رابطه بین پایبندی مذهبی و بخشش با کیفیت روابط زوجین و خانواده همسر در زنان
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
«مذهب» و «معنويت»، يکي از مهمترين عواملي است که به تجارب، رفتار و ارزشهاي انسان معنا و ساختار ميبخشد. دين نظام اعتقادي سازمانيافتهاي است که با مجموعهاي از آيينها و اعمال تعريف شده، تعيين کننده شيوه پاسخدهي افراد به تجارب زندگي است (زولينگ (Zulling) و همکاران، 2006) و دينداري، اهتمام ديني است به نحوي که نگرش، گرايش و کنشهاي فرد را متأثر سازد (شجاعيزند، 1384). دين شامل جنبههاي مختلف زندگي انسان است و در هر مورد، راهکارها و توصيههاي فراواني براي هرچه بهتر و سالمتر زيستن انسان ارائه ميدهد. يکي از مواردي که در اديان مختلف شديداً مورد توجه قرار گرفته است، روابط بين فردي، بخصوص روابط خانوادگي است. اغلب اديان، رهنمودهايي دربارة شيوهاي که اعضاي خانواده، بايد با يکديگر رفتار کنند، ارائه کردهاند که روابط و ساختارهاي خانواده را تعديل ميکند. تحقيقات نشان ميدهد که خانواده و دين بر يکديگر تأثير ميگذارند و شواهد تجربي نيز حاکي از اين است که دين نقش بارزي در روابط خانوادگي بازي ميکند (ماهوني (Mahoney) و همکاران، 2001).
پژوهش کولدول (Coldwell) (1995، ص245) نشان داد که انجام فريضههاي ديني منجر به افزايش سطح کارکرد خانواده ميگردد. يافتههاي وي حاکي از اين بود که دين بر بُعد انسجام که يکي از کارکردهاي خانواده ميباشد، تأثير ميگذارد. نتايج پژوهش عبداللهپور و همکاران (1388) نيز نشان داد که دخالت دادن دين در تصميمها و انتخابها، در کارکرد خانواده تأثير دارد.
بدينترتيب، بسياري از توصيههاي دين اسلام در باب حفظ روابط خانوادگي و اصول و قواعد اين ارتباطات، به افراد کمک ميکند تا روابط خانوادگي بهتري داشته باشند. ازآنجاييکه با ازدواج هر فرد، خانواده همسر او نيز در زمره خويشاوندان وي قرار ميگيرند، تأکيدات دين اسلام در خصوص ارتباط با خويشاوندان شامل حال خانواده همسر افراد هم خواهد شد. فرد موظف است تمام اصول اخلاقي و مذهبي را که در مورد خانواده خود رعايت ميکند، در مورد خانواده همسرش نيز رعايت کند. در اين زمينه، يکي از اموري که در دين اسلام بسيار مورد تأکيد قرار گرفته است، صله رحم و ملاقات با خويشاوندان و دلجويي از آنهاست. در اين ميان، رسيدگي و احترام به والدين از اهميت ويژهاي برخوردار است. به گونهاي که خداي متعال، پس از ذکر توحيد به احسان والدين توصيه نموده، و ميفرمايد: «خداي تو فرمان داده است که جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيکي کنيد» (اسرا: 23). همچنين در باب ارتباط با خويشاوندان خداي متعال ميفرمايد: «از خدايي که همديگر را به او قسم ميدهيد بپرهيزيد و خويشاوندان خود را رعايت کنيد؛ زيرا خداوند عالم مراقب اعمال شما است» (نساء: 1).
علاوه بر اين بسياري از آموزههاي اخلاقي اسلام در زمينه رفتارهاي فردي و ميانفردي ميتواند در بهبود روابط خانوادگي و همچنين روابط زوجين و خانواده همسر مؤثر باشد. در اينجا به بعضي از اين موارد اشاره ميشود. انسان متدين آنچه را از ديگران انتظار دارد خودش عمل ميکند (بقره: 44)، به نحوه مؤثر ارتباط برقرار ميکند و شنونده فعال است (زمر: 18)، مردم آزار و ضداجتماعي نيست و از خشونت پرهيز ميکند (احزاب: 58)، ميتواند از بدي ديگران درگذرد و حتي در مقابل آن نيکي کند (آلعمران: 134)، سخن نيك و رفتار نيكو دارد، اهل احسان به خانواده است که اين احسان در سه شاخه والدين، همسر و فرزندان قرار ميگيرد و احسان به والدين، مهمترين عنصر است (بقره: 83). رعايت موارد ياد شده موجب ميشود زوجين و خانواده همسر بتوانند در سايه رعايت اصول اخلاقي، که مورد تأکيد دين اسلام است، از روابط خانوادگي بهتري برخوردار شوند.
روابط مطلوب بين زوجين و خانواده همسر به حفظ بهداشت رواني، وجود تنوع در زندگي، رشد و بالندگي اجتماعي، برخورداري از حمايتهاي خويشاوندان، سبکباري، امنيت خاطر، بهرهمندي از تجربه بزرگترها و ايجاد تعادل در خانواده بيانجامد. اما گاه بروز مشکلات و مسائل گوناگوني نظير مداخلهها، حسادتها، خود خواهيها، سخنچينيها و بدگوييها، زخم زبانها، حرمت شکنيها، توقع بيش از اندازه از عروس يا داماد موجب تيرگي اين روابط ميشود (ايماني، 1388، ص25). همه اين امور، از بيتوجهي به آموزههاي ديني در خصوص روابط خانوادگي نشأت ميگيرد.
هر ارتباطي ممکن است در بلندمدت با مشکلات و مسائلي روبرو شود که سلامت آن، ارتباط را دچار اختلال کند و روابط زوجين و خانواده همسر نيز از اين امر مبرا نيست. ازاينرو، برخورد مناسب با آسيبها و اشتباههاي اجتنابناپذيري که موجب تيرگي اين روابط ميشود، از اهميت ويژهاي برخوردار است. در اين ميان، بخشش واکنشي است که اجازه ميدهد، با وجود اشتباهها، خيانتها يا شکستها رابطه ادامه يابد (فينچام (Fincham)، 2000). بررسي نتايج تحقيقات انجام شده، نشان داده است که بخشش ميتواند تأثير بسزايي در بهبود روابط و افزايش عملکرد خانواده داشته باشد. فينچيم (2000)، در مطالعه خود که در مورد رابطه بين بخشش و رضايت از روابط بود، نشان داد که بخشش به بهبود کيفيت روابط ميانجامد. همچنين مطالعه خداياريفرد و همکاران (1386)، حاکي از اين بود که عفو و بخشش ميتواند روابط خانوادگي افراد را بهبود بخشد.
بخشش فرايند گذشتن از خطاي ديگران است که با انگيزه آرامش دروني يا بهبود روابط با خاطي و يا به منظور انجام رفتاري ارزشي صورت ميگيرد و داراي پيامدهايي همچون رهايي از احساس منفي نسبت به فرد خطاکار، غلبه بر رنجش، پرهيز از عصبانيت، دوري، جدايي و انتقام نسبت به فرد خطاکار است (اينرايت (Enright)، 1998، ص46).
رويکرد ورثينگتون، بخشش را به عنوان جابجايي هيجاناتي نظير تنفر، تلخي، کينه، دشمني، خشم و ترس با هيجانات مثبت نظير عشق، همدلي، شفقت يا همدردي تعريف ميکند (ويد (Wade) و همکاران، 2009). رويکرد راي، بخشش را به عنوان رها کردن عواطف منفي (نظير دشمني)، شناختهاي منفي (نظير افکار مربوط به انتقام) و رفتارهاي منفي (نظير پرخاشگري کلامي) در پاسخ به بيعدالتي ادراک شده، تعريف ميکند (راي (Rye) و همکاران، 2005).
هنگامي که افراد ميبخشند، تأييد ميکنند که خطايي رخ داده است. سپس، با پردازش شناختي، عاطفي يا رفتاري، به ارزيابي مجدد از خطا و خطاکار ميپردازند؛ يعني فرد بخشنده با ارزيابي مجدد، فرد خطاکار را به شيوه جديدي مورد قضاوت قرار ميدهد (تامپسون (Thompson) و همکاران، 2005). طبق تحقيق کارمانس و وانلانگ (Karremans & Van Lange) (2004)، بخشش با تعاملهاي مثبت ميان بخشنده و خطاکار، پس از رخداد خطا، ارتباط مثبت دارد. بخشش از چرخههاي تعامل منفي در رابطه جلوگيري ميکند و اين امکان را فراهم ميآورد که رابطه ادامه يابد و پس از تهديدها، دوباره صميميت ايجاد گردد. بدينترتيب، بخشش ابزاري است براي حفظ روابط پايدار و درازمدت (ريپلي و ورثينگتون (Riply & Worthington)، 2002).
پژوهشهاي متعددي به بررسي تأثير دين و دينداري بر جنبههاي شناختي، رواني، اجتماعي، سياسي و فرهنگي زندگي افراد پرداختهاند. نتايج اغلب آنها، حاکي از تأثير مثبت دينداري بر بهداشت رواني و جسماني است. اما با وجود توصيههاي مؤکد دين اسلام، به حفظ پيوندهاي خانوادگي و نقش آن در سلامت روحي و رواني اعضاي خانواده و وجود پژوهشهاي فراوان در زمينه رابطه دينداري و زندگي فردي و اجتماعي افراد، تأثير و نقش دين در کيفيت روابط زوجين و خانواده همسر، تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است. با توجه به نقش روابط زوجين و خانواده همسر بر سلامت روح و جسم زوجين، خانوادهها و فرزندانشان، شناسايي عواملي که بر اين روابط تأثيرگذار هستند، اهميت ويژهاي پيدا ميکند.
در اين تحقيق سعي شده است از بين عوامل احتمالي فراواني که ميتوانند رابطه زوجين و خانواده همسر را تحتالشعاع قرار دهد، رابطه بين پايبندي مذهبي و بخشش با کيفيت روابط زوجين و خانواده همسر مورد بررسي قرار گيرد. در اين زمينه، به سؤالات پژوهشي زير پاسخ داده شود:
1. آيا بين پايبندي مذهبي و کيفيت روابط زوجين و خانواده همسر در زنان، رابطه وجود دارد؟
2. آيا بين بخشش و کيفيت روابط زوجين و خانواده همسر در زنان، رابطه وجود دارد؟
3. آيا پايبندي مذهبي توانايي تبيين کيفيت رابطه زوجين و خانواده همسر در زنان را دارد؟
4. آيا بخشش توانايي تبيين کيفيت رابطه زوجين و خانواده همسر در زنان را دارد؟
روش پژوهش
با توجه به اينکه هدف اين پژوهش، بررسي رابطه بين پايبندي مذهبي و بخشش، با کيفيت روابط زوجين و خانواده همسر در زنان است، از روش همبستگي استفاده شده است. جامعه آماري پژوهش، شامل کليه زنان متأهل و مسلمان شهر اصفهان در پاييز 1392 بود که در محدوده سني 23 تا 50 سال قرار داشتند و حداقل دو سال از ازدواج آنها گذشته بود. والدين همسرشان در قيد حيات و ساکن شهر اصفهان بودند. در اين تحقيق، از روش نمونهگيري تصادفي چندمرحلهاي استفاده شد. بدينترتيب، ابتدا شهر اصفهان از لحاظ جغرافيايي به چهار منطقه شمال، جنوب، شرق و غرب تقسيم شد. سپس، از بين فرهنگسراها و مناطق تفريحي هر منطقه، دو مرکز فرهنگي- تفريحي به صورت تصادفي انتخاب و پس از ارائه توضيحات لازم براي شرکتکنندگان و جلب همکاري آنان، پرسشنامهها توسط 384 نفر تکميل شد. پس از کنار گذاشتن پرسشنامههاي ناقص، دادههاي 372 پرسشنامه مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. ميانگين سني شرکتکنندگان 26/32 و متوسط تحصيلات آنها معادل 62/13 سال، محاسبه شد.
ابزار پژوهش
پرسشنامه پايبندي مذهبي: اين ابزار يک مقياس خودگزارشي 60 گويهاي است که به منظور سنجش ميزان گرايش مذهبي اسلامي افراد توسط جانبزرگي (1388) ساخت و اعتباريابي شده است. پاسخها در اين مقياس، براساس طيف ليکرت چهارگزينهاي محاسبه ميشود. اين ابزار شامل 3 خردهمقياس است که عبارتند از: پايبندي مذهبي، ناپايبندي مذهبي، دوسوگرايي مذهبي. همساني دروني براي کل مقياس برابر 81/0 و براي خردهمقياسها از 69/0 تا 88/0 گزارش شده است. همبستگي مقياس کل با پرسشنامه جهتگيري مذهبي آلپورت 47/0 گزارش شده است.
پرسشنامه بخشش انرايت: براي سنجش ميزان بخشش از پرسشنامه بخشش انرايت و گروه مطالعات تکامل انساني (1997) بهره گرفته شده است. شکل اوليه اين پرسشنامه، 158 سؤالي بود که از سه بعد شناختي، رفتاري و عاطفي تشکيل ميشد. دليل طولاني بودن آن، اين پرسشنامه توسط انرايت و همکارانش خلاصه گرديد. سؤالات آن به 66 کاهش يافت. نتايج نشان داد که پرسشنامه 66 سؤالي از همساني دروني بالا (98/0) و روايي مناسب (همبستگي با سؤال ملاک در حدود 62/0) برخوردار بوده است. تعداد سؤالات اين پرسشنامه، پس از ترجمه و انتطباق آن با فرهنگ ايراني، به دليل تکراري بودن و همبستگي پايين برخي از سؤالات با کل پرسشنامه، به 60 سؤال کاهش يافت. نمرهگذاري پرسشنامه، براساس مقياس 6 درجهاي ليکرت از کاملاً مخالفم تا کاملاً موافقم امتيازبندي ميشوند. پرسشنامه 60 سؤالي انطباق يافته نيز پس از حذف سؤالات، از روايي (روايي ملاک آن در حدود 62/0 برآورد شده است) و همساني دروني مناسب (در حدود 96/0) برخوردار بوده است (غباريبناب و همکاران، 1380، ص130).
پرسشنامه محقق ساخته کيفيت روابط زوجين و خانواده همسر: اين ابزار، يک پرسشنامه خودگزارشي 32 گويهاي است که براي بررسي چگونگي روابط زوجين و خانواده همسر، در جامعه ايراني توسط محقق در سال 1392 ساخته شده است. اين ابزار، شامل دو خردهمقياس است که عبارتند از: 1. روابط مطلوب زوجين و خانواده همسر؛ 2. روابط نامطلوب زوجين و خانواده همسر که هر يک شامل 16 گويه هستند و براساس طيف ليکرت 5 درجهاي نمرهگذاري ميشوند. براي بررسي روايي محتوايي اين ابزار، پس از طرح سؤالات، پرسشنامه ابتدايي در اختيار پنج نفر از صاحبنظران حيطه مشاوره خانواده قرار گرفت. پس از انجام اصلاحات لازم، براي بررسي پايايي و روايي، پرسشنامه مقدماتي بر روي گروهي متشکل از 50 نفر اجرا شد. پايايي اين پرسشنامه به روش ضريب آلفاى كرونباخ براي خردهمقياس روابط مطلوب زوجين و خانواده همسر و خردهمقياس روابط نامطلوب زوجين و خانواده همسر بهترتيب، معادل 92/0 و 89/0 محاسبه شد.
روش تجزيه و تحليل دادهها
دادههاي به دست آمده با استفاده از نرمافزار SPSS18 و روشهاي آمار توصيفي (ميانگين و انحراف معيار) و نيز تحليلهاي همبستگي و رگرسيون گام به گام مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند.
يافتههاي پژوهش
براي پاسخ به سؤال اول و دوم پژوهش و بررسي رابطه بين پايبندي مذهبي و بخشش، با کيفيت روابط زوجين و خانواده همسر در زنان از تحليل همبستگي پيرسون استفاده شد. نتايج آن در جدول شماره 1 ارائه شده است.
جدول 1. همبستگي بين پايبندي مذهبي و بخشش با کيفيت روابط زوجين و خانواده همسر در زنان
M SD 1 2 3 4 5 6 7 8 9
1. پايبندي مذهبي 87/36 54/10 1
2. ناپايبندي مذهبي 98/27 58/8 **81/0- 1
3. دوسوگرايي مذهبي 89/32 59/11 **48/0- **33/0 1
4. بخشش رفتاري 13/87 07/10 **32/0 **22/0- **16/0 1
5. بخشش عاطفي 94/79 76/8 **23/0 **12/0- 09/0 **61/0 1
6. بخشش شناختي 87/81 47/9 **21/0 **23/0- *11/0 **72/0 **67/0 1
7. بخشش کل 70/245 38/47 **35/0 **24/0- **14/0 **93/0 **90/0 **85/0 1
8. روابط مطلوب زوجين و خانواده همسر 76/42 86/9 **34/0 **32/0- **21/0- **33/0 **27/0 **30/0 **31/0 1
9. روابط نامطلوب زوجين و خانواده همسر 65/40 45/11 **31/0- **33/0 **19/0 **34/0- **24/0- **29/0- **30/0- **78/0- 1
** معنيداري در سطح 01/0* معنيداري در سطح 05/0
همانطور که ملاحظه ميشود، بين پايبندي مذهبي با روابط مطلوب زوجين و خانواده همسر، همبستگي مثبت و بين پايبندي مذهبي و روابط نامطلوب زوجين و خانواده همسر همبستگي منفي در سطح 01/0 وجود دارد. همچنين بين عدم پايبندي مذهبي و روابط مطلوب زوجين و خانواده همسر همبستگي منفي و بين عدم پايبندي مذهبي با روابط نامطلوب زوجين و خانواده همسر، همبستگي منفي در سطح 01/0 وجود دارد. همچنين نتايج نشان داد، دوسوگرايي مذهبي با روابط مطلوب زوجين و خانواده همسر، همبستگي منفي و با روابط نامطلوب زوجين و خانواده همسر در سطح 01/0 همبستگي مثبت دارد.
نتايج بررسي همبستگي بخشش با کيفيت روابط زوجين و خانواده همسر نشان داد که بخشش و مؤلفههاي آن، با روابط مطلوب زوجين و خانواده همسر همبستگي مثبت و با روابط نامطلوب زوجين و خانواده همسر در سطح 01/0 همبستگي منفي دارد. براي پيشبيني کيفيت ارتباط زوجين و خانواده همسر در زنان، براساس پايبندي مذهبي و بخشش از تحليل رگرسيون گام به گام استفاده شد. نتايج آن در جدول شماره 2 ارائه شده است.
جدول 2. نتايج تحليل رگرسيون گام به گام براي پيشبيني کيفيت روابط زوجين و خانواده همسر توسط پايبندي مذهبي
متغير ملاک R 2R F P گام متغير پيشبين B β t P
روابط مطلوب 47/0 23/0 76/26 001/0 4 پايبندي مذهبي 20/0 29/0 20/4 001/0
بخشش رفتاري 31/0 25/0 45/3 002/0
ناپايبندي مذهبي 24/0- 21/0- 38/3- 001/0
بخشش کل 19/0 17/0 54/2 001/0
روابط نامطلوب 45/0 21/0 85/23 001/0 3 ناپايبندي مذهبي 16/0 30/0 87/4 001/0
بخشش رفتاري 25/0- 26/0- 54/3 001/0
پايبندي مذهبي 24/0- 21/0- 80/2 001/0
نتايج تحليل رگرسيون نشان داد كه خردهمقياسهاي پايبندي مذهبي و بخشش، در مجموع توانايي تبيين 23/0 واريانس روابط مطلوب زوجين و خانواده همسر در زنان را دارا هستند. اين مدل، در چهار گام انجام گرفت. خردهمقياسهاي پايبندي مذهبي، بخشش رفتاري، ناپايبندي مذهبي و بخشش کلي به ترتيب، با ضريب بتاي 28/0، 25/0، 21/0- و 17/0 توانايي پيشبيني روابط مطلوب زوجين و خانواده همسر در زنان را دارا هستند.
همچنين نتايج نشان داد كه خردهمقياسهاي پايبندي مذهبي و بخشش، در مجموع توانايي تبيين 21/0 واريانس روابط مطلوب نامطلوب زوجين و خانواده همسر در زنان را دارا هستند. اين مدل، در 3 گام انجام گرفت و خردهمقياسهاي ناپايبندي مذهبي، بخشش رفتاري، پايبندي مذهبي به ترتيب، با ضريب بتاي 30/0، 26/0- و 21/0- توانايي پيشبيني روابط نامطلوب زوجين و خانواده همسر در زنان را دارا هستند.
بحث و نتيجهگيري
اين تحقيق، با هدف بررسي رابطه بين پايبندي مذهبي و بخشش با کيفيت روابط زوجين و خانواده همسر در زنان انجام شد. نتايج پژوهش نشان داد، روابط مطلوب زوجين و خانواده همسر با پايبندي مذهبي و بخشش همبستگي مثبت و با ناپايبندي مذهبي و دوسوگرايي مذهبي همبستگي منفي دارد. همچنين نتايج نشان داد که روابط نامطلوب زوجين و خانواده همسر، عدم ناپايبندي مذهبي و دوسوگرايي مذهبي همبستگي مثبت و با پايبندي مذهبي و بخشش همبستگي منفي دارد.
نتايج تحليل رگرسيون نشان داد كه پايبندي مذهبي، بخشش رفتاري، ناپايبندي مذهبي و بخشش کلي به ترتيب، توانايي پيشبيني روابط مطلوب زوجين و خانواده همسر را دارا هستند؛ بدين معنا که انتظار ميرود با افزايش پايبندي مذهبي، بخشش رفتاري و بخشش کلي و کاهش عدم پايبندي مذهبي، روابط زوجين و خانواده همسر از مطلوبيت بيشتري برخوردار باشد. همچنين نتايج نشان داد که عدم پايبندي مذهبي، بخشش رفتاري و پايبندي مذهبي توانايي پيشبيني روابط نامطلوب زوجين و خانواده همسر را دارا هستند. بدينترتيب، با افزايش ناپايبندي مذهبي و کاهش بخشش رفتاري و پايبندي مذهبي، انتظار ميرود روابط زوجين و خانواده همسر از مطلوبيت کمتري برخوردار باشد.
در تبيين نتايج به دست آمده ميتوان گفت: پايبندي مذهبي موجب ميشود فرد افکار، اعمال و اميال خود را براساس معيارهاي مذهبي تنظيم کند. در ديدگاه چنين فردي، تمامي تجربيات زندگي روزمره رنگي خدايي ميگيرد و فرد سعي ميکند در همه رويدادهاي زندگي، خداوند را ناظر و شاهد اعمال خود ببيند و بر طبق اصول و موازين دين عمل کند. همين پايبندي به ارزشهاي ديني، موجب سلامت و نشاط روحي و رواني فرد ميشود. نتايج تحقيقات نشان داده است که افراد مذهبي از سبک و شيوه زندگي سالمتر و متعادلتري استفاده نموده و از قابليت سازگاري و کنار آمدن بالاتري برخوردار هستند و در مقايسه با افرادي که از نظر اعتقادات ديني ضعيفتر هستند، احساس آرامش، امنيت و خوشبختي بيشتري مينمايند (نوابخش و پوريوسفي،1385، ص71). مذهب، نه تنها زندگي فردي افراد، بلکه زندگي اجتماعي و خانوادگي آنها را نيز تحت پوشش قرار ميدهد. بهطوريکه بالاترين مراتب رفتارهاي ديني، پس از ايمان به خدا، برقراري روابط خويشاوندي است. آثار و نتايجي چون طولاني شدن عمر، جلوگيري از بروز بلاها و مرگ ناخوشايند، سلامتي بدن، رفع فقر و افزايش روزي، آبادي شهرها، حسن خلق، اصلاح رفتارها و ايجاد آرامش و نشاط را بههمراه خواهد داشت (سالاريفر، 1384، ص32). در نتيجه، جوامع پايبند به اصول اخلاقي و مباني ديني ارزشي، از روابط سالم اجتماعي، چه در سطح خانواده و چه در سطح اجتماع برخوردارند. در ميان آنها صلح، صفا، اعتماد و علاقه، احترام و ادب و اخلاق حکمفرماست و کانون خانواده بسيار گرم و صميمي است (ابراهيمزاده آملي، 1384). همچنين با توجه به توصيههاي فراوان دين اسلام بر خوش خلقي، پرهيز از خشونت، مهرباني و خيرخواهي، نوع دوستي، پرهيز از ظن و گمانهاي بيهوده، پرهيز از حسادت و بغض و کينه نسبت به يکديگر، افزايش صبر و تحمل و احترام به روابط خويشاوندي و حفظ پيوندهاي خانوادگي، پايبندي به ارزشهاي مذهبي، از بروز بسياري از آسيبهاي که در روابط خانوادگي اختلال ايجاد ميکند و موجب تيرگي روابط ميشود، پيشگيري ميکند و موجب ميشود زوجين و خانواده همسر بتوانند از روابط بهتر و سالمتري برخوردار شوند. اين نتايج، با نتايج تحقيقات کولدول (1995)، عبداللهپور و همکاران (1388) و خداياريفرد و همکاران (1386) هماهنگي دارد.
عدم پايبندي مذهبي و عدم تعهد نسبت به معيارها، ارزشها و قيودات ديني و مذهبي موجب ميشود فرد، خود و اميالش را راهنماي افکار، اعمال و رفتار خود ميسازد. وقتي پايبندي مذهبي ضعيف باشد، يا وجود نداشته باشد، در شرايط بحراني، که منافع فرد به خطر ميافتد، ارزشها و معيارهاي اخلاقي نيز کارايي خود را از دست ميدهند. فرد ممکن است براي حفظ منافع خود، دست به هر عمل غيرخدايي و غيراخلاقي بزند. در روابط زوجين و خانواده همسر نيز وضع به همين صورت است. عدم پايبندي مذهبي، خودخواهي، حسادت، غرور، تکبر، خودپسندي، بدرفتاريها، بدخلقي، سوءظنها، بدزباني، بدبيني، سودجوييها، منفعتطلبي و بيتفاوتي نسبت به اعضاي خانواده و زير پا گذاشتن پيوندها و ارزشهاي خانوادگي، براي رسيدن به منافع شخصي موجب از هم پاشيدن روابط زوجين و خانواده همسر، بي احتراميها و قطع ارتباطها ميشود. اين قطع ارتباط، نتايجي چون افزايش نگراني در خانواده همسران، محروميت از حمايتهاي عاطفي و اجتماعي خانواده همسر، انزوا، افسردگي، اضطراب و نااميدي، نقصان در تربيت اجتماعي و عاطفي فرزندان، پيدايش احساس بدبيني در همسر و فرزندان را بهدنبال خواهد داشت که سلامت روحي، رواني و جسماني فرد را به خطر مياندازد.
دوسوگرايي مذهبي و ترديد مذهبي موجب عدم هماهنگي کردار و گفتار، سردرگمي و نگراني فرد ميشود. تحمل او را در برابر مشکلات کم ميکند. چنين فردي احساس خوبي نسبت به خود و رابطه خود با خدا ندارد، از اعمال مذهبي خود ناراضي است. تنها هنگام سختيها به خدا پناه ميبرد و ميزان ناهشياري يا غفلت او زياد است (جانبزرگي، 1388). فرد داراي دوسوگرايي مذهبي، در همه شرايط و رويدادها يکسان برخورد نميکند. گاهي بي توجه به مذهب و شعائر ديني و گاه بر طبق موازين ديني رفتار ميکند. اين پايبندي گاه و بيگاه به مذهب، ميتواند قلمروهاي مختلف زندگي او از جمله روابط خانوادگياش را تحت تأثير قرار دهد. چنين فردي، گاه بر طبق موازين دين در مقابل ديگران مهربان و صبور است و گاه بيطاقت و پريشان است و اين طرز برخورد، ميتواند در روابط فرد با اعضاي خانواده خود و خانواده همسرش اختلال ايجاد کند و موجب بروز اختلال در روابط زوجين و خانواده همسر گردد.
عفو و بخشش، يکي از امور مورد تأكيد دين اسلام است. افرادي که در مقابل خطاي ديگران بخشش و گذشت بيشتري نشان ميدهند، از ارتباطات اجتماعي و خانوادگي سالمتري برخوردار هستند و روابطشان استحکام بيشتري دارد. طبق نتايج تحقيق، زناني که کمتر به نشخوار فکري در مورد خطاهاي خانواده همسرشان ميپردازند، احساسات کينهتوزانه خود نسبت به آنها را کنترل ميکنند و به فکر انتقامجويي و دشمني با خانواده همسرشان نيستند، روابط مطلوبتري با خانواده همسرشان دارند. اين روابط مطلوب، مسلماً رابطه زنان با همسرشان و فرزندانشان را نيز تحت تأثير قرار ميدهد. اين نتايج به دست آمده، با نتايج تحقيق ريپلي و ورثينگتون (2002)، فينچيم (2000)، کارمانس و وانلانگ (2004)، تاباک و همکاران (2012) و خداياريفرد و همکاران (1386) هماهنگ است.
اين پژوهش، با محدوديتهايي روبرو بود که ميتواند تعميم نتايج را با مشکل مواجه سازد. از جمله اين محدوديتها، عدم کنترل برخي از متغيرهاي مداخلهگر مانند ويژگيهاي شخصيتي، فرهنگي و اجتماعي شرکتکنندهها بود که ميتواند روابط زنان با خانواده همسر را تحتالشعاع قرار دهد. همچنين با توجه به اينکه در اين تحقيق، از پرسشنامه به عنوان ابزار گردآوري دادهها استفاده شد، بيدقتي و عدم صداقت احتمالي شرکتکنندگان ميتواند موجب اختلال در دادههاي گردآوري شده، گردد.
ازآنجاکه جامعه آماري اين پژوهش، زنان متأهل اهل شهر اصفهان بود، نتايج به دست آمده از قابليت تعميم کافي برخوردار نيست. انجام پژوهش در جامعه پژوهشي معرفتر، ميتواند تعميمپذيري بيشتري به دنبال داشته باشد. در اين راستا، پيشنهاد ميشود اين پژوهش در جامعه مردان و همچنين در ساير شهرهاي کشور انجام شود و شباهتها و تفاوتهاي نتايج آن تحقيقات با نتايج اين تحقيق مورد بررسي قرار گيرد. همچنين با توجه به اينکه اين پژوهش در جامعه مسلمان صورت گرفت، با انجام اين تحقيق در جوامع غيرمسلمان ميتوان آثار و نتايج دينداري بر روابط خانوادگي در ساير اديان را با دين اسلام مورد مقايسه قرار داد.
- ابراهيمزاده عاملي، عبداله، 1384، «آثار دينداري در زندگي فردي و اجتماعي»، مربيان، ش 5 (17)، ص29-65.
- اصلاني مقدم، پانته، 1385، نقش نيايش بر سلامت روان، پاياننامه کارشناسي علوم اجتماعي، تهران، دانشکده مديريت و علوم اجتماعي واحد تهران شمال.
- بهجتي اردکاني، فاطمه و مريم فاتحيزاده، 1382، بررسي عوامل آموزشگاهي، فرهنگي و خانوادگي مؤثر بر پايين بودن طلاق در استان يزد، پاياننامة کارشناسي ارشد علوم تربيتي، اصفهان، دانشگاه اصفهان.
- بهرامياحسان، هادي، 1373، بررسي مؤلفههاي بنيادين سازشيافتگي در آزادگان ايراني، پايان نامه دکتري روانشناسي، تهران، دانشگاه تربيت مدرس.
- جانبزرگي، مسعود، 1388، «ساخت و اعتباريابي آزمون پايبندي مذهبي براساس گزارههاي قرآن و نهجالبلاغه»، مطالعات اسلام و روانشناسي، ش 3 (5)، ص79-105.
- حسيني بيرجندي، مهدي، 1390، نظريهها و فنون خانواده درماني، تهران، رشد.
- خداياريفرد، محمد و همکاران، 1386، «رابطه نگرش مذهبي با رضايتمندي زناشويي در دانشجويان متأهل»، خانواده پژوهي، ش 10، ص611-620.
- دورکيم، اميل، 1383، صور ابتدايي حيات ديني، ترجمة باقر پرهام، تهران، نشر مرکز.
- سالاريفر، محمدرضا، 1384، خانواده در نگرش اسلام و روانشناسي، تهران، سمت.
- شجاعيزند، عليرضا، 1384، «بررسي مدل دينداري در ايران»، جامعهشناسي ايران، دوره ششم، ش 1، ص33-66.
- شريفي، طيبه و همکاران، 1384، «نگرش ديني و سلامت عمومي و شکيبايي در دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي اهواز»، انديشه و رفتار، سال يازدهم، ش 1، ص89 -99.
- صادقي، محمود، 1378، جايگاه دين در سلامت رواني، تهران، طريق کمال.
- عبداللهپور، نازي و همکاران، 1388، «رابطه بين دينداري با کارکرد خانواده در بين دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي تبريز»، فصلنامه تخصصي علوم اجتماعي دانشگاه آزاد اسلامي واحد شوشتر، ش 7، ص157-176.
- غباريبناب، باقر و همکاران، 1380، بررسي ويژگيهاي بهداشت رواني در بين جوانان ايراني و رابطه آن با ميزان عفو و گذشت در جوانان، تهران، دانشگاه تهران (گزارش نهايي طرح تحقيقاتي).
- نجفي، محمود و همکاران، 1385، «بررسي رابطه کارآيي خانواده و دينداري با بحران هويت»، دانشور رفتار، ش 16، ص17-26.
- نوابخش، مهرداد و حميد پوريوسفي،1385، «نقش دين و باورهاي مذهبي بر سلامت روان»، پژوهش ديني، ش 14، ص71-94.
- نولان، پاتريک و گرهارد لنسکي، 1380، جامعههاي انساني، ترجمة ناصر موفقيان، تهران، ني.
- Coldwell, K. J, 1995, Religious effect on level of family functioning, Journal of Family Psychology, v. 7, p. 245-260.
- Condon, P, & Desteno, D, 2011, Compassion for one reduces punishment for another, Journal of Experimental Social Psychology, v. 47, p. 698–701.
- Enright, R. D, & et al, 1998, The psychology of Interpersonal Forgiveness. In R. D. Enright, & J. North (Eds.), Exploring forgiveness (p. 46–62). Madison, WI: University of Wisconsin Press.
- Fincham, F. D, 2000, “The kiss of the porcupines: from attributing responsibility to forgiving”, Journal of Personal Relationships, v. 7, p. 1–23.
- Hook, J. N, 2007, Forgiveness, individualism and collectivism, Master of Science, Thesis, Virginia Commonweals University.
- Karremans, J. C, & Van Lange, P. A. M, 2004, “Back to caring after being hurt: the role of forgiveness”, European Journal of Social Psychology, v. 34, p. 207–227.
- Mahoney, A, & et al, 2001, “Religion in the home in the 1980s and 90s: A meta analytic review and conceptual analysis of religion, marriage and parenting”, Journal of Family Psychology, v. 13, p. 321-338.
- Neto, F, 2007, “Forgiveness, personality and gratitude”, Journal of Personality and Individual Differences, v. 43(8), p. 2313-2323.
- Riply, J. S, & Worthington, E. L., 2002, “Hope-focused and forgivenessbased group interventions to promote marital enrichment”, Journal of Counseling & Development, v. 80, p. 452-463.
- Ross, S. R, & et al, 2004, “A personological examination of self-and other-forgiveness in the five factor model”, Journal of Personality Assessment, v. 82, p. 207–214.
- Rye, M. S, & et al, 2005, “Can group interventions facilitate forgiveness of an ex-spouse? A randomized clinical trial”, Journal of Consulting and Clinical Psychology, v. 73, p. 880–892
- Tabak, B, & et al, 2012, “Conciliatory gestures facilitate forgiveness and feelings of friendship by making transgressors appear more agreeable”, Journal of Personality, v. 80(2), 503–536.
- Thompson, L. Y, & et al, 2005, “Dispositional forgiveness of self, other and situations”, Journal of Personality, v. 73, p. 316–360.
- Wade, N. G, & et al, 2009, “Promoting forgiveness: Comparison of explicit forgiveness interventions with an alternative treatment”, Journal of Counseling and Development, v. 87, p. 143-151.
- Ysseldyk, R, & et al, 2007, “Rumination: Bridging a gap between forgivingness, vengefulness, and psychological health”, Journal of Personality and Individual Differences, v. 42, P. 1573-1584
- Zulling, K. J, & et al, 2006, “The association between perceived spirituality, religiosity and life satisfaction: the mediating role of self-rated health”, Social Indicators Research, v. 79, p. 255-274.