بررسی تأثیر آموزش مهارت ارتباطی با رویکرد دینی بر عزت نفس و سلامت روان

Article data in English (انگلیسی)
برر
مقدمه
«عزت نفس»، اصطلاحي است در روانشناسي که بازتاب ارزيابي يا براورد فرد از ارزش خودش است. به باور کارل راجرز، «عزت نفس» عبارت است از: ارزيابي مداوم شخص نسبت به ارزشمندي «خويشتن» (راجرز، 1986، ص 257). «عزت نفس» نوعي قضاوت نسبت به ارزشمندي وجودي است. اين ويژگي در انسان حالت عمومي دارد و محدود و زودگذر نيست. کوپر اسميت در تحقيقات خود، به اين نتيجه رسيد که کودکان با «عزت نفس» بالا افرادي هستند که احساس اعتماد به نفس، استقلال، خلاقيت و خوداعمالي ميکنند و به راحتي، تحت تأثير و نفوذ عوامل محيطي قرار نميگيرند. طبق نظر راجرز، اين احساس «عزت نفس» در اثر «نياز به نظر مثبت» به وجود ميآيد. نياز به نظر مثبت ديگران شامل بازخوردها، طرز برخورد گرم و محبتآميز، احترام، صميميت، پذيرش و مهرباني از طرف محيط و بهويژه اولياي کودک ميسر ميشود. هنگاهي که پدر و مادر به فرزندان خود، توجه مثبت غيرشرطي نشان ميدهند و آنها را سواي از رفتارهايي که دارند بهعنوان انسانهايي که از شايستگيهاي دروني برخوردارند ميپذيرند، در اصل، به رشد «عزت نفس» آنها کمک ميکنند. اما هنگامي که والدين به کودکان توجه مثبت شرطي نشان ميدهند و در واقع، هنگامي آنها را ميپذيرند که به شيوة مورد نظر و مطلوب والدين رفتار ميکنند، کودکان در شرايط ارزشي قرار ميگيرند و گمان ميکنند که فقط هنگامي شايستگي دارند که مطابق خواست والدين رفتار کنند (شاملو، 1387، ص 23). انسانها در توجه مشروط، رابطة خود را با خويش قطع ميکنند و از خود بيگانه ميشوند. چنين افرادي احتمالاً دچار اضطراب خواهند شد؛ زيرا در داشتن خودپندارة مثبت و راضي کردن ديگران تعارض دارند (شارف، 1386، ص 51). مطالعات انجام شده در خصوص آسيبشناسي رواني، حکايت از آن دارد که علت بسياري از رفتارهاي آسيبزاي فرزندان در خانه و مدرسه، مانند پرخاشگري، اضطراب، بزهکاري، افکار مربوط به خودکشي، مصرف سيگار، سوء مصرف مواد مخدر، افت تحصيلي، عدم پذيرش مسئوليت و نمونههايي از اين قبيل، ريشه در کمبود «عزت نفس» آنان دارد. در واقع، هرچه فرد از خودباوري و «عزت نفس» بالاتري برخوردار باشد از کارامدي بيشتري برخوردار و از آسيبهاي رواني – اجتماعي نيز مصون خواهد ماند (شيهان، 1378، ص 18).
برخورداري از «عزت نفس» يا احساس خودارزشمندي بهمثابة يک سرمايه، داراي ارزش حياتي بوده و از جمله عوامل عمدة شکوفايي استعداد و خلاقيت ماست. به عبارت ديگر، فرايندهاي شناختي احساسات، انگيزهها، تصميمگيريها و انتخابها متأثر از احساس ارزشمندي است (هارتر، 2007، ص 518).
مطالعات تجربي حاکي از آن است که «عزت نفس» يک عامل روانشناختي مهم و اثرگذار برسلامت و کيفيت زندگي افراد بهشمار ميرود. با افزايش «عزت نفس»، احساس توانمندي و ارزشمندي در فرد به وجود ميآيد و موجب تغييرات مثبتي در سلامت رواني فرد ميشود (گنجي، 1384، ص 71).
افرادي که عزت نفس ضعيفي دارند از احساس تندخويي، اختلال رفتاري و اندوه رنج ميبرند. همچنين از بيخوابي و سندرمهاي روان - تني شکوه دارند. عزت نفس به ويژه در روابط متقابل اشخاص، خود را بهتر نشان ميدهد. کساني که احساس خوبي نسبت به خود دارند ديگران را نيز دوست دارند و ضعفهاي خود را بهتر ميپذيرند.
روانشناسان در دهههاي اخير، در بررسي اختلالات رفتاري و انحرافات، به اين نتيجه رسيدهاند كه بسياري از اختلالات و آسيبها در ناتواني افراد در تحليل صحيح و مناسب از خود و موقعيت خويش، نداشتن احساس كنترل، و كفايت شخصي براي رويارويي با موقعيتهاي دشوار و فقدان آمادگي براي حل مشكلات و مسائل زندگي به شيوة مناسب، ريشه دارد. بنابراين، با توجه به تغييرات و پيچيدگيهاي روزافزون جامعه و گسترش روابط اجتماعي، آمادهسازي افراد بهويژه خصوص نسل جوان، براي رويارويي با موقعيتهاي دشوار، امري ضروري به نظر ميرسد (عليمرداني، 1384، ص 35).
سلامت، چه به صورت فردي و چه جمعي، بيترديد، از مهم ترين ابعاد مسائل حيات انسان است. سلامت شرطي ضروري براي ايفاي نقشهاي اجتماعي است و همة انسانها در صورتي ميتوانند فعاليت کامل داشته باشند که هم خود را سالم احساس کنند و هم جامعه آنها را سالم بداند. درست است که تعاريف متفاوتي از مفهوم «سلامت» مطرح شده، اما پذيرفته شدهترين آنها تعريف «سازمان جهاني بهداشت» است: «سلامت حالت رفاه و آسايش کامل رواني، جسمي و اجتماعي است و فقط فقدان بيماري و يا نقص عضو نيست» (انجمن روانشناسي آمريكا، 1378).
مفهوم «سلامت رواني» جنبهاي از مفهوم کلي سلامت است و به تمام روشها و تدابيري گفته ميشود که براي جلوگيري از ابتلا به بيماريهاي رواني به کار ميروند. در سالهاي اخير، انجمن کانادايي «بهداشت رواني» اين مفهوم را در سه قسمت تعريف کرده است. قسمت اول نگرشهاي مربوط به خود که شامل تسلط بر هيجانهاي خود، آگاهي از ضعفهاي خود و رضايت از خوشيهاي ساده است. قسمت دوم نگرشهاي مربوط به ديگران که شامل علاقه به دوستيهاي طولاني و صميمي، احساس تعلق به يک گروه و احساس مسئوليت در محيط انساني و مادي است. قسمت سوم نگرشهاي مربوط به زندگي که شامل پذيرش مسئوليتها، انگيزة توسعة امکانات و علايق خود، توانايي اخذ تصميمهاي شخصي و انگيزة خوب کار کردن است (سازمان بهداشت جهاني، 1377). بسياري از مشکلات رواني- اجتماعي مانند افسردگي، اعتياد به الکل، بزهکاري، مشکلات بينفردي، تنهايي، و روانگسيختگي با ضعف در مهارتهاي زندگي و برقراري ارتباط اجتماعي رابطه دارد (سگرين، 1995به نقل از شيرازي، 1386). مهارتهاي ارتباطي راههاي رسيدن به سبک زندگي جديدي هستند که با آموختن آنها ميتوان زندگي موفقتري را تجربه کرد. «مهارت ارتباطي»، مهارت شخصي و اجتماعي است که کودکان و نوجوانان با يادگيري آن قادر خواهند بود در قبال خود، انسانهاي ديگر و کل اجتماع بهطور مؤثرتر و شايستهتري عمل کنند (عليمرداني، 1384، ص 46).
سيگلمن (1999) بر اهميت مهارتهاي زندگي در زمينههايي مانند برقراري ارتباط صميمانه، موفقيت در مسائل تحصيلي و شغلي و کاهش رفتارهاي خودتخريبگري تأکيد کرده است (آقاجاني، 1381، ص 37). آموزش مهارتهاي زندگي، آموزش مبتني بر گسترش تواناييهايي است که نسل جوان را براي برخورد مؤثر با نيازها و چالشهاي زندگي روزمره، بهويژه در زمينة بهداشت جسماني، عاطفي و اجتماعي، توانمند ميسازد. آموزش مجموعه مهارتهاي ارتباطي داراي هدفهاي پيشگيرانه، مهار و مديريت مشکلات است و همانند يک رويكرد آموزشي، هم براي مداخلههاي گروهي و هم فردي مناسباست (نلسون و جونز، 1992؛ به نقل از آقاجاني، 1381، ص 44).
پژوهشهاي متعدد نشان داده است که آموزش مهارتهاي ارتباطي بر افزايش سلامت رواني و جسماني، تقويت اعتماد به نفس و احترام به خود، کمک به تقويت ارتباط بينفردي، پيشگيري از مشکلات رواني، رفتاري و اجتماعي، کاهش اضطراب و افسردگي و کاهش افت تحصيلي مؤثر بوده است (طارميان و همکاران، 1378، ص 28).
آموزش مهارتهاي ارتباطي به صورت کارگروهي و مبتني بر روشهاي مشارکتي انجام ميگيرد. اين روشها با انجام تمرينهاي لازم و کافي منجر به ايجاد آگاهي و تغيير بازخوردها و رفتارهاي افراد ميشوند. بررسي رابطة ساده و چندگانة عزت نفس، احساس تنهايي و اضطراب اجتماعي با ابراز وجود نشان داد که عزت نفس کلي، عزت نفس خود، عزت نفس تحصيلي، اضطراب اجتماعي، اجتناب و پريشاني اجتماعي و ترس از ارزيابي منفي با ابراز وجود داراي رابطهاي معنادار است (منصوري، 1377، ص 31).
روشن است که هر كس بتواند با مسائل عميق خود کنار بيايد، با خود و ديگران سازش يابد و در برابر تعارضهاي اجتنابناپذير دروني خود ناتوان نشود و خود را به وسيلة جامعه مطرود نسازد داراي سلامت رواني است. پژوهشها نشان ميدهد عواملي نظير برقراري ارتباط مطلوب، ابراز وجود، همکاري، خودافشايي خاتمة مطلوب به ارتباط، گوش دادن فعال، انعکاس احساسات و توضيح واضح و روشن، در ارتقاي سلامت رواني و عزت نفس نوجوان تأثير دارد (ميرمحمدصادقي، 2004).
«مهارتهاي ارتباطي»، آن دسته از مهارتهايي هستند که به واسطة آن، افراد ميتوانند درگير تعاملهاي بينفردي و فرايند ارتباط شوند؛ يعني فرايندي که افراد طي آن، اطلاعات، افکار و احساسهاي خود را از طريق مبادلة کلامي و غيرکلامي با يکديگر در ميان ميگذارند (هارجي و ديکسون، 2004، ص 66). اين مهارتها از چنان اهميتي برخوردارند که نارسايي آنها با احساس تنهايي، اضطراب اجتماعي، افسردگي، عزت نفس پايين و عدم موفقيتهاي شغلي و تحصيلي همراه است (ويليامسون و زديرو، 2001).
نظام تربيت ديني بهعنوان نظامي كه توان تنظيم و جهتمند كردن فعاليت انسان را با توجه به خواستهها و نيازهاي وجودي دارد، تنها نظام حقيقي براي دستيابي آحاد انسانها به سعادت است. يكي از مهمترين موضوعاتي كه در دين مطمحنظر قرار گرفته ارتباط انسان با انسان در زمينههاي گوناگون است. بيان احكام دين در اين مقوله، به صورت اهداف واسطهاي زمينهساز رشد و ترقي آدمي براي دستيابي به هدف غايي است.
انسان به سبب آنكه به تنهايي نميتواند نيازهاي خود را تأمين كند، با ديگران ارتباط برقرار ميكند علاقة او به تأمين نيازهايش از يك سو، و ميل به تعالي و كمال از سوي ديگر، دو انگيزة قوي است كه او را به برقراري ارتباط در سطوح گوناگون بر ميانگيزد. بنابراين، براي بررسي افقهاي ارتباطي انسانها در چارچوب دين، بايد به نيازهاي اصولي براي رسيدن به كمال، كه منشأ اينگونه ارتباطات است، توجه كرد. انسان براي رشد و تكامل، احتياج به مربي و هدايتگري الهي دارد. اگرچه ما در زمان پيامبر يا ائمه اطهار زندگي نميكنيم، اما با بهرهگيري از تعاليم آن بزرگواران ميتوانيم در مسيري كه آنها مشخص كردهاند حركت كنيم و دچار انحراف نشويم. توجه به احاديث و سير زندگي بزرگان دين، ما را با اركان هدايت و تعالي آشنا ميسازد. از نظر اسلام، بهرهمندي از قوانين دين و احكام الهي صرفاً با تأسّي به كردار و سنت معصومان ميسر است. ازاينرو، در شريعت اسلام، پيروي از ولايت، كه از پيامبر و ائمة اطهار آغاز و به فقيه جامعالشرائط (در دوران غيبت) و سرانجام حضرت مهدي ختم ميگردد، واجب شمرده شده است.
دين مبين اسلام الگوها و آموزههاي زيادي براي انسانها دارد که با عنايت به آنها، ميتوان ارتباط مطلوبي با ديگران برقرار کرد. خداي متعال در آية 200 سوره آلعمران ميفرمايد: «اي کساني که ايمان آوردهايد، شکيبا باشيد و يکديگر را به شکيبايي دعوت کنيد». همچنين در سورة عصر ميفرمايد: «همة انسانها در خسران هستند، بجز کساني که يکديگر را به صبر و حق دعوت کنند». پيامبران و ائمة معصومان نيز هميشه نمونه و الگوي کامل روابط سالم بودهاند؛ از جمله رسول اکرم ميفرمودند: کسي که برادر مسلمان خود را با کلمات محبتآميز خويش احترام كند و غمش را بزدايد تا زماني که اين سجيه در او باقي است، او در ساية رحمت خداوند خواهد بود. از جمله صفات پسنديدة پيامبر اكرم اين بود که به تمام مردم، از كوچك و بزرگ سلام ميکردند. ايشان توصيه ميکرند «با يکديگر دست بدهيد تا کينه از دلهاي شما برود.» توصيه ميکرند كه هيچ مسلماني را تحقير نکنيد و کوچک نشماريد؛ زيرا مسلماني که در نظر شما کوچک است نزد خداوند بزرگ است. امام باقر ميفرموند: «دوستان خود را تکريم کنيد و با احترام با آنان برخورد نماييد و برخلاف ادب متعرّض يکديگر نشويد.» همچنين امام صادق ميفرمايند: «مؤمن با مؤمن آرامش مييابد؛ همانگونه که تشنه با آب تسکين مييابد.» ازاينرو، با توجه به اهميت ارتباط صحيح و اسلامي و تأثير آن بر ابعاد زندگي انسانها، تأثير ارتباط با رويکرد ديني بر عزت نفس و سلامت روان دانشآموزان دختر مقطع متوسطه را بررسي ميكنيم. براي دستيابي به اين مهم، فرضيههاي ذيل تدوين گرديد و بررسي شد:
1. آموزش مهارتهاي ارتباطي با رويکرد ديني بر عزت نفس دانشآموزان تأثير دارد.
2. آموزش مهارتهاي ارتباطي با رويکرد ديني بر سلامت روان دانشآموزان تأثير دارد.
روش پژوهش
جامعة آماري اين پژوهش شامل تمام دانشآموزان مقطع متوسطة شهر پرند در سال تحصيلي 1393 بود. شرکتکنندگان شامل 60 تن از دانشآموزان مدارس دولتي جامعة مذکور بود که در دامنة سني 15- 18 سال قرار داشتند و روش انتخاب نمونهگيري خوشهاي چندمرحلهاي بود كه شركت كنندگان، به صورت تصادفي، در دو گروه آزمايش و کنترل جايگزين شدند. در مرحلة اول، از بين تمام دبيرستانها، دو دبيرستان به طور تصادفي انتخاب گرديد. سپس آزمون «سلامت عمومي» گلدبرگ و «عزت نفس» کوپر اسميت در بين تمام دانشآموزان مدارس نمونه برگزار شد و تعداد 60 تن از آنها، که نمرة پايينتر از ميانگين در آزمونهاي مذکور کسب کرده بودند، انتخاب شدند و به صورت تصادفي در دو گروه «آزمايش» و «کنترل» جايگزين شدند، سپس برنامة آموزشي مهارتهاي ارتباطي با رويکرد ديني به مدت 17 جلسة 70 دقيقهاي و با روش پرسش و پاسخ، آموزش فنون ارتباطي و ايفاي نقش به گروه آزمايش آموزش داده شد و در پايان، آزمونهاي «سلامت عمومي» گلدبرگ و «عزت نفس» کوپر اسميت مجدداً براي هر دو گروه اجرا گرديد و در نهايت، با استفاده از نرمافزار spss از آزمونهاي آماري، تحليل کواريانس چند متغير و تحليل کواريانس تک متغير استفاده شد و دادهها تحليل گرديد.
ابزارهاي پژوهش
براي گردآوري دادههاي لازم، از چند ابزار استفاده شد.
پرسشنامة «سلامت عمومي» گلدبرگ: گلدبرگ (1998) اين پرسشنامه را براي سرند کردن اختلالات رواني غيرسايکوتيک در مراکز درماني و جامعه طراحي و تدوين كرده است. در اين پژوهش، از فهرست 28 سؤال پرسشنامة «سلامت عمومي»، که توسط گلدبرگ (1998) ساخته شده، است استفاده گرديد. اين پرسشنامه داراي چهار مقياس فرعي است که هر مقياس 7 سؤال دارد. چهار مقياس فرعي پرسشنامه «سلامت عمومي» عبارتند از: نشانگان جسماني، نشانگان اضطرابي و بيخوابي، نشانگان اختلال در کارکرد اجتماعي و نشانگان افسردگي. نمرة کلي هر شخص از حاصل جمع نمرههاي چهار مقياس فرعي بهدست ميآيد. روشن است که نمرة پايين در اين پرسشنامه مطلوب است؛ يعني آزمودنيهايي که از اين پرسشنامه نمره پايينتري ميگيرند داراي سلامت عمومي بيشتري هستند. شيک (1999) آلفاي کرونباخ اين مقياس را - به ترتيب 93/0 و 88/0گزارش کرده است. گلدبرگ از طريق همبسته کردن نمرههاي پرسشنامه سلامت عمومي با چک ليست علايم رواني، SCL-90 ضريب اعتبار 78/0 را بهدست آورده است. جونز و هندرسون براي محاسبة اعتبار پرسشنامة «سلامت عمومي» از روش همبسته کردن آن با نمرههاي مقياس PSEاستفاده نموده و ضريب اعتبار 76/0 را گزارش کردهاند (آقاجاني، 1381، ص 104).
مقياس «عزت نفس» کوپر اسميت: اين مقياس ابتدا توسط راجرز و ديموند تهيه و تدوين شده است (شيرازي، 1376). کوپراسميت مقياس عزت نفس خود را براساس تجديد نظري که روي اين مقياس انجام داد، تهيه كرد. اين مقياس 58 ماده دارد که خودگزارشي و مدادکاغذي است و 8 مادة دروغسنج دارد. مقياس «عزت نفس» کوپر اسميت از 4 خردهمقياس تشکيل شده است: عزتنفس خود، عزت نفس همسالان، عزت نفس خانوادگي، عزت نفس تحصيلي.
کوپر اسميت و همكاران او ضرايب بازآزمايي را پس از پنج هفته 88/0 و پس از سه سال 70/0 گزارش كردند (شيرازي، 1376، ص 26). همچنين همساني دروني آن توسط ابراهيمي قوام (1373) روي دانشآموزان اهواز 82/0 گزارش شده است.
برنامة آموزشي مهارتهاي ارتباطي با رويکرد ديني: براي آموزش مهارتهاي ارتباطي با رويکرد ديني، از برنامة آموزشي که فياض و كريمي (2010) تدوين كردهاند و با استعانت از آموزههاي ديني، در جهت همين برنامه استفاده شد. در اين برنامه، مهارتهاي ارتباطي به دست آمده از قرآن کريم و سيرة معصومان در دو دستة «کلامي» و «غيرکلامي» تقسيم شده است:
مهارتهاي کلامي به دست آمده از قرآن کريم و سيرة معصومان عبارت است از: 1. شفاف و قابل فهم بودن کلام؛ 2. گزيدهگويي و فصاحت؛ 3. مهرورزي و استفاده از کلمات محبتآميز؛ 4. قطع نکردن سخن طرف مقابل؛ 5. اجتناب از امرکردن و رياستطلبي (خواهش و تقاضا کردن)؛ 6. پرهيز از منت گذاشتن؛ 7. سپاسگزاري و قدرداني از ديگران؛ 8. پرهيز از تحقير و توهين کردن؛ 9. پذيرش عذر ديگران؛ 10. پرهيز از عيبجويي و سرزنش.
مهارتهاي غيرکلامي بهدست آمده از قرآن کريم و سيرة معصومان نيزعبارت است از: 1. برقراري تماس چشمي مناسب؛ 2. گوش سپردن به سخن طرف مقابل؛ 3. انعکاس آنچه از سخنان درک شده به گوينده؛ 4. داشتن لحن نرم و عاري از خشونت؛ 5. خوشرويي و چهرة متبسم؛ 6. پرهيز از رويگرداني (فّياض و كريمي، 2010).
يافتههاي پژوهش
در جدول ميانگين و انحراف استاندارد متغيرهاي عزت نفس و سلامت روان دانشآموزان ارائه شده است. اين دادهها نشان ميدهد ميانگين و انحراف استاندارد و ساير شاخصهاي توصيفي گروهها در پيشآزمون و پسآزمون يکسان نيست و تفاوتهايي با هم دارند.
جدول 1. شاخصهاي آمار توصيفي مربوط به پيشآزمون و پسآزمون در دو گروه آزمايش و کنترل
متغيرها
گروهها تعداد ميانگين انحراف معيار
پيشآزمون پسآزمون پيشآزمون پسآزمون
عزتنفس کنترل 30 17/24 21/24 1/4 9/3
آزمايش 30 81/24 17/31 2/3 1/4
سلامت روان کنترل 30 33 7/33 3/4 7/2
آزمايش 30 2/33 8/25 2/3 4/2
براي مقايسة نمرههاي سلامت روان و عزت نفس، قبل و بعد از آموزش مهارت ارتباطي، ابتدا مفروضهاي تحليل کواريانس بررسي شد. چون نتايج آزمون لون براي سلامت روان (761/0=P و 094/0=F) و عزت نفس (207/0=P و 67/1=F) بيش از 05/0 است، دادهها، مفروضهاي تساوي خطاي واريانسها را زير سؤال نبرده. همچنين با توجه به اينکه اثر متقابل بين پيشآزمون مؤلفههاي سلامت روان (09/0=P و 105/3=F) و عزت نفس (156/0=P و 142/2=F) معنادار نيست، دادهها از فرضية همگني شيبهاي رگرسيون پشتيباني ميکند و نشان ميدهد که تعامل معنادار نيست. بنابراين، اجراي کواريانس براي آزمون اثرات متغيرهاي اصلي پسآزمون سلامت روان و عزت نفس جايز است.
تحليل کواريانس چند متغير (MANCOVA) حاکي از آن است که مقدار F چند متغير (2/71) در سطح p≤0/001 از لحاظ آماري معنادار است. ازاينرو، ميتوان گفت: بين دانشآموزان گروه آزمايش و کنترل – دستكم - در يکي از متغيرهاي وابسته تفاوت معناداري وجود دارد. براي پي بردن به اين تفاوت، در ادامه، از آزمون تحليل کواريانس تک متغيره (ANCOVA) استفاده گرديد.
جدول 2. تحليل کواريانس چند متغير براي بررسي اثر متغير گروه بر عزت نفس و سلامت روان
نام آزمون مقدار فرضية df اشتباه df ميزان df سطح معناداري
آزمون اثر پيلايي 703/0 2 55 2/71 001/0
آزمون لامبدايي ويلکز 265/0 2 55 2/71 001/0
آزمون اثر هتلينگ 65/2 2 55 2/71 001/0
آزمون بزرگترين ريشهروي 66/2 2 55 2/71 001/0
همانگونه که در جدول 2 ملاحظه ميشود، احتمال پذيرش فرض صفر براي تأثير مداخلة مبتني بر آموزش مهارت ارتباطي در عزت نفس (32/49 F=، (57و1) و 001/0P≤)از 05/0 کوچکتر است. بنابراين، ميتوان نتيجه گرفت: مداخلة مبتني بر آموزش مهارتهاي ارتباطي با رويکرد ديني در افزايش ميزان عزت نفس تأثير داشته است.
جدول 3. تحليل کواريانس براي بررسي اثر متغير گروه بر عزتنفس
منبع تغييرات مجموع مجذورات درجة آزادي ميانگين مجذورات F سطح معناداري
گروه 387 1 65/424 32/49 001/0
پيشآزمون 854 1 5/814 6/94 001/0
خطا 491 57 61/8
کل 1788 60
همانگونه که در جدول 3 ملاحظه ميشود، احتمال پذيرش فرض صفر براي تأثير مداخلة مبتني بر آموزش مهارت ارتباطي در سلامت رواني (82/83 F= ،(57و1) و 001/0P≤)از 05/0 کوچکتر است. بنابراين، ميتوان نتيجه گرفت: مداخلة مبتني بر آموزش مهارتهاي ارتباطي با رويکرد ديني در افزايش ميزان سلامت روان تأثير داشته است.
جدول 4 تحليل کواريانس براي بررسي اثر متغير گروه بر سلامت رواني
منبع تغييرات مجموع مجذورات درجة آزادي ميانگين مجذورات F سطح معناداري
گروه 54/62 1 22/66 82/83 001/0
پيشآزمون 765 1 765 6/94 001/0
خطا 2/45 57 79/0
کل 8/881 60
نتايج حاصل از آزمون اين فرضيه با نتايج پژوهشهاي انجام شده توسط کوپر اسميت (1990)، گامون و مورگان (2005)، تري (2003)، کلوز و تينوز (2004)، وردي (1383)، يادآوري (1383)، جانبزرگي (2007)، بهرامي و همكاران (2005) و حقيقي و همکاران (1385) مطابقت دارد.
همچنين با يافتههاي پژوهش ميرمحمدصادقي (2004)، هاريجي و ديکسون (2004)، آقاجاني (2002)، حاجي جي (2007)، هانس برگر (2007)، صبحي و رجبي (2010) محمدي (2007)، احمدي (1393) همسوست.
احمدي (1393) براساس پژوهش خود بر روي دانشآموزان پسر، نشان داد آموزش مهارت ارتباطي با رويکرد معنوي تأثير مثبتي بر سلامت روان و عزت نفس آنها دارد. همچنين طارميان (1378) بر اساس پژوهشهاي انجام شده، اظهار داشت عواملي نظير برقراي ارتباط مطلوب، همکاري و ابراز وجود، خودافشايي، انعکاس احساس و محتوا، و گوشدادن فعال بر ارتقاي عزت نفس و سلامت روان نوجوانان تأثير دارد. جي مين سو و همکاران او (2007) در پژوهش خود، به اين نتيجه رسيدند که آموزش مهارتهاي اجتماعي و ارتباطي موجب بهبود مهارتهاي اجتماعي و عزت نفس گروه آزمايش در مقايسه با گروه کنترل ميشود. ميرمحمد صادقي (2004) در پژوهشي به اين نتيجه رسيد که آموزش مهارتهاي ارتباطي، روش مؤثري براي افزايش سطح عزت نفس نوجوانان است. وردي (1383) در پژوهش خود، نشان داد که آموزش مهارتهاي زندگي و مهارت ارتباطي موجب ارتقاي عزت نفس و سلامت روان نوجوانان ميشود. نظري و حسينپور (2009) نيز در پژوهش خود، به اين نتيجه رسيدند که آموزش مهارتهاي اجتماعي موجب کاهش اضطراب و افزايش عزت نفس در دانشآموزان ميشود. يادآوري (1383) در پژوش خود، چنين استنباط کرد که آموزش مهارتهاي زندگي و ارتباطي منجر به افزايش عزت نفس و سلامت روان و رشد خود ابرازي در دانشآموزان ميشود.
پژوهشهاي متعددي در زمينة تأثير دين و باورهاي معنوي بر سلامت انسان انجام گرفته که حاکي از آن است که داشتن باورهاي ديني و سبک ديني در زندگي تأثير مثبتي بر سلامت جسمي و رواني و کاهش بيماريهاي رواني دارد. ازاينرو، با آنكه برخي از نظريهپردازان مانند فرويد (1940) و اليس (1987) اعتقادي به تأثير دينداري بر شخصيت انسان ندارند، بيشتر نظريهها، از جمله آرکيل (2000) دين را عامل نيل به سلامت رواني ميدانند. نتايج تحقيق احمدي (1393) نشان داد که نگاه ديني به مقولة ارتباط و آموزش مهارت ارتباط در پرتو الگوهاي ديني موجب افزايش عزت نفس و سلامت روان دانشآموزان ميشود. محموديان (2008) نيز در پژوهش خود، به اين نتيجه رسيد که آموزش مهارتهاي زندگي با رويکرد قرآني بر پذيرش اجتماعي و کاهش افسردگي تأثير مثبت دارد. بهرامي و همكاران او (2005) در پژوهش خود به اين نتيجه رسيدند که باورهاي مذهبي در سلامت روان و کاهش افسردگي تأثير مثبت و معناداري دارد. همچنين جانبزرگي (2007) از پژوهش خود، چنين استنباط کرد که باورهاي مذهبي بر سلامت روان داراي تأثيري معنادار است.
بحث و نتيجهگيري
فعاليتهاي انسان علاوه بر رفتارهاي فردي شامل سلسله ارتباطات او با ديگر انسانها نيز ميشود. علاقه آدمي به ايجاد ارتباط با انسانهاي ديگر، سبب توجه روزافزون مكاتب اجتماعي، فلسفي و علمي به اين مقوله شده است. دامنة ارتباط با انسانها تنها به زمان حال محدود نميگردد، بلكه شامل بهرهگيري از سرچشمههاي فرهنگ و دانش گذشته كه به نوعي ما را با انسانهاي قرون و اعصار پيشين مرتبط ميكند نيز ميشود و آيندگان را، كه از ميراث بر جاي مانده از ما بهره ميبرند، نيز دربر ميگيرد. بنابراين، وقتي بحث از ارتباط انسان با انسان ميشود، صرفاً ارتباط در قالبي محدود و مرزي مشخص در زمان حال مطمح نظر نيست. مقولة ارتباط با ديگران با توجه به رويكردهاي متنوع، ديدگاههاي خاص تربيتي را ميطلبد. اين امر گاهي رنگ اجتماعي پيدا ميكند و زماني از ديدگاه سياسي بررسي ميشود و گاهي با رويكرد اقتصادي يا فرهنگي به آن نظر ميشود. هر يك از حيطههاي خاص ارتباطي بهعنوان مقولههايي مستقل و داراي بعد ارزشي، در معرض گزارههاي تربيتي هستند. يك نظام تربيت ديني در صورتي داراي ارتباط منطقي بين اجزاي خود خواهد بود كه در عين فراگير بودن، ناظر بر تمام جنبههاي وجود آدمي باشد. مسلماً چنين نظامي قادر به جهتمند كردن افعال و رفتار انسان در حيطههاي گوناگون است. در اين زمينه، نتايج پژوهش حاضر نشان داد آموزش مهارت ارتباط بر اساس آنچه در دين به آن توجه شده و در چارچوب آموزههاي ديني، تأثيري معنادار و مثبت برسلامت روان و عزت نفس وخودباوري دانشآموزان دارد. ازاينرو، مهارت «ارتباط» از مهمترين و مؤثرترين مهارتهاي زندگي است و بر ابعاد زندگي فردي و اجتماعي دانشآموزان تأثيري چشمگير دارد، اگر بتوانيم زمينة اينگونه آموزشها را در مدارس گسترش دهيم گام بلندي در افزايش سلامت روان دانشآموزان برداشتهايم و زمينة ايجاد و شيوع بسياري از مسائل اجتماعي کاهش مييابد و با دانشآموزاني مواجه خواهيم بود که از کارامدي بالايي برخوردارند.
- آقاجاني، مريم، 1381، بررسي تأثير آموزش مهارتهاي زندگي بر سلامت روان و منبع کنترل نوجوان، پاياننامه کارشناسي ارشد روانشناسي عمومي، تهران، دانشگاه الزهرا.
- ابراهيمي قوام، صغري، 1373، رابطه بين رشد اجتماعي با ميزان دريافت انواع حمايت اجتماعي، پاياننامه کارشناسي ارشد روانشناسي تربيتي، اهواز، دانشگاه شهيد چمران.
- احمدي، سعيد، 1393، «تأثير مهارت ارتباطي با رويکرد ديني بر سلامت روان و عزتنفس دانشآموزان»، مجله علمي پژوهشي دانشگاه علوم پزشکي زنجان، دوره بيستو دوم، ش 90، ص 13-22.
- انجمن روانشناسي آمريکا، 1387، راهنماي درمان افسردگي، ترجمة مهدي گنجي، تهران، ويرايش.
- حقيقي، جمال و همکاران، 1385، «بررسي تأثير آموزش مهارتهاي زندگي بر سلامت روان و عزتنفس دانشآموزان دختر سال اول مقطع متوسطه»، مجله علوم تربيتي و روانشناسي دانشگاه شهيد چمران اهواز، سال سيزدهم، ش 1، ص 61-78.
- سازمان بهداشت جهاني، 1377، برنامه آموزش مهارتهاي زندگي، ترجمة ربابه نوري قاسمآبادي و پروانه محمدخاني، تهران، واحد بهداشت و پيشگيري از سوءمصرف مواد، سازمان بهداشت جهاني.
- شارف، ريچارداس، 1386، نظريههاي مشاوره و رواندرماني، ترجمة مهرداد فيروزبخت، تهران، موسسه فرهنگي رسا.
- شاملو، سعيد، 1387، مکتبها و نظريهها در روانشناسي شخصيت، تهران، رشد.
- شيرازي، ناظم، 1376، ساخت و اعتباريابي مقياسي براي سنجش عزتنفس و بررسي رابطه آن با پرخاشگري، رفتارهاي ضد اجتماعي، وضعيت اجتماعي- اقتصادي و عملکرد تحصيلي در دانشآموزان پسر پايه اول تا سوم دوره متوسطه شهرستان اهواز، پاياننامه کارشناسي ارشد روانشناسي تربيتي، اهواز، دانشگاه شهيد چمران.
- شيهان، ايلين، 1378، عزتنفس، ترجمة مهدي گنجي، تهران، نشر ساوالان.
- طارميان، فرهاد و همكاران، 1378، مهارتهاي زندگي، چ دوم، تهران، تربيت.
- عليمرداني، محمد، 1384، تأثير آموزش مهارتهاي اجتماعي بر سلامت رواني دانشجويان، ساوه، معاونت پژوهشي دانشگاه آزاد اسلامي.
- گنجي، حمزه، 1384، ارزشيابي شخصيت، چ سوم، تهران، ساوالان.
- منصوري، فريبا، 1377، بررسي رابطه ساده و چندگانه عزتنفس، احساس تنهايي و اضطراب اجتماعي با ابراز وجود دانشآموزان دختر دبيرستانهاي نظام جديد شهرستان اهواز، پاياننامه کارشناسي ارشد روانشناسي عمومي، اهواز، دانشگاه آزاد اسلامي.
- وردي، مينا، 1383، تأثير آموزش مهارتهاي زندگي بر ابراز وجود و عزتنفس دانشآموزان دختر، پاياننامه کارشناسي ارشد روانشناسي عمومي، اهواز، دانشگاه آزاد اسلامي.
- يادآوري، ماندانا، 1383، تأثير آموزش مهارتهاي زندگي بر سلامت عمومي، عزتنفس و خودابرازي دانشآموزان دختر متوسطه شهر اهواز، پاياننامه کارشناسي ارشد روانشناسي، اهواز، دانشگاه آزاد اسلامي.
- Aghajani, M, 2002, Impact of life skills training on adolescent mental health and locus of control in Qom city, Dissertation Alzahra University, v. 13, p. 11-19.
- Argyle, M, 2000, Psychology and religion: an introduction, London, Rutledge,Aassessment. In JO. Greene & B.R. Burleson (Eds), 2003.Handbook of communication and social interaction skills. Mahwah NJ Erlbaum. 93:134.
- Bahrami A, & Tashk, A, 2004, Aspects of the relationship between religious orientation and mental health and scale evaluation of religious orientation, Journal of Psychology and education, v. 2, p. 21-28.
- Bahrami, F, & et al, 2005, The role of religious orientation and mental health and depression among elderly, Rehabilitation J, v. 6, p. 42-47.
- Cooper smith, S, 1990, The antecedent of selfesteem, New York, W.H Freeman.
- Ellis,A1987."Religiosity and rational emotive psychotherapy", theiry Research and Practice, v. 18, p. 155-159.
- Fayyaz, I, &, Karimi, M, 2010, Interpersonal skills of the innocents Mohammad (PBUH), Journal of Islamic Education, v.4, p. 43-49.
- Gammon, J, & Morgan, S. h, 2005, Astady to Ascertain the effect of structured student tutorhal support on student stress, Self- esteem and coping, Nurse Education in practice, v. 5, p. 161-171.
- Goldberg, D. A, 1998, user`s guide to the general health questionnaire, Windsor, UK: Nfernelson, v.16, p. 11-45.
- Hagigi, J, & et al, 2007, The effect of life skills training on mental health and self-esteem of first grade high school students of Ilam city, Journal of Education and Psychology, Ahwaz Chamran University, v. 13, p. 61-78.
- Hargie Q, & Dickson, D, 2004, Skilled interpersonal communication, London, Routledge.
- Harter, S, 2007, The development of self-esteem and self-representation, Hand book of child psychology, fifth edition, John wiley and sons INC, v. 13, p. 518-553.
- Janbozorgi, M, 2007, Religious orientation and mental health, Pejouhesh, v. 31, p. 345-350.
- Ji-Min seo, T, & et al, 2007, Social skills training as nursing intervention to improve the social skills and selfesteem of inpatients with chronic schizophrenia, p. 44-53.
- Klose, P, & Tinius, 2004, A self- steem group at an inpatient psychiatric hospital, Journal of psychosocial Nursing and mental Health service, v. 30(7), p. 5-9.
- Mahmodian, M, 2008, Effect of life skills training with Qur'anic approach on depression, social acceptance and academic performance of learners, [Dissertation] Shahid Beheshti Univ, p. 45-76.
- Mahmoudi Rad M, & et al, 2007, Role of communication skills and social problem-solving training on self-esteemand IQ of students in third grade, Journal of Rehabilitation, v. 18, p.71-77.
- Mir Mohammad Sadeghi, M, 2004, The role of selfesteem and interpersonal communication skills training on young orphan boy living in boardinginstitutions in Tehran, [Dissertation] Departmentof Social Welfare, v. 8, p. 22-45.
- Mohammadi, B, 2007, The effect of life skills training on assertiveness and self-esteem of students in of first grade high school students of Mamasani city, Dissertation Ahwaz Azad university.
- Nazari, I, & Hoseinpor, M, 2009, The effectiveness of social skills on anxiety and self-esteem in high school girl students in Baghmlk city, Journal of new approach in psychology, v. 18, p. 95-116.
- Rogers, C.R, 1986, Carl Rogers on the development of the person-centered approach, person-centered Review, v. 1, p. 257-259.
- Shieck, D, 1999, paternal and maternal in fluences on the psychological well being of chinese adolscents, Genetic,social&psychology monographs, v. 125, p. 69-297.
- Sigelman,GK, 1999, life-span Haman Development.Book/cole publishingcompany (ITP),280-409.
- Sobhi-Garmaleki, N, & Rajabi, S, 2010, Efficacy of life skills training on mental health and self esteem of students university of Mohaghegh Ardabili, Published by Elsevier Ltd, Available online on scopus, v. 14, p. 23-29.
- Taghavi, M, R, 2000, Evaluate the validity and reliability of public health, J Psychol, v. 3, p. 4.
- Teri, r, 2003, Self-Esteem and self-efficacy of college student with disabilities, College studentjournal, v. 18, p. 34-42.
- Williams, k, & Zadiro, L, 2001, On being ignored,excluded, and rejected, Leary (Ed), Interpersonal rejection, Oxford: Oxford university Press, v. 6, p. 92-125.