روان‌شناسی و دین، سال دهم، شماره دوم، پیاپی 38، تابستان 1396، صفحات 17-40

    تأثیر آموزش مهارت‌های زندگی با رویکرد اسلامی بر افسردگی، اضطراب و استرس زنان مبتلا به اختلالات روانی مزمن

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ رسول سلیمانی / کارشناس ارشد روان‌شناسي باليني دانشگاه اصفهان / soleimany.r@gmail.com
    علیرضا چوبگین / کارشناس ارشدکارشناس ارشد روان‌شناسي عمومي دانشگاه رازي کرمانشاه / choobginmahmood@gmail.com
    مریم قادری نجف آبادی / کارشناس ارشد روان‌شناسي عمومي دانشگاه آزاد اسلامي واحد خوراسگان
    محبوبه حدادی / کارشناس روان‌شناسي عمومي دانشگاه پيام‌نور واحد بهارستان اصفهان
    چکیده: 
    هدف این پژوهش بررسی تأثیر آموزش مهارت های زندگی با رویکرد اسلامی بر افسردگی، اضطراب و استرس بیماران مبتلا به اختلالات روانی مزمن است. روش پژوهش نیمه‌ی آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون است. جامعه‌ی آماری بیماران زن مراجعه کننده به مرکز توان بخشی بیماران اعصاب و روان «پرستو» شهرستان نجف آباد هستند که از زمستان 1392 در این مرکز بستری شده بودند. تعداد 24 نفر زن، به روش نمونه گیری در دسترس، و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که پس از کنترل نمرات پیش آزمون، تفاوت معناداری بین میانگین نمرات افسردگی، اضطراب و استرس دو گروه آزمایش و کنترل در مرحله‌ی پس آزمون وجود دارد (01/0> P). با توجه به نتایج پژوهش، آموزش مهارت های زندگی با رویکرد اسلامی در کاهش افسردگی، اضطراب و استرس زنان مبتلا به اختلالات روانی مزمن مؤثر است و می تواند به عنوان یک مداخله‌ی درمانی مناسب در کنار درمان دارویی این بیماران به کارگرفته شود.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Survival Skills Training Based on an Islamic Approach and its Effect on the Depression, Anxiety and Stress among the Women with Chronic Psychiatric Disorders
    Abstract: 
    The present paper is concerned with the survival skills training based on an Islamic approach and its effects on the depression, anxiety and stress among the women with chronic psychiatric disorders. This semi-experimental study is done by pre-test and a post-test. The sample includes the women who visited Parastou Rehabilitation Institute for mental illnesses in Najaf Abad since the winter of 1392. Randomly 24 women were placed in the two groups of experiment and control by the method of available sampling. The results of covariance analysis show that after controlling the scores of pre-tests, there is a significant difference between the scores of depression, anxiety and stress in post-test stage (P
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    بيماري‌‌هاي رواني مزمن، اختلالاتي نامعلوم و مبهم، همراه با دوره‌هاي تکرار شونده و نشانه‌هاي رواني هستند که عملکرد شخص را به شدت تحت تأثير قرار مي‌دهند (علي‌قنبري و ابراهيمي‌نژاد، 1390). اين اختلالات شرايطي را ايجاد مي‌کنند که مقابله با آن‌، بسيج امکانات از جمله تجهيزات روان‌شناختي و اجتماعي را مي‌طلبد (عطري‌فرد و همکاران، 1392 به نقل از سارافينو، 2002). انسان هنگام رويارويي با استرس و فشار رواني ناشي از موقعيت‌‌هاي استرس‌‌زا، به آن دسته از الگوهاي رفتاري روي مي‌آورد که پيش از آن برايش کارآيي داشته است. به عبارت ديگر، از شيوه‌هاي مقابله‌اي کارآمدي که پيش‌تر تجربه کرده است، استفاده مي‌کند (زارع و همكاران، 1389). اما بسياري از بيماران مبتلا به اختلالات رواني مزمن نه تنها در استفاده از رويکردهاي مقابله‌‌اي سودمند و کنترل احساسات، افکار و رفتار خود مشکل دارند، بلکه در انجام فعاليت‌هاي روزمره و آسايش‌بخش نيز با مشکل مواجهند (کريک (Creek)، 2002). اين ناکارآمدي و ناتواني در حل مسئله، در روند مقابله با بيماري، مي‌تواند منجر به تشديد استرس و فشار رواني و عوارض ناشي از آن (از جمله، اضطراب و افسردگي)، و در نتيجه، بازگشت بيماري شود. در حال حاضر، چهل ميليون نفر در سراسر جهان از اختلالات شديد رواني رنج مي‌برند (علي‌قنبري و ابراهيمي‌نژاد، 1390). اين مسئله به‌ويژه زماني اهميت مي‌يابد که گريبانگير زنان، به‌عنوان محور سلامت خانواده و اجتماع، مي‌‌شود.
    در جامعة اسلامي، زنان در خانواده نقش‌‌هاي متعددي دارند. دو نقش اصلي و محوري آنها، «همسري» و «مادري» است که اجراي صحيح هر کدام مي‌تواند کانون خانواده را به محيطي براي پيشرفت و تعالي جامعه تبديل کند. در حقيقت، سلامت و سعادت جامعه به سلامت و پويايي نظام خانواده وابسته است و سلامت و تعالي نظام خانواده نيز به سلامت و تعادل رواني زن در خانواده، و به تبع آن، بهبود کيفيت روابط زن و شوهر و مادر و فرزند بستگي دارد. روشن است که وجود بيماري رواني، ضعف تشخيص، و درمان ديرهنگام آن منجر به تطابق غيرمؤثر مادر با کودک، همسر و خانواده و در نتيجه، ناتوانايي انجام وظايف مادري و همسري ‌مي‌گردد.
    بر اساس نظريه‌‌هاي روان‌پويشي، مهم‌ترين عاملي که علت زيربنايي تمام بيماري‌‌هاي رواني محسوب مي‌شود، «اضطراب» است (آزاد، 1389، ج 1، ص 30). اضطراب در بيشتر مواقع، يک احساس غيراختصاصي، ذهني و مبهم ناراحتي، از موضوعي نامعلوم است که از تهديد خارجي نسبت به سلامتي شخص نشئت مي‌گيرد (نويديان و عابدي، 1387، ص 125). به عبارت ديگر، اضطراب يک احساس فراگير ناخوشايند و غالباً مبهم دلواپسي است که معمولاً با نشانه‌‌هاي دستگاه اتونوم، مثل تنگي قفسه سينه، تپش قلب، تعريق، سردرد، ناراحتي مختصر معده و همچنين بي‌قراري همراه است و با عدم توانايي در نشستن يا ايستادن، خونمايي مي‌كند.
    از سوي ديگر، همايندي افسردگي با اضطراب، امري شايع است و ترکيبي از نشانه‌هاي افسردگي و اضطراب موجب مختل شدن چشمگير کارکرد بيمار مبتلا مي‌شود (سادوک و سادوک، 2007، ج 2، ص 150). در حقيقت، افسردگي يکي از شايع‌ترين اختلالات روان‌پزشکي است که به «سرماخوردگي رواني» معروف است (سگال (Segal) و همكاران، 2002، ص 78). تقريباً 20 تا 25 درصد زنان و 10 تا 17 درصد مردان در طول عمرشان، به اين اختلال مبتلا مي‌شوند (لوينسون (Levinson)، 2012).
    آموزش «مهارت‌هاي زندگي» يکي از راه‌کارهايي است که مي‌تواند به بيماران رواني در مقابلة کارآمد با بيماريشان و در نتيجه، پيشگيري از آسيب‌‌هاي جانبي ناشي از آن، کمک کند. آغاز پيدايش مهارت‌هاي زندگي را بايد همزمان با آغاز زندگي بشر روي کرة زمين دانست. اما به صورت مدون و تعريف شده، از سوي سازمان بهداشت جهاني، در سال 1993 مطرح شده است (فرمهيني ‌فراهاني و همكاران، 1387). بر اساس تعريف سازمان بهداشت جهاني (2001) مهارت‌‌هاي زندگي توانايي‌‌هايي براي رفتارهاي مثبت و سازگارانه است که افراد را براي رويارويي مؤثر با تمايلات و چالش‌‌هاي روزمره زندگي قادر مي‌سازد. به عبارت ديگر، مهارت‌هاي زندگي مجموعه توانايي‌‌هاي آموخته شده‌‌اي است که فرد را در ارتقاي سطح و قابليت‌هاي زندگي فردي و اجتماعي ياري مي‌كند و موجب احساس رضايت بيشتري در وي مي‌گردد (محموديان و همكاران، 1387). مهارت‌هاي زندگي کمک مي‌کند تا انسان در موقعيت‌‌هاي گوناگون، عاقلانه و صحيح رفتار کند، به گونه‌اي ‌که آرامش داشته باشد و لذت ببرد و با ديگران ارتباط سازگارانه و مفيدي داشته باشد (کاظمي و همكاران، 1390). پژوهش‌‌ها نشان مي‌دهد آموزش مهارت‌هاي زندگي در مواقع مواجهه با استرس‌هاي شديد، به افراد کمک مي‌کند تا توانايي‌‌ها، معلومات، گرايش‌ها و مهارت‌‌هاي لازم براي زندگي موفق و سالم و بدون استرس را در خود پرورش دهند (سپولودا و لوپز (Sepulveda & Lopez)، 2008). مک‌آليف (McAuliffe) و همکاران او (2014) در پژوهش خود نشان دادند که استفاده از آموزش مهارت‌هاي زندگي، به ويژه مهارت «حل مسئله» موجب کاهش افکار خودکشي، افسردگي و اضطراب مي‌شود. در پژوهشي بر روي 300 تن از خانواده‌هاي داراي اختلالات رواني مزمن بستري در مراکز مراقبت و نگهداري شهر مشهد، نتايج نشان داد که آموزش مهارت‌هاي زندگي در کنار آموزش خانواده، مي‌تواند به افزايش سازگاري اجتماعي و عزت‌ نفس و کاهش اختلالات رواني و بهبود سلامت روان منجر شود (آذرگون (Azargoon) و همكاران، 2013). نتايج به ‌دست آمده از پژوهش سليمي بجستاني و عابدي (1392) بر روي 52 تن از مادران افسرده و مضطرب نشان داد که آموزش مهارت‌هاي زندگي با کاهش افسردگي و اضطراب و افزايش شادکامي در اين مادران همراه است. اميري برمکوهي (1388) در پژوهشي، گزارش كرد که آموزش مهارت‌هاي زندگي مي‌تواند ميزان افسردگي دانش‌آموزان را به گونه‌اي معنادار کاهش دهد. همچنين آموزش مهارت‌‌هاي زندگي مي‌تواند موجب بهبود کارکرد اجتماعي و سلامت‌ روان، و همچنين کاهش اضطراب و افسردگي در اعضاي خانوادة بيماران رواني مزمن شود (توزنده‌جاني، 1389).
    گرچه «مهارت‌هاي زندگي» عنواني است امروزي، ولي ريشه در آموزه‌هاي اسلامي دارد و دستورهاي ديني بيش از اين و به صورت کامل به مهارت‌هاي زندگي توجه كرده است. آموزه‌هاي ديني و مکتب روان‌شناسي اسلامي به منظور ايجاد رشد در انسان، به هر دو جنبة نظري و عملي توجه دارد. در بعد نظري، بررسي اصول روان‌شناسي اسلامي و جريان‌‌هاي اصلي رواني در انسان، اين واقعيت را نشان مي‌دهد که انسان در حالت سلامت فکر، همواره در حالت پويايي در مسير رشد قرار دارد. کندي، توقف و سير معکوس در اين روند، موجب بروز اختلالات واکنشي رواني و اختلالات شخصيتي مي‌گردد. در بعد عملي نيز انسان‌ها مي‌توانند با عمل به باورهاي ديني، تمسک به کتاب قرآن و سيرة اهل‌بيت و همچنين حرکت به سوي انسان کامل شدن، با اکتساب فضايل و دوري از رذايل، کاهش اختلالات رواني و حفظ سلامت ‌روان خويش را تضمين کنند (کاظمي و بهرامي، 1393). در آثار علماي اسلامي، يکي از نمونه‌هاي شفادهندگي قرآن، شفاي بيماري‌‌هاي رواني، اعم از بيماري‌هاي پديد آمده از کفر و نفاق و بيماري‌هاي برخاسته از کژکاري‌‌هاي رواني و اخلاقي ذكر شده‌ است (رازي، 1420ق، ج 21، ص 390؛ طباطبائي، 1417ق، ج 13، ص 183). آموزه‌هاي قرآني حديث منشور چگونه زيستن و تضميني براي زندگي سالم است. از‌اين‌رو، بايسته است كه از يک‌‌سو، بر اين آموزه‌‌ها تکيه شود، و از سوي ديگر، بر عالمان و دانشمندان است كه کمر همت ببندند تا اين آموزه‌‌ها را همگام با عصر خود سازند و براي پاسخ‌گويي به نيازهاي گوناگون بشريت، به کار بندند.
    مهارت‌هاي زندگي داراي ابعاد گوناگوني است که هر يك به سهم خود، چگونگي بهتر زيستن و رويارويي بهتر با مسائل زندگي را آموزش مي‌دهند. بر سه نمونه از مهارت‌هاي زندگي اساسي، يعني «خودآگاهي»، «همدلي» و «حل مسئله» در منابع ديني و کتاب‌هاي اسلامي تأکيد و توجه فراوان شده است. اين پژوهش نيز حول همين موضوع شکل گرفته است که در ادامه، به اختصار، هر يک تبيين خواهد شد.
    مهارت‌هاي زندگي
    1. خودآگاهي: «خودآگاهي» به اين معناست که افراد چگونه به خود مي‌نگرند و بر اساس اين نگاه، چه احساسي پيدا مي‌کنند (ناصري، 1385، ص 15). پژوهش‌ها حاکي از آن است که ارتباط معنا‌داري بين افسردگي و تصوير شخصي فرد از خودش وجود دارد (بک (Beck)، 1973، ص 3). انسان افسرده به خود نگاه منفي دارد و احساس بي‌ارزشي مي‌کند (لي‌‌هي، 1385، ص 56). از‌اين‌رو، در متون اسلامي، براي کاهش اندوه، در کنار خدا‌شناسي و جهان‌شناسي، بر خودآگاهي تأکيد فراواني شده است (مجلسي، 1404ق، ج 74، ص 212). حديث معروف اميرالمؤمنين «من عرف نفسه، فقد عرفه ربّه»، نمونه بارزي از تأکيد و توجه اهل‌بيت به موضوع خودشناسي است. در واقع، توجه دادن فرد به جايگاه ارزشمندش به‌عنوان يک انسان در نظام آفرينش، جايگزين مناسبي براي اين خود‌انگاره منفي است و تصوير ذهني فرد از خود را به‌گونه‌اي واقع‌گرايانه مثبت مي‌کند (نجفي و همكاران، 1392). چنان‌که در قرآن کريم، خداوند انسان را از روح خود معرفي کرده و او را شايستة سجدة فرشتگان دانسته ‌است: «فَإِذَا سَوَّيتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِن روحِي فَقَعُواْ لَهُ سَاجدِينَ» (حجر: 29). همچنين امام صادق در حديثي مي‌فرمايند: «انَّ الله فَوَّضَ الي المُومِنِ کُلَّ شَيءٍ الاّ ذلالَ نَفسِهِ»؛ خداوند هر چيزي را به مؤمن تفويض كرده‌ است، مگر ذليل ساختن نفس خود را (نراقي، 1390، ص 348).
    2. همدلي: به تعبير راجرز (Rogers) (1980)، «همدلي» يعني درك احساسات ديگران، آنچنان‌كه گويي احساسات خود ماست. «همدلي» توانايي درک احساسات و تجربه‌هاي ديگران است، همان‌گونه که خود آنها احساس مي‌کنند. به عبارت ديگر، همدلي يعني انسان خود را جاي ديگري قرار دهد و مسائل را از زاوية چشم او بنگرد (منصوري‌‌شاد، 1389). در فرهنگ اسلامي، «همدلي» نوعي از همياري ديني است. در اين فرهنگ، کمال و سعادت هر كس به اين همياري و همدلي گره خورده است. به عبارت ديگر، همدلي با هدف بندگي خداي تعالي- که همان هدف برتر زندگي است- انجام مي‌شود (علوي، 1391، ص 49-50).
    نمونه‌هاي اهتمام به همدلي در آموزه‌هاي اسلامي فراوان است. امام جواد در حديثي، انصاف در معاشرت و همياري ديگران در زمان گرفتاري را از عوامل جلب محبت معرفي مي‌کنند و همدلي را مصداق بارز برخورد منصفانه و همياري مي‌دانند. مصداق ديگر اين توجه را مي‌توان در موارد استثناي حرمت غيبت يافت. غيبت، که با مجازات‌‌هاي بسيار شديد همراه است، در برخي موارد، حرمت آن نفي شده است. يکي از آنها در جايي است كه مظلوم ظلم و ستمي را كه بر او رفته‌ است براي ديگران نقل مي‌کند. گرچه شنيدن غيبت نيز حرام است، اما در اين حالت، شنونده مي‌تواند با گوينده همدلي کند و به سخنان وي گوش دهد (همان). خداوند متعال در قرآن کريم مي‌‌فرمايد: «لَّا يحِبُّ اللهُ الجَهرَ بِالسّوءِ مِنَ القَولِ إِلَّا مَن ظُلِمَ وَ کانَ اللهُ سَمِيعاً عَلِيماً» (نساء: 148)؛ خداوند دوست ندارد کسي با سخنان خود بدي‌ها (ي ديگران) را اظهار کند، مگر آن کس که مظلوم واقع شده باشد. خداوند شنوا و داناست.
    3. حل مسئله: انسان‌ها در سراسر زندگي خود، مداوم در حال حل مسئله هستند. حل مسئله يا مسئله‌گشايي فرايندي است شناختي که به وسيلة آن، فرد مي‌کوشد راه‌حل مناسبي براي يک مشکل پيدا کند (پرلا و دونل (Perla & Donnel)، 2004). اولين و مهم‌ترين مرحلة مهارت حل مسئله اين است که سعي کنيم افکار ناکارآمد خود را – مثلاً، هر چه بلاست سر من نازل مي‌شود - با به کار بردن گفتارهاي دروني مناسب، کارامد کنيم (ناصري، 1385، ص 82). بي‌شک، آيات قرآني مي‌‌تواند جايگزين مناسبي براي چنين افکار ناکارآمدي باشد تا انگيزه و پشتکار لازم را براي مسئله‌گشايي و مقابله با مشکلات در فرد ايجاد ‌کند: «فَاِنَّ مَعَ العُسرِ يسراً إنَّ مَعَ العُسرِ يسراً» (شّرح: 5 و 6)؛ بي‌ترديد، با دشواري آساني است. (آري) بي‌‌ترديد، با دشواري آساني است. «...وَ عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (بقره: 216)؛ بسا چيزي را خوش نداريد و آن براي شما بهتر است، و بسا چيزي را دوست داريد و آن براي شما بدتر است، و خدا مي‌داند و شما نمي‌دانيد.
    يکي ديگر از راه‌کارهاي مؤثر در برابر مصيبت‌هاي زندگي صبر و شکيبايي است: «يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ» (بقره: 153). «وَ اصْبِرِ وَ مَا صَبرُکَ إِلَّا بِاللَّهِ ...» (نحل: 127). اميرالمؤمنين مي‌فرمايند: صبر در کارها، همانند سر در بدن است، همان‌گونه که اگر سر از بدن جدا شود بدن فاسد مي‌شود، هنگامي که صبر از کارها جدا شود کارها نيز تباه مي‌شود (مجلسي، 1404ق، ج 71، ص 73). همچنين خداوند متعال در باب مسئله‌گشايي و تصميم‌گيري در کارها، خطاب به پيامبر و همة انسان‌ها مي‌فرمايد: «...وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ» (آل‌عمران: 159)؛ در کارها با ايشان (ديگران) مشورت کن و چون قصد کاري کني بر خدا توکل کن، که خدا توکل کنندگان را دوست دارد. نهايت اينکه خداوند بندگانش را به کاري بيش از توانشان نمي‌گمارد: «لا يُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اکْتَسَبَت» (بقره: 286). بنابراين، انسان‌ها نبايد از خودشان بيش از توان خود انتظار داشته باشند.
    بنابر اهميت موضوع و با توجه به آيات و احاديث و فرهنگ غني اسلامي، هدف اين پژوهش آموزش مهارت‌هاي زندگي با رويکرد اسلامي به زنان مبتلا به اختلالات رواني مزمن است تا به اين سؤال مهم پاسخ داده شود که آيا آموزش مهارت‌هاي زندگي با رويکرد اسلامي مي‌تواند بر کاهش ميزان افسردگي، اضطراب و استرس زنان مبتلا به اختلالات رواني مزمن مؤثر واقع شود؟
    روش پژوهش
    روش اين پژوهش، از نوع «نيمه آزمايشي» با «پيش‌آزمون و پس‌آزمون» همراه با گروه کنترل است. جامعة آماري پژوهش شامل تمام بيماراني است که از زمستان سال 1392 به مرکز توان‌بخشي بيماران اعصاب و روان «پرستو» در شهرستان نجف‌آباد مراجعه كرده و با نظر روان‌پزشک و بر اساس ملاک‌هاي تشخيصي چهارمين ويراست راهنماي تشخيصي و آماري اختلالات رواني، با دريافت يکي از تشخيص‌هاي محور يک شامل اختلالات خلقي (افسردگي، دوقطبي)، وسواس اجباري، سوء‌مصرف مواد يا اختلال اسکيزوفرني در اين مرکز بستري بودند. به سبب محدوديت در انتخاب نمونه، از روش نمونه‌گيري در دسترس استفاده شد. تعداد 24 بيمار زن، که واجد ملاک‌هاي ورود به پژوهش بودند (شامل داشتن جنسيت مؤنث، نداشتن هرگونه توهم يا هذيان، نداشتن اختلال شخصيت، تحت کنترل با دارودرماني معمول، قرار نداشتن در دورة عود بيماري، داشتن حداقل سطح تحصيلات سيکل و قرار گرفتن در دامنة سني 18 تا 50 سال)، به‌عنوان نمونة پژوهش انتخاب شدند و به صورت تصادفي، در دو گروه آزمايش (12 نفر) و کنترل (12 نفر) قرار گرفتند. اعضاي گروه آزمايش از 8 جلسة 90 دقيقه‌اي آموزش گروهي مهارت‌هاي زندگي با رويکرد اسلامي، طي 2 ماه بهره بردند، ولي اعضاي گروه کنترل هيچ‌گونه مداخلة روان‌شناختي دريافت نکردند و تنها تحت درمان‌ دارويي و مراقبتي معمول باقي ماندند.
    روش اجراي پژوهش بدين‌‌شكل بود که پس از مراجعه به مرکز توان‌بخشي بيماران اعصاب و روان «پرستو»، با کسب اجازه از مسئولان ذي‌ربط و پس از انجام هماهنگي‌هاي لازم، فهرست تمامي بيماراني که از زمستان سال 1392 به اين مرکز مراجعه كرده و تحت درمان بودند، اخذ شد. سپس نمونه مورد نظر از بين بيماران علاقه‌مند براي شرکت در پژوهش انتخاب شد و به شکل تصادفي به دو گروه «آزمايش» و «کنترل» قرار داده‌ شد. به منظور رعايت حقوق افراد شركت‌كننده در پژوهش، ضمن تأكيد بر اصل رازداري و دادن اطمينان مبني بر عدم افشاي مشخصات آنها براي شرکت در پژوهش، از ايشان رضايت فردي گرفته شد. سپس پرسش‌نامة «افسردگي، اضطراب و استرس» لووي بند به‌عنوان پيش‌آزمون اجرا گرديد. در ادامه، آزمودني‌هاي گروه آزمايش تحت برنامة آموزشي مهارت‌هاي زندگي با رويکرد اسلامي قرار گرفتند. ولي آزمودني‌هاي گروه کنترل تنها درمان معمول را دريافت كردند. براي طرح‌ريزي جلسات آموزشي، از کتاب مهارت‌هاي زندگي با نگاه ديني (علوي، 1391) استفاده شد. در پايان جلسات آموزشي، دوباره پرسش‌نامة «افسردگي، اضطراب و استرس» لووي بند به‌عنوان پس‌آزمون اجرا گرديد. لازم به ذکر است كه پس از اتمام پژوهش، براي رعايت اصول اخلاقي، يک دورة فشردة مداخلة سه جلسه‌اي براي آزمودني‌هاي گروه کنترل ارائه شد. همچنين در پژوهش حاضر، به منظور تحليل يافته‌هاي توصيفي، از شاخص‌هاي آماري، درصد فراواني، ميانگين و انحراف استاندارد، و براي به‌ دست آوردن ميزان اثربخشي مداخلة آموزشي، از آزمون آماري «تحليل کواريانس چندمتغيره» استفاده گرديد و داده‌ها با نرم‌افزار 20 SPSS تجزيه‌ و تحليل شد.
    ابزار پژوهش
    مقياس افسردگي، اضطراب و استرس (DASS-21): اين مقياس نمونة کوتاه شدة پرسش‌نامة 42 سؤالي افسردگي، اضطراب و استرس لووي‌بند و لووي‌بند (1995) است. اين پرسش‌نامه داراي 21 عبارت و سه خرده‌مقياس افسردگي، اضطراب و استرس است که هر يک 7 عبارت را دربر مي‌گيرد و از طريق يک مقياس ليکرت 4 نقطه‌اي (اصلاً، کم، زياد، خيلي زياد) اندازه‌گيري مي‌گردد. لووي‌بند و لووي‌بند (1995) به منظور ارزيابي ويژگي‌هاي روان‌سنجي اين مقياس، آن را بر روي يك نمونة غيرباليني 2914 نفري اجرا كردند و پايايي اين مقياس را با استفاده از آلفاي كرونباخ، براي خرده‌مقياس‌هاي افسردگي، اضطراب و استرس در حد قابل قبولي- به ترتيب- 91/0 براي افسردگي، 84/0 براي اضطراب و 90/0 براي استرس به ‌دست آوردند. همچنين در پژوهش براون و همکاران او (1997)، که بر روي يک نمونة باليني 437 نفري انجام گرفت، پايايي سه زيرمقياس افسردگي، اضطراب و استرس - به ترتيب - 71/0، 79/0 و 82/0 گزارش شد (صاحبي و همكاران، 1384). صاحبي و همكاران او (1384) در پژوهشي بر روي 107 مرد و زن ايراني، به منظور اعتبار‌يابي DASS-21، ضرايب همساني دروني محاسبه شده با استفاده از آلفاي کرونباخ را براي خرده‌مقياس افسردگي 77/0، براي خرده‌مقياس اضطراب 79/0، و براي خرده‌مقياس استرس 78/0 به‌ دست آوردند.
    شرح ساختار و محتواي جلسات
    جلسة اول:
    آشنايي و ايجاد ارتباط با اعضاي گروه، آشنايي با گروه درماني و فرايند آن، ارائة توضيحات مختصر دربارة هدف از انجام جلسات آموزشي، پذيرايي و توزيع و تکميل پرسش‌نامة DASS-21 به‌عنوان پيش‌آزمون.
    جلسات دوم و سوم:
    آموزش مهارت خودآگاهي اسلامي با استفاده از آيات و احاديث: «خودآگاهي»، توانايي شناخت خود و آگاهي از خصوصيات، نقاط ضعف و قوت، توانايي‌‌ها و ناتواني‌‌هاست. در نگرش اسلامي به خود، انسان يک خود نوعي و يک خود شخصي دارد. منظور از «خود نوعي» ويژگي‌‌هايي است که در همة افراد نوع بشر، مشترک است و شامل نمونه‌هاي ذيل مي‌شود: 1. انسان مخلوق است؛ 2. انسان اشرف مخلوقات است؛ 3. انسان جانشين خدا بر روي زمين است؛ 4. انسان بنده است؛ 5. انسان از نظر قرآن، ويژگي‌هايي روان‌شناختي‌ دارد که گاه او را در اعلا عليين و گاه در اسفل‌السافلين مي‌نشاند؛ 6. انسان از نظر استعداد آگاهي و فضيلت علمي، فراتر از فرشتگان است و اين در حالي‌ است که اگر عقل و شعور انساني خود را تعطيل کند و تسليم بي‌ قيد و شرط شهوات خود باشد از حيوانات هم پست‌‌تر خواهد بود؛ 7. انسان دشمني به نام «هواي نفس» دارد؛ 8. انسان دشمني به نام شيطان دارد.
    منظور از «خود شخصي» نيز ويژگي‌‌هاي رواني و جسماني هر شخص است که الزاماً با هيچ شخص ديگري مشترک نيست (کاوياني، 1391، ص 182) اين ويژگي‌ها استعدادها، توانمندي‌‌ها، علاقه‌‌ها و احساسات فرد را دربر مي‌گيرد که براي آگاهي از آنها، راه‌کارهايي به‌ افراد آموزش داده شد؛ همچون: 1. محاسبة نفس؛ 2. بهره‌گيري از ارزيابي افراد صاحب‌نظر؛ 3. عزت‌ نفس؛ 4، درنگ در حوادث زندگي؛ 5. توجه به الگو‌ها، با استفاده از آيات و احاديث. آگاهي نسبت به اين ويژگي‌هاي خود، شرط لازم براي ايجاد تغيير است. در حقيقت، فلسفة مهارت خودآگاهي اين نيست که چگونه بودن را براي فرد مشخص کند، بلکه هدف اصلي اين است که فرد با تعمق، به تمام ويژگي‌‌هاي خود (نوعي و شخصي) بنگرد، و خود تصميم بگيرد که چگونه باشد. بهترين روش براي قوي کردن خودآگاهي آن است که فرد ياد بگيرد از نقاط قوت و توانايي‌‌هاي خود استفاده کند و نقاط ضعف خود را بهبود بخشد.
    جلسات چهارم و پنجم:
    آموزش مهارت همدلي در نگاه ديني با استفاده از احاديث: در آموزه‌‌هاي ديني، نه تنها به همدلي، بلکه فراتر از آن، بر همراهي و همياري نيز تأکيد شده است. ازآن‌رو، که لازمة مهارت همدلي رعايت پيش‌‌نيازهاي آن است، ابتدا به آموزش اين پيش‌نيازها پرداخته شد:
    1. ضرورت رسيدن به تعادل رواني: زندگي دنيا به‌گونه‌‌اي است که همواره با حوادث تلخ و شيرين همراه است که گاه باعث برهم خوردن تعادل رواني افراد مي‌‌شود. نابساماني‌‌هايي مانند ضعف ايمان، پرخاشگري، نااميدي، بي‌توجهي به حقوق ديگران، فقر و فحشا نمونه‌اي از آنهاست. در فرهنگ غني اسلام، اولاً آموزه‌‌ها بر اساس اعتدال پي‌‌ريزي شده است: «وَكَذلِكَ جَعَلناكُم أُمَّةً وَسَطًا لِتَكونوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ وَيَكونَ الرَّسولُ عَلَيكُم شَهيدًا» (بقره: 143)؛ و بدين‌گونه شما را امتي ميانه قرار داديم تا شما بر مردم گواه باشيد و پيامبر هم بر شما گواه باشد. ثانياً، بر رعايت اعتدال در اعمال و رفتار تأکيد شده است: حضرت علي مي‌فرمايند: «بر تو باد به ميانه‌روي در کارها، هرکس از ميانه‌روي روي گرداند ستم مي‌کند، و هرکس به آن چنگ زند عدالت مي‌ورزد» (ليثي واسطي، 1376، ص 335). ثالثاً، همگان موظف شده‌‌اند تا ديگران را در رسيدن به اين تعادل ياري رسانند: پيامبر اکرمŠ مي‌فرمايند: «محبوب‌‌ترين مردم نزد خداوند، پرسودترين آنان به ديگرانند» (نوري، 1408ق، ج 12، ص 390).
    2. انگيزه‌هاي کارآمد: برخورداري از انگيزة قوي سختي‌هاي مسير را قابل تحمل مي‌کند و همچون نيرويي عظيم، انسان را در رسيدن به مقصد ياري مي‌رساند. گرچه همدلي از حالاتي است که انسان به لحاظ فطري به آن تمايل دارد، اما با توجه به آموزه‌‌هاي ديني، مي‌توان با انگيزه‌هاي الهي به سراغ آن رفت که به سبب آثار فراوان آن، تأثير انگيزشي بيشتري هم دارد. همدلي با مؤمن، رفع گرفتاري از وي و شاد کردن او را به همراه دارد و امام باقر در اين باره مي‌فرمايد: «... و خداوند به عبادتي محبوب‌تر از خوشحال کردن مؤمن، پرستش نشده است» (کليني، 1407ق، ج 2، ص 188).
    3. اعتمادسازي و ايجاد آرامش: اين پيش‌نياز به‌عنوان يکي از ويژگي‌‌هاي مؤمن معرفي شده است. امام صادق مي‌فرمايند: «همان‌گونه که تشنه با رسيدن به آب سرد، آرامش مي‌يابد، مؤمن نيز نزد مؤمن ديگر به آرامش مي‌رسد» (همان، ص 247).
    4. تلاش براي افزايش سعة ‌صدر: يکي از پيش‌‌نيازهاي بسيار مهم همدلي، وسعت روح، بلندي فکر و گسترش افق عقل آدمي است.
    5. توجه به کرامت انسان‌‌ها و حفظ آن: از ديگر پيش‌نيازهاي همدلي، احترام به ديگران و پذيرش ارزشمندي آنان است.
    6. همدردي: بر اساس آموزه‌هاي ديني، انسان با ايمان، به واقع، درد و رنج ديگران را درد و رنج خويش مي‌داند و اين مسئله ناخودآگاه انسان را به هم‌حسي و هم‌دردي مي‌کشاند: «امام صادق مي‌فرمايند: مؤمن برادر مؤمن است؛ مانند يك پيكر كه هرگاه عضوي از آن دردمند شود، اعضاي ديگر هم احساس درد کنند» (قمي، 1355، ج 3، ص 242-243).
    پس از گذر از مرحلة مقدماتي و آموزش پيش‌نيازها، مراحل همدلي يا همان رفتار همدلانه، آموزش داده شد:
    1. خود را به جاي ديگران قرار دادن: اميرمؤمنان به فرزند خود چنين مي‌فرمايند: پسر عزيزم،... در آنچه بين تو و ديگران مي‌گذرد، خود را وسيله سنجش قرار ده. آنچه براي خود مي‌پسندي براي ديگران نيز دوست داشته باش، و آنچه براي خويش نمي‌پسندي براي آنان نيز نپسند... .
    2. گوش دادن مفيد و فعال: با گوش دادن به سخنان ديگران، مي‌توان تا حدي با شرايط آنان نيز آشنا شد؛ زيرا در واقع، زبان دريچه‌‌اي به روح آدمي است:
    اگر خواهي سخن گويي، سخن بشنو، سخن بشنو
            زبان آن کس تواند زد که اول گوش گردد او

        حضرت علي مي‌فرمايند: «تحمل گوش دادن به صحبت‌هاي دردمند، از بزرگواري و آقايي و نهايت نيکي است» (ليثي واسطي، 1376، ص 470).
    3. توجه به زبان بدن: اميرمؤمنان در اين باره مي‌‌فرمايند: «هرگز نشد کسي رازي را پنهان دارد و در لغزش‌‌هاي زبان و رنگ به رنگ شدن چهره‌‌اش انعکاس نيابد» (نهج‌البلاغه، ح 26).
    4. بازگشت به تجارب گذشتة خود: کسي که خود مشکلي را در گذشته تجربه کرده است، فهم بهتري دارد نسبت به شخصي که دچار اين مشکل شده است. بنابراين، جايگاه تجربه در رأي و نظر افراد، به‌ گونه‌‌اي است که امام علي مي‌‌فرمايند: «رأي و نظر مرد به اندازة تجربه اوست» (ليثي واسطي، 1376، ص 269).
    5. خودافشايي: بسياري از افراد وقتي مي‌بينند ديگري از خود مي‌گويد، آنها نيز از خود صحبت مي‌كنند که اين امر گاه به سبب ايجاد احساس صميميت و اعتماد نسبت به طرف مقابل صورت مي‌گيرد. البته در آموزه‌هاي ديني، براي خودافشايي مرزگذاري شده است. امام صادق در اين زمينه مي‌‌فرمايند: «دوستت را تنها از رازي با خبر کن که اگر دشمنت بر آن دست يابد، بر تو زياني نرساند؛ زيرا دوست ممکن است زماني دشمنت گردد» (صدوق، 1417ق، ص 767).
    6. يادآوري نکات مثبت يک مسئله: دربارة هر مسئلة ناگوار، نکات مثبتي هم وجود دارد که توجه به اين نکات مثبت موجب کاهش ناراحتي و برخورد منطقي فرد با آن مشکل مي‌‌شود. امام حسن عسكري مي‌‌فرمايند: «هيچ مصيبتي نيست، مگر اينکه از سوي خداوند در آن گرفتاري، نعمتي است که آن را احاطه کرده است» (ابن‌شعبه حراني، 1404ق، ص 489).
    7. بهره‌گيري از مهارت‌هاي کلامي: يکي از اين مهارت‌ها «انعکاس» است که در آن سعي مي‌شود توضيحات، احساسات، معاني و حتي برخي الفاظ و شيوة گفتاري طرف مقابل به خود وي بازگردانده شود؛ به‌گونه‌اي که نشان‌دهندة درک و پذيرش شخص همدل، نزد او باشد.
    شخصي خدمت رسول گرامي رسيد و با لهجة غير رايج محلي خود از حضرت پرسيد: «أمن امبّر امصيامُ في امسفر»؛ آيا روزه در سفر کار پسنديده‌اي است؟ حضرت پاسخ منفي خود را با لهجة خود او بيان کردند: «ليس من امبّر امصيامُ في امسفر».
    8. رعايت سطح فهم ديگران: برخورد با کودک چهارساله با برخورد با يک دانشجو يکسان نيست؛ همان‌گونه که تعامل يک دانشمند با فردي عادي، چنين است. اين نکته به خوبي در سخن پيامبر نشان داده شده است: «‌ما پيامبران امر شده‌ايم تا در حد عقل مردم با آنان سخن بگوييم» (کليني، 1407ق، ج 1، ص 23).
    9. مهرورزي و ارتباط‌‌هاي عاطفي: همدلي همواره قرين عاطفه و مهرورزي است. مهرورزي عاملي قوي در جذب ديگران است و در همدلي، اساس موفقيت است. خداوند خطاب به پيامبراكرم مي‌فرمايد: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ و َاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ المُتَوَکِّلينَ»؛ به (برکت) رحمت الهي، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدي و اگر خشن و سنگ‌دل بودي از اطرافت پراکنده مي‌شدند.
    10. حمايت و پشتيباني: شخص بايد احساس کند که طرف مقابل در قالب همدلي، به دنبال حل مسئلة اوست. امام باقر در اين باره مي‌‌فرمايند: «برادر مسلمانت را دوست بدار... هيچ نيکي را از او دريغ مكن تا او نيز از تو دريغ ندارد، و پشتيبان او باش تا پشتيبان تو باشد. اگر غايب شد در غياب او حافظ (حرمت، آبرو و حقوق) او باش، و چون بازگشت از او ديدار کن. او را بزرگ دار و احترام کن... چون از تو دلگير گشت تا وقتي از دليل ناراحتي‌‌اش جويا نشده‌‌اي از وي جدا مشو، و چون خيري به او رسيد خدا را سپاس گوي، و اگر گرفتاري پيدا کرد به ياري او برخيز و در رفع آن گرفتاري بکوش» (صدوق، 1417ق، ص 401-402).
    جلسات ششم و هفتم:
    آموزش دست يافتن به مهارت حل مسئله با توجه به آموزه‌هاي ديني:
    1. آموزش فوايد مهارت حل مسئله: امام علي مي‌فرمايند: «کسي که چاره‌جويي را به تأخير بيندازد شدايد و گرفتاري‌ها او را زمين‌گير خواهد کرد» (ليثي واسطي، 1376 ، ص 441).
    2. آموزش تصحيح نگرش‌ها در برابر مشکلات: بدون شک، هيچ انساني از خلقت آدم تا کنون، نزد خداوند گرامي و عزيز نشده، مگر اينکه بلا و گرفتاري‌اش فزوني يافته است؛ زيرا همان‌گونه که طلا با آتش گداخته و ناب مي‌‌شود، مؤمن نيز با بلا و گرفتاري ناب مي‌‌شود. بنابراين، دنيا جايگاه مشکلات و رنج‌‌هاست و گاهي مشکلات کفارة گناهان ماست. حضرت علي در اين باره مي‌فرمايند: «سپاس و ستايش خداوندي را که رنج و گرفتاري پيروان ما را ماية زدودن گناهانشان در دنيا قرار داد» (محمدي ري‌شهري، 1384، ص 85).
    3. آموزش مراحل مهارت حل مسئله: الف. پذيرش وجود مسئله در زندگي: امام علي مي‌فرمايند: «به بي‌نيازي و آسايش، شادماني مکن، و به فقر و گرفتاري، اندوهگين مباش؛ زيرا طلا به آتش آزمايش مي‌شود و مؤمن به گرفتاري امتحان مي‌گردد» (ليثي واسطي، 1376، ص 520).    
    ب. به دست آوردن اطلاعات از منابع مطمئن: پيامبر اكرم مي‌فرمايند: «هرگاه کاري را انجام دادي از روي علم و عقل انجام ده، و بر حذر باش از اينکه کاري را بدون آينده‌نگري و آگاهي انجام دهي» (مجلسي، 1404ق، ج 74، ص 110).    
    ج. تلاش کافي براي يافتن بهترين راه‌حل: در آيات متعددي از قرآن، به انجام بهترين عمل سفارش شده است (براي نمونه ر.ك: هود: 7؛ کهف: 7 و 30؛ ملک: 2). با اين حال، بايد به ياد داشت که هميشه اولين راه‌حل، بهترين نيست؛ زيرا اگر تنها ابزار شما چکش باشد، با هرچيز مانند ميخ رفتار مي‌کنيد. حضرت علي مي‌فرمايند: «حسن تدبير و دوري از تبذير، از حسن سياست است».
    د. اطمينان به وجود راه‌حل: پيامبر اکرم مي‌فرمايند: «انساني اميدوار به دنبال مطلوب خويش است. براي هر چيزي چاره‌اي وجود دارد» (کليني، 1407ق، ج 2، ص 343).
    جلسة هشتم:
    جمع‌بندي جلسات و گرفتن بازخورد، دريافت پيشنهادات و انتقادات، پاسخ به سؤالات باقيمانده، تکميل مجدد پرسش‌نامه DASS-21 به‌عنوان پس‌آزمون.
    يافته‌هاي پژوهش
    يافته‌هاي توصيفي به ‌دست آمده از متغيرهاي جمعيت‌شناختي نشان داد ميانگين سني افراد شرکت‌کننده در پژوهش 62/33 با انحراف استاندارد 19/1 بوده است. همچنين از بين شرکت‌کنندگان در پژوهش، 46 درصد افراد (و به ترتيب 50 درصد افراد گروه آزمايش و 42 درصد افراد گروه کنترل) تحصيلاتي در سطح سيکل، 37 درصد افراد (و به ترتيب 33 درصد افراد گروه آزمايش و 41 درصد افراد گروه کنترل) تحصيلاتي در سطح ديپلم، و 17 درصد افراد (17 درصد از افراد هر دو گروه) تحصيلاتي در سطح كارشناسي داشتند. علاوه بر اين، يافته‌ها نشان داد 54 درصد آزمودني‌ها مجرد و 46 درصد از آنان متأهل بودند.
    آماره‌هاي توصيفي متغير‌هاي افسردگي، اضطراب و استرس به تفکيک نوع آزمون و گروه مورد مطالعه در جدول 1 ارائه شده است.
    جدول ‌1. آماره‌هاي توصيفي متغيرهاي افسردگي، اضطراب و استرس به تفکيک نوع آزمون و گروه
    متغير    مرحله    گروه آزمايش    گروه کنترل
            ميانگين    انحراف استاندارد    ميانگين    انحراف استاندارد
    افسردگي    پيش‌آزمون    33/20    33/5    50/26    38/11
        پس‌آزمون    83/13    36/5    33/28    99/11
    اضطراب     پيش‌آزمون    58/20    97/7    33/25    74/7
        پس‌آزمون    42/13    52/4    50/23    54/7
    استرس    پيش‌آزمون    50/22    65/9    83/26    85/6
        پس‌آزمون    25/15    58/5    50/27    44/7
    ازآن‌رو، که در اين پژوهش به منظور بررسي اثربخشي مداخله آموزشي، از آزمون «پارامتريک تحليل کواريانس چندمتغيره» استفاده مي‌شود، بنابراين، لازم است ابتدا پيش‌فرض تساوي واريانس‌ها، بررسي گردد. نتايج آزمون لوين براي بررسي پيش‌فرض تساوي واريانس‌ها در متغيرهاي وابستة افسردگي، اضطراب و استرس در جدول 2 ارائه شده است.
    جدول ‌2. نتايج آزمون لوين براي متغيرهاي افسردگي، اضطراب و استرس در دو گروه
    معناداري    Fآماره    درجة آزادي2    درجة آزادي1    متغير
    519/0    429/0    22    1    افسردگي
    181/0    904/1    22    1    اضطراب
    587/0    305/0    22    1    استرس
    همان‌‌گونه که در جدول 2 مشاهده مي‌گردد، نتايج آزمون لوين نشان مي‌دهد که پيش‌فرض تساوي واريانس‌ها براي متغيرهاي افسردگي، اضطراب و استرس در دو گروه آزمايش و کنترل رعايت شده است. همچنين يکي ديگر از پيش‌فرض‌هاي لازم بررسي تساوي ماتريس‌هاي واريانس- کواريانس است که براي ارزيابي آن، از آزمون «باکس» استفاده شد. نتايج به‌دست آمده (75/1F=، 38/12M=) نشان داد ميزان معناداري آزمون «باکس» از 05/0 بيشتر است (104/0P<). بدين‌روي، نتيجه گرفته مي‌شود تساوي ماتريس‌هاي واريانس- کواريانس برقرار است. بنابراين، با توجه به تأييد پيش‌فرض‌هاي لازم، استفاده از آزمون پارامتريک تحليل کواريانس چندمتغيره بلامانع است.
    نتايج تحليل کواريانس چندمتغيره براي بررسي تأثير آموزش مهارت‌هاي زندگي با رويکرد اسلامي بر خرده‌مقياس‌هاي افسردگي، اضطراب و استرس در دو گروه آزمايش و کنترل در مرحلة پس‌آزمون در جدول 3 ارائه شده است.
    جدول 3. نتايج تحليل کواريانس چندمتغيره براي مقايسه ميانگين نمره‌هاي افسردگي، اضطراب و استرس در دو گروه آزمايش و کنترل
    توان آماري    اندازة اثر
        معناداري    آماره F
        ميانگين مجذورات    درجة آزادي    مجموع مجذورات
        منبع تغيير    زيرمقياس
    988/0    512/0    000/0    916/19    364/919    1    364/919    پيش‌آزمون    افسردگي
    058/0    004/0    789/0    074/0    403/3    1    403/3    اضطراب    
    053/0    002/0    859/0    033/0    500/1    1    500/1    استرس    
    870/0    358/0    004/0    585/10    649/488    1    649/488    عضويت گروهي    
    661/0    248/0    022/0    270/6    161/179    1    161/179    پيش‌آزمون    اضطراب
    322/0    116/0    132/0    483/2    949/70    1    949/70    افسردگي    
    068/0    009/0    684/0    171/    880/4    1    880/4    استرس    
    811/0    321/0    007/0    970/8    296/256    1    296/256    عضويت گروهي    
    540/0    199/0    043/0    710/4    275/183    1    275/183    پيش‌آزمون    استرس
    053/0    001/0    878/0    024/0    940/0    1    940/0    افسردگي    
    072/0    011/0    652/0    210/0    172/8    1    172/8    اضطراب    
    957/0    442/0    001/0    043/15    376/585    1    376/585    عضويت گروهي    
    همان‌گونه که در جدول 3 مشاهده مي‌شود، نتايج تحليل کواريانس چندمتغيره بيانگر آن است که پس از کنترل نمرات پيش‌آزمون، تفاوت معناداري بين ميانگين نمرات پس‌آزمون افسردگي (004/0P<، 585/10F=)، اضطراب (007/0P<،970/8F=) و استرس (001/0P<، 043/15F=) در دو گروه کنترل و آزمايش وجود دارد. اندازة اثر 358/0 براي خرده‌مقياس افسردگي، اندازة اثر 321/0 براي خرده‌مقياس اضطراب و اندازة اثر 442/0 براي خرده‌مقياس استرس - به ترتيب - بيانگر آن است که 8/35 درصد از تفاوت نمرات پس‌آزمون خرده‌مقياس افسردگي، 1/32 درصد از تفاوت نمره‌هاي پس‌آزمون خرده‌مقياس اضطراب و 2/44 درصد تفاوت نمره‌هاي پس‌آزمون خرده‌مقياس استرس به سبب از عضويت گروهي و تأثير مداخلة آموزشي بوده است. به عبارت ديگر، آموزش مهارت‌هاي زندگي با رويکرد اسلامي در کاهش معنادار افسردگي، اضطراب و استرس اعضاي گروه آزمايش در مرحلة پس‌آزمون مؤثر بوده است.
    براي بررسي اثر اصلي زمان (پيش‌آزمون- پس‌آزمون) و همچنين اثر تعاملي زمان و گروه، از تحليل واريانس مختلط، استفاده شد. جدول 4 نتايج تحليل واريانس مختلط (SPANOVA) براي نمره‌هاي افسردگي، اضطراب و استرس شرکت‌کنندگان را نشان مي‌دهد.
    همان‌گونه که در جدول ذيل مشاهده مي‌شود، اثر اصلي زمان براي متغير افسردگي معنادار نيست (100/0P=، (943/2F=)، در‌حالي‌که براي متغيرهاي اضطراب (05/0P<، (943/9F=) و استرس (05/0P<، (170/4F=) معنا‌دار شده است. به عبارت ديگر، تفاوت نمره‌هاي شرکت‌کنندگان گروه آزمايش در متغيرهاي اضطراب و استرس، از زمان پيش‌آزمون تا پس‌‌آزمون معنادار است.
    جدول ‌4. نتايج تحليل واريانس مختلط براي اثرات اصلي و تعاملي زمان
    متغير    منبع تغير    مجموع مجذورت    Df    ميانگين مجذورات    F    P    اندازه اثر    توان آماري
    افسردگي    زمان    333/65    1    333/65    943/2    100/0    118/0    375/0
        زمان*گروه    333/208    1    333/208    386/9    006/0    299/0    833/0
        خطا    333/488    22    197/22                
    اضطراب    زمان    000/243    1    000/243    943/9    005/0    311/0    854/0
        زمان*گروه    333/85    1    333/85    492/3    075/0    137/0    431/0
        خطا    667/537    22    439/24                
    استرس    زمان    021/130    1    021/130    170/4    043/0    159/0    497/0
        زمان*گروه    021/188    1    021/188    026/6    022/0    215/0    651/0
        خطا    458/686    22    203/31                
    همچنين اثر تعامل زمان با گروه براي متغير اضطراب معنا‌‌دار نيست (075/0P=، (492/3F=)، با وجود اين، اثر تعاملي مزبور در متغيرهاي افسردگي (05/0P<، 386/9F=) و استرس (05/0P<، 026/6F=)، معنا‌دار است. به عبارت ديگر، تفاوت نمره‌هاي شرکت‌کنندگان گروه آزمايش نسبت به گروه کنترل، در دو متغير افسردگي و استرس از زمان پيش‌آزمون تا پس‌آزمون معنادار است.
    بحث و نتيجه‌گيري
    اين پژوهش با هدف بررسي تأثير آموزش مهارت‌‌هاي زندگي (خودآگاهي، همدلي و حل ‌مسئله) با رويکرد اسلامي بر کاهش افسردگي، اضطراب و استرس زنان مبتلا به اختلالات رواني مزمن انجام گرفت. نتايج پژوهش نشان مي‌‌دهد آموزش مهارت‌هاي زندگي با رويکرد اسلامي بر کاهش معنادار ميزان افسردگي، اضطراب و استرس زنان مبتلا به اختلالات رواني مزمن، مؤثر است. اين نتايج با يافته‌‌هاي پژوهش‌هاي سپولودا و لوپز (2008)، آذرگون و همکاران (2013)، مک‌آليف و همکاران (2014)، محموديان و همکاران (1387)، اميري برمکوهي (1388)، توزنده‌جاني (1389) و سليمي بجستاني و عابدي (1392) همسو است.
    در فرايند آموزش مهارت خودآگاهي با رويکرد اسلامي، بيمار مي‌‌آموزد که با تکيه بر نقاط قوت، براي بهبود نقاط ضعف خود تلاش کند. بيمار با توجه به جايگاه ارزشمندش به‌عنوان يک انسان در نظام آفرينش، نگاه منفي و تصوير شخصي غيرواقع‌‌بينانه خود را تغيير مي‌دهد و در نتيجه، به نقاط قوت خود پي مي‌برد: «فَإِذَا سَوَّيتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِن روحِي فَقَعُواْ لَهُ سَاجدِينَ» (حجر: 29). از سوي ديگر، قرآن کريم با شناساندن لغزشگاه‌‌هاي انسان، مانند شهوت و غضب يا وهم و خيال، و نقاط ضعف وجودي‌‌اش او را به خويشتن وي آگاه مي‌کند (جوادي‌ آملي، 1389، ص 65). «وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً» (إسراء: 11)؛ انسان (بر اثر شتاب‌زدگى)، بدي‌ها را طلب مى‌‏كند، آن‌گونه كه نيكي‌ها را مى‌‏طلبد، و انسان هميشه عجول بوده است! «إِنَّ الإِنسانَ خُلِقَ هَلُوعاً» (معارج: 19)؛ به يقين، انسان حريص و كم‌‏طاقت آفريده شده است.
    آگاهي از نقاط ضعف موجب مي‌‌شود انسان بتواند تسلط بيشتري بر خود داشته باشد. توجه به ديدگاه قرآن در رابطه با گسترة اختيار آدمي در پرتو قوانين حکيمانة الهي، او را به ويژگي‌هاي نوعي خود آشنا مي‌كند و وي را قادر مي‌‌سازد خطاهاي شناختي (شخصي‌‌سازي، تصادفي ‌انگاري رخدادها و برچسب بد اقبالي به خويش) را از خود بزدايد (نجفي و همکاران، 1392). همچنين مهارت خودآگاهي موجب مي‌‌شود بيمار احساسات خود را بهتر بشناسد. شخصي که از احساسات خود آگاه مي‌‌شود، مي‌تواند آنها را مهار کند. كسي كه خود را شناخته، احساسات و هيجان‌هاي خويش را شناسايي كرده است. او مي‌داند كه آيا به‌ شدت عاطفي است يا اصلاً به مسائل عاطفي اهميتي نمي‌‌دهد؛ عصبي است يا خونسرد. او با شناخت دقيق احساسات خويش، در گزينش دوست، شريك شغلي، همسر و... نيز در تعامل با آنان، موفق‌تر عمل مي‌كند (علوي، 1391، ص 14). سرانجام اينکه در فرايند خودآگاهي، بيمار از نيازهاي خود اطلاع پيدا مي‌کند و ياد مي‌گيرد که از مسيرهاي سالم نيازهاي خود را تأمين كند (داوري و همكاران، 1385). برخي اعتقاد دارند که انسان‌ها با تأمين نيازهاي مادي به آرامش مي‌رسند. از‌اين‌رو، براي به ‌دست آوردن آنها كوشيده‌اند و شايد بسياري از نيازهاي مادي را تأمين کرده‌اند، ولي اضطراب و ناراحتي آنها نه تنها کمتر نشده، بلکه افزايش هم يافته است. حتي در جوامع مرفه و برخوردار از همة امکانات مادي، مشکلات رواني بيش از جوامع کم‌برخوردار شيوع دارد (خدايي، 1387). ازاين‌رو، براي درمان کامل بسياري از مشکلات رواني، لازم است انسان و تمام نيازهاي او شناخته شود. شناخت صحيح انسان و نيازهايش تنها از طريق آفرينندة او امکان دارد. از‌اين‌رو، توصيه‌هاي خداوند دربارة انسان بهترين دستورالعمل‌‌ها براي زندگي است که براي به ‌دست آوردن آنها، بايد به سراغ کتاب‌‌هايي رفت که براي هدايت بشر نازل شده، که جامع‌‌ترين آنها قرآن کريم است. براين‌اساس، رويکرد اسلامي توجه ويژه‌اي به خودآگاهي انسان دارد و تلاش مي‌‌كند با گسترش عقلانيت و توسعة آگاهي فرد از خود و موقعيتش در عالم هستي به رشد او کمک کند. مسير حرکت و تکامل انسان داراي مراتبي است که از حيات نباتي، که وجه مشترک وي با ساير موجودات زنده است و بر رشد و تغييرات نباتي و فيزيکي او تمرکز دارد، آغاز مي‌‌شود و سپس سطح حيات حيواني (غرايز، اميال، خشم و...)، که- باز هم - وجهي مشترک بين انسان‌ها و حيوانات بوده و داراي مراتبي از رشد و کمال است، مطرح مي‌گردد و بدين‌روي، در حيات انساني، که عوامل مختص و انحصاري انسان‌هاست، رعايت مي‌‌شود و در نهايت، فرد در حيات الهي، به بالاترين نقطه دست مي‌‌يابد که بيانگر تکامل همه‌جانبة انسان است (محموديان و همکاران، 1387).
    يکي ديگر از مهارت‌‌هاي زندگي، که در اين پژوهش به بيماران آموزش داده شد، مهارت «همدلي» است. بيماران براي اينکه بتوانند سختي‌‌هاي زندگي را، که بنا به ماهيت اجتماعي مجبور به روبه‌رو شدن با آنها هستند، پشت سر بگذارند، نياز به حمايت‌هاي اجتماعي دارند که مهم‌ترين آنها «همدلي» است. «همدلي» به معناي به رسميت بخشيدن به احساس ديگران و علت اين احساس و توانايي شريک شدن در تجربة هيجاني يک فرد بدون تبديل شدن به بخشي از آن است (کين (Keen)، 2007، ص 65). همدلي ظرفيت بنيادين افراد در تنظيم روابط، حمايت از فعاليت‌هاي مشترک و انسجام گروهي است. اين توانايي نقشي اساسي در زندگي اجتماعي دارد (ريف (Rieffe) و همكاران، 2010). همدلي عامل مهمي در رشد و توسعة ايده‌ها و راه‌حل‌ها، ارتباطات مؤثر و اجتناب و جلوگيري از تعارض‌هاست و همچنين يک ظرفيت و توانايي اساسي که همة انسان‌ها بايد براي حفظ و بقاي زندگي آن را پرورش دهند (پدرسون (Pedersen)، 2007).
    پژوهش‌ها نشان مي‌دهند آموزش مهارت‌هاي زندگي، از جمله آموزش مهارت «همدلي» باعث رشد و افزايش همدلي مي‌شود و در نتيجه، به بهبود روابط بين‌فردي، سازگاري هيجاني، کاهش پرخاشگري و افزايش عزت‌ نفس کمک مي‌کند (ياداوا و اقبال (Yadav & Iqbal)، 2009؛ وزيري و عظيمي، 1390؛ بگيان کوله‌مرز و همكاران، 1392).
    در بيان و توجيه اهميت فراگيري همدلي و آثار آن، احاديث و آيات و روايات متعددي وجود دارد. امام علي بهترين احسان را همدلي با برادر ديني مي‌دانند. امام صادق مي‌فرمايند: «با همدلي و ياري برادران ايماني‌تان، به خدا نزديک شويد» (صدوق، 1403ق، ج 1، ص 8). قرآن کريم در آية 128 سورة توبه مي‌فرمايد: «‌رسولي از جنس خودتان براي (هدايت) شما آمد که فقر و پريشاني و جهل و فلاکت شما بر او سخت، و بر (آسايش و نجات) شما بسيار حريص و نسبت به مؤمنان بسيار رئوف و مهربان است». بنابراين، پيامبر کسي بود که از رنج ديگران رنج مي‌برد و انساني بود که از شادي ديگران شاد و از ناراحتي ديگران ناراحت مي‌شد. همچنين واضح‌ترين کلام (در زمينة اهميت همدلي) اين قول پيامبر اکرم است: «آن کس که سير بخوابد و همسايه‌اش گرسنه باشد به رسالت من ايمان ندارد» (مرادي، 1393). پيامبر گرامي اسلام همچنين در جايي ديگر مي‌فرمايند: «دادگرترين مردم کسي است که آنچه را برايش خوشايند آمد همان را براي مردم بپسندد، و براي مردم همان را ناخوشايند بداند که براي خودش خوشايند نيست» (کرمي فريدني، 1384، ص 191).
    بنابراين، بر اساس نگاه و رويکرد مهربانانه و محبت‌آميز اسلام در رفتار مؤمنان با يکديگر و با توجه به آيات و و روايات متعدد و تأکيدهاي فراوان در خصوص ضرورت فراگيري مهارت همدلي بايد گفت: آموزش مهارت همدلي (به‌ويژه با نگاه و رويکرد اسلامي) مي‌‌تواند نگاه همدلانه به مشکلات خود و هم‌قطاران را در بيماران رواني تقويت کند و به صورت گروه‌درماني در بين آنها مؤثر واقع شود. افزايش احساس درک‌شدگي، رهايي از تنهايي، حمايت اجتماعي، علاقة اجتماعي، افزايش احترام و اعتماد به يکديگر، مسئوليت‌پذيري نسبت به ديگران، کاهش بيماري‌‌هاي روان‌‌تني و افسردگي، توانمندي جامعه، خانوادة سالم و مانند آن از نمونه‌هايي است که با توسل به همدلي ايجاد مي‌‌شود (منصوري‌شاد، 1389).
    از سوي ديگر، يکي از علل تداوم بيماري‌هاي رواني و تشديد آن، ناآگاهي از روش‌‌هاي صحيح برخورد با موضوعات نگران‌کننده و آزاردهنده است. وقتي بيمار ياد مي‌گيرد که چگونه موقعيت‌‌هاي نامطلوب را به نحو مطلوب تغيير دهد و خود را با مشکلات سازگار کند، تا حد زيادي مي‌تواند بر آثار زيان‌بار شرايط نامطلوب فائق آيد. از‌اين‌‌رو، آموزش شيوه‌‌هاي حل مسئله با افزايش مهارت‌‌هاي اجتماعي و ايجاد رويکردهاي مقابله‌‌اي کارآمد در مواجهه با مشکلات، مي‌تواند موجب کاهش استرس و اضطراب و افسردگي در اين بيماران شود. در حل مسئله، پيدا کردن راه‌حل بخصوصي براي يک مسئلة ويژه، مد نظر نيست. مهم آن است که در اثر حل مسئله، يک اصل يا قانون انتزاعي به ‌دست آيد که براي موقعيت‌‌هاي ديگر تعميم‌پذير باشد. به همين سبب، يادگيري به ‌دست آمده از حل مسئله، از ساير يادگيري‌‌ها انتقال‌پذيري بيشتري به موقعيت‌هاي جديد دارد (پروچاسکا و نورکراس، 1385، ص 565-573).
    در يک برنامة گروهي، براي بررسي تأثير آموزش مهارت‌هاي حل مسئله در کنار ديگر درمان‌هاي معمول بر بيماران رواني خود آسيب‌رسان، نتايج نشان داد که استفاده از آموزش مهارت‌هاي حل مسئله در کنار ديگر درمان‌هاي معمول، مي‌تواند به بهبود عملکردهاي رواني- اجتماعي در مراحل پيگيري منجر شود (مک‌آليف و همکاران، 2014). همچنين همسو با نتايج اين پژوهش، تحقيقات متعددي اذعان مي‌کنند که درمان‌هاي مبتني بر مهارت حل مسئله به‌ گونه‌اي قابل ملاحظه‌ موجب بهبود اضطراب و افسردگي در بيماران مبتلا به افسردگي و مشکلات هيجاني مي‌شوند (هاسينک فرانک (Hassink-Franke) و همکاران، 2011؛ آرين (Arean) و همكاران، 2008؛ شمسي‌خاني و همكاران، 1393).
    آموزش مهارت «حل مسئله» به يک فرايند شناختي- رفتاري اشاره دارد که تنوعي از پاسخ‌هاي بديل و بالقوه را براي مقابله با شرايط مشکل‌ساز فراهم مي‌کند و امکان انتخاب بهترين و مؤثرترين پاسخ‌هاي بديل را افزايش مي‌دهد (گليز و کنالي (Gellis & Kenaley)، 2008). آموزش مهارت حل مسئله را از بسياري جهات مي‌توان به‌مثابة فرايند کمک به افراد براي رشد آنها و در نتيجه، افزايش احتمال مقابلة مؤثر در طيف وسيعي از موقعيت‌ها دانست. طي اين فرايند، افراد منابع مقابلة مؤثر با وقايع فشارزاي زندگي را کشف، خلق يا شناسايي مي‌کنند (شمسي‌خاني و همکاران، 1393).
    دين اسلام نيز وجود مسائل و مشکلات را در زندگي امري طبيعي مي‌داند و مؤمنان را به صبر و استقامت در برابر آزمون‌هاي الهي و تلاش و کوشش براي حل مشکلات خويشتن فرا مي‌خواند. براي مثال، قرآن کريم مي‌فرمايد: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في کَبَدٍ» (بلد: 40)؛ انسان را در سختي آفريده‌ايم. در جايي ديگر، خداوند متعال مي‌فرمايد: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِين» (بقره: 155)؛ حتماً شما را با اندکي از ترس، گرسنگي و آفت در مال‌ها و جان‌ها و ميوه‌ها مي‌آزماييم، و مردان صبور و با استقامت را مژده بده. همچنين خداوند دربارة آزمايش و امتحان مي‌فرمايد: «آيا مردم پنداشتند که با گفتن اينکه «ايمان آورديم»، رها مي‌شوند و هرگز آزمايش نمي‌شوند؟» (عنکبوت: 20)؛ پس بايد گفت: وجود مشکل و مسئله در زندگي، امري است عادي و همگاني. اما از منظر اسلام و فرهنگ ديني، مؤمنان (پس از انتخاب راه‌حل مناسب) موظفند همواره اميدوار باشند؛ زيرا به پروردگار باور دارند، و با اعتماد به او، هيچ مسئله‌اي بدون حل نمي‌ماند. پذيرش اين واقعيت که رحمت و مهرباني خداي تعالي در هر موقعيتي مي‌تواند شامل حال انسان گردد، بسيار مهم تلقي شده است، تا جايي که در باب اهميت آن، قرآن کريم از زبان حضرت يعقوب به فرزندانش مي‌فرمايد: «يَا بَنِيَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلاَ تَيْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ» (يوسف: 87)؛ پسرانم، برويد و از يوسف و برادرش جست‌وجو کنيد و از رحمت خدا مأيوس نشويد، که تنها گروه کافران از رحمت خدا مأيوس مي‌شوند. بنابراين، بر مبناي رويکرد اسلام، مي‌توان گفت: با پذيرش مشکل در زندگي، تفکر، تعقل و انتخاب راه‌حل مناسب و در نهايت، توکل بر خداي متعال، مي‌توان در مواجهه با مسائل و مشکلات زندگي، بر هرگونه ترس، اضطراب، استرس و يأس (و افسردگي) غلبه كرد.
    با توجه به نتايج اين پژوهش، آموزش مهارت‌هاي زندگي با رويکرد اسلامي، مي‌تواند نقش مهمي در ايجاد راهبردهاي مقابله‌‌اي کارآمد در مواجهه با شرايط استرس‌‌زا و همچنين کاهش اضطراب، استرس و افسردگي بيماران رواني، به‌ويژه زنان مبتلا به اختلالات رواني مزمن، داشته باشد. با اين حال، پژوهش حاضر مانند ساير مطالعات روان‌شناختي، با محدوديت‌‌هايي مواجهه بود. از جمله، محدوديت‌‌هاي احتمالي اين پژوهش مي‌توان به عدم دسترسي به بيماران براي پيگيري‌‌هاي مجدد، کنترل کردن جنسيت و استفادة تنها از نمونة زن و استفاده از نمونة باليني و بيمار اشاره کرد که لازم است در تعميم و کاربرد نتايج مطمح‌نظر قرار گيرد. روشن است که نتايج اين پژوهش صرفاً قابل تعميم به جامعة مورد مطالعه است. با اين حال، اين نتايج به درک روابط و تأثير مؤلفه‌‌هاي مهارت‌هاي زندگي با رويکرد اسلامي بر متغيرهاي افسردگي، اضطراب و استرس کمک مي‌کند. اما درك ابعاد و چگونگي اين تأثيرها نيازمند بررسي‌‌هاي طولي و عميق‌تري است. بررسي‌هاي مقطعي تنها برش‌هايي از واقعيت را مسجّل مي‌سازند و براي درک عميق‌‌تر بررسي‌‌هاي درازمدت و همه‌جانبه ضروري به نظر مي‌رسد. با توجه به حجم کم نمونه و به‌کارگيري تنها سه دسته (خودآگاهي، همدلي و حل مسئله) از مهارت‌‌هاي زندگي، پيشنهاد مي‌شود در پژوهش‌‌هاي آتي ساير مهارت‌‌هاي زندگي با رويکردي اسلامي، بر روي جوامع گسترده‌‌تر و متنوع‌‌تري از افراد بيمار و غيربيمار انجام گيرد. همچنين به منظور بررسي بيشتر تأثير گنجاندن آموزه‌هاي اسلامي و ديني در آموزش مهارت‌‌هاي زندگي، پيشنهاد مي‌‌شود مجموعه تحقيقاتي زير نظر استادان و متخصصان در زمينة آموزش مهارت‌هاي زندگي با رويکرد اسلامي برنامه‌ريزي و اجرا گردد.
     
     

    References: 
    • آزاد، حسين، 1389، آسيب‌شناسي رواني، چ هفتم، تهران، بعثت.
    • اميري برمکوهي، علي، 1388، «آموزش مهارت‌هاي زندگي براي کاهش افسردگي»، روان‌شناسي تحولي، ش 20، ص 297-306.
    • بگيان کوله مرز، محمدجواد و همكاران، 1392، «اثربخشي آموزش گروهي همدلي بر بهبود روابط بين شخصي و خودتنظيمي عاطفي دانش‌آموزان داراي نشانه‌هاي ADHD»، روان‌شناسي مدرسه، دوره دوم، ش 2، ص 6-28.
    • پروچاسکا، جيمز. او، و جان نورکراس، 1385، نظريه‌هاي روان‌درماني، ترجمة يحيي سيد محمدي، تهران، رشد.
    • توزنده‌جاني، حسن، 1389، «بررسي کارآمدي نسبي آموزش‌هاي خانواده و مهارت‌هاي زندگي بر نگهداري بيماران دچار عارضة رواني مزمن در خانواد»ه، مجله دانشکده پزشکي اصفهان، سال بيست‌وهشتم، ش 121، ص 1587-1597.
    • جوادي‌ آملي، عبدالله، 1389، تفسير انسان به انسان: نظريه جديد پيرامون معرفت‌شناسي انسان، چ پنجم، قم، اسراء.
    • حراني، ابن‌شعبه، 1404ق، تحف العقول، تصحيح و تعليق علي‌اکبر غفاري، چ دوم، قم، مؤسسة النشر الاسلامي.
    • خدايي، غلامحسن، 1387، «قرآن جامع‌ترين کتاب مهارت زندگي»، بهورز، سال نوزدهم، ش 1، ص 1-3.
    • داوري، عليرضا و همكاران، 1385، «مهارت خودآگاهي»، بهورز، ش 3، ص 26-35.
    • رازي، فخرالدين‌محمد بن عمر، 1420ق، مفاتيح الغيب، بيروت، داراحياء التراث العربي.
    • زارع، حسين و همكاران، 1389، «مقايسة شيوه‌هاي مقابله با فشار رواني والدين بيماران رواني مزمن و افراد عادي»، پيک نور، سال نهم، ش 1، ص 37-50.
    • سادوک، بنيامين جيمز و ويرجينياآلکوت سادوک، 2007، خلاصه روان‌پزشکي، ترجمة فرزين رضاعي، چ پنجم، تهران، ارجمند.
    • سارافينو، ادوارد پي، 2002، روان‌شناسي سلامت، ترجمة الهه ميرزايي، تهران، رشد.
    • سليمي بجستاني، حسين و فاطمه عابدي، 1392، «اثربخشي آموزش مهارت‌هاي زندگي بر اضطراب، افسردگي و شادکامي مادران دانش‌آموزان مقطع راهنمايي شهرستان کرج در سال تحصيلي 1391-1390»، روان‌شناسي باليني، سال سوم، ش 11، ص 29-48.
    • شمسي‌خاني، سهيلا و همكاران، 1393، «بررسي تأثير آموزش مهارت حل مسئله بر ميزان افسردگي دانشجويان پرستاري»، روان پرستاري، دوره دوم، ش 1، ص 63-71.
    • شيخ صدوق،‌ 1403ق، الخصال، قم، جامعه مدرسين.
    • شيخ صدوق، 1417ق، الامالي، تحقيق گروه بررسي‌هاي اسلامي مؤسسه بعثت، قم، بعثت.
    • صاحبي، علي و همكاران، 1384، «اعتباريابي مقياس افسردگي اضطراب تنيدگي (21DASS-) براي جمعيت ايراني»، روان‌شناسي تحولي، ش 4، ص 299-312.
    • صيفار، محمد مهدي، 1385، «تحليلي اجتماعي از اهتمام به امور مسلمانان با نگاه به آيات و روايات»، معرفت، سال پانزدهم، ش 103، ص 23-34.
    • طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1417ق، الميزان، قم، دفتر انتشارات اسلامي.
    • عسکريان، سميه و همكاران، 1392، «بررسي اثربخشي آموزش مهارت‌هاي مقابله با رويکرد اسلامي بر سازگاري روان‌شناختي»، روان‌شناسي و دين، سال ششم، ش 24، ص 23-37.
    • عطري‌فرد، مهديه و همکاران، 1392، «مقايسه افسردگي کودکان و نوجوانان مبتلا به سرطان با کودکان و نوجوانان سالم»، مجله پزشکي اروميه، دوره بيست‌ و پنجم، ش 1، ص 21-31.
    • علوي، سيدجعفر، 1391، مهارت‌هاي زندگي با نگاه ديني، چ سوم، مشهد، دانشگاه علوم اسلامي رضوي.
    • علي قنبري، بهرام و مريم ابراهيمي‌نژاد، 1390، «تأثير هنردرماني گروهي بر مهارت ارتباط بين‌فردي زنان مبتلا به اختلالات رواني مزمن بستري در مرکز نگهداري و بازتواني بيماران رواني مزمن»، اصول بهداشت رواني، سال سيزدهم، ش 3، ص 222-229.
    • فرميهني فراهاني، محسن و همكاران، 1387، «مهارت‌هاي زندگي از ديدگاه پيامبر اعظم در قلمرو حيات بيروني»، علوم انساني، سال هفدهم، ش 77، ص 125-156.
    • کاظمي، پروانه و همكاران، 1390، «بررسي اثربخشي برنامه ارتقاء کيفيت زندگي زوجين بر رضامندي زناشويي و سلامت‌روان»، پژهش‌هاي روان‌شناسي باليني و مشاوره، سال اول، ش 2، ص 71-86.
    • کاظمي، محمود و بهرام بهرامي، 1393، «نقش اعتقادات معنوي و فرايض اسلامي در ارتقاي سلامت‌رواني و پيشگيري از اختلالات رواني»، مجله علمي- پژوهشي علوم پزشکي زنجان، دوره بيست‌ و دوم، ش 90، ص 62-74.
    • کاوياني، محمد، 1391، سبک زندگي اسلامي و ابزار سنجش آن، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
    • کرمي فريدني، علي، 1384، نهج‌الفصاحه، پرتوي از پيام پيامبر، قم، حلم.
    • کليني، محمد‌بن يعقوب، 1407ق، کافي، چ چهارم، تهران، دارالکتب الاسلاميه.
    • ليثي واسطي، علي‌بن محمد، 1376، عيون الحکم و المواعظ، تحقيق حسين حسيني بيرجندي، قم، دارالحديث.
    • لي هي، رابرت، 1385، تکنيک‌هاي شناخت درماني، ترجمة حسن حميدپور و زهرا اندوز، چ سوم، تهران، ارجمند.
    • مجلسي، محمدباقر، 1404ق، بحارالأنوار، بيروت، مؤسسه الوفاء.
    • محمدي ري شهري، محمد، 1384، منتخب ميزان الحکمه، ترجمه حميدرضاشيخي، چ دوم، قم، دارالحديث.
    • محموديان، مجيد و همكاران، 1387، «بررسي تأثير آموزش مهارت‌هاي زندگي با رويکرد قرآني بر افسردگي دانشجويان»، پژوهش‌هاي ميان رشته‌اي قرآني، سال اول، ش 1، ص 43-54.
    • مرادي، مرتضي، 1393، «نگرشي بر مؤلفه‌هاي هوش هيجاني با رويکرد اسلامي»، توسعه مديريت منابع انساني و پشتيباني، سال نهم، ش 34، ص 43-68.
    • منصوري‌شاد، طيبه، 1389، «همدلي و تفاهم زمينه‌ساز ارتباط اثربخش»، روابط عمومي ايران، ش 73، ص 34-40.
    • ناصري، حسين، 1385، مهارت‌هاي زندگي ويژه دانشجويان، تهران، هنر آبي.
    • نجفي، محمدجواد و همكاران، 1392، «تفسير آيات انسان‌شناسي و نقش آن در شناخت درماني افسردگي»، مطالعات تفسيري، سال چهارم، ش 16، ص 41-54.
    • نراقي، ملامهدي، 1390، جامع‌السعادات، ترجمۀ کريم فيضي، چ سوم، قم، قائم آل‌محمد.
    • نوري، حسين، 1408ق، مستدرک‌الوسائل، قم، آل‌البيت.
    • نويديان، علي و محمد‌رضا عابدي، 1387، آسيب‌شناسي رواني، تهران، آبنوس.
    • وزيري، شهرام و افسانه لطفي عظيمي، 1390، «تأثير همدلي در کاهش پرخاشگري نوجوانان»، روان‌شناسي تحولي: روان‌شناسان ايراني، سال هشتم، ش 30، ص 167-175.
    • Arean, P, et al, 2008, Effectiveness of problem-solving therapy for older, primary care patients with depression: results from the IMPACT project, Gerontologist, v. 48, p. 311-323. doi: 10.1093/geront/48.3.311.
    • Azargoon, M, et al, 2013, Effectiveness of family training and life skills on caring chronic mental disorders in an Iranian population, Psychology, Society, & Education, v. 5, p. 77-90.
    • Beck, A, 1973, The diagnosis and management of depression, Copyright C, Philadelphia, University of Pensylvania press.
    • Creek, J, 2002, Occupational therapy and mental health, 3rd ed, Edinburgh, Churchill Livingston, p. 245-293.
    • Gellis, ZD, & Kenaley, B, 2008, Problem-solving therapy for depression in adults: a systematic review, Research on Social Work Practice, v. 18, p. 117-131.
    • Hassink-Franke, LJ, et al, 2011, Effectiveness of problem-solving treatment by general practice registrars for patients with emotional symptoms, Journal of Primary Health Care, v. 3, p. 181-189.
    • Keen, S, 2007, Empathy and the Novel, Oxford, Oxford University Press.
    • LeCompte, A, 2000, Creating harmonious relationships: A practical guide to the power of true empathy, Portsmouth, N.H: Atlantic Books.
    • Levinson, D. F, 2012, The genetics of depression: A review, Biological Psychiatry, v. 60, p. 84-92.
    • Lovibond, F, & Lovibond, S, H, 1995, The structure of negative emotional states, Behavior Research Therap, v. 33, p. 335-343.
    • McAuliffe, C, et al, 2014, Group problem-solving skills training for self-harm: randomised controlled trial, British Journal of Psychiatry, v. 204, p. 383-390.
    • Pedersen, R, 2007, Empathy: A wolf in sheep’s clothing? Med Health Care and Philos, v. 11, p. 325–335.
    • Perla, E, & Donnel, B, 2004, Encouraging problem solving in orientation and mobility, Journal of Visual Impairment & Blindnes, v. 98, p. 47-52.
    • Rieffe, C, et al, 2010, Assessing empathy in young children: construction and validation of an empathy questionnaire (EmQue), Personality and individual differences, v. 49, p. 362-367.
    • Rogers, C, 1980, A Way of Being. Boston, Houghton Mifflin.
    • Segal, Z, V, et al, 2002, Mindfulness-based cognitive therapy for depression: A new approach to preventing relapse, New York, Guilford press, p. 78-122.
    • Sepulveda, A, R, & Lopez, C, 2008, Fasbility and accept-ability of DVD and telephone coaching-based life skills training for carrer of people with on eating disorder, International Journal of eating disorder, v. 41, p. 318-325.
    • The World Health Organization, 2001, Skills for health, information series on school health document 9. http://www.who.int/school-youth-health.
    • Yadav, P, & Iqbal, N, 2009, Impact of Life Skill Training on Self-esteem, Adjustment and Empathy among Adolescents, Journal of the Indian Academy of Applied Psychology, v. 35, p. 61-70.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سلیمانی، رسول، چوبگین، علیرضا، قادری نجف آبادی، مریم، حدادی، محبوبه.(1396) تأثیر آموزش مهارت‌های زندگی با رویکرد اسلامی بر افسردگی، اضطراب و استرس زنان مبتلا به اختلالات روانی مزمن. فصلنامه روان‌شناسی و دین، 10(2)، 17-40

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رسول سلیمانی؛ علیرضا چوبگین؛ مریم قادری نجف آبادی؛ محبوبه حدادی."تأثیر آموزش مهارت‌های زندگی با رویکرد اسلامی بر افسردگی، اضطراب و استرس زنان مبتلا به اختلالات روانی مزمن". فصلنامه روان‌شناسی و دین، 10، 2، 1396، 17-40

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سلیمانی، رسول، چوبگین، علیرضا، قادری نجف آبادی، مریم، حدادی، محبوبه.(1396) 'تأثیر آموزش مهارت‌های زندگی با رویکرد اسلامی بر افسردگی، اضطراب و استرس زنان مبتلا به اختلالات روانی مزمن'، فصلنامه روان‌شناسی و دین، 10(2), pp. 17-40

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سلیمانی، رسول، چوبگین، علیرضا، قادری نجف آبادی، مریم، حدادی، محبوبه. تأثیر آموزش مهارت‌های زندگی با رویکرد اسلامی بر افسردگی، اضطراب و استرس زنان مبتلا به اختلالات روانی مزمن. روان‌شناسی و دین، 10, 1396؛ 10(2): 17-40