دین و بهداشت روان 3
Article data in English (انگلیسی)
مقدّمه
نوشتار حاضر به بیان برخی ساز و کارهای دین در تحقق بهداشت روان بر اساس شاخصه هایی می پردازد که کمابیش مورد اتفاق جمعی از متفکران غربی است. این سطور بر آن است تا روشن کند که حتی به فرض محدود سازی شاخصه های بهداشت روانی به آنچه آنها اظهار داشته اند، دین ساز و کارهای مناسبی برای تحقق آنها ارائه می دهد. امیال و عواطف، بخصوص عشق و محبت، نقشی بی بدیل و قدرتی شگفت آور در جهت دهی آدمی دارند، و عامل مهم حرکت و هدایتگر غم و شادی هستند. از سوی دیگر، امیال، ناخودآگاه شکل می گیرند. اسلام به جایگاه رفیع گرایش ها در حیات آدمیان توجه داشته و راه کارهای متعددی برای هدایت آنها ارائه می دهد و همین امر در تحقق سلامت روان، پیش گیری و درمان بیمارهای روانی نقشی شگرف دارد. مقاله پیش روی، برخی از ساز و کارهای دین را برای هدایت امیال و رفتار از جمله ارائة هنر عشق ورزی به ویژه نسبت به امور متعالی، سامان دهی به کیفیت ارتباط مؤثر با خود، خدا و همنوعان، عرضه می کند.
نقش بی بدیل امیال در بهداشت روان
امیال و عواطف، بخصوص عشق و محبت، قدرت شگفت آوری در جهت دهی آدمی دارند. ابزار کنترل و هدایت احساسات، ابزار بازاردار و پر رونقی است که میتواند اقیانوس وجود آدمی را متلاطم و موّاج سازد و قایق سواران آن را در جهت امواج خویش به حرکت درآورد و نفوذی نافذ در روان افراد داشته باشد. تخیلات انسان نیز مولود عشق های درونی اوست. کنترل علایق به کنترل طایر خیال منتهی می شود. میل اگر قوت یافت دل را به خود مشغول می کند و حضور ذهنی و قلبی محبوب را در او پررنگ می سازد و به سادگی تداعی می شود. کسی که غریزة شهوت در او قوی است به کوچک ترین بهانه ای افکارش بدین سوی منعطف می شود. آنکه میل شدید به ثروت دارد به کمترین مناسبتی پول در فکر او حاضر می شود. مادری که علاقة شدید به فرزند خود دارد به آسانی یاد دلبندش می افتد. کسی هم که به خدا عشق شدید دارد فراوان از او یاد می کند. عواطف از چنان توانی برخوردارند که حتی اندیشه ورزی نیز ممکن است خودآگاه یا ناخودآگاه از آنها تبعیت کند. چنان که امام صادق? می فرماید: «حب الدنیا یعمی و یصم و یبکم»؛ دنیا دوستی آدمی را کور و کر و لال می کند.
روایت مزبور نشان می دهد که امیال در نظام شناختی آدمی تأثیرگذار هستند. از جمله گرایش های غریزی و حیوانی بشر میل به آزادی از هر قید و بند اخلاقی و محدودیت رفتاری است؛ چنان که قرآن کریم می فرماید: «بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ»؛ بلکه انسان می خواهد (آزاد باشد و) مادام العمر گناه کند.
نقش عشق در روان بسان دست و پا برای بدن نیست، بلکه مانند موتور و قلب تپندة اوست. قلب، این عضو صنوبری شکل که در جانب چپ سینه بین دو ریه قرار دارد، منشأ ارسال خون به کل بدن و تولید انرژی است. شما اگر بخواهید کسی را ضربه فنی و نقش بر زمین نمایید نباید دست و پای او مضروب سازید، بلکه باید نقاط حساس او مانند سر، یا پشت گردنش را هدف قرار دهید. در درمان مشکلات روانی نیز آنچه مهم است یافتن روزنة اصلی حرکت یا مشکل آفرینی است. اگر مرکز ثقل نابهنجاری را به دست آورید و هدایت کنید میزان تأثیرگذاری بیش از تلاش در تغییر سایر ابعاد وجودی او خواهد بود. یکی از شاهرگ های مهم مؤثر در سلامت و بیماری روانی، نوع گرایش ها، آشفتگی، تعارض و کشمکشِ بدون نتیجه یا بدعاقبتِ آنهاست و جهت دهی فرد به سوی سلامت و بیماری روان نیز در گرو هدایت نیکوی عواطف اوست.
عشق یا میل شدید، افزون بر توان حرکت زایی، منبع مهم غم و شادی است. از طرفی، دل نمی تواند خالی از گرایش و عشق باشد. انسان نیاز به عشق دارد و فرد تهی از آن پژمرده و افسرده است. دل آدمی برای سلامت روان باید به چیزی خوش باشد، وگرنه به خمودگی و مردگی می گراید. عشق است که به او نشاط و شادابی می دهد. از این رو، عشق به کار، همسر، فرزند، زندگی و ... سبب شادابی فرد می شود. کسی که کار خود را با علاقه انجام می دهد دلشاد است. یکی از عللی که ازدواجِ نیکو منشأ شادابی و درمان اضطراب است حضور عشق قوی در زندگی است. اگر فرد تلاش می کند، دل خوش است به اینکه فرزندانی تربیت می کند، همسر خود را راضی می سازد و به زندگی سامان می بخشد. عشق پاک الهی هم نیاز دل را برمی آورد و هم به دلیل ثبات معشوق، متزلزل نمی شود. ایمان و عشق قوی الهی برترین و باثبات ترین دل خوشی می تواند باشد.
شکل گیری ناخودآگاه امیال
عشق همان میل شدید و عمیق است که آدمی برای آن فداکاری می کند و چه بسا هستی خویش به پای آن قربانی کند. آفرینش آدمی به گونه ای است که همراه عشق و علاقه است و هرگز از آن تهی نیست. افزون بر آن اینکه عشق به خلاف علم همیشه آگاهانه شکل نمی گیرد. کسب دانش های متعارف به تحصیل نیاز دارد، اما تمایلات چنین نیستند. تمایلات نظام پیچیده ای دارند؛ هم از مایه های فطری و غریزی برخوردارند و هم از افکار، رفتارها و عادات اثر می پذیرند و بر آنها نیز اثر می گذارند، و چون ما ناچار در طول شبانه روز مشغول فکر یا رفتار خاصی هستیم خود به خود عواطف ما جهت دهی می شوند.
زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِینَ وَ الْقَناطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ
وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ
عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ؛ دوستی خواستنی های(ی گوناگون) از زنان و پسران و
اموال فراوان از زر و سیم و اسب های نشاندار و دام ها و کشتزار(ها) برای مردم آراسته شده (لیکن) این جمله، مایه تمتع زندگی دنیاست و (حال آنکه) فرجام نیکو نزد خداست.
برخی از علایق به تبع سن، به طور طبیعی، صرف نظر از نژاد، رنگ، سواد و کشور، در انسان شکل می گیرند. مردم هر منطقه در هر سطحی از سواد که باشند علایقی دارند: علایق دوران کودکی، نوجوانی و جوانی، علایق جنسی، میل به جمع مال و کسب شهرت و احترام. علایق به دو دستة غریزیِ حیوانی و فطریِ انسانی (مانند کمالات اخلاقی) تقسیم می شوند. علایق، قابل اکتساب و هدایت هستند و از عوامل گوناگون تأثیر می پذیرند؛ بدین روی، با اینکه ـ برای مثال ـ کودکان در ابتدای تولد از نظر علایق تقریباً مساوی هستند، اما به موازات رشد سنی با هم متفاوت می شوند؛ علاقه به فوتبال، کوه نوردی، تماشای فیلم، جمع آوری اسکناس های قدیمی، تمبر و کتاب، درس خواندن، آمدن به حوزه، رفتن به دانشگاه، تلاوت قرآن و دعا و مانند آن، در آنها مشاهده می شود. اگر فرد به چیزی علاقة شدید پیدا کرد تغییر آن مشکل است و به سادگی از آن جدا نمی شود. تغییر علایق دیگران یا خود، هنر ویژه ای می طلبد.
اسلام و هدایت امیال و رفتار
به دلیل ارتباط دین با عواطف و گرایش ها، اسلام نقش مؤثری در تحقق سلامت روان، پیش گیری و درمان بیمارهای روانی دارد. البته باید توجه داشت که تأثیر در قلب کار آسانی نیست؛ چنان که امام صادق? نیز با توجه به همین نکته میفرماید:«ازالة الجبال اهون من ازالة القلب عن موضعه»؛ حرکت دادن کوهها از برطرف کردن باورهای قلبی افراد آسانتراست.
قلب، خالی از گرایش و عشق و محبت نیست و هر چه بتواند در این عرصه تأثیرگذار باشد، ابزار مهمی برای هدایت گرایش ها و رفتار آدمی و در نتیجه، بهبودی یا بیماری روان است. به دلیل منزلت بی بدیل عواطف در آدمی، اسلام توجه ویژهای به آن دارد تا آنجا که یکی از مقاصد خود را هدایت عواطف و سامان بخشی الهی به آنها میشمارد. عدم توجه حساب شده به عواطف مشکلات روانی عدیده ای فراهم می آورد. دین در توجه به عواطف و هدایت مناسب آنها نقش مهمی دارد. دین در کنار دانش های حصولی، مولد علوم حضوری است که همراه با احساس، شور و عشق است. این دانش بیش از نوع حصولی آن نوعی نیروی جاذبه، طلب حرکت و جنبش در پی دارد و فقط در حصار علم حصولی خشک و بی رمق محصور نیست.
ما به طور دایم در میدان کارزار امیال متزاحم و متعارض هستیم و در مقام عمل، همیشه میل شدیدتر حاکم و به رفتار منجر می شود. ما نمی توانیم کشش های درونی را از بین ببریم، اما می توانیم برخی را تقویت کنیم. اسلام به جای شکل گیری ناخودآگاه و غرایز حیوانی، آن را اندیشمندانه و حکیمانه می سازد. دین آدمی را به سمتی حرکت می دهد که به تدریج در موارد تعارض، خواست خدا را مقدم کند؛ چراکه با عمل به آموزه های الهی، به تدریج محبوب ترین امر برای او ارزش های الهی می شود، درعین حال که با اصل علایق و جلوه های دنیوی آن هم مخالف نیست. قرآن کریم در این زمینه می فرماید:
یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ ` قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا خالِصَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ؛ ای فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود بردارید و بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمی دارد. ` بگو چه کسی زینت های الهی را که برای بندگان خود آفریده و روزی های پاکیزه را حرام کرده است؟ بگو اینها در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده اند (اگرچه دیگران نیز با آنها مشارکت دارند ولی ) در قیامت خالص (برای مؤمنان) خواهد بود. اینچنین آیات (خود) را برای کسانی که آگاهند شرح می دهیم.
امیال مادی منع شرعی ندارند، بلکه جدایی کامل از آنها غیر ممکن است. انبیا? نیز علایق دنیوی داشته اند؛ چنان که پیامبر? می فرماید: «حبب الی من دنیاکم ثلاث: الطیب و النسا و جعلت قرة عینی فی الصلوة»؛ از دنیای شما سه چیز را دوست دارم: بوی خوش، زن، و نماز که نور چشم من قرار داده شده است. این روایت گویای سه نکته است: اول آنکه علاقه به این امور بلااشکال است. دوم آنکه انسان این قابلیت را دارد که نماز هم برای او بسان بوی خوش دوست داشتنی باشد. سوم آنکه برای مؤمن علایق معنوی در مرتبه عالی تری جای دارند.
قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ؛ بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قوم و خویش شما و اموالی که به دست آورده اید و تجارتی که از کساد آن می هراسید و مسکن هایی که بدان علاقه مندید در نظر شما محبوب تر است از خدا و رسول او و جهاد در راه او، پس منتظر باشید تا خدا فرمان خود را بیاورد، و خدا مردم تبه کار را هدایت نمی کند.
ساز و کار های دین برای هدایت امیال و رفتار
دین، ساز و کارهای متعددی برای جهت دهی گرایش ها، تثبیت آنها و سامان دهی رفتار دارد؛ در نتیجه، به بهداشت روان کمک می کند و از آسیب های ناشی از آشفتگی و تزلزل گرایش و کنش جلوگیری می نماید. در واقع، عمل به توصیه های اسلام، سریر باطن انسان را از سرّ آسمانی سیراب می سازد و صورت و سیرت را بدین سوی سیر می دهد. در ذیل، به برخی از ساز و کارهای دین برای هدایت امیال و رفتار اشاره می شود:
1. عرضه عشق برتر و پایدارتر: قدرت دوست داشتن و عشق ورزیدن یکی از مؤلفه های سلامت روان است. اما هر قدر عشق قوی تر و پایدارتر باشد در هدایت امیال و رفتار تواناتر است و در سلامت روان تأثیر فزون تری دارد. عشق های مادی به دلیل فراز و نشیب های متعدد می تواند دچار تزلزل شود و آدمی را ناکام گذارد. اسلام علاوه بر مهار عشق های مادی، مولد عشق برتر به امور والاتر و پایدارتر است و به فرد آموزش هایی می دهد که به تثبیت این عشق پایدار بینجامد؛ از این رو، به سلامت روان کمک می کند. برای مثال، با چشاندن لذات معنوی به مؤمن، او را تشنه و شیفته خود می سازد و به سوی خود جذب می کند. آنکه کام خویش به شهد الهی شیرین کرد، خود در پی آن می افتد و ناخودآگاه سوق (بازار) تلخ کامان دنیازده به اهلش وامی نهد و گرایش و کنش خویش را در این سیاق سوق (جهت) می دهد. نماز دلنشین و عاشقانه، عبادات توأم با توجه و خلوص نیت، و زیارت و ارتباط عاشقانه با ائمه? همراه با معرفت نیکوی آنها، به تثبیت و تشدید علاقه معنوی می انجامد، هندسة گرایش های آدمی را بر هم می زند و طرحی نو در سویدای دل درمی افکند.
هنر عشق ورزی به ویژه نسبت به امور متعالی به سادگی حاصل نمی شود؛ زیرا بستر رشد و تقویت گرایش های حیوانی در طبیعت درون و محیط برون فراهم است، اما اسلام با ساز و کارهای ویژه خود این مشکل را می گشاید و قلب زمینی را به آسمان می کشاند. اریک فروم معتقد است: در تمرین هر هنری، از جمله هنر عشق ورزیدن، رعایت چند اصل لازم است: نظم، تمرکز، بردباری، و علاقة شدید به چیره دستی در آن. با توجه به این سخن، می توان گفت: توصیه های اسلام در باب شرایط نماز یا عبادات مطلوب، همة این اصول را دربر می گیرد؛ در نتیجه، اگر رعایت شود هنر عشق ورزی به وجهی نیکو حاصل می شود.
2. تقویت ترس از گناه و عشق به تقرب به خدا در دل ها: اگر تربیت دینی به وجهی نیکو حاصل شود یکی از مهم ترین غایات آن کسب عشق و خوف الهی است. آیات و روایات تأکید وافری بر این حقیقت دارند که جز با این دو عنصر، که جزء جدایی ناپذیر ایمان شمرده می شوند، به عمق دین نمی توان دست یافت. بسیاری از آموزه های نظری و احکام عملی دین نیز جنبة ابزاری و مقدمی برای نیل به این غایت، بخصوص عشق الهی، دارند. تقویت محبت الهی در دل منجر به هدایت و جهت دهی گرایش ها و حب و بغض بر اساس خواست خدا می گردد. وقتی انسان به چیزی علاقه پیدا کرد، معمولاً از ضد آن متنفر می شود. به علاوه، جهت دهی به علایق، مهار دستگاه تخیل را نیز در پی دارد. طایر خیال غالباً در آسمان حب و خوف پرواز می کند، افزون بر آنکه مهار این طایر نیز در هدایت رفتار، نقش آفرینی بی بدیل است.
3. تقویت یاد خدا در دل ها: تشویق به آغاز هر کار با نام خدا و خواندن دعاهای کوتاه و ویژة شروع رفتارهای گوناگون، از جمله خوردن، نوشیدن، تعلیم، تعلم، تجارت، و مانند آن، یاد خدا را در دل ها زنده نگه می دارد. کثرت یاد رب دل را چنان بدان گره می زند که به غیر او روی نمی آورد و در وادی غفلت نمی افتد تا زمام امور او را غرایز حیوانی به عهده گیرد.
ترغیب به پیروی از معصومان? و الگوگیری از آنها در تربیت، به تثبیت یاد خدا در دل فرزندان می انجامد. توصیه به خواندن دعا، یکی از ابزارهای تربیتی ائمه? بوده است. آنان مؤمنان را به این عمل سفارش می کردند و در فرصتهای گوناگون فرزندان خود یا مردم را به خواندن دعا ترغیب مینمودند. برای نمونه، امام علی? هنگام صرف غذا، فرزندش امام مجتبی? را به دعایی همیشگی سفارش کرده و از او خواسته است که لقمهای غذا نخورد و جرعهای آب ننوشد، مگر آنکه این دعا را ابتدا بخواند:
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ فی أَکْلِی وَ شُرْبِیَ السَّلَامَةَ مِنْ وَعْکِهِ وَ الْقُوَّةَ بِهِ عَلَی طَاعَتِکَ وَ ذِکْرِکَ وَ شُکْرِکَ فِیمَا بَقَّیْتَهُ فِی بَدَنِی وَ أَنْ تُشَجِّعَنِی بِقُوَّتِهِ عَلَی عِبَادَتِکَ وَ أَنْ تُلْهِمَنِی حُسْنَ التَّحَرُّزِ مِنْ مَعْصِیَتِکَ فَإِنَّکَ إِنْ فَعَلْتَ ذَلِکَ أَمِنْتَ وَعْثَهَ وَ غَائِلَتَهُ.
این دعا ضمن توجه دادن فرد به خدا، جهان بینی الهی را نیز به او یادآور میشود و به نقش تغذیه و سلامتی جسمانی برای کسب توانایی بر انجام وظایف الهی و نگاه ابزاری به غذا برای اهداف والاتر اشاره دارد.
این امام همام حتی در واپسین لحظات حیات و در هنگامة احتضار نیز از این امر غافل نبود، و در همان حال نیز دعایی را به فرزندش امامحسن? تعلیم فرمود.
امام صادق? نیز سیره پدر خود را چنین توصیف میفرماید: «هرگاه مسئلهای پدرم را محزون میکرد ایشان زنان و فرزندان را جمع میکرد. آن گاه خود دعا میکردند و آنها آمین میگفتند».
برید بن معاویة عِجلی نیز نقل میکند: هرگاه امام باقر? قصد مسافرت داشتند خانواده خود را در منزلی جمع میکردند و این چنین دعا میکردند: «پرودگارا خود و اهل و مال و فرزندانم، حاضر و غایب آنها را به تو سپردهام. پروردگارا، ما را محافظت فرما و سلامتی ما را مستدام دار. پروردگارا، ما را در جوار خود جای ده و نعمتت را از ما مگیر و عافیت و فضلت را نسبتبه ما تغییر مده.»
دو حدیث بیان شده نشان میدهد که امام باقر? با این شیوه، هم دعا میکرد و هم فرزندان خود را از این طریق به خداوند متوجه می ساخت و به صورت غیر مستقیم به آنها می آموخت که باید در امور گوناگون زندگی به او روی کرد و دست نیاز به سوی او دراز کرد.
4. تولّی و تبرّی: این آموزه که به معنای گره زدن رفاقت و عداوت با دیگران نه بر اساس امیال خویش، بلکه با محوریت خداوند، یا دوستی دوستان او و دشمنی دشمنانش است، هدایتگر گرایش های مؤمنان می باشد. پیوند قلبی با ائمه? سرلوحة شیفتگان راه خداست. آنان در شادی اولیای دین شاد و در غم آنها غمینند و هرگز زمام امیال را نه به حال خود رها می سازند و نه به طوفان های بی مهار می سپارند.
5. معاشرت با اهل معرفت: همراهی و همنشینی با اهل معرفت، عباد خالص، خادمان راستین دین خدا، علمای ربانی، آزموده شدگان موفق طریق الهی، اولیای خدا، اهل فضل و کرامت و درس آموزی از آنها، چنان که در روایات با عناوینی همچون: مجالست علمای ربانی، معاشرت ذوی الفضایل، معاشرت ذوی العقول، لقاء اهل الخیر، و لقاء اهل المعرفه از آنها یاد شده است، جهت دهندة جدی گرایش ها است.
6. اجتناب از همنشینی با غافلان بی عقل: عدم رفاقت با عاصیان بی شرم و اغنیای بی درد از یک سو، و ارتباط، اطعام، دستگیری، نوازش و مهربانی نسبت به مستمندان، و کودکان یتیم، از سوی دیگر، امیال غریزی را مهار می کند و از دنیاگرایی می کاهد.
7. یاد مرگ: از آن رو که آدمی لذات مادی و ثروت و قدرت خویش را باقی می پندارد، بر اسب سرکش نفس سوار است و بی مهار می تازد. یاد مرگ و پاسخ به اعمال، سرکشی را از او می ستاند و به تأمّل می کشاند. آدابی در اسلام مانند استحباب تشییع جنازه، زیارت قبور، و ملاقات بیماران او را متوجه می سازد، افزون بر آنکه مضامین دعاها و آیات قرآن نیز یادآور نیکوی این حقیقت است. توجه به پایان زندگی نقش بسزایی در مهار آدمی دارد، چنان که غالباً مشاهده می شود افراد در مواجهه با مرگ نزدیکان، از گذشتة خویش با افسوس یاد می کنند و آمادگی بیشتری برای شنیدن توصیه های اخلاقی و خطر عواقب امور دارند. بدین روی، در روایات بر کثرت یاد مرگ تأکید شده است.
تلاوت نیکو، مدبّرانه، مکرر و مداوم قرآن، پیروی از کتاب و سنت و عمل به توصیه هایی همچون توجه به اخبار گذشتگان و فجایع دنیا، یادآوری آنها، ترساندن نفس از خطاها، تحولات روزگار، ناگهانی بودن رویدادهای آن، تأمّل و تفکر پیش از رفتار و توجه به عواقب و نتایج آن، موعظه نفس و شرکت در مجالس وعظ دلنشین و مؤثر، تلاش مستمر برای کسب نور حکمت و معنویت، اجتناب از عوامل قساوت قلب و التزام به رعایت اصول و رفتارهای نورانیت بخش بدان، یادآوری روزانه خطاهای گذشته، مهار زبان و گفتار، مراقبت نفس در طول روز و محاسبه در آخر شب و برنامه ریزی برای جبران کاستی ها، از جمله اموری هستند که نقش بسزایی در هدایت امیال دارند.
8. تلقین: یکی از ساز و کارهای دین برای هدایت امیال، تلقین است که نقش مهمی در شکل دهی و تثبیت قلبی افکار و امیال دارد. ما در تلقین، واقعیات فراموش شده یا در معرض فراموشی را در نفس خود زنده و حاضر نگه می داریم و بدین طریق، رفتاری متناسب با آنها انجام می دهیم. برای مثال، کسی که دچار یأس شدید و فاقد اعتماد به نفس است، با تلقین توانایی های خود به خویشتن، به تدریج از یأس فاصله می گیرد و تمایل به کار و زندگی پیدا می کند و وارد میدان تلاش و کوشش می شود. تلقینی که بستر آن از ناحیة اعمال مذهبی فراهم می شود، توجه به ابعاد نهان جهان و پیوند با ایزد منان است که در سایة آن واقعیات غیرمادی در ذهن و ضمیر فرد حاضر و زنده می شود و او را در حال و هوای خاصی نگه می دارد. تلقین مؤثر، با رعایت چند شرط حاصل می شود؛ از جمله: تمرکز و توجه، تصدیق، و نظم و استمرار. گام نخست آنکه فرد در حین بیان جملة مورد تلقین، توجه تام به معنا داشته باشد و از هر گونه عامل سلب توجه اجتناب کند. گام دوم آنکه با تمام وجود معنای مورد نظر را تصدیق کند، و سرانجام اینکه آن را به دفعات تکرار کند و منظم بدان پایبند باشد تا آثارش را در وجود خویش لمس کند. مستحبات عبادی اسلام مانند نماز، قرائت قرآن، اذکار، و ذکر نام خدا پیش از شروع هر کار، اگر به وجهی نیکو انجام شود این شرایط را دربر دارد و به نتایج شگفت آور تلقین و هدایت امیال منتهی می شود. ما در طول شبانه روز ناخودآگاه مسائل مادی را به خود تلقین و گرایش های مادی را در خود تثبیت می کنیم. عمل به دین تلقین هایی را دربر دارد که به متعادل کردن گرایش های مادی و تقویت گرایش های متعالی منجر می شود.
9.موعظه از گذر منبعی مطمئن و مقدس: همة انسان ها به رغم برخورداری از ابزار شناخت درونی، به دلیل گرایش های حیوانی و غریزی و قرار گرفتن در محاصره عوامل غفلت زا، ممکن است به سادگی در منجلاب غفلت فرو روند، دانسته های اخلاقی خویش را فراموش کنند و زمام هدایت رفتار را به اسب سرکش نفس بسپارند، به تعارضات و معضلات گرایشی و کنشی در غلتند و سلامت روان خویش را به خطر افکنند؛ از این رو، برای هدایت نیکوی گرایش و کنش، افزون بر درک درونی، نیاز به تذکر از جانب منبعی مؤثر دارند. دین مداری این کاستی را مرتفع می سازد و عناصر متعدد تأثیرگذاری را به کار می گیرد و گامی مستدام به سوی بهداشت روان پیش می نهد.
توضیح آنکه تأثیرگذاری سخن گوینده در ذهن و ضمیر مخاطب در گرو عوامل متعددی همچون محبوبیت، اتعاظ، کمال، اطمینان بخشی و تقدس است. هر یک از آنها به تنهایی کافی است که شنونده را تا حدی مسحور خویش سازد. برای مثال، اگر انسان موعظه را از جانب منبعی متعظ (عامل به وعظ خود) بشنود، بسی بیش از آن تأثیر می پذیرد که گوینده را نشناسد یا عامل به وعظ نشمارد. اگر منبع سخن، محبوب باشد به سهم خود تأثیر شگرفی بر جای می نهد. انسان از محبوب خویش سخن شنوی ویژه ای دارد، هرچند لب به باطل گشاید و به ضلالت کشاند. اطمینان به منبع و کمال وی نیز هر یک بستر نیکویی برای گوش سپاری فراهم می آورد. برتر از همة تقدس نگری است که گوینده را بر جایگاه رفیعی می نشاند و به او منزلتی والا می بخشد. نگرش قدسی به هستی بخش، صحیفه آسمانی، و حامل او، دل و جوارح مخاطب را به سوی خویش می کشد و او را مطیع و منقاد می سازد. جمع جمیع این عناصر، جامع درجه تأثیرگذاری همه و مولد جوششی بی بدیل است که جان می رباید، روی بر جنان می نهد و تا نیل به جانان از پای نمی نشیند. روشن است که چنین جانی زمام گرایش و کنش در کف جانان می نهد و توانش خویش وفق مراد او به کار می گیرد و سلامت روان تضمین می گردد. وعظ و تذکر از جانب چنین منبعی نه فقط خواب عمیق غفلت از چشمان می رباید، بلکه از چرت زدن و کم توجهی نیز باز می دارد. موعظه عبارت از بیانی است که نفس شنونده را نرم، و قلبش را به رقت آورد و فضای معنوی بر او حاکم سازد. خدا و رسول و آل او که جامع مؤلفه های فوق هستند، سخنانی مملو از موعظه های دلربا، آرام بخش، بیدارگر، و متحول کننده دارند. قرآن نیز یکی از وجوه ضرورت بعثت انبیا را تذکر و یادآوری می شمارد. تعبیراتی در قرآن در مورد خود قرآن و بسیاری از کتاب های آسمانی دیگر به عنوان «ذکر، ذکری، تذکره، مذکر» یا توصیف پیامبر به عنوان «مذکر» آمده اند که به این نکته اشاره دارد.
کتاب و سنت از یک سو، خود این شیوه را به کار می گیرد و از سوی دیگر، آموزگاران و مربیان دینی را نیز به کاربست آن دعوت می کند، حکمت و موعظه را از راه کارهای دعوت و هدایت به سوی حق میشمارد و بر بیان آن به وجهی نیکو تأکید دارد. اگر مربیان دینی نیز وظیفة خویش را نیکو به انجام رسانند هدایت گرایش و کنش پیر و جوان، آشکار می شود و حرکت دین به سوی تحقق بهداشت روان در جامعه اسلامی استمرار می یابد.
11. تکرار غیر مُمِّل: تکرار غیر ممل، بلکه جذاب، متنوع و هنرمندانة آموزه های اخلاقی نقش مؤثری در تربیت نفوس، هدایت امیال و در نتیجه، سلامت روان برجای می نهد. قرآن مشحون از تکرار آیات و پیامهای آسمانی به گونه ای شیرین و دلرباست و خود بر این امر اذعان دارد؛ چنان که میفرماید: وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقرآن لِیَذَّکَّرُوا؛ ما در این قرآن دلایل و مثلها مکرر ذکر کردیم تا ایشان متذکر گردند.
تکرار آیات نه کاستی قرآن، بلکه آراستگی آن تلقّی می شود؛ زیرا حذف مکررات مُفَرّح، کلام شیرین وحی را بر کامها تلخ میسازد؛ بدین روی، خداوند پیامهای اصلی خود را بارها تکرار میکند:
قُلِ الحَْمْدُ للَّهِ وَ سلَمٌ عَلی عِبَادِهِ الَّذِینَ اصطفَی ءَاللَّهُ خَیرٌ أَمَّا یُشرِکُونَ؛ بگو ستایش مخصوص خدای یکتاست و درود بر بندگان برگزیده اش، آیا خدا بهتر است یا آن چیزهایی که به جای وی می پرستند و شریک او می گیرند؟
أَمَّن یَبْدَؤُا الخَْلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ مَن یَرْزُقُکم مِّنَ السمَاءِ وَ الاَرْضِ أَءِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَنَکُمْ إِن کُنتُمْ صدِقِینَ؛ آیا آنکه خلق را پدید کند و آن را باز آورد و آنکه از آسمان و زمین روزیتان دهد، چگونه با این خدا خدایی هست؟ بگو اگر راست می گویید برهان خویش را بیاورید.
ضعف تعلقات دنیوی
بسیاری از اندوه ها و اضطراب ها ناشی از دلبستگی به امور زودگذر دنیوی بوده و هستند تا آنجا که گاه عدم دست یابی یا فقدان آنها (از جمله: رنگ خاصی از لباس یا کفش، مدل خاصی از ظرف، عدم شرکت در فلان مهمانی، یا یکی از دیگر هزاران امور دنیوی) ساعت ها و یا روزها و هفته ها فکر برخی را ناآرام می کند و خواب را از چشمانشان می رباید. به قول رواقیون (انسان شناسان و فلاسفه رواقی) دنیاطلبان همیشه ناخشنود و غصه دارند؛ زیرا همواره به یکی از این سه مشکل دچارند: محرومیت، عدم امنیت و سعی دردانگیز. آنان یا در محرومیت کامل به سر می برند و هیچ ندارند و یا به شکل مطلوب از امکانات دنیوی خود لذت نمی برند. گروه اول از غم محرومیت می نالند و گروه دوم افزون بر ماتم محرومیت از مازاد، برای نگه داری اموال و امکانات خود احساس عدم امنیت دارند. از سویی، دایم به دنبال چیزی هستند که ندارند و هرگز هم این سعی به انتها نمی رسد، از این رو، به سعی دردانگیز دچارند. برای مثال، ممکن است کسی با زیبا ترین زن هم ازدواج کرده باشد، اما به تدریج زندگی با او برایش عادی شود و دیگران از نگاه به همسرش متلذذ شوند و او در غم رنج به دست آوردن زوجه ای جدید بسوزد. رواقیون معتقد بودند که دنبال دنیا دویدن برای ما، مانند کودکی است که به دنبال گنجشکی بدود. پیشنهاد آنان برای حل مشکل، ضرورت مبارزه با ام الفساد (میل و دلبستگی به مادیات) بود. از این رو، به جای آنکه بخواهیم جهان را طبق میل خود کنیم، باید میل خود را با وضعیت موجود منطبق سازیم و هر چه برای ما پیش آمد آن را نیک بینگاریم. رواقیون برای مبارزه با این میل، دو پیشنهاد (نظری و عملی) داشتند. از یک سو، باید بیندیشیم تا به راستی دریابیم که آنچه ضروری است تغییر میل درونی است نه جهان بیرونی. از سوی دیگر، باید با ریاضات تدریجی نیاز خود به جهان را به حداقل رسانیم و تا حد ممکن نسبت به جهان مادی استقلال پیدا کنیم.
آموزه های اسلام برای کاهش دلبستگی های مادی
اسلام به رغم توصیه اکید به کاربست ابزارهای دنیوی برای اهداف متعالی الهی، وابستگی قلبی به دنیا را نهی می کند و با آموزه های خود آدمی را به کاهش یا زوال دلبستگی هدایت می کند و قلب را به امری ثابت متصل می سازد؛ در نتیجه، منشأ بسیاری از غم ها را از او می زداید. برخی از شیوه هایی که اسلام از گذر آنها دلبستگی های مادی را کاهش می دهد عبارتند از:
1. گره زدن دنیا به آخرت و دنیا را مزرعه آخرت دانستن و جلوگیری از نگاه استقلالی به امور دنیوی: آنکه دنیا را برای دنیا می خواهد و دل خویش یکسره به آن می بندد، به مرور زمان بر وابستگی خود به آن می افزاید. کتاب و سنت این نگرش را مذمّت می کند. از نظر اسلام، دنیا، چه کم و چه زیاد آن، نباید مورد توجه استقلالی قرار گیرد. منع نگاه استقلالی به مقدار خاصی از دنیا محدود نیست. کوچک ترین و ضروری ترین فعل اختیاری برای حیات نیز از این قاعده مستثنا نیست. حتی تنفس و تغذیه نیز باید با نگاه ابزاری برای مقاصد الهی باشد.
2. جلوگیری از توجه افراطی به دنیا و زیاده روی در کسب آن: انسان هر قدر بیشتر به دنبال لذات دنیوی بدود و بدان ها توجه فزون تری داشته باشد، نسبت به آنها تشنه تر می شود و علقه درونی اش به آنها افزایش می یابد. اسلام زیاده روی در کسب لذات مادی را روا نمی دارد، بلکه با محدود سازی توجه و نگاه به زرق و برق دنیوی و الگو قراردادن زندگی ساده و قانع اولیای دین، او را به ساده زیستی فرامی خواند. کم کردن میزان توجه به دنیا، به تدریج وابستگی قلبی او را کاهش می دهد. بی تردید، مطالعه و تأمل در سیرة معصومان? می تواند در احیای ساده زیستی مؤثر باشد. قناعت پیشگی شیوه ای است که چشم طمع را کور می کند و ولع سیری ناپذیر مادیت را برمی کند. آنکه آزادگی را در گرو زهد و پارسایی سازنده و عدم اسارت در چنگال زیور و ظواهر زندگی زمینی می بیند، تلاطم امواج اضطراب های درونی را فرو می نشاند. روح مؤمن، علی وار تعالی می یابد و او را مقتدا قرار می دهد که می فرماید: «دنیای شما در نظر من بی ارزش تر از برگ درختی در دهان ملخی است که آن را می جود». چنین نفس تکامل یافته ای هراس کسب و فقدان مادیات را به خود راه نمی دهد. روح او بسان برگی نیست که با اندک طوفانی بلرزد و به تلاطم افتد، بلکه متکی بر خدای لایزال، راسخ و استوار است.
3. سپاسمندی: مؤمن، شاکر و قانع است و دنبال مطامع روزافزون دنیوی نیست. برخلاف ناسپاسان که از نعمت های خدادادی غافلند و از آنچه فاقدآنند نالانند و همیشه در غم آن می سوزند، مؤمنان راستین قدردان نعمت ها و دلشاد به آن هستند. آنان اندیشه ای فراخناک دارند، به گونه ای که در امور مادی خود را با پایین ترین طبقات، و در عرصه معنویت با برترین ها قیاس می کنند.
3. نکوهش های فزاینده از آرزوهای مادی بلند: غرق سازی دل و دماغ در آمال دنیوی، وابستگی درونی به آنها را افزایش می دهد، و مهار آمال، از این خطر می کاهد. مؤمن آرزوهای بلند مادی را نشانة دوری از خدا می شمارد و در ادعیه و مناجات های جانانة خویش از آرزوهای دراز دنیوی به خدا پناه می جوید و از وجود آنها خود را ملامت می کند. استمرار بر این شیوه، اجازة رشد بذر آمال را در سرزمین دل او نمی دهد و از شدت تعلق دل به دنیا می کاهد.
4. تقویت میزان تقوا و تزکیه به میزان فزونی توان امور دنیوی: اسلام به مؤمن توصیه می کند که نباید از امکانات دنیوی برخوردار بود، مگر آنکه به همان میزان تقوا نیز افزایش یابد. تقویت بال قدرت بدون تزکیه منشأ مفاسد و خطرات شمرده شده است؛ چراکه توان آدمی در سوء استفاده از آن افزایش می یابد و آسایش را از روان سلب می کند. هر قدر ثروت، علم، موقعیت اجتماعی، و توان مادی افزایش می یابد تزکیه نیز باید قوت فزون تری یابد تا آدمی را در کاربرد بهینه آن امکانات مدد رساند. در این مکتب، علم فاقد تزکیه نیز منشأ کبر و غرور و دوری از خدا شمرده شده است. به دلیل منزلت رفیع تربیت نفس، قرآن رسالت انبیا را در کنار تعلیم وحی، پالایش درونی ذکر کرده است و میفرماید:
هُوَ الَّذِی بَعَث فی الاُمِّیِّینَ رَسولاً مِّنهُمْ یَتْلُوا عَلَیهِمْ ءَایَتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَب وَ الحِْکْمَةَ وَ إِن کانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضلَلٍ مُّبِینٍ؛ اوست خدایی که میان عرب امی (یعنی قومی که خواندن و نوشتن هم نمی دانستند) پیغمبری بزرگوار از همان مردم برانگیخت تا بر آنان آیات وحی خدا تلاوت کند و آنها را از لوث جهل و اخلاق زشت پاک سازد و شریعت کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد با آنکه پیش از این همه در ورطه جهالت و گم راهی بودند.
5. ارائه بدیل نیکو برای عشق و تعلقات قلبی: در صورتی می توان در کاهش دلمشغولی های مادی کامیاب شد که با سلاح کارساز در این عرصه به میدان آمد و بدیل مناسبی به جای آن نشاند. تعلقات مادی از نوع امیال، گرایش ها و عشق های درونی است. سلاح مناسبی که بتواند با آن مقابله کند باید از جنس عشق باشد، وگرنه برندگی لازم برای برابری با آن را ندارد. اگر با سلاح دیگری وارد این معرکه شویم، احتمال پیروزی بسیار ضعیف است. با عقل و دانش نمی توان به جنگ محبت و عواطف رفت. عقل سلاح کارسازی در این میدان نیست. انسان با کسب محبتِ معشوقی مطلوب و ارزشمند می تواند تعلقات عشق های مجازی و مخرب را در خود تضعیف کند. اسلام با تقویت عشق به حق و قرب الهی این سلاح را فراهم می سازد و بدیل بی بدیلی برای دلبستگی مادی ارائه می دهد. اساساً کسانی حلقة دل یکسره به زنجیر دنیا می آویزند که از عشق پاک بی خبرند. مؤمن، دوستی دنیا و ثروت را هرگز بر خود نمی پسندد و آن را نشانه دوری از خدا می داند. در روایات، عبادت توأم با توجه، تقویت علایق معنوی، و ترجیح محبت خدا بر مردم، ابزاری کارامد برای نیل به غنای روحی شمرده شده است. دلیل آن این است که هر نوع لذت و کشش قوی روحی توان آن را دارد که زندکی فرد را چنان تحت تأثیر قرار دهد و قلب او آکنده از خود سازد که جایی برای سایر غرایز و کشش ها خالی نگذارد. تاریخ نشان دهندة انسان های بی شماری است که عشق قوی به همسر، علم، و مقام توانسته تمام زندگی آنها را تحت الشعاع قرار دهد. به همین دلیل، اگر انسان به جای آن متعلقات خدا را بنشاند به استحکام قلبی و غنای روحی دست می یابد؛ زیرا متعلقات مزبور پس از مدتی متزلزل می گردند و به دنبال آن، قلب فرد را شدیداً مکدر، مضطرب، پژمرده و پریشان می سازند. مقام از دست می رود، تحصیل علم گاه غیر ممکن می گردد و چه بسا با ابتلا به برخی بیماری ها یا کهن سالی به زوال گراید و آدمی به فراموشی اندوخته های علمی دچار شود. همسر، دوست، فرزند و اقوام پیر می شوند، می میرند، دشمن می شوند، جدا می شوند، در حالی که اگر آدمی قلب خود را به ریسمان خلل ناپذیر جانان پیوند زند، به جنان (قلب) غنا می بخشد و به جنت می رسد. از آن رو که معشوق های غیر الهی متزلزل هستند عشق به آنها نیز ناپایدار و سست است. نوسان معشوق به نوسان عشق می انجامد و قلب آدمی را مالامال از اضطراب و نگرانی می سازد. کسی که قلب خویش را به امور زوال پذیر گره می زند با مشاهدة کمترین تغییر و فقدانی در غم فرو می افتد، اما در مورد عشق الهی این مشکل پدیدار نمی شود. خلاصه آنکه عشق الهی از یک سو، وابستگی های مادی را فرومی کاهد، دل را از تزلزل لذات مادی جدا می کند، و در نتیجه، منشأ بسیاری از غم ها را از دل برمی کند و گامی بلند به سوی سلامت روان و درمان اضطراب پیش می نهد و از سوی دیگر، دل عاشق را به خدای ثابت و لایتغیر و انسان های معصوم و باثبات پیوند می زند و بر آرامش دل می افزاید.
آموزه های رفتاری بهنجار
از آن رو که رفتار نقش مؤثری در شکل دهی عادات، شخصیت و روان دارد، فقدان الگوهای رفتاری مقبول، منطقی و بهنجار بستر مشکلات روانی را فراهم می سازد. انسان اگر در شکل گیری رفتار، خود را رها سازد و فاقد الگوی نیکو و شیوة مناسب برای تثبیت و درونی سازی رفتارهای پسندیده باشد به تدریج دچار تشتت در رفتار، تزلزل شخصیت و رفتارهای نابهنجار و مشکلات رفتاری می شود. اسلام به این مهم چشم دوخته و یکی از گام های اسلام به بلندای بهداشت روانی، آموزه های عملی است که آن را از سایر ادیان ممتاز می سازد. اندیشمندان غربی و متفکران مسیحی نیز یکی از عوامل گسترش روزافزون مسلمانان را ارائة تعالیم عملی برای زندگی و تشویق کودکان و جوانان به انجام رفتارهای ویژة دینی میدانند.
اسلام با توصیه های رفتاری فراوان خود در عرصه های فردی و اجتماعی، فرد را به سامان دهی رفتار، تثبیت عادات نیکو و درونی کردن و نهادینه سازی آنها در ضمیر کودک و جوان و بزرگ سال هدایت می کند و از تثبیت عادات بیمارگونه یا رفتارهای نابهنجار مصون می دارد. آیات قرآن اغلب ایمان و عمل صالح را در کنار هم ذکر میکنند و پس از تثبیت باورهای دینی، مردم را به رفتارهای متناسب و درونی سازی آنها فرا میخوانند. نمونه هایی از آن عبارتند از: ایجاد عادات نیکو از سنین اولیة کودکی، آداب مناسب معاشرت، احترام به والدین و بزرگ سالان، رعایت حقوق دیگران، اعم از بستگان دور و نزدیک، همسایگان، معلمان و مربیان، تقویت ابعاد معنوی، نظم و توجه در برنامه های معنوی، بهره وری لذت بخش از دعاها و نمازها، قرائت قرآن با تدبّر و مستمر، خودسازی گروهی با استفاده از مربیان وارسته، کشف عیوب از طریق اقوام و دوستان صادق، بهره وری نیکو از عمر، دانش اندوزی مستمر و کارامد، امداد علمی و عملی محرومان، حشر و نشر با اولیای الهی، پیراستگانِ از معایب و وارستگانِ به فضایل الهی.
استمرار و پایداری در این شیوه های سلوکی به ایجاد عادات نیکو و سلامت روان کمک می کند. نماز و دعای با توجه، و تدبّر در آیات قرآن نسیمی الهی به حیات می دمد و از ارتکاب رفتارهای نابهنجار بازمی دارد. روابط دوستی ایمان مدار و صداقت محور به کشف اعمال نابهنجار و مهار آنها مدد می رساند؛ چراکه اسلام مؤمن را نقد پذیر، و رفیق شفیق را ناقدی حاذق و صادق می خواند. مؤمن را آیینة مؤمن می خواند؛ چراکه عیب های او را بدون کاستی به او می نمایاند. ارتباط و حشر و نشر با پاک سیرتان آدمی را به تفکر وامی دارد و افق های جدیدی به رویش میگشاید. چه بسا جهان بینی و ایده آلهای وی را نیز تغییر دهد.
اگر تربیت اسلامی به طور صحیح انجام شود خصایص و رفتارهای نیکو چنان در فرد تثبیت می شود که او را در شرایط مختلف از تزلزل رفتاری باز می دارد و از اختلالات روانی ناشی از عدم ثبات رفتاری حفظ می کند. اسلام بر استمرار و تعمیق رفتار تا درونی سازی و حصول رفتارهای تثبیت شده و عادات سلوکی مثبت تأکید دارد. بدین سان، پای بندی به آموزه های عملی دین، از دو زاویه به بهداشت روان مدد می رساند: از یک سو، آدمی را از تثبیت عادات منفی و رفتارهای متعارض مصون می دارد و از سوی دیگر، او را به تحقق شیوه های سلوکی سازنده و کمال بخش در زندگی و درونی سازی آنها هدایت می کند. اسلام در تعلیم و تربیت دینی روش سطحی و زودگذر را نمی پسندد، بلکه بر استمرار و تعمیق آن تأکید دارد. استمرار عمل، آموزه های رفتاری را در ذهن و ضمیر جای گیر، و به عادات سلوکی تبدیل می کند و به درونی سازی آنها می انجامد. بدین روی، اسلام بر توجه به تعلیم و تربیت از دوران کودکی تأکید دارد که با آموزش مناسب و نظارت مستمر بر اجرا به ثمر می نشیند. اگر اسلام خواندن نماز و رعایت آداب رفتاری را از دوران کودکی توصیه میکند و به بعد از بلوغ وانمی گذارد، بلکه در سرتاسر عمر میگستراند و بر دوران اولیة رشد تأکید مضاعفی دارد و اگر رعایت اصول و گامهای تربیتی را از آغاز طفولیت به تناسب رشد سنی و عقلی به والدین توصیه میکند، همه و همه اموری هستند که رعایت آنها به عبور از برون به درون، از سطح به عمق و از رفتار پراکنده به عادات نهادینه شده می انجامد. بر اساس آموزه های اسلام، آموزش باید تا زمان اقناع فکری، و تربیت تا نیل به تثبیت قلبی و درونی سازی آموزهها ادامه یابد. اصل استمرار، شیوة نزول وحی و سبک آموزگاران الهی بوده است:
وَ لَقَدْ وَصلْنَا لهَُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ؛ و به تحقیق که ما قرآن را پیوسته فرستادیم، باشد که متذکر شوند.
قَالَ رَب إِنی دَعَوْت قَوْمِی لَیْلاً وَ نَهَاراً؛ گفت: پروردگارا! من قوم خود را شب و روز دعوت کردم.
توبه
یکی از عوامل غم و نگرانی، گذشته تاریک زندگی، لغزش ها، کوتاهی ها و خطاهایی است که ذهن آدمی را سخت به خود مشغول می دارد و استمرار آن اضطراب را بر روان حاکم می کند و از حرکت باز می دارد. پشیمانی شدید از گذشته و احساس بن بست برای جبران و بازگشت، درد جانکاهی است که آدمی در تنور آن می سوزد. اسلام این عامل اضطراب را از زندگی مؤمن کنار می زند و به او مدد می رساند تا از سویی، با تقویت اراده، از خطا بپرهیزد و کمتر در آتش ندامت بسوزد، و از سوی دیگر، در صورت ارتکاب خطا، با ساز و کار توبه خود را از تنش درونی برهاند، خطا را جبران کند و بدون احساس یأس، خویشتن را از آثار شومش مصون دارد.
مؤمن با توبه و توجه به خدای غفار و رحیم خود را از عذاب درونی خطا می رهاند و به آرامش می رسد. او مطمئن است که اگر عذر تقصیر به پیشگاهش برد، از گذشته عذرخواهی کند و در مقام جبران برآید، خدا نیز از او درمی گذرد. او خدایی دارد که مهربانی نسبت به بندگان را بر خود واجب کرده است و بسیاری از جرایمشان را نادیده می گیرد.
توبه، هرچند مستمر باشد، نه اضطراب زا، بلکه فرح بخش و تنش زداست؛ زیرا مؤمن با این عمل خود را محبوب خدا می سازد.
پشیمانی کمتر از گذشته
مؤمنان راستین برخلاف مجرمان خُرد و کلان که غالباً دیر یا زود پشیمان می شوند، عاری از بسیاری خطاها یا دارای کاستی کمتری نسبت به آنها هستند، از این رو، در طول حیات خود کمتر نادم می شوند. در نتیجه، از رنج ندامت خطاکاران در امانند و قلب آرام و دل شادی دارند. در پایان عمر نیز با نفسی کمال یافته و با مسرت تمام از مسیر طی شده، راهی کوی دوست میشوند و ندای بدرقه معشوق را می شنوند که:
یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً، فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی؛ ای نفس مطمئنه! خشنود و خداپسند به سوی پروردگارت بازگرد و در میان بندگان من درآی و در بهشت من داخل شو.
تقویت اراده ترک خطا
یکی از گام ها به سوی بهداشت روان برخورداری از اراده ای قوی برای ترک خطاست. فقدان این ابزار به پایمالی اخلاق و وجدان، و قرار گرفتن در دام رذایل و مفاسد می انجامد و سلامت روان را به خطر می افکند. دین به شیوه های متعددی اراده را تقویت می کند و از آسیب های ضعف آن مصون می دارد. از میان عوامل مختلف مؤثر در تقویت اراده که ضمن عمل به آموزه های اسلام حاصل می شود، به سه عامل (عبادت، عشق الهی، احساس حضور خدا) اشاره می کنیم. برخی از دیگر عوامل آن مانند اعتماد به نفس، تکرار و تلقین، و معرفت برتر در بخش های دیگر مورد بحث قرار گرفت. به علاوه، عواملی که ضمن سخن از ساز و کار دین برای هدایت امیال و گرایش ها بیان شد نیز در تقویت اراده مؤثر است.
عبادت: قرآن به نقش عبادت در تقویت اراده و خویشتن داری اشاره دارد:
یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ؛ ای
مردم، پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما و پیشینیان را آفرید، تا پرهیزگار شوید.
این آیه به تأثیر عبادت در رشد تقوا که خویشتن داری و مهار نفس از زشتی هاست، اشاره دارد. در برخی آیات دیگر، این اثر به مصادیق عبادات نسبت داده شده است. برای مثال، قرآن اثر روزة ماه رمضان را تزکیه نفس و تقوا پیشگی قلمداد میکند، چنان که میفرماید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمْ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، روزه بر شما، بسان افراد قبل از شما، واجب شده است، شاید تقوا پیشه سازید.
انسان مؤمن ضمن روزه گرفتن با بسیاری از خواهش های نفسانی مانند گرسنگی، تشنگی، و لذات جنسی مبارزه می کند و در طول یک ماه بر این مبارزه مستمر می ماند. اگر روزه های مستحب نیز بر آن افزوده شود این عمل بارها در طول سال تکرار می شود. نقش روزه در تقویت اراده و مهار مفاسد اخلاقی با تحقیقاتی که حاکی از کاهش شدید میزان جرایم در این ماه است، تأیید شده است. مؤمن دست کم سالی یک بار به این میدان نفس ستیزی وارد می شود و ارادة ترک گناه را در خود تقویت می کند.
در برخی از آیات، خداوند اثر اقامة نماز را زدودن زشتیها و انحرافات اخلاقی و اجتماعی ذکر کرده است.
َأَقِمْ الصَّلاَةَ إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنْ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ؛ نماز را به پای دار. به درستی که نماز آدمی را از ارتکاب فحشا و منکر باز می دارد و ذکر خدا بزرگ تر است.
نمازِ با توجه نیز به تقویت ارادة ترک مفاسد اخلاقی کمک می کند؛ چراکه نمازگزار روزانه حداقل ضمن 17 رکعت نماز در اوقات متعدد، سایر کارهای خویش را رها می سازد و به بازنگری نفس خویش می پردازد. او نماز را بر سایر امور مقدم می دارد. از این رو، روز و شب خود با نماز می آغازد، و در میان هر یک نیز نماز را جای می دهد. او ضمن این پیوند الهی، خطاهای گذشته را مرور می کند، به جایگاه خود در هستی و در ارتباط با خدا واقف می شود، ضوابط اخلاقی را به خود یادآوری می کند و از خدا برای قرار گرفتن در مسیر او و رعایت ضوابط مدد می جوید.
عشق الهی: عشق الهی سلاح برنده ای است که در تقویت اراده برای کارزار نفس با مفاسد اخلاقی بسیار مؤثر است. عشق، هم توانایی تولید انرژی برای حرکت به سوی معشوق را دارد و هم توان مهار هیجانات معارض و رفع موانع را به فرد می دهد. این امر حتی در مورد حیوانات نیز صادق است. برای مثال، شما هرگز نمی توانید کبوتر و یا مرغ خانگی را به راحتی در نقطة ثابتی نگه دارید، اما همین پرنده به عشق نوزاد خود حدود 20 روز در نقطه ای ثابت (روی تخم) قرار می گیرد و از لذت حرکت و پرواز خود را محروم می سازد.
عشق پاک با ایجاد اصطکاک و احساس تعارض درونی میان امیال الهی و مادی، اراده مقاومت در برابر خطا را تقویت و از سقوط در رذایل جلوگیری می کند. عشق قرص نیروزایی است که به زوال کامل یا کاهش فاحش خستگی در مسیر وصول به مقصود می انجامد. محبت چنان بر اراده تأثیرگذار است که حتی گناه کاران لاابالی را نیز از خطا مصون می دارد، چنان که بسیاری از این افراد در ایام محرم به عشق امام حسین? و حضرت ابوالفضل? از خلاف های متعارف خود تاحدی دست می کشند؛ شراب نمی نوشند، دزدی و دروغ را رها می کنند، از ظلم به دیگران و سلب آسایش روان آنها خود را باز می دارند، به نماز می ایستند و به درگاه حق ناله می زنند و از مردان حق مدد می جویند، آماده شنیدن توصیه های سالار و علمدار کربلا هستند، بلکه برخی از آنان چنان در این ایام منقلب می شوند که یکسره تغییر شخصیت می دهند و اراده ای قوی برای آغاز راه جدید و استمرار بر آن به دست می آورند. محبت، ارادة آدمی را برای انجام کارهای شاق و قربانی مال و جان تقویت می کند، چنان که بسیاری در محرم میلیون ها تومان برای سالار شهیدان و علمدار کربلا هزینه می کنند. دلاوری های رزمندگان اسلام در جبهه ها نیز مولود عشق حسینی بود.
احساس حضور: یکی از عوامل تبعیت از خواهش های نفسانی و ضعف اراده برای ترک خطا و پیروی از خدا، عدم احساس حضور خدا در صحنه زندگی است. برای مثال، کودک یا نوجوان در حضور والدین یا معلم از ارتکاب بسیاری از خطاها اجتناب می کند و ارادة قوی تری برای ترک آنها دارد، اما در غیاب آنها چنین نیست و به اقدامات ناشایست دست می زند. به همین دلیل است که برخی از جوانان و بزرگ سالان نیز اراده مهار نفس در تنهایی و خلوت را ندارند. اگر در چنین موقعیتی قرار گیرند دچار لغزش می شوند، اما همین افراد در حضور دیگران همان لغزش ها را مرتکب نمی شوند. از جمله عواملی که روان شناسان در باب عوامل و زمینه های روانی احساس شرم و خجالت در بزرگ سالان ذکر کرده اند احساس حضور و نزدیکی موجود ذی شعور و عاقل است. اگر انسان کار ناپسندی را در حضور دیگری انجام دهد احساس شرم می کند.
یکی از ساز و کارهای تقویت ارادة ترک خطا در اسلام، رشد فزاینده احساس حضور خدا و امام زمان? و نظارت آنها بر اعمال است. تلاوت مکرر و مدبّرانه قرآن بذر حضور خدا را شکوفا می سازد و از خشک شدن آن ممانعت می کند. امام صادق? در روایتی با اشاره به همین نکته می فرماید: «از خداوند شرم کن به دلیل نزدیکی او به تو.» انسان مؤمن به دلیل همین احساس شرم از هر گونه رفتار ناپسند اجتناب می نماید.
نتیجه
در ادامة بیان راه کارهای دین برای نیل به بهداشت روان، عوامل رفع اضطراب و آرامش روان بیان گردید و در این خصوص به راه کارهای گرایشی و کنشی اشاره شد. طی مباحث این بخش روشن گردید که اسلام، ساز و کارهای متعددی برای جهت دهی گرایش ها، تثبیت آنها و سامان دهی رفتار دارد و در نتیجه، به بهداشت روان کمک می کند. این دین خاتم به تأثیر کلیدی امیال در رفع اضطراب توجه ویژه دارد و با عرضة عشق برتر و پایدارتر، تقویت ترس از گناه و عشق به تقرب به خدا در دل ها، تقویت یاد خدا در دل ها، یاد مرگ، تولّی و تبرّی، و تأکید بر معاشرت، همراهی و همنشینی با اهل معرفت و عباد خالص، و اجتناب از همنشینی و رفاقت با غافلان بی عقل، و عاصیان بی شرم، و توصیه به پیوند با مستمندان، و نیز تلقین، شنیدن موعظه از گذر منبعی متعظ، مطمئن و مقدس، و قرائت نیکوی قرآن، گامی فراسوی این هدف برمی دارد. همچنین اسلام سطح تعلقات دنیوی را کاهش داده، اراده ترک خطا را تقویت می کند و مانع اندوه های متعارف بر گذشته می شود. بر خلاف اندوه های دنیوی، نوع پشیمانی بر گذشته، که اسلام در پی دارد، احساس بن بست به آدمی نمی دهد، بلکه همراه با دریچة گشودة دریافت پاداش در قبال خود اندوه و روزنة امید به رشد و قرب الهی است.
- ـ قرآن کريم.
- ـ نهج البلاغه.
- ـ ساجدي، ابوالفضل و ديگران، روانشناسي رشد، تهران، سازمان سمت، ج1، 1374.
- ـ کليني، محمد بن يعقوب، اصول کافي، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1365.
- ـ ديلمي، حسن بن ابي الحسن، ارشادالقلوب، انتشارات شريف رضي، 1412 ق.
- ـ حسن ابن شعبه حراني، تحف العقول، قم، جامعه مدرسين، 1404 ق.
- ـ فروم، اريك، هنر عشق ورزيدن، ترجمة پوري سلطاني، ص154 و 155
- ـ فروغي، محمدعلي، سير حکمت در اروپا، ج 1، ص 57 و 58.
- ـ شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، قم، موسسه آلالبيت، 1409 ق
- ـ شيخ صدوق، علل الشرائع، قم، مکتبة الداوري، [بيتا].
- ـ طباطبايي، سيدمحمدحسين، ترجمه تفسير الميزان، ترجمه سيدمحمدباقر موسوي همداني، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چ 5، 1374.
- ـ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، موسسه الوفاء، 1404 ق
- ـ محدث نوري، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آلالبيت، 1408 ق.