نقش جهت گیری مذهبی و صفات شخصیت در پیش بینی نشانه های اختلال شخصیت دستهی «ب»

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
از منظر قرآن کريم، انسان بر اساس شاکلة خويش عمل مينمايد (اسراء: 84)؛ يعني انتخابها، رفتارها و واکنشهاي وي در شخصيت او ريشه دارد. بنابراين، کسي که از سلامت شخصيتي برخوردار نيست، رفتارهاي غيرمنطقي و بيمارگونه دارد. بر اساس يافتههاي ديني و روانشناسي، دو متغير «شخصيت سالم» و «رفتار سالم و شايستة مبتني بر ايمان»، رابطهاي ناگسستني دارد (موسوي و متقيفر، 1390).
بر اساس تعريف كتابچة تشخيصى و آمارى اختلالات رواني (DSM-5)، «اختلال شخصيت» عبارت است از: «الگوي پايداري از تجارب درون ذهنى و رفتارى كه با ملاكهاى فرهنگى منطبق نيست، انعطافناپذير و فراگير است و از نوجوانى يا اوايل جوانى شروع مىشود، در طول زمان ثابت مانده، موجب ناخشنودى فرد و مختلشدن كاركردهاى وي مىشود» (انجمن روانپزشکي آمريکا، 2013؛ بارلو و دوراند، 2012، ص 433). اختلال شخصيت اختلالي شايع و مزمن است و ميزان شيوع آن در جمعيت عمومي، 10 تا 20 درصد تخمين زده شده و نشانههاي آن طي چند دهه تظاهر مييابد. افراد مبتلا به اختلال شخصيت عموماً پيشآگاهي مناسبي ندارند. اختلالات شخصيت ميتواند زمينهساز ساير اختلالها، نظير مصرف مواد، خودکشي، اختلالات خلقي و اختلالات اضطرابي شود. اين بيماران معمولاً بينش پاييني دارند و به علت خود- همخوان بودن نشانهها، از بابت رفتارهاي غيرانطباقي خود احساس اضطراب نميکنند (سادوک و سادوک، 1389، ص 411).
در DSM-5 اختلالات شخصيت به سه دسته تقسيم شده که در آن، دستة دوم شامل اختلال-هاي شخصيت ضداجتماعى، مرزى، نمايشى و خودشيفته است كه ويژگي مشترک اختلالات اين دسته نامتعادل و هيجانى بودن الگوهاي رفتاري در افراد مبتلاست (انجمن روانپزشکي آمريکا، 2013).
برخي پژوهشگران (مارگا، 2013) اخيراً مطرح کردهاند که اختلالات شخصيت تصريح شده در دستة «ب»، به نوعي اختلالهاي اخلاقي هستند. به عبارت ديگر، به سبب آنکه در اختلالات شخصيت دستة «ب» عمدتاً مبتلايان رفتارهاي غيرانساني و غيراخلاقي (فقدان همدلي و صميميت، فريبکاري، فقدان احساس گناه و پشيماني، نبود صداقت، و حقهبازي) را در روابط بينفردي در پيش ميگيرند، آنها را «اختلالات اخلاقي» نيز ناميدهاند. اصول اخلاقي بهعنوان بخش مهمي از آموزههاي ديني و مذهبي ميتواند تحت تأثير قرار بگيرد. امروزه بيشتر صاحبنظران بر اين باورند که مذهب تأثير مهمي بر سلامت رواني و ديگر ابعاد زندگي بشر دارد.
معنويت يکي از جنبهها و ابعاد انسان است که راههاي کنارآمدن يا راهبردهاي حل مسئله را براي افراد فراهم ميآورد و بهعنوان يک منبع حمايت اجتماعي در برابر آشفتگيهاي رواني عمل ميكند، و به افراد احساس کنترل غيرمستقيم رويدادهاي زندگي را ميدهد که در نهايت، به کاهش آسيبپذيري و بيماري در افراد منجر ميگردد (شاه و همكاران، 2011). معنويت در انسانها به وسيلة جهتگيري مذهبي آنها تحت تأثير قرار ميگيرد.
در ميان اديان الهي، دستورات اسلام کاملترين فرامين است. در حوزة روانشناسي، مطالعات متعددي در زمينة جهتگيري مذهبي افراد انجام شده است. براي نمونه، بهرامي احسان (1380) جهتگيري مذهبي را شامل دو مؤلفة اصلي «رويآوري به مذهب» (موضوعاتي مانند اعتقاد به خداوند و روز جزا، اعتقاد به ياري مردم و نيازمندان، اعتقاد به وظيفهشناسي، کار و تلاش براي سازندگي، اعتقاد به ياري خداوند در روزهاي سخت)، و «سازماننايافتگي مذهبي» (موضوعاتي مانند فقدان مهار خود در مواجهه با گناه، فقدان اعتقاد به خدمت به ديگران، ناشکيبايي در برابر نتيجة کار و علاقه به کسب نتيجة فوري، فقدان توجه به حقوق و حريم ديگران، خودخواهي و تکبر) ميداند.
به نظر متخصصان حوزة سلامت رواني، بيشتر بيماريهاي رواني، که ناشي از ناراحتيهاي روحي در مقابله با مسائل و مشکلات زندگي انسانهاست، در ميان افراد غيرمذهبي بيشتر مشاهده ميشود (اسلامي و همكاران، 1378). وجود رابطة مثبت بين مذهبي بودن افراد و سلامت رواني در پژوهشهاي گوناگوني تأييد شده است (کمري سنقرآبادي و فتحآبادي، 1391).
برگين (1983) در پژوهش خود، به بررسي تفاوتهاي موجود در نشانههاي آسيبشناختي و ويژگيهاي رواني پرداخت. نتايج نشان داد که افراد مذهبي در دامنة بهنجار مقياسهاي اضطراب، افسردگي و باورهاي غيرمنطقي و ساير شاخصهاي سلامت رواني قرار دارند. وي نتيجهگيري ميکند که تعهدات مذهبي قابل توجه ميتواند همبستگي مثبتي با کنشهاي شخصيتي بهنجار داشته باشد.
بهرامي احسان و همكاران (1384) در مطالعة خود نشان دادند که برخي از ابعاد جهتگيري مذهبي، بهويژه سازماننايافتگي مذهبي، ميتواند براي تبيين اختلالهاي رواني به کار رود. فرانسيس (2010) مطرح کرده است که شخصيت با جهتگيري مذهبي انسان در ارتباط است و ميتواند در سلامت يا بيماري آن تأثير بگذارد. جوزف و همكاران (2002) و هانکوک و تيلياوپوليس (2010) در پژوهش خود نشان دادند که جهتگيري مذهبي با اختلال شخصيت «اسکيزوتايپي» رابطه دارد. گراويت (2011) نتيجهگيري کرده است که باورهاي مذهبي در زنان با اختلال شخصيت مرزي ارتباط دارد.
اگرچه DSM-5 در طبقهبندي اختلالات شخصيت تغييري ايجاد نکرده، ولي در بخش سوم يک «الگوي جايگزين براي اختلالات شخصيت» معرفي نموده که تا حدي به سوي يک نگرش ابعادينگر حرکت کرده است. در اين الگو، مطرح شده است که اختلالات شخصيت را، در واقع بايد به عنوان اختلال در عملکرد شخصيت و صفات شخصيتي بيمارگون تلقي نمود (انجمن روانپزشکي آمريکا، 2013). براي نمونه، در الگوي جديد DSM-5 براي اختلالات شخصيت، يکي از ملاکهاي تشخيصي شامل تظاهرات صفات شخصيتي بيمارگون است.
پژوهشهاي اخير روابط بين اختلالات شخصيت و الگوي پنج عاملي را در سطح روابط همبستگي و ساختاري بررسي نموده و آن را تأييد کرده است (سالسمن و پيج، 2004؛ کاستا و وايديگر، 2002). تعدادي از محققان در زمينة صفات پنجگانة شخصيت اعلام کردهاند که بسياري از انواع رفتارهاي نابهنجار را ميتوان نوعي اغراق و افراط در صفات بهنجار شخصيت به حساب آورد (ر.ك: باغبان، 1392). يک نتيجهگيري کلي در اين زمينه نشان ميدهد که روانرنجوري به طور مثبت، و توافقجويي به طور منفي با اختلالات شخصيت مرتبط است. به عبارت ديگر، بسياري از اشکال آسيبشناختي در انتهاي پيوستار شخصيت بهنجار قرار دارد تا اينکه- مثلاً- از شخصيت بهنجار فاصله بگيرد (باغبان، 1392، ص 23). براي مثال، شخصيت وسواسي، كسي است که نمرهاش در مسئوليتپذيري و رواننژندي بالاست و شخصيت ضداجتماعي كسي است که در عامل توافقجويي و مسئوليتپذيري نمرة پاييني ميگيرد. بنابراين، اين احتمال هست که الگوي نمرههاي افراد در پنج عامل شخصيت از اهميت خاصي براي تشخيص اختلالات شخصيت برخوردار باشد. وايديگر و همكاران (2002) توانستند از طريق الگوي پنج عاملي شخصيت، ملاکهاي اختلالات شخصيت را پيشبيني کنند.
مطالعاتي که به بررسي ارتباط الگوي پنج عامل شخصيت و اختلالات شخصيت پرداختند، همبستگي بالايي را بين حوزهها و جنبههاي پنج عامل شخصيت و اختلالات شخصيت يافتند (وايديگر و ساموئل، 2005؛ تيم، 2010). علاوه بر اين، تغيير صفت، تغيير علايم اختلالات شخصيت را پيشبيني ميکند. اين مطلب از اين فرضيه که صفات شخصيتي بهنجار، بخش مرکزي اختلالات شخصيت هستند، حمايت بيشتري ميکند (وارنر و همكاران، 2004). با وجود قدرت پيشبيني حيطههاي پنج عاملي شخصيت نسبت به اختلالات شخصيت، بخش قابل توجهي از واريانس همواره بدون توضيح ميماند (کلارک، 2007). مککري و کاستا پيشنهاد ميکنند که اختلالات شخصيت بهسبب تفسير نادرست از واقعيت و يا تحريفهاي شناختي است که با تلاش فرد براي برخورد مناسب با مسائل زندگي تداخل داشته و با ويژگيهاي شخصيتي افراد مرتبط است (تيم، 2010؛ بگبي و همكاران، 2005). علاوه بر اين، به طور تجربي ثابت شده است که اختلالات شخصيت با صفات شخصيتي بهنجار رابطهاي معنادار دارد. در يک فراتحليل، رابطة الگوي پنجگانة شخصيت و اختلالات شخصيت بررسي شده است (باغبان، 1392، ص 23). اين بررسي نشان داد که اختلالات شخصيت «نمايشي» و «خودشيفته» با بعد «برونگرايي» رابطة مثبت نشان ميدهد. همچنين اختلال «خودشيفته» با بعد «توافقجويي» رابطة منفي دارد. برونگرايي با اختلالات «اسکيزوئيد» و «اسکيزوتايپال» رابطة منفي نشان داد. علاوه بر اين، رابطة اختلال «اسکيزوتايپي» با «رواننژندي» مثبت و با «توافقجويي» منفي بود. بدينسان، رابطة اختلالات شخصيتي «پارانوئيد» و «مرزي» با «رواننژندي» مثبت و با توافقجويي منفي است. همچنين اختلالات شخصيت «اجتنابي» و «وابسته»، هر دو با رواننژندي رابطة مثبت داشت. همچنين رابطة اختلال «اجتنابي» با «برونگرايي» منفي بود. در نهايت، اين بررسي نشان داد که افراد مبتلا به اختلال شخصيت «وسواسي- جبري» سطح بالايي از مسئوليتپذيري را نشان ميدهند (روسيير و ريگزي، 2008).
هر اختلال شخصيت با نيمرخ شخصيتي خاصي مشخص ميشود. هدف پژوهش حاضر بررسي نقش جهتگيري مذهبي و صفات شخصيتي در پيشبيني اختلالات شخصيت است. اگرچه پژوهشها به طور جداگانه به بررسي رابطة اختلالات شخصيت با صفات شخصيت و همچنين جهتگيري مذهبي پرداخته، اما اين پژوهش درصدد است تا سهم هر يک از صفات شخصيت و جهتگيري مذهبي را در تعامل با يکديگر در پيشبيني اختلالات شخصيت بررسي كند. برايناساس، اين فرضيه مطرح شده است که مؤلفة رويآوري به مذهب به صورت منفي و مؤلفة سازماننايافتگي مذهبي به صورت مثبت و همچنين صفات شخصيت ميتوانند نشانههاي اختلال شخصيت را پيشبيني نمايند.
روش پژوهش
پژوهش حاضر يک مطالعة توصيفي- همبستگي است که به صورت مقطعي انجام شده است. جامعة پژوهش حاضر تمامي دانشجويان دانشگاه شهيد مدني آذربايجان بود که در سال تحصيلي 93-92 مشغول به تحصيل بودند. از جامعة مزبور بر اساس جدول مورگان و نسبت جنسيتي تعداد 290 دانشجو (173 دختر و 117 پسر) به روش «نمونهگيري تصادفي طبقهاي» انتخاب شدند. ميانگين سن پسران 92/20 و انحراف معيار آن برابر با 17/2 و براي دختران ميانگين سن 01/21 و انحراف معيار آن برابر با 4/2 بود. پس از انتخاب دانشکده و کلاسها، با مراجعه به دانشکدههاي گوناگون، پژوهشگران ضمن جلب رضايت آگاهانة شرکتکنندگان، دادههاي پژوهش را با استفاده از ابزارهاي پژوهش گردآوري کردند. اگر شرکتکنندهاي علاقه به تکميل پرسشنامهها و شرکت در پژوهش نداشت از گروه نمونه کنار گذاشته ميشد و جايگزيني براي او در نظر گرفته ميشد. به شرکتکنندگان گفته شد در صورت علاقهمندي به اطلاع از نتيجة آزمونها، مشخصات فردي (نام و نام خانوادگي) خود را در پرسشنامهها بنويسند.
ابزارهاي پژوهش
پرسشنامة ميلون-3 MCMI-(III): اين پرسشنامه توسط ميلون در سال 1981 طراحي و شكل تجديد نظر شدة آن در سال 1987 منتشر شد. پرسشنامة «ميلون III» شامل 175 جملة کوتاه خود توصيفي با پاسخهاي «بلي» و «خير» است و براي بزرگسالان 18 سال به بالا، که براي درمان يا ارزيابي روانشناختي به مراکز سلامت روان مراجعه ميکنند، استفاده ميشود (شريفي، 1386، ص 4).
اين آزمون يکي از مهمترين ابزارهاي سنجش عيني نشانگان باليني مطرح شده در محور يک و اختلالات شخصيت، يا به قول ميلون، الگوهاي باليني شخصيت محور دو راهنماي تشخيصي و آماري اختلالات رواني است. اين آزمون به منظور عملياتي کردن الگوي آسيبشناسي رواني ميلون ساخته شده و دو بار از زمان انتشار آن به موازات تغيير در نظريه و همچنين راهنماي تشخيصي و آماري اختلالات رواني، در آن تجديد نظر شده است. «ميلون III» شامل 24 مقياس است. اين مقياسها در چهار گروه: الف. الگوهاي باليني شخصيت؛ ب. الگوهاي باليني شديد؛ ج. نشانگان باليني؛ و د. نشانگان باليني شديد دسته بندي شده است (همان، ص 6). در ايران، چند مطالعه در خصوص MCMI انجام شده است. اولين مطالعه به منظور هنجاريابي MCMI-II در شهر تهران صورت گرفته است. در اين مطالعه، ضريب پايايي مقياسهاي MCMI-II به روش بازآزمايي با فاصلة 10-7 روز از دامنة 78/0 (نمايشي) تا 87/0 (اختلال هذياني) به دست آمده است. ميلون ميزان همساني دروني آزمون را 78/0 ذکر کرده است (ر.ك: فتحي آشتياني و داستاني، 1388). در مطالعة ديگري نيز شريفي (1386) MCM- III را در شهر اصفهان هنجاريابي کرده که همبستگي نمرات خام اولين اجرا و بازآزمايي در دامنة 82/0 (اختلال هذياني) تا 98/0 (اختلال شخصيت اسکيزوئيد) گزارش شده است. همچنين در اين مطالعه، پايايي آزمون از طريق همساني دروني محاسبه و ضريب آلفاي مقياسها در دامنة 85/0 (وابستگي به الکل) تا 97/0 (اختلال استرس پس از ضربه) به دست آمده است.
پرسشنامة شخصيتي نئو (60-FFI – NEO): براي سنجش ويژگيهاي شخصيتي در اين پژوهش، از پرسشنامه 5 عاملي شخصيتي نئو NEO-FFI))، که شامل 60 سؤال است، استفاده شده است. اين پرسشنامه بر اساس تحليل عاملي نمرات NEO-PI که در سال 1986 اجرا شده بود، به دست آمده و 5 بُعد عمدة شخصيت را اندازه ميگيرد که عبارت است از: رواننژندي (بعد N)، درونگرايي- برونگرايي (بعد E)، تجربهپذيري (بعد O)، توافقجويي (بعد A)، و مسئوليتپذيري (بعد C). براي هر عبارت پرسشنامه يک مقياس درجهبندي پنج رتبهاي وجود دارد که داراي ارزش صفر تا 4 است. براي برخي از جملهها اين نمرهگذاري از «کاملاً موافقم» تا «کاملاً مخالفم» به ترتيب صفر تا 4 تعلق ميگيرد و براي برخي ديگر بعکس. نمرات مقياس با جمع بستن 12 عامل براي هر بعد به دست ميآيد. در خصوص پايايي عوامل، نتايج چندين مطالعه حاکي از آن است که زيرمقياسهاي NEO – FFI، همساني دروني خوبي دارد. براي مثال، هلد (به نقل از فتحي آشتياني و داستاني، 1388) ضريب آلفاي اين 5 عامل را در دامنة 76/0 تا 87/0 گزارش ميکند. پژوهشهاي ديگر بيانگر همساني دروني مناسب (بالاي 70/0) 5 عامل است. نتايج مطالعة مراديان و نزلک نيز حاکي از آن است آلفاي کرونباخ رواننژندي، برونگرايي، تجربهپذيري، توافقجويي و مسئوليتپذيري - به ترتيب- عبارت است از: 84/0، 75/0، 74/0، 75/0 و 83/0 (همان). پژوهشهاي متعدد داخلي نيز روايي و اعتبار آن را در جامعة ايراني تأييد كرده است (همان، ص 50).
مقياس جهتگيري مذهبي: اين مقياس توسط بهرامي (1380) ارائه شده است. اين آزمون داراي 45 گويه است. مقياس ليکرت 5 درجهاي از «کاملاً موافقم» تا «کاملاً مخالفم» تنظيم شده است. بررسيهاي صورت گرفته دو عامل را در آن متمايز کرده است. عامل اول جهتگيري مبتني بر رويآوري به مذهب است که منعکسکنندة استقرار نسبي رابطة فرد با مذهب است. عامل دوم سازماننايافتگي مذهبي را منعکس ميسازد. نمرة بالا در اين عامل، نشاندهندة آن است که فرد هنوز موفق به ايجاد رابطة پايدار با مذهب نشده است. بهرامي ميزان ثبات دروني آن را از طريق آلفاي کرونباخ بين 85/0 تا 91/0 به دست آورده است. روايي سازه و روايي محتوايي آن در جريان پژوهشهاي بعدي سازنده تأييد شده است (بهرامي احسان و همكاران، 1384).
دادههاي پژوهش از طريق روشهاي آمار توصيفي و همچنين تحليل رگرسيون چندگانه و با استفاده از نسخة 18 نرمافزار آماري براي علوم اجتماعي تجزيه و تحليل شد.
يافتههاي پژوهش
ميانگين و انحراف استاندارد نمرههاي گروه نمونه در اختلالات شخصيت، جهتگيري مذهبي، و مؤلفههاي صفات شخصيت در جدول 1 گزارش شده است:
جدول 1. ميانگين و انحراف معيار نمرههاي گروه نمونه در اختلالات شخصيت، جهتگيري مذهبي و مؤلفههاي صفات شخصيت
متغير ميانگين انحراف معيار
نمايشي 63/67 66/28
خودشيفته 05/50 49/23
ضداجتماعي 19/39 97/19
مرزي 64/40 62/18
رويآوري به مذهب 72/70 40/9
سازماننايافتگي مذهبي 57/90 24/14
رواننژندي 03/28 94/3
برونگرايي 32/29 89/3
تجربهپذيري 37/25 29/4
توافقجويي 77/28 27/4
مسئوليتپذيري 15/30 04/4
براي بررسي ارتباط جهتگيري مذهبي و صفات شخصيت با اختلالات شخصيت از ضريب همبستگي «پيرسون» استفاده شد که نتايج آن در جدول 2 ارائه شده است.
جدول 2. همبستگي بين جهتگيري مذهبي و صفات شخصيت با نشانههاي اختلال شخصيت
عامل 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11
نمايشي 1
خودشيفته **49/0 1
ضداجتماعي 11/0 12/0 1
مرزي *27/0 13/0 **53/0 1
رويآوري به مذهب **21/0 08/0 **21/0- **24/0- 1
سازماننايافتگي مذهبي **28/0 **17/0 **48/0 **57/0 **45/0 1
رواننژندي 11/0 01/0 02/0 09/0 *17/0 06/0- 1
برونگرايي **15/0 01/0 **21/0- **21/0- **41/0 **32/0 11/0 1
تجربهپذيري **33/0 *15/0 11/0- 08/0- **24/0 **26/0 *19/0 **22/0 1
توافقجويي **34/0 **19/0 07/0- **20/0- **23/0 **21/0 11/0 **37/0 **27/0 1
مسئوليتپذيري 07/0 04/0- *14/0- 10/0- **47/0 **29/0 *19/0 **35/0 *21/0 *21/0 1
**همبستگي در سطح 01/0 معنادار است. *همبستگي در سطح 05/0 معنادار است.
همانگونه که جدول 2 نشان ميدهد، بين متغيرهاي پژوهش رابطة معناداري وجود دارد. مؤلفة «سازماننايافتگي مذهبي» با نشانههاي اختلال شخصيت مرزي، ضداجتماعي و نمايشي به صورت مثبت همبسته است. در زمينة آزمون فرضية اصلي پژوهش مبني بر قابليت پيشبيني نشانههاي اختلال شخصيت از طريق جهتگيري مذهبي و صفات شخصيت، از تحليل رگرسيون چندگانه (روش همزمان) استفاده شد. پيشفرضهاي عمدة استفاده از تحليل رگرسيون از طريق بررسي اندازة نمونه، دادههاي پرت، خطي بودن ارتباط متغيرهاي پيشبين با ملاک، همخطي چندگانه، يکساني پراکندگي و استقلال پسماندها در خصوص تمامي تحليلها تأييد شد. براي نمونه، بررسي مفروض همخطي بودن نشان داد که شاخص عامل تورم واريانس (VIF) در دامنة 04/1 تا 31/2 و شاخص تولرانس در دامنة 55/0 تا 95/0 قرار دارد. ازاينرو، ميتوان پذيرفت که متغيرهاي پيشبين از يکديگر مستقل هستند و همخطي بودن چندگانه اتفاق نيفتاده است.
نتايج تحليل رگرسيون اختلال شخصيت ضداجتماعي بر اساس جهتگيري مذهبي و صفات شخصيت نشان داد که الگوي کلي معنادار (93/8=F، 001/0=sig، 24/0=r2) است. نتايج اين تحليل در جدول 3 ارائه شده است:
جدول 3. نتايج رگرسيون چندگانة اختلال شخصيت ضداجتماعي بر اساس جهتگيري مذهبي و صفات شخصيت
متغيرها Beta S.E t سطح معناداري
رويآوري به مذهب 17/0- 16/0 93/1- 024/0
سازماننايافتگي مذهبي 47/0 11/0 49/6 001/0
رواننژندي 07/0 33/0 18/1 237/0
برونگرايي 15/0- 38/0 13/2- 034/0
تجربهپذيري 05/0- 32/0 72/0- 468/0
توافقجويي 03/0 33/0 53/0 592/0
مسئوليتپذيري 03/0- 36/0 51/0- 608/0
نتايج جدول 3 نشان ميدهد که مقادير بتاي مربوط به رويآوري به مذهب و و برونگرايي به صورت منفي، و سازماننايافتگي مذهبي به صورت مثبت معنادار است و توان پيشبيني نشانههاي اختلال شخصيت ضداجتماعي را دارد.
نتايج تحليل رگرسيون اختلال شخصيت خودشيفته بر اساس جهتگيري مذهبي و صفات شخصيت، نشان داد الگوي کلي معنادار (28/4=F، 001/0=sig، 14/0=r2) است. نتايج اين تحليل در جدول 4 ارائه شده است:
جدول 4. نتايج رگرسيون چندگانة اختلال شخصيت خودشيفته بر اساس جهتگيري مذهبي و صفات شخصيت
متغيرها Beta S.E t سطح معناداري
رويآوري به مذهب 10/0 19/0 34/1 180/0
سازماننايافتگي مذهبي 21/0 13/0 54/2 012/0
رواننژندي 02/0- 39/0 34/0- 733/0
برونگرايي 07/0- 45/0 03/1- 300/0
تجربهپذيري 11/0 37/0 66/1 097/0
توافقجويي 24/0 39/0 72/3 001/0
مسئوليتپذيري 18/0- 43/0 36/2- 019/0
نتايج جدول 4 نشان ميدهد که مقادير بتاي مربوط به متغير سازماننايافتگي مذهبي و توافقجويي به صورت مثبت، و مسئوليتپذيري به صورت منفي معنادار است و توان پيشبيني نشانههاي اختلال شخصيت خودشيفته را دارد.
نتايج تحليل رگرسيون اختلال شخصيت نمايشي بر اساس جهتگيري مذهبي و صفات شخصيت نشان داد که الگوي کلي معنادار (39/8=F، 001/0=sig، 24/0=r2) است. نتايج اين تحليل در جدول 5 ارائه شده است:
جدول 5. نتايج رگرسيون چندگانة اختلال شخصيت نمايشي بر اساس جهتگيري مذهبي و صفات شخصيت
متغيرها Beta S.E t سطح معناداري
رويآوري به مذهب 14/0- 21/0 09/2- 037/0
سازماننايافتگي مذهبي 16/0 14/0 31/2 033/0
رواننژندي 03/0 44/0 48/0 625/0
برونگرايي 02/0- 51/0 36/0- 718/0
تجربهپذيري 24/0 42/0 79/3 001/0
توافقجويي 26/0 44/0 02/4 001/0
مسئوليتپذيري 08/0- 49/0 28/1- 200/0
نتايج جدول 5 نشان ميدهد که مقادير بتاي مربوط به متغيرهاي رويآوري به مذهب به صورت منفي، و سازماننايافتگي مذهبي و همچنين تجربهپذيري و توافقجويي به صورت مثبت معنادار است و توان پيشبيني نشانههاي اختلال شخصيت نمايشي را دارد.
نتايج تحليل رگرسيون اختلال شخصيت مرزي بر اساس جهتگيري مذهبي و صفات شخصيت نشان داد که الگوي کلي معنادار (92/16=F، 001/0=sig، 38/0=r2) است. نتايج اين تحليل در جدول 6 ارائه شده است:
جدول 6. نتايج رگرسيون چندگانة اختلال شخصيت مرزي بر اساس جهتگيري مذهبي و صفات شخصيت
متغيرها Beta S.E t سطح معناداري
رويآوري به مذهب 20/0- 14/0 74/2- 010/0
سازماننايافتگي مذهبي 58/0 08/0 72/8 001/0
رواننژندي 14/0 30/0 30/2 022/0
برونگرايي 11/0- 34/0 50/1- 134/0
تجربهپذيري 13/0 26/0 18/2 030/0
توافقجويي 12/0- 30/0 86/1- 064/0
مسئوليتپذيري 01/0 33/0 23/0 811/0
نتايج جدول 6 نشان ميدهد که مقادير بتاي مربوط به متغيرهاي رويآوري به مذهب به صورت منفي، و سازماننايافتگي مذهبي و همچنين رواننژندي و تجربهپذيري به صورت مثبت معنادار است و توان پيشبيني نشانههاي اختلال شخصيت مرزي را دارد.
بحث و نتيجهگيري
نتايج نشان داد که الگوي کلي تحليل معنادار است و دو متغير مزبور توان پيشبيني اختلالات شخصيت دستة «ب» را دارد. جهتگيري مذهبي، به ويژه عامل سازماننايافتگي مذهبي، در پيشبيني نشانههاي همة اختلالات شخصيت دستة «ب» به صورت مثبت، معنادار بود. اگرچه پژوهش مستقيمي که بتوان يافتههاي حاضر را با آنها مقايسه کرد، توسط پژوهشگران يافت نشد، ولي اين نتايج به صورت غيرمستقيم با يافتههاي پژوهشي اسلامي و همکاران (1378) و کمري و فتحآبادي (1391)، بهرامي احسان و تاشک (1383)، فرانسيس (2010)، جوزف و همكاران (2002)، هانکوک و تيليپوليس (2010) و گراويت (2011) همسو بود.
در تبيين رابطة رويآوري به مذهب، سازماننايافتگي مذهبي و اختلالات شخصيت ضداجتماعي، نمايشي و مرزي، بايد گفت: يکي از کنشهاي عمدة جهتگيري مذهبي، انسجام و يکپارچهسازي ابعاد وجودي و شخصيتي انسان است. پس احتمالاً زمانيکه رويآوري به مذهب بالا و آموزههاي ديني رشد يافته باشد، گرايش انسان به سوي انحراف از سلامت رواني پايين ميآيد (لوين، 1996).
يافتة اساسي پژوهش حاضر اين بود که عامل سازماننايافتگي مذهبي به صورت قوي با همة اختلالهاي شخصيت رابطه دارد و ميتواند نشانههاي آنها را پيشبيني كند. به نظر ميرسد در خصوص اختلال شخصيت ضداجتماعي، بايد افزود که رويآوري به مذهب بهعنوان يک عامل مهم موجب تقويت روحية نيکي به ديگران و احترام به حقوق ديگران ميشود و اين ويژگي افراد را از رفتارهاي آسيبرساننده به ديگران و همچنين نقض اخلاقيات و حقوق انسانها مصون ميدارد. همچنين رويآوري به مذهب با انسجام به بعد رواني انسان، به عنوان عاملي محافظتکننده در مقابل بيثباتي و تزلزل شخصيتي مرتبط است. همچنين ميتوان در خصوص اختلال شخصيت مرزي گفت: آشفتگي و بيثباتي در سازمان شخصيت با نوعي سازماننايافتگي در جهتگيري مذهبي همراه است. رابطة رويآوري به مذهب و اختلال شخصيت نمايشي، که ويژگي اصلي در آن جلب توجه ديگران است، ميتواند اين معناي ضمني را داشته باشد با افزايش رويآوري افراد به مذهب و تقويت جنبة معنوي آنها تمامي توجه انسان به باريتعالي جلب شده، از توجه افراطي به تأييدات و تمجيدهاي ديگران بينياز ميگردد.
به هرحال، ارتباط نيرومند سازماننايافتگي مذهبي و همچنين رويآوري به مذهب با اختلالات شخصيت نشاندهندة اين مسئله است که جهتگيري مذهبي دروني و سالم با سلامت رواني فرد مرتبط است و به عنوان عامل پيشگيري کننده و محافظتي عمل ميكند (جانبزرگي، 1386). به نظر ميرسد مذهب تأمينکنندة مجموعهاي از شناختهاي اجتماعي است که در تفسير واقعيت و تعريف خود، به عنوان منبعي از جهتگيريها براي رفتارها مشارکت دارد. در همين زمينه، ميتوان پذيرفت که جهتگيري مذهبي مثبت يا همان رويآوري به مذهب و ايجاد ساختارهاي معنوي نيرومند، ايجادکنندة افکار و سبک مقابلهاي معنادار در مواجهه با جهان پيراموني و به ويژه ديگران و تفسيرها از رويدادهاي بيروني است. در اين معنا، مذهب به عنوان يکي از تکيهگاههاي رواني انسان، ميتواند از انحراف و کجروي نفس انسان جلوگيري كند. آلپورت معتقد است: تنها جهتگيري مذهبي دروني که در آن فرد به صورت دروني به يک توحيديافتگي روانشناختي و شخصيتي ميرسد، ميتواند فرد را از اختلالهاي رواني مصون بدارد (جانبزرگي، 1386).
در زمينة ارتباط صفات شخصيت با اختلالات شخصيت، يافتههاي حاضر ضمن همسويي با نتايج پژوهشهاي باغبان (1392)، کاستا و وايديگر (2002)، وايديگر و همکاران (2002)، وايديگر و ساموئل (2005)، تيم (2010)، وارنر و همکاران (2004)، بگبي و همکاران (2005) و روسيير و ريگزي (2008) تأييدي بر ابعادنگري در بحث اختلالات شخصيت و شواهدي براي الگوي جديد DSM-5 در زمينة اختلالات شخصيت است. در اين زمينه، اختلال شخصيت نمايشي به طور قوي و مثبت با تجربهپذيري، توافقجويي و برونگرايي همبسته است و دو عامل از اين سه عامل توانست نشانههاي اين اختلال را پيشبيني كند. در تبيين اين يافته، بايد گفت: در كسي که صفات تجربهپذيري و همچنين علاقه به توافقجويي زياد باشد، اين صفات ميتواند با علاقه به جلب توجه همراه باشد و منجر به آسيبپذيري يا تجلي نشانههاي اختلال شخصيت نمايشي شود. اختلال شخصيت ضداجتماعي به صورت منفي با برونگرايي و مسئوليتپذيري همبسته است. احتمالاً تبيين مناسب اين است که فرد مبتلا به اين اختلال توجهي به ديگران و روابط گرم و صميمي ندارد و ويژگيهايي همچون وجداني عمل کردن، وظيفهشناسي و احترام به ديگران پايين است. در مجموع، ميتوان گفت: در DSM-5 و همچنين نظريههاي جديد در باب اختلالات شخصيت که بر ابعادنگري به جاي مقولهاينگري تأکيد ميکند، بهتر است اختلالات شخصيت را در چارچوب صفات شخصيتي بهنجار نگريست و در نتيجه، پژوهشهايي از اين دست، به سوي تدوين يک نيمرخ شخصيتي براي هر يک از اختلالات شخصيت حرکت نمود.
بر اساس پژوهش حاضر، به نظر ميرسد ميتوان چند پيشنهاد ارائه کرد: با توجه به همبستگي قوي بين اختلالات شخصيت نمايشي، ضداجتماعي و مرزي با عامل رويآوري به مذهب، ميتوان پيشنهاد کرد که پژوهشگران سعي كنند در پژوهشهاي آتي، به بررسي روابط ساختاري اين عوامل با سه اختلال مذکور بپردازند تا از اين رهگذر، بتوان به فرمولبنديهاي معنويمحور در اين دسته از اختلالات شخصيت و ساير اختلالها دست يافت. نکتة ديگر اينکه به روانشناسان و متخصصان باليني پيشنهاد ميشود در حوزة درمانگري، به نقش عامل رويآوري به مذهب به عنوان يک عامل مقابلهکننده و محافظتکننده در اختلالات شخصيت توجه نمايند. شايد آغاز حرکت به سوي تدوين و کارآزمايي مداخلات مبتني بر اساس کار روي مؤلفهها و ابعاد مذهبي بيماران راهگشا و سودمند باشد.
- اسلامي، احمدعلي و همكاران، 1378، «بررسي ميزان افسردگي و رابطه آن با نگرش فرد نسبت به مذهبي بودن در دانشآموزان سال آخر دبيرستانهاي اسلامشهر»، طب و تزکيه، ش 34، ص 29-37.
- باغبان، رقيه، 1392، نقش طرحوارههاي ناسازگار اوليه و صفات شخصيت در پيشبيني علائم اختلالهاي شخصيت، پاياننامه کارشناسي ارشد روانشناسي، اروميه، دانشگاه شهيد مدني.
- بهرامياحسان، هادي و آناهيتا تاشک، 1383، «بررسي رابطه ميان جهتگيري مذهبي و سلامت رواني: ارزيابي مقياس جهتگيري مذهبي»، روانشناسي و علوم تربيتي، ش 34(2)، ص 41-63.
- بهرامياحسان، هادي، 1380، «بررسي مقدماتي ميزان اعتبار و قابليت اعتماد مقياس جهتگيري مذهبي»، روانشناسي و علوم تربيتي، سال ششم، ش 1، ص 67-90.
- بهرامياحسان، هادي و همكاران، 1384، «رابطه بين ابعاد جهتگيري مذهبي، سلامت رواني و اختلالهاي روانشناختي»، روانشناسي تحولي، ش 2(5)، ص 35-42.
- جانبزرگي، مسعود، 1386، «جهتگيري مذهبي و سلامت روان»، پژوهش در پزشکي، ش 31(4)، ص 345-350.
- سادوک، بنيامين و ويرجينا سادوک، 1389، خلاصه روانپزشکي: علوم رفتاري- روانپزشکي باليني، ترجمة فرزين رضاعي، تهران، ارجمند.
- شريفي، علياکبر، 1386، راهنماي ام.سي. ام. آي (ميلون 3)، تهران، روانسنجي.
- فتحيآشتياني، علي و محبوبه داستاني، 1388، آزمونهاي روانشناختي: ارزشيابي شخصيت و سلامت روان، تهران، بعثت.
- کمري سنقرآبادي، سامان و جليل فتحآبادي، 1391، «بررسي نقش جهتگيري مذهبي و اميد به زندگي در ميزان رضايت از زندگي»، پژوهشهاي نوين روانشناختي، ش 7(28)، ص 163-182.
- موسوي، سيدرضا و غلامرضا متقيفر، 1390، «شخصيت سالم در انديشه اسلامي، نگاهي به رابطه آن با نماز در دوران جواني»، اسلام و پژوهشهاي تربيتي، ش 3(2)، ص 99-123.
- American Psychiatric Association, 2013, Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders, 5th edition. Arlington, VA: American Psychiatric Association.
- Bagby, R. M, et al, 2005, DSM-IV personality disorders and the five-factor model of personality: A multi-metho examination of domain- and facet-level predictions, European Journal of Personality, v. 19, p. 307–324.
- Barlow, D. H, & Durand, V. M, 2012, Abnormal Psychology: an integrative approach (2th ed.), Belmont: Wadsworth, Cengage Learning Press.
- Bergin, A. E, 1983, Religiosity and mental Health: A critical reevaluation and meta-analysis, Research and Practice, v. 14, p. 170-184.
- Clark, L. A, 2007, Assessment and diagnosis of personality disorders: Perennial issues and an emerging reconceptualization, Annual Review of Psychology, v. 58, p. 227–257.
- Costa, P. T, & Widiger, T. A, 2002, Personality disorders and the five- factor model of personality (2nd ed), Washington, DC: American psychological Association.
- Francis, L, 2010, Personality and religious orientation: shifting sands or firm foundations?, Mental Health, Religion & Culture, v. 13, p. 793–803.
- Gravitt, W.J, 2011, God’s Ruthless Embrace: Religious Belief in Three Women with Borderline Personality Disorder, Issues in Mental Health Nursing, v. 32, p. 301–317.
- Hancock, L, & Tiliopoulos, N, 2010, Religious attachment dimensions and schizotypal personality traits, Mental Health, Religion & Culture, v. 13 (3), p. 261–265.
- Joseph, S, et al, 2002, Religious orientation and its association with personality, schizotypal traits and manic-depressive experiences, Mental Health, Religion & Culture, v. 5(1), p. 73-81.
- Levin, J.S, 1996, Religion in aging and health, Theoretical foundations and methodological frontiers, ASAGE, Pub
- Marga, R, 2013, Moral Disorder in the DSM-IV? The Cluster B Personality Disorders, Philosophy, Psychiatry & Psychology Journal, v. 20 (3), p. 203-215.
- Rossier, J, & Rigozzi, C, 2008, Personality Disorders and the Five-Factor Model Among French Speakers in Africa and Europe, The Canadian Journal of Psychiatry, v. 53(8), p. 534-544.
- Saulsman, L. M, & Page, A. C, 2004, The five-factor model and personality disorder empirical literature: a meta-analytic review, Clinical Psychology Review, v. 23 (8), p. 1055–1085.
- Shah, R, et al, 2011, Relationship between spirituality/ religiousness and coping in patients with residual schizophrenia, Springer Science and Business Media, v. 20, N. 7, p. 1053-1060.
- Thimm, J. C, 2010, Personality and early maladaptive schemas: A five- factor model perspective, Journal of behavior Therapy and Experimenral psychiatry, v. 41, p. 273-380.
- Warner, M. B, et al, 2004, The longitudinal relationship of personality traits and disorders, Journal of Abnormal Psychology, v. 113, p. 217–227.
- Widiger, T. A, & Samual, D. B, 2005, Evidence- based assessment of personality disorders, Psychological Assessment, v. 17, p. 278-287.
- Widiger, T.A, et al, 2002, A description of the DSM-IV personality disorders with the five-factor model, In: Costa, P.T, Widiger, T.A. editors. Personality disorders and the five-factor model of personality, Washington (DC): American Psychological Association, p. 89–99.
- Inc.