روان‌شناسی و دین، سال نهم، شماره دوم، پیاپی 34، تابستان 1395، صفحات 111-125

    بررسی رابطه بین جهت گیری مذهبی و تماشای ماهواره با طلاق

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ محمد زارعی توپخانه / دانشجوي دكتري روان‌شناسي عمومي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه / mohammad1358z@gmail.com
    رحیم میردریکوندی / استاديار گروه روان‌شناسي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني / mirderikvandi@qabas.net
    چکیده: 
    هدف از این پژوهش، بررسی رابطه بین جهت گیری مذهبی و تماشای ماهواره با طلاق است. نمونه پژوهش، شامل 262 زن و مرد متقاضی طلاق در شهر کرمانشاه است که در اسفند ماه 1391 با روش نمونه گیری در دسترس، به طور داوطلبانه در پژوهش شرکت کرده اند. ابزار پژوهش، پرسش نامه 70 سؤالی جهت گیری مذهبی، مقیاس تک گویه ای تماشای ماهواره و پرسش نامه 16 سؤالی طلاق است. پژوهش کمی از نوع همبستگی است. داده ها براساس ضریب همبستگی اسپیرمن و رگرسیون دو متغیره تحلیل شد. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که بین جهت گیری مذهبی با طلاق رابطه منفی و معنادار وجود دارد. همچنین، بین تماشای ماهواره با طلاق، رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. همچنین جهت گیری مذهبی و تماشای ماهواره، می توانند 13 درصد از واریانس طلاق را تبیین نماید. بر این اساس، ضعف پایبندی به مذهب و تماشای ماهواره موجب تشدید تعارضات زناشویی می گردد و احتمال وقوع طلاق را افزایش می دهد. یافته های مذکور همسو با بسیاری از پژوهش های داخلی و خارجی و براساس آموزه های اسلامی است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Relationship of Religious Orientation and Watching Satellite with Divorce
    Abstract: 
    This research seeks to investigate the relationship of religious orientation and watching satellite with divorce. The sample consists of 262 men and women from Kermanshah applying for divorce. They voluntarily participated in the research which was conducted in Esfand (1391). An available sampling method was used in the research. A seventy-item questionnaire on religious orientation, the Single Question Scale about watching satellite and a sixteen-item questionnaire on divorce were used. The research is a quantitative and a correlation type of study. The data were analyzed by using Spearman’s correlation coefficient and a two- variable regression. The results of the analysis show that there is a negative and significant relationship between religious orientation and divorce, and there is a positive and significant relationship between watching satellite and divorce. Also, religious orientation and watching satellite can explain 13 percent of the variance in divorce. Hence, lack of fidelity to religion and watching satellite lead to increase in marriage problems and probability of divorce. The mentioned findings are along with many of local and foreign research works and based on Islamic teachings.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    امروزه، پديده «طلاق» به‌عنوان چالش اساسي جوامع مختلف مطرح است. گليک، طلاق را بارزترين شاخص آشفتگي زناشويي مي‌داند که براي بسياري از افراد، تجربه دردناکي به بار مي‌آورد (هنريان و يونسي، 1390). سست شدن بنيان خانواده و متلاشي شدن آن، آسيب‌هاي اقتصادي، اجتماعي، رواني گوناگوني را به دنبال دارد و زمينه بروز بحران‌هاي پيچيده اجتماعي را فراهم مي‌سازد. ايالات متحده بالاترين نرخ طلاق در دنيا را دارد و حدود 45 درصد از ازدواج‌ها در اين کشور به طلاق منجر مي‌شود (برون و لين،‌ 2012، ص731). همچنين، آمارهاي منتشره در دهه اخير در کشور، از افزايش نرخ طلاق حکايت دارد. براساس آمارهاي سازمان ثبت احوال در سال 1391، تعداد 829 هزار و 968 مورد ازدواج و 150 هزار و 324 مورد، طلاق به ثبت رسيده است (سازمان ثبت احوال کشور، 1392). از‌اين‌رو، به منظور حفظ ثبات و پايداري خانواده و پيشگيري از پديده طلاق، کشف علل و عوامل بروز طلاق و يافتن راهکارهاي کاهش آن امري ضروري به نظر مي‌رسد.
    پژوهش‌هاي مختلفي در زمينه علل وقوع طلاق در داخل و خارج کشور صورت پذيرفته است. در پژوهش‌هاي انجام شده توسط برنز (1984)، کليک و پيرسون (1985)، ولکات (1984) و نولر و همکاران (1997)، مهارت‌هاي ارتباطي ضعيف، خلق پايين و غمگين، کمبود عشق، ناسازگاري، خيانت، بيماري رواني، مشکلات عاطفي، تعارض در مورد نقش‌هاي زن و مرد و ويژگي‌هاي شخصيتي همسران به عنوان دلايل طلاق عنوان شد. وايت (1990)، گلزر (1994)، سارانتاکوس (1994)، آماتو و راجرز (1997)، سال‌هاي اوليه ازدواج، همخانه بودن، حاملگي قبل از ازدواج، درآمد و تحصيلات پايين، طلاق والدين، عدم وجود ارزش‌هاي سنتي خانوادگي، ازدواج قبلي، و شغل زنان را از علل طلاق مي‌دانند. دوينه و فورهند تعداد فرزندان در خانواده، حضور فرزندان مذکر در خانواده، سطح اضطراب- کناره‌گيري نوجوان و اختلال سلوک را از عوامل پيش‌يني‌کننده طلاق مي‌دانند. اين عوامل مربوط به فرزندان است و سطوح پايين رضامندي زناشويي را پيش‌بيني‌کننده پتانسيل طلاق و آن هم پيش‌بيني‌کننده واقعه طلاق مي‌دانند (دوينه و فورهند، 1996).
    در بررسي ديگري بر روي 1650 استراليايي مطلقه توسط ولكات و هاگز از مجموعه مطالعات انجمن خانواده استراليا در سال 1999، مشکلات ارتباطي بخصوص کيفيت عاطفي ارتباط، ناهماهنگي، خيانت، رفتارهاي خشونت‌آميز شامل خشونت فيزيکي با همسر و بچه‌ها، خشونت عاطفي و کلامي، اعتياد به مواد و الکل، حسادت، برتري‌طلبي، عدم بلوغ و بيماري‌هاي جسمي و روحي (البته با برتري بيماري روحي) و «ناهماهنگي جنسي» را به‌عنوان علل طلاق بيان کردند (ولكات و هاگز، 1999). کونگ، نشان داد که اختلالات رواني مثل، افسردگي، وسواس و خصوصيات شخصيتي از عوامل طلاق و کاهش رضامندي زناشويي به شمار مي‌آيند (كونگ، 2008). کونگ در پژوهش ديگري نشان داد که برخي صفات شخصيتي مثل درون‌گرايي- برون‌گرايي- احساسي، فکري و غيره، زوجين را مستعد طلاق و تعارضات زناشويي مي‌کند. ضرورت است آموزش‌هاي لازم جهت آگاهي‌ بخشي به زوجين در اين زمينه به عمل آيد (كونگ، 2010). در پژوهشي كه توسط گاير بر روي 402 مسلمان مطلقه در آمريکاي شمالي انجام شد، دلايل طلاق به ترتيب اهميت عبارت بودند از: ناسازگاري، خشونت شامل خشونت عاطفي، کلامي، فيزيکي و جنسي، سوء استفاده مالي، دخالت خانواده و خيانت (گاير، 2010، ص959). نتايج پژوهش برون و لين، بر روي 50 ساله‌ها نشان داد که خصوصيات جمعيت‌شناختي، منابع اقتصادي و گذشته زناشويي با وقوع طلاق در ارتباط بوده است (برون و لين، 2012). همچنين نرخ طلاق در افرادي که ازدواج‌هاي مجدد داشته‌اند، 5/2 برابر بيش از افرادي است که ازدواج اولشان است. در‌حالي‌که هر اندازه مدت زندگي زناشويي بيشتر مي‌شود، نرخ طلاق کاهش مي‌يابد. ديسني و همکاران با پژوهش بر روي 241 نفر در سنين 55 تا 64 سال به بررسي رابطه بين اختلالات ده‌گانه شخصيت و علل طلاق پرداختند (ديسني و همكاران، 2012، ص959). تجزيه و تحليل داده‌ها نشان داد، اختلال شخصيت پارانوئيد و اختلال شخصيت نمايشي با تعدادي از طلاق‌ها رابطه مثبت و معنادار دارد. يافته‌هاي هلرستين و همکاران نشان مي‌دهد تکرار طلاق بيشتر در ميان زناني اتفاق مي‌افتد که تازه ازدواج کرده و سطح تحصيلاتشان پايين است (هلرستين و همكاران، 2013، ص68).
    از سوي ديگر، پژوهش‌هاي داخلي هم عوامل گوناگوني را براي طلاق يان نموده‌اند. يافته‌هاي باريکاني و همکاران در قزوين نشان مي‌دهد که عدم رعايت ملاک‌هاي صحيح انتخاب همسر، نيازهاي عاطفي برآورده نشده، دخالت خانواده و وابستگي به خانواده از مهم‌ترين عوامل طلاق به شمار مي‌روند. عوامل فيزيکي مثل ناباروري زنان و مشکلات جنسي در رتبه‌هاي پايين‌تري قرار دارند (باريجاني و همكاران،‌2012، ص184). حکيم و زاهدي‌فر (1389)، عوامل زمينه‌ساز طلاق را از ديدگاه قرآن بيان کرده‌اند که عبارتند از: روابط جنسي ناسالم، هم کفو نبودن، عدم پايبندي به مذهب، ضعف مهارت‌هاي ارتباطي، اختلالات اخلاقي- رفتاري، اضطرارهاي موردي، بي‌علاقگي، تهمت‌هاي ناروا. هنريان و يونسي (1390)، با پژوهش در دادگاه‌هاي خانواده تهران، مهم‌ترين علل طلاق را به ترتيب عدم مهارت‌هاي ارتباطي، بيماري‌هاي رواني، عدم بلوغ فکري، اعتياد، عدم مسئوليت‌پذيري، تفاوت‌هاي فرهنگي، دانسته‌اند.
    در نهايت، کلانتري و همکاران (1390)، با مرور سه دهه تحقيقات عوامل طلاق در ايران، به سه دسته عوامل کلي اجتماعي، اقتصادي و رواني دست يافته‌اند که مهم‌ترين آنها به ترتيب سن ازدواج و اختلاف سني زوجين، سطح تحصيلات و تفاوت تحصيلات زوجين، مشکلات مالي و اقتصادي، عوامل خانوادگي، اعتياد و جرم، عدم رعايت نقش‌ها، تعداد فرزندان و تفاوت عقايد زوجين، اختلالات رواني و ضعف در مهارت‌هاي رفتاري، شخصيتي، بيان شده است.
    دين و مذهب از مهم‌ترين عوامل فرهنگي دخيل در کارآمدي خانواده است که ابعاد مختلف خانواده را متأثر مي‌سازد. جهت‌گيري مذهبي افراد در سه شاخصه عقايد، مناسک و اخلاق، نقش مهمي در استحکام خانواده ايفا مي‌نمايد (آذربايجاني، 1380). جريگان و ناك، دين را مهم‌ترين عامل ثبات و پايداري در ازدواج و زندگي زناشويي مي‌دانند (جريگان و ناك، 1978)؛ زيرا عمل به باورهاي ديني، موجب افزايش مشاركت كلامي، افزايش ميزان شادكامي، كاهش چشمگير پرخاشگري كلامي و تعارض‌ها و اختلافات زناشويي شده، در نهايت، سبب افزايش رضايت زناشويي مي‌شود (كيم و همكاران، 2004). لامبرت و دولاهيت با تحقيق بر روي 57 زوج از سه مذهب (يهود، مسيحيت و اسلام)، نشان دادند كه مذهب مي‌تواند در سه جهت به فرايند کاهش تعارضات زناشويي كمك كند: 1. حل تعارض، 2. پيشگيري از وقوع مشكل، 2. آشتي در روابط (لامبرت و دولاهيت، 2006). يافته‌هاي کاپينس و پلرين حکايت از آن دارد که مذهبي بودن والدين، از دو طريق بر نگرش منفي فرزندان به طلاق تأثير مي‌گذارد: با تأثير بر دينداري فرزندان. هر اندازه فرزندان ديندارتر باشند؛ طلاق در بين آنها کمتر خواهد بود و نگرش به طلاق منفي‌تر خواهد بود (كاپينس و پلرين، 2008، ص801). با تأثير بر ديدگاه والدين به طلاق، که اين نگرش منفي والدين به طلاق در فرزندان هم تقويت مي‌شود. همچنين فرزندان مذهبي، ارتباط قوي‌تري را با والدين خود گزارش کرده‌اند. اين مطلب نشان مي‌دهد که اعمال مذهبي بر ادراک رابطه فرزند- والد تأثير مي‌گذارد. نتايچ پژوهش‌هاي اسميت و همکارانش، بر روي 745، 116 نفر از تازه عروس و دامادها، از سال 1995 تا 2008 نشان مي‌دهد که احتمال وقوع طلاق در ميان زوجيني که از دو فرهنگ و آداب و سنن و دين متفاوت هستند، بيشتر است؛ هر اندازه اين تفاوت بيشتر باشد، امکان وقوع طلاق بيشتر خواهد شد (اسميت و همكاران، 2012، ص1126). مک فارلين پژوهش جامعي را در ميان مسلمانان آمريکاي شمالي انجام داده است (مك‌فارلين، 2012). وي نقش مذهب و دستورات ديني را در فرايند زندگي و طلاق مسلمانان توصيف کرده است و تأکيد دارد که آموزه‌هاي اسلامي بيشترين تأثير را در سبک زندگي مسلمانان دارد و پايبندي مسلمانان به حفظ خانواده را در راستاي عمل به دستورات ديني قلمداد کرده است (جنكينز، 2013، 135). يافته‌هاي فرتادو و همکارانش نشان داد که تفاوت‌هاي فرهنگي، نگرش‌ها و اعمال مذهبي بر نوع نگرش به طلاق تأثيرگذار است. نوع نگرش به طلاق نيز بر تصميم به طلاق تأثير مي‌گذارد (فرتادو و همكاران،‌2013، ص1013). ريحاني و عجم (1381) دريافتند که عوامل مذهبي- اخلاقي، مهم‌ترين علت طلاق‌هاي شهر گناباد است، به گونه‌اي که مي‌توان 70 درصد از اين طلاق‌ها را به عوامل مذکور نسبت داد. فاتحي و همکاران (1384) معتقدند باورهاي مذهبي از مهم‌ترين عوامل کاهش طلاق در شهرهاي يزد، اردکان و ميبد است. ازآنجاكه طلاق از منظر دين منفور است، افراد سعي مي‌کنند تا حد امکان، از روي آوردن به طلاق اجتناب كنند. از سوي ديگر، پايبندي و التزام به موازين ديني مانع ديگر عوامل طلاق مثل اعتياد، انحرافات اخلاقي و مشکلات جنسي مي‌شود. علاوه بر اين، دين راه و رسم همسرداري را به زوجين مي‌آموزد.
    رسانه‌ها از جمله تأثيرگذارترين ابزارهاي ارتباط جمعي هستند که در شکل‌دهي ارزش‌ها و افکار اعضاي خانواده ايفاي نقش مي‌کند. در اين ميان، ماهواره به‌عنوان يک رسانه مروج فرهنگ غرب در حال گسترش در فضاي خانواده‌ها است. جاي معتقد است که ماهواره به‌عنوان يک رسانه، قادر است ارزش‌هاي فردي اعضاي خانواده را تحت تأثير قرار دهد و معيارها و استانداردهاي مرتبط با مسائل زندگي همچون معيارهاي اقتصادي، سياسي و اخلاقي را متزلزل سازد. اين مسئله در ريشه‌هاي ناآرامي در بين اعضاي خانواده، قابل مشاهده است (صالح، 1391، ص30). نتايج پژوهش سميعي و همکاران (1391، ص216) نشان مي‌دهد که ماهواره مخاطبان را در همه ابعاد فرهنگي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي تحت تأثير قرار مي‌دهد. بيشترين تأثيرپذيري در ابعاد فرهنگي صورت پذيرفته به گونه‌اي که 70 درصد بينندگان در مسائلي مانند روابط با جنس مخالف، ملاک‌هاي انتخاب همسر، شيوة پوشش، سبک زندگي و غيره در خود دگرگوني احساس مي‌کردند. در بُعد اقتصادي موجب مصرف‌گرايي و خريد لوازم غير لازم شده است. در بُعد سياسي، بدبيني نسبت به سياست‌هاي دولت، حکومت، رسانه‌هاي داخلي و سردرگمي نسبت به کشف واقعيات خارجي را در پي داشته است. در بُعد اجتماعي هم کم اهميت شدن ازدواج و بالا رفتن سن ازدواج، از مهم‌ترين تأثيرات ماهواره بر اعضاي خانواده به شمار مي‌آيد. در اين ميان، شبکه‌هاي مروج سکس و پورنو بيشترين آسيب را به دنبال دارند. اولاگنجو با مرور پژوهش‌هاي انجام شده در مورد فيلم‌ها و تصاوير پورنو و سکس اذعان دارد که اين برنامه‌ها تأثيرات مخربي بر روي زوج‌ها و خانواده‌ها دارد و سلامت رواني اعضاي خانواده را به مخاطره مي‌اندازد (اولاگنجو،‌2009). انحرافات جنسي و رفتارهاي وسواسي جنسي، همسر آزاري جنسي، بخشي از آسيب‌ها است. همچنين وي تأکيد مي‌کند که نتايج برخي پژوهش‌ها نشان مي‌دهد، پورنوگرافي آثار مخربي بر مغز انسان برجاي مي‌گذارد و آمارها حکايت از اين دارد که تماشاي اين برنامه‌ها پيامدهاي اجتماعي، عاطفي، معنوي، اخلاقي، جسمي، جنسي و رواني را براي اعضاي خانواده به دنبال دارد. روميتو و بلتراميني دريافتند که اين دسته برنامه‌ها، موجب افزايش خشونت مي‌شود و دختران دانش‌آموز خانواده‌هايي که از پورنو تماشا مي‌کنند، در معرض خشونت رواني، خانوادگي و خشونت جنسي بيشتري قرار دارند (روميتو و بلتراميني، 2011،‌ ص1313). اگان و پارمر دريافتند، ويژگي‌هاي شخصيتي، روان آزردگي، وسواس در چک کردن با تماشاي پرنوگرافي رابطه مثبت دارند و زياده‌روي در تماشاي اين برنامه‌ها، منجر به اختلال وسواس- اجباري مي‌شود (اگان و پارمر،‌2013، ص569). رايت معتقد است پژوهش‌هاي علمي و اجتماعي از منظر متخصصان مختلف صورت پذيرفته است (رايت، 2013، ‌ص60). پورنوگرافي از ديدگاه فمينيست‌ها، ابزاري براي خشونت عليه زنان است. محققان ديگري در مورد آسيب‌پذيري مردان از تماشاي پورنو ابزار نگراني کرده‌اند. محققان بهداشت رواني در مورد عواقب رفتارهاي جنسي مخاطره‌آميز و ارتباطات مکرر جنسي بحث کرده‌اند. پژوهشگران اخلاق از ترويج ارتباط جنسي آزاد نگران‌اند؛ زيرا پورنوگرافي با رابطه جنسي زود هنگام در نوجوانان و روابط جنسي قبل از ازدواج و روابط جنسي خارج از چارچوب خانواده در افراد متأهل، ارتباط دارد. در جمع‌بندي مي‌توان گفت: تماشاي ماهواره عرصه‌هاي مختلف فردي، اجتماعي اعضاي خانواده را متأثير مي‌سازد و زمينه‌ تعارضات زناشويي را فراهم مي‌آورد و فروپاشي نهاد خانواده و طلاق را به دنبال دارد.
    اين يافته‌ها، حاکي از اين است که پايبندي به آموزه‌هاي ديني و تماشاي ماهواره، تأثير زيادي بر روي ابعاد گوناگوني از زندگي فردي، خانوادگي و اجتماعي اعضاي خانواده دارد. عدم پايبندي به دين و تماشاي ماهواره از يك سو، مستقيماً بنيان‌هاي خانواده را سست مي‌کند، از سوي ديگر، به طور غيرمستقيم، ديگر علل ناسازگاري زوجين و تعارضات زناشويي را فعال مي‌سازد يا شدت مي‌بخشد و موجب شکل‌گيري و تقويت وقوع طلاق در خانواده مي‌گردد. بنابراين، اين پژوهش درصدد بررسي رابطه بين جهت‌گيري مذهبي و تماشاي ماهواره با طلاق است و درصدد پاسخ به سه پرسش زير است که رابطه جهت‌گيري مذهبي با طلاق چيست؟ رابطه تماشاي ماهواره با طلاق چيست؟ چه ميزان از پديده طلاق را مي‌توان از طريق جهت‌گيري مذهبي و تماشاي ماهواره، پيش‌بيني نمود؟
    روش پژوهش
    اين پژوهش از نوع مطالعه همبستگي است. براي تجزيه و تحليل داده‌ها از همبستگي اسپيرمن، و رگرسيون دو متغيره استفاده شد. نمونه پژوهش، شامل از 262 نفر از متقاضيان طلاق در شهر کرمانشاه است که در اسفند ماه 1391 با روش نمونه‌گيري در دسترس، به‌طور داوطلبانه در پژوهش شرکت کرده‌اند. متقاضيان عمدتاً از افرادي بودند که خواهان طلاق توافقي بودند و 133 نفر زن و 129 مرد بودند. پرسش‌نامه‌ها به شرکت کنندگان ارائه گرديد و توضيحات لازم به آنها داده شد. داده‌ها جمع‌آوري و پرسش‌نامه‌هاي کامل مورد استفاده قرار گرفت و داده‌ها با استفاده از نرم‌افزارspss  تجزيه و تحليل شد. ابزارهاي مورد استفاده عبارتند از:
    پرسش‌نامه جهت‌گيري مذهبي: اين پرسش‌نامه توسط آذربايجاني ساخته شده است. اين آزمون با تکيه بر اسلام، از آيات و روايات شيعيان به‌عنوان منبع مورد استفاده قرار گرفته است که داراي دو مقياس عقايد- مناسک و اخلاق است. پرسش‌نامه داراي 70 سؤال است که داراي چهار گزينه کاملاً مخالفم تا کاملاً موافقم در آن بيان شده است. اعتبار محتواي آن از طريق توسط صاحب‌نظران و متخصصان علوم ديني به‌دست آمده است، اعتبار سازه آن نيز از طريق گروه نمونه 387 نفر از دانشجويان دانشگاه تهران، دانشگاه آزاد تهران و طلاب حوزه علميه قم مورد تأييد قرار گرفت. پايايي آزمون براساس ضريب آلفاي کرونباخ 936/0 به‌دست آمده است. پژوهش داراي دو مقياس عقايد- مناسک و اخلاق است که مجموعاً جهت‌گيري مذهبي اسلامي را مي‌سنجد.
    پرسش‌نامه طلاق: اين پرسش‌نامه توسط هنريان، يونسي (1390) ساخته شده است که ابتدا اطلاعات جمعيت‌شناختي در آن بيان شده است. سپس 16 سؤال از علل شايع طلاق و مشکلات همسران در آن ذکر شده است. اين پرسش‌نامه از روش چهار گزينه‌اي ليکرت استفاده شده است. در اين پرسش‌نامه، عواملي نظير رضامندي از ويژگي‌هاي شخصيتي، رضامندي کلي، رضامندي از نحوه ابراز عشق و مهارت‌هاي ارتباطي، رابطه جنسي، فرزندپروري، دخالت والدين، تطابق فرهنگي- مذهبي، اعتماد، تعارضات و اعتياد مورد بررسي قرار مي‌گيرد. اعتبار اين پرسش‌نامه از طريق ضريب آلفاي کرونباخ برابر با 7/0= α است که اعتبار قابل قبولي است و در اجراي مذکور توسط محقق اعتباري برابر با 87/0= α به‌دست آمد. اين پرسش‌نامه، در پژوهش‌هاي علل طلاق در دادگاه‌هاي خانواده تهران مورد استفاده قرار گرفته است.
    مقياس تک گويه‌اي تماشاي ماهواره: شرکت کنندگان ميزان آسيب‌پذيري زندگي‌شان از تماشاي ماهواره را با پاسخ به يک گويه مشخص کردند که در آن از چهار گزينة کاملاً موافقم تا کاملاً مخالفم قرار داده شده است. روايي محتواي اين گويه توسط کارشناسان 84/0 به‌دست آمد. اگر چه اين تک گويه، ميزان تماشاي ماهواره را به صورت کمرنگ مي‌سنجد، اما در فقدان مقياس معتبر مي‌توان مورد استفاده قرار گيرد که نمونه‌هاي آن در پژوهش‌هاي داخلي و خارجي مورد استفاده قرار گرفته است (دواس، 1376، ص246؛ آقابابائي، 1391).
    يافته‌هاي پژوهش
    جدول شماره 1، ضريب همبستگي اسپيرمن بين جهت‌گيري مذهبي و تماشاي ماهواره با طلاق را نشان مي‌دهد. ضريب همبستگي بين جهت‌گيري مذهبي با طلاق (r= -0/198) منفي و در سطح 01/0 معنادار است؛ يعني هر چه نمرات جهت‌گيري مذهبي ارتقاء مي‌يابد، نمره طلاق کاهش مي‌يابد و بعکس هر چه نمره جهت‌گيري مذهبي کاهش يابد، نمره طلاق افزايش مي‌يابد. همچنين، ضريب همبستگي بين تماشاي ماهواره و طلاق (r= 0/330)، مثبت و در سطح 01/0 معنادار است. يعني هر چه نمرات تماشاي ماهواره ارتقاء مي‌يابد؛ نمره طلاق هم افزايش مي‌يابد.
    جدول 1. همبستگي جهت‌گيري مذهبي و تماشاي ماهواره با علل طلاق
    متغير    جهت‌گيري مذهبي    تماشاي ماهواره    علل طلاق
    جهت‌گيري مذهبي    1    **334/0-    **198/0-
    تماشاي ماهواره    **334/0-    1    **330/0
    علل طلاق    **198/0-    **330/0    1
    **ضرايب همبستگي در سطح 01/0 معنادار است.
    *ضرايب همبستگي در سطح 05/0معنادار است.
    بر اساس تحليل رگرسيون در جدول شماره 2، جهت‌گيري مذهبي و تماشاي ماهواره مي‌توانند طلاق را پيش‌بيني کنند. به عبارت ديگر، جهت‌گيري مذهبي و تماشاي ماهواره مي‌توانند 13 درصد از واريانس طلاق را در سطح معناداري 01/0، تبيين نمايد. همچنين ضريب بتاي استاندارد شده نشان مي‌دهد که يک واحد افزايش در نمره جهت‌گيري مذهبي برابر با 131/0 واحد کاهش در نمره طلاق مي‌باشد. از سوي ديگر، يک واحد افزايش در نمره تماشاي ماهواره برابر با 294/0 واحد افزايش در طلاق مي‌باشد. به نظر مي‌رسد، 87 درصد واريانس باقيمانده را بايد در ديگر عوامل اجتماعي، اقتصادي و رواني جست‌وجو کرد (کلانتري، 1390).
    جدول 2. تحليل رگرسيون دو متغيره و ضريب بتاي استاندارد شده
    مدل    ضرايب غير استاندارد    ضرايب استاندارد        
        B    Sd    Beta    R2     t    P
    جهت‌گيري مذهبي    846/0-    398/0    131/0-    13/0    126/2-    /0001
    تماشاي ماهواره    374/2    499/0    294/0        760/4    /0001
    متغير ملاک: علل طلاق
    بحث و نتيجه‌گيري
    يافته‌ اول پژوهش حکايت از اين دارد که بين جهت‌گيري مذهبي و طلاق، در سطح 01/0، رابطه منفي معناداري وجود دارد؛ يعني هر اندازه پايبندي مذهبي زوجين بيشتر باشد، شدت ناسازگاري زوجين و تعارضات زناشويي و نمره طلاق کمتر خواهد بود. بعکس، اگر پايبندي مذهبي زوجين کمتر باشد، ناسازگاري زوجين و تعارضات زناشويي فعال مي‌گردد، يا شدت مي‌يابد و موجب شکل‌گيري يا تقويت زمينه‌هاي وقوع طلاق در خانواده مي‌گردد. يافته مذکور با نتايج پژوهش‌هاي پيشين همسويي دارد. جريگان و ناك دين را مهم‌ترين عامل ثبات و پايداري در ازدواج و زندگي زناشويي مي‌دانند (كيم و ديگران، 2004). لامبرت و دولاهيت (2006) نشان دادند كه مذهب مي‌تواند تعارضات زناشويي را کاهش دهد. اسميت و همکارانش (2012) و فرتادو و همکارانش (2013) دريافتند كه احتمال وقوع طلاق در ميان زوجيني که از دو فرهنگ و آداب و سنن و دين متفاوت هستند، بيشتر است. ريحاني و عجم (1381) نشان دادند که عوامل مذهبي، اخلاقي مهم‌ترين عوامل طلاق‌هاي شهر گناباد هستند. فاتحي‌زاده و همکاران (1384) معتقدند: باورهاي مذهبي از مهم‌ترين عوامل کاهش طلاق در شهرهاي يزد، اردکان و ميبد است. سرانجام، هنريان و يونسي (1390)، کلانتري و همکاران (1390) ضعف پايبندي به مذهب را يکي از علل طلاق به شمار آورده‌اند.
    يافته مذکور را مي‌‌توان چنين تبيين کرد که عمل به باورهاي ديني، موجب افزايش مشاركت كلامي، افزايش ميزان شادكامي، كاهش چشمگير پرخاشگري كلامي و تعارض‌ها و اختلافات زناشويي شده، در نهايت، موجب فزوني رضايت زناشويي مي‌شود (كيم و همكاران، 2004). همچنين پيروي از دستورات مذهبي موجب حل تعارض، پيشگيري از وقوع مشكل، آشتي در روابط مي‌گردد (لامبرت و دولاهيت، 2006). پيروي از اعتقادات مذهبي موجب ايجاد نگرش منفي به طلاق مي‌گردد (كاپينس و پلرين، 2008). به‌عنوان نمونه، در آموزه‌هاي اسلامي، طلاق به‌عنوان مبغوض‌ترين حلال خدا نام برده شده است که توصيه شده جز شرايط خاص به کار گرفته نشود (کليني، 1375، ج 6، ص54). از سوي ديگر، پايبندي و التزام به موازين ديني با تقويت خودمهارگري فرد، مانع شکل‌گيري عوامل طلاق مثل اعتياد، انحرافات اخلاقي و مشکلات جنسي مي‌شود. علاوه بر اين، دين راه و رسم همسرداري را به زوجين مي‌آموزد (فاتحي و همکاران، 1384). به‌عنوان نمونه، آموزه‌هاي اسلامي، شيوه انتخاب همسر، شيوه همسرداري، شيوه فرزندپروري و مهارت‌هاي لازم زندگي را به‌طور مفصل به پيروان خود مي‌آموزد و با ترغيب به ازدواج، آن را مقدس‌ترين بنا در نزد خداوند معرفي مي‌کند (حر عاملي، 1409ق، ج 20، ص15) و عوامل ناسازگاري و طلاق و راه‌هاي کاهش آنان را به پيروان خود مي‌شناساند (حکيم و زاهدي‌فر، 1389). دين فضائل اخلاقي زيادي مثل صداقت، خوش‌بيني، قناعت، صبر، سخاوت را ترويج مي‌دهد که در ثبات زندگي زناشويي نقش دارند. اميد و گذشت، دو فضيلت اخلاقي مورد توصيه دين است که پژوهش‌ها نشان مي‌دهند، رابطه معناداري باکاهش تعارضات زناشوئي و طلاق دارند (نويديان و بهاري، 2013) قرآن کريم پرورش اين دو خصيصه را توصيه مي‌کند (زمر: 53؛ آل‌عمران: 159). تقويت ايمان مذهبي، موجب حفظ عفت و پاکدامني زوجين مي‌شود و از شکل‌گيري ارتباطات خارج از روابط زناشويي و خيانت زوجين جلوگيري مي‌کند (اگان و پارمر، 2013، ص570). به‌‌عنوان نمونه، قرآن کريم زنا را گناهي بزرگ و خطائي نابخشودني توصيف مي‌کند (اسراء: 32). در نهايت، اگر خانواده بنا به عللي دچار آسيب شود؛ ميزان آسيب‌پذيري و فروپاشي خانواده‌هاي پايبند به مذهب کمتر است از خانواده‌هايي که پايبندي ضعيفي به مذهب دارند.
    يافته ديگر پژوهش اين است که بين تماشاي ماهواره و طلاق، در سطح 01/0، رابطه مثبت معناداري وجود دارد؛ يعني هر اندازه تماشاي ماهواره در خانواده بيشتر باشد، شدت ناسازگاري زوجين و تعارضات زناشويي و وقوع طلاق بيشتر خواهد بود. يافته ديگر اينکه، جهت‌گيري مذهبي و تماشاي ماهواره مي‌توانند 13 درصد از واريانس علل طلاق را در سطح معناداري 01/0، تبيين نمايد. اين يافته‌ها، همسو با يافته‌هاي جاي (صالح، 1391، ص30)، سميعي و همکاران (1391، ص216)، اولاگنجو (2009)، روميتو و بلتراميني (2011)، اگان و پارمر(2013)، رايت (2013) که معتقدند: برنامه‌هاي ماهواره و پورنوگرافي و فيلم‌هاي ضد اخلاقي، موجب فروپاشي بنيان‌هاي خانواده و آسيب به اعضاي خانواده مي‌گردد. 
    يافته مذکور را مي‌‌توان چنين تبيين کرد: تماشاي ماهواره مخاطبين را در همه ابعاد فرهنگي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي تحت تأثير قرار مي‌دهد. در ابعاد فرهنگي در مسائلي مانند روابط با جنس مخالف، ملاک‌هاي انتخاب همسر، شيوه پوشش، سبک زندگي و غيره دگرگوني ايجاد مي‌کند. در بُعد اقتصادي موجب مصرف‌گرايي و خريد لوازم غير لازم مي‌شود. در بُعد سياسي بدبيني نسبت به سياست‌هاي دولت، حکومت، رسانه‌هاي داخلي و سردرگمي نسبت به کشف واقعيات خارجي را در پي دارد. در بُعد اجتماعي هم موجب کم اهميت شدن ازدواج و بالا رفتن سن ازدواج مي‌گردد (صالح، 1391، ص30؛ سميعي و همکاران، 1391، ص216). تماشاي ماهواره مي‌تواند زمينه خيانت و روابط جنسي خارج از چارچوب خانواده، که يکي از علل طلاق است، در افراد متاهل را به وجود مي‌آورد (رايت، 2013). از سوي ديگر،‌ سلامت جسمي- رواني اعضاي خانواده را به مخاطره مي‌اندازد. اضطراب، اختلال وسواس- اجباري، آسيب‌هاي مغزي، خشونت رواني- جنسي از عواقب تماشاي فيلم‌هاي پورنوگرافي است (رايت، 2013؛ اگان و پارمر، 2013، ص570) و براساس داده‌هاي آماري، تماشاي اين برنامه‌ها، پيامدهاي اجتماعي، عاطفي، معنوي، اخلاقي، جسمي، جنسي و رواني را براي اعضاي خانواده به دنبال دارد (اولاگنجو، 2009). در آموزه‌هاي ديني، از زنان و مردان مؤمن خواسته شده چشم‌هاي خود را از محرک‌هاي جنسي بپوشانند و علت اين امر در روايتي از امام رضا وارد شده است: نگاه‌هاي شهوت‌آلود حرام شده است؛ زيرا تحريک شهوت را به دنبال دارد. اين امر موجب ارتکاب مفاسد گوناگون مي‌شود و زمينة ورود در گناهان ديگر را فراهم مي‌آورد (حر عاملي، 1409ق، ص194). در روايت ديگري، اميرالمومنان علي مي‌فرمايد: «چشم فرو بستن از نگاه حرام، آرامش رواني را به دنبال دارد» (نوري، 1408ق، ج 4، ص272).
    اين پژوهش، يک يافته جانبي هم دارد؛ بين جهت‌گيري مذهبي و تماشاي ماهواره رابطه وجود دارد. ضريب همبستگي بين جهت‌گيري مذهبي با تماشاي ماهواره (r= -0/334)، منفي و در سطح 01/0 معنادار است؛ يعني هر چه نمرات جهت‌گيري مذهبي ارتقاء مي‌يابد، نمره تماشاي کاهش مي‌يابد و بعکس، هر چه نمره جهت‌گيري مذهبي کاهش يابد، نمره تماشاي ماهواره افزايش مي‌يابد. به عبارت ديگر، افزايش پايبندي به مذهب کاهش تماشاي ماهواره را به دنبال دارد. اين نتيجه، همسو با يافته هاردي و همکاران (2013)، پايبندي مذهبي موجب حفاظت نوجوانان در برابر تماشاي پورنوگرافي مي‌شود. اين امر، به واسطة افزايش خودکنترلي، ايجاد نگرش منفي به پورنو و ايجاد نظارت اجتماعي، صورت مي‌پذيرد (هاردي و همكاران، 2013، ص131). در روايت شريف امام رضا، ارتکاب گناه و زايل شدن ايمان از عوارض نگاه‌هاي حرام بيان شده است (حر عاملي، 1409ق، ص194).
    در جمع‌بندي نهايي مي‌توان چنين نتيجه گرفت: ضعف پايبندي مذهبي و تماشاي ماهواره، دو عامل اساسي در بروز و تقويت تعارضات زناشويي و پديده طلاق مي‌باشند. اين امر، همسو با بسياري از پژوهش‌هاي به عمل آمده و براساس آموزه‌هاي اديان الهي، به‌ويژه دين مبين اسلام است. پژوهش داراي محدوديت‌هايي هست. از جمله پژوهش در محيط دادگاه خانواده صورت گرفته که ممکن است شرايط رواني زوجين در نتايج داده‌ها تأثيرگذار باشد. همچنين، با توجه به ممنوعيت استفاده از ماهواره در کشور، ممکن است پاسخ‌هاي شرکت‌کنندگان با خود سانسوري همراه باشد. اين امر، مي‌تواند در نتايج پژوهش اثرگذار باشد. از‌اين‌رو، لازم است تعميم‌پذيري با احتياط صورت پذيرد. با اين وجود، نتايج اين پژوهش را مي‌توان در جوامع همسان ديگر، مثل خانواده‌هاي ناسازگار يا متقاضي طلاق تعميم داد. اما پيشنهاد مي‌گردد اين تحقيق در جوامع ديگر مورد آزمون قرار گيرد تا امکان تعميم‌پذيري بيشتر را فراهم سازد. همچنين، لازم است جهت تقويت پايبندي مذهبي خانواده‌ها و آشنايي اعضاي خانواده با آسيب‌هاي ماهواره، متوليان امور خانواده، برنامه‌ريزان و رسانه‌هاي جمعي اهتمام بيشتري به کار گيرند و آموزش‌هاي لازم را به عمل آورند.
     
     

    References: 
    • آذربايجاني، مسعود، 1380، «آزمون جهت‌گيري مذهبي با تکيه بر اسلام»، حوزه و دانشگاه، سال هفتم، ش 29، ص35-60.
    • آقا‌بابائي، ناصر، 1391، «رابطه صداقت و فروتني با شخصيت، دين و بهزيستي فاعلي»، روان‌شناسي و دين، سال پنجم، ش 3، ص25-40.
    • حر عاملي، محمدبن حسن، 1409ق، وسائل‎الشيعه، قم، مؤسسه آل‎البيت.
    • حکيم، منظر و بتول زاهدي‌فر، 1389، «علل طلاق و راهبردهاي کاهش آن از ديدگاه قرآن»، مطالعات راهبردي زنان، سال سيزدهم، ش 49، ص293- 348.
    • دواس، دي اي، 1376، پيمايش در تحقيقات اجتماعى، ترجمة هوشنگ نايبى، تهران، نى.
    • ريحاني، طيبه و محمود عجم، 1381، «بررسي علل طلاق در شهر گناباد سال 1381»، افق دانش، سال دوم، ش 8، ص96- 100.
    • سازمان ثبت احوال کشور، 1392، بازيابي شده در 20/5/1392، از:
    • http://www.sabteahval.ir/default.aspx?tabid=6835
    • سميعي، ابوذر و همکاران، 1391، «بررسي نقش برنامه‌هاي ماهواره‌اي در تغيير نگرش و ارزش‌هاي خانواده»، در: مجموعه مقالات کنگره بين المللي خانواده و جهاني شدن، تهران، دانشگاه شهيد بهشتي، پژوهشکده خانواده.
    • صالح، نزيهه، 1391، «تأثير رسانه‌هاي گروهي بر خانواده»، در: مجموعه مقالات کنگره بين المللي خانواده و جهاني شدن، تهران، دانشگاه شهيد بهشتي، پژوهشکده خانواده.
    • فاتحي‌زاده، مريم و همکاران، 1384، «بررسي تأثير عوامل خانوادگي در پايين بودن آمار طلاق در شهرهاي يزد، اردکان و ميبد»، مطالعات تربيتي و روان‌شناسي، ش 21، ص117- 136.
    • کلانتري، عبدالحسين و همکاران، 1390، «مرور سه دهه تحقيقات علل طلاق در ايران»، مطالعات راهبردي زنان، سال چهارم، ش 53، ص129- 162.
    • کليني، محمد‌بن يعقوب، 1365، کافي، تهران، دارالکتب الاسلاميه.
    • نوري، ميرزاحسين، 1408ق، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل‌البيت.
    • هنريان، مسعوده و جلال يونسي، 1390، «بررسي علل طلاق در دادگاه‌هاي خانواده تهران»، مطالعات روان‌شناسي باليني، سال اول،‌ ش 3، ص89- 153.
    • Amato, P, & Rogers. S, 1997, A longitudinal study of marital problems and subsequent divorce, Journal of Marriage and the Family, v. 59, p. 612-624.
    • Barikani, A, & et al, 2012, The cause of divorce among men and women referred to marriage and legal office in Qazvin, Iran, Glob.J.Health Sci, v. 4, p. 184-191.
    • Brown, S. L, & Lin, I. F, 2012, The gray divorce revolution: rising divorce among middle-aged and older adults, 1990-2010. J.Gerontol.B Psychol.Sci, v. 67, p. 731-741.
    • Burns, A, 1984, Perceived cause of marriage breakdown and conditions of life, Journal of Marriage and the Family, v. 46, p. 551-562.
    • Cleek, M, & Pearson, T, 1985, Perceived cause of divorce: an analysis of interrelationships, Journal of Marriage and the Family, p. 179-183.
    • Devine, D, & Forehand, R, 1996, Cascading toward divorce: the roles of marital and child factors, J.Consult Clin.Psychol, v. 64, p. 424-427.
    • Disney, K. L, & et al, 2012, Personality disorder symptoms are differentially related to divorce frequency, J.Fam.Psychol, v. 26, p. 959-965.
    • Earp, B. D, & et al, 2012, Natural Selection, Childrearing, and the Ethics of Marriage (and Divorce): Building a Case for the Neuroenhancement of Human Relationships. Philos.Technol, v. 25, p. 561-587.
    • Egan, V, & Parmar, R, 2013, Dirty Habits? Online Pornography Use, Personality, Obsessionality, and Compulsivity, Journal of Sex & Marital Therapy, null. Epub ahead of print.
    • Furtado, D, & et al, 2013, Does Culture Affect Divorce? Evidence From European Immigrants in the United States, Demography, v. 50, p. 1013-1038.
    • Ghayyur , T, 2010, Marriage: Conflict, Divorce in the Muslim Community: 2010 Survey Analysis. Copyright © 2010 Sound Vision Foundation.
    • Glezer, H, 1994, Family backgrounds and marital stability, Threshold, v. 43, p. 16-19.
    • Hardy, S. A, & et al, 2013, Adolescent religiousness as a protective factor against pornography use, Journal of Applied Developmental Psychology, v. 34, p. 131-139.
    • Hellerstein, J. K, & et al, 2013, Business Cycles and Divorce: Evidence from Microdata, Econ.Lett, v. 118, p. 68-70.
    • Jenkins, K. E, 2013, Islamic Divorce in North America: A Shari'a Path in a Secular Society, Sociology of Religion, v. 74, p. 135-136.
    • Kapinus, C. A, & Pellerin, L. A, 2008The influence of parents' religious practices on young adults' divorce attitudes, Soc.Sci.Res, v. 37, p. 801-814.
    • Kim Y.M. & Others, 2004, Spirituality and affect. A Function of changes in Religiouse affiliation, Journal of family psychology, v. 37, p. 861-870.
    • Kong, S. S, 2008, Impact of psychological factors on marital satisfaction and divorce proneness in clinical couples, Taehan Kanho.Hakhoe.Chi, v. 38, p. 550-560.
    • Kong, S. S, 2010, Relationships between Myers-Briggs Type Indicator (MBTI) psychological type and marital satisfaction, divorce proneness, positive affect, and conflict regulation in clinic couples, J.Korean Acad.Nurs, v. 40, p. 336-348.
    • Lambert, N. M, & Dollahite, D. C, 2006, How Religiosity Helps Couples Prevent, Resolve, and Overcome Marital Conflict, Family Relations, v. 55, p. 439–449.
    • Navidian, A. & Bahari, F, 2013, The impact of mixed, hope and forgiveness-focused marital counselling on interpersonal cognitive distortions of couples filing for divorce, J.Psychiatr.Ment.Health Nurs, 20, 10 , Epub ahead of print.
    • Noller, P, & et al, 1997, Cognitive and affective processes in marriage, in Halford, K. & Markham, H. (eds) Clinical Handbook of Marriage and Couples Interventions, John Wiley and Sons, Chitchester UK.
    • Olagunju, A. O, 2009, Harmonizing the interests of free speech, obscenity, and child pornography in cyberspace: the new roles of parents, technology, and legislation for internet safety, Scientific World Journal, v. 9, p. 1260-1272.
    • Romito, P, & Beltramini, L, 2011, Watching pornography: gender differences, violence and victimization. An exploratory study in Italy, Violence Against Women, v. 17, p. 1313-1326.
    • Sarantakos, S, 1994, Trial cohabitation on trial, Australian Social Work, v. 47, no. 3, p. 13-25.
    • Smith, S, & et al, 2012, Irreconcilable differences? Ethnic intermarriage and divorce in the Netherlands, 1995-2008, Soc.Sci.Res, v. 41, p. 1126-1137.
    • White, L, 1990, Determinants of divorce: a review of research in the eighties, Journal of Marriage and the Family, v. 52, p. 904-912.
    • Wolcott, I, &. Hughes, J, 1999, Towards understanding the reasons for divorce, Working paper No. 20 June 1999, Australian Institute of Family Studies.
    • Wolcott, I, 1984, From courtship to divorce: unrealised or unrealistic expectations, in Proceedings, v. 111, Marital Adjustment and Breakdown, Australian Family Research Conference, Australian Institute of Family Studies, Melbourne.
    • Wright, P. J, 2013, U.S. males and pornography, 1973-2010: consumption, predictors, correlates, J Sex Res, v. 50, p. 60-71.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    زارعی توپخانه، محمد، میردریکوندی، رحیم.(1395) بررسی رابطه بین جهت گیری مذهبی و تماشای ماهواره با طلاق. فصلنامه روان‌شناسی و دین، 9(2)، 111-125

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمد زارعی توپخانه؛ رحیم میردریکوندی."بررسی رابطه بین جهت گیری مذهبی و تماشای ماهواره با طلاق". فصلنامه روان‌شناسی و دین، 9، 2، 1395، 111-125

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    زارعی توپخانه، محمد، میردریکوندی، رحیم.(1395) 'بررسی رابطه بین جهت گیری مذهبی و تماشای ماهواره با طلاق'، فصلنامه روان‌شناسی و دین، 9(2), pp. 111-125

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    زارعی توپخانه، محمد، میردریکوندی، رحیم. بررسی رابطه بین جهت گیری مذهبی و تماشای ماهواره با طلاق. روان‌شناسی و دین، 9, 1395؛ 9(2): 111-125