بررسی خوشبینی و تبیین جایگاه آن در استحکام خانواده
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
انسان موجودي متفكر است كه نه به دليل حوادثي كه براي وي اتفاق ميافتد، بلكه به دليل نحوه و نوع نگرش نسبت به قضايا، مسائل، مشكلات و حوادثي كه با آنها روبهرو ميشود، سلامت جسماني و رواني خود را تحت تأثير قرار ميدهد (آقايي و همکاران، 1386). ساليان متمادي روانشناسان بر ابعاد منفي عملکرد و رفتار بشر متمرکز بودند و کمتر ويژگيهاي مثبت رفتار را مدنظر قرار ميدادند، اما اخيراً جنبشي در اين زمينه ايجاد شده که با تمرکز بر جنبههاي مثبت رفتاري، در جستوجوي رشد و توسعه فرد، سازمان و جامعه است. اين جنبش، نويدبخش بهبود کيفيت زندگي و پيشگيري از آسيبهايي است که ناشي از پوچي و بيمعنايي در زندگي هستند. بدينترتيب، اميد، فرزانگي و پشتکار، که براي مدتها مورد غفلت قرار گرفته بودند، در سالهاي اخير مورد توجه زيادي واقع شدهاند (سيمار اصل و همکاران، 1389).
در ميان انديشمندان مسلمان، شهيد صدر معتقد است: رسالت جهاني اسلام، پاسخگويي به نيازهاي روز و رفع شبهات است. ازاينرو، موضوعات مورد بررسي در دين، بايد در عالم خارج بررسي شده، تا از تجارب و راهحلهاي انديشه بشري استفاده گردد. در اين شيوه، مفسر يا تحليلگر، در پرتو نتايجي که به دست آورد، روبروي قرآن و منابع روايي مينشيند، اما نه نشستن خاموش تا فقط شنوندهاي جامد و گزارشگري بيتلاش باشد، بلکه نشستي پرسشگرايانه و پاسخيابي فعال و پويا، با اين هدف که ديدگاه اسلام را از ميان مقايسه نصوص آن با برآيند افکار و روشهاي تجربه شده بشري دريافت کند (صدر، 1369، ص 49-50). شهيد صدر معتقد است: نظرية اسلام دربارة موضوعات گوناگون اعتقادي- اجتماعي و جهاني با پيشرفت زمان پديد ميآيد و از طريق مجموعة تجاربي که از علوم روز به دست آمده، در محاوره و گفتوگوي با قرآن و روايات، نتايجي حاصل ميگردد که پاسخگوي نيازها و سؤالات بشري است و ميتواند حقايق بلند قرآني و ديني را در صحنة اجتماع به طور ملموس آشکار سازد (همان، ص 51).
در حقيقت اين انديشمند، قصد دارد در تفسير موضوعات اسلامي، از نتايج حاصله علوم انساني بهرهمند شده تا بتوان پس از عرضه آنها بر قرآن و حديث و گرفتن ديدگاه اسلام، به پاسخگويي سؤالات و شبهات روز پرداخت. نکته مهم اينکه، پس از استفاده از علوم بشري و مراجعه به قرآن و روايات، رهيافتهاي بشري استفاده بهينهاي دارد؛ چرا که انديشههاي حاصله، قابليت آن را دارد که بشر را در بُعد معرفتي به سمت تکامل معنوي خويش سوق داده، از موانع و عوامل بازدارنده جلوگيري کند.
يکي از مسائل مهم مطرح شده در علم روانشناسي، «خوشبيني» است. خوشبينى و عموماً مثبتنگرى، از منظر روانشناسى و علوم انساني، بخصوص در اين اواخر، از اهميت زيادى برخوردار بوده است. افرادى همانند مارتين سليگمن از دانشگاه پنسيلوانيا، با برافراشتن پرچمى به نام «روانشناسى مثبتانديشى»، به اين ديدگاه بيشتر دامن زدهاند.
خوشبيني، يكي از ويژگيهاي بارز مثبت شخصيتي است. اهميت اين ويژگي، منجر به پيدايش نظريهاي به نام «خوشبيني» توسط سليگمن (1990) شده است. او در اين نظريه، با بيان ابعاد خوشبيني، خاطر نشان ميسازد که خوشبيني بايد در خانواده آموزش داده شود (سليگمن و همکاران، 1996، ص 73).
مسئله خوشبيني، در اسلام، به ويژه در قرآن نيز به دفعات متعدد و به شيوههاي گوناگون بيان گرديده و بارها انسان را به خوشبيني ترغيب و تشويق نموده است.
لازم به يادآوري است که در قرآن کريم، لفظي برابر و معادل با واژة «خوشبيني» وجود ندارد. هر چند از خوشبيني در روايات با حسن ظن ياد شده است، اما با تأمل در آيات الهي ميتوان دريافت که حجم گستردهاي از آيات به اين معنا اشاره دارد.
بررسيهاي انجام شده نشان ميدهد که حقيقت خوشبيني در قرآن، در ارتباط با «الله» است؛ زيرا هيچ مفهوم عمدهاي جداي از خدا در قرآن وجود ندارد. ازاينرو، اميد به استجابت دعا و آينده نيکو و سعادت، نشانگر خوشبيني قرآن است (بقره: 186؛ غافر: 60).
دين اسلام همواره با جهانبيني توحيدي خود، پيوسته در ارائه بينش خوشبينانه به افراد است. از اين رهگذر، با بررسي آيات و روايات مختلف درمييابيم که جايجاي قرآن و روايات ائمه، سرشار از خوشبيني و مثبتنگري بوده، همواره به پرهيز از بدبيني تأکيد کردهاند. در روايتي از امام معصوم ميخوانيم که «يأس و نااميدي و بدبيني، زماني وجود انسان را فرا ميگيرد که نسبت به خداوند و عملکردهاي او بدبين باشد» (مجلسي، 1404ق، ج 5، ص 48). در واقع، انسان خوشبين از اين جهت به کارها، نتايج آن و آينده اميدوار است که ايمان و اعتماد به خداوند دارد؛ زيرا خداوند در تدبير همه چيز نقش دارد. فرد مسلمان نيز به خداوند خوشبين است و باور دارد که او کارها را به نفع بندگان خود مديريت ميکند. بنابراين، ميتواند اميدوار باشد که او موفق خواهد شد و به کمک خداوند، از کارهاي خود نتايج خوب خواهد گرفت. خداوند نيز به او کمک ميکند تا از آفتها در امان بماند و بر مشکلات غلبه کند.
بهطورکلي، يکي از بسترهاي مهم رشد انسان در طول زندگي، خانواده است. خانواده نهاد مقدس اجتماعي و ديني و مناسبترين نظام براي تأمين نيازهاي مادي، رواني و معنوي بشر است. بنابراين، ضرورت دارد که اين نهاد مقدس تقويت گردد و در جهت استحکام آن تلاش شود. يکي از مؤلفههاي مهم در تحکيم بنيان خانواده، خوشبيني اعضاي آن است. زناشويي، همدلي، يکرنگي، صداقت و صميميت را در پي دارد و زن و مرد پس از ازدواج، با هم يکي ميشوند، و هر يک، ديگري را خود ميانگارد و به هنگام خطر، حاضرند جانشان را فداي يکديگر کنند. آنها، همچنين اين خصلتها را در فرزندان خود بارور ميکنند. رمز پيدايش و پويش چنين فضاي ارزشمندي، اعتماد و خوشبيني همسران است که بايد همواره پاس نگه داشته شود و از آسيبها مصون بماند. بنابراين، خوشبيني همسران نسبت به يكديگر، زمينة آرامش و سازگاري بيشتري را بين آنان فراهم ساخته و بستر رشد و تعالي عضاي خانواده را ايجاد ميکند.
اين مقاله، به بررسي خوشبيني در روانشناسي و اسلام ميپردازد. در اين راستا، نظرات دانشمندان غربي و مسلمان را بررسي، ابعاد مختلف آن بيان و سپس، جايگاه خوشبيني و نقش آن در استحکام خانواده و در رابطه با متغيرهايي همچون رضايت از زندگي، سلامت رواني و سلامت جسماني تبيين شده است.
خوشبيني در روانشناسي و اسلام
الف. خوشبيني در روانشناسي
از ديدگاه روانشناسي، عموم مردم خوشبيني را در نظر گرفتن نيمه پر ليوان، يا عادت به انتظار پاياني خوش براي هر دردسر واقعي، در نظر ميگيرند. زاويه «تفکر مثبت» از مثبتانديشي و خوشبيني، بيانگر اين است که خوشبيني مستلزم تکرار عبارتهايي تقويتکننده با خود است. مانند اينکه «من هر روز به طرق مختلف دارم پيشرفت ميکنم»، يا تجسم اينکه همه کارها با موفقيت انجام ميپذيرد. در همة اين موارد، تجلياتي از خوشبيني و مثبتانديشي وجود دارد. با اين حال، خوشبيني عميقتر از اينهاست (سليگمن و همکاران، 1996، ص 72). خوشبيني، باور عميق به اين عقيده است كه عليرغم مشكلات و سختيهاي موجود در زندگي، اوضاع سر و سامان ميگيرد. در نتيجه، فرد را از فروغلتيدن در نوميدي، يأس و افسردگي برحذر ميدارد. بنابراين در روانشناسي، مبناي خوشبيني در نحوة تفكر افراد درباره علتها ريشه دارد. اين نحوه تفكر است که منجر به عمل ميشود. پيترسون (Peterson) و همكاران خاطر نشان ميسازند كه خوشبيني، مثبت بودن سطحي نيست، بلكه افراد خوشبين مشكلگشايند و نقشههايي براي فعاليت طراحي كرده، سپس طبق آن عمل ميكنند (حيدري و همکاران، 1388). در نتيجه، با مشكلات مبارزه كرده و به اهداف خود دست مييابند.
سليگمن و همكاران (1996)، خوشبيني را بهعنوان يك سبك تبييني مفهومي كردهاند. بر اساس اين رويكرد، هر يك از افراد، در نسبت دادن امور به علل مختلف، عادتهاي خاصي دارند. اين خصلهاي شخصيتي، «سبك تبيين» نام دارد. بر اساس اين نظر، سطح تبيين در هر فرد، در دورة كودكي شكل ميگيرد. در صورتي كه از خارج، دخالتي در آن اعمال نشود، سراسر عمر پابرجا ميماند. بر طبق اين ديدگاه، افراد در تبيين اينكه چرا هر رويداد خوب يا بد، براي آنها اتفاق ميافتد، از سه بعد استفاده ميكنند: تداوم، فراگير بودن، و شخصيسازي.
1. تداوم؛ «گاهي» در برابر «هميشه»
اين بعد از سبك تبيين به اين معناست كه افراد در برابر رويدادهاي ناگوار يا خوشايند، به چه عللي معتقد هستند. اينكه آيا اين علل را موقتي ميدانند يا دائمي. برخي از افراد، علل رويدادهاي ناخوشايند را هميشگي دانسته، استدلالشان اين است که اينگونه رويدادها دوباره تکرار شده و راه گريزي وجود ندارد. ازاينرو، مقاومت و تحمل خود را در برابر مشکلات و سختيها از دست داده، در معرض افسردگي قرار ميگيرند. اما خوشبينان وقتي با مشکلي روبرو ميشوند، روش منطقي را در پيش گرفته و آن را موقتي و قابل حل توصيف ميکنند. لذا دچار حيرت و سردرگمي نشده، به حل مشکل ميپردازند (سليگمن و همکاران، 1996، ص 73-75).
در حادثه ناگوار: موقتي
سبک تبيين خوشبين
(در بعد تداوم) در حادثه خوشايند: دائمي
در رويداد ناگوار: دائمي
سبک تبيين بدبين افسردگي
(در بعد تداوم) در رويداد خوشايند: موقتي
شکل 1. سبک تبيين خوشبين و بدبين در بعد تداوم (اقتباس از سليگمن و همکاران، 1996)
2. فراگير بودن؛ خاص در برابر کلي
يعني افراد معتقد باشند که علتي گسترده و فراگير بوده و در نتيجه انتظار دارند که تأثيرات آن را در موقعيتهاي گوناگون، در سراسر عمر خود مشاهده کنند. در اينجا نيز فرد بدبين، مسئله را فاجعهآميز تلقي کرده، علت شکست خود را فراگير و هميشگي ميداند. اين طرز تلقي فرد، سرانجام به اين امر منجر ميشود که هر گاه تنها در يک حيطه با شکست مواجه شود، در تمامي حوزهها از تلاش دست بر ميدارد. اما شخص خوشبين، در مواجهه با شکست، به علتهايي محدود و موقعيتي اعتقاد دارد، به نحوي که قادر است آنها را به تفصيل براي خود شرح دهد و سپس، مشکل خود را به کناري بگذارد. حتي در صورتي که بخش مهمي از زندگي او را در هم ريخته باشد، همچنان به زندگي خود ادامه داده، احتمالاً تنها در همان حوزه خاص به نااميدي گرفتار شود. اين فرد، براي رويدادهاي خوشايند نيز به علتهاي محتمل و کليتر اعتقاد دارد. بدينترتيب، در بيشتر جنبههاي زندگي موفقيت بيشتري به دست ميآورد (همان، ص 75-77).
در رويداد ناگوار: اختصاصي
سبک تبيين خوشبين
(در بعد فراگير بودن در رويداد خوشايند: کلي
در رويداد ناگوار: كلي
سبک تبيين بدبين
(در بعد فراگير بودن) در رويداد خوشايند: اختصاصي
شکل 2. سبک تببين خوشبين و بدبين در بعد فراگير بودن (اقتباس از سليگمن و همکاران، 1996)
3. شخصي؛ دروني در برابر بيروني
بعد سوم سبک تبيين، شخصيسازي است؛ به اين معنا که هر گاه رويداد ناگواري به وقوع ميپيوندد، فرد ميتواند خود (عامل دروني) يا افراد يا موقعيتهاي ديگر (عوامل بيروني) را مقصر بشمارد (همان). افراد بدبين، عامل وقوع رويدادهاي نامطلوب را خود، يعني عامل دروني، در نظر گرفته، در قبال آن احساس گناه و شرمساري ميکنند. اما در مقابل، خوشبينان هنگامي که با پديدههاي آسيبزاي زندگي روبرو ميشوند، تنها خود را مقصر قلمداد نکرده، در پي يافتن تأثير احتمالي ساير عوامل و شرايط در اين مشکل بر ميآيند. اين شيوه موجب ميشود که هم عزت نفسشان آسيب نبيند و هم با امنيت خاطر، به فعاليت ادامه دهند (حسني و همکاران، 1390).
خودِ کلي: بدبينانه ـ دائمي، فراگير، دروني
انواع سبک نکوهش
خودِ رفتاري: خوشبينانه ـ موقت، اختصاصي
شکل 3. سبک تبيين خوشبين و بدبين در بعد شخصي (اقتباس از سليگمن و همکاران، 1996)
ب. خوشبيني در اسلام
در آموزههاي اسلامي، بر مفهوم «خوشبيني» بسيار تأكيد و توجه شده است. از خوشبيني در قرآن و روايات، تعبير به حسنظن شده که به معناي نيکانگاري دربارة خداوند، فعل و انفعالات جهان و نيز پندار، گفتار و کردار انسانها است (قرشي، 1371، ج 2، ص 134). مهمترين اصل اعتقادي اسلام، ايمان و عقيده به توحيد ميباشد (مصطفوي، 1360، ص 383)؛ زيرا اين اصل، پايه و اساس دريافت اسلام را شکل ميدهد. ساير آموزههاي اسلام، معنابخشي خود را از اين اصل دريافت ميكنند؛ توحيد، عناصر نفس و روان آدمي را همبستگي بخشيده، روند قواي فکري او را براي دريافت و شناخت به طرف يک منبع، متحد و هماهنگ ميسازد. از اين رهگذر، يک اثر ترکيبي سازنده در شخصيت انسان بارور ميگرداند (شرقاوي، 1363، ص 20). با توجه به اين نکته، نياز به اين آموزه، جهت ايجاد خوشبيني در آدمي، از اين جهت است که چون انسان سالم و کامل، داراي شخصيتي ميباشد که به طور طبيعي در زندگي فردي و اجتماعي خود را نشان ميدهد. به همين دليل، اگر از نظر شخصيتي نسبت به آينده خوشبين نباشد، به طور طبيعي، رفتاري بيرون از عرف طبيعت انساني از خود بروز ميدهد که در جهت دادن جامعه به سمت بدبيني و افسردگي بيتأثير نخواهد بود. در حقيقت، اعتقاد به توحيد و ايمان به خدا، نقش اساسي و تعيينکننده در جهت دادن به رفتار انسان در کلية زمينههاي زندگي ايفا ميکند. توحيد و ايمان، از خصوصيات حاکم بر شخصيت انسان ميشوند و در کليه خصوصيات ديگر شخصيتي، مؤثر هستند و آنها را راهنمايي ميکنند.
يک موحد و مسلمان واقعي و خوشبين، لبريز از ايمان و اعتماد به پروردگار است. در لحظاتي که احساس ناتواني ميکند، به قدرت بالاتر و عاليتر از قدرت خويش اتکا ميکند. در دشواريها از خداوندي که منبع بزرگترين نيروهاست، ياري ميطلبد. همين موضوع، در تهذيب روح و اخلاق وي اثر عميقي ميبخشد (موسوي لاري، 1361، ص 38).
بنابراين، ميتوان گفت: در بينش اسلامي، مؤمنان از مصاديق خوشبينان به خدا و رحمت الهي ذکر شدهاند و بدبينان به او نيز به دليل نداشتن بينش صحيح نسبت به پروردگار خويش، از مصاديق گمراهان هستند. چنانچه قرآن کريم ميفرمايد: «الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد: 28)؛ «إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لايُؤْمِنُونَ خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ» (بقره: 6 و 7).
از نظر قرآن، ياد خداوند تأثير بسزايي در روان آدمي دارد و دلها در پرتو آن آرام ميگيرد. طبق آية 28 سورة رعد، هر قلبي با ذکر خدا اطمينان مييابد و اضطرابش تسکين پيدا ميکند. بنابر آنچه در تفاسير آمده، اين معنا حکمي است عمومي که هيچ قلبي از آن مستثنا نيست، مگر اينکه کار قلب به جايي برسد که در اثر از دست دادن بصيرت و رشد خود، ديگر نتوان آن را قلب ناميد. چنين قلبي از ذکر خدا گريزان و از نعمت طمأنينه و سکون محروم خواهد بود و بر آن مهر زده خواهد شد (امين، 1361، ج 7، ص 37؛ طباطبائي، 1417ق، ج 11، ص 483؛ طيب، 1378، ج 7، ص 334؛ مکارم شيرازي و همكاران، 1374، ج 10، ص 209).
بررسي قرآن کريم و متون ديني و آراء و تعابير دانشمندان مسلمان، نشان ميدهد که خوشبيني به خداوند تلفيقي از شناخت ويژگيهاي خداوند، عمل خالصانه و اميد بستن انحصاري به خداوند است. عمل خالصانه جنبه رفتاري، و اميد حالت عاطفي دارد که هر دو، مستلزم نوعي شناخت نسبت به خداوند است. بنابراين، خوشبيني در ديدگاه اسلامي شامل شناخت، عاطفه و رفتار است. ازاينرو، ميتوان خوشبيني را چنين تعريف کرد: خوشبيني، توجه شناختي و عاطفي مثبت نسبت به خدا، جهان، افراد، خود، افکار، رفتارها و رويدادهاست که فرد بر اساس آن، رويدادها را تفسير مثبت نموده، و انتظار دارد که با تلاش خودش اوضاع بر وفق مراد پيش رفته و نتايج دلخواه به دست آيد (نوري، 1387).
با توجه به منابع اسلامي و در عين حال، نظريات روانشناختي ميتوان گفت: خوشبيني و بدبيني دو نوع نگاه متفاوت به جهان هستي، زندگي و رويدادهاي مربوط به آن است و قلمروهاي مختلف زندگي فرد را دربر ميگيرد و اختصاص به کوششهايي ندارد که فرد در آنها شکست خورده، يا موفق شده است. اين دو نوع نگاه، در دو بعد کلي از يکديگر متمايز ميشوند: بعد اول، به توجه و انتخاب فرد برميگردد و اينکه فرد از ميان محرکهاي گوناگون در جهان به کداميک از آنها توجه نموده و متمرکز شود. بعد دوم، به تفسير فرد از زندگي، فعاليتها و مشکلات آن برميگردد.
مؤلفه اول: توجه انتخابي
توجه انتخابي فرايندي است که در آن فرد، به صورت آگاهانه به برخي از جنبههاي زندگي توجه ميکند. افراد بدبين به جنبههاي منفي، شکستها، بيعدالتيها، فقدانها، کمبودها و کجيها توجه دارند. افراد خوشبين به امکانات، فرصتها، توانمنديها، عشق، محبت و به خدا بهعنوان عاليترين منبع زيباييها و خوبيها توجه دارند. آموزههاي دين اسلام، مکرر انسانها را دعوت کردهاند که به چه جنبههايي از زندگي توجه کنند؟ چه چيزهايي را به خاطر داشته باشند و چه مواردي را به فراموشي بسپارند. توجه داشتن به چيزي، يعني استفاده از ابزارهاي حسي و ادراکي براي ديدن، شنيدن، درک کردن و به خاطر داشتن آنها (همان).
يکي از شيوه شايعِ توجه دادن در قرآن، يادآوري و توجه به نعمتها و زيباييهاي خلقت است.
«أَفَلَا يَنظُرُونَ إِلىَ الْابِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ وَ إِلىَ السَّمَاءِ كَيْفَ رُفِعَتْ وَ إِلىَ الجِْبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ وَ إِلىَ الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ» (غاشيه: 17-20)؛ آيا آنان به شتر نمىنگرند كه چگونه آفريده شده است و به آسمان نگاه نمىكنند كه چگونه برافراشته شده و به كوهها كه چگونه در جاى خود نصب گرديده و به زمين كه چگونه گسترده و هموار گشته است. منظور از «نظر» در جمله «أفلا ينظرون»، نگاه كردن عادى نيست، بلكه نگاهى است توأم با تفكر و انديشه و دقت. خداي متعال با بيان اين نعمتها و زيباييهاي جهان خلقت، نشان مىدهد كه اين عالم بىحساب و كتاب نيست و آفرينش انسان نيز هدفى داشته است. همين امر، توجه بشر را برانگيخته تا معرفت او را به خالق زيباييها بيشتر نمايد.
معصومين نيز در آموزههاي خود، نه تنها خود به اين موارد توجه داشتند، بلکه ديگران را نيز هدايت ميکردند تا اين ابعاد را به طور اختياري و آگاهانه، مورد توجه قرار دهند. براي نمونه، دعاي امام حسين در روز عرفه، نمونه بسيار زيبا و بارز اينگونه توجههاست. ايشان با بيان صفات و نعمتهاي خداوند متعال، عمق نگرش و بينش زيباي خود را به همگان نشان دادند. از سوي ديگر، توجه همگان را به اين نعمتهاي بسيار مهم جلب کردند. ايشان ميفرمايند:
خدايا ... آغاز کردى وجود مرا به رحمت خود پيش از آنکه چيز قابل ذکرى باشم و مرا از خاک آفريدى، آنگاه در ميان صلبها جايم دادى و از حوادث زمانه و تغييرات روزگار و سالها ايمنم ساختى و همچنان همواره در ايام قديم و گذشته و قرنهاى پيشين از صلبى به رحمى کوچ کردم ... مرا در دوران حکومت پيشوايان کفر به جهان نياوردى. آنان که پيمان تو را شکستند و فرستادگانت را تکذيب کردند، ولى در زمانى مرا به دنيا آوردى که پيش از آن در علمت گذشته بود. از هدايتى که اسبابش را برايم مهيا فرمودى و در آن مرا نشو و نما دادى... به من مهرورزيدى... و در حال طفوليت و خردسالى در گهواره محافظتم کردى و از غذاها شيرى گوارا روزيم دادى و دل پرستاران را بر من مهربان کردي (محدث قمي، 1380، ص 455).
فردي که به امور مثبت و واقعيتها توجه دارد، تنها با چشم ديده نميبيند، بلکه واقعيتها را با چشم دل ميبيند. تنها در اين صورت، ابزارهاي ادراکي فرد به درستي کار ميکند و از آنها بهره ميبرد.
مؤلفه دوم: تفسير منطقي
هر موقعيت ناخوشايند، توسط انسان، ارزيابي ميگردد. اين ارزيابيها، تأثير مستقيمي بر فشار رواني حاصل از موقعيت دارد. اگر فرد، موقعيت ناخوشايند را داراي بارمثبت بداند، قابل تحمل خواهد بود و اگر منفي ارزيابي کند، از کنترل او خارج و غيرقابل تحمل ميشود. در حقيقت، آنگونه که فرد، حوادث را تفسير ميکند، به آنها واکنش نشان ميدهد. بنابراين، انسان به وسيله تفسيرهاي خود، ميتواند موقعيتهاي ناخوشايند را کنترل و مديريت کند. کنترل موقعيتها، در دست کسي است که کنترل تفسيرها و ارزيابيهاي خود را در دست داشته باشد. به همين دليل، در متون ديني، تأکيد بسياري بر تفسير و ارزيابي صحيح از موقعيتها شده است.
نکته ديگر در ديدگاه دين، هماهنگي تفسيرها با واقعيتهاست. دين، تفسير خيالي و غيرواقعي را نميپسندد، هر چند به ظاهر، کاهنده فشارهاي رواني باشد. واقعيتگرايي در اين بُعد نيز در آموزههاي دين مشاهده ميشود. متون ديني، با بيان واقعيتها، سعي دارند ارزيابيها و تفسيرهاي فرد را واقعي سازند، تا تأثيري پايدار داشته باشند (پسنديده، 1384، ص 260). بهعنوان نمونه، ميتوان از روز عاشورا ياد کرد. در آن روز، امام حسين و ياران ايشان، از سخت شدن کار و شدت يافتن نبرد، نه تنها هيچ هراسي به دل راه نميدادند، بلکه چهرههايشان گشادهتر و با نشاطتر ميشد. اما گروه ديگر، با شدت يافتن جنگ و نزديک شدن زمان کشته شدن، هراسانتر ميشدند و به يکديگر ميگفتند: «ببينيد امام حسين باکي از مرگ ندارد». اين جمله، نشان ميدهد که آنچه آنان را تحت فشار قرار داده بود، مرگ و کشته شدن بود و آنچه مرگ را براي آنان به يک عامل فشار رواني تبديل کرده بود، تفسير نادرست از مرگ بود. اما امام با ارائه تفسير واقعي از مرگ، آنان را نيز مقاوم و بردبار ساخت و از فشارهاي رواني آنان را آزاد کرد. آن حضرت به آنان فرمود:
بردبار باشيد اي بزرگ زادگان که مرگ، چيزي نيست جز پلي که شما را از ناراحتي و سختي، به باغهاي پهناور و نعمتهاي هميشگي منتقل ميسازد. پس کداميک از شما دوست ندارد که از زندان به قصر منتقل شود؟! و مرگ براي دشمنان شما چيزي نيست، مگر همانند کسي که از قصر، به زندان و شکنجه، منتقل ميشود (مجلسي، 1404ق، ج 44، ص 297؛ صدوق، 1361، ص 288).
از لابهلاي اين کلام نيز ناخرسندي و نابردباري آنان که ريشه در تفسير نادرست از مرگ دارد، به دست ميآيد. امام حسين با درک اين مطلب، نگرش آنان به مرگ و ارزيابي آنان از کشته شدن را تصحيح کردند. بدينوسيله، آنان نيز دليرانه جنگيدند و به شهادت رسيدند.
خوشبيني در خانواده
خانواده بهعنوان اصليترين نهاد اجتماعي، زيربناي جوامع و خاستگاه فرهنگ و تاريخ بشر است. پرداختن به اين بناي مقدس و بنيادين و هدايت آن به جايگاه واقعي خود، همواره موجب اصلاح خانواده بزرگ انساني و غفلت از آن، موجب دور شدن بشر از حيات حقيقي و سقوط و نابودي او بوده است. اسلام بهعنوان مکتبي انسانساز، بيشترين توجه را به والايي خانواده دارد. ازاينرو، اين نهاد مقدس را کانون تربيت ميشمرد؛ نيکبختي و بدبختي جامعه انساني را نيز به صلاح و فساد اين بنا وابسته ميداند. هدف از تشکيل خانواده را تأمين نيازهاي عاطفي و معنوي انسان، از جمله دستيابي به آرامش برميشمارد.
يکي از عوامل مهمي که در خوشبختي و سعادت خانواده نقش اساسي دارد، خوشبيني افراد خانواده نسبت به يکديگر است. اما نکته مهم اين است که خوشبيني يا بدبيني در خانواده آموزش داده ميشود. همين امر، اهميت جايگاه خوشبيني را روشن ميکند. سليگمن زمينههاي خانوادگي را از ريشههاي قوي خوشبيني دانسته، ميگويد: کودکان نه تنها انجام دادن کارها، بلکه روش تبيين و چگونگي علتيابي امور و رويدادها را از والدين خود ميآموزند (سليگمن و همکاران، 1996، ص 73).
در تشکيل خانواده و زندگي مشترک، مهم اين است که زن و شوهر نسبت به هم چه ديدي دارند. رسول خدا در شب عروسي دخترش فاطمه با علي، دست فاطمه را در دست حضرت علي نهاد و فرمود: فاطمه امانت خداست مراقب او باش. و دست حضرت علي را در دست ديگر فاطمه گذاشت و فرمود: علي امانت خداست، تو هم مراقب او باش. بدينسان، زن و شوهر امانتدار خدا هستند و در رابطهشان با هم رابطه امانتداري است. ازاينرو، بايد عيوب هم را بپوشانند، از خطاهاي هم درگذرند، نسبت به يکديگر از لطف و مهرباني دريغ نورزند. بهطورکلي، ماية آسايش و راحتي همديگر را در سايه توکل بر خدا فراهم نمايند.
مطالعه در نظام باورها و الگوهاي تعاملي زوجهاي خوشبخت نشان ميدهد كه آنها ويژگيهاي مشخص دارند. احترام، پذيرش، خصايص مستعد براي رفتار مثبت، مثل خوشبيني، بيشتر بودن تعاملات مثبت در مقايسه با تعاملهاي منفي و متمركز كردن تعارضها بر موضوعات دقيق و مشخص از آن جمله است. اين زوجين، رفتار مثبت همسر خود را معلول خصلت آنها و نه عوامل موقعيتي ميبينند. وقتي اختلاف نظر دارند، اختلاف خود را در مورد مشخص و نه انتقادات كلي يا اهانت به همسرشان متمركز ميكنند.
بنابراين، از مسائل مهم در روابط بينهمسري، ارزيابي همسر است. اين اصلي است که معمولاً افراد همديگر را ارزيابي ميکنند و تصوري از آنان در ذهن خود ميسازند. نوع اين تصور، نقش مهمي در کيفيت ارتباط دارد. ارزيابي مثبت از همسر، موجب خوشبيني ميشود و حالتي از اطمينان و اعتماد را به وجود ميآورد و موجب جذب و استحکام پيوند ميشود. بدينسان، انسان احساس آرامش ميکند و از رابطه خود لذت ميبرد. امام علي درباره اين موضوع تأکيد ميکند که از يکسو، «خوشگماني موجب آرامش رواني ميشود» (خوانساري، 1360، ج 7، ص 226) و «اندوه انسان را کاهش ميدهد» (همان) و از سوي ديگر، «موجب جلب محبت ديگران ميشود» (همان). امام صادق نيز تأکيد ميکند که «از خوشبين بودن بهرهاي برگير، که با آن دلت را آرام ميکني و کارت را پيش ميبري» (مجلسي، 1404ق، ج 78، ص 209).
گاهي هم اين تصور، بد و منفي است. ارزيابي منفي، موجب ترديد و بدبيني، سپس موجب احساس ناامني ميشود. ذهن را از تصورات بد پر ميکند. بدينسان، انسان را انديشناک و فضاي روابط را تيره و تار ميکند و موجب دوري افراد از يکديگر ميشود. معمولاً چنين ارزيابيهايي غيرواقعي است و صحت ندارند. خداوند متعال از اينگونه گمانها بهعنوان گناه (حجرات: 12) و رسول خدا، بهعنوان دروغترين دروغ ياد کرده است و مردم را از آن بر حذر داشتهاند: «إِيَّاكُمْ وَ الظَّنَّ فَإِنَّ الظَّنَّ أَكْذَبُ الْكَذِبِ» (حرعاملي، 1409ق، ج 27، ص 59). در چنين فضايي، حزن و اندوه حاکم خواهد بود؛ ذهني که پر از ترديد و بددلي نسبت به يکديگر باشد، حس بدي را تجربه خواهد کرد.
دقت در زندگي حضرت فاطمه نيز نشان ميدهد که اوج اعتماد و خوشبيني بين آن حضرت و اعضاي خانواده، بسيار برجسته است.
بهطورکلي، اعضاي خانوادة خوشبين، افرادي حمايتگر هستند. روابط مسالمتآميزي با يکديگر برقرار ميکنند، ويژگيهاي مثبت همديگر را ميبينند و خطاهاي آنها را ميبخشند و به دنبال برطرف كردن مشکلات ساير اعضاء و تلاش در جهت شکوفاشدن استعدادهاي آنها ميباشند. داشتن نگاه مثبت نسبت به مسائل زندگي و تبيينهاي خوشبينانه از حوادث ناخوشايند، بر توانايي رويارويي با مشکلات تأثير ميگذارد. فرد با تلاش و چارهجويي، انتظار دارد امور غالباً مطابق نظر او پيش روند. همين امر کوشش او را مضاعف ميکند. بنابراين، ميتوان گفت: نگاه مثبت نسبت به مشکلات و ناگواريهايي که در زندگي پيش ميآيد، بر حالات عاطفي و بهبود روابط اعضاي خانواده تأثير ميگذارد و موجب استحکام خانواده ميگردد (صفوراييپاريزي، 1388). بنابراين، خانواده مهمترين نهادي است كه ميتواند اين مهارت را آموزش دهد و ضمن برخوردار بودن از خوشبيني همراه با انعطاف، واقعيت را نيز به فرزندان بياموزد.
بررسي در آيات و سور قرآني نشان ميدهد که در قرآن کريم، از دو نوع خانواده سخن به ميان آمده است: نوع اول، خانواده متعالي (متکامل)، و نوع دوم خانواده غيرمتعالي ميباشند.
خانواده متعالي
«خانواده متعالي» خانوادهاي است که روابط بين اعضاي آن، بر اساس انديشه توحيدي بنا نهاده شده باشد (داوري، 1389، ص 2). زنان و مردان موحد، آزاده و خداجو، شاکرانه و مخلصانه، به خاطر خدا و در طريق نيل به فلاح، همواره پرمعناترين محبتها را در طول زندگي و در شرايط و موقعيتهاي گوناگون، در جواني و پيري، خوشي و ناخوشي، سختي و عافيت، تنگدستي و راحتي، خلوت و جلوت و ... تقديم يکديگر ميکنند. انسانهاي خوشبين، از مرز تعادل و سلامت روان، فراتر رفته و به تعالي دست روان مييابند و در مناسبات با ديگران، تمايل دارند که به افکار، عملکردها و رفتارهاي آنان از دريچة مثبت و الهي بنگرند. تحقق اين معنا در روابط خانوادگي، به ويژه روابط همسران از اهميت بسياري برخوردار است (پناهي، 1388، ص 8). ازاينرو، خانواده متعالي، خانوادهاي است که زن و شوهر و در پي آنان فرزندان، داراي نگاه مثبت باشند، احساس آرامش کنند؛ و در آن نيازهايشان برآورده شود. ازاينرو، اگر زن و شوهر بتوانند با نگاه مثبت نيازهاي مختلف روحي، عاطفي، جسمي و جنسي خود را به کمک يكديگر برآورده سازند، آرامش تحصيل ميشود. چنين خانوادهاي مطلوب اسلام است. قرآن کريم ميفرمايد: «وَ مِنْ ءَايَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكمُ مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُواْ إِلَيْهَا وَ جَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فىِ ذَالِكَ لاََيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون» (روم: 21). خداوند متعال سکون و آرامش را هدف ازدواج معرفي ميکند. اعضاي خانواده اعم از زن و شوهر يا فرزندان، بايد براي رسيدن همديگر به حقيقت صحيح توحيدي و کمال نهايي ياور همديگر باشند.
بهترين مصداق براي بررسي ويژگيهاي اخلاقي خانواده متعالي را بايد در چگونگي برخورد پيامبر با همسرانش عنوان کرد که حتي شامل جنبههاي رفتاري نيز بود که در دو سورة قرآن به اين مسئله پرداخته، نهايت سعهصدر پيامبر را مورد اشاره قرار داده، به نکوهش زناني پرداخته که پيامبر را مورد آزار قرار دادهاند. به طوري که حتي پيشنهاد داده است که آنها را طلاق بدهد: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا وَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا» (احزاب: 28 و 29)؛ اي پيامبر به همسرانت بگو اگر خواهان زندگي دنيا و زينت آنيد، بياييد تا مهرتان را بدهم و [خوش و] خرم شما را رها كنم و اگر خواستار خدا و فرستاده وي و سراي آخرتيد، پس به راستي خدا براي نيكوكاران شما پاداش بزرگي آماده گردانيده است.
با توجه به اين آيات، روشن ميشود که يکي از مهمترين بايستههاي اخلاقي خانواده متعالي، سکوت عليرغم توان انتقام و برخورد کريمانه در برابر اقدامات غيراخلاقي اعضاي خانواده است.
خانوادههاي غيرمتعالي
در مقابل خانوادههاي متعالي، که بر اساس انديشه توحيدي بنا شدهاند و نگرش خوشبينانه نسبت به وقايع، ديگران و خدا دارند، برخي از خانوادهها، يگانگي پروردگار و ملزومات آن را در اعتقاد، اخلاق و يا رفتار خانواده اصل قرار نداده (داوري، 1389، ص 12) و با ديدي منفي نسبت به وقايع، ديگران و خدا مينگرند.
نگاهي به خانوادههاي غيرمتعالي بيان شده در قرآن، بيانگر اين است که همانطوري که همراهي در امور معنوي و يکتاشناختي در رسيدن به معنويت تأثير دارد، همراهي خانوادهها در گناه نيز موجب خذلان و عذاب الهي ميگردد. اينگونه خانوادهها در قرآن، مورد سرزنش قرار گرفتهاند. البته نکوهش اين خانوادهها در قرآن، در دو بخش کلي و مصداقي انجام گرفته است: بدينصورت که گاهي به صورت کلي خانوادههايي را به دليل مشخصي مورد نکوهش قرار داده است، در برخي موارد به بيان مصداق پرداخته است.
نکوهش کلي خانوادهها در قرآن، گاهي زماني است که فردي بدون دليل و کورکورانه از آباء و اجدادش تقليد كند که چون به آنان گفته شود از آنچه خدا نازل كرده است پيروى كنيد، مىگويند فقط از چيزى كه پدران خود را بر آن يافتهايم، پيروى مىكنيم. اين افراد، به دليل اينکه نسبت به خدا و پيامبرانش بدبين هستند، به پيروي کورکورانه از پدران خود بر ميخيزند. ازاينرو، نه تنها در مسير تکامل گام بر نميدارند، بلکه هر لحظه از مسير هدايت دورتر ميشوند. قرآن به نکوهش اين رفتار آنها پرداخته، ميفرمايد: آيا هر چند پدرانشان چيزى را درك نمىكرده و به راه صواب نمىرفتهاند؛ باز هم در خور پيروى هستند؟ «وَ إِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَيَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلاَيَهْتَدُونَ» (بقره: 170).
گاهي در قرآن علاوه بر نکوهش کلي، مصاديقي از خانوادههاي غيرمتعالي نيز بيان شده است. از جمله خانوادههايي که به علت همراهي همديگر در آتش دوزخ خواهند سوخت، ابولهب و همسرش است که به آزار و اذيت رسول خدا پرداختند. تا جايي اين آزار پيش رفت که سوره مسد در مورد آنها نازل شد (قمي، 1404ق، ج 2، ص 448؛ واحدي نيشابوري، 1411ق، ص 448 و 449؛ طوسي، بيتا، ج 10، ص 427) و به اين زن و شوهر وعده آتش داد: «تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ مَا أَغْنَي عَنْهُ مَالُهُ وَ مَا كَسَبَ سَيَصْلَي نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ» (مسد: 1-5).
اصلاح خانواده به قدري مهم است که حضرت رسول ميفرمايد: «هر انساني با فطرت توحيدي متولد ميشود اين پدر و مادر او هستند که او را يهودي، نصراني و يا مجوسي بار ميآورند. سپس فرمودند: همان فطرت خدايي که خداوند مردم را به آن خلق نموده است» (مجلسي، 1404ق، ج 3، ص 281).
متغيرهاي مرتبط با خوشبيني
از مطالعه پژوهشهاي متعدد روانشناختي، به دست ميآيد که خوشبيني با متغيرهاي فراواني رابطه مثبت و معناداري دارد، به گونهاي که اين متغيرها بهعنوان ميانجي در استحکام خانواده نيز تأثيرگذار است. در اينجا به بررسي برخي از آنها، که شواهد ميداني و آموزههاي ديني بيانگر آنهاست، اشاره ميشود:
الف. خوشبيني و رضايت از زندگي
امروزه در ساية پيشرفت علم و تکنولوژي و فراهم شدن وسايل رفاهي و راحتي، بسيارند افرادي که از امکانات زيادي در زندگي برخوردارند، ولي از زندگي خود احساس رضايت ندارند. به همين دليل، مطالعات زيادي در زمينه رضايت از زندگي و عوامل مؤثر برآن انجام شدهاند. رضايتمندي از زندگي، به معناي احساس خشنودي و لذت تجربه شده توسط افراد است، هنگامي که همة جنبههاي زندگي خود را در نظر ميگيرند (نجاريانپور، 1386، ص 12).
يکي از عوامل مهم در درون خانواده، رضايت از زندگي است که ميتواند به استحکام خانواده کمک زيادي نموده (نوري، 1388، ص 79)، و کارکردهاي بسياري مانند تربيت فرزند، روابط ميان والدين و فرزندان و حتي کارآمدي اجتماعي و اقتصادي همسران را نيز تحت تأثير دهد (همان).
پژوهشها نشان ميدهد که خوشبيني در ازدواج، به ميزان بالايي با تعاملهاي مثبت رابطه دارد و رضامندي بلندمدت را پيشبيني ميکند (کار، 1385، ص 175). در توجيه اين يافتهها بايد گفت: هنگامي که افراد با ناملايمات و مشکلات روبرو ميشوند، هيجانات متنوعي را تجربه ميکنند که دامنهاي از برانگيختگي و اشتياق تا عصبانيت، اضطراب و افسردگي دارند (موسوينسب و تقوي، 1385). خوشبيني افراد، ميتواند رضايت زناشويي را در آنان تقويت کند؛ زيرا اين امر، موجب فراموش کردن و ناديده گرفتن کاستيها و ناراحتيها است. در نتيجه، سبب رضايت بيشتر زوجين ميگردد. اما در مقابل، افراد بدبين رويدادهاي ناراحتکننده کوچک را مرتباً در ذهن خود مرور ميکنند و در عين اينکه از فراموش شدن آنها جلوگيري ميكنند، به بزرگ شدن آنها نيز کمک ميکند. اين امر، سبب رنجش خاطر آنان و عدم رضايت از همسر خود ميگردد. بخصوص اينکه آنها نسبت به زوجين خوشبين، بيشتر رفتارهاي منفي همسرشان را نسبت به رفتارهاي مثبت او مطرح ميكنند. آنها تمايل دارند كه بر اساس «مقابله به مثل»، به رفتارهاي منفي همسرشان پاسخ دهند. به عبارت ديگر، در يك رابطه آشفته، اگر يكي از زوجين به طور منفي رفتار كند، ديگري نيز به طور منفي پاسخ خواهد داد. در مقابل، رفتارهاي زوجين خوشبين، كمتر تحت تأثير رفتارهاي همسرشان است (ميراحمدي، 1386، ص 22). آنها رفتارهاي منفي طرف مقابل را ناديده ميگيرند و ديدگاههاي مثبت از همسر و رابطه خود دارند. بنابراين، زوجين بدبين عملاً رويدادهاي منفي رابطه را به ياد ميآورند. درحاليكه زوجين خوشبين، مايلند كه داوطلبانه رويدادهاي مثبت رابطه را به ياد بياورند.
در ديدگاه اسلامي، رضا، به معناي ترک اعتراض و ناخشنودي نسبت به مقدرات و قضاي الهي در قلب و زبان است. صاحب چنين مقامي، پيوسته در لذت، سرور و راحتي به سر ميبرد (نراقي، 1385، ص 604). علت اين سرور و افزايش تحمل در برابر سختيها، اين است که فرد داراي مقام رضا، مقدرات الهي را حتمي ميداند. در اين زمينه امام علي ميفرمايند: به رضاي خدا خشنود باش تا شاد و راحت زندگي کني (آمدي، 1366، ج 1، ص 104).
آنچه مسلم است اينكه در هر موقعيت، جهانبيني و باور افراد است كه موجب ميگردد رفتار و احساسات خاصي را بروز دهند. زماني كه فرد به اين نگرش و باور دست يابد كه تمام امور جهان با همه علل و معلولات، به اراده خداوند انجام ميپذيرد؛ يعني ايمان به تقدير الهي داشته باشد و هر آنچه كه خداوند مقدر ميفرمايد، «خير» است، به نگرشي به نام «خيرباوري» دست مييابد كه پيش نياز آن، ايمان به تقدير الهي است (حسينپور، 1392، ص 39) و موجب ميشود فرد به خداوند متكي گردد و از او ياري بجويد و در نتيجه، به حالتي از خوشبيني، آرامش قلبي و رضايت از زندگي برسد.
خداوند متعال در حديثي قدسي ميفرمايد: «من در پيش حسنظن و خوشبيني بندهام هستم او به من جز گمان خوب ندارد» (ديلمي، 1412ق، ج 1، ص 110). البته بايد به اين نکته توجه داشت که روش اسلام براي ايجاد خوشبيني، مبتني بر ارائه واقعيتهاي خوشايندي است که به آن «مثبتنگري واقعگرا» گفته ميشود (پسنديده، 1384، ص 303). دين نميخواهد افراد را به قصهها، زندگيها و شاديهاي خيالي سوق دهد و آنها را با وعدههاي تو خالي فريب دهد، بلکه بر آن است تا به افراد کمک کند زيباييهاي موجود در زندگي خويش را کشف کرده، در کنار همه مشکلات، آنها را نيز به حساب آورند. ازاينرو، بايد اين نکته را در نظر داشت که زندگي از مجموعهاي از موقعيتهاي مختلف تشکيل شده که رضايتمندي، معلول واکنش مناسب به آنهاست. يکي از مهمترين ساحتهاي آن، زندگي خانوادگي است. همسراني ميتوانند به رضايتمندي از زندگي خانوادگي برسند که از توانمندي لازم براي واکنش مثبت به موقعيتها برخوردار باشند و به اين حقيقت ديني ايمان داشته باشند که «عَسىَ أَن تَكْرَهُواْ شَيًْا وَ هُوَ خَيرٌْ لَّكُمْ وَ عَسىَ أَن تُحِبُّوا شَيًْا وَ هُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لَا تَعْلَمُون» (بقره: 216).
البته براي ايجاد حالت خوشبيني، زن و شوهر بايد در ابتداي زندگي بکوشند يکديگر را به خوبي کشف کنند و بشناسند و با سيرة رفتاري و گفتاري يکديگر کاملاً آشنا شوند تا زمينة بروز سوءظن و بدبيني از بين برود. در عين حال، لازم است همة موازين اخلاقي و اسلامي را در همة رفتارها و گفتارها رعايت کنند تا شناخت و رفتار با يکديگر همراه شده و خوشبيني را پديد آورد. اين خوشبيني، اعتماد متقابل را در خانواده تقويت ميکند. برداشتهاي منفي از رفتارهاي يکديگر کاهش مييابد. زمينة درک مناسب و روابط صميمانه فراهم ميشود و اعضاي خانواده با احساس آرامش و ايمني و رضايت زندگي خواهند کرد. اين امور در کنار يكديگر، استحکام خانواده را تضمين ميکنند.
ب. خوشبيني و سلامت رواني
كارشناسان سازمان بهداشت جهاني، سلامت روان را قابليت ارتباط موزون و هماهنگ با ديگران، تغيير و اصلاح محيط فردي و اجتماعي و حل تضادها و تمايلات شخصي به طور منطقي، عادلانه و مناسب تعريف كرده و بر اين باورند كه سلامت روان، صرفاً نداشتن بيماريهاي رواني نيست، بلكه توان واكنش در برابر انواع گوناگون تجربيات زندگي، به صورت انعطافپذير و معنيدار است. بعد رواني سلامتي، در بسياري از كشورهاي جهان، به ويژه كشورهاي جهان سوم، به توجه اصلي به ساير اولويتهاي بهداشتي، از جمله بيماريهاي واگيردار عفوني در گذشته و يا بيماريهاي مزمن در عصر حاضر، كمتر مورد توجه قرار گرفته است. با اين حال، نگاهي به آمار منتشره در زمينه شيوع اختلالات رواني در كشورهاي مختلف جهان، حاكي از بحراني بودن وضعيت سلامت روان است (رياحي و همکاران، 1387).
براي دستيابي به آرامش و سلامت رواني، ضروري است که فرد احساس كند همواره کسي را دارد که بتواند در مواقع لزوم و با اطمينان خاطر، بدون ترس از طرد شدن از او کمک بگيرد و مورد حمايتش قرار گيرد. کساني که فاقد چنين منبع حمايتي هستند، احساس ناامني ميکنند و اعتماد دروني ندارند. در نتيجه به تحقيرها، مورد بياعتنايي قرار گرفتن، انتقادها و مأيوس شدن از ديگران حساسند. اين افراد، وقايع را بد تعبير ميکنند. همين امر بيماريهاي جسمي به همراه دارد.
تحقيقات مختلف نشان داد که خوشبيني با سلامت رواني افراد در ارتباط است. در يک مطالعه طولي، خوشبيني سلامت رواني افراد را پس از ده سال پيشبيني کرد. در بيماران پارکينسون نيز افراد خوشبين، در مقايسه با افراد بدبين، از سلامت رواني بيشتري برخوردار بودند. خوشبيني از تأثير مخرب مشاجرات روزانه بر سلامت روان جلوگيري ميکند. همچنين، پيشبينيکننده سلامت رواني، يعني نشانگان وسواس بياختياري، افسردگي و خصومت و سلامت جسماني، يعني اختلالهاي خواب و پرتنشي، است و از تأثير مخرب بيکاري بر سلامت روان نيز جلوگيري ميکند (نوري و سقايبيريا، 1388).
يکي از اهداف اسلام، ياري رساندن به انسان براي برخورداري از روح و روان سالم است تا بتواند با توسل به بهترين راههاي ممکن، به آرامش برسد. از ديدگاه اسلامي، کسي که خودآگاهانه با تمامي هستي ارتباطي زنده و پويا دارد و ميتواند تعارضات خويش را با جهتگيري مثبت حل کند، از نظر رواني سالم است (احمدي، 1374، ص 203).
از نظر قرآن، يکي از مهمترين عواملي که زمينههاي ايجاد تنشهاي رواني را در انسان ايجاد کرده، موجب برهم خوردن تعادل رواني و آرامش در انسان ميشود، عدم ارتباط با خداوند است: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً وَ نحَْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَمَةِ أَعْمَى» (طه: 124)؛ و هر كس از ياد من رويگردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت و روز قيامت، او را نابينا محشور مىكنيم.
علامه طباطبائي در تفسير اين آيه مينويسد:
اگر فرمود كسى كه از ذكر من اعراض كند «معيشتى ضنك»، يعنى تنگ دارد، براى اين است كه كسى كه خدا را فراموش كند، و با او قطع رابطه نمايد، ديگر چيزى غير دنيا نمىماند كه وى به آن دل ببندد، و آن را مطلوب يگانه خود قرار دهد، در نتيجه، همه كوششهاى خود را منحصر در آن كند، و فقط به اصلاح زندگى دنيايش بپردازد، و روز به روز آن را توسعه بيشترى داده، به تمتع از آن سرگرم شود، و اين معيشت، او را آرام نمىكند، چهكم باشد و چه زياد، براى اينكه هر چه از آن به دست آورد، به آن حد قانع نگشته و به آن راضى نمىشود، و دائماً چشم به اضافهتر از آن مىدوزد، بدون اينكه اين حرص و تشنگيش به جايى منتهى شود. پس چنين كسى دائماً در فقر و تنگى به سر مىبرد، و هميشه دلش علاقهمند به چيزى است كه ندارد، صرفنظر از غم و اندوه و اضطراب و ترسى كه از نزول آفات و روى آوردن ناملايمات و فرا رسيدن مرگ و بيمارى دارد، و صرفنظر از اضطرابى كه از شر حسودان و كيد دشمنان دارد. پس او دائماً در ميان آرزوهاى برآورده نشده، و ترس از فراق آنچه برآورده شده به سر مىبرد. درحالىكه اگر مقام پروردگار خود را مىشناخت و به ياد او بود و او را فراموش نمىكرد، يقين مىكرد كه نزد پروردگار خود حياتى دارد كه آميخته با مرگ نيست، و ملكى دارد كه زوالپذير نيست، و عزتى دارد كه مشوب با ذلت نيست، و فرح و سرور و رفعت و كرامتى دارد كه هيچ مقياسى نتواند اندازهاش را تعيين كند و يا سرآمدى آن را به آخر برساند، و نيز يقين مىكند كه دنيا دار مجاز است و حيات و زندگى دنيا در مقابل آخرت پشيزى بيش نيست. اگر او اين را بشناسد، دلش به آنچه خدا تقديرش كرده قانع مىشود، و معيشتش هر چه باشد برايش فراخ گشته، ديگر روى تنگى و ضنك را نمىبيند (طباطبائي، 1374، ج 14، ص 314).
بنابراين، ميتوان گفت: انسان در مسير حرکت خود در زندگي، اگر بر مبناي جهانبيني اسلامي و ايمان به خدا و ياد او حرکت کند، از معيار سلامت روان و فکر برخوردار است و به ميزاني که از اين مسير فاصله داشته باشد؛ از سلامت رواني دور ميباشد. زيرا انسان به صورت فطري خداجوست و فردي که بر خلاف گرايشهاي فطري عمل کند، از لحاظ رواني دچار چالش ميشود. اما افراد خوشبين ازآنجاکه به نعمتهاي خداوند و زيباييهاي عالم خلقت توجه داشته، در نتيجه به منشأ اين نعمتها و سرچشمه اين زيباييها، شناخت و ايمان دارند و طبق خواستهها و گرايشهاي فطري خود عمل ميکنند.
در روايات اسلامي نيز شواهدي وجود دارد که نشان ميدهد، افراد خوشبين، اندوه، نگراني و ترس کمتري دارند. اميرالمؤمنين ميفرمايند: «يعني خوشبيني اندوه را کاهش ميدهد و از گرفتار آمدن به دام گنهکاري نجات ميدهد» (آمدي، 1366، ص 104). همچنين ميفرمايند: «خوشبيني سبب راحتي قلب و سلامتي دين ميگردد» (همان)؛ راحتي قلب نشانگر آرامش و آسايش درون است.
ازآنجاکه افراد خوشبين، داراي سلامت رواني بيشتري هستند، زندگي خانوادگي آنها نيز ميتواند از استحکام بيشتري برخوردار باشد. البته روشن است که هر کس سلامت رواني داشته باشد، لزوماً روابط خانوادگي قوي ندارند. اما افرادي که از مشکلات رواني رنج ميبرند، به احتمال بسيار زياد نميتوانند خانواده بهنجار داشته باشند (نوري، 1388)، زيرا نداشتن سلامت رواني، به رفتارها و برخوردهاي در درون خانواده منجر ميشود که استحکام خانواده را متزلزل ميسازد.
ج. خوشبيني و سلامت جسماني
خوشبيني و بهطوركلي، باورهاي مثبت بر بيماريها و سلامت جسماني و رواني انسان تأثير زيادي ميگذارد. تايلر(Taylor) و همكاران در اين زمينه، بيان ميكنند كه اگر ادراكات عادي انسان با يك مفهوم مثبت از خود و كنترل شخصي و يك ديدگاه خوشبينانه، حتي كاذب در مورد آينده همراه شود، نه تنها در اداره جزر و مد زندگي روزانه، بلكه در كنار آمدن با حوادث بسيار استرسزا و تهديدزاي زندگي، به افراد كمك ميكند (نصير، 1389).
براي نمونه، در بيماراني که به علت بيماري لولة فرعي قلب عمل جراحي شدهاند، افراد خوشبين وضعيت سلامتي بهتري نشان دادند. خوشبيني، نجات بيماران را پس از يک حمله قلبي در طول هشت سال پيشبيني کرد. بيماري عروقي افراد خوشبين در طول سه سال در مقايسه با همتايان بدبين آنها پيشرفت کمتري نشان داد. داشتن سبک تبيين خوشبينانه در آغاز بزرگسالي، سلامت کلي را در ميانسالي پيشبيني ميکند. بررسي طولي نشان ميدهد که خوشبيني، طول عمر را در افراد خوشبين پيشبيني ميکند (نوري و سقاي بيريا، 1388).
از سوي ديگر، تحقيقات مختلف نشان داده است که سبک زندگي، به ويژه تغذيه تأثير مهمي در خوشبيني دارد. پژوهشگران هاروارد، غلظت خون 9 آنتياکسيدان مختلف، از جمله کاروتنوئيدها را در حدود هزار مرد و زن آمريکايي، 25 تا 74 ساله مورد بررسي قرار دادند. محققان از اين افراد در مورد نگرششان به زندگي، پرسيده و نمونههاي خوني از آنها گرفتند. آنها همچنين، ميزان خوشبيني اين افراد را نيز سنجيدند و دريافتند افرادي که خوشبينتر هستند، در مقايسه با افرادي که کمتر خوشبين هستند، تا 13 درصد غلظت کاروتنوئيد بيشتري در نمونههاي خوني خود دارند. محققان معتقدند: مصرف ميزان زيادي ميوه و سبزيجات در بين افراد خوشبين، ميتواند دستکم تا حدودي اين نتايج را توضيح دهد (سايت تحليلي خبري عصر ايران).
انسان در پيوندهاي گوناگون خود، خدامحور است و در اين زندگي و بندگي، به بدن سالم نياز دارد. بهرهمندي همه جانبه او از سلامتي، اساس فعاليتهاي وي در زندگي مادي و معنوي است. پيامبر اکرم از آن به «نعمت پنهان و ناشناخته» ياد كرده است: «نعمتان مجهولتان الامن و العافيه» (فتال نيشابوري، بيتا، ص 472)؛ زيرا يکي از عوامل آرامش زندگي و بندگي خدا، برخورداري از جسم و جان سالم است. ازاينرو، عقل و نقل، حفظ تندرستي و حفظ نفس را لازم و واجب شمردهاند و روا نميدارند که انسان حتي هنگام سختترين مصيبت و اندوه، به عمد به جسم و جان خود آسيب برساند و اضرار به آن را حرام ميشمارند، به گونهاي که در برخي روايات، بدن و اعضاي آن از امانتهاي الهي به شمار آمدهاند و خداوند متعال رعايت امانتها را از ويژگيهاي برجسته مؤمنان و نمازگزاران واقعي ياد کرده است: «وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتهِِمْ وَ عَهْدِهِمْ رَاعُون» (معارج: 32). رسول خدا ميفرمايد: «گوش، چشم، زبان و قلب امانت هستند و هر کس امانت را رعايت نکند ايمان ندارد» (نجفي، 1423ق، ج 8، ص 370). بنابراين، با بررسي متون ديني اسلامي درمييابيم که سلامت جسماني و حفظ آن در اسلام بسيار مورد تأکيد قرار گرفته است.
امام صادق پنج چيز را نام ميبرند که هر کس يکي از آنها را نداشته باشد، زندگياش پيوسته تيره و عقلش آشفته و دلش گرفته باشد. يکي از آن موارد «تندرستي» است (مجلسي، 1404ق، ج 1، ص 83).
ازآنجاييکه خوردن و آشاميدن، يکي از رايجترين منابع لذت و مبتني بر نيازهاي زيستشناختي است، در اسلام به طور ويژه بدان توجه شده است. مطالعات نشان ميدهد که مصرف بيش از حد خوردنيها و آشاميدنيها، منجر به بروز مشکلات جسمي و رواني ميگردد (قديري، 1388، ص 39 به نقل از حسينزاده، 1391، ص 85). بنابراين، در اسلام سفارش شده است: «از صرف غذا دست بکشيد، درحاليکه هنوز ميل به غذا داريد» (حرعاملي، 1409ق، ج 24، ص 239).
همچنين خداي متعال، قرآن و عسل را شفادهنده معرفي ميکند: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً» (اسراء: 82)؛ «شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ في ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» (نحل: 69). همچنين روايات مختلفي وجود دارد که از جمله علل شادي و داشتن روحيه خوشبيني را بيان ميکند. از جمله تلاوت قرآن، مناجات با
خدا، ورزش، خوردن ميوههاي مختلف مانند خرما، انگور، انجير، بازي، تفريح و سياحت و... (ر.ك: مجلسي، 1404ق، باب 62).
خانواده پايهگذار بخش مهمي از سرنوشت انسان است و در تعيين سبک و خطمشي زندگي آينده، اخلاق، سلامت و عملکرد فرد در آينده نقش بزرگي بر عهده دارد. بنابراين، لازم است همسران در حفظ سلامت جسماني خود و فرزندانشان کوشش نمايند. لذا در اين راستا، بايد به سبک زندگي سالم، تغذيه مناسب و فعاليتهاي ورزشي توجه نموده و با دوري از حرامخواري و پرخوري، نقش خود را در سلامت و تکوين شخصيت افراد خانواده ايفا نمايند؛ زيرا عدم سلامت جسماني هر يک از اعضا، ميتواند منجر به عدم کارکرد مطلوب آنها در نقش خود و گاهي تشنج در خانواده شود و زمينههاي تزلزل خانواده را فراهم آورد.
نتيجهگيري
خوشبيني بهعنوان يكي از ويژگيهاي بارز مثبت شخصيتي، نقشي اساسي در زندگي انسان دارد. اين ويژگي در روانشناسي، توسط سليگمن تحت عنوان «نظريه خوشبيني» مطرح شد. از ديدگاه او، مبناي خوشبيني در نحوه تفكر افراد درباره علتها ريشه دارد؛ بدينمعنا که افراد مختلف در نسبت دادن امور به علل مختلف، عادتهاي خاصي دارند. اين خصلتهاي شخصيتي، «سبك تبيين» نام دارد. بر اساس اين نظر، در تبيين علت هر رويداد خوب يا بد، از سه بعد استفاده ميکنند:
الف. تداوم: بدينمعنا که آيا افراد علل رويدادها را موقتي ميدانند يا دائمي؛
ب. فراگير بودن: يعني اينکه آيا علل وقايع زندگي از علتي گسترده و فراگير برخوردار است، يا موقتي و محدود؛
ج. شخصيسازي: در اين بعد، در نظر گرفتن عامل دروني و بيروني، نقش مهمي در وقايع زندگي دارد.
توضيح اينکه، افراد خوشبين در برابر معضلات و شکستها به علل موقتي و محدود معتقدند و نه تنها خود را مقصر قلمداد نکرده، بلکه درپي يافتن تأثير احتمالي ساير عوامل و شرايط هستند. در نتيجه، اين سبک تبيين، افراد خوشبين، روش منطقي را در حل مسئله در نظر ميگيرند و دست از تلاش برنميدارند و با حفظ عزت نفس و امنيت خاطر، به فعاليت خود ادامه ميدهند. اما افراد بدبين، علل رويدادهاي ناخوشايند را هميشگي ميدانند. آنها همچنين، مسئله را فاجعهآميز تلقي کرده و عامل وقوع رويدادهاي نامطلوب را خود، يعني عامل دروني، در نظر گرفته و احساس گناه و شرمساري ميکنند لذا مقاومت خود را در برابر مشکلات از دست ميدهند و در معرض افسردگي قرار ميگيرند.
از ديدگاه اسلامي، خوشبيني و بدبيني، دو نوع نگاه متفاوت به جهان هستي، زندگي و رويدادهاي مربوط به آن است و در دو بعد کلي از هم متمايز ميشوند: بعد توجه انتخابي به اين معنا که فرد از ميان محرکهاي گوناگون در جهان، به کداميک از آنها توجه دارد؛ فرد بدبين به بديها، شکستها و کمبودها توجه دارد و فرد خوشبين به امکانات و توانمنديها و خوبيها و به خدا بهعنوان عاليترين منبع زيباييها و خوبيها توجه دارد. بعد ديگر به تفسيرهاي فرد و ارزيابيهاي او از حوادث برميگردد. اينکه آيا حوادث داراي بار مثبت هستند، يا آنها را غيرقابل تحمل ميداند. نکته مهم اينجا است که دين در تفسيرها بر واقعگرايي تأكيد دارد، تا تأثيري پايدار داشته باشند.
ازآنجاييکه اسلام براي سعادت خانواده اهميت زيادي قائل است، تفکر موحدانه و خوشبينانه را در روابط بين زوجين و والدين و فرزندان به نحو ويژه در نظر گرفته است و به آن سفارش ميکند. زنان و مردان موحد، با تفکر و بررسي آيات خداوند متعال به مرحلهاي ميرسند که خدا را در رأس همه واقعيتها و اتفاقات ميداند. آنها همواره همه چيز را به زيباترين شکل ميبينند و در مورد کاستيها نيز به طور واقعبينانه عمل ميکنند و همواره در جهت رفع آنها تلاش ميکند. در چنين خانوادهاي، فرزندان بر اساس الگوپذيري از والدين خود به تقويت پايههاي ايمان و توحيد باوري خود در جهت خوشبيني صحيح گام بر ميدارند. اين نوع خانوادهها در قرآن، از نوع خانوادههاي متعالي هستند که در برابر آنها خانوادههاي غيرمتعالي قرار دارند. در خانواده غيرمتعالي، توحيد از اصول زندگي نبوده و افراد نيز با ديد منفي به وقايع، ديگران و خدا مينگرند. اگر اعضاي خانواده خوشبين باشند، خانواده مستحکم و پايداري خواهند داشت؛ زيرا خوشبيني رابطه بين افراد درون خانواده را محکم ميسازد. زوجهاي خوشبين، بيشتر همسران خود را حمايتگر ميدانند، رضايت زناشويي بيشتري را احساس ميکنند، ويژگيهاي شخصيتي و رفتاري يکديگر را بيشتر مثبت ميدانند و امکانات موجود را به خوبي درک ميکنند. همچنين، خوشبيني سبب ايجاد محبت بين افراد خانواده ميگردد. از سوي ديگر، از آن جهت که سلامت رواني و جسماني افراد خوشبين بيشتر است، از استحکام خانوادگي بيشتري برخوردارند.
- احمدي، علياصغر، 1374، روانشناسي شخصيت از ديدگاه اسلامي، تهران، سپهر.
- امين، سيدهنصرت، 1361، مخزن العرفان در تفسير قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان.
- آقايي، اصغر و همكاران، 1386، «رابطه خوشبيني و بدبيني با سلامت روان در افراد بزرگسال شهر اصفهان»، دانش و پژوهش در روانشناسي، ش 33، ص 117-130.
- آمدي، عبدالواحدبن حمد، 1366، غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبليغات اسلامى.
- پسنديده، عباس، 1384، رضايت از زندگي، قم، دارالحديث.
- پناهي، علياحمد، 1388، «عوامل نشاط و شادکامي در همسران از منظر دين و روانشناسي»، معرفت، ش 147، ص 15-38.
- حر عاملي، محمدبن حسن، 1409ق، وسائلالشيعه، قم، مؤسسة آلالبيت لإحياء التراث.
- حسني، رمضانعلي و همكاران، 1390، «بررسي رابطه بين خوشبيني اسلامي، خوشبيني آموخته شده سليگمن و امنيت رواني»، روانشناسي و دين، سال چهارم، ش 4، ص 75-102.
- حسينپور، فرزانه، 1391، بررسي تأثير آموزش شادماني بر اساس مفاهيم اسلامي بر شادي کلي و شادي زناشويي زنان شهر اصفهان، پاياننامه کارشناسي ارشد، اصفهان، دانشگاه آزاد اسلامي واحد خمينيشهر.
- حيدري، عليرضا و همكاران، 1388، «رابطه تنظيم هيجاني، فراشناخت و خوشبيني با اضطراب امتحان دانشجويان»، يافتههاي نو در روانشناسي، ش 11، ص 7-19.
- خوانسارى، آقا جمالالدين، 1366، شرح غررالحکم و دررالکلم، تهران، دانشگاه تهران.
- داوري، احد، 1389، «بايستههاي خانواده متعالي در سبک زندگي اسلامي از منظر قرآن»، در: هفتمين همايش بينالمللي پژوهشهاي قرآني مسابقات قرآن کريم.
- ديلمى، شيخ حسن، 1412ق، إرشاد القلوب إلى الصواب، قم، شريف رضى.
- رياحي، محمداسماعيل و همكاران، 1387، «بررسي اثرات دينداري و جهتگيري ديني بر سلامت روان دانشجويان دانشگاه مازندران»، مجله علوم اجتماعي دانشکده ادبيات و علوم انساني دانشگاه فردوسي مشهد، سال پنجم، ش 2، ص 51-90.
- سليگمن، مارتين و همكاران، 1996، کودک خوشبين، ترجمة فروزنده داورپناه، تهران، رشد.
- سيمار اصل، نسرين و همكاران، 1389، «تبيين پيامدهاي عوامل روانشناختي مثبت در سازمان»، علوم مديريت ايران، سال پنجم، ش 17، ص 25-43.
- شرقاوي، سيدحسن محمد، 1363، گامي فراسوي روانشناسي اسلامي، ترجمة محمدباقر حجتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
- صدر، محمدباقر، 1369، سنتهاي اجتماعي و فلسفه تاريخ در مکتب قرآن، ترجمة سيدجمال موسوي همداني، بيجا، مرکز نشر فرهنگي رجاء.
- صدوق، محمدبن على، 1361، معاني الأخبار، قم، جامعه مدرسين.
- صفوراييپاريزي، محمدمهدي، 1388، «اثر بخشي رعايت آموزههاي اخلاق اسلامي در کارآمدي خانواده»، معرفت اخلاقي، سال اول، ش 1، ص 91-118.
- طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1417ق، الميزان، قم، جامعه مدرسين.
- ـــــ ، 1374، الميزان في علوم القرآن، ترجمة محمدباقر موسوي همداني، قم، جامعه مدرسين.
- طوسي، محمدبن حسن، بيتا، التبيان في تفسير القرآن، بيروت، داراحياء التراث العربي
- طيب، سيدعبدالحسين، 1378، اطيب البيان في تفسير القرآن، چ دوم، تهران، اسلام.
- فتال نيشابوري، محمدبن حسن، بيتا، روضه الواعظين و بصيره المتعظين، تحقيق سيد محمد مهدي خرسان، قم، شريف رضي.
- قرشي، سيدعلياكبر، 1371، قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه.
- قمي، عليبن ابراهيم، 1404ق، تفسير علي بن ابراهيم القمي، چ سوم قم، دارالکتاب.
- کار، آلان، 1385، روانشناسي مثبت، ترجمة حسن پاشا شريفي و جعفر نجفي زند، تهران، سخن.
- مجلسي، محمدباقر، 1404ق، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفا.
- محدث قمي، شيخ عباس، 1380، مفاتيحالجنان، تهران، باقرالعلوم.
- مصطفوي، حسن، 1360، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب.
- مکارم شيرازي، ناصر و همكاران، 1374، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه.
- موسوي لاري، سيدمجتبي، 1361، بررسي مشکلات اخلاقي و رواني، قم، دفتر انتشارات اسلامي.
- موسوينسب، سيدمحمدحسين و سيدمحمدرضا تقوي، 1385، «خوشبيني- بدبيني و راهبردهاي کنار آمدن: پيشبيني سازگاري روانشناختي در نوجوانان»، روانپزشکي و روانشناسي باليني ايران، سال دوازدهم، ش 4، ص 380-389.
- واحدي نيشابوري، على بن احمد، 1411ق، اسباب نزول القرآن، تحقيق كمال بسيونى زغلول، بيروت، دار الكتب العلميه.
- ميراحمدي، ليلا، 1386، تأثير زوجدرماني کوتاهمدت به شيوه خودتنظيمي بر خوشبيني و شادي زوجين شهر اصفهان، پاياننامه کارشناسي ارشد، اصفهان، دانشگاه اصفهان.
- نجاريانپور، سمانه، 1386، تأثير مشاوره گروهي به شيوه شناختي- معناي بر توافقپذيري همسران افراد پارانوئيد شهر اصفهان، پاياننامه کارشناسي ارشد مشاوره گرايش خانواده، اصفهان، دانشگاه اصفهان.
- نجفي، شيخ هادي، 1423 ق، موسوعه احاديث اهلبيت، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- نراقى، ملامهدى، 1385، معراجالسعادت، چ دوازدهم، قم، هجرت.
- نصير، مرضيه، 1389، «رابطه راهبردهاي مقابله با استرس و تابآوري با خوشبيني دختر مقطع متوسطه شهرستان دزفول»، يافتههاي نو در روانشناسي، دوره پنجم، ش 16، ص 57-70.
- نوري، نجيبالله و محمدناصر سقاي بيريا، 1388، «رابطه بين خوشبيني سرشتي و خوشبيني از ديدگاه اسلامي با رضايتمندي از زندگي»، روانشناسي و دين، سال دوم، ش 3، ص 29-68.
- نوري، نجيبالله، 1387، «الگويي نوين از مؤلفههاي خوشبيني از منظر نهجالبلاغه»، معرفت، سال هفدهم، ش 135، ص 53-70.
- ـــــ ، 1388، «نقش مثبت انديشي در استحکام خانواده»، راه تربيت، ش 9، ص 73-87.
- سايت تبيان، خدري، مسلم، 1390، سلامت از ديدگاه قرآن با توجه به سوره کهف، 4/4/1390
- سايت تحليلي خبري عصر ايران، http://www.asriran.com/، خوشبيني خود را با مصرف ميوه و سبزيجات افزايش دهيد، 30/10/1391