختار را نشان مي‌دهد:
    شكل 1. ساختار زوج‌درماني اسلامي (سالاري‌فر، 1393، ص 269)

    سپس دو روش زوج‌درماني با 4 زوج، طي 8 جلسه به‌طور آزمايشي اجرا شد. در جلسه اول و هشتم، 4 زوج به آزمون رضايت زناشويي پاسخ دادند كه افزايش رضايت زناشويي در هر دو گروه محسوس بود. مصاحبة باليني نيز نشان از بهبود روابط زناشويي آنان داشت. تغييرات لازم در ساختار و محتواي برنامة زوج‌درماني صورت گرفت. سپس برنامة زوج‌درماني اسلامي و شناختي‌ـ رفتاري طبق جدول 1 و 2 اجرا گرديد.
    جدول 2. برنامه زوج‌درماني اسلامي
        موضوع    خلاصه محتواي جلسه    تكليف منزل
    اول    تشخيص و ايجاد آمادگي    برقراري ارتباط، تشخيص،‌ آشنايي كلي با برنامه زوج‌درماني اسلامي، تفسير آزمون    نوشتن توقعات از همسر و زندگي زناشويي
    دوم    شناخت خود، ازدواج و همسر    بررسي ديدگاه زوجين نسبت به خود، همسر، ازدواج، جايگاه زن و شوهر در خانواده و تفاوت‌هاي زن و مرد    ثبت ويژگي‌هاي مثبت و منفي خود و همسر در روابط زناشويي
    سوم    اصول روابط كلامي و غيركلامي زوجين    گوينده و شنونده خوب بودن، توصيه‌ها در محتوا و شيوه گفت‌وگو، توجه به حالات غيركلامي، مرزها و حريم‌هاي خانوادگي    2 جلسه گفت‌وگوي تبادل احساسات زوجين و گزارش آن
    چهارم    فنون اصلاح رفتار و منش‌هاي ناكارآمد    استفاده از ارزش‌هاي اخلاقي مانند گذشت، مدارا، قناعت، عدالت و توجه به الگوهاي خانوادگي براي رفتار و حالات نابهنجار    مطالعه دو نمونه از رفتار زوج‌هاي الگو و بيان آن در جلسه
    پنجم    مهارت‌هاي اداره خانه و تصميم‌گيري    مديريت منزل، برنامه‌ريزي زمان و تقسيم امور خانه و نحوه توزيع قدرت بين زن و شوهر    تدوين برنامه اداره خانه و گزارش يك هفته اجراي آن
    ششم    فنون حل تعارض و ناسازگاري    بررسي ديدگاه زوجين در مورد حل مشكلات خانوادگي و آموزش راه‌حل‌هاي اسلامي (عاطفي و مسئله‌محور)    سعي براي پيش‌قدمي در حل تعارض و عفو و گذشت از همسر
    هفتم    فنون معنوي‌شناختي و رفتاري مقابله و تنظيم عواطف    استفاده از نقش يكتاپرستي، رضايت الهي، توكل و معادباوري و به‌كارگيري نقش نماز، دعا و عبادات در محيط خانه، حضور در اماكن مقدس و در حل مسائل زناشويي و زندگي خانوادگي    تعيين رفتارهاي ارتباطي متأثر از اعتقادات ديني، دو برنامه عبادي مشترك و تذكر امور معنوي به هم
    هشتم    جمع‌بندي و نتيجه‌گيري    مروري بر اهداف زوجين از درمان و بررسي ميزان موفقيت و آموزش نحوه استمرار اثرات درمان و آزمون نهايي    انجام تكاليف بالا در هر هفته و ارزيابي ماهانه خويش
    يافته‌هاي پژوهش
    در مقايسه اثرات دو روش زوج‌درماني با يكديگر، از طرح پيش‌آزمون - پس‌آزمون استفاده شد. براي انجام تحليل واريانس مکرر يا انداره‌هاي وابسته، داده‌ها را وارد spss کرديم و پس از تعريف متغيرهاي پيش‌آزمون - پس‌آزمون دربارة کل رضايت زناشويي و زير مقياس‌هاي آن، جنسيت و دو روش مداخلة اسلامي و شناختي ‌ـ ‌رفتاري تحليل آماري انجام شد. تحليل واريانس درخصوص تأثير دو روش بر کل رضايت زناشويي نشان مي‌دهد که به‌طور کلي، دو روش زوج‌درماني داراي تأثير معناداري هستند. در جدول (3) اين موضوع مشهود است: (001/0p=؛‌ F1,18= 15/445). به عبارت ديگر، به‌طور کلي، بين ميانگين‌هاي رضايت زناشويي پيش از اجراي دو برنامة زوج‌درماني و پس از آن، تفاوت معنادار وجود دارد. بنابراين، دو روش زوج‌درماني« شناختي‌ـ ‌رفتاري» و «اسلامي» در افزايش رضايت زناشويي مؤثر بوده‌اند.
    جدول 3. تحليل واريانس تأثير دو روش بر کل رضايت زناشويي
    منبع واريانس    مجموع مجذورات    درجه آزادي    ميانگين مجذورات    F    معناداري
    رضايت زناشويي(زمان)    400/3312    1    400/3312    445/15    001/0
    رضايت زناشويي‌ـ روش درماني    400/78    1    400/78    366/0    554/0
    رضايت زناشويي‌ـ جنسيت     900/52    1    900/52    247/0    626/0
    رضايت زناشويي‌ـ روش درماني‌ـ جنسيت    900/28    1    900/28    135/0    718/0
    خطاي كل    400/3431    16    462/214        
    البته در اين آزمون، بين دو گروه تفاوت معناداري بين دو روش به دست نيامد. همچنين عامل «جنسيت» تأثيري در اثرگذاري دو روش نداشت و نيز تعاملي بين اين دو وجود نداشت. نمودار (1) تفاوت ميانگين‌هاي نمرات رضايت زناشويي گروه اسلامي و شناختي‌ـ رفتاري را قبل و بعد از اجراي برنامه نشان مي‌دهد. همان‌گونه كه ملاحظه مي‌شود، ميانگين رضايت زناشويي در هر دو گروه افزايش داشته است:
    نمودار 1. مقايسة ميانگين رضايت زناشويي دو گروه

    به‌سبب آنكه عامل «جنسيت» تأثيرمعناداري در تفاوت ميانگين رضايت زناشويي نداشت، با ميانگين گرفتن از نمرات هر زوج، داده‌ها را براي نتيجة کل آزمون و زيرمقياس‌ها وارد spss کرديم. تحليل واريانس مکرر براي نمرات کل آزمون و زيرمقياس‌هاي آزمون رضايت زناشويي انجام شد. در کل آزمون، نتيجه مانند نمرات فردي بود. هر دو روش به افزايش رضايت زناشويي زوج‌ها منجر شد. با وجود اين، دو روش «اسلامي» و «شناختي‌ـ ‌رفتاري» تفاوت معناداري در افزايش رضايت زناشويي زوج‌ها نداشتند. جدول (6) معناداري کل آزمون و زيرمقياس‌هاي سازگاري شخصيتي، ارتباط همسري، و حل تعارض را نشان مي‌دهد.
    سازگاري شخصيتي: تحليل واريانس مکرر براي زيرمقياس سازگاري شخصيتي در جدول (6) نشان مي‌دهد که به‌طور کلي، ميانگين‌هاي رضايت زناشويي در زيرمقياس سازگاري شخصيتي تغيير معناداري داشته است و اجراي دو روش به افزايش رضايت زناشويي در اين زيرمقياس منجر گرديده است (F=6.061, P=0.039). تحليل واريانس براي مقايسة اثربخشي دو روش زوج‌درماني در زيرمقياس سازگاري شخصيتي در ذيل آمده است. اين دو روش تفاوت معناداري در اين زيرمقياس نداشته‌اند (F=.353, P=0.569).
    ارتباط همسري: جدول 4 تحليل‌واريانس درون‌آزمودني‌ها نشان ‌مي‌دهد که به‌طور کلي، ميانگين‌هاي رضايت زناشويي در زيرمقياس ارتباط همسري تغيير معناداري داشته و اجراي دو روش طي زمان، به افزايش رضايت زناشويي در زيرمقياس ارتباط همسري منجرگرديده است (F=10.109, P= o.o13). تحليل واريانس براي مقايسة اثربخشي دو روش زوج‌درماني در زيرمقياس ارتباط همسري نشان مي‌دهد اين دو روش تفاوت معناداري در اين زيرمقياس نداشته‌اند (F=0.424, P= 0.533).
    حل تعارض: تحليل واريانس در اين زيرمقياس نشان مي‌دهد که به‌طور کلي، ميانگين رضايت زوج‌‌ها در حل تعارض در هر دو روش «اسلامي» و «شناختي‌ـ رفتاري» تغيير معناداري داشته است (F=22.757, P= 0.001). البته دو روش زوج‌درماني با وجود ايجاد تأثير معنادار، تفاوتي در ميزان اثربخشي در زيرمقياس حل تعارض ندارند.
    جدول 5. تغيير معناداري ميانگين‌هاي رضايت زناشويي در زيرمقياس‌ها
    معناداري    F    ميانگين مجذورات    درجه آزادي    منبع واريانس
    016/0    194/9    013/1540    1    رضايت زناشويي (زمان)
    414/0    514/0    113/86    1    رضايت زناشويي ‌ـ روش درمان
    039/0    061/6    050/42    1    سازگاري شخصيتي (زمان)
    529/0    353/0    45/2    1    سازگاري شخصيتي ‌ـ روش درمان
    013/0    109/10    112/86    1    ارتباط همسري (زمان)
    533/0    424/0    612/3    1    ارتباط همسري‌ ـ روش درمان
    001/0    707/22    113/222    1    حل تعارض (زمان)
    222/0    757/1    011/17    1    حل تعارض‌ ـ روش درمان
    از 10 زيرمقياس، مسائل مالي، رابطة جنسي، والدين و فرزندان، اوقات فراغت، بستگان و دوستان، و جهت‌گيري مذهبي در اثر اجراي دو روش مداخله، تغيير معناداري نداشت. جدول (6) سطح معناداري اين زيرمقياس‌ها را نشان مي‌دهد:
    جدول 6. تحليل واريانس زيرمقياس‌هاي رضايت زناشويي
    منبع واريانس    درجه آزادي    ميانگين مجذورات    F    معناداري
    مسائل مالي (زمان)    1    513/5    508/1    254/0
    مسائل مالي ‌ـ روش درماني    1    112/9    492/2    153/0
    اوقات فراغت (زمان)    1    353/15    336/4    071/0
    اوقات فراغت ‌ـ روش درماني    1    313/0    088/0    774/0
    روابط جنسي (زمان)    1    512/5    278/1    291/0
    روابط جنسي‌ ـ روش درماني    1    113/2    43/0    504/0
    والدين و فرزندان (زمان)    1    8/0    106/0    753/0
    والدين و فرزندان ‌ـ روش درماني    1    8/1    238/0    638/0
    دوستان (زمان)    1    012/1    75/0    412/0
    دوستان‌ ـ روش درماني    1    812/2    083/2    187/0
    جهت‌گيري ديني (زمان)    1    45/0    239/0    638/0
    جهت‌گيري ديني ‌ـ روش درماني    1    25/1    664/0    439/0
    اوقات فراغت: هرچند تحليل واريانس مکرر براي نمر‌ه‌هاي زوج‌‌ها در زيرمقياس اوقات فراغت طبق جدول (6) معنادار نيست (336/4F=، 071/0P=)، ولي سطح معناداري آن نزديک به 5 درصد است. به همين سبب در تحليل نمرات فردي آزمودني‌ها، به‌طور کلي، ميانگين‌هاي رضايت زناشويي در زيرمقياس اوقات فراغت تغيير معناداري داشته و اجراي دو روش به افزايش رضايت زناشويي در اين زيرمقياس منجر گرديده است (868/4F=، 041/0P=).
    بحث و تفسير
    روش‌ «شناختي‌ ـ ‌رفتاري توسعه‌يافته» به‌طور معناداري در افزايش رضايت زناشويي زوج‌ها مؤثر بود. اين نتيجه هماهنگ با پژوهش وكيل ‌نظري (1390) است كه نشان داد زوج‌درماني شناختي‌ـ ‌رفتاري در افزايش رضايت زناشويي مؤثر است. همچنين نتيجة تحقيق همسو با تحقيقات رفيعي (1384)، رجبي (1389) و حافظي (1390) است كه نشان دادند به كارگيري روش «شناختي‌ـ ‌رفتاري» در افزايش رضايت زناشويي زوج‌ها مؤثر است. همچنين برخي پژوهش‌هاي خارجي تأثير روش مزبور را تأييد كرده است (وكيل نظري،‌1390، به نقل از: باكوم و همكاران، 1998و 1990؛ داتيليو و اپشتاين، 2005؛ باتلر و همكاران، 1998).
    مروري بر مطالعات اثربخشي، نشان داد كه درمان شناختي‌ـ ‌رفتاري در كاهش پريشاني ارتباطي مؤثر است (باكوم و همكاران، 1998). البته بوستاني‌پور و همكاران (1388) در يك فراتحليل، ميانگين اندازة اثر 17 درصد را براي درمان شناختي‌ ـ ‌رفتاري در 10 پژوهش به دست آوردند كه اين با فراتحليل دان و شوبل (1995) مبني بر ميزان بهبود شناختي 78 درصد و بهبود رفتاري در روابط 54 درصد ناهمخوان است. در پژوهش حاضر، بيشترين تأثير اين روش به آموزش مهارت‌هاي كلامي مربوط مي‌شد. طي درمان، روشن شد كه نگرش‌هاي زوج‌ها با برقراري ارتباط كلامي مناسب، به هم نزديك مي‌شد و به راحتي، آنها به حل اختلافات مي‌پرداختند. اين يافته همسو با پژوهش‌هايي است كه اصلاح روابط كلامي را هدف قرار داده‌اند (حميد و همكاران، 1391). در ضمن اين مهارت‌ها، آموزش تصميم‌گيري پنج مرحله‌اي در مسائل خانواده براي بيشتر زوج‌ها جالب توجه و مؤثر بود. اين نتيجه همسو با تحقيقات نجاريان‌پور (1390) و رحماني (1390) است. نتايج پژوهش خسرو جاويد (1389) نيز نشان داد که درمان شناختي‌ ـ ‌رفتاري موجب بالا رفتن عملکرد زوجين در حل مسئله، همراهي عاطفي، کنترل رفتار و عملکرد خانواده شده است. توصيه به رفتارهاي تقويت‌كننده و برنامه‌ريزي براي آن در جلسات درمان و توافق بر تكليف خانگي در اين زمينه، در اصلاح رفتارهاي زوج‌ها مؤثر بود. بسياري از زوج‌ها برداشت‌ها و معيارهاي نادرستي در ازدواج و روابط زناشويي دارند و انتظارات خود را بر اساس آن تنظيم مي‌كنند. مداخله‌هاي شناختي براي اصلاح اين امور بسيار مؤثر بود. اين نتيجه هماهنگ با پژوهش‌هاي پيشين در خصوص مداخله‌هاي شناختي بود. يافته‌هاي شايسته (1385) نشان داد كه تمامي عوامل شناختي روي هم رفته 44 درصد واريانس‌هاي رضايتمندي زناشويي را تبيين مي‌كنند كه از اين ميان، 41 درصد سهم دو باور ارتباطي «عدم توافق تخريبگر است» (19 درصد) و «همسر نمي‌تواند تغيير كند» (22 درصد) بوده است. يونسي و بهرامي (1388) نيز نشان داده‌اند كه تفكر قطعي‌نگر با رضايت زناشويي رابطة منفي دارد و كاهش دادن اين تفكر را در زوج‌درماني لازم مي‌دانند. مداخله‌هاي عاطفي، از جمله مهار عواطف منفي و تقويت عواطف مثبت، بخش ديگري از مسائل زوج‌ها را حل و فصل مي‌كرد. مهار خشم به شيوه‌هاي شناختي ‌ـ ‌رفتاري و عاطفي تا حدي ميزان خشونت را كاهش مي‌دهد. در مجموع، بسياري از مطالعات در خصوص آموزش برقراري ارتباط، حل مشكل و قراردادهاي رفتاري، نشان داده است كه نوع اين مداخلات در كاهش پريشاني مؤثرتر از گروه «دارونما» است. البته تعداد كمي مطالعات اثر افزودن مداخله‌هاي بازسازي شناختي را بر طرح‌هاي رفتاري آزمايش كرده‌اند. مطالعات زوج‌درماني پراكندة داتيليو‍ ‍CBT تركيبي را مؤثر اعلام نموده‌ است (داتيليو و بيرشك، 1385).
    رضايت زناشويي در گروه «مداخلة اسلامي» نيز افزايش معناداري داشت. نتايج اين تحقيق همسو با پژوهش رضايي (1391) است که نشان مي‌دهد آموزش «زوج‌درماني اسلام‌محور» تعهد زناشويي زوجين شهر اراك را افزايش داده است. اعتقادات مذهبي و حضور در كليسا يكي از پيش‌بيني‌‌كننده‌هاي تعهد زناشويي است (لارسون و گالتز 1989). كاجلين و جانسون (1999) بين تعهد زناشويي و اعتقادات مذهبي، همبستگي بالايي گزارش كردند. شكستن تعهد زناشويي در افرادي كه اعتقادات مذهبي ضعيف دارند، مشاهده مي‌شود (گرين و بوئر، 1995). كاجلين و جانسون (1999) در پژوهش خود دريافتند كه دين‌داري و اعتقادات مذهبي عمدتاً همبستگي بالايي با تعهد اخلاقي زوجين دارد. به نظر مي‌رسد كه اعتقادات مذهبي و گرايش به معنويت از طريق ارزش‌گذاري بر حفظ نهاد خانواده و فراهم‌سازي حمايت‌هاي معنوي، موجب تقويت تعهد اخلاقي زوجين در ازدواج مي‌شود.
    از مداخله‌هاي عاطفي‌، تقويت دل‌بستگي و محبت زن وشوهر است كه قرآن فلسفة دو جنسي بودن انسان را همين اعلام مي‌كند (روم: 21). «مودت» به معناى محبتى است كه اثرش در مقام عمل ظاهر باشد (طباطبائي، 1374، ج 15، ص 250). آيه به اين معناست كه خداوند بين زن و شوهر، چنان دوستى و مهرباني قرار داد كه آنان مهر‏ورزي شديدي به يكديگر دارند و هر يك دومى را بيش از هر كس دوست ‌دارد و مودت و رحمت همان مهربانى و شفقت است (طبرسي، 1988، ج 8، ص 471).‏ ايجاد اين برداشت، كه محبت شديد زن و شوهر به هم خدايي است، در تقويت محبت زوجين بسيار مؤثر است و نگاه صرفاً مادي به محبت را تغيير مي‌دهد. پژوهش‌ها در زوج‌درماني اسلامي نيز تقويت محبت زوجين نسبت به همديگر را تأكيد كرده‌اند (منجزي و همكاران، 1391؛ دانش، 1389).
    گفت‌وگو براي تصميم‌گيري در كارهاي خانه و حل اختلافات از مداخلات زوج‌درماني اسلامي در اين تحقيق است. نتيجة تحقيق نشان از تأثير زياد اين زمينه در اصلاح مشكلات زوج‌ها دارد. اين امر با نتايج تحقيقات باقريان (1390)، منجزي (1391) و زادهوش (1390) هماهنگ است. بر اساس نتايج تحقيق حميد (1391) آموزش تحليل محاوره‌اي مذهب‌محور، در كاهش عوامل آسيب‌زا در روابط زوجين مؤثر است. نتيجة مداخلة رفتاري در پژوهش، همسو با تحقيقات رضايي (1391) و باقريان (1390) است. گواهي‌جهان (1387) و قبادي (1390) نيز نشان دادند ميان عدالت ادراک شده از کار خانگي و رضايت زناشويي رابطه‌اي قوي وجود دارد.
    متناظر با دو شيوة «مسئله‌محور» و «عاطفه‌محور» براي مقابله با تنيدگي‌ها (ديماتئو، 1378، ص 317)، روش «حل تعارض‌هاي عاطفي» از متون اسلامي برداشت شده است. براي تعديل عواطف، مردان به خويشتن‌داري، مدارا، گذشت و بخشيدن خطاهاي همسر ترغيب مي‌شوند. زنان نيز به تماس بدني با همسر و بيان كلمات محبت‌آميز توصيه مي‌شوند. اين رفتارهاي عاطفي در مرحلة اول، فضاي تنش و تنفر را به آرامش و خيرخواهي تبديل مي‌كند. پس از آن، گفت‌وگوي مناسب براي حل مشكلات راهگشا خواهد بود. زوج‌ها خبر از به كارگيري اين شيوه و مؤثر بودن آن مي‌دادند. اين نتيجه با پژوهش زادهوش و همكاران (1390) هماهنگ است كه از اين مفاهيم براي حل اختلافات زوج‌ها استفاده كرده‌اند.
    توزيع قدرت و تصميم‌گيري‌هاي مهم در مسائل خانوادگي يكي از چالش‌هاي زناشويي در بين زوج‌هاي ايراني است (مهدوي و صبوري، 1382؛ كياني و همكاران، 1389؛ ايازي، 1389). از يك سو، سطح تحصيلات و درك اجتماعي زنان پيوسته در حال رشد است و زنان با حقوق خود آشناتر شده و توانايي بيشتري براي دفاع از خود پيدا كرده‌اند. از سوي ديگر، مردان با وجود سعي براي بهتر اداره كردن خانواده، احساس ضعف مي‌كنند. در تقابل اين دو حركت فردي‌ـ اجتماعي، شاهد بحران‌هاي بيشتر در روابط زوج‌ها در ايران هستيم. اين دغدغه سال‌هاست محقق را با پرسشي مواجه كرده كه اگر شيوة رفتار و اخلاق مردان در جامعة ايران طي 30 سال گذشته بهتر شده و نيز سطح درك زنان بالا رفته، چرا آمار طلاق رو افزايش است؟ محقق پاسخ اين پرسش را در به هم خوردن ساخت قدرت در خانواده‌هاي ايراني مي‌داند. پژوهش‌هايي نيز اين فرضيه را تأييد مي‌كند. براي نمونه، پژوهش سعيديان (1387) ثابت كرده است كه بين ساختار قدرت در خانواده و تعارض‌هاي زناشويي ارتباط وجود دارد. در جلسات زوج‌درماني، ابتدا دربارة اصل «سرپرستي مرد و پذيرش زن» گفت‌وگو مي‌شود. پس از پذيرش كلي زوجين، حدود اين سرپرستي و شيوه‌هاي اجراي آن بررسي مي‌شود. اين مداخله، زياده‌خواهي مردان و شيوه‌هاي نادرست آنان را به چالش مي‌كشد و آنان را به اصلاحات نگرشي و رفتاري ترغيب مي‌كند. علاوه بر آن، حوزه‌هاي مديريت و اعمال قدرت زنان نيز مشخص مي‌شود. با بررسي نقش مردان و زنان در خانواده، مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه از ميان سه الگوي «حاكميت در خانواده»، «مرد ـ زن» يا «مشاركتي» (تاورمينا، 1987)، آموزه‌هاي اسلامي نوعي مشاركتي بودن تصميم‌گيري را مي‌پذيرد، هرچند قدرت مرد بيشتر است. اجراي موفقيت‌آميز اين مداخله به جنگ قدرت بين زوج‌ها پايان مي‌دهد و احساس عدالت را در آنان بروز مي‌دهد. مجموعة اين شرايط به حل مشكلات و رضايت زناشويي زوج‌ها منتهي مي‌شود. نتايج تحقيق حاضر، همسو با پژوهش ذوالفقارپور و همكاران (1383) است كه نشان ‌دادند هر قدر قدرت زن در خانواده بيشتر شود، رضايت زناشويي او كاهش مي‌يابد.
    بخش مهمي از مداخلات در زوج‌درماني اسلامي به باورهاي ديني زوجين مربوط مي‌شود. يك پرسش وجودي مهم، هدف زوجين از زندگي مشترك است كه تا حد زيادي به باورهاي اساسي و عميق آنان مربوط مي‌شود. اگر اهداف زندگي زناشويي، اموري پايدار و فرامادي باشد، كوشش مشترك زوجين براي تحقق آنها، مانع بسياري از تنش‌ها و اختلافات مي‌گردد. روشن است كه اگر هدف به يك نياز جسمي محدود گردد، استمرار اين پيوند به كشش اين احساس بستگي دارد. آيا محرك‌هاي جسمي و جنسي جديد و جالب‌تر، اين‌گونه ازدواج‌ها را متزلزل نخواهد كرد؟ پژوهش‌ها پاسخ به اين پرسش را منفي اعلام مي‌كنند. معمولاً ازدواج‌هاي مبتني بر تنها عشق جنسي ناپايدار است (برنشتاين، 1380، ص 19). هر قدر اهداف پايدارتر باشد، زندگي زناشويي استحكام بيشتري خواهد داشت.
    در ازدواج بر اساس اعتقاد ديني، هدف بلندمدت و متعالي در نظر گرفته مي‌شود كه غالباً تا پايان عمر زوجين استمرار دارد. از نگاه اسلامي، هدف كليدي همة زندگي، از جمله ازدواج، جلب رضايت خداوند است (انعام: 162). «رضايت خدا» به اين معناست كه همة رفتارها، حالات عاطفي و نيازهاي خود را در چارچوب آموزه‌هاي الهي تنظيم كنيم و به دنبال آن باشيم كه زندگي پاك و متعالي داشته باشيم. حركت زوجين براي رسيدن به اين هدف، ادامه‌دار و همگرا خواهد بود. وقتي در زوج‌درماني اسلامي زوجين را متوجه اين هدف متعالي مي‌كنيم، معناي عميق و طولاني‌ مدتي به درازاي عمر، بلكه پس از مرگ، به زندگي آنان مي‌بخشيم.
    فنل (2007) در مطالعة طولي ده ساله، داشتن «ارزش‌هاي مذهبي» را از مؤلفه‌هاي رضايت زناشويي طولاني‌مدت و تعهد زناشويي دانسته است. دين و معنويت بر پايداري زناشويي مؤثر است و روابط زناشويي را تقويت مي‌كند (كال (Call) و هيتون (Heaton)، 1997). يافته‌هاي نصر اصفهاني (1392) نيز نشان مي‌دهد داشتن معناي مشترک در زندگي زناشويي مي‌تواند به عنوان روشي براي افزايش روابط صميمانه بين همسران به کار رود. گواهي جهان (1387) نيز نشان داده که تفاهم و معناي مشترک در زندگي در رضايت زناشويي مؤثر است.
    دومين تأثير باور به خدا، بازدارندگي آن است. انسان خداپرست ناظري دايمي بر زندگي خويش احساس مي‌كند (حديد: 4؛ قاف: 16). اين مهار دروني بهتر از هر مهار بيروني در مقابله با رفتارهاي نابهنجار عمل مي‌كند. اين تبيين با نتايج تحقيق خداياري‌فرد (1386) همسو بوده است كه نشان مي‌دهد بين نگرش مذهبي و رضا‌يتمندي زناشويي رابطة مثبت و معناداري وجود دارد. بر اساس يافته‌هاي اين پژوهش، خانواده درمانگرها مي‌تواند نقش باورهاي مذهبي را، هم در بروز و هم در حل اختلافات زناشويي، به عنوان عاملي مهم در نظر بگيرد.
    اثر ديگر اعتقاد به خدا، روحية رضايت از زندگي است. همسران معتقد به اينكه همه رويدادها از سوي خداست، رزق به دست اوست و خير توسط او جاري مي‌شود بيشتر از زندگي رضايت خواهند داشت و با حوادثِ مانع رابطة مؤثر سازنده، بهتر كنار مي‌آيند.
    در جلسات زوج‌درماني، باور به خدا بر اساس آثار آن در زندگي، به صورت گفت‌وگوي سقراطي تحليل گرديد و تجارب معنوي همسران براي تثبيت اين باور به كار گرفته ‌شد. در جلسات بعد، نتايج اين مداخله به صورت عيني مشهود بود و از سوي زوج‌ها ابراز مي‌شد. تأثير اين بعد از مداخلات اسلامي، همسو با پژوهش‌هاي ديگر است. ماهوني و همكاران (2002) در پژوهش خود، به اين نتيجه رسيدند كه عمل به باورهاي ديني، موجب مشاركت كلامي، افزايش شادكامي، كاهش چشمگير پرخاشگري كلامي و تعارض‌ها و اختلافات زناشويي شده، در نهايت، سبب فزوني رضايت زناشويي مي‌گردد. ميزان سازگاري زناشويي در بين زوج‌هايي كه تقيدات مذهبي زيادي دارند به‌گونه‌اي معنادار، بيش از كساني است كه تقيدات مذهبي كمتري دارند (احمدي، 1386). پاي‌بندي مذهبي به حل تعارض زناشويي و پيش‌گيري از آن و آشتي كمك مي‌كند (ماهوني (Mahoney)، 2005) و به افزايش كيفيت زناشويي، حتي در زوجين كم‌درآمد، منجر مي‌شود (ليچر (Lichter)، 2009). تأثير اين مداخلة اعتقادي در پژوهش‌هاي ذيل تأييد شده است: دانش (1382 و 1389)، فتوحي‌بناب (1390)، زادهوش (1390)، و حسن‌زاده (1388). بر اساس پژوهش رسولي (1391)، افراد مذهبي به سبب باورهاي مذهبي از رضايتمندي زناشويي و سازگاري بالاتري برخوردارند.
    مداخله‌هاي عبادي در زوج‌درماني اسلامي در بعد پيش‌گيري و ارتقا بر روابط زوج‌ها اثرگذار است. انجام عبادات مي‌تواند هر يك از زوجين را از خودمحوري شناختي و عاطفي وارهاند و آنها را متوجه درون خويش و ضعف‌ها و مشكلات خود در رابطه با همسر كند. استمرار اين حالت به پيش‌گيري از اختلافات و تحكيم روابط زناشويي مي‌انجامد. براي نمونه، بر اين تأثير عبادات در خصوص نماز (عنكبوت: 45) و روزه (بقره: 183) تصريح شده است. تحقيقات متعدد اين اثر را تأييد كرده است. باتلر (1998) با بررسي اثربخشي نيايش بر زوج‌هاي مذهبي، دريافت كه اين زوج‌ها عبادت و گرايش‌هاي مذهبي را پديده‌اي آرامش‌بخش و مهم مي‌دانند و براي حل مشكلات سازشي خود در زندگي، از عقايد مذهبي كمك مي‌گيرند. اين زوج‌ها همچنين اظهار نمودند كه انجام عبادات موجب كاهش احساسات خصمانه و واكنش‌هاي هيجاني منفي آنان مي‌گردد. كورتيس و اليسون (2002) نشان دادند هر قدر زوج‌ها زمان بيشتري در عبادت‌سپري كنند، تعهد خانوادگي و رضايت زناشويي آنها افزايش مي‌يابد و به منازعات زناشويي كمتري دچار مي‌شوند. هنگام تشديد اختلافات و برانگيختگي هيجاني زوجين، ياد خدا و استفاده از ذكرهاي مخصوص مي‌تواند در دست يافتن به آرامش كمك كند (رعد: 28). تشويق زوجين به طلب آمرزش از خدا و توبه، براي ترميم احساس گناه و ضربه‌هاي عاطفي خود و همسر مؤثر خواهد بود. در پژوهش‌هاي زوج‌درماني اسلامي، در نمونه‌هاي متعددي از اين آموزه استفاده شده است. دانش (1389 و 1382)، فتوحي‌‌بناب (1388 و 1390)، زادهوش (1390) و منجزي (1391) اثر اين مداخله را در زوج‌درماني اسلامي نشان داده‌اند.
    بعد ديگر تأثير عبادات مربوط به مقابله با فشارهاي رواني است كه به خانواده وارد مي‌شود؛ مانند مشكلات اقتصادي، بيماري‌ها و فقدان‌ها. تأثير معنويت بر تعادل عاطفي و برون‌ريزي در تحقيقات گوناگون تأييد شده است (شريفي‌نيا، 1391، ص 283).
    معمولاً پژوهش‌هاي زوج‌درماني اسلامي بر اخلاق مبتني است. به نظر مي‌رسد نكات اخلاقي بيش از جنبه‌هاي حقوقي بر روابط خانواده اثر دارد. امروزه خانواده بيش از گذشته نياز به يك زيربناي معنوي اخلاقي دارد (ساگر (Sager)، 2005). يك نكتة مهم اين است كه رفتارها و صفات اخلاقي منبع دروني دارند و به همين سبب، انسان در رعايت امور اخلاقي، احساس خودمختاري و آزادي اراده دارد. اين بخلاف توصيه‌هاي حقوقي است كه از منبع بيروني صادر مي‌شود و افراد ملزم به اجراي آن هستند. استناد اخلاق اسلامي به آموزه‌هاي وحياني، انگيزة افراد را در انجام آن تقويت و متعالي مي‌كند. اسپرنگر (1982) معتقد است: اخلاق مذهبي بهترين يكپارچگي و متعالي‌ترين معنا را به زندگي مي‌دهد. بر اساس آموزه‌هاي اسلام، همة انسان‌ها به خوبي‌ها و رفتارهاي مطلوب گرايش دارند و از بي‌عدالتي و رفتار ناخوشايند در درون بيزارند (حجرات: 7). همين علاقة فطري مداخله‌هاي اخلاقي را اثرگذارتر مي‌كند.
    يكي از مداخلات اخلاقي، ترغيب زوجين به رعايت عدالت و اعتدال در زندگي است. بر اساس نگاه اسلامي، عدالت اساس همة نظام‌هاي انساني است (مجلسي، 1983، ج 78، ص 83). به عبارت ديگر، رعايت عدالت، ركن همة روابط انساني از جمله زناشويي است. رعايت عدالت در خانواده، ملاك همة روابط و برنامه‌هاست (نساء: 3). با رعايت عدالت، زن و شوهر احساس مي‌كنند به حق خود رسيده‌اند و همين باعث احساس رضايت آنان مي‌گردد. تأثير عدالت در زوج‌درماني در تحقيقات دانش (1389) و قبادي (1390) نشان داده شده است.
    تمركز بر اصلاح خود، مراقبت از خويش و محاسبة نفس از توصيه‌هاي مهم در اخلاق اسلامي است كه روابط زناشويي را بهبود مي‌بخشد و در زوج‌درماني اسلامي، در اين تحقيق از آنها استفاده شده است. خودشناسي موجب مي‌شود هر فرد توجه به خويش و اصلاح خود را مقدم بر اصلاح ديگري بداند (نهج‌البلاغه، ص 480). پژوهش‌هاي متعددي نقش خودشناسي را بر درمان مشكلات زناشويي تأييد كرده است. نتايج تحقيق دانش (1383) نشان مي‌دهد خودشناسي به‌طور معناداري موجب افزايش سازگاري زناشويي زوج‌ها گرديده است. اعتمادي (1385) و فتوحي‌بناب (1388) نيز تأثير مداخله‌هاي اسلامي را بر افزايش خودشناسي و سازگاري زناشويي زوج‌هاي ناسازگار نشان داده‌اند.
    دو توصية مهم اخلاقي به زوجين «حسن خلق» و «مدارا» است. سعي زوجين براي رعايت حسن خلق از اختلافات و تشديد آن پيش‌گيري مي‌كند. اصل «مدارا» در هنگام تنش‌ها، به آرامش عاطفي زوجين كمك مي‌كند. اين سخن معصومان كه «در هر شرايط با همسرتان مدارا كنيد» (ابن‌بابويه، 1413ق، ج 3، ص 556)، عبارتي كليدي در جلسات زوج‌درماني اسلامي بود كه به‌ويژه بر مردان تأثير زيادي داشت. تأثير اين دو توصيه در تحقيقات دانش (1389)، و زادهوش و باقريان (1390) نيز تأييد شده است.
    بخشش يك اصل مهم اخلاقي و جزو روش‌هاي هيجان‌مدار است كه فرد با بخشيدن، يك فرايند انطباقي را طي مي‌كند و در نگرش و كيفيت رابطة او تغيير پديد مي‌آيد (مالتبي (Maltby)، 2004). حميد و همكاران (1391) اثربخشي روش‌شناختي رفتاري مذهب‌محور همراه با بازآموزي بخشودگي بر كاهش تعارض‌هاي زناشويي و افزايش رضايت از زندگي در زوجين را بررسي كردند. نتيجة تحقيق نشان داد كه پس از اجراي مداخلة مزبور ميزان تعارض‌هاي زناشويي گروه آزمايشي كاهش معنادار داشته و رضايت آنان از زندگي نيز افزايش يافته است.
    ري و همكاران (2000) با بررسي ديدگاه مذاهب گوناگون دربارۀ بخشودگي، دريافتند كه عفو در همة مذاهب (اسلام، مسيحيت، هندو و بودائيسم) ارزشمند و مثبت شمرده شده است. يادگاري (2005) نشان داد بين بخشودگي و رضايت زناشويي و رضايت از زندگي رابطه‌اي معنادار و مثبت وجود دارد. فينچام و همكاران (2007) نشان دادند زناني كه در عامل بخشودگي نمرة بالايي داشتند، همسرانشان ميزان تعارض‌هاي زناشويي كمتري را گزارش كردند. تحقيقات افخمي (1386)، زادهوش (1390)، دانش (1389) و خداياري (1381)، تأثير بخشش در بهبود روابط زوجين را تأييد كرده است.
    مقايسة دو روش
    دو روش «زوج‌درماني اسلامي» و «شناختي‌ـ ‌رفتاري» با وجود اثربخشي، تفاوت معناداري با هم نداشتند. اين نتيجه همسو با تحقيق مجاهد و همكاران (1388) است كه تفاوت معناداري بين دو روش «شناختي‌ـ ‌رفتاري» با و بدون توصيه‌هاي اسلامي در ارتقاي سلامت رواني همسران شهدا و جانبازان به دست نياوردند. همچنين تحقيق فتوحي‌بناب و همكاران (1388) تأثير زوج‌درماني شناختي‌ـ رفتاري را بيش از «زوج‌درماني اسلامي» و «تحليل رفتار متقابل» گزارش كرده‌اند. وكيل نظري (1390) نيز تفاوتي در اثربخشي دو روش «‌شناختي‌ـ رفتاري توسعه‌يافته» و «تلفيقي‌ ـ رفتاري» به دست نياورد. البته نتيجة پژوهش حاضر با تحقيق زادهوش و همكاران (1390) ناهمسو مي‌نمايد كه نشان دادند «گروه‌درماني شناختي ‌ـ ‌رفتاري همراه با توصيه‌هاي مذهبي» در مقايسه با «گروه‌درماني شناختي ‌ـ ‌رفتاري سنتي و گروه گواه» در افزايش كيفيت ارتباط زناشويي بانوان به‌طور معناداري مؤثرتر بوده است. شايد ابزاري كه تناسب بيشتري با مداخلات اين دو روش دارد، بهتر بتواند تفاوت اين ‌دو روش را نشان دهد. آزمون «پي‌گيري» نيز مي‌تواند تفاوت دو روش را بهتر نشان دهد.
    مسئلة ديگر شباهت و همپوشي محتوايي و روشي اين دو رويكرد است؛ مثلاً، آموزش روابط كلامي و ارتقاي مهارت‌هاي ارتباطي بر همة ابعاد رابطه زناشويي اثر مي‌گذارد. اين ‌در حالي است كه محتواي اين آموزش در دو روش مزبور، مشابه است. تأكيد بر مسئوليت شخصي زوجين و اهتمام به اصلاح خود، نكته‌اي مهم و كليدي است كه در هر دو روش آمده، هرچند در روايات اسلامي به آن اهميت بيشتري داده شده است. نحوة تصميم‌گيري و برنامه‌ريزي براي زندگي زناشويي نيز در دو روش شباهت دارد.
    از تحليل آماري زيرمقياس‌ها، روشن شد که دو روش سطح رضايت زناشويي آزمودني‌ها را در چهار زيرمقياس سازگاري شخصيتي، ارتباط همسري، حل تعارض و اوقات فراغت (در سطح فردي) به‌طور معناداري افزايش داده‌اند. البته تفاوت معناداري بين دو روش در ساير زيرمقياس‌ها به دست نيامد. اينكه برخي زيرمقياس‌ها تغييري معنادار داشتند، اصولاً مطابق هدف اساسي زوج‌درماني در دو روش بود و به همين سبب، انتظار آن بود كه زوج‌ها در اين حالات، تغيير معناداري را در نتايج آزمون‌ نشان دهند.
    نمرة جهت‌گيري مذهبي آزمودني‌ها تغيير معناداري نداشته است. البته ميانگين نمرات آزمودني‌ها در دو گروه، از 69 درصد کل نمرة اين زيرمقياس تا 5/78 بوده است که اين به سبب رضايت زوج‌ها در بعد مزبور بوده است. در مسائل مالي، ميانگين از 5/68 تا 5/78 کل نمرة اين زيرمقياس افرايش داشته که هرچند معنادار نيست، ولي نمرة نسبتاً خوبي است. نمرة رضايت جنسي آزمودني‌ها نيز از 5/62 به 71 درصد رسيده که سطح مطلوبي است. زيرمقياس والدين و فرزندان رشدي نداشته است؛ شايد به اين علت که برخي زوج‌ها فرزند نداشتند و به پرسش‌هاي اين زيرمقياس پاسخ ندادند.
     
     

    References: 
    • نهج‌البلاغه، 1414ق، ترجمة محمد دشتي، قم، هجرت.
    • آقايي، اصغر و سيدحميد آتش‌پور، 1383،‌ «تأثير آموزش گروهي به شيوه‌ شناختي ‌ـ ‌رفتاري بر روابط زناشويي مراجعين كلينيك مشاوره»، در: مقالات نخستين كنگره آسيب‌شناسي خانواده، تهران، دانشگاه شهيد بهشتي.
    • ابن‌بابويه، محمد‌بن على، 1413ق، من لا يحضره الفقيه، قم، دفتر انتشارات اسلامى.
    • احمدي، خدابخش، 1386، «نقش اعتقادات ديني در آسيب‌شناسي فرهنگي خانواده»، علوم رفتاري، ش 1، ص 9-16.
    • اعتمادي، عذرا و همكاران، 1385، «بررسي اثربخشي زوج‌درماني شناختي رفتاري بر صميميت زوجين مراجعه‌كننده به مراكز مشاوره در اصفهان»، مطالعات روان‌شناختي، ش 1 و 2، ص 69-78.
    • افخمي، ايمانه و همكاران، 1386، «بررسي رابطه بين ميزان بخشودگي و تعارض زناشويي زوجين در استان يزد»، خانواده‌پژوهي، ش 3 (9)، ص 442-431.
    • اماني، حسين و جلال يونسي، 1383، «مطالعه درمان‌شناختي رفتاري به شيوه گروهي بر رضايت زناشويي زنان»، در: خلاصه مقالات سومين كنگره آسيب‌شناسي خانواده، تهران، دانشگاه شهيد بهشتي.
    • اوليا، نرگس و همكاران، 1387، «تأثير آموزش برنامه غني‌سازي بر افزايش رضايت زناشويي زوج‌‌‌‌ها»، انديشه‌هاي نوين تربيتي، ص 119-135.
    • ايازي، سيدمحمدعلي و محمد ناصحي، 1389، «بررسي ساختار توزيع قدرت در رابطه زن- شوهر در خانواده از نگاه آيات و روايات»، زن در فرهنگ و هنر، ش 2 (1)، ص 113-133.
    • باقريان، مهنوش و سعيد بهشتي، 1390، «بررسي اثربخشي آموزش مهارت‌‌هاي ارتباطي زناشويي مبتني بر آموزه‌هاي اسلامي بر سازگاري زناشويي زوجين»، فرهنگ مشاوره و روان‌درماني، سال دوم، ش 6، ص 73-90.
    • برنشتاين، فليپ، 1380، زناشويي درماني، ترجمة حسن پورعابدي و غلامرضا منشئي، تهران، رشد.
    • بوستاني‌پور عليرضا و همكاران، 1388، «فراتحليل اثربخشي الگوهاي شناختي رفتاري در درمان مشكلات زناشويي»، تازه‌ها و پژوهش‌هاي مشاوره، ش 22، ص 7-27.
    • پورمحسني، فرشته، 1389، طراحي برنامه توانمندسازي زوجين بر مبناي الگوي رضايت‌مندي زناشويي و مقايسه آن با برنامه توانمندسازي انريچ، به راهنمايي عباسعلي اللهياري، تهران، دانشگاه تربيت مدرس.
    • ثنايي، باقر، 1387، مقياس‌هاي سنجش خانواده و ازدواج، ‌تهران، بعثت.
    • جمشيدي، محمدعلي، 1390، اثربخشي توانمندسازي كاركردي زوجين به صورت گروهي بر رضامندي زناشويي مبتني بر رويكرد اسلامي، پايان‌نامه كارشناسي ارشد روان‌شناسي، قم، مؤسسة آموزشي پژوهشي امام خميني.
    • حافظي كن‌كت، حسين و سيدامير قدمي، 1390، «بررسي مقايسه‌اي تأثير مشاوره گروهي با دو رويكرد انتخاب و شناختي رفتاري بر ميزان رضايت زناشويي زوج‌هاي شهر نورآباد»، تازه‌ها و پژوهش‌هاي مشاوره، ش 10 (38)، ص 51-80.
    • حسن‌زاده، محمدحسن، 1388، زوج‌درماني گروهي معنوي – مذهبي با تکيه بر مفاهيم و فنون اسلامي و مقايسه آن با الگوي مک‌مستر با تکيه بر روش‌شناختي رفتاري در افزايش عملکرد خانواده، پايان‌نامه دکتري مشاوره، تهران، دانشگاه تربيت معلم.
    • حسيني، سيدابوالقاسم، 1380، اصول بهداشت رواني، مشهد، دانشگاه علوم پزشکي.
    • حميد، نجمه و همكاران، 1391، «اثربخشي روان‌درماني شناختي رفتاري مذهب‌محور توأم با بازآموزي بخشودگي بر كاهش تعارضات زناشويي و افزايش رضايت از زندگي در زوجين»، روان‌شناسي و دين، سال پنجم، ش2، ص 5-35.
    • حميد، نجمه، 1391، «بررسي اثربخشي آموزش تحليل ارتباط محاوره‌اي مذهب‌محور بر ميزان عشق و علاقه، احترام به همسر و رضايت زناشويي»، روان‌شناسي و دين، سال پنجم، ش 4، ص 23-40.
    • خداياري‌فرد، محمد و همكاران، 1381، «روش درماني عفو با تأكيد بر ديدگاه اسلامي»، انديشه و رفتار، ش 29، ص 39-48.
    • خسروجاويد، مهناز و همكاران، 1389، «تأثير درمان‌شناختي رفتاري گروهي بر كاهش افسردگي و افزايش رضايت زناشويي در زنان متأهل مراجعه‌كننده به مراكز مشاوره شهر رشت»، زن و بهداشت، ش 1 (3)، ص 55-72.
    • داتيليو، فرانک، 1391، درمان‌شناختي رفتاري با زوج‌ها و خانواده‌ها، ترجمة نبي‌الله خواجه و همكاران، تهران، كتاب ارجمند.
    • داتيليو، فرانک، و بهروز بيرشک، 1385، «رفتاردرماني شناختي زوج‌ها»، تازه‌هاي علوم شناختي، سال هشتم، ش 31، ص 71-80.
    • دانش، عصمت، 1383، «تأثير خودشناسي در افزايش ميزان سازگاري زناشويي»، پژوهش‌هاي مشاوره، ش 3 (11)، ص 8-30.
    • دانش، عصمت، 1389، «افزايش سازگاري زناشويي زوج‌هاي ناسازگار با مشاوره از چشم‌اندازي اسلامي»، مطالعات روان‌شناختي، دوره ششم، ش 2، ص 167-186.
    • ذوالفقارپور، محبوبه و همكاران، 1383، «بررسي رابطه ميان ساختار قدرت در خانواده با رضامندي زناشويي زنان كارمند و خانه‌دار شهر تهران»، تازه‌ها و پژوهش‌هاي مشاوره، ش 11، ص 31-46.
    • رجبي، غلامرضا و همكاران، 1389، «تأثير درمان‌شناختي رفتاري گروهي بر كاهش افسردگي و افزايش خشنودي زناشويي در زنان»، مطالعات اجتماعي روان‌شناختي زنان (مطالعات زنان)، ش 24، ص 25-42.
    • رحماني، محمدعلي و همكاران، 1390، «مقايسه اثربخشي زوج‌درماني گروهي شناختي رفتاري و گروه درماني شناختي رفتاري بر ميزان رضايت زناشويي و افسردگي جانبازان»، روان‌شناسي تربيتي،‌ ش 6، ص ص 47-63.
    • رسولي، رويا و همكاران، 1391، «مقايسه و بررسي رابطه جهت‌گيري مذهبي و عمل به باورهاي ديني با سازگاري زناشويي در طلاب و دانشجويان»، خانواده‌پژوهي، سال هشتم، ش 32، ص 427-440.
    • رضايي، جواد و همكاران، 1391، «تأثير آموزش زوج‌درماني اسلام‌محور بر تعهد زناشويي زوجين»، روان‌شناسي و دين، سال پنجم، ش 1، ص 37-60.
    • رفيعي‌بندري، فرحناز و رحمت‌الله نوراني‌پور، 1384، «تأثير آموزش شناختي رفتاري بر رضايت زناشويي زوج‌هاي دانشجو مستقر در خوابگاه متأهلين دانشگاه تهران»، تازه‌ها و پژوهش‌هاي مشاوره، ش 4(14)، ص 25-40.
    • روحاني، عباس و داوود معنوي‌پور، 1387، «رابطه عمل به باورهاي ديني با شادكامي و رضايت زناشويي در دانشگاه مباركه»، دانش و پژوهش در روان‌شناسي كاربردي، ش 10 (35-36)، ص 189-206.
    • زادهوش، سميه و همكاران، 1390، «مقايسه اثربخشي گروه درماني شناختي رفتاري همراه با توصيه‌هاي مذهبي و گروه درماني شناختي رفتاري کلاسيک بر کيفيت ارتباط زناشويي بانوان»، خانواده‌پژوهي، ش 7 (1)، ص 55-69.
    • سالاري‌فر، محمدرضا، 1389، مقابله با خشونت خانگي عليه زنان، قم، دفتر مطالعات زنان.
    • ـــــ ، 1385، خانواده در نگرش اسلام و روان‌شناسي، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
    • ـــــ ، 1393، طراحي زوج درماني شناختي رفتاري مبتني بر متون اسلامي و مقايسه كارآمدي آن با زوج‌درماني شناختي رفتاري توسعه‌يافته در افزايش رضايت زناشويي زوج‌ها، پايان‌نامه دكتري روان‌شناسي، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
    • سالاري‌فر، محمدرضا و همكاران، 1392، «مباني و ساختار زوج درماني اسلامي»، مطالعات اسلام و روان‌شناسي، ش 12، ص 37-69.
    • سعيديان، فاطمه و همكاران، 1387، «بررسي ساختار قدرت در خانواده با تعارضات زناشويي»، پژوهش‌هاي مشاوره، ش 7(28)، ص 35-52.
    • سليمانيان، علي‌اكبر و شكوه نوابي‌نژاد، 1373، بررسي تأثير تفكرات غيرمنطقي بر اساس رويكرد شناختي بر نارضايتي زناشويي، پايان‌نامه كارشناسي ارشد روان‌شناسي، تهران، دانشگاه تربيت معلم.
    • شايسته، گلناز و همكاران، 1385، «رابطه رضايت‌مندي زناشويي با باورهاي ارتباطي و انتظارات غيرمنطقي زوجين»، خانواده‌پژوهي، ش 2(7)، ص 223-238.
    • شريفي‌نيا، محمدحسين، 1391، الگوهاي روان‌درماني يكپارچه با معرفي درمان يكپارچه توحيدي، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
    • صفورايي، محمدمهدي، 1388، ساخت و اعتباريابي پرسش‌نامه سنجش كارآمدي خانواده از ديدگاه اسلام، پايان‌نامه دكتري، روان‌شناسي، مؤسسة آموزشي پ‍‍ژوهشي امام خميني.
    • طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1374، تفسير الميزان، قم، جامعه مدرسين.
    • طبرسي، فضل‌بن حسن، 1988، مجمع‌البيان في تفسير القرآن، بيروت، دارالمعرفه.
    • فاتحي‌زاده، مريم‌السادات و سيد‌احمد احمدي، 1384، «بررسي الگوهاي ارتباطي ازدواج و ميزان رضايت‌مندي زناشويي زوجين شاغل در دانشگاه اصفهان»، خانواده‌پژوهي، ش 1(2)، ص 109-120.
    • فتوحي بناب، سكينه و همكاران، 1390، «اثربخشي زوج درمانگري شناختي رفتاري اسلامي و تحليل رفتار متقابل بر خودشناسي زوج‌هاي ناسازگار»، مطالعات روان‌شناختي، ش 7(2)، ص 37-64.
    • فتوحي بناب، سكينه، 1388، «بررسي اثربخشي آموزش رويكردهاي زوج‌درماني شناختي‌ـ ‌رفتاري اسلامي و تحليل رفتار متقابل بر سازگاري زناشويي زوج‌هاي ناسازگار»، تازه‌ها و پژوهش‌هاي مشاوره، ش 8(32)، ص 109-127.
    • قبادي، كاوه و همكاران، 1390، «تقسيم كار خانگي ميان زوجين، عدالت ادراك شده از آن و رضايت زناشويي»، خانواده‌پژوهي، ش 7(26)، ص 207-223.
    • كياني، مژده و همكاران، 1389، «مطالعه چگونگي توزيع قدرت در خانواده: مدلي بر اساس نظريه مبنايي»، خانواده‌پژوهي، ش 6(22)، ص 175-192.
    • گال، مرديت و همكاران، 1384، روش‌هاي تحقيق كمي و كيفي در علوم تربيتي و روان‌شناسي، ترجمة احمدرضا نصر و همكاران، تهران، سمت.
    • گواهي‌جهان، فاطمه، 1386، «رابطه بين داشتن معنا در زندگي و رضايت از زندگي زناشويي»، روان‌شناسي تربيتي، ش 2(8)، ص 49-68.
    • مجاهد، عزيزالله و همكاران، 1388، «مقايسه تأثير درمان شناختي رفتاري با رويكرد اسلامي و درمان شناختي رفتاري كلاسيك بر سلامت رواني همسران شهدا و جانبازان»، اصول بهداشت رواني، ش 44، ص 282-291.
    • مجلسي، محمدباقر، 1983، بحارالانوار، بيروت، موسسه الوفا.
    • منجزي، فرزانه و همكاران، 1391، «اثربخشي آموزش مهارت‌هاي ارتباطي با رويكرد اسلامي بر رضامندي زناشويي زوج‌ها»، دانش و پژوهش در روان‌شناسي كاربردي، سال سيزدهم، ش 37، ص 3-10.
    • مهدوي، محمدصادق و حبيب صبوري، 1382، «بررسي ساختار توزيع قدرت در خانواده»، مطالعات اجتماعي – روان‌شناختي زنان، ش 1(2)، ص 27-67.
    • نجارپوريان، سمانه و همكاران، 1390، «بررسي تأثير شناخت درماني معنوي بر سازگاري زناشويي زوجين پارانوئيد در اصفهان»، فرهنگ مشاوره، ش 6، ص 91-100.
    • نصر اصفهاني، نرگس و همكاران، 1392، «بررسي تأثير آموزش معنامحور بر صميميت زناشويي زنان»، مجله علمي دانشگاه علوم پزشكي قزوين، ش 17(1)، ص 47-43.
    • نيکخواه، زهرا و حميدرضا آقامحمديان، 1383، «بررسي ميزان اثربخشي آموزش گروهي مهارت‌هاي ارتباطي با رويکرد شناختي رفتاري در رضايت‌مندي زناشويي»، در: نخستين کنگره آسيب‌شناسي خانواده، تهران، دانشگاه شهيد بهشتي.
    • نيكويي، مريم و سوسن سيف، 1384، «بررسي رابطه دين‌داري با رضايت‌مندي زناشويي»، پژوهش‌هاي مشاوره، ش 4(13)، ص 61-80.
    • نيکولز، مايکل و ريچارد سي شوارتز، 1387، خانواده درماني مفاهيم و روش‌ها، ترجمة محسن دهقاني و همکاران، تهران، دانژه.
    • وكيل نظري، آليله، 1390، «مقايسه اثربخشي زوج درماني شناختي رفتاري غني‌شده و زوج درماني تلفيقي رفتاري در افزايش رضايت زناشويي»، پژوهش‌هاي نوين روان‌شناختي، سال ششم، ش 22، ص 149-175.
    • هاروي، مايکل، ۱۳۸۸، زوج‌درماني، ترجمة خدابخش احمدي و همكاران، تهران، دانژه‎.
    • هالفورد، كيم، 1387، زوج‌درماني كوتاه مدت، ترجمة مصطفي تبريزي و همكاران، تهران، فراروان.
    • يونسي، سيدجلال و زهره شيري، 1387، درمان ناهنجاري‌هاي رواني در کودکان نوجوانان و خانواده‌ها، تهران، دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي.
    • يونسي، سيدجلال و فاضل بهرامي،‌ 1388، «پيش‌بيني رضايت زناشويي و تفكر قطعي‌نگر در زوجين»، روان‌شناسان ايراني، سال پنجم، ش 19، ص 241-250.
    • Baucom, D.H, & Shoham. V, 1998, Empirically supported couple and family therapies for adult problem, Journal of cousulting and clinical psychology, v. 66, p. 53-88
    • Bisch, G. h, & Helmeke, K, B, 2007, Couple Therapy and Religion and Spirituality, Journal of couple and Relationship, Therapy, v. 6, p. 167-179
    • Butler, M, 1998, Not just a time out: change dynamics of prayer for religious couple in conflict situations, Family process, v. 37(4), p. 451-457.
    • Call, V. R. A, & Heaton, T. B, 1997, Religious influence on marital stability, Journal forthe Scientific Study of Religion, v. 36, p. 382-392.
    • Caughlin, J. P, & Johnson, M. P, 1999, The tripartite nature of marital commitment: Personal, moral, andstructural reasons to stay married, Journal of Marriage and theFamily, v. 61, p. 160-177.
    • Curtis, K. T, & Ellison. C. G, 2002, Religious Heterogamy and Marital Conflict: Findings from the National Survey of Families and Households, Journal of Family, v. 23, p. 551-576.
    • Dattilio, Frank. M, 2010, Cognitive Behavioral Theraphy with Couples and families "The Guilford PreSS
    • DiMatteo, M.Robin, 1991, The Pschology of Health, Illness and Medical Care, California: Wadsworth.
    • Epstein, B. N, & Baucom, D. H, 2002, Enhanced Cognitive-Behavior Therapy for Couples, Washington DC: APA.
    • Fennel, D. L, 2007, Characteristics of long- term first marriage, Journal of mental counseling, v. 15, p. 445-460.
    • Fincham, F. D, & et al, 2007, "Longitudinal Relations between Forgiveness and ConflictResolution in Marriage", Journal of Family Psychology, v. 21(3), p: 542-545.
    • Green, S. G, & Bauer, T. N, 1995, Supervisory mentoring by advisers: Relationships with doctoralstudent potential, productivity, and commitment: Personnel Psychology, v. 48(3), p. 537-561.
    • Gurman, Alan S, & et al, 2002, Clinical Handbook of Couple Therapy, New York: The Guilford Press.
    • Larson, L. E, & Goltz, J. W, 1989, Religious participation and marital commitment, Review of Religious Research, v. 30, p. 387-400.
    • Lichter, D. T, & Carmalt, J. H, 2009, Religion and marital quality among low-income couples, Social Science Research, 38, 168-187.
    • Mahoney, A, & et al, 2002, Marriage and the spiritual realm: the role of primal and distal religiousconstructs in marital functioning, Journal of family psychology, v. 13(3), p. 17.
    • Mahoney, A, 2005, Religion and Conflict in Marital and Parent-Child Relationships, Journal of Social Issues, v. 61, N. 4, p. 689-706.
    • Maltby, & et al, 2004, "Forgiveness and Mental Health Variables: Interpreting the Relationship Using an Adaptational-Continuum Model of Personality and Coping", Personality and Individual Differences, v. 37(8), p. 1629-1641.
    • Rye, M, & et al, 2000, Religious perspective on forgiveness: Forgiveness, Theory, research, and Practice, New York, the Gruilford Press, p. 17-40.
    • Sager, D. E, & Sager, W. G, 2005, Sanctus marriage enrichment, Counseling and Therapy for Couples and Families, v. 2, p. 212-218.
    • Speranger, E, 1982, Types of Men: The Psychology and Ethics of Personality, Translate by P. J. W.
    • Tavermina, J, 1987, Power relatinships in families: A social exchang perspective, Journal of family process, v. 7, p. 423-436
    • Walsh, F, 2009, Spiritual Resources in family Therapy, NewYork :The Guilford Press.
    • Yadegari, Hajar, 2005, "Forgiveness and Its Relationship with Life Satisfaction between Married Men and Women", Paper presented at the Women's Worlds2005: 9th International Interdisciplinary Congress on Women, Seoul, South Korea, p. 19-24.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سالاری فر، محمدرضا، یونسی، سیدجلال، شریفی نیا، محمدحسین، حسن آبادی، حمیدرضا.(1395) مقایسه‌ی کارآمدی مداخلات اسلامی و درمان شناختی‌ ـ ‌رفتاری توسعه‌یافته در افزایش رضایت زناشویی زوج‌ها. فصلنامه روان‌شناسی و دین، 9(1)، 27-50

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدرضا سالاری فر؛ سیدجلال یونسی؛ محمدحسین شریفی نیا؛ حمیدرضا حسن آبادی."مقایسه‌ی کارآمدی مداخلات اسلامی و درمان شناختی‌ ـ ‌رفتاری توسعه‌یافته در افزایش رضایت زناشویی زوج‌ها". فصلنامه روان‌شناسی و دین، 9، 1، 1395، 27-50

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سالاری فر، محمدرضا، یونسی، سیدجلال، شریفی نیا، محمدحسین، حسن آبادی، حمیدرضا.(1395) 'مقایسه‌ی کارآمدی مداخلات اسلامی و درمان شناختی‌ ـ ‌رفتاری توسعه‌یافته در افزایش رضایت زناشویی زوج‌ها'، فصلنامه روان‌شناسی و دین، 9(1), pp. 27-50

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سالاری فر، محمدرضا، یونسی، سیدجلال، شریفی نیا، محمدحسین، حسن آبادی، حمیدرضا. مقایسه‌ی کارآمدی مداخلات اسلامی و درمان شناختی‌ ـ ‌رفتاری توسعه‌یافته در افزایش رضایت زناشویی زوج‌ها. روان‌شناسی و دین، 9, 1395؛ 9(1): 27-50