اثربخشی معنادرمانی؛ با رویکردی دینی بر عزت نفس و شادکامی و تاب آوری نوجوانان دختر
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
از بحرانيترين دورههاي زندگي، نوجواني است. دورة نوجواني، دورة رشد سريع و تحولات جسمي، عاطفي و رواني و دورة انتقال بين کودکي به بزرگسالي است. به همين دليل، اکثر روانشناسان آن را دورهاي طوفاني و پرتنش و نيز دوران توانايي فوقالعاده جسمي، عقلاني و عاطفي ميدانند (اسدي و همکاران، 1394). در طول نوجواني، برداشت نوجوان از خود پيچيدهتر، سازمان يافتهتر و با ثباتتر ميشود. آنها به مرور زمان بازنماي متعادلي از قوتها و ضعفهاي خود تشکيل ميدهند (برك، 1393، ص 70). به دليل بروز مسائل خاص، اين دوره با نوعي سردرگمي همراه با کاهش عزت نفس همراه است. افرادِ داراي عزت نفس بالا، خود را بهعنوان فردي شايسته در نظر گرفته و بهگونهاي موفقيتآميز با چالشهاي زندگي روبهرو ميشوند و قدر و ارزش شاد بودن را ميدانند (مکاري و همکاران، 1392). معروفترين تعريف از عزت نفس را روزنبرگ ارائه کرده است. از نظر وي، عزت نفس نگرش مطلوب و نامطلوب نسبت به خود است (مکآرتور و کاترين (Mac.Arture & Catherine)، 2010). سطح بالاي عزت نفس، يک عامل حفاظتي است که فرد را در مقابل رويدادهاي منفي حفظ ميکند (گلوتوا و ويلهم (Glotova & Wilhelm)، 2014). تکريم شخصيت، چيزي است که نوجوانان سخت بدان نياز دارند. ترغيب و تشويق نوجوان، مأنوس کردن او با الگوهاي رفتاري موفق، تقويت مهارتهاي اجتماعي وي و اجتناب از هرگونه رفتار تحقيرآميز و در نهايت، ياددهي شيوههاي صحيح غلبه بر ناملايمات زندگي، از مهمترين اقداماتي است که ميتوان در مسير کمک به نوجوانان انجام داد (افروز، 1391). هرگاه فرد ارزيابي مثبتي از عملکرد خود داشته باشد، موجب افزايش عزت نفس وي ميشود (سرينکان (Serinkan) و همکاران، 2014). نوجوانان از نظر نيمرخ عزت نفس، تفاوت زيادي با هم دارند، عزت نفس در اغلب دخترها کاهش مييابد. عزت نفس تحصيلي پيشبين قدرتمندي براي عقيدة نوجوانان در مورد اهميت و فايدة درسهاي مدرسه، تمايل آنها به تلاش کردن، پيشرفت و انتخاب شغل است (برک (Berek)، 1393، ص 71). دانشآموزان با عزت نفس بالا، قادر به برقراري ارتباط و ابراز احساسات و عواطف در موقعيتهاي مختلف و تحمل شکست و نااميدي و مسئوليتپذيري، احساس مثبت در خود و کنترل دروني هستند. در مقابل، دانشآموزان با عزت نفس پايين وابسته بوده، تحمل سرخوردگي نداشته و در تصميمگيري مشکل دارند (ارث (Orth) و همكاران، 2010). به هنگام مقابله با دشواريها، افرادي که به تواناييهاي خود شک دارند، کوششهاي خود را کاهش ميدهند و به سرعت به راهحلهاي سطح پايين تن ميدهند. در مقابل، افراد با خودباوري قوي در مورد تواناييها براي غلبه بر چالش، کوشش بيشتري را اعمال ميکنند (علوينژاد و همكاران، 2014). عزت نفس از مفاهيم اخلاقي و قرآني در فرهنگ اسلامي است که ريشة آن، به خداوند متعال بر ميگردد که بر اساس آن، تمام عزت با لذات و بالاصاله مخصوص خداست و هر کس بخواهد عزت نفس واقعي را طلب کند، بايد آن را نزد خدا طلب کند (منافقون: 8). بنابر گفته راغب، عزت نفس حالتي است در انسان که نميگذارد مغلوب کسي شود و شکست بخورد (راغب اصفهاني، 1412ق، ج 1، ص 563). قرآن مجيد از اينکه منافقان، کافران را به جاي مؤمنان، به جهت پنداشتن عزتمندي آنان دوست انتخاب کنند، سرزنش و بشارت عذاب ميدهد و بيان ميكند که تمام عزت نزد خداست (نساء: 138 و 139). علامه طباطبائي، در تفسير آية 139 سورة نساء ميگويد: «استفهام در اين آيه، انکاري است و پاسخي است که انکار را توجيه ميکند و ميفهماند كه عزت خود يکي از فروع ملک است و معلوم است وقتي مالک حقيقي جز خداي تعالي نباشد، عزت نيز خاص او خواهد بود» (طباطبائي، 1367، ج 5، ص 188). آيات متعددي در اينکه عزت نزد خداست، دلالت دارد (يونس: 65؛ فاطر: 10؛ منافقون: 8). علامه طباطبائي، در تبيين اصل و ريشه عزت در خداي متعال ميگويد: «اگر خداي سبحان عزيز است براي اين است که او ذاتي است که هيچ چيز از هيچ جهت بر او غلبه ندارد و او بر همه چيز قهر و غلبه دارد و اگر کس ديگري از عزت سهم دارد از او و به اذن او گرفته است (طباطبائي، 1367، ج 12، ص 12). از اينکه عزت همهاش مال خداست دانسته ميشود، هر کس عزت بخواهد، بايد آن را از خدا بخواهد (همان، ج 17، ص 28). شخص که عزت را در ارتباط با خدا ببيند، غير از خدا در نظر او کوچک است (نهجالبلاغه، خ 193). حضرت علي بر اساس همين اصل، به فرزند خود امام حسن سفارش ميکند که بنده ديگري (مانند خودت) نباش؛ چرا که خداوند تو را آزاد آفريده است (همان، نامه 31). به اندازهاي اين جمله پرمعناست که ميتوان گفت: تعبيري زيباتر از عزت نفس در اين باره شايد نتوان پيدا کرد؛ زيرا انسان آزاد تحت تأثير عوامل بيروني و دروني قرار نميگيرد، تا بر اثر خودباختگي، از اعتماد به نفس تهي گردد. امام حسين، آنگاه که ستمگران از او ميخواستند تسليم شود، تا جانش محفوظ بماند، ميفرمود: «مرگ با عزت از زندگي با ذلت برتر است» (سيدبن طاووس، 1348، ص 197). حضرت زينب بر اساس همين عزت، پس از تحمل انبوه سختيها، که هر کدام از آنها کافي بود که انساني معمولي را به زانو در آورد، در پاسخ به جمله عبيداللهبن زياد، که ميخواست ايشان و حضرت امام حسين را تحقير کند، فرمود: «در اين واقعه که براي ما پيش آمد، جز زيبايي از خدا نديدم» (همان، ص 160). عزت نفس به انسان چنان نيرويي ميدهد که انسان خود را از رذايل اخلاقي بينياز ميبيند، برايناساس که در روايت راستگويي عزت شمرده شده است و درغگويي ناتواني؛ «محال است يک انسان که در روح خودش احساس عزت و نيرو و شرف بکند، حاضر باشد يک کلمه دروغ به زبان خودش بياورد» (مطهري، 1380، ج 22، ص 401). از امام علي روايت است که غيبت، حداکثر کوشش آدمهاي ناتوان است (نهجالبلاغه، حکمت 453). «يعني يک آدم شريف، يک آدم قوي، يک آدمي که در روح خودش احساس عزت و قدرت و شرف ميکند، همان عزت و شرفش اجازه نميدهد کار چنين پست را» (همان). عزت نفس از بُعد انسانشناسي، ريشه در کرامت نفس انسان دارد. توجه انسان به کرامت نفس خود، که ريشه قرآني دارد (اسراء: 70)، عزت نفس را به دنبال دارد. آگاهي دادن انسان به اين اصل مهم، از اصول مهم معنادرماني به شمار ميآيد. «منظور از کرامت اين است که انسان داراي حرمت است و حق دارد در جامعه به طور محترمانه زندگي کند و کسي حق ندارد با گفتار و رفتار خويش، حيثيت او را با خطر مواجه سازد» (جعفري، 1383، ص 108). از نظر ديني، انسان داراي دو نوع کرامت است كه هر دو نوع آن، با عزت نفس او ارتباط مستقيم دارد: کرامت ذاتي و کرامت اکتسابي. کرامت ذاتي و حيثيت طبيعي که همه انسانها ماداميکه با اختيار خود به جهت ارتکاب به خيانت و جنايت بر خويشتن و بر ديگران آن کرامت را از خود سلب نکنند، از اين صفت شريف برخوردارند (جعفري، 1419ق، ص 157). علاوه بر کرامت ذاتي، انسان داراي کرامت اکتسابي است که اين کرامت ويژه انسان و ساير آفريدههاي مختار است. ارزش نهايي و عالي انسانها، مربوط به همين کرامت است؛ يعني وقتي دستورات خدا را اطاعت و اجرا کرد و نواهي او را ترک کرد، ميتواند در ساية تقوي به کرامت اکتسابي دست پيدا کند (جعفري، 1390، ص 106). هر اندازه که حقيقت توحيد در عمق و درون انسان بيشتر باشد، به علت نقطه اتکاي محکمتر، انسان از عزت نفس و آرامش بيشتري برخوردار خواهد بود. توحيد به معناي واقعي، يعني براي خدا كرنش كردن، براي خدا قيام كردن، براي خدا خدمت كردن، براي خدا زيستن و براي خدا مردن (انعام: 162). از نظر قرآن، هرکس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ايمان آورد، به دستاويزي محکم چنگ زده است که گسستي براي آن نيست (بقره: 255). از آثار رفتار ايماني، توکل بر خداست که اين امر پشتوانة محکم براي حرکت انسان و نترسيدن او و تصميمگيري همراه با عزت نفس در مسير زندگي است. از آثار توکل، نترسيدن از دشمن است (آلعمران: 173). اين نترسيدن، بهترين نمود عزت نفس است. با توجه به شأن نزول آيه، که درباره جنگ احد است، به دست ميآيد که اگر مؤمن بر خدا توکل کند، در بدترين شرايط ظاهري دنيوي، آرامش خود را حفظ ميکند و از چيزي نميهراسد. چنانکه پس از جنگ احد، با وجود بدترين شرايط که مسلمانان شکست خورده بودند، ولي باز از دشمن نترسيدند (طبرسي، 1333، ج 1، ص 539 ـ 540) و اين امر بر آرامش رواني و عزت نفس آنان دلالت ميکرد. ذلت نفس، که مقابل عزت نفس است، موجب فرار از جهاد است (نهجالبلاغه، خ 34). ايمان واقعي به خداوند، موجب ثبات قدم فرد است (ابراهيم: 27).
معناي آيه به اين بازگشت ميكند كه كساني كه ايمان آوردهاند، اگر بر ايمان خود ثابت بمانند و استقامت به خرج دهند، خداوند هم، ايشان را در دنيا و آخرت بر همان ايمانشان ثابت قدم ميكند... و اين تثبيت با در نظر گرفتن مثالي كه برايش آورده، به منزله محكم كردن درخت طيب است كه ريشهاش در زمين جاگيرتر است (طباطبائي، 1367، ج 12، ص 77-79).
از نظر قرآن، هر کس به خدا ايمان آورد، نه از نقصان ميترسد و نه از ظلم (جن: 13). از آثار عزت نفس در قرآن مجيد، غصه نخوردن و يا شادکامي است؛ زيرا انسان نه از نظر وجودي و نگاه هستيشناسانه و نه از نظر رفتاري، استقلالي را در غير از خدا نميبيند تا از آن تأثير پذيرفته و غصه بخورد (حديد: 23). عزت نفس، يکي از عواملي است که بر ميزان شادکامي افراد تأثير زيادي دارد (مرادي و همكاران، 1384). ويلسون (Wilson) (2006)، گزارش کرده است که عزت نفس، يکي از مهمترين پيشبينيکنندههاي شادي است. تحقيقات نشان ميهد که نوجواناني که داراي عزت نفس پايين هستند، از حضور در جمع خودداري ميکنند و اين امر سبب گوشهگير شدن آنها و در نتيجه، ايجاد افسردگي در آنها ميگردد. افسردگي نيز موجب کاهش ميزان شادماني فرد ميشود (يانگ (Young) و همکاران، 2015). وين هووف (Win hoof)، شادکامي يا رضايت از زندگي را بهعنوان درجهاي که فرد کيفيت زندگياش را مطلوب ارزيابي ميکند، تعريف نموده است (ابدلخالق (Abdel khalegh)، 2006). روابط مثبت با ديگران، هدفمند بودن زندگي، رشد شخصي، دوست داشتن ديگران و طبيعت از اجزاي شادکامي به حساب ميآيند (کار (Car)، 2004). انسان هرگاه به خواستههاي خود برسد، در خود حالتي از شادي و سرور را احساس ميکند. بنابراين، شادي امري نسبي و مبتني بر اهداف در زندگي انسان است. شادکامي، تأثير مهمي در موفقيت افراد دارد. افراد شادکام، نگرش خوشبينانهاي نسبت به وقايع و رويدادهاي پيرامون خود دارند و به جاي جبههگيري منفي، نسبت به اتفاقات پيرامون خود، سعي در استفادة بهينه از اين رويدادها دارند (عابدي، 1390). شادکامي، از عوامل فراواني تأثير ميپذيرد. برخي از اين عوامل، عبارتند از: وضعيت مالي، زندگي خانوادگي، سلامت جسماني، اشتغال، راهبردهاي مقابلهاي و ميزان خودکارآمدي (استرلين (Easterlin)، 2006)؛ معناي زندگي (عليپور و همکاران، 1389)؛ جهتگيري مذهبي و سرسختي (آزموده و همكاران، 1387)؛ تابوري (وي لو (Wei Lu) و همکاران، 2014). تابآوري از جمله عواملي است که نوجوانان را از بروز اثرات رواني رويدادهاي مشکلزا در امان نگاه ميدارد. تابآوري، بهعنوان اطمينان فرد به تواناييهايش براي غلبه بر تنش، داشتن تواناييهاي مقابلهاي، حرمت خود، ثبات عاطفي و ويژگيهاي فردي که حمايت اجتماعي از سوي ديگران را افزايش ميدهد، تعريف شده است (مرتضوي و ياراللهي، 1394). تابآوري، تمايل به قوي ماندن در برابر سختي است (سندويک (Sandvik) و همکاران، 2015). هر چه افراد دلبستگي و ارتباط معنوي بيشتري با خدا داشته باشند، ميزان تابآوري آنها بيشتر خواهد بود (زاهد بابلان و همکاران، 1391). مذهبي بودن و خوشبين بودن، از ويژگيهاي افراد تابآور است؛ زيرا اعتقادات ديني و مذهب به انسان آرامش ميدهد. امنيت فرد را تضمين ميکند. فرد را در برابر خلأهاي اخلاقي، عاطفي و معنوي استحکام ميدهد. در حقيقت، افراد مؤمن ارتباط با خدا را مانند ارتباط با يک دوست صميمي ميدانند و باور دارند که اتکا و توکل به خدا، بهعنوان يک شيوة مقابلة مؤثر، در رويارويي با رخدادهاي ناگوار، به آنها کمک زيادي ميکند و اين امر موجب افزايش عزت نفس، آرامش، بينيازي از خلق، اميدواري و رفع منفينگري، نگرشهاي ناکارآمد و انفعال، کفايت، مشکلگشايي و راهيابي به امور و تقويت صبر و تابآوري ميشود (کاوياني و همکاران، 1393). يکي از روشنترين دلايل پذيرش ديدگاههاي ديني توسط مردم، کسب احساس معنا و هدف در زندگي است. دين، بيش از همه آداب و سنن ديگر، چشمانداز وسيعتري دربارة زندگي انسان فراهم ميآورد و توضيح ميدهد که چرا حوادث غيرمنتظره اتقاق ميافتند و با اميد دادن نسبت به آينده موجب آرامش ميشود. توانايي دين براي فراهمآوري احساس معنا و هدف يا احساس انسجام، مهمترين پيشبينيکننده بهبود وضعيت سلامتي است (تامسون و ويليام، 1388). افرادي که از تابآوري پايين برخوردار هستند، در زندگي خود هدف مشخصي ندارند و معناي مهمي براي زندگي خود نيافتهاند. همچنين، در مواجهه با مشکلات انگيزه خود را از دست ميدهند. نسبت به تغييرات زندگي منعطف نيستند و همواره در بيم و ترس باقي ميمانند (قنبريطلب و فولادچنگ، 1394). اگر حادثههاي ناخوشايند زندگي، بيمعنا و بيحاصل ارزيابي شوند، قابل تحمل نخواهند بود. کساني که در سختيها و بلاها بيتاب ميشوند، نه تنها موقعيت ناخوشايند را بيمعنا ميدانند، بلکه ارزيابي منفي نيز از آن دارند. معمولاً چنين افرادي، سختيهاي زندگي را ناعادلانه، بيدليل، رنج بيحاصل، مزاحم و بخصوص اهانتآميز ارزيابي ميکنند (پسنديده، 1391). قرآن کريم در اين باره ميفرمايد: «فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ» (فجر: 15-16). آنچه موجب تشديد فشار رواني ميگردد، همين ارزيابيهاست. در اين ارزيابيها، معناي بلاها منفي ارزيابي ميشوند و اين ارزيابي، بر رنج موقعيت ناخوشايند ميافزايد. اما اگر انسان به معناداري کارها، هر چند دشوار و سخت باور داشته باشد، آنها را تحمل خواهد کرد. بخشي از آيات قرآن کريم به فلسفة بلاها و مصيبتها پرداخته است. بررسي و تبيين اين بخش، ميتواند مخاطبان را با معناي سختيهاي زندگي آشنا سازد و احساس بيمعنايي را از بين ببرد. همچنين، آنها را متوجه سازد که در اين گرفتاريها زيان نکرده، بلکه سود نيز بردهاند. بهعنوان نمونه، ميتوان گفت: مهمترين معناي بلاها، خاصيت «رشددهندگي» آنهاست. در حالت آسايش و راحتي، قابليتهاي نهفته انسان پرورش نمييابند. انسان موجودي است با قابليتها و استعدادهاي فراوان که براي سعادت و بهروزي بايد پرورش يابد و از قوه به فعل تبديل شود. در اين ميان، آنچه زمينه اين مهم را فراهم ميسازد، «سختي»ها و «مصيبت»هاست. کارگاهي که چنين فعل و انفعالي در آن صورت ميگيرد، «دنيا» است. به عبارت ديگر، اساساً فلسفة وجود دنيا، پرورش استعدادهاي نهفته انسان است. به همين دليل قرآن کريم ميفرمايد: «الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» (ملک: 2). دنيا و زندگي در آن براي آزمودن است و آزمودن، براي ساخت شخصيت انسانهاست. در اين زندگي، گرفتاريهايي وجود دارد که بشر را به واکنش وا ميدارد. چگونگي واکنش او، موجب پرورش استعدادهاي نهفته ميشود. خداوند متعال ميفرمايد: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ» (بقره: 155). بردباري، واکنش منطقي و مثبتي است که انسانيت را ميپروراند. به همين جهت، قابل مژده دادن است. ما در زندگي خود نياز به چيزي داريم که «به خاطر آن» سختيها را تحمل کنيم. ناکامي در يافتن معنا، از مهمترين عوامل تنشزاست. به همين دليل امروزه يکي از راههاي درمان بيماريهاي رواني، لوگوتراپي يا معنادرماني است که بنيانگذار آن، فرانکل است. نظرية معنادرماني فرانکل، معناجويي را جوهر اساسي زندگي افراد دانسته است. از نظر وي، معناخواهي تلاش و کوشش اساسي آدمي است که او را به سوي رضايت و خرسندي دروني سوق ميدهد، و جايي که براي تغيير سرنوشت کار زيادي نميتوان انجام داد، آنجا روبهرو شدن با سرنوشت، با نگرش درست، ضرورت پيدا ميکند. نگرشهاي تابآوري، تحمل انسان را در مقابل مصيبتهاي غيرقابل تغيير بالا ميبرد (ترخان و همكاران، 1394، ص 125 و 129). فرانکل معتقد بود: بايد نيروي پنهان خود را با نشان دادن هدفهاي آتي و غايي برانگيخت و در نتيجه، خود را به زندگي آينده علاقمند و اميدوار کرد (ترومبتي (Trombetti)، 2009). خودشکوفايي پيامد ناخواستة هدفمند بودن زندگي است (فرانکل، 1394، ص 49). ممکن است حتي در مواجه با يک موقعيت نوميدکننده نيز در زندگي معني را يافت. اگر شخصي معنايي را که در جستوجوي آن است، بيابد آماده است تا براي آن رنج ببرد. در مقابل، اگر معنايي وجود نداشته باشد، شخص تمايل به خودکشي دارد، حتي اگر همة نيازهايش از تمامي جنبهها نيز برآورده شود (فرانکل، 1393، ص 34). کساني که معناي زندگي را در يک حادثه در مييابند، به لحاظ رواني و جسمي از کساني که با چنين تجربهاي مواجه نميشوند، سالمترند (رو و ليث، 1393، ص 72). معنادرماني سعي و کوشش دارد که بيمار را کاملاً از وظيفة مسئوليتپذيري خود آگاه سازد (فرانکل، 1394 الف، ص 169و170). هر فرد، بايد معناي زندگي را خود جستوجو کند و مسئوليت آن را بپذيرد. هر فرد پاسخگوي زندگي خود است و فقط اوست که ميتواند به پرسش زندگي و دربارة زندگيش پاسخ دهد (هاتچينسون و چاپمن (Hutchinson & chapman)، 2005). پرس (Peres) و همكاران (2008) معتقد بود: معناي زندگي ميتواند با تزريق مسئوليت به زندگي، توان مقابله با مشكلات زندگي را افزايش دهد. معناگرايي از مؤلفههاي مهم در نظام تربيتي اسلام است که به شکل معناداري، موجب عزت نفس و شادکامي و تابآوري افراد مؤمن ميشود. امروزه در نگرشهاي کارکردگرايانه، از کارکردهاي مهم دين، معنابخشي به زندگي ميباشد بهگونهاي که برخي از انديشمندان غربي، اساساً دين را «واکنشي در برابر تهديد به بيمعنايي در زندگي بشري» به شمار آوردهاند (هميلتون، 1377، ص 239). گرچه نگرش کارکردگرايانه خود مورد نقد است؛ زيرا مصلحت دين تنها در کارکرد خاصي محدود نميشود، ولي از اين جهت که دين به زندگي انسان معنا ميدهد، ميتواند درست باشد. از مؤلفههاي مهم معنابخشي در دين، افزون بر اصل توحيد، اصل معاد است که با پذيرش معاد اولاً، حس ابديطلبي انسان ارضا ميشود. ثانياً، انسان با توجه به هدف از زندگي که سعادت ابدي است، مرگ را مساوي نابودي نميداند که در مواجهه با آن، به استرس و افسردگي برسد و عزت نفس تهي گردد. بر اساس نگرش الهي، مرگ دريچهاي به سوي زندگي ابدي است (نحل: 33). ايمان به معاد، که آثار ايمان به خداست، موجب اعتماد به نفس انسان و آرامش دروني او در برابر تهديدات بيروني ميگردد. چنانكه در نتيجه اين ايمان، ساحران در مقابل تهديد جدي فرعون (اعراف: 124)، با توجه به اصل معاد و بازگشت به سوي خداوند، هيچ تزلزلي پيدا نكردند (اعراف: 125). از جلوههاي معناگرايي در دين، اين است که انسان مؤمن خداوند را هميشه همراه خود ميداند و بر اساس اين باور، خود را هيچ گاه تنها نميبيند تا از غربت و تنهايي بهراسد، بلکه او تنهايي خود را فرصتي براي نجوا با خداوند ميداند. بر اساس معناگرايي ديني، خداوند از انسان به خودش نزديکتر است (انفال: 24 و 16). بر همين اساس، او نه غم و غصهاي نسبت به آينده دارد و نه ترسي از آينده (يونس: 62-64). از نظر قرآن، دل تنها با ياد خداوند آرام ميگيرد (رعد: 28)؛ در تفسير آية 28 سورة رعد آمده است:
يعني اين دل انسان، روح انسان، قلب انسان جوري ساخته شده است كه هيچ چيز قدرت ندارد به او طمأنينه و آرامش بدهد. اين معنايش اين است كه آن هدف اصيلي كه در بشر وجود دارد كه دنبال او ميرود و خودش هم كاملاً توجه ندارد، او جز خدا چيزي ديگري نيست و لهذا به هر چيز ديگر برسد، طولي نخواهد كشيد كه آن گرمي و حرارت و شوق، مبدل به سردي خواهد شد و تنها يك چيز است كه انسان اگر به او برسد، آرزوي تغيير دادن و تبدل و تنوع در آن نيست و آن خداست (مطهري، بيتا ب، ص 59).
قرآن ميفرمايد: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد: 28)؛ بدانيد فقط و فقط دلها با يك چيز از اضطراب و دلهره و ناراحتي، آرام ميگيرد. اضطراب و نگراني بشر به وسيلة ياد حق و انس با ذات پروردگار آرامش پيدا ميكند (مطهري، بيتا الف، ص 79-80). از نظر روايات، ياد خدا موجب شفاي دل ميگردد (پاينده، بيتا، ص 339). از آثار ايمانگرايي، معنا دادن به همة رنجهاست که انسان را در برابر آنها مقاوم ميکند. شخص مؤمن، با توجه به نگرش توحيدياش همة مشکلات ناخواسته را همراه با مصلحتي ميداند که هديهاي از سوي پرودگار براي رشد و کمال است و شخص عليرغم سختيها داراي آرامش است. در آيات و روايات اسلامي، مصلحتهاي گوناگوني براي سختيها گفته شده است که توجه به آنها، انسان را داراي عزت نفس ميکند و از افسردگي ميرهاند و موجب تابآوري انسان ميگردد. مانند عاملي براي درهم کوبيدن شهوات (صدوق، 1378، ج 2، ص 91؛ مجلسي، 1404ق، ج 68، ص 264)؛ رسيدن به منافع و ثواب دنيوي مثل رنجهاي نهفته در جهاد در راه خدا (بقره: 216)؛ تکامل انسان (نهجالبلاغه، نامه 45)؛ امتحان الهي براي دادن اجر و گاه پاک کردن دلها (محمد: 31؛ انفال: 28؛ آلعمران: 154)؛ آگاه شدن از سختيهاي ديگران و انتخاب درست (مجلسي، 1404ق، ج 93، ص 370)؛ افزايش اجر (ديلمي، 1412ق، ج 1، ص 442؛ کليني، 1362، ج 2، ص 260). بر اساس اين نگرش جهان الهي، جهان خير وجود و وحدت و هماهنگي است (مطهري، 1380، ج 1، ص 516-518).
پيشينة پژوهش، نقش مثبت معنادرماني را بر سلامت روان و جسمي نشان ميدهد: براي نمونه، پژوهشي توسط جولوم و رزاليتو (Julom & Rosalito) (2013) تحت عنوان «اثربخشي معنادرماني در کاهش حس بيمعنايي در بيماران فلج» انجام شد. اعضاي گروه آزمايشي قادر بودند كه پس از اتمام برنامة معنادرماني از سطح بيمعنايي خارج شوند، درحاليکه اعضاي گروه کنترل، در همان سطح بيمعنايي باقي ماندند. اين نتيجه نشان داد که معنادرماني در پيداکردن معني، حتي زماني که با سرنوشتي روبهرو هستيم ـ که نميتواند تغيير کند ـ مؤثر است. پيشينة پژوهش، نقش مثبت معنادرماني را بر سلامت روان و جسمي نشان ميدهد. عاملي و دتيلييو (Ameli & Dattilio) (2013) پژوهشي تحت عنوان «بهبود درمان شناختي ـ رفتاري با معنادرماني» را انجام دادند و مطرح کردند كه معنادرماني رويکردي معنامحور براي رواندرماني است که با درمان شناختي- رفتاري سازگار است و ميتواند کارايي و کارآمدي فرايند درماني را افزايش دهد. کيونگ (Kyung) و همکاران (2013)، مطالعهاي تحت عنوان اثربخشي معنادرماني بر تکريم زندگي، و افسردگي کودکان سن مدرسه را انجام دادند. نتايج نشان داد که معنادرماني بر تکريم زندگي و کاهش افسردگي در دانشآموزان مدارس ابتدايي مؤثر است. همچنين نتايج پژوهش اسميت (Smit) (2012)، بيانگر اين بود که معنادرماني از طريق قصد متناقض بازتابزدايي و گفتوگوي سقراطي به صورت بالقوه براي درمان استرسهاي اساسي مبتلايان به PTSD مفيد است. کانگ (Kang) و همکاران (2010)، در تحقيقي تحت عنوان «بررسي آموزشهاي معنادرماني، بر کاهش رنج و يافتن معنا در زندگي و رشد معنوي نوجوانان مبتلا به سرطان پيشرفته»، به اين نتيجه رسيدند که معنادرماني ميتواند موجب کاهش رنج بيماران و يافتن معنايي مثبت در زندگي آنان شود. بلر (Blair) (2008)، از معنادرماني براي کمک به بيماران نوجوان مبتلا به افسردگي استفاده کرد. او با کمک معنادرماني، به درمانجويان کمک کرد تا معنايابي را شروع و در طول زمان حفظ کنند. در پژوهش ديگري، کاوس (Kavess) و همکاران (2008) نشان دادند که معنادرماني در کاهش درد و رنج و بهبود معنا در زندگي مؤثر است و از معنادرماني ميتوان براي نوجوانان مبتلا به سرطان، براي جلوگيري از ناراحتيهاي وجودي و بهبود کيفيت زندگي استفاده کرد. رفيعي اردستاني (1391)، تحقيقي با عنوان «اثربخشي معنادرماني گروهي بر اضطراب مرگ و کيفيت زندگي بيماران مبتلا به سرطان گوارشي» انجام داد. نتايج نشان داد كه معنادرماني بهطور معناداري در مقايسه با گروه کنترل، بر کاهش اضطراب مرگ و بهبود کيفيت زندگي افراد مبتلا به سرطان گوارشي مؤثر است. نتايج پژوهش قراءزيبايي و همكاران (1391)، نشان داد که معنادرماني بر کاهش استرس ادراک شده و افزايش اميد به زندگي مؤثر است. قادري و همكاران (1390)، دريافتند که معنادرماني گروهي موجب کاهش اضطراب و افسردگي و افزايش کيفيت زندگي در بيماران مبتلا به سرطان ميشود. هدايتي (1385)، اثربخشي مشاوره گروهي به روش معنادرماني فرانکل بر کاهش نااميدي در نوجوانان سنين بين 13 تا 18 ساله هنرستان آزادگان سقز را مورد بررسي قرار داد. نتايج نشان داد که روش معنادرماني به شيوه گروهي موجب کاهش ميزان نااميدي در نوجوانان ميشود. معنادرماني، نقش مهمي در رواندرماني دارد و کاربردهاي آن در زمينههاي سلامت روان، روابط بينفردي و غيره در گروههاي مختلف سني به کار رفته است (بالارد (Ballard) و همکاران، 2006). ولي تاکنون در هيچ يک از مطالعات، اثربخشي معنادرماني بر عزت نفس و شادکامي و تابآوري نوجوانان بررسي نشده است. سؤال اين است که آيا معنادرماني با رويکرد ديني، ميتواند عزت نفس، شادکامي و تابآوري نوجوانان را ارتقاء بخشد؟ مراد از رويکرد ديني در بعد نظري، تکيه داشتن مفاهيم عزت نفس بر اصل توحيد و لوازم آن مانند آرامش روان، توکل بر خدا و شادکامي و تابآوري است و در بعد آزمايشي تکيه بر اعتقادات ديني مانند ايمان به خدا، توکل بر خدا، توجه به اصل معاد، گذرا بودن زندگي و بازگشت به سوي خداوند، معنا و هدف در زندگي، توجه به حکمت رنجها در نظام ديني و اميد دادن نسبت به آينده ميباشد. هدف از اين پژوهش، اين است که با استفاده از نتايج حاصل از کاربرد معنادرماني با رويکرد ديني در مورد نوجوانان، بتوان ضمن ارائه خدمات بهداشت روان، مشاوره و رواندرماني، عزت نفس، شادکامي و تابآوري نوجوانان را بهبود بخشيد و از پيامدهاي ناشي از خلأ وجودي، اضطراب، انزوا و بيمعنايي در زندگي، اين قشر عظيم جامعه پيشگيري نمود.
فرضيههاي پژوهش
1. معنادرماني با رويکرد ديني بر بهبود عزت نفس نوجوانان دختر مؤثر است.
2. معنادرماني با رويکرد ديني، بر بهبود شادکامي نوجوانان دختر مؤثر است.
3. معنادرماني با رويکر ديني، بر بهبود تابآوري نوجوانان دختر مؤثر است.
روش پژوهش
اين پژوهش، از نوع شبهآزمايشي و کاربردي است. جامعه آماري پژوهش، کليه دختران نوجوان دبيرستاني شهرستان قم در سال تحصيلي 93-92 بودند که از ميان آنها، با استفاده از روش نمونهگيري خوشهاي 40 نفر انتخاب و به صورت تصادفي، 20 نفر در گروه مداخله و 20 نفر در گروه کنترل قرارگرفتند. ارزيابي دو گروه در دو مرحله پيشآزمون و پسآزمون، با استفاده از آزمونهاي عزت نفس کوپر اسميت، شادکامي مونش، تابآوري کونور و ديويدسون بود. براي تجزيه و تحليل دادهها، از روش تحليل کواريانس استفاده شد. براي بررسي نرمال بودن دادهها، از آزمون کولموگروف ـ اسميرنف تک نمونهاي استفاده شد.
پروتکل درمان
محتواي جلسات، با تکيه بر اصول نظري و فنون موجود در روش معنادرماني از ديدگاه ويکتور فرانکل و ساير معنادرمانگران، همچنين با توجه به چارچوب جلسات معنادرماني ارائه شده توسط قراءزيبايي و همكاران (1391) و هدايتي (1385) و با توجه به رويکرد ديني تبيين شده است. خلاصه محتواي جلسات آموزش معنادرماني به شرح زير است:
1. آشنايي با معنادرماني و لزوم وجود معنا در زندگي، بيان مختصري دربارة زندگي فرانکل و رنجهايي که در دوران کار اجباري متحمل شده بود.
2. آشنايي و توجه به چيزهايي که به زندگي معنا ميبخشد. از روش گفتوگوي سقراطي و پرسش و پاسخ دربارة معنا و راههاي کسب معنا صحبت شد.
3. مرور جلسة قبل، توجه به معناي غايي و متعالي در زندگي، معناگرايي و توکل به خداوند.
4. آشنايي با اضطراب و راههاي مقابله با آن و شناخت خلأ وجودي و راههاي مقابله با آن، معنادادن به تماميرنجها.
5. جستوجوي معنا از طريق مرگ و زندگي، درک گذرا بودن زندگي، اصل معاد و بازگشت به سوي خداوند.
6. دستيابي به معنا از طريق آزادي و مسئوليت.
7. توضيح علت رنجها و سختيها از ديدگاه دين، تفسير و تحليل افراد گروه از رنجها و سختيها.
8. معنا بخشيدن به زندگي خود، با به کارگيري استعدادهاي نهفته و عرضه آنها به جهان، کارهاي برجسته و ابراز وجود، تقويت ارتباطات بينفردي.
9. جستوجوي معنا از طريق مرگ و زندگي، درک گذرا بودن زندگي، درک ارزش مرگ براي بهتر زندگي کردن و قدرداني از زندگي.
10. خلاصه و جمعبندي جلسات، اجراي پسآزمون، مرور تکليف جلسة قبل و بازخورد آن به اعضاي گروه، مرور موضوعات مطرح شده طي جلسات گذشته، اجراي پسآزمون.
ابزارهاي پژوهش
مقياس عزت نفس کوپراسميت: اين مقياس براي سنجش بازخورد نسبت به خود در قلمروهاي اجتماعي، خانوادگي، آموزشگاهي و شخصي ساخته شده است (کوپر اسميت، 1967). اين آزمون، مشتمل بر 58 سؤال است که شامل 8 سؤال براي دروغسنجي است و 50 سؤال ديگر، براي سنجش عزت نفس به کار ميرود، 26 سؤال آن عزت نفس عمومي، 8 سؤال عزت نفس خانوادگي، 8 سؤال عزت نفس آموزشگاهي، 8 سؤال عزت نفس اجتماعي را ميسنجد. پاسخهاي آزمون، به صورت بلي ـ خير آمده است. پاسخ بله، بعضي از پرسشها يک نمره دارد و پاسخ خير آنها صفر. نمره برخي پرسشهاي ديگر برعکس ميباشد؛ يعني پاسخ بلي صفر و پاسخ خير 1 نمره دارد. با توجه به مجموع نمرهها، نمرة عزت نفس دانشجوي نمونه انتخاب ميشود. حداکثر نمره در مقياس عمومي، مساوي 26 و در 3 مقياس ديگر مساوي 8 ميباشد. حداکثر نمرة کلي عزت نفس مساوي 50 ميباشد. اين آزمون، از اعتبار و روايي قابل قبولي برخوردار است. ضريب آلفاي 88/0، براي نمرة کلي آزمون گزارش کردهاند. همچنين سنجش روايي بين نمره کل آزمون، با خردهمقياس روان آزردهگرايي در آزمون شخصيت آيسنک، روايي واگرايي منفي و معنادار و با خردهمقياس برونگرايي روايي همگراي مثبت معنادار به دست آمده است. ادموندسون و همکاران، ضريب همساني دروني 86/0 تا90/0 را براي آزمون عزت نفس کوپر اسميت گزارش کردهاند. کوپراسميت و همكاران (1990)، ضرايب بازآزمايي را پس از پنج هفته 88/0 و بعد از سه سال 70/0 گزارش کردهاند. با روش بازآزمايي، ضريب اين آزمون در ايران با فاصله چهار هفته و دوازده هفته، به ترتيب 77/0 و 80/0 گزارش شده است. ضريب همساني دروني گزارش شده بين 89/0 تا 83/0 در مطالعات مختلف متغير بوده است. پورشافعي (1370)، با روش دونيمه کردن ضريب 87/0 را گزارش کرده است. در بررسي روايي آزمون کوپر اسميت ثابت (1375) و نايبيفرد (1382)، روايي همگرايي مثبت بين آزمون کوپر اسميت و آزمون عزت نفس آيسنک به دست آوردند (فتحيآشتياني، 1392، ص 161 و 162).
مقياس شادکامي مونش (MUNESH): مقياس شادکامي مونش براي اندازهگيري شادکامي طرح شده است. با در نظر گرفتن ديدگاههاي مختلف دربارة سلامت روانشناختي و مقياسهاي متنوعي که براي اندازهگيري آن ساخته شدهاند، کوزما و استونز (kozma & stones) آزموني را ساختند که بيشتر بر مقدار و شدت احساسات مثبت و منفي تأکيد ميکند. هر يک از اين احساسات، شامل دو بعد کوتاهمدت و بلندمدت ميباشد. مادههاي مربوط به بُعد کوتاهمدت (10 ماده)، بيانگر جنبة حالتي (مثبت و منفي) و مادههاي مربوط به بُعد بلندمدت (14 ماده)، مربوط به بُعد رگهاي مثبت و منفي رگهاي اين مقياس داراي 7 سؤال است در مجموع اين مقياس 24 عبارت دارد. سؤالات اين مقياس، به صورت سه درجهاي (بلي=2)، (خير=0)، (نميدانم=1)، نمرهگذاري شدهاند. هر يک از جنبههاي مثبت و منفي، حالتي با داشتن پنج سؤال، نمرهاي از 0 تا 10 و هر يک از جنبههاي مثبت و منفي رگهاي با داشتن 7 سؤال نمرهاي از 0 تا 14 دارند. پرسشنامه مونش، از پنج عبارت مربوط به احساس مثبت و هفت عبارت مربوط به تجربة مثبت تشکيل شده است. نمرات اين دو دسته، عبارت با هم جمع ميشود. سپس مجموع نمرات عبارات مربوط به احساس منفي و عبارات مربوط به تجربة منفي از آن کم ميشود. بالاترين نمرة خام، مثبت 24 است. هر ميزان نمرة خام کسب شده بالاتر باشد، وضعيت روانشناختي بهتر است. پايايي اين آزمون، با استفاده از روش بازآزمايي پس از 18 ماه برابر با 70/0 گزارش شده است (باباپور و همکاران، 1382). در تحقيق باباپور و همکاران (1382)، همساني دروني آزمون برابر با 71/0 به دست آمده است. پژوهشهايي که براي بررسي اعتبار پيشبين مقياس شادکامي مونش انجام شده است که اين آزمون با 76/0 دقت، ميتواند بين افراد بهنجار و سايکوتيک تمايز قائل شود. همچنين مشاهده شده که اين آزمون با 76/0 دقت، ميتواند افراد افسرده را از افراد سالم افتراق دهد. به علاوه، همبستگي اين آزمون با ديگر مقياسهاي سلامت روان از جمله درجهبندي شادکامي يودگس (50/0) بيانگر اعتبار همگراي اين آزمون است.
پرسشنامه تابآوري کونور و ديويدسون (CR-RISC): اين پرسشنامه را کونور و ديويدسون (2003) با مرور منابع پژوهشي 1991-1979، حوزه تابآوري تهيه کردند. بررسي ويژگيهاي روانسنجي اين مقياس، در شش گروه: جمعيت عمومي، مراجعهکنندگان به بخش مراقبتهاي اوليه، بيماران سرپايي روانپزشکي، بيماران با مشکل اختلال اضطراب فراگير، و دو گروه از بيماران استرس، پس از سانحه انجام شده است. تهيهکنندگان اين مقياس، بر اين باورند که اين پرسشنامه به خوبي قادر به تفکيک افراد تابآور از غيرتابآور در گروههاي باليني و غيرباليني بوده، و ميتواند در موقعيتهاي پژوهشي و باليني مورد استفاده قرار گيرد. پرسشنامه تابآوري کونور و ديويدسون، 25 عبارت دارد که در يک مقياس ليکرتي، بين صفر (کاملاً نادرست) تا پنج (هميشه درست) نمرهگذاري ميشود. بنابراين، طيف نمرات آزمون بين 0 تا 100 قرار دارد. نمرات بالاتر، بيانگر تابآوري بيشتر آزمودني است. کونور و ديويدسون، ضريب آلفاي کرونباخ مقياس تابآوري را 89/0 گزارش کردهاند. همچنين، ضريب پايايي حاصل از روش بازآزمايي در يک فاصله 4 هفتهاي 87/0 بوده است. اين مقياس، در ايران توسط محمدي (1384) هنجاريابي شده است. وي براي تعيين پايايي مقياس تابآوري کونور و ديويدسون، از روش آلفاي کرونباخ بهره گرفته و ضريب پايايي 89/0 را گزارش کرده است. نمرات مقياس تابآوري کونور و ديويدسون، با نمرات مقياس سرسختي کوباسا همبستگي مثبت معنادار و با نمرات مقياس استرس، ادراک شده و مقياس آسيبپذيري نسبت به استرس شيهان همبستگي منفي معناداري داشتند که اين نتايج، حاکي از اعتبار همزمان اين مقياس است. براي تعيين روايي اين مقياس، نخست همبستگي هر عبارت با نمره کل مقوله محاسبه و سپس، از روش تحليل عامل بهره گرفته شد. محاسبه همبستگي هر نمره، با نمره کل به جز عبارت 3، ضريبهاي بين 41/0 تا 64/0 را نشان داد. سپس، عبارات مقياس به روش مؤلفههاي اصلي مورد تحليل عامل قرار گرفتند. پيش از استخراج عوامل، بر پايه ماتريس همبستگي عبارات، دو شاخص KMO برابر 87/0 و مقدار خيدو در آزمون بارتلت برابر 28/5556 بود که هر دو شاخص کفايت شواهد براي انجام تحليل عامل را نشان دادند.
يافتههاي پژوهش
يافتههاي پژوهش در دو گروه کنترل (20 نفر) و مداخله (20 نفر) گزارش شده است. دامنة سني گروه آزمايش، 32/1± 54/17 و گروه کنترل 45/1± 88/17 بود. نتايج توصيفي، شامل ميانگين و انحراف معيار متغيرها در دو گروه کنترل و آزمايش در پيشآزمون و پسآزمون در جدول 1 گزارش شده است.
جدول 1. ميانگين و انحراف معيار عزت نفس، شادکامي و تابآوري در گروههاي کنترل و مداخله و مقايسه آن در دو گروه پيشآزمون و پسآزمون
گروه متغيرها N آزمون ميانگين انحراف معيار آماره t df Sig
کنترل عزت نفس تحصيلي 20 پيشآزمون 8210/3 60543/0 225/1- 38 114/0
20 پسآزمون 7310/3 76086/0
آزمايش عزت نفس تحصيلي 20 پيشآزمون 741/4 44327/0 278/8- 38 000/0
20 پسآزمون 875/7 61875/0
کنترل عزت نفس عمومي 20 پيشآزمون 1051/6 88627/1 121/1- 38 235/0
20 پسآزمون 0222/6 12236/1
آزمايش عزت نفس عمومي 20 پيشآزمون 0520/8 89012/1 911/4- 38 000/0
20 پسآزمون 4570/14 38223/3
کنترل عزت نفس خانوادگي 20 پيشآزمون 5031/6 25431/0 670/2 38 131/0
20 پسآزمون 2880/6 70455/0
آزمايش عزت نفس خانوادگي 20 پيشآزمون 3120/3 53820/0 901/4- 38 000/0
20 پسآزمون 1770/8 75251/0
کنترل عزت نفس اجتماعي 20 پيشآزمون 4350/3 85493/0 675/0- 38 461/0
20 پسآزمون 5250/3 87130/0
آزمايش عزت نفس اجتماعي 20 پيشآزمون 1210/3 52012/4 867/5- 38 000/0
20 پسآزمون 0760/9 26078/1
کنترل عزت نفس کلي 20 پيشآزمون 3450/7 52481/2 110/2- 38 212/0
20 پسآزمون 7420/8 30437/2
آزمايش عزت نفس کلي 20 پيشآزمون 4960/21 86250/1 014/8- 38 000/0
20 پسآزمون 2230/8 30796/2
کنترل شادکامي 20 پيشآزمون 6510/7 59443/2 423/0 38 651/0
20 پسآزمون 2020/7 33781/2
آزمايش شادکامي 20 پيشآزمون 2150/8 40787/2 329/2- 38 027/0
20 پسآزمون 6320/12 45901/2
کنترل تابآوري 20 پيشآزمون 7500/20 68354/5 151/0- 38 871/0
20 پسآزمون 0500/21 95134/5
آزمايش تابآوري 20 پيشآزمون 3000/15 72507/4 371/33- 38 000/0
20 پسآزمون 9000/79 25404/7
نتايج آزمون T، وابسته بين گروههاي کنترل و آزمايش در بررسي مقايسه ميانگينها در جدول 1 گزارش شده است. نتايج نشان ميدهد که ميانگين گروهاي آزمايش در پيشآزمون و پسآزمون، در کليه متغيرهاي پژوهش تفاوت معنادار وجود دارد. اما بين ميانگينهاي گروه کنترل در پيشآزمون و پسآزمون تفاوت معناداري وجود ندارد.
براي بررسي نرمال بودن دادهها، از آزمون کولموگروف – اسميرنف تک نمونهاي استفاده شد. نتايج نشان داد که متغيرهاي پژوهش در سطح معناداري 05/0≥P معنادار نبودند. بنابراين، توزيع خطاي نمرات متغيرهاي تحقيق نرمال ميباشد و ميتوان آزمونهاي پارامتريک را اجرا نمود. همچنين، نتايج آزمون لوين نشان داد که گروههاي پژوهش قابليت مقايسه با يکديگر را دارند. در اين پژوهش، براي بررسي نمرة کلي عزتنفس، شادکامي و تابآوري و مقايسة گروههاي آزمايش و کنترل از تحليل کوواريانس يکراهه استفاده شد. براي بررسي ابعاد عزت نفس از روش تجزيه و تحليل کوواريانس چندمتغيري MANCOVA استفاده شد. اين امر، به دليل وجود بيش از يک متغير وابسته بود که لزوم استفاده از روشهاي چندمتغيري را ايجاب ميکند.
جدول 2. نتايج تحليل کوواريانس چندمتغيره بر نمرههاي پسآزمون با کنترل پيشآزمونهاي ابعاد عزتنفس
گروه ارزش F dF1 df2 P مجذور اتا
ابعاد عزت نفس آزمون اثر پيلايي 841/0 436/5 5 29 000/0 948/0
آزمون لامبداي ويلکز 071/0
آزمون اثر هتلينگ 835/12
آزمون بزرگترين ريشهروي 832/12
سطوح معنيداري همة مؤلفهها نشان ميدهد که بين آزمودنيهاي گروه آزمايش و کنترل، حداقل از لحاظ يکي از ابعاد عزت نفس تفاوت معناداري وجود دارد. براي پي بردن به وجود تفاوت، نتايج تحليل کوواريانس حاصل در جدول 3 ارائه ميشود.
جدول 3. نتايج تحليل کوواريانس چندمتغيره جهت بررسي تأثير معنادرماني بر ابعاد عزتنفس، شادکامي و تابآوري
شاخص مجموع مجذور Df ميانگين مجذور F P مجذور اتا
ابعاد عزتنفس عزت نفس تحصيلي 280/22 1 280/22 943/70 000/0 901/0
عزت نفس عمومي 823/49 1 823/49 677/6 028/0 362/0
عزت نفس خانوادگي 331/9 1 331/9 826/26 000/0 557/0
عزت نفس اجتماعي 320/7 1 320/7 347/5 002/0 332/0
نمره کل 238/427 1 238/427 254/38 000/0 742/0
شادکامي 512/38 1 512/38 111/10 009/0 359/0
تابآوري 462/32524 1 462/32524 034/2476 000/0 985/0
نتايج تحليل کوواريانس چندمتغيره نشان داد که بين گروه مداخله (آزمايش) و کنترل (گواه)، در نمره عزت نفس عمومي (028/0=p)، عزت نفس خانوادگي (000/0=p)، عزت نفس تحصيلي (000/0=p) و عزت نفس اجتماعي (002/0=p) تفاوت معنادار وجود دارد. با مراجعه به جدول 1، ميتوان گفت: اين تغييرات نشاندهندة بالا رفتن نمرة افراد گروه مداخله در نمره کلي عزت نفس و ابعاد آن نسبت به گروه کنترل ميباشد. اين تغييرات را ميتوان نتيجه معنادرماني در گروه مداخله دانست.
همچنين، تحليل کوواريانس يکراهه نشان داد که معنادرماني، موجب افزايش شادکامي در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل شده است و از نظر آماري معنادار (009/0=p) است. همچنين نمرة کلي عزت نفس (000/0=p) تفاوت معنادار وجود دارد و معنادرماني موجب ارتقاء نمرة عزت نفس کلي گروه آزمايش شده است. در نهايت، تحليل کوواريانس يکراهه نشان داد که معنادرماني موجب افزايش تابآوري در گروه مداخله، نسبت به گروه کنترل شده است و از نظر آماري معنادار (000/0=p) است. به عبارت ديگر، معنادرماني موجب ارتقاء نمره تابآوري گروه آزمايش شده است.
بحث و نتيجهگيري
از نتايج به دست آمده ميتوان چنين استنباط کرد: معنادرماني بر افزايش عزت نفس عمومي دختران نوجوان مؤثر بوده است که اين يافتهها، با نتايج پژوهش ناموران گرمي (1387) ناهمسو است. ناموران گرمي، علت احتمالي اثربخش نبودن را به دليل اضطراب وجودي اعضاء در جلسات به علت وقوع زمين لرزههاي پيدرپي در فاصلة جلسات پنجم و ششم، که اضطراب وجودي اعضاء را به حداکثر رسانده بود، بيان کرد. اين اضطراب، مانع بهبود ارزيابيهاي عمومي افراد از خودشان گرديده است. همچنين، معنادرماني بر افزايش عزت نفس تحصيلي دختران نوجوان مؤثر بوده است. اين يافتهها، با نتايج پژوهش ناموران گرمي (1387) و توان (1393) همخواني دارد به نظر ميرسد براي تحليل اين نتيجه، ازآنجاييکه يکي از ويژگيهاي عزت نفس بالا، داشتن اهداف ارزنده، تلاش براي تحقق اهداف و موفقيت است و مهمترين هدف انتخابي آزمودنيها در جريان معنادرماني، رسيدن به مدارج عالي علمي و تحصيلي بود، لذا معنادرماني توانسته است به کمک به انتخاب اهداف تحصيلي و تلاش براي تحقق بخشيدن به آنها، ارزيابي آزمودنيها را از خودشان بهعنوان دانشآموز (عزت نفس تحصيلي) افزايش دهد.
معنادرماني گروهي، بر عزت نفس خانوادگي دختران نوجوان مؤثر بوده است. اين نتايج، با نتايج پژوهش ناموران گرمي (1387)، مبني بر عدم اثربخشي معنادرماني بر عزت نفس تحصيلي خانوادگي دانشجويان دختر همخواني ندارد. در توجيه اين نتيجه، ميتوان گفت: يکي از لوازم عزت نفس خانوادگي همبستگي و پيوند با خانواده است. دانشآموزان دبيرستاني بيشتر در ارتباط با خانوادهاند، اما دانشجويان ساکن در خوابگاه به سوي استقلال فکري و عملي از خانواده سوق داده ميشوند. ارتباط کمي با خانوادة خود دارند.
معنادرماني بر عزت نفس اجتماعي دختران نوجوان مؤثر بوده است. اين نتيجه، با نتيجة پژوهش ناموران گرمي (1387) ناهمسو است. وي در مورد دلايل احتمالي اين يافته، ميگويد: عزت نفس اجتماعي، مستلزم دوستي با ديگران است. درحاليکه معنادرماني بر انتخاب، مسئوليت و استقلال فرد در تعيين هدفها و معناي زندگي تأکيد دارد. اين امر خود ميتواند به انزواي وجودي دامن بزند. براي رفع اين مشکل، بايد جلسهاي نيز به تقويت ارتباطات بينفردي اختصاص داده شود. که جلسهاي به تقويت ارتباطات بينفردي اختصاص داده شد و افزايش چشمگيري در نمرات اعضاي حاضر ديده شد.
معنادرماني بر افزايش تابآوري دختران نوجوان مؤثر بوده است؛ هر چه افراد دلبستگي و ارتباط معنوي بيشتري با خدا داشته باشند، ميزان تابآوري آنها بيشتر خواهد بود. نتايج اين پژوهش با پژوهشهاي متبردشاو و همكاران (2010)، کاسن و همکاران (2011)، زاهد بابلان و همكاران (1391)، جمشيدي سولکو و همکاران (1393)، همسو است.
معنادرماني بر افزايش عزت نفس و شادکامي و تابآوري دختران نوجوان مؤثر بوده است. يافتههاي اين پژوهش، با نتايج پژوهشهايي مانند عاملي و دتيليو (2013)، کيونگ و همکاران (2013)، اسميت (2012)، کانگ و همکاران (2010)، رفيعي (1391)، قادري و همکاران (1390)، هدايتي (1385) همسو است. در تحليل اين نتيجه ميتوان گفت: معنادرماني با عزت نفس و شادکامي و تابآوري اشتراکات نظري زيادي، به ويژه در مورد آگاهي، مسئوليتپذيري، انتخاب و تصميمگيري دارند. يکي از دلايل پايين بودن عزت نفس، شادکامي و تابآوري نداشتن هدف و معنا در زندگي است. همچنين، افراد با گرايش مذهبي به نوعي خود کنترلي دست پيدا ميکنند که مانع از اثربخشي شرايط بيروني ميشود. در نتيجه، کمتر تحت تأثير شرايط نامناسب قرار ميگيرد و سلامت روان خود را حفظ ميکند. در حقيقت، افراد مؤمن ارتباط با خدا را مانند ارتباط با يک دوست صميمي ميدانند و بر اين باورند که اتکا و توکل به خدا، بهعنوان يک شيوة مقابلة مؤثر، در رويارويي با رخدادهاي ناگوار به آنها کمک زيادي ميکند. اين امر موجب افزايش عزت نفس، آرامش، بينيازي از خلق، اميدواري و رفع منفينگري، نگرشهاي ناکارآمد و انفعال، کفايت، مشکلگشايي و راهيابي به امور و تقويت صبر و تابآوري ميشود. مجموع اين عوامل موجب ميشود تا احساس ناخوشايندي برطرف گردد.
بسياري از نوجوانان، از نقش فعال و مؤثري که در جامعه ميتوانند به عهده داشته باشند، ناآگاه بودند. در نتيجه، هنگام مواجه شدن با ناکاميها بسيار زود احساس نارضايتي، شکست، درماندگي، افسردگي و نگرش منفي نسبت به خود ميشدند. آنها احساس ميکردند هيچ ارزشي ندارند. اما در طي معنادرماني به آنها آموخته شد که همة افراد داراي آزادي اراده هستند. اين نگرش در آنها تقويت شد که حتي در بدترين شرايط و اجتنابناپذيرترين موقعيتها، حق انتخاب دارند و مقهور مطلق شرايط خود نيستند. هنگامي که اين آزادي اراده و انتخاب را باور کردند، توانستند تا حد زيادي در تغيير تجربه و احساس خود بکوشند و معنادرماني توانسته است با کمک به آزمودنيها در کشف خود واقعي، انتخاب ارزشهاي شخصي و يافتن معناي زندگيشان، عزت نفس و شادکامي و تابآوري آنان را افزايش دهد.
از جمله محدوديتهاي پژوهش اين است که فقط دختران نوجوان شهر قم مورد مطالعه قرار گرفتهاند و پيگيري انجام نشده است پس بايد در تعميم نتايج دقت لازم را کرد. بنابراين، پيشنهاد ميشود که پژوهش ديگري نوجوانان دختر و پسر را با هم يا فقط نوجوانان پسر را بررسي کند. پيگيري نيز انجام شود. همچنين، با توجه به اينکه چند جلسه از معنادرماني که گذشت، دانشآموزان معتقد بودند که معنادرماني بر روي انگيزه و پيشرفت تحصيليشان نيز اثر گذاشته است. اين امر موجب رضايت آنها شد. پس پيشنهاد ميشود در پژوهشهاي آينده، تأثير معنادرماني بر ميزان پيشرفت تحصيلي دانشآموزان بررسي شود. پيشنهاد ديگر اين است که از معنادرماني در ارتباط با دانشآموزان پرخاشگر نيز استفاده شود. بررسي شود كه آيا معنادرماني ميتواند ميزان پرخاشگري نوجوانان را کاهش دهد؟
- نهجالبلاغه، 1378، ترجمة سيدجعفر شهيدي، تهران، علمي و فرهنگي.
- آزموده، پيمان و همكاران، 1387، «رابطة بين جهتگيري مذهبي با سرسختي و شادکامي در دانشجويان»، روانشناسي، دورة يازدهم، ش 1، ص 60-74.
- اسدي، الهه و همکاران، 1394، «رابطة تعارض والد- نوجوان، تابآوري با مشكلات روانشناختي نوجوانان مقطع دوم و سوم راهنمايي در مناطق چهارگانة آموزش و پرورش شهر شيراز»، مطالعات روانشناختي دانشگاه الزهرا، دورة يازدهم، ش1، ص 76.
- افروز، غلامعلي، 1391، مباحثي در روانشناسي و تربيت کودکان و نوجوانان، تهران، انجمن اولياء و مربيان.
- باباپورخيرالدين، جليل و همکاران، 1382، «بررسي رابطه شيوهاي حل مسئله و سلامت روانشناختي دانشجويان»، روانشناسي، سال هفتم، ش 1، ص 2-14.
- برک، لورا، 1393، روانشناسي رشد از نوجواني تا پايان زندگي، ترجمة يحيي سيدمحمدي، تهران، ارسباران.
- پاينده، ابولقاسم، بيتا، نهجالفصاحه، تهران، جاويدان.
- پسنديده، عباس، 1391، «بررسي و تحليل شادکامي از منظر قرآن»، مطالعات تفسيري، سال سوم، ش 10، ص 45-64.
- پورشافعي، هادي، 1370، بررسي رابطه عزت نفس با پيشرفت تحصيلي دانشآموزان سال سوم متوسطه، پاياننامه کارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه تربيت معلم.
- تامسون، کامتور و سي ويليام، 1388، «بهزيستي از ديدگاه دين و روانشناسي»، ترجمة مبين صالحي، روانشناسي و دين، سال دوم، ش 2، ص 189-246.
- ترخان، مرتضي و همكاران، 1394، نظريههاي مشاوره و رواندرماني، تهران، دانشگاه پيامنور.
- توان، بهمن و همكاران، 1393، «ارتباط بين عزت نفس و شادکامي در دانشجويان دانشگاه علوم پزشکي اراک»، ايراني آموزش در علوم پزشکي، دوره چهاردهم، ش 6، ص 474-476.
- ثابت، مهرداد، 1375، بررسي عملي بودن اعتبار و روايي و نرميابي پرسشنامه عزت نفس کوپراسميت در مناطق 19گانه تهران، پاياننامه کارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه علامه طباطبائي.
- جعفري، محمدتقي، 1419ق، رسائل فقهي، تهران، مؤسسة منشورات کرامت.
- ـــــ ، 1383، پيام خرد، تهران، مؤسسه تدوين و نشر آثار علامه جعفري.
- ـــــ ، 1390، پيام خرد، چ پنجم، تهران، مؤسسه تدوين و نشر آثار علامه جعفري.
- جمشيدي سولکو، بهنام و همكاران، 1393، «رابطة دينداري و تابآوري در دانشآموزان راهنمايي و دبيرستان شهر شيراز»، انديشههاي نوين تربيتي، دوره دهم، ش 1، ص 141-161.
- ديلمي، حسن، 1412ق، ارشاد القلوب الي الصواب، قم، شريف رضي.
- راغب اصفهاني، حسينبن محمد، 1412ق، المفردات في غريب القرآن، دمشق، الدار الشاميه.
- رفيعي اردستاني، ماني، 1391، اثربخشي معنادرماني گروهي بر اضطراب مرگ و کيفيت زندگي بيماران مبتلا به سرطانهاي گوارشي، پاياننامه کارشناسي ارشد روانشناسي باليني، تهران، دانشگاه علامه طباطبائي.
- رو، استن و كالين ليث، 1393، درباره معناي زندگي، ترجمة محمد قليپور و رضا دانشمندي، مشهد، مرنديز.
- زاهد بابلان، عادل و همكاران، 1391، «رابطة دلبستگي به خدا و تابآوري با معناداري در زندگي دانشجويان»، دانش و پژوهش در روانشناسي کاربردي، دوره سيزدهم، ش 49، ص 75-85.
- سيدبن طاووسه، 1348، اللهوف علي قتلي الطفوف، تهران، جهان.
- صدوق، عليبن محمد، 1378ق، عيون اخبار الرضا، تهران، جهان.
- طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1367، ترجمة تفسير الميزان، تهران، بنياد علمي و فرهنگي علامة طباطبائي.
- طبرسي، فضلبن حسن، 1333، مجمعالبيان لعلوم القرآن، لبنان، مطبعة العرفان صيدا.
- عابدي، محمدرضا، 1390، «بررسي اثربخشي آموزش شناختي- رفتاري بر شادماني، اضطراب، افسردگي و روابط اجتماعي دانشجويان دانشگاه اصفهان»، مقاله ارائه شده در چهارمين هفته پژوهش دانشگاه اصفهان.
- عليپور، احمد و همکاران، 1389، «رابطة بين راهبردهاي مقابلهاي و شادكامي دانشجويان»، پژوهشهاي نوين روانشناختي، سال پنجم، ش 18، ص 71.
- فتحيآشتياني، علي، 1392، آزمونهاي روانشناختي، تهران، بعثت.
- فرانکل، ويکتور، 1393، فرياد ناشنيده براي معني، ترجمة مصطفي تبريزي و علي علوينيا، تهران، فراروان.
- ـــــ ، 1394 الف، انسان در جستوجوي معني، ترجمة نهضت صالحيان و مهين ميلاني، تهران، درسا.
- ـــــ ، 1394 ب، معنادرماني، ترجمة مهين ميلاني، تهران، درسا.
- قادري، زهرا و همكاران، 1390، «اثربخشي معنادرماني گروهي بر افزايش اميد بيماران سرطان مري و معده»، روشها و مدلهاي روانشناختي، دوره اول، ش 4، ص 97-107.
- قرازيبايي، فاطمه و همكاران، 1391، «بررسي اثربخشي معنادرماني به روش گروهي بر کاهش استرس ادراک شده و افزايش اميد به زندگي در بيماران ام. اس»، سلامت روانشناختي، دوره چهارم، ش 6، ص 13-20.
- قنبريطلب، محمد و محبوبه فولادچنگ، 1394، «رابطه بين تابآوري و نشاط ذهني با استعداد اعتياد دانشجويان»، اعتياد پژوهي سوءمصرف مواد، دوره نهم، ش 34، ص 10-22.
- کاوياني، زينب و همكاران، 1393، «تأثير درمان شناختي- رفتاري مذهبمحور بر تابآوري زوجين»، دانش و پژوهش در روانشناسي کاربردي، دوره پانزدهم، ش 3، ص 25-34.
- کليني، محمدبن يعقوب، 1362، کافي، تهران، اسلامي.
- مجلسي، محمدباقر، 1404ق، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء.
- محمدي، مسعود، 1384، بررسي متغيرهاي خانوادگي و فردي در افراد در معرض خطر سوءمصرف مواد، رساله دکتري، تهران، دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي.
- مرادي، مريم و همكاران، 1384، شادماني و شخصيت، تازههاي علوم شناختي، دوره هفتم، ش 2، ص 60-71.
- مرتضوي، نرگسسادات و نعمتالله ياراللهي، 1394، «فراتحليل رابطة بين تابآوري و سلامت روان»، اصول بهداشت رواني، دوره هفدهم، ش 3، ص 103-108.
- مطهري، مرتضي، 1380، مجموعه آثار، قم، صدرا.
- ـــــ ، بيتا الف، انسان كامل، تهران، صدرا.
- ـــــ ، بيتا ب، توحيد، تهران، صدرا.
- مکاري، هدي و همکاران،1392، «تأثير آموزش بهداشت دوران بلوغ بر عزت نفس نوجوانان»، پژوهش پرستاري، دورة هشتم، ش 3، ص 47-52.
- ناموران گرمي، کبري و همكاران، 1387، «بررسي اثربخشي معنادرماني گروهي بر عزت نفس دانشجويان دختر خوابگاههاي دانشگاه علوم پزشکي تبريز سال تحصيلي 87- 86»، آموزش و ارزشيابي، ش 3، ص 141-162.
- نايبي فرد، اعظم، 1382، هنجاريابي پرسشنامه عزت نفس کوپراسميت و بررسي برازش آن با مدل راش در شهرستان سبزوار، پاياننامه کارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه علامه طباطبائي.
- هدايتي، ناجي، 1385، اثربخشي مشاوره گروهي به روش معنادرماني بر کاهش نا اميدي در نوجوانان سنين 13 تا 18 ساله هنرستان آزادگان سقز، پاياننامه کارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه علامه طباطبائي.
- هيملتون، ملکلم، 1377، جامعهشناسي دين، ترجمة محسن ثلاثي، تهران، مؤسسه فرهنگي تبيان.
- Abdel-khalegh, A. M, 2006, Happiness, Health and Religiosity, Mental Health, Religion and Culture, v. 9(1), p. 85-89.
- Alavinezhad, R, et al, 2014, Effects of Art Therapy on Anger and Self-esteem in Aggressive Children, Procedia - Social and Behavioral Sciences, n. 113, p. 111-117.
- Ameli, M, & Dattilio, F. M, 2013, Enhancing cognitive behavior therapy with logotherapy: Techniques for clinical practice, Psychotherapy, v. 50(3), p. 387-391.
- Ballard, T. J, et al, 2006, self-perceived health and mental health among women flight attendants, occup environ ned, v. 63(1), p. 33-38.
- Blair,R. G, 2008, Helping older adolescents search for meaning in depression, Journal of Mental Health Counseling, n. 26, p. 333-347.
- Carr, A, 2004, positive psychology: The science of Happiness and Human strengths, 27 church Road, Hove, East sussex BN3 2 FA.
- connor, K .M, & Davidson, J. R. T, 2003, Development of a New Resilience scale: The connor- Davidson Resilience scale (CD.RISK), Journal of Depression and Anxiety, n. 18, p. 76-82.
- Cooper smit, S, 1967, self-steam Inventory .By w.H. Freeman and company.published in 1981 by consulting psychologists press, Inc.Edmondson, J.Grote, L.Haskell.
- Cooper smit, S, et al, 1990, Manual of self-esteem Inventory, Consulting psychologist, press, INC.
- Easterlin, R. A, 2006, Life cycle Happiness: Intersections of psychology, Economics, and Demography, Journal of Economic Psychology, v. 27(4), p. 463-482.
- Glotova, G, & Wilhelm, A, 2014, Teacher's Self-concept and Self-esteem in Pedagogical Communication, Procedia - Social and Behavioral Sciences, n. 132, p. 509-514.
- Hutchinson, G.T, & Chaman, B. P, 2005, Logotherapy- Enhanced REBT: an integration of discovery and reason, Journal of Contemporary Pdychotherapy, n. 35, p. 145-155.
- Julom, A. M, & Rosalito, D. G, 2013, The Effectiveness of Logotherapy Program in Alleviating the Sense of Meaninglessness of Paralyzed In-patients, International Journal of Psychology and Psychological Therapy, n. 13, p. 357-371.
- kang, k. A, et al, 2010, The Effect of Logotherapy on the sue ring, Finding meaning and spiritual well- being of Adolescents with Terminal cancer, Koreaacad child Health Nurs, v. 15 (2), p. 136-144.
- Kasen, S, et al, 2011, Religiosity and resilience in persons at high risk for major depression, Psychol Med, v. 42(3), p. 509-519.
- Kovess, M. V, & et al, 2008, Teachers, mental health and teaching levels, Journal of Teaching and Tteacher Education, n. 23, p. 1177-1192.
- Kyung, A. K, et al, 2013, Effects of Logotherapy on Life Respect, Meaning of Life, and Depression of Older School-age Children, J Korean AcadNurs, v. 43(1), p. 91-101.
- Mac.Arture, J. D, & Catherine, 2010, Reasearch network on socioeconomic status and Health self esteem, Personality and Social Psychology, n. 3, p. 551-558.
- Matt Brdshaw, A, et al, 2010, Attachment To God, Images of God, and psychological Distress in a Nationwide sample of Presbyterians, International Journal for the psychology of Religion, v. 20(2), p. 130–147.
- Orth,T, et al, 2010, self –steem development from young adulthood to old age: a cohort –sequential long itudinalstudy, perssocpsychol, v. 98(4), p. 645-658.
- Peres, J, et al, 2008, Spirituality and Resilience in Trauma Victims, J ournal of Relig Health, n. 46, p. 343-350.
- Sandvik, A. M, et al, 2015, Psychopathy, anxiety, and resiliency–Psychological hardiness as a mediator of the psychopathy–anxiety relationship in a prison setting, Personality and Individual Differences, n. 72, p. 30-34.
- Serinkan, C, et al, 2014, Determination of Students Self-esteem Levels at Pamukkale University, Procedia - Social and Behavioral Sciences, n. 116, p. 4155-4158.
- Smith, A. J, 2012, Innovav e Applicao ns of logotherapy for Military Related PTSD. Paper based on a program presented at the ACA conference, san Francisco, CA, March 21.
- Trombetti, I. A, 2009, Logotherapy, Dissertation abstract international – section, v. 6 (9), p. 51-52.
- Wei Lü, et al, 2014, Resilience as a mediator between extraversion, neuroticism and happiness, PA and NA, Personality and Individual Differences, n. 63, p. 128-133.
- Wilson, W, 2006, correlates of avowed happiness, psychologycalBulletin, v. 67, p. 294-306.
- Young, K. C, et al, 2015, Happy and unhappy adolescent bullies: Evidence for theoretically meaningful subgroups, Personality and Individual Differences, n. 75, p. 224-228.